2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
پاسخ به شبهات وهابيت
کد مطلب: ٥٥٧٩ تاریخ انتشار: ٢٣ اسفند ١٣٨٧ تعداد بازدید: 26990
سخنراني ها » پاسخگویی به شبهات
پاسخ به شبهات وهابيت

شبهه و هراس افکنی وهابیت علیه شیعه و لزوم پاسخگویی
پاسخ به شبهات 87/12/23

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 87/12/23

استاد حسيني قزويني

امروز، مسئله هجمه بر فرهنگ شيعه و زير سوال بردن مباني اعتقادي شيعه، از مباحث روز جهان معاصر است. حدود 30 هزار عنوان كتاب و مقالهء ضد شيعي را در عرصهء اينترنت به نمايش گذاشته اند. حال آنكه بنده با توجه به 25 سال سابقه فعاليت در اين حوزه، از همان روزهاي اولي كه اينترنت وارد حوزه شد و با آن سر و كار داشتيم، بررسي هاي زيادي داشتيم كه آمار سايت هاي شيعه، چقدر است؟ حتي با برخي مراكزي كه منحصرا در اين زمينه كار مي كنند ارتباط داشتيم، اظهار داشتند كه تمام سايت هاي شيعه - داخل و خارج از كشور - به مرز 5 هزار مورد نمي رسد، ولي حدود 40 هزار سايت وهابيت در زمينهء هجمه عليه شيعه فعاليت مي كنند. اين، تقابل نادرستي است. در عرصه ماهواره، در آماري كه بنده دارم، بيش از 50 ماهوارهء فعال وهابيت، شبانه روز، عليه شيعه، شايعه پراكني و شبهه افكني مي كنند. از همين امارات متحده عربي گرفته تا ماهواره هاي خود عربستان سعودي مانند شبكه المجد و شبكه أقرأ مصر و المستقلهء لندن و أخيرا هم شبكه هاي ماهواره اي ضد انقلاب ها در لس آنجلس، به كمك تفكر وهابيت برخاسته اند و برنامه هاي كذايي عليه نظام جمهوري اسلامي را كاسته اند و به هجمه عليه شيعه پرداخته اند. اگر از طريق ماهواره يا اينترنت، به شبكه هاي ماهواره اي كه حتي به زبان فارسي، عليه شيعه، شبهه افكني مي كنند نگاه كنيد، حقيقت اين مطلب روشن مي شود.

در برابر اين همهء ماهواره هايي كه روزانه همانند قارچ از زمين مي رويد - آماري بنده از سه ماه اخير دارم، سه چهار ماهواره وهابيت با واژه هاي نور، وارد عرصه مبارزه عليه شيعه شده اند و برنامه هاي منظم و دقيقي براي زير سوال بردن فرهنگ شيعه دارند -، آيا ما در عرصهء بين المللي، 5 ماهواره اي كه بتواند پاسخ گوي اين شبهات باشد، داريم؟ خير، نداريم. برخي از ماهواره هايي هم كه توسط شيعه ساخته شده اند، عمدتا، به مسائل سياسي مي پردازند و اگر در اين زمينه پاسخ گويي دارند، در حاشيه برنامه هاي شان قرار دارد.

يكي از ماهواره هايي به نام «اهل البيت» كه توسط يكي از علماي بزرگ عراق راه اندازي شد، دو سه ماه به پاسخ گويي به شبهات پرداختند و اين ماهواره از امارات متحده پخش مي شد. آنچه كه بنده شنيدم، گفته اند كه در طول يك ماه، حدود 600 هزار شكايت از طرف وهابيت و اهل سنت براي آنها آمد و اين ماهواره را از مركز پخش بستند و الان هم از طريق مركز ديگري پخش مي شود كه كيفيت مطلوبي ندارد. وقتي يك ماهواره، يك ماه از اهل بيت (عليهم السلام) دفاع و پاسخ گويي مي كند، آنها اينچنين در صحنه حاضرند و صدها هزار شكايت ارائه مي دهند تا مسئول آن مركز، از پخش آن جلوگيري كند، ولي شبانه روز، توسط ماهواره ها، به مقدسات شيعه جسارت مي شود و علنا به ائمه (عليهم السلام) توهين مي كنند و عبارات ركيك در ماهواره مطرح مي كنند و به مراجع شيعه، فحاشي مي كنند، ولي كوچك ترين عكس العملي از اين طرف ديده نمي شود كه اين هم مايهء تأسف است.

در عرصهء نشر، كافي است كه به آمارهاي بنده توجه كنيد تا بدانيد كه در اين دريا چه طوفان است:

در سال گذشته، توسط فرزند ناخلف يكي از مراجع عظام تقليد گذشته كه مايهء فخر شيعه است - مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني - كتابي عليه شيعه نوشته شد به نام «الشيعة و التصحيح». حضرت آيت الله العظمي سبحاني به خود من فرمود كه از يكي از راديوهاي عربي شنيدم كه صدام در يكي از سخنراني هاي خود گفته بود:

اگر جنگ 8 ساله ما عليه ايران، هيچ فايده اي نداشت جز اينكه اين كتاب نوشته و منتشر شد، براي ما بس است.

اين كتاب، طبق تصريح حضرت آيت الله العظمي سبحاني در مقدمهء كتاب «جوان شيعه پاسخ ميدهد»، فقط در يكي از كشورهاي عربي با تيراژ 8 ميليوني، چاپ و در كشورهاي اسلامي منتشر شد. اگر شما به اينترنت سر بزنيد، مي بينيد كه اين كتاب به زبان هاي مختلف در سايت هاي متعدد قرار گرفته است.

آماري كه مجلهء ميقات - وابسته به سازمان حج - منتشر كرد، فقط در يك سال در ايام حج، عربستان سعودي، 10 ميليون و 586 هزار جلد كتاب به 200 زبان زنده دنيا، در اختيار زائرين بيت الله الحرام قرار داد.

بنده حدود دو سال قبل كه به مكه مشرف شدم، در روز 12 ذي الحجه، يك روزنامه كوچكي به زبان فارسي در چادرهاي ايراني پخش مي كردند و بنده با خودم آوردم. خواندم كه وزير ارشاد عربستان سعودي مصاحبه كرده و گفته بود:

ما در 20 روز اول ايام حج، 10 ميليون جزوه و سي دي و نوار كاست در اختيار زائرين بيت الله الحرام به صورت رايگان قرار داديم.

غالب اين جزوات و سي دي ها، داراي مطالب ضد شيعه است. گويا امروز براي آنها، هيچ مسئلهء مهم و اساسي، جز زير سوال بردن فرهنگ شيعه نيست. با اينكه اين همه پاسخ توسط بزرگان داده مي شود و به دستشان مي رسد، ولي بدون توجه به اين پاسخ ها، به كارشان ادامه مي دهند.

بنده حدود 5 روز قبل از ماه رمضان امسال، به مكه مشرف شدم. اگر اشتباه نكنم، در روز 26 شعبان، با شيخ احمد الغامدي - رئيس هيئت امر به معروف و نهي از منكر استان مكه - ديداري يك ساعته داشتم. ايشان با اينكه در مقايسه با ساير وهابيت، آدم نيمه منصفي است و بهتر از آنان است، گفت:

آيا شما نمي خواهيد دست از اعتقاد به تحريف قرآن برداريد؟ تا كِي مي خواهيد عايشه را مورد تهمت قرار بدهيد و نسبت زنا به او بدهيد؟ آيا نمي خواهيد اين عقيده به عصمت و علم به غيب ائمه (عليهم السلام) را كنار بگذاريد؟ وقتي برخي از اهل سنت ايران به اينجا مي آيند و با بنده صحبت مي كنند، مي گويند: در تلويزيون ايران، عكس سگ و الاغ را مي كشند و نام عمر و ابوبكر را در داخل تصوير سگ و الاغ مي نويسند. اين چه وضعي است كه شما شيعيان در ايران داريد؟

خدا مي داند كه من مانده بودم كه به ايشان چه بگويم؟! اگر يك فرد عادي يا شترچران بيابان هاي رياض، اين حرف ها را بگويد، استبعادي ندارد، ولي كسي كه بيش از تمام مسئولين نظام سعودي، با حجاج ايراني سر و كار دارد، اين حرف ها را مي زند. چون حجاج ايراني كه به آنجا مي روند، ساير مسئولين عربستان سعودي، با زائران ارتباطي ندارند و تنها ارگاني كه با زائران بيت الله الحرام ارتباط تنگاتنگي دارد، اعضاي هيئت امر بمعروف و نهي از منكر است. رئيس اين بخش - كه توسط خود پادشاه عربستان سعودي منصوب مي شود - اينچنين برداشتي دارد. مقداري با ايشان صحبت كردم و گفتم: بحث تحريف قرآن، تكليفش روشن است و بزرگان ما از زمان هاي گذشته در اين زمينه حرف زده اند و عبارات را برايش خواندم. گفتم: حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) مي گويد:

القول بالتحريف قول بخرافة و خيال.

آيا اين براي شما كافي نيست؟! گفتم: امام خميني (ره) مي گويد:

هيچ صاحب عقل و خِردي، تصور تحريف قرآن را در ذهنش نمي گذراند.

اين قدماي ما هستند مانند علامه حلي (ره) كه مي گويد:

بحث تحريف قرآن، زير سوال بردن تنها معجزه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.

در مورد عايشه هم گفتم: از اين مراجع و بزرگان ما، كداميك نسبت ناروا به او داده اند؟ بزرگان شما مانند ناصر الدين الباني - كه از او به بخاري دوران ياد مي كنيد و بن باز، مفتي عربستان سعودي در مورد او گفته كه بايد او را امام الحديث بناميم - صراحتا در كتاب هايش نوشته است:

امكان فحشاء در ميان زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعيد نيست.

ولي شما نمي توانيد يك فقيه و عالم شيعي را پيدا كنيد كه در اين 15 قرن، معتقد به فساد اخلاقي زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) باشد.

در مورد تلويزيون ايران هم گفتم: جناب شيخ! بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، بخاطر رعايت حال اهل سنت، حتي براي يك بار، زيارت عاشورا از صدا و سيما پخش نشده است. آن وقت شما مي گوييد كه عكس سگ و الاغ را مي كشند و داخل آن نام عمر و ابوبكر را مي نويسند؟! كساني كه اين اخبار را به شما مي دهند، افراد مغرضي هستند. شما شبهه اي نداشته باشيد كه اينها، كذّاب و افتراء زننده هستند.

ايشان گفت: چرا شما معتقديد كه ائمه (عليهم السلام) علم به غيب دارند؟ اين غلوّ است و قرآن مي گويد:

وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ (سوره انعام/آيه59)

گفتم: چيز خوبي را گفتيد. آقاي ابن تيميه در كتاب مجموعهء فتاواي خود مي گويد:

بسياري از صحابه و تابعين، داراي علم به غيب بودند.

حتي اين قيّم جوزيه - شاگرد ابن تيميه - مي گويد:

استاد ما - ابن تيميه - داراي علم به غيب بود و بارها نسبت به آينده خود من، پيشگويي كرد و مطابق با واقع درآمد و در قضيه حملهء مغول، ايشان پيشگويي هايي كرد و به او گفتيم: با اين قاطعيت، پيشگويي نكن. گفت: آنچه كه مي گويم، در لوح محفوظ نوشته شده است.

امام شما از لوح محفوظ خير مي دهد، ولي اگر ما اينچنين مطالبي را به ائمه (عليهم السلام) و اهل بيت (عليهم السلام) كه قرآن به طهارت آنها گواهي داده و قرآن، امير المومنين (عليه السلام) را نفس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شمرده است، نسبت داديم، غلوّ و شرك است و قتل شيعه واجب است؟! گفت: اينها در كجا نوشته شده است؟ من هم آدرس منابع را به او نشان دادم.

خدا را شاهد مي گيرم! قسم به روح پاك امام رضا (عليه السلام)! كه در جوار و محضر او نشسته ايم، همان طور مانده بود كه به من چه بگويد. آخرين جمله اي كه به بنده گفت، اين بود: چرا اين مطالب را بزرگان و مراجع شما نمي نويسند و منتشر نمي كنند؟ گفتم: اگر مراجع ما بنويسند، شما اجازهء ورود اين مطالب را به عربستان سعودي مي دهيد؟ گفت: اگر مراجع عظام ملي و حكومتي شما، اين مواردي را كه من گفتم، بنويسند، متعهد و ملتزم مي شوم كه اينها را داخل عربستان سعودي با هزينه خودم، چاپ و منتشر كنم.

بنده هم اين مطالب را خدمت برخي از مراجع عظام تقليد - مخصوصا حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي كه در اين زمينه، اهتمام بيشتري دارد - بيان كردم. گفت: آنچه را كه شما بنويسيد، ما جواب مي دهيم و عملا هم مي نويسيم. ولي آيا اگر ما نوشتيم، اينها ملتزم مي شوند و تعهد مي دهند دست از اين كارها بردارند؟ اگر مراجع ما نوشتند كه ما معتقد به تحريف قرآن نيستيم، آيا اين كتاب ها و جزوات و سي دي هايي كه در رابطه با تحريف قرآن شيعه مي نويسند و منتشر مي كنند، حاضرند اينها را كنار بگذارند؟

ما بايد بدانيم كه الآن در چه موقعيتي هستيم و تكليف مان چيست؟ رسالت يك طلبهء امروزي و سرباز حضرت ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه فداء)، غير از رسالت طلبهء 20 سال گذشته است. خصوصا با توجه به پيروزي انقلاب اسلامي ايران كه فرهنگ شيعه، هر روز، مرزها را فتح مي كند و به گوش افرادي كه اصلا با واژهء شيعه آشنا نبودند مي رسد و با توجه به رويكرد گسترده اي كه توسط جوانان و تحصيل كرده ها و پژوهش گران به طرف مكتب شيعه حاصل مي شود و اين سيل عظيم شبهاتي كه - در عكس العمل به گسترش فرهنگ شيعه در عرصه بين الملل است و - توسط وهابيت صورت مي گيرد، تكليف ما غير از تكليف ساليان گذشته است.

بنده، اين آمار - مربوط به 6 سال قبل - را در اكثر تأليفاتم آورده ام كه در يكي از مراكز پژوهشي حوزه علميه قم - مركز أبحاث عقائدية - كه زير نظر حضرت آيت الله العظمي سيستاني است، بعد از انقلاب اسلامي، كتاب هاي ضد شيعه را در داخل و خارج از كشور جمع آوري كردند و توانستند حدود 5 هزار كتاب ضد شيعه را كه توسط وهابيت يا كساني كه خطوط وهابيت را پيروي مي كنند، تهيه كنند. بررسي كردند و متوجه شدند كه 75% اين كتب، بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران نوشته شده است. مسئول اين مركز مي گفت:

در طول سالِ هاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، حدود 3 برابر اين 14 قرن، عليه شيعه، كتاب نوشته شده است.

تعدادي از محققين توانمند را انتخاب كردند و شبهات آنها را بيرون آوردند و موضوع بندي كردند و حدود 8 هزار شبهه در 600 عنوان شد. چند نسخه از اين را چاپ كردند و در اختيار تعدادي از مراجع و بزرگان قرار دادند.

بنده در اجلاسيه اساتيد سطوح عالي و خارج حوزه علميه قم، عرض كردم كه 8 هزار شبهه را پاسخ دادن، كار يك يا دو يا ده محقق و يك يا دو يا ده موسسه نيست و نياز به بسيج همگاني دارد و بايد اساتيد حوزه هاي علميه و دانشگاه هاي شيعه در سراسر جهان وارد شوند و به اين شبهات جواب بدهند. بر فرض كه از اين تعداد، حدود 7500 شبهه، تكراري يا بي اساس است، ولي0 50 شبهه اساسي است كه بايد بنشينيم و به اينها جواب بدهيم.

فقط درباره حديث ثقلين، 148 مورد شبهه وارد كرده اند. اينها نياز به پاسخ گويي دارد و نبايد انتظار داشته باشيم كه بازاري ها و كسبه ها و افراد عادي و كارمندان دولت به اينها پاسخ بدهند، بلكه اين رسالت به عهده ماست و مسئوليت، متوجه ما طلبه هاست.

نكته ديگري كه بايد دقت و توجه ويژه اي به آن شود، اين است:

آمارها نشان مي دهد كه در دو دهه اخير، شايد 5 هزار برابر اين 15 قرن، جوانان اهل سنت و وهابيت، به طرف مذهب شيعه كشيده شده اند.

بنده عباراتي را از شخصيت هاي برجسته وهابيت براي شما مي خوانم تا بدانيد كه ليدرهاي وهابيت و آنهايي كه قلم به دست هستند و در خط مقدم جبهه بر ضد شيعه كار مي كنند، از اين گستره فرهنگ شيعه، به وحشت افتاده اند:

آقاي دكتر غنيمان ـ از اساتيد دانشگاه مدينه و رياض ـ مي گويد:

إن الوهابين علي يقين بأن المذهب الإثني عشري هو الذي سوف يجذب إليه كل أهل السنة و كل الوهابيين في المستقبل القريب.

وهابيين يقين پيدا كرده اند كه تنها مذهبي كه در آينده بسيار نزديك، همهء أهل سنت و وهابيت را به طرف خودش جذب مي كند، مذهب شيعهء اثنا عشري است.

المنهج الجديد و الصحيح في الحوار مع الوهايين، ص178

آقاي شيخ ربيع بن محمد - از شخصيت هاي علمي سعودي ـ مي گويد:

و ممّا زاد عجبي من هذا الأمر أنّ إخواناً لنا و منهم أبناء أحد العلماء الكبار المشهورين في مصر و منهم طلاّب علم طالما جلسوا معنا في حلقات العلم و منهم بعضُ الإخوان الذين كنّا نُحْسن الظنَّ بهم، سلكوا هذا الدَرْب و هذا الاتّجاه الجديد هو التشيّع.

آن چه باعث فزوني و شگفتي من گرديده، اين است كه گروهي از برادران وهّابي ما كه برخي از فرزندان شخصيّت هاي علمي در مصر هستند و برخي هم از دانشجوياني هستند كه مدّت ها در جلسات علمي ما شركت مي جستند و برخي از برادراني كه ما به آنان خوش بين بوديم، اخيرا به سراغ مكتب تشيّع رفته اند.

الشيعة الإماميّة في ميزان الإسلام، ص5

اخيرا هم غوغايي توسط آقاي قرضاوي ـ رئيس هيئت علماي اسلامي جهان ـ راه اندازي شد و هجمه هايي عليه شيعه مطرح كرد كه:

شيعه بدعت گذار است و نيروهاي ورزيده تربيت كرده تا به كشورهاي اسلامي بفرستد و ميلياردها دلار هزينه مي كند. شيعه را كافر نمي دانيم، ولي بدعت گذار مي دانيم و ... .

صحبت هاي او به يكي از مباحث داغ سايت هاي اينترنتي تبديل شد.

يكي از ائمه جمعه و جماعت لبنان - مسجد قدس - اعلام كرد:

علت عصبانيت آقاي قرضاوي و هجمه بي سابقه ايشان، شيعه شدن فرزند ايشان - عبد الرحمان يوسف قرضاوي - بود.

فرزند او كه از شخصيت هاي برجسته مصري و از شعراي زبردست مصر است، اين مطلب را انكار نكرده است. چند روز قبل هم در اينترنت ديدم كه در يكي از روزنامه هاي عربستان سعودي، تكذيب كردند و نوشتند كه پسر آقاي قرضاوي شيعه نشده است و بلافاصله دفتر ايشان اطلاعيه داد:

كساني كه از طرف من اطلاعيه صادر مي كنند، ارتباطي به اينها ندارد و اگر نياز باشد، خودم اطلاعيه مي دهم و هر اطلاعيه اي كه از غير دفتر من داده شود، بي اعتبار و دروغ است.

البته ايشان يك آدم مؤدبي است و براي احترامي كه به پدرش دارد، اين قضيه را علنا مطرح نكرد. فرداي روزي كه شيعه بودنش را مطرح كرد، سايت او فيلتر شد.

آقاي شيخ محمد مَغراوي - از نويسندگان بزرگ عربستان سعودي ـ مي گويد:

بعد انتشار المذهب الإثني عشري في مشرق العالم الإسلامي، فخفت علي الشباب في بلاد المغرب . . .

با گسترش مذهب تشيّع در ميان جوان هاي مشرق زمين، بيم آن دارم كه اين فرهنگ در ميان جوان هاي مغرب زمين نيز گسترده شود.

من سبَّ الصحابة و معاوية فأُمّه هاوية، ص4

شيخ مُجْدي محمد علي محمد - نويسنده برجسته وهّابي - سخن جالبي دارد و مي گويد:

جاءني شابّ من أهل السنّة حيران، و سبب حيرته أنّه قد امتدّت إليه أيدي الشيعة . . . حتّي ظنّ المسكين أنّهم ملائكة الرحمة و فرسان الحقّ.

يكي از جوان هاي اهل سنت، حيرت زده نزد من آمد. وقتي علت حيرت او را جويا شدم، دريافتم كه دست يكي از شيعيان به وي رسيده است و با فرهنگ شيعه آشنا شده و اين جوان سنّي، تصوّر كرده است كه شيعيان، ملائكهء رحمت و شير بيشهء حقّ مي باشند.

انتصار الحق، ص14 و 11

ما اعتراف مي كنيم كه در عرصهء بين المللي، حضور فعالي براي معرفي فرهنگ شيعه نداريم. تعبيري را امام رضا (عليه السلام) مي فرمايد كه:

اذا عرف الناس محاسن كلامنا، لاتبعونا.

و ما هم نتوانستيم اين را در عرصه بين المللي در اختيار مردم قرار بدهيم و اگر همين قضيه مطرح شود، بنده معتقدم كه جوانان اهل سنت و وهابيت، فوج فوج به طرف فرهنگ شيعه سرازير مي شوند.

بنده حدود دو سه ماه قبل در شبكه ماهواره اي المستقله، پيرامون شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مناظره اي داشتم. يكي از بحث هاي روز عرصه هاي اينترنتي و ماهواره اي، در اين دو سه سال اخير، بحث شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است. حتي امام جمعه زاهدان، رسما در نماز جمعه خود، به اين مضمون اعلام كرد:

به خداوندي خدا قسم! به أسماء بزرگ إلهي قسم! آنچه كه شيعيان در رابطه با شهادت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و خليفه اول و دوم مي گويند، تماما دروغ است.

كسي نيست كه به ايشان بگويد كه اينجا محل قسم خوردن نيست، اگر دليلي داري، اقامه كن. سخنان كوبنده و قاطعي كه شيعه داشته يا كتاب هاي خودتان كه مملوّ از اين هجوم به خانه وحي و جسارت به حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) است و شكستن پهلوي ايشان، مانند كتاب آقاي جويني - كه ذهبي از او به امام تعبير مي كند ـ اين مسائل را مطرح كرده اند.

تقريبا چند جلسه از مناظره گذشته بود كه يكي از طلبه هاي نجف وارد بحث شد ـ گر چه آنگونه كه بايد، نتوانست از فرهنگ فاطمي دفاع كند - و مطالب ضعيفي را ارائه داد و چند نفر از وهابيت كه آنجا بودند، القاء شبهه مي كردند. نزديك بود كه مطالب به جاهاي باريك كشيده شود كه حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي با بنده تماس گرفتند و فرمودند كه در اين مناظره شركت كنم و بنده هم حدود سه جلسه وارد بحث شدم. چند روايت از كتب اهل سنت را خواندم و بررسي سندي هم كردم كه در اين روايت فلان راوي است كه بزرگان رجالي شما او را توثيق كرده اند و روايت صحيح است كه اينها به خانه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) هجوم بردند و ايشان را مورد تهديد قرار دادند و طبق روايت فرائد السمطين جويني - كه ذهبي او را توثيق مي كند و از او به امام تعبير مي كند -، قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و شكستن پهلوي ايشان و سقط جنين و شهادت ايشان را از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرده است. بحث هاي ما سه شب ادامه داشت. اينها در برابر احاديثي كه از كتاب هاي خودشان آورديم، حتي يك مورد هم نتوانستند اشكال وارد كنند.

بعد از اينكه بحث ما تمام شد، دو روز بعد، يكي از دوستان به ما زنگ زدند كه تعدادي از جوانان از دوبي ـ كشور امارات ـ آمده اند قم و مي خواهند شما را ببينند. آمدند و گفتند:

ما بحث هاي شما را در شبكه المستقله شنيديم و احساس كرديم كه شيعه، حرف براي زدن دارد. هم صحبت هاي شما را شنيديم و هم صحبت هاي آقايان وهابي كه در آنجا بودند. سوالاتي داريم كه فقط به همين خاطر به ايران آمده ايم و هيچ كار ديگري نداشتيم و آمده ايم شما را ببينيم و برگرديم.

سؤالات شان را جواب دادم. آنها هم رسما به مذهب شيعه مشرف شدند. يكي از آنها گفت:

پدر من، از علماي طراز اول يكي از كشورهاي اسلامي است و حوزه علميه دارد و تعداد زيادي طلبه تربيت مي كند و يكي از سخنوران و خطباي زبردست آن كشور است. اگر ايشان دو ساعت با شما صحبت كند، قطعا مذهب شيعه را مي پذيرد. اگر او شيعه شود، شايد صدها هزار نفر از جوانان آن كشور به مذهب شيعه مشرف شوند. تقاضايي كه از شما دارم اين است كه دعوت نامه اي براي پدرم بفرستيد تا او به قم بيايد و چند ساعت با شما صحبت كند.

گفتم: بنده با موقعيتي كه دارم، از اين كارها نمي كنم، ولي اگر خود ايشان به قم تشريف بياورند، ما از ايشان پذيرائي مي كنيم و احترام هم مي گذاريم و نه دو ساعت، اگر بيست ساعت هم بخواهد، با ايشان صحبت مي كنيم.

عزيزان! اگر ما بتوانيم در عرصهء بين الملل، خوب و زيبا، فرهنگ شيعه را مطرح كنيم، اهل بيت (عليهم السلام) چيز ديگري از ما نمي خواهند. امروزه، جوامع علمي دنيا، تشنهء فرهنگ اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) هستند. با همين برنامه اي كه دو سه سال است در شبكه ماهواره اي سلام داريم ـ گر چه خيلي هم راضي نيستم، چون خيلي بهتر از اين مي توان كار كرد -، خدا شاهد است كه هر هفته از داخل و خارج كشور، افرادي زنگ مي زنند، - يا با سوال يا بدون سوال كردن - رسما تشيع خودشان را اعلام مي كنند. موارد زيادي داشتيم از لندن و آلمان و كانادا و كشورهاي ديگر كه تماس مي گيرند يا ايميل مي زنند به سايت ما و تشكر مي كنند و مي گويند كه بحث هاي شما باعث شد كه ما با فرهنگ شيعه آشنا شديم و اظهار لطف و تشكر مي كنند.

چندي پيش خدمت يكي از مراجع عظام تقليد بودم و ايشان خيلي اصرار مي كرد كه آمار كساني را كه شيعه مي شوند را يادداشت كنيد تا اگر خواستيم روزي ارائه بدهيم، آمار داشته باشيم. بنده هم گفتم كه آمار همه آنها را داريم كه چه كساني از طريق ايميل و چه كساني كه از طريق تلفن با ما تماس مي گيرند. حتي در يكي از استان هاي شرقي كشور، يك روز، حدود 25 نفر از جوانان آمدند قم و گفتند كه بحث هاي شما را در رابطه با اهل بيت (عليهم السلام) شنيديم و تأسف مي خوريم كه چرا علماي ما اين مطالب را براي ما مطرح نمي كنند، شما هم هر چه مي گوييد، از كتاب هاي ماست. آنها رسما تشيع خود را اعلام كردند و رفتند و اكنون هم مرتبا با ما در تماس هستند و جزوه و سي دي مي گيرند.

نكتهء ديگر اينكه، شخصي از شهر سقّز به ما زنگ زد و گفت:

ما اين بحث هاي شما را مي شنيديم و مسخره مي كرديم و مي گفتيم كه اين آخوندهاي شيعه، از اين بلوف ها زياد مي زنند. من خودم فارغ التحصيل فلان دانشگاه هستم و همسرم هم تحصيل كرده است و دبير است. چند روزي اين مباحث شما را پي گيري كرديم و به همسرم گفتم: اين آدرس هايي كه ايشان از كتاب هاي ما مي دهد، نگاه كنيم و حداقل براي ما ثابت شود كه علماي شيعه دروغ مي گويند. چند مورد را رفتيم مراجعه كرديم و ديديم درست است. حدود سه ماه صحبت هاي شما را بررسي مي كرديم و با كتاب هاي خودمان كه آدرس مي داديد، تطبيق مي كرديم. من و همسرم به اين نتيجه رسيديم كه مذهب شيعه، حق است. اگر اجازه بدهيد، به قم بيائيم و به دست يكي از مراجع عظام تقليد، شيعه شويم. ولي يك خواهش از شما داريم: نام من در شناسنامه ام، عمر است فقط يك نامه اي از حوزه علميه قم به اداره ثبت احوال استان مان بدهيد تا نام خود را عوض كنم و به اسم يكي از ائمه (عليهم السلام) مبدّل كنيم.

اين قضيه براي من خيلي جالب بود. گفتم: مگر شما وقتي مذهب اهل سنت را پذيرفتيد، با ما مشورت كرديد؟ گفت: نه. گفتم: پس اين نتيجه تحقيق خودتان است و نيازي نيست كه به قم بيائيد و به دست مراجع عظام تقليد، شيعه بشويد. ولي اگر كاري از دست ما به عنوان مساعدت برمي آيد، در خدمت كردن حاضريم و بارها هم اعلام كرده ايم كه هدف ما از اين برنامه ها، اين نيست كه جوانان اهل سنت را شيعه كنيم يا از سني شدن جوانان شيعه جلوگيري كنيم، خير. هدف ما تبيين حقائق و اثبات حقانيت اهل بيت (عليهم السلام) و اتمام حجت است. اگر ما به اين هدف رسيديم، اين نتيجه اي است كه شنونده به آن رسيده است. ولي از اينكه يك نفر از حق بُريده و از نور جدا شود، براي ما مايهء تأسف است. يا اگر يك نفر به نور مي پيوندد، مايهء خوشحالي ماست، ولي هدف ما اين نيست. هدف ما چيز ديگري است و مي خواهيم با بازگو كردن تاريخ پنهان، حقائق پشت پرده را بيان كنيم كه در اين 14 قرن، نگذاشتند به مردم برسد. ما دنبال اين هستيم كه اين حلقه هاي مفقوده تاريخ را كه در كتاب ها ثبت شده، ولي بزرگان شما از كنار آنها عبور مي كنند و فاكتور مي گيرند، آنها را بيان كنيم. آقاي طبري حديث الدار را در تاريخ خود مطرح مي كند و مي گويد:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در سال سوم بعثت خود، بعد از نزول آيهء شريفهء:

وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (سوره شعراء/آيه214)

40 نفر از سران قريش را دعوت كرد و بعد از بحث توحيد و رسالت، بحث خلافت امير المومنين (عليه السلام) را مطرح كرد و فرمود:

هذا أخي و وصيي و خليفتي من بعدي. تاريخ الطبري، ج2، ص63

اين روايت را آقاي طبري با صراحت مي گويد. ولي آقايان ابن كثير و ابن تيميه و ابن أثير اين روايت را نقل مي كنند و اين واژه را فاكتور مي گيرند و به جاي:

هذا أخي و وصيي و خليفتي من بعدي.

مي گويند:

هذا كذا و كذا و كذا.

ما مي خواهيم بگوييم كه معناي اين كذا و كذا چيست؟ مي خواهيم بگوييم كه پشت اين كذا و كذا، چه مسائلي خوابيده است؟

وقتي محمد حسنين هيكل - به عنوان يك شخصيت برجسته جهان معاصر- ، كتابي مي نويسد به نام حيات محمد، وقتي در آنجا قضيه حديث الدار را مطرح مي كند، غوغايي عليه ايشان بپا مي شود و به تعبير علامه أميني (ره):

قد قامت القيامة عليه.

ايشان هم در چاپ هاي بعدي، تمام اين قضيه را حذف مي كند.

هدف ما اين است كه بيائيم كتاب چاپ اول اين بزرگوار را با كتاب هاي بعدي او مقايسه كنيم و ببينيم كه قضيه چه بوده است؟

وقتي صحيح مسلم، رابطهء امير المومنين (عليه السلام) با خليفه اول و خليفه دوم را مطرح مي كند، پرده را بالا مي زند. يكي از چيزهايي كه وهابيت در دو سه سال أخير شروع كرده اند به كار كردن روي آن، آمدن به زمين شيعه است. يعني همان طوري كه ما از كتاب هاي آنها، رواياتي براي اثبات حقانيت امير المومنين (عليه السلام) مي آوريم، آنها هم تلاش مي كنند براي اثبات حقانيت ابوبكر و عمر، رواياتي را از كتاب هاي ما بياورند. اگر فرصت شود، بعدا نمونه اي از اينها را عرض مي كنم و فيلم هايي را از اينها تهيه كرديم كه حتي از اساتيد حوزه علميه اهل سنت داخل كشور و خطباي نماز جمعه شان، مطالبي را از نهج البلاغه و شرح نهج البلاغه ميثمي و امثال اينها، رواياتي را نقل مي كنند كه خود ائمه (عليهم السلام) و امام صادق (عليه السلام) مي گويند كه ابوبكر حق است و ... و شيعه ها حرف بي خودي مي زنند كه مي گويند حضرت علي (عليه السلام) حق است. اگر همين بحث را پي گيري كنيم، شايد حدود سي، چهل جلسه براي پاسخ گويي به شبهات امروزي آنها نياز باشد.

در طول يك ماه ماه رمضان امسال، در شبكه المستقله، 90% تلاششان اين بود كه با استناد به روايت شيعه، اثبات كنند اميرالمومنين (عليه السلام) خليفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نبوده است و شيعه دروغ مي گويد. يكي از مسائلي كه طلاب بايد امروز به آن مجهز شوند، پاسخ گويي به شبهات در اين حوزه است.

عباراتي را از نهج البلاغه و ساير كتب مي آورند كه:

ميان امير المومنين (عليه السلام) و خليفه اول، اختلافي نبوده است. امير المومنين (عليه السلام) از خليفه اول و خليفه دوم در نهج البلاغه تعريف و تمجيد كرده است. امير المومنين (عليه السلام) با آنها بيعت كرده است و پشت سر آنها نماز خوانده است و به خليفه دوم دختر داده است.

و ... از اين حرف هاي بي اساس ديگر كه در داخل و خارج كشور مطرح مي كنند.

وقتي از من سوال مي كنند، مي گويم كه شما اگر همان صحيح مسلم خود را - كه به همراه صحيح بخاري، أصح الكتب بعد القرآن مي دانيد و هرگونه خدشه در روايات اين دو، مساوي است با زندقه - باز كنيد، در ج5، ص152، كتاب الجهاد، باب حكم الفيء، آمده است كه:

امير المومنين (عليه السلام) با عباس - عموي پيامبر - (در اواخر خلافت خليفه دوم) مي آيند نزد خليفه دوم و بحث فدك و ارث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را مطرح مي كنند. خليفه دوم صراحتا مي گويد:

فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم، قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم، فجئتما تطلب ميراثك من ابن أخيك و يطلب هذا ميراث إمرأته من أبيها، فقال أبو بكر: قال رسول الله صلي الله عليه و سلم ما نورث ما تركنا صدقة، فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا، ... ، ثم توفي أبو بكر و أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا.

وقتي رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، ابوبكر مدعي شد كه من خليفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) هستم و ... ، و شما (حضرت علي (عليه السلام) و عباس) نظرتان در مورد ابوبكر اين بود كه او دروغ گو و گنه كار و خائن و حيله گر است. ...، و وقتي ابوبكر از دنيا رفت، من گفتم: من خليفه رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) و خليفه ابوبكر هستم و شما دو نفر، نظرتان در مورد من اين بود كه دروغ گو و گنه كار و خائن و حيله گر هستم.

در خود صحيح بخاري، رواياتي كه در مورد غادر و خائن هست را به اين روايت ضميمه كنيد و نتيجه گيري كنيد. خود بخاري همين قضيه را در سه جاي صحيحش نقل مي كند، ولي به جاي كلمات فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا، مي گويد: فرأيتماني كذا و كذا و كذا و كذا.

نهايت هدف و مقصد ما اين است كه پرده از روي حلقه هاي مفقودهء تاريخ برداريم و مردم و جوانان و شيعه و سني را، با آن حقائق نهفته تاريخ كه مخفي مانده و مردم بيان نكردند، آشنا كنيم. قبلا، شيعه امكانات بيان كردن را نداشت و اهل سنت هم صلاح نديدند كه مطرح كنند. نه اهانت مي كنيم و نه جسارت. بارها هم اعلام كرده ايم كه فحش و اهانت به اهل سنت و مقدسات آنها را گناهي نابخشودني مي دانيم و اين عمل، زير سوال بردن فرهنگ شيعه است. وقتي يك جوان ببيند كه من در يك سخنراني، چهار سخن ركيك مي گويم، او ديگر حاضر نيست پاي سخنان من بنشيند و حقائقي را كه مي خواهم بيان كنم، بشنود و يك تصور خشونت، از فرهنگ شيعه در ذهنش مي ماند و تا ابد حاضر نيست حتي يك صفحه از كتاب شيعه را ورق بزند. سيره ائمه (عليهم السلام) هم همين گونه بود.

خود امير المومنين (عليه السلام)، نسبت به معاويه اي كه در نهج البلاغه صراحت دارد:

فوالذي فلق الحبة و برأ النسمة! ما أسلموا و لكن استسلموا و أسروا الكفر، فلما وجدوا أعوانا عليه أظهروه.

قسم به خدايي كه دانه را شكافت و بشر را آفريد! معاويه و هم پيمانان او كه در جنگ فتح مكه، مسلمان شدند، مسلمان نشدند و تظاهر به اسلام كردند و كفر خود را پنهان داشتند و به دنبال فرصت و أعوان و أنصار مي گشتند تا آن را اظهار كنند و امروز هم در جنگ صفين، آن فرصت را پيدا كردند.

نهج البلاغه، نامه16

وقتي مي بيند برخي به معاويه فحش و ناسزا مي گويند، مي فرمايد:

إني أكره لكم أن تكونوا سبابين و لكنكم لو وصفتم أعمالهم و ذكرتم حالهم كان أصوب في القول و أبلغ في العذر و قلتم مكان سبكم إياهم.

من دوست ندارم كه دهان صحابهء من، آلوده به فحش شود.

نهج البلاغه، خطبه206

ما هم به تبعيت از مولايمان، بحث فحش را نداريم. حتي اگر آنها هم به ما فحش بدهند، طبق منطق قرآن:

وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (سوره فرقان/آيه63)

فحش آنها را با سلام پاسخ مي دهيم.

در پايان جلسه، براي اينكه ختامه مسك باشد، روايتي را از آقا امام جواد (عليه السلام) در حوزه پاسخ گويي به شبهات و نجات جوانان شيعه از تزلزل عقائد مي خوانم تا إن شاء الله ذخيره اي باشد براي قيامت ما و تشجيعي باشد براي ما در راستاي ورود به حوزه پاسخ به شبهات. امام جواد (عليه السلام) مي فرمايد:

من تكفل بأيتام آل محمد المنقطعين عن إمامهم، المتحيرين في جهلهم، الأساري في أيدي شياطينهم و في أيدي النواصب من أعدائنا، فاستنقذهم منهم و أخرجهم من حيرتهم و قهر الشياطين برد وساوسهم و قهر الناصبين بحجج ربهم و دلائل أئمتهم، ليفضلون عند الله تعالي علي العباد، بأفضل الموانع، بأكثر من فضل السماء علي الأرض و العرش و الكرسي و الحجب علي السماء و فضلهم علي العباد كفضل القمر ليلة البدر علي أخفي كوكب في السماء.

هر كس متكفل ايتام آل محمد شود (شيعياني كه از نظر فكري در سطح پائيني قرار دارند و تحت تأثير برخي از شبهات قرار مي گيرند)، متكفل كساني باشد كه دست شان از امام شان كوتاه است و به خاطر اينكه سرمايه آنچناني نسبت به حقائق مذهب و حقانيت اهل بيت (عليهم السلام) ندارند، دچار حيرت شده اند و كساني كه اسير دست شياطين شده اند و كساني كه گرفتار نواصبي كه بناي دشمني با ما اهل بيت (عليهم السلام) را دارند، شده اند و شبهات آنها را پاسخ گو باشند و از حيرت بيرون بياورند و شبهات و وسوسه هاي شياطين را برطرف كنند و مقهور كنند نواصبي را كه با القاء شبهه، بناي عداوت با ما را دارند، به وسيله كتاب و سنت و حجت هاي خداوند و ادله ائمه (عليهم السلام)، ارزش و مقام و جايگاه آنها نسبت به ديگر بندگان نزد خداوند، همانند جايگاه عرش و كرسي و حجب بر آسمان و همانند برتري آسمان بر زمين است. برتري آنها نسبت به بندگان، همانند برتري ماه شب چهارده است نسبت به كم نورترين ستارگان آسمان.

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج2، ص6 - اليقين للسيد ابن طاووس، ص9 - الإحتجاج للطبرسي، ج1، ص9

امام كاظم (عليه السلام) هم مي فرمايد:

من أعان محبا لنا علي عدو لنا، فقواه و شجعه، حتي يخرج الحق الدال علي فضلنا بأحسن صورة و يخرج الباطل الذي يروم به أعدائنا في دفع حقنا علي أقبح صورة، حتي يتنبه الغافلون و يستبصر المتعلمون و يزداد في بصائرهم العالمون، بعثه الله يوم القيامة في أعلي منازل الجنان.

هر كس يكي از دوستان ما را كه گرفتار دشمنان ما شده است، كمك و ياري نمايد و او را كه در بحث و مناظره با دشمنان وارد صحنه شده يا دچار شبهات شده را تقويت و تشجيع كند، تا اينكه فضيلت ما را به روشني، به بهترين شكل بيان كند و ... ، خداوند اينچنين فردي را در بهترين جايگاه بهشت قرار مي دهد.

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج2، ص10 - اليقين للسيد ابن طاووس، ص9

اين دو روايت را هم به خاطر اينكه جلسه مان با جملاتي از اهل بيت (عليهم السلام) منوّر شود، عرض كردم.

بارها هم عرض كرده ام كه اگر امروز، يك مصداق براي واجب عيني و فوري و تعييني بخواهيم پيدا كنيم، بحث پاسخ گويي به شبهات است.

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | هادي | Iran - Yazd | ١٢:٠٠ - ٠١ بهمن ١٣٨٨ |
با سلام به شما عزيزان.. و خسته نباشيد كه تلاش ميكنيد اين فرقه اي ننگ و مزر جامعه را ريشه كن كنيد... دوستان ما بايد فقط دعا كنيم آقامون بياد تا دماغ اينه به زمين بخورد ....
2 | ابراهيم درگاهي | Iran - Markaz | ١٢:٠٠ - ٠٥ بهمن ١٣٨٨ |
با سلام و خسته نباشيد از مطالب پر محتوا و پاسخهايي كه به وهابيت دراين سايت مي نويسيد متشكرم
3 | علي جباري | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٥ اسفند ١٣٨٨ |
با سلام به شما و خسته باشيد شما در اول مطالب ذكر كرديد ((( توجه: آدرس منابع ذکر شده، از نرم‌افزار مکتبة اهل بيت (عليهم السلام) و المكتبه الشامله مي‌باشد ))) من با زدن جستجو در اين دو نرم افزار خيلي از بزرگان شيعه قائل به تحريف قرآن هستن و شعراني در كتاب« الكبريت الاحمر على هامش اليواقيت والجواهر ص 143 » ميگويد ولولا ما يسبق للقلوب الضعيفة ووضع الحكمة في غير اهلها لبينت جميع ما سقط من مصحف عثمان و همچنين آلوسي در كتاب خود روح المعاني 1 / 24 ميگويد:والروايات في هذا الباب اكثر من ان تحصى و ديگران اما بايد گفت كه الان علماي شيعه بر عدم تحرف قرآن اتفاق دارند ولي علماي قديم قائل به تحريف بودند.ممنونم موفق باشيد

پاسخ:

با سلام

مطالبي كه ذكر كرديد از علماي اهل سنت است ! شعراني و آلوسي هر دو سني هستند !

(در مكتبه اهل بيت ، بخشي از كتاب‌ها مربوط به اهل سنت است! مكتبه شامله نيز عموما براي اهل سنت است !)

4 | فاطمه | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٣ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام ممنونم عالي بود
خدا قوت
5 | مرتضي فخري | Iran - Tabriz | ٠٩:٤٤ - ١٢ خرداد ١٣٨٩ |
سلام خسته نباشيد صميمانه اجرتون با حضرت رسول اكرم(ص)
6 | محمدخواجوي | Iran - Tehran | ٢١:٤٣ - ١٠ آذر ١٣٨٩ |
باسلام:متشکرم خيلي خوب بود.وديگراينکه علت عصبانيت وهابيت باآنهمه امکانات ماهواره اي وغيره همان خاک پاشيدن بسوي خورشيداست که برميگردد به روي خودشان
7 | محمدي | Iran - Tehran | ١٣:٢٨ - ٢٧ آذر ١٣٨٩ |
خيلي ممنون از توجهتون.به اعتقاد بنده اگه بخواهيم ريشه اي به اين مسئله بپردازيم، بايد از تفکر بچه مدرسه اي ها شروع کنيم. بايد اطلاعات لازم رو در ارتباط با شيعه به نحو مناسب و به تدريج در اختيار آنها قرار داد تا لااقل بتوانن از تفکر شيعي خود دفاع کنند و در مراحل بالاتر بتوانند با استدلالات قرآني ، افراد را به مذهب شيعه دعوت نمايند. بهترين پاسخ به وهابيون ، پاسخ با آيات قرآن است تا حجت بر آنها تمام شود.
8 | وصال صدر | Iran - Tehran | ١٧:٤٤ - ٢٦ خرداد ١٣٩٠ |
حافظ اگر قدم نهي در ره خاندان به صدق بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
9 | م.ب | Iran - Tehran | ٢١:٥٧ - ١٥ آبان ١٣٩٠ |
ٍسلام با تشکر از مطالب زيبا و آموزنده ي شما که مي تواند روشنگر جوانان شيعه و سني باشد. خواهشمندم اين جانب را راهنمايي بفرماييد که براي کسب اطلاعات بيشتر در مورد شبهات وهابيت به چه منابعي مي توانم مراجعه نمايم؟ باز هم از تلاش شما متشکرم.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

اين سايت غني‌ترين منبع مربوط به شبهات وهابيت به زبان فارسي است ؛ منابع ديگر عموما به زبان عربي است ؛ مي توانيد از مطالب مختلف بخش پرسش و پاسخ و مقالات در اين زمينه استفاده كنيد

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

10 | حسن تورانلو | Iran - Tehran | ٠٧:٢٦ - ٢١ فروردين ١٣٩١ |
سلام عليكم انچه واقعيت داره دشمن با بسيج همه امكانات هجمه خودرا آغاز كرده لزوم گسترش فعاليتهاي مدافعين حريم آل الله كاملا محسوس است اميداست همه مراكز فكري فكري فرهنگي قيام كنند واز حيثيت تشيع دفاع كنند خداوند وعده داده كه ان تنصرالله فلاغالب لكم
11 | سيد | Iran - Tehran | ١٩:٣٩ - ٣١ فروردين ١٣٩١ |
خداوند به شما وهمه كساني كه در نشر عقايد حقه شيعه گام برميدارند عزت وسربلندي مضاعف عطا كند ان شاالله توفيقتان مزيد
12 | امير ساره | Iran - Tehran | ٠٤:٥٠ - ٢٢ ارديبهشت ١٣٩١ |
سلام ياعلي مدد .خدا خيرتان دهد که اينقدر زيبا به اين مسائل مي پردازيد .انشا الله با ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) که بسيار نزديک است تمام اين فرقه هاي شيطاني نابود شوند.
13 | علي | Iran - Qom | ٠٣:٣٤ - ٠٣ مرداد ١٣٩١ |
عالي بود ان شاءالله خداشما را جزاي خير دهد .







14 | امير علي گلعذار طلبه حوزهد سفيران هدايت گرگان | Iran - Tehran | ١١:٠٦ - ٢٥ آبان ١٣٩١ |
سلام واقعا عاليه انشاالله که خداوند به شما اجر عظيمي عنايت کند وشما و ديگر دوستاني که در اين زمينه فاليت مي کنند را جز سربازان امام عصر قرار دهد.انشاالله
15 | يا علي | Iran - Tehran | ١٠:٢٥ - ١٢ آذر ١٣٩١ |
سلام استاد مطالبتون عاليه من خيلي سوال از شبهات اهل تسنن و شيعه دارم مي تونم با شما در تماس باشم

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
سوالات خود را از طريق سايت ولي عصر ايمل كنيد و يا تلفني مطرح كنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
16 | عليرضا محسني | Iran - Tehran | ١٠:٠٩ - ١٩ دي ١٣٩١ |
با عرض سلام و خسته نباشيد وتشکر از ادله و برهانهايي که در مورد فرقه ضاله وهابيت ارائه مي دهيد.
17 | كاوه | Iran - Bandar-e Emam Khomeyni | ٢٢:٢٥ - ٢٨ دي ١٣٩١ |
آقا اين فرقه كه تو بهش ميگي ضاله تمام مسلمونا رو غير از بعضي مردم تو ايران و عراق و افغانستان دربرميگيره جاي اين حرفا بيا رد بزن رو كتاب روزهاي پيشاور البته بدون دروغگويي
18 | مهدي ن | Iran - Qom | ١٧:١٦ - ٢٩ دي ١٣٩١ |
بسيار عاليييييييييييييييييييييييييييييي است . خدا قوتتان دهد
19 | مهدي | Iran - Tehran | ٠٩:٥٧ - ١٥ بهمن ١٣٩١ |
حرف من با اوناييه كه تا حرفي ميشه ميگن: ان شائ الله آقامون بياد... همه چيز درست ميشه و ...
در اون كه شكي نيست. اما اگه آقا اومد و از ما گزارش كار خواست. چه جوابي داريم؟ اگه آقا بپرسه براي حل مشكل تا حالا شما چكار كرديد چي بگيم؟
20 | A. Moini | Iran - Tehran | ١١:٢٣ - ٠٣ فروردين ١٣٩٢ |
در اين پرسش و پاسخها که به منظور رفع شبهات صورت ميگيرد، گاه با اينکه مدعي به بي جوابي ميرسد، حقيقت مطلب ناروشن باقي ميماند. في المثل در مورد علم غيب ائمه اطهار عليهم السلام جواب آن وهابي با نقل مطالبي از ابن تيميه داده ميشود. خوب، طرف را با چوبدست خود او رانديم، پس مسئله علم غيب چه شد. آن آيه درست ميگويد يا ابن تيميه؟ متاسفانه مطلب قابل تفصيل است و آنچه عرض کردم فقط اشاره اي به نحوه استدلال است.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ سوالات مربوط به هر متن را ذيل همان مطلب ذکر کنيد تا درستي ايراد بررسي شود.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
21 | ابراهيم بهزادي | Iran - Tehran | ٢٣:٢٧ - ٠٨ تير ١٣٩٢ |
در مورد اين شبهه وهابيت که ميگويد خداوند در قرآن گفته با وسيله به خداوند تقرب بجوييد و منظور از اين وسيله ايمان و عمل صالح است و نه ائمه اطهار ، پاسخ شما چيست؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اينكه علماي وهابي اين آيه را به ايمان و عمل صالح توجيه مي كنند، اين توجيه كاملاً اشتباه است؛ زيرا وسيله در آيه مطلق است ؛ چه عمل صالح و چه غير صالح ، چه افراد صالح و... را مي گيرد و روايات متعدد داريم بر اين‌كه مراد از وسيله، اعم از عمل صالح و واسطه قرار دادن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و افراد صالح است.
به عنوان نمونه به مواردي اشاره مي شود كه افراد صالح وسيله قرار گرفته اند:
1-عمربن خطاب براي باران آمدن متوسل به جناب عباس عموي پيامبر(ص)مي شود، و اين تعبير را بکار مي برد: فاقتدوا أيها الناس برسول الله صلى الله عليه وآله وسلم في عمه العباس واتخذوه وسيلة إلى الله . مردم ! عباس(عموي پيامبر) را وسيلۀ بين خودتان و خدا قرار دهيد
مستدرک علي الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج 3 ص 377ـ فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، : دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : محب الدين الخطيب، ج 2 ص 497
2-فاطمه زهرا عليها السلام در قضيه غصب فدك در حضور مهاجر و انصار (در مقام معرفى خودشان و نيز اشاره به تفسير و تأويل آيه شريفه) فرمود: احْمَدُ اللَّهَ الَّذي‏ لِعَظَمَتِهِ وَنُورِهِ يَبْتَغي‏ مَنْ في‏ السَّمواتِ وَالأرضِ اليهِ الْوَسيلَة، وَنَحْنُ وَسِيلَتُهُ فِي‏ خَلْقِهِ‏
(حمد مى‏كنم خدائى را كه آن قدر بزرگ و عظيم است و نور وجودش شدت دارد كه تمامى موجودات آسمانى و أرضى بايد براى رفتن به‏ سوى او وسيله و واسطه براى خود فراهم آورند و ما عترت پيامبر، آن وسيله‏ها هستي. السقيفة وفدك - الجوهري - ص 101 .شرح نهج البلاغة ج 16 ص 124
3. ابن حجر هيثمي در كتاب صواعق المحرقه از شافعي(رئيس مذهب شافعي) شعري را نقل كرده است كه : آل النبي ذريعتي أرجو بهم أعطى غدا هم إليه وسيلتي بيدي اليمين صحيفتي خاندان پيامبر وسيلۀ من به سوي خداوند هستند و به وسيلۀ آن‌ها اميد دارم كه نامه عملم به دست راست من داده شود. الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ج 2 ص 524، مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط
بنابراين وسيله عموميت دارد اما وهابيان چون براي عقايد انحرافي خود دليلي از قرآن و حديث ندارند لذا تلاش مي كنند تا با تاويل هاي بي اساس از آيات الهي، به مقصود خود را برسند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
22 | علي | Iran - Tehran | ١٩:٥٢ - ٠٩ تير ١٣٩٢ |
جواب ساده با اين دوستان كه مي گويند فقط بايد از خداوند كمك گرفت و نبايد وسيله اي براي تقرب قرار داد مگر شما نمي گوييد خداوند از رگ گردن به انسان نزديك است پس چرا خداوند خودش اقدام به قبض روح انسان نمي كند و جناب عزرائيل را مامور اينكار كرده است مگر خداوند نمي تواند اينكار را بكند چرا ماموري براي اينكار قرار داده است چرا خداوند بوسيله فرشته اي به نام جبرائيل با انسان صحبت مي كند مگر خداوند نمي تواند اينكار را مستقيم انجام دهد مگر از رگ انسان به انسان نزديكتر نيست چرا به وسيله يك وسيله كه مخلوق خود است اينكار را مي كند اگر وسيله براي تقرب نياز نيست چرا خداوند براي خيلي از كارهاي خودش از وسيله هاي كه مخلوق خود هست استفاده مي كند خداوند ذات اقدس الهي است كه براي هركاري نياز به علت و معلول ندارد و طبق فرموده خودش فقط كافي است بگود باش تا همان لحظه ايجاد شود كن فيكون ولي با اين وجود خداوند مخلوقاتي دارد كه بعضي كارها را انجام دهند حالا چه اشكال دارد كه ما بوسيله مقربترين افراد ،خداوند را قسم دهيم تا خداوند همه كارهاي ما را به خوبي و به خوشي تبديل نمايد وسيله همان چيزي است كه خداوند خودش خواسته و به وسيله وسيله هاي درست ، مي شود به خداوند نزديكتر شد شما هرچهقدر تلاش كني شيطان غلبه مي كند و به تنهايي نمي شود به خداوند نزديك شد بلكه به وسيله كمك افراد خاص مي شود راه درست را تشخيص داد و بيشتر به خداوند نزديك شد حال اگر كسي به تنهايي توانست به مقام تقوا برسد دست ما را نيز بگيرد اگر تنهايي نمي تواند خداوند را قسم دهد به حق ائمه اطهار كه دست همه ما را بگيرد تا بتوانيم به مقام بالاي انسانيت برسيم ودر قيامت شرمنده اهل بيت پيامبر نشويم
23 | حسين رضايي | Iran - Babol | ٠٨:٣٩ - ٢٢ مرداد ١٣٩٢ |
سلام جواب علي آقاساده هست بايه مثال: شمااگربخواي مسيولي روببيني بايد واسطه بگيري واجازه بگيري وسلسله مراتب رو طي کني براي احترام واين شان مقامي شماست بااينکه اون مسوول به کارهاي شماوشهرتون نظارت کامل داره واين فقر وجودي شماست که شمارو ازخدادور کرده وبايد خودت رو باوسايل تقرب و آبرودار وبااجازه به درگاه الهي برسي .مشکل از ماست نه ازخدا.
24 | رضامهرزاد | Iran - Tehran | ١٧:٣٩ - ٢١ مهر ١٣٩٢ |
سلام خسته نباشيد خداقوت واقعا مايه فخر ومباهات مون بايدباشه که امثال حضرت آيت الله قزويني را درکشورمان جهت ترويج فرهنگ به حق تشيع داريم اميدواريم باعنايت خداوتوجهات حضرت ولي عصر()عجروزبه روزشاهدفراگيرشدن مذهب حق ومرضي خداباشيم.من وچندتن از طلاب شهرستان رودسر علاقه زيادي به مطالعات کلامي وشبهات اديان داريم اتفاققا کتبي هم دراختيارداريم ولي متاسفانه تخصصي وبرنامه ريزي شده نيست به شدت نيازمنديک برنامه مطالعاتي مطمءن ثابتيم اميدواريم اگه امکان داره يک سيرمطالعاتي يا...جهت مطالعه پرثمر به ما اراءه بفرماييد ممنون من الله توفيق

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي؛ با موسسه ولي عصر (عج) به شماره (02537735831) گروه پاسخ به شبهات، استاد ابوالقاسمي تماس بگيريد.

موفق باشيد.

گروه پاسخ به شبهات

(1)
25 | حبيب دهبان | Singapore - Singapore | ٠١:٥٢ - ٣٠ آبان ١٣٩٢ |
استامپ درد نکنه
26 | سعيدملكي | Iran - Tehran | ٢٤:١٦ - ٠٤ دي ١٣٩٢ |
باسلام به نظر من جاي خالي آقاي سلطان الواعظين خيلي خيلي احساس ميشه.شيعه كسي رو ميخوادكه از همه لحاظ جامع وبروز باشه.
27 | Sayed shahram deliry | Afghanistan - Bagrāmī | ٠٧:٣٩ - ٢٢ اسفند ١٣٩٢ |
درود بر شما
28 | تقي اسدي | Iran - Karaj | ١١:٣٦ - ٢٣ اسفند ١٣٩٢ |
صميمانه از زحمات شما تشكر مي كنيم.انشاالله نام همه شما عزيزان در زمره ياوران امام زمان عليه السلام ثبت و ضبط گردد.
29 | كلب والرقيه | Germany - Berlin | ١٦:٥٨ - ٢٤ فروردين ١٣٩٣ |
کفن مي پوشم منم باغيرت دارم هشداري به وهابيت
غلندرانه وباافتخاربهگردن تو زنم ذولفقار
30 | مجتبي دارايي | Iran - Isfahan | ١٥:٣٥ - ٣٠ فروردين ١٣٩٣ |
سلام
لطفا به سوال من جواب دهيد:
در کتاب اصول کافي حديثي داريم که مي گويد در دست حضرت فاطمه(س) نام 12 امام از فرزندان همين بانو آمده بود ، سه نام علي و سه نام محمد در آن موجود بوده.
حال اولا حضرت علي(ع) که از فرزندان نيست ولي امام ماست. ثانيا با امام علي ما چهار امام داريم که نامشان علي است.
البته در کتاب عيون اخبار الرضا همين حديث آمده ولي ديگر ذکر نشده که از فرزندان حضرت زهرا ، همچنين ذکر شده چهار علي و سه محمد!!!
خواهش مي کنم هر چه سريعتر جواب دهيد.
اجرتون با صاحب الزمان.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اصل روايت را ذکر کرده و در ضمن به پاسخ شما مي پردازيم:

حدثنا أبي رضي الله عنه قال : حدثنا سعد بن عبد الله قال : حدثنا محمد ابن الحسين بن أبي الخطاب, عن الحسن بن محبوب, عن أبي الجارود, عن أبي جعفر عليه السلام, عن جابر بن عبد الله الأنصاري قال : دخلت على فاطمة عليها السلام وبين يديها لوح فيه أسماء الأوصياء فعددت اثني عشر أحدهم القائم, ثلاثة منهم محمد وثلاثة منهم علي

نکته اي که بايد به آن اشاره شود اين است که روايت لوح تنها يک روايت نيست که فقط به آن استدلال کنيم روايات ديگر نيز وجود دارد که اشاره کرده است چهار علي در بين ائمه هستند

اما با اغماض از سند روايتي که شما ذکر کرديد، از متن روايت چنين برداشت مي شود که جابر بعد از اين که عدد ائمه را شمرده که دوازده نفرند، در صدد بود بود تا تعداد فرزندان حضرت زهرا عليها السلام را که سه نفر به نام محمد هستند و سه نفر که به نام علي هستند را بيان کند و در صدد نبوده که حضرت علي عليه السلام را نيز ذکر کند

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
31 | امينا | Iran - Langarūd | ٢٤:٢٠ - ٠٧ تير ١٣٩٣ |
در پناه حق... زير سايه آقامون رسول الله...
32 | عليرضا حاجياني | Iran - Tehran | ٠٣:٤١ - ٣٠ تير ١٣٩٣ |
باسلام. من از کساني بودم که در سخنراني هاي بزرگان اهل سنت شرکت ميکردم وعلاقه بسيار زيادي به اين مذهب پيدا کرده بودم وبا راهنمايهاي شما بزرگواران توانستم راه خودم را پيدا کنم .وتشکر ويژه دارم از تمامي مسولين نظام جمهوري اسلامي ايران بخاطر هدايت ما جوانان اجرتان با امام زمان
33 | محمد | Iran - Tehran | ١٠:٤٢ - ٠٣ دي ١٣٩٣ |
با سلام و خداقوت خدمت رهروان راه حق
بنده ميخواستم تحقيق در مورد افسانه تشيع ساخته ايرانيان است بنويسم.
لطفا چند کتاب که پاسخ به اين شبهه داده اند را معرفي نماييد.
با تشکر و آرزوي توفيقات روزافزون بر ظلايه داران پرچم حق

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در اين خصوص به کتاب 1-تشيع در مسير تاريخ‏ نويسنده: حسين محمد جعفرى / مترجم سيد محمد تقى آيت اللهى‏

وفات: معاصر 2-تاريخ تشيع از آغاز تا پايان عصر غيبت صغري نويسنده:محرمي، غلامحسن 3- تاريخ تشيع در ايران از آغاز تا قرن دهم هجري نويسنده:جعفريان،رسول 4- هويّة التشيّع شيخ أحمد الوائلي مراجع کنيد

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
34 | زاهدي | Iran - Mashhad | ١٠:٥٠ - ٠٩ دي ١٣٩٣ |
سلام يکي از وهابيان تعدادي از بچه شيعه ها را به باد مسخره گرفته بود که شما بدست عمر مسلمان شده و در دوره صفويه به زور شمشير شيعه آيا در اين مورد ميتوان جواب دندان شکني به انها داد؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در خصوص سوال اولتان بايد بگوييم:

اولا:اگر کسي تلاش بکند تا ثابت کند که ايرانيان در زمان عمر و به دست عمر اسلام آوردند، در اين صورت بايد به اين امر ملتزم باشند که عمر بر خلاف قرآن عمل کرده است چون در قرآن اسلام آوردن به اجبار به صراحت رد شده است و اصلا چنين اسلام آوردن ، اسلام واقعي نيست:

لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿سوره بقره آيه 256﴾

در قبول دين، اكراهي نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافي، روشن شده است. بنابراين، كسي كه به طاغوت (بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر) كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمي چنگ زده است، كه گسستن براي آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست.

از آنجا که تاريخ گواهي مي دهد که فتوحات عمر با زور شمشير بوده است ،‌ پس اگر ايرانيان با زور شمشير او مسلمان شده اند ، که اسلامشان ديگر ارزشي ندارد ؛ اما اگر با ميل و رقبت دروني و با علم به اينکه اسلام دين حق است (و نه از ترس شمشير اعراب) به آن گرويدند ،‌ حقيقتا اسلام آورده اند و در اين صورت اسلام آنها به هيچ عنوان ربطي به عمر ندارد

در جريان فتح ايران ، فجايعي به وقع پيوست که سبب شد وجهه اسلام در نزد ديگر اقوام و اديان بسيار خراب شده بلکه از آن تعبير به « دين شمشير » کنند و قطعا اعمال عمر و فرماندهان او سبب چنين مطلبي شد .

به عنوان نمونه خوب است بدانيد در سپاه او چه جنايتهايي انجام دادند؛ يك‌صد هزار نفر را در يك روز كشتند (سال 13، زمان عمر)

ابن اثير در باره جنگ‌هاى خليفه دوم با ايرانيان مى‌نويسد:

فما كانت بين المسلمين والفرس وقعة أبقى رمة منها بقيت عظام القتلى دهرا طويلا وكانوا يحزرون القتلى مائة ألف.

هيچ جنگى بين مسلمانان و ايرانيان نبود که بعد از آن جنازه¬ها مانند اين جنگ بر جاى بماند ؛ استخوان کشته¬ها مدتى طولانى باقى ماند و کشته¬ها را 100000 نفر مي¬دانستند !

ابن أثير الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج2 ، ص290، باب ذكر وقعة البويب ، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ.

ابو عبد الله حميرى نيز همين مطلب را نقل كرده است:

الحميري ، أبو عبد الله محمد بن عبد الله بن عبد المنعم (متوفاي بعد 866 هـ) ، صفة جزيرة الأندلس منتخبة من كتاب الروض المعطار في خبر الأقطار ، ج1 ، ص117، تحقيق : إ . لافي بروفنصال ، ناشر : دار الجيل - بيروت / لبنان ، الطبعة : الثانية ، 1408 هـ ـ 1988م.

همچنين چهل هزار كشته، در يك روز (سال 14، زمان عمر) کشته شد طبرى در تاريخ خود، ابن أثير جزرى در كتاب الكامل فى التاريخ ، كلاعى اندلسى در الإكتفاء و نويرى در نهاية الأربمى‌نويسد:

فأما المقترنون فإنهم جشعوا فتهافتوا في العتيق فوخزهم المسلمون برماحهم فما أفلت منهم مخبر وهم ثلاثون ألفا وأخذ ضرار بن الخطاب درفش كابيان ... وقتلوا في المعركة عشرة آلاف سوى من قتلوا في الأيام قبله.

اما لشکر احتياط ، آنها فرار کرده و به صورت نامنظم در بيابان به راه افتادند ؛ مسلمانان آنان را تيرباران کردند؛ به صورتى که حتى يک نفر از آنان زنده نماند وآنان 30000 نفر بودند !

بعد از اين ضرار بن خطاب پرچم کاويان را برداشت ... و در جنگ ده هزار نفر کشته شد ؛ جداى از کسانى که در روزهاى بعد کشته شدند !

الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج2، ص242، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت؛

در جنگ فتح الانبار ، خالد بن وليد ، از فرماندهان عمر بن الخطاب به تير اندازان خود دستور داد كه چشمان مردم را هدف بگيرند و آنان در آن روز هزار نفر را كور كردند ؛ تا حدي كه اين جنگ به جنگ «ذات العيون» معروف گشت

ابن اثير در الكامل مي‌نويسد :

ذكر فتح الأنبار ثم سار خالد على تعبيته إلى الأنبار ، وأنما سمي الأنبار لأن أهراء الطعام كانت بها أنابير ، وعلى مقدمته الأقرع بن حابس . فلما بلغها أطاف بها ، وأنشب القتال ، وكان قليل الصبر عنه وتقدم إلى رماله أن يقصدوا عيونهم فرموا رشقا واحدا ، ثم تابعوا فأصابوا ألف عين ، فسميت تلك الوقعة ذات العيون .

الكامل في التاريخ ، ابن الأثير ، ج 2 ، ص 394 .

وقتي كه شهر انبار فتح شد ، خالد مأمور سر و سامان دادن به آن شهر شد ( اين شهر از آن جهت انبار ناميده مي‌شد كه محل ذخيره مواد غذائي بود ) ولي پيشاپيش لشكريان ولي شخصي بود به نام اقرع بن جابس كه مجرد رسيدن به شهر ، اطراف آن را محاصره كرد و آتش جنگ را شعله‌ور ساخت . او مردي كم صبر بود ، تير اندازان را جلوي لشكر گذاشت و دستور داد تا چشم‌هاي مردم را هدف بگيرند و خود او نيز اولين تير را رها كرد و آنان به دنبال او چشم‌ها را مورد هدف قرار دادند كه حدود هزار چشم هدف تير قرار گرفت . از اين رو ، اين واقع «ذات العيون » نام گرفت .

ثانيا:اسلام در مرحله اول توسط شخص پيامبر صلي الله عليه وآله به ايران رفت. پيامبر اكرم(ص) چند سال پس از هجرت، نامه ‏هايي به سران كشورهاي جهان - از جمله خسرو پرويز، پادشاه ايران - نوشتند و پيامبري خود را اعلام و آنان را به دين اسلام دعوت كردند/ خسرو پرويز تنها كسي بود كه به نامه حضرت اهانت كرد و آن را پاره كرد،

قالوا وبعث رسول الله عبد الله بن حذافة السهمي وهو أحد الستة إلى كسرى يدعوه إلى الإسلام وكتب معه كتاباقال عبد الله فدفعت إليه كتاب رسول الله فقريء عليه ثم أخذه فمزقه فلما بلغ ذلك رسول الله قال اللهم مزق ملكه وكتب كسرى إلى باذان عامله على اليمن أن ابعث من عندك رجلين جلدين إلى هذا الرجل الذي بالحجاز فليأتياني بخبره فبعث باذان قهرمانه ورجلا آخر وكتب معهما كتابا فقدما المدينة فدفعا كتاب باذان إلى النبي فتبسم رسول الله ودعاهما إلى الإسلام وفرائصهما ترعد وقال ارجعا عني يومكما هذا حتى تأتياني الغد فأخبركما بما أريد فجاءاه من الغد فقال لهما أبلغا صاحبكما أن ربي قد قتل ربه كسرى في هذه الليلة لسبع ساعات مضت منها وهي ليلة الثلاثاء لعشر ليال مضين من جمادى الأولى سنة سبع وأن الله تبارك وتعالى سلط عليه ابنه شيرويه فقتله فرجعا إلى باذان بذلك فأسلم هو والأبناء الذين باليمن

گويند، رسول خدا (ص)، عبد الله بن حذاقة سهمى را هم كه يكى ديگر از آن شش نفر بود با نامه‏يى پيش خسرو فرستاد و او را به اسلام دعوت فرمود. عبد الله مى‏گويد: نامه پيامبر را دادم و همينكه آن را برايش خواندند، نامه را گرفت و پاره پاره ساخت. و چون اين خبر به رسول خدا رسيد، گفت: پروردگارا پادشاهى او را برانداز. خسرو نامه‏يى به باذان فرماندار خود در يمن نوشت و گفت دو مرد چابك را به حجاز فرست تا خبرى از اين مرد براى من بياورند. باذان فرمانده لشكر خود و مرد ديگرى را با نامه‏يى به مدينه فرستاد آن دو آمدند و نامه باذان را به پيامبر (ص) دادند. رسول خدا تبسم كرد و آن دو را در حالى كه مى‏لرزيدند به اسلام دعوت كرد و فرمود: برويد فردا پيش من بياييد تا آنچه بايد به شما بگويم. فردا كه آمدند، پيامبر فرمود: به سالار خود بگوييد كه پروردگار من خدايگان او را ديشب هفت ساعت از شب گذشته از ميان برد و كشت. و آن شب، شب سه شنبه هشتم جمادى الاولى سال هفتم هجرت بود. پيامبر (ص) اضافه فرمود كه خداى تعالى پسر خسرو شيرويه را بر او چيره گردانيد و او خسرو را كشت. آن دو پيش باذان برگشتند و باذان و تمام ايرانيانى كه در يمن بودند، مسلمان شدند.

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاى230هـ)، الطبقات الكبرى،ج 1 ص259 -260 ناشر: دار صادر - بيروت.

عده زيادى از ايرانيان در يمن زندگى مى‏كردند و حكومت يمن يك حكومت صددرصد دست نشانده ايرانى بود. نيز در زمان حيات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله، در اثر تبليغات اسلامى عده زيادى از مردم بحرين- كه در آن روز محل سكونت ايرانيان مجوس و غيرمجوس بود- به آيين مسلمانى درآمدند، و حتى حاكم آنجا كه از طرف پادشاه ايران تعيين شده بود مسلمان شد. عليهذا اولين اسلام گروهىِ ايرانيان در يمن و بحرين بوده است.

مجموعه‏ آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏14، ص: 78 خدمات متقابل اسلام وايران

ثالثا:برخي از مناطق ايران به دست حضرت علي عليه السلام در زمان پيامبر (ص) مسلمان شدند:در ارواء الغليل آمده است: عن البراء بن عازب قال : ( بعث النبي ( صلى الله عليه وسلم ) خالد بن الوليد إلى أهل اليمن يدعوهم إلى الإسلام فلم يجيبوه ثم إن النبي ( صلى الله عليه وسلم ) بعث علي بن أبي طالب وأمره أن يقفل خالدا ومن کان معه إلا رجل ممن کان مع خالد أحب أن يبقى مع علي رضي الله عنه فليعقب معه قال البراء : فکنت ممن عقب معه فلما دنونا من القوم خرجرا إلينا فصلى بنا على رضي الله عنه وصفنا صفا واحدا ثم تقدم بين أيدينا فقرأ عليهم کتاب رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) فأسلمت همدان جميعا فکتب علي رضي الله عنه إلى رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) بإسلامهم فلما قرأ رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) الکتاب خر ساجدا ثم رفع رأسه فقال : السلام على همدان السلام على همدان

براءبن عازب مي گويد:پيامبر ص خالد بن وليد را به سوي يمن فرستاد براي دعوت به اسلام،اما قبول نکردند،سپس پيامبرص علي ع را فرستاد به سوي يمن و فرمودند:هرکس مي خواهد از سپاه قبلي همراه علي ع برود.براء مي گويد:من با علي ع رفتم،وقتي به سمت قوم يمن رفتيم،آن ها به سمت ما آمدند،اميرمومنان ع،نماز را با ما خواندند،و ما را يک صف کردند و جلوي ما ايستاد،و (فقط)نامه رسول خداص را براي آنها خواند،و همه طايفه همدان،اسلام آوردند.علي ع اين قضيه را به رسول خدا ص گزارش دادند،رسول خدا سجده شکر به جا آورد،و سر را بلند کرد و گفت:سلام بر اهل همدان سلام بر اهل همدان. 4

الباني ، ارواء الغليل ج2 ص230 المکتب الإسلامي - بيروت)

بنابراين کي گفته اولين کسي که اسلام رو به ايران آورد؛عمر بود؟ اولين باري که اسلام وارد ايران شد،در زمان رسول الله (ص) و به دست حضرت علي (ع) بوده .آن زماني که رسول الله حضرت علي را به يمن فرستاد و حتي بدون اينکه يک نفر کشته شود و خوني ريخته شود،مسلمان شدند. سؤال ما از دوستان اهل سنت اين است که : خداوند در كجاي قرآن گفته است كه اگر كسي اسلام را قبول نكرد ، چشمانش را کور کنيد ؟! و او را به زور مسلمان کنيد!؟؟

درباره سوال دومتان نيز عرض مي کنيم:

اينکه تشکيل مذهب حقه شيعه را به صفويه نسبت مي دهند اين يا از باب بي اطلاعي از تاريخ و روايات است و يا از باب غرض ورزي با شيعه؛ زيرا اولين کسي که شيعه را پايه گذاري کرد شخص پيامبر (ص) بوده است:

قال تعالى ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) (سورة البينة ، آية 7 .). لما نزلت هذه الآية قال الرسول لعلي يا علي ( ع ) هم أنت و شيعتك .

زماني که آيه ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) نازل شد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به علي امير المؤمنين فرمودند : منظور از اين آيه تو و شيعيانت هستيد

والصواعق المحرقة لابن حجر ص 96 ؛ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني ج 2 ، ص 356 - 66 ح 1125 - 1148؛كفاية الطالب للكنجي الشافعي ص 244 و 245 و 246 ؛ المناقب للخوارزمي ص 62 و 187؛ الفصول المهمة لابن الصباغ المالكي ص 107 ؛ ينابيع المودة ـ قندوزي الحنفي ـ ص 62؛ نور الأبصار ص 71 و 102 ؛ الدرالمنثورـ سيوطي ـ ج 6 ، ص 379؛ تفسير الطبري ج 3 ، ص 146؛ تذكرة الخواص لابن الجوزي ص 18؛ فتح القدير للشوكاني ج 5 ، ص 477؛ فرائد السمطين ج 1 ، ص 156 .

ثانيا: عده زيادي از صحابه بودند که به شيعه علي معروف بودند

ذهبي در ترجمه حجر بن عدي ابن جبلة بن عدي بن ربيعة مي گويد :

وهو حجر الخير ... أبو عبد الرحمن الشهيد . له صحبة ووفادة ... وكان شريفا ، أميرا مطاعا ، أمارا بالمعروف ، مقدما على الانكار ، من شيعة علي رضي الله عنهما .

و حجر الخير است ( کنايه از خوبي او ) کنيه او أبو عبد الرحمن که شهيد شد . او از صحابه رسول خداست او مردي شريف و اميري اطاعت کننده بود بسيار به معروف امر مي نمود و هميشه در نهي از منکر مقدم بود و او از شيعيان علي ( عليه السلام ) است .

سير أعلام النبلاء ج 3، ص 463، ذيل ترجمه حجر بن عدي .

جهت اطلاع بيشتر به اين آدرس رجوع کنيد

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1313

با اين وجود برخي از صحابه مثل سلمان که خود اولين از مسلمانان از ايران بوده است، وي از شيعيان حضرت علي عليه السلام بوده است که در پيدايش شيعه در ايران تاثير داشته است همچنين با توجه به اينکه عده زيادي از ايرانيان در کوفه سکونت داشتند و رفت و آمد ايرانيان به اين شهر بسيار بود طبعا ملاقات هاي آن ها با امام علي عليه السلام بسيار و مکرر بوده. مرحوم علامه «سيد محسن امين» در اعيان الشيعه مي نويسد:«هنگامي که امام علي عليه السلام در عراق سکونت کرد بسياري از مردم کوفه و بصره و شهرهاي اطراف به تشيع گرويدند و هنگامي که کارگزاران آن حضرت به شهرها و استان ها مي رفتند، بسياري بر اثر راهنمايي هاي آن حضرت شيعه مي شدند.» اعيان الشيعه، ج 1، ص 25 - سيد محسن امين

همچنين يکي از نمونه هاي ارتباط ايرانيان با امام علي عليه السلام اين است که ايرانيان بسياري پاي منبر امام مي نشستند به طوري که اشعث بن قيس به امام اعتراض کرد و گفت: اين افراد حمراء بر ما چيره شده اند و تو جلو آن ها را نمي گيري امام عليه السلام از اين سخن خشمگين شدند و فرمودند: «اين عرب هاي شکم گنده، در بسترهاي نرم مي آرامند ولي آن ها (ايرانيان) در روزهاي سوزان در تلاش و فعاليت هستند. اگر آن ها را طرد کنم از ستمگران خواهم بود. سپس فرمود: سوگند به خدا از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم که مي فرمود: آن ها (ايرانيان) شما را به خاطر برگرداندن شما به سوي اسلام، مي زنند، همان گونه که شما آن ها را در آغاز براي گرايش يافتن آن ها به اسلام مي زديد.سفينه البحار، ج 2، ص 693

يکي از مهمترين مسئله در شيعه شدن ايران وجود مبارک امام رضا عليه السلام است

امام رضا عليه السلام از لحظه حرکت از مدينه تا مرو هميشه از روشهاي گوناگون براي شناساندن شيعه بهره برد. رجاء بن ابي الضحاک که مأمور آوردن امام به مرو بود، مي گويد: امام در هيچ شهري از شهرها فرود نمي آمد، مگر اين که مردم به سراغ او مي آمدند و مسايل ديني و اعتقادي خويش را از او مي پرسيدند.

امام در طول مسير، احاديث را از طريق پدارنش به حضرت علي و پيامبر (سلام الله عليهم اجمعين ) مي رساند که اين بهترين روش براي معرفي مکتب تشيّع و خنثي کننده توطئه هايي بود که شيعه را خارج از دين مي شمرد. نمونه برجسته آن، حديث سلسله الذهب بود. ايشان در جمع مردم نيشابور فرمود:

من از پدرانم شنيدم و آنان از پيامبر شنيدند و او از خداوند باري تعالي شنيد که فرمود: «لا اله الا الله قلعه محکم من است هر آن کس داخل آن شود از عذاب ايمن است».

سپس با کمي تأمل فرمود: اين مطلب شروطي دارد که يکي از شرايط آن، پذيرش ولايت من (اهلبيت پيامبر(صلي الله عليه وآله)) است.ايشان با اين بيان، شيعه واقعي و اعتقادي را معرفي کرد و به محبت مردم به علويان جهت داد

همچنين مجموعه نامه هايي که امام براي توضيح مباني تشيع به افراد گوناگون مي نوشتند، در اين زمينه نقش داشت. نامه هاي ايشان در تبيين جايگاه اهلبيت در کتاب خدا و سنّت پيامبر(صلي الله عليه وآله)، مسايل اختلافي با اهل سنّت مانند: ايمان آوردن ابوطالب، توضيح مصداق شيعه واقعي، مراد از اولوالامر در قرآن، در گسترش فکر شيعي و استحکام پايه هاي اعتقادي در ايران بسيار اثر داشت.

جهت اطلاع بيشتر به کتاب تاريخ تشيع در ايران، رسول جعفريان، سازمان تبليغات اسلامي،رجوع کنيد

و وجود امام زادگان در ايران نيز تاثير فراوان در شيعه شدن ايرانيان داشته است

بنابراين شيعه شدن ايرانيان ربطي به صفويه ندارد

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
35 | شيعه حضرت علي (ع) فاتح خيبر | Iran - Tehran | ٢٠:٤٩ - ١٦ دي ١٣٩٣ |
لعنه الله علي القوم الكافرين و علي القوم الظالمين.
انشالله خداوند به زودي ريشه اين وهابيت پليد و منحرف را از روي زمين بكند.
الهي آمين
درود بر مردان بزرگ شيعه علي الخصوص حجت الاسلام و المسلمين قزويني. افتخار شيعه و حافظ ولايت علي (ع) در مقابل گرگان وهابي و سگلفي.
36 | ناهيد مشايخي | Iran - Tehran | ٢٠:٠٥ - ٠٦ بهمن ١٣٩٣ |
با سلام و تشکر از زحمات شما در زمينه فعاليت دلسوزانه شما پيشنها دي داشتم که يک دوره تحصيلي پاسخ به شبهات به صورت مجازي ويا حضوري براي علاقه مندان قرار دهيد تا از دانش شما بهره ببريم اين جانب که کارشناس ارشد حقوق اسلاميم و عمري در مدارس تدريس کردم اين خلا را بيش از بيش در اين دوره که مورد هجوم دوست د دشمن قرار گرفته ايم احساس مي کنم خدا به شما توفيق دهد
37 | گمنام | Iran - Tehran | ٢٢:٣٣ - ٠٤ مرداد ١٣٩٦ |
سلام با اجازه از متن کپی و استفاده کردیم.
اللهم عجل لولیک الفرج.
38 | علی | The Netherlands - Amsterdam | ١٤:٤٧ - ٠١ مهر ١٣٩٦ |
اينكه شماهاميگین حضرت عمررضی الله عنه به عموی پیامبرتوسل کرداونجاحضرت عباس رضی الله عنه زنده بودوتوسل به احیاءجایزاست
حتما برای جواب به بنده از آیه ی احیاءعندربهم یرزقون استفاده میکنیدهمونطورکه واضح است شهیدان نزدالله عزوجل جاویدهستند

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
زینی دحلان عالم بزرگ اهل سنت به این شبهه پاسخ داده اند ، در کتاب الدرر السنیه فی الرد علی الوهابیه ، صفحه 34 :
وليس لقائل أن يقول : إنما استسقي بالعباس لأن العباس حي والنبي | قد مات ، وأن الاستسقاء بغير الحي لايجوز . لأنا يقول : أن هذا التوهم مع وجود الفاضل فإن عليا کان موجودا وهو افضل من العباس .
کسی نگوید که عمر به عباس متوسل شد ؛‌ به این دلیل که عباس زنده بود و رسول خدا (ص) از دنیا رفته بودند . و کسی حق ندارد بگوید که توسل به غیر زنده جایز نیست .
خلاصه مطلب این است که عمر بن خطاب می خواست ثابت کند که با وجود فاضل ، توسل به مفضول هم جایز است
محمد عمر سربازی در کتاب فتاوی منبع العلوم کوه ون ،جلد اول ، صفحه 169 ، با عنوان جواب حدیث عمر به مسأله توسل به حضرت عباس ، عموی پیامبر (ص) :
خود همین حدیث بزرگ ترین دلیل است برای ثبوت توسل به احیا و اموات ، مقصد اصلی عمر بن خطاب از این عمل این بوده که امت را بیدار کند که توسل به نبی مکرم اسلام (ص) دو نوع است :
1 . بلا واسطه از نبی مکرم (ص) توسل کرده شود . ( پیامبر (ص) زنده باشند و از ایشان طلب حاجت کند )
2 . از اقرباء حسیه یا معنویه نبی مکرم (ص) توسل کرده باشد . کما این که حکیم الامه می فرماید : از این حدیث توسل به غیر نبی (ص) هم ثابت شد وقتی که او را تعلق حسی و معنوی باشد . پس عمر بن خطاب نه به این سبب به حضرت عباس توسل کردند که بعد از وفات حضرت رسول (ص) از او روا نیست ؛ چرا که در روایات دیگر جواز توسل بعد از وفات هم ثابت است ـ چنان که ذکر کردیم ـ بلکه هدف دوم خلیفه این بود که مسلمانان را متوجه کند که جواز توسل خاص به انیباء (ع) نیست ؛ بلکه به دیگر صلحا هم روا ست .
بنابراین این روایت توسل به مرده را نفی نمی کند بلکه عمر به دلایلی به عباس توسل کرد
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها