2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
وهابيت بر سر دو راهي
کد مطلب: ٥٥٥٧ تاریخ انتشار: ٠٥ خرداد ١٣٨٨ تعداد بازدید: 5565
سخنراني ها » وهابیت
وهابيت بر سر دو راهي

راهکارهای مقابله با وهابیت و سرنوشت وهابیت
پاسخ به شبهات 88/03/05

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 05 / 03 / 88

استاد حسيني قزويني

سخن گفتن در رابطه با وهابيت، نياز به جلسات متعددي دارد و با يكي دو جلسه نمي توان حق مطلب را أداء كرد.

در موسسه مركز الأبحاث العقائدية در قم ـ كه از موسسات توانمند حوزه علميه قم است ـ ، كتاب هايي را كه ـ به زبان فارسي، عربي، اردو، انگليسي و آلماني ـ عليه شيعه نوشته شده بود را جمع كردند و مجموعا 5 هزار عنوان كتاب شد. از اين تعداد، حدود 70٪ توسط أيادي وهابيت عليه شيعه نوشته شده است. در اين 26 سال اخير، حدود 3 برابر اين 14 قرن، عليه شيعه، كتاب نوشته شده است و اين نشان گر هجمه سنگين و وسيع مخالفان فرهنگ شيعه است كه از گسترش فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) به وحشت افتاده اند. به طوري كه يكي از اساتيد دانشگاه مدينه منوره به نام دكتر غُنِيْمان صراحت دارد:

نحن الوهابيين علي يقين بأن المذهب الإثني عشري هو الذي سوف يجذب إليه كل أهل السنة و كل الوهابيين في المستقبل القريب.

ما وهابي ها يقين پيدا كرده ايم تنها مذهبي كه در آينده بسيار نزديك، همهء أهل سنت و وهابيت را به طرف خودش جذب مي كند، مذهب شيعهء إثنا عشري است.

المنهج الجديد و الصحيح في الحوار مع الوهايين، ص178

اينها اين قضيه را به خوبي درك كرده اند. لذا با تمام تلاش به ميدان آمده اند و از همه امكانات مدرن روز استفاده مي كنند و از همه ظرفيت هاي اينترنتي و ماهواره اي و انتشاراتي بهره مي گيرند تا بتوانند فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) و فرهنگ شيعه را در عرصه بين المللي زير سوال ببرند. الان در همين مركزي كه عرض كردم، 5 هزار عنواني كه جمع آوري و مطالعه شد، كليه شبهات موجود در اين كتب، از مرز 8 هزار مورد در 600 عنوان تجاوز كرد. بنده در جلسه اي كه در حوزه علميه قم در جمع اساتيد سطوح عالي و خارج قم عرض كردم و اينجا هم خدمت شما عزيزان و سروران عرض مي كنم:

پاسخ گويي به اين هجمه سنگين شبهات، كار يك نفر و ده نفر، يك موسسه و دو موسسه نيست؛ نياز است كه ما بسيج عمومي از حوزه و دانشگاه داشته باشيم تا در برابر اين تهاجم و شبهات، پاسخ هاي مناسب و كوبنده بدهيم. اگر دير بجنبيم، اين شبهات به درون زندگي ما نفوذ خواهد كرد.

تخريب و القاء شبهه، ساده است. چه بسا كه فردي بتواند در 5 دقيقه، ده ها شبهه را مطرح كند و چه بسا پاسخ گويي به يك شبهه، ده ها ساعت وقت نياز دارد. الحمدلله ما مفتخر هستيم كه مذهب ما، برخاسته از متن قرآن و منطبق با سنت راستين محمدي (صلي الله عليه و آله و سلم) است. كافي است كه ما فرهنگ برگرفته از تُراث اهل بيت عصت و طهارت (عليهم السلام) را بي پالايش و بي آلايش، شسته و رفته در اختيار عموم قرار دهيم و فرهنگ ائمه (عليهم السلام) را در عرصه بين المللي عرضه كنيم. در اين دنيا بازار آشفته فرهنگي، بيائيم فرهنگ نوراني اهل بيت (عليهم السلام) را عرضه كنيم. به تعبير آقا امام هشتم (عليه السلام) كه مي فرمايد:

فإن الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا.

عيون أخبار الرضا (ع) للشيخ الصدوق، ج2، ص275 ـ معاني الأخبار للشيخ الصدوق، ص180

بنده، حدود 26 سال در رابطه با پاسخ گويي به شبهات و تدريس در محيط هاي دانشگاهي و حوزوي تجربه دارم و بيش از 200 جلسه بحث و مناظره در داخل خاك عربستان سعودي با دانشجويان وهابي و اساتيد دانشگاه و مفتيان شان داشتم و اين افتخار را دارم و خدا را شاكرم كه براي اولين بار با مفتي اعظم عربستان سعودي يك ساعت گفتگو كردم كه ضبط شده و روي سايت است. خدا را شاهد مي گيرم! قسم به خداي امام هشتم (عليه السلام)! وقتي ميدان مناظره و گفتگو مي آيد، اينها در الفباي گفتگو، اظهار عجز مي كنند. خدا شاهد است كه با مفتي اعظم ـ شيخ عبدالعزيز آل شيخ كه فرزند بنيان گذار وهابيت و از نوادگان محمد بن عبد الوهاب است ـ حدود يك ساعت صحبت كردم و ايشان در آخر، در عجز و ناتواني در پاسخ به جايي رسيد كه يكي از معاونينش به او گفت:

اين پاسخي كه تو مي دهي، تناسبي با سوال ايشان ندارد.

جلسات متعددي با اساتيد دانشگاه ام القراي مكه، به ويژه آقاي دكتر غامدي داشتيم كه محصول اين جلسات، سال گذشته به صورت كتابي به نام قصة الحوار الهادي چاپ شد و در سايت هاي مختلف قرار گرفت. عزيزان پژوهشكده آستان قدس رضوي هم مشغول ترجمه به فارسي هستند.

با اين كه از زمان شكوفايي وهابيت، كمتر از 200 سال مي گذرد، امروز، وهابيت، بحراني ترين دوران خود را طي مي كند. مباني فكري و اعتقادي وهابيت، به دست ابن تيميه حراني ـ متوفاي 728 هجري ـ بزرگ تئورسين و نظريه پرداز وهابيت در قرن 7 و 8 رقم خورد. ولي با مبارزاتي كه بزرگان شيعه و اهل سنت داشتند، صداي ابن تيميه در كمتر از يك قرن، خاموش شد و در قرن 9 و 10 و 11 ، در محافل علمي و كتاب هاي حوزوي و دانشگاهي، اسم و اثري از افكار ابن تيميه نيست. ولي متأسفانه در قرن 12 هجري، روزهايي كه دولت عثماني، آخرين روزهاي خود را طي مي كرد، استعمار غرب براي ايجاد تفرقه در كشورهاي اسلامي، بحث بهائيت را در ايران عزيز ما مطرح كردند و علي محمد باب و ديگران را به ميدان آورد، و اخباري گري را در عراق مطرح كردند و افرادي را به ميدان آوردند براي مبارزه با فرهنگ اجتهاد و تقليد و مرجعيت، و وهابيت را در عربستان سعودي به ميدان آوردند و آقاي محمد بن عبد الوهاب ـ متوفاي 1205 هجري ـ را آماده كردند و با همكاري صميمانه جد أعلاي ملك فهد ـ محمد بن سعود ـ و مستشاران نظامي انگلستان، اين نطفه وهابيت را در اطراف رياض در منطقه درعيه نجد منعقد كردند و براي اولين بار در سال 1157 هجري، حكومت سياسي وهابيت در منطقه نجد و اطراف رياض تأسيس گرديد. از همان آغاز، به كشتار و جنايت و آدم كشي پرداختند و به تكيه به زور قدرت، جلو رفتند و عبد الله ـ فرزند محمد بن سعود ـ رسما اعلام كرد:

مادامي كه علماي اهل سنت در ميدان هستند و شريعت پيامبر را ترويج مي كنند، ما نمي توانيم فرهنگ وهابيت را تا قلب بغداد برسانيم. اول ما بايد علماي اهل سنت را از ميان برداريم تا بتوانيم با خيال راحت به نشر فرهنگ وهابيت ادامه دهيم.

لذا، ببينيد در تاريخي كه خود علماء و بزرگان وهابيت نوشته اند، اينها در سال 1218 هجري به مكه مكرمه حمله كردند و هزاران عالم سني را به بدون كوچك ترين گناهي كشتند و قتل عام كردند.

الوهابيون، دريادار أيوب صبري

جالب اين كه خود آقاي زيني دحلان ـ مفتي مكه مكرمه ـ صراحت دارد:

اينها در حمله به طائف در سال 1217 هجري، تمام مرد و زن و كوچك و بزرگ را قتل عام كردند. حتي:

كانوا يذبحون الطفل الرضيع علي صدر أمه.

طفل شيرخواره را سر بريدند.

اينها به اين شكل به حيات خودشان ادامه دادند. در كتاب الدرر السنية آقاي زيني دحلان آمده است:

وقتي وهابي ها وارد مكه مكرمه شدند، تمام آثار اسلامي را از بين بردند. كتابخانه بزرگي كه 60 هزار نسخه منحصر به فرد و 40 هزار نسخه خطي داشت را آتش زدند و به خاكستر مبدّل كردند. خانه خديجه كبري، أم المؤمنين را كه مدت مديدي، محل نزول جبرئيل بود، ويران كردند و به توالت مبدّل كردند.

دكتر رفاعي كويتي در كتاب نصيحتي لإخواننا الوهابية مي نويسد:

آقايان وهابيت! آيا فرداي قيامت از روي أم المؤمنين خديجه كبري، خجالت نمي كشيد؟! از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) حيا نمي كنيد؟! از خداي عالم خجالت نمي كشيد كه مركز وحي إلهي را به توالت مبدّل كرديد؟!

عزيزاني كه مشرّف به بيت الله الحرام شدند يا إن شاء الله مشرّف خواهند شد، وقتي از مسعي بيرون مي آييد، حدود 200، 300 توالت وجود دارد كه خانه أم المؤمنين حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) است. من در جلسه اي كه با آقاي دكتر دُهِيش ـ از شخصيت هاي طراز اول مكه ـ و دكتر بن عُبِيد ـ از اساتيد دانشگاه أم القراي مكه ـ داشتم و سوال كردم كه آيا شما هم به اين نتيجه رسيده ايد كه اينجا خانه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) بود؟ گفتند: بله، ما هم قطع داريم همين جايي كه امروز به صورت توالت درآمده، خانه أم المؤمنين حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) است.

اينها، محل ولادت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را ويران كردند و به محل خريد و فروش حيوانات تبديل كردند و يك انسان خَيّر آنجا را خريد و به كتابخانه مبدّل كرد و الان هم به نام مكتبة مكة المكرمة است. اين، سابقه اينهاست.

اما امروز، وهابيت، استخواني در گلوي جامعه اسلامي شده است و به صورت يك فتنه در عرصه بين المللي در آمده و عمده تهاجماتي كه از سوي برخي از افراد منحرف نسبت به اسلام مي شود و بعضي از كاريكاتورهاي موهني كه نسبت به ساحت مقدس نبوي مي شود، سر منشأ آن، ترويج غلط وهابيت از اسلام است. امروز، وهابيت در عرصه بين المللي، چهره اسلام را به عنوان يك چهره توأم با ترور و ترورسيم و خشونت معرفي مي كند. وهابيت، اسلام را در عرصه بين المللي، يك اسلامي معرفي كرده است كه به درد جامعه امروز نمي خورد و مربوط به عصر حجر است. شما، نمونه اي از حكومت اينها را در افغانستان مشاهده كرديد.

امروز، وهابيت، آن محبوبيت سابق را از دست داده است و در كشورهاي خاورميانه و خاور دور، الحمدلله انديشمندان و سياست مداران به اين نتيجه رسيده اند كه هر قدر فرهنگ وهابيت گسترش پيدا كند، امنيت جامعه به خطر مي افتد. حتي در داخل عربستان سعودي، وهابيت تندرو، فتنه اي براي حكومت آل سعود شده است. بارها از رسانه ها مي شنويد كه در خود مكه مكرمه و رياض و جده، انفجارهاي متعددي انجام مي گيرد. اينها، همان القاعده هستند كه آمريكا آنها را براي مبارزه با فرهنگ كمونيست تأسيس كرده است و وبال گردن خودشان شده است. الان در درون خود خاندان آل سعود، اختلاف شديدي در رابطه با كيفيت تبليغ وهابيت وجود دارد. در درون كساني كه داعيه سلطنت يا وليعهدي دارند، دو دستگي وجود دارد:

يك دسته اصلاح طلب كه در رأس آنها، آقاي ملك عبد الله است و تلاش مي كند حكومت عربستان سعودي را به عنوان يك حكومت آمريكا پسند و اروپا پسند جلوه بدهد و تلاش مي كند آزادي هاي نِسبي به اقليت هاي مذهبي بدهد و تا حدودي هم در اين زمينه موفق بوده است. تقريبا بعد از 200 سال از تأسيس حكومت وهابيت، در سال 1385 در مدينه منوره، همايش ملي تحت عنوان المؤتمر الوطني كه تشكيل دادند، براي اولين بار از علماي شيعه دعوت كردند تا در اين همايش شركت كنند.

يك دسته هم افراد راديكال هستند كه در رأس آنها، امير سلطان ـ وليعهد سابق ـ است كه الان به خاطر ابتلاي به سرطان، روزهاي آخر زندگي اش را در بيمارستان لندن طي مي كند و آقاي امير نائف به جاي او آمده است و در رأس خشونت طلب ها و راديكال ها هستند. الان هم وهابيت تندرو، دولت عربستان سعودي را يك دولت غير اسلامي معرفي كرده اند و مبارزه و انقلاب براي براندازي دولت آل سعود را از وظائف خود مي دانند. يعني الان نه تنها در بيرون از دودمان آل سعود، بلكه در درون آل سعود هم اختلاف شديدي وجود دارد. الان، روزهاي آخر عمر خود را طي مي كنند. در تاريخ، هر چه جلوتر مي رويم، بر رسوايي وهابيت افزوده مي شود.

چند روز قبل، يكي از عزيزان از كويت به من زنگ زده بود و مي گفت:

خيلي از اساتيد و مبلّغان وهابي در اينجا، عليه وهابيت موضع گرفته اند. يكي از اساتيد دانشگاه كه مروّج سخت كوش وهابيت بود، در جلسه درس گفت: ما خجالت مي كشيم و شرم مي كنيم كه بگوييم ما مروّج وهابيت بوديم و تابع امثال بن باز و ديگران بوديم.

اين، حقانيت اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) است كه بايد باطل برود و آنچه كه مي ماند، حق است و حق، پايدار و ماندگار است.

در جديدترين چيزي كه ماهيت واقعي وهابيت به نمايش در آمد، مفتي أعظم عربستان سعودي ـ شيخ عبد العزيز آل شيخ ـ در شب هاي جمعه بين نماز مغرب و عشاء، در يكي از ماهواره هاي عربستان سعودي به نام المجد، برنامه زنده دارد و از سراسر جهان تلفن مي كنند و سوال تاريخي و فقهي و عقيدتي مي كنند و ايشان هم جواب مي دهد. در جمعه شب گذشته، يك خانم سوال كرد:

نظر شما در رابطه با يزيد و امام حسين (عليه السلام) چيست؟

ما بارها اين را در جلسات مان گفتيم كه تأسيس وهابيت، براي احياء فرهنگ دودمان بني أميه است. بنده در كتاب وهابيت از منظر عقل و شرع، اين را با أدله ثابت كرده ام كه اهداف نهايي وهابيت، إحياء فرهنگ معاويه و يزيد و دودمان نحس بني أميه، همان شجره ملعونه در قرآن است.

آقاي آل شيخ ـ به عنوان بالاترين مقام علمي و سياسي ـ با كمال وقاحت اعلام كرد:

حكومت يزيد، يك حكومت شرعي و اسلامي بود و صحابه بر آن رأي دادند و قبول كردند و هرگونه مخالفت با حكومت يزيد، خلاف شرع است و بعضي از صحابه مانند حسن و حسين و عبدالله بن زبير كه بيعت نكردند، خلاف شرع عمل كردند. حسين كه در برابر حكومت يزيد قيام كرد، كارش خلاف بود:

و قد غُرَّ الحسين ... .

حسين مغرور شد و فساد قيام حسين، بيش از صلاح او بود.

اين، سخن مفتي اعظم عربستان سعودي است و در سايت ها، تحليل هاي زيادي كردند و بعضي از مراجع عظام تقليد قم، موضع گرفتند و اين نظريه را محكوم كردند. من هم به عزيزان صدا و سيما گفتم كه يك فرصت طلائي خوبي است كه ما براي تبيين ماهيت واقعي وهابيت از اين فرصت استفاده كنيم. يعني امروز، اهل سنت هم خجالت مي كشند كه بگويند يزيد، خليفه اسلامي بوده است. يزيدي كه قاتل فرزند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. يزيدي كه در سال اول حكومت خود، قضيه كربلاء و در سال دوم، قضيه واقعه حرّه را به وجود آورد. آقاي ابن كثير دمشقي سلفي مي گويد:

با دستور يزيد براي حمله به مدينه، 700 نفر از صحابه و مهاجرين و انصار را قتل عام كردند و يزيد به فرمانده اش دستور داد كه 3 روز، تمام زنان و دختران مدينه را براي لشكريانش مباح كند. در آن سال، بيش از هزار فرزند نامشروع در مدينه به دنيا آمد.

در سال سوم حكومت خود در مبارزه با عبد الله بن زبير، خانه خدا را به آتش مي كشيد.

آن وقت ما بگوييم كه اين خلافت، شرعي است؟! بيعت او، بيعت شرعي است؟! اگر واقعا اين بيعت، شرعي است، به تعبير آقا امام حسين (عليه السلام):

علي الإسلام السلام إذ قد بليت الأمة براع مثل يزيد.

كتاب الفتوح لأحمد بن أعثم الكوفي، ج5، ص17

بايد فاتحه اسلام خوانده شود. اگر بنا است كه امروز فرهنگ يزيدي را به دنيا ترويج كنيم، حتي خود جوانان وهابيت به ما مي خندند.

شخصي مانند گاندي كه هند را از يوغ استعمار غرب نجات مي دهد، اعلام مي كند كه من، چيز جديدي براي شما ندارم و همان برنامه امام حسين (عليه السلام) براي نجات ملت ها را براي شما به ارمغان آورده ام.

حال، شخصي مانند مفتي اعظم عربستان سعودي، افاضه مي كند و كشف تازه اي فرموده كه بيعت يزيد، بيعت مشروعي است و قيام امام حسين (عليه السلام)، جز ضرر، چيزي براي اسلام نداشت. ما هم مي گوييم بله، قطعا براي اسلامِ بني أميه ضرر داشت. براي معاويه ضرر داشت كه طبق تصريح مروج الذهب مي گويد:

لا والله إلا دفنا دفنا.

قسم به خدا! تا وقتي كه نام پيامبر را در زير خاك دفن نكنم، آرام نمي گيرم.

وقتي نام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در اذان مي شنود، مي گويد:

يا بن عبد الله! لقد كنت عالي الهمة، ما رضيت لنفسك إلا أن يقرن اسمك باسم رب العالمين.

اي پسر عبد الله! همت بالايي داشتي و به كمتر از اين اكتفاء نكردي كه نامت در كنار نام خدا باشد.

شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج10، ص101

وقتي يزيد مي گويد:

لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و لا وحي نزل

تاريخ الطبري، ج8، ص188

قيام امام حسين (عليه السلام) براي اسلامِ يزيدي ضرر دارد.

اسلامي كه مروّج آن، حجاج بن يوسف ثقفي است و مدعي است:

إني لا أعمل إلا بوحي.

تمام كارهاي من، طبق وحي است.

قيام امام حسين (عليه السلام) براي آن اسلام ضرر دارد.

امام شافعي مي گويد:

اگر فرداي قيامت، جنايت كارترين افراد را در يك كفه بگذارند و ما هم حجاج را در يك كفه بگذاريم، كفه ما سنگين تر خواهد شد.

وقتي سوال مي كنند:

آيا مقام عبد الملك خليفه بالاتر است يا مقام پيامبر (صلي الله عليه و سلم)؟

مي گويد:

پيامبر (صلي الله عليه و سلم) رسول خدا بود و عبد الملك، خليفه خداست. از چه سوال مي كنيد؟ مقام خليفة الله، چندين برابر از مقام رسول الله بالاتر است.

براي هم چنين اسلامي، قيام امام حسين (عليه السلام) ضرر داشت و قيام امام حسين (عليه السلام)، اين اسلام را از بيخ و بن كند و اينها را مفتضح كرد. اگر قيام امام حسين (عليه السلام) نبود، با آن روندي كه دودمان بني اميه پيش گرفته بودند، امروز از فرهنگ اسلامي چيزي باقي نمي ماند.

* * * * * * *

سوالات حاضرين در جلسه

سوال:

آيا براي مقابله با وهابيت، مي توان از روش خودشان ـ يعني ايجاد شبهه ـ استفاده كرد؟

جواب:

در رابطه با وهابيت، ما بايد چندين كار اساسي انجام بدهيم. من معمولا در برنامه هايم، به حالت تثليثي جلو مي روم. اگر بخواهيم كار كنيم، هر كارمان بايد داراي سه شاخصه اساسي باشد. اگر يكي از اين پايه ها را نداشته باشيم، اين مثلث، نتيجه نمي دهد:

پايه اول:

بيايم فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) را خيلي شفاف معرفي كنيم و آنچه كه مربوط به حقانيت امير المؤمنين (عليه السلام) است، از منابع اهل سنت مفصل مطرح كنيم. وقتي ابن عباس مي گويد:

در حق امير المؤمنين (عليه السلام)، 300 آيه قرآن نازل شده است.

اين آيه را:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ

سوره مائده/آيه55

بزرگان اهل سنت مانند قاضي عضد الدين ايجي و تفتازاني مي گويند:

و قد أجمع ائمة التفسير بأن هذه الآيه قد نزلت في علي.

المواقف للإيجي، ج3، ص614

پايه دوم:

شبهات اينها را به صورت علمي و دقيق و به دور از هياهو و خشونت و اهانت پاسخ بدهيم.

پايه سوم:

وارد شدن به زمين حريف است. همان طوري كه آنها براي ما شبهه طرح مي كنند، ما هم بايد روش هجمه اي داشته باشيم. بحثي كه تهاجم در آن نباشد و سوال طرح نشود، به نظر بنده، آن بحث، ناقص است.

همان طور كه جناب آقاي سليمي ـ در اول كتابش آورده و شايد 200 سايت وهابيت، صفحه اول و دوم اين كتاب را روي اينترنت گذاشته اند ـ مي گويد:

پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نخواست كسي را به عنوان خليفه معين كند و به عهده مردم گذاشت. چون سطح مردم به قدري بالا بود كه براي انتخاب رهبر و تعيين سرنوشت، به مرحله بالا رسيده بودند.

ما از اين آقايان سوال مي كنيم:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد به مردم شخصيت داد و تعيين سرنوشت خودشان را به خودشان واگذارد كرد. چرا خليفه اول اجازه نداد كه مردم، خليفه را معين كنند و خودش خليفه دوم را معين كرد؟

نه تنها براي رأي مردم، ارزش قائل نشد، حتي خود ابن تيميه حراني ـ تئورسين وهابيت ـ مي گويد:

صحابه و مهاجرين و انصار و علي و طلحه و زبير و غيره، اعتراض كردند به خليفه اول و گفتند:

إنك استخلفت علينا رجلا فظا غليظا؟! ماذا تقول لربك غدا اذا لاقيته؟

تو، يك آدم خشن و بد فكر و تند را براي ما به عنوان خليفه مسلّط مي كني؟! جواب خدا را چه خواهي داد؟

المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص485 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج44، ص250 ـ تاريخ المدينة لإبن شبة النميري، ج2، ص671 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج8، ص149 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج12، ص535

همان طور كه آن عزيزان، كتاب مي نويسند و شبهه مطرح مي كنند، ما هم در اين زمينه، اين حق مسلّم را داريم كه سوال و شبهه طرح كنيم. اگر بخواهيم از روش خشونت و اهانت و تندي استفاده كنيم، قطعا به ضرر ماست. امروز، خشونت در دنيا نتيجه معكوس داده است. اگر كسي بخواهد فرهنگ شيعي را با اهانت به اهل سنت و مقدسات اهل سنت ترويج كند، والله! جز خيانت به شيعه، چيز ديگري عائدش نيست. چون اگر يك جوان مسيحي ببيند كه من در برابر حريف از خشونت و اهانت استفاده مي كنم، مي گويد كه فحش و ناسزا و اهانت، دليل كسي است كه فاقد دليل است. كسي كه دليل داشته باشد، فحش نمي دهد. لذا با هرگونه اهانت و جسارت و فحش به اهل سنت و وهابيت، مخالف هستيم. ولي معتقد به اين هستيم:

أدْعُ إِلَي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ

سوره نحل/آيه125

* * * * * * *

سوال:

شما فرموديد كه وهابيت مي خواهد بني اميه را دوباره إحياء كند. مگر بني اميه به اسلام خدمت نكرده است؟ مانند تمدن آندلس.

جواب:

اساس تأسيس بني اميه، براي نابودي اسلام بوده است و بس. امير المؤمنين (عليه السلام) در نهج البلاغه، خطبه 16، وقتي سخن از بني اميه و مسلمة الفتح مي رسد، در رابطه با معاويه و ابوسفياني كه در فتح مكه مسلمان شدند، مي فرمايد:

فوالذي فلق الحبة و برأ النسمة! ما أسلموا و لكن استسلموا و أسروا الكفر، فلما وجدوا أعوانا عليه أظهروه.

بني اميه اي كه 21 سال عليه اسلام جنگيدند ـ 13 سال در مكه و 8 سال در مدينه ـ و عاقبت هم در مكه، زير شمشير بُرّان سربازان سلحشور اسلام، به ظاهر مسلمان شدند و اسلام واقعي را قبول نكردند، كفر ظاهري را به كفر باطني تبديل كردند و اين چهره هايي كه در جنگ صفين در برابر ما هستند، همان كساني هستند كه در جنگ بدر و أحد و ديگر جنگ ها، در صف كفّار بودند و امروز چهره عوض كرده اند.

خيانتي كه دودمان بني اميه در اين فتوحات انجام داد، قتل عام هايي كه كردند و انسان هاي بي گناهي را كه كشتند، باعث شرم مي شود. من نمونه هاي متعددي از كتاب تاريخ ابن خلدون و تاريخ طبري و كامل ابن أثير دارم كه بني اميه در آندلس انجام دادند و انسان شرمش مي شود كه اينها را به حساب اسلام بگذارد.

* * * * * * *

سوال:

هم اكنون وهابيت چه فعاليت هايي در جامعه ما دارند و بهترين پيشنهاد جناب عالي در مورد مبارزه با وهابيت چيست؟

جواب:

وهابيت در اين 7 ، 8 سال اخير، فعاليت گسترده در داخل كشورمان داشته اند. در سال گذشته در زاهدان، همايشي به نام ختم صحيح بخاري داشتند. آقايان به ما مي گويد كه توسل، بدعت است؛ ولي ختم صحيح بخاري بدعت نيست. در اين همايش، هر روز، چند صفحه اي از صحيح بخاري را مي خوانند و در شب مبعث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم)، ختم مي كنند و جشن مي گيرند. مدعي بودند كه در اين جشن، 150 هزار نفر شركت كننده داشتند. گويا در دنيا، سخنران قحطي بود و رفتند از مدينه منوره، ـ دكتر محمد ابراهيم ـ رئيس محكمه آنجا را آوردند و در اين همايش سخنراني كرد. گويا در جامعه اسلامي، هيچ مشكلي غير از توسل نداشتيم و ايشان در اين سخنراني گفت:

كساني كه به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و ائمه متوسل مي شوند، مشرك هستند. اساس نبوت پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، مبارزه با شرك و قتال با مشركين بوده است.

يعني براي امثال ريگي ها، شمشير دولب بست و رفت. يك نفر هم اعتراض نكرد كه اين سخنان در ايران، اهانت به 400 ميليون شيعه در جهان است. از يك ميليارد و نيم مسلمان، جز تعداد 7 ، 8 ميليون وهابي، همه معتقد به توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهم السلام) هستند. حتي در بغداد، بعد از زيارت قبر امام كاظم (عليه السلام) و امام جواد (عليه السلام)، حدود 2 كيلومتري جنوب، قبر آقاي ابو حنيفه، به عنوان رهبر حنفي ها، زيارت گاه مردم است. مردم در آنجا متوسل مي شوند. قبر احمد بن حنبل و محمد بن ادريس شافعي زيارت گاه مسلمانان است. آنها كه شيعه نيستند. قبر آقاي مالك ـ تا قبل از سال 1344 هجري كه وهابيت، قبرستان بقيع را ويران كردند، ـ زيارت گاه بود. اين، نه تنها دهان كجي به شيعه است، بلكه دهان كجي به اكثريت مسلمانان است.

* * * * * * *

سوال:

شما از شخصيت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) تجليل مي كنيد. پس حضرت عايشه (رضي الله عنها) كجا رفتند؟ چرا از ايشان تجليل نمي كنيد؟

جواب:

ما تمام زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را طبق منطق قرآن، أمهات المؤمنين مي دانيم. چه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) باشد و چه عايشه باشد و چه أم سلمه يا حفصه. عقد با اينها براي تمام مسلمانان تا روز قيامت، حرام است. ما از اين جهت براي اينها، احترام قائل هستيم. ولي از آن جايي كه طبق روايات اهل سنت كه اگر كسي در برابر امام زمانش قيام كند:

من خرج من الجماعة قيد شبر، فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه.

مسند احمد، ج4، ص202 ـ سنن أبي داود، ج2، ص426 ـ سنن الترمذي، ج4، ص226 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص77 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج8، ص157 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص217

اگر ما از عايشه انتقاد داريم، به خاطر اين است كه طبق قرآن، وظيفه او، نشستن در خانه بوده است و آمد جنگ جمل را به راه انداخت و نزديك 40 هزار انسان بي گناه كشته شد و هر وقت يادش مي آمد، گريه مي كرد و مي گفت:

اي كاش! مرده بودم و جنگ جمل را به راه نمي انداختم.

چطور شد كه اگر افرادي در برابر ابوبكر قيام مي كنند، مرتد مي شوند و اهل ردّه؟ ـ حتي خالد بن وليد، مالك بن نويره را مي كشد و سر او را زير ديگ غذا مي گذارد و در همان شب با همسر او زنا مي كند به بهانه اين كه اينها در برابر حكومت مركزي قيام كرده اند. ـ ولي كساني كه در برابر حضرت علي (عليه السلام) قيام مي كنند، عادل و اهل بهشت هستند و كسي هم حق اعتراض ندارد؟ ما اين انتقاد را داريم، ولي فحش نمي دهيم و جسارت نمي كنيم و حقائق تاريخي را مطرح مي كنيم.

* * * * * * *

سوال:

آيا ازدواج حضرت ام كلثوم (سلام الله عليها) با عمر، مؤيد دوستي و عدم اختلاف حضرت علي (عليه السلام) با عمر نيست؟

جواب:

اين قضيه، نه تنها نشان گر رابطه حسنه نيست، بلكه بر عكس است. در كتاب كافي، آمده است:

عمر به خواستگاري ام كلثوم آمد. حضرت علي (عليه السلام) فرمود: دختر من، بچه است و وقت شوهر دادن او نيست.

طبق آنچه كه علماي اهل سنت آورده اند مانند ابن سعد در طبقات، اين خواستگاري در سال 17 هجري صورت گرفته است و آقاي عمر بن خطاب، 57 ساله بود و در سال 23 هجري در 63 سالگي از دنيا رفت. حضرت ام كلثوم (سلام الله عليها)، آخرين فرزند حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) است كه قبل از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به دنيا آمده است و حدود 7 ، 8 سال داشت.

خليفه دوم، عباس ـ عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ـ را ديد و گفت:

فلقي العباس، فقال له: مالي أبي بأس؟ قال: و ما ذاك؟ قال: خطبت إلي ابن أخيك فردّني، أما و الله! لأعورن زمزم و لا أدع لكم مكرمة إلا هدمتها و لأقيمن عليه شاهدين بأنه سرق و لأقطعن يمينه فأتاه العباس فأخبره و سأله أن يجعل الأمر إليه فجعله إليه.

آيا من عيبي دارم؟ عباس گفت: نه. عمر گفت: من رفتم پيش علي و خواستگاري كردم و دخترش را به من نداد. قسم به خدا! تمام فضائل شما بني هاشم را نابود مي كنم و دو شاهد دروغين درست مي كنم كه علي دزدي كرده و دستش را مي برم. عباس آمد خدمت علي و قضيه را گفت. علي هم با اصرار عباس، قضيه را به او واگذار كرد.

الكافي للشيخ الكليني، ج5، ص346

در منابع اهل سنت هم آمده است كه از امير المؤمنين (عليه السلام) سوال مي كنند:

چرا به عمر دختر دادي؟ فرمود:

درة عمر أحرجتني إلي هذا.

به خاطر خشونت و توسل به زور عمر.

مجمع الزوائد للهيثمي، ج4، ص271 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص45

امير المؤمنين (عليه السلام) هم نمي خواست در اين قضايا، ايجاد درگيري نمايد و اختلاف داخلي راه بياندازد. آيا دختر دادن، نشان دهنده روابط حسنه است؟ حضرت لوط (عليه السلام) كه به كفار فرمود:

يَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ

سوره هود/آيه78

آيا نشان دهنده اين است كه رابطه حضرت لوط (عليه السلام) با كفار خوب است؟

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در چه زماني با أم حبيبه ازدواج كرد؟ وقتي كه شوهر ام حبيبه در هجرت به حبشه، نصراني شد. زماني كه پدرش ابوسفيان، عرقش در جنگ با احزاب خشك نشده بود، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با دختر ابوسفيان ازدواج كرد. آيا اين نشان دهنده اين است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با ابوسفيان ميانه خوبي داشت؟

ما نبايد دنبال اين قضايا بگرديم. بايد ببينيم كه رابطه امير المؤمنين (عليه السلام) با خلفاء در مجموع آنچه كه در 25 سال گذشت، چگونه بوده است؟

در صحيح مسلم ـ كه آقايان اهل سنت مي گويند بعد از قرآن، صحيح ترين كتاب است، ـ جلد5، صفحه152، كتاب الجهاد، باب الفيء از قول آقاي خليفه دوم مي گويد:

تعدادي از صحابه نشسته بودند و علي و عباس وارد شدند. خليفه دوم رو كرد به علي و عباس و گفت:

فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم، قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم، ... ، فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا ، ... ، ثم توفي أبو بكر و أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا.

وقتي كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، ابوبكر گفت: من جانشين پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هستم و شما دو نفر (علي و عباس) او را دروغ گو و گنه كار و حيله گر و خائن دانستيد. وقتي ابوبكر از دنيا رفت، من گفتم: من جانشين پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و ابوبكر هستم و شما دو نفر (علي و عباس) مرا دروغ گو و گنه كار و حيله گر و خائن دانستيد.

امير المؤمنين (عليه السلام) هم اين گفته خليفه دوم را تكذيب نكرد. صحابه اي كه آنجا نشسته بودند هم تكذيب نكردند. وقتي بخاري اين قضيه را در صحيح خود مي آورد، كلمات كاذبا آثما غادرا خائنا را حذف مي كند و مي گويد: كذا و كذا. مشخص است كه امير المؤمنين (عليه السلام) جمله تندي را گفته است. وقتي رأي امير المؤمنين (عليه السلام) درباره آن دو نفر اين است، فصل الخطاب است.

* * * * * * *

سوال:

يكي از سوالاتي را كه وهابيت براي محكوميت شيعه مطرح مي كنند، بحث شفاعت و توسل است. آنها مي گويند كه اعراب جاهلي، بت ها را واسطه بين خود و خدا قرار مي دادند و شيعيان هم همين را با توسل به ائمه اطهار (عليهم السلام) انجام مي دهند. پاسخ به اين شبهه چيست؟

جواب:

قرآن با صراحت مي گويد:

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ

سوره عنكبوت/آيه61

اين مشركين معتقد به خداوند بودند. ولي اينها در كنار خداوند، يك بتي را تراشيده بودند به نام لات هبل و عزي و مي گفتند:

هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ

سوره يونس/آيه18

سپس مي گفتند:

مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَي اللَّهِ زُلْفَي

سوره زمر/آيه3

آيا ـ نستجير بالله ـ شيعه، ائمه (عليهم السلام) را مي پرستند؟ يا وقتي درب خانه امير المؤمنين (عليه السلام) مي روند، مي گويند:

أشهد أنك عبد الله.

وقتي درب خانه حضرت ابوالفضل مي روند، مي گويند:

السلام عليك أيها العبد الصالح لله.

وقتي مي خواهند متوسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شوند، اول شهادت بر عبوديت خداوند مي دهند، سپس و مي گويند:

يا وجيها عند الله، إشفع لنا عند الله.

وقتي همين شيعه به حرم امام رضا (عليه السلام) مي روند و مي خواهند زيارت كنند، مي گويند:

اشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن محمد رسول الله.

و هيچ زيارت نامه اي براي شيعه نيست، جز اين كه مي گويد بعد از آن، دو ركعت نماز بخوانيد. آيا واقعا شيعه، ائمه (عليهم السلام) را عبادت مي كند؟ اين چه حرف بي اساس و بي منطقي است كه مطرح مي كنيم؟! آنها بت را عبادت مي كنند، ولي شيعه مي گويد كه اينها عبد صالح خداوند هستند. شيعيان هر روز در نماز، قبل از آنكه شهادت بر رسالت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دهند، شهادت به عبد بودن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي دهند. اينها، منطق قرآن را نفهميدند كه منطق مشركين و كفار، غير از آن است كه شيعه دارد.

بحث شفاعت، بحث قرآني است و نزديك به 40 آيه در قرآن در رابطه با شفاعت داريم؛ شفاعت ملائكه و شهداء و انبياء (عليهم السلام) و كساني كه خداوند به آنان اذن داده است.

محمد بن عبد الوهاب مي گويد:

خداوند به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) حق شفاعت داده است، ولي به ما گفته است كه شما حق نداريد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) طلب شفاعت كنيد.

مانند اين است كه كسي شما را به منزل خودش دعوت كند و بهترين غذاها را در سفره بگذارد و بگويد من شما را دعوت كردم، ولي شما حق نداريد به اين غذاها دست بزنيد. اين، مسخره است و قرآن و مقدسات را استهزاء كردن است.

* * * * * * *

سوال:

مصاحبه شيخ عبد العزيز آل شيخ، به وقت ايران، در چه روز و چه ساعتي بود؟

جواب:

ما در سال 1383 يا 1384 با ايشان مناظره داشتيم. روزي در كنار بيت الله الحرام ايشان را ديدم و درخواست چند سوال كردم. ايشان آدرس و تلفن خودش و دفترش در طائف را به ما داد. رفتيم داخل دفتر ايشان و چندين نفر ديگر هم آنجا بودند و من با آقاي نواب هم طرف ديگر نشستيم. سوال را طرح مي كرديم و ايشان هم جواب مي داد. يكي از اساسي ترين سوالاتي كه من پرسيدم و ايشان نتوانست جواب بدهد، بحث توسل بود.

گفتم: چرا شما مي گوييد توسل، شرك است؟

گفت: براي اين كه نوعي بت پرستي است.

گفتم: خداوند در سوره نساء، توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را يك امر مشروع دانسته است:

وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا

سوره نساء/آيه64

هر كس نزد پيامبر بيايد و پيامبر براي او طلب مغفرت كند، خداوند او را مي بخشد.

سوره يوسف از قول برادران حضرت يوسف (عليه السلام) كه نزد پدر خود مي آيند، مي گويد:

قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا

سوره يوسف/آيه97

اي پدر! براي ما طلب مغفرت كن.

اگر اين توسل نيست، پس چيست؟! حضرت يعقوب (عليه السلام) به اينها نگفت كه شما مشرك شده ايد و برويد خدا را بخوانيد. بلكه فرمود:

سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي

سوره يوسف/آيه98

ايشان گفت: اين مربوط به زمان حيات پيامبر (صلي الله عليه و سلم) است و وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، توسل هم تمام شد. اگر توسل به پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، كار درستي است، چرا بعد از دفن پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، يك نفر هم از صحابه نيامد كنار قبر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) متوسل شود؟

گفتم: شيخنا! از شما عجيب است. صدها روايت در كتاب هاي شما هست كه صحابه، كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي آمدند و متوسل مي شدند.

گفت: يك مورد را بگو.

گفتم: آقاي بلال بن حارث، صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، در زمان عمر بن خطاب كه قحطي مي شود، كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي آيد و مي گويد:

يا رسول الله! استسق لامتك، فإنهم قد هلكوا.

مردم از قحطي، از بين رفتند، از خداوند طلب رحمت كن.

بعد از آن، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به خواب آقاي بلال بن حارث آمد و گفت: برو به جناب عمر سلام برسان و ... .

همه، اين را از فضائل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آورده اند.

ايشان گفت: اين روايت ضعيف است.

گفتم: جناب شيخ! دو نفر از استوانه هاي علمي و رجالي شما، شهادت بر صحيح بودن اين روايت داده اند. آقاي ابن حجر عسقلاني ـ متوفاي 852 هجري ـ در كتاب فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد2، صفحه412 و آقاي ابن كثير دمشقي ـ متوفاي 774 هجري ـ در كتاب البداية و النهاية، جلد7، صفحه105 مي گويند روايت صحيح است.

ايشان فوري گفت: آن كتاب ها را براي من بياوريد.

ايشان هم مانند بن باز، نابينا بود. كتاب را آوردند و براي ايشان خواندند و گفتند: همان طوري كه ايشان مي گويد، ابن حجر و ابن كثير روايت را صحيح مي دانند.

ايشان شروع كرد به گفتن كه مباني شرك و توحيد، اين چنين است و ... . يكي از همراهان وي گفت: شيخ! ايشان مي گويد كه ابن حجر و ابن كثير، روايت را صحيح مي دانند، شما اگر راست مي گوييد، در صحت روايت مناقشه كنيد. نه اين كه يك بحث انحرافي مطرح كنيد.

ما، تمام اين مناظره را ضبط كرده ايم و در سايت خودمان قرار داده ايم.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | امير | United States - Lafayette | ١٢:٠٠ - ٠٥ تير ١٣٨٨ |
سلام باتشكر محبت نمائيد منبع مطلب زير را ذكر نمائيد: وعايشه هر وقت يادش مي‌آمد، گريه مي‌کرد و مي‌گفت: اي کاش! مرده بودم و جنگ جمل را به راه نمي‌انداختم

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
هر دو عبارت مورد نظر شما :
فكانت عائشة تقول وددت أني كنت ثكلت عشرة مثل ولد الحرث بن هشام وأني لم أسر مسيري الذي سرت وروي أنها ما ذكر مسيرها قط إلا بكت حتى تبل خمارها وتقول يا ليتني كنت نسيا منسيا
الاعتقاد والهداية إلى سبيل الرشاد على مذهب السلف وأصحاب الحديث ، ج 1 ص 373 اسم المؤلف: أحمد بن الحسين البيهقي الوفاة: 458 ، دار النشر : دار الآفاق الجديدة - بيروت - 1401 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : أحمد عصام الكاتب
عبارت عائشه در مورد اينكه كاش قبل از جنگ مرده بودم :
ودخلوا على عائشة فقالت والله لوددت أني مت قبل هذا اليوم بعشرين سنة
المنتظم في تاريخ الملوك والأمم ، ج 5 ص 93 اسم المؤلف: عبد الرحمن بن علي بن محمد بن الجوزي أبو الفرج الوفاة: 597 ، دار النشر : دار صادر - بيروت - 1358 ، الطبعة : الأولى
الفتنة ووقعة الجمل ج 1 ص 177 ، اسم المؤلف: سيف بن عمر الضبي الأسدي الوفاة: 200 ، دار النشر : دار النفائس - بيروت - 1391 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : أحمد راتب عرموش
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

2 | محمد | Iran - Shiraz | ١٢:٠٠ - ٢٧ مرداد ١٣٨٨ |
با سلام لطفا لينك فايل صوتي مناظره با آل شيخ كه دكتر قزويني گفتند روي سايت قرار داديم را برايم بفرستيد

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
مي‌توانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=monazerat&id=3
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | بابك | India - Mumbai | ١٢:٠٠ - ١١ شهریور ١٣٨٨ |
با سلام و خسته نباشيد
ميخواستم بدانم آيا وهابيت به داخل خاك ايران هم نفوذ كرده؟
يعني ما در ايران هم ميهن وهابي هم داريم واگر هست آيا آمار دقيقي از تعداد آنها هست؟
4 | علوي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٣ شهریور ١٣٨٨ |
بله در ايران هم بسيارند و دارند هر روز بر تعدادشان افزوده ميشود و در غالب اهل سنت قايم شده اند و اهل سنت هم چندان ناراضي نيستند.
در استان هاي : گلستان و سيستان و بلوچستان مراکز اصليشان است ولي در کردستان و استانهايي مثل بوشهر هم فعاليت دارند.
مثل عبد المالک ريگي ...
بايد مسئولان کاري کنند.!

يا علي
5 | بابك | Iran - Khorramshahr | ١٢:٠٠ - ١٥ شهریور ١٣٨٨ |
بهترين درود ها و سلام هابه برادرم مومن عبدالله سخنان شما بسيار آگاهانه و آگاهي بخش و در عين حال بسيار شيوا و مستدل و به دور از هر گونه تعصب بود از پروردگار برايتان آرزوي سلامت و تندرستي روزافزون دارم يا علي
6 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ١٥ شهریور ١٣٨٨ |
جناب بابک سلام عليکم لطفا به اين نقشه منتشر شده توسط محبين عمر توجه کنيد: http://www.imagebee.net/images/hsx8mjwundezz3q7l5v0.jpeg بنده خودم بارها از محبين عمر شنيده ام که به دنيا اعلان مي‌کنند که در ايران جمعيتشان ۲۰ ميليون است. جدا از دروغ پردازي هاي رايج در بين آنها حکايت مورد هجوم بودن ايران از سوي آنها يک واقعيت انکارناپذير است. اولا مطلبي که بنده خودم اخيرا به آن پي بردم شباهت عجيب بين مذهب محبين عمر و بادنما است. چنان مذهب آنها از محتوي خالي است که به آساني هرگونه مکتبي را فقط به صرف ضديت با تشيع قبول مي‌کنند. دوم آنکه بنده متوجه شده ام اگر شما اثري از اسلام در بين آنها مي‌بينيد تمام به دليل زحمات و تلاشهاي شيعيان است. به عبارت ديگر اگر خون دل خوردن هاي شيعه نبود اثري از اسلام باقي نمانده بود. مذهب آنها يک تقليد ناقص و تحريف شده از تشيع است. به همين دليل اگر تشيع اندکي کوتاه بيايد کل اسلام از ريشه برکنده خواهد شد. شايد اين سخنان براي شما بوي تعصب دهد. ولي فقط اگر اندکي در کتب آنها مطالعه کنيد و از خداشناسي آنها شفاها و کتبا جويا شويد انحرافات عظيمي را مشاهد خواهيد کرد. فقط کافي است با اندکي مطالعه تاريخ ببينيد که بعد از واقعه عاشورا اسلام به چه تبديل شده بود. سوم آنکه متاسفانه با اجراي سياستهاي اجتماعي غير علوي محبين عمر روز به روز تسلط اقتصادي بيشتري مي‌يابند. متاسفانه راهاي تجاري ايران از بلاد محبين عمر مي‌گذرد. از آن بدتر ما حجم انبوه فرار سرمايه هاي انساني و مالي را به بلاد محبين عمر داريم. اکنون محبين عمر از لحاظ جمعيتي و تمکن مالي و دخول نفتي و تسلط بر طرق تجاري و تکثر منابع مالي بسيار و بسيار بر ما غلبه دارند. اما دو نکته بسيار مهم را فراموش نکنيد: اول آنکه محبين عمر براي شکوفايي صنعتي بايد پا برروي اصول خود بگذارند. چنانچه واضح است که بلادي از محبين عمر توسعه يافته است که لايسم و نوکري نصاري و يهود و بودايي در آن حکم فرما است. به عبارت ديگر شکوفايي صنعتي آنها منوط به دوري از ريا و تظاهر به دين عمري است. دوم آنکه به دليل پوچ بودن و خالي از محتوي بودن مکتب توانايي مقابله با مکاتب غربي را ندارند. نکته جالب اين است که اين امر نه تنها استقلال فکري آنها را در دين از ميان برده است بلکه باعث شده که در علوم طبيعي نيز استقلال نداشته باشند. به همين دليل به مشيت الهي محبين عمر به شدت در علوم ضعف نشان مي‌دهند. اصولا تا زماني که «عمريسم» و «ابوبکريسم» در بلاد اسلام (حتي نعوذ بالله درميان ما) رايج باشد مسلمانان در صحنه علمي و تکنولوژي و صنعتي عملا هيچ محسوب مي‌شوند و در نهايت ضعف خواهند بود. باشد که قدوم مبارک فرمانرواي زمان و مکان خليفه خالق در ميان مخلوقين حضرت ولي عصر (عليه السلام) جامعه اسلامي را از هم از چنگال وهابيت و هم «وهابيسم» نجات دهد. يا علي
7 | بابك | India - Mumbai | ١٢:٠٠ - ١٥ شهریور ١٣٨٨ |
ممنون از شما كه اين آگاهي را به من داديد.من تا امروز فكر ميكردم فقط دار و دسته ريگي وهابي هستند ولي اين حرفهاي شما
تا حد زيادي من را شوكه كرد
پس ما تا چند سال ديگر در كشور خودمان هم غريبه ميشويم چه كاري از ما بر مي آيد؟

يا علي
8 | بابك | India - Mumbai | ١٢:٠٠ - ١٦ شهریور ١٣٨٨ |
با سلام يكي از دوستان در نقد اهل تسنن مطلبي برايم فرستاد كه بسيار اهانت آميز و زشت بود كه اين مطالب درباره پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد مصطفي(ص)بود و مرا بسيار آزرده خاطر كرد و رنجاند. از آقاي قزويني خواهشمندم كه پاسخ مرا بدهند و درستي يا نادرستي اين جملات اهانت آميز زير را به من بگويند: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ بْنِ مَيْمُون، أَخْبَرَنَا عِيسَى بْنُ يُونُسَ، عَنْ هِشَام، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَائِشَةَ رضى الله عنها قَالَتْ سَمِعَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم رَجُلاً يَقْرَأُ فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَ : رَحِمَهُ اللَّهُ، لَقَدْ أَذْكَرَنِي كَذَا وَكَذَا آيَةً، أَسْقَطْتُهُنَّ مِنْ سُورَةِ كَذَا وَكَذَا رسول خدا شنيدند كه مردي در مسجد قرآن مي خواند ، پس فرمودند خدا فلاني را رحمت كند ; آيه فلان و فلان از سوره فلان را به ياد من آورد ... كه من آن ها را از سوره فلان فراموش كرده بودم وَفَتَرَ الْوَحْىُ فَتْرَةً حَتَّى حَزِنَ النَّبِىُّ - صلى الله عليه وسلم - فِيمَا بَلَغَنَا حُزْنًا غَدَا مِنْهُ مِرَارًا كَىْ يَتَرَدَّى مِنْ رُءُوسِ شَوَاهِقِ الْجِبَالِ ، فَكُلَّمَا أَوْفَى بِذِرْوَةِ جَبَل لِكَىْ يُلْقِىَ مِنْهُ نَفْسَهُ ، تَبَدَّى لَهُ جِبْرِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ حَقًّا . فَيَسْكُنُ لِذَلِكَ جَأْشُهُ وَتَقِرُّ نَفْسُهُ فَيَرْجِعُ ، فَإِذَا طَالَتْ عَلَيْهِ فَتْرَةُ الْوَحْىِ غَدَا لِمِثْلِ ذَلِكَ ، فَإِذَا أَوْفَى بِذِرْوَةِ جَبَل تَبَدَّى لَهُ جِبْرِيلُ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ. بخاري مي گويد : مدت زماني وحي قطع شد ; تا اينكه - طبق آنچه به ما خبر رسيد - رسول خدا اندوهگين گرديدند به حدي كه هر روز چند بار مي خواستند خود را از بالاي قله كوه ها به پايين پرت كنند. پس هر زمان كه مي خواستند خود را به پايين پرت كنند جبريل خود را به او نشان مي داد و مي گفت : اي محمد تو واقعا فرستاده خدا هستي !! پس به همين سبب نگراني حضرت از بين مي رفت و دلش آرام مي گرفت ; اما باز وقتي بعد از چند وقت به او وحي نشد دوباره به دنبال همين كار مي رفت پس وقتي به كوهي مي رسيد جبريل خود را براي او آشكار كرده و همين مطلب را براي او مي گفت حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ دِينَار، قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ، يُحَدِّثُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم كَانَ يَنْقُلُ مَعَهُمُ الْحِجَارَةَ لِلْكَعْبَةِ وَعَلَيْهِ إِزَارُهُ. فَقَالَ لَهُ الْعَبَّاسُ عَمُّهُ يَا ابْنَ أَخِي، لَوْ حَلَلْتَ إِزَارَكَ فَجَعَلْتَ عَلَى مَنْكِبَيْكَ دُونَ الْحِجَارَةِ. قَالَ فَحَلَّهُ فَجَعَلَهُ عَلَى مَنْكِبَيْهِ، فَسَقَطَ مَغْشِيًّا عَلَيْهِ، فَمَا رُئِيَ بَعْدَ ذَلِكَ عُرْيَانًا صلى الله عليه وسلم. جابر بن عبد اللّه نقل مى كند كه رسول خدا همراه مردم سنگ هاي كعبه را جا به جا مي نمودند در حاليكه لنگي بر تن داشتند ; پس عباس عموي ايشان به ايشان گفت : اي فرزند برادرم اگر اين لنگ را باز كني و آن را بر روي دوشت بگذاري در زير سنگ ( راحت تر خواهي بود ) پس ايشان لنگ را باز كرده و آن را بر روي دوش خود انداخت!!! ; ناگهان بيهوش بر روي زمين افتاد ; پس ديگر بعد از آن كسي حضرت رابرهنه نديد

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين مطالب در كتب اهل سنت آمده و حقيقت دارد ! در واقع اين مطالب جزيي از اهانت هايي است كه اهل سنت نسبت به رسول خدا (ص) در كتب اهل سنت موجود است ! و خود آنها بايد پاسخگوي مطالب مطرح شده باشند !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
9 | اكبر قرباني | Iran - Tehran | ٢٢:٢٢ - ٠٢ مرداد ١٣٨٩ |
خدا قوت به اميد آن روزي که وهابيت ازبين برود
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب