2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
شناخت وهابيت
کد مطلب: ٥٧٢٩ تاریخ انتشار: ٠٥ تير ١٣٨٥ تعداد بازدید: 6178
سخنراني ها » وهابیت
شناخت وهابيت

افکار ابن تیمیه و برخورد علمای زمانش با او
پاسخ به شبهات 85/04/05

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 85/04/05

استاد حسيني قزويني

بحث ما رسيد به محور سوم: عصر ظهور وهابيت و شناخت اجمالي از بنيان گذاران فكري وهابيت.

قبل از شروع بحث اشاره كنم كه در بحث با اهل سنت دقت كنيم تا مباني فكري طرف، قبل از بحث به دست ما بيايد. مثلا بحث با يك برادر سني حنفي مذهب، خيلي تفاوت دارد با يك شافعي مذهب. بحث با كسي كه معتقد به مباني احمد بن حنبل است، خيلي تفاوت دارد با كسي كه حنفي يا مالكي مذهب است. بحث با يك وهابي، به طور كلي فرق مي كند با يك سني. چون يك وهابي ما را مسلمان نمي داند. در همين كتاب دكتر ناصر قفاري ـ استاد دانشگاه مدينه ـ به نام فكرة التقريب رسما گفته است:

تقريب ميان ما و شيعه امكان پذير نيست. چون اول بايد ثابت كند مسلمان است، بعد بحث تقريب را مطرح كند.

يعني اول پسر عمو بودن را ثابت كن، بعد ادعاي ارث كن. او ما را مسلمان نمي داند و ابتداء بايد ثابت كنيم كه جزء فِرَق اسلامي و نزديك ترين فِرَق اسلامي به كتاب و سنت و مقدم ترين به فِرَق اسلامي در إحياء سنت نبوي هستيم. اشاره خواهيم كرد اين حديث ثقلين:

إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي.

را بعضي آورده اند:

إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و سنتي.

ما هم قبول مي كنيم. مگر اهل بيت (عليهم السلام)، غير از كتاب و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عمل كردند. مضافا كه اين حديث، مخدوش است و در هيچ يك از صحاح سته نيست و فقط الموطأ مالك با سند مرفوع و مرسل آورده است. بزرگان اهل سنت هم بر اين روايت خدشه كرده اند. و متقي هندي در كنز العمال و ديگران صراحت دارند كه اين روايت ضعيف است و منافات دارد با كتاب الله و عترتي. ما اينها را نمي گوييم و منافات هم ندارد. ولي كتاب الله و سنتي، تنافي با كتاب الله و عترتي ندارد. چون عترت، غير از سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، چيز ديگري ندارند. در روايتي كه در منابع متعدد اهل سنت از قول خليفه دوم مي گويد:

اگر علي در مسند امور قرار بگيرد، شايسته ترين كسي است براي إحياء سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم).

در بحث با يك وهابي، بايد اين را مورد دقت قرار بدهيم. قبل از آغاز بحث، ما بايد مسلمان بودن خودمان را براي او تثبيت كنيم يا او را متقاعد كنيم نظري را كه مذاهب چهارگانه اهل سنت نسبت به شيعه دارند، او هم ملتزم شود.

در بحث با وهابيت بايد نقاط ضعفي را كه آنها از طرح آن وحشت دارند، مطرح كنيم. يك سري نقاط كور و حلقات مفقوده اي كه اينها دوست ندارند در سطح جوانان و تحصيل كرده هاي شان مطرح شود، مطرح مي كنيم. از جمله اين نقاط كور، قضيه عصر ظهور وهابيت است. پيشرفت اسلام در اروپا و شكست آندلس، مسئله اي بسيار تلخ و ناگوار براي غرب بود و آنها كه به فكر انتقام افتادند، جنگ صليبي 200 ساله را ـ از سال 489 تا سال 690 هجري ـ راه انداختند و ميليون ها كشته و مجروح به جاي گذاشت و به دنبال انتقام از اسلام بودند. ما در عضر ظهور وهابيت، معضلي از ناحيه غرب داريم به نام جنگ صليبي ـ جنگ مسيحيت با اسلام ـ و تصميم اينها براي حذف و از بين بردن اسلام از صحنه بين المللي. از ناحيه شرق، جامعه اسلامي با حمله مغول به رهبري چنگيز مواجه بود كه به كشورهاي اسلامي حمله كردند، حتي بغداد را به خاك و خون كشيدند و طومار خلافت عباسي را براي هميشه بستند و بر شهر حلب و موصل، بلاهايي را آورده اند كه إبن أثير در كتاب الكامل في التاريخ مي گويد:

فمن الذي يسهل عليه أن يكتب نعي الإسلام و المسلمين و من الذي يهون عليه ذكر ذلك فياليت أمي لم تلدني و يا ليتني مت قبل هذا و كنت نسيا منسيا.

الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج12، ص358

يعني مصائب وارده بر مسلمين از سوي مغول، آن چنان سهمگين بود كه مرا ياراي نوشتن آنها نيست و اي كاش مادر مرا نزائيده بود.

از طرف ديگر، بين مغول و مسيح، اتحادي ايجاد شده بود براي نابودي اسلام. مثلا مادر و همسر هلاكو، مسيحي بودند و سردار بزرگش در شامات، كيتو بوغاي مسيحي است و فرزند هلاكو، آباغاخان ـ از سال 663 تا 680 هجري حكومت مي كرد ـ با دختر پادشاه روم شرقي ازدواج مي كند با پاپ و سلاطين روسيه و انگليس بر ضد مسلمانان متحد مي شود و از همه بدتر، ارغون، نوه هلاكوخان با وسوسه وزير يهودي اش، سعد الدوله أبهري، به فكر تسخير مكه مكرمه و تبديل آن به بت خانه مي افتد. يعني من گمان نمي كنم تا آن لحظه براي مسلمانان، برهه و زماني سخت تر و تلخ تر و ناگوارتر از اين برهه باشد. در اين چنين موقعيتي ابن تيميه حراني وارد عرصه مي شود و به جاي اين كه مسلمانان را به وحدت دعوت كند و از هرگونه اختلاف تحذير و نهي كند، با طرح مسائل انحرافي، مسلمانان را به بدعت گذاري و شرك متهم مي كند و اختلاف داخلي و آتش فتنه در جوامع اسلامي روشن مي كند كه هنوز هم دودش به چشم مسلمانان مي رود و اثرات ناگوارش هنوز هم از جامعه اسلامي برداشته نشده است. در اين موقعيت، ابن تيميه در دمشق و اطراف آن، افكار باطل خود را طرح مي كند و ايجاد غوغا مي كند و فقهاي مذاهب چهارگانه ـ حنفي، حنبلي، شافعي، مالكي ـ بر ضد او قيام مي كنند. قبل از آن كه علماي شيعه در اين زمينه كاري كنند، علماي اهل سنت، پيشرو و پيش قراول اين كار بودند.

اولين كسي كه او را براي محاكمه جدي به محكمه احضار مي كند، جلال الدين حنفي، قاضي وقت دمشق بود. ابن بطوطه در سفرنامه خود مي گويد:

من در مسجد جامع دمشق نشسته بودم كه ابن تيميه براي مردم سخنراني مي كرد و گفت: خداوند از عرش به آسمان دنيا مي آيد، همانند آمدن من از پله هاي منبر به پايين. بعد هم شروع كرد از منبر پايين آمدن. در همان لحظه هم مردم به او اعتراض كردند و شكوائيه نوشتند و علماء مذاهب، محكمه اي تشكيل دادند و او را محكوم به زندان كردند و عاقبت هم در 22 ماه رجب سال 720 هجري توسط فقهاء 4 مذهب، او را به زندان محكوم كردند.

مي دانيم كه مرگ ابن تيميه در زندان بود و در سال 728 هجري كه به آراء فقهاء و قضات اهل سنت به زندان افتاد، در درون زندان قلعه دمشق جان سپرد. شوكاني ـ از علماء اهل سنت ـ مي گويد:

طبق فتواي يكي از قضات مالكي مذهب در دمشق، نوشتند و در مساجد و بازار اعلام كردند:

من إعتقد عقيدة إبن تيمية حلّ دمه و ماله.

البدر الطالع، ج1، ص67 ـ الدرر الكامنة لإبن حجر العسقلاني، ج1، ص147

ذهبي ـ از دانشمندان بلند آوازه عصر ابن تيميه و از اركان اهل سنت ـ با ابن تيميه مكاتبات زيادي داشت و از جمله نامه هاي او اين است:

... يا خيبة! من إتبعك فإنه معرض للزندقة و الإنحلال، لا سيما إذا كان قليل العلم و الدين باطوليا شهوانيا، لكنه ينفعك و يجاهد عندك بيده و لسانه و في الباطن عدو لك بحاله و قلبه. فهل معظم أتباعك إلا قعيد مربوط خفيف العقل؟ أو عامي كذاب بليد الذهن؟ أو غريب واجم قوي المكر؟ أو ناشف صالح عديم الفهم، فإن لم تصدقني ففتشهم و زنهم بالعدل. يا مسلم! أقدم حمار شهوتك لمدح نفسك، إلي كم تصادقها و تعادي الأخيار؟! إلي كم تصادقها و تزدري الأبرار؟! إلي كم تعظمها و تصغر العباد؟! إلي متي تخاللها و تمقت الزهاد؟! إلي متي تمدح كلامك بكيفية لا تمدح - والله - بها أحاديث الصحيحين يا ليت أحاديث الصحيحين تسلم منك. بل في كل وقت تغير عليها بالتضعيف و الإهدار أو بالتأويل و الإنكار، أما آن لك أن ترعوي؟! أما حان لك أن تتوب و تنيب؟! أما أنت في عشر السبعين و قد قرب الرحيل؟! بلي - والله - ما أدكر أنك تذكر الموت بل تزدري بمن يذكر الموت، فما أظنك تقبل علي قولي و لا تصغي إلي وعظي، بل لك همة كبيرة في نقض هذه الورقة بمجلدات و تقطع لي أذناب الكلام و لا تزال تنتصر حتي أقول: ألبتة سكت. فإذا كان هذا حالك عندي و أنا الشفوق المحب الواد، فكيف حالك عند أعدائك؟! و أعداؤك - والله - فيهم صلحاء و عقلاء و فضلاء، كما أن أولياءك فيهم فجرة و كذبة و جهلة و بطلة و عور و بقر. قد رضيت منك بأن تسبني علانية و تنتفع بمقالتي سرا، فرحم الله إمرءا أهدي إلي عيوبي، فإني كثير العيوب غزير الذنوب، الويل لي إن أنا لا أتوب و وا فضيحتي من علام الغيوب و دوائي عفو الله و مسامحته و توفيقه و هدايته و الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد خاتم النبيين و علي آله و صحبه أجمعين.

... اي بيچاره! كسي كه از تو متابعت كند، در پرتگاه زندقه و كفر قرار مي گيرد. ... ، عمده پيروان تو، عقب مانده و گوشه گير و سبك عقل يا عوام و دروغگو و كودن يا بيگانه و فرومايه و مكار يا خشك و ظاهر الصلاح و فاقد الفهم هستند. ... ، اگر حرف مرا نسبت به پيروانت قبول نداري، آنها را امتحان كن و با مقياس عدالت بسنج. ... ، تا كي مي خواهي از خودت تعريف و توصيف كني و به قدري به سخنان خود ارج بدهي كه حتي احاديث صحيح مسلم و صحيح بخاري آن ارج را ندارند. اي كاش! احاديث صحيح بخاري و صحيح مسلم از گزند تو در امان بودند؛ بلكه آن دو كتاب از اعتراض تو در امان نماندند و يا تضعيف بي ارزش مي كني و يا توجيه و انكار. آيا وقت آن نرسيده است بيدار شوي و توبه كني و برگردي؟ عمر تو از 70 گذشته است و بانگ رحيل مرگ بر تو زده شده است. بله، به خدا قسم مي دانم كه به ياد مرگ نيستي و اگر كسي هم به ياد مرگ باشد، او را مسخره مي كني. من گمان نمي كنم حرف مرا هم بپذيري و موعظه هاي من هم در تو اثر بگذارد. ... ، نظر من نسبت به تو كه رفيق و دوست صميمي تو هستم، اين است، پس ببين دشمنانت نسبت به تو چه قضاوتي دارند؟! قسم به خدا! در ميان دشمنان تو، مردان صالح و عاقل و فاضل هستند، چنانچه در ميان دوستان تو افراد فاجر و دروغگو و نادان و ... هستند. ... .

تكملة السيف الصيقل للكوثري، ص190 ـ الإعلان بالتوبيخ، ص77 ـ السيف الصقيل رد ابن زفيل للسبكي، ص218

اين آقايان در مورد اين نامه چه مي گويند؟ ذهبي، نه شيعه است و نه متمايل به تشيّع. ما معتقديم عداوت ذهبي نسبت به اهل بيت (عليهم السلام) و شيعه، در كتاب هايش قابل انكار نيست. اگر كسي كتاب هاي ذهبي را، مخصوصا ميزان الإعتدال را مطالعه كند، آثار ناصبي بودن در كتاب هايش مشهود است و براي اين هم دليل محكم داريم. نسبت به بعضي از روات كه كارشان سبّ و لعن امير المومنين (عليه السلام) بود، صراحتا مي گويد:

ثقة فاضل عابد صالح

درباره بعضي از افراد كه كوچك ترين تعريضي به خلفاء و بزرگان شان داشته باشند، با تعابير تند و زشت و خارج از ادبيات متعارف كتاب هاي رجالي به آنها مي تازد.

سُبْكي ـ از علماء بزرگ و بلند آوازه اهل سنت در عصر ابن تيميه است كه همه اهل سنت و وهابيت هم او را قبول دارند ـ در كتاب الدرة المضيئة في الرد علي ابن تيمية، صفحه5 مطالبي را شبيه عبارات ذهبي، ولي معتدل تر مي گويد.

ابن حجر هيثمي ـ از بزرگان مكه و مورد قبول علماء اهل سنت و وهابيت و صاحب كتاب الصواعق المحرقة كه در ردّ عقائد شيعه است و قاضي نور الله شوشتري هم كتاب الصوارم المحرقة در ردّ آن نوشته است ـ در كتاب الفتاوي الحديثة مطلب زيبائي دارد و مي گويد:

إبن تيمية عبد خذله الله و أضله و أعماه و أصمه و أذله و بذلك صرح الأئمة الذين بينوا فساد أحواله و كذب أقواله و من أراد ذلك فعليه بمطالعة كلام الإمام المجتهد المتفق علي إمامته و جلالته و بلوغه مرتبة الإجتهاد أبي الحسن السبكي و ولده التاج و الشيخ الإمام العز بن جماعة و أهل عصرهم و غيرهم من الشافعية و المالكية و الحنفية و لم يقصر إعتراضه علي متأخري الصوفية بل إعترض علي مثل عمر بن الخطاب و علي بن أبي طالب رضي الله عنهما.

إبن تيميه، بنده اي است كه خداوند او را خوار و گمراه و كور و كرد كرده است و پيشوايان اهل سنت بر فساد افكار و اقوال او تصريح دارند. ... ، حتي در ميان صحبت هايش هم بر عمر بن خطاب و هم بر علي بن أبي طالب (رضي الله عنهما) تاخته است.

الفتاوي الحديثة، ص86

ابن حجر عسقلاني در الدرر الكامنة صراحت دارد:

إبن تيميه در ردّ عقائد شيعه و در تاختن بر افكار علامه حلّي به قدر زياده روي كرده تا جائي كه به تنقيص مقام علي بن أبي طالب (عليه السلام) منجر شده است.

ابن حجر هيثمي در ادامه مي گويد:

و الحاصل: أن لا يقام لكلامه وزن بل يرمي في كل وعر و حزن و يعتقد فيه أنه مبتدع ضال مضل غال عامله الله بعدله و أجارنا من مثل طريقته و عقيدته و فعله، آمين.

خلاصه: سخنان إبن تيميه فاقد ارزش است و فردي بدعت گذار و گمراه و گمراه گر و غلو كننده است و خداوند با عدلش با او رفتار كند و ... .

اين، قضاوت يك عالم برجسته سني مكي و ضد شيعي است.

همان طور كه ما اطلاق شيخ را به شيخ طوسي (ره) اطلاق علامه را به علامه حلي (ره) انصراف مي دهيم، معمولا اهل سنت هم اطلاق شيخ الإسلام را به إبن تيميه انصراف مي دهند. شوكاني ـ از علماي بزرگ اهل سنت ـ در كتاب البدر الطالع مي گويد:

صرّح محمد البخاري الحنفي ـ المتوفي 841 هـ ـ بتبديعه ثم تكفيره ثم صار يصرح في مجلسه: إن من أطلق القول علي إبن تيمية إنه شيخ الإسلام، فهو بهذا الإطلاق كافر.

محمد بخاري حنفي تصريح دارد إبن تيميه بدعت گذار و كافر است و در مجلس خود تصريح كرد: كسي كه به إبن تيميه، شيخ الإسلام بگويد، كافر است.

البدر الطالع، ج2، ص260

اگر بخواهيم آراء اهل سنت را در مورد إبن تيميه بررسي كنيم، زياد است.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | آقايي | Iran - Ardabil | ١٢:٠٠ - ١٦ مرداد ١٣٨٧ |
اگر متن سخنرانيها را بگذاريد ممنون مي شويم
2 | حسين | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٨ فروردين ١٣٨٨ |
با سلام و تشکر فراوان از زحمات شما ، لطفا متن سخنراني را درج بفرماييد.
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب