2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
شبهاي پيشاور
کد مطلب: ٦٣٦٥ تاریخ انتشار: ١٤ شهریور ١٣٨٧ تعداد بازدید: 66037
کتابخانه » عمومي
شبهاي پيشاور

مؤلف: سيد محمدبن علي اكبر مشهور به «سلطان الواعظين شيرازي»



لينك دان لود اصل فايل كتاب شبهاي پيشاور بصورت پي دي اف (تصاویر کتب اسکن شده و بصورت کتاب الکترونیکی ارائه شده)
حجم: 18.8 مگابايت
حجم 2.2 مگابایت
مرحوم « سيد محمدبن علي اكبر» مشهور به « سلطان الواعظين شيرازي» فرزند اشرف الواعظين حاج علي اكبر در حدود سال 1275 ش. (1314 ق.) در تهران متولد شد و مقدمات را در تهران فرا گرفت.
سپس در 12 سالگي به همراه پدرش به عراق رفت و مدت دو سال در كربلا، سطوح متوسطه را خواند. سپس در خدمت پدر به كرمانشاه عزيمت نمود و به تبليغ شريعت پرداخت.

سيد محمد سپس براي تكميل علم و كمال خويش به كشورهاي عراق، سوريه، فلسطين، اردن، مصر و هندوستان مسافرت نمود و با گروه هاي بسياري از يهوديان، مسيحيان، برهمائيان و مسلمانان اهل سنّت و .... مناظرات ديني و مذهبي داشت .
علاوه بر آن، آثار گرانبهايي از وي به جاي مانده كه صد مقاله سلطاني در رد بر يهود و نصارا و نيز گروه رستگاران يا فرقه ناجيه در دو جلد از آن جمله اند.

مرحوم سلطان الواعظين ، در ربيع الاول سال 1345 هجري قمري درحالي كه بيش از سي سال نداشت، بعد از تشرف به حج از طريق دريا، به كراچي و ديگر شهرهاي مهم هند و پاكستان رفته و بنا به درخواست دوستان خود و با توجه به شهرتي كه داشته، جلسات مناظره متعددي با علماي هندو و ساير مذاهب اسلامي برگزار مي كند.

از جمله آن ها جلسه اي بوده كه در حضور گاندي برگزار شده و با پيروزي او به اتمام رسيده است و در جرايد آن روزگار هند چاپ مي شود.
در شعبان همان سال هم به دعوت « سيد عنايت عليشاه نقوي» (مدير هفته نامه در نجف) و «محمد سرور خان» (از با نفوذترين خاندان قزلباش پاكستان) براي اجراي تنها برنامه سخنراني عمومي خود به زبان فارسي در هند، « سيالكوت» و از آنجا به « پيشاور» پاكستان كه در مرز افغانستان واقع شده مي رود.

جلسات سخنراني، عصرها در امام باره (حسينه) مرحوم « عادل بيك رسالدار» با موضوع « اثبات امامت» برگزار مي شد و گاهي تا سه ساعت به طول مي انجاميد!

روزي دو نفر از روحانيان اهل سنت به نام هاي «حافظ محمد رشيد» و «شيخ عبدالسلام» كه اهل ملتان كابل بودند، به ملاقات ايشان آمده و تا ده شب مشغول مناظره مي شوند. اين جلسات كه در منزل شخصي به نام « ميرزا يعقوب علي» برگزار مي شد و تا شش ساعت و گاه تا طلوع فجر ادامه مي يافت، با حضور چهار نفر خبرنگار و حدود دويست مستمع شيعه و سني اهميتي يافته و گزارش آن هر روز صبح در جرايد منتشر مي گردد.

بعدها خود سلطان الواعظين از روي گزارشات چاپ شده در جرايد، اين مناظرات را در كتابي به نام « شب هاي پيشاور» مرتب و چاپ كرد.
مرحوم سلطان الواعظين شيرازي سرانجام در هجدهم مهر 1350 ش. برابر با بيستم شعبان 1319 ق. در 75 سالگي در تهران درگذشت و با تشييع با شكوهي در مقبره ابوحسين به خاك سپرده شد.

برای دانلود فایل های صوتی مجموعه شبهای پیشاور که به صورت یک گفتمان رادیویی در 9 قسمت درآمده و منتشر شده است؛ می توانید روی هر لینک کلیک کرده و پس دانلود آن را گوش دهید.

دانلود مجموعه صوتی شبهای پیشاور – شب اول و شب دوم
دانلود مجموعه صوتی شبهای پیشاور – شب سوم
دانلود مجموعه صوتی شبهای پیشاور – شب چهارم
دانلود مجموعه صوتی شبهای پیشاور – شب پنجم
دانلود مجموعه صوتی شبهای پیشاور – شب ششم
دانلود مجموعه صوتی شبهای پیشاور – شب هفتم
دانلود مجموعه صوتی شبهای پیشاور – شب هشتم
دانلود مجموعه صوتی شبهای پیشاور – شب نهم
دانلود مجموعه صوتی شبهای پیشاور – شب دهم
---------------------------------------------------------------------------
كتاب پاسخ به شبهات در شبهاي پيشاور
پيشگفتار
سادات منسوب به پيامبر(صلي الله عليه وآله) هستند يا امير المؤمنين(عليه السلام)؟
جمع بين نمازها برخلاف سنت پيامبر است؟
چرا علي(عليه السلام) وصيت كرد قبرش پنهان بماند؟
قدمت شيعه از زمان پيغمبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله)
دلايل توجه ويژه ي ايرانيان به تشيع
محمد(صلي الله عليه وآله) و علي(عليه السلام) از ديدگاه شيعيان به ويژه ايرانيان
شيعيان و دلايل گفتن سلام و صلوات بر معصومين و امامان
شيعيان چند گروه اند و كدام يك از آنها حق است؟
صحيح بخاري و صحيح مسلم در نگاه شيعه
طلب حاجت از امامان (و از غير خدا) و نذر براي شرك نيست؟
بوسيدن ضريح ائمه و خواندن نماز زيارت در حرم امامان
نظريه ي علماي اهل سنت درباره ي تبرّك، مس منبر و قبر پيامبر و صالحان
دلايل زيارت اموات و پيشوايان و دعا براي آن ها
نخستين كسي كه از زيارت قبر پيامبر جلوگيري كرد
دلايل كفر يزيد و لعن بر او
تفاوت امامان شيعه با ائمه بقيه مذاهب اسلامي
امامت از اصول دين است يا فروع دين؟
مراتب نبوت از ديدگاه شيعيان
منزلت و مقام علي(عليه السلام) در مقايسه با ساير پيامبران
باز بودن درهاي مسجد براي ابوبكر يا امير المؤمنين
دلايل بيعت نكردن امت اسلام و صحابه با علي(عليه السلام) بعد از وفات پيامبر
پيامبر(صلي الله عليه وآله) در كجا و چه زماني علي(عليه السلام) را به جانشيني خود برگزيد؟
ايمان علي(عليه السلام) تحقيقي بود يا تقليدي؟
چرا شيعيان به سه شرط انتخاب خليفه گردن نمي نهند؟
علي(عليه السلام) فاروق و جداكننده ي حق و باطل
بهشت پاداش محبّ علي(عليه السلام) و گريه كننده بر حسين(عليه السلام)
دلايل قيام امام حسين(عليه السلام)
فوايد زيارت قبور ائمه و ديگران
دلايل برتري علي(عليه السلام) برديگر انبيا
امامت و خلافت منحصر به دوازده امام معصوم است، چرا؟
علت اشتهار مذهب شيعه ي اثني عشري به مذهب جعفري
انتقاد به صحابه كفر نيست؟
هر صحابه اي هادي و مقتدا نيست
صحابه معصوم نيستند
فدك مال شخص پيامبر بود؟
شيعيان و عايشه
دلايل لعن بر معاويه
مجاز بودن متعه در ميان شيعيان
علي(عليه السلام) وصي رسول الله(صلي الله عليه وآله)
زادگاه علي(عليه السلام) و چگونگي نامگذاري آن حضرت
مقايسه زهد و تقواي علي(عليه السلام) با ديگر صحابه
سكوت علي(عليه السلام) و بيعت با ابوبكر؟!
پاسخ علي بن ابيطالب(عليه السلام) و عمر به سوالات شرعي و فقه مربوطه به آن
چرا شيعه دست بسته نماز نمي خواند؟
معصومين و علم غيب
سجده ي شيعيان بر مُهر و تربت
اختلاف مذاهب چهارگانه با يكديگر
نماز تراويح چيست؟
آيا شيعه حق است با اين كه در اقليت است؟
دلايل مؤمن بودن ابوطالب
دلايل علاقمندي و شيفتگي مردم به علي(عليه السلام)
گفتن حي علي خير العمل در اذان
گفتن أشهد أن عليّاً وليّ الله در اذان
گفتن الصلاة خير من النوم در اذان صبح


Share
41 | محسن ن | Iran - Tehran | ٢٣:٢١ - ٠٤ مهر ١٣٨٩ |
سلام. شب‌هاي پيشاور رو به نيمه رسوندم و از اينكه خيلي از حقايق رو تا حالا به صورت تقليدي بهشون عمل مي‌كردم، ناراحت و خيلي خوشحال كه الان به عقايدي كه دارم ايمان قلبي و علمي پيدا كردم.
42 | فهيم ح تاريخ | Afghanistan - Kabul | ١٥:٠٧ - ٢٧ آذر ١٣٨٩ |
من تاحال تمامي كتاب را مطالعه نكرده ام و تنها چند مورد كه ضرورت داشته آنرا خوانده ام و مي خواهيم تمامي اين كتاب را حتمي مطالعه خواهم كرد. تشكر
43 | مصطفي | Ecuador - Inaquito | ٢٣:٤٥ - ١١ دي ١٣٨٩ |
با عرض سلام
اينا از ´بس گند زدند علما شون که ديگه هيچ کدومشون نيتونن درستش کنند تا ميخوان يه جا شو درست کنند ميزنند ده جاي ديگه شو خراب مي کنند و از اينکه بخوان بگن حق با علي(ع) بوده شرمشون مياد چون به حد نهائي اربابا شون به اهل بيت ظلم کردن .ديگه مجورن که فحاشي کنند و حرفهاي بي ربط بزنند (مثل بچه کوچيکا)
نمونه بارزشون ملا زاده که تو تلويزيونش فحاشي به اهل بيت ميکنه و آخرشم جلو يه طلبه تازه فارغ از حوزه کم مياره
خدا لعنت کنه ابو سفيان وآل ابو سفيانو که اينا همه آل ابو سفيانند
حالا ابو سفيان چي بوده که بسلش باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
44 | محمد السليمان | Kuwait - Kuwait City | ١٤:١٢ - ١٣ دي ١٣٨٩ |
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت دست اندر كاران اين مؤسسه, كه اين اثر جاودان را به صورت صوتي در آورده و در دسترس تمامي مردم قرار دادند. تلاش و سعي شما در اين باب از چنان ارزش والايي برخوردار است كه فقط ذات الهي از جزاي شما بر مي آيد. پس از تشكر, مي خواهم عرض كنم : من شخص عيبجويي نيستم. اما, مي خواهم بگويم كه در ساخت اين اثر صوتي بايد دقت بيشتري ميشد تا از اشتباهات لفظي و اشتباهات روخواني خودداري شود. بنده ديروز فايلهاي صوتي را از لينك موجود داونلود كرده و تا مجلس پنجم را گوش كردم و اشتباهات زيادي در خواندن متن آيات قرآني يافتم كه هركس اگر كمي به زبان عربي آشنايي داشته باشد و يا قرآن را خواندة باشد متوجه اين اشتباهات مي شود. در ابتدا چند اشتباه را بي خيال شدم و گفتم كمال مطلق از آن حق تعالى است. اما هرچه پيش ميرفتم به اشتباهات افزوده مي شد تا وقتي كه در مجلس پنجم به دقيقه 18:40 رسيدم و ديگر طاغت نياوردم و گفتم حتما بايد باشما تماس بگيرم. در دقيقه 18:40 گوينده كلمه "غار" را در آيه مباركه "فار" مي خواند كه به معني "موش" مي باشد كه غلط خواني قرآن اگر به عمد باشد كفر است. بنده از شما خواهش مي كنم كه اين اشتباهات اصلاح شود تا باعث آبرو ريزي براي ما شيعيان نشود. با تشكر فراوان
45 | مشتاق حسين محمدي | Russia - Moscow | ٢٠:٣٣ - ١٨ دي ١٣٨٩ |
من داستان پيشاور را به صورت صوتي ام پي 3 فقط دو شب را گوش دادم ، و خيلي جالب بود ، و حالا مي خوام اين داستان رو كامل بخوانم كه از خداوند مي‌ خوام من رو براي خواندن اين كتاب با ارزش موفق كنه
46 | علي احمد ابراهيمي | Afghanistan - Herat | ١٥:٤٠ - ١٤ اسفند ١٣٨٩ |
فقط ميخوام لعنت كنم دشمنان اهل بيت را
47 | عبدالشكور | Afghanistan - Kabul | ١٥:٠٧ - ١٢ ارديبهشت ١٣٩٠ |
بنده يکي از شيعيان افغانستان هستم و در شهر کابل زندگي ميکنم. من کتاب شبهاي پشاور را خوانده ام، واقعا کتاب خوبيست و بسياري از سوالات را جواب ميدهد.

تشکر
48 | شيفته ي حقانيت | Iran - Khorramshahr | ١٦:٠١ - ٠٤ خرداد ١٣٩٠ |
با سلام خدمت برادران عزيزم واقعا سايت بسيار پر محتوايي داريد و واقعا جزاكم الله خيرك اين كتاب چنان كتابي است كه زبان قاصر من درخور تعريف از آن و ذهن كوچك من درخور فهم آن نيست... سوالي دارم كه چند سالي است به شدت ذهن من بدان مشغول شده و آن اين است كه چرا برخي اديبان و شاعران و عرفاي ايراني ما سني هستند از جمله جنابان:مولانا,شيخ سعدي,عطار نيشابوري,حكيم عمر خيام و.... و از جمله عرفايي برجسته چون:ابو سعيد ابوالخير,ابوالحسن خرقاني و بسياري از همين دست و حتي در كتب خود مدح خلفا نيز كرده اند در صورتي كه از اشخاصي بزرگ و عارف چون اينان انتظار نميرفت...

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

آيا معرفت آنها به اندازه معرفت شيطان مي رسد ؟! آيا شيطان خدا را به خوبي نمي شناخت ؟ پس چرا سرکشي کرد ؟!

خداوند متعال در قران مي فرمايد «وجحدوا بها واستيقنتها انفسهم»

بنا بر اين علم و معرفت دنيوي و ... دليل بر حقانيت نيست . مخصوصا که شعرا را خداوند متعال در قرآن مورد ذم نيز قرار داده است .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

49 | شيفته ي حقانيت | Australia - Doncaster | ٢١:٥٤ - ١٠ خرداد ١٣٩٠ |
باز هم سلام در مورد پاسخ اول شما هيچ گونه شكي نيست كه شيطان سالها عبادت كرده اما عبادتي ناخالص پس طبيعي است كه معرفتي ناخالص نسبت به خداوند نيز داشته و اينكه شيطان اصلا انسان نبوده و از جنس آتش است و اين افرادي كه من نام بردم انسانند و اشرف مخلوقات و شما ميدانيد كه عارفان و سالكان و مومنان مقامشان از بالاترين فرشتگان نيز بالاتر است چه رسد به شيطان من در اين مورد قانع نشدم اما در مورد قسمت دوم پاسختان بايد بگويم كه درست است كه قرآن برخي شعرا را (نه همه ي آنان را) مورد ذم خود قرار داده است وگرنه نمونه ي بارز آن جناب حسان بن ثابت هستند كه در ثبوت واقعه ي غدير يك نقش اساسي دارند پس بنا به گفته ي شما پيامبر اكرم نيز بايد بنا به قرآن ايشان را مورد ذم خود قرار ميدادند ولي برعكس بسيار نيز تشويقشان فرمودند و بسياري از اين دست موارد ... ولي باز هم در سوالي كه كردم منظورم شاعري معمولي نبود كه در زندگي خود صرفا به شاعري بسنده كند منظورم افرادي است كه در اشعار خود از مفاهيم والاي انساني سخن رانده اند و در اغلب آثار خود انسان را به راه راست آن هم بر اساس آيات قرآن كريم فرا خوانده اند و ضمنا برخي از اينان به طور مثال جناب مولانا (جلاالدين محمد ) عارفي سالك بوده اند كه همين جناب مولانا در مدح حضرت علي (ع) دارند: راز بگشا اي علي مرتضي اي پس سوء القضا حسن القضا و بسياري از اين دست...
در اين مورد هم كه شما اين پاسخ سطحي را داديد اصلا قانع نشدم!!
50 | Momen Abdullah | Iran - Khorramshahr | ٢٤:٤٠ - ١١ خرداد ١٣٩٠ |
جناب شيفته‌ حقانيت
هيچ دليل و سندي بر انتساب شعر «از علي آموز اخلاص عمل» به مولوي وجود ندارد.
بر عكس كاملا واضح است كه او از حاميان معاويه بن هند بوده است.
http://www.rezvansunni.blogfa.com/post-16.aspx

لطفا كمي تحقيقات كنيد و بيش از اين فريب شيادان تلويزيوني را نخوريد.
كمي به اين انديشه كنيد كه بودجه كانالهاي تلويزيوني از كجا مي‌آيد؟ حلال است يا حرام؟
اگر حرام است چگونه ممكن است به شما درس اخلاق دهد؟

مولوي خبيثي بود از خبيثان ابوبكريست كه راه او جز راه عقب افتادگي و جاهليت نيست.
تا نام مولوي در ايران بر قرار است ايران به توسعه علمي و ديني و صنعتي نخواهد رسيد و همچنان قرن ها از نصاري عقب خواهد بود.

الله متعال هيچ گاه به ملتي كه از مولوي تمجيد كند عزت و شرف نخواهد داد.

يا علي
51 | شيفته ي حقانيت | Australia - Doncaster | ١١:٥٣ - ١٤ خرداد ١٣٩٠ |
جناب مومن عبدالله كاملا پيداست كه شما اطلاعاتتان بسيار كم و اندك است اولا جايگاه خود را بشناسيد و ببينيد راجع به چه كسي داريد قضاوت و صحبت مي كنيد دوما از آنجايي فهميدم كه اطلاعات شما كاملا ناقص است كه پيداست مثنوي معنوي را مطالعه نكرديد و نميدانيد كه اين بيت عينا در مثنوي معنوي موجود است و كاملا از روي بي اطلاعي اين حرف را زديد ولي لازم است به عرض جنابعالي و امثال جنابعالي برسانم كه من هم نسخه هاي ايراني و هم نسخه هاي اروپائي آن را مطالعه كرده و علاوه بر آن كتبي همچون فيه ما فيه , مجالس سبعه , ديوان شمس و برخي تفاسير اشعار ديوان شمس را مطالعه كرده و همچنين تفاسير بلند بالا و چند جلدي علامه محمد تقي جعفري و جناب الهي قمشه اي و ... كه توصيه مي كنم كه اگر علامه محمد تقي جعفري را نميشناسيد حتما ايشان را كه از علماي برجسته ي شيعه اند بشناسيد و بعد قضاوت كنيد ضمنا وقت كرديد حتما به آثار جناب مولانا رجوع كنيد ضمنا سني بودن ايشان كه به تازگي دريافتم تقيه بوده دليلي بر توهين شما و امثال شما به ايشان نمي شود كه ايشان را خبيثي ابوبكري تلقي كنيد!!!!!!!! همچنين اگر مطالعه اي بر آثار شيخ قونيه كنيد در خواهيد يافت كه اين مذهب ذره اي بر عقايد توحيدي و معادي و... ايشان تاثيري نگذاشته است.
بيا تا عاشقي از سر بگيريم جهان خاك را در زر بگيريم
بيا تا نوبهار عشق باشيم نسيم از مشك و از عنبر بگيريم
زمين و كوه و دشت و باغ جان را همه در حلوه ي اخضر بگيريم
مسلماني بياموزيم از وي كه ما از نور او صد خط بگيريم
........
در مسلخ عشق جز نكو را نكشند لاغر صفتان زشت خو را نكشند
گر عاشق صادقي زكشتن مگريز مردار بود هر آنچه او را نكشند
.......
در آتش رو در آتش جان ما خوش رو كه آتش با خليل ما كند رسم گلستاني
نميداني كه خار ما بود شاهنشه گلها نمي داني كه جان ما بود جان مسلماني (مولانا جلاالدين محمد بلخي)
بيل
52 | شيفته ي حقانيت | Australia - Doncaster | ١١:٥٧ - ١٤ خرداد ١٣٩٠ |
در ضمن اين جمله ي آخر را از كجا مي گوييد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!! نكند اين هم حديث است يا از جمله ي بزرگان؟؟؟!!!!! لطفا از خود فتوا صادر نكنيد!
53 | سروش صالحي | Iran - Tehran | ٢٤:٣٩ - ١٥ خرداد ١٣٩٠ |
شما چگونه به خود اجازه مي دهي به جناب مولانا به اين صراحت توهين كني در صورتي كه كوچكترين شناختي از سيره ي ايشان و امثال ايشان نداري؟!
و فقط به صرف اين كه اشعاري در يك وبلاگ خوانده اي درباره اش قضاوت مي كني!!! دوست من اول كمي آثارش را مطالعه كن بعد حرف بزن!! بهتره در ضمن سري هم به اين سايت هاي معتبر بزني :
www.mowlana.org
www.iptra.ir/vdcbrhfgbbw.html
fa.wikipedia.org/wiki/جلال‌الدين_محمد_بلخي‎
maulana.parsiblog.com/196969.htm
masnawi.persiangig.com
www.hamdardi.net/thread-6308.html
ghazale-molana.blogfa.com
mowlavi.recent.ir
www.moridemolana.com
www.mowlanayear.ir
www.farhangsara.com/ferfaniran_molanamolavi.htm
www.molananews.com
www.lifeofthought.com/f83.htm
www.shamsomolana.com
yaahagh.com/shaaer/rumi
www.mashaheer.net/archives/000006.html
www.rumionfire.com
و...
باز هم اگه خواستي واست اسم سايت بيارم بد نيست با اين اطلاعات كمت يه سري هم به كتاب پله پله تا ملاقات خدا نوشته ي دكتر عبدالحسين زرين كوب(نه هركس) بزني!
54 | Momen Abdullah | Iran - Khorramshahr | ٠١:٥٨ - ١٧ خرداد ١٣٩٠ |
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب سروش صالحي و شيفته حقانيت
بت پرست تا زماني كه با يكتا پرست مواجه نشده، مست و مبهوت لات و عزي و بعل است. بت پرستان در جمع خود لات و عزي را خدا كنند، ولي در ميان موحدين كفر خود پنهان كنند.
شايد شما در ميان مشتي مفت خور و غارتگر بيت المال بنشينيد و از مولوي و سعدي و ... گوساله طلايي بسازيد و شبكه‌هاي تلوزيوني را آلت تبليغ سني گري قرار دهيد،
ولي اينجا ميدان گاه نوكران و غلامان و سربازان حضرت امام صادق (عليه السلام) است كه باكي از كثرت كفار و مكر منافقين ندارند.
پس اين ضربات سهمگين و مهيب را از كوچك غلامان آن حضرت نوش جان فرماييد كه دير زماني است كه زمانه خرافات و شركيات عايشه و فرزندانش به سر آمده است:
***************
1)) سعي در مخدوش جلوه دادن سند بنده بر حب و شيفتگي مولوي نسبت به معاوية بن هند كرده ايد. آيا شما كه ادعاي مطالعه مثنوي را داريد از آيات شيطاني دفتر دوم بخش 62 او بي‌خبر هستيد؟
http://www.ganjnama.com/View/97/105/8126/%D9%85%D9%88%D9%84%D9%88%DB%8C_Molavi.html
«مولوي - مثنوي معنوي - دفتر دوم - بخش ۶۲»
«در خبر آمد که خال مؤمنان خفته بد در قصر بر بستر ستان .....»

لطفا به بخشهاي بعدي نيز سري بزنيد تا از شيطان پرستي ها و عبادت طاغوت او كمي بيشتر مطلع شويد.
كمي داشتن اطلاعات بد نيست!! هر چه باشد آگاهي سپر ما در برابر شياطين است.
**********
2)) خباثت و خيانت و حماقت و جهالت و خناثت مولوي فقط محدود به حمايت و مدح و ستايش معاوية بن هند نمي شود.
او چون بقيه عبادالعمر مدح دشمنان حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) را اوجب واجبات مي‌‌دانست:

******** حمد و عبادت مولوي مر ديكتاتور باج‌گير را ******
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر اول - بخش ۱۱۷
ديد صديقش بگفت اي آفتاب
ني ز شرقي ني ز غربي خوش بتاب
گفت احمد راست گفتي اي عزيز
اي رهيده تو ز دنياي نه چيز

مولوي - مثنوي معنوي - دفتر اول - بخش ۱۲۸
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر دوم - بخش ۲۳
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر چهارم - بخش ۱۴
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر چهارم - بخش ۱۰۳
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر ششم - بخش ۲۲
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر ششم - بخش ۲۷
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر ششم - بخش ۲۸
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر ششم - بخش ۲۹
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر ششم - بخش ۳۰
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر ششم - بخش ۳۱
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۲۳۷
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۷۳۸
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۸۵۹
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۹۰۱
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۱۱۹۸
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۱۸۷۵
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۲۸۷۱
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۲۹۳۴
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۱۶۲۱
بر رافضي چگونه ز بني قحافه لافم
بر خارجي چگونه غم بوتراب گويم
********* سجده مولوي در برابر جاهلي كه ادعاي خلافت عقل كل را كرد *********
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر اول - بخش ۳
اي مرا تو مصطفي من چو عمر
از براي خدمتت بندم کمر
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر اول - بخش ۶۹
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر دوم - بخش ۲۰
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر دوم - بخش ۲۳
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر سوم - بخش ۱۵۰
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر چهارم - بخش ۶
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر پنجم - بخش ۱۵۳
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۲۹۳۴
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۷۰
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۲۵۸۰
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۲۱۷۵
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۸۱۰
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۱۱۷۲
************* سجده مولوي در برابر صنم غارتگر بيت المال *********
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر دوم - بخش ۲۳
چونک عثمان آن عيان را عين گشت
نور فايض بود و ذي النورين گشت

مولوي - مثنوي معنوي - دفتر چهارم - بخش ۱۹
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۴۱۵
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۱۴۹۳
******* بوسيدن پاي صنمه اهل عمر توسط مولوي *******
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر اول - بخش ۹۸
مصطفي آمد که سازد همدمي
کلميني يا حميرا کلمي
اي حميرا اندر آتش نه تو نعل
تا ز نعل تو شود اين کوه لعل
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر اول - بخش ۱۱۸
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر اول - بخش ۹۹
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر اول - بخش ۱۰۲
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر ششم - بخش ۱۹
مولوي - مثنوي معنوي - دفتر ششم - بخش ۲0
********* اوج حماقت و رذالت مردك رقاص يا همان مولوي بلخي مخنث **********
مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۴۸۶
تو را که در دو جهان مي*نگنجي از عظمت
ابوهريره گمان چون برد در انبانت

مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۱۲۴۶
بولهب را ديدم آن جا دست مي*خاييد سخت
بوهريره دست کرده در دل انبان خويش
بولهب چون پشت بود و رو نبيند هيچ پشت
بوهريره روي کرده در مه و کيوان خويش
بولهب در فکر رفته حجت و برهان طلب
بوهريره حجت خويش است و هم برهان خويش

مولوي - ديوان شمس - غزليات - غزل شماره ۱۶۵۱
بوهريره صفتيم و به گه داد و ستد
دل بدان سابقه و دست در انبان داريم
***************************************************
سند پشت سند.
مدرك پشت مدرك.
دليل پشت دليل.
كه مولوي يك عبدالعمر عبد طاغوت بوده است كه جز دشمني با اهل بيت (عليه السلام) و نفاق و پليدي و خناثت و خباثت و رقاصي هنر ديگري نداشته است.
آيا عجيب نيست كسي كه ادعاي اينهمه مطالعه دارد اينهمه چرنديات و شركيات مولوي مخنث را نديده باشد؟
مشكل چنين شخصي چيست؟
چشمش يا عقلش يا ايمانش؟
و يا شايد پدرش؟
***********
براي آنكه ديگر دنداني در دهانتان نماند و در برابر ذوالفقار حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) تكه تكه شويد به اين صفحه مراجعه كنيد:
http://www.shia-forum.com/forum/archive/index.php/t-4316.html
*************************************
و اما در جواب سروش صالحي كه چندين بلاگ مستهجن و مبتذل را پاسخ بنده حقير قرار مي‌دهد همين دو صفحه كافي است:
http://www.maktabvahy.com/showart.aspx?id=5
و
http://www.borhannews.com/news/?p=128
****************
و اما در باب زرين كوب شما را به كتاب اسماعيل رائين رجوع مي‌دهم كه اسناد ماسون بودن او را علني كرده است:
«فراموشخانه و فراماسونري درايران»، تاليف اسماعيل رائين
*********
«در ضمن اين جمله ي آخر را از كجا مي گوييد؟؟؟؟؟؟»
از كتاب الله متعال قرآن كريم:
«الذين يتخذون الكافرين اولياء من دون المومنين ايبتغون عندهم العزه فان العزه لله جميعا»

آري. مي‌دانم كه سخن قرآن بر شما سخت است و گران.
ولي اين را بدانيد كه عزت نزد خداوند است نه كفاري چون رقاص مخنث رومي.


يا علي
55 | مجيد م علي | United States - Fremont | ١٠:١٨ - ١٧ خرداد ١٣٩٠ |
با سلام
در اينك مولوي انساني بزرگ بوده هيچ شكي نيست . البته خداكند اين بزرگي از طرف خود الله سبحان تعالي هم باشد وگر نه اين بزرگي از طرف مردم به هيچ نخواهد بود.
در اينكه مذهب ايشان سني بوده اند هيچ شكي نيست مگر اينكه در اواخر عمر به مذهب حق گرويد باشد ولي تقيه كرده باشد كه شك دارم .
اما اگر نه ... چي انوقت مثل اين مي مانند كه شخصي در وسط امواج پر طلاطم دريا و در حال غرق شدن ياشد و كسي را غريق نجات بيابي كه اصلاً خودش شنا كردن بلد نباشد .
حرف اين است كه جناب مولوي و امثالهم چرا خود را نجات ندادند .

معك يا اخي مومن عبد الله

لبيك يا علي
56 | بنده مولا | Iran - Tehran | ١٦:١٤ - ١٧ خرداد ١٣٩٠ |
لطفاً به وبلاگ اينجانب مراجعه فرماييد. در لينک زير مي توانيد پاسخي بر تشيع مولانا بيابيد.

http://zirekherghehsoofi.blogfa.com/post-59.aspx
57 | سروش صالحي | Iran - Tehran | ١٦:١٦ - ١٧ خرداد ١٣٩٠ |
مومن مثلا عبدالله خيلي پليدانه عقايد وهابي گري خويش را بروز دادي!!!!
اصلا تو شيعه هستي يا يك تفرقه انداز كافر وهابي؟؟؟!! كه همانند نژاد پرستان خونخوار شيعه بودن خود را به رخ ميكشي؟؟؟!! مثال تو مثال كساني است كه در برابر قرآن ناطق حضرت اميرالمومنين علي (ع) قرآن ها را به نيزه كردند...
58 | مريد مولانا | Iran - Tehran | ١٦:٢٤ - ١٧ خرداد ١٣٩٠ |
واقعا كه مومن عبدالله شخص بسيار خشك مقدس و كم اطلاعاتي هستي كه چشم خود را بسته و هر حرف مفتي را به زبان مي آوري؟؟ بگو جرات رويارويي با حقيقتي محض چون اين پاكان را نداري اما احمق چرا به نام قرآن اين توهين ها را مي كني؟؟!!!
59 | بنده مولا | Iran - Tehran | ٠٨:٤١ - ١٨ خرداد ١٣٩٠ |
مولانا در آغاز دفتر اول مثنوي معنوي در اولين داستان ـ داستان شاه و كنيزك ـ مسئله پير ـ حكيم حاذق (ابيات 63ـ65) را طرح مي‌كند؛ سپس به لقب حضرت علي(ع)، يعني «مرتضي» اشاره مي‌كند و امام را مولاي قوم مي‌نامد.
«مرحبا يا مجتبي يا مرتضي

ان تغب جاءالقضا ضاق الفضا

انت مولي القوم من لا يشتهي

قد ردي كلا لئن لم ينته»

(مثنوي معنوي، دفتر اول ـ ابيات 99 ـ 100)

مولانا در داستان دوازدهم در پايان دفتر اول مثنوي، در توصيف صاحب نفس مطمئنه، در ابيات 3721ـ 3991 به تفصيل راجع به حضرت علي(ع) به عنوان مصداق ولي خاصه سخن مي‌گويد و در دفتر ششم مثنوي معنوي، بار ديگر مفاد حديث نبوي را در باب حضرت علي(ع) طرح كرده در مورد ولايت حضرت مي‌گويد:
گفت هركو را منم مولا و دوست

ابن عم من علي مولاي اوست

(مثنوي معنوي، دفتر ششم، بيت 4538)

به اين ترتيب، مثنوي مولوي با اصل ولايت علي(ع) آغاز مي‌شود و پايان مي‌يابد.
60 | بنده مولا | Iran - Tehran | ٠٨:٤٢ - ١٨ خرداد ١٣٩٠ |
مولانا در آخرين داستان دفتر اول مثنوي معنوي ـ داستان دوازدهم ـ در وصف حضرت علي(ع) گويد:
1ـ اميرالمؤمنين (عنوان آغازين داستان دوازدهم ـ خدو انداختن خصم در روي اميرالمؤمنين علي(ع))

2ـ اخلاص عمل (مصرع اول بيت 3721)
«از علي آموز اخلاص عمل»

3ـ علي شير حق (مصرع دوم بيت 3721)
«شير حق را دان منزه از دغل»

4ـ علي افتخار هر نبي (مصرع دوم بيت 3723)
«افتخار هر نبي و هر ولي»

5ـ علي افتخار هر ولي (مصرع دوم بيت 3723)
«افتخار هر نبي و هر ولي»

6ـ علي رخي كه ماه بر آن سجده آورد (بيت 3724)
«آن خدو زد بر رخي كه روي ماه

سجده آرد پيش او در سجده‌گاه»


7ـ علي شير رباني (بيت 3732)
«در شجاعت شير ربانيستي

در مروت خود كه داند كيستي»


8ـ علي عقل و ديده محض (بيت 3745)
«اي علي كه جمله عقل و ديده‌اي

شمه‌اي واگو از آنچه ديده‌اي»


9ـ باز عرش (بيت 3750)
«باز گو اي باز عرش خوش‌شكار

تا چه ديدي اين زمان از كردگار»


10ـ علي مدرك غيب (بيت 3751)
«چشم تو ادراك غيب آموخته

چشم‌هاي حاضران بردوخته»
61 | بنده مولا | Iran - Tehran | ٠٨:٤٢ - ١٨ خرداد ١٣٩٠ |

11ـ علي مرتضي (مصرع اول بيت 3757)
«راز بگشا اي علي مرتضي»

12ـ علي حسن‌القضا (مصرع دوم بيت 3757)
«اي پس از سوءالقضا حسن‌القضا»

13ـ علي قرص ماه (ولايت قمريه) (ابيات 3759ـ3761)
«از تو بر من تافت پنهان چون كني

بي‌زبان چون «ماه» پرتو مي‌زني

ليك اگر در گفت آيد قرص ماه

شبروان را زودتر آرد به راه

از غلط ايمن شوند و از ذهول

بانگ مه غالب شود بر بانگ غول»


14ـ علي ضياء اندر ضياء (بيت 3762)
«ماه بي گفتن چو باشد رهنما

چون بگويد شد ضياء اندر ضياء»


15ـ علي باب مدينه علم (علي باب ولايت محمديه) (بيت 3763)
«چون تو بابي آن مدينه علم را

چون شعاعي آفتاب حلم را

(پيامبر (ص)) اشاره به حديث شريف نبوي «أنا مدينة العلم و علي بابها فمن اراد العلم فليأت الباب». (فروزانفر، احاديث مثنوي، بيت 1361).


16ـ علي باب رحمت (مصرع اول بيت 3765)
«باز باش اي باب رحمت تا ابد»

17ـ علي بارگاه ما له كفوا احد (مصرع دوم بيت 3765) «بارگاه ما له كفوا احد»

18ـ علي به مثابه خورشيد (شيخ كامل) (ابيات 3773ـ3775)
«گفت فرما يا اميرالمؤمنين

تا بجنبد جان به تن در چون جنين

چون جنين را نوبت تدبير رو

از ستاره سوي خورشيد آيد او

چون كه وقت آيد كه گيرد جان جنين

آفتابش آن زمان گردد معين»

اشاره به ولايت شمشير علي(ع) به خاطر آن كه از اهل بيت است. ولايت قمريه او را با ولايت شمسيه حضرت مصطفي(ص) يكسان دانسته است. از سوي ديگر، اشاره مي‌كند كه شيوخ ديگر همچون ستاره‌اند و علي(ع) همانند خوشيد كه مظهر «شيخ كامل» است. (شرح كبير آنقروي ـ ج 3 ـ ص 1363)

19ـ علي به مثابه آفتاب ولايت (ولايت شمسيه)
همچون امام مهدي(عج) در مثنوي معنوي و مقالات شمس. شمس تبريزي نيز در مثنوي مولوي به آفتاب تشبيه شده است. با تمسك به ولايت علوي، سالك روح سلوك را درمي‌يابد.

«چون كه وقت آيد كه گيرد جان جنين

آفتابش آن زمان گردد معين

اين جنين در جنبش آيد ز آفتاب

كافتابش جان همي بخشد شتاب»

(ابيات 3775ـ 3776)
جنين (سالك مبتدي) از ستارگان (مرشدان پايين‌تر از ولايت علوي) جز نقش، چيز ديگري كسب نكرده تا زماني كه آفتاب (علي ـ ولايت علوي) بر آن جنين (سالك) بتابد و تربيت حقيقي او آغاز شود.

20ـ پيوند باطني سالكان با ولايت علوي (بيت 3779)
«از ره پنهان كه دور از حس ماست

آفتاب چرخ را بس داده‌هاست»

منظور از آفتاب، ولايت علوي است.
جنين (سالك) از راهي پنهان با آفتاب (ولايت علوي) پيوند مي‌يابد كه اين راه از حيطه حواس ظاهري بيرون است.

21‌ـ علي به مثابه راه ولايت (ابيات 3781ـ 3782)
«آن رهي كه سرخ سازد لعل را

وان رهي كه برق بخشد لعل را

وان رهي كه پخته سازد ميوه را

وان رهي كه دل دهد كاليوه را»

(اشاره به سوره «والعاديات» كه در شأن امام علي(ع) نازل شده است)

22ـ علي باز پرافروخته (مصرع اول بيت 3783)
«باز گو اي باز پرافروخته»

23ـ علي، دست‌پرورده شاه حقيقي جهان هستي (مصرع دوم بيت 3783)
«با شه و با ساعدش آموخته»

24ـ علي، باز عنقاگير شاه (بيت 3784)
«باز گو اي باز عنقا گير شاه

اي سپاه اشكن به خود، ني با سپاه»


25ـ علي، امت واحده (بيت 3785)
«امت وحدي يكي و صد هزار

باز گو اي بنده بازت را شكار»

اشاره به آيه «كان الناس امة واحده» (سوره بقره، آيه 213)
و آيه «ان ابراهيم كان امة قانتا» (سوره نحل، آيه 120)
همه خلق بالقوه و بعضا بالفعل تحت ولايت علوي هستند؛ همان ولي كه خاشع خداوند است.
62 | بنده مولا | Iran - Tehran | ٠٨:٤٣ - ١٨ خرداد ١٣٩٠ |

26ـ علي، بنده خداوند (بيت 3786)
«گفت من تيغ از پي حق مي‌زنم

بنده حقم نه مأمور تنم»


27ـ علي، شير حق (مصرع اول بيت 3787)
«شير حقم نيستم شير هوا»

28ـ فعل علي، گواه دين او (مصرع دوم بيت 3787)
«فعل من بر دين من باشد گوا»

29ـ علي، مظهر و مصداق صادق اراده و فعل الهي (بيت 3789)
«ما رميت اذ رميتم در حراب

من چو تيغم آن زننده آفتاب»

مصرع اول، اشاره دارد به آيه 77 سوره انفال: «ما رميت اذ رميت و لكن الله رمي»

30ـ علي فاني فالله و باقي بالله (مصرع اول بيت 3790)
«رخت خود را من زره برداشتم»

31ـ توحيد علي، توحيد ذاتي صمداني، نه توحيد عددي (مصرع دوم بيت 3790)
«غير حق را من عدم انگاشتم»

32ـ علي، سايه الهي (مصرع اول بيت 3791)
«سايه‌ام كه خدايم آفتاب»
علي(ع) ولايت خويش را از ولايت الهي گرفته است.

33ـ علي، حاجب بارگاه احديت (مصرع دوم بيت 3791)
«حاجبم من نيستم او را حجاب»

34ـ وجود علي، سرشار از گوهرهاي وصال (مصرع اول بيت 3792)
«من چو تيغم پر گهرهاي وصال»

35ـ علي، حيات‌بخش (مصرع دوم بيت 3792)
«زنده گردانم نه كشته در قتال»

36ـ علي، صاحب ذات رفيع‌الدرجات و اخلاق الهي (بيت 3793)
«خون نپوشد گوهر تيغ مرا

باد از جا كي برد ميغ مرا»

اكبرآبادي، شارح مثنوي مي‌گويد: تيغ و ميغ، عبارت از ذات رفيع‌الدرجات حضرت اميرالمؤمنين(ع) است و باد، كنايه از اخلاق نفساني و گوهر تيغ، عبارت از اخلاق الهي؛ حاصل آن‌كه اوصاف نفساني بر صفات كماليه حضرت علي(ع) غالب نمي‌آيد».
(شرح مثنوي ولي‌الله اكبرآبادي، دفتر اول، ص 307)

37ـ علي، كوه حلم و صبر و داد (بيت 3794)
«كه نيم كوهم ز حلم و صبر و داد

كوه را كي در ربايد تندباد»


38ـ هستي علي از بنياد شاه حقيقي (بيت 3797)
«كوهم و هستي من بنياد اوست

ور شوم چون كاه بادم باد اوست»


39ـ سردار وجود علي، عشق احد (بيت 3798)
«جز به باد او نجنبد ميل من

نيست جز عشق احد سرخيل من»


40ـ علي، كاظم غيظ (بيت 3799)
«خشم بر شاهان شه و ما را غلام

خشم را هم بسته‌ام زير لگام»


41ـ علي، غرق نور (مصرع اول بيت 3801)
«غرق نورم گرچه شد سقفم خراب»

42ـ علي، گلشن الهي (مصرع دوم بيت 3801)
«روضه هستم گرچه گشتم بوتراب»

43ـ احب الله، نام علي (بيت 3803)
«تا احب الله آيد نام من

تا كه ابغض لله آيد كام من»


44ـ بخشش علي، مصداق اعط‌الله (مصرع اول بيت 3804)
«تا كه اعطالله آيد جود من»

45ـ امساك علي، مصداق امسك لله (مصرع دوم بيت 3804)
«تا كه امسك لله آيد بود من»
ابيات 3803 و 3804، مقتبس است از حديث «من اعطي لله و منع لله و ابغض لله و انكح لله، فقد استكمل الايمان». هر كس براي خدا ببخشد و براي خدا امساك كند و براي خدا دوست بدارد و براي خدا دشمن بدارد و براي خدا ازدواج كند، همانا ايمانش كمال يافته است». (فروزانفر، احاديث مثنوي، ص 37، 1361).

46ـ وجود علي، سراسر از براي خدا (مصرع دوم بيت 3805)
«جمله لله‌ام نيم من آنِ كس»
اراده علي(ع) در اراده حق، فنا و بقا يافته است.

47ـ عمل علي از براي حق، حاصل علم شهودي او از باري تعالي (بيت 3806)
«و آنچه لله مي‌كنم تقليد نيست

نيست تخييل و گمان، جز ديد نيست»

علم علي(ع) علم شهودي است، نه علم حصولي.

48ـ دست علي بسته بر دامان حق (بيت 3807)

«ز اجتهاد و از تحري رسته‌ام

آستين بر دامن حق بسته‌ام»

49ـ وجود علي ملكوت لاهوت و شاهد مدار حق تعالي (بيت 3808)
«گر همي پرم همي بينم مطار

ور همي گردم همي بينم مدار»


50ـ علي، صاحب ولايت قمريه و حضرت حق ولي مطلق شمسيه (مصرع دوم بيت 3809)
«ماهم و خورشيد پيشم پيشوا»

51ـ علي، دروازه علم الهي (مصرع اول بيت 3841)
«اندرآ من در گشادم مر ترا»
هر كس خواهان مرتبه اعلاي وصال حق تعالي باشد، بايد از باب ولايت علي(ع) وارد شود. اشاره به حديث نبوي در شأن اميرالمؤمنين علي(ع): «أنا مدينة العلم و علي بابها، فمن اراد المدينه و الحكمه فليأتها من بابها»؛ من شهر دانشم و علي دروازه آن، هركه بخواهد بدين شهر و فرزانگي درآيد، بايد از دروازه آن درآيد. (فروزانفر، احاديث مثنوي، ص 37، 1361).

52ـ علي، بخشنده گنج‌هاي جاودان به پيروان وفادار ولايت علوي (بيت 3823)
«پس وفاگر را چه بخشم تو بدان

گنج‌ها و ملك‌هاي جاودان»


53ـ علي، خواجه روح (بيت 3942)
«ليك بي غم شو شفيع تو منم

خواجه روحم نه مملوك تنم»


54ـ علي، رادمرد رادمردان (بيت 3943)
«پيش من اين تن ندارد قيمتي

بي تن خويشم فتي ابن الفتي»


55ـ علي، راهنماي اميران و ثمربخش درخت خلافت (ابيات 3946ـ3947)
«زان به ظاهر كوشد اندر جاه و حكم

تا اميران را نمايد راه و حكم

تا اميري را دهد جاني دگر

تا دهد نخل خلافت را ثمر»


56ـ علي با خوي الهي، ترازويي در عدالت و درستي (مصرع اول بيت 3981)
«تو ترازوي احد خود بوده‌اي»

57ـ ولايت علي، ميزان ولايت همه واليان نور (مصرع دوم بيت 3981)
«بل زبانه هر ترازو بوده‌اي»

58ـ نور ولايت علي، نشأت‌گرفته از نور ولايت مطلقه حضرت حق (بيت 3983)
«من غلام آن چراغ چشم جو

كه چراغت روشني پذرفت ازو»


59ـ علي، گوهر درياي نور حضرت حق (بيت 3984)
«من غلام موج آن درياي نور

كه چنين گوهر برآرد و ظهور»
63 | بنده مولا | Iran - Tehran | ٠٨:٤٤ - ١٨ خرداد ١٣٩٠ |
مولانا در دفتر ششم مثنوي معنوي، امام حسين(ع)، سالار شهيدان و اهل بيت را شاهان دين و عاشورا را روز عزاي جان و برتر از قرني معرفي مي‌كند.
وي عشق به امام حسين(ع) را در ادامه عشق به پيامبر(ص) دانسته، هم‌چنان كه عشق به گوش، عشق به گوشواره را در پي دارد. (ابيات 790ـ 792)
«روز عاشورا نمي‌داني كه هست

ماتم جاني كه از قرني به است

پيش مؤمن كي بود اين غصه خوار

قدر عشق گوش، عشق گوشوار

پيش مؤمن ماتم آن پاک روح

شهره‌تر باشد ز صد توفان نوح»

مولانا در ادامه، روح امام حسين(ع) را روح سلطاني؛ يعني همان روح قدسي و اعلي مرتبه ارواح توصيف مي‌كند. (ابيات 797 ـ 798)
«روح سلطاني ز زنداني بجست

جامه درانيم و چون خاييم دست

چون كه ايشان خسرو دين بوده‌اند

وقت شادي شد چو بشكستند بند»


لذا به قول مرحوم استاد جلال‌الدين همايي؛ «اساس تشيع كه معرفت علي و خاندان رسول باشد، در روح مولوي كاملا رسوخ داشت. همان‌‌گونه كه در روح بسياري از علما و بزرگان اهل سنت و جماعت و حتي ائمه اربعه وجود داشت، اما در پرده تعصبات جاهلي و سياست‌هاي شوم پوشيده شده است».
(جلال‌الدين همايي، مولوي چه مي‌گويد، ص 56)
هر يك از دفاتر شش‌گانه مثنوي مولوي، شامل دوازده داستان بلند (Discourse) و در مجموع 72 داستان است.

تكرار عدد دوازده در شش دفتر مثنوي معنوي، اتفاقي نيست، بلكه اشارتي به دوازده امام از اهل بيت نبوت و رسالت است و عدد 72 اشاره به شهداي كربلاست كه در سماع مولويه نيز از آنان به نام «شهداي دشت كربلا» ياد مي‌شود. در مقبره حضرت مولانا در قونيه نيز نام چهارده معصوم در گرداگرد سقف حك شده است كه به وضوح، بيانگر تشيع حضرت مولانا، جلال‌الدين محمد بلخي خراساني است.
64 | بنده مولا | Iran - Tehran | ٠٩:٠١ - ١٨ خرداد ١٣٩٠ |
علت‌ عاشق ز علت‌ها جداست (تحليلي درباره حكايت شاعر شيعه اهل حلب در مثنوي معنوي)

اشاره:
شاعري شيعي يك روز عاشورا وارد شهر حلب انطاكيه مي‌شود، مي‌بيند كه در كنار دروازه شهر مردم ازدحام كرده و سخت مشغول عزاداري هستند. از فردي مي‌پرسد: اين‌ها براي چه كسي عزاداري مي‌كنند؟ او را به من معرفي كنيد، تا در وصفش شعري و مدحي بگويم. مردم پاسخ مي‌دهند كه او امام حسين عليه‌السلام است كه در دوره يزيد به شهادت رسيده است. شاعر تعجب مي‌كند و مي‌گويد: اگر امام عليه‌السلام آن زمان شهيد گشته چرا مردم امروز كه چند قرن از آن واقعه مي‌گذرد، با خبر شده‌اند. اين حكايت طنزآميز مستمسكي مي‌شود تا مولوي غافلان و كساني را كه از خود غافلند، نقد كند.

داستان شاعر شيعه اهل حلب و عاشورا كه مولانا آن را در دفتر ششم مثنوي آورده است، سؤالاتي چند را به ذهن متبادر مي‌سازد. مهم‌ترين سؤال اين است كه اصولاً چرا مولوي اين داستان را در مثنوي خود ذكر مي‌كند؟ به نظر مي‌رسد در پاسخ به اين سؤال، نخست بايد به چند سؤال ديگر پاسخ داد. شايد از خلال پاسخ به آنها، تا حدودي علت پرداختن مولوي به اين حكايت نيز مشخص گردد. اصولاً مذهب مولانا چيست؟ آيا مولوي به خاطر ماهيت مذهب خود كه شيعه اماميه اثناعشريه است، به روايت عاشورا اشاره مي‌كند؟ اينك وجوهي كه به ذهن متبادر مي‌شود:

1- در پاسخ بايد گفت: تعلق خاطر مولانا به حضرت اميرالمومنين عليه‌السلام در جاي جاي مثنوي و ديوان كبير كه در آن حتي اشاره‌اي مستقيم به شهيدان كربلا (كجاييد اي شهيدان خدايي/ بلاجويان دشت نينوايي) مشاهده مي‌شود، اين ديدگاه را كه مولوي شيعه بوده، تقويت نموده است. حتي مرحوم جلال‌الدين همايي در «مولوي‌نامه1» تحت عناويني چون: تشيع مولوي، داستان خدو انداختن خصم بر روي اميرالمومنين عليه‌السلام، عقيده مولوي در حق خاندان و اهل بيت عليهم‌السلام و داستان باغبان و جدا كردن صوفي و فقيه و علوي از يكديگر در دفتر دوم مثنوي و موارد ديگر، در اين خصوص در صدد است تا موضوع مذهب مولوي را روشن و آشكار نمايد.

اشعاري نظير:

راز بگشا اي علي مرتضي
اي پس از سوء القضا حسن القضا

و يا:

از علي آموز اخلاص عمل
شير حق را دان منزه از دغل

و نيز اشاره او به حديث: من كنت مولا فهذا علي مولاه در جريان غديرخم:

زين سبب پيغمبر با اجتهاد
نام خود و آن علي مولا نهاد
گفت هركو را منم مولا و دوست
ابن‌عم من علي، مولاي اوست

و اينكه امام حسن عليه‌السلام و امام حسين عليه‌السلام را گوشواره عرش رباني مي‌خواند:

چون كه سبطين از سرش واقف بدند
گوشوار عرش رباني شدند

كه در جريان حكايت شاعر شيعي اهل حلب هم تكرار شد:

پيش مؤمن كي بود اين قصد خوار
قدر عشق گوش، عشق گوشوار

منظور از قصه، واقعه كربلا و عشق گوشوار، عشق امام حسين عليه‌السلام به عنوان گوشواره عرش الهي بر مفاد حديث نبوي صلي‌‌الله عليه ‌و آله است.
65 | بنده مولا | Iran - Tehran | ٠٩:٠٢ - ١٨ خرداد ١٣٩٠ |
مرحوم جلال‌الدين همايي، با اشاره به موارد فوق در مثنوي مي‌گويد: در عمق افكار و عقايد مولوي و گفته‌هاي او در مثنوي جنبه‌يي از محبت و هواخواهي علي و آل علي و خاندان پيغمبر اكرم صلوات الله عليهم اجمعين دريافته‌ام كه مي‌توان آن را با اساس و پايه اصلي تشيع به معني عام كلمه تطبيق كرد.2 البته مقصود استاد همايي همان تشيع مصطلح نيست. زيرا مولوي از لحاظ مذهب فقهي بيش‌تر به آرا حنفي و شافعي متمايل است و به عقيده مرحوم فروزانفر از آنجا كه مولانا بخشي از دوران تحصيل علوم ديني خود را در مدرسه حلاويد كه مركز عمده حنفي‌ها بوده و استاد كمال الدين ابوالقاسم فقيه حنفي آن مدرسه بوده، لذا بايد مولانا رشته فقه و علوم مذهب را در نزد وي تحصيل كرده باشد.3 اما نبايد ترديد كرد كه مذهب مولانا پس از آشنايي با شمس تبريزي و غيبت او، مذهبي ديگر است كه مذهب عشق گفته مي‌شود:

علت عاشق ز علت‌‌ها جداست
عشق، اسطرلاب اسرار خداست

در نفحات‌الانس جامي نقل شده كه وقتي نزد سراج‌الدين قونوي تقرير كردند: مولانا گفته است كه من با هفتادوسه مذهب يكي‌ام، چون صاحب غرض بود خواست كه مولانا را برنجاند و بي‌حرمت كند، يكي از نزديكان خود كه دانشمند بزرگي بود بفرستاد كه بر سر جمع از مولانا بپرس كه تو چنين گفته‌اي؟ اگر اقرار كند او را دشنام بده و برنجان. آن كس بيامد و برملا سؤال كرد كه شما چنين گفته‌ايد كه من با هفتادوسه مذهب يكي‌ام، گفت: گفته‌ام. آن كس زبان بگشاد و دشنام و سفاهت آغاز كرد. مولانا بخنديد و گفت: با اين نيز كه تو مي‌گويي يكي‌‌ام.4

2- وجه ديگري كه براي نقل اين داستان در مثنوي به ذهن مي‌رسد، همان ديدگاهي است كه مولانا به خاطر آن حكايت و داستان‌هاي ديگر مثنوي را آورده و به تحليل و اغلب عبرت‌گيري و تذكر عرفاني و معنوي را خلاقي و تأويلي آنها پرداخته است. احتمالاً شكايت شاعر شيعه حلب و عاشورا نخستين بار در مثنوي ذكر شده و از آنجا كه جنبه‌اي از طنزي نيز داشته، عبيد زاكاني نيز آن را از مولانا گرفته و و در كتاب‌هاي خود آورده است.5 بنابراين تنها نكته‌اي كه مولانا را به سوي اين داستان جلب كرده همان وجه طنزي كه در غالب حكايات مثنوي جاري است، مي‌باشد. ضمن آنكه مولانا از موضوع غفلت مردم در خبر يافتن از واقعه كربلا پس از چند قول استفاده مي‌كند و آن را مورد نكوهش قرار مي‌دهد:

پس عزا بر خود كنيد اي خفتگان
زان كه بد مرگي‌‌ست اين خواب گران
ور نه‌اي آگه برو بر خود گري
زآنكه در انكار نقل و محشري

همين وجه طنزي به نوعي پرداختن به آسيب‌شناسي نهضت عاشورا را تداعي مي‌كند. چرا كه شيعيان واقعي از اين ديدگاه از اخبار روز جهان اسلام و آنچه بر سر اسلام و مسلمين مي‌آيد، بي‌خبر مي‌مانند و بايد همواره وقايع انساني را كه به نوعي بازندگي معنوي و اعتقادي آنان مربوط است پيگيري نمايند و در برابر آنها واكنش نشان دهند. پيامبر اسلام صلي‌‌الله عليه‌ و آله فرموده است: من سلم ولم يهتم به امور المسلمين فليس بمسلم. (مسلماني كه به امور مسلمانان اهتمامي نداشته باشد، در واقع مسلمان نيست.) مولانا ذيل همين حكايت اين مطلب را به خوبي بيان نموده است:

بايد دانست كه در مثنوي واژه كربلا پنج بار ذكر شده كه هيچ‌كدام به معناي مصطلح آن كه همان اشاره به فاجعه كربلا است، نيامده مانند اشعار زير:

گفت دانم كز تجوع ور خلا
جمع آور رنجتان زين كربلا...6
هين مدو گستاخ در دشت بلا
هين مران كورانه اندر كربلا...7
مسجد ار كرب و بلاي من شوي
كعبه حاجت‌رواي من شوي...8

3- وجه ديگري نيز براي اشاره مولانا به اين واقعه مي‌توان تصور كرد. از آنجا كه ديدگاه مولانا مبتني بر عشق و عرفان به خصوص تحت تأثير جذبات شمس تبريزي بوده كه در مثنوي مكرراً به آن برمي‌خوريم و واقعه كربلا نيز در تحليل حقيقي همان عشق به حقيقت و شهادت در راه محبوب حقيقي و وصال معشوق ازلي است، مولانا به اين واقعه كه اوج از خودگذشتگي و ايثار و فناي في‌الله است علاقه‌مند بوده و با ذكر آن در واقع پيام قلبي خود را به مخاطبين ابلاغ و القاء مي‌كند. البته اين موضوع خاص مولانا هم نبوده و در طول تاريخ ادبيات و شعر عربي و فارسي شاعران و عارفان اسلامي به اين واقعه از بعد عرفاني پرداخته‌اند كه به اشعار عمان ساماني و طالب آملي و محتشم كاشاني و ديگر شاعران مي‌توان اشاره كرد، از جمله طالب آملي در مورد شهيد كربلا سروده است:

به تيغ غمزه از خيل شهيدان
به هر سو كربلا در كربلا داشت
و «نسيمي» مي‌سرايد:
در كربلاي عشق شهيدي كه تشنه رفت
از كوثر زلال تو آب زلال يافت

اصولاً نقش و وظيفه ادبيات، همان تلطيف و بيان متعالي از وقايع و رخدادهاست و تأثيري كه شعر در اين موضوع دارد بر كسي پوشيده نيست، چنانكه ائمه عليهم‌السلام و حضرت اباعبدالله الحسين عليه‌السلام بالاخص خود در جريان واقعه عاشورا و قبل از آن بارها اشعاري از خود و ديگران را به لحاظ اثرگذاري در مخاطب را قرائت كرده‌اند كه برخي تعداد اشعار سروده شده و تمثيل جسته توسط امام حسين عليه‌السلام را بيش از 300 بيت هم دانسته‌اند.9

از جمله اين سروده مشهور كه در روز عاشورا برابر لشكر دشمن خواندند:

الموت خير من ركوب العار
والعار اولي من دخول النار
والله ما هذا و هذا جاري...

(مرگ بهتر از زندگي ننگين است و زندگي در ننگ ولي همراه با اقرار به حق بهتر از ورود در آتش است. به خدا سوگند ننگ و آتش پناه من نخواهند بود.)

اشاره مولانا به اين حكايت، قدر متيقني از هر سه وجه مفروض ياد شده را در بر داشته باشد. به عبارت ديگر مي‌توان چنين انگاشت كه مولانا هنگام سرودن اين حكايت و اشعار، هم در عقيده و مذهب، هم از جهت ديدگاه عبرتي و تأويلي و نيز از بابت اشراف بر محتوا و مضمون واقعه كربلا كه مشحون از عشق و عرفان و ارادت و رابطه مريد و مرادي و سير مراحل كمال (من البقا الي الفنا في الله) واقعه و حماسه بزرگ عاشورا در نظر داشته است.
66 | بنده مولا | Iran - Tehran | ٠٩:١٤ - ١٨ خرداد ١٣٩٠ |
در ابياتي در مثنوي ، مولانا با صراحت تمام ماجراي غدير خم و نصب و خلافت
خاتم اوصيا علي (ع)را روايت مي كند:

زين سبب پيغمبر با اجتهاد نام خود را و آن علي مولانا نهاد

گفت هر كو را منم مولا و دوست ابن عم من علي مولاي اوست

كيست مولي آن كه آزادت كند بند رقيّت ز پايت بركند

چون به آزادي نبوت هادي است مؤمنان را ز انبياء آزادي است

اي گروه مؤمنان شادي كنيد همچو سرو و سوسن آزادي كنيد.


در ديوان كبير نيز در موارد متعددي از مناقب اميرالمومنين (ع) سخن مي گويد :


اقتداي ما به شاه اولياست آنكه نورش مشتق از نور خداست

اي كه داري ديده ي روشن بين جسم و جانش جسم و جان مصطفي است

رهنماي اولين و آخرين آنكه دائم با خداي كبرياست

هر كه بي مهرش بود در راه دين بي تكلّف از گروه اشقياست

از ضياء آفتاب نور او آفتاب و ماه را نور و ضياست

تا بپوشد گرد نعل دلدلش هفت چرخ نيلگون پيشش دوتاست

از صفاتش اوليا حيران شده ذات پاكش فيض بخش انبياست

از نواي مدحتش عشاق را بر مخالف راست صدگونه نواست

«قل تعالوا» از حقش آمد خطاب وز رسول الله علّي با بهاست

اوست سلطان حقيقت زين سبب بر در قدرش همه شاهان گداست

در شريعت عالمان را او دليل در طريقت عارفان را پيشواست

ديوان شمس
67 | بنده مولا | Iran - Tehran | ٠٩:١٦ - ١٨ خرداد ١٣٩٠ |
غير از اين چندين غزل درباره علي (ع) دارد كه هر كس با آن اشعار آشنا باشد ارادت خالصانه مولانا را نسبت به علي (ع) و فرزندانش مي يابد. در غزلي با مطلعِ «اي شاه شاهان جهان الله مولانا علي» يكايك امامان شيعه را بر مي شمرد و به حضرت مهدي (عج) ختم مي كند :

مهدي سوار آخرين، بر خصم بگشايد كمين خارج رود زير زمين الله مولانا علي

تخم خوارج در جهان ناچيز و ناپيدا شود آن شاه چون پيدا شود الله مولانا علي

ديوان شمس

در غزلي ديگر به اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام كه مولانا نورالانوارشان مي شناسد اشاره مي كند و در بيتي در خصوصشان مي گويد:

اهل بيتش جملگي خود بر حقند چشمه نورش علي مرتضي است

غزلي ديگر نيز هست كه در بخشي از آن گفته است:

اي عاشقان اي عاشقان من جان جانان يافتم اي صادقان اي صادقان من نور ايمان يافتم

اي عارفان اي عارفان من مرتضي بشناختم هم درد را درمان شدم هم نيز درمان يافتم

اي مردمان اي مردمان از فرقت آل عبا از چشمه سار چشم خود، درياي عمان يافتم

با حيدر خود حيدرم، بيرون ز حيدر كافرم حق را به حق در من عرف، از شاه مردان يافتم

سرّ نبي مصطفي، دارد علي مرتضي وز دولت آل عبا، ايمان و احسان يافتم

گويد به من آن مدعي، مولا چه آوردي بگو دل يافتم دل يافتم، دل يافتم جان يافتم

و در غزلي ديگر با مطلع:

محرم اسرار حيّ ذوالجلال نام پاكش مرتضي و ايلياست

ديوان شمس

تا انتها فرزندان رسول خدا را يكايك نام مي برد تا حضرت مهدي (عج):

روز و شب دارم هواي عسكري در دلم مهر ولي با ولاست

آن محمد مهدي صاحب زمان حبّذاجاني كه با وي آشناست

التجا دارد بديشان شمس دين آن كه موسي را به معني رهنماست

همچنين نسبت به حضرت سيد الشهدا (ع) و ياران وفادارش در مثنوي و ديوان شمس اظهار ارادت نموده و آن حضرت را «روحي پاك» و سلطاني كه با شهادت جانش از زندان رهايي يافت معرفي مي كند.
روح سلطاني ز زنداني بجست جامه چه درانيم و چون خاييم دست

پيش مؤمن ماتم آن پاك روح شهره تر باشد ز صد طوفان نوح

مثنوي معنوي، دفتر ششم

در ديوان شمس نيز در غزل معروف «كجاييد اي شهيدان خدايي» شهداي كربلا را با متعالي ترين تعبيرات ياد مي كند و مي ستايد.

كجائيد اي شهيدان خدايي بلا جويان دشت كربلايي

كجائيد اي در زندان گشوده بداده و امداران را رهايي

کجائيد اي ز جان و جا رهيده کسي مرعقل را گويد کجايي؟
68 | حميد توتونچيلر | Iran - Namin | ١٩:٣٣ - ٢٠ خرداد ١٣٩٠ |
با تشكر از گرداورندگان
69 | مجيد م علي | United States - Fremont | ١٢:١٦ - ٢٢ خرداد ١٣٩٠ |
با سلام
جناب بنده مولا ( ان شاء الله مولا امير المومنيين عليه سلام نه كس ديگر ) اينكه علي عليه سلام مورد تكريم شيعيان و سني ها هستند شكي نيست اما اينكه جلال الدين رومي توانست اخرت خود را بخير كند مهم است بقول حضرت محمد صلي الله عليه و اله كه در حديث مشهوري فرمودند كه :
عن عوف بن مالك الأشجعي قال : قال رسول الله - صلى الله عليه وسلم - :افترقت اليهود على إحدى وسبعين فرقة ، واحدة في الجنة وسبعين في النار ، وافترقت النصارى على اثنتين وسبعين فرقة ، فإحدى وسبعين في النار ، واحدة في الجنة ، والذي نفسي بيده لتفترقن أمتي على ثلاث وسبعين فرقة ، فواحدة في الجنة ، واثنتان وسبعون في النار . قيل : يا رسول الله
من هم ؟ قال : الجماعة » أخرجه بهذا اللفظ ابن أبي عاصم في السنة / 63 ، وصححه الألباني ، وهو في صحيح سنن ابن ماجه /3226
اولاً سخن حضرت محمد صلي الله عليه و اله هست در ثاني در صحيح سنن اين ماجه امده ثالثاً الاباني هم ستدشو صحيح دونسته


لبيك يا علي
70 | نصرالله "كجاب" | Afghanistan - Kabul | ٠٤:١٩ - ٢٣ خرداد ١٣٩٠ |
من كتاب شب هاي پشاور را درپيدانتوانستم بخاطر که اجاز فروش درکتاب فروشي نيست .
باتشکر ازسايد شما دراين سايد من توانستم که پيداکنم
71 | شيفته ي حقانيت | Iran - Tehran | ١٨:١٩ - ٠١ تير ١٣٩٠ |
جناب بنده ي مولا ديگر ادله را بر اين امر تمام كردند جناب بنده ي مولا از شما بسيار متشكرم من نيز پاسخ برخي سوالات خود در باب ايشان را يافتم اجرتان با مولا علي (ع) موفق باشيد...
72 | امين سحابي | Iran - Tehran | ١٧:٠٩ - ١٥ مرداد ١٣٩٠ |
اين گروه پاسخ به شبهات کيا هستن ؟ از خود موسسه هستن يا بيرون ؟ واقعا باعث تاسفه اين عبارت : " مخصوصا که شعرا را خداوند متعال در قرآن مورد ذم نيز قرار داده است ." واقعا نويسندگان اين مطالب با اين جمله آبروريزي کردن . انقدر آدم دور باشه از قرآن و معارف قرآني ! عزيز من يه نگاهي به تفاسير بندازين ! يه نگاهي به روايات بندازين ! آدم که اينجور قرآن رو نبايد مضحکه افکار سطحي خودش قرار بده . فايلهاي صوتي شبهاي پيشاور نشون دهنده ضعف اين دوستان در زمينه قرآنه . ضمن آرزوي موفقيت براي اين سايت ، از اونجايي که شيعه همواره مظلوم بوده و الان کارش به جايي رسيده که همچين بي سوادايي بايد ازش دفاع کنن ، برادرانه خواهش مي کنم کمي با قرآن انس داشته باشين . کمي با بحار مرحوم مجلسي (ره) مانوس باشين . جلد 76 باب 108 بحار با محوريت آيات پاياني سوره شعراء به روايات پرداخته و حق مطلب رو ادا فرموده . و البته درايت لازمه ، اجتهاد لازمه . مراجعه کنيد از شما حرکت از خدا برکت . استادش هم پيدا ميشه . بازم دعاگوي شما هستم . با خوندن مطالبتون خيلي نگران شدم . مراقب باشين اگه ميخواين از شيعه دفاع کنين آبروشو نبرين . قرآن ياد بگيرين . شما اول بايد روخوني قرآن رو ياد بگيرين . تفسير قرآن تو مرحله بعديه . براتون آرزوي موفقيت دارم .

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

اگر شعرا (از جهت شعر گفتن) مورد مدح قرآن يا روايات هستند ، لطفا بيان كنيد تا مشخص شود .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

73 | امين سحابي | Iran - Tehran | ٠٩:١٠ - ٢٢ مرداد ١٣٩٠ |
سلام عليکم من کجا گفتم شعرا مورد مدح قرآن و روايات قرار گرفتن . شما نوشتين در قرآن مورد ذم قرار گرفتن . منم در جوابتون نوشتم اين حرف از بي سواديتونه . و اين جوابي هم که دادين نشونه ديگري بر بي سواديتونه . مگه هر کي مورد مدح نيست پس مورد ذمه ! و باز هم دليل ديگه بر بي سواديتون اينه که شما بايد براي ادعاتون بينه بيارين . شما يک ادعايي کردين که من اونو انکار کردم ! واقعا ناراحت شدم . به آيت الله حسيني قزويني بفرمايين بزرگوار ! طلبه فاضل تو قم کم نداريم و در ضمن اصلا شما چرا از بحث اصليتون منحرف شدين سر مولوي و فردوسي تو سرو کله هم ميزنين . شما نظرات کاربران رو هدايت کنين به سمت مباحث اصلي . يه عده ميخوان شما رو سر کار بزارن از شبهات درجه اول غافلتون کنن . به معناي واقعي کلمه موفق باشيد . توفيق از جانب خداي اميرالمومنين (ع) در دفاع از حقانيت مذهب اميرالمومنين (ع)

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

به نظر شما آيا آيه كريمه «الم تر انهم في كل واد يهيمون» مدح است ، يا ذم است ، يا هيچ كدام

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

74 | امين سحابي | Iran - Tehran | ٠٨:٠٣ - ٢٤ مرداد ١٣٩٠ |
عليکم السلام اون وقت استثناي 227 شعرا چيه ؟ واقعا نگاه کردن به قرآن انقدر براتون سخته ؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

شما بهتر بود يكبار به متن نوشته ما دقت مي‌كرديد ، تا چنين اشكالي نمي‌گرفتيد .

إِلَّا الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ

در اين آيه از عموم شعرا كه «في كل واد يهيمون وانهم يقولون ما لا يفعلون» تنها يك دسته از شعرا استثنا شده‌اند آنهم با اين شروط :

1- ايمان

2- عمل صالح

3- ذكر كثير

4- انتصار دين بعد از ظلم

و بسياري از شعرا به جز عده اي از آنها داخل در عام و خارج از استثنا هستند .

البته آيا به نظر شما شعرايي كه به اشعار آنها استدلال شده است ، اين خصوصيات را داشتند ؟ مثلا آقاي ... كه به شعر وي استدلال شده است و تاريخ‌نويسان وي را متمايل به همجنس بازي مي دانند ، جزو اين دسته است ؟!

بهتر است به جاي اينكه به دنبال اثبات نظر خود باشد ،‌كمي به دنبال اثبات دين و حقيقت از طريق آيات قرآن باشيد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

75 | امين سحابي | Iran - Tehran | ١٤:٥١ - ٢٥ مرداد ١٣٩٠ |
عليکم السلام .
همين که قبول کرديد عده اي از شاعران ولو يک نفر از حکم کلي استثناء شده است ، غلط بودن اون جوابتون که به "شيفته حقانيت" نوشته بوديد : "مخصوصا که شعرا را خداوند متعال در قرآن مورد ذم نيز قرار داده است . " معلوم ميشه .
و با همين شروطي که ملاحظه کرديد معلوم شد خداوند اصلا هيچ شاعري را ورد مذمت قرار نداده است . بلکه آن عملي را که مورد اغواي مردم مي شود مذمت فرموده است (أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فىِ كُلّ‏ِ وَادٍ يَهِيمُونَ(225)وَ أَنهَُّمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ(226) ) و هيچ شاعري را نيز مدح نکرده است بلکه آن شروطي را مدح کرده است مثل ايمان و عمل صالح و ... که در همه جاي قرآن مدح نموده است . و اين صفات در هر که باشد ممدوح است و اصلا مرام قرآن اين است که هيچ وقت هيچ صنفي را مدح و ذم نکرده است ، بلکه ملاک ومعيار ارائه کرده است تا اهل تعقل خود مصاديق ان را دريابند .
اما جمله شما اين است : "مخصوصا اينکه خداوند شاعران را در قرآن مورد مذمت قرار داده است " و وقتي تذکر مي دهم در جوابم اين را مي نويسيد : "اگر شعرا (از جهت شعر گفتن) مورد مدح قرآن يا روايات هستند ، لطفا بيان كنيد تا مشخص شود ."
بعد وقتي در جواب مي نويسم من کي گفتم مورد مدح هستند اين را مي نويسيد : "به نظر شما آيا آيه كريمه «الم تر انهم في كل واد يهيمون» مدح است ، يا ذم است ، يا هيچ كدام"
شما واقعا مسئله به اين سادگي رو نمي فهميد ؟!
در مورد قسمت آخر جوابتون هم عرض کنم : تاريخ نويسان درباره کدام شاعر چه گفته اند و ... علاقه اي براي ورود به اين بحث ندارم . فقط خواستم معلوم بشه همونطور که عده زيادي هم در مباحثي که با شما مطرح کردن اينو اشاره کردن آشنايي شما به قرآن خيلي سطحيه و اون شاعراني رو هم که شما اينجا دربارشون بحث ميکنين معصوم نيستن ولي شما در اون حدي نيستين که براي اين افراد نقد بنويسين . شما از خط خودتون که دفاع از مکتب والاي اهل بيت عليهم السلام هست خارج نشين و يکي از تکنيکهاي مناظره اينه که فرد وارد مباحثي که تخصصشو نداره نشه به طوري که الان هر کي همين دو صفحه بحثاي شما رو با اين افراد "بنده مولا" و " شيفته حقانيت " و ... ببينه آبروي هممون ميره . با اينکه همينا هم حرفاشون خيلي سطحيه . شما در حد همين شبهاي پيشاور و مباحث مربوطه قدم بردارين و مطمئن باشين که بنا به وعده قرآن پيروزي آز آن شما و مکتب برحق شماست .
76 | شيفته ي حقانيت | Australia - Doncaster | ١٣:٣٥ - ١٠ شهریور ١٣٩٠ |
جناب آقاي امين سحابي قرآن دوست قرآن فهم لازم است خدمت جنابعالي و امثالتون متذكر بشم كه اگه لازمه يك بار ديگه كتاب شبهاي پيشاورو (منتها با دقت به نتيجه گيري و برداشت نويسنده ي آن) مطالعه كنيد تا بفهميد طرح سوال اول بنده كه درباره مهم ترين مسئله از ديدگاه خيلي از علما و دانشمندان كه هميشه مورد بحث است در اين قسمت بيجا نبوده اين كتاب درباره ي مناظره ي عالمي شيعه با سنيان است منتها يك فرد بي خرد بي علم و نادان (مومن عبدالله) با توهين به بزرگترين فقيه و شاعر و عارف مسلمان باعث كشيده شدن بحث به اينجا شد حالا به قول جناب عالي اگه حرفهاي ما در اين باب سطحيه جناب عالي با سند و دليل و مدرك اين رو ثابت كن و دست از لاف زدن بردار شايد امثال جنابعالي از اينكه به فرزانگان كشورشان به همين سادگي توهين مي شود ابايي نداشته و ندارند چون مطالعات افراد نظير شما در اين باب ها ناچيز است حال به جاي گزافه گويي اگر در اين باب پاسخ علمي مي خواهي مي تواني بحث كني و حرفهاي به اصطلاح عمقي خودت رو مطرح كني تا جواب بدم!!!!!
77 | مهرداد | Iran - Tehran | ٠٣:٤٧ - ١٣ شهریور ١٣٩٠ |
سلام

سئوال! - لطفا جواب منطقي بدهيد!


1:طبق کدام جواز شرعي ملاک اصول دين شعرا هستند نه نصوص دين ا...تعالي؟!


2:آيا ملاک تمييز دادن خوب و بد بودن شعرا نظر دين خداست يا ملاک خوب و بد بودن دين خدا نظر شعرا مي باشد؟!


3:طبق کدام دليل هر که شعر گفت مصون از خطا مي شود و معصوم است؟! نمونه: ايرج ميرزا نيز شعر ميگفت!!!



اميدوارم هر کسي لطف کرده و مي خواهد پاسخ بدهد پاسخها را جداگانه و روشن و منطقي بدهند اگر مي توانند و قصد مغلطه و فرار از حقيقت نيست.



التماس دعاي فرج.
78 | مهرداد | Iran - Tehran | ٠٤:٢٦ - ١٣ شهریور ١٣٩٠ |
يک نکته:


آيا هر کسي در مدح اميرالمومنين سلام ا...عليه کاري انجام داد به معني اين است که ولايتش را پذيرفته است و برائت از دشمنانش ميکند؟!


جرج جرداق مسيحي مشهور و صاحب تاليفات فقط يک کتابش 5 جلد در مورد مولاست آن هم چه مدح هايي ..آيا او هم در اصول اعتقادي چون اميرالمومنين است؟! خير... خود او اعتقادش را واضح بيان مي کند يک مسيحي است منتها تعصبش را به نحو ديگري حفظ مي کند به نحوي خطرناک تر!!


بوديسم بت پرست در روز عاشورا در عزاي سيد الشهدا سلام ا...عليه خود را به حد کشتن لطم مي کنند و مي زنند اما آيا اصول اعتقادي امام حسين عليه السلام را هم قبول دارند؟!


تمام هند در روز عاشورا بخاطر ارباب بيکفن ما تعطيل رسمي است اما آيا مذهب رسمي آنها ارتباطي به امام حسين سلام ا...عليه دارد؟! با اين حساب مضحک و مبکي نيست آنها را بر سبيل امام حسين عليه السلام بخوانيم؟!


در طول تاريخ فراوان بزرگان کفار و مشرکان و مسلمان نمايان را مي يابيد که دم از اميرالمومنين زده اند دم از اهل البيت زده اند اما با اينحال در همان اصول اعتقادي خويش مرز خود را حفظ کرده اند!! با اينکه از نظر شما اي بسا خيلي خيلي انديشمند هم بوده اند و در مذهب و دين و مسلک خود و حتي در دنيا پيروان فراواني داشته اند و دارند....اما چون مثلا طرف تعصب ناورا داشته! يا قائل پلوراليسم -همه حقند- بوده است ووو لذا مرز خويش را حفظ کرده است متاسفانه! لذا ولايت اميرالمومنين و برائت از دشمنانش را نپذيرفته! لذا در مذهب خود باقي مانده برخلاف خيلي هاي ديگر که برگشته اند!


جالب است يکي از اتهامات امثال جلال الدين همين صوفي گري و پلورال گري امثال جلال الدين هست که مثلا جلال الدين با هر مسلکي همخواني داشته است شيعه سني بي دين صوفيان جبريون همجنسبازي ووو هر مسلکي!!

اساسا عرفا و فلاسفه که در احاديث مورد مذمت شديد واقع شده اند همگي به جهت بدور ماندن از مکتب اهل البيت عليهم السلام که به فرموده ي رسول خدا تنها راه نجات است از اين تناقضات و کفريات پلورالي و ... زياد داشته اند!

به هر حال مي خواهم اين را بگويم که صرف محبت و بيان فضائل دليل بر قبول ولايت و برائت نيست هم به حکم عقل هم به فرموده ي خود معصومين عليهم السلام! و الا خود عمر بن الخطاب بالاجبار اعتراف بر حقانيت اهل البيت عليهم السلام بعضا کرده است! اما با اينحال دشمن اصلي مولا بوده است يا ديگر دشمنانش!


ببينيد معجزه ي اهل البيت عليهم السلام است که دوست و دشمن همه مدحشان مي کنند اما بايد ديد خود اهل البيت چه مي خواهند! متوجه هستيد؟؟ بايد ديد دين خدا چه مي گويد!-دقت کنيد خواهشا!- نه اينکه اسير اين توهمات افراد گشته با هر کدامشان رنگي بشويم! افراد را که حجيتي نيست!

والسلام.
79 | مهرداد | Iran - Tehran | ٠٤:٢٩ - ١٣ شهریور ١٣٩٠ |
يک نکته:


آيا هر کسي در مدح اميرالمومنين سلام ا...عليه کاري انجام داد به معني اين است که ولايتش را پذيرفته است و برائت از دشمنانش ميکند؟!


جرج جرداق مسيحي مشهور و صاحب تاليفات فقط يک کتابش 5 جلد در مورد مولاست آن هم چه مدح هايي ..آيا او هم در اصول اعتقادي چون اميرالمومنين است؟! خير... خود او اعتقادش را واضح بيان مي کند يک مسيحي است منتها تعصبش را به نحو ديگري حفظ مي کند به نحوي خطرناک تر!!


بوديسم بت پرست در روز عاشورا در عزاي سيد الشهدا سلام ا...عليه خود را به حد کشتن لطم مي کنند و مي زنند اما آيا اصول اعتقادي امام حسين عليه السلام را هم قبول دارند؟!


تمام هند در روز عاشورا بخاطر ارباب بيکفن ما تعطيل رسمي است اما آيا مذهب رسمي آنها ارتباطي به امام حسين سلام ا...عليه دارد؟! با اين حساب مضحک و مبکي نيست آنها را بر سبيل امام حسين عليه السلام بخوانيم؟!


در طول تاريخ فراوان بزرگان کفار و مشرکان و مسلمان نمايان را مي يابيد که دم از اميرالمومنين زده اند دم از اهل البيت زده اند اما با اينحال در همان اصول اعتقادي خويش مرز خود را حفظ کرده اند!! با اينکه از نظر شما اي بسا خيلي خيلي انديشمند هم بوده اند و در مذهب و دين و مسلک خود و حتي در دنيا پيروان فراواني داشته اند و دارند....اما چون مثلا طرف تعصب ناورا داشته! يا قائل پلوراليسم -همه حقند- بوده است ووو لذا مرز خويش را حفظ کرده است متاسفانه! لذا ولايت اميرالمومنين و برائت از دشمنانش را نپذيرفته! لذا در مذهب خود باقي مانده برخلاف خيلي هاي ديگر که برگشته اند!


جالب است يکي از اتهامات امثال جلال الدين همين صوفي گري و پلورال گري امثال جلال الدين هست که مثلا جلال الدين با هر مسلکي همخواني داشته است شيعه سني بي دين صوفيان جبريون همجنسبازي ووو هر مسلکي!!

اساسا عرفا و فلاسفه که در احاديث مورد مذمت شديد واقع شده اند همگي به جهت بدور ماندن از مکتب اهل البيت عليهم السلام که به فرموده ي رسول خدا تنها راه نجات است از اين تناقضات و کفريات پلورالي و ... زياد داشته اند!

به هر حال مي خواهم اين را بگويم که صرف محبت و بيان فضائل دليل بر قبول ولايت و برائت نيست هم به حکم عقل هم به فرموده ي خود معصومين عليهم السلام! و الا خود عمر بن الخطاب بالاجبار اعتراف بر حقانيت اهل البيت عليهم السلام بعضا کرده است! اما با اينحال دشمن اصلي مولا بوده است يا ديگر دشمنانش!


ببينيد معجزه ي اهل البيت عليهم السلام است که دوست و دشمن همه مدحشان مي کنند اما بايد ديد خود اهل البيت چه مي خواهند! متوجه هستيد؟؟ بايد ديد دين خدا چه مي گويد!-دقت کنيد خواهشا!- نه اينکه اسير اين توهمات افراد گشته با هر کدامشان رنگي بشويم! افراد را که حجيتي نيست!

والسلام.
80 | عبدالرحمن | Iran - Tehran | ١٦:٤٧ - ٢٤ آبان ١٣٩٠ |
شيفتگان حقيقت هميشه اگه در جواب كتابي نقدي يامطلبي باشد آنرا هم مطالعه مي كنند. كتاب روزهاي پيشاور را نيز مطالعه بفرماييد. باتشکر
  بعدی [1] [2] [3]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها