2024 May 6 - دوشنبه 17 ارديبهشت 1403
معارفی درباره ائمه اطهار علیهم السلام
کد مطلب: ١٥٤٨٦ تاریخ انتشار: ٢٥ خرداد ١٤٠٢ - ١٥:٠٣ تعداد بازدید: 666
خارج فقه الحکومه » فقه
معارفی درباره ائمه اطهار علیهم السلام

(جلسه پنجاه و یکم - 20 10 1401)

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه پنجاه و یکم - 20 10 1401)

موضوع:  معارفی درباره ائمه اطهار علیهم السلام

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

درباره علم غیب معصومین توضیح دهید.

پاسخ:

...در بعضی آیات، آیه 26 سوره جن:

(عَالِمُ الْغَیبِ فَلَا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ)

دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی ‌سازد، مگر رسولانی که آنان را برگزیده

سوره جن (72): آیه 26

(وَلَا یحِیطُونَ بِشَیءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ)

و کسی از علم او آگاه نمی ‌گردد؛ جز به مقداری که او بخواهد.

سوره بقره (2): آیه 255

(ذَلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیبِ نُوحِیهِ إِلَیکَ وَمَا کُنْتَ لَدَیهِمْ إِذْ یلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَیهُمْ یکْفُلُ مَرْیمَ وَمَا کُنْتَ لَدَیهِمْ إِذْ یخْتَصِمُونَ)

(ای پیامبر!) این، از خبرهای غیبی است که به تو وحی می‌کنیم؛ و تو در آن هنگام که قلمهای خود را (برای قرعه‌کشی) به آب می‌افکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستی مریم را عهده‌دار شود، و (نیز) به هنگامی که (دانشمندان بنی اسرائیل، برای کسب افتخار سرپرستی او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتی؛ و همه اینها، از راه وحی به تو گفته شد.)

سوره آل عمران (3): آیه 44

(وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِی إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِی الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ)

(به خاطر بیاورید) هنگامی را که پیامبر یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی هنگامی که وی آن را افشا کرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتی از آن را برای او بازگو کرد و از قسمت دیگر خودداری نمود؛ هنگامی که پیامبر همسرش را از آن خبر داد، گفت: «چه کسی تو را از این راز آگاه ساخت؟» فرمود: «خداوند عالم و آگاه مرا باخبر ساخت!»

سوره تحریم (66): آیه 3

(نَبَّأَنِی الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ)؛ در رابطه با زنان پیغمبر. مجموع این ها می خواهد بگوید که علم غیب ذاتی مال خدا است. علم غیب مستقل مال او است.

(قُلْ لَا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیبَ وَلَا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یوحَى إِلَی قُلْ هَلْ یسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ أَفَلَا تَتَفَکَّرُونَ)

بگو: «من نمی‌گویم خزاین خدا نزد من است؛ و من، (جز آنچه خدا به من بیاموزد،) از غیب آگاه نیستم! و به شما نمی‌گویم من فرشته‌ام؛ تنها از آنچه به من وحی می‌شود پیروی می‌کنم.» بگو: «آیا نابینا و بینا مساویند؟! پس چرا نمی‌اندیشید؟!»

سوره انعام (6): آیه 50

ولکن علم غیبی که مخصوص ذات خدا است این: (فَلَا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ)، (وَلَا یحِیطُونَ بِشَیءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ)؛ خدای عالم این علم غیبی که ذاتا مال خودش است برای بعضی از بندگانش، پیغمبران و اولیاء خدا این علم غیبش را ظاهر می کند.

این می خواهد بگوید استقلالی مال خدا است، خالقیت مال خدا است.

(هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى یسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ)

او خداوندی است خالق، آفریننده‌ای بی‌سابقه، و صورتگری (بی‌نظیر)؛ برای او نامهای نیک است؛ آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او می‌گویند؛ و او عزیز و حکیم است!

سوره حشر (59): آیه 24

از آن طرف حضرت عیسی می گوید:

(أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیئَةِ الطَّیرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیکُونُ طَیرًا بِإِذْنِ اللَّهِ)

من نشانه‌ای از طرف پروردگار شما، برایتان آورده‌ام؛ من از گل، چیزی به شکل پرنده می‌سازم؛ سپس در آن می‌دمم و به فرمان خدا، پرنده‌ای می‌گردد.

سوره آل‌عمران (3): آیه 49

(وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَی الَّذِی لَا یمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَکَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا)

و توکل کن بر آن زنده‌ای که هرگز نمی‌میرد؛ و تسبیح و حمد او را بجا آور؛ و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است!

سوره فرقان (25): آیه 58

(هُوَ یحْیی وَیمِیتُ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ)

اوست که زنده می‌کند و می‌میراند، و به سوی او بازگردانده می‌شوید!

سوره یونس (10): آیه 56

از آن طرف حضرت عیسی:

(وَأُحْیی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ)

و مردگان را به اذن خدا زنده می‌کنم.

 سوره آل‌عمران (3): آیه 49

پس آن که یحیی الموتی است ذاتا مال خدا است ولی خدای عالم مغلولة الید که نیست که علمش را نتواند به کسی بدهد، احیاء اموات را نتواند به کسی بدهد. از آن طرف می گوید:

 (اللَّهُ یتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا)

خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می‌کند

سوره زمر (39): آیه 42

از آن طرف دارد:

(قُلْ یتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ)

بگو: «فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را می‌گیرد؛ سپس شما را بسوی پروردگارتان بازمی‌گردانند.»

سوره سجده (32): آیه11

لذا آیات را باید در کنار هم قرار داد و نتیجه گرفت.

 (قُلْ لَا أَعْلَمُ الْغَیبَ)؛ یعنی لا اعلم الغیب من عندی، ولکن (نَبَّأَنِی الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ)، این را هم پیغمبر دارد می گوید.

خود پیامبر یک جا می گوید (لَا أَعْلَمُ الْغَیبَ) یک جا می گوید (نَبَّأَنِی الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ)، در رابطه با سوره تحریم. «من انبأک هذا؟» این سر را چه کسی به تو گفت؟ فرمود: (نَبَّأَنِی الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ).

در رابطه با قضیه حضرت یوسف:

(ذَلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیبِ نُوحِیهِ إِلَیکَ وَمَا کُنْتَ لَدَیهِمْ إِذْ یلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَیهُمْ یکْفُلُ مَرْیمَ وَمَا کُنْتَ لَدَیهِمْ إِذْ یخْتَصِمُونَ)

(ای پیامبر!) این، از خبرهای غیبی است که به تو وحی می‌کنیم؛ و تو در آن هنگام که قلمهای خود را (برای قرعه‌کشی) به آب می‌افکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستی مریم را عهده‌دار شود، و (نیز) به هنگامی که (دانشمندان بنی اسرائیل، برای کسب افتخار سرپرستی او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتی؛ و همه اینها، از راه وحی به تو گفته شد.)

سوره آل عمران (3): آیه 44

(ذَلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیبِ نُوحِیهِ إِلَیکَ)؛ ما این ها را در نظر بگیریم.

لذا نبی مکرم برای اینکه امتش مثل نصاری که ادعا کردند حضرت عیسی خداست، نشود،  این عبارت ها را بیان می کند. (قُلْ لَا أَعْلَمُ الْغَیبَ).

(وَلَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیرِ)

و اگر از غیب باخبر بودم، سود فراوانی برای خود فراهم می‌کردم

سوره اعراف (7) آیه188

ولی از آن طرف هم می گوید (فَلَا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ)؛ معلوم می شود که عالم الغیب ذاتا خداوند است ولی عالم الغیب این طوری نیست که غیبش را هیچ کس خبر نداشته باشد برای کسی این غیب را بیان نکند.

این که رسول اکرم می گوید: (وَلَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیرِ)؛ می خواهد بگوید این ادعایی که مسیحیان در رابطه با حضرت عیسی کردند در رابطه با عزیر کردند مسلمان ها در رابطه با پیغمبر همچنین ادعایی نکنند من از پیش خودم هیچی ندارم هرچه دارم مال خدا است.

من همین امروز داشتم مطالعه می کردم

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ ضُرَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَیْنِ عِلْمٌ مَبْذُولٌ وَ عِلْمٌ مَکْفُوفٌ فَأَمَّا الْمَبْذُولُ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ شَیْ‏ءٍ یَعْلَمُهُ الْمَلَائِکَةُ وَ الرُّسُلُ إِلَّا وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ وَ أَمَّا الْمَکْفُوفُ فَهُوَ الَّذِی عِنْدَهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ إِذَا خَرَجَ نَفَذَ.»

روایت بعدی می گوید:

 «حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ یَرْفَعُ الْحَدِیثَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَیْنِ عِلْمٌ تَعْلَمُهُ مَلَائِکَتُهُ وَ رُسُلُهُ وَ عِلْمٌ لَا یعلم [یَعْلَمُهُ‏] غَیْرُهُ فَمَا کَانَ مِمَّا یَعْلَمُهُ مَلَائِکَتُهُ وَ رُسُلُهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ وَ مَا خَرَجَ مِنَ الْعِلْمِ الَّذِی لَا یَعْلَمُ غَیْرُهُ فَإِلَیْنَا یَخْرُجُ.»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، ج1، ص109 و 112

در این جا مرحوم اقای طباطبایی خیلی توضیح مفصلی دارد. جلد چهارم ثمرات الحیات همان اوایل کتاب صفحه 123 یا 124 است. ثمرات الحیات درس های خصوصی، خصوصی علامه طباطبایی برای مرحوم آقای پهلوانی و برخی شاگردان دیگر علامه بود.

«إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان‏»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، ج1، ص26

هر سه را در یک ردیف آورده است نه ملک مقرب نه نبی مرسل و نه مؤمنی که «امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان‏» مثل حضرت مریم (سلام الله علیها) امتحن الله قلبه للایمان و ائمه (علیهم السلام) امتحن قلبه للایمان.

روایات سه دست هستند یک دسته می گوید «لَا یُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان‏» دسته ای سول می کند فمن یعلمه؟ می گوید نحن نعلمه.

مثلا در یک جایی دارد که سوال می کند و روایت صحیحه هم است در رابطه با جبر و تفویض است. بعد می گوید سوال کردم چه  اتفاقاتی می افتد ؟

«لَوْ أَجَبْتُکَ فِیهِ لَکَفَرْتَ»

اگر جواب بدهم تو سر از کفر در می آوری

التوحید( للصدوق)؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على‏، (وفات مؤلف: 381 ق‏)، محقق / مصحح: حسینى، هاشم‏، ناشر: جامعه مدرسین‏، ص363

«لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِی قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَه‏»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج2، ص332

«إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان‏»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، ج1، ص26

این یک مورد است در روایت دیگر است:

«إِنَّ حَدِیثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان‏»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص401، بَابٌ فِیمَا جَاءَ أَنَّ حَدِیثَهُمْ صَعْبٌ مُسْتَصْعَب‏، ح1

مورد دیگر:

«إِنَّ أَمْرَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَعْرِفُهُ وَ لَا یُقِرُّ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ نَجِیبٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ.»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، ج1، ص27

در این جا دارد: «أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَعْرِفُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ» بعدی دارد:

«إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَعْرِفُهُ وَ لَا یُقِرُّ بِهِ إِلَّا ثَلَاثَةٌ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ نَجِیبٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان‏.»

کتاب سلیم بن قیس، نویسنده: هلالى، سلیم بن قیس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئینى، محمد؛ ناشر: الهادى‏؛ ج‏2، ص 563

در این روایت می گوید:

«وَ اللَّهِ مَا یَحْتَمِلُهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان‏»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص402، بَابٌ فِیمَا جَاءَ أَنَّ حَدِیثَهُمْ صَعْبٌ مُسْتَصْعَب‏، ح5

در روایت بعدی: «صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ فلان و اما الصبر فلان و المستصعب فلان» بعد می آید در روایت بعدی می گوید:

«إِنَّ مِنْ حَدِیثِنَا مَا لَا یَحْتَمِلُهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ قُلْتُ فَمَنْ یَحْتَمِلُهُ قَالَ نَحْنُ نَحْتَمِلُهُ»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، ج1، ص23

ما هستیم خودمان این معرفت و این مقام را می دانیم. روایت بعدی می گوید:

«إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ شَرِیفٌ کَرِیمٌ ذَکْوَانُ ذَکِیٌّ وَعْرٌ لَا یَحْتَمِلُهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ قُلْتُ فَمَنْ یَحْتَمِلُهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ مَنْ شِئْنَا یَا أَبَا الصَّامِتِ قَالَ أَبُو الصَّامِتِ فَظَنَنْتُ أَنَّ لِلَّهِ عِبَاداً هُمْ أَفْضَلُ مِنْ هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةِ.»

آن را که ما بخواهیم.

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، ج1، ص22

در روایت بعدی دارد:

«إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا صُدُورٌ مُنِیرَةٌ أَوْ قُلُوبٌ سَلِیمَةٌ أَوْ أَخْلَاقٌ حَسَنَةٌ إِنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِنْ شِیعَتِنَا الْمِیثَاقَ کَمَا أَخَذَ عَلَى بَنِی آدَمَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ فَمَنْ وَفَى لَنَا وَفَى اللَّهُ لَهُ بِالْجَنَّةِ وَ مَنْ أَبْغَضَنَا وَ لَمْ یُؤَدِّ إِلَیْنَا حَقَّنَا فَفِی النَّارِ خَالِداً مُخَلَّداً.»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، ج1، ص401

یعنی این امر امامت، علم امامت، علم و مقامی که این ها دارند، از این ها فهمیده می شود یک مقاماتی است که احدی آن جا راه ندارد حتی انبیاء مرسل. الا این که ائمه (علیهم السلام) بخواهند این در را برای آن ها باز کنند. برای چه کسانی باز می کنند؟ آن ها که: «صُدُورٌ مُنِیرَةٌ أَوْ قُلُوبٌ سَلِیمَةٌ» دارند.

یعنی جمع بندی این روایات این می شود. ده – دوازده تا روایت است این که بعضی ها می دانند یک جا می گوید نمی دانند یحتمله- لا یحتمله، یقربه، لا یقربه این جمع وجه جمع همه این ها می شود. آن که صدور منیره دارد و قلوب سلیمه دارد این ها کسانی هستند که َ مَنْ شِئْنَا، اگر کسی قلوب منیره ندارد، قلوب سلیمه دارد لا یحتمله فقط نحن نحمله.

علم به تمام ذرات کائنات، علم به تمام اوصاف الهی، اسماء الهی، افعال الهی حتی شاید به قول بعضی از آقایان عبارت:

«عَلیٌ مَمْسُوسٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ»

الوافی‏؛ نویسنده: فیض کاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى‏ (تاریخ وفات مؤلف: 1091 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: کتابخانه امام أمیر المؤمنین على علیه السلام‏، اصفهان: 1406ق، ج3، ص514

مرحوم علامه طباطبایی می فرماید که این ها در آن حد یعنی این ها لا فرق بینک و بینهم این ها آن چنان متصل به ذات حق هستند

(وَلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ)

و برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است!

سوره اخلاص (112): آیه 4

به آن جا هم این ها راه دارند.

پرسش:

منظور از «امرنا» ، «امر امام» چیست؟

پاسخ:

ببینید و امره بین الکاف والنون، چقدر روایت داریم، امر الامام بین الکاف والنون

(إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ)

چون به چیزی اراده فرماید کارش این بس که می‏گوید باش پس [بی‏درنگ] موجود می‏شود.

سوره یس (36): آیه 82

 (إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ)، "کُنْ" امر امام بین کاف و نون است "کُنْ فَیکُونُ" قدرتش را هم آن جا دارد. یعنی ما در میان اسماء جلالی آن که رئیس همه اسماء هست حی، قیوم، علیم و قدیر است. این چهار تا رئیس تمام اسماء الله هستند ما بقی اسماء الله همه از این چهار تا منشق شدند. و اسم اعظم هم این چهار تا هستند.

این ها تحت «یا هو یا من لا هو، قل هو» (قُلْ هُوَ... اللَّهُ الصَّمَدُ)؛ الله مستجمع جمیع صفات است آن هُوی که:

(لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ)

هیچ چیز همانند او نیست.

سوره شوری (42): آیه 11

(وَلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ)

و برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است!

سوره اخلاص (112): آیه 4

یا به تعبیر فلاسفه من عرض کردم می گویند فوق اطلاقی یا آن جایی که هیچ اثری برای بشر نیست این برای ائمه (علیهم السلام) کاملا روشن است یعنی مظهر اتم علیم، قدیر، حی و قیوم این ها هستند.

علمش را در یک جا آورده قیومیتش را در یک جا آورده، حَیّش را در یک جا آورده مثلا شما این قضیه را ملاحظه بفرمایید روایت هم صد در صد صحیحه است.

« وَ حَدَّثَنِی الشَّیْخُ أَبُو جَعْفَرٍ قِرَاءَةً عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ وَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ جَمِیعاً قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ أَخِیهِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِین‏»

ابن ولید است، صفار است، سعد ابن عبدالله اشعری قمی است، احمد ابن عیسی رئیس قمیین است، حسن ابن علی ابن یقطین است، برادرش حسین ابن یقطین است از پدرش علی ابن یقطین است. همه شان جزء اجلّای اصحاب هستند.

«قَالَ: اسْتَدْعَى الرَّشِیدُ رَجُلًا یُبْطِلُ بِهِ أَمْرَ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ یَقْطَعُهُ وَ یُخْجِلُهُ فِی الْمَجْلِسِ»

هارون الرشید می خواست شخصیت آقا موسی بن جعفر (سلام الله علیه) را تخریب کند.

«فَانْتُدِبَ لَهُ رَجُلٌ مُعَزِّمٌ فَلَمَّا أُحْضِرَتِ الْمَائِدَةُ»

مردی که اجنّه و شیاطینی در اختیار داشت را در مجلس وقتی که غذا آماده شد

 «عَمِلَ نَامُوساً عَلَى الْخُبْزِ (و هو اسم یکتب على القطعة من الخبز بحیث لا یتمکن لاحد ان یتناوله الاطار من بین یدیه.)»

یک قسمی از جادوگری است. می گوید:

 «فَکَانَ کُلَّمَا رَامَ خَادِمُ أَبِی الْحَسَنِ (علیه السلام) تَنَاوُلَ رَغِیفٍ مِنَ الْخُبْزِ طَارَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ اسْتَفَزَّ هَارُونَ الْفَرَحُ وَ الضَّحِکُ لِذَلِکَ»

امام کاظم که می خواست لقمه را بردارد این کاری می کرد که لقمه می پرید و هارون الرشید هم می خندید می کرد.

«فَلَمْ یَلْبَثْ أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) أَنْ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى أَسَدٍ مُصَوَّرٍ عَلَى بَعْضِ السُّتُورِ فَقَالَ لَهُ»

حضرت موسی بن جعفر به تصویر شیری که در یکی از پرده ها بود  فرمود:

 «یَا أَسَدَ اللَّهِ خُذْ عَدُوَّ اللَّهِ قَالَ فَوَثَبَتْ تِلْکَ الصُّورَةُ کَأَعْظَمِ مَا یَکُونُ مِنَ السِّبَاعِ»

یک درنده خیلی وحشتناک شد (و به آن مرد) حمله کرد.

 «فَافْتَرَسَتْ ذَلِکَ الْمُعَزِّمَ فَخَرَّ هَارُونُ وَ نُدَمَاؤُهُ عَلَى وُجُوهِهِمْ- مَغْشِیّاً عَلَیْهِمْ وَ طَارَتْ عُقُولُهُمْ خَوْفاً مِنْ هَوْلِ مَا رَأَوْهُ»

آن ها دیدند که این شیر آمد این مسخره چی و جادوگر را تکه تکه کرد. حتی دارد که استخوان هایش را هم خرد کرد و خورد.

 «فَلَمَّا أَفَاقُوا مِنْ ذَلِکَ بَعْدَ حِینٍ قَالَ هَارُونُ لِأَبِی الْحَسَنِ (علیه السلام) أَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لَمَّا سَأَلْتَ الصُّورَةَ أَنْ تَرُدَّ الرَّجُلَ»

تو را به حق من بگو این شیر که این رفیق ما را خورده برگرداند.

 «فَقَالَ إِنْ کَانَتْ عَصَا مُوسَى رَدَّتْ مَا ابْتَلَعَتْهُ مِنْ حِبَالِ الْقَوْمِ وَ عِصِیِّهِمْ فَإِنَّ هَذِهِ الصُّورَةَ تَرُدُّ مَا ابْتَلَعَتْهُ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ فَکَانَ ذَلِکَ أَعْمَلَ الْأَشْیَاءِ فِی إِفَاقَةِ نَفْسِهِ.»

الأمالی (للصدوق)؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: کتابچى، ص148

حضرت فرمود اگر عصای موسی آن مارها و اژدهای سحره را بر گرداند این هم بر می گرداند.

پرسش:

اگر امر می کرد هارون را هم می خورد.

پاسخ:

بله اگر امر می کرد که هیچ حرفی نبود. روایت دیگری از امام رضا (سلام الله علیه) است آن هم است ولی من نتوانستم سندش را درست کنم عین و شبیه این برای اقا امام رضا (سلام الله علیه) است.

پرسش:

مگر اهل بیت علیهم السلام نفرمودند تفکر در ذات خدا ممنوع است؟

پاسخ:

از علامه طباطبایی سوال شد: این که می گویند «اذا بلغ الی کنه الذات فانتهوا» تفکر در ذات الله سر از کفر در می آورد  یعنی چه؟ علامه طباطایی آهسته همین طور آهسته گفت امیر المؤمنین در مسجد کوفه این همه روایات در رابطه با ذات الله دارد.

«عَلیٌ مَمْسُوسٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ»

الوافی‏؛ نویسنده: فیض کاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى‏ (تاریخ وفات مؤلف: 1091 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: کتابخانه امام أمیر المؤمنین على علیه السلام‏، اصفهان: 1406ق، ج3، ص514

«قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه واله وسلم) لَا تَسُبُّوا عَلِیّاً فَإِنَّهُ مَمْسُوسٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ.»

بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج39، ص313

شیعه نقل کرده سنی هم این روایت علی ممسوس بذات الله را نقل کرده

«قال رسول الله صلى الله علیه وسلم لا تسبوا علیا فإنه ممسوس فی ذات الله تعالى»

المعجم الأوسط؛ اسم المؤلف: أبو القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی الوفاة: 360، دار النشر: دار الحرمین - القاهرة - 1415، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد ,‏عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ج9، ص142

حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء؛ اسم المؤلف: أبو نعیم أحمد بن عبد الله الأصبهانی الوفاة: 430، دار النشر: دار الکتاب العربی - بیروت - 1405 ، الطبعة : الرابعة، ج1، ص68

«قال رسول الله صلى الله علیه وسلم ألا تسبوا علیا فإنه ممسوس فی ذات الله»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی الوفاة: 807، دار النشر: دار الریان للتراث/‏دار الکتاب العربی - القاهرة , بیروت – 1407، ج9، ص130

«لاَ تَسُبُّوا عَلَیًّا فَإِنَّهُ مَمْسُوسٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ تَعَالَى»

جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)؛ اسم المؤلف: الحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی  الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ، دار النشر: ، ج8، ص227

کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال؛ اسم المؤلف: علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی الوفاة: 975هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419هـ-1998م، الطبعة: الأولى، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ج11، ص285

یعنی همان دعای رجبیه که:

«لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُکَ»

مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن‏ (تاریخ وفات مؤلف: 460 ق)، محقق و مصحیح: ندارد‏ ناشر: مؤسسة فقه الشیعة ، ج‏2، ص803

این عبادک مهم است که سر از کفر در نیاورد. روایت بعدی در کتاب عیوان اخبار الرضا جلد 1 صفحه 96

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْن‏ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ جَمِیعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ أَخِیهِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ»

ابن ولید ثقه است، صفار است، سعد ابن عبدالله که  فقیها وجها، احمد ابن محمد ابن عیسی شیخ قمیین وجها. حسن ابن علی ابن یقطین ثقه است حسین ابن علی ابن یقطین ثقه است جلیل القدر همه شان از بزرگان هستند و روایت صحیحه اعلائی است.

 قَالَ: اسْتَدْعَى الرَّشِیدُ رَجُلًا یُبْطِلُ بِهِ أَمْرَ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ یَقْطَعُهُ وَ یُخْجِلُهُ فِی الْمَسْجِدِ فَانْتُدِبَ لَهُ رَجُلٌ مُعَزِّمٌ فَلَمَّا أُحْضِرَتِ الْمَائِدَةُ عَمِلَ نَامُوساً  عَلَى الْخُبْزِ فَکَانَ کُلَّمَا رَامَ أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) تَنَاوُلَ رَغِیفٍ مِنَ الْخُبْزِ طَارَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ اسْتَفَزَّ مِنْ هَارُونَ الْفَرَحُ وَ الضَّحِکُ لِذَلِکَ فَلَمْ یَلْبَثْ أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) أَنْ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى أَسَدٍ مُصَوَّرٍ عَلَى بَعْضِ السُّتُورِ فَقَالَ لَهُ یَا أَسَدُ خُذْ عَدُوَّ اللَّهِ قَالَ فَوَثَبَتْ تِلْکَ الصُّورَةُ کَأَعْظَمِ مَا یَکُونُ مِنَ السِّبَاعِ فَافْتَرَسَتْ ذَلِکَ الْمُعَزِّمَ فَخَرَّ هَارُونُ وَ نُدَمَاؤُهُ عَلَى وُجُوهِهِمْ مَغْشِیّاً عَلَیْهِمْ فَطَارَتْ عُقُولُهُمْ خَوْفاً مِنْ هَوْلِ مَا رَأَوْهُ فَلَمَّا أَفَاقُوا مِنْ ذَلِکَ قَالَ هَارُونُ لِأَبِی الْحَسَنِ (علیه السلام) سَأَلْتُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لَمَّا سَأَلْتَ الصُّورَةَ أَنْ تَرُدَّ الرَّجُلَ فَقَالَ إِنْ کَانَتْ عَصَا مُوسَى رَدَّتْ مَا ابْتَلَعَتْهُ مِنْ حِبَالِ الْقَوْمِ وَ عِصِیِّهِمْ فَإِنَّ هَذِهِ الصُّورَةَ تَرُدُّ مَا ابْتَلَعَتْهُ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ فَکَانَ ذَلِکَ أَعْمَلُ الْأَشْیَاءِ فِی إِفَاتَةِ نَفْسِهِ»

عیون أخبار الرضا (علیه السلام)؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج1، ص96

در روایت بعدی این جا یکی دو نفر افرادی هستند که ما نتوانستیم روایت را تصحیح کنیم خیلی زحمت کشیدیم که بلکه بتوانیم این روایت را هم تصحیح کنیم.

«حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْمُفَسِّرُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا یُوسُفُ‏ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَیَّارٍ عَنْ أَبَوَیْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) أَنَّ الرِّضَا عَلِیَّ بْنَ مُوسَى (علیه السلام) لَمَّا جَعَلَهُ الْمَأْمُونُ وَلِیَّ عَهْدِهِ احْتُبِسَ الْمَطَرُ فَجَعَلَ بَعْضُ حَاشِیَةِ الْمَأْمُونِ وَ الْمُتَعَصِّبِینَ عَلَى الرِّضَا یَقُولُونَ انْظُرُوا لَمَّا جَاءَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى (علیه السلام) وَ صَارَ وَلِیَّ عَهِدْنَا فَحَبَسَ اللَّهُ عَنَّا الْمَطَرَ وَ اتَّصَلَ ذَلِکَ بِالْمَأْمُونِ فَاشْتَدَّ عَلَیْهِ فَقَالَ لِلرِّضَا ع قَدِ احْتُبِسَ الْمَطَرُ فَلَوْ دَعَوْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُمْطِرَ النَّاسَ فَقَالَ الرِّضَا (علیه السلام) نَعَمْ قَالَ فَمَتَى تَفْعَلُ ذَلِکَ وَ کَانَ ذَلِکَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ قَالَ یَوْمَ الْإِثْنَیْنِ  .....»

...حضرت رضا وقتی نماز باران خواند مردم یک توجه خیلی بیشتری به امام رضا کردند و اطرافیان مأمون گفتند اگر این کار پیش برود مردم از شما از روی گردان می شوند به طرف امام رضا می روند. گفتند چه کار کنیم؟   

حمید ابن مهران که جزء وزراء یا حواریونش بوده گفت این را به من واگذار کن، آمد در یک مجلسی گفت امام رضا باران آمدن اتفاقی بوده شما آمدید دعایی کردید اتفاقی یک بارانی هم آمد معلوم نیست به دعای شما باشد این همه باران ها می آید چنین  و چنان است.

اگر شما راست می گویی این دیگر مثل:

«کَأَنَّکَ جِئْتَ بِمِثْلِ آیَةِ الْخَلِیلِ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام)»

خیلی بی ادبانه گفت مثلا کار ابراهیمی کردی؟!

 «لَمَّا أَخَذَ رُءُوسَ الطَّیْرِ بِیَدِهِ وَ دَعَا أَعْضَاءَهَا الَّتِی کَانَ فَرَّقَهَا عَلَى الْجِبَالِ فَأَتَیْنَهُ سَعْیاً وَ تَرْکَبْنَ عَلَى الرُّءُوسِ وَ خَفَقْنَ وَ طِرْنَ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى »

آیا کاری مثل معجزه حضرت ابراهیم انجام دادی که سه چهار تا مرغ را برداشت تکه تکه کرد و این ها را بهم ریخت و دوباره باذن الله زنده شدند. بعد دارد:

«فَإِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَوَهَّمُ»

ببینید چقدر بی حیا است.

 «فَأَحْیِ هَذَیْنِ وَ سَلِّطْهُمَا عَلَیَّ فَإِنَّ ذَلِکَ یَکُونُ حِینَئِذٍ آیَةً مُعْجِزَةً فَأَمَّا الْمَطَرُ الْمُعْتَادُ مَجِیئُهُ فَلَسْتَ أَنْتَ أَحَقَّ بِأَنْ یَکُونَ جَاءَ بِدُعَائِکَ مِنْ غَیْرِکَ الَّذِی دَعَا کَمَا دَعَوْتَ»

دو تا صورت شیر در پرده بود گفت اگر راست می گویی و قدرت داری این دو تا شیر را مسلط کن من را بخورند.

 «وَ کَانَ الْحَاجِبُ أَشَارَ إِلَى أَسَدَیْنِ مُصَوَّرَیْنِ عَلَى مَسْنَدِ الْمَأْمُونِ الَّذِی کَانَ مُسْتَنِداً إِلَیْهِ وَ کَانَا مُتَقَابِلَیْنِ عَلَى الْمَسْنَدِ فَغَضِبَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى (علیه السلام) وَ صَاحَ بِالصُّورَتَیْنِ»

حضرت با صدای بلند فرمود:

 «دُونَکُمَا الْفَاجِرَ فَافْتَرِسَاهُ وَ لَا تُبْقِیَا لَهُ عَیْناً وَ لَا أَثَراً فَوَثَبَتِ الصُّورَتَانِ وَ قَدْ عَادَتَا أَسَدَیْنِ فَتَنَاوَلَا الْحَاجِبَ وَ رَضَّاهُ [وَ رَضَّضَاهُ‏] وَ هَشَمَاهُ وَ أَکَلَاهُ وَ لَحَسَا دَمَهُ وَ الْقَوْمُ یَنْظُرُونَ مُتَحَیِّرِینَ مِمَّا یُبْصِرُونَ»

حتی استخوان ها، خون و همه چیزش را خوردند

 «فَلَمَّا فَرَغَا مِنْهُ أَقْبَلَا عَلَى الرِّضَا (علیه السلام) وَ قَالا یَا وَلِیَّ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ مَا ذَا تَأْمُرُنَا نَفْعَلُ بِهَذَا أَ نَفْعَلُ بِهِ مَا فَعَلْنَا بِهَذَا یُشِیرَانِ إِلَى الْمَأْمُونِ فَغُشِیَ عَلَى الْمَأْمُونِ مِمَّا سَمِعَ مِنْهُمَا فَقَالَ الرِّضَا (علیه السلام) قِفَا فَوَقَفَا قَالَ الرِّضَا (علیه السلام) صُبُّوا عَلَیْهِ مَاءَ وَرْدٍ وَ طَیِّبُوهُ فَفُعِلَ ذَلِکَ بِهِ وَ عَاد الْأَسَدَانِ یَقُولَانِ أَ تَأْذَنُ لَنَا أَنْ نُلْحِقَهُ بِصَاحِبِهِ الَّذِی أَفْنَیْنَاهُ قَالَ لَا فَإِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ تَدْبِیراً هُوَ مُمْضِیهِ فَقَالا مَا ذَا تَأْمُرُنَا قَالَ عُودَا إِلَى مَقَرِّکُمَا کَمَا کُنْتُمَا فَصَارَا إِلَى الْمَسْنَدِ وَ صَارَا صُورَتَیْنِ کَمَا کَانَتَا فَقَالَ الْمَأْمُونُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی کَفَانِی شَرَّ حُمَیْدِ بْنِ مِهْرَانَ یَعْنِی الرَّجُلَ الْمُفْتَرَسَ»

عیون أخبار الرضا (علیه السلام)؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج1، ص168 تا  172، باب استسقاء المأمون بالرضا (علیه السلام) و ما أراه الله عز و جل من القدرة فی الاستجابة له و فی إهلاک من أنکر دلالته فی ذلک‏

تا آن جا که شیرها گفتند آقا اجازه می دهید مأمون را هم تکه تکه اش کنیم؟ این ها بهم ریختند و مأمون غش کرد.

پرسش:

استاد آن دو تا شیر طوری صحبت می کردند که دیگران متوجه بشوند.

پاسخ:

بله به زبان فصیح گفتند آقا اجازه می دهید ما مأمون را هم مثل حمید ابن مهران ادبش کنیم یک مقداری مشت مالی بدهیم؟! این ها چیز عادی است.

آغاز بحث...

بحث ما در رابطه با امام کاظم (سلام الله علیه) بود. این بخش را دوستان خوب دقت کنند خیلی نکات جالبی است. روایت البته صحیحه دارد و غیر صحیحه هم دارد. یعنی ما در رابطه با امام کاظم حدود چهل تا روایت صحیحه داریم  و چهل و پنج روایت غیر صحیحه که مؤیده می شود داریم. از آن تعبیر به مؤیده می کنیم.

اول سند روایت را بیاوریم احمد ابن محمد ثقة فی نفسه، حسن ابن علی وشاء من وجهه هذه الطائفة، علی ابن ابی حمزه که جزء بنیانگذاران واقفه بوده است آقای زنجانی می فرماید که:

«إن المشایخ قد اخذوا عنه قبل الانحراف؛ اما بعد انحرافه فطرید عن المجتمع الشیعه فهو امامی ثقة»

در مورد ابو بصیر هم آقای خویی می گوید این ها مشترک بین افراد مختلف است ولی ابو بصیر مطلق انصراف به یحیی ابن قاسم دارد که کثیر الروایه است. و علی ابن ابی حمزه بطائنی هم عصاکش ابو بصیر است.

 این ابو بصیر همان کسی است که مادر زادی نابینا بود اقا امام صادق (سلام الله علیه) با یک اشاره دست به صورتش کشید چشمش بینا شد و همه جا را دید خیلی خوشحال و خندان شد بعد امام فرمود می خواهی به حالت اول بر گردی بهشت برای تو تضمینی است اگر می خواهی بمانی:

«وَ لَکَ مَا لِلنَّاسِ وَ عَلَیْکَ مَا عَلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَوْ تَعُودَ کَمَا کُنْتَ وَ لَکَ الْجَنَّةُ خَالِصاً قُلْتُ أَعُودُ کَمَا کُنْتُ فَمَسَحَ عَلَى عَیْنَیَّ فَعُدْتُ کَمَا کُنْتُ قَالَ فَحَدَّثْتُ ابْنَ أَبِی عُمَیْرٍ بِهَذَا فَقَالَ أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا حَقٌّ کَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص470،

عرض کرد آقا جان نمی خواهم ! مرا به حالت قبلی برگردانید که بهشت برایم تضمینی باشد. حال اگر ما باشیم می گوییم نه، ما که اصلا یک عمر هیج جا را ندیدیم یک دفعه چشم باز می کنیم می گوییم نه اقا ان شاء الله خدا کمک می کند حسبی الله، توکلت علی الله!

پرسش:

استاد در مورد علی ابن حمزه بطائنی این نظر را اقای زنجانی دارد دیگران که این نظر را ندارند.

پاسخ:

بعضی های دیگر هم دارند. ایشان وکیل خاص امام کاظم بوده است. بعد از شهادت امام کاظم اموالی در اختیار این ها بود، ایشان بود و زیاد ابن مروان قندی بود یک نفر دیگر هم است این ها سه نفر بودند این ها برای این که پول ها را بالا بکشند تصمیم گرفتند بگویند که امام کاظم از دنیا نرفته و حی است و همان مهدی موعود است.

دوستان این را دقت کنند این کار هم ضرر به وثاقتش نمی زند، من در کتاب المدخل هم مفصّل بحث کردم. کسانی که در درس رجال من بودند من تأکید زیاد کردم که ما در وثاقت، وثاقت لسانی نیاز داریم.

اگر کسی شرابخوار باشد، اهل زنا باشد و اهل کبائر باشد ولی ما یقین کنیم دروغ نمی گوید یعنی وقتی می گوید قال الصادق واقعا راست بگوید، این برای ما کفایت می کند.

پرسش:

این کار ایشان که امامت امام بعدی را انکار کرده است دروغ حساب نمی شود.

پاسخ:

این بر اساس عقیده است دروغ گفتن یک بحثی است، ایشان به دروغ عقیده ای درست کرد تا آن پول را بالا بکشد، اگر روایتی بیاورد طبق عقیده انحرافی خودش باشد ما قبول نمی کنیم.

علاوه بر این آیت الله شبیری زنجانی می فرمودند: مسعود رجوی قبل از انقلاب مورد تأیید همه بود حتی اقای هاشمی و خود مقام معظم رهبری و دیگران کمک های مالی به ایشان می کردند ولی بعد از انقلاب یا اوایل انقلاب انحراف او آشکار شد هیچ کدام از انقلابیون دیگر با این ها همکاری نکردند و مطرود انقلابیون جامعه ایران شد. علی ابن ابی حمزه هم در زمان امام رضا این شکلی شد حتی این ها سراغ صفوان آمدند التماس کردند گفتند پول می دهیم، کنیز می دهیم غلام می دهیم، باغات می دهیم با ما بیا. یعنی تلاش می کردند که دیگران را هم با خودشان همراه کنند ولی هیچ کدام به طرف این ها نمی رفتند.

شما ببینید این ها تقریبا به صورت انگشت شمار بودند از شیعیانی که واقعا با اهل بیت ارتباط داشتند کسی به طرف این ها نرفت.

 اضافه بر این که این روایت در رابطه با قضیه امام کاظم (سلام الله علیه) مشخص است که این مسئله مربوط به امامت امام کاظم است آن هم در دوران کوچکی و ولادت.

«عَنْهُ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: حَجَجْنَا مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی السَّنَةِ الَّتِی وُلِدَ فِیهَا وَلَدُهُ مُوسَى (علیه السلام) فَلَمَّا نَزَلْنَا الْأَبْوَاءَ وَضَعَ لَنَا الْغَدَاءَ وَ کَانَ إِذَا وَضَعَ الطَّعَامَ لِأَصْحَابِهِ أَکْثَرَهُ وَ أَطَابَهُ قَالَ فَبَیْنَا نَحْنُ نَأْکُلُ إِذَ أَتَاهُ رَسُولُ حَمِیدَةَ فَقَالَ إِنَّ حَمِیدَةَ تَقُولُ لَکَ إِنِّی قَدْ أَنْکَرْتُ نَفْسِی وَ قَدْ وَجَدْتُ مَا کُنْتُ أَجِدُ إِذَا حَضَرَتْنِی وِلَادَتِی وَ قَدْ أَمَرْتَنِی أَنْ لَا أَسْبِقَکَ بِابْنِی هَذَا قَالَ فَقَامَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَانْطَلَقَ مَعَ الرَّسُولِ فَلَمَّا انْطَلَقَ قَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ سَرَّکَ اللَّهُ وَ جَعَلَنَا فِدَاکَ مَا صَنَعَتْ حَمِیدَةُ قَالَ قَدْ سَلَّمَهَا اللَّهُ وَ قَدْ وَهَبَ لِی غُلَاماً وَ هُوَ خَیْرُ مَنْ بَرَأَ اللَّهُ فِی خَلْقِهِ وَ لَقَدْ أَخْبَرَتْنِی حَمِیدَةُ ظَنَّتْ أَنِّی لَا أَعْرِفُهُ وَ لَقَدْ کُنْتُ أَعْلَمَ بِهِ مِنْهَا فَقُلْتُ وَ مَا أَخْبَرَتْکَ بِهِ حَمِیدَةُ عَنْهُ فَقَالَ ذَکَرَتْ أَنَّهُ لَمَّا سُقِطَ مِنْ بَطْنِهَا سَقَطَ وَاضِعاً یَدَهُ عَلَى الْأَرْضِ رَافِعاً رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَخْبَرْتُهَا أَنَّ تِلْکَ أَمَارَةُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ أَمَارَةُ الْوَصِیِّ مِنْ بَعْدِهِ فَقُلْتُ وَ مَا هَذَا مِنْ عَلَامَةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ عَلَامَةِ الْوَصِیِّ مِنْ بَعْدِهِ فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّهُ لَمَّا أَنْ کَانَتِ اللَّیْلَةُ الَّتِی عُلِقَتْ فِیهَا بِابْنِی هَذَا الْمَوْلُودِ أَتَانِی آتٍ فَسَقَانِی کَمَا سَقَاهُمْ وَ أَمَرَنِی بِمِثْلِ الَّذِی أَمَرَهُمْ بِهِ فَقُمْتُ بِعِلْمِ اللَّهِ مَسْرُوراً بِمَعْرِفَتِی مَا یَهَبُ اللَّهُ‏ لِی فَجَامَعْتُ فَعَلِقَتْ بِابْنِی هَذَا الْمَوْلُودِ فَدُونَکُمْ فَهُوَ وَ اللَّهِ صَاحِبُکُمْ مِنْ بَعْدِی‏...»

المحاسن؛ نویسنده: برقى، احمد بن محمد بن خالد، (تاریخ وفات مؤلف: 274 ق یا 280 ق‏) محقق / مصحح: محدث، جلال الدین‏، ناشر: دار الکتب الإسلامیة، ج2، ص315

«عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِسْحَاقَ الْعَلَوِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَیْدٍ الرِّزَامِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: حَجَجْنَا مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی السَّنَةِ الَّتِی وُلِدَ فِیهَا ابْنُهُ مُوسَى (علیه السلام) فَلَمَّا نَزَلْنَا الْأَبْوَاءَ وَضَعَ لَنَا الْغَدَاءَ وَ کَانَ إِذَا وَضَعَ الطَّعَامَ لِأَصْحَابِهِ أَکْثَرَ وَ أَطَابَ قَالَ فَبَیْنَا نَحْنُ نَأْکُلُ إِذْ أَتَاهُ رَسُولُ حَمِیدَةَ فَقَالَ لَهُ إِنَّ حَمِیدَةَ تَقُولُ»

 ابو بصیر می گوید ما با امام صادق (علیه السلام) در یک سالی حج می رفتیم در منزل ابوا که بین مدینه و مکه است حضرت برای ما غذایی درست کردند که خیلی لذیذ و خوش مزه و زیاد بود. مشغول خوردن بودیم از طرف حمیده همسر حضرت کسی آمد گفت حمیده می گوید:

«قَدْ أَنْکَرْتُ نَفْسِی وَ قَدْ وَجَدْتُ مَا کُنْتُ أَجِدُ إِذَا حَضَرَتْ وِلَادَتِی وَ قَدْ أَمَرْتَنِی»

من احساس می کنم که در حال ولادت فرزندی هستم و شما به من گفته بودید

«أَنْ لَا أَسْتَبِقَکَ بِابْنِکَ هَذَا»

قبل از این که بچه به دنیا بیاید به من خبر بده.

«فَقَامَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَانْطَلَقَ مَعَ الرَّسُولِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ»

این پیام وقتی آمد اقا امام صادق (سلام الله علیه) به همراه فرستاده حمیده رفتند و اصحاب گفتند:

«سَرَّکَ اللَّهُ وَ جَعَلَنَا فِدَاکَ فَمَا أَنْتَ صَنَعْتَ مِنْ حَمِیدَةَ

حضرت فرمودند:

سَلَّمَهَا اللَّهُ وَ قَدْ وَهَبَ لِی غُلَاماً»

خداوند عالم امروز به من فرزندی داد

 «وَ هُوَ خَیْرُ مَنْ بَرَأَ اللَّهُ فِی خَلْقِهِ وَ لَقَدْ أَخْبَرَتْنِی حَمِیدَةُ عَنْهُ بِأَمْرٍ ظَنَّتْ أَنِّی لَا أَعْرِفُهُ وَ لَقَدْ کُنْتُ أَعْلَمَ بِهِ مِنْهَا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا الَّذِی أَخْبَرَتْکَ بِهِ حَمِیدَةُ عَنْهُ قَالَ ذَکَرَتْ أَنَّهُ سَقَطَ مِنْ بَطْنِهَا حِینَ سَقَطَ وَاضِعاً یَدَیْهِ عَلَى الْأَرْضِ رَافِعاً رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَخْبَرْتُهَا أَنَّ ذَلِکَ أَمَارَةُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ أَمَارَةُ الْوَصِیِّ مِنْ بَعْدِهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا هَذَا مِنْ أَمَارَة رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)  وَ أَمَارَةِ الْوَصِیِّ مِنْ بَعْدِهِ فَقَالَ لِی إِنَّهُ لَمَّا کَانَتِ اللَّیْلَةُ الَّتِی عُلِقَ فِیهَا بِابْنِی أَتَانِی آتٍ کَمَا أَتَاهُمْ فَفَعَلَ بِی کَمَا فَعَلَ بِهِمْ فَقُمْتُ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ إِنِّی مَسْرُورٌ بِمَا یَهَبُ اللَّهُ لِی فَجَامَعْتُ فَعُلِقَ بِابْنِی هَذَا الْمَوْلُودِ فَدُونَکُمْ فَهُوَ وَ اللَّهِ صَاحِبُکُمْ مِنْ بَعْدِی إ ِنَّ نُطْفَةَ الْإِمَامِ مِمَّا أَخْبَرْتُکَ- وَ إِذَا سَکَنَتِ النُّطْفَةُ فِی الرَّحِمِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ أُنْشِئَ فِیهَا الرُّوحُ بَعَثَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَلَکاً یُقَالُ لَهُ- حَیَوَانُ فَکَتَبَ عَلَى عَضُدِهِ الْأَیْمَنِ- وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ وَ إِذَا وَقَعَ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ وَقَعَ وَاضِعاً یَدَیْهِ عَلَى الْأَرْضِ رَافِعاً رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَمَّا وَضْعُهُ یَدَیْهِ عَلَى الْأَرْضِ فَإِنَّهُ یَقْبِضُ کُلَّ عِلْمٍ لِلَّهِ أَنْزَلَهُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ أَمَّا رَفْعُهُ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَإِنَّ مُنَادِیاً یُنَادِی بِهِ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ مِنْ قِبَلِ رَبِّ الْعِزَّةِ مِنَ الْأُفُقِ الْأَعْلَى بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِیهِ یَقُولُ یَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ اثْبُتْ تُثْبَتْ فَلِعَظِیمٍ مَا خَلَقْتُکَ أَنْتَ صَفْوَتِی مِنْ خَلْقِی وَ مَوْضِعُ سِرِّی وَ عَیْبَةُ عِلْمِی وَ أَمِینِی عَلَى وَحْیِی وَ خَلِیفَتِی فِی أَرْضِی لَکَ وَ لِمَنْ تَوَلَّاکَ أَوْجَبْتُ رَحْمَتِی وَ مَنَحْتُ جِنَانِی وَ أَحْلَلْتُ جِوَارِی ثُمَّ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأَصْلِیَنَّ مَنْ عَادَاکَ أَشَدَّ عَذَابِی وَ إِنْ وَسَّعْتُ عَلَیْهِ فِی دُنْیَایَ مِنْ سَعَةِ رِزْقِی فَإِذَا انْقَضَى الصَّوْتُ صَوْتُ الْمُنَادِی أَجَابَهُ هُوَ وَاضِعاً یَدَیْهِ رَافِعاً رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ یَقُولُ- شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ قَالَ فَإِذَا قَالَ ذَلِکَ أَعْطَاهُ اللَّهُ الْعِلْمَ الْأَوَّلَ وَ الْعِلْمَ الْآخِرَ وَ اسْتَحَقَّ زِیَارَةَ الرُّوحِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الرُّوحُ لَیْسَ هُوَ جَبْرَئِیلَ قَالَ الرُّوحُ هُوَ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِیلَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ إِنَّ الرُّوحَ هُوَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِن‏ الْمَلَائِکَةِ أَ لَیْسَ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى- تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوح‏‏»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص385، بَابُ مَوَالِیدِ الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام)، ح1

حمیده تصور می کرد که من خبر ندارم در حالی که من آن را می دانستم و آن این بود که وقتی فرزندم (موسی بن جعفر) به دنیا آمد، دستانش را بر زمین قرار داد و سرش را به آسمان بلند کرد ... امام شما بعد از من همین فرزندی است که امروز به دنیا آمد.

این روایت سندهای مختلف دارد. محاسن برقی دارد، برقی متوفای 274 است ایشان این روایت را در صفحه 30 کتابش بطور مفصّل آورده است .

همچنین این روایت در کتاب کافی جلد 1 چاپ ایران صفحه 380 و چاپ بیروت صفحه 240 آمده است. البته سند روایت کافی یک مقدار مشکل دارد صحیحه نیست ولی سند محاسن صحیحه است ایشان هم عین همان تعبیر را دارد.

بعد این جا فرمود: «فَهُوَ وَ اللَّهِ صَاحِبُکُمْ مِنْ بَعْدِی‏» در ادامه روایت هم حضرت صادق سلام الله علیه انعقاد نطفه امام علیه السلام را متفاوت و همراه تشریفات الهی معرفی می فرمایند. دوستان کافی را ملاحظه بفرمایند. در مورد سندش علامه مجلسی می گوید:

«ضعیف بسندیه»

همین سند دومی که عن ابی بصیر مثله که مختار ابن زیاد غیر ثقه است. احمد ابن حسن هم غیر ثقه است.

«والسلام علیکم ورحمة الله»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها