2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) واقعيتي انكار ناپذير
کد مطلب: ٦٣٠٤ تاریخ انتشار: ٢٥ شهریور ١٤٠٢ تعداد بازدید: 237261
مقالات » نقد خلافت خلفا
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) واقعيتي انكار ناپذير

حديث قرطاس، هجوم به خانه حضرت، غضب و نارضايتي تا لحظه وفات، دفن شبانه و آگاه نكردن ابوبكر و عمر از منابع معتبر


شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) واقعيتي است كه منابع حديثي و تاريخ شيعه و سنّي بر آن گواه است. برخي به علت عدم آشنائي با حديث و تاريخ، در اين واقعيت ترديد نموده اند. از اينرو گوشه اي از شواهد اين مصيبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهل سنّت تقديم پويندگان حق و حقيقت مي نمائيم.

* * *

قال رسول اللَّه (ص): «... فتكون اوّل من يلحقني من اهل بيتي فتقدم عليّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة ».

(فاطمه) اولين كسي از اهل بيتم مي باشد كه به من ملحق مي گردد، پس بر من وارد مي شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول...

فرائد السمطين ج 2، ص 34

* * *

قال موسي بن جعفر (ع): انَّ فاطمة (س) صدّيقة شهيده.

اصول كافي ج 1، ص 381

* * *

قال ابن عباس: إنّ الرّزيّة كُلَّ الرّزية، ما حال بين رسول اللَّه (ص) و بين كتابه.

مصيبت تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) و نوشتارش حائل گرديدند.

صحيح بخاري ج 1، 120

* * *

تاريخ و حديث اهل سنت و شيعه گواه شهادت جانكاهي است كه قافيه بزرگترين مرثيه تاريخ بشريت را مي سازد. كوشش پي گير هواداران بانيان اين مصيبت نتوانسته است آن را از آخر اين مرثيه جانگداز پاك كند. و هيهات، هيهات. از نوك قلم پوزش مي طلبم و او را به بردباري و شكيبايي فرا مي خوانم تا شايد بتوانم فرياد تاريخ را بر اين فاجعه جانگداز به رشته تحرير درآوردم.

شهادت تنها يادگار پيامبر، «ام ابيها» صحيح بخاري، ج 3، ص 83، كتاب فضائل أصحاب النّبي (ص)، ب 42، ح 232 و ب 61، مناقب فاطمة، ح 278.«بضعة الرّسول» همان ب 42. و سيراعلام النبلاء، ج 2، ص 123 و... «سيده نساء العالمين»، «سيدة نساء اهل الجنّة» و... پس از رحلت آن حضرت آن هم با فجيعترين وضع، آن هم بوسيله... يعني چه؟

آيا ممكن است؟ اين خبر گوش هر انسان آزاده اي را مي خراشد، هر عقلي را متحيّر مي سازد، بر هر عاطفه اي سنگين مي آيد. گويا اين همان امانتي است كه بر كوهها و درياها عرضه شد و آنها بر آن طاقت نياوردند.

شايد همين امر موجب گرديد تا توجيه گران تاريخ و افسانه پردازان الفت اين واقعيت مسلم تاريخي را انكار كنند. امّا چه مي شود كرد، اي كاش زبان لال مي شد، قلم مي شكست اين خبر دهشت بار را نمي شنيديم. و اي كاش آسمانها فرو مي ريخت، كوهها متلاشي مي شد، جهان بپايان مي آمد و اين فاجعه رخ نمي داد. چگونه بگويم؟ به كه بگويم؟ چگونه ناله سركنم؟ چگونه فرياد كشم؟ كه اين واقعيت تلخي است كه تاريخ و حديث معتبر گواه آن است.

اين آواي شوم نه تنها از مسلّمات منابع معتبر شيعه است، بلكه معتبرترين كتابهاي اهل سنت بر اين مصيبت شاهدند. صحيح بخاري - معتبرترين كتاب، پس از قرآن در نزد اهل سنت - طليعه اين مصيبت را از قول ابن عباس در ضمن حديثي چنين توصيف مي كند «الرزيّة كلّ الزريّة» مصيبت آن مصيبتي كه بر هر مصيبتي برتري دارد، بلكه آن مصيبتي كه همه مصائب را در بر مي گيرد، زمينه سازي براي اين مصيبت عظمي بود. نسبت هذيان و... به پيامبر اكرم (ص) «غلبه الوجع» براي جلوگيري تأكيد بيشتر بر سفارشات آن حضرت درباره شهيد اين مصيبت و... بود. و با جمله «عندنا كتاب اللَّه حسبنا» كتاب را از عترت جدا كرده و زمينه «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» را فراهم كردند.

اينك متن حديث (ابن عباس گفت:

چون بيماري رسول خدا (ص) شديد گرديد، فرمود: چيزي بياوريد تا بر آن براي شما نوشته اي بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد. عمر گفت: بر پيامبر (ص) بيماري چيره گرديده، كتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف كردند وجنجال بالا گرفت. پيامبر (ص) فرمود: از نزد من بر خيزيد درگيري در حضور من سزاوار نيست.

پس ابن عباس بيرون رفت ومي گفت: مصيبت، تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) ونوشتارش حائل گرديدند.

«عن ابن عباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبيّ (صلي الله عليه و سلم) وجعه، قال: ائتوني بكتاب اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبيّ (صلي الله عليه و سلم) غلبه الوجع وعندنا كتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا وكثر الغلط، قال: قوموا عنّي ولاينبغي عندي التنازع، فخرج ابن عباس يقول: انّ الرزيّة كلّ الرزيّة ماحال بين رسول اللَّه (صلي الله عليه و سلم) وبين كتابه.»

صحيح بخاري، ج 1، ص 120، كتاب العلم، باب 82 كتابة العلم، حديث 112. و ج 3، ص 318، كتاب المغازي، باب 199 مرض النّبيّ (ص) و وفاته، حديث 872. و ج 4، ص 225، كتاب المرض و الطب، باب 357 قول المريض قوموا عنّي، حديث 574. و ص 774، كتاب الاعتصام، باب 1191 كراهية الخلاف، حديث 2169.

شايد آنانكه كلام ابن عباس را مي شنيدند كه مي گويد: «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» واي مصيبت جامع، حيران و آشفته خاطر بودند كه يعني چه؟ ! ابن عباس چه مي گويد؟ ! امّا پس از چند روز انگشت شمار نسبت دهنده هذيان و ياوه گويي به پيامبر (ص) كلام ديگري گفت: به خدا قسم خانه را با شما آتش مي زنم. اين ماجرا در منابع فراواني از اهل سنت آمده كه فقط به چند نمونه آن اشاره مي شود.

الف: ابو بكر عبداللَّه بن محمد بن ابي شيبه، شيخ و استاد بخاري، در كتاب المصف، مي گويد:

«آنگاه كه بعد از رسول خدا (ص) براي ابوبكر بيعت مي گرفتند. علي (ع) وزبير براي مشورت در اين امر نزد فاطمه (س) دختر پيامبر (ص) رفت وشد مي كردند. عمر بن خطاب با خبر گرديد وبنزد فاطمه (س) آمد وگفت: اي دختر رسول خدا (ص) ! به خدا در نزد ما كسي از پدرت محبوبتر نيست وپس از او محبوبترين تويي ! ! وبه خدا قسم اين امر مرا مانع نمي شود كه اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم كه خانه را با آنها به آتش كشند. اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه (س) بيرون شد، علي (ع) و... به خانه بر گشتند. پس فاطمه (س) گفت: مي دانيد كه عمر نزد من آمد، وبه خدا قسم ياد كرده اگر شما (بدون اينكه با ابوبكر بيعت كنيد) به خانه برگرديد خانه را با شما آتش مي زند؟ وبه خدا قسم كه او به سوگندش عمل خواهد كرد »

«حين بويع لأبي بكر بعد رسول اللَّه (ص) كان عليّ والزبير يدخلان علي فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فيشاورونها ويرجعون في أمرهم، فلمّا بلغ ذلك عمر بن خطاب، خرج حتّي دخل علي فاطمة فقال: يا بنت رسول اللَّه (ص) واللَّه ما أحد أحب إلينا من أبيك وما أحد أحب إلينا بعد أبيك منك، وأيم اللَّه ما ذلك بمانعي أن اجتمع هؤلاء النفر عندك أن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت. قال: فلمّا خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون انّ عمر قد جائني وقد حلف باللَّه لإن عدتم ليحرقنّ عليكم البيت، وأيم اللَّه ليمضينّ لما حلف عليه. »

كتاب المصنف، ج 7، ص 432، حديث 37045، كتاب الفتن.

ب: همين مضمون را سيوطي در مسند فاطمه، آورده است. سيوطي، مسند فاطمه، ص 36. ج:

ابن عبدالبر، در الاستيعاب، نيز اين داستان را نقل كرده است.

ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج 3، ص 975. و...:

و سپس با مشعلي بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه كه فرمود: آيا من نظاره گر باشم و تو خانه مرا آتش بزني؟ گفت: بلي. چنانكه بلاذري مي گويد: « ابوبكر به علي (ع) پيام فرستاد تا با وي بيعت كند امّا علي نپذيرفت. پس عمر با مشعلي آمد، فاطمه (س) نا گاه عمر را با مشعل در خانه اش يافت، پس فرمود: يابن الخطّاب ! آيا من نظاره گر باشم وحال آنكه تو در خانه ام را بر من به آتش مي كشي؟ ! عمر گفت: بلي. »

«انّ ابابكر ارسل الي عليٍّ يريد البيعة، فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة فتلقته فاطمة علي الباب، فقالت فاطمة: يابن خطاب ! أتراك محرقاً عليَّ بأبي؟ ! قال: نعم. »

بلاذري، انساب الاشراف، ج 1، ص 586.

وابوالفداء نيز مي گويد:

« سپس ابوبكر عمر بن خطاب را به سوي علي وآنانكه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه (س) بيرون كند. وگفت: اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ.

پس عمر مقداري آتش آورد تا خانه را آتش زند.

پس فاطمه (س) بر سر راهش آمد وفرمود: كجا؟ اي پسر خطاب ! آمده اي تا كاشانه ما را به آتش كشي؟ ! گفت: بلي. يا در آنچه امت وارد شده اند وارد شوند. »

« ثمّ انّ ابابكر بعث عمر بن خطاب الي عليٍ ومن معه ليخرجهم من بيت فاطمة (رضي اللَّه عنها) وقال: ان ابي عليك فقاتلهم، فاقبل عمر بشي ء من نار علي ان يضرم الدار، فلقيته فاطمة (رضي اللَّه عنها) وقالت: الي اين يابن الخطّاب؟ ! أجئت لتحرق دارنا؟ ! قال: نعم، او يدخلوا فيمادخل فيه الامّة. »

ابوالفداء، تاريخ ابي الفداء ج 1 ص 156. دار المعرفة، بيروت.

اين سخن و اين رفتار تفسيري بر كلام ابن عباس «الرزيّة كلّ الزريّة» گرديد. نه، سخن ابن عباس تفسيري به گستردگي تاريخ، بلكه به وسعت... دارد، كه در اين رزيّه و ماتم، تاريخ قصيده اي سروده است، كه اين گفته و كرده عمر جزء اوّلين مصرعهاي آن قصيده بود. شايد ابن عباس هم از آن غزلي كه عمر سرائيد «غلبه الوجع» در ابتدا «الرزيّة كلّ الزريّة» را درك نمي كرد. و تنها پيامبر اكرم (ص) در بستر بيماري اين غزل غم را تا به پايان خواندند، كه درد و تلخي آن، سختي بيماري را تحت الشعاع قرار داد. از اينرو عالم بزرگ سني شافعي جويني - استاد جمعي از علماي اهل سنت، كه يكي از شاگردانش - ذهبي - كه به شاگرديش افتخار مي كند و مي گويد:

سمعت من الإمام المحدّث الأوحد الأكمل فخرالإسلام صدرالدّين... و كان ديّناً صالحاً.

تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1505، رقم 24.

از پيامبر اكرم (ص) نقل مي كند كه فرمود:

«چون به دخترم فاطمه مي نگرم بياد مي آورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنكه در خانه اش ذلّت وارد گرديده، از وي هتك حرمت شده، حقش غضب، و ارثش منع شده، پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده و او فرياد برمي آورد « يا محمداه ».... پس او اولين كسي از اهل بيتم مي باشد كه به من ملحق مي گردد، پس بر من وارد مي شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول... ».

«..وانّي لمّا رأيتها ذكرت ما يصنع بعدي، كانّي بها وقد دخل الذّل بيتها وانتهكت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وكسرت جنبها واسقطت جنينها وهي تنادي: يإ؛ محمداه...فتكون اوّل من يلحقني من أهل بيتي فتقدم عليّ َ محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. »

فرائد السمطين، ج 2، ص 34، 35 طبع بيروت.

هنگامي با مشعل آتش براي تسليت دختر پيامبر اكرم (ص) آمدند كه وي «به محسن» باردار بود و تهاجم به خانه و... موجب قتل محسن طفلي كه هنوز پابه دنيا ننهاده بود گرديد. چنانكه ابن ابي دارم - آنكه ذهبي وي را «الامام الحافظ الفاضل... كان موصوفاً بالحفظ و المعرفة» خوانده - جمله «إنّ عمر رفس فاطمة حتّي اسقطت بمحسن ؛ عمر لگدي بر حضرت زهرا (س) زد تا محسن سقط گرديد ». را مورد تقرير و تأييد قرار داده، تا مورد نكوهش گروهي قرار گرفت.

«كان ابن ابي دارم مستقيم الامر عامة دهره ثم في آخر ايامه كان اكثر ما يقرء عليه المثالب حضرته و رجل يقرء عليه ان عمر رفس فاطمة حتي اسقطت بمحسن. »

سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 578.

روشن است زني كه در اثر تهديد به احراق بيت و آتش زدن خانه اش و سقط جنينش و... مريض گردد و مرض او در زمان كوتاهي منجر به فوت وي شود، اين فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب مي گردد، و به عامل جنايت مستند مي باشد، و نيازي به دليل ديگري ندارد. از اينرو است كه ائمه معصومين: واهل بيت رسول خدا (ص) مادر خود را شهيد مي خواندند. چنانكه حضرت موسي بن جعفر (ع) فرمود:

«إنّ فاطمة (س) صديقة شهيدة»

اصول كافي، ج 1، ص 381، ح 2.

با آنچه گفته شد جاي ترديدي باقي نمي ماند، و شهادت دختر پيامبر (ص) براي هيچ شيعه و سني منصف و غيرمتعصبي قابل انكار نيست. در عين حال باز هم اين قصّه بر باورهاي بسياري سنگين مي آيد و جا دارد كه فرياد برآورند كه: آه چه مي گوئي؟ چه مي نويسي؟ ساكت باش؟ مگر ممكن است راست باشد؟ اگر راست است، پس چرا افلاك مي گردند؟ خورشيد مي تابد؟ و.... مگر خدا به پيامبرش نفرمود: «لولاك لما خلقت الأفلاك» و پيامبر اكرم (ص) درباره دخترش نفرمود: «فاطمة بضعة منّي؛ فاطمه پاره تن من است»؟

شايد بخاري به دروغ، طليعه اين غزل را سروده است «غلبه الوجع»، «عندنا كتاب اللَّه حسبنا»، «الرزيّة كلّ الزريّة»؟ مگر صحيح بخاري معتبرترين كتاب اهل سنت نيست؟ چرا اين جملات را آن قدر تكرار كرده؟ چرا وي مراسم غريبانه به خاك سپاري فاطمه را در نيمه شب دور از انظار خليفة و... ذكر كرده؟ ومي گويد:

چون فاطمه وفات كرد شوهرش علي (ع) وي را شبانه به خاك سپرد وابوبكر را خبر نكرد وخود بر او نماز گزارد.

فلمّا توفّيت دفنها زوجها عليّ ليلاً و لم يؤذن بها ابابكر و صلّي عليها...

صحيح بخاري، ج 3، ص 253، كتاب المغازي، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.

چرا كراهيت علي (ع) ملاقات با عمر را ذكر كرده؟

... أن ائتناو لا يأتنا احد معك كراهيّة لمحضر عمر.

همان مدرك اگر بخاري مي بود شايد مي گفت: من تنها نبودم، مسلم هم همين جريان را نقل كرده وگفته است: كه ابن عباس بر اين رزيّة چنان گريست كه از اشكاهايش ريگها تر شدند:

« قال ابن عباس: يوم الخميس وما يوم الخميس، ثمّ بكي حتّي بلّ دمعه الحصي ، فقلت يا بن عباس وما يوم الخميس؟ قال: اشتدّ برسول اللَّه (صلي الله عليه و سلم) وجعه فقال ائتوني اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعدي فتنازعوا وما ينبغي عند نبيّ تنازع، وقالوا ما شأنه أهجر استفهموه، قال: دعوني... »

ابن عباس گفت: روز پنجشنبه، چه روز پنجشنبه اي سپس گريست تا آب ديدگانش ريگها را تر كرد. پس گفتم: روز پنجشنبه چيست؟ گفت: بيماري رسول خدا (ص) شديد گشت، پس فرمود: بياوريد تا براي شما نوشتاري بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد. پس نزاع كردند، ونزاع در نزد پيامبر سزاوار نيست، و گفتند او را چه شده است، هزيان مي گويد، از او جوياشويم، فرمود، رها كنيد مرا...

صحيح مسلم، ج 3، ص 455، كتاب الوصيّه باب 5 الوقف ح 22.

ابن ابي شيبه استادم قبل از من فاجعه را روشن تر بيان كرده كه تهديد بآتش كشيدن خانه را ذكر كرده. مطلب روشن تر از آن است كه بتوان آن را مخفي كرد، چه اينكه اين مطلب در منابع معتبر ما اهل سنت فراوان آمده.

شايد كسي تصّور كند: آنچه به سند صحيح ومعتبر ثابت وغير قابل انكار است، تهديد به آتش كشيدن خانه فاطمه (س) است، امّا اصل آتش زدن ثابت نيست. بلي، كلام ابن ابي شيبه به تنهايي آتش زدن بيت وحي را ثابت نمي كند، امّا بخاري با نقل بيعت نكردن علي (ع) با ابوبكر از به آتش كشيدن بيت نبوّت خبر مي دهد. زيرا در نقل ابن ابي شيبه خوانديم كه عمر قسم ياد كرد اگر بيعت نكنند دستور مي دهم تا خانه را با اهلش آتش زنند. آنچنان سوگند عمر جدّي بود كه فاطمه (س) سوگند مي خورد كه عمر به قسمش وفا خواهد كرد. وبخاري آورده است:

«فاطمه (س) بر ابوبكر غضب نمود پس با وي قهر كرد پس با او سخني نگفت تا وفات نمود وبعد از پيغمبر (ص) شش ماه زندگي كرد... (و علي (ع)) در اين ماههابيعت نكرد.

«فوجدت فاطمة علي ابي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتّي توفيّت وعاشت بعد النّبيّ (صلي الله عليه و سلم) ستّة اشهر... ولم يكن يبايع تلك الاشهر. »

صحيح بخاري، ج 3، ص 253، كتاب المغازي، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.

پس بنا بر اين چنانكه بلاذري در انساب الاشراف مي گويد:

« فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة ».

عمر به مقتضاي قسمش عمل كرد وبيت اهل البيت را به آتش كشيد.

وآنچه برخي نقل كرده اند كه علي (ع) پس از تهديد ناگزير از بيعت شد ونوبت به احراق نرسيد، مخالف نقل بخاري است، كه در نزد اهل سنت از اعتبار بيشتري برخوردار است، ونيز شواهد حديثي وتاريخي، آن رامردود مي داند. بلي قافيه اين مرثيه و نوحه با سرودن طليعه آن به زبان هر سراينده اي جاري مي شود، چون با قسم به آتش زدن خانه، وسپس براي وفاء به قسم با مشعل به در خانه آمدن، و سقط جنين و... از دنيا رفتن پس از مدت كوتاهي، قتل و شهادت و مستند به اين مقدمات خواهد بود.

هر چند بعضي از ناقلين اين مرثيه و مصيبت به نتيجه آن تصريح نكرده باشند. امّا همانطور كه گذشت اين مرثيه به وسيله پدر فاطمه (س) پيامبر اكرم (ص) و فرزندانش ائمه اطهار: تا پايان سرائيده شد. تا اينجا به گوشه اي از شواهد تاريخي حديثي بر شهادت فاطمه زهرا (س) از منابع معتبر اهل سنت اشاره شد. مطلب آنقدر واضح و روشن است كه نيازي به تكثير منابع نيست.

امّا از طرف ديگر فاجعه آن قدر بزرگ و سنگين است كه هر چند نتوان در ادلّه و مستندهاي تاريخي و حديثي آن خدشه نمود، امّا باز هم عواطف و احساسات به سختي مي تواند آن را باور كند.

مگر علي (ع) نبود؟ چگونه جرأت كردند؟

علي (ع) مي ديد؟ مي ديد فاطمه (س) را مي زدند؟ مي ديد آتش شعله مي كشد؟ مي ديد مصيبتهايي كه روزگاران را همچون شب تار و سياه كرده است بر فاطمه (س) مي بارد؟ ! چگونه جرأت كردند؟

مگر نديده بودند علي (ع) در خيبر را چگونه از جا كند؟ مگر نديده بودند علي (ع) مرحب را چگونه دو نيم كرد؟ مگر نديده بودند علي (ع) عمرو بن عبدود را...؟ مگر نديده بودند؟؟؟

مگر نداي جبرئيل را نشنيده بودند «لا سيف الاّ ذوالفقار و لا فتي الاّ علي» چگونه جرأت كردند؟ بلي علي (ع) را ديده بودند.

اي كاش علي (ع) را فقط در اين صحنه ها ديده بودند تا جرأت نمي كردند. حلم علي را هم كه از كوهها سختتر بود ديده بودند.

يافته بودند كه علي (ع) نفس پيغمبر (ص) است، و پيغمبر را نيز سالها آزموده بودند، اكنون شروع ماجرا نبود. قبل از آن بر پيامبر (ص) جرأت مي كردند. و او را مي آزردند ! آن هم نه آزاري همچون آزار مشركان مكّه، كه بر آن حضرت سنگ و خاك و خاكستر و زباله مي ريختند ! از آن زشتتر ! و نه آزاري همچون آزار مشركان و يهود و نصاري در جنگها با تير و نيزه و شمشير، بلكه از آن سختتر ! آزار در مورد همسران پيامبر (ص): آه چه دشوار است بر غيرت اللَّه. بايد سر بر ديوار نهاد و تا ابد بر مظلوميت محمد (ص) خون گريست « كه او فرمود: «ما اوذي نبيّ بمثل ما اوذيت» بجاي اينكه با پيروزي ها اذيّت و آزارها كم شود افزون مي گرديد ! و با رحلتش به اوج رسيد.

يافته بودند كه سماحت و عظمت پيامبر (ص) بر شجاعت و قدرتش فزوني دارد. ديده بودند در مقابل اذيّتهاي مشركين قريش نفرين نمي كرد و مي فرمود «انّ قومي لا يعلمون» و در مقابل آنانكه بر آن حضرت شمشير كشيده بودند فرمود: «اذهبوا انتم الطّلقاء» لذا بر آن حضرت جرأت مي كردند.

او حيا مي كرد كه خود در مقابل آزارهايي كه بر وي وارد مي شد اعتراض كند، او دين خدا را پاس مي داشت، و خدا به دفاع از او مي پرداخت.

از آيات سوره احزاب استفاده مي شود كه: جمعي سرزده و بدون اذن وارد خانه پيامبر (ص) مي شدند. چون آنها را دعوت به ميهماني مي كردند، پس از پذيرايي دور هم مي نشستند و با هم به گفتگوهاي بيهوده و حتي آزاردهنده اي مي پرداختند. و گاه چون از زنان پيامبر چيزي مي خواستند ناگهان پرده را بالا زده و سؤال خود را مطرح مي كردند. پيامبر از اين وضع آزرده مي گشت.

امّا حيا مانع بود تا آنها را از اين رفتارهاي ناهنجار و ناشايسته منع كند. خداوند آياتي را فرو فرستاد و آنها را از اين رفتار ناشايست خصوصاً در مورد همسران پيامبر بر حذر داشت.

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلي طَعامٍ غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِن .

اي كساني كه ايمان آورده ايد ! به خانه هاي پيامبر داخل نشويد مگر بشما براي صرف غذا اجازه داده شود، بدون اينكه چشم به ظرف غذاي وي بدوزيد، امّا هنگامي كه دعوت شديد داخل شويد، ووقتي غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از صرف غذا) به بحث وگفتگو ننشينيد، اين عمل، پيامبر را مي آزارد، ولي از شما شرم مي كند (وچيزي نمي گويد)، امّا خدا از (بيان) حق شرم ندارد. وهنگامي كه چيزي از آنان (همسران پيامبر) مي خواهيد از پشت پرده بخواهيد، اين كار براي پاكي دلهاي شما وآنها بهتر است

سورة الاحزاب، آية 53.

و سپس فرمود:

شما حق نداريد پيامبر (ص) را بيازاريد و پس از او با همسرانش ازدواج كنيد اين رفتار شما نزد خداوند بزرگ است

وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيما

سورة الاحزاب، آيه 53.

و پس از چند آيه مي فرمايد:

آنانكه خدا و پيامبرش را مي آزارند، خداوند برآنها در دنيا و آخرت لعن مي فرستد و براي آنان عذابي خار كننده آماده فرموده است.

إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنهَُمُ اللَّهُ فيِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لهَُمْ عَذَابًا مُّهِينًا

سورة الاحزاب، آيه 57.

شايد بتوان يكي از اهم مصاديق آزار پيامبر (ص) را داستاني كه بخاري آورده است به شمار آورد. حاصل داستان اين است كه زنان پيامبر اكرم (ص) در تاريكي شب با پوشش كامل به مكاني كه خلوت و مناسب بود براي قضاء حاجت مي رفتند. چون ام المؤمنين سوده قد بلندي داشت يا تنومند بود عمر وي را شناخت و فرياد برآورد كه اي سوده تو نمي تواني خود را از ما پنهان كني، بدان كه ما تو را شناختيم. سوده بر مي گردد، و به پيامبر شكوه مي برد و آن حضرت مي فرمايد شما رخصت داده شده ايد كه براي حوائجتان خارج شويد. اين داستان را بخاري در سه جا از كتاب صحيحش آورده است.

1 - در كتاب التفسير سورة الاحزاب در ذيل آيات فوق:

« عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بعد ما ضُرِبَ الْحِجَابُ لِحَاجَتِهَا وَكَانَتْ امْرَأَةً جَسِيمَةً لَا تَخْفَي علي من يَعْرِفُهَا فَرَآهَا عُمَرُ بن الْخَطَّابِ فقال يا سَوْدَةُ أَمَا والله ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَانْظُرِي كَيْفَ تَخْرُجِينَ قالت فَانْكَفَأَتْ رَاجِعَةً وَرَسُولُ اللَّهِ e في بَيْتِي وَإِنَّهُ لَيَتَعَشَّي وفي يَدِهِ عَرْقٌ فَدَخَلَتْ فقالت يا رَسُولَ اللَّهِ إني خَرَجْتُ لِبَعْضِ حَاجَتِي فقال لي عُمَرُ كَذَا وَكَذَا... فقال إنه قد أُذِنَ لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِكُنَّ »

ايشه گفت: پس از آنكه آيه حجاب نازل گرديد، سوده براي قضاي حاجتش بيرون رفت، او زني تنومند بود، از اينرو نمي توانست خود را از كسانيكه او را مي شناختند پنهان كند عمر بن خطاب او را ديد، وگفت: اي سوده ! به خدا نمي تواني خود را از ما مخفي نگاه داري، پس فكر كن چگونه خارج شوي گفت: پس بادگرگوني باز گشت وبر پيامبر وارد شد وگفت: يا رسول اللَّه ! من براي برخي از نيازهاي خود بيرون رفتم: عمر به من چنين وچنان گفت... پس (پيامبر اكرم (ص) فرمود: شما اجازه داده شده ايد تا براي نيازهايتان خارج شويد.

صحيح بخاري، ج 3، ص 451 باب 45، حديث 1220.

2 - در كتاب النكاح باب خروج النساء لحوائجهن:

« عن عَائِشَةَ قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ لَيْلًا فَرَآهَا عُمَرُ فَعَرَفَهَا فقال إِنَّكِ والله يا سَوْدَةُ ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَرَجَعَتْ إلي النبي e فَذَكَرَتْ ذلك له وهو في حُجْرَتِي يَتَعَشَّي وَإِنَّ في يَدِهِ لَعَرْقًا فَأَنْزَلَ عليه فَرُفِعَ عنه وهو يقول قد أَذِنَ الله لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَوَائِجِكُنَّ »

(عايشة گفت: شبي سوده بنت زمعه بيرون رفت، عمر او را ديد وشناخت، وگفت: به خدا اي سوده نمي تواني خود را از ما مخفي نگاه داري گفت: بسوي پيامبر (ص) باز گشت، پس ماجرا را براي آن حضرت نقل كرد، واو (ص) مي فرمود: خدا به شما اجازه داده است تا براي نيازهايتان خارج شويد.)

همان، ج 4، ص 75، ب 116، ح 166.

3 - كتاب الوضوء باب خروج النساء الي البراز.

« عن عَائِشَةَ أَنَّ أَزْوَاجَ النبي e كُنَّ يَخْرُجْنَ بِاللَّيْلِ إذا تَبَرَّزْنَ إلي الْمَنَاصِعِ وهو صَعِيدٌ أَفْيَحُ فَكَانَ عُمَرُ يقول لِلنَّبِيِّ (ص) احْجُبْ نِسَاءَكَ فلم يَكُنْ رسول اللَّهِ (ص) يَفْعَلُ فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ زَوْجُ النبي (ص) لَيْلَةً من اللَّيَالِي عِشَاءً وَكَانَتْ امْرَأَةً طَوِيلَةً فَنَادَاهَا عُمَرُ ألا قد عَرَفْنَاكِ يا سَوْدَةُ حِرْصًا علي أَنْ يَنْزِلَ الْحِجَابُ »

عايشه گفت: همسران پيغمبر (ص) در شب براي قضاي حاجت به زمين وسيعي مي رفتند، عمر به پيامبر مي گفت: زنانت را از نامحرمان بپوشان امّا پيامبر (به نصيحت عمر) عمل نمي كرد، تا شبي سوده بنت زمعه كه قامتي بلند داشت پس از پاسي از شب بيرون شد، پس عمر فرياد بر آورد: اي سوده بدان كه تو را شناختيم، چون وي بر نزول آيه حجاب حريص بود.

همان، ج 1، ص 136، ب 109، ح 143.

معمولاً مفسرين شأن نزول آيات فوق را دو قضيّه ذكر كرده اند.

1 - داستان فوق

2 - اينكه يكي از اصحاب پيامبر (ص) گفت: چون پيامبر از دنيا رود من با فلان همسرش ازدواج خواهم كرد، اين سخن به آن حضرت رسيده بسيار آزرده شد، پس آيات فوق نازل گرديد.

گروهي از مفسران اين شأن نزول را ذكر كرده اند از آن جمله است طبري در جامع البيان، و آلوسي در روح المعاني، و ابن كثير در تفسير القرآن العظيم، ابن كثير صحابي مورد شأن نزول آيه را طلحه و همسري را كه در نظر داشته عايشه دانسته است.

با وجود اينكه داستان عمر و سوده بعد از نزول آيه حجاب واقع گرديده به طوريكه در متن حديث آمده است «بعد ما ضرب الحجاب». در عين حال سوء ادب و شرمنده نمودن و اذيت و آزار ام المؤمنين سوده حرم پيامبر را - كه موجب آزردگي رسول خدا شده و يكي از اسباب نزول آيه شريفه (و ما كان لكم ان تؤذوا رسول اللَّه) حق اذيت و آزار پيامبر (ص) را نداريد - را جزء فضائل عمر و يا به تعبير ديگر از موافقات عمر به شمار آورده اند.

مثلاً آلوسي پس از قبول اينكه كار عمر خلاف ادب و شرمنده نمودن سوده حرم رسول اللَّه (ص) و آزردن او است، مي گويد:

عمر در اين كار عيبي نمي ديده، چون گمان مي كرده كه بر اين كار خير عظيمي مترتب مي گردد.

«وذلك أ حد موافقات عمر (ره) وهي مشهورة، وعدّ الشّيعة ما وقع منه من المثالب، قالوا: لما فيه من سوء الأدب وتخجيل سوده حرم رسول اللَّه (صلي الله عليه و سلم) وايذائها بذلك. واجاب أهل السّنة، بعد تسليم صحة الخبر أنّه (ره) رأي أن لابأس بذلك، لما غلب علي ظنّه من ترتب الخير العظيم... »

تفسير روح المعاني، ج 22، ص 72.

و نيز بخاري - يا برخي از راويان حديث - در كتاب وضوء اين داستان را چنين توجيه كرده اند، كه اين اهانت و سوء ادب «حرصاً علي أن ينزل الحجاب» بوده.

صحيح بخاري، ج 1، كتاب الوضوء، باب 109 خروج النّساء الي البراز.

و حال آنكه خود در تفسير سوره احزاب گفته است: اين داستان پس از نزول آيه حجاب بوده است. همان.

اين امر موجب گرديده تا برخي از شارحان بخاري ناگزير شوند براي جمع بين اين احاديث بگويند شايد اين داستان مكرّر تحقق يافته است.

«قال الكرماني: فان قلت: وقع هنا أنّه كان بعد ضرب الحجاب، وتقدم في الوضوء أ نّه كان قبل الحجاب، فالجواب: لعله وقع مرتين. »

فتح الباري، عسقلاني، ج 8، ص 391.

به هر حال، آنگاه كه حكومت در دست پيامبراكرم (ص) بود، و آنان محكوم بودند، بر آن حضرت جرئت مي كردند. گاه با آرزوي رحلت پيامبر، خيال ازدواج با همسرش را در سر مي پروراندند، گاه با عبارات توهين آميزي همسران پيامبر (ص) را مخاطب قرار مي دادند.

آه، اين چه جرئتي وقيحانه است؟ تصور رحلت رهبران ديني براي ارادتمندانشان بسيار دشوار است. آه چه مظلوميتي؟ آه چه غربتي؟

يا رسول اللَّه «اصبنا بك يا حبيب قلوبنا فما اعظم المصيبة حيث انقطع عنا الوحي و حيث فقدناك». هنوز 60 بهار از عمر شريف و مباركت نگذشته بود كه تو را درباره همسرانت آزردند ! هواي ازدواج با همسرانت را پس از رحلتت در سر پروراندند ! با جمله هاي اهانت آميز با ناموست سخن راندند ! تا خدا فرمود (وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً)

آه چه جرئتي؟ آيا اين قوم پس از آنكه خود به حكومت رسيدند، و فاطمه (س) و اهل بيت پيامبر (ص) در ظاهر محكوم و مقهور گرديدند، براي پي گيري اهدافشان جرأت نخواهند داشت؟ چون دختر پيامبر است؟ چون همسر علي است؟ چون مصيبت زده است؟ آن هم به بزرگترين مصائب؟ نه، اين امور بر جرئت آنان مي افزود.

امّا هنوز جاي سؤال است كه چرا از شجاعت پيامبر (ص) و علي عليه السلام نمي هراسيدند و جرأت مي كردند؟ يا به تعبير ديگر، چرا پيامبر و علي صلوات اللَّه عليهما از شجاعت و غيرت خود بهره نمي گرفتند، تا مخالفان چنان جرأت كنند و بر آنها چيره شوند؟

اولاً: خاندان پيامبر (ص) همانند ديگران نيستند.

آنچه آنان را به عكس العمل وا مي دارد فقط امر الهي و رضاي اوست. آنان بر اساس تعصب، غضب، منافع شخصي، دفاع از خود و متعلقات خود حركت نمي كنند. بلكه تنها مدافع دين و تابع وظيفه و امر الهي اند.

حضرت علي (ع) تنها بر اساس امر و فرمان عمل مي كرد، او امر به صبر شده بود، پس امتثالاً لامر اللَّه سبحانه صبر كرد.

ثانياً: روشن است كه اگر به همسر يا مادر و خواهر كسي - هر چند ضعيف و غيرشجاع - هجوم برند، او در خانه نخواهد نشست و به دفاع برمي خيزد. امّا اگر بداند كه مهاجمين مي خواهند با تحريك احساسات، وي را به عكس العمل وادارند تا به اهداف شوم خود برسند. اگر شخصي با تدبير و عاقل و مسلط بر نفس خود باشد هيچگاه دشمن را با عكس العمل به اهدافش نمي رساند.

علي (ع) مي دانست آشوب و جنجال هدف مهاجمين است، تا در پرتو آن امر را مشتبه نموده و فرصت را براي معرّفي حق از علي و فاطمه عليهما السلام بگيرد. علي با صبر و بردباري نقشه شوم مهاجمين را خنثي كرد. و با فدا نمودن خود و همسرش، مسؤوليت بزرگ خود را براي حفظ دين ايفا و حجت را تا روز قيامت بر خلق تمام كرد.

و به اين ترتيب پرسشهاي فراواني را پيش روي تاريخ قرارداد، كه از آن جمله است: چرا خورشيد عُمْر فاطمه (س) به آن زودي غروب كرد؟ آيا به مرگ طبيعي بود؟

تهديد به آتش كشيدن خانه در آن تأثير نداشت؟

آتش زدن در خانه چطور؟

در به پهلوزدن چطور؟

سقط جنين و بيماري پس از آن باعث شهادت نبود؟

اگر اينها نبود؟ يا اينها موجب شهادت نبود؟

پس چرا: همانطور كه بخاري ومسلم مي گويند: فاطمه (س) تا آخر عمر از ابوبكر قهر بود؟

« فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فهجرت ابابكر فلم تزل مهاجرته حتي توفّيت ».

صحيح بخاري، ج 2، ص 504، كتاب الخمس، باب 837، ح 1265.

« فوجدت فاطمة علي ابي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلّمه حتّي توفّيت. »

همان، ج 3، ص 252، كتاب المغازي، ب 155 غزوه خيبر، حديث 704. و صحيح مسلم، ج 4، ص 30، كتاب الجهاد و السير، باب 15، ح 52.

چرا در بخاري آمده است: فاطمه (س) پنهان بخاك سپرده شد؟

«فلمّا توفّيت دفنها زوجها عليٌّ ليلاً ولم يؤذن بها أبابكر وصلّي عليها. »

همان.

چرا چنانكه بخاري نقل كرده: نيمه شب دفن گرديد؟

همان.

چرا قبر تنها يادگار پيامبر (ص) هنوز مخفي است؟ چرا پس از گذشت سالها از اين ماجرا، مسلم آورده است كه: علي (ع) ابوبكر و عمر را كاذب، آثم، غادر و خائن مي دانست؟

قال عمر لعلي وعباس: « فرأيتماه (ابابكر) كاذباً آثماً غادراً خائناً... فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً... »

صحيح مسلم، ج 4، ص 28، كتاب الجهاد و السير، باب 15 حكم الفئ، حديث 49.

شايد اگر پس از آنچه بر فاطمه (س) گذشت علي (ع) بپامي خاست و با ضاربين و قاتلين فاطمه (س) درگير مي شد. امروز تحريف گران تاريخ مي گفتند علي براي گرفتن حكومت به نبرد پرداخت و در زد و خوردها و درگيريها فاطمه كشته شد و علي (ع) قاتل فاطمه است. ديگر پاسخ سؤالات فوق چنين روشن نبود.

اين قبيل امور از تحريف گران تاريخ بعيد نيست، چه اينكه انكار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) كمتر از اين نمي باشد. تحريف گران تاريخ، توجيه كنندگان حقايق، در مورد شهيد جنگ صفين، عمّار ياسر، كه پيامبراكرم (ص) فرموده بود: « يقتله الفئة الباغية»:

« فراه النّبيّ (صلي الله عليه و سلم) فينفض التّراب عنه ويقول: تقتله الفئة الباغية ويح عمّار يدعوهم الي الجنّة ويدعونه الي النّار»

صحيح بخاري، ج 1، ص 254، كتاب الصّلاة، باب 304، التعاون في بناء المسجد.

تو را گروهي سركش به شهادت مي رسانند.

چون صدور اين حديث از پيامبراكرم (ص) مورد اتفاق بود، و قابل انكار نبود، و يكي از ادلّه روشن بغي و بطلان قاتلين عمّار و رهبرشان بود، آنانكه براي دفاع از معاويه از هيچ مكابره اي روي گردان نبودند، روز را تاريك و شب را روشن معرفي مي كردند، مگر نگفتند علي قاتل عمّار است؟ چون وي را به جنگ آورده است؟ ! غافل از اينكه پيامبر اكرم (ص) در ادامه سخنش فرموده بود:

«يدعوهم الي الجنّة و يدعونه الي النار »

همان

عمّار آنان را به سوي بهشت مي خواند و آنان عمّار را به سوي آتش دعوت مي كنند.

و به اين وسيله پيامبر اكرم (ص) مخالفان علي (ع) و رهبرشان را مصداق آيه شريفه:

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ

سورة القصص، آية 41.

قرارداد.



Share
361 | نسترن جليلي | | ١٨:٣٧ - ٠١ آذر ١٣٩١ |
اشهدان لا اله الا الله
اشهد ان محمد رسول الله
اشهد ان عليا ولي الله
362 | محمد | | ٠١:٠٤ - ٠٤ آذر ١٣٩١ |
سلام,حق هيچ گاه پنهان نخواهد ماند,چشمان خود را باز کنيد نه براي ديگران بلکه براي خود,اگر همه ي انسانها معقول فکر کنند و با حق باشند دنيا گلستان ميشود,الان حق خودشو کاملا واضح نشون ميده چشم دل ميخواهد,کسي که 1400 سال بعد زنده بمونه معلومه حقه.
363 | رضا | | ٢٠:٠٤ - ٠٥ آذر ١٣٩١ |
يه روزي مهدي عج مياد قبر اون دوتارا به آتيش ميکشه اونوقت ما شيعه شادي و سرور مي کنيم
الهم عجل الوليک الفرج... @رضا@
364 | اميد حميد | | ١٦:٣٣ - ٠٨ آذر ١٣٩١ |
تمام ايه قران هم اين است به گوري دوچشم اهل سنت حيدر اميرالمومنين است
365 | عبدالسميع فرهومند | | ٠٦:٥٠ - ١٠ آذر ١٣٩١ |
افسوس به حال نويسنده اين متن که ياوه سرايي ميکند. ببينيد آيا شهامت شجاعت و از جان گذشتگي هاي حضرت علي مرتضي (رض) را هيچ در نظر نميگيريد که ميگوييد عمر ابن خطاب با لگد به شکم حضرت فاطمه الزهرا زد که از اثر آن آن بزرگوار طفلي را که در شکم داشتند سقط نمودند و هم اين حادثه عامل مرگ آن بزرگوار گرديد؛خوب ما فرض ميکنيم اين واقعه درست هم باشد پس آياچه شد آن شجاعت حضرت علي مرتضي (رض) فاتح خيبر وآن شخصيتي که در زمان هجرت پيغمبر از سروجان دست کشيده در بستر پيغمبر خوابيدند ودرين زمان هيچ عکس العملي در مقابل کسانيکه همسر بزرگوار ايشان را به شهادت رسانيدند از خود نشان ندادند. سوال من اينجاست که آيا اين يک تهمت بي غيرتي بر شير خدا علي مرتضي فاتح خيبر نيست که شما غير مستقيم به ايشان کرم الله وجهه وارد ميکنيد؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي در اين مورد به آدرس ذيل مراجعه كنيد پاسخ داده شده است.www.valiasr-aj.com/fa/page.php
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
366 | وهاب صادقي يونسي | | ١٩:٣٩ - ١٧ آذر ١٣٩١ |
اين متن ها را به اين ايميل ارسال کن.vahhabsy@yahoo.com
367 | وحيد | | ٢٠:٠٦ - ١٤ دي ١٣٩١ |
سلام دوستان اينا صحت نداره . چرا تا قبل 1372 خبري از به شهادت رسيدنش نبود؟ باور نداريد به تقويم هاي قبل 1372 نگاه کنيد. خدارو خوش نمياد اين همه به خلفا توهين مي کنيد. يکي از دوستام که شعه ست ميگفت که سني ها به حضرت علي اعتقاد ندارند, ذر حاليکه اون خليفه چهارم ماست و اندازه ي ديگر خلفا براش احترام ميذاريم

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اينكه گفتيد قبل از 1372 درباره شهادت حضرت زهراعليها السلام خبري نيست، پاسخ اين سؤالتان در اين آدرس موجود است
اما اينكه ما را متهم مي كنيد كه به خلفاء توهين مي كنيم، چنين نيست بلكه ما مخالف هر نوع اهانت به خلفاء هستيم و اگر از اهانت به خلفاء ناراحت هستيد بهتر است بدانيد بعضي از صحابه كه شما آنها را عادل مي دانيد به خلفاي خودتان دشنام مي دادند. جهت اطلاع بيشتر در اين مورد به اين آدرس رجوع كنيد
اما اينكه گفتيد ما حضرت علي عليه السلام را به عنوان خليفه چهارم قبول داريم درست است اما آيا اين تنها كافي است؟ آيا شما به سخنان آن حضرت هم عمل مي كنيد؟ آيا سخن حضرت كه خلفاي گذشته را غاصب حق خود مي دانست را قبول داريد . اميرالمومنين علي بن ابي طالب عليه السلام ابوبکر و عمر را دروغگو، گناهکار، پيمان شکن و خائن مي دانستند. به اين عبارت دقت کنيد مسلم در صحيحش مي گويد:
فلمّا توفّي رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم، قال أبو بكر: أنا ولي رسول اللّه، ... فقال أبو بكر: قال رسول اللّه صلى الله عليه وسلم: نحن معاشر الأنبياء لا نورث، ما تركناه فهو صدقة، فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً، ... ثمّ توفّي أبو بكر فقلت: أنا وليّ رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً.
زماني که رسول خدا صلى اللّه عليه (و آله) وسلم از دنيا رفت، ابوبکر گفت من جانشين رسول خدا هستم. أبو بكر گفت: رسول اللّه صلى الله عليه (وآله) و سلم فرموده است ما گروه پيامبران بعد از خود ارثي به جا نمي گذاريم، هر آن چه بعد از خود به جا مي گذاريم صدقه است (و بايد براي عموم مسلمين صرف شود) شما نظرتان اين بود که ابوبکر در گفتارش درغگو، گناهکار، پيمان شکن و خائن است. سپس ابوبکر از دنيا رفت (بعد از مرگ او) من گفتم: من جانشين رسول خدا و ابوبکر هستم شما مرا هم مانند ابوبکر درغگو، گناهکار، پيمان شکن و خائن دانستيد.صحيح مسلم ج 5 ص 152، كتاب الجهاد باب 15 حكم الفئ حديث 49، فتح الباري ج 6 ص 144
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
368 | حسن | | ٢٣:١٧ - ١٤ دي ١٣٩١ |
يا تشکر از اطلاعات جامعي که اورديد.
369 | احمد محمدي | | ١٢:٠٩ - ٢٧ دي ١٣٩١ |
با تشكر از مطالب مفيد و روشنگرانه شما. اميدوارم در پناه حق و در ظل ولايت ائمه اطهار مويد باشيد.
370 | محمد اصغري | | ١١:٠٦ - ١١ بهمن ١٣٩١ |
انشا الله خداوند منان همه ي ما را از شيعيان و محبين ائمه اطهار (عليهم السلام)قرار داده و از هرگونه گمراهي و باطل دور و در راه حق و حقيقت استوارمان نگهدار. از مطالب روشنگرانه ي شما بسيار ممنونم.انشا الله در سايه ي ولايت ائمه ي اطهار ايمن و مويد باشيد.
371 | رضا | | ٢٢:٥٣ - ١١ بهمن ١٣٩١ |
چرا شماره ي 366کفته با سلام خدمت دوستان چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما که با دشمن و اهل سنت و دوستارا شون کاري نداري.
ياعلي ياعلي ياعلي
@رضا@
372 | خودم | | ١١:٠٩ - ٢٦ بهمن ١٣٩١ |
واقعا شيعيان اهل رافضي هستند.بترسيد از روزي که خيلي نزديکه.اون وقت چطور روتون ميشه به چشم فاطمه زهرا نگاه کنيد با اين تهمت ها به دامادش
373 | محب معصومين | | ١٣:١٨ - ٢٩ بهمن ١٣٩١ |
الهم العن ظالميک يا فاطمه وامابعد سلام عليکم ميبينم بعضي ها ميدون رو خالي ديدند دارند جولان ميدند وچرت وپرت هاشون رو ميارند اينجا. اولا شما که ياد نداريد جمله بنويسيد چرا دخالت ميکنيد:شيعيان اهل رافضي هستند يعني چي خوب لااقل از نظر دستوري درست مي نوشتي بياد اينجوري بنويسي شيعيان اهل رفض هستند يا شيعيان رافضي هستند . راستي تو تازه فهميدي ما رافضي هستيم ساعت خواب ميدوني چيه ما از دين برگشته ايم نه بي دينيم چرا چون عمر رو ادم حساب نميکنيم!!!چرا چون نماز تراويح نميخونيم!!!چرا چون .....انجام نميديم(اميدوارم بدوني معني نقطه ها چيه) وخيلي دلايل ديگه اي که نشانه برگشتن ما از دين عمري هستش.. ما که واقعا خيلي از روزي که نزديکه ميترسيم رومون هم شايد نشه تو چشم هاي حضرت زهرا نگاه کنيم چون گناهامون زياده نه به خاطر اين که قاتلش رو لعن ميکنيم کي گفته عمر داماده حضرت فاطمه هست دليل بيار. اللهم عجل لوليک الفرج
374 | سجاد | | ١٦:٥٣ - ٠٥ اسفند ١٣٩١ |
اي که سيلي ميزني برمادرم زهرا ميان کوچه ها گردنت راميشکست آنجا اگرعباس بود
375 | فرشباف | | ١٦:٠٣ - ١٢ اسفند ١٣٩١ |
با سلام واحترام بنده بعضا از مطالب سايت شما در وبلاگ مذهبي استفاده مي کنم البته با ذکر منبع خدايي نکرده اشکال ندارد

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
استفاده از مطالب سايت در ساير وبلاگ ها اشكالي ندارد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
376 | خادم بي بي رقيه س | | ١٦:٣١ - ١٦ اسفند ١٣٩١ |
سلام داداش ببخشيد راضي باش مطالبت رادر وبلاگم گذاشتم دمت گرم راستي بهم يه سر بزن
http://bibiroghaye.blogfa.com/
377 | علي حسن زاده | | ٢٠:٠٩ - ٠٤ فروردين ١٣٩٢ |
احسنتم جزاکم الله خير الجزاء

موفق باشيد
378 | سعيد جلالي | | ٢٠:٤٣ - ٠٤ فروردين ١٣٩٢ |
باسلام.با احترام خدمت کليه برادران و خواهران مسلمان سني و شيعه.بايد گفت مسئله شهادت حضرت صديقه کبري(س) يک واقعيت انکار ناپذير است و عدم دخالت علي(ع) به علت حفظ وحدت جامعه اسلامي و همچنين همزماني اين قضيه با غصب فدک توسط خلفاي اول و دوم بود و در نهايت دليل دفن مخفيانه حضرت فاطمه(س) به علت ناراحتي ايشان از خلفاي اول و دوم بود. ولي اين مسايل و اختلافات دليل توهين و شعله ور نمودن احساسات نبايد باشد. طبق فتواي امام خامنه اي و ساير مراجع شيعه اهانت به مقدسات اهل سنت حرام است. برادران اهل سنت هم با کمي حوصله و رجوع به کتب شيعي و بررسي دلايل آنها پاسخ خود را خواهند گرفت انشالله.در هر صورت جاي اين مسائل در بين علما باشد بهتر است از در بين عوام چون باعث تحريک احساسات مي شود. التماس دعا
379 | حسين | | ٢١:١٩ - ٠٤ فروردين ١٣٩٢ |
هيچ گاه يک شيعه با قاتلان زهراي پاک(س) برادر نبوده و نخواهد بود
يا زهرا(س)
380 | مصطفي ؟؟ | | ٢١:٤٧ - ٠٤ فروردين ١٣٩٢ |
يا فاطمه مهرت افضل الاعمال است. مفتاح جنان و منتهي الامال است. آن ثانيه اي كه سال تحويل شود... ذكر تو فقط محول الاحوال است. سلام شب شهادت بي بي عالم دلم خيلي گرفته بود داشتم تو فضاي مجازي ميگشتم برا فاطميه به صفحه شما رسيدم خوندم و گريه كردم . كار يه هيئت رو به دوش كشيديد ... اجرتون با خود صديقه طاهره اين ابيات از عزيز دلم و استاد خودم سيد بزرگوار" سيد محمدرضا يعقوبي آل"شاعر برجسته سبك آئيني ست. خدايش توفيق روز افزون دهد ياعلي مدد
381 | قاسم | | ٢٢:٣١ - ٠٤ فروردين ١٣٩٢ |
السلام عليک يا فاطمه الزهرا (س) يا بنت رسول الله (ص) سلام مطالب خوبي گذاشتيد اما حيف که بعضي ها هنوز هم با اين صحبتها مخالف هستند.خدا همه ما را به راه راست هدايت کند. ما شيعه هستيم و به شيعه بودن مون افتخار هم ميکنيم و ميگوييم لعنت خدا بر کساني باد که رسول خدا و اهل بيتش را اذيت و آزار دادند الاالخصوص؟؟؟؟؟ يکي از دوستان و برادران ما به نام سجاد در شماره 374 خيلي حرف زيبايي زدند واقعا زيبا و خوب است. با تشکر موفق باشيد
382 | فاطمه | | ٢٣:٣٠ - ٠٤ فروردين ١٣٩٢ |
خيلي ممنون از مطالبي نوشته ايد به اميد روزي که اقا مي اد وانتقام مادر پهلو شکسته اش رم ميگيره
383 | looloo | | ١٢:١٥ - ٠٥ فروردين ١٣٩٢ |
man khodam soniam ama hamishe be shiayan hasrat mikhordam ke che ghad asheghe payambar v aleshan va kheyli darbare ekhtelafate khodemoon v shoma motalee kardam va dar tarazooye adle zatiam keshidam rastesh shie ha hagh daran nemidoonam chi kar konam ye hesi dar man has ke mano be samte dokhte nabi mikeshoone v chan dafe ke rozeye ishoono shenidam .hesabi gerye kardam man doos daram shie sham komakam konid.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ براي شيعه شدن بايد اعتقادات آنها را بپذيريد و احكام را طبق سخن يكي از مراجع تقليد زنده شيعه عمل كنيد و به ولايت اهلبيت عليهم السلام معتقد باشيد و از دشمنان آنها بيزاري بجوييد براي راهنمايي بيشتر مي توانيد به دفاتر مراجع شيعه در شهرهاي متفاوت يا حوزه هاي علميه يا سايت هاي اينترنتي آنها مراجعه كنيد. مي توانيد با اين موسسه هم تلفني تماس بگيريد تا شما را راهنمايي كنند.(02517735831)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
384 | اسمعيل سلماسي | | ٢٠:٤١ - ٠٥ فروردين ١٣٩٢ |
در اين نوع سايت ها نقش انگليس وصهيونيست و دشمنان اسلام چيست !
با اهانت به مقدسات همديگر بجز نارضايتي خدا ورسول خدا هيچ عايدتان نميشود
به اميد رو زي كه وحدت واقعي مسلمين را دنيا شاهد باشدودشمنان اسلام همراه هيزم كشان اتش تفرقه در اتش جهل وتعصب خود بسوزند
385 | عباس پورطحان اردكاي | | ٢١:٤٢ - ٠٥ فروردين ١٣٩٢ |
اي خلايق فاطميه آمده - موسم اندوه شيعه آمده × اي خلايق فاطمه در بستراست - خونجگر از اين مصيبت حيدر است × هيچ ميداني که آن بشکسته پر -با چه جرمي کشته شد در پشت در × جرم زهرا عشق حيدر بود و بس - دين بي مهر علي کفر است و بس × درد او هرگز نمي گيرد شفا - تا بيايد مهدي آل عبا
386 | عاشق اميرالمومنين علي | | ١٥:٣٥ - ٠٦ فروردين ١٣٩٢ |
جناب اسمعيل سلماسي!

آيا شما انتظار داري که با اين همه شبهاتي که از طرف وهابي ها و سني ها به شيعه ميشود، ما هيچ پاسخي ندهيم؟!!

کسي به مقدسات توهين نکرد!

آيا حضرت علي هم که مقدسات اهل سنت را کاذب و آثم و غادر و خائن ميدانست موجب نارضايتي خدا و رسول شد؟ مطمئن باشيد رضايت خدا در دوستي با دوستان او و دشمني با دشمنانش است.ما امر شده ايم نسبت به طاغوت کافر شويم و ولايت الله را بپذيريم.

وحدت بر مشترکات داريم. به يکديگر نبايد توهين کنيم. اما اجماع فقط حول محور حق که ولايت اهل بيت است امکان دارد.
387 | ناصر زارع | | ١٧:٠٧ - ٠٦ فروردين ١٣٩٢ |
با سلام
در غصب خلافت حضرت علي(ع)و همچنين به شهادت رساندن حضرت زهرا(س)توسط خلفا هيچ شكي نيست و اين را نه تنها شيعيان بلكه علماي طراز اول اهل سنت نيز به آن اذعان داشته و دارند ولي متاسفانه بخاطر تعصبات واهي و بيجا كه از همان زمان نيز وجود داشت اين امر از سوي آنان غير قابل قبول است و اين نيز برگي از مظلوميت شيعه مي باشد.به اميد ظهور منتقم خون بي بي حضرت زهرا(س).
ياعلي مدد
388 | فاطمه املشي | | ٠١:١٣ - ٠٧ فروردين ١٣٩٢ |
بسمه تعالي
آقاي اسماعيل سلماسي

اگر به خواهيم به عمر و رفيقش احترام بذاريم چون مقدسات سلفي ها هستند ، پس عدالت رو هم رعايت کنيد به شيطان هم احترام بذاريد چون که براي فراماسون ها مقدسِ !!!!

389 | فاطمه املشي | | ٠١:٢١ - ٠٧ فروردين ١٣٩٢ |
بسمه تعالي

وحيد

خدا رو خوش مي آد ما رو از همه چيزمون که ولايت مولامونه محروم کنن !!!؟ خدا رو خوش مي آد اينهمه فساد و گناه و تباهي در امت بوجود بياد به خاطر نفس پرستي سامري و گوسالش!!!؟
390 | افشين | | ١٤:٣٩ - ٠٧ فروردين ١٣٩٢ |
انانکه دم از عمر بن خطاب ميزنند به هوش باشند .آيا ننگي بزرگتر از اين که بفرمايد يا علي مرا شبانه غسل کن شبانه حنوطم ده وشبانه خاکم کن !!چرا گفت اي اهل تسنن؟ تا انانکه حقش را غصب کرده اند وانانکه ميان در وديوار گذاشتند....وانانکه سقطش کردند وانانکه بر پدرش توهين کردند وحق شوهرش را غصب کردند و...خيلي حقهاي غصب شده از طرف خلفاي شما نه شيعيان خواست تا روز قيامت ننگي باشد بر پيشاني ابوبکر و عمرشماها !!!حيا کنيد وتوبه کنيد اي طرفداران قاتلين حضرت زهراي مرضيه !جواب پيامبر را چگونه خواهيد داد ؟اگر سئوالتان کند چرا طرفدار قاتلين دخترم شديد چه جوابي داريد که بدهيد؟......علي لعنه الله القوم الظالمين
391 | مجتبي خدادوست | | ٠٨:٢٧ - ٠٨ فروردين ١٣٩٢ |
سلام
به خدا قسم وحشي ترين حيوان را مي آوردند کوچکترين آسيبي به خانه ولية الله برساند امتناع مي کرد و حالت احترام به اين خانه مقدس را نشان مي داد ببينيد اسم اين موجودات را چي بايد گذاشت؟
در منطقه ما هر کس نسبت به حقيقت عناد کند مي گويند مثل عمر هست.
لعنت خدا بر اين موجودي که خباثتش را جز خدا کسي نمي تواند جواب دهد. عذابش شديد
يا زهراي مظلومه و يا مرتضاي مظلوم
اين الطالب بذحول الانبياء و ابناء الانبياء
392 | داود | | ٢٤:٣٩ - ١٥ فروردين ١٣٩٢ |
سلام دوستان من معتقدم فعلا اتحاد شيعه و سني رابايد تقويت کرد تا وهابيت سوئ استفاده نکند والا کسي نيست که نام فاطمه را بشنود و خون دل نخورد
393 | دوستدار فاطمه | | ١٠:٥٩ - ١٨ فروردين ١٣٩٢ |
با سلام مطالب خيلي خوب بود ولي به نظر مي رسد کساني که نظرات خود را مي فرستند از توهين به مقدسات اهل سنت خودداري کنند تا اثر مطالب روي خوانندگان اهل سنت از بين نرود .
394 | احمدعلي عباسي | | ٢١:٤٩ - ١٨ فروردين ١٣٩٢ |
باتقدير از سايت ارزشمندتان سخن امام خميني را بيادآوردم : كسي كه مي خواهدبراي خدا كاركند بايد پيه حبس ؛ تهمت وبدنامي رابه خودبمالد (( اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع علي ذالك اللهم العنهم جميعا
395 | توحيد توخيدي | | ١١:٤٠ - ٢٠ فروردين ١٣٩٢ |
اگر اين حرفاي شما راست باشد حضرت علي را اسدالله نبايد ناميد بايد اسمشو مصلحت الله گذاشت 2- پس حضرت علي به دستورات قرآن و پيامبر عمل نکرده که ما را به قبول نکردن ظلم و ستم و مقابله با آن دعوت ميکنند و هر کس از دستورات خدا و پيامبر سرپيچي کند مسلمان واقعي نيست و مسلمان مصلحتي است 3- مگر نميگيد دستور خدا و پيامبر اين بوده که حضرت علي بعد از پيامبر پيشواي مسلمانان باشد؟ پس چرا اين بار هم حضرت علي از دستورات خدا و پيامبرش سرباز زده و همش ميگيد مصلحت مصلحت 4-چرا باوجود ان همه بغض و عداوت به گفته شيعيان بين عمر و علي چرا دخرش را به عمر داد حتما اينبار هم ميگيد بزور بوده آخه يک کم عقل خوبه بکار ببريم اين علي که شما ميگيد حتي از دختر و زن و بچش نتونسته دفاع کنه پس آيا شايسته خلافت يا حتي چوپاني است؟ چرا ارزش حضرت علي را با اين حرفاي دروغ و متعصبانه پايين مياريد؟ چرا مشاور خلفا بود؟ ميخاييد ابروشو درست کنيد با دروغ زديد چششم کور کرديد. دروغ بس است
396 | بهزاد بزرگمهر | | ١٨:٠٤ - ٢٠ فروردين ١٣٩٢ |
بسياربسياربسيار آشغال بود چيزي نبود که به درد ما بخوره
397 | ed.k | | ١٠:٥٠ - ٢١ فروردين ١٣٩٢ |
ايام سوگواري رو به همه تسليت ميگم.......................... قتل مادرم فاطمه فسانه نبود حزن و اندو ه او بي بهانه نبود بعد از آن سخت هنگامه هاي درشت غصه هاي علي (ع) را کرانه نبود آن صداهاي سوزنده در قلب چاه ناله هاي علي بود مردم، ترانه نبود او نباشد مرا دوست اي رهنما لحن ديوار و در دوستانه نبود او که گفت مزد من مهر اهل من است مزد پيغمبرم تازيانه نبود شاعر: فرزاد شيخي
398 | عاشق اميرالمومنين علي | | ١٣:٥٢ - ٢١ فروردين ١٣٩٢ |
به طه ؛ به يس ؛ به معراج احمد ؛ به قدر و به کوثر ؛ به رضوان و طوبا ؛ به وحي الهي ؛ به قرآن جاري ؛ به تورات موسي و انجيل عيسي ؛ بسي پادشاهي کنم در گدايي ، چو باشم گداي گدايان زهرا ؛ چه شبها که زهرا دعا کرده تا ما ، همه شيعه گرديم و بي تاب مولا ؛ غلامي اين خانواده دليل و مراد خدا بوده از خلقت ما ؛ مسيرت مشخص ، اميرت مشخص ؛ مکن دل دل اي دل ؛ بزن دل به دريا ؛ که دنيا به خسران عقبي نيرزد ؛ به دوري ز اولاد زهرا نيرزد ؛ و اين زندگاني فاني ، جواني ، خوشي هاي امروز و اينجا ، به افسوس بسيار فردا نيرزد !
399 | بچه شيعه | | ١٧:٤٧ - ٢٢ فروردين ١٣٩٢ |
هوي حرام زاده در شماره 394 توحيد توحيدي که توهم مثل ارباب زنازادت عمر ل...ا... دروغگو ودزدو............... هستي يواش برو وگرنه بچه شيعه ها دهنتو سرويس ميکنن اولا به کوري چشم اهل سنت ووهابي هرچي........ اسدا...اميرالمومنين علي ع است واي که دم ميزني از اولي ودومي وسومي اي ابله بدان حيدر فقط امير المومنين علي ع است همم فکر کنم تو سواد نداري اگه داشتي جوابتو بالا نويسنده داده که چرا مصلحت بود که امير المومنين کاري نکردش............................. همم اميرالمومنين فکر نميکرد که عمر اينقدر وحشي باشه البته از يه فرد زنازاده اين کارا بعيد نيست البته حضرت علي ميدونست که عمر کافر زناکار وحشيه ولي ميگفت بخاطر منافعش اينکارو نمي کنه همم دم نويسنده گرم که هرچي گفت از کتاباي خود شما بودش که صحيح بخاريرو بعد قران معتبر ميدونيد حتي کتاباتونم به ضد خودتونن لعن علي عدوک ياعلي ياعلي .؟؟؟..................................................... اللهم عجل لوليک الفرج مولانا صاحب الزمان مهدي موعود عج
400 | ريحانه ي نبي | | ٢١:٢٢ - ٢٢ فروردين ١٣٩٢ |
كاش انروز بودم و انتقام بانوي بزرگوارم حضرت فاطمه را ميگرفتم
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12] [13]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها