2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) 03
کد مطلب: ٥٤٣٩ تاریخ انتشار: ١٦ ارديبهشت ١٣٩٠ تعداد بازدید: 5346
حبل المتین » عمومی
شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) 03

هجوم به خانه حضرت زهرا و عدم دفاع امیرالمؤمنین
حبل المتين 90/02/16

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 16 / 02 / 90

مجري برنامه

ضمن عرض سلام خدمت استاد حسيني قزويني، تقاضا داريم صحبت هاي مقدماتي را بفرماييد تا وارد سؤالات شويم.

استاد حسيني قزويني

قبل از اين كه وارد بخش سؤالات شويم، فرازي از سخنان فقيه عاليقدر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني (ره) درباره ايام فاطميه مي خوانم كه در 7 ، 8 سال أخير عمر خود در بزرگداشت ايام فاطميه نهايت تلاش خود را كردند و راهپيمايي روز شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را در قم بنيان گزاري كردند و عاقبت هم در روز شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در جوار بارگاه ملكوتي حضرت معصومه (سلام الله عليها) به خاك سپرده شدند.

اين بزرگوار در يكي از پيام هاي خود به مناسبت ايام فاطميه اين چنين نوشتند:

بزرگداشت شهادت اين بانوي بزرگوار كه اولين و با شخصيت ترين شهيده راه ولايت هست، تجديد عهد با مقام شامخ ولايت كه إكمال دين و إتمام خداوند با آن است، مي باشد؛ فاطمه اي كه با عمر بسيار كوتاهش تشيع را براي هميشه بيمه كرد؛ فاطمه اي كه با خطبه غرّاءش دوست و دشمن را حيرت زده نمود؛ فاطمه اي كه با گريه هاي مداومش در داخل و خارج شهر مدينه، عظمت مصيبت از دست دادن پدر و مظلوميت شوهرش را به گوش همگان رسانيد و هنوز گويا صداي آن در فضاي مدينه طنين انداز است.

در اينجا تذكر مجدد اين نكته را لازم مي دانم كه تعظيم اين ايام و بپا داشتن مجالس عزاء و مصيبت، از سيره مسلّمه امام راحل (ره) بوده و اين أمر ارتباطي به قضيه وحدت ندارد. مسئله وحدتي كه امام راحل (ره) و حضرت آيت الله العظمي بروجردي (قدس سرهما) بر آن تأكيد داشتند، نه بر اين معناست كه شيعه نسبت به اعتقادات مسلّمه خود سكوت كند يا آن را ناديده بگيرد؛ بلكه مقصود وحدت تمام مسلمين در برابر استكبار جهاني است كه داعيه قدرت منحصره دارد و أمثال آن.

اينك بر عموم شيعيان است كه در روز سوم جمادي الثاني كه از طرف دولت تعطيل رسمي است، محافل و مجالس عزاء اقامه نموده و با دسته جات عزاداري در كوچه ها و خيابان ها ظاهر شوند تا گوشه اي از حق آن شهيده را أداء كرده باشيم.

پيام حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني (ره) به مناسبت فاطميه سال 1383

هم چنين حضرت آيت الله العظمي شيخ جواد تبريزي (ره) و حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني و حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي و حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني تأكيد دارند كه در ايام فاطميه، همانند روز عاشوراء، مراسم عزاداري به صورت هر چه باشكوه تر برگزار شود و دسته جات عزاداري در خيابان ها برقرار باشد و عزاداري و مظلوميت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را هر چه زيباتر و باشكوه تر برگزار كنند. إن شاء الله اين حركات ما ذره اي از وظائف سنگين ما در قبال ولايت و مظلوميت حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) باشد و إن شاء الله اين قدم هاي ما ذخيره اي باشد براي روزي كه «لا ينفع مال و لا بنون».

* * * * * * *

مجري برنامه

بحث ما نسبت به أفضليت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بر زنان عالم در تمام دوران و عصور بود. اين روايت از أهل سنت مطرح شد كه:

خذوا شطر دينكم عن حميراء.

بخشي از دين خود را از عايشه بگيريد.

آيا اين روايت دليل بر أفضليت يا فضيلت عايشه نيست؟

استاد حسيني قزويني

در جلسه گذشته در رابطه با فضائل حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) از منابع أهل سنت سخن گفتيم و عرضه داشتيم روايات متعددي مبني بر أفضليت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بر تمام زنان عالم وجود دارد؛ حتي بر حضرت مريم (سلام الله عليها) و حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها).

بعضي ها نقل مي كنند:

خذوا شطر دينكم عن حميراء.

يا:

خذوا نصف دينكم عن حميراء.

البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 3، ص 159 ـ النهاية في غريب الحديث لإبن الأثير، ج 1، ص 438

و اين را ملاك قرار مي دهند و مي گويند هم چنين روايتي درباره حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نيامده است. اين روايت را بزرگان أهل سنت ردّ كرده اند و مي گويند هيچ سندي براي اين روايت در كتب ما نيست.

علماء أهل سنت مي گويند اين روايت سند ندارد

1. مباركفوري

جناب آقاي مباركفوري كه از بزرگان أهل سنت است، مي گويد:

فقال الحافظ إبن الحجر العسقلاني: لا أعرف له إسنادا و لا رواية في شئ من كتب الحديث إلا في النهاية لابن الأثير و لم يذكر من خرجه.

آقاي حافظ إبن حجر عسقلاني مي گويد: من هيچ سندي براي اين روايت پيدا نكردم و هيچ روايتي هم در كتب حديثي پيدا نكردم، جز اين كه در كتاب النهاية إبن اثير وجود دارد و بدون سند است و نگفته از كجا آورده است.

و ذكر الحافظ عماد الدين بن كثير أنه سأل المزي و الذهبي عنه فلم يعرفاه و قال السخاوي: ذكره في الفردوس بغير إسناد.

آقاي حافظ عماد الدين بن كثير از آقاي مزي و ذهبي در مورد اين حديث سؤال كرد و آنها اين حديث را نشناختند. آقاي سخاوي مي گويد: كتاب فردوس اين روايت را بدون سند نقل كرده است.

تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج 10، ص 259

جناب آقاي شيخ علي قاري همين مطالب را با تفصيل بيشتر در كتاب الموضوعات الكبري، صفحه 190 و در كتاب المقاصد الحسنة، صفحه 321 و جناب آقاي عجلوني در كشف الخفاء، صفحه 374 آورده اند كه اين روايت سندي ندارد.

2. الباني

جناب آقاي ناصر الدين الباني كه از رجال شناسان پرآوازه أهل سنت و وهابيت است، وقتي به اين روايت مي رسد، به صراحت مي گويد:

بعضي ها أمر را بر جهّال مشتبه مي كنند.

منها حديث: «خذوا شطر دينكم عن هذه الحميراء»، يعني عائشة.

... علم المسلم المتبصر في دينه أن الحديث موضوع مكذوب علي رسول الله (صلي الله عليه و سلم).

هر مسلماني كه آگاهي ديني داشته باشد، مي داند كه اين حديث جعلي است و به دروغ بر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) نسبت داده اند.

إرواء الغليل لمحمد ناصر الألباني، ج 1، ص 10

3. آلوسي

مشابه اين مطالب در كتاب هاي متعدد أهل سنت آمده است و آقاي آلوسي وهابي (متوفاي 1270 هجري) وقتي به اين حديث مي رسد، تعبير زيبايي دارد و مي گويد:

اگر درباره عايشه آمده است: «خذوا شطر دينكم عن حميراء»، نسبت به زهراء نيامده است و اگر عمر زهراء طولاني بود، قطعاً پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مي فرمود: «خذوا كل دينكم عن الزهراء».

هم چنين حديث ثقلين كه زهراء هم در داخل آن است كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود:

إني تركت فيكم الثقلين كتاب الله تعالي و عترتي، لا يفترقان حتي يردا علي الحوض.

از نظر دلالي و خبري، براي فضيلت زهراء جايگاه وسيعي دارد.

مضافاً:

اين حديث «خذوا شطر دينكم عن حميراء» دليل بر أفضليت عايشه نيست.

و إلا لكانت عائشة أفضل من أبيها رضي الله تعالي عنه.

چون اگر اين طور باشد، لازم مي آيد كه عايشه أفضل از پدرش هم باشد.

روح المعاني للآلوسي، ج 3، ص 155

اما در مورد حديث:

فضل عائشة علي النساء كفضل الثريد علي سائر الطعام.

آقاي مناوي اين روايت را در كتاب فيض القدير شرح الجامع الصغير مي آورد و مي گويد:

لا تصريح فيه بأفضلية عائشة علي غيرها، لأن فضل الثريد علي غيره إنما هو لسهولة مساغه و تيسر تناوله و كان يومئذ جل طعامهم.

اين روايت أفضليت عايشه بر ديگران را نمي رساند، جز اين كه در مقايسه آبگوشت با ساير غذاها مي فهميم كه اين به خاطر راحت درست كردن و راحت خوردن آن بود و عمده غذاي آن زمان هم آبگوشت بوده است.

فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج 5، ص 66

آقاي علامه بدر الدين عيني هم در مورد تشبيه أفضليت عايشه بر ديگر زنان به أفضليت آبگوشت بر ساير غذاها مي گويد:

شبه فضلها بفضل الثريد علي غيره من الطعام لما فيه من تيسير المؤونة و سهولة الإساغة و كان أجل أطعمتهم يومئذ.

عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج 15، ص 309

ما كه نفهميديم منظور اين دو عالم أهل سنت چيست! ما از اين روايت، هيچ فضيلتي را نمي فهميم و مي گوييم كه اصلاً ارتباطي ندارد و هيچ فضيلتي را براي عايشه ثابت نمي كند. ولي توجيهي كه اين آقايان دارند، مستلزم قدح است.

* * * * * * *

مجري برنامه

يكي از سؤالاتي كه توسط بينندگان عزيز در شب گذشته مطرح شد اين بود كه چرا حضرت علي (عليه السلام) در آن هجوم از همسر خود دفاع نكردند؟

استاد حسيني قزويني

اين شبهه اي است كه مدت هاست وهابي ها در سايت ها و ماهواره هاي خود مطرح مي كنند و مي گويند

أمير المؤمنين (عليه السلام) با اين كه شجاع ترين انسان ها بود و فاتح بدر و حنين و خيبر بود، از غيرت او بعيد است كه كسي بيايد نسبت به همسرش جسارت كند و همسرش را مورد ضرب و شتم قرار بدهد و او هم دفاع نكند.

بعضي از وهابي ها هم گاهي با وقاحت و بي حيائي اين مسئله را در ماهواره هاي خود مطرح مي كنند. ما كاري با وهابيت نداريم؛ چون براي بعضي از اينها اثري ندارد و گوش شنوايي ندارند. ما قبلاً بارها مشابه اين را هم گفته ايم و ثابت كرده ايم قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را در شبكه المستقلة و شبكه سلام و هيچ جوابي هم نداشتند بدهند و باز هم در سال آينده، همان آش و همان كاسه است و حرف هاي خود را به صورت كليشه اي، مانند نوارهاي كاست تكرار مي كنند. اينها چند شبهه عليه شيعه درست كرده اند و وقتي همه آنها را بيان مي كنند، دوباره برمي گردند از اول شروع مي كنند و گوش شنوايي ندارند. ما بارها به سران وهابيت گفته ايم كه اگر واقعاً آماده هستند، ما براي مناظره آماده هستيم؛ البته بدون قيد شرط و فقط به شرط عدم ورود به مسائل سياسي و احترام به طرف مقابل. ما آمادگي اين مناظره را داريم و حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي هم چند روز قبل بيانيه اي داده بودند در نقد حرف هاي بي اساس مفتي اعظم عربستان سعودي و رسماً براي سومين بار، مفتي اعظم عربستان سعودي را به مناظره دعوت كرد. اينها مي دانند كه اگر به مناظره بيايند، حرفي براي گفتن ندارند و مشت شان باز مي شود و مريدان خود را از دست مي دهند؛ لذا حاضر به مناظره نيستند. حتي من نسبت به اين كارشناسان شبكه نور گفتم كه غير از يكي دو نفر از آنها كه آدم هاي هتاكي هستند، حاضريم با ساير كارشناسان آنها مناظره كنيم و اگر با ما إباء و وحشت دارند، ما حاضريم شاگردان خودمان، حجت الإسلام و المسلمين أبو القاسمي و يزداني را به مناظره با اين آقايان بفرستيم؛ چه در شبكه نور و چه در شبكه جهاني ولايت. البته مدير شبكه ثامن هم اعلام كرد كه اگر اين آقايان از آمدن به شبكه جهاني ولايت إباء دارند، ما حاضريم به عنوان يك شبكه بي طرف، ميزباني اين مناظره را بر عهده بگيريم. ولي اين آقايان در اين 10 ، 11 ماه، تاكنون جوابي نداده اند.

من در اينجا توجه بينندگان عزيز را جلب مي كنم به چند نكته:

نكته اول: دفاع أمير المؤمنين (عليه السلام)

معروف است كه مي گويند:

ثبت الأمر، ثم انقش.

اول قضيه را ثابت كنيد، سپس روي آن بحث كنيد.

اين قضيه در كتاب هاي شما نبايد باشد و تمام حقايق در كتاب هاي شما نيست. شما بياييد منابع شيعه را ببينيد كه با سندهاي صحيح، كاملاً قضيه دفاع أمير المؤمنين (عليه السلام) از همسر خود را ثبت و ضبط كرده اند. آقاي سليم بن قيس هلالي كه از شخصيت هاي برجسته شيعه است و مورد وثوق قطعي رجال شناسان شيعه است، در كتاب خود كه از معتبرترين كتب شيعه است، به صراحت نقل مي كند:

و دعا عمر بالنار فأضرمها في الباب، ثم دفعه فدخل، فاستقبلته فاطمة (عليها السلام) و صاحت: «يا أبتاه! يا رسول الله!»، فرفع عمر السيف و هو في غمده، فوجأ به جنبها، فصرخت: «يا أبتاه!» فرفع السوط فضرب به ذراعها، فنادت: «يا رسول الله! لبئس ما خلفك أبو بكر و عمر».

عمر آتش طلبيد و آن را بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد و حضرت فاطمه (عليها السّلام) در مقابل او در آمد و فرياد زد: «اي پدر! اي رسول خدا! به فريادم برس»، عمر شمشير را در حالي كه در غلافش بود بلند كرد و به پهلوي حضرت زد. آن حضرت ناله كرد: «اي پدر! به فريادم برس»، عمر تازيانه را بلند كرد و به بازوي حضرت زد. آن حضرت صدا زد: «اي رسول خدا! ابو بكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتاري كردند!».

دفاع علي عليه السلام عن سليلة النبوة:

فوثب علي (عليه السلام) فأخذ بتلابيبه، ثم نتره فصرعه و وجأ أنفه و رقبته و هم بقتله، فذكر قول رسول الله (صلي الله عليه و آله) و ما أوصاه به، فقال: «و الذي كرم محمدا بالنبوة! يا بن صهاك! لولا كتاب من الله سبق و عهد عهده إلي رسول الله (صلي الله عليه و آله) لعلمت إنك لا تدخل بيتي».

دفاع امير المؤمنين عليه السّلام از حضرت فاطمه (عليها السّلام ):

علي (عليه السلام) ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت كشيد و بر زمين زد و بر بيني و گردنش كوبيد و خواست او را بكشد، ولي سخن پيامبر (صلي اللَّه عليه و آله) و وصيتي را كه به او كرده بود به ياد آورد و فرمود: «اي پسر صُهاك! قسم به آن كه محمّد را به نبوت گرامي داشت! اگر نبود مقدّري كه از طرف خداوند گذشته و عهدي كه رسول الله (صلي الله عليه و آله) با من نموده است، مي دانستي كه تو نمي توانستي به خانه من داخل شوي».

كتاب سليم بن قيس، تحقيق محمد باقر الأنصاري، ص 150

خود آقاي آلوسي وهابي هم همين قضيه را در روح المعاني، جلد 3، صفحه 124 از منابع شيعه نقل مي كند؛ يعني خودش قبول دارد كه در منابع شيعه آمده است. ولي قطعاً يك آلوسي وهابي نمي تواند با نقل اين، به سادگي از كنارش ردّ شود و مطالبي هم در نقد اين دارد. ولي اين نشان مي دهد كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) در برابر ظلم به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) سكوت نكرده است.

در كتاب جلاء العيون علامه مجلسي (ره) نقل شده است:

وقتي خليفه دوم وارد حيات خانه شد و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مورد ضرب و شتم قرار داد، أمير المؤمنين (عليه السلام) به سرعت از كمربند خليفه دوم گرفت و او را به زمين زد و روي سينه اش نشست و در اين حين بود كه صداي مؤذن بلند شد:

أشهد أن محمد رسول الله، أشهد أن عليا ولي الله.

أمير المؤمنين (عليه السلام) رو كرد به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و فرمود: اگر من بخواهم در برابر اينها بايستم، مي توانم، ولي در اين صورت جنگ داخلي و مسلمان كشي شروع مي شود و ديگر نام پدرت در بالاي مأذنه ها شنيده نمي شود. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم فرمود: من حاضرم هرگونه ظلمي را تحمل كنم، ولي حاضر نيستم نام پدرم از زبان ها بيفتد.

لذا اينها يقين كردند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) مأمور به صبر است و لذا توانستند اين كارها را بكنند. در روايات ديگري هم آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به علي بن أبي طالب (عليه السلام) فرمود:

عليك بالصبر علي ما ينزل بك منهم حتي تقدم علي.

بر تو باد به صبر كردن بر مصيبت هايي كه از أمت من به تو مي رسد تا اين كه در روز قيامت به من برسي.

خصائص الأئمة للسيد الرضي، ص 73

باز هم در كتاب سليم بن قيس هلالي آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

فإن وجدت أعوانا عليهم فجاهدهم و قاتل من خالفك بمن وافقك، فإن لم تجد أعوانا فاصبر و كف يدك و لا تلق بيدك إلي التهلكة.

اگر عليه آنان ياراني يافتي، با آنان جهاد كن و به وسيله موافقينت با مخالفينت جنگ كن و اگر ياراني نيافتي، صبر كن و دست نگهدار و با دست خويش خود را در هلاكت ميانداز.

كتاب سليم بن قيس، تحقيق محمد باقر الأنصاري، ص 134

نكته دوم: احتمال كشته شدن حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و فرزندانش

اگر أمير المؤمنين (عليه السلام) مي خواست دفاع كند، قطعاً تعدادي از ايشان حمايت مي كردند، مانند سلمان و مقداد و ابوذر و عباس و إبن عباس و زبير و عمار و غيره و از آن طرف هم تعدادي با خليفه دوم براي هجوم آمده بودند و در اين درگيري اين احتمال مي رفت كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و حضرت زينب كبري (سلام الله عليها) و أم كلثوم (سلام الله عليها) در اين بين كشته شوند و هيچ بعيد هم نبود. در اين صورت، فردا همين مهاجمان مي آمدند اين قضيه را بر گردن أمير المؤمنين (عليه السلام) مي انداختند و مي گفتند «اگر حضرت علي (عليه السلام) به خاطر خلافت دفاع نمي كرد و اين قضيه پيش نمي آمد، اينها كشته نمي شدند»؛ يعني قاتل اينها خود أمير المؤمنين (عليه السلام) است.

در رابطه با قضيه عمار هم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

تقتله الفئة الباغية، عمار يدعوهم إلي الله و يدعونه إلي النار.

عمار را گروه ستمگر خواهند كشت؛ عمار آنها را به طرف خدا و بهشت دعوت مي كند و آنها عمار را به طرف آتش دعوت مي كنند.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 3، ص 207 ـ صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 8، ص 186

وقتي عمار در جنگ صفين كشته شد، ببينيد كه معاويه چه شيطنتي كرد؟! در مسند احمد، جلد 4، صفحه 199 نقل شده است:

لما قتل عمار بن ياسر، دخل عمرو بن حزم علي عمرو بن العاص فقال: قتل عمار و قد قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: «تقتله الفئة الباغية»، فقام عمرو بن العاص فزعا يرجع حتي دخل علي معاوية، فقال له معاوية: ما شأنك؟ قال: قتل عمار؟ فقال معاوية: قد قتل عمار، فماذا؟ قال عمرو: سمعت رسول الله صلي الله عليه و سلم يقول: «تقتله الفئة الباغية»، فقال له معاوية: دحضت في بولك! أو نحن قتلناه؟ إنما قتله علي و أصحابه جاؤوا به حتي ألقوه بين رماحنا أو قال بين سيوفنا.

بعد از كشته شدن عمار، عمرو بن حزم دست از جنگ برداشت و نزد عمرو بن عاص رفت و گفت: عمار كشته شد و رسول الله (صلي الله عليه و سلم) در مورد او فرمود: «عمار را گروه ستمگر خواهند كشت» و ما عمار را كشتيم. عمرو بن عاص هم ناراحت شد و دست از جنگ برداشت و نزد معاويه رفت و معاويه به او گفت: تو را چه شده است؟ عمرو بن عاص گفت: عمار كشته شده است. معاويه گفت: كشته شده كه شده، مگر چه شده است؟ عمرو بن عاص گفت: شنيدم كه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فرمود: «عمار را گروه ستمگر خواهند كشت» و چون ما او را كشتيم، پس ما گروه ستمگر هستيم. معاويه به او گفت: مثل اين كه در نجاست خودت غوطه ور شده اي! آيا ما عمار را كشتيم؟ عمار را علي و يارانش كشتند كه او را آوردند و بين نيزه ها و شمشيرهاي ما قرار دادند.

السنن الكبري للبيهقي، ج 8، ص 189 ـ مسند أبي يعلي الموصلي، ج 13، ص 123 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 43، ص 431 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج 1، ص 420 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج 3، ص 579 ـ البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 6، ص 240 ـ الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج 1، ص 110

حاكم نيشابوري مي گويد:

اين روايت صحيح است و شرايط صحيح بخاري و صحيح مسلم را دارد.

المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 2، ص 155

آقاي هيثمي هم مي گويد اين روايت صحيح است.

مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 7، ص 242

ببينيد چقدر توجيه ناجوانمردانه و شيطنت آميزي دارد!

وقتي خبر اين قضيه به أمير المؤمنين (عليه السلام) رسيد كه معاويه اين چنين گفته است، فرمود:

اگر ملاك اين باشد كه چون ما عمار را از خانه اش بيرون آورده ايم، پس ما قاتل او هستيم، پس قاتل حمزه هم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است؛ چون اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) حمزه را از خانه اش بيرون نمي آورد و به جنگ أحد نمي آورد، كفار قريش هم او را نمي كشتند.

و لما لم يقدر معاوية علي إنكاره قال: إنما قتله من أخرجه، فأجابه علي بأن رسول الله صلي الله عليه و سلم إذن قتل حمزة حين أخرجه.

فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج 6، ص 474 ـ السيرة الحلبية للحلبي، ج 2، ص 264

نتيجه اين كه اگر هم چنين قضيه اي انجام مي شد و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و فرزندانش در زير دست و پا كشته مي شدند، فردا هم مي گفتند كه اگر علي بن أبي طالب (عليه السلام) دفاع نمي كرد و حرفي نمي زد، آنها كشته نمي شدند؛ پس قاتل آنها، خود علي بن أبي طالب (عليه السلام) است.

نكته سوم: حفظ اسلام

أمير المؤمنين (عليه السلام) به فكر اسلام بود و اسلام براي أمير المؤمنين (عليه السلام)، از خودش و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) گرامي تر است. همين اسلام بود كه امام حسين (عليه السلام) حاضر مي شود خودش و زن و فرزندانش را فداي اسلام كند. وقتي أمير المؤمنين (عليه السلام) مي بيند اگر بخواهد دفاع بكند، جنگ داخلي و مسلمان كشي شروع مي شود و از طرفي هم حكومت روم و ايران دنبال فرصت هستند تا اسلام و مسلمين را قلع و قمع بكنند و از طرفي هم منافقين دنبال فرصت هستند تا اسلام را از بين ببرند و در طرف ديگر هم يهودياني كه از اسلام سيلي خورده بودند، قرار داشتند و همه اينها منتظر فرصت بودند تا اختلاف داخلي ايجاد شود و مسلمانان به جان هم بيفتند و اينها هم بيايند تكليف اسلام را براي هميشه يك سره كنند. لذا أمير المؤمنين (عليه السلام) مي بيند اگر هم چنين كاري كند، ديگر اسلامي در كار نخواهد بود و اگر اسلام نباشد، نه حضرت علي (عليه السلام) خواهد بود و نه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و نه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله). لذا در خطبه 74 نهج البلاغه مي فرمايد:

لقد علمتم أني أحق الناس بها من غيري و والله! لأسلمن ما سلمت أمور المسلمين و لم يكن فيها جور إلا علي خاصة.

همانا مي دانيد كه من سزاوارتر از ديگران به خلافت هستم. سوگند به خدا! به آنچه انجام داده ايد گردن مي نهم تا هنگامي كه اوضاع مسلمين رو به راه باشد و از هم نپاشد و جز به من، به كس ديگري ستم نشود.

أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه هاي ديگري هم اين قضايا را مطرح مي كند.

نكته چهارم: جواب نقضي

اين آقايان كه مي گويند چرا أمير المؤمنين (عليه السلام) از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دفاع نكرد، توجه كنند:

أولاً:

در مكه، يكي از كساني كه تازه مسلمان شده بود و تحت شكنجه قريش است، سميه مادر عمار بن ياسر است. در روايتي نقل شده است:

و كان رسول الله صلي الله عليه و سلم يمر بعمار و أمه و بأبيه و هم يعذبون بالأبطح في رمضاء مكة، فيقول: صبرا آل ياسر! موعدكم الجنة!

رسول الله (صلي الله عليه و سلم) در حال عبور بود كه ديد عمار و پدر و مادرش را شكنجه مي كنند (و هيچ عكس العملي از خودش نشان نداد) و فرمود: اي آل ياسر! بر شما باد به صبر كردن! جايگاه شما در بهشت است!

الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج 8، ص 190 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج 5، ص 99 ـ سيرة إبن إسحاق، ج 4، ص 172 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج 1، ص 197 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 13، ص 255 - تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج 21، ص 216 ـ العثمانية للجاحظ، ص 29 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج 2، ص 67 ـ البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 3، ص 76 ـ السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج 1، ص 211 ـ السيرة الحلبية للحلبي، ج 1، ص 483 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج 2، ص 360

ما از اين آقايان سؤال مي كنيم: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه در شجاعت و غيرت و ساير مسائل از حضرت علي (عليه السلام) بالاتر است، چرا نسبت به شكنجه سميه مادر عمار از او دفاع نكرد؟! در اينجا چه جوابي داريد؟ هر جوابي كه أهل سنت در اينجا بدهند، ما هم نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) مي دهيم.

ثانياً:

آقاي إبن هشام در السيرة النبوية نقل مي كند:

و مر بجارية بني مؤمل، حي من بني عدي بن كعب و كانت مسلمة و عمر بن الخطاب يعذبها لتترك الاسلام و هو يومئذ مشرك و هو يضربها.

أبو بكر در حال عبور بود و عمر بن خطاب كه در آن زمان مشرك بود، يكي از كنيزان بني مؤمل كه مسلمان شده بود را شكنجه مي كرد و مي گفت بايد دست از اسلام برداري.

السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج 1، ص 211 ـ فضائل الصحابة احمد بن حنبل، ج 1، ص 120 ـ العثمانية للجاحظ، ص 34

آقاي أبو بكر هيچ گونه حركتي از خود نشان نداد. ما از اين آقايان سؤال مي كنيم كه چرا أبو بكر به عمر اعتراض نكرد و نگفت چرا اين كنيز را به خطر اسلامش شكنجه مي كني؟!

ثالثاً:

آقاي عثمان آخرين لحظات عمرش را سپري مي كند و مردم هم خانه اش را محاصره كرده اند و مي خواهند او را بكشند:

و جاء سودان بن حمران ليضربه فانكبت عليه نائلة إبنة الفرافصة و اتقت السيف بيدها فتعمدها و نفح أصابعها فأطن أصابع يدها و ولت فغمز أوراكها و قال: إنها لكبيرة العجيزة.

تاريخ الطبري، ج 3، ص 421 ـ البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 7، ص 210 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 70، ص 139 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج 3، ص 178

فردي به نام سودان بن حمران شمشيرش را بلند كرد تا عثمان را بكشد و نائله، همسر عثمان دستش را جلو آورد و شمشير هم انگشتان او را قطع كرد. سودان بن حمران هم يكي از ركيك ترين فحش ها را به همسر عثمان داد و عثمان هم هيچ حركتي از خود نشان نداد. چرا آقاي عثمان از همسرش دفاع نكرد؟ شما چه جوابي داريد؟ هر جوابي بدهيد، ما هم همان جواب را نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) مي دهيم.

رابعاً:

آقاي عمر بن خطاب در مراسم حج بود و ناگهان چشمش به أم جميل، معشوقه مغيرة بن شعبة مي افتد. البته داستانش هم مفصل است و آقايان نقل كرده اند كه مغيرة بن شعبة روابط نامشروعي با أم جميل داشته و افرادي هم آمدند شهادت دادند كه «ما با چشمان خودمان ديديم كه مغيره با أم جميل زنا مي كند». عمر گفت بايد 4 نفر بيايند شهادت بدهند. 3 نفر از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به نام أبو بكره و نافع بن حارث و شبل بن معبد آمدند گفتند: «ما به چشم خود ديديم كه مغيره با أم جميل زنا مي كند». از آن طرف هم ديدند كه زياد بن سميه در حال آمدن است و عمر به نوعي به زياد بن سميه فهماند كه طوري شهادت بدهد كه مغيرة حدّ نخورد و به او گفت:

أري رجلا لا يخزي الله علي لسانه رجلا من المهاجرين.

زياد بن سميه هم آمد و شهادت داد، ولي نه مثل آن 3 نفر قبلي و طوري شهادت داد كه مغيره محكوم نشود. عمر به مغيرة گفت:

بلند شو به أبو بكرة و ناقع و شبل حدّ قذف جاري كن كه به تو تهمت زده اند.

وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلكان، ج 6، ص 365 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 12، ص 236 ـ تاريخ الطبري، ج 3، ص 170 ـ أحكام القرآن لإبن العربي، ج 3، ص 347 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 60، ص 39 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج 2، ص 541 ـ البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 7، ص 94

اين قضيه كاملاً واضح و روشن است و زنا كردن مغيرة با أم جميل و داشتن روابط نامشروعش در كتاب هاي أهل سنت آمده است.

عمر در مراسم حج بود كه چشمش به مغيرة و أم جميل افتاد:

ثم إن أم جميل وافقت عمر بن الخطاب رضي الله عنه بالموسم و المغيرة هناك، فقال له عمر: أتعرف هذه المرأة يا مغيرة؟! قال: نعم، هذه أم كلثوم بنت علي.

عمر طعنه مي زند و به قولي به مغيره متلك مي گويد: آيا اين زن را مي شناسي اي مغيرة؟! مغيرة گفت: بله مي شناسم، او أم كلثوم دختر علي (همسر تو) است.

وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلكان، ج 6، ص 365 ـ الأغاني لأبو الفرج الإصفهاني، ج 16، ص 9

ببينيد كه چه تعبير زشت و وقيحي است! يعني خواست بگويد اگر من رابطه نامشروع با زن تو هم داشته باشم، چون شاهد نداري، هيچ كاري نمي تواني بكني!

اين آقايان در رابطه با اين قضيه چه چوابي دارند؟ چرا جناب عمر از همسرش دفاع نكرد در برابر اين كلمات وقيح و زشت؟ اگر كسي نسبت به ناموس هر آدم با غيرتي اين طور وقيحانه جسارت كند، او از خودش عكس العمل نشان مي دهد. آقايان أهل سنت هر جوابي در اينجا دادند، ما همان جواب را نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) مي دهيم؛ گرچه جواب حلي آن را داده ايم.

* * * * * * *

مجري برنامه

وهابيت شبهه اي مطرح مي كنند و مي گويند چرا با وجود حضرت علي (عليه السلام)، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) رفتند درب را باز كردند؟ اگر حضرت علي (عليه السلام) درب را باز مي كردند، اين اتفاقات رخ نمي داد.

استاد حسيني قزويني

بله، اين هم از شبهاتي است كه قبلاً ما نشنيده بوديم و أخيرا مي بينيم كه در بعضي از سايت هاي وهابي عنوان مي كنند.

جواب اول: جواب حلّي

نكته اول:

حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در داخل حيات بود و پشت درب نشسته بود. اول بايد اين آقايان ثابت كنند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در اتاق نشسته بودند و عمر آمد درب را زد و به جاي اين كه حضرت علي (عليه السلام) بيايد درب را باز كند، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آمد درب را باز كرد. اين چنين چيزي را نتوانسته اند ثابت كنند. ولي ما رواياتي داريم و در كتاب سليم بن قيس هلالي، صفحه 386 صراحت دارد:

و فاطمة عليها السلام قاعدة خلف الباب.

وقتي عمر و يارانش آمدند و به خانه هجوم آوردند، فاطمه (عليها السلام) پشت درب نشسته بود.

و وقتي اين قضايا را ديد، به عمر بن خطاب گفت:

يابن الخطاب! أتراك محرقا علي بابي؟ قال: نعم.

آيا مي بينم كه آمده اي خانه ام را به آتش بكشي؟ عمر گفت: بله.

نكته دوم:

حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بر اين باور بود كه اينها مسلمان هستند و طبق آيه 27 و 28 سوره نور عمل مي كنند كه مي فرمايد:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّي تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلي أَهْلِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ / فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّي يُؤْذَنَ لَكُمْ وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكي لَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيم

اي كساني كه ايمان آورده ايد! در خانه هايي كه خانه شما نيست، وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد، اين براي شما بهتر است، شايد متذكر شويد / و اگر كسي را در آن نيافتيد، داخل آن نشويد تا به شما اجازه داده شود و اگر گفته شود بازگرديد، بازگرديد؛ اين براي شما پاكيزه تر است و خداوند به آنچه انجام مي دهيد آگاه است.

حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بر اين عقيده بود كه اينها بدون اجازه وارد خانه نمي شوند. اين آقايان به جاي اين كه بگويند چرا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آمد درب را باز كرد، به اين جواب بدهند كه چرا آنها بدون اجازه وارد خانه حضرت علي (عليه السلام) شدند؟

خود إبن تيميه در منهاج السنة صراحت دارد:

إنه كبس البيت.

عمر به زور وارد خانه شد.

منهاج السنة لإبن تيمية، ج 4، ص 220

اينها بايد بيايند اين را براي ما جواب بدهند كه به چه مجوزي وارد خانه شدند؟

مضافاً كه خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) جزء خانه هاي نبوت است؛ بلكه از برترين آنهاست. آقاي سيوطي در كتاب الدر المنثور، جلد 5، صفحه 50 نقل مي كند كه بعد از نزول آيه شريفه:

فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآَصَالِ

سوره نور / آيه 36

فقام إليه رجل فقال: أي بيوت هذه يا رسول الله؟ قال: بيوت الأنبياء، فقام إليه أبو بكر فقال: يا رسول الله! هذا البيت منها لبيت علي و فاطمة؟ قال: نعم، من أفاضلها.

مردي بلند شد از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) پرسيد:

منظور از اين بيوت چيست؟ حضرت فرمود: بيوت أنبياء. أبو بكر بلند شد و گفت: يا رسول اللَّه! خانه علي و فاطمه هم جزء اين بيوت أنبياء است؟ فرمود: بله، از برترين آن بيوت است .

روح المعاني للآلوسي، ج 18، ص 174 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 5، ص 50 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج 1، ص 534 ـ تفسير الثعلبي، ج 7، ص 107

نكته سوم:

از طرفي هم مي بينيم كه وقتي اينها آمدند درب خانه را زدند، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) درب را باز نكرد و پشت درب صدا زد:

يا أبت! يا رسول الله! ماذا لقينا بعدك من إبن الخطاب و إبن أبي قحافة!

اي پدرم! اي رسول خدا! ما بعد از تو چه مصيبت ها كشيديم از فرزند خطاب و فرزند أبو قحافه.

فلما سمع القوم صوتها و بكاءها، انصرفوا باكين و كادت قلوبهم تنصدع و أكبادهم تنفطر و بقي عمر و معه قوم.

وقتي آن مردمي كه همراه عمر آمده بودند اين صداي گريه فاطمه را شنيدند، گريه كردند و و گريه كنان برگشتند و نزديك بود كه قلب آنها بتركد و ... ؛ ولي عمر با تعدادي ماندند و به زور وارد خانه شدند.

الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج 1، ص 20

جواب دوم: جواب نقضي

نكته اول:

آقاي إبن عساكر در تاريخ مدينة دمشق، جلد 44، صفحه 38 مي نويسد:

قرع عمر بن الخطاب الباب و قال: افتحي يا خديجة.

روزي عمر بن خطاب آمد درب خانه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را زد و آن حضرت به خديجه فرمود: اي خديجه! درب را باز كن.

جامع الأحاديث للسيوطي، ج 36، ص 345، ح 39496 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 12، ص 604

شما در مورد اين روايت چه مي گوييد؟ آيا در اينجا هم مي گوييد كه ـ نستجير بالله ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) غيرت مردانگي نداشت كه خودش نشسته بود و به همسرش دستور داد برود درب را باز كند؟

نكته دوم:

در روايت آمده است:

فجاء علي فدق الباب ... فقال رسول الله (صلي الله عليه و سلم): قومي فافتحي له.

علي آمد و درب خانه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را زد و آن حضرت به أم سلمة فرمود: بلند شو و درب را براي علي باز كن.

تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 470 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص 86

در مورد اين روايت چه مي گوييد؟ آيا اين هم خلاف است؟

نكته سوم:

أمير المؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد:

پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در منزل عايشه بود و درب را زدم، ولي كسي درب را باز نكرد. دوباره درب را محكم تر زدم:

فقالت لي عايشه: من هذا؟ فقلت: أنا علي.

عايشه به من گفت: چه كسي است؟ گفتم: من علي هستم.

وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عبارت حضرت علي (عليه السلام) را شنيد، فرمود:

يا عايشة! افتحي له الباب.

اي عايشه! درب را براي علي باز كن.

اين روايت در منابع شيعه آمده است.

الاحتجاج للشيخ الطبرسي، ج 1، ص 292

اگر واقعاً سيره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي ما حجت است:

لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ

سوره احزاب / آيه 21

اگر بر فرض حضرت علي (عليه السلام) در خانه نشسته باشد و به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بفرمايد كه برود درب را باز كند، به هيچ وجه منافاتي با سيره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ندارد.

بر فرض هم حضرت علي (عليه السلام) در خانه نشسته است و به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دستور مي دهد تا درب را باز كند، شايد به اين خاطر بود كه اينها حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ببينند و خجالت بكشند و برگردند و وارد خانه نشوند؛ ولي قضيه كاملاً بر عكس شد.

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال 1 :

در زمان حكومت عمر، بنا بر ادعاي أهل سنت، أمير المؤمنين (عليه السلام) مشاور عمر بود. آيا اين واقعيت دارد يا نه؟

جواب 1 :

اين مشورت به هيچ وجه براي ما ثابت نيست. اگر يك يهودي هم بيايد از انسان درخواست مشورت بكند، وظيفه انسان است كه به او مشورت بدهد. يعني اگر يك يهودي مي آمد نزد أمير المؤمنين (عليه السلام) و مي گفت من مي خواهم فلان كار را بكنم و مي خواهم نظر شما را جويا شوم. أمير المؤمنين (عليه السلام) به او جواب مي داد. مضافاً كه مشورت هايي كه أمير المؤمنين (عليه السلام) داده است، مربوط به شخص أبو بكر و عمر نبوده است، بلكه مربوط به جامعه اسلامي و تمام مسلمانان بوده است.

* * * * * * *

سؤال 2 :

شما گفتيد كه عمر يك كنيزي را كه مسلمان شده بود، شكنجه مي داد، اين قضيه در زماني بود كه عمر بن خطاب مسلمان نشده بود. حتي قبل از اين كه مسلمان شود، خواهر و داماد خودش را شكنجه داد. اين چيزي است كه شما بايد بگوييد عمر در آن زمان مسلمان نشده بود و هنوز ايمان نياورده بود.

شما جواب منطقي به من بدهيد كه اگر جواب تان منطقي بود، من مي آيم شيعه مي شوم:

اگر حضرت علي و حضرت عمر با هم دشمن مي بودند، بعد از اين كه حضرت فاطمه به قول شما شهيد مي شود، كه در حقيقت حضرت فاطمه وفات يافته است، چطور حضرت علي بعد از اين كه ازدواج مي كند، نام فرزندانش را به نام أبو بكر و عثمان و عمر مي گذارد؟ چرا اسم پسر امام حسن عمر نام دارد؟

شما كه اين قدر صحبت مي كنيد و حرف از وحدت مي زنيد، چرا أحاديث ضعيف را گير مي آوريد؟ چيزهايي حقيقت است و بوده و حضرت عمر كسي بود كه تمام ايران به دست حضرت عمر فتح شد و به اسلام روي آوردند؛ ايراني كه همه آتش پرست بودند. حتي فلسطين به دست حضرت عمر فتح شد. در بيشتر كشورها، حضرت عمر ده سال حكومت كرد بر دنيا. شما هيچ كدام از اينها را رو نمي كنيد.

اينها با هم دوست بودند، برادر بودند. هيچ موقع زني در خانه كسي زندگي نمي كند كه آن شخص مادرش را كشته است. حضرت علي كسي بود كه مانند گندم، سر كفار را درو مي كرد، آن وقت مي گذارد كه به زنش تجاوز شود يا بگذارد زنش را شهيد بكنند و او هم بنشيند و هيچ چيزي نگويد و بعد هم نام فرزندانش را به نام آن اشخاص بگذارد؟!

جواب 2 :

نكته اول:

اين آقا مي گويد كه رابطه أمير المؤمنين (عليه السلام) با أبو بكر و عمر، رابطه برادرانه بوده است. من از اين آقايان سؤالي دارم كه اگر به آن جواب دادند، من از همه حرف هايم برمي گردم:

در كتاب صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 152، حديث 4468، كتاب الجهاد، باب حكم الفيء از قول خود عمر بن خطاب نقل شده است كه به أمير المؤمنين (عليه السلام) و عباس عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي گويد:

فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم قال أبو بكر: إنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم ... فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا ... ثم توفي أبو بكر و أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا.

وقتي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، أبو بكر گفت: من جانشين رسول الله (صلي الله عليه و سلم) هستم و نظر شما (علي و عباس) در مورد او اين بود كه أبو بكر دروغ گو و گنه كار و حيله گر و خائن است و وقتي أبو بكر از دنيا رفت، من جانشين رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و أبو بكر شدم و نظر شما در مورد من اين بود كه من دروغ گو و گنه كار و حيله گر و خائن هستم.

در اين مورد، شما به ما جواب بدهيد. أمير المؤمنين (عليه السلام) نگفت من هم چنين حرفي نزده ام و عباس هم نگفت من هم چنين حرفي نزده ام. آقاي أبو عبيده جراح و سعد بن أبي وقاص و خيلي از شخصيت هاي برجسته از صحابه هم نشسته بودند و هيچ كدام به عمر نگفتند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) و عباس هم چنين عقيده اي ندارند.اين روايت در صحيح مسلم آمده است. در صحيح بخاري هم آمده است، ولي وقتي مي بيند اين كلمات «كاذبا آثما غادرا خائنا» إهانت به أبو بكر و عمر است، آنها را حذف كرده و نوشته است:

تزعمان أن أبا بكر كذا و كذا.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 6، ص 191

اين نشان مي دهد أمير المؤمنين (عليه السلام) نه مشاور اينها بوده و نه همكار اينها بوده.

نكته دوم:

اين كه مي گويند أمير المؤمنين (عليه السلام) دختر خود را به عمر داده، اين از دروغ هاي شاخ دار تاريخ است. اينها يك روايت صحيح از كتاب هاي خودشان براي ما بياورند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) دخترش أم كلثوم را به عقد عمر درآورد. خود علامه نووي و ديگران به صراحت مي گويند اين أم كلثوم كه همسر عمر بن خطاب شد، دختر أبو بكر بوده است كه وقتي أبو بكر از دنيا مي رود، أم كلثوم و أسماء بنت عميس (همسر أبو بكر) در خانه أمير المؤمنين (عليه السلام) زندگي كردند و أم كلثوم در خانه أمير المؤمنين (عليه السلام) بزرگ شد و چون عرب، ربيبه را دختر مي داند، معروف شد كه دختر أمير المؤمنين (عليه السلام) است. آقاي نووي، شارح صحيح مسلم مي گويد:

بعد از أبو بكر، دختري به دنيا آمد كه نامش را أم كلثوم گذاشتند و در خانه علي بزرگ شد.

أم كلثوم هذه تزوجها عمر بن الخطاب (رضي الله عنه)

اين أم كلثوم كه دختر أبو بكر بود، با عمر بن خطاب (رضي الله عنه) ازدواج كرد.

تهذيب الأسماء و اللغات للنووي، ج 2، ص 630، ح 1224، تحقيق مكتب البحوث و الدراسات، نشر دار الكتب بيروت، سال 1996

نكته سوم:

در آن زمان، اسامي أبو بكر و عمر و عثمان از اسامي رايج بود. من بارها گفته ام كه مثلاً در زمان شاه، اسم شاه، محمدرضا بود و اگر كسي نام فرزندش را محمدرضا مي گذاشت، آيا دليل بر اين بود كه شاه دوست و شاه پرست است؟ خير. كلمه محمدرضا يك اسم رايجي بوده است. در آن زمان هم اين اسامي رايج بوده است. شما اگر أصحاب ائمه (عليهم السلام) را ببينيد، مي بينيد كه تعداد زيادي از آنها با اسامي أبو بكر و عمر و عثمان هستند. مضافاً كه خود حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد:

إنما سميته باسم أخي عثمان إبن مظعون.

من نام پسرم را عثمان گذاشتم به دليل علاقه اي كه به برادرم عثمان بن مظعون داشتم.

مقاتل الطالبيين لأبو الفرج الأصفهاني، ص 55

أبو بكر هم كنيه است و ديگران بر روي فرد مي گذارند، نه پدر و مادر فرد. نام عمر را هم خود عمر بر روي فرزند أمير المؤمنين (عليه السلام) گذاشته است:

و كان عمر بن الخطاب سمي عمر بن علي باسمه.

انساب الأشراف للبلاذري، ص 192

بر فرض هم أمير المؤمنين (عليه السلام) اين كار را كرده است:

چه خوش بي مهرباني از دو سر بي كه يك سر مهرباني درد سر بي

پس چرا آقاي أبو بكر و عمر و عثمان نام يكي از فرزندان خود را علي و حسن و حسين نگذاشتند؟ اگر گذاشته اند، به ما بگوييد.

قصد ما نه إهانت به أهل سنت است و نه جسارت به آنها. هر چه نقل مي كنيم از كتاب هاي خود أهل سنت نقل مي كنيم. اگر إهانت است، علماء شما اين إهانت ها را كرده اند. اگر اين عبارتي كه من از صحيح مسلم نقل كرده ام إهانت است، آقاي مسلم بن حجاج نيشابوري سني اين إهانت را كرده است. به ما چه ربطي دارد؟ شما بياييد إعلام كنيد كه او آدم بدي است و ما صحيح مسلم را قبول نداريم. يا بگوييد اين روايتي كه در مذمت أبو بكر و عمر است را قبول نداريد.

* * * * * * *

سؤال 3 :

آقا قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در بقيع است؟

جواب 3 :

خير. آنچه كه مرحوم شيخ صدوق (ره) و ديگران آورده اند اين است كه قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در داخل خانه خودش است. يعني اگر شما از طرف باب جبرئيل وارد شويد، آنجايي كه صفه است، قبل از ضريح مطهر يك بلندي هست، از همان جهت كه شما بياييد، خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در قسمت شمالي ضريح مطهر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است.

* * * * * * *

سؤال 4 :

با توجه به بيانات آقاي قزويني، تمام استدلال و رواياتي كه بيان فرمودند، اگر حرف أهل سنت از نظر ايشان كاملاً قطعي است، ما مي خواهيم در اينجا شعور و عقل را حَكَم قرار بدهيم، اگر مسلماني كه دورو يا سلطنت طلب باشد، آيا مي خواهد دين خدا و پيامبر و خاندانش را فداي سلطنت خود كند، اين چه مسلماني است كه حضرت علي (رضي الله عنه) بخواهد هم چنين مسلماني زنده بماند و پيرواني داشته باشد كه تا روز قيامت، دين خدا را به انحراف كشيده است؟ اين چطور با عقل و شعور يك انسان حقيقت جو جور درمي آيد؟

زماني كه هم چنين اتفاق بزرگي افتاده، چرا حضرت علي و حضرت حسن و حضرت حسين (رضي الله عنهم اجمعين) در هيچ كدام از بيانات خود در زمان حكومت خود يا در زماني كه به حكومت رسيدند و قيام داشتند، روايتي يا بحثي از اين موضوع نكرده اند يا در نهج البلاغه بيان نشده است؟ به صراحت، نه به اشاره و كنايه.

آقاي قزويني! اين حرف هايي كه جناب عالي مي زنيد، اگر يك عالم أهل سنت پاي حرف شما بنشيند، به خدا! كاملاً آن حرف هاي أصل جناب عالي را مي زند. اگر يك برادر شيعه، به جز تعصب، كتاب هايي كه أهل سنت درباره حضرت عمر (رضي الله عنه) و حضرت أبو بكر (رضي الله عنه) و حضرت عثمان (رضي الله عنه) و حضرت علي (رضي الله عنه) و حضرت حسين (رضي الله عنه) و حضرت زبير (رضي الله عنه) را نوشته اند مطالعه بكنند، مي بينند كه چه كساني زياده روي در افراط و تفريط در نوشته ها و بيانات خود داشته اند.

جواب 4 :

اين كه مي گويند روايتي از امام حسين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) به صراحت نداريم، من متوجه نشدم. آيا در رابطه با خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام) روايتي به صراحت نداريم يا در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)؟ اگر درباره شهادت است، اين عبارتي است كه آقايان أهل سنت آورده اند و آقاي علامه أبو المعالي جويني كه استاد ذهبي است و ذهبي درباره او مي گويد:

الإمام المحدث الأوحد الأكمل فخر الإسلام.

تذكرة الحفاظ للذهبي، ج 4، ص 1505

آقاي جويني در كتاب فرائد السمطين، جلد 2، صفحه 34 روايتي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آورده است:

پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در آخرين لحظات زندگي اش به فاطمه نگاه كرد و فرمود:

فتكون أول من يلحقني من أهل بيتي، فتقدم علي محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة.

تو اولين كسي هستي كه از أهل بيت من به من ملحق مي شوي، تو به من ملحق مي شوي در حالي كه محزون و مكروب و غمديده هستي و حقت غصب شده و شهيده هستي.

در خود نهج البلاغه، در خطبه 202 هم أمير المؤمنين (عليه السلام) صراحت دارد و خطاب به رسول الله (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

و ستنبئك ابنتك بتضافر أمتك علي هضمها، فأحفها السؤال و استخبرها الحال، هذا و لم يطل العهد و لم يخل منك الذكر.

به زودي دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امّت تو چگونه در ظلم بر او و غصب كردن حق او اجتماع كردند. از فاطمه (عليها السّلام) بپرس و در سؤالت اصرار كن و احوال اندوهناك ما را از او خبر گير كه هنوز روزگاري سپري نشده و ياد تو فراموش نگشته است .

اين آقاياني كه مي گويند در نهج البلاغه نيست، آيا از اين واضح تر و روشن تر؟!

مرحوم شيخ حبيب الله خوئي (ره) كه از علماء بزرگ شيعه است، در كتاب منهاج البراعة في شرح نهج البلاغه، جلد 13، صفحه 14 مي فرمايد:

مراد از اين كه أمير المؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد: «بتضافر أمتك علي هضمها»، اشاره دارد به شكسته شدن سينه و پهلوي آن حضرت و سقط جنين ايشان.

بزرگان أهل سنت هم اين عبارت را آورده اند و آقاي عمر رضا كحاله در كتاب أعلام النساء، جلد 3، صفحه 1221 آورده است.

سخن ائمه (عليهم السلام) درباره هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و شهادت ايشان

قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از زبان امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) در كتاب هاي متعدد نقل شده است.

1. امام حسن (عليه السلام)

مرحوم طبرسي (ره) در كتاب الإحتجاج، جلد 1، صفحه 414 نقل مي كند كه امام حسن (عليه السلام) خطاب به مغيرة بن شعبة مي فرمايد:

و أنت الذي ضربت فاطمة بنت رسول الله صلي الله عليه و آله حتي أدميتها و ألقت ما في بطنها.

تو همان كسي هستي كه فاطمه دختر رسول الله (صلي الله عليه و آله) را مورد ضرب و شتم قرار دادي و خونش را جاري كردي و آنچه كه در رحم داشت سقط شد.

2. امام حسين (عليه السلام)

مرحوم شيخ كليني (ره) در كتاب كافي، جلد 1، صفحه 458 صراحت دارد كه امام حسين (عليه السلام) مي فرمايد:

من شنيدم پدرم مي فرمود:

فبعين الله تدفن إبنتك سرا و تهضم حقها و تمنع إرثها.

يا رسول الله! در برابر چشمان خدا، دخترت مخفيانه دفن مي شود و حق او را نابود كردند و إرث او را ندادند.

3. امام سجاد (عليه السلام)

آقاي محمد بن جرير طبري در كتاب المسترشد، صفحه 378، حديث 125 از امام سجاد (عليه السلام) روايت شده است كه مي فرمايد:

وقتي آنها به درب خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آمدند، آن حضرت فريادش بلند شد:

يا رسول الله! ما لقينا من أبي بكر و عمر بعدك!

اي رسول خدا! ما بعد از تو چه مصيبت هايي از دست أبو بكر و عمر كشيديم!

4. امام باقر (عليه السلام)

مرحوم طبري هم در كتاب دلائل الإمامة، صفحه 104 از امام باقر (عليه السلام) نقل مي كند:

اين قضيه اي كه در روز بيعت بر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) وارد شد:

و ما لحقها من الرجل أسقطت به ولدا تماما و كان ذلك أصل مرضها و وفاتها (صلوات الله عليها).

به خاطر ضربتي كه به فاطمه زدند، فرزندي كه در رحم داشت، سقط شد و همين باعث مريضي و شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) شد.

5. امام صادق (عليه السلام)

از امام صادق (عليه السلام) هم شايد بيش از 20 روايت درباره شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نقل شده است و ايشان فرمودند:

و الله! ما بايع علي حتي رأي الدخان قد دخل بيته.

به خدا قسم! علي بيعت اجباري نكرد، مگر زماني كه ديد آتش و دود از خانه اش بلند شده است.

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 28، ص 390

6. امام كاظم (عليه السلام)

مرحوم شيخ كليني (ره) در كتاب كافي، جلد 1، صفحه 458 با سند صحيح از امام كاظم (عليه السلام) نقل شده است كه مي فرمايد:

إن فاطمة (عليها السلام) صديقة شهيدة.

فاطمه (عليها السلام) صديقه و شهيده است.

آيا از اين واضح تر؟! من نمي دانم به چه زباني براي اين آقايان توضيح بدهم؟! آن وقت مي گويند امام حسين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و ديگران سخني درباره شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نفرموده اند! اگر اين حرف ها براي اين آقايان اثري ندارد، ديگر نمي دانم چه بگويم!

* * * * * * *

سؤال 5 :

اين أمير المؤمنيني كه مي گويند فاتح بدر و حنين بوده و درب خيبر را از جا در آورده است، چطور اين طور معصومانه ريسمان به دستش مي بندند و در كوچه هاي مي كشند و مي آورند و ايشان هيچ مقاومتي از خودش نشان نمي دهد؟! اين واقعاً خيلي جانسوز است و دل هاي آدم براي اين چيزي كه مي شنود، مي سوزد! چرا أمير المؤمنين (عليه السلام) سكوت كردند در برابر اين همه ظلم و ناعدالتي؟

جواب 5 :

قبلاً در اين مورد جواب مفصل داده ايم. أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه شقشقيه مي فرمايد:

فصبرت و في العين قذي و في الحلق شجا أري تراثي نهبا.

پس صبر كردم در حالي كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوي من مانده بود و با ديدگان خود مي نگريستم كه ميراث مرا به غارت مي برند.

أمير المؤمنين (عليه السلام) با اين بيان، اوج مظلوميت خود را بيان مي كند.

* * * * * * *

سؤال 6 :

من دو سه سال است كه ازدواج كرده ام و يك ازدواج ناموفقي هم داشته ام. آيا طلسم و جادو واقعيت دارد؟ اگر واقعيت دارد، چطور مي شود با آن مبارزه كرد؟

جواب 6 :

شكي نيست كه سحر و جادو، يك أمر واقعي است و قرآن هم بر آن تصريح فرموده است و در آخر سوره قلم هم مي فرمايد:

وَ إِنْ يَكادُ الَّذينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ / وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ

نزديك است كافران هنگامي كه آيات قرآن را مي شنوند تو را با چشمان خود هلاك كنند و مي گويند او ديوانه است / در حالي كه اين (قرآن) جز مايه بيداري براي جهانيان نيست.

به نظر من بهترين چيز براي رفع جادو و سحر، صدقه دادن است به اين شكل كه صدقه را سه قسم كنند و يك قسم را به نيت سلامتي آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) و يك قسم را به نيت هديه به تمام شهداء، از حضرت هابيل (عليه السلام) تا قيام قيامت و يك قسم را به نيت رفع گرفتاري خود بدهند. اين قسم صدقه أثر دارد و تجربه هم نشان داده كه تأثير دارد.

هم چنين مرتب خواندن معوذتين (سوره هاي فلق و ناس) در هر روز بعد از نماز و با حضور قلب خواندن آن خيلي أثر دارد. خواندن روزي 5 مرتبه آية الكرسي در اول روز هم أثرات زيادي در رفع تأثيرات سحر و جادو دارد.

* * * * * * *

سؤال 7 :

آيا أبو بكر و عمر بعد از فوت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به سقيفه بني ساعده رفتند و در تشييع جنازه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شركت نكردند؟ اگر به اين شكل است، آيا دين خود را به دنيا فروختند و از مسير پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) خارج شدند؟

جواب 7 :

ما اين را قبلاً توضيح داده ايم و نيازي به بحث مجدد نيست. اما اين كه اين رفتن آيا به منزله خروج از دين است يا نه؟ بحث ديگري است. در اينجا خلاف نظر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عمل كرده اند و هر عملي كه بر خلاف نظر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشد، موجب إرتداد از دين نمي شود.

ما هم در اينجا به دنبال اين نيستيم كه ثابت كنيم فلاني مرتدّ است و فلاني كافر است و نجس است. وظيفه ما در شبكه جهاني ولايت، بازگو كردن تاريخ است و بيان كردن تاريخ پنهان كه تا به حال به گوش مردم و آقايان أهل سنت نرسيده است. بسياري از پيام ها و ايميل هاي ما از خود آقايان أهل سنت است و مي گويند اين بحث هايي كه شما از كتاب هاي ما نقل مي كنيد، علماء ما تا به حال هم چنين چيزي را براي ما نقل نكرده اند. قصد ما تكفير و تفسيق كسي نيست و فقط مي خواهيم حقايق را بيان كنيم و قضاوت و حكم صادر كردن را بر عهده خود بينندگان عزيز مي گذاريم.

* * * * * * *

سؤال 8 :

چرا حديث كساء در نهج البلاغه نيامده است؟

جواب 8 :

در نهج البلاغه نامه ها و كلمات و خطبه هاي حضرت علي (عليه السلام) آمده است و خيلي از چيزها در نهج البلاغه نيامده است. نهج البلاغه كتابي حديثي و فقهي و تاريخي نيست. مرحوم سيد رضي (ره) خطبه هاي أمير المؤمنين (عليه السلام) را كه بالاي منبر خطبه خوانده را جمع آوري كرده است؛ البته نه همه خطبه هاي حضرت علي (عليه السلام) را، بلكه بخشي از آنها را. هم چنين بخشي از نامه ها و كلمات قصار و حكمت هاي حضرت علي (عليه السلام) در نهج البلاغه آمده است.

* * * * * * *

سؤال 9 :

يك نفر زنگ زد به شبكه شما و گفت: «علي بن أبي طالب (عليه السلام) با أبو بكر و عمر اختلافي نداشتند». خود آقاي أبو بكر هنگامي كه داشت از دنيا مي رفت، يك اقراري كرده و گفته است:

اي كاش! من 3 كار را انجام نمي دادم: يكي از آنها هجوم به خانه فاطمه است.

من خواهش مي كنم شما اين حديث را با سند معتبر به اين آقايان بگوييد تا اينها از زبان خود أبو بكر بشنوند و باور كنند كه اين اتفاق افتاده است و آقاياني كه أخبار دروغ به اينها داده اند، چه جوابي براي اين دارند؟

جواب 9 :

نكته خوبي است و در شب شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ما را به جاي زيبايي كشانديد. بزرگان أهل سنت مانند آقاي ذهبي (متوفاي 748 هجري) و طبراني و طبري نقل كرده اند:

أبو بكر در آخرين لحظات عمرش گفت: من كارهايي را كرده ام كه پشيمان هستم و تأسف مي خورم كه اي كاش اين كارها را انجام نداده بودم:

فوددت أني لم أكن كشفت بيت فاطمة و إن أغلق علي الحرب.

اي كاش من دستور حمله و ورود به زور به خانه فاطمه را نمي دانم؛ حتي اگر آن خانه به عنوان سنگر جنگي مي بود.

تاريخ الإسلام للذهبي، ج 3، ص 118 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج 1، ص 62 ـ تاريخ الطبري ، ج 2، ص 619 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 30، ص 418 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 5، ص 202 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 5، ص 631 ـ لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج 4، ص 189 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج 3، ص 109

آقاي ضياء الدين مَقْدسي كه از علماء بزرگ أهل سنت و حنبلي مذهب است، مي گويد:

هذا صحيح حسن عن أبي بكر.

اين روايت حَسَن است و از أبو بكر نقل شده است.

الأحاديث المختارة، ج 10، ص 90ـ88

روايت حَسَن از ديدگاه أهل سنت، هيچ تفاوتي با صحيح ندارد.

آقاي ذهبي درباره آقاي ضياء الدين مقدسي مي گويد:

الإمام العالم الحافظ الحجة ثقة عالم بالرجال.

پيشوا و عالم و حافظ است و قولش حجت و مورد وثوق و عالم به علم رجال است.

تذكرة الحفاظ للذهبي، ج 4، ص 1405

آقاي سيوطي همين روايت را در كتاب مسند فاطمة، صفحه 34 آورده است و مي گويد:

حديث حسن.

آقاي حسن بن فرهان مالكي كه از علماء بزرگ عربستان سعودي است، در كتاب قراءة في كتب العقايد، صفحه 52 اين روايت را مي آورد و مي گويد اين روايت مورد تائيد است.

آقاي إبن تيميه حرّاني كه به عنوان امام وهابي هاست، در رابطه با ورود به عنف به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مي گويد:

غاية ما يقال: إنه كبس البيت لينظر هل فيه شئ من مال الله الذي يقسمه و أن يعطيه لمستحقه؟

نهايت چيزي كه مي توان گفت اين است: خليفه دوم به زور وارد خانه شد تا ببيند آيا در آن خانه چيزي از بيت المال وجود دارد تا آن را ميان مردم تقسيم كنند.

منهاج السنة لإبن تيمية، ج 4، ص 220

ببينيد! با وقاحت و جسارت، به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و حضرت علي (عليه السلام) تهمت دزدي مي زند و مي خواهد ببيند آيا چيزي از بيت المال برداشته اند تا آن را برگرداند و به مستحق بدهد!

اين روايت از نظر سندي هيچ اشكالي ندارد. روايات ديگري هم در رابطه با هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) وجود دارد و آقاي إبن أبي شيبة كوفي (متوفاي 239 هجري) كه استاد بخاري است در كتاب المصنف، جلد 8، صفحه 572 و آقاي طبري و ديگران هم قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را نقل كرده اند و اينها نشان مي دهد كه اين قضيه صورت گرفته است و بنده هم اين روايات را در مناظره اي كه در شبكه المستقلة با 3 نفر از وهابي ها داشتم، بيان كردم و بررسي سندي كردم و ثابت كردم كه اين روايات صحيح است و آنها هم نتوانستند هيچ گونه نقدي بر اين روايات بكنند؛ يعني در صحت اين روايات، حتي يك سر سوزن و يك ثانيه هم نتوانستند انتقاد كنند. هم چنين با برادر عزيزم جناب آقاي مولوي مرادزهي كه در شبكه سلام مناظره داشتم، اين روايات را آوردم و ايشان هم يكي دو مورد اشكالات بي اساسي مطرح كرد و من هم جواب دادم و ايشان هم اعتراضي به جواب بنده نداشت.

* * * * * * *

سؤال 10 :

با توجه به اين كه خواندن سوره حمد در نمازْ واجب است و اگر كسي آن را نخواند، نمازش باطل است، شنيده ايم كه جناب عمر مقداري در نمازشان دچار اشكال بوده اند و گاهي بدون وضو و گاهي هم به حالت جنابت نماز مي خواندند و گاهي هم سوره حمد را نمي خواندند و مردم هم به ايشان إقتداء مي كردند. آيا هم چنين چيزي صحت دارد؟

جواب 10 :

بايد روايت را مطرح كنيد و بعد بگوييم كه آيا اين روايت صحيح است يا نه. بله، اين موضوع در روايات أهل سنت آمده است كه جناب عمر بن خطاب و عثمان، سوره حمد را در ركعت اول و دوم ترك مي كردند و در ركعت سوم و چهارم إعاده مي كردند و اين خلاف سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. ما اين را در بحث خارج فقه مقارن خود مطرح كرده ايم. اگر شما بحث خارج فقه مقارن را كه هفته اي دو جلسه از شبكه جهاني ولايت پخش مي شود را پيگيري كنيد، ما تمام مدارك را در آنجا بيان كرده ايم.

* * * * * * *

سؤال 11 :

شما در جلسات قبل گفتيد كه لعن به اولي و دومي را جايز نمي دانيد، ولي در زيارت عاشوراء آمده است:

أللهم! خص أنت أول ظالم باللعن مني و ابدأ به أولا ثم الثاني و الثالث و الرابع، أللهم اللعن يزيد خامسا و العن عبيد الله بن زياد و إبن مرجانة و عمر بن سعد و شمرا و آل أبي سفيان و آل زياد و آل مروان إلي يوم القيامة.

آيا شما زيارت عاشوراء را قبول داريد يا نداريد؟ پس چرا مي گوييد لعن به خلفاء جايز نيست؟

آيا شما قاتلين حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را ملعون مي دانيد يا خير؟ آيا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اينها را لعن كرده است يا خير؟ آيا ائمه (عليهم السلام) هم قاتلين حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را لعن كرده اند يا خير؟

جواب 11 :

اين كه در زيارت عاشوراء چه رمز و رموزي هست؟ ما نمي دانيم. هم چنين در اين كه زيارت عاشوراء صحيح است، هيچ شك و شبهه اي نيست و ما زيارت عاشوراء را فراتر از صحيح مي دانيم و آن را حديث قدسي و تالي تلو قرآن مي دانيم؛ چون سند زيارت عاشوراء به خدا مي رسد، نه به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و در سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ـ www.valiasr-aj.com هم روايات متعددي آورده ايم در اثبات صحت سند زيارت عاشوراء. ولي ائمه (عليهم السلام) در أمر ولايت، به مراتب از ما داغ تر بوده اند و اهتمام آنها در برائت بيشتر از ما بوده است. ائمه (عليهم السلام) فرموده اند:

أللهم! خص أنت أول ظالم باللعن مني و ابدأ به أولا ثم الثاني و الثالث و الرابع.

خدايا! لعن را مخصوص اولي و دومي و سومي و چهارمي بفرما.

و هيچ نامي از اينها نبرده است كه مراد از اينها چيست و وقتي به يزيد مي رسد، مي فرمايد:

أللهم اللعن يزيد خامساً.

ائمه (عليهم السلام) براي رعايت حال شيعه و اين كه شيعه با مشكلي مواجه نشود و در برابر شمشير وهابيت و ناصبي ها قرار نگيرد، به صورت رمزي لعن كرده اند. آيا شما مي خواهيد بر خلاف نظر امام و معصوم عمل كنيد؟ اين كار شما 100٪ خلاف و گناه و معصيت است.

در زمان يكي از خلفاي عباسي، شيخ طوسي (ره) را سعايت كردند كه ايشان در كتاب مصباح المتهجد خلفاء را لعن كرده است. ايشان را آوردند و آماده كرده بودند تا بالاي دار بفرستند. گفت: براي چه مرا دار مي زنيد؟ گفتند:

مراد از «خص أول ظالم باللعن مني و ابدأ به أولا ثم الثاني و الثالث و الرابع» كيست؟

گفت: مراد من از اولين ظالم، قابيل است كه حضرت هابيل (عليه السلام) را كشت و مراد از دومي، كسي است كه حضرت زكريا (عليه السلام) را به قتل رساند و مراد از سومي، كسي است كه ناقه صالح را پي كرد و مراد از چهارمي هم كسي است كه حضرت علي (عليه السلام) را كشت.

ببينيد! اينها براي اين كه راه فرار و گريز براي ما بگذارند، به شكل رمزي بيان كرده اند.

روزي يك نفر از من پرسيد:

مراد از «السر المستودع فيها» در صلوات بر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) چيست؟

گفتم:

اگر قرار بود همه بدانند، ديگر به آن سرّ نمي گفتند.

تمام فقهاء ما فتوا داده اند كه لعن علني حرام است. در كتاب كافي، جلد 3، صفحه 342، حديث 10 نقل شده است كه راوي مي گويد:

سمعنا أبا عبد الله (عليه السلام) و هو يلعن في دبر كل مكتوبة أربعة من الرجال و أربعا من النساء.

شنيديم از امام صادق (عليه السلام) كه بعد از هر نماز واجب، 4 نفر از مردان و 4 نفر از زنان را لعن مي كرد.

تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج 2، ص 321، ح 1313 ـ وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج 6، ص 462، ح 8449

البته حديث كافي ضعيف است و حديث تهذيب الأحكام صحيح است.

امام صادق (عليه السلام) هم لعن مي كرد، ولي اسامي اينها را نياورده است و مشخص است كه رموزي دارد. آنچه كه براي ما ملاك است بعد از هر نماز، طبق فتوايي كه نقل كرديم از بعضي از بزرگان مانند مرحوم مقدسي اردبيلي (ره) در مجمع الفائدة و البرهان اين است كه ما دشمنان آل محمد (عليهم السلام) را لعن كنيم و نيازي نيست كه مصداق معين كنيم. مصداق را خود ملائكه معين مي كنند. چه بسا بعضي از افراد، خودشان جزء ظالمين بر محمد و آل محمد (عليهم السلام) باشند. قرآن هم مي فرمايد:

أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الظَّالِمين

سوره هود / آيه 18

خداوند هم ظالمين را لعنت كرده است و اگر شما هم در حق زن و بچه ات ظلم كني، اين لعن در حق شما هم وارد است. هر كس ظلم كرده باشد در حق نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و أمير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و فرزندان آنها، لعنت خداوند شامل همه آنها مي شود. لذا آقايان با اين تندي ها و چند آتشه بودن، شيعه را در برابر لبه شمشير وهابي ها قرار ندهند. يك نفر خدمت امام صادق (عليه السلام) مي رسد و عبارتي را در نقد عملكرد أبو بكر و عمر سؤال مي كند و آن حضرت هم مي فرمايد:

به خاطر عثمان، با اين كه مي دانستند ظالم است، 70 ، 80 سال است كه شما را قتل عام مي كنند. اگر شما بخواهيد نسبت به أبو بكر و عمر، كوچك ترين جسارتي بكنيد، ارزش جان شما از ارزش گربه هم بدتر مي شود و هر كجا برويد، شما را قطعه قطعه مي كنند.

ائمه (عليهم السلام) به اين شكل به ما آموخته اند و ما نبايد كاسه داغ تر از آش بشويم و از ائمه (عليهم السلام) جلوتر برويم. شما تصور نكنيد كه همه جا اصفهان و قم و تبريز و تهران است. شما احساس كنيد كه حرف شما را 40 ، 50 ميليون نفر مي شنوند. اگر شما در مسجد خودتان حرف بزنيد، مخالفين يا كساني كه در قلوب شان مرض است، با موبايل فيلم شما را مي گيرند و در تمام ماهواره ها پخش مي كنند و شيعيان در معرض خطر قرار مي گيرند. ائمه (عليهم السلام) به صورت كلي لعن كرده اند و ما نبايد از اين كليات فراتر برويم.

ما صدها روايت از ائمه (عليهم السلام) داريم مبني بر تعامل با أهل سنت و عيادت از مريضان آنها و شركت در تشييع جنازه آنها و برگرداندن امانت آنها و غيره. اينها نشان مي دهد كه زندگي شيعه و سني بايد يك زندگي برادرانه و مسالمت آميز باشد. اگر من بخواهم علناً مقدسات آنها را فحاشي كنم و آنها هم به مقدسات شيعه فحاشي بكنند، خبري از زندگي مسالمت آميز نيست. لذا بدبختي ما از شيعيانِ تند و دو آتشه اي است كه تصور مي كنند همه جا شهر آنها و محله آنها و مسجد آنهاست.

* * * * * * *

سؤال 12 :

1. آيا آرزوي مرگ كردن، معصيت است؟ اين كه بعضي از مداحان مي گويد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمود:

أللهم عجل وفاتي سريعاً.

آيا واقعاً درست است؟

2. اين كه آقا امام زمان (عليه السلام) وقتي ظهور مي فرمايد:

يخرجهما و يصلبهما و يحرقهما.

آيا صحيح است؟

جواب 12 :

1. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آرزوي مرگ نمي كند، بلكه از خداوند طلب مي كند مرگ خودش را. فرق است بين اين كه انسان از خداوند طلب كند كه مرگش را جلو بياندازد يا اين كه خودش آرزوي مرگ كند. ضمن اين كه آرزوي مرگ كردن، گناه و معصيت نيست و اعتراضي هم به تقدرير إلهي نيست.

2. سند اين روايت مرسل و ضعيف است.

* * * * * * *

سؤال 13 :

آيا دليلي داشته است كه علماء ما تا به حال أحاديث صحيح و ضعيف را از هم جدا نكرده اند تا ما راحت تر بتوانيم به أحاديث معتبر دسترسي داشته باشيم؟

جواب 13 :

اين كه چه روايتي صحيح است و چه روايتي ضعيف است، اجتهادي است و بعضي از بزرگان مثلاً يك راوي را بنا بر نظر خود صحيح مي دانند و بعضي ديگر صحيح نمي دانند. مثلاً در رابطه با آقاي سهل بن زياد آدمي كه حدود 700 روايت دارد، بعضي از فقهاء مي گويند ايشان ثقه است و بعضي مي گويند ضعيف است. حتي خود مرحوم شيخ طوسي (ره) (متوفاي 460 هجري) كه از رجال نويسان بزرگ شيعه است، در كتاب فهرست خود، ايشان را جداً ضعيف مي داند، ولي در كتاب رجال خود ايشان را ثقه مي داند. پس اين موضوع، اجتهادي است. اگر بنده نظر خود را بگويم كه مثلاً سهل بن زياد ثقه است، روايات ايشان را جزء روايات معتبر مي آورم و آن فقيهي كه ايشان را ثقه نمي داند، اعتراض مي كند و مي گويد من روايات ايشان را معتبر نمي دانم. لذا اگر كسي بخواهد وارد كارهاي روائي و رجالي شود، بايد برود دوره هاي رجال را بگذراند و متخصص در رجال شود حديث شناس باشد. نظر هر كسي براي خودش محترم است.

ما يك سري روايات داريم كه همه فقهاء آن را ضعيف مي دانند و يك سري روايات داريم كه همه آن را صحيح مي دانند. ما خودمان هم روي اين مسئله چند سال كار كرده ايم و ديديم كه اگر اين روايات را چاپ كنيم، چه بسا با مشكلاتي مواجه شويم و همين طور در لابه لاي كاغذها نگه داشته ايم.

* * * * * * *

سؤال 14 :

مدت حكومت حضرت مهدي (عليه السلام) چند سال خواهد بود؟

جواب 14 :

در اين رابطه اختلاف است. در بعضي روايات آمده است كه 70 سال حكومت مي كنند و در بعضي روايات آمده است كه 300 سال حكومت مي كنند. حضرت آيت الله طبسي در شب هاي شنبه در رابطه با موضوع مهدويت به پاسخ گوي سؤالات هستند و اگر كسي سؤال دارد، مي تواند از ايشان بپرسد. هم چنين حجت الإسلام و المسلمين كلباسي در روز جمعه بحث مهدويت دارند و مي توانيد از ايشان هم جويا شويد.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | مصاف | Iran - Tehran | ٢٣:٣٢ - ١٥ فروردين ١٣٩١ |
سلام چگونه در ان زمان در اذان گفته است: أشهد أن محمد رسول الله، أشهد أن عليا ولي الله. آن زمان قطعا نام امام علي در اذان نبوده ايا اين تناقض نيست؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در باره اين موضوع به اين آدرس مراجعه كنيد
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=652
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
2 | سيد حسين | Iran - Tehran | ٢١:٢٥ - ١٧ فروردين ١٣٩١ |
با عرض سلام و احترام و آرزوي طول عمر و توفيق براي علامه حسيني قزويني ظاهرا ار اين قسمت اشهد ان عليا ولي الله اشتباها نوشته شده

وقتي خليفه دوم وارد حيات خانه شد و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مورد ضرب و شتم قرار داد، أمير المؤمنين (عليه السلام) به سرعت از كمربند خليفه دوم گرفت و او را به زمين زد و روي سينه‌اش نشست و در اين حين بود كه صداي مؤذن بلند شد:

أشهد أن محمد رسول الله، أشهد أن عليا ولي الله.###########

أمير المؤمنين (عليه السلام) رو كرد به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و فرمود: اگر من بخواهم در برابر اينها بايستم، مي‌توانم، ولي در اين صورت جنگ داخلي و مسلمان‌كشي شروع مي‌شود و ديگر نام پدرت در بالاي مأذنه‌ها شنيده نمي‌شود. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم فرمود: من حاضرم هرگونه ظلمي را تحمل كنم، ولي حاضر نيستم نام پدرم از زبان‌ها بيفتد.
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها