2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
شهرستاني و روايت شهادت حضرت زهرا (س)
کد مطلب: ٥٩٨٨ تاریخ انتشار: ٢٥ شهریور ١٤٠٢ تعداد بازدید: 10488
يادداشت » عمومي
شهرستاني و روايت شهادت حضرت زهرا (س)

اين مقاله در جواب دوست عزيزي نوشته شده است در قسمت تازه هاي خبري اشكالي به مناظره استاد قزويني در شبكه المستقله داشته اند . اصل نظر ايشان در همان قسمت موجود است ؛ اما به خاطر طولاني نشدن مطلب ، ما جواب آن را در اين قسمت مي گذاريم .

----------------------------

دوست گرامي ! از اطلاع رساني و ارتباط صميمانه شما سپاسگذاريم .

استاد حسيني قزويني در اين مناظره مستنداتي را از كتاب هاي اهل تسنن براي اثبات شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها بيان كردند كه بعد از نقل روايت هاي صحيح السندي از ابن أبي شيبه ، ابن جرير طبري ، بلاذري و ... به روايت شهرستاني به نقل از نظام نيز اشاره نمودند .

اما زماني كه نوبت به حسن الحسيني رسيد ، ايشان روايت هاي ديگر را رها و فقط به نقد روايت شهرستاني پرداخته و استاد حسيني قزويني را متهم به تدليس و ... كردند .

متأسفانه بعد از آن ارتباط تلفني استاد قزويني قطع شده بود و ايشان در آن روز نتوانستند به سخنان حسن الحسيني پاسخ دهند .

فرداي آن روز نيز كه دوباره نوبت استاد قزويني بود ، ايشان جواب محكم و قاطعي را آماده كردند ؛ اما متأسفانه و بر خلاف روزهاي قبل ، جناب دكتر هاشمي با قطع پي در پي سخنان استاد قزويني اجازه ندادند كه جواب شبهات حسن الحسيني و ابوشوارب داده شود .

به همين خاطر دوستان گروه پاسخ به شبهات تصميم گرفتند كه تمامي اين مناظرات را پياده كرده و به تمامي شبهات طرح شده پاسخ دهند كه يكي از اين شبهات هم ، تضعيف نظام توسط شهرستاني است .

از آن جايي جناب ابوذر براي دومين بار از ما درخواست فوري پاسخ اين مطلب را كرده اند ، برآن شديم كه پاسخ اين مطلب را زودتر از بقيه روي سايت قرار دهيم .

مهمترين اشكالاتي كه شهرستاني به نظام مي گيرد و به همين دليل روايت وي را رد مي كند ، چهار مطلب (به علاوه تصريح به شهادت حضرت زهرا توسط عمر) است كه ما همه آن ها را نقل و نقد آن را نيز ذكر خواهيم كرد :

1 . تصريح به انتصاب اميرالمؤمنين ، توسط رسول خدا (عليهما السلام) :

نخستين اشكال شهرستان بر نظام اين است كه وي تصريح اعتقاد به منصوص بودن امامت بعد از پيامبر داشته است و گفته است رسول خدا (ص) امير المؤمنين (ع) به عنوان امام بعد از خودش نصب كرده بود ؛ ولي عمر آن را انكار كرده است . شهرستاني مي نويسد :

قال أولا لا امامة الا بالنص والتعيين ظاهراً مكشوفاً وقد نص النبي صلي الله عليه وسلم علي علي رضي الله عنه في مواضع واظهر اظهاراً لم يشتبه علي الجماعة الا ان عمر كتم ذلك وهو الذي تولي بيعة أبي بكر يوم السقيفة .

نظام گفته : اولاً : امامت و جانشيني محقق نمي شود مگر با نص و تعيين ، مشخص و آشكار ، كه در باره علي عليه السلام بارها از طرف رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به صورت آشكار و علني اين كار انجام شد تا براي هيچ كس شبهه و ايرادي باقي نماند ؛ اما پس از وفات آن حضرت ، عمر آن را انكار و كتمان كرد و در سقيفه بني ساعده براي به خلافت رساندن ابوبكر نهايت تلاش ها را انجام داد .

پاسخ :

اين عبارت اختصاص به نظام ندارد ؛ بلكه بسياري از بزرگان اهل تسنن ؛ از جمله امام الحرمين غزالي نيز به آن تصريح كرده است ؛ چنانچه مي نويسد :

... واجمع الجماهير علي متن الحديث من خطبته في يوم عيد يزحم باتفاق الجميع وهو يقول: « من كنت مولاه فعلي مولاه » فقال عمر بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولي كل مولي فهذا تسليم ورضي وتحكيم ثم بعد هذا غلب الهوي تحب الرياسة وحمل عمود الخلافة وعقود النبوة وخفقان الهوي في قعقعة الرايات واشتباك ازدحام الخيول وفتح الأمصار وسقاهم كأس الهوي فعادوا إلي الخلاف الأول: « فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا » .

ولما مات رسول الله صلي الله عليه وسلم قال قبل وفاته ائتوا بدواة وبيضاء لأزيل لكم إشكال الأمر واذكر لكم من المستحق لها بعدي.

قال عمر رضي الله عنه دعوا الرجل فإنه ليهجر

سر العالمين جزء 1 ، ص 4 ، باب في ترتيب الخلافة والمملكة .

از خطبه هاي رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) خطبه آن حضرت به اتفاق همه مسلمانان در روز عيد غدير خم است كه در آن فرمود : هر كس من مولا و سرپرست او هستم ، علي مولا و سرپرست او است . عمر پس از اين فرمايش رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به علي (عليه السلام) اين گونه تبريك گفت :

«افتخار ، افتخار اي ابوالحسن ، تو اكنون مولا و رهبر من و هر مولاي ديگري هستي.»

اين سخن عمر حكايت از تسليم او در برابر فرمان پيامبر و امامت و رهبري علي (عليه السلام) و نشانه رضايتش از انتخاب علي (عليه السلام) به رهبري امت دارد ؛ اما پس از گذشت آن روز ها ، عمر تحت تأثير هواي نفس و علاقه به رياست و رهبري خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مكان اصلي تغيير داد و با لشكر كشي ها ، برافراشتن پرچم ها و گشودن سرزمين هاي ديگر ، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلي هموار كرد و [مصداق اين آيه قرآن شد :]

پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن ، بهايي ناچيز به دست آوردند، و چه بد معامله اي كردند.

و زماني كه رسول خدا از دنيا رفتند ، قبل از رحلت شان ، فرمودند : كاغذ و دواتي براي من بياوريد تا مشكل شما را در امر خلافت بعد از خودم حل و كسي را كه مستحق آن است ، براي شما ذكر نمايم .

اما عمر گفت : به سخنان اين مرد توجه نكنيد كه او هذيان مي گويد .

سؤال من از دوستان اهل تسنن اين است كه : آيا شما مي توانيد به خاطر اين سخن امام الحرمين غزالي ، اين شخصيت برجسته اهل تسنن را تضعيف كنيد .

2 . شك عمر در نبوت رسول خدا (ص) :

اشكال دوم شهرستاني به نظام اين است كه وي معتقد است عمر بن الخطاب در صلح حديبيه در نبوت رسول خدا شك كرده است :

ونسبه إلي الشك يوم الحديبية في سؤاله الرسول عليه الصلاة والسلام حين قال السنا علي حق أليسوا علي الباطل قال نعم قال عمر فلم نعطي الدنية في ديننا قال هذا شك وتردد في الدين ووجدان حرج في النفس مما قضي .

در داستان حديبيه ، عمر در مقابل رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و فرمان وي دچار شك و ترديد مي شود و با حالتي اعتراض گونه مي گويد : مگر ما بر حق و آنان بر باطل نيستند ؟ رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود : بلي ، روش ما بر حق است و آنان به بيراهه مي روند ، عمر گفت : پس چرا بايد با كساني كه همسنگ ما نيستند ، پيمان مي بنديم ؟

اين سخن عمر نشانه اي است از شك و ترديد او در درستي راه و فرماني كه پيامبر صادر كرده بود .

پاسخ :

اين مطلب كه عمر بن الخطاب در صلح حديبيه در نوبت رسول خدا شك كرده است ، از مسائل قطعي و اتفاقي ميان شيعه و سني است ؛ تا جايي كه بسياري از بزرگان اهل تسنن از جمله ذهبي در تاريخ الإسلام ، ابن حبان در صحيحش كه تمامي روايات وي از ديدگاه آن ها صحيح هستند، عبد الرزاق صنعاني استاد بخاري در المصنف و ... نقل كرده اند و اختصاص به نظام ندارد .

... فقال عمر : والله ما شككت منذ أسلمت إلا يومئذ ، فأتيت النبي صلي الله عليه وسلم فقلت : يا رسول الله ، ألست نبي الله قال : بلي قلت : ألسنا علي الحق وعدونا علي الباطل قال : بلي قلت : فلم نعطي الدنية في ديننا إذا قال : إني رسول الله ولست أعصيه وهو ناصري . قلت : أولست كنت تحدثنا أنا سنأتي البيت فنطوف حقا قال : بلي ، أفأخبرتك أنك تأتيه العام قلت : لا . قال : فإنك آتيه ومطوف به ... .

تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 2 ، ص 371 - 372 و صحيح ابن حبان ، ابن حبان ، ج 11 ، ص 224 و المصنف ، عبد الرزاق الصنعاني ، ج 5 ، ص 339 - 340 و المعجم الكبير ، الطبراني ، ج 20 ، ص 14 و تفسير الثعلبي ، الثعلبي ، ج 9 ، ص 60 و الدر المنثور ، جلال الدين السيوطي ، ج 6 ، ص 77 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 57 ، ص 229 و ... .

عمر گفت : قسم به خدا ! از زماني كه اسلام آورده ام ، جز امروز ( در نبوت رسول خدا ) شك نكرده ام . سپس پيش پيامبر آمد و گفت : اي رسول خدا ! مگر شما پيامبر خدا نيستي ؟ !!! . پيامبر فرمود : بلي هستم . عمر گفت : مگر ما بر حق و دشمنان ما بر باطل نيستند ؟ پيامبر فرمود : بلي چنين است . عمر گفت : پس چرا ذلت و حقارت در دينمان نشان دهيم ؟ پيامبر فرمود : من پيامبر خدا هستم و هرگز از دستورات او سرپيچي نخواهم كرد و او ياور من است . عمر گفت : مگر شما نگفتي كه وارد خانه كعبه شده و طواف خواهيم كرد ؟ پيامبر فرمود : آيا من گفتم كه همين امسال اين كار را خواهيم كرد ؟ عمر گفت : نه ، پيامبر فرمود : تو وارد مكه مي شوي و طواف خواهي كرد .

محمد بن عمر واقدي در تاريخش مي نويسد :

. . . فكان ابن عباس رضي اللّه عنه يقول : قال لي في خلافته ]يعني عمر[ وذكر القضية : إرتبت ارتياباً لم أرتبه منذ أسلمت إلا يومئذ ، ولو وجدت ذاك اليوم شيعة تخرج عنهم رغبة عن القضية لخرجت .

ابن عباس مي گويد : عمر بن الخطاب در زمان خلافتش از قضيه حديبيه ياد كرد و گفت : در آن روز (در نبوت پيامبر ) شك كردم ؛ به طوري كه از زمان اسلام آوردنم ، چنين شكي به من دست نداده بود ، اگر در آن روز كساني را پيدا مي كردم كه از من پيروي كنند و به دلخواه از اين معاهده خارج شوند ، من نيز خارج مي شدم .

... والله لقد دخلني يومئذٍ من الشك حتي قلت في نفسي : لو كنا مائة رجلٍ علي مثل رأيي ما دخلنا فيه أبداً ! .

كتاب المغازي ، الواقدي ، ج 1 ، ص 144 ، باب غزوة الحديبية ، طبق برنامه المكتبة الشاملة ، الإصدار الثاني .

قسم به خدا چنان شك كرده بودم كه با خودم مي گفتم : اگر صد نفر با من هم نظر بود ، هرگز اين معاهده را نمي پذيرفتم .

بنابراين ، نقل اين مطلب ، اختصاص به نظام ندارد و بسياري از بزرگان اهل تسنن آن را نقل كرده اند . آيا مي توان بزرگاني همچون ذهبي ، ابن حبان ، عبد الرزاق صنعاني ، طبراني ، سيوطي و ... را به خاطر نقل اين مطلب تضعيف كرد ؟

3 . نماز تراويح از بدعت هاي عمر :

سومين اشكال شهرستاني بر نظام اين است كه وي گفته است كه نماز تراويح از بدعت هاي عمر است !

وابداعه (عمر) التراويح :

پاسخ :

نقل اين مطلب نيز اختصاص به نظام ندارد ؛ بلكه اين مطلب از قطعيات تاريخ است كه حتي محمد بن اسماعيل بخاري در صحيح ترين كتاب اهل سنت بعد از قرآن ، آن را نقل كرده است . بخاري در صحيحش مي نويسد :

2010 - عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَبْدٍ الْقَارِيِّ ... فَقَالَ عُمَرُ إِنِّي أَرَي لَوْ جَمَعْتُ هَؤُلاَءِ عَلَي قَارِئٍ وَاحِدٍ لَكَانَ أَمْثَلَ . ثُمَّ عَزَمَ فَجَمَعَهُمْ عَلَي أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ ، ثُمَّ خَرَجْتُ مَعَهُ لَيْلَةً أُخْرَي ، وَالنَّاسُ يُصَلُّونَ بِصَلاَةِ قَارِئِهِمْ ، قَالَ عُمَرُ نِعْمَ الْبِدْعَةُ هَذِهِ ، وَالَّتِي يَنَامُونَ عَنْهَا أَفْضَلُ مِنَ الَّتِي يَقُومُونَ . يُرِيدُ آخِرَ اللَّيْلِ ، وَكَانَ النَّاسُ يَقُومُونَ أَوَّلَهُ .

صحيح البخاري - البخاري - ج 2 ص 252 ، ح 2010 ، كتاب صلاة التراويح ، باب فَضْلِ مَنْ قَامَ رَمَضَانَ .

عمر گفت : نظر من اين است كه اگر اينها - نماز گزارها - را بر يك امام جماعت قرار دهم بهتر است پس بر اين معني تصميم گرفت و ابي بن كعب را مأمور اقامه جماعت كرد.

راوي مي گويد سپس در شب ديگري به همراه عمر بيرون آمدم مردم را ديدم كه به همراه يك شخص - امام جماعت - نماز مي خوانند

عمر گفت: اين كار عجب بدعت خوبي است .

4 . نهي عمر از متعه حج :

چهارمين اشكالي كه شهرستاني به نظام دارد ، اين است كه وي معتقد بوده است كه عمر بر خلاف سنت رسول خدا ، حكم به تحريم متعه حج كرده است .

ونهيه عن متعة الحج ومصادرته العمال كل ذلك احدث .

پاسخ :

اتفاقاً اين مطلب نيز از قطعيات تاريخ است و از اختصاصات نظام نيست ؛ بلكه بسياري از بزرگان اهل تسنن ؛ از جمله مسلم نيشابور در صحيحش بر اين مطلب تصريح كرده اند .

مسلم نيشابوري در صحيحش مي نويسد :

2498 - حَدَّثَنَا حَامِدُ بْنُ عُمَرَ الْبَكْرَاوِيُّ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ يَعْنِي ابْنَ زِيَادٍ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ أَبِي نَضْرَةَ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ فَأَتَاهُ آتٍ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَابْنُ الزُّبَيْرِ اخْتَلَفَا فِي الْمُتْعَتَيْنِ فَقَالَ جَابِرٌ فَعَلْنَاهُمَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ثُمَّ نَهَانَا عَنْهُمَا عُمَرُ فَلَمْ نَعُدْ لَهُمَا .

صحيح مسلم ، ج4 ، ص59 .

ابونضره مي گويد : در خدمت جابر ابن عبد الله انصاري بوديم ، شخصي آمد و گفت : ابن عباس و ابن زبير در باره ازدواج موقت (متعه) و متعه حج اختلاف نظر دارند ، جابر گفت : هر دو متعه را در زمان رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) انجام داديم ، سپس عمر ما را از آن نهي كرد و به آن عمل نكرديم .

و سرخسي از فقهاي مشهور حنفي ها ، در دو كتاب المبسوط و اصولش تصريح مي كند :

وقد صحّ أنّ عمر رضي اللّه عنه نهي الناس عن المتعة فقال: متعتان كانتا علي عهد رسول اللّه صلي اللّه عليه وسلم وأنا أنهي الناس عنهما ؛متعة النساء، ومتعة الحج .

المبسوط للسرخسي ج4 ص27 - أصول السرخسي ج2 ص6 .

در خبر صحيح از عمر وارد شده است كه از ازدواج موقت مردم را منع كرد و گفت : دو متعه در زمان رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) جايز بود و به آن عمل مي كردند ؛ ولي من از آن نهي مي كنم ، يكي ازدواج موقت و دوم متعه حج .

بنابراين تمامي اشكالات شهرستاني بر نظام مردود و غير قابل قبول است .

توثيقات نظام :

از اين ها كه بگذريم ، برخي از بزرگان اهل تسنن ، نظام را توثيق كرده اند . صفدي در ابتداي ترجمه نظام مي گويد :

وكان إبراهيم هذا شديد الذكاء .

الوافي بالوفيات ـ صفدي ـ ج 6، ص 13 ، ترجمه النظام المعتزلي ، تحقيق : أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفي ، چاپخانه : بيروت - دار إحياء التراث، سال چاپ 1420 - 2000 م .

ابراهيم ، آدم باهوش و زيركي بود .

خطيب بغدادي از علماي بزرگ اهل سنت در مورد او مي گويد :

إبراهيم بن سيار ، أبو إسحاق النظام : ورد بغداد وكان أحد فرسان أهل النظر والكلام علي مذهب المعتزلة ، وله في ذلك تصانيف عدة ، وكان أيضا متأدبا ، وله شعر دقيق المعاني علي طريقة المتكلمين ، وأبو عثمان الجاحظ كثير الحكايات عنه .

تاريخ بغداد ج6، ص 94 ، ترجمه إبراهيم بن سيار ، أبو إسحاق النظام ، رقم 3131 .

ابراهيم بن سيار معروف به نظام از صاحب نظران دانش كلام و بر مذهب معتزله بود، كه آثاري هم در اين رشته از وي باقي مانده است ، علاوه بر اين ، او دانشمندي اديب و شاعري زبردست بود كه در اشعارش ذوق كلامي خودش را نشان داده است و از كساني كه به فراواني از وي حكاياتي نقل كرده ، جاحظ است .

ابن ماكولا در مورد او مي گويد :

وأما نظام بتشديد الظاء فهو إبراهيم بن سيار أبو إسحاق النظام مولي بني الحارث بن عباد من بني قيس بن ثعلبة وكان أحد فرسان المتكلمين وله شعر مليح رقيق .

اكمال الكمال ج7، ص 357، ناشر : دار إحياء التراث العربي .

نظام از بنوقيس بن ثعلبه است ، او يكي از قهرمانان ميدان علم كلام و انساني توانمند در اين رشته بود و اشعاري لطيف و روان مي سرود .

در نتيجه : برخي از علماء ، نظام را جرح و برخي ديگر وي را توثيق كرده اند .

زماني روايت يك راوي مردود است كه تمام علما وي را جرح كرده باشند :

با فرض قبول جرح برخي از علماء در باره نظام ، بازهم روايت هاي وي را نمي توان ترك كرد ؛ چرا كه طبق قواعد اهل تسن ، زماني روايت يك راوي را مي توان مردود دانست كه تمامي علماي علم رجال وي را جرح كرده باشند .

سيوطي در اين باره مي گويد :

فقال النسائي لا يترك الرجل عندي حتي يجتمع الجميع علي تركه، فأما إذا وثقه بن مهدي وضعفه يحيي القطان مثلا، فانه لا يترك؛ لما عرف من تشديد يحيي ومن هو مثله في النقل .

السيوطي، شرح سنن النسائي، ج 1 ص 3.

نسائي مي گويد : حديث كسي را ترك نمي كنم مگر آن كه همه محدثان و ناقلان وي را ترك گفته و نقل نكنند ؛ ولي ا گر ابن مهدي شخصي را توثيق كند و يحيي بن قطان مثلا او را تضعيف نمايد ، چنين راوي و نقلش بي ارزش نمي شود ؛ زيرا يحيي در قبول و نقل روايات بسيار سخت گير است .

حكم حديث راوي مختلف فيه :

اكثر اهل فن در علم رجال معتقد هستند كه روايت راوي مختلف فيه كه برخي وي را جرح و برخي توثيق كرده اند ، حسن مي شود و روايت حسن نيز همانند روايت صحيح از ديدگاه اهل تسنن حجت و قابل قبول است .

ابن حجر عسقلاني در ترجمه قزعة بن سويد بن حجير باهلي مي گويد :

قال فيه ابن معين مرة ضعيف ومرة ثقة، وقال أبو حاتم محله الصدق وليس بالمتين ، يكتب حديثه ولا يحتج به وقال ابن عدي ، أرجو انه لا بأس به وقال البزار ليس بالقوي وقال العجلي لا بأس به وفيه ضعف .

ابن معين يكبار در باره وي مي گويد ضعيف است و دفعه دوم مي گويد ثقه و قابل اعتماد مي باشد . ابوحاتم گفته : آدم درستي است ؛ ولي قابل اعتماد نمي باشد ، حديث نوشته مي شود و به آن استدلال نبايد بكنيم . ابن عدي گفته است : اميدوارم كه در وي مشكلي نباشد ، بزاز گفته است : در نقل حديث قوي نيست ، عجلي گفته است : اشكالي در وي نيست ؛ ولي اندكي ضعف دارد .

ابن حجر با وجود اين اختلافات در باره وي ، اين گونه حكم مي كند :

ان حديثه في مرتبة الحسن.

ابن حجر العسقلاني: القول المسدد في مسند احمد ، ص 50 .

و نيز در تهذيب التهذيب در ترجمه عبد الله بن صالح كاتب الليث به نقل از ابن قطان مي گويد:

هو صدوق، ولم يثبت عليه ما يسقط حديثه ؛ إلا انه مختلف فيه فحديثه حسن.

تهذيب التهذيب ابن حجر ج5 ص 229 .

و در ترجمه هشام بن سعد مي گويد:

هشام بن سعد قد ضُعّف من قبل حفظه، واخرّج له مسلم فحديثه في رتبة الحسن .

النكت علي بن صلاح ج1 ص 464

و در تلخيص الحبير مي گويد :

هاب بن خراش اختلف فيه والأكثر وثقوه، ثم حسن حديثه .

تلخيص الحبير ج4 ص 602 .

نتيجه :

اشكالات شهرستاني بر نظام ، مردود و غير قابل قبول است .

حتي با فرض قبول اين اشكالات ، برخي از علماي اهل سنت ، نظام را توثيق كرده اند ؛ بنابراين وي از روات مختلف فيه است و روايت مختلف فيه ، داراي درجه حسن است و مورد قبول اهل تسنن است .

موفق باشيد



Share
1 | محمدرضا بلبل پور | | ١٢:٠٠ - ١٥ تير ١٣٨٧ |
آقا كمتر بتركونيد!!!!
چيزي از اين بيچاره ها نموند!!!!!
اينها اگر حقيقت طلب بودند، نيازي به توضيحات آيت الله قزويني نداشتند.
مگر خيلي ها كه شيعه شدند، از طريق مناظره شيعه شدند؟ نه بخدا! خودشان حقيقت طلب بودند.
اما دفاع جانانه آيت الله قزويني، فعلا چشم كور كن دشمن شده!!!!
2 | مسعود | | ١٢:٠٠ - ١٦ تير ١٣٨٧ |
سلام.
واي.
پوست يارورو كنديد.
آقايان وهابي چه جواب قانع كننده اي در مورد اين موضوعات دارند؟
اميدوارم كه شما عزيزان هميشه سربلند باشيد كه اينچنين كشف حقيقت ميكنيد.
3 | محصل | | ١٢:٠٠ - ١٨ تير ١٣٨٧ |
به نام خدا
از دوستان خواهش مي کنم در قسمت نظرات کمي جدي تر باشند چون اين مسائل بازي بين تيم هاي استقلال و پيروزي نيست که اين گونه مي نويسيد! بحث بر سر راه راست از بي راهه و رستگاري مردم است.
کور کوري خواندن در بحث علمي روي خوشي ندارد.
من فکر نمي کنم هيچ جوينده ي حقي از ديدن اين کامنت ها خوشحال شود ؛ سعي کنيم کساني را که در طرف مقابل هستند جذب کنيم نه دفع!
پس از دوستان خواهش مي کنم در قرار دادن کامنت هاي خود دقت بيشتري داشته باشند.
همچنين از دست اند کاران سايت کمال تشکر را دارم.
الهم عجل لوليک الفرج.
4 | محمد علي | | ١٢:٠٠ - ١٨ تير ١٣٨٧ |
سلام عليكم
از همه شما دوستان عزيز در موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر(ع) تشكر و سپاسگذاري مي كنم و از راهي دور بر دستان جناب آقاي دكتر قزويني بوسه مي زنم. خداوند به حق چهارده نور مقدس اش ايشان را در زير سايه توجهات حضرت حق و امام زمان(ع) حفظ فرمايد.
اميدوارم مسئولين فرهنگي كشور هم اينقدر بيكار ننشينند و براي اين همه هجمه حملات دشمنان تشيع دستي برآرند و فقط به فكر سرگرم كردن مردم از طريق فيلم و سريال و فوتبال و ... نباشند.
آيا همان قدر كه براي فوتبال يورو 2008 تبليغات و وقت مردم را گرفتند و آخر هم نه چيزي عايد مردم شد غير از تلف كردن وقت ، براي اشاعه فرهنگ تشيع هم اينکار ها را مي کنند..!!!!!!!
اللهم العن اول ظالم ظلم حق و محمد و آل محمد و آخر تابع له علي ذلک
التماس دعا
5 | يزدان | | ١٢:٠٠ - ٢٣ تير ١٣٨٧ |
آية الله الاعظم و الفقيه الافخم، سيد الفضلاء في دهره و الاحد في نصرت دين ربه، حجة الزمان و حقيقة البيان، العبد المخلص والحضرة الاقدس، حجة الاسلام و مرجع الاحكام و المولى القمقام، مدقق المحققين و محقق المدققين، شمس فلك التحقيق و بدر سماء التدقيق، العالم الفاضل والمومن الكامل، صائن لنفسه و حافظ لدينه، مخالف لهواه و مطيع امر مولاه، آية اللّه فى الورى و الصابر علي البلوي، مولانا الاجل الاكرم، و استاذنا الاعظم الافخم، السماحة السيد محمد القزويني الحسيني حفظه الله و ادامه و ابقاه
6 | سيد علي | | ٠٩:٠٠ - ١٤ دي ١٣٨٩ |
سلام خسته نباشيد سوالي از خدمتتان داشتم وآن اينکه در سنن نسايي آمده است که عمر از اينکه متعه حج را منع کرده خود را بري نموده وگفته :سوگند به الله، من شما را چگونه از تمتع منع مي كنم؟ حال آنكه تمتع در قرآن آمده و رسول الله آن را انجام داده است. أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَقِيقٍ قَالَ أَنْبَأَنَا أَبِي قَالَ أَنْبَأَنَا أَبُو حَمْزَةَ عَنْ مُطَرِّفٍ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ عَنْ طَاوُسٍ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سَمِعْتُ عُمَرَ يَقُولُ وَاللَّهِ إِنِّي لَأَنْهَاكُمْ عَنْ الْمُتْعَةِ وَإِنَّهَا لَفِي كِتَابِ اللَّهِ وَلَقَدْ فَعَلَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَعْنِي الْعُمْرَةَ فِي الْحَجِّ من سند روايت را هم بررسي کردم همه صحيح بود حال اين روايت چگونه با رواياتي که در آن عمر صريحا مردم را از متعتين نهي مي کند قابل جمع است ؟ وچگونه مي توان صحت اين روايت را زير سوال برد چرا که اهل سنت هرجا گير مي کنند به اين روايت استناد کرده وروايات ديگر را مي گويند با توجه به اين روايت مشخص مي شود که منظور از نهي عمر در روايات ديگر نهي اباحت است ولا غير!!! بسيار ممنون

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

يكي از نكاتي كه در تاريخ آمده است ، برگشتن عمر از نظرات خويش است ، وي بارها سخنان اشتباه و فتاواي اشتباه مي‌داد و وقتي كه مدرك را به او گوشزد مي‌كردند ،از سخن خويش باز مي‌گشت و يكي از آنها همين مورد است !

و حتي گاهي مي گفت : كلكم افقه من عمر حتي المخدرات

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

7 | fgdlsoll | | ٠٣:١٢ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٩١ |
20
8 | احمد نوري | | ٢٠:٤٩ - ٠٦ ارديبهشت ١٣٩١ |
از خدا نمي ترسي چيزي که علماي اهل سنت از يک شيعه بعنوان عقييده اش نقل ميکنند را به خود نويسنده نسبت مي دهي

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
ادعاي مورد نظر شما مبهم است بيشتر يوضيح دهيد و مشخصا مورد را ذكر كنيد تا پاسخ داده شود.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
9 | خادم الزهراء | | ٢٣:٣٢ - ٢٦ اسفند ١٣٩١ |
بسم الله،براي إثبات شهادت حضرت زهراء (س)مخفي بودن قبر ايشان كافي است وإلابراي چه وصيت كردند كه شبانه دفن شوند وان دونفركه اوراآزردند(عمر وابوبكر)درتشيع جنازه ايشان شركت نكنند.من از آقايان أهل سنت ميخواهم كه تعصب را رهاكنندومنصفانه به اين قضيه نگاه كنندكه آيا اين جواب زحمتها وتلاش پيامبر بودكه باعزيزانش چنين كنند؟وباجانشينش اينگونه برخوردكنند؟كه حكومت را از او بگيرند واو را خانه نشين كنند؟واين اختلاف بزرگ را بين مسلمانان ايجاد كنند؟ودر آخر أيام فاطميه را به ساحت مقدس امام عصر(عج)وشيعيانشان تسليت عرض ميكنم.السلام عليك يا اباصالح المهدي وعلى أمك الصديقة الشهيدة ورحمة الله وبركاته
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها