2024 April 18 - پنج شنبه 30 فروردين 1403
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) واقعيتي انكار ناپذير
کد مطلب: ٦٣٠٤ تاریخ انتشار: ٢٥ شهریور ١٤٠٢ تعداد بازدید: 237833
مقالات » نقد خلافت خلفا
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) واقعيتي انكار ناپذير

حديث قرطاس، هجوم به خانه حضرت، غضب و نارضايتي تا لحظه وفات، دفن شبانه و آگاه نكردن ابوبكر و عمر از منابع معتبر


شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) واقعيتي است كه منابع حديثي و تاريخ شيعه و سنّي بر آن گواه است. برخي به علت عدم آشنائي با حديث و تاريخ، در اين واقعيت ترديد نموده اند. از اينرو گوشه اي از شواهد اين مصيبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهل سنّت تقديم پويندگان حق و حقيقت مي نمائيم.

* * *

قال رسول اللَّه (ص): «... فتكون اوّل من يلحقني من اهل بيتي فتقدم عليّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة ».

(فاطمه) اولين كسي از اهل بيتم مي باشد كه به من ملحق مي گردد، پس بر من وارد مي شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول...

فرائد السمطين ج 2، ص 34

* * *

قال موسي بن جعفر (ع): انَّ فاطمة (س) صدّيقة شهيده.

اصول كافي ج 1، ص 381

* * *

قال ابن عباس: إنّ الرّزيّة كُلَّ الرّزية، ما حال بين رسول اللَّه (ص) و بين كتابه.

مصيبت تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) و نوشتارش حائل گرديدند.

صحيح بخاري ج 1، 120

* * *

تاريخ و حديث اهل سنت و شيعه گواه شهادت جانكاهي است كه قافيه بزرگترين مرثيه تاريخ بشريت را مي سازد. كوشش پي گير هواداران بانيان اين مصيبت نتوانسته است آن را از آخر اين مرثيه جانگداز پاك كند. و هيهات، هيهات. از نوك قلم پوزش مي طلبم و او را به بردباري و شكيبايي فرا مي خوانم تا شايد بتوانم فرياد تاريخ را بر اين فاجعه جانگداز به رشته تحرير درآوردم.

شهادت تنها يادگار پيامبر، «ام ابيها» صحيح بخاري، ج 3، ص 83، كتاب فضائل أصحاب النّبي (ص)، ب 42، ح 232 و ب 61، مناقب فاطمة، ح 278.«بضعة الرّسول» همان ب 42. و سيراعلام النبلاء، ج 2، ص 123 و... «سيده نساء العالمين»، «سيدة نساء اهل الجنّة» و... پس از رحلت آن حضرت آن هم با فجيعترين وضع، آن هم بوسيله... يعني چه؟

آيا ممكن است؟ اين خبر گوش هر انسان آزاده اي را مي خراشد، هر عقلي را متحيّر مي سازد، بر هر عاطفه اي سنگين مي آيد. گويا اين همان امانتي است كه بر كوهها و درياها عرضه شد و آنها بر آن طاقت نياوردند.

شايد همين امر موجب گرديد تا توجيه گران تاريخ و افسانه پردازان الفت اين واقعيت مسلم تاريخي را انكار كنند. امّا چه مي شود كرد، اي كاش زبان لال مي شد، قلم مي شكست اين خبر دهشت بار را نمي شنيديم. و اي كاش آسمانها فرو مي ريخت، كوهها متلاشي مي شد، جهان بپايان مي آمد و اين فاجعه رخ نمي داد. چگونه بگويم؟ به كه بگويم؟ چگونه ناله سركنم؟ چگونه فرياد كشم؟ كه اين واقعيت تلخي است كه تاريخ و حديث معتبر گواه آن است.

اين آواي شوم نه تنها از مسلّمات منابع معتبر شيعه است، بلكه معتبرترين كتابهاي اهل سنت بر اين مصيبت شاهدند. صحيح بخاري - معتبرترين كتاب، پس از قرآن در نزد اهل سنت - طليعه اين مصيبت را از قول ابن عباس در ضمن حديثي چنين توصيف مي كند «الرزيّة كلّ الزريّة» مصيبت آن مصيبتي كه بر هر مصيبتي برتري دارد، بلكه آن مصيبتي كه همه مصائب را در بر مي گيرد، زمينه سازي براي اين مصيبت عظمي بود. نسبت هذيان و... به پيامبر اكرم (ص) «غلبه الوجع» براي جلوگيري تأكيد بيشتر بر سفارشات آن حضرت درباره شهيد اين مصيبت و... بود. و با جمله «عندنا كتاب اللَّه حسبنا» كتاب را از عترت جدا كرده و زمينه «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» را فراهم كردند.

اينك متن حديث (ابن عباس گفت:

چون بيماري رسول خدا (ص) شديد گرديد، فرمود: چيزي بياوريد تا بر آن براي شما نوشته اي بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد. عمر گفت: بر پيامبر (ص) بيماري چيره گرديده، كتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف كردند وجنجال بالا گرفت. پيامبر (ص) فرمود: از نزد من بر خيزيد درگيري در حضور من سزاوار نيست.

پس ابن عباس بيرون رفت ومي گفت: مصيبت، تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) ونوشتارش حائل گرديدند.

«عن ابن عباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبيّ (صلي الله عليه و سلم) وجعه، قال: ائتوني بكتاب اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبيّ (صلي الله عليه و سلم) غلبه الوجع وعندنا كتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا وكثر الغلط، قال: قوموا عنّي ولاينبغي عندي التنازع، فخرج ابن عباس يقول: انّ الرزيّة كلّ الرزيّة ماحال بين رسول اللَّه (صلي الله عليه و سلم) وبين كتابه.»

صحيح بخاري، ج 1، ص 120، كتاب العلم، باب 82 كتابة العلم، حديث 112. و ج 3، ص 318، كتاب المغازي، باب 199 مرض النّبيّ (ص) و وفاته، حديث 872. و ج 4، ص 225، كتاب المرض و الطب، باب 357 قول المريض قوموا عنّي، حديث 574. و ص 774، كتاب الاعتصام، باب 1191 كراهية الخلاف، حديث 2169.

شايد آنانكه كلام ابن عباس را مي شنيدند كه مي گويد: «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» واي مصيبت جامع، حيران و آشفته خاطر بودند كه يعني چه؟ ! ابن عباس چه مي گويد؟ ! امّا پس از چند روز انگشت شمار نسبت دهنده هذيان و ياوه گويي به پيامبر (ص) كلام ديگري گفت: به خدا قسم خانه را با شما آتش مي زنم. اين ماجرا در منابع فراواني از اهل سنت آمده كه فقط به چند نمونه آن اشاره مي شود.

الف: ابو بكر عبداللَّه بن محمد بن ابي شيبه، شيخ و استاد بخاري، در كتاب المصف، مي گويد:

«آنگاه كه بعد از رسول خدا (ص) براي ابوبكر بيعت مي گرفتند. علي (ع) وزبير براي مشورت در اين امر نزد فاطمه (س) دختر پيامبر (ص) رفت وشد مي كردند. عمر بن خطاب با خبر گرديد وبنزد فاطمه (س) آمد وگفت: اي دختر رسول خدا (ص) ! به خدا در نزد ما كسي از پدرت محبوبتر نيست وپس از او محبوبترين تويي ! ! وبه خدا قسم اين امر مرا مانع نمي شود كه اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم كه خانه را با آنها به آتش كشند. اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه (س) بيرون شد، علي (ع) و... به خانه بر گشتند. پس فاطمه (س) گفت: مي دانيد كه عمر نزد من آمد، وبه خدا قسم ياد كرده اگر شما (بدون اينكه با ابوبكر بيعت كنيد) به خانه برگرديد خانه را با شما آتش مي زند؟ وبه خدا قسم كه او به سوگندش عمل خواهد كرد »

«حين بويع لأبي بكر بعد رسول اللَّه (ص) كان عليّ والزبير يدخلان علي فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فيشاورونها ويرجعون في أمرهم، فلمّا بلغ ذلك عمر بن خطاب، خرج حتّي دخل علي فاطمة فقال: يا بنت رسول اللَّه (ص) واللَّه ما أحد أحب إلينا من أبيك وما أحد أحب إلينا بعد أبيك منك، وأيم اللَّه ما ذلك بمانعي أن اجتمع هؤلاء النفر عندك أن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت. قال: فلمّا خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون انّ عمر قد جائني وقد حلف باللَّه لإن عدتم ليحرقنّ عليكم البيت، وأيم اللَّه ليمضينّ لما حلف عليه. »

كتاب المصنف، ج 7، ص 432، حديث 37045، كتاب الفتن.

ب: همين مضمون را سيوطي در مسند فاطمه، آورده است. سيوطي، مسند فاطمه، ص 36. ج:

ابن عبدالبر، در الاستيعاب، نيز اين داستان را نقل كرده است.

ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج 3، ص 975. و...:

و سپس با مشعلي بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه كه فرمود: آيا من نظاره گر باشم و تو خانه مرا آتش بزني؟ گفت: بلي. چنانكه بلاذري مي گويد: « ابوبكر به علي (ع) پيام فرستاد تا با وي بيعت كند امّا علي نپذيرفت. پس عمر با مشعلي آمد، فاطمه (س) نا گاه عمر را با مشعل در خانه اش يافت، پس فرمود: يابن الخطّاب ! آيا من نظاره گر باشم وحال آنكه تو در خانه ام را بر من به آتش مي كشي؟ ! عمر گفت: بلي. »

«انّ ابابكر ارسل الي عليٍّ يريد البيعة، فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة فتلقته فاطمة علي الباب، فقالت فاطمة: يابن خطاب ! أتراك محرقاً عليَّ بأبي؟ ! قال: نعم. »

بلاذري، انساب الاشراف، ج 1، ص 586.

وابوالفداء نيز مي گويد:

« سپس ابوبكر عمر بن خطاب را به سوي علي وآنانكه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه (س) بيرون كند. وگفت: اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ.

پس عمر مقداري آتش آورد تا خانه را آتش زند.

پس فاطمه (س) بر سر راهش آمد وفرمود: كجا؟ اي پسر خطاب ! آمده اي تا كاشانه ما را به آتش كشي؟ ! گفت: بلي. يا در آنچه امت وارد شده اند وارد شوند. »

« ثمّ انّ ابابكر بعث عمر بن خطاب الي عليٍ ومن معه ليخرجهم من بيت فاطمة (رضي اللَّه عنها) وقال: ان ابي عليك فقاتلهم، فاقبل عمر بشي ء من نار علي ان يضرم الدار، فلقيته فاطمة (رضي اللَّه عنها) وقالت: الي اين يابن الخطّاب؟ ! أجئت لتحرق دارنا؟ ! قال: نعم، او يدخلوا فيمادخل فيه الامّة. »

ابوالفداء، تاريخ ابي الفداء ج 1 ص 156. دار المعرفة، بيروت.

اين سخن و اين رفتار تفسيري بر كلام ابن عباس «الرزيّة كلّ الزريّة» گرديد. نه، سخن ابن عباس تفسيري به گستردگي تاريخ، بلكه به وسعت... دارد، كه در اين رزيّه و ماتم، تاريخ قصيده اي سروده است، كه اين گفته و كرده عمر جزء اوّلين مصرعهاي آن قصيده بود. شايد ابن عباس هم از آن غزلي كه عمر سرائيد «غلبه الوجع» در ابتدا «الرزيّة كلّ الزريّة» را درك نمي كرد. و تنها پيامبر اكرم (ص) در بستر بيماري اين غزل غم را تا به پايان خواندند، كه درد و تلخي آن، سختي بيماري را تحت الشعاع قرار داد. از اينرو عالم بزرگ سني شافعي جويني - استاد جمعي از علماي اهل سنت، كه يكي از شاگردانش - ذهبي - كه به شاگرديش افتخار مي كند و مي گويد:

سمعت من الإمام المحدّث الأوحد الأكمل فخرالإسلام صدرالدّين... و كان ديّناً صالحاً.

تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1505، رقم 24.

از پيامبر اكرم (ص) نقل مي كند كه فرمود:

«چون به دخترم فاطمه مي نگرم بياد مي آورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنكه در خانه اش ذلّت وارد گرديده، از وي هتك حرمت شده، حقش غضب، و ارثش منع شده، پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده و او فرياد برمي آورد « يا محمداه ».... پس او اولين كسي از اهل بيتم مي باشد كه به من ملحق مي گردد، پس بر من وارد مي شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول... ».

«..وانّي لمّا رأيتها ذكرت ما يصنع بعدي، كانّي بها وقد دخل الذّل بيتها وانتهكت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وكسرت جنبها واسقطت جنينها وهي تنادي: يإ؛ محمداه...فتكون اوّل من يلحقني من أهل بيتي فتقدم عليّ َ محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. »

فرائد السمطين، ج 2، ص 34، 35 طبع بيروت.

هنگامي با مشعل آتش براي تسليت دختر پيامبر اكرم (ص) آمدند كه وي «به محسن» باردار بود و تهاجم به خانه و... موجب قتل محسن طفلي كه هنوز پابه دنيا ننهاده بود گرديد. چنانكه ابن ابي دارم - آنكه ذهبي وي را «الامام الحافظ الفاضل... كان موصوفاً بالحفظ و المعرفة» خوانده - جمله «إنّ عمر رفس فاطمة حتّي اسقطت بمحسن ؛ عمر لگدي بر حضرت زهرا (س) زد تا محسن سقط گرديد ». را مورد تقرير و تأييد قرار داده، تا مورد نكوهش گروهي قرار گرفت.

«كان ابن ابي دارم مستقيم الامر عامة دهره ثم في آخر ايامه كان اكثر ما يقرء عليه المثالب حضرته و رجل يقرء عليه ان عمر رفس فاطمة حتي اسقطت بمحسن. »

سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 578.

روشن است زني كه در اثر تهديد به احراق بيت و آتش زدن خانه اش و سقط جنينش و... مريض گردد و مرض او در زمان كوتاهي منجر به فوت وي شود، اين فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب مي گردد، و به عامل جنايت مستند مي باشد، و نيازي به دليل ديگري ندارد. از اينرو است كه ائمه معصومين: واهل بيت رسول خدا (ص) مادر خود را شهيد مي خواندند. چنانكه حضرت موسي بن جعفر (ع) فرمود:

«إنّ فاطمة (س) صديقة شهيدة»

اصول كافي، ج 1، ص 381، ح 2.

با آنچه گفته شد جاي ترديدي باقي نمي ماند، و شهادت دختر پيامبر (ص) براي هيچ شيعه و سني منصف و غيرمتعصبي قابل انكار نيست. در عين حال باز هم اين قصّه بر باورهاي بسياري سنگين مي آيد و جا دارد كه فرياد برآورند كه: آه چه مي گوئي؟ چه مي نويسي؟ ساكت باش؟ مگر ممكن است راست باشد؟ اگر راست است، پس چرا افلاك مي گردند؟ خورشيد مي تابد؟ و.... مگر خدا به پيامبرش نفرمود: «لولاك لما خلقت الأفلاك» و پيامبر اكرم (ص) درباره دخترش نفرمود: «فاطمة بضعة منّي؛ فاطمه پاره تن من است»؟

شايد بخاري به دروغ، طليعه اين غزل را سروده است «غلبه الوجع»، «عندنا كتاب اللَّه حسبنا»، «الرزيّة كلّ الزريّة»؟ مگر صحيح بخاري معتبرترين كتاب اهل سنت نيست؟ چرا اين جملات را آن قدر تكرار كرده؟ چرا وي مراسم غريبانه به خاك سپاري فاطمه را در نيمه شب دور از انظار خليفة و... ذكر كرده؟ ومي گويد:

چون فاطمه وفات كرد شوهرش علي (ع) وي را شبانه به خاك سپرد وابوبكر را خبر نكرد وخود بر او نماز گزارد.

فلمّا توفّيت دفنها زوجها عليّ ليلاً و لم يؤذن بها ابابكر و صلّي عليها...

صحيح بخاري، ج 3، ص 253، كتاب المغازي، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.

چرا كراهيت علي (ع) ملاقات با عمر را ذكر كرده؟

... أن ائتناو لا يأتنا احد معك كراهيّة لمحضر عمر.

همان مدرك اگر بخاري مي بود شايد مي گفت: من تنها نبودم، مسلم هم همين جريان را نقل كرده وگفته است: كه ابن عباس بر اين رزيّة چنان گريست كه از اشكاهايش ريگها تر شدند:

« قال ابن عباس: يوم الخميس وما يوم الخميس، ثمّ بكي حتّي بلّ دمعه الحصي ، فقلت يا بن عباس وما يوم الخميس؟ قال: اشتدّ برسول اللَّه (صلي الله عليه و سلم) وجعه فقال ائتوني اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعدي فتنازعوا وما ينبغي عند نبيّ تنازع، وقالوا ما شأنه أهجر استفهموه، قال: دعوني... »

ابن عباس گفت: روز پنجشنبه، چه روز پنجشنبه اي سپس گريست تا آب ديدگانش ريگها را تر كرد. پس گفتم: روز پنجشنبه چيست؟ گفت: بيماري رسول خدا (ص) شديد گشت، پس فرمود: بياوريد تا براي شما نوشتاري بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد. پس نزاع كردند، ونزاع در نزد پيامبر سزاوار نيست، و گفتند او را چه شده است، هزيان مي گويد، از او جوياشويم، فرمود، رها كنيد مرا...

صحيح مسلم، ج 3، ص 455، كتاب الوصيّه باب 5 الوقف ح 22.

ابن ابي شيبه استادم قبل از من فاجعه را روشن تر بيان كرده كه تهديد بآتش كشيدن خانه را ذكر كرده. مطلب روشن تر از آن است كه بتوان آن را مخفي كرد، چه اينكه اين مطلب در منابع معتبر ما اهل سنت فراوان آمده.

شايد كسي تصّور كند: آنچه به سند صحيح ومعتبر ثابت وغير قابل انكار است، تهديد به آتش كشيدن خانه فاطمه (س) است، امّا اصل آتش زدن ثابت نيست. بلي، كلام ابن ابي شيبه به تنهايي آتش زدن بيت وحي را ثابت نمي كند، امّا بخاري با نقل بيعت نكردن علي (ع) با ابوبكر از به آتش كشيدن بيت نبوّت خبر مي دهد. زيرا در نقل ابن ابي شيبه خوانديم كه عمر قسم ياد كرد اگر بيعت نكنند دستور مي دهم تا خانه را با اهلش آتش زنند. آنچنان سوگند عمر جدّي بود كه فاطمه (س) سوگند مي خورد كه عمر به قسمش وفا خواهد كرد. وبخاري آورده است:

«فاطمه (س) بر ابوبكر غضب نمود پس با وي قهر كرد پس با او سخني نگفت تا وفات نمود وبعد از پيغمبر (ص) شش ماه زندگي كرد... (و علي (ع)) در اين ماههابيعت نكرد.

«فوجدت فاطمة علي ابي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتّي توفيّت وعاشت بعد النّبيّ (صلي الله عليه و سلم) ستّة اشهر... ولم يكن يبايع تلك الاشهر. »

صحيح بخاري، ج 3، ص 253، كتاب المغازي، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.

پس بنا بر اين چنانكه بلاذري در انساب الاشراف مي گويد:

« فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة ».

عمر به مقتضاي قسمش عمل كرد وبيت اهل البيت را به آتش كشيد.

وآنچه برخي نقل كرده اند كه علي (ع) پس از تهديد ناگزير از بيعت شد ونوبت به احراق نرسيد، مخالف نقل بخاري است، كه در نزد اهل سنت از اعتبار بيشتري برخوردار است، ونيز شواهد حديثي وتاريخي، آن رامردود مي داند. بلي قافيه اين مرثيه و نوحه با سرودن طليعه آن به زبان هر سراينده اي جاري مي شود، چون با قسم به آتش زدن خانه، وسپس براي وفاء به قسم با مشعل به در خانه آمدن، و سقط جنين و... از دنيا رفتن پس از مدت كوتاهي، قتل و شهادت و مستند به اين مقدمات خواهد بود.

هر چند بعضي از ناقلين اين مرثيه و مصيبت به نتيجه آن تصريح نكرده باشند. امّا همانطور كه گذشت اين مرثيه به وسيله پدر فاطمه (س) پيامبر اكرم (ص) و فرزندانش ائمه اطهار: تا پايان سرائيده شد. تا اينجا به گوشه اي از شواهد تاريخي حديثي بر شهادت فاطمه زهرا (س) از منابع معتبر اهل سنت اشاره شد. مطلب آنقدر واضح و روشن است كه نيازي به تكثير منابع نيست.

امّا از طرف ديگر فاجعه آن قدر بزرگ و سنگين است كه هر چند نتوان در ادلّه و مستندهاي تاريخي و حديثي آن خدشه نمود، امّا باز هم عواطف و احساسات به سختي مي تواند آن را باور كند.

مگر علي (ع) نبود؟ چگونه جرأت كردند؟

علي (ع) مي ديد؟ مي ديد فاطمه (س) را مي زدند؟ مي ديد آتش شعله مي كشد؟ مي ديد مصيبتهايي كه روزگاران را همچون شب تار و سياه كرده است بر فاطمه (س) مي بارد؟ ! چگونه جرأت كردند؟

مگر نديده بودند علي (ع) در خيبر را چگونه از جا كند؟ مگر نديده بودند علي (ع) مرحب را چگونه دو نيم كرد؟ مگر نديده بودند علي (ع) عمرو بن عبدود را...؟ مگر نديده بودند؟؟؟

مگر نداي جبرئيل را نشنيده بودند «لا سيف الاّ ذوالفقار و لا فتي الاّ علي» چگونه جرأت كردند؟ بلي علي (ع) را ديده بودند.

اي كاش علي (ع) را فقط در اين صحنه ها ديده بودند تا جرأت نمي كردند. حلم علي را هم كه از كوهها سختتر بود ديده بودند.

يافته بودند كه علي (ع) نفس پيغمبر (ص) است، و پيغمبر را نيز سالها آزموده بودند، اكنون شروع ماجرا نبود. قبل از آن بر پيامبر (ص) جرأت مي كردند. و او را مي آزردند ! آن هم نه آزاري همچون آزار مشركان مكّه، كه بر آن حضرت سنگ و خاك و خاكستر و زباله مي ريختند ! از آن زشتتر ! و نه آزاري همچون آزار مشركان و يهود و نصاري در جنگها با تير و نيزه و شمشير، بلكه از آن سختتر ! آزار در مورد همسران پيامبر (ص): آه چه دشوار است بر غيرت اللَّه. بايد سر بر ديوار نهاد و تا ابد بر مظلوميت محمد (ص) خون گريست « كه او فرمود: «ما اوذي نبيّ بمثل ما اوذيت» بجاي اينكه با پيروزي ها اذيّت و آزارها كم شود افزون مي گرديد ! و با رحلتش به اوج رسيد.

يافته بودند كه سماحت و عظمت پيامبر (ص) بر شجاعت و قدرتش فزوني دارد. ديده بودند در مقابل اذيّتهاي مشركين قريش نفرين نمي كرد و مي فرمود «انّ قومي لا يعلمون» و در مقابل آنانكه بر آن حضرت شمشير كشيده بودند فرمود: «اذهبوا انتم الطّلقاء» لذا بر آن حضرت جرأت مي كردند.

او حيا مي كرد كه خود در مقابل آزارهايي كه بر وي وارد مي شد اعتراض كند، او دين خدا را پاس مي داشت، و خدا به دفاع از او مي پرداخت.

از آيات سوره احزاب استفاده مي شود كه: جمعي سرزده و بدون اذن وارد خانه پيامبر (ص) مي شدند. چون آنها را دعوت به ميهماني مي كردند، پس از پذيرايي دور هم مي نشستند و با هم به گفتگوهاي بيهوده و حتي آزاردهنده اي مي پرداختند. و گاه چون از زنان پيامبر چيزي مي خواستند ناگهان پرده را بالا زده و سؤال خود را مطرح مي كردند. پيامبر از اين وضع آزرده مي گشت.

امّا حيا مانع بود تا آنها را از اين رفتارهاي ناهنجار و ناشايسته منع كند. خداوند آياتي را فرو فرستاد و آنها را از اين رفتار ناشايست خصوصاً در مورد همسران پيامبر بر حذر داشت.

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلي طَعامٍ غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِن .

اي كساني كه ايمان آورده ايد ! به خانه هاي پيامبر داخل نشويد مگر بشما براي صرف غذا اجازه داده شود، بدون اينكه چشم به ظرف غذاي وي بدوزيد، امّا هنگامي كه دعوت شديد داخل شويد، ووقتي غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از صرف غذا) به بحث وگفتگو ننشينيد، اين عمل، پيامبر را مي آزارد، ولي از شما شرم مي كند (وچيزي نمي گويد)، امّا خدا از (بيان) حق شرم ندارد. وهنگامي كه چيزي از آنان (همسران پيامبر) مي خواهيد از پشت پرده بخواهيد، اين كار براي پاكي دلهاي شما وآنها بهتر است

سورة الاحزاب، آية 53.

و سپس فرمود:

شما حق نداريد پيامبر (ص) را بيازاريد و پس از او با همسرانش ازدواج كنيد اين رفتار شما نزد خداوند بزرگ است

وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيما

سورة الاحزاب، آيه 53.

و پس از چند آيه مي فرمايد:

آنانكه خدا و پيامبرش را مي آزارند، خداوند برآنها در دنيا و آخرت لعن مي فرستد و براي آنان عذابي خار كننده آماده فرموده است.

إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنهَُمُ اللَّهُ فيِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لهَُمْ عَذَابًا مُّهِينًا

سورة الاحزاب، آيه 57.

شايد بتوان يكي از اهم مصاديق آزار پيامبر (ص) را داستاني كه بخاري آورده است به شمار آورد. حاصل داستان اين است كه زنان پيامبر اكرم (ص) در تاريكي شب با پوشش كامل به مكاني كه خلوت و مناسب بود براي قضاء حاجت مي رفتند. چون ام المؤمنين سوده قد بلندي داشت يا تنومند بود عمر وي را شناخت و فرياد برآورد كه اي سوده تو نمي تواني خود را از ما پنهان كني، بدان كه ما تو را شناختيم. سوده بر مي گردد، و به پيامبر شكوه مي برد و آن حضرت مي فرمايد شما رخصت داده شده ايد كه براي حوائجتان خارج شويد. اين داستان را بخاري در سه جا از كتاب صحيحش آورده است.

1 - در كتاب التفسير سورة الاحزاب در ذيل آيات فوق:

« عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بعد ما ضُرِبَ الْحِجَابُ لِحَاجَتِهَا وَكَانَتْ امْرَأَةً جَسِيمَةً لَا تَخْفَي علي من يَعْرِفُهَا فَرَآهَا عُمَرُ بن الْخَطَّابِ فقال يا سَوْدَةُ أَمَا والله ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَانْظُرِي كَيْفَ تَخْرُجِينَ قالت فَانْكَفَأَتْ رَاجِعَةً وَرَسُولُ اللَّهِ e في بَيْتِي وَإِنَّهُ لَيَتَعَشَّي وفي يَدِهِ عَرْقٌ فَدَخَلَتْ فقالت يا رَسُولَ اللَّهِ إني خَرَجْتُ لِبَعْضِ حَاجَتِي فقال لي عُمَرُ كَذَا وَكَذَا... فقال إنه قد أُذِنَ لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِكُنَّ »

ايشه گفت: پس از آنكه آيه حجاب نازل گرديد، سوده براي قضاي حاجتش بيرون رفت، او زني تنومند بود، از اينرو نمي توانست خود را از كسانيكه او را مي شناختند پنهان كند عمر بن خطاب او را ديد، وگفت: اي سوده ! به خدا نمي تواني خود را از ما مخفي نگاه داري، پس فكر كن چگونه خارج شوي گفت: پس بادگرگوني باز گشت وبر پيامبر وارد شد وگفت: يا رسول اللَّه ! من براي برخي از نيازهاي خود بيرون رفتم: عمر به من چنين وچنان گفت... پس (پيامبر اكرم (ص) فرمود: شما اجازه داده شده ايد تا براي نيازهايتان خارج شويد.

صحيح بخاري، ج 3، ص 451 باب 45، حديث 1220.

2 - در كتاب النكاح باب خروج النساء لحوائجهن:

« عن عَائِشَةَ قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ لَيْلًا فَرَآهَا عُمَرُ فَعَرَفَهَا فقال إِنَّكِ والله يا سَوْدَةُ ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَرَجَعَتْ إلي النبي e فَذَكَرَتْ ذلك له وهو في حُجْرَتِي يَتَعَشَّي وَإِنَّ في يَدِهِ لَعَرْقًا فَأَنْزَلَ عليه فَرُفِعَ عنه وهو يقول قد أَذِنَ الله لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَوَائِجِكُنَّ »

(عايشة گفت: شبي سوده بنت زمعه بيرون رفت، عمر او را ديد وشناخت، وگفت: به خدا اي سوده نمي تواني خود را از ما مخفي نگاه داري گفت: بسوي پيامبر (ص) باز گشت، پس ماجرا را براي آن حضرت نقل كرد، واو (ص) مي فرمود: خدا به شما اجازه داده است تا براي نيازهايتان خارج شويد.)

همان، ج 4، ص 75، ب 116، ح 166.

3 - كتاب الوضوء باب خروج النساء الي البراز.

« عن عَائِشَةَ أَنَّ أَزْوَاجَ النبي e كُنَّ يَخْرُجْنَ بِاللَّيْلِ إذا تَبَرَّزْنَ إلي الْمَنَاصِعِ وهو صَعِيدٌ أَفْيَحُ فَكَانَ عُمَرُ يقول لِلنَّبِيِّ (ص) احْجُبْ نِسَاءَكَ فلم يَكُنْ رسول اللَّهِ (ص) يَفْعَلُ فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ زَوْجُ النبي (ص) لَيْلَةً من اللَّيَالِي عِشَاءً وَكَانَتْ امْرَأَةً طَوِيلَةً فَنَادَاهَا عُمَرُ ألا قد عَرَفْنَاكِ يا سَوْدَةُ حِرْصًا علي أَنْ يَنْزِلَ الْحِجَابُ »

عايشه گفت: همسران پيغمبر (ص) در شب براي قضاي حاجت به زمين وسيعي مي رفتند، عمر به پيامبر مي گفت: زنانت را از نامحرمان بپوشان امّا پيامبر (به نصيحت عمر) عمل نمي كرد، تا شبي سوده بنت زمعه كه قامتي بلند داشت پس از پاسي از شب بيرون شد، پس عمر فرياد بر آورد: اي سوده بدان كه تو را شناختيم، چون وي بر نزول آيه حجاب حريص بود.

همان، ج 1، ص 136، ب 109، ح 143.

معمولاً مفسرين شأن نزول آيات فوق را دو قضيّه ذكر كرده اند.

1 - داستان فوق

2 - اينكه يكي از اصحاب پيامبر (ص) گفت: چون پيامبر از دنيا رود من با فلان همسرش ازدواج خواهم كرد، اين سخن به آن حضرت رسيده بسيار آزرده شد، پس آيات فوق نازل گرديد.

گروهي از مفسران اين شأن نزول را ذكر كرده اند از آن جمله است طبري در جامع البيان، و آلوسي در روح المعاني، و ابن كثير در تفسير القرآن العظيم، ابن كثير صحابي مورد شأن نزول آيه را طلحه و همسري را كه در نظر داشته عايشه دانسته است.

با وجود اينكه داستان عمر و سوده بعد از نزول آيه حجاب واقع گرديده به طوريكه در متن حديث آمده است «بعد ما ضرب الحجاب». در عين حال سوء ادب و شرمنده نمودن و اذيت و آزار ام المؤمنين سوده حرم پيامبر را - كه موجب آزردگي رسول خدا شده و يكي از اسباب نزول آيه شريفه (و ما كان لكم ان تؤذوا رسول اللَّه) حق اذيت و آزار پيامبر (ص) را نداريد - را جزء فضائل عمر و يا به تعبير ديگر از موافقات عمر به شمار آورده اند.

مثلاً آلوسي پس از قبول اينكه كار عمر خلاف ادب و شرمنده نمودن سوده حرم رسول اللَّه (ص) و آزردن او است، مي گويد:

عمر در اين كار عيبي نمي ديده، چون گمان مي كرده كه بر اين كار خير عظيمي مترتب مي گردد.

«وذلك أ حد موافقات عمر (ره) وهي مشهورة، وعدّ الشّيعة ما وقع منه من المثالب، قالوا: لما فيه من سوء الأدب وتخجيل سوده حرم رسول اللَّه (صلي الله عليه و سلم) وايذائها بذلك. واجاب أهل السّنة، بعد تسليم صحة الخبر أنّه (ره) رأي أن لابأس بذلك، لما غلب علي ظنّه من ترتب الخير العظيم... »

تفسير روح المعاني، ج 22، ص 72.

و نيز بخاري - يا برخي از راويان حديث - در كتاب وضوء اين داستان را چنين توجيه كرده اند، كه اين اهانت و سوء ادب «حرصاً علي أن ينزل الحجاب» بوده.

صحيح بخاري، ج 1، كتاب الوضوء، باب 109 خروج النّساء الي البراز.

و حال آنكه خود در تفسير سوره احزاب گفته است: اين داستان پس از نزول آيه حجاب بوده است. همان.

اين امر موجب گرديده تا برخي از شارحان بخاري ناگزير شوند براي جمع بين اين احاديث بگويند شايد اين داستان مكرّر تحقق يافته است.

«قال الكرماني: فان قلت: وقع هنا أنّه كان بعد ضرب الحجاب، وتقدم في الوضوء أ نّه كان قبل الحجاب، فالجواب: لعله وقع مرتين. »

فتح الباري، عسقلاني، ج 8، ص 391.

به هر حال، آنگاه كه حكومت در دست پيامبراكرم (ص) بود، و آنان محكوم بودند، بر آن حضرت جرئت مي كردند. گاه با آرزوي رحلت پيامبر، خيال ازدواج با همسرش را در سر مي پروراندند، گاه با عبارات توهين آميزي همسران پيامبر (ص) را مخاطب قرار مي دادند.

آه، اين چه جرئتي وقيحانه است؟ تصور رحلت رهبران ديني براي ارادتمندانشان بسيار دشوار است. آه چه مظلوميتي؟ آه چه غربتي؟

يا رسول اللَّه «اصبنا بك يا حبيب قلوبنا فما اعظم المصيبة حيث انقطع عنا الوحي و حيث فقدناك». هنوز 60 بهار از عمر شريف و مباركت نگذشته بود كه تو را درباره همسرانت آزردند ! هواي ازدواج با همسرانت را پس از رحلتت در سر پروراندند ! با جمله هاي اهانت آميز با ناموست سخن راندند ! تا خدا فرمود (وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً)

آه چه جرئتي؟ آيا اين قوم پس از آنكه خود به حكومت رسيدند، و فاطمه (س) و اهل بيت پيامبر (ص) در ظاهر محكوم و مقهور گرديدند، براي پي گيري اهدافشان جرأت نخواهند داشت؟ چون دختر پيامبر است؟ چون همسر علي است؟ چون مصيبت زده است؟ آن هم به بزرگترين مصائب؟ نه، اين امور بر جرئت آنان مي افزود.

امّا هنوز جاي سؤال است كه چرا از شجاعت پيامبر (ص) و علي عليه السلام نمي هراسيدند و جرأت مي كردند؟ يا به تعبير ديگر، چرا پيامبر و علي صلوات اللَّه عليهما از شجاعت و غيرت خود بهره نمي گرفتند، تا مخالفان چنان جرأت كنند و بر آنها چيره شوند؟

اولاً: خاندان پيامبر (ص) همانند ديگران نيستند.

آنچه آنان را به عكس العمل وا مي دارد فقط امر الهي و رضاي اوست. آنان بر اساس تعصب، غضب، منافع شخصي، دفاع از خود و متعلقات خود حركت نمي كنند. بلكه تنها مدافع دين و تابع وظيفه و امر الهي اند.

حضرت علي (ع) تنها بر اساس امر و فرمان عمل مي كرد، او امر به صبر شده بود، پس امتثالاً لامر اللَّه سبحانه صبر كرد.

ثانياً: روشن است كه اگر به همسر يا مادر و خواهر كسي - هر چند ضعيف و غيرشجاع - هجوم برند، او در خانه نخواهد نشست و به دفاع برمي خيزد. امّا اگر بداند كه مهاجمين مي خواهند با تحريك احساسات، وي را به عكس العمل وادارند تا به اهداف شوم خود برسند. اگر شخصي با تدبير و عاقل و مسلط بر نفس خود باشد هيچگاه دشمن را با عكس العمل به اهدافش نمي رساند.

علي (ع) مي دانست آشوب و جنجال هدف مهاجمين است، تا در پرتو آن امر را مشتبه نموده و فرصت را براي معرّفي حق از علي و فاطمه عليهما السلام بگيرد. علي با صبر و بردباري نقشه شوم مهاجمين را خنثي كرد. و با فدا نمودن خود و همسرش، مسؤوليت بزرگ خود را براي حفظ دين ايفا و حجت را تا روز قيامت بر خلق تمام كرد.

و به اين ترتيب پرسشهاي فراواني را پيش روي تاريخ قرارداد، كه از آن جمله است: چرا خورشيد عُمْر فاطمه (س) به آن زودي غروب كرد؟ آيا به مرگ طبيعي بود؟

تهديد به آتش كشيدن خانه در آن تأثير نداشت؟

آتش زدن در خانه چطور؟

در به پهلوزدن چطور؟

سقط جنين و بيماري پس از آن باعث شهادت نبود؟

اگر اينها نبود؟ يا اينها موجب شهادت نبود؟

پس چرا: همانطور كه بخاري ومسلم مي گويند: فاطمه (س) تا آخر عمر از ابوبكر قهر بود؟

« فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فهجرت ابابكر فلم تزل مهاجرته حتي توفّيت ».

صحيح بخاري، ج 2، ص 504، كتاب الخمس، باب 837، ح 1265.

« فوجدت فاطمة علي ابي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلّمه حتّي توفّيت. »

همان، ج 3، ص 252، كتاب المغازي، ب 155 غزوه خيبر، حديث 704. و صحيح مسلم، ج 4، ص 30، كتاب الجهاد و السير، باب 15، ح 52.

چرا در بخاري آمده است: فاطمه (س) پنهان بخاك سپرده شد؟

«فلمّا توفّيت دفنها زوجها عليٌّ ليلاً ولم يؤذن بها أبابكر وصلّي عليها. »

همان.

چرا چنانكه بخاري نقل كرده: نيمه شب دفن گرديد؟

همان.

چرا قبر تنها يادگار پيامبر (ص) هنوز مخفي است؟ چرا پس از گذشت سالها از اين ماجرا، مسلم آورده است كه: علي (ع) ابوبكر و عمر را كاذب، آثم، غادر و خائن مي دانست؟

قال عمر لعلي وعباس: « فرأيتماه (ابابكر) كاذباً آثماً غادراً خائناً... فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً... »

صحيح مسلم، ج 4، ص 28، كتاب الجهاد و السير، باب 15 حكم الفئ، حديث 49.

شايد اگر پس از آنچه بر فاطمه (س) گذشت علي (ع) بپامي خاست و با ضاربين و قاتلين فاطمه (س) درگير مي شد. امروز تحريف گران تاريخ مي گفتند علي براي گرفتن حكومت به نبرد پرداخت و در زد و خوردها و درگيريها فاطمه كشته شد و علي (ع) قاتل فاطمه است. ديگر پاسخ سؤالات فوق چنين روشن نبود.

اين قبيل امور از تحريف گران تاريخ بعيد نيست، چه اينكه انكار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) كمتر از اين نمي باشد. تحريف گران تاريخ، توجيه كنندگان حقايق، در مورد شهيد جنگ صفين، عمّار ياسر، كه پيامبراكرم (ص) فرموده بود: « يقتله الفئة الباغية»:

« فراه النّبيّ (صلي الله عليه و سلم) فينفض التّراب عنه ويقول: تقتله الفئة الباغية ويح عمّار يدعوهم الي الجنّة ويدعونه الي النّار»

صحيح بخاري، ج 1، ص 254، كتاب الصّلاة، باب 304، التعاون في بناء المسجد.

تو را گروهي سركش به شهادت مي رسانند.

چون صدور اين حديث از پيامبراكرم (ص) مورد اتفاق بود، و قابل انكار نبود، و يكي از ادلّه روشن بغي و بطلان قاتلين عمّار و رهبرشان بود، آنانكه براي دفاع از معاويه از هيچ مكابره اي روي گردان نبودند، روز را تاريك و شب را روشن معرفي مي كردند، مگر نگفتند علي قاتل عمّار است؟ چون وي را به جنگ آورده است؟ ! غافل از اينكه پيامبر اكرم (ص) در ادامه سخنش فرموده بود:

«يدعوهم الي الجنّة و يدعونه الي النار »

همان

عمّار آنان را به سوي بهشت مي خواند و آنان عمّار را به سوي آتش دعوت مي كنند.

و به اين وسيله پيامبر اكرم (ص) مخالفان علي (ع) و رهبرشان را مصداق آيه شريفه:

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ

سورة القصص، آية 41.

قرارداد.



Share
161 | momen abdullah | Malaysia - Ipoh | ١٥:٢٥ - ٠٧ تير ١٣٨٩ |
جناب ابوبکر ما هم واقعا نمي‌دانيم چطور بعضي در کتب «صحيح» خود مي‌نويسند که حضرت فاطمه الزهرا(سلام الله عليها) از ابوبکر ناراضي از دنيا رفت و بعد از آن حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) بلافاصله با ابوبکر بعيت کردند!!!! براستي هدف شما از بي‌غيرت نشان دادن شير خدا چيست؟؟ از غيرت شيرخدا همين بس که وقتي 300 اوباش و اجامر به خانه ايشان حمله کردند ايشان عمر، را چنان در هوا چرخانيدند که بر زمين کوفتند که عمر براي حفظ جانش مجبور به قسم دادن ايشان به حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) شد!!! يا علي
162 | كميل | Iran - Tabriz | ١٤:٢٧ - ٠٨ تير ١٣٨٩ |
حالا كه مادر بزرگ معين گفته حضرت زهرا شهيد نشده پس حتما نشده.
چون مادر بزرگ ايشون صحيح تر از كتب اربعه شيعيان هستند.
معين خان من جاي تو باشم اسمشو ميذارم صحاح خانم!
-------------
در ضمن
لازم نيست 4 سال بگذره تا بگن شهيد.اينو بدون حضرت محمد(ص) بدست دختران دو خليفه و بدستور آندو بت كشته شده است.
از مادربزرگت بپرس ببين 2 تا روايت بلده؟ امام صادق (ع) چندين بار فرمودند پيامبر شهيد شده وفات نكرده! ابوبكر ملعون وقتي بر جنازه اون حضرت حاضر شد زود پيراهن مبارك ايشونو كنار زد تا مطمئن بشه زهر اثر كرده و وقتي كبودي دل پيامبر رو ديد خيالش راحت شد.
163 | ابوبكر | | ٠٩:٥٢ - ٠٩ تير ١٣٨٩ |
جناب نامومن داستان سراي خوبي هستيد اما نه به اندازه ي فردوسي انگار رزيل خان شما هم با 300 اوباش در خانه ي حضزت علي(رضي) تشريف داشتيد.(301 ارازل و اوباش)
فرض بر اينكه اينطور باشه چرا تا آخرن قطره ي خون با آنها نجنگيد و شهيد شود شهادت هم هنر مردان خداست
در ضمن كسي كه خليفه ي دوم مسلمانان باشد فقط به ذات خدا قسم مي خورد
جند سوال
عبدالاه بن سبا كيست؟
تاريخ شيعه ي نوظهورتان به كي بر مي گردد؟
مذهب ساختگي شيعه چند فرقه است؟
164 | شاه ولايت | Iran - Piranshahr | ١٥:٢٨ - ٠٩ تير ١٣٨٩ |
ابوبكر عمري.اولا عمر وقتي علي را ميديد فرار ميكرد ودر ماجراي خانه چنان بر زمين كوبيدش كه اگر انصار مداخله نميكردند و پيامبر به صبر امر نكرده بود به درك واصل ميشد.دوما تو گفتي: عبدالاه بن سبا كيست؟ پس بشنو: طبرى درباره اين توهّم ساختگى مى نويسد:



«يک يهودى به نام عبدالله بن سبا (ابن سوداء) در صنعا، در زمان عثمان اظهار مسلمانى کرد و در بين مسلمانان نفوذ نمود و شروع به رفت و آمد در شهرها و مراکز مسلمانان همچون شام، کوفه، بصره ومصر کرده و بشارت مى داد که پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) هم مانند عيسى بن مريم باز خواهد گشت و على(عليه السلام) وصىّ محمد(صلى الله عليه وآله) است، آنگونه که هر پيامبر را جانشينى است. و على خاتم اوصياست، آن سان که حضرت محمد خاتم پيامبران است و عثمان حق اين وصىّ را غصب کرده و در حق او ستم نموده است، پس بايد با او مبارزه کرد تا حق به حقدار برسد. عبدالله بن سبا دعوتگران خود را در مناطق اسلامى پخش کرد و به آنان گفت که امر به معروف و نهى از منکر کنند و از فرمانروايان انتقاد کنند. گروه هايى از مسلمانان به او گرويدند که از صحابه بزرگوار يا تابعين شايسته بودند، مثل ابوذر، عمار ياسر، محمد بن حذيفه، عبدالرحمن بن عديس، محمد بن ابى بکر، صعصعة بن صوحان، مالک اشتر و مسلمانان نيکو وشايسته ديگر. پيروان او در اجراى نقشه پيشواى خود، مردم را بر ضدّ حاکمان مى شوراندند ونامه هايى در نکوهش از فرمانروايان نوشته به شهرهاى ديگر مى فرستادند. در نتيجه، عده اى از مسلمانان با تحريک آنان قيام کردند و به مدينه آمدند و عثمان را در خانه اش محاصره کرده و کشتند. همه اين ها با رهبرى و اقدام پيروان عبدالله بن سبا بود. مسلمانان با على(عليه السلام) بيعت کردند، طلحه و زبير بيعت را شکسته به بصره رفتند. پيروان ابن سبا چون ديدند سران دو سپاه در حال تفاهمند و اگر تفاهمى صورت گيرد، آنان را به خاطر خون عثمان پيگيرى خواهند کرد، شبانه گرد آمدند و تصميم گرفتند که ميان دو سپاه نفوذ کنند و بى آنکه کسى بفهمد، جنگ را بر افروزند . آنان در اجراى اين نقشه موفق شدند و پيش از آنکه دو لشکر متخاصم بفهمند، سياستمداران دو جبهه را نسبت به يکديگر بد بين کرده و به جان هم انداختند. جنگ بصره اينگونه رخ داد بى آنکه سران دو سپاه، نظر يا علمى داشته باشند»



1- داستانى را که طبرى آورده است، با چشم پوشى از ناشناخته هايى که در سند آن است، به افسانه و خرافات شبيه تر است; زيرا باور کردنى نيست که يک يهودى در زمان خلافت عثمان از صنعاء بيايد و مسلمان شود و بزرگان صحابه و تابعين را بفريبد و همه جا بگردد و هسته هاى ضدّ عثمان تشکيل دهد و آنان را به مدينه آورده و بر ضدّ خلافت اسلامى بشوراند، آنگاه در برابر ديدگان صحابه و تابعين به خانه خليفه يورش آورند و او را به قتل برسانند. عقل اين را نمى پذيرد، هرچند آماده پذيرفتن پديده هاى عجيب و غريب باشد!اين قصّه کرامت مسلمانان و صحابه و تابعين را نيز زير سؤال مى برد و آنان را به صورت گروهى ساده ترسيم مى کند که فريب يک يهودى نيرنگ باز را که تظاهر به مسلمانى مى کند بخورند، بى آنکه او را بشناسند، در حالى که ميان مسلمانان، بزرگان و آگاهان و انديشمندان حضور داشتند.



2- بررسى سيره عثمان و معاويه نشان مى دهد که آنان هرگز اجازه نمى دادند که مخالفانشان در مناطق اسلامى بگردند و تبليغات عليه آنان انجام دهند. گواه اين نکته اين است که :



الف : چون ابوذر با عثمان مخالفت کرد، او را از مدينه به ربذه تبعيد نمود، زيرا که در مورد تقسيم غنايم و بيت المال ميان عمو زادگانش، به عثمان اعتراض کرد.



ب : عثمان، عمار ياسر را چنان زد که فتق او پاره شد و عوامل عثمان يکى از دنده هاى او را شکستند. و حوادث ديگرى که عليه مخالفان خلافت و معترضان پيش آمد و از وطن خود تبعيد شدند.



3- اين افسانه تنها به يک راوي به نام سيف بن عمر بر مي گردد. طبري در تاريخ خود از دو کتاب او به نامهاي ( الفتوح الکبيره و الرده) و (الجمل و مسيره عائشه و علي ) استفاده مي کند. اما سخن علما درباره سيف بن عمر: بسياري از علما و محدثان اهل سنت در کتب خود، احاديث منقول از سيف بن عمر را رد کرده اند که از آن جمله اند:



1- يحيي بن معين (متوفاي 233 هجري) 2- ابو داوود (متوفاي 275 هجري) 3- نسائي صاحب صحيح (متوفاي 303 هجري) 4- ابن حاتم (متوفاي 327 هجري) 5- ابن عدي (متوفاي 365 هجري) 6- حاکم (متوفاي 405 هجري) 7- خطيب بغدادي ( متوفاي 406 هجري) 8- ابن عبدالبر (متوفاي 463 هجري) 9- ابن حجر (متوفاي 852 هجري) 10- صفي الدين (متوفاي 923 هجري)



4- در واقع ماجراي عبدالله بن سبا يک قسمت از دروغ پردازيهاي مخالفان عليه شيعه است. طه حسين نويسنده مصري در اين خصوص مي گويد: «ابن سنا شخصيتي است که دشمنان شيعه براي شيعه ساخته اند و وجود خارجي نداشته است.» بدون شک هدف اين حرکت بدنام کردن عقايد شيعه است چرا که دشمنان آنها راهي جز ربط دادن اين عقايد به ريشه اي يهودي نيافتند که قهرمان آن شخصيتي تخيلي بنام عبدالله بن سبا است و سپس تمام گناهان را به عهده او و کساني که از طرف او آمدند گذاشتند.

تو گفتي تاريخ شيعه ي نوظهورتان به كي بر مي گردد؟ شيعه از روز غدير بوجود آمد اما عده اي كه بوته نداشتند و حلال زاده نبودند اين بازي رو سر علي آوردند.ماجراي صحيفه ملعونه و گردنه هرشي و اينها را كه حتما ميداني. در مورد فرقه ها هم اين شماييد كه به بهانه وحدت شيعه و سني اختلاف ميان ما شيعه ها انداختيد.تو برو در مورد علماي خودت تحقيق كن لازم نيست سنگ ما را به سينه بزني.برو شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد را بخوان تا بفهمي عمر در باره فضايل علي چه گفته
165 | مجيد م علي | | ١٥:٥٣ - ٠٩ تير ١٣٨٩ |
با سلام جناب ابو ملكه سرگردان افك . بگذر من جوابتو بدم : 1 ) فردوسي را قبلاُ گفتم شعرش رو يك بار خوب بخوان كه نشان دهنده اينه كه تقيه كرده چونگه ممكن بود حكم به ارتدادش بدهند اگر اسم واون 1 2 3 را نياورده بود . 2 ) همون 300 تايي كه برادر مومن گفت , البته بخاطر شما كلمه ارازل اوباش را استفاده كرد اگر من بودم ميگفتم ارازل عبد الابليس . 3 ) گفتي .... خليفه ي دوم مسلمانان باشد فقط به ذات خدا قسم مي خورد.............بله به زبان اما تو دلش به همان ابليس قسم ميخورد كه چندين بار اين اعتقادش از دلش بر زبانش جاري شد , صلح حديبيه , و روز مسموم كردن حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم . 4 ) گفتي بن سبا ( ملعون ساخته و پرداخته ملعون ) كيه , همون شيطان ساخته و پرداخته طبري ملعونه ميخواست بگه اگه اهل سنت اوباش حقيقي مثل كعب الحبار يهودي , ابو هريره يهودي . ابوسفيان , معاويه , مران ابن حكم , وليد ابن عقبه و يزيد ملعون را داره بايد پس يكنفر به خبيثي اينها بسازم . اون احمق گفت و احمقهاي بيشعور ديكر باور كردند . ================================================================================= اما تاريخ شيعه : ======== اين حديث را بخوان :حدثنا أحمد بن عيسى المكتب ، قال : حدثنا أحمد بن محمد الوراق ، قال : حدثني بشر بن سعيد بن قيلويه المعدل بالمرافقة قال : حدثنا عبد الجبار بن كثير التميمي اليماني قال : سمعت محمد بن حرب الهلالي أمير المدينة يقول : سألت جعفر بن محمد عليهما السلام ... فأوحى الله عز وجل إليهم : هذا نور من نوري أصله نبوة وفرعه إمامه ، أما النبوة فلمحمد عبدي ورسولي ، وأما الإمامة فلعلي حجتي ووليي ولولاهما ما خلقت خلقي خداوند عزوجل به ايشان وحي نمود که :اين نور از نور من است ؛ ريشه آن نبوت است و شاخه آن امامت ؛ اما نبوت پس براي بنده من و فرستاده من محمد است و اما امامت پس براي حجت من ولي من است و اگر آن دو نبودند آفرينش را نمي آفريدم . ـــ۩۞۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ معاني الاخبار ص 350 روايت شماره 1 فهميدي يا نه . ترجمه سطحي يعني قبل از افرينش حضرت ادم و حوا , يعني هم زمان با خلقت نور حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم اسلام اقامه شد و بلافاصله بعد از خلقت حضرت علي صلوات الله عليه شيعه بوجود امد و اولين شيعه حضرت علي شهيده مظلومه جهان افرينش حضرت فاطمه زهرا عليه صلوات خدا بود . ـــ۩۞۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ گفتي شيعه چند فرقه : ============= فرقه نداره عزيز بگوري چشم شما 72 دو فرقه شيعه علي = شيعه جعفري = شيعه 12 امامي = شيعه اماميه يك مذهبه با چندتا اسم . اون هايي كه تو فكر ميكني منشعب از همان منافقيني هستند كه در سقيفه و قبل از سقيفه را بوجود اوردند . ـــ۩۞۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ۩۞۩ـــــ يا علي
166 | ابوبكر | | ١١:١١ - ١٠ تير ١٣٨٩ |
من نمي دانم چرا شما مجوسي ها اين قدر كينه ي حضرت عمر (رضي) را به دل گرفته ايد اگر ايشان نبود همان اسم اسلام هم به شما نمي رسيد
بخاطر قادسيه نهاوند يا مدائن
به نظر علما اهل سنت همان طور كه شيعيان حضرت عيسي و موسي گمراه شدند(ضالين) شما شيعيان علي به قول خودتان گمراه و ضاله هستيد
ديگه نمي خواهم يه من اراجيف سر هم كني به اندازه ي كافي دروغ سر هم كردي
167 | شاه ولايت | | ١٥:٣٤ - ١٠ تير ١٣٨٩ |
جناب ابوبكر ما شيعه ها وقتي كه شما به ما مجوس و روافض ميگيد بيشتر حال ميكنيم ميدوني چراااااااااااااااااا؟؟؟؟؟چون ما حرف داريم بزنيم شما كه حرفي نداريد بزنيد.من از تو يه سوآل دارم:اصل و نسب عمر را بگو تا بدانيم كي بود از كدام خاندان بود و در كجا بدنيا آمد؟بگذار من اصل و نسب آقايم را برات بگم و تو هم براي من بگو.نام مولايم علي بن ابيطالب(پدر و مادرم فدايش باد) نام پدر بزرگوارش:عمران يكي از 10 پسر عبدالمطلب كه مكني به ابيطالب و ملقب به شيخ بطحا لز شعراي معروف عرب بود.نام مادر بزرگوارش:فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف اولين بانويي كه بعد از حضرت خديجه با پيامبر بيعت كرد.ولادت آقايم روز جمعه 13 رجب عام الفيل در كعبه.افتخارات:اولين كسيكه با پيامبر بيعت كرد در حاليكه 10 ساله بود_دفاع از پيامبر در تمامي جنگها مخصوصا در احد كه حضرت عمر(سلام تو و امثال تو بر او باد)با سرعت 100كيلومتر در ساعت فرار ميكرد_خوابيدن در بستر پيامبر در ليله المبيت_كشتن عمر بن عبدود كه توان مبارزه با يك لشكر را داشت_كشتن مرحب خيبري و كندن دروازه خيبر با قدرت خدادادي و فتح خيبر و ميليونها فضيلت كه بنا به فرمايش پيامبر اگر درختها قلم و درياها مركب شوند باز نميتوانند فضايل علي را بنويسند.تو هم براي ما از عمر بگو تا بدانيم.
168 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٦:١٠ - ١٠ تير ١٣٨٩ |
با سلام
جناب ابو ملكه سرگردان افك جواب مجوسيان را ميگذارم خودشان بدهند .
اما چرا من كه يك مسلمان و محب و عبد محمد صلي الله عليه و اله و اها بيت مكرمشان هستم جوابتو ميدم .
بگذار اينجوري بگويم اگر در همين زمان حال يك عده اي را ببيني كه چماق بدست اتش بدست بدر خانه اي ميروند و خانم ان خانه را ميزنند و مجروح ميكنند شوهرش را كه نميخواسته با اين جماعت همراه بشه ( حالا سر هرچيز ) بزور از خانه بيرون بكشند و با خودشان " حالا هر جا ببرند " و تو شاهد اين ماجرا باشي چي ميگي .
من كه باشم بر اين ارازل اوباش ( چه باشند چه نباشند ) بر پدرشون اعتقاداتشون لعنت ميكنم حالا هر كسي باشه من اونو ملعون مينامم .
حالا اون ارازل اوباش كه به دختر محمد صلي الله عليه و اله و سلم يكهزارم اينكار را هم كرده باشند من لعنشون ميكنم .
حالا لعن من زياد مهم نيست چرا براي اينكه خود حق تعالي و حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم دوازده امام برحق , تمامي انبياء الهي ,و اصحابشون اين ارازل اوباش را لعنت كرده و ميكنند .
==================================================================================
جناب ابو بكر ضعف علمي شما باعث تعجب منه
شيعيان حضرت موسي عليه السلام همانهائي بودند كه تا حضرت عيسي عليه السلام را ديدند بهش ايمان اوردند بدين او گرويدند و الباقي همان پيروان گوساله سامري اند كه امروز بعنوان يهودي ميشناسيم .
شيعيان حضرت عيسي همانهائي هستند كه تا از بعثت حضرت محمد صلي الله عليه و اله با خبر شدند به اسلام گرويدند والباقي همان پيروان گوساله سامري اند كه امروز بعنوان مسيحي ميشناسيم .
اما شيعيان حضرت محمد صلي الله عليه و اله همان كساني هستند كه بعد از رحلت جانگداز ايشان بر عهد و پيمان خود كه در غدير خم بسته بودند به حضرت علي عليه صلوات و سلام الله پايبند مانند والباقي كه همان پيروان گوساله سامري اندكه بعنوان ..........


يا علي
169 | ابوبكر | | ١٥:٠٤ - ١٥ تير ١٣٨٩ |
واقعا نمي دوني حضرت عمر (رض) كيه يا خودتو زدي به ......... حضرت علي (رض) خليفه ي چهارم مسلمين نور ديده ي همه مسلمانان است.
سال سوم بعثت چه كسي رسالت محمد را آشكار كرد
چه كسي بود آشكارا هجرت كرد
داماد حضرت علي كي بود
فتح بيت المقدس
فتح امپراتوري ايران اندلس قفقاز زمان خلافتشان قلمرو اسلام امن ترين دورانش بوده افتخار حضرت عمر اينه كه بدست بك مجوسي اهل كاشان شهيد شده اند
وووووووو
در ضمن آقاي ولايتي باشرف 100 كيلومتر نبوده امام صادق در كتاب بحار الاحمار فرموده 110 كيلومتر بوده اما يه سر برو بتكده ي قم از اون ها هم بپرس
170 | حيدري | Germany - Berlin | ١٠:١٧ - ٢٠ تير ١٣٨٩ |
از شما شيعيان 12 سيلندري معصوم انتظاري نيست كه واقعيتها را انكار كنيد يا نه
شما به خلافت 4 خليفه ي راشده پشت پا مي زنيد اين هم روش با هزاران دروغ ديگر
كفار زمان پيامبر لات منات و... را پرشتش ميكردند شما علي نقي تقي فاطمه
اونا كعبه را بتكده كرده بودند شما كربلا نجف قم

171 | WaHHabi | Iran - Tehran | ١١:٤١ - ٢٠ تير ١٣٨٩ |
حيدري نه عمري .!

آخر تو براي يک بار هم که شده رفتي ببيني چرا ما اينگونه ايم و چرا شما ها آنگونه.

يک اشاره ميکنم و بس.!!!

وقتي حضرت سليمان نبي (عليه السلام) خواست تا تخت ملکه ي صبا (بالقيس) را بياورند اول سوال کرد. بعد جني گفت. و جوابش داد. و بعد عاف نامي گفت تا چشمي بر هم بزني اين تخت را برايت به اذن الله مي آورم.

اگر چنين است پس چرا حضرت سليمان نبي که اين قضيه در قرآن حکيم گفته شده از بنده خواست تا اين کار را برايش بکند و مستقيما از الله سبحانه و تعالي نخواست؟

پس معاذ الله حضرت سليمان نبي مشرک بوده.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا برادران حضرت سويف (ع) وقتي نادم و پشيمان نزد پدر آمدند از ايشان خواستند تا براييشان از درگاه خداوند طلب بخشش کنند. پس تمامي آنان مشرک بوده اند.(قرآن حکيم)

راستي تو چرا براي نظر دادن از اينترنت و کامپيوتر استفاده ميکني. اين شرک است زيرا بايد مستقيما از الله جل جلاله ميخواستي تا اين نظر براي سايت ارسال شود و تمسک به شيء مانند کامپيوتر و توسل به اينترنت براي وهابيان مطلقا حرام است. حرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.

جواب بده.
172 | سعد الله | | ١١:٤٥ - ٢٠ تير ١٣٨٩ |
جناب متعصب که هي مولوي پردل مولوي پردل ميکني.

بابا مولوي پردلت را هم ديدم.

مردم بلد نلبود فارسي تکلم کند و آيات قرآن را عوضي ميخوند.

خدا لعنتش کند . مردک بي سواد احمق.
173 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٥:٤٦ - ٢٠ تير ١٣٨٩ |
با سلام جناب هي دري الحمد الله كه نظرات خودت و اساتيد معاندت را نشان دادي و به نفس النبي حضرت علي ابن ابي طالب و يازده حفيد حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم توهين كردي . يا ناصبي اون چهار خليفه راشد( ه ) تو و امثال تو " عتيق , ابن حطاب و ابن عفان و ابن ابوسفيان شكم پرست تو هيچ احتياج به اين نداشته و ندارند كه از ما پشت پا بخورند , اونها از شيطان الرجيم و نفس عماره خودشان پشت پا خوردنده اند . باقي چرندياتت برازنده خودت و اون پيروان شاخ شيطان نجد ناصبي منافق بدتر از كفار ميباشد و بس . <-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------> ولكنّه قد نقل بعد ذلك: ما رواه مسلم عن زرّ بن حبيش قال : سمعت عليّاً يقول: والذي فلق الحبّة وبرأ النسمة إنّه لعهد النبي صلي اللّه عليه وسلم إلي أنّه لا يحبّك إلّا مؤمن ولا يبغضك إلّا منافق، ثمّ قال: وهذا الذي أوردناه هو الصحيح من ذلك واللّه أعلم ( البداية والنهاية: 391/7. ) . <=================================================================================> يا علي
174 | كميل | Iran - Tabriz | ٢٤:١٢ - ٢٠ تير ١٣٨٩ |
جناب حيدري(عمري)
يك شيعه رو نشون بده كه ائمه رو بپرسته!!!!
اينو جواب بده تا بقيه حرفاتو باور كنيم
175 | مجيد م علي | | ١٥:٣٢ - ٢١ تير ١٣٨٩ |
با سلام
بله جايشان خيلي خاليه ان شاء الله بزودي دوباره نظراتشان را خواهيم ديد.

يا علي
176 | كميل-براي مجيد م علي | | ٢٤:٤١ - ٢١ تير ١٣٨٩ |
برادرم مجيد م علي شما خبري از استاد مومن عبدالله نداري؟
خيلي جاش خاليه
دلم واسه تودهنياش تنگ شده بدجور!
177 | امير | | ١٠:٤٥ - ٢٢ تير ١٣٨٩ |
انتظار داريد بگم اي واله روشن شديم
مي گم لعنت خدا اول براي آخونداي 12آتيشه بعد به دشمنان اصحاب كرام
178 | سعد الله | Iran - Tehran | ١٧:٣٥ - ٢٢ تير ١٣٨٩ |
امير جان.

به درک اسفل که لعنت فرستادي.
آخه به نفرين اعوان و انصار عمر که باران نميبارد.
نفرين کن تا جانت در بيايد. !!!!!!!!


کسي که بايد نفرين و لعن ها را اجابت کند از براي ما هيچ لعني که از طرف شما پرستندگان عمر باشد را اجابت ک نميکند هيچ.!
تازه آنها را براي ما به نيکي تبديل ميکند.زيرا باعث خشم اعدا الله شده ايم و اين امر خود نشاگر درستي عملکرد ما نسبت به شماست.

لعن کن اي مريد شيطان و اي شيطان زاده
179 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٤:٣١ - ٢٦ تير ١٣٨٩ |
سلام

جناب امير کامنت شماره 177

انتظار ما و ديگر دوستان هدايت شماست نه تشويق که البته با تمسخر به آن اشاره کرده ايد.
ولي بهتر نبود به مطالب نوشته شده دقت ميکرديد؟!!
ايا مطالب قيد شده در مقاله فوق از کتابهاي صحيح خودتان نيست؟!!!!

جناب امير
من حال شما را درک ميکنم
در واقع هيچ دردي بدتر از آن نيست که شما اکنون به آن مبتلا گشته ايد و ضمن تحمل آن درد به توهين روي آورده ايد
واقعا سخت است که فردي به سن شما با مشاهده حقايق تاريخ و ظلم و ستم افرادي روبرو ميشود که آنان را بعنوان رهبران عقيده خود ميداند و از همه مهمتر اينکه اين حقايق در کتب معتبر خودتان موجود باشد و شما بعلت عدم سواد يا منطق و با عقل و يا هر چيزي که شما را به حقيقت برساند از آن درو باشيد واقعا مشکل و ناگوار است.
باز هم ميگويم حال شما را درک ميکنم
آخر بعد از اينهمه سال گمراهي با حقيقتي مواجه ميشويد و مي فهميد که خلفاي سه گانه که يک عمري از آنها پيروي کرده ايد در واقع (خائن و حيله گر و گناهکار ) بودند!
واقعا دردآور و سخت است

اما دانشمندان مطلب مهمي را در اين رابطه کشف کرده اند :
و آن اين است

عکس العمل اشخاص وقتي در راستاي عقيده ي خود به نکات مهي ميرسند که آن عقيده را بطور کلي زير سئوال مي برد دو حالت است:

1- اگر داراي علم و منطق و عقل و تفکر صحيح مبتني برعلم باشند اشتباهات خود را مي پذيرند و سعي در جبران تخريبهايشان ميکنند.

2- با مشاهده ي اشتباهاتشان چنان عصبي و ديوانه ميشوند که ممکن است از آنان اعمال و حرکات و گفتار احمقانه سر بزند که ريشه در حماقتشان دارد و باي به مبناي عقيده آنان توجه شود و در واقع اينجاست ميشود بيماري وي را (فساد عقيده) دانست.

جناب امير بنده از شما تشکر ميکنم که هويت اصلي خود و اهل بدعت را به نمايش گذاشته ايد. واقعا من نميدانم با شما ها که حتي مطالب خودتان را هم قبول نداريد چه بايد کرد ؟ اما يک چيز را خوب ميدانم و آنهم اين است که افرادي که دچار فساد عقيده هستند را نبايد ازاد گذاشت زيرا تمام جامعه در خطر خواهد بود و جاي آنان در قفس حيوانات است
يا حق
180 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٤:٠٢ - ٠٢ مرداد ١٣٨٩ |
جناب خواجه امير عمري

شاه اسماعيل نه تنها دين را تحريف نکرد بلکه با خدمتي که به دين کرد جلوي تحريف آنرا بدست اهل سنت گرفت.
در طول مدتي که خليفه دوم به بهانه اسلام و در باطن به بهانه کشورگشائي به ايران حمله کرد ، ايران عزيز ما شاهد بدترين دوران خود بود.
چه جنايتها و خيانتها و تجاوزها که توسط سرداران عرب که از جانب خليفه ترسو روانه ايران شده بودند که نشد!
اگر مردم ايران اسلام عمري را به اجبار نپذيرفته بودند قطعا در عقيده خود محکم مي ماندند، مگر مولوي هاي شما همه جا ادعا نميکنند که امکان ندارد کسي که سني شد شيعه شود؟؟!!!
اصولا ديني که با شمشير حمل شود با شمير هم از بين ميرود.

خواجه امير

جبرئيل هميشه امين بوده است

اما خليفه امين نبود ، هيچکدام از خلفاي سه گانه بدعت امين نبودند که هيچ بلکه به تعبير حضرت علي ع در صحيح بخاري که از زبان خود عمر نقل شده است ، خائن ، حيله گر و گناهکار هم بوده اند.
در همين مسئله تهاجم به ايران خليفه دوم بر عليه نص صريح قرآن عمل کرد و عليرغم اينکه خداوند در قرآن ميفرمايد (( لااکراه في الدين )) به بهانه موحد کردن ايرانيان به حمله و تجاوز و قتل و غارت جان و مال و ناموس ايرانيان پرداخت !!
اين مار خليفه خيانت به قرآن و اسلام و مسلمانان و در واقع مانع نشر اسلام ناب محمدي در جهان بود.


البته قبلا در قسمت نظرات به تفسير قضيه شاه اسماعيل را توضيح داده ام
ديگر نيازي به توضيحات بيشتر نمي بينم
اگر مطلب جديد در نظر داريد بپرسيد تا پاسخ دهم.
يا حق
181 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٥:٣٧ - ٠٢ مرداد ١٣٨٩ |
با سلام
در جواب عمير نه خير شاه اسماعيل دين مبين اسلام را تحريف نكرد , تحريف دين اسلام اولين بار بوسيله ابن ابي قحافه عبد الكعبه ( انوقتي كه داخلش رو بت ميگذاشتند ) و اصحابش انجام شد .
انجائي كه گفـتد ""منا أمير ومنكم أمير "".
از نظر ما جبرئيل الامين امين بودند , اما از نظر اصحاب و تابيعين ابن ابي قحافه عبد الكعبه حتما جبرئيل بر ابن ابي قحافه عبد الكعبه و عمر هم وحي مياورده .
در كتابهاي اهل سنت امده :پيامبر صلي الله عليه و اله فرمود: «هيچگاه وحي از من قطع نشد، مگر آنكه گمان بردم كه به خاندان خطّاب (پدر عمر) نازل شده است»، يعني نبوت از من به آنها منتقل شده است.
در ضمن بي ادب كدام قسمت صحيفه سجاديه منظورته .

يا علي
182 | عارفه | Iran - Markaz | ١٦:٤٢ - ٠٢ مرداد ١٣٨٩ |
جناب امير

قبول داريد كه جبرئيل فرشته هست و ذات فرشته ها پاك اقدس افريده شده است . پس فرشته ها نميتونند گناه كنند چون توانايي گناه كردن ندارند .جبرئيل نميتوانسته خيانت در امانت كند و وظيفه ي ايشان رساندن وحي بدون كم و اضافه كردن مطلبي بوده.
و واقعا متاسف شدم اين نظرتون را ديدم اين همه علما و بزرگان و اين همه بزرگان اين سايت پاك و مقدس زحمت كشيده اند تا حالا اين همه مطالب در مورد حقانيت خدا و حقانيت ائمه ع و درستي انها مطالب نوشته اند ولي متاسفانه شما هنوز در (الف) ايمان به خدا مانده ايد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!
183 | امير | Germany - Berlin | ٢٤:٣٩ - ٠٢ مرداد ١٣٨٩ |
راستي شاه اسماعيل همونيه كه دين مبين اسلام را در ايران تحريف كرد و شيعه 11+1 را تحويل ايرانيان داد
از خواجه اسماعيل شاه يك سوال داشتم
آيا جبرئيل در رساندن وحي الهي امين بوده يانه
در جواب آقاي 171 نامبارك يك بار برو صحيفه سجاديه را بخوان
184 | احمد | Germany - Berlin | ١٣:٢٩ - ٠٣ مرداد ١٣٨٩ |
سايتتون نمونه ومصداق فساد في الارض است
185 | WaHHabi | | ٠١:٠٩ - ٠٤ مرداد ١٣٨٩ |
جناب احمد بيچاره ي ترسو.! چندي پيش در شبکه ي نور ( ظلمت=نفاق) شنيدم و ديدم که مولوي ظهرابي ملعون بدبخت احمق در جواب يک بيننده ي سني بيخبر که گفت من شنيده ام سر پا و ايستاده شاشيدن مستحب است گفت: البته اول کمي طفره رفت اما وقتي مجري برنامه دوزاريش خوب نيفتاده بود . دوباره سوال کرد و ايشان گفتند: بله. از پسر عمر نقل شده که . من بخ پشت بام رفته بودم ديدم رسول الله (ص) در حال ايستاده شاشيدن هستند و ايستاده بول کردن هستند و علماي پزشکي هم گفته اند ايستاده شاشيدن براي سلامتي بسيار مفيد است. ****************************************** اي بيچارگان اهل بدعت. آيا اين است شبکه ي نورتان.؟ و به فرمايش پزشکان ايستاده بول کردن باعث ميشود که آن ته مانده هاي ادرار در مثانه باقي بکاند و به خوبي تخليه نشود و در کليه ها و مخصوصا در مثانه بافي بماند و باعث سنگ کليه و سنگ مثانه شود. حالا سوال من از شما اين است.! آيا اين سايت نوراني واقعا نور است يا شبکه شما مفسد في الارض که پيغمبر را با لات هاي امروزي و که سرپا ادرار ميکنند. يکي ميکند؟ برو بيچاره. برو بدبخت. نتوانستي حقيقت را ببيني در يک خط ور زدي.
186 | مجيد م علي | | ١٥:٥٥ - ٠٤ مرداد ١٣٨٩ |
با سلام جناب WaHHabi يك حرف ديگري زد كه واقعاً نشان دهنده اين است كه واقعاً اين جاهلان به هر دري ميزند كه احاديث خودشان را صحيح جلوه بدهند حتي اگر نعوذ بالله ضرورت ببيند كه حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و اله و سلم را زير سوال ببرند . در اخر اگر متوجه شديد گفتش كه اين عمل بول ايستاده از ديد بسياري از علما مكروه است . يعني رسولشون ( بله رسولشون ) كارهاي مكروه ميكردند . =============================== اينها شامل اين حديث ميشوند : من كذب علي متعمدا فليتبوأ مقعده من النار . =============================== البته اين شبكه نورش همان نار است و بس . =============================== يا علي
187 | ... | | ٢٠:٣٤ - ٠٥ مرداد ١٣٨٩ |
جناب احمد ميشه دليل حرف مسخرتو بگي؟
چون از شهادت حضرت زهرا (س) توش نوشتن؟؟؟؟؟
188 | بنده الله سبحان وتعالي | | ١٣:٠٦ - ١٢ مرداد ١٣٨٩ |
يك متر زمين بلاد اسلامي را نشاتم دهيد كه توسط شيعيان(اسمي) اولين بار توسط شيعيان فتح شده باشد من همين فردا شيعه ميشم(از نوع زنجير زن) اللبته علي رض الله يك سني به تمام معنا بود وجسارت ترجيح سنت پيامبر را بر ديگران نمي داد مثل شما
189 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٥:١٤ - ١٢ مرداد ١٣٨٩ |
۞۞۞۞۞۞۞۞۞ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞ خداوند بر دلهاى آنان و بر شنوايى ايشان مهر نهاده و بر ديدگانشان پرده‏اى است و آنان را عذابى دردناك است (۷) ۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ و برخى از مردم مى‏گويند ما به خدا و روز بازپسين ايمان آورده‏ايم ولى گروندگان [راستين] نيستند (۸) ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ با خدا و مؤمنان نيرنگ مى‏بازند ولى جز بر خويشتن نيرنگ نمى‏زنند و نمى‏فهمند (۹) ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞ البقره۞۞۞۞۞۞۞۞۞ با سلام جناب بنده الله سبحان و تعالي . ممكنه نشونت بدم ولي نبيتي اونوقت چي؟؟؟؟؟؟ يا علي
190 | بنده خدا | Iran - Tehran | ٠٧:٥٨ - ١٣ مرداد ١٣٨٩ |
بنام خدا
با سلام
آقاي "بنده الله سبحان و تعالي" اگه ملاک فقط فتوحات و وحشي گري ميتوني يه نگاهي به تاريخ بندازي و ببيني که رومي ها در اين کار استاد بودن ولي ازشون چي مونده؟ اگه ملاک دين و قلب مردم و ثبات يه مذهبه باز ميتوني به تاريخ مراجعه کني و ببيني که از زماني که علويون در ايران قدرت گرفتند عشق به پيامبر و ائمه اطهار در تمام زندگي ايرانيها موج ميزنه و تا الان به کوري چشم دشمنان سربلندترين کشور اسلاميه.نه مثل عربستان که متاسفانه تاکنون از هيچ مسلماني در هيچ جاي دنيا دفاع نکرده و يا عراق که مردمش يه روز خوش ندارن و يا افغانستان و پاکستان.
در ضمن منظورت از ديگران در آخر حرفات کيا هستن؟ اگه ممکنه توضيح بده؟
الا لعنة الله علي القوم الظالمين
191 | محمد رضايي | Iran - Tehran | ١٣:٠٦ - ٢٣ مرداد ١٣٨٩ |
نام و نام خانوادگي: ابوبكر - تاريخ: 10 تير 89
من نمي دانم چرا شما مجوسي ها اين قدر كينه ي حضرت عمر (رضي) را به دل گرفته ايد اگر ايشان نبود همان اسم اسلام هم به شما نمي رسيد

با عرض پوزش از برادران اهل تسنن چون جناب ابوبكر گفتند نمي دانند ,ميگويم كه بدانند
و اما جواب شما:ما به همان دليلي كينه داريم كه شما از جناب ابولولو كينه داريد ,منطقي بود نه؟
192 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٤:٥٠ - ٢٣ مرداد ١٣٨٩ |
جناب بنده الله سبحان و تعالي:

با توجه به فرمايشات شما حضرت اسکندر مقدوني ((رضي الله عنه)) از عمر مقدمتر خواهد بود
193 | مجيد م علي | United States - Torrance | ١٨:٤٣ - ٢٣ مرداد ١٣٨٩ |
با سلام جناب محمد رضائي فرض كن در محله شما يك ادم ناپاك عربده كش بياد در خونه بهتر ين فرد محلتون , عربده كشي بكنه در خونه اين بهترين را به اتش بكشه همسرشو بقصد كشته بزنه دستشو ببنده وو وو وو بعد بر اثر اين عمل در محله شما هرج و مرج بشه فسق و فجور بشه , حق كشي از ديگران بشه , هزاران جنايت ديگر هم بشه , اين عملش تما اون شهر را در بر بگيره . همه شما را وادار بكنه به اربابش كه به اين ادم ناپاك عربده كش اجازه اين جنايت را داده بود بگوئيد مثلاً رضي الله عنه , بعد خود فاسق و عربده كشش اون ارباب بي شعور شو با سم بكشه و بعد با شرارت خون مردم را به شيشه بكنه . و و و تو به اين ادم ناپاك عربده كش ووو وو وو چي ميگي , ميگي مثلاُ رضي الله عنه . اگر گفتي كه توهم چه بخواهي چه نخواهي در چرم اين ادم ناپاك عربده كش شريك خواهي بود . درسته . مطمئن باش كه تو هم بمثل ادمهاي خوب اين ملعون را لعنت ميكنند . ان شاء الله روشن شدي . ============================================================================= ***************************** ==== ۩========۩=======** ==== ۩========۩=======** ==== ۩==۩۩۩۩ == ۩=======** =۩== ۩==== ۩ == ۩=======** =۩۩۩۩۩== ۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩===** =۞=۞=========== ۩===** ================ ۩===** ==== ۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩===** ****************************
194 | محمد رضايي | Iran - Tehran | ١٢:٤٦ - ٢٤ مرداد ١٣٨٩ |
جناب مجيد م علي

فكر ميكنم نظر بنده را متوجه نشديد بنده به 166 پاسخ دادم
195 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٤:١٩ - ٢٤ مرداد ١٣٨٩ |
با سلام محمد رضايي متشكرم پس معذرت ميخواهم و اين چند خط را اضافه بر حرف شما تقديم ميكنم به اقاي ابوبكر محب اولين غاضب .
196 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٠:٣٦ - ٢٥ مرداد ١٣٨٩ |
سلام

برادر عزيز من
جناب مجيد م علي

شما چه انتظاراتي از اهل عمر داريد که مي فرمائيد فرض کن ....
برادر جان اينها در واقع با تفکر مشکل دارند!
خواهشآ کارهاي غير ممکن را از بدعتيون عمري طلب نکنيد و آنان را شرمنده اخلاق ورزشکاري خود نفرمائيد.
يا حق
197 | مجيد | Iran - Tehran | ١٤:١٤ - ٢٦ مرداد ١٣٨٩ |
دستتون درد نکنه خيلي مفيد بود ، اشک تو چشام جمع شد. من همسرم مسلمان شده قبل از اينکه باهم ازدواج کنيم اما متأسفانه سني هستند. اگه ممکنه راهنمايي کنيد چطوري وارد بشم و حقانيت شيعه رو بهش ثابت کنم. طوري که جبهه نگيره و فکر نکنه که قصد تغيير دارم. ايشون2 سال هست که مسلمان شده. لطفاً راهنمايي کنيد که از کجا شروع کنم. از شهادت حضرت فاطمه؟ از غدير خم ؟ تغيير دادن نماز ؟

ممنون مي شم. مديران سايت کمک کنند.


روزه همگي قبول باشه
198 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٨:٥١ - ٢٦ مرداد ١٣٨٩ |
با سلام
جناب مجيد اول از فيلم امام علي (ع ) شروع كن , كه مظلوميت حضرت و رفتار صحابه و خدعه هاي معاويه را خوب نشان ميدهد, تا بعد .
يا علي
199 | مجيد | Iran - Tehran | ١١:٠٢ - ٢٧ مرداد ١٣٨٩ |
علي جان، ايشون فارسي بلد نيستند. دنبال منابع روسي زبان هستم. فعلا از اينجا شروع کردم http://www.kulturavostoka.com
از زندگي نامه پيامبر ... تا برسه به غدير خم. نمي دونم اين درسته يا نه اينجوري برم جلو ؟
200 | نظري | | ١٣:٢٧ - ٢٨ مرداد ١٣٨٩ |
آقا مجيد من هم فارغ التحصيل آنجا هستم و 12 سالي اونجا زندگي کردم و کلي ايبوک و مقاله به زبان روسي در مورد حقيقت تشيع و تفسير قرآن و فقه و ....دارم اگر خواستي برام ايميل بزن تا برات بفرستم .
دست حق نگهدارت . [email protected]
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12] [13]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها