بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه مطالب برنامه
کارها، بین اهلبیت تقسیم شده است!!
حضرت فرمود: ما کارها را تقسیم کردیم. کسانی که گرفتار دشمن هستند حوالهشان با امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، کسانی که کارهای معنوی مطالبه میکنند باید به امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) متوسل شوند، کسانی که دنبال مسائل علمی هستند باید به امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) متوسل شوند، کسانی که مریض دارند و گرفتارند باید به فرزندم موسی بن جعفر (علیه السلام) متوسل شوند، کسانی که در مسافرت هستند یا مسافری دارند و میخواهند به مسافرت بروند باید به فرزندم امام رضا (علیه السلام) متوسل شوند، کسانی که گرفتاری دنیوی یا گرفتاری خانوادگی دارند باید به فرزندم امام جواد (علیه السلام) متوسل شوند.
دیدگاه بزرگان اهل سنت، پیرامون شخصیت امام جواد (سلام الله علیه)
دیدگاه «محمد بن طلحه شافعی»: «وهو وإن کان صغیر السن فهو کبیر القدر رفیع الذکر» اگرچه امام جواد سن کوچکی داشت ولکن قدر و منزلت و جایگاهش خیلی رفیع و بلند است «وأما مناقبه: فما اتسعت حلبات مجالها، ولا امتدت أوقات آجالها» مناقب او قابل گفتن نیست و بیان از گفتن آن عاجز است و الفاظ از بیان آن قاصر است مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول (صلی الله علیه و آله) – محمد بن طلحة الشافعی، ص 468
دیدگاه «ابن تیمیه حرانی»: «کان من أعیان بنی هاشم» از شخصیتهای برجسته بنیهاشم بوده است «وهو معروف بالسخاء و السؤدد و لهذا سمی الجواد» او در سخاوت و سیادت و بزرگواری شهرت داشت و لذا به خاطر شهرت سخاوتش به او جواد میگویند منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 4، ص 68
دیدگاه «شمس الدین ذهبی»: «کان یلقب بالجواد، وبالقانع، وبالمرتضی کان من سروات آل بیت النبی» او ملقب به جواد بود، قانع بود و از شخصیتهای برجسته آل پیغمبر بوده است «وکان أحد الموصوفین بالسخاء، ولذلک لقب بالجواد»سخاوت او زبانزد عام و خاص بود و لذا او را جواد لقب دادند الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 15، ص 385
تصریح امیرالمؤمنین در نهج البلاغه به امامت خویش!
نکته اول: « لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ص مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَد» کسی را با خاندان رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نمیشود مقایسه کرد «وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَدا » آنان که پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند با آنان برابر نخواهند بود «هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِيءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي» عترت پیامبر اساس دین و ستونهای استوار یقین هستند؛ شتاب کننده باید به آنان برگردد و عقب مانده باید به آنان بپیوندد.
نکته دوم: «وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ» ویژگیها و شرایط ولایت امور مسلمین در آنان جمع است. «وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ» وصیت پیامبر نسبت به خلافت مسلمین و میراث رسالت به آنان تعلق دارد
«الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِه» هم اکنون با قبول ولایت من حق به حقدار رسید خلافت دوباره به جایگاه اصلی خود که از آن دور مانده بود منتقل و بازگردانده شد.
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 47
نکته سوم: «غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَيْرِهِم» امامت برای غیر از بنی هاشم کاشته نشده است. غیر از بنی هاشم شایستگی امامت را ندارند. غیر از بنی هاشم صلاحیت ندارند که امامت بر مردم را بپذیرند
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 201
تصریح امیرالمؤمنین در «نهج البلاغه» به «وصایت» خویش!
حضرت در خطبه 87 می فرماید: «فَیا عَجَباً ومَا لِی لَا أَعْجَبُ» من در تعجب هستم و چرا در تعجب نباشم مِنْ خَطَإِ هَذِه الْفِرَقِ - عَلَی اخْتِلَافِ حججها فِی دینها» از خطای گروههای پراکنده با دلایل مختلف که هریک در مذهب خود دارند «لَا یقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِی» نه گام به جای گام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مینهند «ولَا یقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِی» نه از رفتار جانشین او پیروی میکنند. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 121
تصریح امیرالمؤمنین در «نهج البلاغه» به غصب خلافت خویش!
مورد اول: «فَوَاللَّه مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّی» به خدا سوگند مرا همواره از حق خویش محروم ساختند «مُسْتَأْثَراً عَلَی» بر من زور گفتند و حق مرا به یغما بردند «مُنْذُ قَبَضَ اللَّه نَبِیه صَلَّی اللَّه عَلَیه وسَلَّمَ - حَتَّی یوْمِ النَّاسِ هَذَا» و از هنگام وفات رسول خدا تا امروز حق مرا بازداشتند نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 53
مورد دوم: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیک عَلَی قُرَیشٍ ومَنْ أَعَانَهُمْ» بارخدایا از قریش و تمام کسانی که یاریشان کردند به درگاه تو شکایت میکنم «فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِی» زیرا قریش پیوند خویشاوندی مرا قطع کردند «وصَغَّرُوا عَظِیمَ مَنْزِلَتِی» و مقام و منزلت بزرگ مرا کوچک شمردند «وأَجْمَعُوا عَلَی مُنَازَعَتِی أَمْراً هُوَ لِی» و در ربودن حقی که برای من بود با یکدیگر هم داستان شدند «ثُمَّ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِی الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَه وفِی الْحَقِّ أَنْ تَتْرُکه» سپس گفتند چه بخواهی این حق را بگیری و چه بخواهی آن را ترک کنی این حق را به تو نخواهیم داد نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 248
تفصیل مطالب برنامه
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
عرض سلام و ادب و احترام به همراه تبریک بابت فرارسیدن سالروز ولادت آقا امام جواد (علیه السلام) خدمت شما بینندگان عزیز و تمامی کسانی که در اقصی نقاط جهان بیننده «شبکه جهانی ولایت» و برنامه «حبل المتین» هستند و قرار هست امشب هم بر معارف خودشان بیفزایند با توضیحاتی که کارشناس عزیز و محترم برنامه خواهند داشت، انشاءالله.
به نیابت از شما خوبان و عزیزان عرض سلام و تبریک دارم خدمت استاد عزیز و ارجمند آیت الله دکتر حسینی قزوینی و امیدوارم که انشاءالله تا پایان برنامه مثل همیشه با ما همراه باشید. استاد عزیز سلام علیکم و رحمة الله، خدمت شما تبریک عرض میکنم:
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان عزیز خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم و میلاد پربرکت آقا امام جواد (علیه السلام) را به پیشگاه مقدس مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا فداه) و همه شما گرامیان و بینندگان عزیز که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستید و ما را مهمان کانون گرم خانواده خودتان قرار دادهاید تبریک عرض میکنم.
خدا را به آبروی آقا امام جواد (علیه السلام) سوگند میدهم فرج مولایمان ولی عصر نزدیک نموده و ما را از یاران ویژهاش قرار بدهد. به برکت نور وجود حضرت جواد (علیه السلام) تمام مشکلات زندگی ما و شما را برطرف کند و آرزوهای دنیایی، اخروی، ظاهری و باطنی ما را به آبروی آقا امام جواد (علیه السلام) با عنایت و فضل و کرمش بزرگواری کند؛ همه ما و شما را حاجتروا نموده و دعاهای ما را به اجابت برساند انشاءالله.
مجری:
استاد عزیز از شما ممنونم؛ امشب شب ولادت آقا امام جواد (علیه السلام) هست. دلم نمیآید ادامه سؤالات هفته گذشته را قبل از سؤالی در مورد امام جواد از محضر استاد بپرسم و دوست دارم ابتدای برنامه ما به نام نامی آقا امام جواد (علیه السلام) مزین و معطر باشد؛ امام ما شیعیان که انشاءالله در این شبها بتوانیم با توسل به ایشان عبد صالحی برای خداوند باشیم و آنچه که برای ما رقم خورده باشد در سالی که در پیش رو داریم نیکو باشد.
استاد عزیز دوست دارم امشب در مورد امام جواد (علیه السلام) برای ما و بینندگان عزیز بیشتر بفرمایید و همچنین نظر علمای اهل سنت در مورد امام جواد (علیه السلام) چگونه است و چیست که نظرش در مورد امام جواد مشخص و واضح است و جایگاهشان نزد شیعیان مشخص است.
آیا اهل سنت هم عبارتی در مورد امام جواد (علیه السلام) در فضایلشان دارند یا خیر؟
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد الله و الصلوة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله الی یوم لقاء الله افوض امری الی اللهان الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر.
در رابطه با امام جواد (علیه السلام) سخن خیلی زیاد است اما من به اختصار نکاتی را عرض میکنم. امام جواد، جواد الائمه است.
کارها، بین اهلبیت تقسیم شده است!!
همسر یکی از علما و مراجع بزرگوار در مدینه منوره مریض بود، او متوسل به نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) شد در عالم رؤیا خدمت رسول اکرم شرفیاب شد. حضرت فرمودند: برای شفای فرزندت به کاظمین برو و به فرزندم آقا امام کاظم (علیه السلام) متوسل بشو. این شخص عرض کرد: یا رسول الله! همه آنان فرزندان شما هستند و هرچه دارند از شما دارند؛ من را به آنجا میفرستید؟
حضرت فرمود: ما کارها را تقسیم کردیم. کسانی که گرفتار دشمن هستند حوالهشان با امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، کسانی که کارهای معنوی مطالبه میکنند باید به امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) متوسل شوند، کسانی که دنبال مسائل علمی هستند باید به امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) متوسل شوند، کسانی که مریض دارند و گرفتارند باید به فرزندم موسی بن جعفر (علیه السلام) متوسل شوند، کسانی که در مسافرت هستند یا مسافری دارند و میخواهند به مسافرت بروند باید به فرزندم امام رضا (علیه السلام) متوسل شوند، کسانی که گرفتاری دنیوی یا گرفتاری خانوادگی دارند باید به فرزندم امام جواد (علیه السلام) متوسل شوند.
سلام ما به رخ أنور امام جواد
درود ما به تن أطهر امام جواد
جوادی جوادی گدایم گدایم
عطاکن عطا یا جواد الائمة
به جان پیغمبر به زهرای اطهر
به بابت رضا یا جواد الائمة
مرا تا ابد از صف دوستانت
مگردان جدا یا جوادالائمة
تهیدستم و هستیام هست تنها
گناه و رجاع یا جواد الأئمة
قدم گشته خم، پا فرومانده در گل
زوار خطا یا جواد الائمة (سلام الله علیه)
آقا امام جواد(علیه السلام) را در حقیقت خداوند متعال در دوران پیری امام رضا (علیه السلام) نصیبشان کرد. 48 سال از عمر بابرکت امام رضا (علیه السلام) سپری شده بود و دارای فرزند نبودند؛ حتی بعضی از افراد به تشکیک افتاده بودند که بعد از امام رضا امر امامت چه خواهد شد.
خداوند عالم در روز دهم رجب سال 195 هجری خاندان امام رضا (علیه السلام) را به وجود مقدس آقا امام جواد (علیه السلام) نورباران کرد و مادر بزرگوارشان یک کنیز نوبیه بود که 200 سال قبل از ولادت امام جواد (علیه السلام) روایتی مرحوم «مجلسی» در جلد 50 کتاب «بحارالانوار» دارد:
«بأبی ابن خیرة الإماء النوبیة الطیبة»
پدرم فدای فرزند بهترین کنیزان نوبیه امام جواد باد
بحارالأنوار – العلامة المجلسی، ج 50، ص 21، ح 7
مدت امامت امام جواد (علیه السلام) 17 سال بود؛ اگر امام رضا (علیه السلام) در سال 202 از دنیا رفته باشند 18 سال میشود و اگر آن حضرت در سال 203 از دنیا رفته باشند 17 سال میشود و آن حضرت در سال 220 هم به شهادت رسیدند.
خلفای معاصر امام جواد (علیه السلام) عبارت بودند از: «مأمون عباسی» که مدتی با او هم دوران بودند، بعد از او با «معتصم عباسی» هم عصر بودند و آن حضرت در زمان «واثق» به شهادت رسیدند.
دیدگاه بزرگان اهل سنت، پیرامون شخصیت امام جواد (سلام الله علیه)
در رابطه با اقوال علمای اهل سنت هم نسبت به امام جواد (علیه السلام) سخنان فراوانی وجود دارد که من تنها به گوشههایی که از زندگی آن بزرگوار عرض میکنم.
دیدگاه «محمد بن طلحه شافعی»:
«محمد بن طلحه شافعی» متوفای 652 در تعبیری میگوید:
«وهو وإن کان صغیر السن فهو کبیر القدر رفیع الذکر»
اگرچه امام جواد سن کوچکی داشت ولکن قدر و منزلت و جایگاهش خیلی رفیع و بلند است
«وأما مناقبه: فما اتسعت حلبات مجالها، ولا امتدت أوقات آجالها»
مناقب او قابل گفتن نیست و بیان از گفتن آن عاجز است و الفاظ از بیان آن قاصر است
مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول (صلی الله علیه و آله) – محمد بن طلحة الشافعی، ص 468
دیدگاه «ابن تیمیه حرانی»:
حتی «ابن تیمیه حرانی» پیغمبر کوچک وهابیت هم در «منهاج السنة» در جلد 4 صفحه 68 زمانی که به امام جواد (علیه السلام) میرسند؛ میگوید:
«کان من أعیان بنی هاشم»
از شخصیتهای برجسته بنیهاشم بوده است
«وهو معروف بالسخاء و السؤدد و لهذا سمی الجواد»
او در سخاوت و سیادت و بزرگواری شهرت داشت و لذا به خاطر شهرت سخاوتش به او جواد میگویند
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 4، ص 68
دیدگاه «شمس الدین ذهبی»:
البته شاگردشان آقای «ذهبی» هم متوفای 748 در «تاریخ اسلام» در «وفیات» 211 و 220 زمانی که بحث امام جواد (علیه السلام) را مطرح میکند، میگوید:
«کان یلقب بالجواد، وبالقانع، وبالمرتضی کان من سروات آل بیت النبی»
او ملقب به جواد بود، قانع بود و از شخصیتهای برجسته آل پیغمبر بوده است
«وکان أحد الموصوفین بالسخاء، ولذلک لقب بالجواد»
سخاوت او زبانزد عام و خاص بود و لذا او را جواد لقب دادند
الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 15، ص 385
مطلب خیلی زیاد است و من یک جملهای هم از جناب آقای «شبراوی شافعی» بگویم که متوفای 1171 است.
دیدگاه «شبراوی شافعی»:
ایشان در کتاب «الإتحاف بحب الأشراف» صفحه 168 میگوید:
«و کراماته کثیرة و مناقبه شهیرة»
کراماتی که از حضرت جواد (علیه السلام) به یاد مانده خیلی زیاد است و منقبتهای او هم شهرت جهانی دارد.
الإتحاف بحب الأشراف، ص 168
دیدگاه «زرکلی»:
مطالب خیلی زیاد است؛ حتی خود آقای «زرکلی» وهابی هم در کتاب «الأعلام» در جلد 6 صفحه 272 مفصل در رابطه با امام جواد (علیه السلام) صحبت میکند:
«کان رفیع القدر کأسلافه»
امام جواد همچون پدران و آبائش ارزش والایی داشت.
الأعلام، المؤلف: خیر الدین بن محمود بن محمد بن علی بن فارس، الزرکلی الدمشقی (المتوفی: 1396 هـ)، الناشر: دار العلم للملایین، الطبعة: الخامسة عشر - أیار / مایو 2002 م، ج 6، ص 272
این مطالب را مطرح میکند و معجزات و کراماتی که از آقا امام جواد (علیه السلام در همان دوران طفولیتش صادر شده به طوری که خود «مأمون عباسی» را مقهور آن جایگاه رفیع علمی خودش قرار داده است همه در تاریخ ثبت است که حالا فرصت نیست. اگر فرصت میشد ما مفصلاً در رابطه با خود کرامات امام جواد و فضایل امام جواد مطالبی را مطرح میکردیم.
یکی از توفیقاتی که خداوند عالم به ما کرم کرد اولین کتابی که ما در «مؤسسه تحقیقاتی ولی عصر» چاپ کردیم «موسوعه امام جواد (علیه السلام)» بود و به عنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شد.
شبیه به همان توضیحاتی که نسبت به امام هادی (علیه السلام) دادم زندگینامه امام جواد را مفصل مطرح کردیم و قبل از ولادت بشارتهایی که از ائمه قبل و نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) به ولادت او بوده است آوردیم، ادله امامت حضرت را آوردیم و زندگی خصوصی حضرت و تعاملش با همسر و فرزندان و همسایگان و دوستان و مخالفین و دشمنان همه را مفصل آوردیم.
بعد از آن روایاتی که از امام جواد (علیه السلام) در حوزه مسائل اعتقادی است در توحید، عدل، امامت، معاد و تفسیر همه را جداگانه آوردیم.
در تفسیر هرچه از امام جواد (علیه السلام) از سوره حمد تا ناس به ترتیب آوردیم، مطالب فقهی را از طهارت تا دیات آوردیم و در آخر هم روایاتی که در مسائل اخلاقی از امام جواد (علیه السلام) بوده است اینها را آوردیم. البته بنده این را باید اعتراف کنم که این کتاب اولین کتاب «مؤسسه تحقیقاتی ولی عصر» بوده است و آن زمان هم کامپیوتر نبود.
من معتقدم ما دوباره بخواهیم برای چاپ مجدد بازنگری کنیم شاید این دو جلد به سه الی چهار جلد تبدیل بشود. این کتاب را دوستان خودمان به فارسی ترجمه کردند، مطالبی که مربوط به احکام است و عام الانتفاع نیست را حذف کردند.
الان اسم آن دقیقاً در ذهنم نیست جناب آقای طباطبایی بزرگوار امام جمعه فریمان که جزو هیئت علمی ما بود این را ترجمه کردند. انشاءالله اگر خداوند عالم توفیق بدهد ما بتوانیم در چاپهای بعدی این را با تحقیق و گستره انشاءالله انجام بدهیم.
عجیب بود زمانی که ما «موسوعه امام جواد (علیه السلام)» را شروع کردیم کلیه دوستانی که دستاندرکار «موسوعه امام جواد (علیه السلام)» بودند کسانی که خانه نداشتند خانهدار شدند، کسانی که ماشین نداشتند ماشیندار شدند و خلاصه کسانی که مشکلات مالی داشتند بحمدالله مشکلات مالی همگی برطرف شد. ما واقعاً کرامت و جود و سخای امام جواد (علیه السلام) در همان لحظه لحظه کاری که برای امام جواد (علیه السلام) میکردیم واقعاً مشاهده میکردیم.
من در خدمت شما هستم.
مجری:
استاد عزیز از شما ممنونم؛ بینندگان بزرگواری که بیننده برنامه «حبل المتین» بودند و هستند میدانند که هفته گذشته مطلبی و سؤالی از رسانههای وهابی را مطرح کرده بودیم که ادعا کرده بودند که آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) کجا به امامت خودشان استناد کرده است. استاد عزیز در این خصوص توضیحات مفصلی را در جلسه گذشته داشتند و از منابع شیعه و اهل سنت استناد آقا امیرالمؤمنین به امامت خودشان را برای شما مطرح کردند.
اولین دسته از عزیزانی که هفته گذشته به هر دلیل نتوانستند برنامه را ببینند و آن دسته از عزیزانی که دیدند اما دوست دارند که یک یادآوری برایشان باشد درخواست میکنم از استاد عزیزمان که خلاصهای از آنچه در جلسه گذشته مطرح شد را بفرمایید تا طرح سؤال جدید بکنیم.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
تفاوت شیعه؛ اهل سنت؛ و وهابیت!!
من قبل از اینکه این مطلب را مطرح کنم آقایان وهابیت هرروز مطلب جدید و شبهه جدیدی را مطرح میکنند و در رسانههای خودشان میگویند و به تنهایی به قاضی میروند؛ نه حاضر برای مناظره و گفتگو هستند و کسانی هم که با آنان تماس میگیرند اگر احساس کنند که این یک مقداری بهرهای از علم دارد و توانایی پاسخگویی دارد یا توانایی تحلیل دارد.
حتی فاطمه خانم 9 یا 10 ساله از یزد تماس گرفت و گفت من حاضرم در 5 دقیقه امامت امیرالمؤمنین را از کتب اهل سنت ثابت کنم که بلافاصله آن را قطع کردند. اینها کاملاً مشخص است که اگر شما هیچ دلیلی برای بطلان اینها نداشته باشید غیر از مقایسه این شبکههای وهابی شیطانی با شبکه ولایت که اینجا عزیزان اهل سنت میآیند یا با تفکر سلفی میآیند، حرف خودشان را می زنند، بر بطلان آنها کافی است.
ما دوست داریم 10 الی 20 دقیقه با آنان گفتگو داشته باشیم و هر سؤالی هم مطرح میکنند ما ابایی نداریم و از خدا میخواهیم که آنان بیایند و حتی کل وقت را حاضریم به آنان بدهیم؛ گرچه عزیزان شیعه همیشه از ما گلایه داشتند و باز هم گلایه داشته باشند مسئلهای نیست انشاءالله فردای قیامت نتیجه را میبینند و برای ما دعا میکنند.
آنان نه تنها در رسانهها به این شکل بلکه در فضای مجازی به همین شکل بعضی از کانالهایی زدند و بعضی از آقایان در آنجا جمع شدند و به هوای اینکه میخواهیم با شیعه مناظره کنیم و همینطوری کرکری میخوانند که آیا در این کانال کسی از شیعه است که بیاید مناظره کند!!
مجری:
در کانال خودشان نه در کانال شیعیان
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
بله در کانال خودشان همینطوری کرکری میخوانند ولی اگر کسی از شیعیان آنجا برود و احساس کنند که او حرف برای گفتن دارد بلافاصله او را دیپورت میکنند و بیرون میاندازند؛ خیلی عجیب است.
ما گاهی اوقات با آی دی دوستان دیگر آنجا میرویم و نظاره میکنیم تا ببینیم که قضیه چیست. نمیدانم اینها دنبال چه میگردند؛ آیا اینها از جهل و نادانی و پیاده بودن خودشان خجالت نمیکشند؟
بعضی از آقایانی که اینجا میآیند و خیلی مؤدب صحبت میکنند همانند این دوست عزیزمان که از «بوکان» روی خط میآید اما زمانی که در فضای مجازی میرود دیگر ادب و وجدان و انسانیت را کنار میگذارند. جسارتهای رکیک به مقدسات شیعه و حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) و ائمه (علیهم السلام) بیان میکنند که اگر لازم بشود دوستان همه را دارند و اگر روزی لازم باشد نشان میدهیم.
من دارم در همینجا به این آقایانی که کانال زدند اعلام میکنم؛ شما که در کانالهای خودتان اجازه نمیدهید و اگر شیعه مطلبی مینویسد بلافاصله پاک میکنید و اجازه نمیدهید که آن 200 الی 300 نفری که در کانال هستند آنها را ببینند. ما آمادگی داریم و بنده خودم حاضر هستم در این چند کانالی که جدیداً به نام اهل سنت درست کردند که در حقیقت وهابیت هستند با شما در فضای مجازی هم مناظره کنیم!
ما یک جلسه در کانالهای خودتان میآییم اما مشروط بر اینکه هرچه ما کپی کردیم مطلقاً حق پاک کردن ندارید و به این علقه و مضغههایتان را هم اجازه ندهید که بلافاصله کامنت بگذارند و شلوغ کنند.
اگر واقعاً آمادگی دارید؛ حتی همین جناب آقای رسول بزرگوار که به قولی ابوالفضل از بوکان که اینجا میآید خوب دیگر من توصیه میکنم بعضی از عزیزان این چنین نباشند و این برایشان درست نیست. دو چهره بودن برای خود شما صلاح نیست!
مجری:
استاد شما در گروه شیعیان هم تشریف میآورید؟ باعث دلگرمی شیعیان است اگر بدانند که شما در گروه شیعیان هم تشریف میآورید
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
من در گروه «ندای شیعه» به صورت ناشناس میروم و خیلی رک بگویم در مناظرههای دوستانه وارد میشوم و میبینم. من یک توصیهای به دوستان خودی دارم که در کانالهایشان؛ البته در کانال «ندای شیعه» خوب رعایت میشود. عزیزان دقت کنند ارزش مطالب علمی و مستندی که شما آنجا مطرح میکنید با مطالب تندی که بعضی از اعضای شما آنجا وارد میکنند به باد میرود.
زمانی که حوصله دارم و خسته میشوم یا خلاصه میخواهم ببینم که افراد در فضای مجازی چکار میکنند آنجا میرویم و چند ساعت یا چند دقیقهای نگاه میکنیم یا مقداری paste on page up میزنیم و کارهایی که در این دو سه ساعت انجام دادند را چک میکنیم میبینم که بعضی از عزیزان و بعضی از اعضا مطالب تندی که زیبنده شیعه نیست را مطرح میکنند که احساسات اهل سنت را جریحهدار میکند.
شما حرف اساسیتان را بزنید؛ آنان که از جواب دادن عاجز هستند و نمیتوانند جواب بدهند. بدترین فحشی که شما میخواهید به آنان بدهید و بدترین توهینی که میخواهید به آنان بکنید همین است که آنان از جواب دادن عاجز هستند و این کفایت میکند.
آفتاب آمد دلیل آفتاب
توصیه ای به شیعیان سراسر جهان!
نکته دیگری که میخواهم مطرح کنم این است که عزیزان ما در کشورهای مختلف چه در کشور پاکستان، چه در کشور افغانستان، چه در کشور تاجیکستان یا کشورهای دیگری که بیننده برنامه هستند از جمله آذربایجان و شوروی دقت کنند که از وهابیت و سلفیها خیری برای شما والله ساخته نیست. آنان در هر کشوری که وارد شدند:
(إِذا دَخَلُوا قَرْیةً أَفْسَدُوها)
به شهر و کشوری وارد شوند تباهش کنند
سوره نمل (27): آیه 34
آنان به هرکجا رفتند آن کشور را به لجن کشاندند؛ برای آنان نه شیعه مطرح است، نه سنی مطرح است، نه دولت مطرح است، نه ملت مطرح است و داریم نمونههای آن را میبینیم.
در کشور عزیزمان تاجیکستان که مقداری دقت بشود و به این شبکههای شیطانی اجازه ندهند که شبانهروز شروع کردند همه را از دولت و رئیس جمهور گرفته تا شیعه و سنی را به باد فحش و ناسزا گرفتند.
ما همیشه به دوستان شیعه توصیه میکنیم در هرکجا هستند؛ مخصوصاً کشور افغانستان و تاجیکستان که غالباً بیننده برنامه ما هستند دقت کنید شما منطق دارید، دلیل دارید و افتخار میکنید که متخلق به اخلاق علوی و صادقی هستید و پیرو امام زمان هستید. بیایید با اخلاقتان فرهنگ اهلبیت را معرفی کنید؛ هرآنچه موجب ضرر به کشورتان میشود یقین بدانید مرضی خدا و امام زمان و حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیست.
به تعبیر آیت الله العظمی وحید خراسانی اگر شماها را هم تکفیر میکنند شما باید با آنان به مسالمت رفتار کنید. اگر در حق شما ظلم میکنند تلاش کنید ظلم را با واکنشهای تند جواب ندهید. اگر دولتمردان عرض ما را به عنوان یک برادر کوچکتر قبول کنند این را بدانند که از شیعه خطری ساخته نیست.
گاهی اوقات امر مشتبه میشود و مسائلی پیش میآید که اگر دوستانه بنشینند و قضایا را حل کنند تا دشمن از این میان سوءاستفاده نکند و بدانند والله اگر این وهابیت مخصوصاً وهابیت تکفیری به کشور شما وارد شود دودمان شما را چه دولت و چه ملت به باد خواهد داد!
در جلسهای که حدود 17 یا 18 تا از اساتید نخبه تاجیکستان در آن حضور داشتند و بعضی از آنان میگفتند: اگر در خانوادهها یک نفر وهاببی میشود آن خانواده را به لجن میکشد؛ زیرا معتقد است پدرش کافر است، مادرش کافر است، برادرش کافر است، خواهرش کافر است و با آنان با دید کفر مینگرد و آن صفا و صمیمیت را در محیط خانواده از بین میبرد. زمانی که وارد محیط اداره میشود به عنوان اینکه من وهابی هستم و موحد هستم رئیس اداره را کافر میداند، معاون اداره را کافر میداند، کارمند اداره را کافر میداند.
آنان غیر از خودشان هیچکسی را مسلمان نمیدانند! من تأکید دارم عزیزان شیعه در هرکجای دنیا عرض ما را میشنوند تلاش کنند در آن کشور در تقید به قانون و عمل به قانون زبانزد باشید.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: شیعیان ما در هرکجا اعم از محیط اهل سنت هستند به قدری خودشان را متخلق به اخلاق الهی و علوی کنند که در جامعه زبانزد باشند. کاری کنید تا در اخلاق خوب، در امانتداری و انصاف شیعیان را مثال بزنند. من میخواستم این مطالب را ابتدای عرضم داشته باشم.
مروری بر مباحث گذشته پیرامون امامت حضرت علی از زبان خود آن حضرت
در رابطه با بحثی که داشتیم آنان مرتب میگویند آقایان مراجع! علما! بیایید به ما جواب بدهید که علی (علیه السلام) در کجا به خلافت و امامتش استدلال کرده است!!
ما مفصل در جلسات گذشته از کتب اهل سنت همانند «فضائل الصحابة» جلد 2 ص 452 استدلال امیرالمؤمنین بر امامت و ولایت و جانشینی خودش حتی در زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مطرح کردیم.
همچنین از کتب مختلف دیگر همانند کتاب «حاکم نیشابوری» و ... این مباحث مطرح شد. کلمه «ولی» که در کلمات امیرالمؤمنین در لسان خلفا به کار رفته است را مطرح کردیم. همچنین به نقل از «ابن قتیبه دینوری» آوردیم که حضرت امیر (علیه السلام) فرمود: به دنبال رحلت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)
«لنحن أحق الناس به»
شایستهترین انسانها برای خلافت ما هستیم
الإمامة والسیاسة، اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة الدینوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1418 هـ - 1997 م.، تحقیق: خلیل المنصور، ج 1، ص 15 - 16
همچنین از کتاب «کافی» جلد 8 صفحه 343 روایتی با سند صحیح نقل کردیم که فرمود:
«شهدوا نصب رسول الله (صلی الله علیه وآله) إیای للناس بغدیر خم بأمر الله عزوجل»
مردم در غدیرخم شاهد نصب من توسط پیامبر، به امر خداوند به خلافت بودند.
الکافی – الشیخ الکلینی، ج 8، ص 343، ح 541
مطالب دیگری هم وجود دارد که اصلاً ما در روایات متعدد از زبان خود حضرت امیر (علیه السلام) نقل کردیم.
مجری:
استاد عزیز از شما متشکرم؛ این خلاصه مطالبی بود که در جلسه گفته مطرح شد.
آیا امیرالمؤمنین در نهج البلاغه به امامت خویش اشاره کرده است!؟
یکی از شبهاتی که آقایان وهابی در شبکههای داعشی صهیونیستی مطرح میکنند؛ رسانههایی که شاخه فرهنگی داعش و تروریستها هستند این است که امام علی (علیه السلام) اگر امامت را حق مسلم خودشان میدانستند به تعبیر آنان چرا در «نهجالبلاغه» خبری از امامت نیست؟ این سؤال را هم گاهی اوقات در شبکههایشان مطرح میکنند که اگر در این خصوص هم توضیحاتی بفرمایید ممنون هستیم.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
زمانی که از کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» روایت نقل میشود میگویند در کجای آن است؛ این کتب را دیگر قرآن میدانند و از آن خبر ندارند. آنان یک دوره هم نیامدند «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» را مطالعه کنند و آنوقت مدعی هستند که این خبر در «نهج البلاغه» نیست.
آنان ابتدا این حرف را مطرح میکنند و زمانی که ما مطلب را بیاوریم میگویند «نهج البلاغه» سند ندارد! قطعاً نامه ششم «نهج البلاغه» از دیدگاه این افراد درست است چون در آنجا حضرت علی (علیه السلام) تعبیری دارد که بیعتشان را مقایسه میکنند و آن صحیح است اما غیر از آن خطبهها و نامههای دیگرشان صحیح نیست. هرچه به مراد آقایان باشد صحیح است و هرچه برخلاف مراد آقایان باشد باطل است!!
من در این زمینه چند نکته از نهج البلاغه را عرض میکنم؛ اگر بتوانم به حول قوه الهی تمام آن چیزی که عزیزم در این زمینه سؤال در مورد امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) یا امامت ائمه (علیه السلام) در «نهج البلاغه» دارد را بگویم و از ببینندگان عزیز مخصوصاً آن دسته از عزیزانی که از فضلا و اساتید بزرگوار هستند و داخل و خارج کشور جمهوری اسلامی هستند این بخشها را دقت کنند و این سلسله بحثی که دارم نشان میدهم تلاش میکنم هم به صورت پاورپوینت نشان بدهم و صفحه «نهج البلاغه» و تصویرش را هم برای عزیزان نشان بدهم.
نکته اول: اولین جایی که ما میبینیم در خطبه دوم «نهج البلاغه» است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید:
« لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ص مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَد»
کسی را با خاندان رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نمیشود مقایسه کرد
«وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَدا »
آنان که پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند با آنان برابر نخواهند بود
«هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِيءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي »
عترت پیامبر اساس دین و ستونهای استوار یقین هستند؛ شتاب کننده باید به آنان برگردد و عقب مانده باید به آنان بپیوندد.
در کتاب «نهج البلاغه» که تألیفات و تحقیقات و پاورقیهای جناب دکتر «صبحی صالح» از علمای اهل سنت لبنان است که این خطبه تا جایی که بنده ترجمه کردم با رنگ زرد نشان داده میشود.
نکته دوم: در بخش دیگری از خطبه دوم امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید:
«وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ »
ویژگیها و شرایط ولایت امور مسلمین در آنان جمع است
امیرالمؤمنین از این واضحتر حرف بزند؟ ویژگیها و شرایط ولایت بر مردم تنها در اهلبیت جمع است شده
« وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ »
وصیت پیامبر نسبت به خلافت مسلمین و میراث رسالت به آنان تعلق دارد
آنان جانشین پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، آنان وارث علم پیغمبر هستند؛ این خطبه را امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس از قتل عثمان و پس از اینکه بر خلافت تکیه زدند قرائت فرمودند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) تازه بعد از 25 سال خلیفه مسلمانان شده است؛ اینجا میفرمایند:
« الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِه»
هم اکنون با قبول ولایت من حق به حقدار رسید خلافت دوباره به جایگاه اصلی خود که از آن دور مانده بود منتقل و بازگردانده شد.
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 47
یعنی زمانی که من خلافت را پذیرفتم و مردم تابع خلافت من شدند، حق به حقدار رسید. از این بهتر بیان کنند؟ دوستان همین تعبیر را یاد بگیرند.
حق الان به جایگاه خود برگشت؛ یعنی تا الان در جایگاه خودش نبود و به انحراف کشیده شده بود. خلافت و امامت و ولایت تا الان در جای دیگری بود؛ الان که من خلافت را پذیرفتم و شما زیر بار خلافت و ولایت و امامت من رفتید حق به من رسید و خلافت به جایگاه خودش برگشت.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) تعبیری دارد که تمام فصحا و بلغای و دانشمندان زبردست عالم بخواهند بیایند در کنار امیرالمؤمنین (علیه السلام) جملهسازی کنند عاجز هستند.
به کلام یکی از عالمان مسیحی به نام «جورج جورداق» که میگوید: کلام امیرالمؤمنین دون کلام خالق و فوق کلام مخلوق است!
نکته سوم: در خطبه 144 حضرت علی (علیه السلام) میفرماید:
«إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْش»
امامت تنها در قریش است
حدیث شریفی که در کتاب «صحیح مسلم» دارد که نبی مکرم میگوید:
«لَا یزَالُ الدِّینُ قَائِمًا حتی تَقُومَ السَّاعَةُ أو یکونَ عَلَیکمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً»
این دین و این اسلام منقضی نمیشود تا به دوازده خلیفه
سپس میگوید:
«کلهم من قُرَیشٍ»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1453، ح 1822
امیرالمؤمنین در ادامه می فرماید:
«غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَيْرِهِم»
امامت برای غیر از بنی هاشم کاشته نشده است. غیر از بنی هاشم شایستگی امامت را ندارند. غیر از بنی هاشم صلاحیت ندارند که امامت بر مردم را بپذیرند
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 201
آقایانی که آمدند امامت را در جای دیگری جستجو میکنند اصلاً آنجا اثری و خبری از امامت نیست! این نکته سوم بود؛
نکته چهارم: نکته چهارم در خطبه 67 است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) مشغول غسل دادن نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که به ایشان خبر میدهند که در «ثقیفه بنی ساعده» آمدند بحث خلافت را مطرح کردند و عاقبت هم آقای ابوبکر و عمر غلبه کردند.
«فَقَالَ مَا قَالَتِ الْأَنْصَار»
حضرت علی (علیه السلام) فرمود انصار چه گفتند؟
« قَالُوا قَالَتْ مِنَّا أَمِيرٌ وَ مِنْكُمْ أَمِير»
گفتند انصار جلو آمده بودند و میگفتند ما باید خلیفه باشیم و خلافت باید از ما باشد.
«قَالَ فَهَلَّا احْتَجَجْتُمْ عَلَيْهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ وَصَّى بِأَنْ يُحْسَنَ إِلَى مُحْسِنِهِمْ وَ يُتَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِم»
حضرت فرمود: آیا با کسانی که در ثقیفه بودید احتجاج نکردید که پیغمبر وصیت کرد که به احسان کننده خود، احسان کنید و از بدی هایشان بگذرید!؟
«قَالُوا ومَا فِی هَذَا مِنَ الْحُجَّةِ عَلَیهِمْ»
عرض کردند: یا علی این چطور احتجاجی برای آنان است؟
«فَقَالَ لَوْ کانَ الإِمَامَةُ فِیهِمْ لَمْ تَکنِ الْوَصِیةُ بِهِمْ»
حضرت فرمود: اگر آنان واقعاً خلیفه بودند لازم نبود که وصیت بشود و پیغمبر به آنان وصیت کنند
معلوم شد اینها زیردست هستند و خلافت مال دیگری است. زمانی که خلافت مال دیگری است به آنان میگوید: اگر خلافت را تصاحب کردید حقوق انصار را ضایع نکنید. اگر بنا بود اینها خلیفه باشند دیگر معنا ندارد که پیغمبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) به مردم بگوید حقوق انصار را رعایت کنید.
«ثُمَّ قَالَ (ع) فَمَا ذَا قَالَتْ قُرَیشٌ»
سپس فرمودند: قریش چه گفتند؟
«قَالُوا احْتَجَّتْ بِأَنَّهَا شَجَرَةُ الرَّسُولِ»
جواب دادند: قریش گفت ما از شجره پیغمبر هستیم و پیغمبر اکرم از ماست!
«فَقَالَ (ع) احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وأَضَاعُوا الثَّمَرَةَ»
حضرت در جواب فرمودند: آنها گفتند ما از درخت پیغمبر هستیم ولی ثمره و میوه پیغمبر را فراموش کردند و ضایع نمودند.
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 97
اینها نمونههایی است از تصریح امیرالمؤمنین به شایستگی خویش برای امامت و خلافت بعد از پیغمبر.
نکته پنجم: پنجمین مورد در خطبه 74 «نهج البلاغه» است که تعبیر حضرت علی (علیه السلام) این است؛ در خطبه 74 میگوید: زمانی که میخواستند با عثمان بیعت کنند حضرت فرمود:
« لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّي أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَيْرِي »
من شایستهترین انسانها به مسئله خلافت هستم و همه شما این را میدانستید و با علم به این حق من را غصب کردید
«وَ وَ اللَّهِ لَأُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِينَ وَ لَمْ يَكُنْ فِيهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَيَّ خَاصَّة»
به خدا سوگند من حاضرم زیر بار حکومت بروم و فقط به من ظلم بشود اما به مسلمانان ظلم نشود
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 102
مادامی که اوضاع مسلمین روبراه باشد و از هم نپاشد و به دیگران ستم نشود و تنها به من ستم شود من حاضرم این ستم را بپذیرم و پیش خدای عالم هم پاداش خودم را دارم
البته این تعبیر را امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه سوم هم دارد که نسبت به خلیفه اول میگوید:
« أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى »
به خدا سوگند او لباس خلافت را پوشید اما قطعاً میدانست که جایگاه من در خلافت همانند محور در آسیاب است.
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 48
لذا اینها با وجود اینکه میدانستند جایگاه من نسبت به خلافت همانند جایگاه محور سنگ آسیاب است که اگر آن محور نباشد سنگ نمیچرخد و منحرف میشود؛ این دیگر کاملاً مشخص است.
نکته ششم: حضرت در خطبه 172 دیگر خیلی واضح بیان فرمودهاند؛ در این خطبه بعضی از افراد به حضرت علی (علیه السلام) عرض کردند:
«وَ قَدْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّكَ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ لَحَرِيص»
یک نفر گفت که یابن ابی طالب چقدر تو نسبت به خلافت حریص هستی!
حضرت فرمودند:
« بَلْ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ لَأَحْرَصُ وَ أَبْعَدُ وَ أَنَا أَخَصُّ وَ أَقْرَب»
بلکه شما اینقدر خودتان را نسبت به خلافت حریص نشان میدهید با اینکه از خلافت دور هستید خلافت مخصوص من است و نزدیکترین فرد به شایستگی در خلافت من هستم.
« وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ حَقّاً لِي وَ أَنْتُمْ تَحُولُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَه»
من حق مسلمم را از شما خواستم ولی شما حائل شدید و حقم را ندادید
« وَ تَضْرِبُونَ وَجْهِي دُونَه »
و مرا از حق مسلمم دور کردید
« فَلَمَّا قَرَّعْتُهُ بِالْحُجَّةِ فِي الْمَلَإِ الْحَاضِرِينَ هَب»
زمانی که در ملأ مردم دلیل آوردم که حق من است بهت زده و حیران شدند.
« كَأَنَّهُ بُهِتَ لَا يَدْرِي مَا يُجِيبُنِي بِه»
اصلاً نمیداند چه چیزی به زبان بیاورد
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 246
این خودش یک بحثی دارد که الان شاید شایسته نیست این تعبیری که حضرت علی (علیه السلام) دارد «لَا يَدْرِي مَا يُجِيبُنِي بِه» همان اهانتی است که به حضرت امیر (علیه السلام) و صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در رابطه با استدلال محکم و کوبنده امیرالمؤمنین در رابطه با خلافت خودشان شد.
مجری:
استاد عزیز از شما ممنونم.
آیا در «نهج البلاغه» به صراحت به بحث «وصایت» اشاره شده است؟
به عنوان سؤال بعدی شاید این عبارات حضرت امیر (علیه السلام) به دل بسیاری از شما عزیزان بیننده هم بنشیند که ببینید چگونه حق خودشان را با چه عبارات و ادبیات متینی درخواست میکردند. آیا به صراحت در «نهج البلاغه» به بحث «وصایت» اشاره شده است یانه؟
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
در این عباراتی که عرض کردیم «و فیهم الوصایة» نسبت به ائمه (علیهم السلام) داشتند و اینکه من محقترین انسانها هستم. در خطبه 87 این تعبیر قشنگ آمده است که در آنجا دارد:
«فَیا عَجَباً ومَا لِی لَا أَعْجَبُ»
من در تعجب هستم و چرا در تعجب نباشم
مِنْ خَطَإِ هَذِه الْفِرَقِ - عَلَی اخْتِلَافِ حججها فِی دینها»
از خطای گروههای پراکنده با دلایل مختلف که هریک در مذهب خود دارند
«لَا یقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِی»
نه گام به جای گام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مینهند
«ولَا یقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِی»
نه از رفتار جانشین او پیروی میکنند
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 121
آنان هم از سنت پیغمبر کنار رفتند و هم به رفتار و سیره من که جانشین پیغمبر هستم عمل نمیکنند. این «نهج البلاغه» با ترجمه آقای «صبحی صالح» و این هم تعبیری که البته آن نیست. در خطبه 87 این قضیه کاملاً آمده است و هیچ شک و شبههای در آن نیست.
مجری:
استاد عزیز تا اینجا واقعاً ثابت شد که چقدر واضح و شفاف امیرالمؤمنین (علیه السلام) در «نهج البلاغه» حق خودشان را طلب کردهاند هرچند عقاید ما تنها منحصر از عبارات «نهج البلاغه» نیست اما سؤالات وهابیها این بود و پاسخ آیت الله قزوینی را شنیدیم.
آیا امیرالمؤمنین در «نهج البلاغه» به غصب خلافت خویش هم اشاره کرده اند؟
سؤال بعدی این است که آیا در «نهج البلاغه» امیرالمؤمنین (علیه السلام) به بحث غصب خلافت هم اشاره و اعتراضی داشتند یا خیر؟
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
در این زمینه خطبههای زیادی داریم و یکی دو مورد نیست؛ من به به بخشی از اینها اشاره میکنم. 5 دقیقه هم از وقت بینندگان عزیزمان گذشته است و در چند جلسهای که برنامه حدود 1 ساعت و نیم شده است وقت عزیزانمان ضایع میشود.
مورد اول: در خطبه 6 نهج البلاغه امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید:
«فَوَاللَّه مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّی»
به خدا سوگند مرا همواره از حق خویش محروم ساختند
«مُسْتَأْثَراً عَلَی»
بر من زور گفتند و حق مرا به یغما بردند
«مُنْذُ قَبَضَ اللَّه نَبِیه صَلَّی اللَّه عَلَیه وسَلَّمَ - حَتَّی یوْمِ النَّاسِ هَذَا»
و از هنگام وفات رسول خدا تا امروز حق مرا بازداشتند
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 53
مورد دوم: در خطبه 172 امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرمایند:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیک عَلَی قُرَیشٍ ومَنْ أَعَانَهُمْ»
بارخدایا از قریش و تمام کسانی که یاریشان کردند به درگاه تو شکایت میکنم
«فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِی»
زیرا قریش پیوند خویشاوندی مرا قطع کردند
شاید اشاره بر قضیه شهادت صدیقه طاهره فاطمه (سلام الله علیها) و حضرت محسن (علیه السلام) باشد
«وصَغَّرُوا عَظِیمَ مَنْزِلَتِی»
و مقام و منزلت بزرگ مرا کوچک شمردند
«وأَجْمَعُوا عَلَی مُنَازَعَتِی أَمْراً هُوَ لِی»
و در ربودن حقی که برای من بود با یکدیگر هم داستان شدند
«ثُمَّ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِی الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَه وفِی الْحَقِّ أَنْ تَتْرُکه»
سپس گفتند چه بخواهی این حق را بگیری و چه بخواهی آن را ترک کنی این حق را به تو نخواهیم داد
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 248
مورد سوم: باز امیرالمؤمنین در خطبه 217 با همان تعبیر میفرمایند:
«فَاصْبِرْ مَغْمُوماً أَوْ مُتْ مُتَأَسِّفاً»
گفتند: یا با غم و اندوه صبرکن یا با حسرت بمیر
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 336
ببینید چه تعبیر تندی است! حضرت در این تعبیر میفرماید: من حق مسلم خودم را از این افراد خواستم که به من گفتند اگر میتوانی بگیر یا اگر نمیتوانی یا با غصه صبرکن یا با حسرت بمیر. امیرالمؤمنین فرمودند:
«فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْبا»
پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود. و با دیدگان خود می نگریستم که میراث مرا به غارت می برند.
نهج البلاغه، خطبه 3 (خطبه شقشقیه)؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج1 ص 96
مورد چهارم: حضرت باز در نامه 36 در تعبیری میفرمایند:
«قَدْ أَجْمَعُوا عَلَی حَرْبِی - کإِجْمَاعِهِمْ عَلَی حَرْبِ رَسُولِ اللَّه (ص)»
قریش در جنگ با من متحد شدند همانطوری که پیش از من در نبرد با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هماهنگ بودند
«فَجَزَتْ قُرَیشاً عَنِّی الْجَوَازِی»
خدا قریش را به کیفر زشتیهایشان عذاب کند
«فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِی»
آنها پیوند خویشاوندی مرا بریدند
«وسَلَبُونِی سُلْطَانَ ابْنِ أُمِّی»
و حکومت مطلقی که پیغمبر برای من قرار داده بود از من ربودند و سلب کردند
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 409
چقدر زیبا بیان فرمودند! آیا از این بالاتر بیان کنند؟
مجری:
واقعاً امیرالمؤمنین باید چه چیزی میفرمودند تا اینها بگویند امیرالمؤمنین اعتراض کرده است؟
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
مورد پنجم: بله؛ آن حضرت در نامه 62 که خطاب به مالک اشتر بیان فرمودند، میفرمایند:
«فَوَاللَّه مَا کانَ یلْقَی فِی رُوعِی»
به خدا سوگند باور نمیکردم
«ولَا یخْطُرُ بِبَالِی»
و به ذهنم خطور نمیکرد
«أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الأَمْرَ - مِنْ بَعْدِه (ص) عَنْ أَهْلِ بَیتِه ولَا أَنَّهُمْ مُنَحُّوه عَنِّی مِنْ بَعْدِه»
ملت عرب این چنین به توصیههای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پشت پا زده و خلافت را از خاندان رسالت دور سازد
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 451
اینها نمونههایی از فرمایشات امیرالمؤمنین است که من به چند مورد از آن اشاره کردم؛ چون زمان گذشته است ما انشاءالله به سؤالات و تلفنهای بینندگان در نیم ساعت برسیم. این فرمایشات نمونههایی از استدلال امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر حقانیت اهلبیت بر خلافت و امامت و وصایت خودشان در «نهج البلاغه» و امامت خودشان و تصریح بر غصب حق مسلم خودشان بود.
این آقا میگوید شما دارید به صحابه توهین میکنید! توهین نیست. آیت الله العظمی صافی گلپایگانی نقل میکردند: زمانی در مدینه با تعدادی از افراد وهابی بحث میکردیم که آنان در جواب دادن عاجز ماندند. گفتند: نظر شما نسبت به شیخین چیست؟ گفتم: نظر ما نسبت به شیخین نظر حضرت علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) است.
آقایان تصور نکنند این عبارات تند است؛ آقایان همین «صحیح مسلم» جلد 5 صفحه 152 حدیث 4468 را مطالعه کنند. تعبیری که آنجا از امیرالمؤمنین نسبت به شیخین دارد به مراتب هزار مرتبه بدتر و تندتر از اینهاست.
اگر «صحیح مسلم» بیاورد اشکالی ندارد اما چنانچه در «نهج البلاغه» باشد یا شیعه این را مطرح کند دیگر آسمان را باید بر سر شیعه ویران کرد.
ما عقیدهمان این است که حق امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده است، حقشان را غصب کردند و در این هم هیچ شک و شبههای نداریم ولی با تمام این حال عزیزان اهل سنت را به خاطر این تکفیر نمیکنیم، آنان را برادران خودمان میدانیم و انتظار هم داریم که آنها هم به خاطر اینکه ما معتقد به خلافت خلفای ثلاثه نیستیم آنها هم ما را تکفیر نکنند!
مثل برادر زندگی کنیم همانطوری که در ایران دارید میبینید هزاران خانواده وجود دارد که مرد اهل سنت است و خانم شیعه است یا بالعکس.
در یک خانواده برادران و خواهران دو سه تا شیعه و دو سه تا سنی هستند و دارند با هم زندگی میکنند. ما میخواهیم هرکس با عقیده خودش حریم دیگری را حفظ کند و دیگری را تکذیب و تکفیر نکند، مقدسات دیگری را به باد استهزاء نگیرد اما از حق مسلم خودش هم عقبنشینی نکند؛ این توصیه و عقیده ماست. حالا هرکس میخواهد خوشش بیاید و هرکس میخواهد خوشش نیاید.
نسبت به صحابه هم دوستان ما صحبت کردند، اگر لازم باشد روزی مفصل صحبت میکنیم. اینکه نظر شیعه نسبت به صحابه چیست به تعبیر امام صادق (علیه السلام) که میفرمایند: دوازده هزار صحابه را غیر منحرف و اهل بهشت میدانیم. مرحوم «شیخ طوسی» در جلد اول کتاب «تبیان» صفحه 214 میفرماید: ما از بسیاری از صحابه انتظار شفاعت داریم. این عقیده شیعه است!
در دعاهای ائمه (علیهم السلام)، در دعاهای امام صادق (علیه السلام)، در دعاهای امام باقر (علیه السلام)، در دعاهای امام رضا (علیه السلام) و در دعاهای امام سجاد (علیه السلام) که در کنار صلوات بر آل پیغمبر میفرماید:
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیتِهِ اَلطَّیبِینَ وَ عَلَی أَصْحَابِهِ اَلْمُنْتَجَبِینَ»
اینها همه وجود دارد و نیازی به بدگویی نسبت به شیعیان نیست. در فضای مجازی هرشب آقایان بحث دارند که مثلاً «سید نعمت الله جزایری» اینطوری گفته است. «سید نعمت الله جزایری» روی سر ما جا دارد و ما مقلد این شخص نیستیم. خود مرحوم «آیت الله انگجی» در جلد دوم کتاب «انوار نعمانیه» صفحه 108 مینویسد: عقیده علمای شیعه این است که خواندن بعضی از کتابهای «سید نعمت الله جزایری» حرام است!!!
شما چطور عبارت «شیخ طوسی» که شیخ الطایفه است و بالاترین مرتبه را دارد و از ارکان علمای شیعه است و میگوید: ما از بسیاری از صحابه انتظار شفاعت داریم را مطرح نمیکنید، عبارت «شیخ مفید» را مطرح نمیکنید، عبارت «علامه» را مطرح نمیکنید، عبارت «شهید ثانی» که میگوید: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی أَصْحَابِهِ اَلْمُنْتَجَبِینَ» را مطرح نمیکنید و در میان این همه علما «سید نعمت الله جزایری» این حرف را زده است؛ خب بزرگان ما هم همه رد کردهاند!
در کنار آن به قول «صاحب حدائق» هم مطالبی دارد، خود آقای «خوئی» با تندی به ایشان جواب میدهد؛ اینها ملاک نیست. فرضاً آنها اجتهاد کردند، اگر در میان شما کسی اجتهاد بکند و در اجتهاد آن خطا برود ثواب دارد.
چطور اگر علمای شما اجتهاد کنند ثواب دارند اما اگر علمای شیعه اجتهاد کنند ثواب ندارد؟ خوب در مورد «سید نعمت الله جزایری» هم نهایتاً این مطلب است که ایشان مجتهد بود، اجتهاد کردند و خطا کردند. نظر «سید نعمت الله جزایری» را هیچ کدام از بزرگان ما قبول ندارند و تندیهای ایشان اصلاً نه در گذشته و نه در حال مطرح نیست.
من تقاضا دارم که عزیزان شیعه به این حرفهای چرند و پرند وهابیت گوش ندهند. همان «سید نعمت الله جزایری» که این تعابیر را به کار میبرد شما بروید کتابهای فقهی ایشان را ببینید که ایشان ازدواج با سنی را جایز میداند یا نه؟ اگر گفت: ازدواج با سنی حرام است و ذبیحه سنی حرام است ما قبول میکنیم اما ایشان نظرشان این بود.
همان آقایانی که آمدند بحث تکفیری را مطرح کردند، کفر در برابر ایمان است یعنی کافر به ولایت علی بن أبی طالب (علیه السلام) است اما کافر به اسلام، به قرآن و خداوند عالم نیست. لذا ما هم از عزیزان شیعه تقاضا داریم که مقداری حریمها را حفظ کنند زیرا آنان کوچکترین نقطه ضعفی از شیعه میبینند آن را در رسانهها و فضای مجازی به بوق و کرنا میکشند. از عزیزان اهل سنت هم خواهش دارم که حرف این وهابیت را گوش نکنند، آنان منحرف هستند؛ دنیای شما را خراب میکنند و آخرت شما را هم ویران میکنند.
از وهابیها هم میخواهم اگر واقعاً مرد هستید و راست میگویید ما آماده گفتگو و مناظره هستیم. اگر جرئت نمیکنید اینجا بیایید ما حاضریم در فضای مجازی متعلق به شیعه به نام «ندای شیعه» آمادگی داریم هرکدام از افرادی که واقعاً علم دارد و احساس میکند عالم است برای مناظره بیایند. دوستان «ندای شیعه» هم بزرگواری کنند هماهنگی بفرمایند بنده خودم آمادگی دارم.
عزیزان ما از جمله آقای ابوالقاسمی، آقای یزدانی، آقای عباسی، آقای روستایی و آقای سید امیر آمادگی دارند. اگر راست میگویید و روبروی 50 میلیون جمعیت روی مناظره کردن ندارید حداقل آنجا بیایید؛ حالا من نمیدانم آمار مشاهده کنندگان در «ندای شیعه» چقدر است!؟
مجری:
بیش از 1000 نفر است
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
میتوانید در کانالهایی که مربوط به مناظره دوستانه است تشریف بیاورید؛ شاید تا حدودی اختلاف سلیقه داشته باشیم اما آنجا هم من آماده هستم تا بیایند تا بنشینیم و با هم مناظره کنیم.
شرایط مناظره فراهم بشود و یک سؤال شما بپرسید و یک سؤال هم ما بپرسیم؛ شما جواب بدهید و ما هم جواب میدهیم و بینندگان نظارهگر هستند. اگر شما راضی باشید ما حاضریم تمام این متنها را بیاوریم در سایت «شبکه جهانی ولایت» و سایت «موسسه ولی عصر» هم قرار میدهیم و هیچ ابایی نداریم.
مجری:
از شما استاد عزیز و ارجمند متشکرم و دو مرتبه خدمت شما بینندگان عزیز فرارسیدن سالروز ولادت آقا امام جواد (علیه السلام) را تبریک عرض میکنم و انشاءالله با توسل به حضرت بتوانیم اعمالی داشته باشیم که مرضی رضای خداوند واقع بشود؛ با ما همراه باشید.
تماس بینندگان برنامه:
باز هم فرارسیدن سالروز ولادت امام جواد (علیه السلام) را خدمت شما تبریک عرض کنم و انشاءالله هرکجا که هستید مؤفق و مؤید باشید. سلام خدمت آقا ابراهیم از بیرجند اولین بینندهای که با برنامه امشب تماس گرفته است. سلام علیکم و رحمة الله:
بیننده (آقا ابراهیم از بیرجند – شیعه):
عرض سلام و خسته نباشید خدمت آقای حسینی مجری محترم و هچنین خدمت حاج آقا حسینی قزوینی و عرض تبریک به مناسبت میلاد امام جواد (علیه السلام). من روز جمعه تماسی با برنامه پرسش و پاسخ آقای خدمتی داشتم که از ایشان سؤال کردند آیا حدیثی در کتب شما هست که أم المؤمنین «عایشه» جلوی نامحرم غسل کرده باشند که ایشان متأسفانه اولاً کلی فحش به شیعیان دادند.
دومرتبه من در همان برنامه روی خط رفتم و گفتم: چرا فحش میدهید؟ ایشان گفتند: نه تنها در «صحیح بخاری» بلکه اگر در «قرآن کریم» هم همچین مطلبی آمده باشد شما نباید قبول کنید.
بعد از من پرسیدند: اگر در «قرآن کریم» همچین مطلبی میآمد شما قبول میکردید؟ من گفتم: اگر در «قرآن کریم» بود بله قبول میکردم. بعد از خودشان پرسیدم که اگر در «قرآن کریم» میآمد شما قبول نمیکردید؟ که ایشان من را قطع کردند و دیگر جوابی به من ندادند. میخواستم استاد بفرمایند همچین چیزی در کتابهای مخالفین هست یا خیر؟
مجری:
مؤفق و مؤید و در پناه حق باشید؛ انشاءالله استاد توضیح خواهند داد. آقای عظیمی از قزوین سلام علیکم و رحمة الله:
بیننده (آقای عظیمی از قزوین – شیعه):
عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما و تمامی بینندگان عزیز دارم. یک مژده بزرگی میخواستم به شما و آیت الله دکتر قزوینی بدهم، یک راه علمی خوب هست که مشخص میکند چه کسی حق است و چه کسی باطل است. دیگر نیازی به این کتابها نیست که ما بگوییم «عمر» انسان بدی است یا انسان خوبی است؛ حضرت علی انسان خوبی است یا انسان بدی است.
تنها ما باید طوری برنامهریزی کنیم که از این روش به نحو احسن استفاده کنیم؛ ما میتوانیم بسیاری از انسانهایی که حتی مسلمان نیستند به سمت شیعه بکشیم!
مجری:
راهتان را بفرمایید آقای عظیمی عزیز
بیننده:
من باید با آقای قزوینی هماهنگ کنم که دشمنان ما بر علیه خود ما استفاده نکنند. مثلاً الان یک وسیلهای مانند لباسشویی است که اسم عمر را به آن میدهید و از آن خوب یا بد را بیرون میکشید، اسم شیطان را میدهید و از آن خوب یا بد را بیرون میکشید، حتی اسم حضرت علی یا اشیاء مانند شراب هرچیزی را به آن بدهید و مشخص میکند چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است
مجری:
آقای عظیمی دستگاه خاصی را میفرمایید؟
بیننده:
آقای قزوینی سلام علیکم؛ ما بسیاری از معجزاتی که الان میبینیم بسیاری از انسانهای روی زمین حتی به نظرم پیغمبران هم ندیدند. شما این را قبول دارید یا ندارید؟
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
چطور؟
مجری:
آقای عظیمی فرمایشات شما قدری مبهم است
بیننده:
آقای قزوینی ببینید الان ما چیزی را که در گذشته میدیدیم، شما حساب کنید تصویر شما الان ضبط میشود. این شما را یاد چه چیزی میاندازد؟
مجری:
آقای عظیمی واضح بفرمایید چون خیلی فرصت نداریم
بیننده:
آقای قزوینی این از طرف من نیست بلکه از طرف انسان بزرگی است. میخواستم اعلام کنم روشی وجود دارد که مشخص میکند حضرت علی انسان خوبی هست یا نیست.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
حالا آن روش را بفرمایید که بینندگان عزیز هم استفاده کنند
مجری:
خب ظاهراً صدای ایشان قطع شد و نمیدانم منظور ایشان چی بود و چه قصدی داشتند. آنچه که به ما حق و باطل بودن را میرساند آیات قرآن و روایات ائمه اطهار (علیهم السلام) است و آنچه که بر ما حجت است من باب کلام بزرگانمان و انشاءالله نمیدانم منظور و هدفتان چه بود.
انشاءالله باز هم تماس بگیرید یا حداقل پیامک بزنید تا من بخوانم و ببینم منظورتان به چه صورت بوده است از اینکه همچین موضوعی را مطرح کردید. آیا در مورد دستگاه خاصی میفرمودید نمیدانم؛ البته یک احتمال در ذهنم هست حالا انشاءالله برای ما پیامک بفرستید.
آقا رضا از زاهدان از عزیزان اهل سنت سلام علیکم و رحمة الله:
بیننده (آقا رضا از زاهدان – اهل سنت):
سلام علیکم و رحمة الله خدمت آقای حسینی گل، میخواستم از حاج آقای قزوینی یک تشکر کنم چون ایشان را خیلی دوست دارم و از ایشان خیلی راضی هستم. یک شبههای در ذهن من پیش آمده که میخواستم از ایشان بپرسم.
حاج آقا چندی پیش آقای روستایی در شبکه شما نقل میکرد که نماز در قرآن نیامده است؛ شما در این رابطه چه فرمایشی دارید؟
مجری:
آقا رضا من یک توضیحی بدهم که منظور شما چیست؛ استاد روستایی فرمودند که جزئیات نماز در قرآن نیامده است و ممکن است مسائل دیگری هم باشد که جزئیاتش در قرآن نیامده باشد
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
من به عنوان یک فرزند و شاگرد شما اگر از شما سؤال کنم که در کجای قرآن بحث نماز آمده است میتوانید به من ثابت کنید؟ اصلاً من کاری با جزئیات نماز ندارم؛ من به عنوان یک شاگرد از شما سؤال میکنم آقا رضا در کجای قرآن نماز وارد شده است؟
بیننده:
ما به شما و «شبکه جهانی ولایت» افتخار میکنیم و عاشق این شبکه شدیم.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
با توجه به اطلاعی که حضرتعالی دارید اگر الان کسی از شما سؤال کند اصلاً اصل نماز را از قرآن میتوانید ثابت کنید؟
بیننده:
من این مطلب را از علما پرسیدم که چرا نمازهای پنجگانه ما در قرآن نیامده است؟ 124 هزار پیامبری که وجود داشتند هم در قرآن نیامده است. از این جهت مشکلی نداریم که انسان اینها را ذکر کند که چرا نماز نیامده است.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
آقا رضا قضیه کاملاً واضح و روشن است؛ من یک بار دیگر هم اینجا گفتم که نه تنها رکعات نماز بلکه خود نماز هم نیامده است. شما «أقیم الصلاة» را میشنوید و این به معنای این است که نماز را اقامه کنید. چه کسی گفته است کلمه «صلاة» به معنای نماز است؟ ببینید قرآن در یک جا میگوید:
(إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی)
خدا و فرشتگان بر پیامبر درود میفرستند
سوره احزاب (33): آیه 56
در اینجا کلمه (یصَلُّونَ) به معنای نماز خواندن بر پیغمبر است؟ یا در مورد دیگری که خداوند متعال به پیغمبر اکرم میفرماید: از مردم زکات بگیر:
(خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً)
از اموالشان زکات بگیر
(وَ صَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلاتَک سَکنٌ لَهُم)
درباره آنان دعای خیر کن که دعای تو مایه آرامش آنان است
سوره توبه (9): آیه 103
این آیه به این معنی است که شما برای آنان نماز بخوان؟ ببینید کلمه «صلاة» در قرآن هم به معنای نماز آمده است، هم به معنای درود آمده است، هم به معنای دعا آمده است و اینها را سنت معین کرده است. در آیه 44 سوره نحل قرآن میفرماید:
(وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم)
و این قرآن را بتو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را به ایشان نازل شده بیان کنی
سوره نحل (16): آیه 44
ببینید میان اینکه به ما بگوید «لتقرؤه علی الناس» قرآن را برای مردم قرائت کنید، «لتتلوا علی الناس» قرآن را برای مردم تلاوت کنید با «لتبین للناس» قرآن را برای مردم تبیین کنید؛ تفاوت وجود دارد. تبیین به چه معناست؟
اینجا (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ) کلمه «صلاة» به معنای درود است و در (وَ صَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلاتَک سَکنٌ لَهُم) کلمه «صلاة» به معنای دعاست و در (وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاة) به معنای نماز است.
این را سنت معین کرده است؛ آن سنتی که گفته است (یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی) درود است، (صَلاتَک سَکنٌ لَهُم) دعاست و (أَقامَ الصَّلاةَ) به معنای نماز است همان سنت گفته است نماز صبح دو رکعت است، نماز ظهر چهار رکعت است. همان تبیین و سنتی که این مطالب را فرموده است میگوید: خلیفه من علی بن أبی طالب (علیه السلام) است.
ببینید ما اگر (لِتُبَینَ لِلنَّاسِ) را از قرآن کنار بگذاریم هرکاری میتوانیم بکنیم؛ اما مادامی که (لِتُبَینَ لِلنَّاسِ) در قرآن وجود دارد و پایبند این باشیم همه چیز حل میشود.
بیننده:
این شبهه را گوش کنید؛ آقای روستایی همیشه ذکرشان همین است. ما میگوییم نماز را باید خواند، الان در خطبه 199 نهج البلاغه حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: نماز خواندن پنج وقت است.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
ببینید پنج وقت نماز خواندن بدعت نیست؛ شما هم میتوانید پنج وقت نماز بخوانید و هم میتوانید سه وقت بخوانید. برادر بزرگوارم اگر کسی پنج وقت هم نماز بخواند نمازش باطل نیست و اگر هم سه وقت بخواند باز نمازش باطل نیست. ملاحظه میفرمایید یا نه؟ الان شما همین خطبه 199 که فرمودید:
مجری:
فکر میکنم عبارت «صَلِّ الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا» را میفرمایید
بیننده:
بله همین است
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
«صَلِّ الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا الْمُؤَقَّتِ لَهَا»
نماز را بخوان در وقتی که برای او معین شده است
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 384؛ نامه 27؛ نامه به محمد بن ابی بکر
ببینید اینجا معین شده است معلوم نشده است که پنج مرحله بخوانید یا سه مرحله بخوانید
بیننده:
اینکه ما میگوییم و خود حضرتعالی میفرمایید که پنج وقت بخوانید
مجری:
شاید «فَصَلُّوا بِالنَّاسِ الظُّهْرَ» را میفرمایید که در خطبههای نهج البلاغه آمده است؛ زیرا همین را عرض کردم و شما فرمودید همین است
بیننده:
من سواد ندارم؛ از وهابیهایی شنیدم و به شما گفتم که این را قبول دارید یا قبول ندارید
مجری:
میخواهید توضیح بدهند؛ استاد عزیز اگر «فَصَلُّوا بِالنَّاسِ الظُّهْرَ» را جستجو بزنید ممنون میشوم
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
خطبه 199 را آوردم:
«تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وحَافِظُوا عَلَیهَا»
پیمان امر صلاة بببینید و محافظت از آن را رعایت کنید
«واسْتَکثِرُوا مِنْهَا وتَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کتاباً مَوْقُوتاً»
زمانی که از اهل جهنم سؤال میکنند که چرا شما را به جهنم آوردند میگویند ما نماز نمیخواندیم
نهج البلاغة – خطب الإمام علی (علیه السلام)، تحقیق صالح، ص 316
برادر بزرگوارم هیچ چیزی از پنج وقت درباره نماز در خطبه 199 نیست؛ این خطبه 199 برمبنای «نهج البلاغه» با تحقیق آقای «صبحی صالح» است. حالا اگر شما خطبه دیگری میفرمایید ما در خدمت هستیم
بیننده:
خودم که سواد ندارم. از آقای حسینی قزوینی خیلی متشکرم
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
این دفعه تماس گرفتید بگویید خطبه 52 را بیاور تا من برای شما توضیح بدهم؛ خطبه 199 نگویید همان خطبه 52 بگویید. در آنجا امیرالمؤمنین (علیه السلام) زمان فضیلت نماز و آخرین فضیلت نماز را بیان فرموده است و نفرموده است که شما نماز ظهر را اول وقت بخوانید و نماز عصر را بعدازظهر بخوانید.
مجری:
شاخص معین کردن هم باز مطابق با آن چیزی است که شیعه میگوید و اگر در کتب فقهی شیعه هم مراجعه بفرمایند در مورد توحید میبینید که به چه صورت است. تضادی وجود ندارد و ما هم باطل نمیدانیم؛ اگر شخصی میان نماز ظهر و عصر فاصله بیندازد یا میان نماز مغرب و عشاء فاصله بیندازد آن را باطل نمیدانیم.
شاید این در ذهن شما بزرگوار این باشد که اگر کسی میان نماز مغرب و عشاء فاصله بیندازد این باطل است اما این چنین نیست.
آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) در رابطه با نماز خواندن با مردم فکر میکنم در نامه «مالک اشتر» باشد چون جای دیگری هم اشاره به این قضیه دارد زیرا بحث نماز خواندن با مردم است و انشاءالله باز اگر خطبه دیگری هم خواستید آیت الله قزوینی در مورد آن توضیح خواهند داد. آنچه که شما به عنوان سؤال مطرح کردید تضادی با اعتقاد شیعه ندارد.
من از عزیزی که پشت خط منتظر هستند آقای نوربخش از سیرجان عذرخواهی میکنم چون فرصت نداریم که شنونده صدای شما باشیم.
آقا ابراهیم از بیرجند فرمودند که با شبکههای وهابی تماس گرفتند و آقای خدمتی همان شخصی که از «نهج البلاغه» روایاتی میآورد و هنوز هم نتوانستند آن را پیدا کنند به روایتی که در مورد بحث آموزش غسل بوده است اشاره داشتند که آنان منکر شدند
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
من از عزیزان اهل سنت معذرت میخواهم؛ مطالبی در «صحاح» نسبت به همسر نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است. من بارها هم عرض کردم این مطالب صحیح نیست، برداشت ما این است که یهودیان این روایت را جعل کردند برای اینکه ناموس پیغمبر اکرم را ملعبه دست خودشان قرار بدهند و ما اینها را دروغ میدانیم.
حال آنکه در «صحیح بخاری» هم آمده باشد، در «صحیح مسلم» هم آمده باشد؛ فرضاً اگر هم آمده بود معتقدم آقای «بخاری» کاری صددرصد اشتباه کرده است که این روایات را آورده است.
زمانی که یک روایت را میآورند شارحین «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» به دست و پا میافتند که به نوعی آن را توجیه کنند.
من همین چیزی که ایشان فرمودند در کتاب «صحیح بخاری» چاپ دار «ابن کثیر دمشق» حدیث 251 است که میگوید: از ابوسلمه شنیدم که میگوید من با برادر «عایشه» خدمت او وارد شدیم، برادرش از غسل پیغمبر سؤال کرد و «عایشه» در حالی که میتوانست نشان بدهد که پیغمبر این چنین غسل میکرد، سرش را میشست و سمت راست و سمت چپش را میشست. همانطوری که الان از مفتیها سؤال میکنند؛ آیا آنان میگویند ظرف آبی بیاورید تا من به شما نشان بدهم؟
میگوید:
«فَدَعَتْ بِإِنَاءٍ نَحْوًا من صَاعٍ فَاغْتَسَلَتْ وَأَفَاضَتْ علی رأسها»
عایشه همسر پیغمبر آبی را خواست و شروع کرد جلوی آنان سرش را شست
ببینید یک خانم جلوی دخترش نمیآید بگوید: من دارم اینطوری غسل میکنم و شما تماشا کن. سپس میگوید:
«وَبَینَنَا وَبَینَهَا حِجَابٌ»
بین عایشه و آنان حجابی بود
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 100، ح 248
خیلی عجیب است؛ اگر بین آنان حجاب بود چه فایدهای دارد؟ میخواهد غسل را به آنان یاد بدهد. شما حساب کنید مثلاً من از یک مولوی سؤال کنم که غسل چطوری است؛ درحالی که من در اتاق هستم ایشان در حمام برود غسل کند و بگوید اینطوری که من در حمام آنطوری غسل کردم شما غسل کنید.
اگر حجاب است این چه فایدهای دارد؟ خیلی عجیب است
مجری:
نگذاشته کار به شارح برسد و خودش شروع کرده است
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
آقای «ابن حجر عسقلانی» در جلد اول کتاب «فتح الباری» به نقل از «قاضی عیاض» بیان میکند:
«ظاهره انهما رأیا عملها فی رأسها وأعالی جسدها
این دو نفری که آنجا بودند میدیدند که عایشه دارد سرش را غسل میدهد، و میدیدند که قسمت بالاتنه خود را میشوید
سپس میگوید: طوری که محرم میتواند نگاه کند؛ ولو اینکه محرم هم باشد آن هم عجیب است که میگوید:
«خالة أبی سلمة من الرضاع أرضعته أختها أم کلثوم»
همان رضاع کبیر را مطرح کرده است که ایشان در بزرگی رفته شیر خورده است و محرم شده است.
فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 1، ص 314
اینها یک سری مطالبی است که کاملاً اشتباه است؛ حالا آنان گفتند که این عمل عایشه نشان داده است که این کار مستحب است حالا ما نمیدانیم اگر کسی از جناب آقای «ابن حجر عسقلانی» یا از خانم بزرگوارشان سؤال میکرد ایشان میآمد ولو جلوی برادرش همچین کاری میکرد و حاضر بود جلوی برادرش قسمت بالاتنهاش را لخت کند و آب بکشد و غسل کند و به او غسل یاد بدهد؟ نمیدانم الله أعلم
مجری:
حضرت استاد فرصت نداریم اگر لطف بفرمایید دعا کنید ممنون میشوم
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
خدایا تو را قسم میدهیم به آبروی امام جواد فرج مولایمان ولی عصر را نزدیک بگردان، ما را از یاران خاص آن بزرگوار قرار بده، رفع گرفتاری از گرفتاران بنما.
خدایا به آبروی امام جواد تمام گرفتارانی که در هرکجا هستند از جمله زندانیان بیگناه و مقروضین و کسانی که خانه ندارند خدایا همه را به آبروی امام جواد حاجت روا بگردان و مشکلاتشان را برطرف ساز.
خدایا تمام آن کسانی که دست اندرکار «شبکه جهانی ولایت» هستند مخصوصاً این حقیر و عزیزانی که بیننده هستند مخصوصاً عزیزان ولایت یاور به آبروی امام جواد همه را حاجت روا بگردان، دعاهای ما را به اجابت برسان
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مجری:
حضرت استاد از شما ممنونم و از همراهی شما عزیزان و خوبان متشکرم، در این ایام بابت شادی اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) شاد باشید، یا علی مدد، خدانگهدار