2024 April 28 - يکشنبه 09 ارديبهشت 1403
بررسی برخی شبهات مربوط به حدیث «دوازده خلیفه»
کد مطلب: ١٥٤٨٠ تاریخ انتشار: ٢٤ خرداد ١٤٠٢ - ١٨:٠٧ تعداد بازدید: 636
خارج فقه الحکومه » فقه
بررسی برخی شبهات مربوط به حدیث «دوازده خلیفه»

(جلسه چهل و پنجم - 11 10 1401)

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه چهل و پنجم - 11  10 1401)

موضوع:  بررسی برخی شبهات مربوط به حدیث «دوازده خلیفه» 

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

سلام علیکم در خدمت دوستان هستیم.

پرسش:

استاد! در مورد حضور بانوان در جنگ، آیا ممنوعیتی از طرف پیامبر وجود داشت؟

پاسخ:

در رابطه با حضور زن ها در جنگ ها روایاتی وجود دارد از جمله:

«عن جدته أم أبیه، قالت: خرجت مع رسول الله غزاة خیبر، وأنا سادس ستة نسوة»

شش نفر از زن ها بودند یک نفر هم من بودم

الأوسط فی السنن والإجماع والاختلاف؛ اسم المؤلف: أبی بکر محمد بن إبراهیم بن المنذر النیسابوری الوفاة: 9999، دار النشر: دار طیبة - الریاض - 1985م ، الطبعة: الأولى، تحقیق: د . أبو حماد صغیر أحمد بن محمد حنیف، ج 11، ص 182

در روایت دیگر می گوید:

«وکن عشرین امرأة فیهن صفیة عمته وقد قسم رسول الله غنائم خیبر...»

زن های زیادی بودند که در جنگ ها شرکت می کردند، ولی نه به عنوان شمشیر زن بلکه به عنوان پشت صحنه که مجروحین را مداوا می کردند.

«یَغْزُو بِالنِّسَاءِ وقد کان یَغْزُو بِهِنَّ فَیُدَاوِینَ الْجَرْحَى»

در جنگ ها زن ها شرکت می کردند و مجروحین را مداوا می کردند.

صحیح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج3، ص1444، ح1812

روایت در این موضوع ما زیاد داریم.

«غزوت مع رسول الله صلى الله علیه وسلم سبع غزوات»

در هفت تا از جنگ ها من خدمت پیامبر بودم

الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار؛  اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی الوفاة: 235، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج5، ص144

«کان رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یَغْزُو بِأُمِّ سُلَیْمٍ وَنِسْوَةٍ من الْأَنْصَارِ معه إذا غَزَا فَیَسْقِینَ الْمَاءَ وَیُدَاوِینَ الْجَرْحَى»

صحیح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج3، ص1443، ح1810

«أَنَّ أُمَّ سُلَیْمٍ اتَّخَذَتْ یوم حُنَیْنٍ خِنْجَرًا فَکَانَ مَعَهَا فَرَآهَا أبو طَلْحَةَ فقال یا رَسُولَ اللَّهِ هذه أُمُّ سُلَیْمٍ مَعَهَا خِنْجَرٌ فقال لها رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم ما هذا الْخِنْجَرُ قالت اتَّخَذْتُهُ إن دَنَا مِنِّی أَحَدٌ من الْمُشْرِکِینَ بَقَرْتُ بِهِ بَطْنَهُ فَجَعَلَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یَضْحَکُ قالت یا رَسُولَ اللَّهِ اقْتُلْ من بَعْدَنَا من الطُّلَقَاءِ انْهَزَمُوا بِکَ فقال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یا أُمَّ سُلَیْمٍ إِنَّ اللَّهَ قد کَفَى وَأَحْسَنَ»

صحیح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج3، ص1442، ح1809

ام سلیم شمشیر برداشته بود و جنگ می کرد. در قضیه جنگ احد وقتی لشکریان فرار کردند مثل بزکوهی بالا رفتند. دوازده نفر که با رسول اکرم بودند یکی از آن ها یک خانمی بود شمشیر به دست داشت مثل شیر جنگید و از پیامبر دفاع کرد. این طوری نبود که زن ها به جهاد نروند و پیامبر نهی کرده باشد.

در جنگ احد صدیقه طاهره بود بعد از این که جنگ تمام شد صورت رسول اکرم خونی بود، حضرت امیر آب می ریخت حضرت زهرا با دستش خون را می شست دید خون بند نمی آید پارچه را آتش زد به خاکستر مبدل کرد خاکسترش را روی پیشانی رسول الله گذاشت و خون بند آمد.

پرسش:

دوست مان از این باب گفتند که جهاد بر زن ها واجب نیست.

پاسخ:

جهاد واجب نیست ولی این همه زن ها شرکت کردند. در صورتی که نیاز نباشد مردان باشند جهاد واجب نیست ولی اگر مرد نبود در قضیه جنگ خندق اگر اشتباه نکنم در مدینه از زن ها کسی نبود حسان ابن ثابت بود ایشان را گذاشته  بودند از زن ها مراقبت کند.

یکی از یهودی ها آمد می خواست شبیخون بزند، زن ها رفتند گفتند اقای حسان این آدم نیت بد دارد خطرناک است بیا شمشیر بردار مواظب باش ایشان گفت من آدم کش نیستم، یکی از خانم ها شمشیر برداشت و یهودی را کشت گفتند بیا لباسش را بکن و شمشیرش را بردار گفت این هم از دست من ساخته نیست.

در این قضایا شیر زن هایی بودند که در جنگ ها شرکت می کردند، شمشیر زدن هم بعضی از این ها وارد بود و استفاده می کرد. وقتی در جنگ احد همه فرار کردند دور و بر رسول الله هشت یا دوازده نفر مانده بودند. یکی  از آن ها خانمی بود که شمشیر به دست گرفت

و از رسول اکرم دفاع کرد. این که پیامبر زن ها را منع کرده باشد من ندیدم بله واجب نیست. نماز جماعت هم برای زن ها واجب نیست، نماز جمعه هم بر زن ها واجب نیست.

عدم وجوب شرکت در جنگ یک بحث است و عدم حرمت شرکت در جنگ بحث دیگر. یعنی اثبات شئ نفی ما عدا نمی کند.

شبهات اقای صفری باعث شد که ما یک سری بحث های که اصلا به ذهن مان نمی آمد که شبهه است یک مقدار کار کردیم دیدیم که مسئله خیل مهم است.

آن هفته گفتم در جمکران بودیم پنجاه – شصت نفر از کشورهای مختلف بودند از آمریکا، کانادا، انگلیس، هند، آفریقا متوجه شدم شبهاتی که این ها مطرح می کنند همین شبهاتی است که این اقایان دارند در قم و المصطفی مطرح می کنند و در بین جوان ها و طلبه های خارج از کشور ریشه دوانده است. البته عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، این هم از تفضلات الهی است. اجازه بدهید امروز بحث را کمی زودتر شروع کنیم بلکه به یک جایی برسانیم.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

عرض کردیم یکی از شبهاتی که در رابطه با ائمه (علیهم السلام) مطرح شده این است که این ها ولایت بر مردم نداشتند اگر مردم می آمدند بیعت می کردند این ها موظف بودند بیعت مردم را قبول کنند و حکومت کنند.

در این زمینه ما مفصل صحبت کردیم آیات و روایات این مسئله را رد می کند و الحق والانصاف این کسانی که این شبهات را مطرح می کنند یا از جهل حضرات است یا عناد دارند خدا می داند چه مسائلی در ذهن شان است که این مباحث را مطرح می کنند.

یکی از شبهاتی که دیروز هم به آن اشاره کردم این است که می گویند اسامی ائمه (علیهم السلام) دوازده امام را که نبی مکرم به عنوان خلیفه معین کرد این ها به سه دلیل واقعیت ندارد. یک دلیل این که برخی اصحاب از ائمه (سلام الله علیهم) سوال می کنند:

«أ أَنْتَ الْقَائِم‏»

از امام باقر سوال می کنند از امام صادق سوال می کنند از امام رضا سوال می کنند اگر ائمه معلوم و مشخص بود که قائم حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) است این: «أ أَنْتَ الْقَائِم‏» چه معنا داشت؟ این یک شبهه.

شبهه بعدی این که خود اصحاب مثل زراره، مثل مؤمن الطاق، مثل هشام ابن سالم نسبت به امام کاظم (سلام الله علیه) در حیران بودند نمی دانستند که بعد از امام صادق امام کاظم هست. دنبال عبدالله افطح می رفتند، دنبال کسانی دیگر می رفتند، اگر اسامی ائمه مشخص بود معنا نداشت که افرادی مثل زراره و امثال این ها امام وقت خودشان که بعد از امام صادق امام کاظم است نشناخته باشند.

شبهه سوم این است که خود امامان نمی دانستند امام بعد شان چه کسی است؟ امام صادق نمی دانست امام بعدش امام کاظم است، امام هادی نمی دانست که امام بعد از ایشان امام عسکری (سلام الله علیه) است.

حتی روایت هم است که امام صادق (سلام الله علیه) می گوید من از خدا خواستم بعد از مرگ من امامت را در اسماعیل قرار بدهد ولی خدای عالم قبول نکرد و آن را موسی ابن جعفر قرار داد.

این سه تا شبهه است که اقایان مطرح می کنند و من واقعا نمی دانم به حال این اقایان آدم باید گریه کند یا بخندد.

پرسش:

استاد در یکی از دعاهای صحیفه سجادیه دعایی است که امام سجاد (علیه السلام) همه ائمه را یکی یکی اسم می برد و خدا را به آن ها قسم می دهد.

پاسخ:

غیر از آن خود صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در صحیفه فاطمیه دارد. اصلا سیصد تا روایت داریم نام ائمه (علیهم السلام) آمده است.

پرسش:

در افغانستان این دعای امام سجاد (علیه السلام) را بردم نزد رئیس فرقه اسماعیلیه سید منصور نادری و مطرح کردم گفت قبول دارم و به من هدیه ای هم داد.

پاسخ:

دستش درد نکند که یک چیزی هم داده. حالا ما با آن ها یعنی زیدیه و اسماعیلیه کار نداریم، اما این که یک آخوند عمامه به سر درس خارج می دهد این شبهات را مطرح می کند این برای ما درد است.

خیلی بی پرده من می گویم یک عده ورشکستگان سیاسی هستند سرخورده شدند می خواهند عقده خالی کنند، عقده شان را نسبت به ولی فقیه نمی توانند مستقیم خالی کنند می آیند از ائمه شروع می کنند.

دیروز هم عرض کردم دیدید که من بحث های ایشان را آوردم همه شبهات را مطرح می کند و آخرش می گوید این روایات شما را وادار نکند که بگویید ولی فقیه هم منصوب است.

اگر مردی شجاعت داری بیا مرد و مردانه بگو ما حکومت جمهوری اسلامی را قبول نداریم، مثل شیرازی ها این شجاعت را دارند و مرد و مردانه می گویند. می گویند جمهوری اسلامی را ما اسلامی نمی دانیم ولی مخالفت با نظام را هم جایز نمی دانیم اگر هر نظامی غیر از این بیاید به ما اجازه نمی دهد قمه بزنیم به ما اجازه نمی دهد سینه زنی کنیم.

این نظام با همه اشکالاتش به ما اجازه می دهد قمه زنی داشته باشیم، عزاداری بکنیم. به اندازه این ها هم شجاعت ندارند. من شیرازی های خارج از کشور را کار ندارم من شیرازی های داخل کشور را دارم عرض می کنم.

در هر صورت...

این شبهه است من یکی از این شبهات را می خواهم به خود دوستان واگذار کنم، ببینیم دوستان برای روز شنبه می توانند جواب برای ما بیاورند.

 دیروز هم خواندیم «أ أَنْتَ الْقَائِم‏» عزیزان دقت کنند. از سوی دیگر بسیاری از اصحاب از هر امامی پرسیده اند آیا امام قائم تو هستی؟ در حالی که اگر برای شان ثابت بود که نُه فرزند از امام حسین امام می شوند تا تمام شدن این نُه نفر نباید از امام قائم سوال می کردند؛ زیرا طبق این حدیث نه نفر از فرزندان امام حسین یکی پس از دیگری باید امام شوند و آخرین آن ها قائم است.

دوستان جواب این را برای شنبه برای ما بیاورند ما به قید قرعه برای یکی از آقایان پانصد هزار تومان نقدا می دهیم.

پرسش:

حالا فعلا نقدا این که این روایت ها زمان سوال مشخص نیست.

پاسخ:

من کار ندارم شما مثلا الان در دانشگاه رفتید یا روی بالای منبر رفتید، یا در یک شبکه رسانه ای رفتید از شما سوال می کنند اقا این که زیاد هم داریم که می پرسد «أ أَنْتَ الْقَائِم‏» یکی دو تا هم نیست.

پرسش:

شبهه دقیقا چیست؟

پاسخ:

شبهه این است که اگر اصحاب می دانستند اسامی ائمه یعنی بعد از امیر المؤمنین یازده نفر همه به امامت می رسند امام اول امام علی است، امام دوم امام حسن است و ... چه معنا داشت بیایند از امام صادق (سلام الله علیه) سوال کنند  «أ أَنْتَ الْقَائِم؟‏»، از امام رضا (سلام الله علیه) سوال کنند «أ أَنْتَ الْقَائِم؟‏» از امام باقر (سلام الله علیه) سوال کنند «أ أَنْتَ الْقَائِم‏؟» این چه معنا دارد؟ معلوم می شود پس این روایت ها ریشه ندارد.

عرض کردیم به قید قرعه هرکدام از دوستان عزیزان جواب خوب بیاورند ما برای نفر اول پانصد هزار تومان هدیه نقدا تقدیم می کنیم.

پرسش:

استاد بقیه که زحمت کشیدند چه؟

پاسخ:

این طور هم می توانیم که نفر اول را سیصد تومان بدهیم، نفر دوم را دویست تومان بدهیم و نفر سوم را صد تومان بدهیم. به سه نفر اول هدیه بدهیم ولی جواب علمی بیاورند. نه این که بروند یک صفحه مثل بچه دبستانی یک چیزی بنویسند و بیاورند.

یک وقت ما برای سوالی پاسخ خواسته بودیم یکی از آقایان برداشته بود نیم صفحه یک مطلبی نوشته بود و قلمش هم طوری بود که ما نتوانستیم مطلبش را هم بخوانیم که چه نوشته است.

لذا این را من از عزیزان می خواهم با دقت پاسخ بدهند. کسی تا به حال این را جواب دقیق نداده است ما با خیلی از عزیزان و بزرگان صحبت کردیم همان زمانی که ما درگیر این جواب بودیم دنبالش بودیم که کدام یک از بزرگان امثال حاج آقای سبحانی و یا بزرگان دیگر پاسخ داده اند نیافتیم، این شبهه سابقه هم نداشت.

پرسش:

استاد ببخشید از امام، اصحاب همچنین سوالی پرسیده اند؟

پاسخ:

بله سوال کرده اند ما روایت داریم.

«عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ الْبَنْدَنِیجِیُّ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَلَوِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُعَاوِیَةَ  عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَلَّادِ بْنِ الصَّفَّارِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) هَلْ وُلِدَ الْقَائِمُ (علیه السلام) فَقَالَ لَا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیَّامَ حَیَاتِی.»

الغیبة( للنعمانی)؛ ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق- مصحح: غفارى، على اکبر، ناشر: نشر صدوق، ص245

همچنین روایات متعدد ما داریم که از ائمه (علیهم السلام) سوال می کنند «أ أَنْتَ الْقَائِم؟‏»

پرسش:

در کتاب غیبت نعمانی چندین روایت است.

پاسخ:

بله.

این عبارت در روایت ها آمده مثلا دارد:

«أنت صاحب الامر والقائم به»

یا:

«وَ مَنِ الْقَائِمُ مِنْکُمْ أَهْلَ الْبَیْت‏»

کفایة الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر؛ نویسنده: خزاز رازى، على بن محمد، محقق / مصحح: حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف‏، ناشر: بیدار، ص275

اگر اسامی ائمه بود سوال می کردند «انت القائم، انت طالب بدم المقتول» ببینید روایات داریم اما این که این قضایا چه بوده است این روایات یا صحیح نیستند یا مراد از کلمه قائم چیز دیگری است این که افراد شناخته شده می آیند سوال می کنند از صحابه بزرگ ائمه (علیهم السلام) هستند سوال می کنند این جوابش چه است؟

ما حدود هشتاد صفحه برایش جواب نوشتیم. حداقل دوستان در پنج صفحه شش صفحه جواب بنویسند یعنی جواب کمتر از پنج – شش صفحه را در قرعه کشی شرکت نمی دهیم.

یکی از شبهاتی که مطرح است و باید روی آن کار بشود همین است که می گوید امام صادق (سلام الله علیه) نمی دانست امام بعد از خودش امام کاظم است. از خدا خواست که اسماعیل امام باشد خدای عالم قبول نکرد امامت را در امام کاظم قرار داد یا این روایت که: بداء حاصل نشد مثل بدائی که در رابطه با اسماعیل حاصل شد.

یعنی بنا بود اسماعیل امام بشود بداء حاصل شد و اسماعیل امام نشد به جای او امام کاظم امام شد. من به صورت خیلی کلی خدمت آقایان عرض کنم مجموعا ما هشتاد و پنج روایت در رابطه با امامت امام کاظم (سلام الله علیه) داریم. که از این هشتاد و پنج چهل روایتش صحیح است و چهل و پنج روایت هم مؤید است.

آیا برای ما در کدام یک از موضوعات فقهی – اعتقادی مان در یک مسئله جزئی هشتاد و پنج تا روایت از معصوم رسیده است؟ این ها یا این روایات را ندیده اند یا دیدند از کنارش رد شدند یا عناد دارند و دنبال این هستند که یک چیزی مطرح کنند (خالف تعرف) این که مسئله اش چیست واقعا ما نفهمیدیم.

تنها مربوط به این ها هم نیست خود ابو الفضل برقعی -علیه ما علیه- هم دارد. قلمداران دارد، طباطبایی دارد، شریعت سنگلجی دارد، این تعابیر را این طیف همه شان دارند. حکمی زاده که امام در جوابش کشف اسرار نوشت او هم دارد.

این جا وقتی که ما مشغول نوشتن این جواب بودیم با خیلی از اعاظم و بزرگان و کسانی که در این وادی نسبتا جدید ورود پیدا کرده اند، ارتباط گرفتیم. در این میان حضرت آیت الله سبحانی گویی می شود گفت ایشان سبقت را از دیگران ربوده است. ایشان شبهات روز را خوب جواب داده است. این مطلب را من از محققین و بزرگواران از هرکس سوال کردم حتی از بعضی هایشان وقت گرفتیم و خدمت شان رفتیم این سوال را مطرح کردیم گفتند نه تا به حال ما روی این شبهه کار نکردیم.

اولا کمال الدین عبارتی دارد، شیخ صدوق متوفای 381 است من از عزیزان تقاضا می کنم کمال الدین پنجاه – شصت صفحه اولش را با دقت مطالعه کنند این شبهه مال الان نیست زمان ائمه (علیهم السلام) مطرح شده و عمده این شبهات هم از ناحیه زیدیه بوده است.

شما اوایل کمال الدین صفحه 67 را بببنید:

«(اعتراضات للزیدیة) قال بعض الزیدیة إن الروایة التی دلت على أن الأئمة اثنا عشر قول أحدثه الإمامیة قریبا و ولدوا فیه أحادیث کاذبة.»

این که امام ها دوازده نفر هستند این چیزی است که امامیه جدیدا این را احداث کرده اند و احادیث دروغی در این زمینه تولید کرده اند.

شیخ صدوق می فرماید:

«فنقول و بالله التوفیق إن الأخبار فی هذا الباب کثیرة و المفزع و الملجأ إلى نقلة الحدیث و قد نقل مخالفونا من أصحاب الحدیث نقلا مستفیضا من حدیث عبد الله بن مسعود»

تا این حدیث را می آورد:

«مَا حَدَّثَنَا بِهِ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ الْمَعْرُوفُ بِأَبِی عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ الرَّازِیِّ وَ هُوَ شَیْخٌ کَبِیرٌ لِأَصْحَابِ الْحَدِیثِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو یَزِیدَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ خَلَفِ بْنِ یَزِیدَ الْمَرْوَزِیُّ بِالرَّیِّ فِی شَهْرِ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْحَنْظَلِیِّ فِی سَنَةِ ثَمَانٍ وَ ثَلَاثِینَ وَ مِائَتَیْنِ الْمَعْرُوفِ بِإِسْحَاقَ بْنِ رَاهَوَیْهِ عَنْ یَحْیَى بْنِ یَحْیَى عَنْ هِشَامٍ عَنْ مُجَالِدٍ عَنِ الشَّعْبِیِّ عَنْ مَسْرُوقٍ قَالَ: بَیْنَا نَحْنُ عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ نَعْرِضُ مَصَاحِفَنَا عَلَیْهِ إِذْ قَالَ لَهُ فَتًى شَابٌّ هَلْ عَهِدَ إِلَیْکُمْ نَبِیُّکُمْ (صلی الله علیه واله وسلم)  کَمْ یَکُونُ مِنْ بَعْدِهِ خَلِیفَةٌ قَالَ إِنَّکَ لَحَدَثُ السِّنِّ وَ إِنَّ هَذَا شَیْ‏ءٌ مَا سَأَلَنِی عَنْهُ أَحَدٌ مِنْ قَبْلِکَ نَعَمْ‏ عَهِدَ إِلَیْنَا نَبِیُّنَا (صلی الله علیه واله وسلم) أَنَّهُ یَکُونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً بِعَدَدِ نُقْبَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ ..»

کمال الدین و تمام النعمة؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اکبر، ناشر: اسلامیه، ج1، ص67

این روایت در مسند احمد هم است:

«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا أبو النَّضْرِ ثنا أبو عَقِیلٍ ثنا مُجَالِدٌ عَنِ الشعبی عن مَسْرُوقٍ قال کنا مع عبد اللَّهِ جُلُوساً فی الْمَسْجِدِ یُقْرِئُنَا فَأَتَاهُ رَجُلٌ فقال یا بن مَسْعُودٍ هل حَدَّثَکُمْ نَبِیُّکُمْ کَمْ یَکُونُ من بَعْدِهِ خَلِیفَةً قال نعم کَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بنی إِسْرَائِیلَ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج1، ص406

از عبدالله ابن مسعود سوال کردند:

«هل حَدَّثَکُمْ نَبِیُّکُمْ کَمْ یَکُونُ من بَعْدِهِ خَلِیفَةً»

آیا رسول اکرم به شما گفت بعد از من چند نفر خلیفه هستند؟

عبدالله ابن مسعود گفت:

«إِنَّکَ لَحَدَثُ السِّنِّ»

خیلی بچه سال هستی

 «وَ إِنَّ هَذَا شَیْ‏ءٌ مَا سَأَلَنِی عَنْهُ أَحَدٌ مِنْ قَبْلِکَ»

قبل از تو هیچ کس همچنین سوالی از من نکرده است.

 «نَعَمْ‏ عَهِدَ إِلَیْنَا نَبِیُّنَا (صلی الله علیه واله وسلم) أَنَّهُ یَکُونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً بِعَدَدِ نُقْبَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ ..»

بعد می گوید از طرق متعدد از افراد آوردند از جابر ابن سمره،

«کُنَّا عِنْدَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه واله وسلم)»

جابر ابن سمره از پدرش نقل می کند.

فَقَالَ یَلِی هَذَا الْأَمْرَ اثْنَا عَشَرَ قَالَ فَصَرَخَ‏ النَّاسُ فَلَمْ أَسْمَعْ مَا قَالَ فَقُلْتُ لِأَبِی وَ کَانَ أَقْرَبَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مِنِّی مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فَقَالَ قَالَ کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ وَ کُلُّهُمْ لَا یُرَى مِثْلُهُ.»

کمال الدین و تمام النعمة؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اکبر، ناشر: اسلامیه، ج1، ص273

این روایت در کتب اهل سنت هم موجود است از جمله ابن کثیر در تفسیرش دارد می گوید عبدالله ابن مسعود نشسته بود یک کسی سوال کرد

«هل سألتم رسول الله صلى الله علیه وسلم کم یملک هذه الأمة من خلیفة فقال عبد الله ما سألنی عنها أحد منذ قدمت العراق قبلک»

از وقتی که به عراق آمدم کسی سوال نکرده است.

 «ثم قال نعم ولقد سألنا رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال إثنا عشر کعدة نقباء بنی إسرائیل»

تفسیر القرآن العظیم؛ اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1401، ج2، ص33

همچنین مسند احمد دارد حدیث 3781 سندش هم صحیح است.

«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا حَسَنُ بن مُوسَى ثنا حَمَّادُ بن زَیْدٍ عَنِ الْمُجَالِدِ عَنِ الشعبی عن مَسْرُوقٍ قال کنا جُلُوساً عِنْدَ عبد اللَّهِ بن مَسْعُودٍ وهو یُقْرِئُنَا الْقُرْآنَ فقال له رَجُلٌ یا أَبَا عبد الرحمن هل سَأَلْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم کَمْ تملک هذه الأُمَّةَ من خَلِیفَةٍ فقال عبد اللَّهِ بن مَسْعُودٍ ما سألنی عنها أَحَدٌ مُنْذُ قَدِمْتُ الْعِرَاقَ قَبْلَکَ ثُمَّ قال نعم وَلَقَدْ سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فقال اثْنَا عَشَرَ کَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بنی إِسْرَائِیلَ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج1، ص398، ح3781

مرحوم شیخ صدوق اول این جواب را می دهد. می گوید شما که می گویید ما این را جدیدا ساختیم که اسامی ائمه دوازده نفر هستند ما نساختیم مخالفین ما اهل سنت هم مستفیض بلکه می شود گفت متواتر یا قریب به متواتر روایت را نقل کردند.

صحیح مسلم و دیگر کتب مفصل دارد، این در چند جای صحیح مسلم است نه در یک جا.

پرسش:

ظاهرا در صحیح بخاری هم است.

پاسخ:

صحیح بخاری یک مقدار در این جا شیطنت کرده است . صحیح مسلم حدیث 1821

«حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ حدثنا جَرِیرٌ عن حُصَیْنٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال سمعت النبی صلى الله علیه وسلم یقول ح وحدثنا رِفَاعَةُ بن الْهَیْثَمِ الْوَاسِطِیُّ واللفظ له حدثنا خَالِدٌ یَعْنِی بن عبد اللَّهِ الطَّحَّانَ عن حُصَیْنٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال دَخَلْتُ مع أبی على النبی صلى الله علیه وسلم فَسَمِعْتُهُ یقول إِنَّ هذا الْأَمْرَ لَا یَنْقَضِی حتى یَمْضِیَ فِیهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً قال ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلَامٍ خَفِیَ عَلَیَّ قال فقلت لِأَبِی ما قال قال کلهم من قُرَیْشٍ»

«حدثنا بن أبی عُمَرَ حدثنا سُفْیَانُ عن عبد الْمَلِکِ بن عُمَیْرٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال سمعت النبی صلى الله علیه وسلم یقول لَا یَزَالُ أَمْرُ الناس مَاضِیًا ما وَلِیَهُمْ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا ثُمَّ تَکَلَّمَ النبی صلى الله علیه وسلم بِکَلِمَةٍ خَفِیَتْ عَلَیَّ فَسَأَلْتُ أبی مَاذَا قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فقال کلهم من قُرَیْشٍ»

«حدثنا هَدَّابُ بن خَالِدٍ الْأَزْدِیُّ حدثنا حَمَّادُ بن سَلَمَةَ عن سِمَاکِ بن حَرْبٍ قال سمعت جَابِرَ بن سَمُرَةَ یقول سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یقول لَا یَزَالُ الْإِسْلَامُ عَزِیزًا إلى اثنى عَشَرَ خَلِیفَةً ثُمَّ قال کَلِمَةً لم أَفْهَمْهَا فقلت لِأَبِی ما قال فقال کلهم من قُرَیْشٍ»

«حدثنا أبو بَکْرِ بن أبی شَیْبَةَ حدثنا أبو مُعَاوِیَةَ عن دَاوُدَ عن الشَّعْبِیِّ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال قال النبی صلى الله علیه وسلم لَا یَزَالُ هذا الْأَمْرُ عَزِیزًا إلى اثنى عَشَرَ خَلِیفَةً قال ثُمَّ تَکَلَّمَ بِشَیْءٍ لم أَفْهَمْهُ فقلت لِأَبِی ما قال فقال کلهم من قُرَیْشٍ»

«حدثنا نَصْرُ بن عَلِیٍّ الْجَهْضَمِیُّ حدثنا یَزِیدُ بن زُرَیْعٍ حدثنا بن عَوْنٍ ح وحدثنا أَحْمَدُ بن عُثْمَانَ النَّوْفَلِیُّ واللفظ له حدثنا أَزْهَرُ حدثنا بن عَوْنٍ عن الشَّعْبِیِّ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال انْطَلَقْتُ إلى رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَمَعِی أبی فَسَمِعْتُهُ یقول لَا یَزَالُ هذا الدِّینُ عَزِیزًا مَنِیعًا إلى اثنى عَشَرَ خَلِیفَةً فقال کَلِمَةً صَمَّنِیهَا الناس فقلت لِأَبِی ما قال قال کلهم من قُرَیْشٍ»

«حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ وأبو بَکْرِ بن أبی شَیْبَةَ قالا حدثنا حَاتِمٌ وهو بن إسماعیل عن الْمُهَاجِرِ بن مِسْمَارٍ عن عَامِرِ بن سَعْدِ بن أبی وَقَّاصٍ قال کَتَبْتُ إلى جَابِرِ بن سَمُرَةَ مع غُلَامِی نَافِعٍ أَنْ أَخْبِرْنِی بِشَیْءٍ سَمِعْتَهُ من رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قال فَکَتَبَ إلی سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یوم جُمُعَةٍ عَشِیَّةَ رُجِمَ الْأَسْلَمِیُّ یقول لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِمًا حتى تَقُومَ السَّاعَةُ أو یَکُونَ عَلَیْکُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً کلهم من قُرَیْشٍ وَسَمِعْتُهُ یقول عُصَیْبَةٌ من الْمُسْلِمِینَ یَفْتَتِحُونَ الْبَیْتَ الْأَبْیَضَ بَیْتَ کِسْرَى أو آلِ کِسْرَى وَسَمِعْتُهُ یقول إِنَّ بین یَدَیْ السَّاعَةِ کَذَّابِینَ فَاحْذَرُوهُمْ وَسَمِعْتُهُ یقول إذا أَعْطَى الله أَحَدَکُمْ خَیْرًا فَلْیَبْدَأْ بِنَفْسِهِ وَأَهْلِ بَیْتِهِ وَسَمِعْتُهُ یقول أنا الْفَرَطُ على الْحَوْضِ»

صحیح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج3، ص1452- 1453، ح1821

این ها عبارت هایی است که آورده اند این جا دارد که کلهم من قریش و حال آن که در ینابع المودة آورده «کلهم من بنی هاشم»

جابر ابن سمره از پدرش نقل می کند می گوید من نشنیدم متوجه نشدم چه گفت پدرم نزدیک بود از پدرم سوال کردم چه گفت؟ پیامبر وقتی گفت اثنی عشر خلیفه همه سر و صدا کردند بلند شدند نشستند، داد و بیداد و فریاد در آوردند که صدای پیغمبر به مردم نرسد.

راوی می گوید من برگشتم نگاه کردم دیدم پشت سرم عمر ابن خطاب است یعنی سرکرده کسانی که داشتند سر و صدا می کردند که صدای پیامبر به گوش مردم نرسد. این ها از اول با حساب و کتاب آمده بودند.

پرسش:

یک حدیث است چون راوی اول یکی است در واقع روایان متعدد نمی شود درست است؟

پاسخ:

نه، روایت دیگری هم دارند یعنی غیر از جابر افراد دیگری هم دارند ولی وقتی که در صحیح مسلم می آید تقریبا از نظر این ها قطعی است چون صحیح مسلم هم از نظر اینها اصح الکتاب بعد از قرآن است.

پرسش:

استاد در مورد خلفاء، سیوطی دارد «احدهما المهدی من آل محمد صلی الله علیه واله وسلم» این که قطعی است حضرت مهدی از خلفاء است. این بین را چه کار می کنند و چه طور توجیه می کنند؟

پاسخ:

تنها ایشان ندارد. آقای سیوطی متوفای 911 است ابن کثیر متوفای 774 است ایشان هم دارد بر این که:

«والظاهر أن منهم المهدی المبشر به فی الأحادیث الواردة بذکره أنه یواطئ إسمه إسم النبی صلى الله علیه وسلم وإسم أبیه إسم أبیه فیملأ الأرض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما»

تفسیر القرآن العظیم؛ اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1401، ج2، ص33

همچنین تاریخ الخلفاء صفحه 15 دارد. هیثمی که قبل از ابن کثیر است، هیثمی متوفای 807 است. در کتاب مبلغ الأرب فی فخر العرب دارد. مجمع فقهی رابطة العالم الاسلامیة دارد. سنن ابن ماجه دارد.

«حدثنا محمد بن یحیى وَأَحْمَدُ بن یُوسُفَ قالا ثنا عبد الرَّزَّاقِ عن سُفْیَانَ الثَّوْرِیِّ عن خَالِدٍ الْحَذَّاءِ عن أبی قِلَابَةَ عن أبی أَسْمَاءَ الرَّحَبِیِّ عن ثَوْبَانَ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یَقْتَتِلُ عِنْدَ کَنْزِکُمْ ثَلَاثَةٌ کلهم بن خَلِیفَةٍ ثُمَّ لَا یَصِیرُ إلى وَاحِدٍ منهم ثُمَّ تَطْلُعُ الرَّایَاتُ السُّودُ من قِبَلِ الْمَشْرِقِ فَیَقْتُلُونَکُمْ قَتْلًا لم یُقْتَلْهُ قَوْمٌ ثُمَّ ذَکَرَ شیئا لَا أَحْفَظُهُ فقال فإذا رَأَیْتُمُوهُ فَبَایِعُوهُ وَلَوْ حَبْوًا على الثَّلْجِ فإنه خَلِیفَةُ اللَّهِ الْمَهْدِیُّ»

سنن ابن ماجه؛ اسم المؤلف: محمد بن یزید أبو عبدالله القزوینی الوفاة: 275، دار النشر: دار الفکر - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج2، ص1367

«ثُمَّ تَطْلُعُ الرَّایَاتُ السُّودُ من قِبَلِ الْمَشْرِقِ» ایشان دارد که قبل از ظهور حضرت مهدی رایات سودی از طرف مشرق می آید. «فإذا رَأَیْتُمُوهُ فَبَایِعُوهُ وَلَوْ حَبْوًا على الثَّلْجِ» ولو پیاده بر روی برف بروید. حبوا را بعضی ها پیاده می گویند و بعضی سینه خیز می گویند. یعنی می گوید به هر قیمتی شد و به هر سختی بود «فإنه خَلِیفَةُ اللَّهِ الْمَهْدِیُّ»

«أخبرنا أبو عبد الله الصفار ثنا محمد بن إبراهیم بن أرومة ثنا الحسین بن حفص ثنا سفیان عن خالد الحذاء عن أبی قلابة عن أبی أسماء عن ثوبان رضی الله عنه قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم یقتتل عند کنزکم ثلاثة کلهم بن خلیفة ثم لا یصیر إلى واحد منهم ثم تطلع الرایات السود من قبل المشرق فیقاتلونکم قتالا لم یقاتله قوم ثم ذکر شیئا فقال إذا رأیتموه فبایعوه ولو حبوا على الثلج فإنه خلیفة الله المهدی هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین»

المستدرک على الصحیحین؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ج4، ص510، ح8432

دقت کنید مجمع الزوائد گفته «أسناد صحیح و رجاله ثقات». حاکم گفته «صحیح على شرط الشیخین»؛ بزار متوفای 292 است ایشان دارد. حاکم نیشابوری دارد، ابن کثیر دارد، عبدالاحد دارد، تویجری دارد.

بن باز در مجله دانشگاه اسلامی مدینه همان جا دارد:

«فإنه خَلِیفَةُ اللَّهِ الْمَهْدِیُّ»

بعد می گوید در سنن ابن ماجه محمد فئواد عبدالباقی گفته اسناده صحیح و حاکم نیشابوری هم می گوید صحیح علی شرط الشیخین. حافظ ابن کثیر آورده و گفته اسناده قوی صحیح الی آخر...

حضرت علی که قطعا خلیفه است چه خلیفه اول باشد و چه خلیفه چهارم باشد، حضرت مهدی هم خلیفه است خلیفة الله است. ما می خواهیم این دوازده نفر را جدا کنیم و تشخیص بدهیم، این دوازده نفر غیر از عقیده شیعه اولش مشخص است که حضرت علی خلیفه است آخرش هم حضرت مهدی است بین حضرت امیر و حضرت مهدی غیر از این ده نفر که خود اهل سنت مانند ذهبی و دیگران این ها را می آورد می گوید:

«یصلح للخلافة»

از امام حسن و امام حسین نام می برد می گوید:

«یصلحا للخلافة»

از امام سجاد، امام باقر، امام صادق نام می برد می گوید «یصلح للخلافة». چه کسانی شایسته خلافت هستند. تعبیر ذهبی را ببینید در کتاب سیر اعلام النبلاء جلد 13 صفحه 120

«وابناه الحسن والحسین فسبطا رسول الله صلى الله علیه وسلم وسیدا شباب اهل الجنة لو استخلفا لکانا اهلا لذلک وزین العابدین کبیر القدر من سادة العلماء العاملین یصلح للامامة وله نظراء وغیره أکثر فتوى منه واکثر روایة وکذلک ابنه أبو جعفر الباقر سید امام فقیه یصلح للخلافة وکذا ولده جعفر الصادق کبیر الشان من ائمة العلم کان اولى بالامر من أبی جعفر المنصور وکان ولده موسى کبیر القدر جید العلم اولى بالخلافة من هارون وله نظراء فی الشرف والفضل وابنه علی بن موسى الرضا کبیر الشان له علم وبیان ووقع فی النفوس صیره المامون ولی عهده لجلالته فتوفی سنة ثلاث ومئتین وابنه محمد الجواد من سادة قومه لم یبلغ رتبة ابائه فی العلم والفقه وکذلک ولده الملقب بالهادی شریف جلیل وکذلک ابنه الحسن بن علی العسکری رحمهم الله تعالى»

سیر أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ج13، ص120

آقای ذهبی! شما اولی را که مشخص کردی حضرت علی است و آخرش را هم که می گویی حضرت مهدی است و سط را هم می گویی تنها کسی که یصلح للخلافة این ده نفر هستند.

آن وقت چرا وقتی می آیی خلفاء دوازدگانه را می شماری می گویید اولی ابوبکر، دوم عمر، سوم عثمان و چهارم علی (سلام الله علیه)، پنجمی امام حسن (سلام الله علیه) بعد معاویه، یزید، ولید، عبدالملک بعد معطل می مانی؟! خلفاء بنی امیه بیست و چهار یا بیست و پنج نفر می شوند. خلفاء بنی العباس سی و پنج نفر می شوند.

می گویند بله عمر ابن عبدالعزیز آدم خوبی بود آن را بیاوریم به این ها وصل کنیم آخرش هم می گویند ما نفهمیدیم منظورشان چه است؟ ما هرچه گشتیم این که پیامبر فرموده خلفاء اثنی عشر مراد از این اثنی عشر چه کسانی هستند؟

این هم یک مصیبت بزرگی است که این آقایان دچار حیرت شدند.

«حیرتهم فی تفسیر الحدیث»

ابن عربی خبیث متوفای 543 غیر از ابن عربی عارف و صوفی که متوفای 600 و اندی است. این ابن عربی ناصبی می گوید:

«فعددنا بعد رسول اللّٰه (صلی الله علیه واله وسلم) اثنی عشر أمیراً فوجدنا: أبابکر، عمر، عثمان، علیّاً، الحسن، معاویة، یزید، معاویة بن یزید، مروان، عبد الملک بن مروان، الولید، سلیمان، عمر بن عبد العزیز، یزید بن عبد الملک، مروان بن محمد بن مروان، السفاح ... ثمّ عدّ بعده سبعاً وعشرین خلیفة من العباسیّین إلى عصره، ثمّ قال: وإذا عددنا منهم اثنی عشر انتهى العدد بالصورة إلى سلیمان، وإذا عددناهم بالمعنى کان معنا منهم خمسة، الخلفاء الأربعة وعمر بن عبد العزیز، ولم أعلم للحدیث معنى»

شرح ابن العربی على سنن الترمذی ٩: ۶٨ - ۶٩ .

این ها را آورده: ابوبکر، عمر، عثمان و علی (علیه السلام)، امام حسن (علیه السلام) و...این طوری که ما شمردیم چهل نفر را آورده است. پیامبر اثنی عشر می گوید این ها چهل نفر آوردند. نفرموده خلفائی بعدی اربعین نفر.

آخرش می گوید آمدیم تا فلان سال اثنی عشر تا سلیمان ابن عبدالمک. «وإذا عددناهم بالمعنى کان معنا منهم خمسة، الخلفاء الأربعة وعمر بن عبد العزیز، ولم أعلم للحدیث معنى» نفهمیدم معنای حدیث پیامبر چه است؟

ابن جوزی بزرگ، ابوالفرج متوفای 597 در کتاب کشف مشکل الحدیث دارد:

«قد أطلت البحث عنه»

خیلی بحث را طولانی کردم

 «وطلبته مظانه»

هرجا احساس کردم که در مورد حدیث سخن گفتند رفتم مطالعه کردم.

 «وسألت عنه»

از هرکسی از علما و بزرگان رفتم پرسیدم

«فما رأیت أحدا وقع على المقصود به»

ندیدم هیچ کسی مقصود پیامبر را فهمیده باشد.

کشف المشکل من حدیث الصحیحین؛ اسم المؤلف: أبو الفرج عبد الرحمن ابن الجوزی الوفاة: 597هـ، دار النشر: دار الوطن  - الریاض - 1418هـ - 1997م، تحقیق: علی حسین البواب، ج1، ص449

فتح الباری جلد 13، صفحه 211 از ابن بطال شارح صحیح بخاری متوفای بین 300 تا 400 است. از مهلب دارد:

«لم ألق أحدا یقطع فی هذا الحدیث یعنی بشیء معین»

فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج13، ص211

شرح نووی متوفای 676 همان سالی که محقق حلی از دنیا رفته است این ها را کنار هم می گذارم که یادم نرود. در جلد 12 صفحه 203 ایشان می آید مطالب را می آورد آخرش می گوید:

«والله أعلم بمراد نبیه صلى الله علیه وسلم»

خدا می داند این که پیامبر گفت خلفائی اثنی عشر مراد پیامبر چه کسی بوده است؟

صحیح مسلم بشرح النووی؛ اسم المؤلف: أبو زکریا یحیى بن شرف بن مری النووی الوفاة: 676، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانیة، ج12، ص203

این دیگر بحث عناد است یا شیطنت حالا این ها فردای قیامت چه جوابی می دهند آیا آن جا هم وقتی شب اول قبر سوال می کند می گویند «لم اعلم منه، ما وقعت علی شئی، ما وقعت علی مراد النبی».

این را عرض کنم اگر هیچ دلیلی بر حقانیت ائمه در برابر اهل سنت، زیدیه و اسماعیلیه نباشد، جز همین حدیث «خلفائی اثنی عشر» همین برای ما کافی است و غیر از شیعه دوازده امامی هیچ کسی عقیده اش با این روایات تطبیق نمی کند.

به تعبیر امام صادق (سلام الله علیه) فرمود امر خلافت و امامت از آفتاب واضح تر و روشن تر است. اگر کسی نمی تواند به آفتاب نگاه کند و چشمش را می بندد مثل خفاش که نمی تواند روز بیرون بیاید و ببیند کاری به آن نداریم.

یعنی به قدری مسئله واضح و روشن است که واقعا نمی دانیم این آقایان فردای قیامت چه جواب می دهند.

در هر صورت...

ایشان این مطلب را این طور جواب می دهد. البته جواب دیگری است ما نزدیک سیصد تا روایت از ائمه (علیهم السلام) داریم از حضرت صدیقه طاهره از رسول اکرم از امیر المؤمنین از امام حسن و امام حسین و امام سجاد که زیدیه هم این ها را قبول دارند. این ها اسامی ائمه را از حضرت امیر تا حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) آورده اند.

این مطلب را عزیزان دقت کنند خیلی جالب است یکی از موضوعاتی که من شب جمعه گذشته مطرح کردم دفاع حضرت زهرا از حضرت امیر یکی از روایاتی که نقل شده از خود حضرت زهرا (سلام الله علیها) است.

روایت در کتاب کفایة الاثر و صحیحه است کاملا مسند است و تمام راویانش هم صد در صد ثقه هستند.

«حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْفَرَارِیُّ [الْفَزَارِیُ‏] قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ کَاتِبُ اللَّیْثِ قَالَ حَدَّثَنَا رُشْدُ بْنُ سَعْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو یُوسُفَ الْحُسَیْنُ بْنُ یُوسُفَ الْأَنْصَارِیُّ مِنْ بَنِی الْخَزْرَجِ عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) عَنِ الْأَئِمَّةِ فَقَالَتْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ یَقُولُ لِعَلِیٍّ (علیه السلام) یَا عَلِیُّ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِیفَةُ بَعْدِی وَ أَنْتَ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَیْتَ فَابْنُکَ الْحَسَنُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ فَابْنُکَ الْحُسَیْنُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحُسَیْنُ فَابْنُکَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِیٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَى أَوْلى‏بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُوسَى فَابْنُهُ عَلِیٌّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِیٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِیٌّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِیٌّ فَابْنُهُ الْحَسَنُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ فَالْقَائِمُ الْمَهْدِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَهُمْ أَئِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُمْ مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُم‏»

کفایة الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف‏، ناشر: بیدار، ص 196، باب ما جاء عن فاطمة (سلام الله علیها) عن النبی (صلی الله علیه واله وسلم) فی النصوص على الأئمة الاثنی عشر (علیهم السلام)‏

روایت حضرت زهرا هم مورد قبول ما است، هم زیدیه و هم اسماعیلیه. ما کاری با اهل سنت نداریم. همان طور که عرض کردم ما حدود سیصد تا روایت استقصاء کردیم که نام ائمه (علیهم السلام) یا دقیقا به اسم آمده یا به صفات آمده، یا جابر می گوید من رفتم شمردم دیدم که در میان این ها سه تا علی و چهار تا محمد است.

تمام این روایات با سند های صحیح آمده است یعنی حدیث صحیفه حضرت زهرا دوازده تا سند دارد. ما دوازده تا سند برایش پیدا کردیم آقایان سه تا سند که از صحابه نقل می کنند می گویند تواتر است آیا با دوازده تا سند می شود تردید کرد؟ این یکی از بحث هایی است که مرحوم شیخ صدوق مطرح می کند.

شبهه دوم را هم من اشاره کنم، چون خلاصه هم هست می گوید زیدیه می گوید:

«قالت الزیدیة فان کان رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) قد عرف أمته أسماء الأئمة الاثنی عشر فلم ذهبوا عنه یمینا و شمالا و خبطوا هذا الخبط العظیم»

جواب خیلی زیبایی شیخ صدوق داده است من از این جواب دادن لذت بردم. می گوید اگر پیغمبر نام ائمه را آورده است چرا یکی زیدیه شده و یکی اسماعیلیه و یکی فطحیه و همین طور فرقه های مختلف شده اند. این معنا ندارد اگر پیامبر نام ائمه را آورده باشد شیعه این طور دسته، دسته بشود.

 «فقلنا لهم إنکم تقولون إن رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) استخلف علیا (علیه السلام) و جعله الإمام بعده و نص علیه»

این که علی را خلیفه کرده این در کتاب های شما (زیدیه) هم پر است.

«فلم أودعتم کتبکم ذلک و تکلمتم علیه»

پیامبر اکرم علی را خلیفه کرد

«فما بال أکثر الأمة ذهبت عنه و تباعدت منه»

این که بعد از رسول اکرم این همه جمعیت از علی متفرق شدند و سراغ دیگری رفتند این را جواب بدهید. یک جواب نقضی خیلی محکم مطرح می کند.

«فإن قلتم إن علیا (علیه السلام) لم یستخلفه رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) فلم أودعتم کتبکم ذلک و تکلمتم علیه فإن الناس قد یذهبون عن الحق و إن کان واضحا و عن البیان و إن کان مشروحا کما ذهبوا عن التوحید إلى التلحید و من قوله عز و جل لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ إلى التشبیه.»

کمال الدین و تمام النعمة؛ ابن بابویه، محمد بن على (تاریخ وفات مؤلف: 381 ق‏‏)، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ج‏1، ص 69

خدای عالم در قرآن این آیه را فرموده از این آیه شریفه: (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ) واضح تر ما داریم؟ این همه مسلمان ها سراغ تجسیم رفتند خدا یجلس علی العرش، و در کنار عرش هم یک جایی برای رسول اکرم نگهداشته و خودش به تنهایی روی عرش می نشیند و....

بن باز می گوید وقتی خدا روی عرش می شنید از هر طرف یک وجب بدن خدای عالم از عرش بیرون می زند! اگر بیرون نیاید ما از کجا عظمت خدا را بفهمیم! -خاک توی دهنت- می گوید اگر خدا از عرش از هر طرف یک وجب بیرون نیاید ما عظمت خدا را نمی توانیم بفهمیم!

یا دارد می گوید خدا وقتی مریض می شود ملائکه به عیادتش می روند. خدای عالم در منا وقتی می آید مردم برای رمی جمرات پیاده می آیند ولی خدا برای رمی جمرات سوار ناقه می شود می آید! یعنی این قدر قدرت ندارد که خودش بدون ناقه بیاید!

این خدا به درد خودشان می خورد حداقل خدایی که بت پرست ها داشتند یک خرما و امثال این ها بود وقتی گرسنه می شدند خرما را می خوردند و رفع گرسنگی می شد و دوباره یک خرمایی دیگر می آوردند. یا سنگی که می تراشیدند دزد می آمد این را بر می داشتند به سر دزد می زدند ولی این خدایی که این آقا دارد می گوید نیمه شب سوار الاغ می شود و روی زمین می آید و قبل از اذان صبح سوار الاغ می شود و بالا می رود این چه خدایی است؟!

خود خداوند فرموده است:

(لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ)

هیچ چیز همانند او نیست.

سوره شوری (42): آیه 11

این الحادی که در رابطه با مسئله خدا درست کرده اند این ها چه است؟ شما که می گویید پیامبر گفته چرا شیعیان دسته دسته شدند. پیامبر در مورد حضرت امیر گفته، در مورد توحید گفته چرا مسلمان ها دسته دسته شدند؟ دسته دسته شدن مسلمان ها این دلیل بر حقانیت نیست.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها