2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
بررسي حديث ثقلين 01
کد مطلب: ٥٤٥٩ تاریخ انتشار: ٠٧ بهمن ١٣٨٩ تعداد بازدید: 7431
حبل المتین » عمومی
بررسي حديث ثقلين 01

تحریف در صحیح بخاری کتاب الله و عترتی و کتاب الله و سنتی
حبل المتين 89/11/07

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 07 / 11 / 89

آقاي محسني

. . .

استاد حسيني قزويني

. . .

مسائلي را سؤال مي كرديم و صفوان و إبن أبي عمير و ديگران هم بودند و آنها رفتند، ولي چون سؤالات من بيشتر بود و تا پاسي از شب، سؤالات من ادامه داشت. نيمه هاي شب بود كه خواستم بروم، آقا امام هشتم (عليه السلام) به من فرمود:

احمد بن أبي نصر! مي شود امشب همين جا استراحت كنيد؟ وقت گذشته است.

من هم از خدا خواسته، در منزل علي بن موسي الرضا (عليه السلام) ماندم و اين را بالاترين سعادت دانستم. امام رضا (عليه السلام) به غلامش فرمود:

در آن اتاق اختصاصي من كه هر شب در آنجا مي خوابم، رختخواب اختصاصي مرا پهن كنيد تا احمد بن أبي نصر بزنطي در آنجا استراحت كند.

احمد بن أبي نصر مي گويد:

وقتي آمدم استراحت كنم، حالتي به من دست داد و در ذهنم خطور كرد كه در منزل امام عصر و زمانم، علي بن موسي الرضا (عليه السلام) و در اتاق و رختخواب اختصاصي اش هستم و همين طور در داخل رختخواب از خوشحالي بر خودم مي باليدم و خوابم نمي برد.

در همين حال ديدم كه امام رضا (عليه السلام) در را زدند و فرمودند:

آقاي احمد بن أبي نصر بزنطي! خوابيدن در خانه امام و در رختخواب اختصاصي امام، فخر نيست؛ فخر به تقواست، «إن أكرمكم عند الله أتقاكم».

يعني آنچه كه در ذهن ما مي گذرد در ظلمت شب و در اتاق بسته و در درون رختخواب، امام (عليه السلام) به إذن الله تبارك و تعالي از آن هم آگاه است.

* * * * * * *

آقاي محسني

همان طور كه بينندگان عزيزمان هم مستحضرند، در جلسه قبل، كليپي را پخش كرديم از شبكه نور كه جناب آقاي مولوي عبد الحميد پيرامون بعضي از مباحث، مطالبي را گفتند كه حضرت عالي در آن جلسه، مطالبي را فرموديد. امشب هم مي خواهيم كليپي كوتاه را پخش كنيم كه پيرامون حديث ثقلين است:

پخش كليپ صوتي و تصويري مولوي عبد الحميد مولوي

در يك جمله آن حضرت فرمودند:

تركت فيكم الثقلين.

دو تا چيز بسيار وزين و سنگين كه براي ما گذاشته شده: كتاب الله است و سنت حضرت رسول (صلي الله عليه و سلم). ما هر چه داريم از دين اسلام، از كتاب خدا داريم و از سنت سيد المرسلين، رحمة للعالمين (صلي الله عليه و سلم) داريم.

[پايان پخش كليپ]

آقاي محسني

من از حضرت عالي مي خواهم سؤال كنم پيرامون اصل حديث ثقلين. اصل حديث ثقلين را بفرماييد كه شايد براي بعضي از بينندگان عزيز ما جديد باشد و بحث «كتاب الله و عترتي» و «كتاب الله و سنتي» را هم توضيح بفرماييد.

هم چنين اين سؤال را دارم:

آقاياني كه اين همه دَم از «كتاب الله و سنتي» مي زنند، آيا اين حديث در صحاح سته آنها هم آمده است؟

استاد حسيني قزويني

همان طور كه حضرت عالي اشاره كرديد، يكي از گلايه هاي ما از اين بزرگواران اين است كه با اين كه حديث «كتاب الله و عترتي» با سندهاي صحيح و با دلالت كاملاً گويا در معتبرترين منابع أهل سنت آمده، حتي در خود صحيح مسلم، اما اينها اصلاً در خطبه هاي نماز جمعه، سخنراني ها و صحبت هاي شان، نامي از اين حديث نمي برند؛ ولي از «كتاب الله و سنتي» بسيار ياد مي كنند و نسبت به آن خيلي حسياسيت دارند.

البته إن شاء ا... اگر خدا توفيق بدهد، در بعضي از جلسات، به حول و قوه إلهي تلاش مي كنم نسبت به «كتاب الله و عترتي» مفصل صحبت كنم. امشب مختصر توضيحي نسبت به حديث ثقلين مي دهم و إن شاء ا... در جلسه بعد، نظر تحليلي نسبت به حديث ثقلين را خواهيم داشت و خواهيم گفت كه آيا حديث ثقلين، توصيه به «كتاب خدا و عترت» است يا توصيه به «كتاب خدا و سنت»؟

در رابطه با حديث ثقلين، تقريباً نزديك به 7 نكته وجود دارد:

1. حديث ثقلين در صحيح مسلم،

2. تكرار حديث ثقلين در موارد متعدد،

3. صحت حديث ثقلين نزد علماء،

4. علماء أهل سنت و تواتر حديث ثقلين،

5. دلالت حديث ثقلين بر امامت أهل بيت (عليهم السلام)،

6. اقوال علماء أهل سنت در دلالت حديث ثقلين،

7. دلالت حديث ثقلين بر وجود آقا امام زمان (عليه السلام) از زبان علماء أهل سنت.

إن شاء ا... به بينندگان عزيز قول مي دهيم در جلسه بعد نسبت به اين 7 مورد كه به عنوان مطلع بحث بيان كرديم، إن شاء ا... بحث خواهيم كرد.

حديث «كتاب الله و سنتي» در صحاح سته؟

اما در رابطه با فرمايش حضرت عالي كه «كتاب الله و سنتي» است، حرف براي گفتن زياد است. حضرت عالي فرموديد كه آيا اين حديث در منابع أهل سنت يا صحاح سته آمده است يا خير؟

اگر بگوييم كتاب الموطأ مالك جزء صحاح سته است، (چون بعضي از علماء أهل سنت، اين كتاب را جزء صحاح سته نمي دانند و به جاي آن، سنن إبن ماجه را جزء صحاح سته مي دانند) مالك در اين كتاب، به صورت مقطوع آورده است:

عن مالك أنه بلغه.

اين حديث به مالك رسيده است.

اين كه از چه كانالي به او رسيده، معين نشده است. چون مالك متوفاي 179 هجري است، يعني 169 سال بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله).

روايت به اين شكل است:

تركت فيكم أمرين لن تضلوا ما مسكتم بهما: كتاب الله و سنة نبيه.

كتاب الموطأ للإمام مالك، ج2، ص899

اعتبار كتاب الموطأ مالك نزد أهل سنت

اما در رابطه با خود كتاب الموطأ مالك كه آيا اعتبار دارد يا خير؟ خود آقايان أهل سنت در اين زمينه اختلاف دارند. ما در اين زمينه چيزي نمي گوييم و نسبت به ائمه أهل سنت احترام مي گذاريم و هرگونه اهانت و جسارت را، مخصوصاً به بزرگان آنها مانند امام أبو حنيفه، امام مالك، امام شافعي و امام احمد بن حنبل كه نزد أهل سنت از جايگاه ويژه اي برخوردارند، محكوم مي كنيم و احترام اينها را بر خودمان لازم مي دانيم.

آقاي إبن حزم آندلسي وقتي صحبت از كتاب الموطأ مالك مي كند، مي گويد:

في الموطأ ثلاثمائة و نيف مرسلاً و فيه نيف و سبعون حديثا قد ترك مالك نفسه العمل بها و فيه أحاديث ضعيفة و هاها جمهور العلماء.

سيصد و اندي روايت مرسل در اين كتاب وجود دارد و هفتاد و اندي روايت وجود دارد كه خود مالك به آنها عمل نكرده است و در اين كتاب أحاديث ضعيفي وجود دارد كه جمهور علماء اين أحاديث را تضعيف كرده اند.

تنوير الحوالك للسيوطي، ص8

آقاي ليث بن سعد مي گويد:

أحصيت علي مالك سبعين مسألة و كلها مخالفة لسنة النبي (صلي الله عليه و سلم) مما قال مالك فيها برأيه.

من 70 مورد از مسائل و فتاواي مالك را در كتابش شمردم و ديدم كه مخالف با سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) است.

جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج2، ص148 ـ أضواء البيان للشنقيطي، ج7، ص361 ـ أضواء علي السنة المحمدية لمحمود أبو رية، ص299

اينها نشان مي دهد كه آقايان أهل سنت نسبت به مالك اين عقيده را دارند. البته حرف هاي زيادي نسبت به مالك هست كه كاملاً روشن است.

اما در مورد سؤال بعدي شما كه گفتيد: آيا روايت «كتاب الله و سنتي» در ساير صحاح سته آمده يا خير؟ بايد بگوييم كه در صحيح بخاري اين روايت نيامده است. در صحيح مسلم هم «كتاب الله و سنتي» نيامده است؛ ولي «كتاب الله و عترتي» آمده است.

احمد بن حنبل هم مي گويد:

اگر روايتي را در كتاب من پيدا نكرديد، بدانيد كه آن روايت ضعيف است.

مقدمه تحقيق مسند احمد

مجموع أحاديث مسند احمد حدود 30 هزار حديث است. تعبير احمد بن حنبل اين است:

إن هذا الكتاب قد جمعته و انتقيته من أكثر من سبع مئة ألف و خمسين ألفا، فما اختلف فيه المسلمون من حديث رسول الله صلي الله عليه و سلم فارجعوا إليه، فإن وجدتموه و إلا فليس بحجة.

من اين كتاب را از 750 هزار روايت گزينش و جمع آوري كردم. در هر روايتي كه مسلمانان اختلاف داشتند، به مسند من مراجعه كنيد و اگر در آن يافتيد، تكليف روشن است و اگر در آن نيافتيد، آن روايت حجت نيست.

سير أعلام النبلاء للذهبي، ج11، ص329 ـ أضواء علي السنة المحمدية لمحمود أبو رية، ص328

بنابراين روايت «كتاب الله و سنتي» در مسند احمد نيست و آقاي احمد بن حنبل مي گويد اين روايت حجت نيست.

حاكم نيشابوري هم در المستدرك علي الصحيحين، هر دو روايت «كتاب الله و عترتي» و «كتاب الله و سنتي» آورده است. ولي وقتي «كتاب الله و عترتي» را مي آورد، مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين.

اين روايت شرايط صحيح بخاري و صحيح مسلم را دارد.

المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص109

و وقتي روايت «كتاب الله و سنتي» را مي آورد، مي گويد:

و ذكر الإعتصام بالسنة في هذه الخطبة غريب.

ذكر تمسك جستن به سنت در اين خطبه، غريب و ناآشناست.

المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص93

جناب متقي هندي در كنز العمال، جلد 1، صفحه 187، حديث 995 وقتي حديث «كتاب الله و سنتي» را نقل مي كند، مي گويد:

غريب جدا عن أبي هريره.

اين روايت أبو هريره جدا روايت غريبي است.

جناب أبو منذر صامي در الزهرة العترة في حديث العترة، صفحه 4، نشر دار الفقيه مصر مي گويد:

فلا يصح من هذه الأحاديث في الإعتصام بالسنة مع الكتاب حديث بنفسه و لا بغيره و إن ذلك غريب كما ذكره الحاكم.

در مورد حديث «كتاب الله و سنتي»، نه يك حديث صحيحي وجود دارد كه به آن اعتماد كنيم و نه به خاطر روايات ديگر مي توانيم آن را تصحيح كنيم ... .

يعني نه خود اين حديثْ صحيح است و نه با پشتوانه روايات ديگر مي توانيم آن را صحيح بدانيم.

از همه مهمتر، آقاي حسن سقّاف، از علماء بزرگ اردن و از استوانه هاي علمي أهل سنت معاصر اردن، مي گويد:

و أما حديث «تركت فيكم ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي أبدا كتاب الله و سنتي» الذي يردده الناس فيما بينهم و يقوله الخطباء علي المنابر، فحديث موضوع مكذوب، وضعه الأمويون و أتباعهم ليصرفوا الناس عن هذا الحديث الصحيح في العترة، فانتبه لذلك جدا!! و قد ذكرت جميع طرقه و بينت ما في أسانيده من الكذابين و الوضاعين في آخر كتابي «صحيح صفة صلاة النبي صلي الله عليه و آله و سلم» ص 289.

اين حديث «كتاب الله و سنتي» كه مردم بين خودشان ذكر مي كنند و خطيبان هم بر بالاي منابر اين حديث را مي گويند، حديثي جعلي و دروغين است و أمويون و پيروان شان آن را جعل كرده اند تا مردم را از حديث صحيح «كتاب الله و عترتي» منصرف كنند. پس جداً در اين مورد متوجه و آگاه باش!

صحيح شرح العقيدة الطحاوية لحسن بن علي السقاف، ص178

پس فرمايش جناب حسن سقاف اين است كه روايت «كتاب الله و سنتي»، جعلي و ساختگي و دروغين است و بني أميه آن را جعل كرده اند تا مردم را از حديث «كتاب الله و عترتي» منصرف كنند.

* * * * * * *

آقاي محسني

آيا كتاب الموطأ مالك از ديدگاه همه أهل سنت مورد تائيد است يا خير؟

استاد حسيني قزويني

در اين رابطه و بعضي ديگر از قضايا، إن شاء ا... به حول و قوه إلهي خدمت بينندگان صحبت مي كنيم و قبلاً هم در اين مورد صحبت داشته ايم. مثلاً نسبت به جناب مالك، در سير أعلام النبلاء ذهبي، جلد 8، صفحه 77 اين تعبير آمده است كه از هيثم بن جميل نقل مي كند و مي گويد:

سمعت مالكا سئل عن ثمان و أربعين مسألة، فأجاب في إثنتين و ثلاثين منها ب "لا أدري".

شنيدم كه 48 مسئله از مالك سؤال كردند و در جواب 32 سؤال گفت: نمي دانم.

در همان صفحه از خادم بن خداش نقل مي كند:

قدمت علي مالك بأربعين مسألة، فما أجابني منها إلا في خمس مسائل.

40 مسئله را از مالك سؤال كردم و فقط 5 مسئله را توانست جواب داد.

سير أعلام النبلاء للذهبي، ج8، ص77 ـ الإنتقاء في فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء لإبن عبد البر، ص38

جناب خطيب بغدادي در تاريخ بغداد، جلد 10، صفحه 239 مي گويد:

أن مالكا عابه جماعة من أهل العلم في زمانه.

تعدادي از علماء أهل سنت معاصر مالك، او را عيب جويي مي كردند و نقص بر او وارد مي كردند.

تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج24، ص415 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج7، ص38

حتي إبن عبد البر در جامع بيان العلم و فضله، جلد 2، صفحه 160 مي گويد:

و قد تكلم ابن أبي دؤيب في مالك بن أنس بكلام فيه جفاء و خشونة كرهت ذكره.

إبن أبي دؤيب (از بزرگان و موثقين أهل سنت) نسبت به مالك بن أنس، كلامي را گفته كه توأم با جفا و خشونت بود و من دوست ندارم آن را ذكر كنم.

هم چنين سعد بن ابراهيم كه قاضي مدينه بود و در صحاح سته، بخاري و مسلم و ديگران از او نقل روايت كرده اند، مي گويد:

و إنما ترك مالك الرواية عنه، لأنه تكلم في نسب مالك.

مالك در موطأ خود، از سعد بن ابراهيم روايتي را نقل نكرده است؛ زيرا او درباره نَسَب (حلال زادگي يا حرام زادگي) مالك سخن گفته است.

تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج3، ص404

آقايان توجه داشته باشند كه اين روايت در كتاب هاي شيعه نيست و كتاب هاي شيعه نسبت به ائمه أهل سنت با احترام برخورد كرده اند.

ـ من عذر مي خواهم از آقايان مالكي مذهب، گرچه بعضي از مالكي ها اين را به عنوان فضيلت براي مالك مي دانند ـ مادر مالك، 3 سال مالك را در رحم خود نگه داشته بود. يعني دوران ماندن جناب مالك در رحم مادرش، 3 سال بوده است.

العبر في خبر من غبر للذهبي، ج1، ص272 ـ ترتيب المدارك، ج1، ص111

آقاي قرطبي كه مالكي مذهب است، مي گويد:

مالك أنه حمل به في بطن أمه سنتين و قيل: ثلاث سنين.

آنچه كه قطعي است، ايشان 2 سال در رحم مادرش ماند، ولي 3 سال هم گفته شده است.

تفسير القرطبي، ج9، ص288

البته آقايان حنفي ها معتقدند:

جناب مالك به دليل اين كه امام أبو حنيفه در قيد حيات بود، در رحم مادر بود؛ چون ايشان از أبو حنيفه خجالت مي كشيد قدم بر عرصه گيتي بگذارد و منتظر ماند تا أبو حنيفه از دنيا برود و تشريف بياورد. علت اين كه 2 يا 3 سال در رحم مادرش بود، احترام به امام أبو حنيفه بود.

اگر واقعاً اين درست باشد، بايد آقايان احناف نسبت به جناب مالك ارادت ويژه اي داشته باشند كه به أبو حنيفه احترام گذاشته است.

جالب اين است كه آقايان از مالك نقل مي كنند كه از او سؤال كردند:

يك بچه تا چه مدتي مي تواند در رحم مادر توقف كند؟

ايشان گفت:

تا 7 سال مي تواند در رحم مادر بماند.

اين كه بر مادر بيچاره در اين 7 سال چه مي گذرد، ما نمي دانيم.

آقاي إبن حزم در المحلي، جلد 10، صفحه 317 مي گويد:

ذهب المالك إلي أن أقصي مدة الحمل سبع سنين.

مالك اعتقاد دارد كه بيشترين مدت حمل، 7 سال است.

يعني اگر زني از شوهرش طلاق گرفت يا شوهرش مرد و بعد از 7 سال، اين زن فرزندي به دنيا آورد، اين فرزند متعلق به آن شوهري است كه 7 سال قبل از دنيا رفته است.

جالب اين است كه در كتاب الأحوال الشخصية آقاي محمد محي الدين از بزرگان دانشگاه الأزهر، صفحه 474 مي گويد:

زنان فاسدي در مصر بودند كه وقتي فرزندان نامشروع خود را به دنيا مي آوردند، آنها را به اشخاص ثروتمندي كه مرده بودند، نسبت مي دادند و مثلاً مي گفتند ما زن فلان مردي هستيم كه 6، 7 سال قبل از دنيا رفته است و در آن موقع هم دفتر ثبت ازدواج هم نبود و 2 شاهد از هم نوعان خودشان درست مي كردند و از اين طريق، اموال انبوهي را از آن افراد تصاحب مي كردند.

با اين كه در قرآن آمده است:

وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا

مدت حمل و مدت شيرخوارگي، 30 ماه است.

سوره أحقاف/آيه15

يعني حدأقل مدت حمل 6 ماه است و حدأكثر 9 ماه است و طول مدت شيرخوارگي 2 سال كامل است:

وَ الْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ

سوره بقره/آيه233

در همين كتاب الأحوال الشخصية آمده است:

تا اين كه آمدند در محاكم قضايي، قانون شماره 25 را در سال 1929 ميلادي تصويب كردند و در ماده 15 آورده اند:

حدأكثر مدت حمل، 9 ماه تا يك سال است.

يعني مطابق با فقه شيعه اماميه و فقه امام صادق (عليه السلام).

* * * * * * *

آقاي محسني

در حديث ثقلين كه اصل حديث «كتاب الله و عترتي» است و آقايان أهل سنت به حديث «كتاب الله و سنتي» تكيه مي كنند، فرموديد كه در بين صحاح سته اگر كتاب الموطأ مالك را جزء صحاح سته بدانيم، حديث «كتاب الله و سنتي» فقط در اين كتاب آمده است.

سؤال اينجاست:

آيا حديث «كتاب الله و سنتي» با سند ديگري در كتاب هاي معتبر أهل سنت آمده است؟

هم چنين آيا در 5 كتاب ديگر صحاح سته، غير از المستدرك علي الصحيحين حاكم نيشابوري بحث «كتاب الله و سنتي» آمده است يا خير؟

استاد حسيني قزويني

المستدرك علي الصحيحين آقاي حاكم نيشابوري جزء صحاح سته نيست. هم چنين در هيچ يك از كتاب هاي صحيح بخاري، صحيح مسلم، سنن نسائي و سنن إبن داود و سنن إبن ماجه حديث «كتاب الله و سنتي» نيامده است. ولي حديث «كتاب الله و عترتي» در غير از صحيح بخاري، در سنن نسائي و سنن أبو داود آمده است.

در كتاب هاي ديگري مانند المستدرك علي الصحيحين حاكم نيشابوري، هم «كتاب الله و سنتي» آمده است و هم «كتاب الله و عترتي». هم چنين عرض كرديم كه وقتي حديث «كتاب الله و عترتي» را مي آورد، مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين.

اين روايت شرايط صحيح بخاري و صحيح مسلم را دارد.

المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص109

و وقتي حديث «كتاب الله و سنتي» را مي آورد، مي گويد:

و ذكر الإعتصام بالسنة في هذه الخطبة غريب.

ذكر تمسك جستن به سنت در اين خطبه، غريب و نا آشناست.

المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص93

مضافاً كه در خود كتاب المستدرك علي الصحيحين وقتي اين بحث را مطرح مي كند، اين تعبير را مي آورد:

إني قد تركت فيكم ما إن إعتصمتم به فلن تضلوا أبداً كتاب الله و سنة نبيه (صلي الله عليه و آله).

سند اين روايت هم مشخص است:

(حدثنا) أبو بكر أحمد بن إسحاق الفقيه أنبأ العباس بن الفضل الأسفاطي ثنا إسماعيل بن أبي أويس (و أخبرني) إسماعيل بن محمد بن الفضل الشعراني ثنا جدي ثنا إبن أبي أويس حدثني أبي عن ثور بن زيد الديلي عن عكرمة عن إبن عباس.

بررسي سندي حديث «كتاب الله و سنتي» در المستدرك علي الصحيحين

1. اسماعيل بن أبي أويس

در سند اين روايت، آقاي اسماعيل بن أبي أويس هست و آقاي نسائي در مورد او مي گويد:

ضعيف.

الضعفاء و المتروكون، ص14

آقاي مروزي هم مي گويد:

كذاب.

ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص223

آقاي إبن حزم مي گويد:

كان يضع الحديث.

كار او جعل حديث بود.

المحلي لإبن حزم، ج11، ص78 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج1، ص272

يحيي بن معين كه از استوانه هاي رجالي و از بنيان گزاران رجال أهل سنت است، مي گويد:

أبو أويس و أبنه ضعيفان.

أبو اويس و فرزندش اسماعيل ضعيف هستند.

تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج3، ص127 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج5، ص246

هم چنين إبن معين در جايي ديگر مي گويد:

إبن أبي اويس يسوي فلسين.

إبن أبي اويس 2 قران مي ارزد.

ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص223

2. أبو هريره

هم چنين اين روايت به أبو هريره مي رسد. ما در رابطه با أبو هريره اختلاف نظر زيادي با آقايان أهل سنت داريم. ما روايات أبو هريره را به هيچ وجه حجت نمي دانيم و به روايتي كه در سندش أبو هريره باشد، علماء ما به هيچ وجه عمل نمي كنند. از خود آقايان أهل سنت هم آقاي إبن قتيبه دينوري در كتاب تأويل مختلف الحديث كه از كتاب هاي معتبر أهل سنت است، جلد 1، صفحه 27 از يكي از بزرگان نقل مي كند و مي گويد:

أكذبه عمر و عثمان و علي و عايشة.

عمر و عثمان و علي و عايشه، أبو هريره را دروغ گو مي دانستند.

اگر اين آقايان به كتاب تأويل مختلف الحديث إبن قتيبه ايراد مي گيرند و براي آن ارزش زيادي قائل نيستند، من روايتي را از صحيح بخاري مي آورم تا إن شاء ا... بينندگان عزيز أهل سنت و وهابيت اگر عرض ما را مي شنوند، به اين عرض ما جواب بدهند:

آقاي بخاري، روايتي مفصل از أبو هريره مي آورد:

قال النبي (صلي الله عليه و سلم) أفضل الصدقة ما ترك غني و اليد العليا خير من اليد السفلي و ابدأ بمن تعول المرأة، إما أن تطعمني و إما أن تطلقني و يقول العبد أطعمني و استعملني و يقول الابن أطعمني إلي من تدعني، فقالوا: يا أبا هريرة! سمعت هذا من رسول الله (صلي الله عليه و سلم)؟ قال: لا، هذا من كيس أبي هريرة.

پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: برترين صدقه، صدقه اي است كه ثروتمندان از خودشان به يادگار بگذارند و دست بالا بهتر از دست پايين است و ... . به أبو هريره گفتند: اي أبو هريره! آيا اين را از خود رسول الله (صلي الله عليه و سلم) شنيدي؟! گفت: نه، اين از كيسه أبو هريره است.

صحيح البخاري، ج6، ص190

خوشبختانه يا متأسفانه، اين روايت در صحيح بخاري كه بعد از قرآن، أصح الكتب است، نقل شده است و أبو هريره در إبتداء مي گويد كه اين روايت را پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است و وقتي از او سؤال مي كنند كه آيا اين روايت را پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است، مي گويد نه، اين از كيسه خودم است.

من اين سؤال را دارم:

يك فردي كه حرف خودش را از كيسه خودش درمي آورد و به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نسبت مي دهد و وقتي از او سؤال مي كنند، خودش اعتراف مي كند كه اين را پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نگفته است و از كيسه خودم بوده، آيا با اين وضع مي توان روايات أبو هريره را قبول كرد به عنوان فردي كه حدود 5 هزار و 700 روايت از او نقل شده است؟!

3. عكرمة

آقاي عكرمه، غلام إبن عباس بود و در دروغ گويي ضرب المثل بود. اين را ما نمي گوييم، بلكه خود آقايان أهل سنت مي گويند.

آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء، جلد 5، صفحه 23 مي گويد:

دخلت علي علي بن عبد الله بن عباس و عكرمة مقيد علي باب الحش، قال: قلت: ما لهذا كذا، قال: إنه يكذب علي أبي.

پسر إبن عباس، عكرمه را بر درب يك باغي بسته بود و از او سؤال كردم: چرا اين كار را مي كني؟ گفت: او بر پدرم دروغ مي بندد.

ميزان الإعتدال للذهبي، ج3، ص94 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج20، ص280 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص238 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج41، ص113

آقاي عبد الله بن عمر به نافع (غلام يا شاگردش) مي گويد:

لا تكذب علي، كما كذب عكرمة علي إبن عباس.

بر من دروغ مبند، همان طور كه عكرمه بر إبن عباس دروغ مي بست.

تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص237 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج7، ص178 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج1، ص8 ـ الاستذكار لإبن عبد البر، ج3، ص276 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج41، ص107 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج20، ص279 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج5، ص22

آقاي سعيد بن مسيب هم به غلامش مي گويد:

لا تكذب علي، كما كذب عكرمة علي إبن عباس.

بر من دروغ مبند، همان طور كه عكرمه بر إبن عباس دروغ مي بست.

تاريخ الإسلام للذهبي، ج7، ص178 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج3، ص96 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج41، ص109 ـ مقدمة فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ص425 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج20، ص40

آقاي عكرمه در دروغ گويي ضرب المثل بوده است.

بعضي از اين بزرگواران أهل سنت، عكرمه را بزرگ كرده اند يا بعضي از علماء شيعه (كه معلوم نيست به چه انگيزه اي اين كار را مي كنند و گاهي مي خواهند ايجاد وحدت كنند، ولي چوب حرّاج به تراث شيعه مي زنند) او را بزرگ كرده اند. ما وحدت را قبول داريم و كسي كه منكر وحدت باشد، منكر قرآن است و قرآن مي فرمايد:

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا

سوره آل عمران/آيه103

بزرگ ترين دغدغه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) وحدت بود و دغدغه أمير المؤمنين (عليه السلام) وحدت بود و ائمه (عليهم السلام) هم روي مسئله وحدت حساس بودند. ولي معناي وحدت اين نيست كه ما بياييم مانند آن شخص كه در مجله نهج البلاغه، شماره 4 و 5 گفته بود:

اگر بخواهيم وحدت را برقرار كنيم، بايد دنبال اين باشيم كه مشروعيت شيخين را اثبات كنيم. من به حوزه هاي علميه توصيه مي كنم تا بروند دنبال دليل بگردند كه خلافت شيخين مشروع بوده است.

حوزه هاي علميه هم تو دهني به او زدند و همه آقايان، حتي من هم ردّيه اي بر او نوشتيم و من هم ردّيه ام را در مجله نهج البلاغه، شماره 6 چاپ كردم و در سايت هم اين ردّ يه را گذاشته ايم با عنوان سخني با واعظ زاده خراساني.

هم چنين ايشان مي گويد:

اگر بخواهيم وحدت را برقرار كنيم، بايد از منصوص الخلافة بودن حضرت علي (عليه السلام) صرف نظر كنيم.

در اين صورت، چه چيزي براي شيعه مي ماند؟! چون شيعه در طول تاريخ با منصوص الخلافة بودن حضرت علي (عليه السلام) شناخته شده است. اگر از شيعيان سراسر جهان، از پير و جوان، زن و مرد، عالم و عادي، سؤال كنيد كه شاخصه شيعه بودن چيست؟ مي گويند: «شيعه كسي است كه معتقد است علي بن أبي طالب (عليه السلام) خليفه منصوص و بلا فصل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است». اگر ما از اين عقيده دست برداريم، شيعه اي نمي ماند. بعضي وقت ها اين آقايان چوب حراج به آثار و فرهنگ شيعه مي زنند، به بهانه اين كه وحدت برقرار كنند. اينها با اين كارشان خودشان را رسوا مي كنند. مرحوم شهيد مطهري (ره) و بزرگان ما و مراجع عظام تقليد ما در اين زمينه سخن ها گفته اند.

بحث وحدت يك چيز است و بحث اين كه به شيعه يا سني بگوييم از عقيده ات دست بردار، بحث ديگري است و اين امكان پذير نيست. ما شيعيان در تمام حوزه هاي اعتقادي با أهل سنت اختلاف داريم؛ در مسئله توحيد، نبوت، امامت، معاد، فقه، تاريخ و اخلاق. ولي ما بايد تلاش كنيم تا اختلافات را تقليل بدهيم و تا اندازه اي كه امكان پذير است، به حدأقل برسانيم. با وجود اين اختلافات، درگيري هايي ايجاد مي شود و بايد تلاش كنيم اين درگيري ها نباشد. از اين اختلافي كه مايه سبّ، شتم، خونريزي، ترور و آدم كشي است، بايد جلوگيري كرد. ما منكر اختلافات نيستيم، ولي اين اختلافات نبايد باعث شود تا من بيايم در اينجا و پشت تريبون بنشينم و شروع كنم به فحش دادن به أهل سنت و وهابيت و آنها هم بروند در پشت تريبون بنشينند و به شيعيان فحش بدهند. اينها مانع وحدت است و كساني كه اين كار را مي كنند، من احساس مي كنم كه قرآن و روايات ائمه (عليهم السلام) را درك نكرده اند و نظر فقهاء و مراجع عظام تقليد را توجه نمي كنند.

* * * * * * *

آقاي محسني

اين آقاياني كه دم از سنت مي زنند و مي گويند «كتاب الله و سنتي»، مگر نه اين است كه اولين مخالفت ها با سنت، توسط خود خلفاء صورت گرفته است؟ در اين مورد هم مقداري توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

جناب آقاي محسني! شما ما را روي خط قرمز و ميدان مين مي بريد.

مخالفت خلفاء با سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)

1. مخالفت هاي أبو بكر

الف) آتش زدن روايات رسول اكرم (صلي الله عليه و آله)

آقاي ذهبي از استوانه هاي علمي أهل سنت، در كتاب تذكرة الحفاظ، جلد 1، صفحه 5 به نقل از عايشه مي گويد:

جمع أبي الحديث عن رسول الله صلي الله عليه و سلم و كانت خمسمائة حديث، فبات ليلته يتقلب كثيرا، قالت: فغمني فقلت: أتتقلب لشكوي أو لشئ بلغك؟ فلما أصبح قال: أي بنية! هلمي الأحاديث التي عندك، فجئته بها، فدعا بنار فحرقها.

پدرم تمام أحاديث رسول الله (صلي الله عليه و سلم) را جمع كرد و مجموعا 500 حديث شد و شب شد و هنگام خواب از اين طرف به آن طرف مي غلطيد. ناراحت شدم و از او علت را جويا شدم. وقتي صبح شد، گفت: اي دخترم! آن احاديثي را كه نزد توست بياور. عايشه مي گويد: آنها را آوردم و آتشي از من خواست و تمامش را سوزاند.

شما مي گوييد «كتاب الله و سنتي»، ولي اولين مخالف سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، جناب أبو بكر است و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را مي سوزاند.

ب) ممانعت از نقل حديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)

آقاي ذهبي مي گويد:

إن الصديق جمع الناس بعد وفاة نبيهم، فقال: إنكم تحدثون عن رسول الله صلي الله عليه و سلم أحاديث تختلفون فيها و الناس بعدكم أشد اختلافا، فلا تحدثوا عن رسول الله شيئا، فمن سألكم فقولوا: بيننا و بينكم كتاب الله، فاستحلوا حلاله و حرموا حرامه.

أبو بكر بعد از وفات پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مردم را جمع كرد و گفت:

شما احاديثي را از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نقل مي كنيد و با هم اختلاف مي كنيد و مردم بعد از شما هم بيشتر از شما، با يكديگر اختلاف خواهند داشت. پس از اين به بعد هيچ حديثي را از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نقل نكنيد و هر كس از شما سؤالي از سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) پرسيد، بگوييد: ميان ما و شما، كتاب خدا هست و حلالش را حلال و حرامش را حرام بدانيد.

تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص2

آقاي ذهبي اين حديث را به عنوان يك مسئله قطعي و مفروغ عنه نقل مي كند.

جناب مولوي عبد الحميد مي گويد:

آن آقاياني كه مي گويند فقط كتاب خدا بس است، اينها افكار نادرست و شيطاني دارند. خير، در كتاب خدا حتي ركعات نماز و مسائل زكات و حج نيست.

ما هم مي گوييم كه خود أبو بكر مي گويد:

فلا تحدثوا عن رسول الله شيئا، فمن سألكم فقولوا: بيننا و بينكم كتاب الله، فاستحلوا حلاله و حرموا حرامه.

پس از اين به بعد هيچ حديثي را از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نقل نكنيد و هر كس از شما سؤالي از سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) پرسيد، بگوييد: ميان ما و شما، كتاب خدا هست و حلالش را حلال و حرامش را حرام بدانيد.

2. مخالفت هاي عمر بن خطاب

الف) آتش زدن روايات رسول اكرم (صلي الله عليه و آله)

راوي مي گويد:

إن الأحاديث كثرت علي عهد عمر، فناشد الناس أن يأتوه بها، فلما أتوه بها، أمر بتحريقها.

سير أعلام النبلاء للذهبي، ج5، ص59 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج7، ص220 ـ الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج5، ص188

با اين كه أبو بكر، أحاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را سوزانده بوده و از نقل أحاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ممانعت كرده بود، باز هم در زمان عمر، روايات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در دست مردم زياد شده بود. عمر بن خطاب مردم را قسم داد كه هر كسي حديثي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دارد، نزد او ببرند. وقتي مردم روايات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را آوردند، عمر بن خطاب دستور به آتش زدن آن روايات داد.

ب) ممانعت از نقل أحاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)

إن عمر بن الخطاب أراد أن يكتب السنة ثم بدا له أن لا يكتبها، ثم كتب في الأمصار من كان عنده شيء فليمحه.

عمر بن خطاب ابتداء تصميم گرفته بود سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را بنويسد، سپس بدا حاصل شد و آنها را ننوشت و بعد هم بخش نامه اي به تمام شهرها نوشت كه نزد هر كسي از اين أحاديث وجود دارد، آنها را از بين ببرد.

تقييد العلم للخطيب بغدادي، ج1، ص53 ـ جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج1، ص65 ـ أضواء علي السنة المحمدية لمحمود أبو رية، ص47

ج) ممانعت از نوشتن أحاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)

در اينجا هم خيلي واضح و روشن است. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) وصيت نامه مي نوشت، فرمود:

إئتوني بكتاب أكتب لكم كتابا لا تضلوا بعده، قال عمر: إن النبي صلي الله عليه و سلم غلبه الوجع و عندنا كتاب الله حسبنا.

كتابي براي من بياوريد تا چيزي را براي شما بنويسم كه هرگز گمراه نشويد. عمر گفت: درد بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) غلبه كرده است و كتاب خدا نزد ماست و همان براي ما كفايت مي كند.

صحيح البخاري، ج1، ص36 و ج5، ص137 و ج7، ص9 و ج8، ص161 ـ صحيح مسلم، ج5، ص76

آيا از اين بهتر؟! عمر بن خطاب مي گويد ما احتياجي به نوشتن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نداريم! نمي گويد كه چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مريض است و وصيت نامه نوشتن سخت است و من دلم سوخت و از اين كار منع كردم. بعضي از اين آقايان در شبكه نور حرف هايي مي زنند كه من نمي دانم آيا خود اين آقايان به اين افسانه سرايي ها معتقد هستند؟!

* * * * * * *

آقاي محسني

وقتي عمر در همين جا مي گويد «حسبنا كتاب الله» و تنها كتاب خدا را مي گويد و سنت و عترت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را نمي گويد، او هم سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ترك مي كند.

استاد حسيني قزويني

بله، اين روايت در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است. همين كه مي گويد «حسبنا كتاب الله» نشان دهنده اين موضوع است. عمر بن خطاب نگفت كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مريض است و دلم به حال پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي سوزد و نامه نوشتن در حال مريضي سخت است. مگر نامه نوشتن چقدر زحمت دارد؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نمي خواست خودش نامه بنويسد. شيعه و سني معتقدند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) «أُمي» بوده است، نه اين كه بي سواد بوده است. چون بعضي از بي سوادها، كلمه «أُمي» را به بي سوادي معني مي كنند. خير، بلكه به اين معني است كه مدرسه نرفته بود؛ وگرنه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) علم لدنّي داشته است. نامه هايي را كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي سلاطين و أمراء و رؤساي قبائل مي نوشت، چگونه بود؟ يك كاتبي داشت كه مي آمد مي نوشت و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم مهر مي زد. آيا مهر زدن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين قدر مشكل بود كه اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در آن حال مريضي اش يك مهر بردارد، آسمان خراب مي شد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به زحمت مي افتاد؟! يك حرف هايي بزنيد كه فرداي قيامت بتوانيد جواب بدهيد. اگر در قيامت هم جواب نداريد، به تعبير امام حسين (عليه السلام):

إن لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد، فكونوا أحرارا في دنياكم هذه.

اگر دين نداريد و از روز معاد نمي ترسيد، حدأقل در اين دنياي تان آزاده باشيد.

كتاب الفتوح لأحمد بن أعثم الكوفي، ج5، ص117 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج4، ص76 ـ مطالب السؤول في مناقب آل الرسول لمحمد بن طلحة الشافعي، ص402 ـ اللهوف في قتلي الطفوف السيد إبن طاووس، ص71

حدأقل اين روايت را براي مردم بخوانيد و بعد بگوييد اينها دل سوزي كردند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مريض بود و اگر مي خواست نامه بنويسد، موجب زحمت او مي شد. اين زحمت است يا اين كه نسبت هذيان به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بدهند؟! اينجا كه جناب عمر مي گويد «حسبنا كتاب الله» يعني چه؟ «و عندكم القرآن» يعني چه؟ بحث اين كه ما زحمت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بدهيم نيست، بلكه مي گويد ما نيازي به سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نداريم! «حسبنا كتاب الله». همين آقايان شبكه نور، اميدواريم اين گفتار «حسبنا كتاب الله» آقاي عمر بن خطاب را كه خط بطلان بر سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي كشد، توضيح بدهند. اگر واقعاً حرف اينها دل سوزي بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود، چرا إبن عباس گريه مي كرد و قطرات اشكش جاري بود و مي گفت:

إن الرزية كل الرزية ما حال بين رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و بين أن يكتب لهم ذلك الكتاب من إختلافهم و لغطهم.

تمام مصيبت هاي مسلمانان از آن روزي آغاز شد كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مي خواست چيزي را بنويسند و نگذاشتند بنويسد، به خاطر اختلاف و درگيري هايي كه داشتند.

صحيح البخاري، ج5، ص138 و ج7، ص9 و ج8، ص161 ـ صحيح مسلم، ج5، ص76

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چه مي خواست بنويسد؟ چيزي را مي خواست بنويسد كه براي هميشه مردم را از گمراهي بيمه كند. ولي به خاطر اختلافات و درگيري هايي كه داشتند، نگذاشتند بنويسد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

قوموا عني.

از خانه من برويد بيرون.

آيا اين بهتر شد؟ يعني آيا دل شان به حال پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي سوخت؟ پيامبري كه مفتخر است به:

وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ

سوره قلم/آيه4

مردم را از خانه اش بيرون مي كند!

مي گويند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين وصيت نامه را مي خواست در روز پنجشنبه بنويسد و تا روز دوشنبه هم زنده بود، پس چرا در آن روزها ننوشتند؟ إبن عباس هم بعد از آن ماجرا گفت:

اجازه مي دهيد بنويسيم؟

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

بعد ما قال الرجل؟

بعد از اين كه آن مرد مرا متهم كرد به هذيان گفتن؟

بر فرض هم مي نوشت، چه ارزشي داشت؟ مي گفتند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هذيان مي گفت. نوشتن آن وصيت نامه، ديگر چه فايده اي داشت؟

در يكي از خطبه هاي نماز جمعه (در سال قبل يا 2 سال قبل) جناب مولوي عبد الحميد گفت:

در كتاب تاريخ بخاري آمده كه بعد از اين كه جمعيت رفتند، علي بن أبي طالب رفت و كاغذ و قلمي آورد و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) اين نامه را نوشت و نگاه نكردند كه اين نامه چه بود.

شما هر سال، ختم صحيح بخاري داريد، نه ختم تاريخ بخاري. مضافاً كه جناب خليفه دوم در اينجا صراحت دارد:

إن النبي صلي الله عليه و سلم غلبه الوجع.

بيماري بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) غلبه كرده است و هذيان مي گويد.

حتي در جايي كه آمده است:

إن الرجل ليهجر.

مي گويند خود عمر اين را گفته است، نه كسي ديگر. ايشان مي گويد:

حسبنا كتاب الله.

يعني نيازي به سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نداريم.

جناب مولوي عبد الحميد! شما كه چند شب پيش در شبكه نور مي گفتيد هر كسي بگويد «حسبنا كتاب الله» چنين و چنان است و درباره قائلين «حسبنا كتاب الله» خيلي مذمت مي كرديد، اي كاش حضرت عالي مي فرموديد كه جناب عمر است كه مي گويد «حسبنا كتاب الله» و نظرتان را نسبت به ايشان مي گفتيد.

* * * * * * *

آقاي محسني

آيا اين جمله «لن تضلوا بعده ابدا» در غير از حديث ثقلين هم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل شده است يا خير؟

چون من خودم جستجو كردم و در غير از حديث ثقلين اين عبارت را نديدم. من اين عبارت را «بيمه نامه اسلامي» از طرف رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) براي امتش مي دانم.

استاد حسيني قزويني

اين عبارت فقط در حديث ثقلين و حديث قرطاس هست. پس معلوم است كه حديث قرطاس، همان حديث ثقلين است.

خود إبن حجر عسقلاني و نووي، حتي قسطلاني در إرشاد الساري شرح صحيح البخاري مي گويد:

أراد أن يعين علي اسامي الخلفاء بعده حتي لا يقع بينهم الإختلاف.

پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مي خواست اسامي خلفاء بعدش را معين كند تا ميان مردم اختلاف نيفتد.

إرشاد الساري شرح صحيح البخاري للقسطلاني ـ فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج1، ص186 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج2، ص171

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال 1 :

اين آيه قرآن كه مي فرمايد:

وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلَي عَالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

سوره توبه/آيه105

در تفاسير نوشته است كه حرف «سين» در «فَسَيَرَي» را سين استقبال توصيف كرده اند و در تمام ترجمه ها، مخصوصا ترجمه حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي نوشته اند «به زودي». بعضي جاها تعبير كرده اند از «به زودي»، كه همان دوشنبه ها يا پنج شنبه ها هست. ولي در آيه:

كَلَّا سَيَعْلَمُونَ / ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ

سوره نبأ/آيه5

اين حرف «سين» به عنوان قيامت است و قيامت هم هنوز نيامده است. اين حرف سين استقبال به عنوان دور و آينده است و الآن نيست كه ببينند.

معمولا اين گونه تفسير كرده اند كه «جزاي عمل خود را در روز قيامت، خدا و رسولش و مؤمنين مي بينند». در اين مورد توضيح بفرماييد.

جواب 1 :

خير، حرف «فاء» در «فَسَيَرَي» فاء تفريع است و نتيجه مي گيرد. كلمه سين يعني بلا فاصله و به دنبال عمل، خداوند و رسولش و مؤمنين، اعمال شما را خواهند ديد. دليل بر اين كه مربوط به دنيا هست، اين است كه بلا فاصله قرآن مي فرمايد:

وَ سَتُرَدُّونَ إِلَي عَالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

به زودي شما را به سوي داناي غيب و شهود مي برند و خدا شما را از اعمالي كه در دنيا مي كرديد، خبر مي دهد.

مرحوم علامه طباطبائي (ره) در الميزان في تفسير القرآن، جلد 9، صفحه 379 مي فرمايد اين كه خداوند و رسولش و مؤمنين شاهد اعمال هستند، براي دنيا است و ارتباطي به آخرت ندارد و ذيل آيه براي آخرت است.

* * * * * * *

سؤال 2 :

1. در صحيح بخاري آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به 12 جانشين و امام اشاره كرده است. لطفاً آدرس اين حديث را اشاره بفرماييد.

2. در جنگ جمل، حضرت علي (عليه السلام) مي گويد «وقتي خيلي به عايشه احترام داشتم، به خاطر اين كه عايشه از شتر راحت پياده شود، هر 4 پاي شتر را راحت قطع كردم تا عايشه اذيت نشود». در اين مورد توضيح بفرماييد.

جواب 2 :

1. در كتاب صحيح بخاري، جلد 8، صفحه 127، كتاب الأحكام، باب الإستخلاف از جابر بن سمره نقل شده است كه مي گويد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شنيدم كه فرمود:

يكون إثنا عشر أميراً، فقال كلمة لم أسمعها، فقال أبي: أنه قال: كلهم من قريش.

در صحيح مسلم، جلد 6، صفحه 3 آمده است:

إن هذا الامر لا ينقضي حتي يمضي فيهم إثنا عشر خليفة.

اما در مورد اسامي ائمه (عليهم السلام) در كتب أهل سنت، جناب موفق بن احمد بن خوارزمي كه از علماء بزرگ أهل سنت است و از او به امام و أخطب الخطباء تعبير مي كنند و خود ذهبي و ديگران از او تجليل مي كنند، نقل مي كند از أبي سليمان ـ چوپان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ـ كه مي گويد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شنيدم:

وقتي مرا به معراج بردند، خداوند به من فرمود:

أنظر إلي يمين العرش.

به سمت راست عرش نگاه كن:

فنظرت، فإذا علي و فاطمة و الحسن و الحسين و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و الحسن بن علي و محمد المهدي بن الحسن كأنه كوكب دري بينهم و قال: يا محمد! هؤلاء حججي علي عبادي و هم أوصياؤك و المهدي منهم، الثائر من قاتل عترتك و عزتي و جلالي إنه المنتقم من أعدائي و الممد لأوليائي.

من هم ديدم كه علي و فاطمة و حسن و حسين و علي بن حسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و حسن بن علي بودند و محمد مهدي بن حسن همانند ستاره اي درخشان در ميان اينها بود. خداوند فرمود: اي محمد! اين افرادي كه مي بيني، حجت هاي من بر بندگان من هستند و أوصياء تو هستند و مهدي هم از اينهاست و از قاتل عترت تو انتقام مي گيرد و به عزت جلالم سوگند! او انتقام گيرنده از دشمنان من است و ادامه دهنده أولياء من است.

مقتل الحسين للخوارزمي، ص95، ح203 ـ فرائد السمطين للجويني، ج2، ص319، ح571 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج3، ص381

آقاي جويني كه استاد ذهبي است و از او به الإمام الأوحد تعبير مي كند، در فرائد السمطين نقل مي كند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

إن وصيي علي بن أبي طالب و بعده سبطاي الحسن و الحسين، تتلوه تسعة أئمة من صلب الحسين. قال: يا محمد! فسمهم لي، قال: إذا مضي الحسين فابنه علي، فإذا مضي علي فابنه محمد، فإذا مضي محمد فابنه جعفر، فإذا مضي جعفر فابنه موسي، فإذا مضي موسي فابنه علي، فإذا مضي علي فابنه محمد، فإذا مضي محمد فابنه علي، فإذا مضي علي فابنه الحسن، فإذا مضي الحسن فابنه الحجة محمد المهدي، فهؤلاء إثنا عشر.

علي بن أبي طالب وصي من است و بعد از او هم 2 فرزند من حسن و حسين وصي من هستند و بعد از حسين هم 9 امام از نسل حسين مي آيند. راوي گفت: اي محمد! نام آن 9 امام را ذكر كن. حضرت هم فرمود: بعد از حسين، فرزندش علي مي آيد و بعد از علي، فرزندش محمد مي آيد و بعد از محمد، فرزندش جعفر مي آيد و بعد از جعفر، فرزندش موسي مي آيد و بعد از موسي، فرزندش علي مي آيد و بعد از علي، فرزندش محمد مي آيد و بعد از محمد، فرزندش علي مي آيد و بعد از علي، فرزندش حسن مي آيد و بعد از حسن، فرزندش حجت، محمد مهدي مي آيد؛ اينها 12 نفر هستند.

فرائد السمطين، ج2، ص132، ح431 ـ الفصول المهمة لإبن الصباغ المالكي، ص232 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج3، ص282

2. اينها همه افسانه هايي است كه در قوطي بعضي از مداح ها ديده مي شود؛ وگرنه ما هم چنين چيزي را نديده ايم.

* * * * * * *

سؤال 3 :

آيا تمام أحاديثي كه ما در كتب اربعه خودمان داريم، صحيح هستند يا خير؟

در كتاب تهذيب الأحكام شيخ طوسي (ره)، جلد 3، صفحه 40، چاپ نجف آمده است:

صلي علي عليه السلام بالناس علي غير طهر و كانت الظهر.

علي (عليه السلام) نماز ظهر را بدون وضو خواند.

آيا اين حديث صحيح است يا صحيح نيست؟ اگر صحيح نيست، پس در كتب اربعه ما هم أحاديث غير صحيح هم هست. اگر هست، بحث عصمت زير سؤال مي رود. در اين مورد توضيح بفرماييد.

جواب 3 :

أولاً:

ما خدمت بينندگان عزيز بارها گفته ايم كه كتب اربعه ما، هم روايات صحيح دارد و هم روايات ضعيف دارد و هم رواياتي كه از روي تقيه صادر شده است. فقهاء ما مي آيند و بررسي سندي مي كنند و هر روايتي كه از نظر قواعد و ضوابط رجالي، راويانش ثقه بودند و روايت معتبر بود، به آن عمل مي كنند و اگر روايت معتبر بود، به آن عمل نمي كنند. خود شيخ طوسي (ره) هم كه اين كتاب را نوشته، نگفته است كه تمام روايات صحيح را در اين كتاب نقل كردم و فرصتي هم نبود. مرحوم شيخ طوسي (ره) در آن مدت كوتاهش 20 جلد تفسير تبيان نوشته و چندين كتاب اصولي، كلامي و فقهي نوشته است، مانند 10 جلد كتاب المبسوط و 4 جلد كتاب الخلاف و كتاب روايي الإستبصار و تهذيب الأحكام را نوشته است و براي اين كه اين روايات از بين نرود، اين روايات را جمع آوري كرده است. بحث بررسي سندي بر عهده ديگران است.

روايت بدين شكل است:

صلي علي عليه السلام بالناس علي غير طهر و كانت الظهر، ثم دخل فخرج مناديه أن أمير المؤمنين عليه السلام صلي علي غير طهر، فأعيدوا و ليبلغ الشاهد الغائب.

علي (عليه السلام) بدون وضو نماز ظهر را خواند و بعد از نماز، منادي صدا كرد كه أمير المؤمنين (عليه السلام) بدون وضو نماز خوانده است و نمازتان را اعاده كنيد و كساني كه اين خبر را شنيدند به كساني كه نشنيدند، خبر بدهند.

تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج3، ص40

ثانياً:

بر فرض هم اين باشد، أمير المؤمنين (عليه السلام) مي خواهد با اين عمل توضيح دهد كه اگر يك امام جماعت، نمازش را بدون طهر خواند، وظيفه اش اين است كه اطلاع بدهد.

ثالثاً:

مضافاً كه آقايان أهل سنت از خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل مي كنند كه در حال جنابت آمد به مسجد و متوجه شد كه جنب است و رفت غسل كرد و برگشت نماز خواند.

رابعاً:

مضافاً كه وقتي شيخ طوسي (ره) اين روايت را نقل مي كند، مي فرمايد:

فهذا خبر شاذ مخالف للأخبار كلها و ما هذا حكمه لا يجوز العمل به، علي أن فيه ما يبطله و هو أن أمير المؤمنين عليه السلام أدي فريضة علي غير طهر ساهياً عن ذلك و قد آمننا من ذلك دلالة عصمته عليه السلام.

اين روايت، خبري شاذ و مخالف عقائد و اخبار شيعه است و به هم چنين روايتي جايز نيست عمل كرد. در همين روايت، چيزي هست كه اين روايت را باطل مي كند و آن اين است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) نماز واجب را سهواً بدون وضو خوانده است، حال آن كه ما أدله اي داريم كه أمير المؤمنين (عليه السلام) معصوم از خطا و سهو بوده است.

* * * * * * *

سؤال 4 :

1. مدتي پيش در زير نويس شبكه نور روايتي از نهج البلاغه أمير المؤمنين (عليه السلام) درج كرده بودند كه به اين مضمون بود:

ايمان به خداوند، انسان را كفايت مي كند.

و اين را دليل بر عدم نياز به شفاعت دانسته بودند و طوري صحبت مي كردند كه شفاعت، بدعت است.

در جمعه هفته گذشته هم وقتي داشتم خطبه هاي نماز جمعه مسجد الحرام را گوش مي كردم، امام جمعه در مقدمه خطبه دوم، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را با لقب شفيع و مشفع اسم آورد و من تعجب مي كنم از اين آقايان كه بايد به اين مفتي هم بفرمايند كه ايشان هم بدعت گذاشته است كه اين لقب را براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به كار مي برد.

2. اين سوره هاي طولاني قرآن، مانند سوره بقره و آل عمران و مائده، ترتيب نزول شان به چه صورت بوده و چگونه و چه موقع اينها را تقسيم و نام گذاري كردند؟ در اين مورد توضيح بفرماييد.

جواب 4 :

1. أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه 110 نهج البلاغه هم مي فرمايد:

إن أفضل ما توسل به المتوسلون إلي الله سبحانه الإيمان به و برسوله.

يكي از أفضل توسلات، ايمان است و حضرت علي (عليه السلام) نمي گويد به غير از ايمان توسلي نيست. ولي إن شاء ا... در هفته آينده به صورت مفصل عرض خواهم كرد كه توسل به خدا، به عدد أنفاس خلائق است. ولي بهترين اينها همان آيه قرآن است كه مي فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ

سوره مائده/آيه35

هم چنين آيه 64 سوره نساء كه مي فرمايد:

وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا

اينها كاملاً واضح و روشن است.

هم چنين آيه 97 سوره يوسف مي فرمايد:

قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ

روايتي را إبن حجر عسقلاني در فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 2، صفحه 412 و إبن كثير دمشقي در البداية و النهاية، جلد 7، صفحه 105 از بلال بن حارث نقل مي كنند:

نزد قبر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مي آيد و مي گويد:

يا رسول الله! أستسق الله لأمتك، فإنهم قد هلكوا.

يا رسول الله! از خداوند براي مردم طلب باران كن، نزديك است كه مردم هلاك شوند.

بلال بن حارث، صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و اين كار در زمان عمر بن خطاب اتفاق افتاد و وقتي اين خبر را به جناب عمر بن خطاب مي دهند، خوشحال مي شود و تحسين مي كند؛ حتي اين را از كرامات آقاي عمر بن خطاب آورده اند. چون بلال بن حارث، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را در خواب ديد و حضرت به ايشان فرمود:

از قول من به عمر سلام برسان و بگو:

عليك بالكيس.

وقتي به عمر خبر دادند، عمر گريه كرد و ... .

اين قضايا در منابع معتبر أهل سنت آمده و جاي شك و ترديد نيست. ولي اين آقايان به خاطر برخي مسائل، مغالطه مي كنند.

2. اين سوره ها، آيه به آيه نازل شده است و حدأكثر 2 يا 3 آيه با هم نازل شده است. سوره بقره، بعضي از آياتش در مكه نازل شده و بعضي از آياتش در مدينه نازل شده است. نام گذاري اين سوره ها هم به دست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بوده است. قرار دادن ترتيب آيات هم به دست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود و مثلاً مي فرمود فلان آيه را كه در مكه نازل شده است، در فلان سوره و بعد از فلان آيه قرار بدهيد و فلان آيه را كه در مدينه نازل شده است، در فلان سوره، بعد از فلان آيه قرار بدهيد. ما و بعضي از آقايان أهل سنت معتقديم كه ترتيب سوره هاي قرآن به اين شكل است كه ابتداء سوره حمد است و سپس سوره بقره و آل عمران است تا سوره فلق و ناس و همه اش به دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چيده شده است و چيدن اين آيات هم به دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بوده است. افراد زيادي بودند (حدود 11 نفر) كه مأمور نوشتن قرآن بودند و در رأس آنها آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) بود. إن شاء ا... ما از حجت الإسلام و المسلمين رضايي اصفهاني كه در شب هاي چهارشنبه بحث دارند، تقاضا مي كنيم درباره كيفيت جمع آوري قرآن صحبت كنند. اينهايي كه مي گويند زيد بن ثابت به دستور خليفه، قرآن را جمع كرده است، خلاف واقع و نادرست هستند و پيامبري كه تنها معجزه اش قرآن است، اگر بخواهد آن را بدون اين كه جمع آوري كند و برود، ـ نستجير بالله ـ نقص بر وجود مقدس خود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است. اگر قرآن جمع آوري نشده بود، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نمي فرمود:

إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي.

يا به تعبير أهل سنت: كتاب الله و سنتي.

اگر كتاب خدا جمع آوري نشده است، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به كدام كتاب توصيه مي كرد؟ وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در يك ركعت، نصف قرآن را مي خواند يا فلان آقا حافظ قرآن بوده و اين كه در جنگ يمامه، حدود 70 نفر از حافظان قرآن كشته شدند، اگر واقعاً قرآن جمع آوري نشده بوده، اينها حافظ چه چيزي بودند و از كجا قرآن را حفظ مي كردند؟

خلاصه اين كه قرآن، در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و به دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جمع آوري شده و ترتيب و چينش آيات و سوره ها به دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بوده است.

* * * * * * *

سؤال 5 :

تمام اين حج عمره اي كه اين مردم مي روند و پول خرج مي كنند، به جيب وهابيت ريخته مي شود و تيغ شان را به روي ما شيعيان مي كشند. آيا راهي هست كه ما اين مردم را تعليم بدهيم كه از رفتن حج عمره كه واجب نيست، بكاهند؟ چون ما تمام اين پول را خرج وهابيت مي كنيم.

جواب 5 :

خير، اين گونه نيست. عربستان سعودي به قدري پول دارد كه پول حج عمره ما، پول آدامس آنها هم حساب نمي شود. آنها در حدّي نيستند كه پول عمره ما براي آنها درآمدي داشته باشد و در حدّ همان آدامس و بستني آنها هم حساب نمي شود. آنهايي كه پول دار هستند، ميلياردر هستند و آنهايي كه پول دار نيستند، با پول هاي ما، چيزي به جيب آنها نمي رود.

* * * * * * *

سؤال 6 :

سؤال اول من درباره أبو بكر است. آيا حضرت أبو بكر جزء اولين كساني بود كه ايمان آورد؟ اگر بود، آيه 100 سوره توبه مي فرمايد كه خداوند از اينها راضي شده است و آنها هم از خدا راضي هستند.

جواب 6 :

اين شبهه را بارها و بارها توضيح داده ايم. اين كاملاً مشخص است كه خداوند حتي با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) رو در بايستي ندارد و به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه أشرف خلائق است، مي فرمايد:

لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ

اگر مشرك شوي، تمام اعمالت نابود مي شود، و از زيان كاران خواهي بود.

سوره زمر/آيه65

وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ / لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ / ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ

اگر او سخني دروغ بر ما مي بست / ما او را با قدرت مي گرفتيم / سپس رگ قلبش را قطع مي كرديم .

سوره حاقه/آيه46

وَ لَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ

ما از رسولان به طور قطع سؤال خواهيم كرد.

سوره أعراف/آيه6

اين كه جناب أبو بكر، اولين مسلمان بود، خير، اولين مسلمان نبود و تاريخ هم همين را مي گويد و همه همين را مي گويند. اولين كسي كه اسلام آورد، علي بن أبي طالب (عليه السلام) بود. براي اينها فضائلي درست كرده اند تا بتوانند در برابر أمير المؤمنين (عليه السلام) چيزي را بسازند. بر فرض هم كه اولين مسلمان باشد، بحث بر اين نيست. بحث بر اين است كه هر كسي اولين مسلمان باشد، تكليفش بيشتر از ديگران است و بايد بيشتر عمل بكند. اگر او اولين مسلمان بود، در آن 13 سال چه عملكردي داشت؟ ما بارها سؤال كرده ايم كه در آن 2 سالي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در شعب أبي طالب بود و بدترين شكنجه ها را بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و يارانش انجام دادند، براي ما يك روايت بياوريد كه جناب أبو بكر و عمر و عثمان در آن 2 سال چه خدمتي داشتند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه در مكه آن همه شكنجه مي شد و اذيتش مي كردند، اين آقايان كجا بودند؟ غير از آقا أمير المؤمنين (عليه السلام)، آيا كسي ديگر بود كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دفاع كند؟ حتي در بعضي از كتب آمده است كه وقتي كفار و مشركين، بچه هاي شان را وادار مي كردند و مي آمدند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را در هنگام رفتن، اذيت مي كردند و خوار در زير پاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي انداختند، أمير المؤمنين (عليه السلام) مي آمد و گردن اين بچه ها را مشت و مالي مي داد و وقتي أمير المؤمنين (عليه السلام) مي آمد، مي گفتند آن كسي كه گردن ها را مي شكند، مي آيد. حتي وقتي علي بن أبي طالب (عليه السلام) يك بچه كوچكي بود، از آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) دفاع مي كرد.

إن شاء ا... ما اينها را بعداً به صورت مفصل صحبت خواهيم كرد.

* * * * * * *

آقاي محسني

در هفته گذشته به دوستان وعده داديد كه دعايي را براي توسعه رزق از أمير المؤمنين (عليه السلام) بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

بله، اين را دوستان مرتباً زنگ زدند و گفتند. اين دعا را هم در قسمت كتابخانه سايت شبكه جهاني ولايت : www.velayattv.com آورده ايم و هم در قسمت يادداشت هاي سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ـ www.valiasr-aj.com با عنوان دعاي استغفار أمير المؤمنين (عليه السلام) جهت فزوني رزق و أولاد آورده ايم و خودم هم ترجمه كرده ام و مي توانيد دانلود كنيد و پرينت بگيريد و از آن استفاده كنيد. داستانش را هم در ابتداء دعا از امام رضا (عليه السلام) آورده ام كه ايشان از پدرش نقل مي كند تا اين كه مي رسد به امام حسين (عليه السلام) كه فرمود:

روزي در خدمت حضرت علي (عليه السلام) نشسته بوديم و مرد عربي وارد شد و گفت: يا أمير المؤمنين! مردي هستم عيال وار و چيزي از مال دنيا ندارم. أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: چرا استغفار نمي كني تا حالت اصلاح شود؟ مرد عرب گفت: يا أمير المؤمنين! من بسيار استغفار كرده ام حالم تغيير نمي كند. أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: خداوند مي فرمايد:

فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا / يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا / وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا (سوره نوح/آيه12)

بعد حضرت فرمود:

اينك من استغفاري به تو ياد مي دهم تا در هنگام خواب آن را بخواني و خداوند روزي ات را زياد گرداند.

آنگاه أمير المؤمنين (عليه السلام) استغفاري را نوشت و به مرد عرب داد و فرمود:

هنگامي كه خواستي بخوابي و به بستر بروي، اين استغفار را با حالت گريه بخوان و اگر گريه ات نيامد، خود را به حالت گريه كنندگان درآور.

امام حسين (عليه السلام) مي فرمايد:

در سال بعد، آن مرد عرب نزد پدرم آمد و گفت: يا أمير المؤمنين! خداوند نعمتش را بر من تمام نموده تا جايي كه براي نگه داري مال و حيوانات خود، جايي ندارم.

. . .

أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود:

برادر عرب! سوگند به خدايي كه محمد را به حق به رسالت برگزيد، هيچ بنده اي اين استغفار را نمي خواند، جز آن كه خداوند گناهانش را آمرزيده، حوائج مشروعش را برآورده و به بركت اين استغفار، مال و فرزندانش را افزايش مي دهد.

الصحيفة العلوية الجامعة، ص164، دعاي شماره 70

اين را به هر كدام از دوستاني كه توصيه كردم و عمل كردند و خدا توفيق شان داد با اين شرايطي كه أمير المؤمنين (عليه السلام) دستور داده خوانده اند، خداوند زندگي شان را از اين رو به آن رو كرده است. البته عزيزان دقت كنند كه يا شروع نكنند و يا اگر شروع كردند، ادامه بدهند؛ در سفر و حضر، خوشي و ناخوشي. اگر شما 30 روز بخواني و يك روز نخواني، سبب تاريكي مي شود و أثر وضعي اش در زندگي پيدا مي شود.

يكي از دوستان ما گفت:

من بچه دار نمي شدم و حدود 10 ، 15 سال بود ازدواج كرده بودم و به هر دكتري رفتم و جواب نگرفتم. تا اين كه خواب ديدم كه اين دعا را بخوانم. حدود 6 ماه اين دعا را خواندم و خداوند فرزندي به ما داد و سال بعد هم خداوند به ما فرزند داد و الآن هم حدود 7 ، 8 فرزند دارم.

إن شاء ا... دوستان عزيز دقت داشته باشند كه اين دعا را با حضور قلب بخوانند. دعايي كه بدون حضور قلب خوانده شود، أثري ندارد. دعايي أثر دارد كه با حضور قلب باشد. اگر شما بدون حضور قلب، 10 ساعت دعا بخوانيد، به اندازه 10 ثانيه دعاي با حضور قلب ارزش ندارد.

إن شاء ا... دوستاني كه اين دعا را خواندند، اگر حال داشتند و صلاح ديدند، ما را هم دعا كنند.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | علي زاد | Iran - Qazvin | ١٧:٠٩ - ١٥ خرداد ١٣٩٠ |
با تشكر از شما عزيزان خواهشمندم برنامه هاي تازه ي خود را نيز روي سايت قرار دهيد. خيلي موثر است. يا علي مدد
2 | محب الزهرا | Iran - Yazd | ٢٤:٣٦ - ٢٢ خرداد ١٣٩٠ |
اين که فرموده اند اين دعا.استغفار حضرت . يا شروع نکنيد و يا مدام ادامه دهيد چراکه وقفه دران باعث تار يکي ميشود . چگونه ممکن است . البته قصد حقير جسارت نيست بلکه اين واقعا دعاميباشد قلب گواهي نميدهد ترک ان موجب تاريکي باشد . وايا اين خود موجب احتياط و دوري از ان فراهم نمي کندچگونه توصيه به استغفار ودعاورازونياز بدرگاه اهديت ميشو يم وسپس نهي . به نظرم جاي کمي تامل لازم است مگر اسراري باشد که والله اعلم
3 | متولي | Iran - Gorgan | ٢٢:٠١ - ١٤ تير ١٣٩٠ |
با سلام و خسته نباشي خدمت شما سروران گرامي.در رابطه با هجرت ابوبکر از مکه به مدينه و اينکه آيا از مهاجرين اولي بوده يا نه و اينکه در مسجد قبا به همراه پيامبر ديده شده (تاريخ مدينه) توضيحاتي ميخاستم . با تشکر از شما برادران گرامي خودم . يا علي

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

در اين زمينه به صورت مفصل در آدرس ذيل سخن گفته شده است :

http://www.valiasr-aj.com/lib/ghar/02.htm#05

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

4 | جواد م | Iran - Khowrmūj | ١٩:٢٣ - ١٨ شهریور ١٣٩٣ |
سلام... ميدانيد تمام اين مطالب و مطالب مشابه فقط وقتي تاثير دارد که انسان تعصب را کنار بگذارد و دنبال حقيقت باشد.... وگرنه سودي ندارد.

نه براي ما شيعيان و نه براي اهل سنت.... خداوند همه ما را به راه راست هدايت کند.... چند خواهش از شما داشتم. اول اينکه توهين و فحاشي به اهل سنت و خلفا و ام المومنين را در کامنت هايتان منتشر نکنيد تا خدايي نکرده باعث اختلاف نشود و در پيشگاه خدا و اهل بيت شرمنده نباشيم. البته نه به اين معني که درباره عملکرد اشتباه آنها مطلب ننويسيد بلکه توهين و فحاشي را منتشر نکنيد.ديگر اينکه چند کتاب خوب و مفيد براي فهم عوام از علماي بزرگ شيعه معرفي کنيد تا مطالعه کنيم... در آخر باز هم تشکر ميکنم که هروقت به سايت شما سر مي زنم مطلب جديدي ياد ميگيرم.

موفق باشيد.

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي

سپاس از تذکر و پيشنهاد شما

1. دعب اين سايت بر اين است که نظراتي که در آنها فحاشي و کلمات رکيک و... وجود دارد علني نکند. البته ممکن است در اثر کم دقتي موارد نادري علني شده باشد که اگر شما چنين موردي يافتيد مي توانيد اطلاع دهيد تا حذف شود.

2. در بحثهاي سني و شيعه کتابهاي مختلفي براي سطح عادي مردم وجود دارد مانند:







و...

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها