2024 May 4 - شنبه 15 ارديبهشت 1403
پاسخی به مقاله سخیف درباره امام جواد سلام الله علیه
کد مطلب: ١٥٤٦٧ تاریخ انتشار: ٢٢ خرداد ١٤٠٢ - ١٢:٣٥ تعداد بازدید: 563
خارج فقه الحکومه » فقه
پاسخی به مقاله سخیف درباره امام جواد سلام الله علیه

(جلسه سی و دوم 07 09 1401)

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه سی و دوم 07 09 1401)

موضوع:  پاسخی به مقاله سخیف درباره امام جواد سلام الله علیه

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

سلام علیکم در خدمت دوستان هستیم

پرسش:

سند دعای ندبه چطوری است؟

پاسخ:

در رابطه با سند دعای ندبه اولا در سیره علما و بزرگان ما از دیر زمان این دعا قرائت می شد. من یادم است آن زمانی که ما در حوزه علمیه قزوین بودیم اگر اشتباه نکنم سال 1346 بود.

مجله مکتب اسلام تقریبا پر تیراژترین مجله کشور بود. آن زمان توسط شریعتی و این ها اشکال شد حاج آقای مکارم در دو شماره یا سه شماره مفصل جواب دادند من ندیدم کسی مثل ایشان روی سند دعای ندبه این طور جواب داده باشد.

ببینید ما باید دقت کنیم. شاید خیلی از روایات که مُتَلّقی به صحت هم هست زیر سوال ببرند به قول اقای شبیری زنجانی (حفظه الله) می گفت اگر ما در رجال بخواهیم دو دو تا چهار تا بکنیم صحت یک روایت را هم نمی توانیم درست کنیم.

رجال عبارت از جمع آوری قرائن و شواهد بر صحت روایت، بر وثاقت روات، یا حسن حال روات است. این ها را ما باید دقت کنیم.

مثلا در رابطه با زیارت غدیریه که در کتاب المزار مشهدی است ما آن جا خیلی مفصل کار کردیم، چون بعضی ها نسبت کتاب مزار مشهدی را به ایشان اشکال می کنند ما همه این ها را مفصل جواب دادیم.

این که کسانی تردید می کنند ما پاسخش را دادیم. البته نه تنها این کتاب بلکه خیلی کتاب های دیگر هم است که در مورد انتسابش به مؤلف بعضی ها تردید می کنند. ولی ببینید متلقای به قبول نیست سیره بزرگان است همین برای ما در مشروعیتش کفایت می کند.

البته اگر اقای تُستری جواب داده باشد قطعا قوی تر است چون اقای تُستری رجالی خیلی توانمند است. البته ایشان قلمش یک کمی تند است.

اما ایشان از نظر تسلط به مبانی رجالی شاید اگر مبالغه نکنیم در ضمن که آقای خویی تاج سر ما است ما دستش را می بوسیم و خاک قبرش را هم می بوسیم ولی در مقایسه اقای تُستری با اقای خویی مثل مقایسه شاگرد کوچک با یک استاد خیلی بزرگ است. آقای تُستری قهرمان رجال است.

پرسش:

علامه عسکری بارها این جمله را می گفت اولین کسی که رجال تدریس می کرد اقای تُستری بود.

پاسخ:

فقط اشکال کار این است که ایشان قلمش خیلی تند است. تندی قلمش باعث شد که خیلی از کتاب ایشان استقبال نشد.

ایشان خیلی در حوزه نبوده است کتاب ها را هم معمولا در خانه شان خوانده است مثل رسائل، مکاسب و کفایه را نزد استاد نخوانده است خودش مطالعه کرده است. روی این جهت قلمش یک مقدار قلم تندی است.

به عکس اقای کلباسی در کتاب سماء المقال شاید من در عمرم ندیدم کسی این طور نسبت به بزرگان احترام بگذارد. قبلا هم این را گفتم ما سه سال کتاب ایشان را تحقیق کردیم.

خداوند حاج اقای مقتدایی را حفظ کند یک روزی ما خدمت شان بودیم گفت محضر مقام معظم رهبری بودیم ایشان خیلی از مرحوم کلباسی تجلیل کرد گفت مثل کتاب سماء المقال نوشته نشده است.

کتاب سماء المقال کلیات علم رجال است در حقیقت کلیات حاج اقای سبحانی خلاصه از فرمایشات اقای کلباسی است.

ظاهرا اقای کلباسی با اقای مقتدایی نسبت فامیلی هم دارد آقای مقتدایی گفت... گفتند کتاب های من را چاپ نکنید سماء المقال را چاپ کنید ولی خیلی غلط های تایپی و چاپی زیاد دارد.

من به ایشان گفتم حاج اقا این کتاب حیف است این کسی که این کتاب را تایپ کرده اصلا عربی بلد نبوده این کتاب باید تحقیق بشود و مصادرش در بیاید. ایشان این کتاب را به ما واگذار کرد ما تحقیق کردیم بعد کتاب سال هم شد. آن چه در ذهنم است سال 74 یا سال 75 بود.

نحوه بر خورد مؤلف کتاب خیلی روی من اثر گذاشت، اول این که در آن سه سال که تحقیق کردیم ما را در رجال خیلی ورزیده کرد، ما به کتاب نظر نقادی داشتیم و نقادانه نگاه می کردیم. به هرحال سی سال یا سی و سه سال ایشان زحمت کشیده بود دو جلد کتاب نوشته بود.

هر کدام از جلدهای کتاب دویست و پنجاه صفحه بود. دو جلد پانصد صفحه، ما تحقیق کردیم دو جلد هفت صد صفحه ای شد و هردو جلد هزار و چهارصد تا هزار و ششصد صفحه شد.

ایشان بعضی وقت ها که می خواست به شیخ طوسی یا علامه حلی اشکال کند می گفت:

«هذا من سهو قلمه الشریف لا من زلة قدمه»

قلم شریفش این جا سهو کرده است و این را گفته است. یکی از مسائلی  که توفیق را از انسان سلب می کند این است که انسان نسبت به بزرگان و علما و یا اساتیدش زبان تند داشته باشد. زبان احترام به بزرگان توفیقات را برای انسان مشتعل می کند.

دقت کنیم اگر نقدی هم نسبت به بزرگی می خواهیم انجام بدهیم تلاش کنیم نقد مان در یک چارچوب خیلی خوبی باشد. یعنی اگر فردی دو مورد سه مورد، پنجاه مورد اشتباه دارد اولا نقاط مثبتش را بگوییم، بگوییم این خدمات را کرده و بعد بگوییم این اشتباه را هم ایشان مرتکب شده. یا حرفی که ایشان در این جا زده این مثلا با مبانی تطبیق نمی کند.

پرسش:

در شأن حاکمیت ... به آن آیه شریفه استناد می شود اعوذ بالله من الشیطان الرجیم (إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا) این چه تفاوتی با شأن حکومت برای سایر انبیاء دارد.

پاسخ:

ببنید انبیاء دو دسته هستند یک سری نبی هستند و یک سری رسول هستند. نبی فقط وظیفه اش ابلاغ وحی به مردم است. رسول افزون بر ابلاغ تأسیس حکومت هم دارد.

این مطلب در کتاب کافی جلد اول در ضمن روایت مفصلی آمده که امام این تعبیر و تقسیم بندی را می کند رسول اضافه بر ابلاغ نبوت وظیفه تشکیل حکومت هم دارد؛ یعنی رسول امامت هم دارد ولی نبی حق امامت ندارد.

پرسش:

طبق فرمایش حضرت علی که می فرماید «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ» یعنی کسی باید حکومت داشته باشد، اگر عادل نباشد لاجرم مثلا ظالم حکومت تشکیل بدهد؛ پس انبیاء حتما حق حاکمیت داشتند نمی شود ما بگوییم حق تشکیل حکومت نداشتند.

پاسخ:

 عرض کردم حق حاکمیت داشتند یک بحثی است، به صورت کلی اگر ما بخواهیم مطرح بکنیم در یک زمان هفتاد تا پیغمبر هم بوده یعنی در زمان بنی اسرائیل این طور بوده است. ما می گوییم یکی از این ها حق تأسیس حکومت داشت نه تمام افراد زیرا تعارض پیش می آید.

اما در رسول بله، در نبی نه اگر واژه رسول در موردش اطلاق بشود وظیفه اش تشکیل حکومت است و رسالتش هم رسالت جهانی در عصر خودش است. اگر انبیائی هم باشند تابع رسول هستند. اگر نبی فقط به تنهایی باشد در آن جا یک مقدار مشکل درست می شود.

در هر صورت...

بله اگر مسئله عقلی پیش بیاید یک دفعه زمانی که غیر از نبی کسی دیگر نیست، اگر طبق مسئله عقلی بخواهد تشکیل حکومت بشود از باب عقیده عقلی افضل الناس باید حکومت را به دست بگیرد.

 افضل الناس هم در زمان او جز نبی نیست از این باب می شود گفت ولی بحث سر این است که آیا از نظر آیات و روایات هم ما می توانیم برای نبی وظیفه تشکیل حکومت بگوییم این یک مقدار با مشکل بر می خوریم.

پرسش:

در معنای رسالت ولایت هم خوابیده

پاسخ:

بله.

ببینید نبی وظیفه اش ابلاغ رسالت است. اما رسول اضافه بر ابلاغ رسالت تشکیل حکومت هم است. رسالت هم معمولا جهانی بوده است افرادی هم بودند که به عنوان اوصیا یعنی در حقیقت نمایندگان رسول بوده اند.

خود آیه:

(إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا)

از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)

سوره بقره (2): آیه 124

به نظر من از آن آیاتی است که در موردش حق مطلب خوب ادا نشده است. و اگر همین آیه (إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا)؛ حقش ادا بشود خیلی از مسائل حل شده است. مخصوصا در ذیل این آیه دو تا نکته خیلی ظریف دارد.

یک نکته این است حضرت که (وَمِنْ ذُرِّیتِی) می گوید، خدای عالم می گوید (لَا ینَالُ عَهْدِی)، امامت عهد الله است چیزی نیست که مردم در مورد آن دخالتی داشته باشند. (لَا ینَالُ عَهْدِی) این خیلی مهم است. از آن طرف هم (الظَّالِمِینَ) دارد، کسی که ظالم باشد.

(وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یعِظُهُ یا بُنَی لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ)

(به خاطر بیاور) هنگامی را که لقمان به فرزندش -در حالی که او را موعظه می‌کرد- گفت: «پسرم! چیزی را همتای خدا قرار مده که شرک، ظلم بزرگی است.»

سوره لقمان (31): آیه 13

یک فردی که ده سال، بیست سال، چهل سال عمرش را در دوران شرک گذرانده این دیگر طبق این آیه نمی تواند بیاید امام و خلیفه باشد خیلی واضح و روشن است.

اضافه بر این که خود ابوبکر اولین خطبه ای که خواند - می گویند غیر از آن دیگر خطبه نخواند یکی از اعاظم می گوید ما تحدی می کنیم که 25 سال دوران خلافت ابوبکر، عمر و عثمان این ها نماز جمعه و خطبه خواندند این خطبه ها کجاست؟ در این خطبه ها برای مردم چه گفتند؟

امیر المؤمنین در پنج سال حکومتش در کتاب نهج البلاغه دویست و خرده ای خطبه فقط سید رضی از حضرت امیر نقل کرده است. این ها در 25 سال چند تا خطبه خواندند - یک خطبه از خلیفه اول است اولین روزهای خلافتش خطبه خواند:

«أما والله ما أنا بخیرکم ولقد کنت لمقامی هذا کارها ولوددت لو أن فیکم من یکفینی فتظنون أنی أعمل فیکم سنة رسول الله صلى الله علیه وسلم إذا لا أقوم لها إن رسول الله صلى الله علیه وسلم کان یعصم بالوحی وکان معه ملک وإن لی شیطانا یعترینی فإذا غضبت فاجتنبونی لا أوثر فی اشعارکم ولا أبشارکم الا فراعونی فإن استقمت فأعینونی وإن زغت فقومونی قال الحسن خطبة والله ما خطب بها بعده»

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی الوفاة: 211، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1403، الطبعة : الثانیة، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ج11، ص336

می گوید من یک شیطانی دارم متعرض من می شود وقتی شیطان آمد فرار کنید تا من موی شما را نکنم و صورت شما را چنگ نزنم. شما این را ببینید بزرگان شان نقل کرده اند.

این مطلب را عبدالرزاق صنعانی در المصنف نقل کرده، ابن سعد در طبقات نقل کرده،

این بهترین چیزی است که می شود که ابوبکر را نقد کرد.

پرسش:

این در همه است و ایشان این را بیان می کند که این طوری می کنم

پاسخ:

بحث سر این است که حاکم اسلامی که بنا است عدالت را در جامعه رعایت کند، این می گوید من اگر عصبانی بشوم موی سرتان را می کنم به صورت تان چنگ می اندازم، پوست صورت تان را می کنم.

یک فردی که عصبانی بشود نسبت به خودی ها نمی تواند خودش را کنترل کند آیا این می تواند در جامعه اجرای عدالت کند؟ می تواند از یک مظلومی دفاع کند؟ یک ظالمی آمد یک مقداری پرروگری کرد این بر می دارد فراتر از آن چه که این ظالم مستحق آن است او را مجازات می کند. این تعابیر، تعابیر صحیحی نیست.

یا نسبت به خلیفه دوم شما ببینید چقدر روایت آوردند وقتی که ابو بکر او را به عنوان خلیفه انتخاب کرد، امیر المؤمنین اعتراض کرد، طلحه اعتراض کرد، زبیر اعتراض کرد، انصار اعتراض کردند. مهاجرین اعتراض کردند.

ابن تیمیه هم می گوید مهاجرین و انصار اعتراض کردند به ابوبکر گفتند:

«ماذا تقول لربک وقد ولیت علینا فظا غلیظا»

می گوید جواب خدا را چه می خواهی بدهی؟  این اندازه مردم می آیند با حاکم وقت برخورد تند می کنند. ایشان هم می گوید:

«أبالله تخوفونی»

از خدا من را می ترسانید؟

منهاج السنة النبویة؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج6، ص155

من خودم به خدا و عمر از شما اعلم هستم. این را در برابر اعتراض حضرت امیر، طلحه و زبیر می گوید. این آقا می آید نزدیک دوازده سال خلافت می کند شما ببینید که ایشان برخوردهایش حتی در محیط خانه اش چگونه بوده است؟ با زن و بچه اش چه برخوردی داشته است؟

خودشان آوردند یکی از اصحاب می گوید من مهمان خلیفه دوم بودم، دیدم با خانمش حرفش شد شروع کرد کتک زدن خیلی مفصل خلاصه آمدم این ها را جدا کردم عمر به من گفت از پیغمبر شنیدم اگر مردی همسرش را کتک زد کسی حق وساطت ندارد!

این می خواهد در جامعه چه کار کند ؟! این عبدالحمید را بیاورند حاضرم مناظره کنم در رابطه با عدالت و حق رعایت زنان در زمان سه خلیفه اول .

یا نقل کرده اند که یک خانمی همسرش شهید شده بود یا از دنیا رفته بود شوهر نمی کرد، پدرش نزد عمر آمد گفت دختر من شوهر نمی کند، گفت بیاور من نصیحتش کنم، عمر نصیحت کرد گفت من نمی خواهم شوهر کنم عمر به پدر دختر گفت عقدش را برای من بخوان!

عقدش را خواند، عمر خانه پدر دختر رفت در اتاق درب را بست و دختر هم ظاهرا خیلی قوی بوده است خلاصه درگیر شدند و زد و خورد شد آخر عمر پیروز شد. ببینید تمام این ها را خودشان نقل کردند.

بدبختی این است که این مباحث در کتاب‌ های معتبرشان آمده است، آخر این چه کار می تواند بکند. آیا این می تواند عدالت را در جامعه پیاده کند؟ !

شما این را بگذارید در کنار عدالت حضرت امیر (سلام الله علیه) آن زن از همدان خدمت حضرت امیر می آید می گوید آقا حاکم اسلامی هر سال مثلا صد درهم از ما مالیات می گرفت امسال دویست درهم کرده است و ما می ترسیم که به مظلومین ظلم بشود.

حضرت امیر همان جا حکم عزلش را می نویسد می گوید شما خانم همین نامه را ببر به حاکم بده فعلا هیچ مسئولیتی نداری تا حاکم بعدی بیاید.

اصلا یکی از بحث هایی که خیلی مغفول عنه مانده بررسی عدالت علوی در آن پنج سال است که حضرت با متخلفین از حاکمینی که معین کرده چه برخوردی داشته است؟

شما ببینید عثمان ابن حنیف است می گوید:

«أَمَّا بَعْدُ یَا ابْنَ حُنَیْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاکَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیْکَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُو»

نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص416

جرمش این است که در یک مهمانی سرمایه دارها شرکت کرده است. به تعابیری که حضرت دارد دقت کنید. انسان احساس می کند یک جرم نابخشودنی انجام داده است که حضرت با این تعابیر دارد نسبت به حاکم بصره برخورد می کند.

شما این را بگذارید در کنار این که ابوهریره را عمر خواست و شروع به شلاق زدن کرد، نحوه برخوردها برخوردهایی نیست که امروز ما بتوانیم برای مردم جامعه الگو قرار بدهیم.

آغاز بحث...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، ما دیروز یک بحثی را تحت عنوان تفویض که در روایات آمده را بیان کردیم. نسبت به نبی مکرم تفویض شده و آن روایت مفصل که خدای عالم نماز ظهر را دو رکعت قرار داده بود و پیغمر دو رکعت اضافه کرد. در قضیه ... و در قضیه های مختلف.

از جمله آن ها هم بحث حکومت است.

(هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیرِ حِسَابٍ)

(و به او گفتیم:) این عطای ما است، به هر کس می‌خواهی (و صلاح می‌بینی) ببخش، و از هر کس می‌خواهی امساک کن، و حسابی بر تو نیست (تو امین هستی)!.

سوره ص (38): آیه 39

و در مختصر بصائر روایت ابن اشیم آمده که دیروز هم اشاره کردیم تقریبا روایت مفصلی است حضرت می فرماید آن چه که به سلیمان واگذار شده همه این ها به نبی مکرم واگذار شده است.

در میان انبیاء تنها کسی که حکومت سیاسی به تمام عیار داشت حضرت سلیمان بوده است.

 در رابطه با حضرت داود است

(یا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یوْمَ الْحِسَابِ)

ای داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم؛ پس در میان مردم بحق داوری کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند!

سوره ص (38): آیه 26

ولی موفق نشد. اشکالاتی هم که وهابی ها می گیرند می گویند حضرت داود نتوانست. می گوییم اگر ایشان نتوانست حضرت سلیمان که توانست.

پرسش:

ذوالقرنین چه؟

پاسخ:

در رابطه با ذوالقرنین بحث سر این است که پیغمبر بوده یا نبوده ولی حضرت سلیمان قطعی است که حکومت سیاسی گسترده ای داشته است لذا راوی از حضرت امام صادق (سلام الله علیه) سوال می کند آیا اختیاری که خدای عالم به حضرت سلیمان داده به شما هم داده است یا نداده است؟

حضرت می فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقَالَ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ وَ فَوَّضَ إِلَى نَبِیِّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فَقَالَ- ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فَمَا فَوَّضَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)  فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَیْنَا.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص265، بَابُ التَّفْوِیضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام) فِی أَمْرِ الدِّین‏، ح2

 بلکه خیلی بالاتر از آن است. نسبت به حضرت سلیمان می گوید: (هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیرِ حِسَابٍ)؛ نسبت به رسول اکرم می گوید:

«ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فَمَا فَوَّضَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)  فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَیْنَا.»

ما روایات متعدد داریم تمام آن چه که برای رسول اکرم بوده غیر از بحث نبوت تمام اختیارات او به ائمه واگذار شده است.

دیروز عرض کردم مرحوم مجلسی در مرآة العقول یک مقداری نسبت به بعضی از روایات اشکال می کند؛ بر خلاف پدر ایشان که قوی تر هم بوده . البته پسر محدّث است و پدر فقیه است. مرحوم مجلسی اول محمد تقی در فقاهت تقریبا جزء فقهای به نام عصر خودش است کتابی هم که نوشته شرح من لایحضر، اگر ملاحظه بفرمایید دقت هایش قابل ستایش است.

البته در رجال یک مقدار تلاش می کند خیلی سریع به هر نحوی است صحت روایت و حسن حال روایت را تثبیت کند. پسر ایشان علامه محمد باقر مجلسی این طوری نیست یک مقداری سخت گیر است.

اما در مباحث فقه الحدیثی پدر شاید خیلی قوی تر از پسر است. اگر شما روضة المتقین را با مرآة العقول ملاحظه بفرمایید کاملا مشخص است که خیلی با همدیگر تفاوت دارند. همچنین شرح تهذیب ، ملاذ الاخیار، آن هم برای پدر است.

روایت بعدی در کتاب بصائر الدرجات است مرحوم صفار متوفای 290 است تقریبا جزء اولین

از قدیمی ترین کتابها که الان دست ما است کتاب محمد ابن حسن فروخ صفار است.

ایشان در حقیقت اواخر عمر امام حسن عسکری (سلام الله علیه) را می گویند درک کرده است. وثاقتش اجماعی است کسی در رابطه با صفار نمی تواند کوچک ترین اشکالی کند.

در حقیقت ما دو تا کتاب در مقامات ائمه داریم یکی بصائر است و دیگری هم کفایة الاثر است. مؤلف کتاب کفایة الاثر آقای خزاز متوفای 400 است. ایشان متوفای 291 است تقریبا صد سال باهمدیگر تفاوت دارند.

الحق والانصاف این دو تا بزرگوار کل احادیثی که در فضیلت ائمه و مقام ائمه و ولایت ائمه است یعنی آن چه مربوط به امامت و فضائل باشد این ها جمع کرده اند؛ یعنی این دو تا کتاب در حقیقت می شود گفت یک گنجینه از روایات اهل بیت در رابطه با خود اهل بیت است.

دو روز قبل بود من یک مقاله ای را در یکی از مجلات مربوط به جامعه المصطفی دیدم مقاله در رابطه با آقا امام جواد (سلام الله علیه) است. یک مقاله ای تحت رحلت امام جواد نوشته اند. عنوان رحلت امام جواد است.

. من مقاله را تا آخر خواندم دیدم نوشته است نسبت به امام جواد بعضی ها گفتند شهادت ؛ استشهد، بعضی ها گفتند مضی، بعضی ها گفتند توفّی، بعضی ها گفتند مات. این ها را برداشته جمع کرده و یک مقاله ای با این عنوان نوشته است.

سردبیرش هم اقای صفری فروشانی است. من خیلی قلبم به درد آمد.

یعنی تمام مشکلات جهان اسلام تمام شد فقط این مانده که ما بیاییم بررسی کنیم که آقا علمای ما در باره امام جواد گفته اند قتل، استشهد، مضی، عنوان را هم رحلت امام جواد بگذاریم! این خیلی دردناک است.

اگر واقعا ما دنبال این هستیم که اقوال را بیاوریم، سوالی می خواهم از شما بپرسم تقاضا دارم این را خوب دقت کنید. من شاید در عرض نیم ساعت روی این مقاله کار کردم ما اگر دنبال این هستیم که واژگان را بیاوریم چه مرضی داریم، اقوال ائمه را نمی آوریم می رویم اقوال علما را می آوریم؟!

می نویسیم شیخ طوسی این طوری گفته، ابن شهر آشوب این طوری گفته، ابن سعد در طبقات این طوری گفته نمی دانم ذهبی این طوری گفته. ما سراغ علما رفتیم چرا سراغ ائمه نرفتیم که ببینیم ائمه چه گفته اند.

ما روایات متعدد داریم که امام می فرماید:

«وَ مَا مِنْ نَبِیٍّ وَ لَا وَصِیٍّ إِلَّا شَهِید»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، ج1، ص503، باب فی الأئمة أنه کلمهم غیر الحیوانات‏، ح5

«و اللّه ما منّا إلّا شهید مقتول»

تاج الموالید؛ نویسنده: طبرسى، فضل بن حسن‏ (تاریخ وفات مؤلف: 548 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: دار القارى، بیروت: 1422 ق، ص106‏

ببینید ما چقدر روایت داریم، از حضرت که شهید شد، نسبت به حضرت زهرا شهادتش مطرح شده، و امام حسن (سلام الله علیه) می فرماید:

«مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُول‏»

کفایة الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف‏، ناشر: بیدار، ص 227

وقتی امام می گوید: «مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُول‏» آیا جا دارد ما بیاییم بگوییم مثلا فلان آقا گفته مضی، فلان آقا گفته توفی، فلان آقا گفته مات و فلان آقا گفته قُتل. آن را هم می آوریم اولش بیاوریم و چرا این را نمی آوریم؟

آیت الله العظمی وحید در منهاج الصالحین همین تعبیر را آورده است. امام صادق (سلام الله علیه) می فرماید:

«وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِیدٌ»

آقای خویی هم در کتاب مصباح الفقاهة همین تعبیر را می آورد. امام رضا (سلام الله علیه) هم می فرماید:

«وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِیدٌ»

عیون أخبار الرضا (علیه السلام)؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص256

با قسم جلاله می آورد. در کتاب من لا یحضره الفقیه دارد:

«وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِیدٌ»

من لا یحضره الفقیه؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مصحح: غفاری، علی اکبر، ج2، ص585

من دیروز داشتم موسوعه امام جواد را نگاه می کردم... دیدم ما در آن جا چند تا روایت در رابطه با شهادت امام جواد آوردیم آن هم از زبان معصوم. حضرت رضا در کتاب اثبات الوصیه مسعودی، در رابطه با امام جواد  (علیه السلام) می فرمایند:

«بأبی و أمی شهید»

پدر و مادرم فدای امام جواد شهید.

 «یبکی علیه أهل السماء»

إثبات الوصیة للإمام علیّ بن أبی طالب، نویسنده: مسعودى، على بن حسین، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: انصاریان ص ص217

عیون المعجزات همین تعبیر را دارد:

 «قلت للرضا (علیه السلام) ادع اللّه أن یرزقک ولدا، فقال (علیه السلام): انما ارزق ولدا واحدا و هو یرثنی، فلما ولد أبو جعفر (علیه السلام) قال الرضا (علیه السلام) لأصحابه: قد ولد لی شبیه موسى بن عمران (علیه السلام) فالق‏ البحار، و شبیه عیسى بن مریم (علیه السلام)  قدست أم ولدته فلما ولدته طاهرة مطهرة

بعد فرمود فرزند من:

«یقتل غصبا فیبکی له علیه أهل السماء»

عیون المعجزات‏؛ نویسنده: ابن عبد الوهاب، حسین بن عبد الوهاب‏ (تاریخ وفات مؤلف: قرن 5)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مکتبة الداورى‏، ایران – قم، بی تا، ص118

بحار الانوار هم همین طور دارد. ما این ها را در موسوعه هم آوردیم

سوال من این است ما می خواهیم ببینیم در مورد امام جواد (سلام الله علیه) آیا شهادت بگوییم یا رحلت بگوییم؟

اگر کسی از این آقایان سوال کند تقویم، شهادت امام جواد می نویسد، رادیو تلویزیون شهادت امام جواد می گوید. مراجع، شهادت امام جواد می گویند، تمام مسلمان ها حتی سنی هایشان هم شهادت امام جواد می گوید.

اصلا ما در این عصر به جای جهاد تبیین تقویت اعتقادات جوان ها ما بیاییم عنوان بدهیم اصلا عنوان مقاله این است: " واکاوی در رابطه با رحلت امام جواد" حداقل عنوان را شهادت امام جواد می نوشتند بعد می گفتند بله بعضی «مضی» گفته بعضی «مات» گفته و بعضی ها توفی ، بعضی ها «قتل» و بعضی ها «استشهد» گفته اند. این ها را بیاورند.

بعد اشکال اساسی ما این است اگر می خواهند در رابطه با امام جواد مطلبی ارائه دهیم چرا این احادیثی که از خود ائمه است این ها را نمی آوریم؟ !

پرسش:

می گویند بعد از انقلاب شروع به شهادت سازی کردند

پاسخ:

بله این همان چیزی است که وهابی ها دارند می گویند یعنی در حقیقت این خوراک شبکه های وهابی است که جمهوری اسلامی کارخانه ای بعد از انقلاب به نام شهادت سازی درست کرده.

قبل از انقلاب تقویم ها وفات حضرت زهرا می نویسند، بعد از انقلاب شهادت حضرت زهرا می نویسند. یعنی آیا این جز خدمت ما به وهابی ها چیز دیگری است؟!

من نمی دانم این چه تفکری است و قضیه چه است من واقعا نمی دانم حل کنم. باز ما می گوییم من سهو قلمه لا من زلّة قدمه. حالا بعضی ها مثل حاج آقای رفیعی را که ما عقیده هم داریم، ایمان هم داریم. و بعضی ها را هم ایمان داریم که فکرشان خراب است ما با آن ها کار نداریم.

حتی من یک روایت از خود امام جواد (سلام الله علیه) پیدا کردم و این را ما در موسوعه امام جواد آوردیم. موسوعه امام جواد تقریبا اولین کتاب موسوعه ما بود مربوط به سال 77 – 78  است.

ببینید حتی دارد می گوید:

حضرت می فرماید: وقتی این غذا را خوردم احساس سم کردم بعد رفتم و بر اثر همان سم حضرت شهید شدند.

 

ائمه در رابطه با شهادت این امام روایت زیاد دارند.

آدم وقتی مطالعه می کند می بیند این حوزه بی در و پیکر است کسی نیست این مسائل را ملاحظه بکند و در آینده افرادی که این ها را می خواهند مطالعه کنند چه برداشتی می کنند؟

این جوان می بیند نوشته رحلت امام جواد، فردا می بیند نوشته رحلت امام رضا و همین طور رحلت امام عسکری و ... نتیجه می گیرد که پس امام حسین هم شهادت نبوده شاید سرماخوردگی و انفولانزا گرفتند و رحلت کرده اند و در مورد شهادت ایشان دروغ گفته اند. نتیجه می گیرد که امیر المؤمنین هم به همین شکل بوده است.

پرسش:

مقاله برای اقای منصور دادش نژاد و اقای غلامرضا موسایی است. اقای رفیعی نیست

پاسخ:

مدیر مسئول اقای دکتر رفیعی است، سردبیر اقای صفری فروشانی است.

پرسش:

آقای دادش زاده همین تفکر را دارد

پاسخ:

بله آقای داداش زاده کپی دوم اقای صفری است. داداش زاده تقریبا از آن های است که پا به پای اقای صفری گذاشته و این ها هیچ فرقی باهم ندارند. این دو بزرگوار دو روی یک سکه هستند.

پرسش:

آقای الله اکبری چه؟

پاسخ:

آقای الله اکبری از این ها یک مقدار انحرافش بیشتر است. مقالات این ها و آقای بارانی امروز به صلاح جامعه تشیع نیست به صلاح جامعه اسلامی نیست. حرف من سر این است یک بحث علمی شما در حوزه دارید یک جلسه علمی مطرح می شود تمام می شود و می رود ولی این مقالات آمده در فضای مجازی میلیون ها نفر به این دسترسی دارند در خارج و در داخل این برای ما درد است.

اگر در یک بحث علمی باشد می گویند رحلت بود یا شهادت بود، اقوال را بیاورند خیلی خوب است ما هم با این موافق هستیم گرچه اتلاف وقت است و هیچ فایده خارجی ندارد یک ورزش علمی است.

اما این که بیاید این را به صورت یک مقاله در بیاورد مخصوصا این ها که رفته اند مجوز مجله علمی – پژوهشی گرفته اند ببینید چه نوشته اند؟ یک تعبیری دارند وقتی اهداف مجله را اورده اند کمک به تقویت مطالعات تاریخی، تقویت مطالعات تاریخی و جغرافیایی، تقویت گفتمان تاریخی، پشتیبانی از پژوهش های تاریخی، پاسخگویی روشمند شبهات تاریخی.

ببینید نوشته پاسخ های روشمند، غنی سازی تحلیل های تاریخی، با توجه به مطالعات تاریخی مرجعیت علمی.

نمی دانم این ها با چه انگیزه ای می آیند این طوری بحث می کنند؟ این که این اهداف را نوشته اند که مجوز مجله علمی – پژوهشی گرفته اند. این بالاترین درجه مجله است که می دهند یعنی امروز کسی که رساله دکترایش را می خواهد دفاع کند اگر در این مجله ها مقاله نداشته باشد اجازه دفاع نمی دهند.

آن وقت بیاید در این مجله همچنین بحثی را مطرح کند. من هیئت تحریریه شان را دیدم، کسانی هستند از اعاظم که واقعا ما ارادت ویژه به این ها داریم این طور افراد در هئیت تحریریه هستند.

آن وقت یک مقاله این طوری بیاید در این مجله منتشر بشود هیئت تحریریه معمولا وقتی مقاله دکترا و این ها می نویسند می فرستند خیلی سخت گیری می کنند.

چند نفر از دوستانمان که رساله دکترایشان را می خواستند دفاع کنند مقاله علمی – پژوهشی چاپ کنند به قدری سخت گیری کردند که شاید در یک مقاله سی تا چهل تا اشکالی که به ذهن اجنه نمی رسد این ها ایراد گرفته بودند.

آن وقت این ها بیایند یک همچنین چیزی را مجوز بدهند که منتشر بشود، من می خواستم عزیزان یک مقدار دقت بکنند که ما در این گود نیفتیم.

من بارها خدمت دوستان عرض کردم این ها را که ما نقد می کنیم این ها هم یک زمانی همین روحیه فعلی ما را داشتند در اثر مطالعات انحرافی این ها این طوری می شوند.

من یک نکته ای را خدمت تان عرض کنم اگر اشتباه نکنم این را یا از زبان آیت الله گلپایگانی شیندم یا از منسوبین شان است. ایشان می فرمود ما در دوران طلبگی در گلپایگان یک هم مباحثه داشتیم که خیلی ذهن جوالی داشت با ما هم مباحثه بود درس خارج هم باهم بودیم.

بعد ما به مرجعیت رسیدیم و ایشان ناراحت بود می گفت خداوند در حق من ظلم کرده است! ما هردو هم مباحثه بودیم هردو از نظر علمی در یک سطح بودیم حتی من تفوق علمی بر شما داشتم شما مرجع شدی من هیچ نشدم. هرچه نصیحت کردیم این چیزها دست خدا است گوش نکرد.

نکته عجیب این جا است من عرض می کنم این را خیلی از خودتان بترسید خیلی به وضع فعلی تان خاطر جمع نباشید. آیت الله گلپایگانی می گوید شنیدم ایشان در حال احتضار است به عیادتش رفتم در آن جا هم که رفتم من را دید آخرین لحظه هم گفت اقای سید محمد رضا خدا در حق من ظلم کرد تو را مرجع کرد من را مرجع نکرد. با این جملات از دنیا رفت!

ببینید این که عرض می کنم ما باید دقت کنیم که رسول اکرم گریه می کند، گریه شدید مثل مارگزیده می پیچد مثل جوان از دست داده ضجه می زند می گوید:

«رَبِّ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً»

وقتی همسرش اعتراض می کند چرا شما این طوری می گویید می فرماید برادرم یونس را خدا یک لحظه به خودش واگذاشت رفت سر از شکم نهنگ در آورد.

لذا دوستان عزیز این مباحث را دقت کنیم بنده خودم هر وقت این نقدها را می کنم به خدا پناه می برم که در آینده این لغزش ها برای خود ما نباشد و هیچ کسی هم خاطر جمع از آینده اش نیست.

نداند به جز ذات پروردگار / که فردا چه بازی کند روزگار

و بهترین دعا این است:

«رَبِّ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً»

 و:

 «اللّهمّ اجعل عواقب أمورنا خیرا»

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها