2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
مصداق سازی در علائم ظهور امام زمان (علیه السلام)
کد مطلب: ٧٣٥١ تاریخ انتشار: ٠١ اسفند ١٤٠٢ - ١٢:٠٠ تعداد بازدید: 3893
خارج کلام مقارن » عمومی
مصداق سازی در علائم ظهور امام زمان (علیه السلام)

جلسه چهل و هفتم 04/ 1393/11

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه چهل و هفتم 04/ 1393/11

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله.

بحث ما در رابطه با مسئله «بدعت»، و تقسیم بندی آن به «بدعت حسنه» و «بدعت سیئه» بود؛ که توضیح دادیم و نظرات علمای اهل سنت را پیرامون این تقسیم بندی، مفصل مطرح کردیم.

در جلسات گذشته سؤالی مطرح شد مبنی بر اینکه، چرا امیرالمؤمنین بعد از به خلافت رسیدن، این بدعتهای خلفای گذشته را تغییر نداد؟

پیرامون این سؤال، مفصل جواب دادیم و عرض کردیم که شرایط زمان خلافت حضرت امیر علیه السلام به گونه ای تغییر کرده بود که خود حضرت فرمودند:

«قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاةُ قَبْلِي أَعْمَالًا خَالَفُوا فِيهَا رَسُولَ‏ اللَّهِ مُتَعَمِّدِينَ لِخِلَافِهِ نَاقِضِينَ لِعَهْدِهِ مُغَيِّرِينِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى تَرْكِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا كَانَتْ فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ لَتَفَرَّقَ عَنِّي جُنْدِي حَتَّى أَبْقَى وَحْدِي أَوْ قَلِيلٌ مِنْ شِيعَتِيَ الَّذِينَ عَرَفُوا فَضْلِي وَ فَرْضَ إِمَامَتِي مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّه‏ ... وَ اللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ النَّاسَ أَنْ لَا يَجْتَمِعُوا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَّا فِي فَرِيضَةٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اجْتِمَاعَهُمْ فِي النَّوَافِلِ بِدْعَةٌ فَتَنَادَى بَعْضُ أَهْلِ عَسْكَرِي مِمَّنْ يُقَاتِلُ مَعِي يَا أَهْلَ الْإِسْلَامِ غُيِّرَتْ سُنَّةُ عُمَرَ يَنْهَانَا عَنِ الصَّلَاةِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ يَثُورُوا فِي نَاحِيَةِ جَانِبِ عَسْكَرِي»

والیان و خلفای قبل از من (ابوبکر،عمر،عثمان) اعمالی را انجام دادند و عمداً با رسول خدا مخالفت کردند و سفارشات پیغمبر را نقض کردند. و سنت پیغمبر را تغییر دادند. من اگر بخواهم مردم را وادار کنم بر ترک این اعمال خلاف دستور پیغمبر، و بخواهم این سنت های تغییر داده شده را به حالتی که در زمان پیغمبر بود، برگردانم؛ سپاهیان من، از اطراف من پراکنده می شوند و من تنها می مانم. یا با عده کمی از شیعیانم که فضیلت و برتری مرا شناختند و وجوب امامت مرا از کتاب خدا و سنت پیغمبر دانستند، تنها خواهم ماند... به خدا قسم که به مردم دستور دادم که در ماه رمضان، جز برای نماز واجب، اجتماع نکنید.(فقط نمازهای واجب را به جماعت بخوانید). و به مردم اعلام کردم که نمازهای مستحبی را به جماعت خواندن، بدعت است؛ ولی بعضی از سپاهیانم، که در رکاب من نبرد می کردند، فریاد زدند: «ای مسلمین! سنت عمر تغییر داده شد! علی ما را از نماز مستحبی در ماه رمضان، نهی می کند.» من ترسیدم از ناحیه لشگریانم، فتنه و انقلابی برپا بشود.

کافی ج 8 ص 58

مرگ «ملک عبدالله» از نشانه های ظهور امام زمان (علیه السلام)!!

سؤال: اخیراً فوت «ملک عبدالله» پادشاه عربستان را شاهد بودیم؛ آیا مرگ ایشان با ظهور حضرت ولیعصر(عج) ارتباطی دارد؟

جواب: این روایتهایی که مرگ «ملک عبدالله» را از نشانه های ظهور حضرت ولیعصر(عج) معرفی می کند؛ اولاً، صحیح نیست و سند ندارد.

ثانیاً، سند هم داشته باشد، دلالتاً ناقص است. و برای این روایات نمی شود به هیچ وجه جایگاه اعتقادی درست کرد.

ثالثاً، نشر این گونه قضایا هم خلاف شرع است. چون موجب تضعیف اعتقادات مردم می شود.

در طول تاریخ، این گونه قضایا زیاد اتفاق افتاده است. خیلی ها علائم و نشانه هایی را برای ظهور مطرح کردند که هیچ کدام واقعیتی نداشت و منتهی به ظهور حضرت هم نشد.

حتی شما ببینید «سید بن طاووس» که می گوید: «من به قدری خدمت حضرت رسیده ام که با تن صدای حضرت آشنا هستم.»

ایشان در نامه ای به فرزندش محمد، یک روایتی را نقل می کند و می گوید: «نزدیک ظهور، یکی از علما می آید، چنین می کند و چنان می کند. تمام مشخصات آن عالم، در من جمع است! من بر این عقیده هستم که آن عالمی که قبل از ظهور حضرت می آید و زمینه ظهور حضرت را فراهم می کند، من هستم.»

این ادعا در حالی است که هفتصد، هشتصد سال از عمر مرحوم سید بن طاووس گذشته است و هیچ خبری از حضرت ولیعصر نیست.

لذا عزیزان دقت کنند که نشر مطالبی در زمینه ظهور حضرت ولیعصر و علائم ظهور ایشان، و مصداق معین کردن، بازی کردن با اعتقادات مردم است. و ما به هیچ وجه نباید این مطالب را منتشر کنیم.

جمله ای که از آیة الله بهجت معروف شد

یک زمانی، از حضرت آیة الله بهجت، معروف شده بود که ایشان گفته اند: «اگر من قبلاً می گفتم جوانان ما حضرت را می بینند، الآن من می گویم که پیرمردهای ما هم زمان ظهور حضرت را درک می کنند.» سه چهار ماه قبل از رحلت ایشان، من به اتفاق آیة الله خزعلی، رفتیم خدمت ایشان. یکی از سؤالاتی که آقای خزعلی از آقای بهجت پرسیدند، همین سخن معروف شده از ایشان بود.

حضرت آیة الله بهجت فرمود: «نه، من همچین حرفی نزدم. من گفتم: ما قبلاً می گفتیم که امیدواریم جوانان ما حضرت را درک بکنند، الآن از خداوند می خواهیم که پیرمردهای ما هم زمان ظهور را درک کنند.»

متأسفانه بعضی ها می آیند در جملات بزرگان دخل و تصرف می کنند، برخی کلمات را حذف می کنند و یا جابجا می کنند و بعد منتشر می کنند. و این اصلاً زیبنده نیست.

قضیه مرگ «ملک عبدالله» و ارتباطش با ظهور حضرت هم، از این قبیل است. من به جرعت می توانم ادعا کنم که 95% روایاتی که در رابطه با علائم ظهور است؛ در میزان رجالی، فاقد اعتبار است.

قضیه فرج امام زمان، در دست خداوند متعال است و هر زمان که صلاح بداند، دستور ظهور حضرت را صادر خواهد کرد. همان روایتی که امام جواد (علیه السلام) فرمود:

«إن‏ الله‏ يصلح‏ له أمره في ليلة»

همانا خداوند امر ظهور امام زمان را در یک شب فراهم می کند.

الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم عاملى نباطى ؛ ج‏2 ؛ ص231

آنچه که وظیفه ما هست، دعا کردن برای ظهور حضرت است. نه تنها دعا کردن، بلکه ما در روایات داریم که شب که می خوابید به این نیت بخوابید که فردا روز ظهور حضرت مهدی است. یعنی شما باید خودتان را اینگونه آماده کنید. خودتان را آماده کنید برای کمک به آن حضرت.

توصیه ای ویژه آیة الله بهجت

عمده هدف در روایاتی که ما در زمینه ظهور حضرت مهدی داریم، اصلاح خود افراد است. یعنی وقتی انسان احساس می کند که قرار هست که حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه) بیاید، از خود می پرسد که من اگر بخواهم در رکاب حضرت باشم، چه ویژگی هایی را باید داشته باشم؟

یکی از توفیقاتی که خدای عالم به من داد، این بود که یک سال در درس خصوصی آیة الله بهجت شرکت داشتم. در آن یک سال مطالب زیادی از محضر این بزرگوار استفاده کردم. جمعی که پنج، شش نفر بیشتر نبودیم. ایشان بیست دقیقه اول درس مطالب عرفانی مطرح می کرد، یعد بیست دقیقه از روی «جواهر» مطالبی را مطرح می کرد و باز دوباره بر می گشت به مباحث عرفانی.

یکی از نکاتی که ایشان خیلی روی آن تکیه داشت، این بود که می فرمود: وقتی شما برای ظهور حضرت مهدی عج دعا می کنید، بلافاصله برای خودتان هم دعا کنید.

وقتی می گوئید: «اللهم عجل لولیک الفرج»، بلافاصله بگوئید: «و فرجنا به». و از خدا بخواهید که شما را هم جزء یاران حضرت قرار بدهد. چرا که اگر حضرت تشریف بیاورد و شما در صف دشمنان حضرت و کسانی که در مقابل حضرت ایستادند، قرار داشته باشید؛ این آمدن حضرت چه فایده ای برای شما دارد؟!

لذا حضرت آیة الله بهجت تأکید داشتند که در کنار دعا برای فرج امام زمان، برای خودتان هم دعا کنید.

ایشان روزی قضیه ای را برای ما تعریف کرد که برای من خیلی جالب بود. می فرمود: یک شبی یک آقائی به محضر امام زمان مشرف شده بود به حضرت عرض کرد که آقا این همه جمعیت - ظاهراً شب چهارشنبه بوده که جمعیت زیادی در جمکران بوده است – از راه دور و نزدیک آمده اند، همه مشتاق و طرف دار شما هستند. حضرت فرموده بودند: فلانی! اینها هیچ کدام برای من نیامدند. هر کدام برای گرفتاری های خودشان آمده اند.

یکی مریض دارد، یکی خانه می خواهد، یکی اولاد می خواهد،... سپس حضرت به دو نفر اشاره کرده فرمودند: آن دو نفری که آنجا مشغول دعا و مناجات هستند، فقط برای من به جمکران آمده اند. غیر از فرج من، هیچ حاجت دیگری ندارند. از میان این دویست، سیصد هزار نفر فقط دو نفر بخاطر من آمده اند!

لذا ما تلاش کنیم آن مواقعی که قلب ما نرم می شود و اشک در چشمانمان حلقه می زند، به فرمایش امام صادق(علیه السلام) عمل کنیم که فرمود:

«اذا اقشعر جلدك و دمعت عيناك و وجل قلبك فدونك دونك فقد قصد قصدك»

آنگاه كه پوست بدنت لرزيد و چشمانت پر از اشك گرديد و قلبت هراس برداشت، آن حال را خوب نگهدار كه مقصودت حاصل شده است.

عده الداعي، ابن فهد حلی: ص 167

یعنی اگر ما در اوج گرفتاری و شدت باشیم و خدای عالم ما را مخیر کند در برآورده شدن یک حاجت، باید دید که آیا ما گشایش گرفتاری خودمان را می خواهیم یا فرج حضرت مهدی (علیه السلام) را ؟!

یک همچین صحنه ای را جلوی چشم خود مجسم کنیم، مثلاً پدر ما مریض شده، اولاد ما مریض شده و دکترها هم جوابشان کرده اند، یا بدترین گرفتاری ها برای ما پیش آمده، آیا در آن حال، ما دنبال رفع گرفتاری خودمان هستیم یا رفع موانع فرج حضرت مهدی؟! آیا حاضریم فرج حضرت را مقدم بداریم بر حاجت خودمان یا نه؟!

آیا حاضریم در آن شدت گرفتاری که مثلاً به ما گفته شده شما یک دعای مستجاب داری، فرج حضرت مهدی را بر حاجات خودمان مقدم بداریم؟

اگر یک همچین ویژگی در ما هست، باید تلاش کنیم که این ویژگی را در وجودمان افزایش بدهیم و خدا را هم شاکر باشیم و اگر نیست، باید در نیت خودمان و سربازی خودمان برای حضرت ولیعصر- ارواحنافداه- تجدید نظر کنیم!

انگیزه جمع کنندگان روایات علائم ظهور امام زمان (علیه السلام)

سؤال: جمع کنندگان روایات علائم ظهور، چه انگیزه ای از این کار داشتند؟

انگیزه های متعددی پشت این قضیه وجود داشته است. شما ببینید در طول تاریخ، مدعیان مهدویت بیش از مدعیان نبوت بوده است. چون بشارت هایی که از ناحیه رسول اکرم در این رابطه آمده، خیلی زیاد است.

آیة الله صافی گلپایگانی در کتاب «منتخب الأثر» خود، بیش از 3هزار روایت را در زمینه مهدویت از رسول اکرم و ائمه اطهار(علیهم السلام) جمع کرده است.

فشارهایی که بعد از نبی مکرم، از ناحیه حکومتها بر مردم وارد بوده، و سختی ها و گرفتاریهایی که بر مردم تحمیل می شده است؛ مردم را بسیار آزار می داد و مردم همواره دنبال یک عقده گشائی بودند. بهترین راه گریز از مشکلات و گرفتاریها، فرج حضرت مهدی بود. که پیغمبر بشارت آمدنش را برای اصلاح امور داده بود.

نابودی ستم و ستمگران و آمدن مصلح جهانی و برقراری عدالت عمومی، از بزرگترین دعاهای مردم بوده است.

مردم با بیان روایات ظهور امام زمان و گشایش امور، در حقیقت به خود امیدواری می دادند. و این کار را برای خود مایه تسکینی می دیدند. لذا در طول تاریخ، برای ادعای مهدویت و ذکر بی حساب و کتاب روایات علائم ظهور، زمینه کاملاً آماده بوده است. و متأسفانه بزرگان ما خیلی روی این روایات از حیث «سند»، کار نکردند.

سه کتاب عمده، در زمینه حضرت مهدی (ارواحنا فداه)

ما در زمینه حضرت مهدی (ارواحنا فداه) سه کتاب عمده داریم:

1- «کمال الدین و تمام النعمة؛ ابن بابویه»

2- «الغیبة؛ نعمانی»

3- «الغیبة للحجة؛ شیخ طوسی»

این سه کتاب، اصل اصول تمام روایات مهدویت ماست. این سه کتاب را اگر حذف بکنیم، دیگر در زمینه مهدویت چیزی برای ارائه نداریم. زیرا عمده بحثهای مهدویت در این سه کتاب آمده است. و این سه کتاب هم اگر دقت کنید کل موضوعات مهدویت را مطرح کرده اند.

در هر صورت مرگ «ملک عبدالله» و ارتباطش با ظهور حضرت مهدی، چیز جدیدی نبوده و در طول تاریخ ده ها مورد از این مصداق سازی ها بوده و در آینده هم خواهد بود. البته این مصداق سازی و تطبیق سازی روی افراد، خیلی زیبنده نیست. و عزیزان حوزوی هم نباید در نشر اینگونه مسائل اصرار داشته باشند. بلکه باید این گونه علائم ظهور را به نقد بکشند.

چرا که اینگونه روایات علائم ظهور اصلاً سند ندارد و دلالتش هم ضعیف است. می گویند ملک عبدالله! خب، کدام ملک عبدالله؟ آیا پادشاه عربستان است یا کسی دیگر است؟ آیا عبدالله، اسمش است یا صفت است؟ و ده ها موارد دیگر... البته در این چند روزه، علماء خوب وارد شدند و در فضاهای سایبری، تحلیل های زیبائی داشتند و این مسئله را به چالش کشیده و نقد کردند و جوانها را نهی کردند از پرداختن به اینگونه روایات.

اوضاع سیاسی آشفته عربستان سعودی

با توجه به اختلاف درونی دودمان آل سعود، یا به قول بعضی ها، کودتای خاموشی که «ملک سلمان» به راه انداخت و دوباره «صدیری» ها را بر سر کار آورد و مسلط کرد، احتمال اینکه درگیری ها اوج بگیرد و مشکلات در داخل عربستان فراتر از آنچه که تصور می شد بشود، خیلی زیاد است. و فروپاشی دودمان آل سعود بعد از مرگ ملک عبدالله دور از انتظار و پیش بینی های سیاسی نیست.

الآن برخی مقامات سیاسی عربستان به جان هم افتاده اند و درگیری ها زیاد شده است. مخصوصا اینکه اول کاری که ملک سلمان کرد، این بود که پسر ملک عبدالله را از وزارت دفاع کنار گذاشت و پسر خودش را بر سر کار آورد.

وحشت اسرائیل و آمریکا از مرگ ملک عبدالله!

خود اسرائیل هم به دست و پا افتاده است و اعلام کرده است که ما بهترین دوستمان را از دست دادیم. «اوباما» هم اعلام کرد که ما دوست وفادارمان را از دست دادیم. جناب آقای «روحانی» هم که طلب مغفرت نمودند برای آقای ملک عبدالله. لابد این خونهای مردم سوریه و عراق که از چنگال ملک عبدالله می چکید را دیدند و نیاز دانستند که برای ایشان طلب مغفرت بکنند!

و البته این کار از افرادی که در رأس نظام شیعی جمهوری اسلامی هستند، زیبنده نیست چرا که برای افرادی که می خواهند نظام را یا دولت را مورد هجمه قرار دهند یا دنبال نقطه ضعفی از رئیس جمهور هستند، بهانه خوبی است.

ملک عبدالله کسی نیست که اقداماتش بر کسی مخفی باشد. تمام کشتارها و آواره گی های مردم در عراق و سوریه و لبنان همه زیر سر ملک عبدالله بوده است. یعنی اگر اینها حمایت خودشان را از «داعش» بر می داشتند، الآن دیگر از داعش هیچ خبری نبود.

الآن داعش دارد با پولهای عربستان به حیات خودش ادامه می دهد. ما شاید در طول تاریخ 1400 ساله، اینگونه جنایت و برادرکشی میان مسلمین نداشتیم. سابقه نداشت که مسلمانی گردن مسلمان دیگر را با «دشنه» و قربة الی الله سر ببرد بعد بگوید: «ربنا تقبل منا هذا العمل الخالص»!

درصد بالایی از این جنایتها، زیر سر عربستان سعودی است. وقتی «اوباما» بعد از مرگ ملک عبدالله می گوید: من دوست وفادارم را از دست دادم، دیگر تکلیف ما روشن می شود که برخوردمان با قضیه مرگ ملک عبدالله چگونه باید باشد. البته تسلیت گفتن برای مرگ وی ایرادی ندارد. چه بسا تسلیت نگفتن خلاف اخلاق هم باشد ولی اینکه بیائیم برای او طلب مغفرت و رحمت هم بکنیم با فرهنگ اهلبیت سازگاری ندارد. با نظام شیعی نمی سازد.

برگردیم به بحث اصلی خودمان...

چرا امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) قبول نکرد روش خلفای گذشته را ادامه بدهد؟

در اینجا چند نکته را مطرح می کنم که در جلسه بعدی باید بیشتر بررسی بکنیم. و ضرورت دارد که دوستان به این مسئله توجه داشته باشند. البته قبلاً اشاره کردیم به این مسئله و آن این است که: چرا امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) قبول نکرد روش خلفای گذشته را ادامه بدهد؟

چرا خشونتی که آنها برای پیشبرد اهداف خود به کار بردند، حضرت امیر حاضر نشد برای بر طرف کردن برخی مسائل مثل «تراویح» و «متعه» و امثال اینها به کار ببرد؟

جواب این سؤال را در یک جمله کوتاه عرض بکنم و آن اینکه حضرت امیر، نمی خواست که اسلام سراپا رحمت با اعمال خشونت یک خلیفه آن هم به نام امیرالمؤمنین، برچسب خشونت بخورد. امیرالمؤمنین دوست داشت چهره رحمت اسلام برای همیشه حفظ بشود و آیندگان هم وقتی آمدند قضاوت کردند تفاوت یک حاکم اسلامی به تمام معنای کلمه با یک حاکم تحمیلی؛ کاملاً مشخص شود.

شما ببینید امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در رابطه با گروه «خوارج» که شاخص ترین دشمن امیرالمؤمنین بودند و کفر حضرت را مطرح کردند؛ تعبیر «برادر» به کار می برد و می فرماید:

« هُمْ إِخْوَانُنَا بَغَوْا عَلَيْنَا...»

آنها برادران ما هستند که بر علیه ما طغیان کرده اند...

وسائل الشیعه ج 15، ص 83

می گویند اینها مشرک هستند؟ می فرماید: نه اینها از شرک فرار کردند. گفتند: اینها ظالم هستند؟ فرمود: نه اینها برای رفع ظلم قیام کردند. این نشان امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.

از آن طرف شما ببینید خشونتهایی که از خود خلیفه دوم نقل شده است، چه خشونتهای ایشان با مسلمانان قبل از اسلام؛ چه خشونت «عمر»، با شخص پیامبراکرم، امیرالمؤمنین، حضرت زهرا، و چه خشونت با صحابه و...

این خشونت هایی که در کتب معتبر اهل سنت آمده است و در تاریخ ثبت شده است ما وقتی که یکی از این خشونتها را مطرح می کنیم می گویند: «عمر» که معصوم نبوده است. اگر واقعا بناست این راه گریز باشد و بگوئیم چون خلیفه دوم معصوم نبوده این خشونت ها را انجام داده، باید بگوئیم که مگر وظیفه اولیه حاکم اسلامی اجرای عدالت و رفع ظلم نیست؟ آیا این خشونت های خلیفه دوم، ظلم هست یا نیست؟

وقتی حاکم اسلامی خودش پیش قدم در ظلم به دیگران باشد، وقتی ببیند در صف نماز جماعت، فردی پایش کمی جلوتر یا عقب تر است با شلاق بیافتد به جان مسلمین که بخواهد صف را مستقیم کند؛ این چه عدالتی است!

خانمی را احضار بکند به محکمه، برای پاسخ دادن به یک شکایت، این خانم حامله، از ترس «عمر» در وسط راه بچه خودش را سقط بکند. و فقهای اهل سنت بیایند این اتفاق را به عنوان یکی از فروعات فقهی مطرح کنند که: اگر حاکم اسلامی زنی را احضار کند و او سقط کند، دیه این بچه به عهده چه کسی است؟ به عهده حاکم اسلامی است؟ به عهده بیت المال است؟ و یا دیه اش هدر است؟

اگر امیرالمؤمنین هم میآمد در باره این بدعتها به شلاق متوسل می شد، امروز این آقایان خشونتهای امیرالمؤمنین را در بوق و کرنا می کردند و پیراهن عثمان درست می کردند. فلذا امیرالمؤمنین هرگز به زور و شلاق و خشونت متوسل نشدند.

والسلام علیکم و رحمة الله





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها