2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)
کد مطلب: ٥٧٤٧ تاریخ انتشار: ١٤ آذر ١٣٨٨ تعداد بازدید: 15801
سخنراني ها » حضرت زهرا (س)
شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)

وهابیت و انکار شهادت حضرت زهرا
شبكه سلام 88/02/17

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 17 /02/ 88

آقاي ياسيني

وهابيت، هر روز به اين شبهه دامن مي زنند كه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، افسانه اي بيش نيست و او شهيد نشده است و به مرگ طبيعي از دنيا رفته است. در ردّ اين شبهه از منابع اهل سنت، براي بينندگان ما توضيح بفرمائيد.

استاد حسيني قزويني

اين قضيه اي كه حضرت عالي مطرح فرموديد، از آن روزي شروع شد كه مجلس شوراي اسلامي ايران تصويب كرد كه روز شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، تعطيل رسمي است و هر سال ديدند كه ايام فاطميه، پرشورتر از سال گذشته در سراسر جهان برگزار مي شود. اين، براي وهابيون يا بعضي از اهل سنت تندرو و افراطي، قابل تحمل نبود و اينها شروع كردند در داخل و خارج، در نماز جمعه و سايت هاي مختلف و ماهواره هاي شان، القاء شبهه كردند كه قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، افسانه اي بيش نيست. حتي يكي از ائمه جمعه مشهور اهل سنت ايران، رسما در نماز جمعه شروع كرد به قسم ياد كردن به خدا و اسماء و صفات إلهي بر اين كه اين رابطه خصمانه اي كه شيعه نقل مي كند بين امير المؤمنين (عليه السلام) و خلفاء، دروغ است.

اگر در اين زمينه، توانائي علمي داريد، اين ادله را رد كنيد و در آن مناقشه كنيد و اگر ادله خاصي براي شما وجود دارد مبني بر وفات طبيعي حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) ارائه كنيد. شما قسم مي خوريد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به مرگ طبيعي از دنيا رفته است و يك شيعه هم قسم مي خورد كه شهيد شده است. خب، اين چه معنايي دارد؟ دو قسم، تعارضا و تساقطا. باز هم مسئله سر جاي خودش هست.

بنده در سال گذشته در شبكه المستقله كه متعلق به وهابي ها است و هزينه آن توسط عربستان سعودي تأمين مي شود، به دستور يكي از مراجع عظام تقليد، سه شب در آنجا شركت كردم و با ادله محكم و سند صحيح، به حول و قوه إلهي، ثابت كردم كه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و شكسته شدن پهلوي ايشان و شهادت محسن ايشان، حقيقت دارد و كتاب هاي معتبر اهل سنت با سندهاي معتبر نقل كرده اند. از جمله آن منابع، المعجم الكبير طبراني و تاريخ الإسلام ذهبي است. عزيزان اهل سنت مي دانند كه ذهبي از استوانه هاي اصلي و اساسي علماي اهل سنت است. معمولا روايتي را كه با عقائد اهل سنت، به ويژه اگر گردي بر دامن خلفاء راشدين بنشاند، آقاي ذهبي آن را نقل نمي كند و اگر آن را نقل كند، فورا مناقشه و ردّ مي كند. حتي اگر دليل علمي براي ردّ احاديث مربوط به فضائل اهل بيت (عليهم السلام) يا مطاعن خلفاء نداشته باشد، فورا مي گويد:

يشهد القلب أنه باطل.

قلب من شهادت مي دهد كه اين باطل است.

يعني يكي از مباني جرح و تعديل در نزد آقاي ذهبي، قلب ايشان است. اگر قلب ايشان شهادت داد كه يك روايت باطل است، باطل است؛ حتي اگر از أوثق ثقات نقل شده باشد و سندش صحيح اعلائي باشد. با توجه به اين ويژگي كه در آقاي ذهبي هست، اين روايت مربوط به شهادت حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و هجوم به خانه ايشان با اعتراف خليفه اول را در تاريخ الإسلام، جلد3، صفحه117 نقل مي كند، بدون آنكه مناقشه اي داشته باشد. آقاي طبراني در المعجم الكبير، جلد1، صفحه62 اين روايت را نقل مي كند. متن روايت، طولاني است. جناب ابوبكر در آخرين لحظات عمرش در جمع صحابه اظهار داشتند:

من تعدادي از كارها را انجام ندادم و علاقه داشتم كه انجام دهم و برخي از كارها را انجام دادم و به خاطر آنها پشيمان هستم و تأسف مي خورم.

از جمله كارهايي كه ابوبكر گفت من پشيمان هستم از انجام آن، حمله به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بود كه ايشان مي گويد:

إني لا آسي علي شئ إلا علي ثلاث فعلتهن، وددت أني لم أفعلهن و ثلاث لم أفعلهن وددت أني فعلتهن و ثلاث وددت أني سألت رسول الله صلي الله عليه و سلم عنهن، فأما الثلاث اللاتي وددت أني لم أفعلهن: فوددت أني لم أكن كشفت بيت فاطمة و تركته و أن أغلق علي الحرب ... .

سه چيز است كه من تأسف مي خورم كه اي كاش انجام نداده بودم ... اي كاش دستور حمله به خانه فاطمه را نداده بودم، اي كاش اين حرب و جنگ عليه دودمان فاطمه را ترك كرده بودم.

مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص202 ـ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج2، ص46 - كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص631 ـ تاريخ مدينة دمشق لأبن عساكر، ج30، ص418 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص619

يعني مسئله طوري بود كه خليفه اول از اين هجوم به خانه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و حمله به خانه نبوت و ورود به عُنف بر آن خانه را به منزله جنگ تلّقي مي كند. اين مطلبي است كه بزرگان اهل سنت نقل كرده اند. آقاي ضياء الدين مقدسي كه از علماي بزرگ اهل سنت و حنبلي ها است و ذهبي در شرح حال ايشان مي گويد:

الإمام العالم الحافظ الثقة الحجة عالم بالرجال

امام و پيشوا و حافظ و مورد وثوق و گفتارش حجت و آگاه به علم رجال است.

تذكرة الحفاظ للذهبي، ج4، ص1405

ايشان وقتي به اين روايت مي رسد، مي گويد:

هذا حديث حسن عن أبي بكر.

اين روايتي كه ابوبكر اعتراف مي كند، صحيح و حسن است.

الأحاديث المختارة، ج10، ص90-88

هم چنين آقاي سيوطي كتابي دارد به نام مسند فاطمه و در صفحه 34، اين روايت را تصحيح مي كند.

از علماي بزرگ اهل سنت عربستان سعودي، جناب حسن بن فرحان مالكي هم مي گويد:

إذن هي ثابتة بأسانيد صحيحة، بل هي ذكري مؤلمة.

اين روايت هجوم به خانه فاطمه، با سندهاي صحيح نقل شده است و اين قضيه، يك يادواره دردناك و دردآور است.

قراءة في كتب العقائد، ص52

خود ابن تيميه حراني ـ تئورسين وهابيت و بزرگ نظريه پرداز وهابيت ـ در برابر روايات متعددي كه درباره هجوم به خانه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) است، نمي تواند بي تفاوت ردّ شود و مي گويد:

غاية ما يقال: إنه كبس البيت، لينظر هل فيه شئ من مال الله الذي يقسمه.

آقاي ابوبكر و عمر آمدند به زور حريم خانه فاطمه را شكست و وارد خانه او شد تا ببيند آيا در خانه او چيزي از بيت المال هست تا بردارد و در ميان مستحقّين توزيع كند.

من نمي دانم آقاي ابن تيميه اين رَمْي به غيب را از كجا مي آورد؟ آيا خود عمر مي گويد كه من به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هجوم بردم تا اموالي كه در آنجا بود را مصادره كنم و در ميان مستحقين توزيع كنم؟ يا مورخين اين را نقل كرده اند يا كسي از علماي اهل سنت، اين چنين شهادتي داده است؟ چطور شد كه آقاي ابن تيميه در قرن هشتم هجري اين چنين كشفي مي كند كه هدف خليفه دوم اين بود؟ با اين كه روايات متعددي را ابن أبي شيبة و طبري و بلاذري دارند و صراحت دارند كه وقتي جناب عمر آمد پشت درب خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، گفت:

قسم به خدا! اگر براي بيعت حاضر نشويد، خانه را با ساكنين آن به آتش مي كشم.

هدف ايشان اين بود و زبان ايشان هم اين است.

جالب اين كه آقاي جويني، استاد ذهبي كه ذهبي در شرح حال او مي گويد:

الإمام المحدث الأوحد الأكمل فخر الأسلام.

پيشوا و محدث يگانه است و بالاترين كمالات را دارد و مايه افتخار اسلام است.

تذكرة الحفاظ للذهبي، ج4، ص1505

ايشان روايتي را در فرائد السمطين، جلد2، صفحه34 از قول نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي كند:

بعد از من، پهلوي فاطمه را خواهند شكست، محسنش را سقط خواهند كرد و فاطمه نزد من مي آيد:

مغمومة مغصوبة مقتولة.

در حالي كه غمناك است و حق او را غصب كرده اند و او را به شهادت رسانده اند.

اين شهادت صريح و آشكاري است بر شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها).

خود آقاي شهرستاني در الملل و النحل از قول نظّام ـ از علماي بزرگ اهل سنت و معتزلين ـ نقل مي كند:

إن عمر ضرب بطن فاطمه عليها السلام يوم البيعة حتي القت الجنين من بطنها و كان يصيح احرقوا دارها بمن فيها و ما كان في الدار غير علي و فاطمة و الحسن و الحسين.

خليفه دوم در روز بيعت آن چنان با لگد بر شكم فاطمه زد كه نوزادي كه در شكم داشت، افتاد و سقط شد. عمر فرياد مي زد: خانه فاطمه را با همه ساكنين آن آتش بزنيد. حال آنكه در خانه فاطمه، كسي غير از علي و فاطمه و حسن و حسين نبود.

الملل و النحل للشهرستاني، ج1، ص57، چاپ دار المعرفة بيروت

آيا اينها عبارات شيعه است؟ آقاي شهرستاني در سال 548 هجري از دنيا رفته است. اين قضايا در گذشته بوده و مسئله شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و سقط جنين و شكسته شدن پهلوانش، در تاريخ شيعه و سني نقل كرده اند. لذا ما نمي توانيم بگوييم كه اين مسئله، افسانه است. بله، ما هم مي گوييم اي كاش افسانه بود! و اي كاش اين چنين هجومي به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) صورت نگرفته بود! ما هم آرزو مي كنيم كه اين كاش اين چنين اتفاقي نيفتاده بود و قلب دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در واپسين روزهاي رحلت پدر بزرگوارش شكسته نمي شد و اي كاش اشك امير المؤمنين (عليه السلام) در اين مصيت جانكاه، سرازير نشده بود و قلب مقدس ائمه هدي (عليهم السلام) به درد نيامده بود كه در هر فرصت مناسب، موضوع شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مطرح و گريه مي كردند. بله، ما هم مي گوييم كه اي كاش اين چنين اتفاقي نيفتاده بود. ولي اين چنين اتفاقي افتاد و تاريخ اسلام را در واپسين روزهاي رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، با يك معزل و مشكلي مواجه كردند و نقطه تاريكي در تاريخ اسلام ثبت كردند.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

وهابيون شبهه اي را مطرح مي كنند و مي گويند با توجه به شجاعت امير المؤمنين (عليه السلام)، چرا ايشان اجازه داد كه افرادي حمله بكنند و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را كتك بزنند و ايشان دفاع نكرد؟

استاد حسيني قزويني

نكته اول:

بله، ما هم معتقديم كه شجاعت امير المؤمنين (عليه السلام)، زبانزد خاص و عام بود. خود خليفه دوم مي گفت:

لو لا سيف علي لما قام عمود الإسلام.

اگر شمشير علي نبود، پرچم اسلام برافراشته نمي شد.

ولي عزيزان اين را دقت كنند كه مسئله هجوم، به ويژه در مرحله سوم كه به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) حمله شد و شايد به تناسب، به آن شبهه نيز بپردازيم، اين كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) كنار درب نشسته بودند و امير المؤمنين (عليه السلام) و زبير و تعدادي از بني هاشم در درون اتاق، مشغول مشورت بودند و به ابوبكر خبر دادند كه اينها دارند توطئه مي كنند و به فكر براندازي هستند. ابوبكر به خليفه دوم دستور داد كه برود حضرت علي (عليه السلام) را به هر نحوي كه هست، براي بيعت، كشان كشان به مسجد بياورد. وقتي كه اينها رسيدند جلوي درب، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) كه ديد اينها دارند مي آيند، درب را به روي اينها بست و عمر فرياد زد:

يا فاطمة! افتحي الباب.

درب را باز كن.

حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از باز كردن درب، خودداري كرد.

شايد اين قضايا حداكثر در يك دقيقه صورت گرفت كه اينها با لگد، درب را شكستند و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در پشت درب، مورد ضرب و شتم قرار گرفت. اينها در منابع معتبر ما آمده است.

وقتي آقا امير المؤمنين (عليه السلام) از اتاق بيرون آمد، ديد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در گوشه حيات، نزديك درب افتاده و پهلوي مباركش شكسته و مورد ضرب و شتم قرار گرفته:

فوثب علي و أخذ بتلابيبه، ثم نتره فصرعه و وجأ أنفه و رقبته و همّ بقتله، فذكر قول رسول الله صلي الله عليه و آله و ما أوصاه به.

علي خيزش برداشت و كمربند خليفه دوم را گرفت و او را محكم به زمين كوبيد و گردن و بيني خليفه دوم را مورد ضرب و شتم قرار داد. در اين هنگام علي به ياد وصيت رسول الله افتاد كه فرموده بود: اگر مي خواهيد اسلام زنده بماند و نام من جاودانه، بايد دست به شمشير نبريد و با اينها درگير نشويد.

لذا، امير المؤمنين (عليه السلام) به عمر فرمود:

و الذي كرّم محمدا بالنبوة! يا بن صهاك! لولا كتاب من الله سبق و عهد عهده إلي رسول الله صلي الله عليه و آله لعلمت إنك لا تدخل بيتي.

قسم به خداوندي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را به نبوت گرامي داشت! اي پسر صهاك! اگر دستور الهي و وصيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نبود، يقين پيدا مي كردي و مي فهميدي كه قدرت وارد شدن به خانه من را نداشتي.

كتاب سليم بن قيس، تحقيق محمد باقر الأنصاري، ص150

آقاي آلوسي ـ از علماي بزرگ اهل سنت و وهابيت ـ همين قضيه را در كتاب تفسيرش نقل مي كند و مي گويد:

وقتي كه فاطمه، پشت درب قرار گفت و مورد ضرب و شتم قرار گرفت:

و صاحت يا أبتاه و يا رسول الله، فرفع عمر السيف و هو في غمده فوجأ به جنبها المبارك و رفع السوط فضرب به ضرعها فصاحت يا أبتاه، فأخذ علي بتلابيب عمر و هزه و وجأ أنفه و رقبته.

فرياد زد: اي پدر! يا رسول الله! عمر هم با شمشيري كه در غلاف بود، بر پهلوي فاطمه زد و شلاق را بلند كرد و فاطمه را زد و فرياد فاطمه بلند شد و گفت: اي پدر! علي هم از كمربند عمر گرفت و محكم به زمين كوباند و گردن و بيني عمر را مورد ضرب و شتم قرار داد.

تفسير الآلوسي، ج3، ص124

آلوسي اين را نقل مي كند و هيچ گونه نقد و مناقشه و ردّي هم ندارد.

پس اين آقاياني كه مي گويند چرا حضرت علي (عليه السلام) از همسرش دفاع نكرد و عدم دفاع، منافات با غيرت مردانگي دارد و ... ، حداقل اين روايات را ببينند.

ما در اين سه سال و اندي كه در خدمت بينندگان شبكه سلام هستيم، معمولا اين روايات تند را قرائت نمي كنيم. ولي وقتي مي بينيم كه بعضي از وهابي ها يا وهابي زده ها با انتشار جزوات يا بلوتوث ها، اين قضيه را به استهزاء و تمسخر مي گيرند و ـ نستجير بالله ـ به امير المؤمنين (عليه السلام) مسئله خلاف غيرت نسبت مي دهند، ناگزير هستيم اين حقائق را بيرون بريزيم و از ساحت مقدس امير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها)، به آن گونه اي كه توان داريم، دفاع كنيم.

نكته دوم:

امير المؤمنين (عليه السلام) فرمود:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به من وصيت كرد در اين زمينه، دست به قتال و مقابله نزنم.

نكته سوم:

اگر امير المؤمنين (عليه السلام) با اينها دست به شمشير مي برد و مقابله مي كرد و اينها هم از خودشان دفاع مي كردند، جنگي در وسط حيات امير المؤمنين (عليه السلام) اتفاق مي افتاد و قطعا حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) در زير دست و پاي مردم از بين مي رفتند. آن وقت اين آقايان نمي گفتند كه قاتل حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، حضرت علي (عليه السلام) است؟ قاتل امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام)، حضرت علي (عليه السلام) است؟ اگر حضرت علي (عليه السلام) مي آمد بيعت مي كرد و دست به شمشير نمي برد، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) كشته نمي شد؟ خب، شما ببينيد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در رابطه با عمار فرمود:

تقتله الفئة الباغية، يدعوهم الي الجنة و يدعونه إلي النار.

عمار را گروه ستمگر مي كشند. عمار آن گروه ستمگر را به بهشت فرا مي خواند و آن گروه ستمگر، عمار را به آتش دعوت مي كنند.

صحيح البخاري،ج3، ص207 ـ صحيح مسلم، ج8، ص186

وقتي عمار در جنگ صفين به دست لشكريان معاويه كشته شد، احمد بن حنبل ـ رئيس حنابله ـ در كتاب مسندش نقل مي كند:

وقتي عمار كشته شد، تعدادي از سران سپاه معاويه، دست از جنگ كشيدند و به معاويه گفتند: ما ديگر حاضر نيستيم جنگ كنيم. معاويه گفت: چرا؟ گفتند: براي اين كه پيامبر فرموده است عمار را گروه ستمگر مي كشند و ثابت شد كه گروه ستمگر، ما هستيم. عمرو بن عاص گفت: معاويه! تعدادي از فرماندهان، دست از جنگ كشيده اند. معاويه گفت:

دحضت في بولك، أو نحن قتلناه؟ إنما قتله علي و أصحابه جاؤوا به حتي ألقوه بين رماحنا أو بين سيوفنا.

آيا ما عمار را كشتيم؟ قاتلين عمار، علي و اصحاب علي بودند كه عمار را از خانه بيرون آوردند و در برابر شمشير ما قرار دادند.

مسند احمد، ج4، ص199 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج8، ص189 - سير اعلام النبلاء للذهبي، ج1، ص420 ـ تاريخ مدينه دمشق لإبن عساكر، ج43، ص431 ـ المصنف لعبد الرزاق صنعاني، ج11، ص240 - مسند ابو بعلي، ج13، ص124 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج7، ص242 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج2، ص155

من تقاضا دارم آنهايي كه در سخنان شان، معاويه را حضرت معاويه و جناب معاويه تعبير مي كنند و از او تجليل مي كنند، حداقل اين يك مدرك را ببينند و يك تفكر و انديشه اي داشته باشند.

احمد بن حنبل مي گويد:

هر روايتي را در كتاب من نيافتيد، آن روايت معتبر نيست. هر روايتي كه از ديدگاه من معتبر بوده، در اين كتاب آورده ام.

جالب اينجاست كه مناوي ـ از استوانه هاي علمي اهل سنت ـ مي گويد:

اين خبر به علي رسيد كه معاويه مي گويد قاتل عمار، علي بوده و گروه ستمگر، سپاه علي است، علي هم جواب داد:

بأن رسول الله صلي الله عليه و سلم إذن قتل حمزة حين أخرجه.

پس قاتل حمزه هم رسول الله است كه او را از خانه اش خارج كرد و در برابر شمشير كفار قريش قرار داد.

فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج6، ص474

كاملا روشن است كه اگر امير المؤمنين (عليه السلام) دست به شمشير مي زد، به ضرر حضرت علي (عليه السلام) تمام مي شد و امير المؤمنين (عليه السلام) توان دفاع از خودش را نداشت؛ چون تمام كارهاي تبليغي در اختيار آنها بود.

نكته چهارم:

شما كه مي گوييد امير المؤمنين (عليه السلام) فاتح جنگ ها بوده و فاتح بدر و احد و خيبر و حنين بوده و شمشير او در عصر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ضرب المثل بوده و خود خليفه دوم مي گويد:

والله! لو لا سيف علي لما قام عمود الإسلام.

به خدا قسم! اگر شمشير علي نبود، پرچم اسلام برافراشته نمي شد.

شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج12، ص82

ما از آقايان اهل سنت و وهابيون مي پرسيم كه در طول اين 25 سال دوران حكومت ابوبكر و عمر و عثمان، شمشير حضرت علي (عليه السلام) كجا رفته بود؟ شجاعت حضرت علي (عليه السلام) چه شده بود؟ چرا در هيچ يك از جنگ ها و فتوحات دخالت نكرد؟ آيا شجاعت حضرت علي (عليه السلام) از دست رفته بود يا شمشير حضرت علي (عليه السلام) كند شده بود؟ يا امير المؤمنين (عليه السلام) خلافت خلفاء را مشروع نمي دانست و فتوحات را اسلامي نمي دانست؟ چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت به فتح نكرده بود، در زمان خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، كشورگشائي نمي كردند.

لذا با توجه به اين قضايا، امير المؤمنين (عليه السلام)، سكوت را انتخاب كرد و با اثبات مظلوميت خويش و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، با عملكرد خودش، خط بطلان كشيد نسبت به خلافت خلفاء و حقانيت و مظلوميت خودشان را به نحو أحسن به اثبات رساندند.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

شبهه كرده اند كه با توجه به اين كه حضرت علي (عليه السلام) در خانه حضور داشت، چرا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) درب خانه را باز كردند و چرا خود حضرت علي (عليه السلام) نيامدند؟

استاد حسيني قزويني

اين شبهه اي كه شما فرموديد، در شبكه ها و سايت هاي وهابيت مطرح مي كنند كه اين برخلاف غيرت مردانگي است كه مرد در خانه بنشيند و همسرش درب را براي افراد، خصوصا براي نامحرم باز كند.

اولا:

ما در كتاب هاي معتبر شيعه مثل تفسير عياشي و بحار الأنوار مجلسي (ره) و الإختصاص شيخ مفيد (ره) داريم كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) جلوي درب نشسته بود و از خود عمر نقل شده است:

فلما انتهينا إلي الباب فرأتهم فاطمة صلوات الله عليها أغلقت الباب في وجوههم و هي لا تشك أن لا يدخل عليها إلا باذنها، فضرب عمر الباب برجله فكسره و كان من سعف، ثم دخلوا ... .

وقتي ما جلوي درب خانه رسيديم، فاطمه ما را ديد و درب را بست و فاطمه شك نداشت كه اينها بدون اجازه فاطمه، وارد منزل نخواهند شد. عمر با پايش به درب زد و درب را شكست و داخل شدند.

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج28، ص227 ـ تفسير العياشي، ج2، ص67 ـ الاختصاص للشيخ المفيد، ص186 ـ تفسير البرهان، ج2، 93

ثانيا:

اميرالمؤمنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بر اين باور بود كه اينها بدون اجازه صاحب خانه، وارد خانه نمي شوند. چون اينها قطعا اين آيه شريفه را خوانده اند و خود را ملزم به عمل به دستور خدا مي دانند كه مي فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّي تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلَي أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

(سوره نور/آيه27)

اي كساني كه ايمان آورده ايد! غير از خانه خود، به خانه هيچ كس بدون اجازه وارد نشويد.

فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّي يُؤْذَنَ لَكُمْ وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكي لَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ

(سوره نور/آيه28)

اگر درب را زديد و كسي هم جواب نداد، شما حق ورود به آن خانه را نداريد.

لذا اميرالمؤمنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بر اين باور بودند كه اينها وارد خانه نمي شوند، قضيه آمدن حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و درب را بازكردن، مطرح نبوده است؛ بلكه اينها داخل خانه بودند و اميرالمؤمنين (عليه السلام) در درون اتاق و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم كنار درب بود و اينها درب را شكستند و آمدند داخل. اين كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) درب را باز كرده و چنين و چنان، همه، دروغ محض است و افتراء.

ثالثا:

حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) بر اين باور بودند كه هنوز سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در فضاي مدينه، طنين انداز بود و بعد از اين كه خداي عالم فرمود:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّي تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلَي أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

(سوره نور/آيه27)

اي كساني كه ايمان آورده ايد! غير از خانه خود، به خانه هيچ كس بدون اجازه وارد نشويد.

در آيات بعد فرمود:

فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ

سوره نور/آيه36

در خانه هايي كه خدا اجازه داده همواره محترم و با عظمت باشند و نام خدا در هر بامداد و پسين در آن ياد شود.

سيوطي نقل مي كند كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين آيه را خواند:

فقام اليه رجل، فقال: أي بيوت هذه يا رسول الله؟ قال: بيوت الأنبياء، فقام اليه أبوبكر، فقال: يا رسول الله! هذا البيت منها لبيت علي و فاطمة؟ قال: نعم، من أفاضلها.

مردي بلند شد و گفت: يا رسول الله! منظور از اين آيه، چه بيوتي هستند؟ فرمود: بيوت انبياء. ابوبكر بلند شد و گفت: يا رسول الله! اين خانه علي و فاطمه هم جزء خانه هاي انبياء است؟ فرمود: بله، بلكه از بهترين و با فضيلت ترين خانه هاي انبياء است.

الدر المنثور للسيوطي، ج5، ص50 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص534 ـ تفسير الآلوسي، ج18، ص174

با توجه به اين قضيه، اميرالمؤمنين (عليه السلام) بر اين باور بود كه اينها، خانه حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را جزء بيوت انبياء (عليهم السلام) مي شمارند. بيوت انبياء (عليهم السلام)، احترام ويژه اي دارد. اگر كسي بخواهد به خانه غير از انبياء (عليهم السلام) هم وارد شود، حق ندارد بدون اجازه بيايد.

رابعا:

آن آقايان وهابيوني كه مي گويند حضرت علي (عليه السلام) كه در خانه نشسته بود، پس چرا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آمد درب را باز كرد؟ در تاريخ و كتاب هاي خودتان آمده است كه ابن عساكر نقل مي كند:

روزي علي بن أبي طالب آمد و درب خانه پيامبر را زد. پيامبر به ام سلمه گفت:

قومي فافتحي له.

بلند شو و درب را باز كن.

تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص471 ـ المناقب للخوارزمي، ص87

پس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه به أم سلمه مي گويد بلند شو و درب را باز كن، آيا ـ نستجير بالله ـ خلاف غيرت مردانگي است كه مرد در خانه بنشيند و به همسرش بگويد كه درب را باز كن؟ شما در اين قضيه چه مي گوييد؟

خامسا:

روزي عمر بن الخطاب به درب منزل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد:

قرع عمر بن الخطاب الباب و قال: افتحي يا خديجه.

عمر درب خانه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را زد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اي خديجه! درب را باز كن.

جامع الأحاديث للسيوطي، ج36، ص345، حديث39496 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج44، ص35

شما در اين مورد چه مي فرماييد؟! آيا جرأت داريد كه بگوييد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) غيرت مردانگي نداشته است؟!

سادسا:

در بعضي از مصادر آمده است:

روزي در مدينه منوره، اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمد درب خانه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را زد و عايشه گفت:

من هذا؟ أنا علي.

كيستي كه درب را مي زني؟ گفت: من علي هستم.

پيامبر صداي علي را از پشت درب شنيد و به عايشه فرمود:

يا عايشه! افتحي له الباب.

اي عايشه! درب را براي علي باز كن.

الإحتجاج للطبرسي، ج1، ص292 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج38، ص348

آيا آقايان اهل سنت در اينجا هم مي فرمايند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چرا به عايشه گفت كه درب را براي حضرت علي (عليه السلام) باز كند؟!

سابعا:

اين آقاياني كه مي گويند زن نبايد بيايد براي مرد نامحرم، درب را باز كند و اين كار، خلاف عفت و غيرت مردانگي است، نقل كرده اند در كتاب هاي معتبرشان:

مرّ عمر برسول الله صلي الله عليه و سلم و هو و عائشة و هما يأكلان حيسا، فدعاه فوضع يده، مع أيديهما، فأصابت يده يد عائشة، فقال: أوه، لو أطاع في هذه و صواحبها ما رأتهن أعين.

روزي عمر به خانه رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) آمد و ديد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) با عايشه، مشغول خوردن غذا هستند. عمر هم در همان كاسه اي كه آن دو غذا مي خوردند، دستش را برد و غذا خورد و دست عمر به دست عايشه اصابت كرد. عمر گفت: اوه، اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) حرف مرا گوش مي كرد و زنان خودش را در پس پرده نگاه مي داشت، عايشه و ديگر زنانش را كسي نمي ديد.

المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص485 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج7، ص93 ـ تفسير ابن أبي حاتم، ج10، ص48 ـ الأدب المفرد للبخاري، ج1، ص362

حالا چطور شد كه آمدن حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) براي باز كردن درب براي نامحرم، خلاف عفت و غيرت است، ولي اگر جناب عمر بيايد با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و عايشه در يك ظرف غذا بخورند و دست عمر به دست عايشه بخورد، خلاف عفت و غيرت نيست!

وقتي آقايان مي آيند اين چنين مطالبي را مطرح مي كنند، ما هم ناگزيريم كه مقداري باز و شفاف حرف بزنيم و به تعبير آقاي هدايتي، تاريخ پنهان را به نحو زيبا، برملاء كنيم و پرده را از روي اين حقيقت هايي كه در اين 15 قرن كشيده اند، كنار بزنيم تا اين جوانان اهل سنت و وهابي و شيعه بدانند كه در تاريخ چه گذشته است.

اينها هر جوابي كه نسبت به اينها دادند، ما هم همان جواب را نسبت به قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) خواهيم داد.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

شبهه كرده اند كه خانه هاي مدينه در آن زمان، درب نداشت كه به پهلوي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اصابت بكند. لطفا مدرك و دليل خود را بر ردّ اين شبهه مطرح كنيد.

استاد حسيني قزويني

اين آقاياني كه مي گويند خانه هاي مدينه درب نداشت كه خانه حضرت علي (عليه السلام) هم درب داشته باشد، ظاهرا اينها از تاريخ بي خبر هستند و روايات خودشان را نديده اند.

آقاي ابو داود در سنن خود، جلد2، صفحه 527 نقل مي كند:

يكي از صحابه به حجره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) آمد و چيزي را از او طلب كرد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) به عمر گفت: اين كليد را بگير و برو به منزل من و اموالي را به اين آقا بده.

فأخذ المفتاح من حجزته ففتح.

عمر كليد را گرفت و قفل درب خانه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) را باز كرد.

خب، اگر خانه ها درب نداشت، آقاياني كه مي گويند حصير و پرده بود، آيا به پرده، قفل مي زنند؟! آيا پرده، احتياج به باز كردن دارد؟! اينها چيزي است كه اين آقايان از تاريخ بي خبرند.

در صحيح مسلم، جلد6، صفحه 105، حديث5136، كتاب الأشربة، باب في شرب النبيذ نقل مي كند:

و بالأبواب أن تغلق ليلا.

در مدينه دستور دادند كه مردم، درب هاي منزل خود را در شب ها ببندند.

خب، اگر درب هاي مدينه از حصير يا پرده بود، آيا پرده و حصير، بستن دارد؟! اين مسئله، كاملا روشن است.

آقاي ابن كثير دمشقي در البداية و النهاية نقل مي كند:

كانت حجره من شعر مربوطة بخشب من عرعر.

درب خانه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) از درخت سرو بود.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج3، ص268

خود بخاري در الأدب المفرد نقل مي كند:

راوي از يكي از صحابه سوال كرد: خانه عايشه در كجاي مسجد قرار گرفته است؟ گفت: در قسمت جنوب مسجد و دربش هم به طرف شمال باز مي شد.

فقلت: مصراعا او مصراعين؟ قال: كان بمصراع واحد. قال: من أي شيء كان؟ قال: كان باب بيت عائشة من عرعر أو ساج.

آيا درب خانه او، يك لنگه بود يا دو لنگه؟ گفت: يك لنگه بود. گفت: درب خانه عايشه از چه بود؟ گفت: از درخت سرو يا كاج بود.

الأدب المفرد للبخاري، ج1، ص272 ـ إمتاع الأسماع للمقريزي، ج10، ص93

ما از آقايان سوال مي كنيم كه يك لنگه يا دو لنگه بودن حصير، معنا دارد؟!

روايات متعددي در اين زمينه داريم كه خانه هاي مدينه، درب داشت و غالب درب ها هم از درخت سرو يا كاج بود. منزل خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم درب داشت و از درخت و ساقه هاي خرما بوده است.

اين قضيه در تاريخ ثبت است و اين آقايان، توجه ندارند. بعضي از مطالب را مي بينند و مطالب بي اساس و بي پايه را مطرح مي كنند.

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سوال:

بنده شيعه هستم. آقاي قزويني فرمودند كه حضرت علي (عليه السلام) به روي اينها شمشير نكشيد و حضرت علي (عليه السلام) حق نداشت به روي اينها شمشير بكشد. چرا حديث واقعي اين را مطرح نمي كنند؟

جواب:

بنده شهادت مي دهم كه ايشان، شيعه نيستند. چون شيعه، اين چنين صحبت نمي كند. چون هر كسي يك فرهنگ و ادبياتي دارد. اين برادرمان، مردانه بگويد كه من سني هستم و ما هم در پاسخ به سؤالات، براي عزيزان سني، بيشتر از عزيزان شيعه احترام مي گذاريم.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در ابتداء به اين فكر بود كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:

ان وجدت ناصرا فقاتلهم و إلا فالصق كلكلك علي الأرض.

اگر يار پيدا كردي و كمك داشتي، با اينها بجنگ و مبارزه كن، وگرنه، خانه نشين باش و دست نزن.

شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج20، ص326

همان طوري كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در 13 سال در مكه، در برابر آن همه تجاوزات مخالفين، دست به شمشير نزد، اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم به تبعيت از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، دست به شمشير نزد؛ چون كمك و يار و ياوري نداشتند.

ما اين را مفصلا در جلسات قبل، مطرح كرده ايم.

* * * * * * *

سوال:

چگونه شد كه اين بچه 4، 5 ماهه را محسن نام گذاشتند؟ اگر ايشان به دنيا مي آمد، جايگاه اجتماعي ايشان چه مي بود؟ آيا مانند ابوبكر بن علي يا عمر بن علي بود؟

جواب:

آقايان به كتاب هاي اهل سنت مراجعه كنند و حدود 40 كتاب از كتاب هاي اهل سنت را پيدا كرده ايم كه در آنجا ثابت كرده اند فرزند پنجم حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، محسن بوده است و خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم نام او را محسن گذاشته بود. در روايات هم داريم كه وقتي نطفه بچه در رحم مادر منعقد مي شود، براي او نام بگذاريد. اگر نام نگذاريد و سقط شود و از دنيا برود، فرداي قيامت، همين بچه يقه شما را مي گيرد و از شما به خداوند شكايت مي كند. اين، دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.

آقاي مسعودي شافعي در كتاب إثبات الوصية، صفحه143 نقل مي كند:

و ضغطوا سيدة النساء في الباب حتي أسقطت محسنا.

فاطمه را آن چنان در فشار درب قرار دادند تا اين كه محسن او از دنيا رفت.

الطبقات الشافعية للسبكي، ج3، ص456 - سير اعلام النبلاء للذهبي، ج15، ص578 الوافي بالوفيات للصفدي، ج5، ص347 ـ الملل و النحل للشهرستاني

* * * * * * *

سوال:

چرا بعد از شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) كه عمر خليفه شد، حضرت علي (عليه السلام) با او همكاري نزديك داشت؟ حتي بارها خود عمر گفته است كه اگر علي نبود، عمر هلاك مي شد. مخصوصا در قضاوت ها.

جواب:

عزيز من! در جلسات گذشته هم مطرح كرديم كه آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) به عنوان امام، وظايفي دارد و از جمله وظايف او، تبيين مسائل اسلامي و حفاظت از شريعت و تحريف و اقامه عدل است. اگر اقامه عدل و تأسيس حكومت، مانع شد و مانعي براي تببين احكام الهي و خدمت به مسلمين باشد، وظيفه امام است. اگر حاكم اسلامي، يك يهودي باشد و اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم در آن حكومت باشد، اگر ببيند كه در يك جا، قضاوت ناحقي مي شود و انسان بي گناهي، سنگ سار مي شود، اميرالمؤمنين (عليه السلام) به عنوان تكليف شرعي به آنجا مي رود، نه به عنوان همكاري با آن حاكم. تمام همكاري هاي اميرالمؤمنين (عليه السلام)، به عنوان وظيفه اسلامي حضرت علي (عليه السلام) بوده و دخالت كرده و در اين زمينه، حضور پيدا كرده است.

* * * * * * *

سوال:

در زمان دو خليفه اول كه كشورگشائي مي كردند، كدام يك از اصحاب در جنگ ها با اينها همكاري مي كردند؟ اگر آنها حضرت علي (عليه السلام) را خليفه مي دانستند، چطور شد كه با اينها همكاري مي كردند؟

جواب:

اينها به دستور اميرالمؤمنين (عليه السلام) است. بعضي از مراجع عظام تقليد هم مي گويند كه اينها ديدند كه اگر در بعضي از قضيايا، همكاري نكنند، زندگي شان مختلّ مي شود و چه بسا، زمينه قتل شان فراهم مي شود. بعضي از اصحاب اميرالمؤمنين (عليه السلام)، از ترس، آمدند با اينها همكاري كردند. اين كه امام حسن (عليه السلام) در بعضي از جنگ ها و كارها، با حكومت همكاري مي كرد، دروغ محض است و هيچ روايت صحيح و ضعيفي در اين زمينه نداريم. هر كس ـ از شيعه يا سني ـ بگويد كه امام حسن (عليه السلام) در بعضي از جنگ ها شركت داشت، ما او را، مفتري و دروغگو مي دانيم.

* * * * * * *

سوال:

چرا حضرت علي (عليه السلام) دخترش را به عمر بن خطاب داد؟

جواب:

اين را مفصل جواب داده ايم.

اولا:

خيلي ها مي گويند كه اين قضيه، دروغ است. اميرالمؤمنين (عليه السلام) دختري به نام أم كلثوم نداشت.

ثانيا:

مي گويند كه أم كلثوم، دختر خوانده حضرت علي (عليه السلام) بود. يعني دختر ابوبكر از أسماء بنت عميس بود و در خانه اميرالمؤمنين (عليه السلام)، همانند محمد بن أبي بكر، بزرگ شده بود.

ثالثا:

بعضي هم مي گويند كه دختر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بود و او را به زور گرفتند. همان طوري كه در كتاب كافي و مجمع الزوائد هيثمي و المعجم الكبير طبراني داريم كه اين قضيه، به زور بوده است و اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم تصميم نداشت كه با اينها مقابله كند.

* * * * * * *

سوال:

لطفا بگوييد كه امام زمان (عليه السلام) چند سال مي خواهند عمر كنند؟

جواب:

چشم. هر وقت شما به ما گفتيد كه عمر حضرت خضر (عليه السلام) و حضرت ادريس (عليه السلام) و حضرت عيسي (عليه السلام) چقدر است، آن وقت هم ما به شما خواهيم كه عمر امام زمان (عليه السلام) چقدر است.

اين كه الان، عمر او چقدر است؟ مشخص است. چون سال ولادت آقا حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) روشن است. آن خدايي كه قدرت دارد حضرت عيسي (عليه السلام) را حدود 2010 سال و حضرت خضر (عليه السلام) را بيش از 3 هزار سال، زنده نگه دارد، آن خداوند هم قادر است كه امام زمان (عليه السلام) را هزار سال يا دو هزار سال زنده بدارد.

* * * * * * *

سوال:

با توجه به اين كه براي روز شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، دو سند را ذكر كرده اند، آيا به نظر شما، 75 روز بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صحيح و درست است يا 95 روز؟

جواب:

به نظر بنده كه به عنوان يك متخصص در رجال هستم، روايات 95 روز، صحيح تر است از روايات 75 روز.

* * * * * * *

سوال:

در ميان علماي اهل سنت، كدام يك از آنها، برتري حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را بر ديگر دختران و بر تمامي زنان مسلمان را تأكيد كرده اند؟

جواب:

اين قضيه، خيلي روشن است. در كتاب صحيح بخاري آمده است:

فاطمة سيدة نساء أهل الجنة.

فاطمه، سيده زنان بهشت است.

صحيح البخاري، ج4، ص209 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص151

آقاي ابن أثير مي گويد:

فاطمة سيدة نساء العالمين.

فاطمه، سرور تمام زنان عالم است.

أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص16

آقاي مناوي ـ از شخصيت هاي برجسته اهل سنت ـ مي گويد:

إن فاطمة أفضل من الخلفاء الأربعة بالإتفاق.

فاطمه ، از خلفاء أربعه افضل بود به إتفاق و إجماع تمام علماي اهل سنت.

فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج4، ص555

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | مجيد حقي | Iran - Ardabil | ١٢:٠٠ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٨٨ |
اشك مي ريزد علي مانند رود*****بر تن زهرا: گل ياس كبود
2 | علي اكبر | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ مرداد ١٣٨٨ |
آري در روز حشر که تمامي انس و جن از ترس عدل خدا فرار ميکنند و به خود ميلرزند. ماييم که سر بلند و اميدوار به شفاعت همسر حيدر و دخت پيمبريم. به کوري چشم تمام دشمنان زهرا >> لعن علي عدوک يا علي ؟؟؟؟؟ آخه دوميه از شيطان رجيمم بالاتره ...................
3 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٠١ شهریور ١٣٨٨ |
بسم الله
لعنت خدا همي بر معاويه
لعنت خدا پيوسته بر معاويه
لعنت خدا هميشه بر معاويه

تو اي حنيف نام. مبادا ز لعن ما دل آرزده شوي که لعن ما همي قدر جبار بود. گر تو به خداي قادر خردلي ايمان داري از شکوه و شکايت از لعن ما بر غاصبين دوري گزين که قدر خدا چنين بود که ما آنها را همي لعن کنيم.
مگر تو ايمان به کتاب را از ايمان به خدا جدا داني؟ پس چگونه است که ايمان به علي (عليه السلام) را از ايمان به خدا جداي داني؟ مگر نشنيده اي که:
« علي مع الحق و الحق مع العلي»


آيا تو از سخن خدا نشنيده اي (إنهم لا يشفعون إلا لمن ارتضى) و يا ( و لا يملک الذين يدعون من دونه الشفاعة ، الا من شهد بالحق ، و هم يعلمون )؟
آيا نمي‌بيني که خداوند از شفاعت کننده گان ( بيش از يک تن ) سخن مي‌راند؟
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=87

لعن هم دشنام نيست که برائت از ظالمين است و دعا به سمت خداوند احد و بي‌همتا.
و ما اين لعن را بر دو وجه مي‌نماييم.
وجهي در پيروي از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) که ( جهزوا جيش أسامة لعن الله من تخلف عنه ).
و وجه دوم از در دادخواهي به دادار و است تظلم به عادل خداي بي همتا.
که اي خدا قرآني نازل کردي مشتمل بر تمام علوم.
ولي سه کودتاچي از نشر علم آن قرآن سخت منع نمودند و امروز ما از زنديق ها و بوداييها طلب علم کنيم.




4 | حنيف | Austria - Vienna | ١٢:٠٠ - ٠١ شهریور ١٣٨٨ |
سلام بر کسي که حق را بيشتر از دروغ دوست دارد
دوستان
تا چي حد به بيراهه ميرويد از آن زمان تا کنون 1400 گذشته اگر به خدا ومقدرات ايمان داريد اگر به خدا ايمان نه به علي يک کمي فکر کنيد اگر مقدر ميبود که علي رض خليفه ميشد هيچ کس آنرا تغيير داده نميتوانست و اگر مقدرات چنين بود پس به خدا ايمان آوريد و رضاي آنرا قبول کنيد.
در رزو قيامت هيچ کس کسي را شفاعت کرده نميتواند بدون پيغمبر ص اگر شما ميگوييد که ما را فاطمه شفاعت ميکند اشتباه ميکنيد با دشنام دادن به عمر رض و ابوبکر رض خود را پيش رسول شرمنده نکنيد بياييد تاريخ را برنگردانيم قبولش کنيم
حنيف
5 | فقط بنده خدا | Switzerland - Sierre | ١٢:٠٠ - ٠٤ شهریور ١٣٨٨ |
سلام بر مومنين من در تعجب از آقاي حنيف كه فكر كرده ما ميخوايم تاريخ را عوض كنيم!!! اتفاقا بر عكس ما ميگيم تاريخ بايد براي همه روشن و آشكار باشه و نقطه مبهمي در اون باقي نمومنه. برادر من بخودت بيا. وقايع تاريخي به صرف اينكه بدون مشيت و خواست خدا رخ نمي دن ، قرار نيست مبناي اعتقادي و ايماني ما بشن. اگه اينجوري باشه بايد به چنگيز مغول و اسكندر مقدوني و هيتلر و موسيليني و استالين هم ايمان بياريم چون آنها هم به خواست و مشيت خدا به قدرت رسيدن و در مقابل بايد بسياري از انبياي الهي را رد و نفي كنيم چون اصلا به قدرت نرسيدن و در مظلوميت وتوسط همين حاكمان كه شما معتقديت چون به خواست خدا بر اريكه قدرت نشستن پس حق هستن، به شهادت رسيدن. برادرمن اين تفكر شما از بيخ و بن غلطه.در اين صورت عدل الهي زير سوال ميره و كسي مسئول اعمالش نيست.در اين صورت هر حاكم سركش و خونريزي رو بايد ستايش و تقديس كنيم.پس عقل و شعورمون چي ميشه؟ خدايا تورا هرچه شكر كنيم كم است چون شكر همين كه دشمنانت و جهنمي هارو از ابلهان قرار دادي رو هم نميتونيم بجا بياريم. التماس دعا
6 | سعيد حسيني | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٦ شهریور ١٣٨٨ |
سلام عليکم بر برادران گرامي
طاعات و عبادات قبول
روي سخنم با برادر حنيف است
برادر اينکه فرموديد همه چيز جزو مقدرات الهي بوده است مرا بر آن داشت تا در مورد عملکرد خليفه اول و نيز خليفه دوم در تاريخ مطالعه اي داشته باشم و نکته جالبي که يافتم اين بود که اتفاقا در يکي از جنگها پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم براي اثبات بعضي از مطالب که مجال گفتنش در اينجا نيست پرچم را به دست خليفه اول شما دادند و وقتي جناب خليفه با لشکر کفر روبرو شد پرچم را بر زمين انداخته و گريخت، پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم پرچم را به دست خليفه دوم شما دادند و او نيز همان کرد که خليفه اول کرده بود، لذا رسول خدا فرمودند فردا پرچ را به دست کسي خواهم داد که آبروي اسلام در گرو او خواهد بود، همه اصحاب منتظر بودند که پيامبر فردا پرچم را بدست چه کسي خواهد داد، وقتي فردا از راه رسيد و دو لشکر آماده رزم شدند روسل خدا پرچم را به دست مولاي متقيان حضرت علي عليه السلام دادند و ديگر نيازي نمي بينم که توضيح دهم چه اتفاقي افتاد ، چون شکست نا پذيري حضرت امير المومنين علي عليه السلام را دوست و دشمن در طول تاريخ بيان کرده اند.
و اما نکته جالب:
وقتي عمر پرچم را بر زمين انداخت و پا به فرار گذاشت در حين فرار پيرزني او را ديد و به او گفت تو فرار ميکني در حالي رسول خدا و اصحاب او در حال جنگ هستند؟!
عمر بلافاصله پاسخ داد فرار کردن من تقدير الهي است و اگر خدا نميخواست من فرار نميکردم.
قضاوت با خوانندگان گرامي
يا علي مدد
7 | ؟؟؟؟؟ | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٩ شهریور ١٣٨٨ |
شما بيا اينو بخون بعد برو هر چي دلت خواست بگو به برادران شيعه هم توصيه مي کنم اين رو بخونن در ضمن شما چرا اين قدر به وهابي ها گير مي دي اگه مردي به شافعي ها گير بده اين ابن ذهبي کيه که ما تو کل عمرمون اسمشو نشنيديم؟؟؟ مسله ي غدير خم هم در يک دقيقه بهت ميگم دروغ هست خب شما تو اذان ميگيد اشهد ان علي ولي الله خوب يعني اين مسله قبل غدير خم هم گفته مي شده و مردم مي فهميدن که علي <ع> ولي خداست ديگه بيامبر نيازي نداشته که مردم رو جمع کنه يک جا خوندم که گفته بود خداوند از مردم مي ترسيده که اسم علي <ع> رو در قران نياورده خوب يکي نيست به اين خنگا بگه مگه خدا از چار تا مورچه ميترسه و کل کهکشاني که براش اندازه يک ويروس هم نيست حالا فهميدي

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- در مورد ماجراي غدير خم ، در سه مورد اشكال شده است :
الف) اصل وقوع ماجرا
ب) معني جمله من كنت مولاه
ج)‌ شبهات مطرح شده در مورد دلالت اين جمله بر خلافت
كه در آدرس‌هاي ذيل تواتر حديث غدير در نظر اهل سنت ، و ترجمه آن طبق نظر اهل سنت ، و پاسخ به شبهات طبق نظر اهل سنت مطرح شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=120
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=130
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=103
2- در مورد شافعي ، قبلا پاسخ داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=133
البته اهل سنت ادعا مي‌كنند كه همگي با هم فرقه ناجيه هستند ! چطور است كه شما خود را از وهابيون جدا مي‌دانيد ؟ آيا آنان را جهنمي و خارج از فرقه ناجيه مي‌دانيد ؟
3- اشهد ان عليا ولي الله ، طبق روايات ، بعد از ماجراي غدير خم ، توسط سلمان و ابوذر در اذان گفته شد و نه قبل از آن !
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=652
4- در مورد عدم ذكر نام اميرمومنان علي عليه السلام در قران نيز در آدرس ذيل به صورت مفصل سخن گفته شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=500
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
8 | ؟؟؟؟؟ | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٩ شهریور ١٣٨٨ |
در ضمن حضرت خضر هنوز هم زنده است شما داريد اشتباه مي كنيد

پاسخ:
!!!
9 | ؟؟؟؟؟ | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٩ شهریور ١٣٨٨ |
بعد هم اون مسله اي كه گفتي زن درب خونه رو باز مي كنه و اينا لايد بگم اون زمان همه ادم بودن بيامبر ميدونسته عمر رضي اللهعنه مثل بعضي از جوون هاي نفهم اين اين دوره نيست كه تا زني رو ميبينن چشاشون بسته نميشه اگه خيلي ادعات ميشه با من يك مناظره داشته باش هر چند اين چند تا دليلي هم كه اوردم واضح بود

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بهتر است به اقرار ابوبكر با سند صحيح در كتب اهل سنت ، به هجوم به خانه فاطمه زهرا سلام الله عليها توجه نماييد !
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=147
در ضمن طبق روايات اهل سنت ، عمر سابقه طولاني در زدن زنان نامحرم داشته است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=146
در صورتي كه تقاضاي مناظره داريد ، بهتر است اول به مطالبي كه اهل سنت در اين زمينه نقل كرده‌اند پاسخ دهيد ، تا نوبت به مناظره با شيعه برسد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
10 | مالك اشتر | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٠ شهریور ١٣٨٨ |
سلام عليكم به همگي برادران شيعه و لعنه دائم علي اعرائهم اجمعين آقاي حنيف در جواب حرفات كه گفتي : با دشنام دادن به عمر رض و ابوبکر رض خود را پيش رسول شرمنده نکنيد به شما عرض كنم كه ما با دشنام و لعن كردن قاتل فاطمه تولي و تبري ميجوييم از دشمنان خدا و رسول الله و اگر هم شفاعتي بخواد از ما بشه به كساني ميشه كه با قاتل فاطمه زهرا سلام الله عليها دشمني دارن ولعنش ميكنند بس اميد وار به شفاعت رسول الله نباش كه تو و امثال تو كه حب قاتل دخترش رو در دل دارن به شفاعت كه نميرسن هيچ تازه جزو خسران ديدكان و گمراهان و بدعت گذاران در دين الله هستندو جز مجازات چيزي نسيبشون نميشه و اين است سزاي ستمگران با آل الله. تا چي حد به بيراهه ميرويد از آن زمان تا کنون 1400 گذشته اگر به خدا ومقدرات ايمان داريد يک کمي فکر کنيد يا شير خدا.
11 | مالك اشتر | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ شهریور ١٣٨٨ |
سلام عليکم بر مسلمانان واقعي و پيروان واقعي رسول الله. در جواب جناب آقاي شافعي مذهب بزرگ >>>>>>>>>> ؟؟؟؟؟ که با اين اطلاعات کمش آبروي شافعي ها را بلکل برد........................................... يک سوال دارم از شما : پسر جان آخر کي ما گفتيم که حضرت خضر ( رضي الله عنه) مرده که شما ميگي :> ر ضمن حضرت خضر هنوز هم زنده است شما داريد اشتباه مي كنيد. شما چند سالتونه و تحصيلاتتون تا کجاست که متن فارسي رو هم نميتونين قرائت کنين؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ الله اکبر . تازه ادعاي مناظره با جناب استاد و دکتر ( حضرت آيت الله قزويني حفظ الله عنه ) را هم دارد! ان شاالله خداوند رحمان به شما و دوستان و عزيزان و دلبندان وهابيتان که از آنها حتي ابراز بيزاري و برائت از آن مشرکين و کفار نميکنيد رحمي کند و هدايتتان کند. و لعن الله قاتليک يا بنت رسول الله .
12 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٥ شهریور ١٣٨٨ |
با سلام
اقاي ؟؟؟؟ دليلي نميبينم كه اسمي را كه پدرت بروي تو گذاشته پنهان نگهداري .
بعد شما دم از شافعي بودن نزنيد اينطوري كه نوشتي وهابي هستي پس خودتو به شافعي ها نچسبان .
سوم از همه سعي كن اهسته و شمرده بخواني تا اشتباه نكني , در متن بالا كسي نگفته كه حضرت خضر ( ع ) رحلت نموده اند .يكدفعه ديگر بخوان .
چهارم مشكل عدم قبول ولايت حضرت علي ( ع ) در پيش اهل سنت اينه كه چشم دلشان بسته است , والا هم از ايات قراني , هم از احاديث قدسي و احاديث نبوي و و و و همينطور اختلافي فكري عملي حضرت علي ( ع ) خود بخود كافيست كه حتي امروز بعد از گذشت 1400 سال يك شخص منصف حتماً ايشان را ولي خود انتخاب خواهد كرد مگر اينكه يا چشم دلشان بسته است يا عبد الشيطانند .
اينهم بشنو از اولي و دومي
ابوبكر در اولين خطبه ى خود چنين گفت: اى مردم من بر شما والى شدم و بهترين شما نيستم.(تاريخ الخلفاء، سيوطى 69 )
ابوبكر گفت: عذر مرا بپذيريد زيرا من بهترين شما نيستم در حاليكه على در ميان شماست.(شرح التجريد، قوشجى )
ابو بكر گفت: من از غضب خدا و غضب تو اى فاطمه به خدا پناه مى برم.( كنزالعمال 361، منهاج السنة، ابن تيميّة 3/120، تاريخ طبرى 41 )

عمر گفت : بخدا قسم اى ابن عباس، على پسر عموى تو سزاوارترين مردم به اين امر است، لكن قريش تاب تحمّل او را ندارند و اگر عهده دار امر آنها شود، بر تلخى حق وادارشان مى كند و راهى از روى گرداندن از آن نمى يابند. و اگر چنين كند بيعت او شكسته مى شود و گرفتار جنگ مى گردد.(تاريخ يعقوبى 2/159، چاپ لندن )

عمر گفت: آگاه باشيد، بخدا سوگند اى فرزندان عبدالمطلب مسلماً على در ميان شما نسبت به اين امر (خلافت) از من و از ابوبكر سزاوارتر بود.(محاضرات الادباء 4/478 )
حالا عقل سليم ميگه كه ديگران با تما عظمتشان ؟؟؟؟؟ در مقابل شخصيت حضرت علي (ع ) بمثل يك قطره باران در مقابل تمامي درياهاي جهان .

جناب ؟؟؟؟
سخن پيامبر اكرم (ص ) و ائمه اطهار (ع )، پيامبران الهى
از ديوان منسوب به اميرالمونين (ع ):
داروى تو، در وجود توست و نمى دانى ، و درد تو نيز از تست و آن را نمى شناسى . خويش را جرمى كوچك مى شمارى ، اما جهانى بزرگ در تو پيچيده است . تو آن كتاب مبينى هستى كه حرف هاى آن ، پنهانى ها را آشكار مى كند.

يا علي



13 | مصطفي احمدزاده | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٢٥ شهریور ١٣٨٨ |
باسلام خدمت استاد ق سوالي داشتم ايا شماحديثي روايت صحيحي دردست داري که حضرت علي ويايکي ازامامان بزرگواربه حضرت ابوبکر ياحضرت عمرلعن ميکردن؟چراشمالعن ميکني مگرنه اينست که پيغمبر(ص)نهي فرمودندلعنت بغيرازشيطان اياشمااينهامثل شيطان ميدانيد؟چراموقع حيات رسول الله ابوبکرامام شدومردم پشت سرش نمازخواندندوخودپيغمبرهم بااونمازخواند اگربگوييدبعدازپيغمبر(ص)مرتدشدندچراحضرت علي پشت سرشان نمازخاند

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- مقاله مفصلي در مورد كساني كه طبق نظر اهل سنت مورد لعن اميرمومنان علي عليه السلام قرار گرفته‌اند (از جمله عثمان بن عفان) تهيه شده است كه ان شاء الله به زودي بر روي سايت قرار خواهد گرفت .
اما اجمالا به شما اين نكته را مي‌گوييم كه در صحيح بخاري و مسلم روايت شده است كه دو تن از همسران رسول خدا (ص)‌ (زينب بنت جحش و عائشه) به يكديگر در مقابل رسول خدا (ص) دشنام مي‌دادند و رسول خدا (ص) يكي از آن دو را تشويق مي‌كرد !
2- خود رسول خدا (ص) طبق روايات بخاري و مسلم ، بسياري را لعن كرده‌اند ! آيا با اين حساب مي‌توان گفت لعن از شيطان است ؟
3- خداوند در قرآن بسياري را لعن مي‌كند ! آيا مي‌توان گفت لعن از شيطان است ؟
4- در مورد ادعاي نماز ابوبكر در زمان رسول خدا (ص) در آدرس ذيل پاسخ داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3608
5- در مورد نماز اميرمومنان علي عليه السلام ، پشت سر آنها ، طبق روايات شيعه ، حضرت نماز خود را فرادا در پشت سر آنان مي‌خواندند .
6- ما ابوبكر و عمر را كافر نمي‌دانيم ؛ ما مي‌گوييم مسلمان بر دو نوع است : مومن و غير مومن و ما مي‌گوييم كه ابوبكر و عمر مومن نبودند .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
14 | سعيد حسيني | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٥ شهریور ١٣٨٨ |
جناب اقا و يا خانم ؟؟؟؟؟ صاحب کامنت 7 و 8 و 9 اولا اراجيفي که نوشتي جواب سئوال من نبود ثانيا تو خودت ميگي قبل از غدير در اذان اشهد ان عليا ولي الله گفته ميشد بايد بگم خلفاي خائن شما باتوجه به اينکه بقول شما با توجه به اينکه در اذان ولايت حضرت علي عليه السلام را روزي 5 بار در اذان مي شنيدند و آيات ولايت را در قرآن ناديده گرفته و سعي در تحريف عيد بزرگ غدير خم را داشته و به آن عمل نکردند. حالا با چه روئي غدير را رد ميکني؟؟؟ اصلا همين رد کردن غدير توسط شماها خود بزرگترين دليل بر عيد غدير خم است. عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد در ضمن برو کتاب صحيح بخاري را بخوان و اول جواب اقاي بخاري را بده و بعد بيا مناظره. در دو جاي همين کتاب صحيح بخاري شما نوشته که در واپسين روز عمر شريف پيامبر گرامي اسلام ميخواست جانشين خود را که حضرت علي ع بودند را بنويسد همين ((عمر)) شما جلوي قلم و کاغذ را بر پيامبر گرفت و گفت پيامبر دچار هزيان شده است. حالا با اين تفاسير فکر ميکني نياز نبوده پيامبر در زمانهاي مختلف موضوع جانشين خودشون را به گونه هاي مختلف بيان کنند؟؟؟ شخص رسول خدا ص اينهمه زحمت کشيد و در همه جا اين وصايت و لايت حضرت علي ع را به گونه هاي مختلف فرمود بازهم خلفاي شما و همدستانش نشنيده گرفتند، حالا ميگي پيامبر اگر قبلا فرموده پس نيازي نبوده؟؟؟!!! واقعآ عجب روئي داريد شماها در ضمن عملکرد و رفتارهاي خلفاي خائن شما بعد از پيامبر خود بطور صريح کينه و عداوت آنان را با جانشين پيامبر بزرگ اسلام بر ملا کرده کرده است که خود دليلي بزرگ براي تحريف غدير توسط آنان است تلاش بيهوده نفرمائيد که بوي توطئه ها و دسيسه هايتان همه دنيا را بر داشته است. بهتره بجاي اين حرفا يه فکري براي عقيده خود بفرمائيد بخاطر خودتان ميگويم والسلام
15 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٦ شهریور ١٣٨٨ |
با سلام
جناب اقاي مصطفي احمدزاده
البته جواب برادران در پاسخ به شبهات خيلي خوب بود .
بند دوست دارم بطريق ديگر در اين مسئله كنكاش كنم :
شما فرموديد "" چراشمالعن ميکني مگرنه اينست که پيغمبر(ص)نهي فرمودندلعنت بغيرازشيطان اياشمااينهامثل شيطان ميدانيد؟ """
بنده دوست دارم از نهج البلاغه مولا امير المومنيين براي شما دليل بياورم
)19 از سخنان آن گرامى است
«هنگامى كه امام (عليه السلام) بر منبر كوفه سخن مى‏گفت اشعث بن قيس به حضرت اعتراض كرد و گفت: اين سخن به ضررت تمام شد، امير المؤمنين (عليه السلام) نگاه خود را به او دوخت و فرمود:» تو از كجا مى‏دانى چه چيز به ضرر من و چه چيز به سود من است، لعنت خدا و لعنت همه لعنت كنندگان بر تو باد، اى متكبّر و متكبّر زاده و اى منافق پسر كافر. قسم به خدا كه تو يك بار قبل از اسلام و يك بار بعد از ظهور اسلام اسير شدى و در هيچيك مال و عنوان خانوادگى تو مانع اسارت تو نگشت. كسى كه كسان خود را به شمشير دلات كند و آنها را به مرگ سوق دهد بايد نزديكانش با او دشمنى ورزند و بيگانگان امينش ندانند.
حال سوال من از شما يا دوستاني كه با شما هم صدا ميباشند .
اگر نظر امام ( ع ) در مورد اشعث ابن قيس اين بود پس در مورد كساني كه :
1 ) باعث ازار و اذيت حضرت محمد ( ص ) .
2 ) كساني كه قصد ترور و قتل حضرت محمد ( ص ) را داشتند .
3 ) كسي كه فصد شورش بر عليه حضرت محمد ( ص ) در صلح حديبيه را داشت .
4 ) كساني كه خلافت الهي ( امامت ) را از ايشان گرفتند و با فتنه سقيفه ايشان را از حق هدايت مسلمانان بازداشتند.
5 ) كساني كه به خانه حضرت فاطمه هجوم اوردند و در خانه را اتش زدند , باعث مجروح شدن حضرت فاطمه الزهراء ( س) و سقط محسنش شدند .
6 ) كساني كه باعث شهادت حضرت فاطمه الزهراء شدند .
7 ) كساني كه ظلم جبار وقت خالد را ناديده گرفتند .
8 ) كساني كه در حق طلبي فيروز ايراني پوزخند زدند .
9 ) كسي كه در اجراي حكم قصاص قاتل مظلومين زن و دختر فيروز ايراني و هرمز كوتاهي كرد .
10 ) كسي كه بيت المال مسلمين را صرف امور دلخواه خودش ميكرد .
11 ) كسي كه دستور حمله به مردم را ميداد و حتي از خلخال يك زن يهودي هم نگذشتند .
و
و

ايا اين افراد مورد لعن حضرت علي ( ع ) كه ما او را برادر و عبد و شيعه حضرت محمد ( ص) ميدانيم و حرف او همانند حرف حضرت رسول ( ص ) ميباشد
قرار نميگرفتند .
شما چي ايا ظالمين را لعنت نميكنيد .

يا علي
16 | خزاعي | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٠٤ مهر ١٣٨٨ |
با سلام و خداقوت به همه ي شماخادمين اهل البيت عليه السلام . لطفا آدرس منابع ( پاراگرافي که در مورد ضرب وشتم حضرت فاطمه سلام الله عليها به دست آن ملعون هنگامي که حضرت امير المومنين عليه السلام به همراه جمعي از بني هاشم و زبير مشغول مشورت بودند) راذکر کنيد. با تشکر از زحمات بي دريغ شما والسلام من اتبع الهدي

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
تمامي مدارك ، در كتاب الهجوم علي بيت فاطمة تاليف عبد الزهرا و كتاب ماساة الزهرا سيد جعفر مرتضي عاملي (كه در اينترنت نيز موجود است) تمامي مصادر جمع آوري شده است .
ما در اين مقالات ، عموما به بررسي روايات صحيح السند اهل سنت مي‌پردازيم .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
17 | پيروعلي | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٢٧ دي ١٣٨٨ |
لطفا به شبهاتي که قوشچي(لعنت الله عليه)در مورد حمله عمر به خانه وحي مطرح کرده است پاسخ دهيدبا تشکر فراوان ازشما پيروان راه حق

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
پاسخ به شبهات در مورد شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها در بخش مقالات صورت گرفته است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
18 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ٠٤ ارديبهشت ١٣٨٩ |
با عرض سلام
و تسليت به مناسبت
(فرارسيدن ايام شهادت بزرگ بانوي اسلام و دخت گرامي پيامبر اسلام حضرت فاطمه زهرا س ايام فاطميه)

مدارک شهادت اين بانوي بزرگوار را از منابع اهل سنت قيد ميکنم
اخل سنت خود بخوانند و بدانند خلفا بعد از پيامبر ص با اهل بيتش چه کردند!
همان خلفائي که حديث ثقلين را از پيامبر ص شنيدند و دقيقا عکس آن حديث عمل کردند و گمراه شدند!

مرحله اول:
عدم رضايت و اظهار نارضايتي حضرت زهرا (س) از ابوبکر

صحيح بخاري جلد 5 ص 252 حديث 704
قسمت کتاب المغازي اواخر باب خيبر
صحيح مسلم ج 3 ص 1380 حديث 52 کتاب الجهاد و السير باب قول النبي لا نورث
انساب الاشراف بلاذري 10/79 وفات ابي بکر
شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 16/214 خطبه 45
صحيح بخاري 5 / 96 ح 278کتاب فضائل اصحاب النبي باب فضائل فاطمه(س)
المستدرک علي الصحيحين حاکم نيشابوري 3 / 154 کتاب معرفة الصحابه
صحيح مسلم 4/ 1903 ح 94 کتاب فضائل الصحابه باب فضائل فاطمه (س)
همگي چاپ بيروت

حالا قسمت دوم:
فضيلت خانه حضرت زهرا(س)

تفسر در الدرالمنثور سيوطي 5/ 50 ذيل ايه 36 سوره نور
مسند احمدبن حنبل 4/ 369 مسند زيد بن ارقم

مرحله سوم :
تهيد به سوزاندن خانه حضرت زهرا (س)

المصنف ابن ابي شيبه 7/ 433 ح 37034 کتاب المغازي باب ما جاء في خلاقه
جامع الاحاديث سيوطي 13/ 267 ح 1033 کتاب الاخلاقه ، خلاقه ابي بکر
کنزالعمال، متقي هندي 5/ 651 ح 14138
استيعاب، ابن عبدالبر 2/ 121 شرح حال ابوبکر
الوافي بالووفيات ، صفدي17/ 311 رقم 264 شرح حال عثمان
عقد الفريد 5/ 13
المختصر في الاخبار البشر 1/ 219
مروج الذهب مسعودي شافعي 3/ 77
شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 20/ 147کلام 461
شرح نهج البلاغه 2/ 56 خطبه 26 حديث السقيفه
تاريخ طبري 3/ 68 حوادث سال 11 هجري

مرحله چهارم:
عملي شدن تهديدات

فرائد السمطين جويني 2/ 35 ح 371 سمط 2 باب 7
اثبات الوصيه مسعودي شافعي ص 124
الامامة و السياسه 1/ 30
تاريخ طبري3/ 254 حوادث سال 13 هجري
معجم الکبير طبراني 1/ 62 ح 43
کنز العمال 5/ 631-632 ح 14113 کتاب الاخلافة

اين مدارک تمامآ از کتب اهل سنت است
خوانندگان گرامي خود بخوانند و قضاوت کنند
((لعن الله قاتلي فاطمةالزهرا))
يا علي

19 | مسعود علي زاده | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٨ ارديبهشت ١٣٨٩ |
خداوند انشاءالله شما را در زمره حاميان ولايت قرار دهد.من 1000 از كتاب اي كاش افسانه را جهت توزيع در هيئت فاطميه مجمع الانصار مي خواهم بفرماييد چطور ميتوانم تهيه كنم
20 | باران بحريني | Iran - Bushehr | ١٢:٠٠ - ٠٨ ارديبهشت ١٣٨٩ |
با سلام مي خواستم بدانم ايا سخني از امام صادق در مورد اتش زدن منزل مادر ايشان حضرت فاطمه زهرا و در ايشان امام علي (ع) داريد البته با منبع آن متشكر مي شوم اگر امروز برايم ايميل نمائيد متشكرم راستي يكي از سخنان برادران سني ما اين است كه اگر اين اتفاق افتاده يعني آتش زدن درب منزل حضرت فاطمه چرا امام صادق (ع) در مورد آن صحبت نكرده اند و روايتي نگفته اند يعني اينكه اين اتفاق نيفتاده است و اين را فقط شيعه مي گويد . متشكرم اگر جواب اين سوال را بدهيد .

پاسخ:

با سلام

خواهر گرامي

چه كسي ادعا كرده‌ است كه امام صادق عليه السلام در مورد شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها چيزي نفرموده‌اند ؟

وروى إبراهيم بن سعيد الثقفي عن أحمد بن عمرو البجلي ، عن أحمد بن حبيب العامري ، عن حمران بن أعين عن أبي عبد الله جعفر بن محمد عليهما السلام قال : والله ما بايع علي حتى رأى الدخان قد دخل بيته .

از امام صادق عليه السلام روايت شده است ، قسم به خدا علي (ع) بيعت نكرد ! تا اينكه ديد دود در خانه او وارد شد !
بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 28 ص 390 و الشافي في الامامة - الشريف المرتضى - ج 3 ص 241 به نق از الغارات ابراهيم الثقفي .
أَقُولُ رُوِيَ فِي بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ حَمْدَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُ سَيِّدِيَ الصَّادِق‏ ...
وَ قَوْلِهَا وَيْحَكَ يَا عُمَرُ مَا هَذِهِ الْجُرْأَةُ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ تُرِيدُ أَنْ تَقْطَعَ نَسْلَهُ مِنَ الدُّنْيَا وَ تُفْنِيَهُ وَ تُطْفِئَ نُورَ اللَّهِ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ ...
فَقَالَتْ وَ هِيَ بَاكِيَةٌ اللَّهُمَّ إِلَيْكَ نَشْكُو فَقْدَ نَبِيِّكَ وَ رَسُولِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ ارْتِدَادَ أُمَّتِهِ عَلَيْنَا وَ مَنْعَهُمْ إِيَّانَا حَقَّنَا الَّذِي جَعَلْتَهُ لَنَا فِي كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ عَلَى نَبِيِّكَ الْمُرْسَلِ فَقَالَ لَهَا عُمَرُ دَعِي عَنْكِ يَا فَاطِمَةُ حُمْقَاتِ النِّسَاءِ فَلَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَجْمَعَ لَكُمُ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلَافَةَ وَ أَخَذَتِ النَّارُ فِي خَشَبِ الْبَابِ وَ إِدْخَالِ قُنْفُذٍ يَدَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ يَرُومُ فَتْحَ الْبَابِ وَ ضَرْبِ عُمَرَ لَهَا بِالسَّوْطِ عَلَى عَضُدِهَا حَتَّى صَارَ كَالدُّمْلُجِ الْأَسْوَدِ وَ رَكْلِ الْبَابِ بِرِجْلِهِ حَتَّى أَصَابَ بَطْنَهَا وَ هِيَ حَامِلَةٌ بِالْمُحَسِّنِ لِسِتَّةِ أَشْهُرٍ وَ إِسْقَاطِهَا إِيَّاه‏ ...

امام صادق فرمودند : فاطمه زهرا گفت : واي بر تو اي عمر ! اين چه جراتي است كه بر خدا و رسول او داري ؟ آيا مي‌خواهي نسل پيامبر را از بين ببري ؟ و نور خدا را خاموش كني ! اما خداوند نور خويش را كامل مي‌كند ...

سپس در حال گريه فرمود : خدايا ! ما به سوي تو ، به خاطر از دست دادن پيامبر و ارتداد امت بر ما و جلوگيري از دادن حقوق ما كه در كتابت براي ما قرار داده بودي ، شكايت مي‌كنيم ! عمر گفت : اي فاطمه : اين سخنان نابخردانه زنانه را كنار بگذار ! خداوند نمي‌خواهد كه نبوت و خلافت در شما جمع شود ! سپس آتش را به چوب در زد و قنفذ دست خويش را از ميان در وارد كرد ، تا درب را باز كند ! سپس عمر با شلاق به دست فاطمه زد تا اينكه دست آن حضرت مانند بازوبند سياه ورم كرد ! سپس در را با پاي خويش فشار داد تا به شكم آن حضرت برخود در حالي كه محسن شش ماهه بود ، و او را سقط كرد !
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏53، ص: 19 .
روى المفضل عن الصادق ... فقال له الصادق : ولا كيوم محنتنا بكربلا وإن كان كيوم السقيفة واحراق الباب على أمير المؤمنين وفاطمة والحسن والحسين وزينب وأم كلثوم وفضة وقتل محسن بالرفسة لأعظم وامر لأنه أصل يوم الفراش .

امام صادق فرمود : هيچ روزي مانند كربلا نبود ! اگرچه روز سقيفه و آتش زدن خانه اهل بيت و كشتن محسن بزرگتر از ان بود ! زيرا شروع فتنه از آنجا بود !
الهداية الكبرى - الحسين بن حمدان الخصيبي - ص 417 .
أبو محمد ، عن عبد الله بن سنان ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : لما قبض رسول الله صلى الله عليه وآله وجلس أبو بكر مجلسه بعث إلى وكيل فاطمة صلوات الله عليها فأخرجه من فدك ...
كتب لي أبو بكر برد فدك ، فقال : هلميه إلي ، فأبت أن تدفعه إليه ، فرفسها برجله وكانت حاملة بابن اسمه المحسن فأسقطت المحسن من بطنها ثم لطمها فكأني أنظر إلى قرط في أذنها حين نقفت .

وقتي پيامبر (ص) از دنيا رفتند ، و ابوبكر به جاي حضرت نشست ، شخصي را به نزد نماينده فاطمه در فدك فرستاد و او را از آنجا بيرون كرد ... ابوبكر براي فاطمه نامه‌اي نوشت كه فدك را بازپس دهد ؛ اما عمر گفت : نامه را به من بده ! فاطمه زهرا قبول نكرد !

عمر با لگد به شكم فاطمه زهرا زد ، و محسن را كه در شكم او بود ، سقط كرد ، سپس به صورت او سيلي زد ، انگار كه من گوشواره را مي‌بينم كه از گوشش بر زمين افتاد !
الاختصاص - الشيخ المفيد - ص 185 و بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 29 ص 192 .
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ أَحْمَدَ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قُبِضَتْ فَاطِمَةُ فِي جُمَادَى الْآخِرَةِ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ لِثَلَاثٍ خَلَوْنَ مِنْهُ سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِكَ مَرَضاً شَدِيداً وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا يَدْخُلُ عَلَيْهَا وَ كَانَ الرَّجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ ص سَأَلَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ص أَنْ يَشْفَعَ لَهُمَا إِلَيْهَا فَسَأَلَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فَلَمَّا دَخَلَا عَلَيْهَا قَالا لَهَا كَيْفَ أَنْتِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ بِخَيْرٍ بِحَمْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَتْ لَهُمَا مَا سَمِعْتُمَا النَّبِيَ‏ يَقُولُ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اللَّهَ قَالا بَلَى قَالَتْ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ آذَيْتُمَانِي قَالَ فَخَرَجَا مِنْ عِنْدِهَا وَ هِيَ سَاخِطَةٌ عَلَيْهِمَا .

فاطمه زهرا در اواخر جمادي الثاني از دنيا رفت ، و علت وفات حضرت آن بود كه قنفذ غلام عمر ، به دستور عمر ، با غلاف شمشير ، به آن حضرت زد ، و آن حضرت محسن را سقط كرد ، و بدين سبب ، مريضي سختي گرفت ؛ و اجازه نداد كه هيچ يك از كساني كه ايشان را آزرده بودند ، به نزد آن حضرت بيايند ! اما آن دو نفر از اصحاب پيامبر ، از اميرمومنان خواستند كه واسطه شود ! وقتي به نزد حضرت آمدند ، پرسيدند : اي دختر رسول خدا ! حال شما چطور است ؟ آن حصرت فرمودند : خدا را شكر خوب هستم ! سپس فرمودند : آيا نشنيديد از پيامبر كه فرمود : فاطمه پاره تن من است و هرچه او را بيازارد ،مرا آزرده است ؟ و هر كه مرا بيازارد ، خدا را آزرده است ؟گفتند : آري ! فرمود : قسم به خدا شما دو تن مرا آزار داديد ! و سپس در حالي كه فاطمه زهرا از آن دو خشمگين بود ، از نزد حضرت بيرون آمدند !


دلائل الامامة - محمد بن جرير الطبري ( الشيعي) - ص 135 .
ترجمه روات :
محمد بن هارون بن موسى التلعكبري : ذكره النجاشي في ترجمة احمد بن محمد الربيع و ترحمّ عليه . (رجال النجاشي ، ص 79) .
هارون بن موسي : قال النجاشي في ذكره :
هارون بن موسى بن أحمد ... كان وجها في أصحابنا ، ثقة ، معتمدا لا يطعن عليه . (رجال النجاشي ، ص 439) .
محمد بن همام بن سهيل : قال النجاشي : محمد بن أبي بكر همام بن سهيل الكاتب الإسكافي شيخ أصحابنا ومتقدمهم . له منزلة عظيمة ، كثير الحديث . (رجال النجاشي ، ص 379) .
احمد بن محمد بن خالد البرقي : قال النجاشي : وكان ثقة في نفسه (رجال النجاشي ، ص76) .
أحمد بن محمد بن عيسى: قال الشيخ الطوسي : وأبو جعفر هذا شيخ قم ووجهها وفقيهها
عبد الرحمن بن أبي نجران : قال النجاشي : وكان عبد الرحمن ثقة ثقة معتمدا على ما يرويه . (رجال النجاشي ، ص 235) .
عبد الله بن سنان : قال النجاشي : كوفي ، ثقة ، من أصحابنا ، جليل ، لا يطعن عليه في شئ (رجال النجاشي ، ص 214) .
عبد الله بن مسكان : قال النجاشي : ثقة ، عين . (رجال النجاشي ، ص 214) .
ابوبصير الأسدي : هو من اصحاب الإجماع .
تصحيح روايت توسط علماي شيعه :
ويؤيده أيضا ما في البحار ( ج 43 باب 7 رقم 11 ) عن دلائل الإمامة للطبري بسند معتبر عن الصادق : ( ( . . . وكان سبب وفاتها أن قنفذا مولى الرجل لكزها بنعل السيف بأمره فأسقطت محسنا ) ) .
صراط النجاة - الميرزا جواد التبريزي - ج 3 ص 441 .
موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

21 | مسلمان | Iran - Tehran | ٠١:٢٥ - ٢٢ مرداد ١٣٨٩ |
بحارالنوار هم شد منبع و سند كه مردم بخوان بهش مراجعه كنن، بحارالانوار هم يكي مثل سايت شما كه مركز فساد و ويرانگريه!!! حديث هاي كين و دشمينيتون بيشتر از حديثاي انسانيت و وحدت و اصول اسلامي هستن!!!
22 | حسين حيدري | Iran - Ahvaz | ١١:٠٣ - ٠٤ اسفند ١٣٨٩ |
ميشه دلايل كشته شدن حضرت فاطمه ي زهرا رابه ايميل (hosenhedare@yahoo.com) بفرستي يا روي سايت بنويسي؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

لطفا به آدرس‌هاي ذيل مراجعه فرماييد :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=147

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=145

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=144

و مقالات ديگري كه با جستجوي كلمه «زهرا» مي‌توانيد به آن‌ها دسترسي پيدا كنيد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

23 | رها | Germany - Frankfurt am Main | ٠٢:٠٨ - ٠٤ ارديبهشت ١٣٩٠ |
باسلام و خداقوت به همه دست اندركاران اين سايت.خيلي جالب بودهم مطالب هم نظرات دوستان مخصوصا كسيكه گفته بود امام زمان(عج)تا چندوقت ديگر ميخواهند عمر كنند!!!!!اخه مگه شما حسودي!!!!!!! يعني هركي عمرش از يك حدي بالاتر رفت ديگه تواين دنياي به اين بزرگي جانداره؟درضمن اكثر محققان بدنبال راههاي طول عمر براي انسان هستند اونوقت جنابعالي به امام گير ميدي كه دارن به طور طبيعي والبته با اذن خدا عمر ميكنند گير ميدي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
24 | مير بهمن مير شفيعي | Iran - Tehran | ٠٨:٢٧ - ١٤ ارديبهشت ١٣٩٠ |
باسلام: وتشكر از آقايان دكتر قزوينيو ياسيني . واقعا جالب ومفيد بود . بابا اينها كو ر دلند و تخم كينه در دلشان حالا حالا پاك نمي شود . لعنت خدا و اوليائ حدا بر امويان وعباسيان كه بيچاره را به مسير انحرافي سوق داده اند با گذشت زمان فاصله شان با اهل بيت بيشتر مي شود . والسلام
25 | هادي | Iran - Qom | ١٣:٠٨ - ١٧ فروردين ١٣٩١ |
پاسخ هاتون بسيار عالي و دقيق بود

فقط براي تشکر اين نظر رو ميذارم....دست مريزاد
26 | مرتضي تلاتف | Iran - Zahedan | ١٨:٤٧ - ٢٨ تير ١٣٩١ |
درسته که حضرت علي به خانه پيامبر امده ودر زده وحضرت عايشه در را باز کرده باز کرده در در اينجا مطرح نيست شما ميگوييد که به فاطمه حمله شده وحضرت علي فقط نشسته ونظاره گر بوده اين حرف شما اصلا صحت نداره واين اخوندهاي ؟؟؟؟فقط به فکر کتمان حقيقت هستند وشما قياس را قبول نداريد چطور عمر امام زمان را با الياس وحضر قياس ميکنيد

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
چه كسي گفته كه جضرت هنگام حمله به خانه اش نشسته بوده اميرمؤمنان عليه السلام در مرحله اول و زمانى كه آن‌ها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واكنش نشان داد و با عمر برخورد كرد، او را بر زمين زد، با مشت به صورت و گردن او كوبيد؛ اما از آن جايى كه مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله صبر پيشه كرد. در حقيقت با اين كار مى‌خواست به آن‌ها بفهماند كه اگر مأمور به شكيبائى نبودم و فرمان خدا غير از اين بود، كسى جرأت نمى‌كرد كه اين فكر را حتى از مخيله‌اش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل هميشه تابع فرمان‌هاى الهى بوده است.
جهت اطلاع بيشتر در اين ضمينه به اين ادرس رجوع كنيد
درباره عمر طولاني امام زمان (عج) مقاله مفصلي از نظر عقلى، عملى و روائى نوشته شده و به شبهات در اين باره پاسخ داده شده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
27 | مرتضي تلاتف | Iran - Zahedan | ١٨:٥٢ - ٢٨ تير ١٣٩١ |
سلام.شيعه ها فقط جواب اين سوال را بدهند.بنده با35 سال سن از هيچ اخوندي وهيچ کتبي مساله شهدت حضرت فاطمه را نشنيده ام اما از سال1380به بعد مساله شهادت در بين شيعه ها مطرح شدخودتان ميدانيددر تقويم ها وفات بوده وسخنراني استاد ومطهري وديگر بزرگان شيعه از ان به عنوان وفات ياد ميکنندچطور اين احاديث جعلي از اسمان نازل شده کمي فکر کنيد ومنصفانه جواب دهيد

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
پاسخ از اين سوال بطور مفصل در اين آدرس موجود است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
28 | مجيد م علي | Iran - Tehran | ٢٠:٣٠ - ٢٨ تير ١٣٩١ |
الله اکبر با سلام جناب تلاتف خوب جوابتون را گرفتيد . حالا من يک سوال از شما ميکنم و ان ابوبکر که شما ادعا ميکنيد اولين کس بود که مسلمان شده ميشود اين ادعاي علماي خود را در اين مورد بيان کنيد . ايا روايتي و حديثي از حضرت نبي اکرم صلي الله عليه و اله و سلم يا شخص خود ايشان را براي ما بگوييد ؟؟؟؟ لبيک يا علي
29 | دوست دار اهل بيت | Iran - Tajrīsh | ١٥:١٠ - ٢٧ خرداد ١٣٩٢ |
صحيح بخاري جلد 5ص 177چاپ احياء التراث بيروت سند صحيح ار عايشه سنن بيهقي جلد 6 ص 300 صحيح مسلم جلد 3 ص 1380 شرح نهج البلاغه(ابن ابي حديد (سني) جلد 6 ص 50 باز هم صحيح البخارى جلد 4 ص 210 صحيح مسلم 7/141 ح 6202) صحيح البخارى: 4/42، ش 2862. آوردن هيزوم به دستور خليفه دوم) شرح نهج البلاغه: 1/164 (2/45)الامامة والسياسة: 1/12، أعلام النساء لعمر رضا كحالة: 4/114انساب الاشراف: 1/586تاريخ أبي الفداء: العقد الفريد:5/12الملل والنحل: 1/57اثبات الوصية:143لسان الميزان:1/268. الوافى بالوفيات: 5/347.1/164. المستدرك: 3/153، مجمع الزوائد: 9/203، الآحاد والمثاني للضحاك: 5/363، الذرية الطاهرة النبوية للدولابي: 119، المعجم الكبير للطبراني: 1/108، 22/401، نظم درر السمطين للزرندي الحنفي: 178، الكامل لعبداللّه بن عدي: 2/351، تاريخ مدينة دمشق : 3/156، أسد الغابة :5/522، ذيل تاريخ بغداد: 2/140، 2/141 ميزان الاعتدال :2/492، الإصابة: 8/265،266، تهذيب التهذيب: 21/392، سبل الهدى والرشاد للصالحي الشامي: 11/ و44
30 | دوست دار اهل بيت | Iran - Tajrīsh | ١٥:١٤ - ٢٧ خرداد ١٣٩٢ |
مدارک شهادت حضرت فاطمه الزهرا(سلام الله عليها) از ديد بزرگان اهل سنت 1. ابن ابي شبية ، المصنّف ، ج 7 ، ص 432 ، رقم 37045 . 2. البلاذري ، انساب الشرف ، ج 1 ، ص 586 ، دارالمعارف ، القارهة . 3. الطّبري ، التّاريخ ، ج3 ، ص 101 ، مؤسسه عزّالدين ، بيروت . 4. مقاتل ابن عطيه ، محاوره حول الامه و الخلافه ، مؤسسه الكتب الثقافية ، بيروت . 5. السّيوطي ، مسند فاطمة ، ص 36 ، مؤسسه الكتب الثقافيه ، بيروت . 6. المتّقي الهندي ، كنز العمّال ، ج 5 ، ص 651 ، مؤسسه الرساله ، بيروت ( ج 3 ، ص . 140 ) 7. ابن عبد ربّة ، العقد الفريد ، ج 5 ، ص 13 ، دارالكتب العلميه ، بيروت ( ج 3 ، ص 64 ) 8. النّويري ، نهايه الارب في فنون الادب ، ج 19 ، ص 40 ، المكتبه العربيه ، القاهره . 9. الدّهلوي ، ازاله الخلفاء ، ج 2 ، ص 29 ، سهيل اكيديمي لاهور ( ج 2 ، ص 179 ). 10. الدّهلوي ، قرّه العينين ، ص 78 . 11. ابوالفداء ، المختصر في اخبار البشر ، ج 1 ، ص 156 ، دارالمعرفه ، بيروت . 12. ابن ابي الحديد ، شرح نهج البلاغه ، جرء 2 ، ص 45 و 56 و جزء 6 ، ص 47و50 و جزء 16 ، ص 272 و جزء 17 ، ص 168 و جزء 20 ، ص 147 ، القاهره ( ج 2 ، ص 132 و 134 و ج 6 ، ص 2) . 13. القاضي عبدالجّبار ، المغني ، الجزء الاول ، ص 337 ، القاهره . 14. المسعودي ، مروج الذهب ، ج 3 ، ص 86 ، دارالمعرفة ، بيروت ، و ج 2 ، ص 100 . 15. المسعودي ، اثبات الوصيه ، ص 123 . 16. الشّهرستاني ، الملل و النحل ، ج 1 ، ص 57 ، دارالمعرفه ، بيروت ( عن النّظام ) 17. ابن قتيبه الدّينوري ، الامامه السياسه ، ج 1 ، ص 12 ، القاهره . 18. عبدالفتّاح عبدالمقصود ، الامام علي بن ابي طالب ، ج 1 ، ص 192 و ج 4 ، ص 170 ، دارالمصر ، القاهره . 19. عمر رضا كحّاله ، اعلام النساء ، ج 3 ، ص 1207 و 1314 . 20. محمد حافظ ابراهيم ، ديوان نيل ، ج 1 ، ص 84 . 21. مصطفي بك دمياطي ، شرح القصيده العمريه المحمد حافظ ابراهيم ، ص 38 . 22. گنجي شافعي ، كفايه الطالب ، ص 413 . 23. المحبّ الطّبري ، الرياض النّضره ، ج 1 ، ص 167 . 24. الدّيار البكري ، تاريخ الخميس ، ج 1 ، ص 178 . 25. ابن شحنه ، التاريخ ، في حاشيه الكامل لابن اثير ، ص 112 . 26. اليعقوبي ، التاريخ ، ج 2 ، ص 105 . 27. الذّهبي ، سير اعلام النبلاء ، ج 15 ، ص 578 . 28. الذّهبي ، ميزان الاعتدال ، ج 1 ، ص 139 29. ابن حجر ، لسان الميزان ، ج 1 ، ص 406 . 30. الجويني الحمويني ، فرائد السّمطين ، ج 2 ، ص 34 ، بيروت .
31 | محمدعلي برزنوني | Bosnia and Herzegovina - Mostar | ١٥:٣٠ - ١٧ آبان ١٣٩٢ |
دل سروده اي پنجگانه در رثاي حضرت صديقه سلام الله عليها در ايام فاطميه
سيد سلام! نمي دانم اين نوع سروده را چه بنامم. نه ترجيع بند است و نه ترکيب بند، اما تلفيقي از هر دو نيز هست. از اين نوع زياد سروده ام و عجيب آن است که وزن همه ي آن ها ناخواسته يکسان است. فعلاً نام آن را «پنجگانه» نهاده ام. بگذريم. مهم اين است که در اين ايام که همه در تدارک نوروز و جشن هاي آن اند، حال و هواي فاطميه را هم نبايد فراموش کنيم. ما هرچه داريم، از فاطمه سلام الله عليها داريم. الهي يا فاطر بحق فاطمه تقبل مني يا کريم. اين دل سروده را مثل خيلي از سروده هاي ديگرم، با ياد مادر هستي زهراي مرضيه به شما که سلاله ي او هستيد، تقديم مي کنم:
1
ناگهان بُغض در دلم ترکيد ابرِ اندوه از آسمان باريد
ناگهان شورِ گريه برپا شد آسمان هم برايِ من گرييد
ناگهان شيشه ها تَرَک برداشت ناگهان کوهِ دل فرو پاشيد
ناگهان چشمِ دل خروشان شد چشمه هايِ عزا از آن جوشيد
در تحيّر، دلم هراسان گشت سببِ حالِ ريشِ خود پرسيد
آفرينش سروده شعرِ عزا
يا لَها مِن مُصيبَهٍ عُظمي
2
گفتم: اي دل! چرا هراساني؟ سببِ غُصّه را نمي داني!؟
سال و ماه و زمان، دگرگون است تو به فکرِ دليلِ حيراني!؟
آفرينش، تمام در مِحَن است نه فقط، اين تو و پريشاني
تو به تقويمِ دل، نظر انداز تا مگر رمزِ آن فرا خواني
در ربيع، نوبتِ جمادي شد ماجرايِ در است و آن «جاني»
تو چه داني که «ما جَري وَ مَضي»
يا لَها مِن مُصيبَهٍ عُظمي
3
بعدِ معراجِ جلوه يِ اعظم که به عرشِ خدا، نهاد قدم
وَه! چه کردند با سُلاله يِ او صاحبانِ زر و شعار و علَم
نا بکارانِ بدنهاد و پَلَشت نسلِ ابليس و دشمنِ آدم
خاندانِ رسول، آزُردند بر دريدند حرمتِ مَحرَم
بد شکستند حرمتِ زهرا بضعه يِ پاکِ اعظمِ خاتم
آلُ بَيتِ الرَّسولِ، آلُ عَبا
يا لَها مِن مُصيبَهٍ عُظمي
4
فاطميّه شد و عزا برپاست نوبتِ نوحه هايِ يا زهراست
همه عالم، رهينِ غيرتِ اوست همه هستي از اين عزا، غوغاست
خاکِ پاهاش، توتيايِ دو چشم چادرِ خاکي اش بهشتِ خداست
جبرئيل و مَلِک، به خدمتِ اوست پاسدارِ حريمِ او مولاست
امِّ بابا و همسرِ حيدر مادرِ جمله يِ ائمّه يِ ماست
فَاشفَعي يا حَبيبَتي زَهرا
يا لَها مِن مُصيبَهٍ عُظمي
5
بعدِ بابا در اين سرابِ جهان کارِ اصحاب او بُوَد عصيان!
بر درِ خانه اش لگد انداخت آن که باشد به ظاهر او، انسان!
آتش افروختند و ضربه زدند پشتِ آن در که بود؟ مادرمان
محسن از آن ميان، عروجي کرد تا خبرها دهد زِ نامردان
ماجرايِ در و فشار و ستم از که پرسيم يا امامِ زمان!
أَينَ صَدرُ الخَلائِقِ الدُّنيا
يا لَها مِن مُصيبَهٍ عُظمي
6
چه بگويم چه شد در آن محشر چه بگويم زِ دردِ آن مادر
چه بگويم زِ ضربِ آن ملعون چه بگويم زِ ماجرايِ در
چه بگويم زِ تازيانه و کتف چه بگويم زِ آتش و اخگر
چه بگويم زِ ميخ و آن پهلو پهلويم را شکسته آن، آخر
من نگويم، خودت بخوان از آن اوجِ صبر و شکوهِ آن همسر
گرچه سخت است اين مصيبت ها
يا لَها مِن مُصيبَهٍ عُظمي
7
قصّه يِ تلخِ تازيانه مگو که چسان ضربه ها زده ست بر او
نتوان گفت، ساده و آسان ماجرايِ شکستنِ پهلو
غيرتِ آدمي به جوش آيد چه پلشت است! کسب و کارِ عدو
بس عيان است عمقِ اين پستي بغض ها مانده و خليده گلو
اي به قربانِ صبرِ تو، مولا! تو کِه اي؟ اي تجلّيِ «يا هو»
يَعلَمُ اللهُ مَن هُوَ المَولي
يا لَها مِن مُصيبَهٍ عُظمي
8
بعدِ آن ماجرايِ تلخ و عيان بغض ها مانده در گلو و نهان
مي دهد شرح، در شبِ غُسلش گريه يِ بي امانِ مولامان
بگذريم و زِ حُزن برگوييم قصّه يِ تلخِ «کُلبَهُ الأَحزان»
روز و شب مي گريست آن بانو نه به دردش، که بود بي درمان
ناله يِ او برايِ مولا بود گريه مي کرد بر امامِ زمان
مانده مولاش بي کس و تنها
يا لَها مِن مُصيبَهٍ عُظمي
9
چه کند در فراقِ آن بانو چه بگويد زِ زخمِ آن بازو
چه کِشد در ميانِ بي دردان چه دهد شرحِ آن در و پهلو
با که گويد که عصرِ نامردي است چه فسادي است در ميانِ عدو
با که گويد که داغ افکندند چه شراري است در کمينِ او
قصّه يِ تلخ و بي امان بگذار بيش از اين ها مگو زِ سرِّ مگو
هُوَ مَولايَ وَ الشَّفيعُ لَنا
يا لَها مِن مُصيبَه عُظمي
10
اي کبوتر! مرو زِ خانه يِ من پر مکش تو، از آشيانه يِ من
خانه بي تُست ابري و بي روح نورِ تو شب چراغِ لانه يِ من
جوجه ها در هراس و گريانند تو کجا مي روي؟ بهانه يِ من!
بال کمتر بزن، پرنده ترين! با وفاتر شو، اي نشانه يِ من!
مي روي، بي تو مرده ام يکسر نشنود ديگري ترانه يِ من
يک دم آهسته تر! مرو بالا
يا لَها مِن مُصيبَهٍ عُظمي
11
باغِ ما بي تو، بي ثمر باشد اين گلستان زِ تو اثر باشد
نوبهار است بي تو، بي باران تو بمان! تا زِ گل خبر باشد
اين مدينه است يا ديارِ خراب؟ در عزايِ تو پرده در باشد
واي از اين شهر، واي از اين مردم روزشان بي تو، شام تر باشد
مجلسِ شهر، رو به پايان است آخرين هايِ اين سفر باشد
دخترِ هستيَ است و «امِّ أبا»
يا لَها مِن مُصيبَهٍ عُظمي
12
وقتِ معراجِ دخت و مادر شد وقتِ تنهايي هايِ حيدر شد
فضّه مبهوت شد؟ چرا نان پخت؟ موعدِ پختِ نانِ آخر شد!؟
آن لباسِ مرا بيار اسماء! تا بپوشم، اجل مقدّر شد
مادر آغوشِ خود گشود و گرفت نوگلان را به بر، چه محشر شد!
خانه در سوگِ او، سياهين گشت خيمه هايِ عزا معطّر شد
زينب آشفته شد از اين غوغا
يا لَها مِن مُصيبَهٍ عُظمي
13
بال ها زد کبوتر و پر زد بر دلِ زخمي ام چه نِشتر زد
تيرِ کين، در کمانِ آن ملعون بر تنِ زخميِ کبوتر زد
داسِ کين، در زمينِ نامردي هوسِ ياس کرد و آخر زد
گريه يِ زينب و حسين و حسن زخمه ها بر دوتارِ حيدر زد
چه کند مرتضايِ ما بي او شکوه هايش به دل چه آذر زد!
چه کند با امانتِ طاها
يا لَها مِن مُصيبَهٍ عُظمي
14
چه کند نفسِ مرتضي بي تو «حُبِسَت في عزاءها» بي تو
«لَيتَ نَفسي خَليعَهٌ وَ بَها خَرَجَت مِن ثِيابِها» بي تو
«بِأَبي أَنتِ نفسِيَ، زَهراء أَهلِيَ مالِيَ لِما؟» بي تو
«هِيَ نورٌ فَلَيسَ إِلّا هي لَيسَ نورٌ کَمِثلِها» بي تو
«يا لَها مِن شَهيدَهٍ، رَجَعَت عِندَ رَبِّ السَّماء» چرا بي تو!؟
«عَرَجَت فاطِمَه» علي اين جا!
يا لَها مِن مُصيبَهٍ عُظمي
15
مثلِ ياسي، چو گل به هم پيچيد باغبان هم به قدِّ خم پيچيد
فرش و عرشِ خدا زِ هم پاشيد لوحِ آشفته شد، قلم پيچيد
تا صدايي زِ پشتِ در آمد ناله هايي در آن حرم پيچيد
اين طرف، شيون و فغان برخاست آن طرف «واي مادرم» پيچيد
همه جا خيمه يِ سياهي زد همه عالم، ندايِ غم پيچيد
رفته زهرا به سويِ عرشِ خدا
يا لَها مِن مُصيبَه عُظمي
16
تا کبوتر زِ بامِ خانه پريد لانه خالي شد و عدو خنديد
رخنه در رکنِ دينِ حق افتاد لوحِ عالم سياه گون گرديد
فرشِ حق زين عزا، مکدّر شد عرشِ حق زين ستم به خود لرزيد
شور و غوغا به پا شده در چرخ بر تمامِ جهان، شکست رسيد
هستِ عالم، به يمنِ هستِ اوست مُهرِ «لَولاکَ» زو شده ست پديد
قلبِ هستيّ و تاجِ فخرِ ما
يا لَها مِن مُصيبَهٍ عُظمي
17
هوسِ ناله کرده باز اين شيخ زخمه زد بر ربابِ ساز اين شيخ
بر زبان آوَرَد رموزِ عزا به ورق ها سپرده راز اين شيخ
برده تا سرسرايِ عالمِ قدس آبرو و سرِ نياز اين شيخ
گرچه سرشار از گناهان است رو به قبله ست و در نماز اين شيخ
سويِ الطافِ حضرتِ زهرا دست هايش بُوَد دراز اين شيخ
فَاسقِني شَربَتاً لَهَا العَذبا
يا لَها مِن مُصيبَهٍ عُظمي
18
بس کن اي شيخ! اين حکايت ها کم کن از نايِ دل شکايت ها
قصّه يِ تلخِ اين عزا بگذار بس کن اي شيخ! اين روايت ها
آيد آن قطبِ عالمِ امکان مي رسد کوکبِ هدايت ها
مدّعي ها به خاکِ گور روند کم شود در جهان سعايت ها
قبرِ گمنامِ مادرش زهرا آشکارا شود زِ آيت ها
يا امامِ زمان! بس است، بيا!
يا لَها مِن مُصيبَهٍ عُظمي
محمدعلي برزنوني؛ سارايوو؛ پنج شنبه 24 اسفند 91؛ پيشواز ايام فاطميه؛ ساعت 17:30
32 | محمدي | Iran - Zanjan | ١٤:٢٤ - ٢٧ دي ١٣٩٢ |
بسم الله الرحمن الرحيم.
و صلي الله علي محمد و آله الطبين الطاهرين.
عرض سلام و ادب و احترام و ارادت خدمت همه عزيزان اهل تسنن و اهل تشيع.
اميدواريم که انشاء الله هرچه زود تر يکي بشيم و حقيقت رو قبول کنيم بدون تعصب.
خدمت برادر محترم.آقا حنيف.هم عرض کنم که:برادرم! با توجه به استدلال شما بايد بگيم که کفر ابي لهب جزء مقدرات خداي عزوجل بوده و ما نبايد از ابي لهب برائت کنيم؟
اما؟
چرا خدا ميفرمايد=ابي لهب نابود شد و دو دستش قطع گرديد....
مگر جزء مقدرات نيست که ابي لهب کافر بشه؟ و با توجه به اين استدلال از خودش هم اختياري نداره چون جزء مقدراته..پس چرا او بايد جهنمي باشه..
يا مثلا" نافرماني ابليس از خداي مهربون هم جزء مقدرات بوده...و دليلي نداره که ابليس مورد نکوهش واقع بشه چون جزء مقدرات بوده...
سرکشي فرعون و قارون و....هم جزء اين مقدرات است.و دليلي هم نداره که آنها دوزخي باشن...
آيا شما برادر گرامي اين استدلال رو قبول دارين؟
برادرم!1400 سال از زمان خلفاي ثلاث (ابي بکر و عمر و عثمان)گذشته...شما براي چي ايشان رو تکريم ميکنيد؟ و يا اصلا دستور چه کسيه که از خلفاي سه گانه_جناب ابي بکر و عمر و عثمان_اطاعت کنيم؟
33 | محمدي | Iran - Zanjan | ١٤:٤٢ - ٢٧ دي ١٣٩٢ |
و اما خدمت همه برادران و خواهران گرامي راجع به <<لعنت>>عرض کنم که:
لعن در قرآن کريم:
<< انّ الّذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخره و اعدّ لهم عذابا" مهينا">>(سوره مبارکه احزاب/57)
<<فاذّن موذّن بينهم ان لعنت الله علي الظّالمين>>(اعراف/44)
<<وقالوا قلوبنا غلف بل لعنهم الله بکفرهم فقليلا" ما يومنون>>(بقره/88)
<< انّ الله لعن الکافرين و اعدّ لهم سعيرا">>(احزاب/64)
<<....اولئک يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون>>(بقره/159)
<< ...اولئک عليهم لعنت الله و الملائکه والنّاس اجمعين>>(بقره/161)
34 | محمدي | Iran - Zanjan | ١٤:٤٨ - ٢٧ دي ١٣٩٢ |
اميدوارم کامنت قبل با دقت مطالعه بشه....
در واقع گروه ملعون در قرآن عبارتند از :
_ستمکاران(احزاب/44)
_آزار دهندگان خدا و رسول خدا_ص_(احزاب/57)
_پيمان شکنان و مفسدان و....(رعد/25)
و......
خدمت برادر محترم آقاي مصطفي احمد زاده عرض ميکنم که ميبينيم خدا هم کساني رو به جزء شيطان لعنت کرده است.
35 | محمدي | Iran - Marvdasht | ١٧:١٠ - ٢٨ دي ١٣٩٢ |
خدمت برادر محترم آقاي تلاف عرض کنم که:اگر شما احتجاجات مختلف شيعه با سني رو در مورد شهادت حضرت فاطمه بنت رسول الله_صلوات الله عليه و آله_ميخوندين مشهاده ميکردين که از همان اول بحث شهادت خانم فاطمه(س) وجود داشته.
_سيد مرتضي علم الهدي(متوفاي436 ق)
_شيخ طوسي(متوفاي 460)
_ابوالصلاح حلبي(متوفاي 474 ق)
_عبدالجليل قزويني(متوفاي حدود 560 ق)
_سيد بن طاووس(متوفاي 664)
_خواجه نصير طوسي(متوفاي 672 ق)
_علامه حلي(متوفاي 726)
_فاضل مقداد(متوفاي 826 ق)
_زين الدين بياضي عاملي(متوفاي 877)
_محقق کرهي(متوفاي 940 ق)
_ابن مخدوم عربشاهي(متوفاي 976 ق)
_ابن سعد جزايري(متوفاي 1021ق)
_قاضي نور الله شوشتري(متوفاي 1019 ق)
_شيخ حر عاملي(متوفاي 1104ق)
_علامه مجلسي(متوفاي 1110ق)
_ابوالحسن فتوني(متوفاي 1138ق)
_خواجويي مازندراني(متوفاي 1173ق)
_شيخ يوسف بحراني(متوفاي 1168ق)
_شيخ جعفر کاشف الغطاء(متوفاي 1228ق)
_سيد عبدالله شبر(متوفاي 1243ق)
_سيد محمد حسيني قزويني(متوفاي 1300ق)
_ايت الله مظفر(متوفاي 1375ق)
_سيد عبدالحسين شرف الدين(متوفاي 1377ق)
_شهيد سيد محمد باقر صدر(متوفاي 1400ق)
اين ها از جمله عالمان شيعي هستن که به شهادت بانو فاطمه الزهراء(سلام الله عليها) و آزار و اذيت بانو(ع) و ماجراي غصب خلافت و ....اشاره کردن.
نام ها رو براي اين آوردم که براي شما بيشتر مانوس باشه.
وگرنه:
شيخ طوسي عالم شيعي ميگه که:مشهور است و در ميان شيعه در اين باره اختلاف وجود ندارد که عمر به شکم بانو زد چنانکه بچه اش را سقط کرد.(تلخيص الشلفي/ج3/ص156)
36 | بنيامين سلامي | Iran - Karaj | ٢١:١٨ - ٠٣ اسفند ١٣٩٢ |
سلام خسته نباشيد
اولاي سخنان استاد قزويني هست که تمام اين اتفاقات در کمتر از يک دقيقه صورت گرفت.پس چطوري توي اين چند ثانيه هيزم آوردن و در آتش گرفت و ميخ سرخ شد و در رو شکستند و وارد شدند؟يا اين بيان استاد قزويني اشتباست يا بنده درست متوجه نشدم

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ اولاً ايشان تصريح كرده اند كه شايد اين قضايا حداكثر در يك دقيقه صورت گرفت. ثانياً منظور اين است كه در لحظات كمي اين اعمال انجام شد و احتمال دارد برخوردي براي حضرت امير عليه السلام زودتر از اين ممكن نبوده باشد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب