2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
اعتقاد به رجعت از منظر قرآن، شيعه و أهل سنت
کد مطلب: ٥٤٥٣ تاریخ انتشار: ٢٢ اسفند ١٣٨٩ تعداد بازدید: 8040
حبل المتین » عمومی
اعتقاد به رجعت از منظر قرآن، شيعه و أهل سنت

رجعت در آیات و روایات، پاسخ به شبهات وهابیت
حبل المتين 89/12/22

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 22 / 12 / 89

آقاي محسني

بنا به درخواست بينندگان عزيز، كليپ هايي از شبكه هاي ماهواره اي كه داراي شبهه است را خدمت بينندگان عزيز پخش مي كنيم و پاسخ آنها را از استاد حسيني قزويني مي شنويم.

پخش كليپ 01

آقاي سجودي

البته بعضي از عقايد عجيب و غريب ديگر هم داريم كه مي گويند بعد از اين كه مُرديم، ـ حالا ما كاري ندارم كه ـ باز برمي گردد و رجعت دارد و 50 هزار سال عمر زندگي و پادشاهي مي كند. حرف هايي كه كمي نامعقول است كه حضرت محمد بايست برگردد و 50 هزار سال پادشاهي در دنيا كند و حكومت كند. نفرهايي كه اين أحاديث را ساختند، در حالت عادي نبودند. يعني در حالت هوش نبودند. تحت تأثير مواد مخدري حتما بودند. وگرنه چطور ممكن است كه بگويد حضرت علي مي آيد و 40 هزار سال حكومت مي كند. قيامت مطلبش چه شد كه دوباره در دنيا برمي گردند؟ رجعت يك عقيده اي است كه دوستان شيعه به آن معتقد هستند.

[پايان كليپ]

آقاي محسني

يكي از اعتقادات شيعه، رجعت است. نظر علماء شيعه را در مورد رجعت براي بينندگان عزيز بيان بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

هر دم از اين باغ، بري مي رسد تازه تر از تازه تري مي رسد

شبكه اي كه ما انتظار داشتيم بلندگوي مباني اعتقادي أهل سنت باشد، ولي متأسفانه بلندگوي وهابيت شده است و دريچه اي براي اهانت به مقدسات شيعه و بازگو كردن بعضي از خزعبلات و لاطائلات شده است. اين آقايي كه هنوز نمي داند رَجْعت درست است يا رُجْعت، آمده به عنوان كارشناس، به عقايد شيعه اهانت و جسارت مي كند. اين روش سخن گفتن نيست. اگر راست مي گوييد، بياييد روايات و آيات مربوط به رجعت را بررسي كنيد و نقد علمي كنيد و بگوييد اين روايت مثلاً مخالف فلان آيه و روايت است. اين طور حرف زدن كه مثلاً مواد مخدر مصرف مي كردند، حرف اراذل و اوباش است؛ گرچه اراذل و اوباش هم با اين ادبيات سخن نمي گويند كه اين آقا سخن مي گويد.

رجعت از عقايد قطعي شيعه است و شيعه معتقد است كه بعد از ظهور آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) تعدادي از افرادي كه ايمان خالص داشتند و از نظر عمل، در يك مرحله بالايي بودند، برمي گردند و كساني كه نفاق را به حدّ أعلي رسانده اند، برمي گردند.

1. شيخ مفيد (ره)

مرحوم شيخ مفيد (ره) (متوفاي 413 هجري) كه از علماء بزرگ شيعه است، مي فرمايد:

و الرجعة إنما هي لممحضي الإيمان من أهل الملة و ممحضي النفاق منهم، دون من سلف من الأمم الخالية.

رجعت براي كساني است كه ايمان شان خالص براي خدا بوده و افرادي كه نفاق شان در حدّ بالايي بوده است. رجعت شامل أمت هاي گذشته نمي شود.

المسائل السروية للشيخ المفيد، ص 35

2. سيد مرتضي (ره)

مرحوم سيد مرتضي (ره) (متوفاي 436 هجري) شاگرد برومند شيخ مفيد (ره) مي فرمايد:

إعلم أن الذي تذهب الشيعة الإمامية إليه أن الله تعالي يعيد عند ظهور إمام الزمان المهدي عليه السلام قوما ممن كان قد تقدم موته من شيعته، ليفوزوا بثواب نصرته و معونته و مشاهدة دولته و يعيد أيضا قوما من أعدائه لينتقم منهم.

عقيده شيعه اماميه اين است كه خداوند به هنگام ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) دسته اي از شيعيان را برمي گرداند تا حضرت مهدي (عليه السلام) را ياري و مساعدت كنند و دولت بر حق آن حضرت را مشاهده كنند و هم چنين خداوند تعدادي از دشمنان أهل بيت (عليهم السلام) را برمي گرداند تا حضرت مهدي (عليه السلام) از آنها انتقام بگيرد.

رسائل المرتضي للسيد المرتضي، ج 1، ص 125 ـ تفسير مجمع البيان للشيخ الطبرسي، ج 7، ص 405

البته ما در روايات هم داريم كه اگر كسي 40 صبح دعاي عهد را بعد از نماز صبح بخواند، خداوند او را به هنگام ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) زنده مي كند و توفيق ياري حضرت مهدي (عليه السلام) را به او مي دهد.

بعضي از أهل سنت و صحابه مانند آقاي أبو طفيل كناني كه همان عامره بن واصله است و آخرين صحابه اي است كه از دنيا رفته است در سال 101 هجري، جزء كساني بود كه معتقد به رجعت بود و تعدادي از افراد به دنيا برمي گردند.

المعارف لإبن قتيبة الدينوري، ج 1، ص 341

هم چنين مي گويند جناب عبد الرزاق، استاد بخاري و صاحب كتاب المصنف هم جزء كساني بود كه معتقد به رجعت بود.

الإمام جعفر الصادق لعبد الحليم الجندي، چاپ مجلس أعلاي اسلامي مصر، ص 225

آقاي ذهبي نسبت به عبد الرزاق نقل مي كند از إبن معين كه از بزرگان أهل سنت است و مي گويد:

لو إرتد عبد الرزاق عن دينه ما تركنا حديثه.

اگر عبد الرزاق مرتد هم بشود، ما حديث او را ترك نمي كنيم.

سير أعلام النبلاء للذهبي، ج 9، ص 573 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج 2، ص 612

پس اين طور نيست كه فقط شيعيان معتقد به رجعت باشند. بلكه صحابه و شخصيت هاي برجسته أهل سنت مانند عبد الرزاق و أبو طفيل كناني هم معتقد به رجعت هستند.

* * * * * * *

آقاي محسني

آيا آيه اي در قرآن درباره رجعت وجود دارد يا خير؟

استاد حسيني قزويني

در رابطه با آيات قرآن، خيلي واضح و روشن است و اگر كسي با قرآن أنس داشته باشد، مي بيند كه آياتي به صراحت، بحث رجعت را مطرح كرده اند.

آيه اول:

خداوند در آيه 83 سوره نمل مي فرمايد:

وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآَيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ

به خاطر بياور روزي را كه ما از هر أمتي، گروهي را از كساني كه آيات ما را تكذيب مي كردند محشور مي كنيم و آنها را نگه مي داريم تا به يكدگر ملحق شوند.

مشخص است كه اين حشر، حشر روز قيامت نيست. چون در حشر قيامت، همه محشور مي شوند:

وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا

و همه آنها (انسان ها) را محشور مي كنيم و أحدي را فروگذار نخواهيم كرد.

سوره كهف / آيه 47

پس آيه 83 سوره نمل براي قيامت نيست و براي قبل از آن است.

در آيه 87 سوره نمل هم مي فرمايد:

وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ

به خاطر بياوريد روزي را كه در صور دميده مي شود و تمام كساني كه در آسمان ها و زمين هستند در وحشت فرو مي روند، جز كساني كه خدا بخواهد و همگي با خضوع در پيشگاه او حاضر مي شوند.

پس شكي نيست كه در روز قيامت، همه حاضر مي شوند.

در تفسير علي بن ابراهيم قمي آمده است كه راوي از امام صادق (عليه السلام) سؤال مي كند در رابطه با همين آيه شريفه 83 سوره نمل كه بعضي از أهل سنت مي گويند اين آيه مربوط به روز قيامت است و حضرت مي فرمايد:

يحشر الله تعالي في القيامة من كل أمة فوجا و يذر الباقين؟ إنما ذلك في الرجعة، فأما آية القيامة فهذه «وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً ... ».

آيا خداوند در روز قيامت از هر أمتي، گروهي را انتخاب و محشور مي كند و باقي را محشور نمي كند؟ اين آيه مربوط به رجعت است و آيه قيامت اين آيه است: «وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً ... ».

تفسير القمي لعلي بن إبراهيم القمي، ج 2، ص 37 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 53، ص 51، ح 27

آيه دوم:

در آيه 11 سوره غافر مي فرمايد:

رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَي خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ

پروردگارا! ما را دو بار ميراندي و دو بار زنده كردي، اكنون به گناهان خود معترف هستيم، آيا راهي براي خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟!

ما از اين آقايان سؤال مي كنيم كه اين دو بار مردن و دو بار زنده شدن، براي كجاست؟ بشر يك مرتبه به دنيا مي آيد و يك مرتبه هم از دنيا مي رود. پس اين دو مرتبه مردن و دو مرتبه زنده شدن معنا ندارد. غير از اين كه ما معتقد باشيم اين آيه مربوط به رجعت است و افرادي كه مرده اند، دوباره زنده مي شوند و دوباره مي ميرند و فرداي قيامت هم دوباره زنده مي شوند.

آيه سوم:

در آيه 259 سوره بقره درباره حضرت عُزَيْر پيامبر (عليه السلام) آمده است:

أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَي قَرْيَةٍ وَ هِيَ خَاوِيَةٌ عَلَي عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّي يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَي طَعَامِكَ وَ شَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلَي حِمَارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آَيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَي الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

يا همانند كسي (عُزَيْر پيامبر) كه از كنار يك آبادي (ويران شده) عبور كرد، در حالي كه ديوارهاي آن به روي سقف ها فرو ريخته بود، (و اجساد و استخوان هاي اهل آن، در هر سو پراكنده بودند، او با خود) گفت: چگونه خدا اينها را پس از مرگ، زنده مي كند؟! (در اين هنگام) خدا او را يكصد سال ميراند، سپس زنده كرد، و به او گفت: چقدر درنگ كردي؟ گفت: يك روز، يا بخشي از يك روز. فرمود: نه، بلكه يكصد سال درنگ كردي! نگاه كن به غذا و نوشيدني خود (كه همراه داشتي، با گذشت سال ها) هيچ گونه تغيير نيافته است! (خدايي كه يك چنين مواد فاسدشدني را در طول اين مدت حفظ كرده، بر همه چيز قادر است!) ولي به ألاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشي شده است! اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم براي اطمينان خاطر توست و هم) براي اين كه تو را نشانه اي براي مردم (در مورد معاد) قرار دهيم. (اكنون) به استخوان ها (ي مركب سواري خود) نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند مي دهيم و گوشت بر آن مي پوشانيم! هنگامي كه (اين حقايق) بر او آشكار شد، گفت: مي دانم خدا بر هر كاري توانا است.

آيه چهارم:

در آيه 55 و 56 سوره بقره مي فرمايد:

وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَي لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي نَرَي اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ / ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

و (نيز به خاطر بياوريد) هنگامي كه گفتيد: اي حضرت موسي (عليه السلام)! ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد مگر اين كه خدا را آشكارا (با چشم خود) ببينيم. در همين حال صاعقه شما را گرفت در حالي كه تماشا مي كرديد / سپس شما را پس از مرگ تان حيات بخشيديم، شايد شكر نعمت او را بجا آوريد.

بنابراين بحث رجعت چيزي نيست كه اختصاص به شيعه داشته باشد و قرآن اين مسائل را مطرح كرده است و رجعت مبناي قرآني دارد و هيچ گونه اشكالي در آن نمي بينيم.

* * * * * * *

آقاي محسني

آيا در كتب أهل سنت مطالبي مربوط به رجعت افراد بعد از مرگ وجود دارد يا خير؟

استاد حسيني قزويني

در ميان كتب أهل سنت، جناب بيهقي كتابي دارد به نام حياة الأنبياء بعد وفاتهم كه يك كتاب مفصلي است و در رابطه با تعدادي از پيامبران (عليهم السلام) است كه بعد از مرگ زنده شدند و در دنيا زندگي كردند. هم چنين آقاي إبن أبي الدنيا كه از علماء بزرگ أهل سنت است و مشهور به الحافظ است، كتابي دارد به نام من عاش بعد الموت و در آن نام افرادي را كه بعد از مرگ زنده شدند و در دنيا زندگي كرده اند را آورده است. پس اين مشخص است كه اين آقايان در اين زمينه مطالعه اي نكرده اند.

هم چنين خود آقاي إبن كثير دمشقي سلفي در كتاب البداية و النهاية در رابطه با برادر ربيع بن خراش مي گويد كه ايشان مرده بود و بعد از مرگ، زنده شد و به افرادي بشارت داد و گفت وقتي من مُردم، خداوند را ملاقات كردم:

و لكن لقيت بعدكم ربي و لقيني بروح و ريحان و رب غير غضبان.

البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 6، ص 175

هم چنين آقاي بيهقي در كتاب دلائل النبوة نقل مي كند:

فردي به نام عبد الله بن عبيد انصاري كه در جنگ صفين يا جمل مرده بود، بعد از مرگ زنده شد و شروع كرد به سخن گفتن و بشارت داد:

محمد رسول الله و أبو بكر الصديق و عمر الشهيد و عثمان الرحيم.

دلائل النبوة للبيهقي، ج 5، ص 55 ـ البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 6، ص 175 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 39، ص 222

كساني كه اينها را ساخته بودند، مواد مخدر مصرف نكرده بودند؛ چون به نفع اين آقايان است. آقايان أهل سنت و وهابيت به كتاب هاي إبن كثير دمشقي با نظر ويژه نگاه مي كنند.

أمثال اين قضايا را اين آقايان خيلي زياد در كتاب هاي خود آورده اند و جاهايي كه به نفع خودشان باشد را هيچ وجه اشكال نمي گيرند، ولي اگر به نفع شيعه باشد، به سازندگان حديث تهمت مي زنند كه مواد مخدر مصرف كرده اند.

* * * * * * *

آقاي محسني

نظر شما در مورد اين حرف هاي اين آقا كه در اين كليپ گفته است چيست؟

استاد حسيني قزويني

اينها هدف شان اين است كه يك سري از عقايد شيعه را به تمسخر بگيرند. وگرنه اگر بنا باشد ما به خرافاتي كه خود اينها نقل مي كنند دست بگذاريم، مثنوي هفتاد من كاغذ مي شود. من چند نمونه از اين خرافات اينها را نقل مي كنم:

نمونه هايي از خرافات در كتاب هاي أهل سنت

نمونه اول:

آقاي أبو محمد ضياء الدين وتري در كتاب روضة الناظر، صفحه 55 نقل مي كند از جناب سيد احمد رفاعي و مي گويد:

ايشان به مدينه آمده بود براي زيارت قبر پيامبر (صلي الله عليه و سلم):

فظهرت له يد جده عليه الصلاة و السلام فقبلها و الناس ينظرون.

ديد كه دست پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از قبر بيرون آمد و او هم شروع كرد به بوسيدن دست پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و مردم هم اين منظره را تماشا مي كردند.

و هذه القصة تواتر خبرها و علا ذكرها و صحت أسانيدها و كتبها الحفاظ و المحدثون و كثير من أهل الطبقات و المؤرخين.

اين قضيه متواتر است و آوازه زيادي دارد و سندش هم صحيح است و أكثر حفاظ و محدثين و مورخين اين را در كتاب ها نوشته اند.

اينهايي كه اين را ساخته بودند، مواد مخدر مصرف نكرده بودند و حالت غير طبيعي نداشتند!

نمونه دوم:

در رابطه با زيد بن خارجه كه از انصار است و در زمان عثمان از دنيا رفت، جناب آقاي بخاري در تاريخ الكبير، جلد 3، صفحه 383 نقل مي كند و مي گويد:

بعد از اين كه ايشان از دنيا رفت، زنده شد و سخن گفت:

أبو بكر القوي في أمر الله ... و عمر الأمير و عثمان علي منهاجهم انقطع العدل، أكل الشديد الضعيف.

أبو بكر در أمر خداوند قوي است ... عمر امير بود و بعد از عثمان، عدالت از زمين برچيده شد و كساني كه قوي بودند، ضعفاء را خوردند.

تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 30، ص 406

يعني بعد از عثمان كه أمير المؤمنين (عليه السلام) مي آيد، عدالت از زمين برداشته شد.

آقاي مزي كه از استوانه هاي رجالي أهل سنت است، در تهذيب الكمال في أسماء الرجال، جلد 10، صفحه 62 مي گويد:

زيد بن خارجه اين مسائل را نگفت، بلكه گفت:

صدق صدق صدق أبو بكر الصديق، ضعيف في جسده، قوي في أمر الله، كان ذلك في الكتاب الأول، صدق صدق صدق عمر بن الخطاب، قوي في جسده، قوي في أمر الله، كان ذلك في الكتاب الأول، صدق صدق صدق عثمان بن عفان، مضت إثنتان و بقي أربع.

أبو بكر راست گفت، راست گفت، راست گفت و لاغر بود و در أمر خداوند قوي بود و اين در كتاب هاي پيامبران اوليه نوشته شده است. عمر بن خطاب راست گفت، راست گفت، راست گفت و بدني تنومند داشت و در أمر خداوند قوي بود و اين در كتاب هاي پيامبران اوليه نوشته شده است. عثمان راست گفت، راست گفت، راست گفت. دو نفر از خلفاء رفته اند و چهار نفر از آنها مانده اند.

آقايان دقت كنند! 2 نفر از خلفاء كه رفته اند، أبو بكر و عمر هستند و 4 نفري كه مانده اند، عثمان و أمير المؤمنين (عليه السلام) و معاويه و يزيد هستند! ببينيد! اين بشارت هايي كه مي دهند، مواد مخدر مصرف نكرده اند و آدم كاملاً طبيعي بودند و چشمان آقاي سجودي اينها را نمي بيند. ولي وقتي به بحث رجعت مي رسد كه بحث قرآني است و روايات متعددي در اين زمينه داريم، مي گويد:

نفرهايي كه اين أحاديث را ساختند، در حالت عادي نبودند. يعني در حالت هوش نبودند. تحت تأثير مواد مخدري حتما بودند.

نمونه سوم:

آقاي إبن قيّم جوزيه كه شاگرد إبن تيميه و ناشر افكار إبن تيميه است، كتابي دارد به نام الروح. آقايان خوب دقت كنند و تقاضا دارم كاملاً به عرائض بنده توجه داشته باشند تا پاي صحبت إبن قيّم جوزيه بنشينيم. ايشان نقل مي كند از أبي حاتم رازي و مي گويد:

ما در مكه بوديم و ديديم كه شخصي نصف صورتش سياه و نصف ديگر صورتش سفيد است و بلند شد و براي مردم در كنار بيت الله الحرام سخنراني كرد و گفت:

يا أيها الناس! اعتبروا بي! فإني كنت أتناول الشيخين و أشتمهما، ... أذ أتاني آت فرفع يده فلطم وجهي و قال: يا عدو الله! يا فاسق! ألست تسبّ أبا بكر و عمر (رضي الله عنهما)؟! و فأصبحت و أنا علي هذه الحالة.

اي مردم! از من عبرت بگيريد! من نسبت به أبو بكر و عمر جسارت مي كردم و ناسزا مي گفتم. شبي خوابيده بودم كه يك نفر به خوابم آمد و سيلي محكمي به صورت من زد و گفت: اي دشمن خدا! اين فاسق! آيا أبو بكر و عمر را ناسزا مي دهي؟! صبح بلند شدم و ديدم در أثر سيلي آن شخص، صورتم اين چنين شده است.

الروح لإبن قيّم الجوزية، ص 190، چاپ دار الكتب العلمية و ص 207، چاپ مكتبة الصفا

به قول يكي از آقايان، كسي كه هر روز در ماهواره فحش مي دهد، بايد تمام بدنش سياه شده باشد.

نمونه چهارم:

هم چنين جناب إبن قيم جوزيه در همين كتاب الروح، صفحه 191 داستان ديگري را نقل مي كند و مي گويد:

آقاي محمد بن عبد الله مهلبي مي گويد:

من در خواب ديدم كه نزديك يك ساختمان هستم و در ايوان كسي نشسته ام:

و إذن النبي (صلي الله عليه و سلم) جالس و معه أبو بكر و عمر واقف قدامة، فقال له عمر: يا رسول الله! إن هذا يشتمني و يشتم أبا بكر، فقال: جئ به يا أبا حفص! فأتي برجل فأذن هو العماني و كان مشهورا بسبهما، فقال له النبي (صلي الله عليه و سلم): .... .

پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هم آنجا نشسته بود و أبو بكر و عمر هم جلوي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نشسته بودند. عمر به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) گفت: اين شخص، هم به من فحش مي دهد، هم به أبو بكر. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: برو او را بياور. مردي را آوردند كه أهل عمان بود و مشهور بود كه هميشه أبو بكر و عمر را فحش مي دهد. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: او را شكنجه كن. من او را شكنجه كردم. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: سرش را از بدنش جدا كن ... . از خواب بيدارم شدم و رفتم به سراغ آن شخصي كه در خواب ديده بودم و ديدم از منزلش صداي گريه مي آيد. گفتم: چه شده است؟ گفتند: سر اين شخص را ديشب در رختخوابش بريده اند. من هم رفتم گردنش را نگاه كردم و ديدم كه دقيقاً مانند همان جايي است كه در خواب ديدم آقاي عمر گردن آن شخص را بريد.

اينها مواد مخدر مصرف نكرده اند و اين قضايا را مي سازند. چون به نفع جناب أبو بكر و عمر است.

نمونه پنجم:

در روايت ديگري كه در همان صفحه به نقل از راوي نقل مي كند، مي گويد:

در مسجد النبي نشسته بوديم كه يك چيز عجيبي ديديم:

كان رجل يسب أبا بكر و عمر فبينا نحن يوما من الأيام بعد صلاة الصبح إذ أقبل رجل و قد خرجت عيناه و سالتا علي خديه.

مردي كه به أبو بكر و عمر فحش مي داد، چشمانش از حدقه درآمده بود و به گونه هايش آويزان بود.

گفتيم: قضيه چيست؟ گفت: ديشب خواب ديدم رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و أمير المؤمنين (عليه السلام) را كه آقاي أبو بكر و عمر هم در كنار رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بودند. أبو بكر و عمر نزد پيامبر (صلي الله عليه و سلم) رفتند و گفتند:

هذا الذي يؤذينا و يسبنا.

اين مرد كسي است كه ما را اذيت مي كند و به ما ناسزا مي گويد.

پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود:

من أمرك بهذا يا أبا قيس؟ فقلت له: علي!!!

چه كسي به تو گفته است كه به أبو بكر و عمر فحش بدهي؟ گفتم: علي!!!

خيلي جالب است! اينهايي كه اينها را ساخته اند، كاملاً حال طبيعي داشته اند!

فأقبل علي بوجهه و يده و قد ضم أصابعه و بسط السبابة و الوسطي و قصد به إلي عيني ... .

علي عصباني شد و با انگشتانش چشمانم را از حدقه بيرون در آورد. وقتي هم از خواب بيدار شدم، ديدم كه چشمانم از حدقه بيرون آمده و بر گونه هايم آويزان شده است. لذا به مسجد آمده ام تا بگويم نتيجه فحش دادن به أبو بكر و عمر اين است.

إبن قيم جوزيه كه از استوانه هاي آقايان وهابي هاست و أمثال آقاي سجودي هم به اين آقا ارادت فوق العاده دارند، اين چنين مي گويد و هيچ اشكالي ندارد و مواد مخدر مصرف نكرده بودند و شراب و نبيذ هم مصرف نكرده بودند. ولي اگر در يك روايتي آمده باشد كه امام صادق (عليه السلام) فرموده باشد:

تعدادي از مؤمنين در زمان ظهور آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) رجعت مي كنند.

اشكال دارد و كساني كه اين أحاديث را ساخته اند، مواد مخدر مصرف كرده اند.

نمونه ششم:

من از آقاي سجودي سؤال مي كنم و اميدوارم اين مردانگي را داشته باشد تا جواب بدهد:

با توجه به اين كه علم پيشرفت كرده است و ثابت شده است كه بچه نمي تواند بيش از 9 ماه و اندي در رحم مادر بماند، اين كه آقايان أهل سنت مي گويند أكثر مدت حمل 4 سال است، چيست؟ بعضي هم مانند مالكي ها گفته اند بچه تا 5 سال هم مي تواند در رحم مادر بماند.

الفقه علي المذاهب الأربعة لإبن الجزري، ج 4، ص 246

جناب آقاي نووي از استوانه هاي علمي أهل سنت هم مي گويد:

أقصي مدة الحمل أربع سنين و به قال أحمد و هو المشهور عن مالك.

بالاترين مرحله اي كه جنين مي تواند در رحم مادر بماند، 4 سال است و اين گفته احمد بن حنبل است و مالك هم هم چنين نظري داشته است.

المجموع لمحيي الدين النووي، ج 18، ص 194

جناب آقاي إبن حزم آندلسي در كتاب المحلي، جلد 10، صفحه 317 مي گويد:

و ذهب الإمام مالك إلي أن أقصي مدة الحمل سبع سنين.

عقيده امام مالك اين است كه بيشترين مدت حمل، 7 سال است.

سپس مي گويد:

فلو طلق الرجل إمرأته أو مات عنها، فلم تنكح زوجا آخر، ثم جاءت بولد بعد سبع سنين من الوفاة أو الطلاق، لحقه الولد.

اگر مردي زنش را طلاق بدهد يا مردي از دنيا برود و آن زن ديگر با مردي ازدواج نكند و بعد از 7 سال بچه اي به دنيا بياورد، اين بچه براي آن مرد است كه 7 سال قبل از دنيا رفته يا طلاق گرفته است.

از ديدگاه اين آقايان، اينها هيچ اشكالي ندارد و مواد مخدر مصرف نكرده بودند كه اين مطالب را درست كرده اند و كاملاً به حال طبيعي بوده اند و نماز خوانده بودند و بعد از نماز هم قرآن خوانده بودند و استخاره هم كرده بودند و شير يا خط هم انداخته بودند و قمر هم در عقرب نبوده است و هم چنين فتاوايي را صادر كرده اند.

نمونه هفتم:

اگر آقاي سجودي مراجعه كند به صحيح ترين كتاب هاي خودشان مانند صحيح بخاري و صحيح مسلم، مي بيند اين خدايي كه اينها او را عبادت مي كنند، خدايي است كه مي خواهد قدمش را به آتش جهنم بگذارد و آتش جهنم مي گويد بس است:

يقال لجهنم: هل امتلأت؟ و تقول: هل من مزيد؟ فيضع الرب تبارك و تعالي قدمه عليها، فتقول: قط قط.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 6، ص 48

نمونه هشتم:

حضرت موسي (عليه السلام) مي آيد سيلي به صورت جناب ملك الموت مي زند و چشمش از حدقه بيرون مي آيد و ملك الموت هم نزد خداوند مي رود و از حضرت موسي (عليه السلام) شكايت مي كند:

أرسل ملك الموت إلي موسي عليهما السلام، فلما جاءه صكه، فرجع إلي ربه، فقال: أرسلتني إلي عبد لا يريد الموت، فرد الله عز وجل عليه عينه ... .

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 2، ص 92، ح 1339

اينها هيچ اشكالي ندارد و مواد مخدر مصرف نكرده بودند تا اين روايات را جعل كنند.

نمونه نهم:

اينهايي كه جسورانه و وقيحانه به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جسارت كردند ، مي گويند:

پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در يك ساعت با 11 نفر از زنانش نزديكي مي كرد. به أنس مي گويند: مگر انسان مي تواند در يك ساعت با 11 نفر از زنانش نزديكي بكند؟ گفت: بله، ما مي گفتيم كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به اندازه 30 نفر قدرت شهوتي دارد.

أنس بن مالك قال: كان النبي صلي الله عليه و سلم يدور علي نسائه في الساعة الواحدة من الليل و النهار و هن إحدي عشرة، قال: قلت لأنس: أو كان يطيقه؟ قال: كنا نتحدث أنه أعطي قوة ثلاثين.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 1، ص 71، ح 278

ببينيد! يك دروغي را درست مي كنند و براي اين كه اين دروغ را درست كنند، دروغ ديگري را درست مي كنند! اينها هيچ اشكالي ندارد.

و ... پيامبر (صلي الله عليه و سلم) عايشه را سوار بر گردنش مي كرد تا عايشه مراسم رقص را تماشا كند و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مي خواست خودكشي كند و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در حال نماز، عايشه را نيشگون مي گرفت و گاهي شيطان مي آمد و به جاي جبرئيل بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) وحي مي آورد و آيات شيطاني هم از همين قبيل است.

اينها هيچ اشكالي نداشته است و آقاي سجودي در اين موارد نمي گويد كه اينها مواد مخدر مصرف كرده بودند.

من از عزيزان أهل سنت عذر مي خواهم. وقتي اينها وقيحانه به مقدسات شيعه جسارت مي كنند، بعضاً هم ما ناگزيريم وارد خط قرمزها شويم. اگر كسي از جناب آقاي سجودي سؤال كند:

اين آقاياني كه اين خرافات را ساخته اند و در كتب صحيح شما آورده اند، از همان كوزه شرابي كه جناب خليفه دوم مي خورد، شراب خورده بودند و مست كرده بودند و در حال مستي اين روايات را ساخته بودند. چه جوابي داريد بگوييد؟ چون خود آقايان إبن أبي شيبة كوفي، استاد بخاري در كتاب المصنف، جلد 6، صفحه 502 مي گويد:

أن عمر بن الخطاب سائر رجلا في سفر و كان صائما، فلما أفطر أهوي إلي قربة لعمر معلقة فيها نبيذ قد خضخضها البعير، فشرب منها فسكر، فضربه عمر الحد، فقال له: إنما شربت من قربتك، فقال له عمر: إنما جلدناك لسكرك.

مردي از آن كوزه اي كه براي جناب خليفه دوم بود و در داخلش نبيذ و شراب بود، شراب خورد و مست كرد. عمر هم بر او حدّ شرب خمر جاري كرد. آن مرد گفت: من از همان مشكي خوردم كه خودت مي خوردي. عمر گفت: من به خاطر خوردن آن شراب حدّ نزدم، بلكه به خاطر مست شدنت حدّ زدم.

جناب آقاي سجودي! اگر كسي از شما سؤال كند:

اين آقاياني كه اين أحاديث را ساخته اند ـ كه مثلاً پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در يك ساعت با 11 نفر از زنانش نزديكي مي كرد يا اينكه بني اسرائيل حضرت موسي (عليه السلام) را لخت مادرزاد ديدند يا پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در كنار بيت الله الحرام به صورت لخت مادرزاد ديده شد و غيره ـ شايد اينها از همين كوزه جناب خليفه دوم خورده بودند و مست كرده بودند و اين أحاديث را ساخته بودند، شما چه جوابي داريد بگوييد؟

ما قصد جسارت نداريم و همه اينها را از كتاب هاي خودتان با سند آورديم. اين روايت را آقاي إبن أبي شيبة كه استاد بخاري است در كتاب المصنف كه از كتاب هاي معتبر أهل سنت است، آورده است.

شايد آقايان أهل سنت بگويند كه نبيذ اشكالي ندارد. خود جناب آقاي نووي در كتاب المجموع، جلد 2، صفحه 563 مي گويد:

و أما النبيذ فهو نجس، لأنه شراب، فيه شدة مطربة، فكان نجسا كالخمر.

حتي آقاي إبن حجر عسقلاني در فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 7، صفحه 52 و إبن أبي شيبة در المصنف، جلد 5، صفحه 488 و آقاي إبن عبد البر در الإستيعاب في معرفة الأصحاب، جلد 3، صفحه 1154 نقل مي كنند:

خود جناب خليفه دوم با اين كه زخمي شده بود، در آخرين لحظاتش گفت:

أسقوني نبيذا. فكان من أحب الشراب إليه. فخرج النبيذ من جرحه مع صديد الدم.

به من نبيذ بخورانيد. نبيذ از بهترين شراب ها بود در نزد او. وقتي خليفه دوم اين نبيذ را خورد، اين نبيذ از بدنش به همراه خون خارج شد.

الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج 3، ص 354 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 44، ص 430 ـ تاريخ المدينة لإبن شبة النميري، ج 3، ص 910 ـ الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج 1، ص 26 ـ تاريخ الطبري، ج 3، ص 265 ـ كتاب الفتوح لأحمد بن أعثم الكوفي، ج 2، ص 327 ـ النهاية في غريب الحديث لإبن الأثير، ج 2، ص 496 ـ لسان العرب لإبن منظور، ج 11، ص 358

اين مباحثي را كه اين آقايان خودشان آورده اند و اينهايي كه اين مطالب را ساخته اند، هيچ اشكالي ندارد. به نظر من كساني كه اين مطالب را آورده اند، احترام خود خليفه دوم را نگه نداشتند. اين كه نقل مي كنند خليفه دوم در آخرين لحظه نبيذ و شراب مي خورد و اين نبيذ از بدنش به همراه خون خارج مي شود، اينها هيچ اشكالي ندارد. ولي اگر هم چنين روايتي در كتب شيعه باشد يا مثلاً علامه مجلسي (ره) نوشته باشد «كسي آمد از كوزه شراب آقاي عمر شراب خورد و عمر او را حدّ زد و آن مرد سؤال كرد كه چرا حدّ زدي؟ از كوزه شما شراب خوردم. عمر هم گفت: چون مست كرده بودي»، اگر در كتب شيعه هم چنين نسبتي را به جناب عمر بدهند، آقاي سجودي چه كار مي كند؟ آيا خودش را پاره مي كند يا نه؟ مي آيد در آن شبكه هزار و يك فحش و ناسزا به شيعه و علامه مجلسي (ره) و شيخ طوسي (ره) مي گويد يا نه؟ آيا اين قدر مردانگي دارند كه بيايند به إبن أبي شيبه و إبن حجر عسقلاني و إبن عبد البر و محمد بن سعد كه اين قضايا را نقل مي كنند، اين مطالب را هم بگويند كه اينها هم مواد مخدر مصرف كرده بودند و شراب خورده بودند و مست كرده بودند؟

ما نمي دانيم به اين آقايان چه بگوييم! بايد بگوييم:

فأنا تصرفون؟!

اين را بدانيد كه قيامتي هم هست، حشر و نشري هم هست. جناب آقاي سجودي! جناب آقاي حيدري! جناب آقاي فلان و فلان! اين طور كه مي آييد در ماهواره صحبت مي كنيد، پشت درهاي بسته نيست و همه مي بينند. اين خزعبلاتي كه مي سازيد، خداوند افرادي را مأمور مي كند كه بيايد مچ شما را بگيرد و مفتضح كند و شما را زير سؤال ببرد. شما اگر واقعاً اشكال علمي داريد، ما از اشكال علمي استقبال مي كنيم. شما بياييد بگوييد كه اين روايت در كتب شيعه آمده و به اين دلايل، خلاف قرآن و سنت است. ما مردانگي شما را در اين مي بينيم كه بياييد بحث علمي كنيد و ما هم بياييم به شما پاسخ علمي بدهيم. نه اين كه بياييد اين طور مسخره بازي كنيد و الفاظ وقيح به كار ببريد كه كساني كه اين طور روايات را ساخته بودند، مواد مخدر مصرف كرده بودند و حال طبيعي نداشتند!

ما همان شعر تركي را مي خوانيم كه يكي از شعراء از قول حضرت زينب كبري (سلام الله عليها) سروده است كه خطاب به يزيد فرمود:

گورخ او گونن بيزه جبريل امين ياور اولا گورولا محكمه الله آرادا داور اولا

سن ايلن حرمله منلنده علي اصغر اولا

بترس از روزي كه جبرئيل امين ياور ما باشد و محكمه برپا شود و خداوند هم داور و قاضي باشد

حرمله همراه شما باشد و علي اصغر همراه ما باشد

جناب آقاي سجودي! بترسيد از روزي كه داوري از آن خداوند عالم است و حاكم و قاضي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) باشد و شما بايد به اين جسارت هايي كه به أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) مي كنيد، پاسخ گو باشيد.

* * * * * * *

آقاي محسني

ايشان در ادامه صحبت هايش گفته است:

حرف هايي كه كمي نامعقول است كه حضرت محمد بايست برگردد و 50 هزار سال پادشاهي در دنيا كند و حكومت كند! ... چطور ممكن است كه بگويد حضرت علي مي آيد و 40 هزار سال حكومت مي كند؟!

آيا رواياتي در اين زمينه داريم؟

استاد حسيني قزويني

ما مانند أهل سنت كتابي نداريم كه مثل صحيح بخاري و صحيح مسلم بگوييم از اول تا آخرش صحيح هستند. ما كتاب هاي روائي داريم و طبق قواعد رجالي خودمان اينها را بررسي مي كنيم و هر روايتي كه با ضوابط و ميزان و مقياس رجالي صحيح بود، مي پذيريم و اگر صحيح نبود، نمي پذيريم.

نكته اول:

مرحوم علامه مجلسي (ره) در بحار الأنوار، جلد 53، صفحه 104 از مختصر البصائر جناب آقاي حسن بن سليمان حلي (ره)، صفحه 183 نقل مي كند و مي گويد:

بطريقه عن اسد بن اسماعيل عن أبي عبد الله أنه قال حين سئل عن اليوم الذي ذكر الله مقداره في القرآن «فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ (معارج / 5) » و هي كرة رسول الله صلي الله عليه و آله، فيكون ملكه في كرته خمسين ألف سنة و يملك أمير المؤمنين في كرته أربعة و أربعين ألف سنة.

از امام صادق (عليه السلام) سؤال كردند: قرآن كه مي فرمايد: «قيامت روزي است كه هر روزش به اندازه 50 هزار سال دنيايي است» منظورش چيست؟ فرمود: زماني است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) رجهت مي كند، دوران رجعت او 50 هزار سال و دوران رجعت أمير المؤمنين (عليه السلام) 44 هزار سال است.

نكته دوم:

اين روايت كاملاً مرسل است. چون ناقل اين روايت، حسن بن سليمان حلي (متوفاي 830 هجري) است كه نقل مي كند از بهاء الدين علي بن عبد الحميد حسين (متوفاي 768 هجري) صاحب كتاب الأنوار المضيئة كه شاگرد شهيد اول (ره) بوده است. شخصي كه متوفاي قرن هشتم هجري است روايتي را نقل مي كند از اسد بن اسماعيل كه از أصحاب امام صادق (عليه السلام) است. تقريباً 650 سال فاصله ميان اين دو راوي است و اگر فاصله هر طبقه راوي را 35 سال در نظر بگيريم، حدود 18 طبقه راوي مي شود كه نام شان ذكر نشده است. اسد بن اسماعيل هم شخصي مجهول است و در كتب رجالي شيعه و سني، چيزي در مدح او نداريم. جناب حضرت آيت الله العظمي خويي (ره) در كتاب معجم الرجال الحديث، جلد 3، صفحه 241، شماره 1218 صراحت دارد:

أسد بن إسماعيل: من أصحاب الصادق عليه السلام، رجال الشيخ و ذكره البرقي.

و هيچ مدح و ذمي نسبت به او بيان نشده است و كاملاً مجهول العين و مجهول الحال است و روايت شخص مجهول، نه از ديدگاه شيعه معتبر است و نه از ديدگاه أهل سنت.

با اين حال، اين آقاي سجودي يك روايتي كه از ديدگاه شيعه مورد قبول نيست و مرسل است و از يك راوي مجهول نقل شده است را ملاك قرار داده است و مي گويد كساني كه اين روايات را ساخته اند، حالت طبيعي نداشتند و شروع كرده به حمله و هجمه كردن به عقايد شيعه.

* * * * * * *

آقاي محسني

كليپ دوم هم آماده پخش است، آن را مي بينيم.

پخش كليپ 02

آقاي سجودي

حالا از شما بپرسيم كه امام كجاست؟ مي گوييد همه جا هست. مي گوييد يا نمي گوييد؟ شما امام را در تمام جاها مي بينيد؛ در هر اتاق هست، چرا كه گفتي يا امام رضا، مي شنود فوراً، در زير دريا هست، در بالاي هفت آسمان هست، در هر جا هست. هيچ فرقي بين خدا و امام در اينجا نمي بينيم و اين دو تا با هم يكي شده اند. شما معتقد هستيد كه امامان شما حرف هاي همه را مي شنوند، در آنِ واحد درك مي كنند، مي فهمند، قدرتي بسيار مافوق طبيعي [دارند]. به زبان هاي مختلف مي فهمند، با صوت هاي مختلف مي فهمند، آرام بگويند، بلند بگويند، مي فهمند، لازم نيست كه تكرار كنند. اين صفتي است كه ما براي خدا قائل هستيم كه هر جا مي رويم، در بحر باشيم، بالا باشيم، الله را دست بلند مي كنيم دعا مي كنيم، يا الله. مي دانيم كه هر جا [كه باشيم] صداي ما را مي شنود. «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ». اين صفت الله است و شما آورديدش كه او [امام] با شماست، هر جا كه باشيد. اين صفت الله را شما به بنده اش داده ايد، به 11 تا ديگر از بندگانش داده ايد. اين صفت را ما فقط براي الله مي دانيم. بلكه شما چيزي مي گوييد، يك بار ديگر در صحبت هاي خود گفتم كه تا به حال ما در مورد الله نشنيده بوديم كه البته مي دانيم اين صفت را ايشان دارد. ولي صفتي به همين خيالي است. يعني شما مي گوييد كه علم خيال را هم [دارد]. يعني انسان در خيال هم ببيند. يعني در يك مجلس نشسته ام، مجلس ظلم است، نمي توانم بگويم «يا علي مدد كن»، در دلم مي گويم كه «اي علي مدد كن»، در دلم اين حرف را مي زنم، صداي دل مرا هم ايشان مي شنود؛ فقط نه دل من، دل همه مردم را. اين صفت را ما فقط براي الله مي شناسيم، شما براي بنده داده ايد. درد اينجاست، اگر من بشمارم، خيلي زياد است.

حيرت آور اين است كه شما فقط همين دنيا نيست كه، من مي گويم اينها در حالت عادي نبودند اين حديث ها را ساختند و يقين دارم در حالت عادي نبودند، تحت تأثير مواد مخدر بودند.

[پايان كليپ]

استاد حسيني قزويني

الحمد الله الذي جعل اعدائنا من الحمقاء

نكته اول:

اين آقا مي گويد:

«وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ» اين صفت را ما فقط براي الله مي دانيم.

شما كِي به هم چنين چيزي قائل بوده ايد جناب آقاي سجودي؟! مگر همين مفتي اعظم عربستان سعودي و لجنه عالي إفتاء كه شما خودتان را جيره خوار آنها مي دانيد، رسماً منكر اين آيه نشدند و گفتند اين آيه درست نيست؟!

من إعتقد أن الله في كل مكان فهو من الحلولية ... .

هر كس معتقد باشد كه خداوند در همه جا هست، جزء فرقه حلولي است و اول بايد او را توبه داد و اگر توبه نكرد، كافر و مرتد از اسلام است.

فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث و الإفتاء، ج 3، ص 216 تا 218

يعني هر كس بگويد خداوند در همه جا هست، كافر و مرتد است.

شما اول برويد توحيد تان را درست كنيد. اين كه مي گوييد «خدا همه جا هست و شما اين صفت خدايي را براي ائمه قرار داده ايد»، شما اين صفت را در خدا هم قبول نداريد. آن وقت انتظار داريم كه شما اين صفت را نسبت به ائمه (عليهم السلام) قبول داشته باشيد؟!

خدايي كه شما معتقديد، مي تواند بر روي يك پشه اي سوار شود و روي آسمان ها سياحت كند!

التأسيس في ردّ اساس التقديس لإبن تيمية، ج 1، ص 568

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

من خدا را ديدم در حالي كه:

شاب أمرد جعد قطط، عليه حلية حمراء ... .

جواني بود كه صورتش مو نداشت و موهاي سرش فرفري بود و لباس قرمز بر تن داشت و ... .

الطبقات الحنابلة، ج 3، ص 81

خداي شما اين است! شما از كدام خدا سخن مي گوييد؟!

بزرگ و رئيس شما آقاي أبو بكر بن عربي مي گويد:

خداوندي كه ما وهابي ها مي شناسيم، همه چيز دارد؛ چشم و گوش و دست و پا. فقط دو چيز ندارد؛ ريش و عورت.

مي گويد:

ألزموني ما شئتم، فإني إلتزمه إلا اللحية و العورة.

العواصم من القواصم، ج 2، ص 283

جناب آقاي سجودي! اي كاش حضرت عالي تشريف بياوريد و اين عبارت عالم بزرگ خود را براي بينندگان خود روشن كنيد كه چه اشكالي دارد كه خداوند ريش داشته باشد؟! خدايي كه گوش و دست و پا و چشم و دهان دارد، چرا نبايد ريش داشته باشد؟! چه اشكالي دارد كه خداوند نبايد عورت داشته باشد؟ ! شما كه مي گوييد «وقتي خداوند روي عرش مي نشيند، به اندازه 4 انگشت از هر طرف بزرگ تر است»، اول برويد توحيد خود را درست كنيد و خداي خود را خوب بشناسيد و بعد بياييد بگوييد كه شيعه صفات إلهي را به ائمه (عليهم السلام) مي دهند!

آقاي ذهبي مي گويد:

كلم الله موسي ... و عليه جبة صوف و سراويل صدف و نعلان من جلد حمار غير ذكي.

خداوند كه با حضرت موسي (عليه السلام) سخن گفت، يك عباي پشمين داشت و شلوارش از صدف بود و نعلينش هم از پوست الاغ غير مذكي بود.

ذيل تاريخ بغداد للذهبي، ج 17، ص 200 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج 27، ص 148 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج 1، ص 615 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج 2، ص 273 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 61، ص 48 و 49 ـ ذيل تاريخ بغداد لإبن النجار البغدادي، ج 2، ص 147 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج 7، ص 412 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج 16، ص 532 ـ لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج 4، ص 114 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 2، ص 379 ـ مسند أبي يعلي، ج 8، ص 399 ـ التمهيد لدبن عبد البر، ج 17، ص 435 ـ جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج 16، ص 181 ـ أحكام القرآن لإبن العربي، ج 3، ص 253 ـ تفسير القرآن العظيم لإبن كثير الدمشقي، ج 1، ص 601 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 3، ص 116

جناب آقاي سجودي عزيز! شما برويد اينها را درست كنيد!

نكته دوم:

من از شما سؤال مي كنم:

تمام مسلمانان در سراسر جهان ـ در عربستان سعودي، ايران، آمريكا، اروپا، آفريقا و استراليا ـ كه نماز مي خوانند، در نماز مي گويند:

السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته.

آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين سلام را مي شنود يا نمي شنود؟ اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي شنود، پس خداوند توانسته است اين قدرت را به پيامبرش بدهد كه در يك آن، صداي سلام ميليون ها انسان را در أقصي نقاط كره زمين بشنود و اين هيچ اشكالي ندارد. شما مي گوييد چطور مي شود؟ حتي از خود لجنه عالي إفتاء عربستان سعودي سؤال كردند:

آيا مي توانيم به جاي «السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته»، بگوييم: «السلام علي النبي و رحمة الله و بركاته»؟

گفتند: خير.

فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث و الإفتاء، ج 7، ص 7، فتواي شماره 6035

آنچه كه محمد بن اسماعيل بخاري در صحيح بخاري و مسلم بن حجاج نيشابوري در صحيح مسلم نقل كرده اند از عبد الله بن مسعود اين است كه بايد مردم بگويند:

السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته.

صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 2، ص 59 ـ صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 2، ص 13

و سلام بايد سلام خطابي باشد.

بزرگان شما هم فتوا داده اند كه نماز مي تواند به غير عربي باشد و آقاي أبو حنيفه گفته است كه هيچ اشكالي ندارد:

تجوز قراءة القرآن بالفارسية و غيرها من الألسنة، فيجعل كأنه قرأ القرآن بالسريانية و العبرانية، فتجوز الصلاة عنده لهذا.

جائز است خواندن قرآن به زبان فارسي و ساير زبان ها مانند سرياني و عبراني و جائز است نماز خواندن با اين زبان ها.

المبسوط للسرخسي، ج 1، ص 234 ـ بدائع الصنائع لأبي بكر الكاشاني، ج 1، ص 131

يعني هيچ اشكالي ندارد نماز خواندن به زبان فارسي و تركي و انگليسي و فرانسوي و آلماني كردي و لري!

حتي مي گويد:

و لو إفتتح الصلاة بالفارسية بأن قال: «خداي بزركتر أو خداي بزرك» يصير شارعا عند أبي حنيفة.

اگر اولِ نماز را با زبان فارسي شروع كند و بگويد: «خداي بزرگ تر يا خداي بزرگ»، هيچ اشكالي ندارد نزد أبو حنيفه.

بدائع الصنائع لأبي بكر الكاشاني، ج 1، ص 131

آقاي إبن نجيم مصري در كتاب بحر الرائق، جلد 1، صفحه 536 و حاشيه ردّ المحتار إبن عابدين، جلد 1، صفحه 522 فتوا داده اند:

و لو كبر بالفارسية أو سمي بالفارسية عند الذبح أو لبي عند الاحرام بالفارسية أو بأي لسان سواء كان يحسن العربية أو لا، جاز بالإتفاق.

اگر نماز را فارسي بخواند يا هنگام ذبح كردن، بسم الله را فارسي بگويد و لبيك در احرام را فارسي بگويد يا به هر زباني بگويد، جائز است به اتفاق علماء.

المبسوط للسرخسي، ج 1، ص 36

آقاي سجودي! جناب عالي قبل از اين كه وهابي بشويد، ارادت خاصي به جناب أبو حنيفه داشتيد و حاشيه ردّ المحتار إبن عابدين و درّ المختار جناب آقاي حسكفي، كتب فقه حنفي هستند. بنابراين اگر كسي هنگام نماز خواندن به جاي «السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته»، بگويد «يا رسول الله! درود بر تو»، يا به زبان انگليسي و فرانسوي و آلماني بگويد، به نظر شما هيچ اشكالي ندارد.

خب، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چگونه مي تواند اين همه سلام هايي كه با زبان هاي مختلف مي گويند، جواب بدهد؟ اينها نشان مي دهد كه اين آقايان با قرآن و شريعت هيچ أنسي ندارند.

نكته سوم:

به ما مي گويند:

هر كجا كه باشيد ـ زير دريا، در هواپيما، در آمريكا و شوروي و استراليا ـ، اگر امام رضا (عليه السلام) را صدا بكنيد، صداي شما را مي شنود و اين صفتي كه مختص خداست را به امام رضا (عليه السلام) داده ايد. مگر مي شود بشر در يك جا باشد و صداي خلائق را از جاهاي ديگر بشنود؟

شما در رابطه با ملك الموت چه مي گوييد؟ جناب آقاي سيوطي كه از استوانه هاي علمي شماست، از إبن عباس نقل مي كند و مي گويد:

أنه سئل عن نفسين إتفق موتهما في طرفة عين واحد في المشرق و واحد في المغرب، كيف قدرة ملك الموت عليهما؟ قال: ما قدرة ملك الموت علي أهل المشارق و المغارب و الظلمات و الهواء و البحور إلا كرجل بين يديه مائدة يتناول من أيها شاء.

از إبن عباس سؤال شد: چگونه ملك الموت مي تواند در يك آن، فردي را در شرق و فردي را در غرب همزمان قبض روح كند؟ گفت: قدرتي كه ملك الموت دارد و جان أهل مشرق و مغرب و أهل تاريكي و آسمان و درياها را مي گيرد، مانند مردي است كه سفره اي در جلويش هست و از هر كدام از غذاها كه بخواهد بخورد، دستش را بلند مي كند و از آن ميل مي كند.

الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 5، ص 172

آقاي سيوطي در همين كتاب، صفحه 172 مي گويد:

إن الله حوي الدنيا لملك الموت حتي جعلها كالطست بين يدي أحدكم، فهل يفوته منها شئ؟

خداوند دنيا را براي ملك الموت مانند يك ظرف تشت قرار داده است كه همه چيز را مي بيند ... .

آقاي سجودي! آن خدايي كه اين قدرت را دارد كه بر ملك الموت اين قدرت را بدهد كه در يك آن، تمام جهان و خلائق را ببيند و در يك آن، هزاران نفر را قبض روح كند و به هيچ وجه اشكالي در كارش پيش نيايد، همان خدا هم قدرت دارد كه به يك امام معصومي كه در شأن او آيه تطهير آمده، هم چنين قدرتي را بدهد و هيچ اشكالي ندارد. خود آقاي إبن كثير دمشقي در تفسير القرآن العظيم، جلد 3، صفحه 466 صراحت دارد كه ملك الموت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي گويد:

و أنا أتصفحهم في كل يوم خمس مرات، حتي أني أعرف بصغيرهم و كبيرهم منهم بأنفسهم و الله! يا محمد! لو أني أردت أن أقبض روح بعوضة ما قدرت علي ذلك حتي يكون الله هو الآمر بقبضها.

من هر روز، 5 بار تمام مردم روي زمين را از صغير و كبير ملاقات مي كنم و همه را مي شناسم. به خدا! اي محمد! حتي اگر بخواهم پشه اي را قبض روح كنم، قادر نيستم، مگر اين كه خداوند أمر مي كند به من تا آن را قبض روح كنم.

اين خدايي كه به حضرت ملك الموت اين قدرت داده است، چه اشكالي دارد به امام معصوم هم هم چنين قدرتي را بدهد.

نكته چهارم:

شما اول برويد خدا را بشناسيد و بعد بياييد نسبت به قدرتي كه ائمه (عليهم السلام) دارند، اظهار نظر كنيد. شما حدأقل قرآن را مقداري بشناسيد. خداوند در آيه 42 سوره زمر مي فرمايد:

اللَّهُ يَتَوَفَّي الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا

اين خداوند است كه ارواح را به هنگام مرگ قبض مي كند.

آقاي سجودي! شما كه مي گوييد ملك الموت همه را قبض روح مي كند، آيا صفت خدايي را به ملك الموت داده ايد؟ آيا اين از ديدگاه شما كفر نيست؟ خدايي كه:

اللَّهُ يَتَوَفَّي الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا

همان خدا هم در آيه 11 سوره سجده مي فرمايد:

قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلي رَبِّكُمْ تُرْجَعُون

بگو: ملك الموت كه بر شما مأمور شده، جان شما را مي گيرد، سپس به سوي پروردگارتان باز مي گرديد.

و در آيه 32 سوره نحل مي فرمايد:

الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ

همان ها كه فرشتگان قبض ارواح، جان شان را مي گيرند در حالي كه پاك و پاكيزه اند.

اينها اشكالي ندارد. چرا بيراهه مي رويد؟ جهل و ناداني خودتان را ملاك قضاوت قرار مي دهيد و شروع مي كنيد به جسارت كردن به ائمه (عليهم السلام) و شيعه كه اينها مواد مخدر مصرف كرده بودند و اين روايات را ساخته بودند. اين تعابير، نه زيبنده يك شبكه ماهواره اي است و نه زيبنده يك عالم ديني است. البته زشتي كار اين آقايان اينجاست كه مي گويند «ما خودمان در إبتداء شيعه بوديم و بعد سني شديم»! اگر راست مي گوييد، مانند آقاي تيجاني كه مي گويد: «من سني بودم و استادم فلاني بوده است و در فلان جا درس خوانده ام»، شما هم بياييد بگوييد. جناب آقاي شريف زاهدي هم آمد گفت: «من سني بودم و امام جمعه فلان شهر بودم و در فلان مدرسه درس خوانده بودم و فلاني هم استادم بود و الآن هم شيعه شدم». اگر راست مي گوييد، شجره خود را اعلام كنيد كه در كدام خانواده بوده ايد و در كدام مدرسه درس خوانده ايد و پشت سر كدام عالم شيعي نماز خوانده ايد و مقلد كدام مرجع بوديد؟ بيايد شجره نامه خود را اعلام كنيد تا مردم بدانند كه قبلاً چه كسي بوديد. يك نفر آمده كتابي نوشته و مي گويد: «من از طلبه هاي قم بودم و شيعه بودم و سني شدم». بعد شرح حال خود را مي نويسد و مي گويد: «من در قم بودم و درس خارج حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني ثبت نام كرده بودم». دنيا بداند كه درس خارج مراجع عظام تقليد، ثبت نامي نيست. يعني خداوند اين آقايان را مفتضح مي كند به زبان خودشان. سيد حسين موسوي آمده يك خزعبلاتي ساخته كه «من شيعه بودم و چنين و چنان مي كردم و حضرت آيت الله العظمي سيد لطف الله صافي ... »، در حالي كه حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني شيخ است نه سيد. حتي تا اين اندازه فرق سيد و شيخ از ديدگاه شيعه را نمي داند و آمده مدعي شده كه «من شيعه بودم و به خاطر بعضي از قضايا سني شدم». اشكالي ندارد و اگر واقعاً تحقيق كرده ايد و ديديد كه مذهب أهل سنت حق است، مبارك تان باشد. ما نه تنها ناراحت نمي شويم، بلكه به شما تبريك هم مي گوييم. ولي اين طور دروغ پردازي نكنيد و لاطائلات را در كنار هم نبافيد و اين طور جسورانه و وقيحانه سخن نرانيد.

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال 1 :

درباره شبكه اهل بيت سؤالي دارم. ما با اطمينان به اين كه اين شبكه، يك شبكه شيعي است، كمك مالي زيادي مي كرديم؛ حتي تبليغ هم مي كرديم. متأسفانه چند روزي است كه متوجه شده ايم مدير شبكه رنگ عوض كرده است و به جاي بحث هاي عقيدتي و روشنگري ديني، شروع كرده به اهانت به نظام جمهوري اسلامي ايران و مقام معظم رهبري. براي ما كاملاً ثابت شده است كه اين شبكه، يك شبكه ضد انقلابي است و براي استكبار كار مي كند و هدفش هم آسيب زدن به ايران و شيعه است. سؤال من اين است كه من و اطرافيان من كه كمك مالي زيادي را تا به امروز كرده ايم، چه حكمي دارد؟ ما واقعاً دچار عذاب وجدان شده ايم. با توجه به اين كه ما اصلاً راضي نيستيم و خدا هم از ايشان راضي نباشد. مي خواهيم اين كمك هايي را كه كرده ايم، پس بگيريم. بايد به چه مرجعي مراجعه كنيم؟

جواب 1 :

اين شبكه سايت دارد و شما مي توانيد با خودشان صحبت كنيد و بگوييد ما پولي كه داده بوديم، شرعاً راضي نيستيم و اگر ايشان متشرع باشد، بايد اين پول ها را برگرداند. چون در حقيقت هبه است و هبه غير معوض را مي توان برگرداند. مثلاً شما به شبكه جهاني ولايت هزار تومان هبه مي كنيد و مي بخشيد و اگر 50 سال بعد بگوييد من راضي نيستم، ما مكلفيم هبه را برگردانيم.

اگر اين قضايا را از بيوت مراجع عظام تقليد هم سؤال بفرماييد، بهتر است. ولي از نظر شرعي، اگر كسي به شبكه جهاني ولايت كمك كند و بعد از 50 سال هم بگويد من راضي نيستم، بنده خودم را شرعاً مكلف مي دانم تا آن وجه را برگردانم.

* * * * * * *

سؤال 2 :

بنده هم مشكل بيننده قبلي را دارم و من هم به اين شبكه كمك كرده ام و الآن چند ماه است كه معتاد شبكه شما و شبكه اهل بيت شده ام. ولي براي من يقين شده است كه اين شبكه اهل بيت، متأسفانه قلب مرا به درد مي آورد و وقتي اين شبكه را مي بينم، گاهي اوقات از شب تا صبح خوابم نمي برد. من چند بار به اين شبكه زنگ زدم، با اين كه به اين شبكه كمك كرده ام، وقتي زنگ مي زنم، تلفن مرا قطع مي كنند و مي گويند سياسي صحبت نكن. ولي خودش به مقام معظم رهبري توهين هاي بد مي كند و به امام خميني (ره) توهين مي كند و توهين هاي بسيار وقيح مي كند و واقعاً قلب انسان را به درد مي آورد. ما پول هايي را به اين شبكه داده ايم و نمي دانستيم اين چنين مي شود و بعد از مدتي كه دفتر اين شبكه را در قم بستند، قبل از اين ماجرا، اعلام موضع سياسي نمي كرد و بعد از اين ماجرا، به هر كسي توهين مي كند و اصل انقلاب امام خميني (ره) را زير سؤال مي برد و مي گويد اين انقلاب امام خميني (ره) غير شرعي بوده است و براي خودش هم دليل مي آورد و مزخرفاتي را براي خودش مي گويد. متأسفانه من به يقين رسيده ام كه اين شبكه براي فتنه بين نه تنها شيعه و سني، بلكه براي فتنه بين شيعيان تأسيس شده است كه شيعيان ايران و تاجيكستان و افغانستان بيايند چند قسمت شوند و از هم جدا شوند. ما واقعاً از اين شبكه شكايت داريم.

جواب 2 :

وقتي چند ماه قبل از بنده سؤال كردند، بنده اين پيش بيني ها را مي كردم و اين آقايان هم ناراحت شدند كه چرا فلاني از ما انتقاد مي كند و چرا شبكه جهاني ولايت از يك شبكه شيعي انتقاد مي كند؟ ما اين مطالب را چند ماه قبل عرض كرديم.

خود حضرت آيت الله العظمي محقق كابلي كه ايراني نيست و يك مرجع تقليد افغانستاني است، تقريباً حدود 5 ماه قبل اعلام كرد:

هرگونه كمك به اين شبكه، خلاف شرع است و از باب إعانه بر إثم و عدوان است.

من هم روزي ديدم كه يكي از اين آقايان افاغنه زنگ زد و گفت:

من مقلد حضرت آيت الله العظمي محقق كابلي بودم، ولي حرف ايشان را قبول ندارم و محكوم مي كنم.

اينها در حقيقت روش خوارج را مي روند. شما اگر واقعاً مقلِّد هستيد، موظف هستيد فتواي مرجع تقليد خود را ببوسيد و روي چشم بگذاريد. يا بايد خودتان مجتهد باشيد يا بايد مقلد باشيد.

اين قضايايي است كه پيش آمده است و بايد از خدا بخواهيد كه ما را به آن سرنوشت گرفتار نكند. خدا بيامرزد آيت الله شهيد مدني (ره) را كه اين روايت را مي خواند و قطرات اشكش جاري مي شد و مي فرمود:

روزي يكي از زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) (ظاهراً يا عايشه بود يا أم سلمه) بلند شد و ديد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در رختخوابش نيست. اول تصور كرد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نزد يكي ديگر از زنانش رفته است. بعد ديد در ديگر حجرات نيست و شنيد كه صداي گريه از پشت بام مي آيد و به آنجا رفت و ديد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حال سجده است و قطرات اشكش زمين را خيس كرده است و بدنش مانند شخص مار گزيده مي لرزد و مانند مادر جوان از دست داده گريه مي كند و اين دو جمله را مي خواند:

رب لا تكلني إلي نفسي طرفة عين ابداً ... .

خدايا! مرا حتي يك چشم بر هم زدن به خودم واگذار مكن. خدايا! نعمت هاي خوبي را كه به من داده اي، از من مگير.

وقتي دعايش تمام شد، همسر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي گويد: جلو رفتم و گفتم: يا رسول الله! وقتي تو مي گويي: «خدايا! مرا حتي يك چشم بر هم زدن به خودم واگذار مكن»، پس ما چه كار كنيم؟ حضرت فرمود: خداوند، برادرم حضرت يونس (عليه السلام) را يك چشم بر هم زدن به خودش واگذاشت و سر از زنداني شكم ماهي درآورد.

خلاصه اين كه همه ما در معرض لغزش هستيم؛ بنده و جناب عالي و هر فردي در هر آني از آنات، در كمين گاه شيطان هستيم. لذا بايد خيلي دعا كنيم تا خداوند عاقبت مان را ختم به خير كند و ما را به خودمان واگذار مكند. امروز هم در زمان غيبت امام زمان (عليه السلام)، مراجع عظام تقليد نوّاب عام امام زمان (عليه السلام) هستند و ما بايد ببينيم كه نظر آقايان مراجع عظام تقليد چيست تا اعمال مان را مطابق نظر مراجع عظام تقليد تنظيم كنيم.

* * * * * * *

سؤال 3 :

1. در آيه 18 سوره فتح آمده است:

لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ

اين آيه درباره آن 1400 نفري است كه حضرت أبو بكر و عمر و طلحه و زبير و حضرت علي هم بودند. و آيه:

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

سوره توبه / آيه 100

اين هم درباره آنهاست. اولين مرد، حضرت أبو بكر (رضي الله عنه) بوده و اولين نوجوان، حضرت علي (رضي الله عنه) بوده و اولين خانم، حضرت خديجه بوده و اولين برده هم حضرت بلال بوده است. اگر آقاي أللهياري مي گفت اينها مرتدّ شدند، در آيه 54 سوره مائده آمده است:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَي الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ

آن قومي كه بعد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مرتدّ شدند و اين قومي كه «فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ» كه هم آنها محبوب الله بودند و الله خيلي آنها را دوست داشت، چه كساني بودند؟

2. ما آقاي أللهياري را شيعه نمي دانيم كه بخواهيم درباره او صحبت كنيم. كساني كه مي خواهند دنبال رافضي بگردند، در شبكه اهل بيت جستجو نكنند. من كه يك سني هستم، وقتي درباره مقام معظم رهبري اين گونه حرف مي زند، واقعاً براي شيعيان ايران متأسفم كه به آن شبكه زنگ مي زنند. او اگر مرد بود، از كشور خودش افغانستان دفاع مي كرد.

جواب 3 :

من قول مي دهم إن شاء الله يا خود بنده يا دوستان مان جناب آقاي يزداني يا آقاي أبو القاسمي در رابطه با صحابه مفصل كنيم.

اختلاف اساسي ما با برادران عزيز أهل سنت، بحث علمي است. اين كه بخواهيم فحش بدهيم و توهين كنيم، خلاف نظر همه است. حتي همين آقاياني كه از حضرت آيت الله العظمي سيستاني دَم مي زنند، همين امروز كه سايت ايشان را نگاه مي كردم، تعبير ايشان در تاريخ 28 / 11 / 2007 ميلادي اين بود:

لأن السنة هم أنفسنا و ليس إخواننا فقط.

آقايان أهل سنت، جان ما هستند و فقط برادران ما نيستند.

برخورد ايشان اين است. اين دليل بر اين نيست كه ما بحث هاي علمي نداشته باشيم.

فتواي حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني در مورد برخورد با أهل سنت

حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني كه اين آقايان اين همه دَم از ايشان مي زنند، در تاريخ 25 آبان 1387 در أكثر سايت ها مانند تابناك و شيعه نيوز و وليعصر به نقل از سايت ايشان، اين خبر منتشر شد:

تعدادي از افراد نوشته اند: ما جمعي هستيم كه در ميان أهل سنت زندگي مي كنيم و آنها ما را كافر مي دانند و مي گويند شيعه كافر است. در اين صورت، آيا ما هم مي توانيم با آنها معامله به مثل كنيم؟ همان طوري كه آنها ما را كافر مي دانند، ما هم با آنها معامله كفار كنيم. مستدعي است وظيفه شرعي ما را در مقابل اين حملات بيان كنيد.

جمعي از مؤمنين اين برگه را إمضاء كردند و خدمت حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني ارسال كردند. ايشان هم جواب دادند:

بسم الله الرحمن الرحيم

هر كس شهادت به وحدانيت خداوند متعال و رسالت خاتم أنبياء (صلي الله عليه و آله و سلم) بدهد، مسلمان است. جان و عِرض و مال او مانند جان و عِرض و مال كسي كه پيرو مذهب جعفري است، محترم است. وظيفه شرعي شما آن است با گوينده شهادتين، هر چند شما را كافر بداند، به حسن معاشرت رفتار كنيد و اگر آنها به ناحق با شما رفتار كردند، شما از صراط مستقيم حق و عدل منحرف نشويد. اگر كسي از آنها مريض شد، به عيادت آنها برويد و اگر از دنيا رفت، بر تشييع جنازه او حاضر شويد و اگر حاجتي به شما داشت، حاجت او را برآوريد. به حكم خدا تسليم باشيد كه فرمود:

وَ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ عَلَي أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَي

سوره مائده / آيه 8

و به فرمان خداوند متعال عمل كنيد كه فرمود:

وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَي إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا

سوره نساء / آيه 94

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته.

اين فتواي حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني نسبت به أهل سنت است.

با اين روش اگر ما بياييم شروع كنيم به فحاشي و اهانت كردن، خلاف است. اين آقايان خودشان را پاي بند به ائمه (عليهم السلام) نمي دانند. ما دَم از امام زمان (عليه السلام) مي زنيم، ولي در عمل، اعمال و كردارمان غير از سيره و گفتار حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) است. ولي مراجع عظام تقليد ما امروز هستند و اين فتواي اين بزرگواران است و كساني كه امروز در برابر مراجع عظام تقليد مي ايستند، روزي كه امام زمان (عليه السلام) بيايد، اولين كساني در برابر امام زمان (عليه السلام) مي ايستند، همين ها هستند. اينها يك بتي در ذهن شان ساخته اند و آن را به عنوان عقيده مطرح مي كنند و هر كس مخالف آن عقيده باشد، او را رمي به كفر و فسق مي كنند؛ چه مرجع تقليد باشد و چه ديگري باشد. اگر امام زمان (عليه السلام) هم بيايد بگويد روش شما نادرست است، مي گويند: «خير، شما متوجه نمي شويد و چيزي كه ما مي گوييم درست است» و مي خواهند عقيده خودشان را به حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) تحميل كنند. كسي كه مي گويد «من مقلد فلان مرجع هستم، ولي حرفش را قبول ندارم»، يقين بداند فردا كه امام زمان (عليه السلام) بيايد، مانند همين را در برابر امام زمان (عليه السلام) مي گويد. لذا يكي از أدعيه بزرگي كه بعضي فتوا به وجوب خواندنش داده اند و در آخر مفاتيح الجنان هم آمده است، اين است كه از خداوند بخواهيم:

أللهم اجعلني من الراضيين بفعله.

خدايا! ما را از كساني قرار بده كه راضي به كارهاي حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) باشيم.

من اول خودم را نصيحت و موعظه مي كنم و بعد ديگر عزيزان روحاني را و بعد هم آن دسته از بينندگان عزيزي كه حرف ما را به عنوان حرف صادق و خيرخواه قبول دارند. از خدا بخواهيم كه ما را به خودمان واگذار نكند و فردا ما را در برابر آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) قرار ندهد. خدا رحمت كند حجت الإسلام و المسلمين كافي (ره) را كه مي فرمود:

روزي از مكه برگشته بوديم و شخصي به جاي اين كه صورت مرا ببوسد، زير گلوي مرا بوسيد. گفتم: چرا اينجا را مي بوسي؟ گفت: مي خواهم جاي شمشير امام زمان (عليه السلام) را ببوسم.

* * * * * * *

سؤال 4 :

1. اين آقايان [شبكه اهل بيت] اسم حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني، حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني و حضرت آيت الله العظمي سيستاني را خيلي مي آورد و ادعا مي كند اين حضرات آيات خيلي طرفدار ايشان هستند. سؤال من اين است شما كه با مراجع مراوداتي داريد، چرا اين موضوع را با مراجع عزيز ما مطرح نمي كنيد كه اين آقا اين كارها را انجام مي دهد تا اطلاعيه اي صادر كنند؟ اين فرد در جامعه نفاق ايجاد مي كند و خيلي ها درگير ايشان شده اند. من تقاضا دارم كه مراجع ما موضعگيري كنند و مانند حضرت آيت الله العظمي كابلي كه بيانيه شان در اينترنت آمده است و من خودم هم ديده ام. اين حضرات هم بيانيه اي شفاف بدهند تا جوانان گمراه نشوند.

2. اگر برنامه شما هر شب باشد، بهتر است. چون خيلي از جوانان عقيده زيادي پيدا كرده اند كه به برنامه هاي مذهبي گوش بدهند و به برنامه شما علاقه دارند. وقتي كه شما نيستيد، مجبورند كانال هاي ديگر را نگاه كنند. ولي اگر شما باشيد، يقيناً كانال شما را مي گيرند و اطلاعات درست را بيشتر از شما مي گيرند.

جواب 4 :

1. شايد كسي به اندازه من با حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني مراوده نداشته باشد و من 14 سال در درس خارج اين بزرگوار شركت مي كردم و افتخار شاگردي ايشان را داشته ام و ايشان هم چندين بار به همين منزل ما آمده و ما از ايشان پذيرايي كرده ايم. من روزي خودم از ايشان سؤال كردم:

بعضي از افراد، به نام حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) جلساتي درست مي كنند يا بالاي منبر مي روند و خلفاء را سبّ و ناسزا مي كنند. نظر شما در اين مورد چيست؟

ايشان فرمود:

ائمه (عليهم السلام) به اين كار راضي نيستند.

اين عبارتي است كه «أشهد الله و ملائكته» بنده خودم با اين دو گوشم از دو لب حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني شنيدم. البته ايشان مي فرمود:

بحث تبري و تولي مخلوط نشود. بدون تبرّي، تولّي معنا پيدا نمي كند.

ولي تبرّي، فحش دادن نيست.

2. الآن نخبگان حوزه با شبكه جهاني ولايت همكاري مي كنند. از نظر محتوا و كارشناس، ادعا مي كنيم كه حتي شبكه هاي جمهوري اسلامي ايران هم مانند شبكه جهاني ولايت محتوا ندارند و شخصيت هايي كه با ما همكاري مي كنند را هم ندارند. جناب حجت الإسلام و المسلمين پيشوايي كه ما غالباً از ايشان برنامه داريم، از فحول حوزه علميه و از قهرمانان تاريخ است و مورخ است. ما شايد در اين 200 ، 300 سال أخير، مانند حجت الإسلام و المسلمين پيشوايي را نداشته ايم. ايشان واقعاً وقتي صحبت مي كند، بنده پاي صحبت ايشان مي نشينم و از محضرش استفاده مي كنم؛ چون ايشان در رشته خودشان فوق تخصص را دارند. جناب حجت الإسلام و المسلمين رضايي اصفهاني هم در علوم قرآني واقعاً فوق تخصص را دارند. ما بهترين نيروها را به اينجا آورده ايم و بنا نيست همه كاسه و كوزه ها بر سر ما شكسته شود. ما همين دو برنامه اي كه در هفته داريم، بعضي اوقات يك برنامه اش را نمي توانيم بياييم؛ به دليل مسافرت يا كسالت يا تداخل برنامه ها. ولي از آن طرف هم هفته اي 2 جلسه فقه مقارن ما پخش مي شود و گاهي پاسخ به شبهاتي كه در مدرسه فيضيه داشته ايم يا در حوزه علميه مشهد داشته ايم پخش مي شود. ولي نظر ما بر اين است كه از همه بزرگواراني كه در شبكه جهاني ولايت كار مي كنند و مورد تائيد مراجع عظام تقليد هستند، استفاده كنيم. ما از چهره هايي كه كوچك ترين خدشه را داشته باشند يا مشكل سياسي داشته باشند يا چهره ويژه سياسي باشند، استفاده نمي كنيم و عمدتاً از چهره هاي حوزوي و علمي استفاده مي كنيم تا بينندگان عزيز با هر گرايشي ـ انقلابي، غير انقلابي، شيعه، سني، مسيحي ـ بتوانند استفاده كنند. أخيراً هم خدا توفيق داد هر روز يك ساعت برنامه انگليسي داشته باشيم و إن شاء الله هم تصميم داريم بعد از عيد، اگر بتوانيم، روزي يك ساعت برنامه عربي داشته باشيم.

البته من اين را هم عرض كنم كه بينندگان عزيز تصور نكنند خداي ناكرده، ما به خاطر حسادت، بعضي كارها را مي كنيم. خدا نيامرزد كه اگر كسي بخواهد به خاطر بعضي از غرض ها كارهايي را انجام بدهد. الآن شبكه هاي ديگري مانند شبكه امام حسين (عليه السلام) كه در همه جا، مخصوصاً اصفهان دفتر دارند و شبكه ثامن كه در قم و تهران و مشهد دفتر دارند و شبكه سلام كه حدود 6 ، 7 سال است در قم دفتر دارد و كسي متعرض آنها نشده است و همه همكاري مي كنند، با اين كه موضع سياسي آنها مشخص است، ولي كسي به آنها نگفته است كه بالاي چشم شما ابروست. بلكه همه امكانات هم در اختيار اين شبكه ها قرار داده شده است.

اگر شبكه اي مي خواهد در ايران فعاليت كند و دفتر داشته باشد، جداي از اين كه حكومت ايران را قبول دارد يا ندارد، براي خود ايران اين قوانين محترم است و كسي بخواهد در ايران زندگي كند، بايد اين قوانين را ملتزم باشد. ما بارها گفته ايم و دوستان از ما سؤال كرده اند كه مثلاً:

در فرانسه هستيم و در روز عاشورا مي خواهيم به خيابان بياييم و سينه زني كنيم. ولي دولت اين را منع كرده است.

بنده گفتم:

آمدن به خيابان، ولو اين كه براي سينه زني امام حسين (عليه السلام) باشد، شرعاً حرام است.

شما بياييد يك كار نادرستي انجام بدهيد و براي خودتان دردسر درست كنيد و بر خلاف قانون فرانسه عمل كنيد، براي اين كه امام حسين (عليه السلام) راضي باشد؟ امام حسين (عليه السلام) هم راضي به اين نيست. اگر مي خواهيد عزاداري كنيد، در حسينيه ها و مساجد عزاداري كنيد.

غرض اين كه انسان در هر كشوري كه هست، اگر بخواهد در آنجا زندگي بكند، بايد خودش را ملزم به رعايت كردن و احترام گذاشتن به قوانين و مقررات آن كشور كند. وقتي كسي احترام نگذارد، از خودش بايد گلايه كند. ما هم كه در قم دفتر داريم، والله اگر ما هم بخواهيم دو شبانه روز مانند آن شبكه رفتار كنيم، در روز سوم، تمام بساط ما را جمع مي كنند. وقتي بخواهيم كار بكنيم، ناگزير هستيم يك سري خط قرمزها را رعايت بكنيم.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | حق علی | Iran - Babol | ٢٠:٢٣ - ٢٢ تير ١٣٩٤ |
سلام عیکم
ایا علامه طباطبایی رجعت را قبول ندارد؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
رجعت از اعتقادات شيعه مي باشد که دليل آن نيز قرآن و روايات فراوان است علامه طباطبايي نيز در تفسير الميزان خود چندين آيه را به رجعت تفسير کرده و با قرآن و روايت وقوع رجعت را ثابت و پاسخ منکرين رجعت را نيز در اين تفسير داده است
وي آيه وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُون . نمل 83 را به رجعت تفسير کرده و گويد:
و ظاهر الآية أن هذا الحشر في غير يوم القيامة لأنه حشر للبعض من كل أمة لا لجميعهم و قد قال الله تعالى في صفة الحشر يوم القيامه.....
و از ظاهر آيه برمى‏ آيد كه حشر در آن، حشر در غير روز قيامت است، زيرا حشر در روز قيامت اختصاص به يك فوج از هر امت ندارد، بلكه تمامى امت‏ها در آن محشور مى ‏شوند و حتى به حكم آيه «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» ، يك نفر هم از قلم نمى‏ افتد و اما در اين آيه مى‏ فرمايد: از هر امتى فوجى را محشور مى‏كنيم
پس معلوم شد كه آيه شريفه نمى ‏تواند مربوط به وقايع قيامت باشد، بلكه از حشرى خبر مى ‏دهد كه قبل از روز قيامت واقع مى ‏شود،
الميزان في تفسير القرآن، ج‏15، ص: 39
در جاي ديگر نيز گويد:
على أن الآيات بنحو الإجمال دالة عليها كقوله تعالى: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ:» البقرة- 214، و من الحوادث الواقعة قبلنا ما وقع من إحياء الأموات كما قصه القرآن من قصص إبراهيم و موسى و عيسى و عزير و أرميا و غيرهم..و قد قال رسول الله فيما رواه الفريقان: «و الذي نفسي بيده لتركبن سنن من كان قبلكم- حذو النعل بالنعل..
علاوه بر اينكه آيات ديگرى از قرآن دلالت اجمالى بر وقوع رجعت دارد مانند آيه:« أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُم» كه مى ‏فهماند آنچه در امت‏هاى گذشته رخ داده، در اين امت نيز رخ خواهد داد، و يكى از آن وقايع مساله رجعت و زنده شدن مردگانى است كه در زمان ابراهيم و موسى و عيسى و عزير و ارميا و غير ايشان اتفاق افتاده، بايد در اين امت نيز اتفاق بيفتد.
هم چنان كه رسول خدا ص هم كلامى دارند كه بطور اجمال مى ‏فهماند آنچه در امت‏هاى سابق اتفاق افتاده در اين امت نيز اتفاق خواهد افتاد، و آن اين است كه فرمود: به آن خدايى كه جانم به دست اوست، كه شما مسلمانان با هر سنتى كه در امت‏هاى گذشته جريان داشته روبرو خواهيد شد، و آنچه در آن امت‏ها جريان يافته مو به مو در اين امت جريان خواهد يافت، بطورى كه نه شما از آن سنت‏ها منحرف مى‏شويد، و نه آن سنت‏ها كه در بنى اسرائيل بود شما را ناديده مي گيرد
الميزان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 108
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
2 | کمالیان فر | United States - Fremont | ٠١:٠٧ - ٢٥ تير ١٣٩٤ |
باسلام خدمت گروه محترم پاسخگوی به شبهات.
من یک سوال قرآنی داشتم که چند نظرمختلف شنیده ام!می خواستم نظرشما رانیز بدانم
واما سوال
اینکه درسوره فتح آمده:
..عاهدعلیهُ الله...!
چرا اینجا هاء ضمیر بعداز علی! که می بینیم جار ومجرور است عملا مجرور نیست! وبلکه مرفوع است؟
یعنی بایدمی شدعاهدعلیهِ الله ولی چنین نشده است!
چرا؟ باتشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در اين خصوص چندين احتمال وجود دارد
1-از آنجا که اين ضمير «عليه » در کنار لفظ جلاله الله ذکر شده است لذا از باب مجاورت با لفظ الله که جلالت و عظمت را مي رساند لذا ضمه شده است؛ ضمه جلالت و عظمت و تفخيم و بزرگي را مي رساند لذا از اين باب، مرفوع آمده است
برخي از مفسرين نيز اين نظر را تاييد کرده اند
ذكر امتناعه ان يقر يوم الحديبية بان يكتب بسم اللّه الرحمن الرحيم فحمد اللّه سبحانه ان هداه للاسلام فَمَنْ نَكَثَ اى نقض البيعة فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ اى لا يعود ضرر نكثه الا عليه وَ مَنْ أَوْفى‏ بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ‏
اى ثبت على البيعة قرأ حفص بضم الهاء تعظيما للجلالة
التفسير المظهري، ج‏9، ص: 20
در تفسير روح البيان نيز اشاره شده است که ضمه آمدن بخاطر حرف « لام » الله بوده است که عظمت و تفخيم را مي رساند
بضم الهاء فانه أبقى بعد حذف الواو إذا صله هو توسلا بذلك الى تفخيم لام الجلالة
تفسير روح البيان، ج‏9، ص: 21
بنابراين هر چند ضمير «ها» بخاطر آن كه قبل از آن ياء است مكسور مى ‏آيد ( نه بخاطر مجرور شدن) ولى چون در این آيه، بعد از آن لفظ «اللَّه» قرار گرفته مضموم خوانده شده تا با تفخيم «لام» در «اللَّه» سازگارتر باشد
2- احتمال ديگر اين است «عليه» در آيه «بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ» بر خلاف معمول، به ضم «ها» خوانده مى ‏شود توجيه آن به اين صورت است كه اين همان «هاء» «هو»است كه در اصل مضموم است، و بعد از حذف واو گاه مضموم مى ‏آيد، مانند «له» و «عنه»
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها