1. اجرای عدالت یکی از مهم ترین اهداف انبیای الهی است. یکی از مهم ترین پایه های حکومت اسلامی عدالت محوری است.
2. حاکم اسلامی باید مردمی باشد و با چهره ای گشاده پذیرای انتقادات مردم باشد. اگر انتقاد حق بود بپذیرد و از ظلم وارده شده به درگاه الهی توبه کند و اگر هم انتقاد به حق نبود، با حلم و صبوری برخورد کند.
3. علیرغم تبلیغات دروغین درباره عدالت خلیفه دوم، مردم از حکومت او راضی نبودند. بخاری در صحیح خود نقل میکند که:
«عُیینه» با پارتی بازی پسر عمویش ساعت ملاقات با عمر بن خطاب میگیرد! وقتی که به ملاقات او میرود زبان به شکایت میگشاید:
«...يَا ابْنَ الْخَطَّابِ وَاللَّهِ مَا تُعْطِينَا الْجَزْلَ ، وَمَا تَحْكُمُ بَيْنَنَا بِالْعَدْلِ...»
ای پسر حطاب! به خدا قسم سهم ما را (از بیت المال) ندادی و در حق ما به عدالت حکم نکردی!
4. خلیفه دوم با شنیدن این شکایت ساده برآشفت و به شدت غضبناک شد و خواست که به «عیینه» صدمه بزند. در این حال پسر عموی او به دادش رسید و عمر را دعوت به بردباری نمود!
5. آیا حاکم اسلامی به صرف یک انتقاد و شکایت حق صدمه زدن به شاکی را دارد؟ آیا نباید ادله او را بنگرد و درباره آن تحقیق کند؟ آیا شخص ظالم و مستبد صلاحیت خلافت و ولایت را دارد؟