2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
پاسخ به شبهات آيه «ولايت»
کد مطلب: ٥٣٥٩ تاریخ انتشار: ٢٧ مهر ١٣٩١ تعداد بازدید: 11087
حبل المتین » عمومی
پاسخ به شبهات آيه «ولايت»

شبهات آیه ولایت ، آیه ولایت مدنی و سوره مائده مکی است ، کلمه ولی به معنای نصرت است
حبل المتين 91/07/27

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 27 / 07 / 91

مجري:

آقايان وهابي مي گويند: چه طور مي شود آياتي كه مكي است در سوره مدني قرار داده مي شود؟ اين شبهه را در باره آيات ولايت مطرح مي كنند.شما نمونه هايي از اين قبيل براي بينندگان بيان كنيد.

استاد قزويني:

ما بحثي را در رابطه با ولايت اميرالمؤمنين سلام الله عليه در قرآن شروع كرديم.

آياتي را مطرح كرديم و بعد از بخش پاياني اين آيات ان شاء الله به روايات اشاره خواهيم كرد.

آنچه را كه مطرح كرديم، از زبان ائمه عليهم السلام فرا گرفته ايم و فرهنگ ائمه را به نمايش مي گذاريم و جز آنچه كه در مكتب اهل بيت فراگرفته ايم، چيزي را ارائه نمي كنيم.

بر اين باور هستيم كه فرهنگ اهل بيت، فرهنگ نمونه و طلائي است.

فرهنگي است كه نبي مكرم بارها اين فرهنگ را عدل قرآن قرار داده است و فرمود:

إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله عز وجل وعترتي أهل بيتي.

و در كنارش هم تضمين كرد و فرمود:

إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي أبدا.

اگر به قرآن و سخنان اهل بيت عمل كنيد، هرگز گمراه نمي شويد.

باز با تأكيد بيشتر مي فرمايد:

أنهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض.

وسائل الشيعة (آل البيت)، الحر العاملي، ج 27، ص 34

اين قرآن و اهل بيت از هم جدا نمي شوند تا قيامت.

براي همين ما بر اين باور هستيم كه تنها عامل وحدت ميان امت اسلامي و موفقيت و پيروزي مسلمانان چه در مسائل اخلاقي و چه در مسائل اعتقادي و چه در مسائل سياسي، عمل به كتاب و دستورات ائمه عليهم السلام است.

در بحث ها و مناظرات و گفتگو ها، ما همان سخنان اهل بيت عليهم السلام را بيان مي كنيم.

من جمله اي را از امام صادق عرض كنم كه شايد بينندگان عزيز اين روايت را از من نشنيده باشند.

مرحوم شيخ مفيد در كتاب تصحيح الاعتقاد (معمولا رواياتي كه در كتب اعتقادي مي آيد، عمدتا از مباحث رجالي بي نياز هستند) از امام صادق سلام الله عليه نقل مي كنند كه حضرت فرمود:

حاجوا الناس بكلامي، فإن حجوكم فأنا المحجوج.

تصحيح اعتقادات الإمامية، الشيخ المفيد، ص71

با مردم به سخنان من محاجه و مناظره كنيد، اگر آن ها بر شما غلبه كردند و شما شكست خورديد، شكست شما شكست من است.

ايشان اين قدر به كلام شان اطمينان دارند.

سخنان اهل بيت اين قدر طلائي و اطمينان بخش و منطقي است.

آن شخصي كه خدمت امام صادق سلام الله عليه مي رسد و مي گويد: من از منطقه شامات آمده ام و مي خواهم با شما مناظره كنم، امام صادق عليه السلام مي فرمايد: حمران بن أعين بيا با اين مناظره كن.

اين مرد شامي به او بر مي خورد و مي گويد: يابن رسول الله من آمده ام با تو مناظره كنم نه با شاگردان شما.

حضرت فرمود:

ان غلبت حمران فقد غلبتني.

اختيار معرفة الرجال (رجال الكشي)، الشيخ الطوسي، ج2، ص 554

اگر تو بر حمران پيروز شدي، بدان بر من پيروز شدي؛ يعني شكست حمران، شكست من است.

همين چندي قبل مولوي ابوبكر كه مال افغانستان بود گفته بود: من حاضرم با آقاي يزداني مناظره كنم با يك شرط، آن هم اين كه آقاي قزويني شكست ايشان را به عنوان شكست خودش قبول كند.

دوستان به من گفتند، گفتم: نه يك بار، بلكه صد بار اعلام مي كنم كه شكست يزداني و ابو القاسمي را شكست خودم مي دانم. اگر راست مي گويند، بيايند مناظره كنند.

دوستان گفته بودند به يك شرط كه آقاي ملا زاده بگويد: شكست اين آقاي ابوبكر افغاني شكست من است.

يك كسي زنگ زده بود، گفته بود به هيچ وجه من اين ها را قبول ندارم، اين ها آدم نيستند و اين ها سواد ندارند و من به هيچ وجه اين ها را قبول ندارم.

الحمد لله خدا را شاكر هستيم كه در مكتب اهل بيت تربيت شده ايم و الان مراجع ما چند سالي است كه بزرگان وهابي را دعوت به مناظره مي كنند؛ ولي تا به حال هيچ كدام جواب نداده اند.

ما بارها تقاضا كرديم و خواهش كرديم و گفتيم كه همه امكانات را فراهم مي كنيم؛ ولي دريغ از يك پاسخ.

اين به خاطر اين نيست كه ما خودمان را قوي مي دانيم، ما مكتبي كه خودمان را به آن وابسته مي دانيم، اين مكتب يك مكتب قوي است.

سخنان اهل بيت قوي و غني و منطقي و محكم است.

ما به پشتوانه و خاطر جمعي از سخنان اهل بيت اين همه دم از مناظره و مبارزه مي زنيم.

ما مي دانيم كه آنچه كه از زلال چشمه سار فرهنگ اهل بيت فراگرفته ايم، بالاتر از اين فرهنگ و سخني نيست.

اين آقايان در آخرين بحثي كه ما جلسه گذشته داشتيم، گفته اند كه آيه 51 با آيه 55 با هم يكي هستند و كلمه ولايت در آنجا با ولايت در اينجا يكي است.

ولايت در اين آيه كه مي فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَي أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ.

سوره مائده آيه 51

با اين آيه يكي است كه مي فرمايد:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ.

سوره مائده آيه 55

ما پاسخ داديم كه آن در موضوع ديگري نازل شده است و آيه 54 در يك موضوع ديگري و اين آيه در موضوع ديگري وارد شده است.

شرط استدلال به سياق و سواق اين است كه چند تا آيه در يك واقعه و در يك حادثه نزول شده باشد.

شايد بعضي ها بگويند: مگر چه طور مي شود كه آيه 51 در يك موضوع و ديگر آيات هم در موضوع ديگر و اين ها كنار هم قرار گرفته باشند.

تعدادي از سوره ها در مكه نازل شده است و بخشي از سوره ها هم در مدينه نازل شده است كه حدود بيش از 80 سوره در مكه نازل شده است و حدود 26 سوره هم در مدينه نازل شده است.

اين طوري نيست كه سوره ها بر طبق نزول نوشته شده باشد، همچنين آياتي كه در سوره ها وجود دارد، به ترتيب نزول نيست.

ما آياتي داريم كه در مكه نازل شده است و به دستور پيغمبر در سوره هاي مدني قرار گرفته است.

آياتي داريم كه در مدينه نازل شده است و در سوره هاي مكي قرار گرفته است.

اين دليل بر اين است كه قرآن در زمان پيغمبر جمع شده است.

اين كه آقايان (با كمال معذرت) مي گويند: پيغمبر اكرم اين قدر موفق نبود كه قرآني كه تنها معجزه است جمع كند و بعد از او جناب خليفه و زيد بن ثابت آمدند جمع كردند، اين ها در حقيقت توهين و جسارت به رسول اكرم است و زير سؤال بردن قرآن است.

من چند نمونه از آياتي كه آقايان اهل سنت و مفسران نامي شان آورده اند، آيات مكي در سور مدني و آيات مدني در سور مكي.

در سوره عنكبوت آقاي طبري مي گويد:

فإنها مكية إلا من أولها عشرة آيات.

تفسير جامع البيان طبري، ج20، ص163 و تفسير القرطبي، ج13، ص323

سوره عنكبوت مكي است مگر 10 آيه اول آن.

ابن تيميه مي گويد: تفسير طبري از تفاسيري است كه روايات آن قابل اعتماد است.

همچنين سوره كهف كه در تفسير قرطبي مي گويد: اين مكي است مگر هفت آيه اول آن كه مدني است.

تفسير القرطبي، ج10، ص346 و الإتقان في علوم القرآن، جلال الدين السيوطي، ج1، ص41

پيغمبر اكرم دستور داده است كه اين هفت آيه را كه در مدينه نازل شده است بياروند در اول سوره كهف كه در مكه نازل شده است.

سوره رعد كه مدني است مگر دو آيه كه در مكه نازل شده است.

يعني يك سوره از اول تا آخر همه در مدينه نازل شده است و نبي مكرم فرموده است: دو آيه كه در مكه بوده است در اين سوره قرار دهيد.

تفسير القرطبي، ج 9، ص 278

در مورد سوره نحل قرطبي مي گويد:

وإن عاقبتم فعاقبوا أطبق جمهور أهل التفسير أن هذه الآية مدنية.

تفسير القرطبي، ج10، ص201

اين آيه مدني است و در رابطه با قضيه حضرت حمزه سيد الشهداء كه در احد شهيد شدند نازل شده است؛ ولي اين آيه در سوره نحل كه در مكه نازل شده است، قرار گرفته است.

همين امام قرطبي آيه قبلش را مي گويد: مدني است و آيه قبل آن را مي گويد: مال مكه است.

همچنين در اول همين سوره نحل مي گويد: مكي است مگر سه آيه كه در مدينه نازل شده است، بعد از شهادت حضرت حمزه سلام الله عليه.

قرطبي مي گويد: سوره حج مكي است مگر سه آيه از آن.

موارد زياد است و شايد بيش از 60 مورد را بنده جمع كردم و مرحوم علامه اميني در الغدير ، حضرت آيت الله العظمي خوئي در البيان ، جناب زركشي در البرهان و آقاي سيوطي در اتقان به اين آيات اشاره كرده اند.

بزرگان شيعه و سني آورده اند كه تعدادي از آيات در مكه نازل شده بود و در سوره هاي مدني قرار گرفته است و به عكس.

براي همين با توجه به اين قضايا، شما نمي توانيد سياق سواق را ملاك قرار دهيد.

در آيه تطهير چه سنخيتي با قبل و بعدش دارد.

قبل از آن در مورد عتاب و مذمت و تهديد است؛ ولي يك دفعه آيه تطهير كه آيه مدح و ثناء است مي آيد.

نزديك 72 روايت داريم كه اين آيه تطهير در حق خمسه طيبه نازل شده است و ارتباطي با آيات قبل و بعد از آن ندارد و به دستور نبي مكرم در اينجا قرار داده شده است.

آيه 67 سوره مائده كه مي فرمايد:

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ.

با اين كه علي القاعده بايد قبل از آيه اكمال نازل شود؛ ولي اين آيه اكمال آيه 3 قرار گرفته است و عجيب است كه در كنار مطالبي كه مربوط به حرمت خوردن گوشت ميته و خوك است كه هيچ ارتباطي ندارد.

اگر كسي ادعا كند كه ما با حرمت گوشت ميته و خنزير دين را كامل كرديم، اگر واقعا دين آقايان با اين مطالب تكميل شده باشد، اين دين آقايان است و ما با همچنين ديني كه با حرمت ميته و گوشت خوك كامل شود كاري نداريم و در صحت آن دين بايد تشكيك كرد.

اين آيات توسط نبي مكرم صلي الله عليه وآله و به دستور اين بزرگوار اين چنين مرتب شده است.

البته يكي از اين دوستان مان در حوزه، جناب آقاي بهجت پور كه بنا شد ما در محضرشان در شبكه استفاده كنيم، چندين سال است كه زحمت كشيده اند و كل آيات قرآن را با ترتيب نزول با استناد به روايات شيعه و سني جمع كرده است.

بنا بود كه اين كتاب چاپ شود؛ يعني سور و آيات قرآني طبق نزول جمع شود كه انسان بداند كه اولين سوره كدام بوده است و آياتي كه الان ما داريم اگر طبق ترتيب نزول بيايد، مخصوصا كه شأن نزول آن هم اشاره شود، اين در حقيقت يك مشكلي را مي تواند حل كند.

مجري:

وهابيت مي گويند: كلمه «ولي» در آيه ولايت به معناي نصرت است. اگر واقعاً معناي نصرت باشد، اتحاد ولي و مولي عليه پيش مي آيد. لطف كنيد اين اشكال را توضيح دهيد.

استاد قزويني:

در اينجا مطالب خيلي زياد است، اگر ما بتوانيم اين قضيه را خوب ترسيم كنيم، مطلب خيلي قشنگي است.

اين آقايان مي گويند: كلمه «ولي» در آيه ولايت، به قرينه آيه 51، به معناي نصرت و محبت است. ما مي گوئيم اين آيه را براي ما معنا كنند.

معناي آن اين مي شود:

اي مردم دوست شما خدا است، دوست شما پيغمبر اكرم است، دوست شما خود شما هستيد.

يك آدم عاقل و يك چوپان همچنين حرفي را نمي زند.

قبلاً هم خداوند فرموده بود:

وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ.

سوره توبه آيه 71

آقايان به ما بگويند كه اين ولي يا دوست و آن كسي كه مي خواهد دوست داشته باشد چه كسي است؟

اي مؤمنين دوست شما آن هايي است كه ايمان آورده اند؛ يعني شما مؤمن نيستيد؟

آيا اين را آقايان مي خواهند بيان كنند؟

يك سؤالي ديگري من در اينجا مطرح مي كنم كه خيلي جالب تر و حساس تر است.

كلمه «انما» براي حصر و به معناي اين است و جز اين نيست، است.

ما از اين اشكال اتحاد ولي و مولي عليه هم صرف نظر مي كنيم كه واقعاً خيلي مسخره است و توهين به قرآن است و بلاغت و فصاحت قرآن را زير سؤال مي برد.

يك آدم عادي همچنين حرفي نمي زند.

قرآن مي فرمايد: اي مردم ولي شما قطعا خداي عالم و پيغمبر است؛ يعني غير از خدا و پيغمبر و مؤمنين خالص كه دوست شما هستند، غير از اين ها دوست شما نيستند.

در همين سوره مائده آيه 82 مي فرمايد:

وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَي ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ.

از افرادي كه با شما مؤمنين دوست هستند و محبت دارند، نصاري هستند.

قرآن مي فرمايد: نزديك ترين به شما و پر محبت ترين به شما نصاري هستند.

پس نصاري از خدا و پيغمبر براي شما مقدم هستند.

اينجا گفت: انما وليكم الله كه با اين آيه تضاد دارد.

اگر واقعا درست باشد؛ يعني نصاري شما را بيش از خدا و پيغمبر دوست دارند؛ چون در اين آيه كلمه اقرب را آورده است و اقرب به معني نزديك ترين شما از نظر مودت آن هايي هستند كه مي گويند : ما نصاري هستيم.

اگر آيه ولايت به معناي مودت و محبت باشد، اين آقايان به سياق سواق استدلال مي كنند؛ ولي نسبت به ديگر آياتي كه در اين زمينه آمده است و تعارض دارد و تناقض دارد با اين آيه به هيچ وجه توجه ندارند.

ما يك سؤالي از اين ها مي كنيم.

اين قسمت آيه كه مي فرمايد:

ويؤتون الزكاة وهم راكعون

براي چه چيزي آمده است؟

مجري:

سؤال بعدي من همين است كه اگر واقعا به معناي نصرت باشد، اين قيد لغو است؛ چون مي گوييم مؤمنين، بعد مي گوييم: كدام مؤمنين؟ آن هايي كه زكات مي دهند و در حالت ركوع هستند.

استاد قزويني:

مي گويد: دوستان شما آن كساني هستند كه مؤمن هستند و نماز مي خوانند و در ركوع هم زكات مي دهند.

اين جمله كه مي فرمايد:

ويؤتون الزكاة وهم راكعون.

براي چه چيزي آمده است؟

اين را براي ما معنا كنيد، آيا يك حرف لغو و بي خود و زائده است يا يك معنايي دارد؟

اگر بگوييد: زائد است، توهين به قرآن است و قطعا شما كافر هستيد؛ يعني انكار يك آيه از آيات قرآن كفر آور است و اگر بگوييد: اين قيد زائد نيست، هر قيدي از قيود را شما در نظر بگيريد، به ما بگوييد كه فائده اين قيد چيست؟

دوستان شما آن دسته از مؤمنيني هستند كه در ركوع زكات مي دهند؛ يعني آن هايي كه در ركوع زكات نمي دهند، آن ها دوستان شما نيستند.

در طول تاريخ هر كس در حال ركوع زكات داد اين دوست مؤمنين است و اگر در حال ركوع زكات نداد، اين از دوستان مؤمنين بيرون است. اين دوستي هم در كنار دوستي خدا و پيغمبر است.

اگر اين دوستي رفت، به وليكم الله و وليكم رسوله ضربه مي زند؛ چون هم رديف آن ها است.

اين آقايان يك بيت از شعري را مي گويند؛ ولي در قافيه بيت دوم گير مي كنند كه اگر ما بخواهيم اين طوري معنا كنيم، هيچ راه گريزي ندارند و بايد بگويند: اين قيد زائد است يا اين كه بگويند: هر كس كه در ركوع زكات نداد دوست مؤمنين نيست.

با توجه به آنچه كه گفتيم، روايات متعدد آورديم كه اين آيه در حق اميرالمؤمنين نازل شده است و بزرگان و شخصيت هاي شما مثل آلوسي همه اعلام كرده اند كه غالب اخباريين و معظم محدثين مي گويند: اين آيه در حق علي نازل شده است.

من نمي دانم كه آقايان وهابي از جان علي چه مي خواهند؟

اين همه ظلم و اجحاف در حق علي و اين همه توهين هاي ركيكي كه ابن تيميه در حق علي كرده است و به تعبير ابن حجر عسقلاني مردم او را منافق مي دانند به خاطر اين كه به اميرالمؤمنين اهانت كرده است.

خود آقاي ابن حجر مي گويد: زياده روي هايي كه ابن تيميه در پاسخ علامه حلي دارد، منجر به تنقيص اميرالمؤمنين شده است. آيا تنقيص علي نفاق نيست؟

بزرگان شما و آقاي حصني دمشقي مي گويد: امام ابن تيميه شيطان بوده است.

ما كه چيزي نمي گوييم، ما حداقل بيش از 80 مورد از بزرگان اهل سنت از زمان ابن تيميه تا عصر حاضر داريم كه از بزرگان اهل سنت هستند و اين گونه در رابطه با ايشان مي گويند.

اين بزرگان اهل سنت چه خورده حسابي با ابن تيميه داشتند يا ابن تيميه به اين آقايان اهل سنت مثل حصني شافعي و آقاي سبكي و ابن حجر و ذهبي و سقاف و ديگران، چه هيزم تري فروخته بوده است كه اين ها اين همه نسبت به او با عبارت هاي تند و خيلي قوي و ركيك سخن مي گويند.

آيا اين ها كافي نيست كه شما از خواب بيدار شويد؟

يك تلنگري به خودتان بزنيد، و بگوييد: يك فردي كه به تعبير حصني امامش شيطان است، ما دنباله رو او نباشيم.

آيا آقاي دكتر احمد طيب شيخ الازهر غرض دارد كه مي گويد: اين سلفي هاي حاضر خوارج زمان هستند. به اين ها جواب دهيد.

دكتر علي جمعه مي گويند: اين ها خوارج و از سگ هاي جهنم هستند، اگر راست مي گوييد به آن ها جواب دهيد.

شما نسبت به بزرگان و مراجع و علماي شيعه هتاكي مي كنيد.

اين آقايان يك بحثي را شروع كرده اند اگر اين بحث ها به صورت علمي باشد ما حاضر هستيم. شما با ما طرف هستيد نه با مراجع و بزرگان شيعه.

اين آقا يك روزي گفت: دست آيت الله سيستاني نجس است.

حتما به آن دهن آلوده به نجاستش نگاه كرد و همچنين جسارتي را انجام داد.

با اين جمله تو چيزي از آيت الله سيستاني كسر شد؟

جز اين كه مردم تو را به عنوان يك آدم هتاك و بي حياء شناختند، چيز ديگري نشد.

همه مي دانند كه تو لياقت نداري كه وقتي حضرت آيت الله سيستاني از توالت بيرون مي آيد، بروي زير نعلينش را با زبانت ليس بزني.

اين قدر هم لياقت نداري، آن وقت نسبت به آيت الله سيستاني و آيت الله مكارم و ديگران بي احترامي مي كني.

شما با بنده دشمني داري، بيا به بنده فحش بده و توهين و اهانت كن و بگو قزويني كافر و بي دين است. آن روزي كه بنده در اين شبكه شروع كردم به دفاع از خود ، بدانيد كه شكست خود من است.

قرآن مي فرمايد:

وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا.

سوره فرقان آيه 63

از باب جواب ابلهان خاموشي است ما جوابي نمي دهيم؛ ولي حريم مراجع بخواهد شكسته شود، اين را همان طوري كه شما نسبت به زهراي مرضيه سلام الله عليها جسارت كرديد، ضربه شصتي به شما نشان داديم كه كارشناس شان در برنامه زنده شروع كرد به گريه كردن و از پاسخ دادن باز مانده بود و گفت: اي كاش پدر اين ها خواب مانده بود و اين ها به دنيا نيامده بودند.

ما همان هستيم. اگر پاي تان را از گليم تان درازتر كرديد، ما براي شما خط قرمز نمي شناسيم. شما اگر نسبت به بنده يا نسبت به دوستان ما كه اينجا هستند، هرچه دل تان مي خواهد بگوييد. اگر ما خواستيم از خودمان دفاع كنيم، شما بينندگان بگوييد: چرا داريد از خودتان دفاع مي كنيد.

بيننده خانم احمدي از تهران:

خدا را شكر مي كنم كه حقانيت مكتب اهل بيت به تمام دنيا نشان داده شد و ادعاي جديد نعثل در شبكه حرمله، يك بار ديگر سبب رسوايي هرچه بيشتر وهابيت شد.

من از آقاي نعثل يك سؤال دارم.

شما كه مي خواهيد خورشيد را در روز انكار كنيد و امامت حضرت علي را زير سؤال ببريد، اگر مرد هستيد خلافت ابو بكر و عمر را از قرآن اثبات كنيد.

مجري:

يك مقداري سرخاب براي اين بنده خدا آماده كنيد؛ چون اصرار كردند كه من سرخاب و سفيد آب استفاده خواهم كرد. من مي ترسم به خانم هايي كه اين قدر مورد احترام هستند توهين شود. ايشان مي خواهد خود را به شكل اين ها درآورد. من اين را توهين به خواهران مي دانم.

بيننده:

اگر آقاي شهاب ابراهيمي بخواهند يك روزي روسري سرشان كنند، من فكر مي كنم ننگي براي زنان از اين بالاتر نباشد كه ايشان روسري سر كنند. شبكه ولايت به نظر من يك شبكه هدايت است.

استاد قزويني:

ما كه اين مباحث را مي گوييم، جايگاه خانم ها را در جاي خودش محفوظ مي دانيم.

اميرالمؤمنين هم وقتي به افرادي كه پيمان شكن و فتنه انگيز هستند خطاب مي كند، مي فرمايد:

يا أشباه الرجال، ولا رجال.

أنساب الأشراف، ج1، ص364 و شرح نهج البلاغة، ج2، ص45

اي كساني كه به ظاهر مرد هستيد؛ ولي مرد نيستيد.

ما به خاطر اين جهت است و گرنه جايگاه خواهران عزيز كاملا سرجاي خودش محفوظ است.

ما توفيقي كه داشتيم در حوزه در اين بيش از 20 سال كه مشغول تدريس بوديم، تعدادي از اين بزرگواران را توانستيم آشنا كنيم و دنيا هم ديدند مثل جناب آقاي يزداني و جناب آقاي ابوالقاسمي و جناب آقاي روستايي و جناب آقاي عباسي و ديگران، كه ما اين 4 نفر را آورده ايم كه ببينند و بدانند كه منطق شيعه چيست.

اين آقايان بدانند كه ما الان در همين شبكه و مؤسسه ولي عصر بيش از 30 نفر از عزيزان مان هستند كه اين ها هم يكي پس از ديگري روي آنتن بيايند و اين شير بچه هاي بيشه اميرالمؤمنين ضربه شصت به اين ها نشان دهند.

ايشان كه اين همه هتاكي مي كنند جز مصداق بلعم باعورا نمي توانند باشند كه واقعا قرآن خيلي عالي مثال زده است و مي فرمايد:

فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ.

سوره اعراف آيه 176

بعضي از افرادي هستند كه مثل سگ هار كه چه كاري با آن ها داشته باشي يا نداشته باشي، اين ها پاچه مي گيرند.

من عرض كردم كه نسبت به آقايان مراجع وقتي اين ها اين طور برخورد مي كنند، اين نهايت ذلت و بدبختي و فلاكت اين ها است.

ما ده ها روايت آورديم، كه الان ما بيش از 40 روايت صحيح داريم كه در آن كلمه امام يا مؤداي امام آمده است.

اين آقايان اين ها را براي ما جواب دهند.

تو يك مدتي براي مراجع عظام تقليد كلاس رجال گذاشته بودي، وقتي ما اعلام كرديم و قبل از ما دوستان ما اين را اعلام كرده بودند و روايات را براي شما آورده بودند، اگر كسي مسلط به رجال باشد و استاد رجال براي مراجع باشد، بايد في المجلس بتواند جواب دهد و اين كه مي گويد: من 10 روز ديگر جواب مي دهم معني ندارد.

دوستان ما شب سه شنبه اين مباحث را مطرح كردند و ما دوباره شب چهارشنبه مطرح كرديم، تا صبح شما 15 ساعت وقت داشتيد، حداقل به يكي از اين روايات اشاره مي كرديد.

روايت مرحوم صدوق بود كه مي فرمود:

الأئمة من ولدك.

الأمالي، الشيخ الصدوق، ص 485

روايت كليني بود كه مي فرمود:

فَالْإِمَامُ هُوَ الْمُنْتَجَبُ.

الكافي، ج 1، ص203

روايت كليني بود كه مي فرمود:

كَانَ عَلِيٌّ أَوْلَي النَّاسِ بِالنَّاسِ.

الكافي، ج1، ص287 ـ 288

اين آقا كه كار مي كند، من يك روايت ديگري امشب به احترام اين خواهر عزيزمان خانم احمدي بيان مي كنم. اين 3 روايت از 40 صحيح است.

علي بن محمد خزاز با سندش از امام صادق عليه السلام نقل مي كند:

افضل فرائض و واجب ترين آن معرفت خدا است و بعد معرفت پيغمبر و بعد معرفت امام است

وَ يَعْلَمُ أَنَّ الْإِمَامَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ9 عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ أَنَا ثُمَّ مِنْ بَعْدِي مُوسَي ابْنِي ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وَلَدُهُ عَلِيٌّ وبَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وبَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِيٌّ ابْنُهُ وبَعْدَ عَلِيٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ والْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ

كفاية الأثر في النص علي الأئمة الاثني عشر، ص260 ـ 264

و بايد انسان قطع داشته باشد كه امام بعد از پيغمبر علي بن أبي طالب است و بعد از آن امام حسن و امام حسين تا حضرت ولي عصر ارواحنا لهم الفداء است.

شما دنبال كلمه امام بوديد. از اين صريح تر و از اين واضح تر؟

شما باعث شديد كه خيلي از عزيزان اهل سنت بيدار شوند.

بررسي سندي روايت:

در رابطه با خود مؤلف نجاشي مي گويد:

ثقة من أصحابنا كان وجيها.

در مورد كتاب، علامه مجلسي مي گويد:

وكتاب الكفاية كتاب شريف لم يؤلف مثله في الإمامة.

بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 1، ص 29

كتابي است كه مانند او در باره امامت نوشته نشده است.

راوي بعدي حسين بن علي بن حسين بن بابويه است.

نجاشي مي گويد:

ثقة.

معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 7، ص 47

شيخ طوسي مي گويد:

كثير الرواية، ثقة

معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 7، ص 48

راوي بعدي هارون بن موسي است.

نجاشي مي گويد:

كان وجها في أصحابنا ثقة، معتمدا لا يطعن عليه

معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 20، ص 258

شيخ طوسي مي گويد:

عديم النظر، ثقة

معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 20، ص 258

اين از نظر وثاقت بي نظير است.

راوي بعدي محمد بن حسن بن وليد است.

قبلا هم گفتيم كه نجاشي مي گويد:

شيخ القميين ثقة ثقة.

معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 16، ص 219

راوي بعدي محمد بن حسن صفار است.

نجاشي مي گويد:

كان وجها في أصحابنا القميين، ثقة، عظيم القدر.

معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 16، ص 263

راوي بعدي يعقوب بن يزيد انباري است.

نجاشي مي گويد:

وكان ثقة صدوقا.

معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 21، ص 156

شيخ طوسي مي گويد:

ثقة.

معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 21، ص 157

راوي بعدي محمد بن أبي عمير است.

ايشان از اصحاب اجماع است و از كساني است كه

لا يروي ولا يرسل الا عن الثقة.

اگر روايت در يك جا به ابن أبي عمير برسد، بعد از آن اگرچه مجهول يا مرسل يا مرفوع باشد، فقهاي ما به روايتش عمل مي كنند.

شيخ طوسي مي گويد:

وكان من أوثق الناس عند الخاصة والعامة، وأنسكهم نسكا، وأورعهم وأعبدهم.

معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 15، ص 292

از موثق ترين مردم بوده است.

راوي آخر هشام بن سالم است.

ايشان شمشير بران امام صادق عليه السلام بر جان مخالفين بوده است.

نجاشي مي گويد:

ثقة ثقة.

معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 20، ص 324

واقعا بايد گفت كه اين ها سلسلة الذهب هستند.

ما بيش از 40 روايت با سند صحيح و با دلالت صريح و نص صريح بر امامت ائمه عليهم السلام و اميرالمؤمنين و فرزندان بزرگوارشان در منابع شيعه آورده ايم.

اگر ما بعضا از منابع عزيزان اهل سنت استفاده مي كنيم، اين آقايان مي گويند : چون خودشان روايت ندارند به كتب ما متوسل مي شوند.

جناب آقاي سجودي بزرگوار اگر يك مقداري كمتر مصرف كنيد و از اين شربت ها كم ميل كنيد؛ چون در حافظه شما اثر مي گذارد.

در سوره آل عمران آيه 93 مي فرمايد:

قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

اين چنين معنا نمي شود كه قرآن مي خواهد تورات را قبول كند يا تمام حرف هاي تورات مورد قبول قرآن است.

مي فرمايد: از كتب خود شما يهودي ها، ما حقانيت اسلام را ثابت مي كنيم.

اين از باب قاعده الزام است.

هر شبهه اي كه كرده اند ما بلافاصله جواب داده ايم.

حتي رفتيد آن آقا را از عربستان سعودي آورديد و ظهر برنامه گذاشتيد و شب دوستان ما جواب علمي دادند. به اين جواب مي گويند. به اين هنر مي گويند.

ظهر ساعت 2 برنامه داشتند و ما شب نقد علمي كرديم. اين روايت جوابش چنين است و اين قضيه اين جواب را دارد. با 5 ساعت فاصله جواب شما را داديم. اين افتخار است.

مذهبي كه اين قدر غني و قوي باشد و تابعين آن مكتب مجهز به برهان و دليل باشند، اين افتخار است.

مجري:

ايشان براي ما عددي نيست و ما ايشان را مهم نمي دانيم.

استاد قزويني:

من از عزيزان اهل سنت عذر مي خواهم.

اين آقا خلافت ابوبكر را از كتاب و سنت براي ما بيان كنند.

اين كه مي گويند:

من أنكر خلافة الصديق رضي الله عنه فهو كافر.

فتاوي السبكي، ج 2، ص 587 و الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص 138 و الفتاوي الهندية، ج 2، ص 264

من أنكر امامة أبي بكر فهو كافر.

فتاوي السبكي، ج 2، ص 576 و الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص 139 و الفتاوي الهندية، ج 2، ص 264

بيايند خلافت و امامت اين آقا را براي ما ثابت كنند.

جناب آقاي ابوبكر كه آمد عمر را نصب كرد و گفت: مردم اين خليفه بعد از من است، چه الفاظي به كار برده است كه مردم تسليم شده اند و گفتند: مي شنويم و اطاعت مي كنيم؟

چه عبارتي به كار برد كه پيغمبر آن عبارت را به كار نبرده است؟

شما هر جمله اي را كه آقاي ابوبكر براي نصب عمر انتخاب كرده است را بياوريد.

وليت عليكم.

يا گفته است:

استخلفت عليكم بعدي عمر بن الخطاب.

الطبقات الكبري، ج 3، ص 200

قد استعملت عليكم عمر بن الخطاب .

تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 137

شما بياوريد و من عين همان را با سند صد در صد صحيح از كتاب هاي شما براي شما بياورم.

شما يك آيه صريح يا يك روايت صريح براي مردم بياوريد كه خدا فرموده باشد: توسل به پيغمبر شرك و حرام است.

پيغمبر فرموده باشد: هر كسي كه به من توسل كند مشرك است چه در حال حيات و چه بعد از رحلت من.

براي ما يك روايت صريح بياوريد كه سند آن صحيح باشد؛ حتي سند آن هم ضعيف باشد ما قبول مي كنيم.

همان تعبيري را كه آقاي محمد بن عبد الوهاب امام شما مطرح مي كند، شما همان را بيان كنيد كه پيغمبر چنين گفته باشد.

ايشان به صراحت مي گويد: هر كس بين خودش و خداي عالم واسطه قرار دهد، مشرك است.

ايشان مي گويد:

من جعل بينه وبين الله وسائط يدعوهم أنه كافر مرتد حلال المال والدم.

الرسائل الشخصية، ج1، ص147 و مؤلفات محمد بن عبد الوهاب في العقيدة، ج 1، ص 147

هر كس بين خود و خدا واسطه قرار دهد (ما ائمه را كاري نداريم) حتي پيغمبر را واسطه قرار دهد كافر است و خونش حلال است.

اين آقا يك آيه يا يك روايت از پيغمبر اكرم براي ما بياورد كه بفرمايد:

اي مردم كسي حق توسل به من را ندارد و هر كس به من متوسل شود مشرك و مرتد و حلال الدم والمال است.

يك روايت براي ما بياوريد.

بيننده حسن آقا از عراق:

در زمان پيغمبر شيعيان روزي 3 بار اذان مي دادند يا 5 بار؟

آيا امام زمان هر هفته داخل چاه جمكران مي آيد؟

استاد قزويني:

چه كسي گفته است كه هر هفته امام زمان به چاه جمكران مي آيد؟

ما مي گوييم كه هر كسي كه اين را گفته است، لعنت خدا و ملائكه و جميع جن و انس برخودش و بر پدر و مادرش باشد.

بيننده:

يعني همچنين چيزي نيست؟

استاد قزويني:

چه كسي گفته است؟ شما اين را در خواب شنيده ايد؟

مجري:

اين خان الامين را خيلي ها شنيده اند؛ ولي در هيچ جايي وجود ندارد.

استاد قزويني:

شما كه روي خط مي آييد، حرف حسابي بزن. پرت و پلا نگو.

سرورم ما شما را دوست داريم و عزيز ما هستي و پيشاني شما را از دور مي بوسيم؛ ولي شما پرت و پلا نگو.

شما يك عالمي از علماي شيعه يا يك كتابي از كتب شيعه بياوريد كه امام زمان هر هفته مي آيد جمكران و به چاه مي رود، يك كتاب يا يك عالم شيعه كه اين را گفته باشد.

بيننده:

؟؟؟؟؟؟

آيا در جمكران نامه در چاه مي اندازند يا نه؟

استاد قزويني:

عوام آقايان اهل سنت هزار كار مي كنند. آيا عمل اين عوام براي مذهب اهل سنت حجت است؟

بيننده:

؟؟؟؟؟

استاد قزويني:

اگر چند نفر از عوام نامه مي اندازند، اين دليل بر اين نيست كه مذهب شيعه اين است. علماي بزرگ شما صدها كتاب در رابطه با خرافات موجود در اهل سنت نوشته اند.

بيننده:

اگر اين طور است چرا جلوي مردم را نمي گيريد تا گمراه نشوند؟

استاد قزويني:

ما هزار مرتبه در برنامه به سوي ظهور اين را گفته ايم. مگر وقتي علماي شما مي گويند، عوام مردم پيروي از علماء مي كنند يا كار خودشان را انجام مي دهند؟

ما كه نمي توانيم وقتي عوام اهل سنت كاري را انجام دهند، آن را به حساب مذهب اهل سنت بگذاريم.

بيننده:

اگر يادتان باشد روز اول من خدمت شما زنگ زدم و گفتم: آقاي قزويني دست از اين كارها و از اين لجبازي ها برداريد و برگرديد به اصل مسلك يعني قرآن.

شما گفتيد: كدام آيه قرآن؟

گفتم: همان آيه قرآن كه خدا مي فرمايد: من از رگ گردن به شما نزديك تر هستم.

شما رفتيد چسبيديد به آيه 92 ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ كرديد.

بچه هاي يعقوب از يعقوب چنين و چنان خواسته اند. يعقوب زنده بود و مرده نبود.

استاد قزويني:

متوجه حرف تان نشدم.

بيننده:

خدمت شما زنگ زدم و گفتم: آقاي قزويني بياييد همه با هم برادر شويم و دست از اين لجبازي ها برداريد و به قرآن برگرديم. شما گفتيد: كدام آيه قرآن؟

گفتم: همان آيه قرآن كه مي فرمايد: از رگ گردن به شما نزديك تر هستم. شما به آيه 92 چسبيده ايد كه در مورد يعقوب و بچه هاي يعقوب است.اين جدا از اين چيز ها است.

استاد قزويني:

اولا 92 نبود 97 بود. مگر آيه 97 جزء آيات قرآن نيست؟

بيننده:

شما بگوييد شما استاد هستيد.

استاد قزويني:

چه فرقي مي كند، خدايي كه مي فرمايد:

وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ

سوره ق آيه 16

آيه 35 سوره مائده هم مال همين قرآن است.

مگر شما نمي گوييد كه به قرآن برگرديم. من از شما سؤال مي كنم.

در آيه 35 سوره مائده خدا مي فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.

شما در مورد اين چه مي گوييد؟

بيننده:

ترجمه فارسي آن چه جوري است؟

استاد قزويني:

اي مؤمنين تقوا پيشه كنيد و بين خود و خدا واسطه قرار دهيد.

بيننده:

واسطه عمل ما است.

استاد قزويني:

از كجا مي گوييد؟ از كجا معلوم شد كه عمل ما مي تواند واسطه باشد. مگر خدا به ما از رگ گردن نزديك تر نيست؟

بيننده:

خدا وقتي گفته كه از گردن به شما نزديك تر است، چرا شما امام زمان را واسطه قرار مي دهيد؟

استاد قزويني:

براي اين كه قرآن مي فرمايد:

وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ

سوره مائده آيه 35

شما صحيح بخاري را تا به حال خوانده ايد؟

بيننده:

نخوانده ام.

استاد قزويني:

در صحيح بخاري از قول عمر خطاب مي گويد:

اللهم إِنَّا كنا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا

صحيح البخاري، ج 1، ص 342

خدايا ما توسط پيغمبر به تو متوسل مي شديم.

بنابراين بايد جناب عمر كافر است.

بيننده:

از حاج آقاي قرائتي شنيدم كه خدا؟؟؟؟

استاد قزويني:

جواب من را بده. جناب خليفه دوم كه شما برايش احترام قائل هستيد، مي گويد: خدايا ما توسط پيغمبر به تو متوسل مي شديم. اين را براي من معنا كن كه به چه معنا است. آيا جناب عمر نمي دانست كه خدا فرموده است:

وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ

سوره ق آيه 16

اين را جواب بده بعد بحث ديگري را مطرح كن.

تماس قطع شد.

مجري:

وقتي مي گوييم:

وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ

بعد ايشان اين آيه را مطرح مي كند:

وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ

سوره ق آيه 16

از آن طرف داريم كه مي فرمايد:

النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ

سوره احزاب آيه 6

نبي از جان هاي خودمان نزديك تر است به خودمان؛ پس او اقرب تر است و وسيله قرار مي گيرد.

استاد قزويني:

حسن آقا شما كه زنگ مي زنيد، ما احترام براي شما قائل هستيم، صحبت هاي شما جك برنامه هاي ما است. خيلي شيرين صحبت مي كنيد.

ما از شما سؤال مي كنيم.

شما صحيح مسلم جلد 2 صفحه 153 را باز كنيد كه مي گويد: پيغمبر اكرم در مدينه نماز ظهر و عصر را با هم خواند و مغرب و عشاء را با هم خوانده است.

آيا اين كه پيغمبر اين طوري خوانده است، سنت است يا خير؟

در حديث بعدي راوي مي گويد: پيغمبر فرمود: من جمع مي خوانم هم ظهر و عصر را و هم مغرب و عشاء را براي اين كه براي شما مشكل درست نشود.

ظهر يك بار كارتان را تعطيل كنيد و به نماز برويد و 2 ساعت ديگر باز هم اين كار را كنيد و مغرب هم همين كار را كنيد و 2 ساعت ديگر براي عشاء برويد.

الان تعدادي از اين جوان ها نماز نمي خوانند، مي گويند: ما همچنين فرصتي نداريم كه 5 بار از خانه به مسجد برويم و نماز بخوانيم و برگرديم.

اين رواياتي كه در صحيح ترين كتب شما آمده است، شما از حديث 1520، 1521، 1522، 1516، 1517، 1519 اين ها را نگاه كنيد.

ببينيد كه قضيه اش چيست مخصوصا 1513 كه پيغمبر اكرم نه مسافر بود و نه ترسي و نه باراني بود و نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم خواند.

مگر قرآن نمي فرمايد:

لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ

سوره احزاب آيه 21

پيغمبر بايد اسوه باشد براي شما.

آيا اين كار پيغمبر سنت است يا خير؟

خود حضرت عالي تا به حال چند بار نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم خوانده ايد.

آقاي نووي مي گويد: مردم هرات به خاطر اين كه پيغمبر (عذر مي خواهم) ايستاده ادرار مي كرده است، هر سال يك بار ايستاده ادرار مي كنند تا به سنت پيغمبر عمل كنند.

حضرت عالي هر سال يك بار نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را جمع بخوانيد تا به سنت پيغمبر عمل كنيد.

بيننده آقاي مرادي از مشهد

چندتا شبهه كه شبكه هاي وهابي مطرح كرده اند.

اگر مقام امامت از نبوت بالاتر مي دانيم، پيامبرمان امام هم است و مقام امامت پيامبر از مقام نبوتش بالاتر است.

چرا ما پيامبر را امام صدا نمي زنيم و چرا مي گوييم: نبي مكرم و رسول الله و چرا نمي گوييم: امام محمد صلي الله عليه وآله؛ چون مقام امامت بالاتر است؟

كسي كه مهندسي دارد و مدرك دكتري مي گيرد، مي گوييم: دكتر و ديگر مهندس صدايش نمي زنيم يا مدرك بالاتر كه مي گيرد، به آخرين مدرك و مقامي كه دارد صدايش مي زنيم.

استاد قزويني:

از اين ها سؤال كنيد كه خدا در آيه 124 سوره بقره نسبت به حضرت ابراهيم مي فرمايد:

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا

چرا نسبت به حضرت ابراهيم نمي گويند: امام ابراهيم؟ مي گويند: ابراهيم از پيامبران است. اين كه خيلي واضح است.

مجري:

اين را هرچه كه جواب دادند، ما هم همين را جواب مي دهيم.

بيننده:

مي گويند: ما امامان را وسيله بين خود و خدا قرار مي دهيم و در جواب آن ها كه مي گويند: مردگان را واسطه قرار داده اند، مي گوييم: آن ها به شهادت رسيده اند و در قرآن آن ها نزد خدا روزي مي خورند و زنده هستند.

رسول الله كه وفات يافته اند و شهيد نشده اند.

چه طور ايشان را واسطه قرار مي دهيم؟

ائمه ما شهيد شده اند و طبق آيه قرآن زنده هستند و روزي مي خورند.

در اصل ما مردگان را واسطه قرار نداده ايم.

در مورد رسول الله مي خواستم كه توضيح دهيد.

استاد قزويني:

خود آقايان اهل سنت به صراحت گفته اند: مقام نبوت بالاتر از مقام شهادت است.

اگر يك سربازي در جبهه مي رود و شهيد مي شود، آيا اين به خاطر اين كه سخن نبي مكرم را قبول كرده است شهيد نشده است؟

چه طور مي شود كه فردي به دستور نبي مكرم به جبهه رفته است و شهيد شده است؛ ولي بالاتر از پيغمبر اكرم باشد؟

خود بزرگان اهل سنت مثل آقاي صالحي شامي كه از علماي بزرگ اهل سنت است و همه او را قبول دارند و متوفاي 942 است، مي گويد: مقام پيغمبر صلي الله عليه وآله به مراتب بالاتر از مقام شهداء است.

مي گويد:

إنما استحقوا هذه الرتبة بالشهادة، والشهادة حاصلة له صلي الله عليه وسلم علي أتم الوجود وأكملها.

سبل الهدي والرشاد، ج 12، ص 360

مقام شهادت براي پيغمبر با اتم وجود و اكمل وجود ثابت است.

آقاي ابن حجر عسقلاني در مقدمه فتح الباري به صراحت مي گويد: اگر ما شهيد را شهيد مي گوييم، به خاطر اين است كه مشاهده مي كند:

ماله من الخير والمنزلة عند موته.

مقدمة فتح الباري، ابن حجر، ص 138

نبي مكرم به مراتب بالاتر هستند از شهداء

از اين مهمتر خود اين حضرات بارها از شخصيت هاي بزرگ شان گفته اند: انبياء عليهم السلام در قبرشان زنده هستند و به هيچ وجهي پيامبران از بين نمي روند.

صحيح مسلم هم به صراحت مي گويد: پيغمبر اكرم كه به معراج مي رفت، ديد حضرت موسي علي نبينا وآله وعليه السلام در قبرش مشغول خواندن نماز است.

آيا حضرت موسي مقامش از پيغمبر بالاتر است؟

خود آقاي سبكي كه متوفاي 771 است مي گويد:

الأنبياء أحياء في قبورهم يصلون.

طبقات الشافعية الكبري، ج 3، ص 411 و الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 250 و المواهب اللدنية، ج3، ص413

عقائد اهل سنت اين است كه پيامبران در قبرشان زنده هستند.

آيا اين ها دليل بر اين نيست كه انبياء عليهم السلام فوق شهداء هستند و در قبر زنده هستند و زمين به بدن پاك انبياء، كوچك ترين تأثيري نمي گذارد.

مجري:

بعضي از علماء اين آيه را كه مي فرمايد:

وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آَلِهَةً يُعْبَدُونَ

سوره زخرف آيه45

دليل قرار مي دهند و مي گويند: اگر زنده نيستند چگونه از اين ها سؤال كنند؟

بيننده:

در مورد آيه كه در مورد حضرت ابراهيم است و شما گفتيد، اين ها اين را اعتقاد ندارند كه آن آيه دلالت بر اين دارد كه مقام امامت بالاتر است؛ چون اگر اعتقاد داشتند، بايد اين جريان را قبول مي كردند.

مي گفتند: امامت در آنجا براي انبياء است كه بر انبياء ديگر امام هستند نه بر شخص ديگري.

من خودم شخصا اين حرف را قبول نكردم؛ چون آنجا مي فرمايد: براي مردم شما را امام قرار داديم نه براي انبياء.

استاد قزويني:

بله قرآن مي فرمايد:

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا

سوره بقره آيه 124

مجري:

در ادامه آيه مي فرمايد:

قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ

سوره بقره آيه 124

بيننده:

سوره اي كه در يكي از آيات آن مي فرمايد: حضرت علي عليه السلام نفس نبي معرفي شده اند؛ چرا جمع به كار برده شده است؟

مثلا فرموده است: انفسنا و نساءنا.

ابناءنا طبق روايات، امام حسن و امام حسين عليهما السلام بوده اند.

به جاي نساءنا فقط حضرت زهرا سلام الله عليها بوده اند.

استاد قزويني:

اين را خود آقايان بايد جواب دهند.

ما گفته ايم كه هر كجا جمع مي آيد هم براي تعظيم از فاعل است و هم تعظيم از فعل است و هم خدا مي خواهد از كار تقدير و ثنا كند و هم به كننده كار.

خود آقايان در صحيح مسلم مي گويند:

وَلَمَّا نَزَلَتْ هذه الْآيَةُ (فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ) دَعَا رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فقال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلِي.

صحيح مسلم، ج 4، ص 1871

خودشان اين را آورده اند، آقايان اين ها را بايد جواب دهند.

آقاي ابن كثير دمشقي مي گويد:

صحيح علي شرط مسلم

تفسير ابن كثير، ج 1، ص 372

اين روايت صحيح است به شرط مسلم.

مي گويد: مراد از انفسنا و انفسكم پيغمبر و علي است و ابنائنا و ابنائكم، حسن و حسين است و نسائنا فاطمه زهرا سلام الله عليها است. خودشان به صراحت گفته اند.

بيننده آقاي توكلي از شهركرد

حاج آقا هميشه مي گفتند: من به بوسيدن دست مراجع افتخار مي كنم.

من مي خواهم بگويم: مضاف بر بوسيدن دست مراجع، به بوسيدن دست حاج آقا افتخار مي كنم.

آقاي عبد الله حيدري مي خواست كلاس رجال براي مراجع بگذارد، اگر مي توانست فرداي همان روز اشكال به اين 17 روايت بگيرد، سريع مي گفت.

اين كه يك هفته مهلت خواست تا ببيند يك جايي مي تواند يك كاري كند و همه را بسيج كند شايد يك ايرادي بگيرد.

استاد قزويني:

نمي تواند ايراد بگيرد.

حَتَّي يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ

سوره اعراف آيه 40

هر وقت شتر از سوراخ سوزن رد شد اين آقا هم مي تواند جواب دهد.

بيننده:

شبكه اين ها هميشه ما را در اتاق انتظار مي گذارد و هر چقدر هم كه منتظر بمانيم، آخرش نوبت ما نمي شود.

مجري:

شما جزء ليست سياه اين ها هستي.

بيننده:

من تا حالا روي خط هم نرفته ام كه جزء ليست سياه آقايان قرار بگيرم.

مجري:

آن ها علم غيب دارند. يكي از نشانه هاي حقانيت شان هم علم غيب شان است.

بيننده:

در مورد بحث صحابه كه من هميشه مي خواهم از اين ها سؤال كنم كه خط قرمز اهل سنت است، من مي خواهم بدانم، من كه زمان پيغمبر نبوده ام، حضور پيغمبر را كه درك نكرده ام، معجزات پيغمبر را شنيده ام، با شنيده هايم علم و ايمان آورده ام.

من نه در زمان پيغمبر بوده ام و نه در حضور پيغمبر صدايم را بالا برده ام و نه در خانه دختر پيغمبر را آتش زده ام.

من مي خواهم روز قيامت پيغمبر من را نگاه كند و من را ببرند جهنم و آقايان را فقط به خاطر اين كه در زمان پيغمبر بوده اند، هر كاري دل شان خواست انجام دهند و به بهشت روند.

در مورد حديث قرطاس مي خواهم بگويم: پدر بنده كه سنش به پيري رسيده است، اگر آخر عمر بگويد: كاغذ و قلمي بياوريد كه چيزي بنويسم تا شما بچه ها با همديگر خوب باشيد و از هم جدا نشويد و مشكلي پيدا نكنيد، آيا اين حرف يك حرف بيمار گونه است و يك حرفي است كه از روي هذيان است؟

از اين ها در مورد توسل مي خواهم بپرسم كه شفا دست خدا است يا بنده خدا؟

اگر قبول دارند كه شفا دست خدا است؛ پس هر وقت مريض شدند در خانه بنشينند و دكتر نروند و دعا كنند كه خدا شفاي شان دهد.

چرا دكتر مي روند؟

اين ها كه به دكتر نيازي ندارند. بشينند در خانه و از خدا بخواهند كه شفاي شان دهد.

نيازي به دكتر و دارو ندارند.

بيننده آقاي عبد الله از شيراز از اهل سنت

شما در رابطه با آقا حسن كه از عراق زنگ زده بود گفتيد: حضرت عمر به پيامبر توسل جسته است. حضرت پيامبر، پيامبر است. حضرت علي كه پيامبر نيست.

مجري:

پس توسل به پيامبر را قبول داريد.

بيننده:

درست است.

مجري:

اگر توسل به پيامبر را قبول داشته باشيد، طبق آيه مباهله اميرالمؤمنين نفس پيغمبر است؛ پس توسل به اميرالمؤمنين هم جايز است.

بيننده:

درسته.

مجري:

پس توسل به اميرالمؤمنين را هم قبول كرديد.

بيننده:

ما اهل تسنن حضرت اميرالمؤمنين و حسن و حسين را قبول داريم؛ ولي شما مي گوييد: حضرت عمر گفته است: ما توسط پيامبر به خدا توسل جسته ايم؛ چون خداوند نزديك تر است و از رگ گردن به آدم نزديك تر است. آن ها پيغمبر و رسول خدا هستند.

مجري:

به پيغمبر توسل كنيم يا نه؟

بيننده:

آره، انسان پيامبر را قبول كرده است؛ ولي نه اين كه از خود پيامبر چيزي بخواهد.

مجري:

از خود پيامبر كه نمي خواهيم، پيامبر را به درگاه خدا واسطه مي كنيم.

بيننده:

ما نمي گوييم كه تا زماني كه زنده است توسل بجوييم. درسته؟

مجري:

يعني وقتي كه از دنيا رفتند دست شان كوتاه مي شود.

بيننده:

روز قيامت پيامبر شفاعت امتش را مي كند. شما مي گوييد: حضرت علي امام است.

نمي شود كه بياييم به حضرت علي بگوييم: كه اين نياز را داريم و شما اين نياز ما را برآورده كنيد.

استاد قزويني:

شما چه مذهبي از مذاهب اهل سنت داريد؟

بيننده:

مذهب ما سني است.

استاد قزويني:

سني شافعي يا حنفي يا حنبلي؟

بيننده:

ما حنفي هستيم.

استاد قزويني:

امام شافعي كه از علماي بزرگ اهل سنت است مي گويد:

اني لأتبرك بأبي حنيفة وأجيء إلي قبره في كل يوم زائرا وسألت الله تعالي الحاجة عنده فما تبعد عني حتي تقضي.

تاريخ بغداد، ج 1، ص 123 و المنتظم، ج 16، ص 100 و مناقب أبي حنيفة، ج 1، ص 139

من هميشه به ابي حنيفه تبرك مي جويم و مي روم كنار قبر ابو حنيفه و دو ركعت نماز مي خوانم و متوسل مي شوم.

اين چيزي است كه تمام بزرگان شما نوشته اند.

اين را شما بزرگواري كنيد و جواب دهيد.

يكي از بزرگان حنفي (شايد حنبلي باشد) آقاي محمد بن مؤمل از ابن خزيمة نقل مي كند: اين ها وقتي به زيارت امام هشتم مي رفتند، به قدري در برابر امام هشتم خضوع و خشوع داشتند، هر بيننده را به تعجب وا مي داشت.

اين را آقاي ابن حجر عسقلاني در كتاب تهذيب التهذيب جلد 7 صفحه 339 نقل مي كند. شما عربي متوجه مي شويد؟

بيننده:

بله

استاد قزويني:

آقاي خطيب بغدادي از ابو علي خلال نقل مي كند (من مذهبش را نمي دانم كه چيست، احتمالا اهل حديث باشد) مي گويد:

ما همني أمر فقصدت قبر موسي بن جعفر فتوسلت به الا سهل الله تعالي لي ما أحب.

تاريخ بغداد، ج 1، ص 120

هر وقت مشكلي پيدا مي كردم، مي رفتم متوسل به موسي بن جعفر سلام الله عليه مي شدم و مشكلاتم حل مي شد.

ابن حبان مي گويد: هر مشكلي داشتم خدمت امام رضا عليه السلام مي رفتم و متوسل مي شدم و مشكلم حل مي شد:

وهذا شيء جربته مرارا فوجدته كذلك.

الثقات، ج 8، ص 457

آيا اين بزرگان شما مثل امام شافعي كه متوسل به قبر ابو حنيفه مي شود و مثل ابن حبان و ابن خزيمه كه متوسل به امام كاظم و امام رضا عليهما السلام مي شدند، آيا حاضر هستيد كه اين ها را كافر و مشرك بخوانيد؟

بيننده:

يعني شما اعتقادتان اين است كه الان يك بزرگي بميرد و كسي به او توسل بجويد، پيش خدا از ما شفاعت مي كند؟

استاد قزويني:

من چندتا روايت براي شما خواندم برادر عزيزم، اين روايات را از علماي اهل سنت خواندم. نگفتم: علامه حلي يا علامه مجلسي. شما يا بايد خودت مجتهد باشي و از آيات و روايات اجتهاد كني يا تابع علماي و بزرگان تان باشيد.

بيننده:

ما تابع علماء هستيم. اگر آن زمان امام ابو حنيفه مي رفت سر قبري تا حالا بايد ادامه مي يافت. چرا الان علماء ما نمي روند پيش يك قبري و بزرگي و دعا نمي كنند و چرا زيارت نمي روند؟ بايد الان ادامه مي يافت.

استاد قزويني:

شما رفتيد مشهد مقدس، در آنجا ببينيد كه چه مقدار از علماء اهل سنت مي آيد به زيارت امام رضا. آيا رفتيد؟

بيننده:

من تا حالا نرفتم.

استاد قزويني:

حالا كه نرفتي؛ پس نگو.

بيننده:

قصد دارم بروم؛ ولي تا به حال نرفته ام.

استاد قزويني:

شما آنجا برويد و حدود ساعت 9 صبح تا ساعت 11 برو و ببين كه چقدر از علماي اهل سنت به زيارت مي آيند و دست بسته هم نماز مي خوانند.

شما مي دانيد كه شيعيان به هيچ قيمتي دست بسته نماز نمي خوانند.

شما به مسجد گوهرشاد برو و ببين كه از علماي اهل سنت يا از خود عزيزان اهل سنت به زيارت امام هشتم كه مشرف مي شوند.

شما تشريف ببر مشهد مقدس بخش امور فرهنگي و بخش شفا يافتگان.

در آنجا هزاران پرونده از افراد شيعه و سني و مسيحي وجود دارد كه شفا يافته اند.

من بخشي از پرونده هاي شان را گرفته ام؛ چون من حدود 12 سال قبل كتابي به نام در حريم طوس نوشتم و نزديك 70 پرونده به من دادند كه افرادي مثلا در شيراز شما مريض بوده است و دكتر ها جواب كرده اند و تمام گواهي پزشكي شان آنجا بوده است و خدمت امام رضا رسيده است و شفا گرفته است.

آدرس و شماره تلفن هاي اين ها هم موجود است.

از اصفهان و زاهدان و ديگر شهرها خدمت حضرت مشرف شده اند و شفا گرفته اند.

شما تشريف ببر آنجا. اين قدر مي ارزد و در اعتقادات شما تأثير مي گذارد.

تعدادي از اين پرونده ها را خودت مطالعه كن.

شماره تلفن اين ها را بگير و به خودشان زنگ بزن و از خودشان هم سؤال كن كه آيا واقعا اين چيزهايي كه در اين پرونده هاي شفا يافتگان آمده است، قبول دارد يا قبول ندارد.

بيننده آقاي خوانساري از قم

من يك جمله اي را به همه بينندگان و شنوندگان عرض كنم كه از هر مذهبي كه هستند در مسئله اعتقادات و شنيدن مباحث اعتقادي بايد در آن تعصبات جاهليت را كنار بگذارد ؛ چون انسان مي خواهد اين مباحث را براي شب اول قبر خودش داشته باشد.

من به عنوان يك شهروند و يك مسلماني كه مي گويد: لا اله الا الله و محمد رسول الله صلي الله عليه وآله، عرض مي كنم: حضرت آيت الله قزويني و مجري محترم و كارگذاران اين شبكه هدفي جز خدا ندارند و لذت شان به اين است كه يك نفر مستبصر شود و بفهمد.

من يك سؤالي از حضرت آيت الله قزويني دارم.

گاهي از اوقات به بعضي از كشورها كه مي رويم، علاقمند هستيم كه رو اعتقاد و مباني استنباطي كه در شيعه داريم، متأسفانه گاهي اتهاماتي مي زنند.

اگر ما مي خواهيم به ضريحي متبرك شويم و ببوسيم، يك مرتبه اتهام شرك مي زنند.

اين اتهامات خيلي سخت است.

برادران اهل تسنن، يك شيعه اي كه هزاران كيلومتر راه مي آيد و دور خانه كعبه طواف مي كند، بر فرض اين كه اعتقاد به يك مذهبي دارد و ضريح پيغمبر را مي بوسد يا روي مهري كه همان خاك است سجده مي كند، اين به اعتقاد شما سخت تر است يا اتهام شرك زدن و اتهام سجده به صنم كردن؟

چنين اتهاماتي را گاهي به خود ما زده اند.

خواهش مي كنم كه اين اتهامات را نزنند.

آيه شريفه كه مي فرمايد:

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ.

سوره حمد آيه 5

در استعانت از خدا حصر آمده است، اين را چه جوري تطبيق دهيم با اين آيه كه مي فرمايد:

وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ

سوره بقره آيه 45

استعانت از صبر و صلاة است.

آيا مي توانيم از اين مسئله، استعانت از امير المؤمنين علي بن أبي طالب و استعانت از رسول خدا و بگوييم در قرآن كريم با توجه به حرف حصري كه آمده است در آنجا؛ ولي در آيات ديگر مثل اين آيه، ما همين را گسترش دهيم؛ يعني ما باشيم و قرآن و تفسير كنيم قرآن را با قرآن، آيا مي توانيم اين كار را انجام دهيم؟

من چند بيت را تقديم همه مسلمين مي كنم؛ چون اميرالمؤمنين علي أبي طالب متعلق به همه است.

«ايليا» نام اوست در تورات «بريا» اسم اوست در انجيل

چنينش «جيني» و حَبش «تيرك» عليش خوانده كردگار جليل

ما كجا و علي كه مي سوزد اندر اين راه شهپر جبريل

چون كه پا در ركاب بفشارد رود از حدّ برون شمار قتيل

كه علي دست قادر ازلي است رشته ما سوا به دست علي است

كشته ي او هزار ابراهيم فديه ي او هزار اسماعيل

نماز بي ولاي او عبادتي است بي وضو

به منكر علي بگو نماز خود قضا كند

امشب از حضرت آقاي قزويني و شما مي خواهم كه در نمازتان من را دعا كنيد.

استاد قزويني:

در سوره فاتحه آيه 5 مي خوانيم:

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ

خدايا فقط تو را عبادت مي كنيم و فقط از تو استعانت مي جوييم.

همان طوري كه حضرت عالي هم اشاره كرديد كه از صبر و نماز استعانت بجوييد، مهمتر از همه اين ها اين است كه در خود قرآن مي فرمايد:

وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَي فَادْعُوهُ بِهَا

سوره اعراف آيه 180

خدا يك اسماء حسني دارد او را بخوانيد.

خود خواندن به اسماء حسني با «اياك نستعين» منافات ندارد؟

خود آقايان مي گويند: عمل صالح خودمان را مي توانيم بين خود و خدا واسطه قرار دهيم.

آيا اين عمل صالح من با «اياك نستعين» منافات ندارد؟

عمل صالح من است، اگر اين عين خدا است، شرك است.

اگر غير خدا است، استعانت به غير خدا شده است.

در قضيه حضرت موسي مي فرمايد:

لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ

سوره أعراف آيه 134

يا موسي اگر اين مشكل و بلا را تو برطرف كني، ما بر تو ايمان مي آوريم.

آيا اين با اياك نستعين منافاتي ندارد؟

در سوره نساء آيه 64 مي فرمايد:

وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا

اگر اين رفتن پيش پيغمبر از پيغمبر تقاضاي طلب مغفرت كردن با «اياك نستعين» منافات ندارد؟

اياك نستعين را براي ما معنا كنند.

اين آقا كه مي گويد: خانم براي من آب بياور و يا پيش دكتر مي رود و مي گويد: من مريض هستم و به من دارو بده، آيا اين استعانت از غير با اياك نستعين منافاتي ندارد؟

مي گويند: اين مال دنيا است.

در اياك نستعين نگفته است كه در دنيا اشكالي ندارد؛ ولي در مسائل آخرتي اشكال دارد.

در مسائل روزمره اگر كسي به غير خدا رو كند و از غير خدا استعانت كند، اشكالي ندارد.

اياك نستعين مطلق است و همه چيز را مي گيرد.

اين را آقايان از كجاي اين درآورده اند كه اياك نستعين در زنده ها و در مسائل روزمره اشكال ندارد؛ ولي در مسائل غير روزمره اشكال دارد؟

بعضي ها مي گويند: اياك نستعين آنجايي كه مربوط به خدا است و كار خدايي است، حرام است و اگر كار غير خدايي است اشكالي ندارد.

همين آيه كه از سوره اعراف آيه 134 خوانديم كه مي فرمايد:

لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ

آيا اين كار خدايي است يا كار غير خدايي است؟

يكي از عزيزان در رابطه با حديث قرطاس يك نكته اي گفتند.

ما دوازده سؤال داريم كه ان شاء الله شب دوشنبه مطرح مي كنيم كه در رابطه با قضيه جناب ابو بكر و خلافت عمر و خلافت عثمان بگويند: چه اتفاقي افتاد و چه جملاتي بوده است كه صحابه پذيرفتند؛ ولي در خلافت امير المؤمنين نپذيرفتند؟

يكي از معماهايي كه از آن هزاران سؤال بي پاسخ است، همين سؤال است.

در حديث قرطاس اين ها گفتند:

إن رسول الله يهجر.

تاريخ الطبري، ج 2، ص 229

مريض است و نعوذ بالله هذيان مي گويد.

جناب عمر گفت:

إِنَّ النبي صلي الله عليه وسلم غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا.

صحيح البخاري، ج 1، ص 54

بيماري به ايشان غلبه كرده است.

جناب لالكائي كه از علماي بزرگ اهل سنت است و همه مذاهب حتي وهابيت هم ايشان را قبول دارند كه متوفاي 418 است، مي گويد: وقتي جناب ابوبكر صديق مي خواست از دنيا برود، عثمان بن عفان را خواست كه وصيت بنويسد و وصي و خليفه بعد از خود را معين كند:

ثُمَّ أُغْمِيَ عَلي أَبِي بَكْرٍ قَبْلَ أَنْ يُمْلِيَ أَحَداً فَكَتَبَ عُثْمَانُ: عُمَرَ بن الْخَطَّابِ، فَأَفَاقَ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ لِعُثْمَانَ: كَتَبْتَ أَحَدَاً؟ فَقَالَ: ظَنَنْتُكَ لِمَا بِكَ وَخَشِيتُ الْفُرْقَةَ فَكَتَبْتُ عُمَرَ بنَ الْخَطَّابِ فَقَالَ: يَرْحَمُكَ اللَّهُ، أَمَا لَوْ كَتَبْتَ نَفْسَكَ لَكُنْتَ لَهَا أَهْلاً.

جامع الأحاديث، ج 13، ص 119 و أعتقاد اهل سنت، ج 7، ص 1324

قبل از اين كه بگويد خليفه من كيست، بي هوش شد (يعني وضعش به مراتب از پيغمبر بدتر است) آقاي ابو بكر گفت: بنويس خليفه بعد از من و بعد بي هوش شد، تا به هوش آمد، آقاي عثمان نوشت عمر بن خطاب.

ابو بكر از بي هوشي درآمد و بعد به عثمان گفت: اسم چه كسي را نوشتي؟

گفت: احساس كردم كه تو با اين بي هوشي از دنيا مي روي و ترسيدم كه تفرقه بين مردم بي افتد و اسم عمر بن خطاب را نوشتم. پيامبر فرمود: خدا تو را رحمت كند اگر اسم خودت را هم مي نوشتي، شايستگي داشتي.

ما يك سؤالي داريم.

چه طور در قضيه جناب ابو بكر يك نفر نيامد بگويد: ابو بكر مريض است و مريضي بر او غلبه كرده است و هذيان مي گويد؟

هيچ كسي هم ايراد نگرفت كه در اين حال جناب عمر را به عنوان خليفه معين كرد؛ بلكه بعد از اين قضايا هم جناب ابو بكر نامه نوشت به تمام شهرها و فرمانده هان كه اي مردم خليفه بعد از من آقاي عمر بن خطاب است.

چرا پيغمبر اين كار را نكرد؟

اگر واقعاً تعيين وصي و خليفه كار درستي است و موجب وحدت امت اسلامي است و جلوگيري از تفرقه مي كند، چرا پيغمبر اين كار را نكرد؟

اگر بنا است كه مردم خودشان انتخاب كنند و مردم شعورشان در آن حدي است كه انتخاب كنند، چرا جناب ابو بكر اين كار را كرد؟

ما در اين قضيه بالاي50 سؤال داريم كه ان شاء الله ما بعد از اين كه قضيه غدير را تمام كرديم، سلسله بحث را مي آوريم و اين مباحث را مطرح مي كنيم كه اين عزيزان ما بيدار شوند و اين مباحث پنهان تاريخ رو شود و ببينيم كه خيانت در گزارش تاريخ چه بوده است.

آقايان خودشان خيانت در گزارش تاريخ مي كنند و اسمش را گذاشته اند خيانت در گزارش تاريخ.

واقعاً اسمش با مسمي است.


پايان



Share
1 | ناصر | Iran - Tehran | ٠٧:٥١ - ٢٣ دي ١٣٩١ |
سلام عليكم بي زحمت همين متن را كه در تفسير اهل سنت بنام التفسير الحديث ديدم ترجمه نماييد خيلي دوست دارم معناي كاملش رابفهم و از طرفي تر جمه انرا نياز دارم خداوند به شما خير دهد و لقد أورد هذا المفسّر الرواية التي أوردها الطبري عزوا إلى أبي جعفر في صدد الآية [55] بتفصيل مثير عن السدي عن غيابة بن ربعي قال «بينا عبد اللّه بن عباس جالس على شفير زمزم يقول قال رسول اللّه إذ أقبل رجل معمم بعمامة فجعل ابن عباس لا يقول قال رسول اللّه إلّا قال الرجل قال رسول اللّه فقال له ابن عباس سألتك باللّه من أنت فكشف العمامة عن وجهه و قال يا أيها الناس من عرفني فقد عرفني و من لم يعرفني فأنا أعرّفه بنفسي أنا جندب بن جنادة البدري أبو ذر الغفاري. سمعت رسول اللّه بهاتين و إلّا صمّتا و رأيته بهاتين و إلّا عميتا يقول «عليّ قائد البررة و قاتل الكفرة و منصور من نصره و مخذول من خذله. أما إني صليت مع رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم يوما من الأيام صلاة الظهر فسأل سائل في المسجد فلم يعطه أحد شيئا فرفع السائل يده إلى السماء و قال اللّهم اشهد. إني سألت في مسجد رسول اللّه فلم يعطني أحد شيئا. و كان عليّ راكعا فأومأ بخنصره اليمنى إليه و كان يتختّم فيها فأقبل السائل حتى أخذ الخاتم من خنصره. و ذلك بعين رسول اللّه. فلما فرغ رسول اللّه من صلاته رفع رأسه إلى السماء و قال اللّهم إن أخي موسى سألك فقال قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي (25) وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي (26) وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي (27) يَفْقَهُوا قَوْلِي (28) وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي (29) هارُونَ أَخِي (30) اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي (31) وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي (32) فأنزلت عليه قرآنا ناطقا سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُما. اللّهم و أنا محمّد نبيك و صفيك اللّهم فاشرح لي صدري و يسّر لي أمري و اجعل لي وزيرا من أهلي عليا أشدد به ظهري. قال أبو ذر فو اللّه ما استتمّ رسول اللّه الكلمة حتى نزل عليه جبريل من عند ربّه فقال يا محمد اقرأ قال و ما أقرأ قال اقرأ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ». و مع أن الرواية تذكر أن النبي كان يصلي حينما تصدق عليّ بخاتم

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
ترجمه اين متن چنين است: ابن عباس کنار چاه زمزم نشسته بود و از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) حديث نقل مي کرد مردي که صورتش را با عمامه پوشيده بود نزديک آمد و هرگاه که ابن عباس مي گفت رسول خدا چنين فرمود، او هم مي گفت رسول خدا چنين فرمود ابن عباس گفت: تو را به خدا سوگند مي دهم خودت را معرفي کن. پارچه را از صورتش برداشت و گفت:
اي مردم هرکس مرا مي شناسد که مي شناسد و آنان که نمي شناسند خودم را معرفي مي کنم، من جندب پسر جناده ابوذر غفاري از ياران رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در جنگ بدر هستم، از رسول خدا با دو گوشم شنيدم و با چشم هايم ديدم که اگر غير از اين باشد کر و کور باشم، فرمود: "علي پيشواي نيکوکاران و کشنده کافران است، هرکس او را کمک کند پيروز است و آن که او را خار نمايد ذليل و بي چاره شود ".
بدانيد که روزي از روزها هنگام ظهر براي اقامه نماز در مسجد خدمت رسول الله بودم مردي نيازمند وارد شد وتقاضاي کمک کرد؛ ولي هيچ کس به وي کمکي نکرد، علي که در همان لحظه و در حال رکوع و مشغول نماز بود، دست راستش را که انگشترش در يکي از انگشتانش بود جلو آورد تا آن را به مرد نيازمند هديه کند، مرد فقير انگشتر را در آورد، پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) اين منظره را مشاهده نمود، پس از پايان يافتن نماز دست به دعا بلند کرد و عرض کرد:
" خداوندا برادرم موسي از تو تقاضا نمود تا به وي سعه صدر وگشايش در امور و بياني رسا وشيوا و جانشيني برادرش هارون را عنايت فرمائي، وتو اي خدا درخواستش را اجابت فرمودي، واکنون من پيامبر وفرستاده و برگزيده ات، درخواست مي کنم تا شرح صدر وآسان شدن کارهايم را به من مرحمت فرمائي و نيز برادرم علي را وزير و جانشين من قرار دهي تا همراه وکمک من در کارها و پشتيبان رسالتم باشد ".
ابوذر مي گويد:هنوز سخن و تقاضاي رسول خدا تمام نشده بودکه جبرئيل نازل شد و اين آيه را از جانب خداوند بر وي تلاوت نمود
«همانا پيشوا ورهبر وفرمانده شما خد ورسول او و مومنان هستند؛ همان ها که نماز را برپا مي دارند و در رکوع نماز، زکات وصدقه مي دهند.».
2. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ. النساء / 59. و با اين حال روايت ذكر مي كند كه پيامبر (ص) نماز مي خواند هنگامي كه علي (ع) انگشتر را صدقه داد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
2 | مصطفي | Iran - Kazerun | ٢٤:١٨ - ٠٢ بهمن ١٣٩١ |
واقعا عالي بود جاي هيچ شکي رو باقي نگذاشتيد و باشد که خداوند ما را از دست شکاکان و بددلان رهايي دهد. سوره مائده آيه 55 : إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ﴿55﴾ ترجمه : جز اين نيست كه ولى شما خداست و رسول او و آنان كه ايمان آورده اند، همان ايمان آورندگانى كه اقامه نماز و اداى زكات مى كنند در حالى كه در ركوع نمازند (55) و اي کاش آيه بعديش رو هم ميگفتيد سوره مائده آيه 56 : وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿56﴾ ترجمه : و كسى كه خدا و رسولش و اين مؤ منين را دوست بدارد در حزب خدا كه البته سرانجام غلبه با آنها است وارد شده است (56) و اين سرانجام در ظهور آقا امام زمان اتفاق خواهد افتاد. به اميد ظهور مولايمان صاحب زمان (عج) که به اميد خدا نزديک است.
3 | mohamad7 | Iran - Tabriz | ١٦:٠٤ - ٠٣ فروردين ١٣٩٢ |
با سلام ميخواستم بدونم که منظور از الذين و هم چيه؟ چون اون وقت به افراد زيادي اشاره ميشه و (هم)جمع مذکر هست؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
پاسخ اين سؤال در اين آدرس ذكر شده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
4 | احمد | United States - Chicago | ١٣:٤٦ - ٠١ آبان ١٣٩٢ |
سلام
در تاريخ ذکر شده اين ايه در چه سالي بر پيامبر نازل شد؟

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ برخي زمان آن را 24 ذي الحجه سنه هشتم هجري دانسته اند ولي براي سال نزول آن ما مدركي پيدا نكرديم.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
5 | علی | Iran - Tehran | ٢٢:٥٦ - ٢٦ بهمن ١٣٩٤ |
سلام علیکم
در این آیه شریفه جمله الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ که آمدهاست
این يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ از هم جدا هستند؟؟
یعنی میشه اینطور معنا کرد که کسانی که نماز میخونند .. معناتموم سپس کسانی که زکات میدهند.
یا مشترک هستند؟؟
یعنی زکات در داخل نماز هست
طبق قواعد عربی کدام صحیح است؟؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ در حقيقت عطف به يقيمون الصلاة مي باشد اما بعد از آن چون واو ( وهم راکعون) حال آمده است آن را مقيد به زمان خاص مي کند يعني اين زکات در رکوع ( خود رکوع نيز مشخص است که در نماز بوده) است
والا اگر اين طور معنا نکنيم در در خيلي از آياتي که يقيمون و يؤتون باهم آمده است بايد بگوييم پس هرکس اين صفت را داشته باشد ولايت دارد مانند:ِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاة» در حالي که اينطور نيست
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها