2024 April 28 - يکشنبه 09 ارديبهشت 1403
پاسخ به شبهه بداء در امامت اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام (3)
کد مطلب: ١٥٤٨٣ تاریخ انتشار: ٢٤ خرداد ١٤٠٢ - ١٨:١٢ تعداد بازدید: 663
خارج فقه الحکومه » فقه
پاسخ به شبهه بداء در امامت اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام (3)

(جلسه چهل و هشتم - 17 10 1401)

جلسه چهل و هشتم - 17  10 1401

موضوع:  پاسخ به شبهه بداء در امامت اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام (3)

 

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله و افوّض امری الی الله إنّ الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر

 

بنا بود دوستان امروز جواب را بدهند ما 500 تومان را آماده کردیم بنا بود مقاله 6- 7 صفحه ای به آن شبهه جواب بدهند و ما هم در خدمت آقایان باشیم.

 ما هم برای مناظره با آقای صفری فروشانی هر چه تلاش کردیم ظاهراً آقایان حاضر نیستند و گفتند ما حاضر به مناظره نیستیم. دیروز هم یکی از آقایان به ایشان زنگ زده بود می گفت: دست و پایش را جمع کرده و گفته اگر من برای شما درد سر هستم مدتی مرخصی بروم تا این جوّ بخوابد! می گفت: خیلی حواسش را جمع کرده است گفتم در یکی از سخنرانی هایش گفت من 20 سال است این حرف ها را می زنم هیچ اتفاقی هم نیفتاده است. در این 20 سال معلوم می شود هیچ کسی در میدان نبوده !

آقای صفری فروشانی حرفی دارد می گوید حضرت علی جانشین سیاسی برای خودش تعیین نکرد! این را به مردم واگذار کرد! مردم خودشان امام حسن را انتخاب کردند! این یک شبهه است هر کس خواست این را جواب بدهد. می گوید: اگر امام علی حکومت را موروثی اعلام کرده بود (این حرف خیلی زشتی است) بزرگ ترین بهانه را الان دست معاویه داده بود.

همین حرفی که الان وهابی ها دارند می زنند سنی ها همچنین عقیده ای ندارند. در یکی از کتاب های علمای اهل سنت ایران می گوید بعضی از جهّال شیعه همچنین تصور می کنند که ما اهل سنت عقیده مان این است که خلافت حضرت علی و حضرت حسن و این ها حالت موروثی است یک تعبیر زیبایی دارد می گوید بعضی از جهّال شیعه همچنین عقیده ای دارند که ما همچنین عقیده ای نداریم.

این یک شبهه است شبهه بدتر از این، می گوید:

"مهم ترین علت قیام امام حسین این بود که خلافت، موروثی نشود" این را هم دوستان جواب بدهند یعنی جوابی که حداقل 6- 7 صفحه باشد جواب خوب و کامل. نمی دانم امثال آقای صفری، این ها را از مغازه کدام عطاری در می آورند؟ صحبت هایش در تاریخ 13 شهریور امسال است.

 ایشان می گوید در غدیر اصلاً ‌بیعت نبوده و کسی نگفته بعد از غدیر نقض بیعت شده اول کسی که برای جانشینی بیعت گرفت معاویه بود !

پرسش:

تصریح می کند در غدیر بیعت نبوده؟

پاسخ:

بله صریح می گوید من صدایش را دارم

به قدری عبارات این آقا عجیب و غریب و خلاف عقائد شیعه هست که من بعضی وقت ها متن را که می خوانم می گویم شاید فایل های صوتی ایشان را دوستان ما اشتباهی پیاده کرده اند!

بعضی وقت ها من دو سه مرتبه صوتش را گوش می دهم و تطبیق می کنم تا ببینم واقعا چیزی جا نیانداختند یا تقطیعی نبوده ایشان قبلش و بعدش مطلبی در رد این نگفته است. می بینیم نه، یک مطلب و پاراگرافی را آورده، صحبت کرده بعد وارد بحث دیگر شده است.

می گوید در غدیر بیعت صورت نگرفته این همه که گفته اند در غدیر بیعت گرفته شده، دروغ است! و عرب در مورد نقض بیعت حساس بوده است. اجازه بدهید عین عبارتش را برای تان بیاورم، این متنش است که ما آوردیم پیاده کردیم : "عرب به نقض بیعت حساس بوده در غدیر بیعتی وجود نداشته است"

ما صوتش را هم داریم که اگر بخواهند اشکال بکنند برای شان می گذاریم.

(صوت آقای صفری): "ما یک بحث مفصلی داریم و یک مقاله ای هم نوشتیم که در غدیر بیعتی وجود نداشت معرفی و نصی بر علی (علیه السلام) بوده است"

این صدایش بود ما صدایش را هم داریم، تمام این مطالب را طوری تهیه کردیم که جای شک و شبهه نباشد. علت این که دارد فرار می کند هم همین است. حاضر نیست مناظره بیاید، با این که ایشان عاشق مناظره است، در سخنرانی هایش هم می گوید من عاشق مناظره هستم به مناظره علاقه دارم و مناظرات زیادی کرده است.

اما این مرتبه دید که هوا خیلی پس است! مخصوصا آقای دکتر رفیعی و این ها که تشریف آورده بودند بخشی از اشکالاتش را گفتم رفتند به ایشان گفتند، ایشان خیلی وحشت دارد. چون می داند مناظره یعنی از بین رفتن کلّ حیثیت حوزوی ایشان.

من دیروز به اقای دکتر عبدالمحمدی گفتم در مصر علی عبدالرزاق یک کتابی نوشت "الاسلام والحکم" در آن گفت رسول اکرم وظیفه تشکیل حکومت سیاسی نداشت. همین را گفت. ایشان را از الازهر اخراج کردند و تمام مدارک علمیش را ابطال کردند و ایشان در مصر هم نتوانست بماند در فرانسه رفت و دوباره از نو خواند تا این که مدرک ارشد یا دکترا گرفت و برگشت. گفتم ما حداقل غیرت الازهر را داشته باشیم.

پرسش:

جواب علمی ندادند؟

پاسخ:

جواب علمی، ما سال گذشته در رابطه با علی عبدالرزاق مفصل بحث کردیم یکی از اشکالات ما هم همین بود که این ها بحث علمی با او نکردند، نیامدند بحث علمی کنند آمدند برخورد فیزیکی کردند و با این کار او را مشهور کردند.

از آن طرف هم عده ای مثل طه حسین و دیگران آمدند از ایشان حمایت کردند برخی از بزرگان اهل سنت در مصر و جاهای دیگر از ایشان حمایت کردند ولی این که به نوعی غیرت دینی دارند که یک کسی می آید همچنین کاری می کند از الازهر اخراج می کنند و تمام مدارک علمی ایشان را هم ابطال می کنند این غیرت دینی شان قابل تقدیر است. البته ایشان را محاکمه هم کردند ولی قبل از محاکمه باید بحث علمی می کردند.

 به مرحوم میرزای قمی (رضوان الله تعالی علیه) خبر دادند که در تاجیکستان یک کسی ادعای پیغمبری کرده و او را اعدام کردند. می گویند ایشان گریه کرد. عرض کردند آقا چرا گریه می کنید؟ گفت با این کار او را به یک «بُت» تبدیل کردند باید اجازه می دادند ما دو نفر می فرستادیم با ایشان بحث علمی می کردند رسوای علمی می شد از نظر علمی کاملا خلع سلاح می شد بطلان مسیرش برای عموم روشن می شد بعد هرکاری می خواستند، بکنند.

الان شما عابدینی را ببینید ما در همان بحثی که داشتیم گرچه من خیلی راضی نبودم نظرم بود که حداقل هفت – هشت جلسه باید بحث می شد بعد از آن الحمد لله دیگر بچه شیعه ها از اطرافش پراکنده شدند.

یک جوان شیعه، طلبه شیعه دنبال او نیست فهمیدند که این آقا همان حرف هایی را می زند که سنی ها و وهابی ها می زنند همان را دارد نشخوار می کند.

 الان هم در صفحه اش هر روز مطلب می نویسد و برای من هم پیامک می فرستد از همجنس بازها دفاع کرده، از طهارت سگ دفاع کرده از سلبریتی ها دفاع کرده، در قضیه عمامه پراکنی گفته عمامه مشروعیت ندارد از اسلام و پیغمبر نیست مال انوشیروان و این ها است.

یک سری حرف هایی می زند که همه اش دارد به آن طرف غش می کند که بتواند از آن طرف مرید برای خودش جمع کند.

پرسش:

نظرتان درباره کتاب شهید جاوید چه است؟

پاسخ:

شهید جاوید به همین شکل کاملاً خلاف عقیده شیعه است. ما آن زمان درس مکاسب آقای صالحی نجف آبادی می رفتیم یکی از مستشکلین بحث شان هم بنده بودم، ایشان به ابهر تبعید شد شاید 5 نفر از حوزه به دیدار ایشان رفتند یک نفرش بنده بودم همیشه به ایشان می گفتم این کتاب شما خلاف عقیده اهل بیت، خلاف قرآن و خلاف سنت است.

البته ساواک هم خیلی از این قضیه یعنی از این آب گل آلود استفاده کرد، بعضی ها هم در ردیه اش کتاب هایی نوشتند که آن ها هم تقریباً می شود گفت نه تنها جواب نبود در حقیقت یک نوع تحقیر شیعه بود.

 مثلاً‌ آقای انصاری قمی (رضوان الله تعالی علیه) کتابی نوشت که این ها را همه مسخره کردند حتی شریعتی هم شروع کرد به مسخره کردن. خود آقای صالحی نجف آبادی به خود من گفت منصف ترین و علمی ترین کتابی که علیه من نوشتند کتاب شهید آگاه است آیت الله صافی با یک نفر دیگر نوشته بودند.

به خوبی کار کردند و خیلی عالی جواب دادند فحش ندادند توهین نکردند.

ما در رابطه با اشکالی که جناب اقای علی اکبر غفاری داشت جلسه گذشته مفصل صحبت کردیم. که بحث:

«الامام لا یغسله الا الامام»

یا:

«الامام لا یصلی علیه الا الامام»

یا:

«المعصوم لا یغسله الا المعصوم»

یک مسئله قطعی است و فقهای بزرگ ما از زمان شیخ مفید (رضوان الله تعالی علیه) تا عصر حاضر، صاحب جواهر، امام، آقای خویی و این ها همه روی روایت «الامام لا یغسله الا الامام» تأکید دارند.

حالا شاید یک نظریه ی شاذی هم در تاریخ باشد، معمولا نظریه شاذ زیاد داریم. یکی از کارشناسان در یک شبکه ای در ایام مبعث گفته بود روزه مبعث معادل تمام عمر است یک کسی زنگ زد گفت من روزه قضا دارم می توانم فردا روزه مستحبی بگیرم؟

ایشان گفت بله می توانید بگیرید. من گفتم بزرگوار! این اتفاقی است همه گفتند کسی که روزه قضا داشته باشد نمی تواند روزه مستحبی بگیرد. فقط ما در تاریخ ابو الصلاح حلبی را داریم که تقریبا معاصر شیخ طوسی بوده است یک کتابی به اسم الکافی دارد. گفتم فقط ایشان در تاریخ شیعه یعنی از زمان شیخ مفید، سید مرتضی تا فقهای معاصر یک نفر فتوا داده است. گفت من هم نظرم همان بوده است!

گفتم شما که نظرت همان بوده ایشان که مقلد ندارد، الان مردم مقلد مراجع فعلی هستند، مراجع فعلی همه اتفاق نظر دارند کسی که روزه واجب داشته باشد روزه مستحبی نمی تواند بگیرد.

انصاف در برخی از ما کم است، یک اشتباهی که مرتکب می شویم به جای این که اگر تذکر دادند تشکر کنیم و دیگر تکرار نکنیم، اما دنبال توجیه می گردیم.

قضیه اقای غفاری را گفتیم که استنادشان به آن روایت، درست نیست، ایشان می گوید صحیحه اعلایی هم است این طوری نیست بزرگانی مثل شهید ثانی، صاحب جواهر، آقا رضا همدانی و دیگران همه بر آن ایراد گرفتند.

ادامه بحث مرحوم شیخ صدوق این است که امامت اسماعیل باطل است دو تا دلیل می آورد. یک دلیل روایات متعددی که ما از ائمه (علیهم السلام) داریم که نام همه ائمه را آورده اند این نشان می دهد که در میان این معصومین اسمی از اسماعیل نیست از حضرت امیر تا حضرت ولی عصر این طوری است.

عرض کردم ما حدود سیصد تا روایت جمع کردیم در کتب شیعه و سنی، حتی سنی ها هم مفصل دارند خوارزمی و دیگران دارند که اسامی ائمه را از حضرت امیر تا حضرت ولی عصر دقیق آورده اند و بخش اعظم این ها هم از رسول اکرم از حضرت زهرا (سلام الله علیها) و از حضرت امیر است.

یعنی قبل از این که حضرات به دنیا بیایند اسامی این ها مطرح شده است و بعد روایات متعددی داریم که خلقت نوری این ها قبل از خلقت آسمان و زمین است، قبل از خلقت عرش و کرسی است.

 احادیث خلقت نوری را یکی از آقایان دیده می گوید من دویست تا روایت در رابطه با خلقت نوری پیدا کردم. این که تا چه اندازه روایاتش معتبر است یا نه باید دید.

یکی از آقایان به اسم امداد توران کتاب نوشته ایشان هم سی و هشت تا روایت آورده است و از این سی و هشت تا روایت بخش اعظم این ها را هم ایشان تصحیح کرده گرچه تصحیحات ایشان و کیفیت آن قابل نقد است.

در آخر کتاب هم یک سری مطالبی آورده که درست نیست. یکی از کتاب هایی که تمام آن را  من به دقت خواندم همین کتاب بود.

در هر صورت...

بعد مرحوم صدوق یکی از ادله ای که برای بطلان امامت اسماعیل می آورد مرگ اسماعیل در زمان حیات آقا امام صادق (سلام الله علیه) است ما یک سری روایاتی داریم که شیخ صدوق هم اشاره نفرمودند.

روایاتی که از امام صادق در مذمت اسماعیل ما داریم، این هم نشان می دهد که اسماعیل صلاحیت امامت نداشت.

دسته دیگر روایات، جسارت هایی است که اسماعیل به امام صادق (علیه السلام) می کند و این جسارت ها یک جسارت های طبیعی نیست و کاملا غیر طبیعی است. یک معصوم یک امام همچنین جسارتی به امام قبلی یا امام هم نه بلکه نسبت به پدر همچنین جسارتی نمی کند.

(نستجیر بالله) این تعبیر که پدر من نمی فهمد، ایشان آگاهی ندارد، - که روایاتش را ما مفصل خواهیم خواند- عباراتی نیست که از امام معصوم نسبت به پدرشان صادر شده باشد. مرحوم شیخ صدوق ادامه داده مخصوصا روی موت اسماعیل ایشان خیلی مانور داده است.

در کتاب کمال الدین جلد 1 صفحه 71:

«وَ کَتَبَ فِی حَاشِیَةِ الْکَفَنِ إِسْمَاعِیلُ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»

بعد دارد:

«لَمَّا مَاتَ إِسْمَاعِیلُ أَمَرْتُ بِهِ وَ هُوَ مُسَجًّى أَنْ یُکْشَفَ عَنْ وَجْهِهِ فَقَبَّلْتُ جَبْهَتَهُ وَ ذَقَنَهُ وَ نَحْرَهُ ثُمَّ أَمَرْتُ بِهِ فَغُطِّی ثُمَّ قُلْتُ اکْشِفُوا عَنْهُ فَقَبَّلْتُ أَیْضاً جَبْهَتَهُ وَ ذَقَنَهُ وَ نَحْرَهُ ثُمَّ أَمَرْتُهُمْ فَغَطَّوْهُ ثُمَّ أَمَرْتُ بِهِ فَغُسِّلَ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَیْهِ وَ قَدْ کُفِّنَ فَقُلْتُ اکْشِفُوا عَنْ وَجْهِهِ فَقَبَّلْتُ جَبْهَتَهُ وَ ذَقَنَهُ وَ نَحْرَهُ وَ عَوَّذْتُهُ ثُمَّ قُلْتُ دَرِّجُوهُ فَقُلْتُ بِأَی شَیْ‏ءٍ عَوَّذْتَهُ قَالَ بِالْقُرْآنِ ..»

بعد ایشان می آید روایتی را مطرح می کند:

«لَمَّا مَاتَ إِسْمَاعِیلُ فَانْتَهَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) إِلَى الْقَبْرِ أَرْسَلَ نَفْسَهُ فَقَعَدَ عَلَى جَانِبِ الْقَبْرِ لَمْ یَنْزِلْ فِی الْقَبْرِ ثُمَّ قَالَ هَکَذَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) بِإِبْرَاهِیمَ وَلَدِهِ.»

آمد داخل گردی قبر شد و داخل خود قبر نشد بعد فرمود: «هَکَذَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) بِإِبْرَاهِیمَ وَلَدِهِ.»

باز روایت دارد:

«عَنْ رَجُلٍ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ قَالَ: لَمَّا مَاتَ إِسْمَاعِیلُ خَرَجَ إِلَیْنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَتَقَدَّمَ السَّرِیرَ بِلَا حِذَاءٍ وَ لَا رِدَاءٍ.»

البته این روایت ها غالبا ضعیف است ولی چون متعدد است مستفیض است و صحیح هم در آن هست، معتبر است. «لَمَّا مَاتَ إِسْمَاعِیلُ خَرَجَ إِلَیْنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَتَقَدَّمَ السَّرِیرَ بِلَا حِذَاءٍ وَ لَا رِدَاءٍ.»؛ بدون این که کفش داشته باشد و عبا به دوش داشته باشد پیشاپیش جنازه حرکت می کرد.

یعنی امام صادق علیه السلام می خواستند به مردم بفهمانند که پسر من مرده و در قید حیات نیست. می خواستند ادعاهای اسماعیلیه که بعدا می آیند را ابطال کنند.

در روایت دیگر دارد:

«کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عِنْدَ إِسْمَاعِیلَ حِینَ قُبِضَ فَلَمَّا رَأَى الْأَرْقَطُ جَزَعَهُ قَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَدْ مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) قَالَ فَارْتَدَعَ ثُمَّ قَالَ صَدَقْتَ أَنَا لَکَ الْیَوْمَ أَشْکُرُ.»

ارقط پسر عموی امام صادق است دید امام صادق خیلی جزع می کند گفت «یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَدْ مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)» پیغمبر هم از دنیا رفت پسر شما که جای خود دارد حضرت «فَارْتَدَعَ» به من برگشت گفت «صَدَقْتَ أَنَا لَکَ الْیَوْمَ أَشْکُرُ.» من از تو تشکر می کنم که تذکر دادی.

یعنی خواسته بگوید بله این که گفتید پیغمبر هم از دنیا رفت و برای من تسلی دادی جزاکم الله خیرا.

روایت بعدی چنین است:

«لَمَّا حَضَرَتْ إِسْمَاعِیلَ بْنَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْوَفَاةُ جَزِعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) جَزَعاً شَدِیداً قَالَ فَلَمَّا غَمَّضَهُ دَعَا بِقَمِیصٍ غَسِیلٍ أَوْ جَدِیدٍ فَلَبِسَهُ ثُمَّ تَسَرَّحَ وَ خَرَجَ یَأْمُرُ وَ یَنْهَى قَالَ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَقَدْ ظَنَنَّا أَنْ لَا یُنْتَفَعَ بِکَ زَمَاناً لِمَا رَأَیْنَا مِنْ جَزَعِکَ قَالَ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ نَجْزَعُ مَا لَمْ تَنْزِلِ الْمُصِیبَةُ فَإِذَا نَزَلَتْ صَبَرْنَا.»

این روایت هم خیلی خوب است دوستان دقت کنند بد نیست می گوید حضرت خیلی جزع شدید کردند.

«فَلَمَّا غَمَّضَهُ دَعَا بِقَمِیصٍ غَسِیلٍ أَوْ جَدِیدٍ فَلَبِسَهُ ثُمَّ تَسَرَّحَ وَ خَرَجَ یَأْمُرُ وَ یَنْهَى»

 وقتی از دنیا رفت حضرت یک لباس نو و جدیدی پوشید و بلند شد امر و نهی می کرد.

«قَالَ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَقَدْ ظَنَنَّا أَنْ لَا یُنْتَفَعَ بِکَ زَمَاناً لِمَا رَأَیْنَا مِنْ جَزَعِکَ»

بعضی از اصحابش گفتند این طور که جزع می کردی ما گفتیم تو دیگر زنده نمی مانی.

یعنی با این جزع و فزعی که داری این جزع و  فزع شما را از دنیا می برد.

 «قَالَ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ نَجْزَعُ مَا لَمْ تَنْزِلِ الْمُصِیبَةُ»

مادامی که مصیبت نیامده ما جزع می کنیم و از خدا می خواهیم این مصیبت را از ما دفع کند

«فَإِذَا نَزَلَتْ صَبَرْنَا»

کمال الدین و تمام النعمة؛ ابن بابویه، محمد بن على (تاریخ وفات مؤلف: 381 ق‏‏)، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ج‏1، ص 71 تا 73

روایت از امام باقر یا امام صادق (سلام الله علیه) است می گوید یک طفلی داشتند این طفل بی تابی کرد، آخرهای عمرش بود خدمت حضرت رفته بودیم حضرت مقداری با ما صحبت می کرد طرف زن ها می رفت به این بچه سر می زد خیلی بی تابی می کرد؛ یعنی بی تابی حضرت برای ما غیر قابل تصور بود.

 تا این که دیدیم یک دفعه صدای شیون از ناحیه زن ها بلند شد حضرت آمدند دیدیم هیچ بی تابی در حضرت دیده نمی شود و حالت طبیعی دارد.

عرض کردیم آقا جان قبل از این که این بچه از دنیا برود خیلی بی تابی می کردید ما گفتیم این بی تابی حضرت یک مقداری غیر قابل تحمل است حضرت فرمودند: ما اهل بیت این چنین هستیم مصیبت نیامده با جزع و فزع از خدا می خواهیم که مصیبت را دفع کند؛ ولی وقتی مصیبت آمد می فهمیم که خدای عالم این طوری خواسته چون خدا خواسته ما تسلیم رضای خدا هستیم.

یک تعبیری از آقا امام حسین است این را علامه طباطبایی در کتاب ثمرات الحیات آقای پهلوانی آورده روی این به زیبایی مانور داده دقیقاً‌ یادم نیست کدام جلدش است؟ می گوید امام حسین می فرمود:

«رضاهُ رضانا»

 نمی گوید رضینا به قضای الهی، «رضاهُ‌ رضانا» رضایت خدا، رضایت ما هست؛ یعنی آن چه که او مقدر کرده بر تقدیرات، ما راضی هستیم.

یک تعبیری از امام (رضوان الله تعالی علیه) در روز عاشوراء هست که هر چه مصیبت بر سید الشهداء بیشتر می شد، ابتهاج حضرت بیشتر می شد.

آقای مطهری هم همین مطلب را دارد. البته دقت کنید در کتابی که آقای حسینی تهرانی در رابطه با یکی از عرفای معاصر سید هاشم حدّاد نوشته، ایشان یک حرفی دارد کاملاً مردود و خلاف است.

نظر دیگر بزرگان خلاف نظر این مرحوم است قاضی استادش است خلاف نظر علامه طباطبایی، خلاف نظر ملا حسینقلی همدانی و خلاف سیره اهل بیت است. می گوید ما در عاشوراء نباید گریه کنیم! امام حسین در عاشوراء به درجات خیلی بالایی رسیده است که قابل تصور برای دیگران نیست ما به جای گریه باید خوشحالی کنیم !

این کتاب را از آن وقتی که خریده بودم اصلاً‌ باز نکرده بودم یک روزی باز کردم این صفحه را دیدم بعد با بزرگانی که ارتباطاتی دارند صحبت کردیم گفتند این صد در صد اشتباه است و این که سید الشهداء در کنار جنازه علی اکبر با صدای بلند گریه کرد و تمام سپاهیان هم گریه حضرت امام حسین را شنیدند این از قطعیات تاریخ است.

 امام حسین از پیغمبر بالاتر نیست پیغمبر اکرم در قضیه وفات ابراهیم گریه می کرد و گریه شدیدی هم می کرد حتی بعضی ها گفتند چرا گریه می کنی؟ حضرت فرمود:

«القلب یحزن، والعین تدمع»

کنز الدقائق: المشهدی، محمد بن محمد، (م.1125ق.)، به کوشش العراقی، قم، نشر اسلامی، 1407ق، ج6، ص359

قلب محزون می شود اشک هم جاری می شود

یا:

«انّ العین تذرف ، وانّ الدمع یغلب وانّ القلب یحزن »

مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ نورى، حسین بن محمد تقى، محقق/ مصحح و ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج‏2، ص464

ولی این که حضرت راضی به رضای خدا است وقتی که قضیه حضرت علی اصغر (سلام الله علیه) پیش می آید حضرت در کنار خیام بودند صدای گریه علی اصغر آمد فرمود:

«أختی یا زینب إعطینی بولدی الصغیر، لاودّعه»

حضرت دستش گرفت و بوسید که در همان هنگام تیر به حلقوم علی اصغر خورد. بعد جمله جالب این جا است فرمود: خدایا آنچه که این مصیبت را بر من آسان می کند این است که همه این ها پیش چشم تو است تو نظاره گر هستی، تو هر قدرتی هم داری. چون تو بر این راضی هستی و اراده کردی ما هم بر اراده و رضایت تو راضی هستیم.

در این جا هم حضرت صادق می فرماید که ما اهل بیت، مادامی که مصیبت نیامده جزع می کنیم خدا این مصیبت را از ما بر دارد: «فَإِذَا نَزَلَتْ صَبَرْنَا»

یک نکته ای بگویم شاید یک مقدار سنگین هست. ببینید اهل بیت خیلی از مسائلی که در سیره شان نقل شده برای عبرت ما است وگرنه خدای عالم آن قدرتی که به آقا امام حسین داده امام صادق فرمود اگر سلیمان و آصف بن برخیا پیش ما بودند می دانستند که ما بی نهایت چندین برابر آن ها قدرت و علم داریم آن جا گفتند: (عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ)

(قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِی کَرِیمٌ)

(اما) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‌آورم یا کفران می‌کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می‌کند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنی و کریم است!»

سوره نمل (27): آیه 40

ما نه، ما کسانی هستیم که:

«کَفى‏ بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ قَالَ قُلْتُ قَدْ قَرَأْتُهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ أَ فَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلُّهُ أَفْهَمُ أَمْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ بَعْضُهُ قُلْتُ لَا بَلْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلُّهُ قَالَ فَأَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ عِلْمُ الْکِتَابِ وَ اللَّهِ کُلُّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکِتَابِ وَ اللَّهِ کُلُّهُ عِنْدَنَا.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص257، بَابٌ نَادِرٌ فِیهِ ذِکْرُ الْغَیْب‏، ح3

«عِلْمُ الْکِتَابِ وَ اللَّهِ کُلُّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکِتَابِ وَ اللَّهِ کُلُّهُ عِنْدَنَا.» تمام علم الکتاب در دست ما است در دعای آل یاسین می خوانیم:« فَمَا شَیْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَیْهِ السَّبِیل»

«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏؛ فَمَا شَیْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَیْهِ السَّبِیل وَ الْقَضَاءُ الْمُثْبَتُ مَا اسْتَأْثَرَتْ بِهِ مَشِیَّتُکُمْ وَ الْمَمْحُوُّ مَا لَا اسْتَأْثَرَتْ بِهِ سُنَّتُکُم‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج99، ص93

«إِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُم‏»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج4، ص577، بَابُ زِیَارَةِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی (علیه السلام)، ح2

این ها مصدر جریان ارادة الله هستند که اگر درباره خود حضرت سید الشهداء اراده خدا و اراده او نباشد آب از آب تکان نمی خورد، این شمشیرها یا تیری که به حلقوم حضرت علی اصغر می خورد جز از کانال اراده حضرت سید الشهداء نمی گذرد، و این ها چون ارادة الله است اراده می کنند و صبر هم می کنند و خوشحال هم هستند از این که به اراده و رضایت الهی راضی هستند.

ولی این را هم در نظر داشته باشیم این ها در عالم طبیعت،‌ در عالم ناسوت با توجه به این که جسم و بدن شان همانند جسم و بدن ماها است. همان طوری که ما از مصیبت ها جزع می کنیم با توجه به روح جسمانی شان این ها هم جزع می کنند.

حضرت امام یک تعبیری دارد یک روایتی را از کافی می آورد فردا ان شاء الله مطرح می کنم. این روایت را در جواب آقای صفری نوشتم که گفته: ائمه علم لدنی ندارند هیچ کس نگفته علم لدنی دارند! یک تعبیری از حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) است یک روایت از کافی می آورد که ائمه دارای 5 روح هستند که یکی از آن ها روح القدس است، با آن روح القدس بر تمام عوالم احاطه علمی دارند و بر تمام ذرات کائنات احاطه علمی دارند. این روح نه می خوابد و نه سهو می کند و نه اشتباه می کند این روایت، روایت جالبی است و مرحوم امام این روایت را تشریح می کند.

«والسلام علیکم ورحمة‌ الله»‌

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها