2024 April 28 - يکشنبه 09 ارديبهشت 1403
نقد استدلال به آیه « وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا» در عدم لزوم تشکیل حکومت اسلامی
کد مطلب: ١٥٧١٣ تاریخ انتشار: ٠٧ بهمن ١٤٠٢ - ١٤:٤٠ تعداد بازدید: 911
خارج فقه الحکومه » فقه
نقد استدلال به آیه « وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا» در عدم لزوم تشکیل حکومت اسلامی

(جلسه چهل و ششم – 12 10 1402)

 
 
 

 

لينک دانلود
  
 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه چهل و ششم  – 12 10 1402)

موضوع:  نقد استدلال به آیه « وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا» در عدم لزوم تشکیل حکومت اسلامی

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

پرسش:

استاد! چون در آستانه تولد حضرت زهرا (سلام الله علیها) قرار داریم اگر در مورد فضایل ایشان صحبت بفرمایید ممنون می شویم.

پاسخ:

در رابطه با صدیقه طاهره نکات خیلی زیاد است یکی از اساسی ترین مسائل درباره حضرت صدیقه طاهره بحث خلقت نوری صدیقه طاهره است که این را شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه) آورده است. از امام صادق (سلام الله علیه) از نبی مکرم که:

«خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ سلام الله علیها قَبْلَ أَنْ تُخْلَقَ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ يَا نَبِيَّ اللَّهِ فَلَيْسَتْ هِيَ إِنْسِيَّةً فَقَالَ صلی الله علیه وآله وسلم فَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ قَالَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ وَ كَيْفَ هِيَ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ قَالَ خَلَقَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نُورِهِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ»

معاني الأخبار؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ص396

 

تا قضیه سیبی که حضرت به بهشت می رود به او هدیه می شود و بعد نطفه حضرت زهرا (سلام الله علیها) از همان میوه بهشتی بسته می شود، البته در روایات زیادی داریم اهل سنت هم دارند در این که نطفه صدیقه طاهره از میوه های بهشتی است.

پرسش:

خلقت نورانی چه؟

پاسخ:

خلقت نورانی غیر از خلقت نوری است. خلقت نورانی همه شان نور واحد هستند یک نور هستند.

«اولنا محمّد و اوسطنا محمّد و آخرنا محمّد و كلنا محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)»

در بعضی از روایت ها است:

«اول ما خلق اللّه نوري»

تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: : موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب، ج1، ص17 و 18

در بعضی جاها دارد: «أوّل ما خلق اللّه نوري ونور علی، أوّل ما خلق الله نوری ونور علی وفاطمة والحسن والحسین». در عالم که «أوّل ما خلق الله» تجلی اعظم نور رسول اکرم است به اعتبار این که نور رسول اکرم همه انوار است. بعد از نور رسول اکرم نور امیر المؤمنین، نور صدیقه طاهره از نور صدیقه طاهره امام حسین و امام حسین و دیگر ائمه این تعبیر در روایات ما است.

پرسش:

تقسیم نور مثل این که از نور پیامبر بقیه خلق شده اند مشخص شده است، مثل قضیه بلا تشبیه از آتش نور گرفته می شود به جای دیگر منتقل می شود.

پاسخ:

در زیارت جامعه کبیره است

«لَا أُحْصِي ثَنَاءَكُمْ وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ كُنْهَكُم‏»

تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر:  دار الكتب الإسلاميه، محقق/ مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، ج2، ص615

این ها یک سری مسائلی است که فراتر از فکر ما است. ما با همین عالم ماده سر و کار داریم هر چه می خواهیم از ذات اقدس ربوبی و ائمه تصور کنیم با توجه به برداشت هایی که از قوای ظاهری مان یا قوای باطنی مان داریم این ها را با هم ترکیب می کنیم یک چیزی در نظر می گیریم. همان تعبیری که آقا امام صادق (سلام الله علیه) دارد که ائمه (علیهم السلام) همانند ستارگان درخشانی هستند که رسیدن دست بشر به آن جا ممکن نیست.

روایات خلقت نورانی هم در حد متواتر است نه یکی دو روایت. یکی از آقایان 38 روایت آورده روایات را بررسی سندی کرده است نگاه کردم غالباً‌ خوب بود. ولی در این سی و هشت روایت می شود پنج - شش روایت صحیح السند در رابطه با خلقت نوری اهل بیت (علیهم السلام) پیدا کرد.

این قطعی است که این قضیه صورت گرفته است این هم منحصر به کتاب های ما نیست در کتب اهل سنت مفصل آمده است مثلاً احمد ابن حنبل در فضائل الصحابه با سندی که خودشان قبول دارند نقل می کند.

 «كنت انا وعلي نورا بين يدي الله عز وجل قبل ان يخلق آدم بأربعة عشر ألف عام»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج2، ص662، ح1130

یا دارد:

«متى كنت نبيا قال وآدم بين الروح والجسد»

الإصابة في تمييز الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412 - 1992، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج6، ص239

ابن حجر می گوید:

 «هذا سندٌ قوي»

همچنین شواهد التنزیل دارد. در المنثور سیوطی نقل می کند:

«عن ابن عباس قال سألت رسول الله صلى الله عليه وسلم عن الكلمات التي تلقاها آدم من ربه فتاب عليه قال: سأل بحق محمد وعلي وفاطمة والحسن والحسين ألا تبت علي فتاب عليه»

الدر المنثور؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1993، ج1، ص147

ما اگر انکار کنیم، این را می خواهیم چه کار کنیم؟ و حتی ابن تیمیه حرانی با آن خباثتش می آید علی و فاطمه و حسن و حسین را از این روایت حذف می کند، در تمام روایات دارد که حضرت آدم به محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین سوگند داده است ولی ابن تیمیه می گوید:

«(لما أصاب آدم الخطيئة رفع رأسه فقال يا رب بحق محمد إلا غفرت لى فأوحى إليه وما محمد ومن محمد فقال يا رب إنك لما أتممت خلقى رفعت رأسى إلى عرشك فإذا عليه مكتوب لا إله الا الله محمد رسول الله فعلمت أنه أكرم خلقك عليك إذ قرنت اسمه مع اسمك فقال نعم قد غفرت لك وهو آخر الأنبياء من ذريتك ولولاه ما خلقتك»

بعد می گوید:

«فهذا الحديث يؤيد الذى قبله وهما كالتفسير للأحاديث الصحيحة»

كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج2، ص151

یعنی این را قبول می کند، شما ببینید تمام کسانی که نقل کرده اند تعبیر شان عین همان است. «تلقاها آدم من ربه فتاب عليه قال: سأل بحق محمد وعلي وفاطمة والحسن والحسين ألا تبت علي فتاب عليه». ابن تیمیه عین همین عبارت را آورده است ولی این چهار بزرگوار را آن جا حذف کرده است!

کاملا مشخص است که خلقت نوری اهل بیت (علیهم السلام) صورت گرفته است، یا همان تعبیر جامعه کبیره:

«خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ)»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص613

آن خلقت نورانی شان است، خلقت نوری هم که:

(فِي بُيوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ)

(اين چراغ پرفروغ) در خانه‌هايي قرار دارد که خداوند اذن فرموده ديوارهاي آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد)؛ خانه‌هايي که نام خدا در آنها برده مي‌شود، و صبح و شام در آنها تسبيح او مي‌گويند

سوره نور (24): آیه 36

کلمه نور هم که آمده است، چون مقدس ترین چیز و زیباترین چیزی که در ذهن ما است نور است، این به خاطر تقریب اذهان ما است که کلمه نور آمده است، و الا شاید اصلا آن ها خیلی فراتر از این قضیه هستند که به تعبیر امام (رضوان الله تعالی علیه) هیچ کس به هیچ وجهی به گرد مقام اهل بیت هم نمی رسد.

پرسش:

در دعای نور، آن جا دارد

«بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورٍ عَلَى نُورٍ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ النُّورَ وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ فِي كِتابٍ مَسْطُورٍ بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ عَلَى نَبِيٍّ مَحْبُورٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَ عَلَى الضَّرَّاءِ وَ السَّرَّاءِ مَشْكُورٌ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين‏»

البلد الأمين و الدرع الحصين‏؛ نويسنده: كفعمى، ابراهيم بن على عاملى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 905 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‏، بیروت: 1418ق، ص51

این نور، نور اهل بیت است یا نور خدا؟

پاسخ:

کلمه نور از آن جا که در نظر  ما واژه نور به عنوان یک چیز مقدس است، فراتر از عالم ماده است، از این باب است، آقای مصباح هم در شرح مناجات عارفین نکات ظریفی دارد، همان بحث نور را مطرح می کند، می گوید عوام الناس ما از خدای عالم یک نوری تصور می کنند که آن بالا ها است، آن نور، عالم را تدبیر می کند، و حال آن که این کاملا غلط است، و عقیده فاسدی است، خدای عالم فوق این قضایا است، وقتی ما می گوییم:

(وَلَمْ يكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ)

و براي او هيچگاه شبيه و مانندي نبوده است!

سوره اخلاص (114): آیه 4

(لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ)

هيچ چيز همانند او نيست.

سوره شوری (42): آیه 11

وقتی ما به نور تشبیه می کنیم، پس می گوییم: «کان کمثله شیئ، کان له کفوا احد»، همه این ها نشان می دهد که تصورات ما از خدا به نور غلط است. لذا در این جا است:

(اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ)

خداوند نور آسمانها و زمين است.

سوره نور (24): آیه 35

نمی گوید اللَّهُ مُنَورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ. من یادم است که مرحوم امام در تفسیر سوره حمد، نکات خیلی ظریفی در رابطه با (اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) در شرح بسم الله الرحمن الرحیم آوردند، نکات خیلی ظریفی است.

 همچنین در کتاب چهل حدیث هم در رابطه خلقت نوری، امام نکات خیلی خوبی دارد.

پرسش:

اگر بنا است که اکثریت مردم متوجه نشوند، و خواص متوجه بشوند این چه فایده ای برای مردم دارد؟

پاسخ:

راه برای همه باز است

پرسش:

تصور شان از نور، از خدا، معاد و این ها به همان اندازه ای است که می فهمند تصور می کنند،

پاسخ:

آیا دنبالش رفتند و نفهمیدند، یا این که دنبالش نرفتند؟ شما الان دارید عوام را می گویید، همان اساتید مان، بحث مسائل خلقت نوری مطرح می شود، آقایان در آن گیر دارند، چه رسد به این که عوام باشد. چرا که ما سراغش نرفتیم.

 الان من از خود شما سوال می کنم، آیا تا به حال یک ساعت احادیث خلقت نوری را دوستان مطالعه کردند؟ یا حداقل همین کتاب کافی، جلد 1، را یک بار از اول تا آخر خوب مطالعه کردیم؟

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. این آیاتی که داشتیم، سیزدهم و چهاردهمین آیه ای که این ها استدلال کردند

(مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا)

کسي که از پيامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده؛ و کسي که سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستاديم (و در برابر او، مسؤول نيستي).

سوره نساء (4): آیه 80

در دو تا سوره آمده است، مثال؛ سوره نساء، آیه 80. شوری، آیه 48، (مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا).

 این را عزیزان دقت کنند، چند تا نکته در این آیه است، مفسرین هم روی این ها خیلی تأکید کردند و روایات متعدد هم داریم، مرحوم کلینی در کافی چند تا روایت ذیل این آیه آورده است، نور الثقلین روایات متعددی آورده است، تفسیر البرهان روایت متعددی آورده است، (مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ) اطاعت پیامبر، اطاعت خدا است.

 آیا (مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ) مربوط به آیات قرآنی است، یا این که نه (يطِعِ الرَّسُولَ) ربطی به آیات ندارد؟ آیات جدا است، اطاعت الله في الآیات جدا است، (مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ) ما قبلا هم بحث کردیم تمام این یطع الرسول به سنت بر می گردد.

«من یطیع الرسول في سنته فقد اطاع الله في کتابه»

(وَمَنْ تَوَلَّى) هر کس اطاعت نکرد، پشت کرد به پیامبر، از پیامبر روی گرداند، (وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا) پیامبر تو را حافظ این کسانی که از تو روی می گردانند قرار ندادیم، در آیه بعدی می گوید:

(فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا)

و اگر روي‌گردان شوند (غمگين مباش)، ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار نداده‌ايم

سوره شوری (42): آیه 48

(فَإِنْ أَعْرَضُوا)، اگر از تو اعراض کردند (فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا) این جا اعرضوا است، آن جا تولی است،‌ در حقیقت هر دو یک معنا است، یعنی حرف تو را قبول نکردند و بر خلاف حرف تو حرکت کردند. حالا این اعرضوا و تولی مراحلی دارد، یک دفعه این است که به حرف پیامبر گوش نمی دهند، یک دفعه پیامبر را مسخره می کنند، یک دفعه به پیامبر نسبت جنون می دهند، یک دفعه نسبت سحر می دهند و امثال این ها که اعرضوا و تولی تمام این مواردی که عدم اطاعت نبی است شامل می شود.

پرسش:

در ادامه آیه 48 سوره شوری می گوید

(إِنْ عَلَيكَ إِلَّا الْبَلَاغُ)

وظيف‌ه تو تنها ابلاغ رسالت است!

سوره شوری (42): آیه 48

پاسخ:

بله، مرحوم شیخ طوسی (رضوان الله تعالی علیه) مطالبی دارد بخشی از این مطالب نقل قولی از عامه است. شیخ طوسی کتاب تفسیر را که نوشت عزیزان دقت کنند در حقیقت یک تفسیر مقارن است. شیخ طوسی در کتاب تفسیر خود تلاش می کند اقوال بزرگان اهل سنت را نقل کند بعضی وقت ها نقل می کند و رد می شود. بعض موارد هم نقل می کند بعد شرحی که می دهد بدون این که متعرض قول اهل سنت باشد عملا رد می کند.

اما مجمع البیان این طوری نیست، مجمع البیان تلاش کرده مطالبی که شیخ طوسی از اهل سنت آورده این ها را متعرض نشود و گاهی هم خیلی کم متعرض می شود.

می گوید خدای عالم:

«بين الله تعالى بهذه الآية أن طاعة الرسول صلى الله عليه وآله طاعة الله. وإنما كان كذلك»

چرا؟

«لان طاعة الرسول بأمر الله»

طاعت پیامبر به امر خدا است.

(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ)

اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا را

سوره نساء (4):‌ آیه 59

«فهي طاعة الله على الحقيقة»

طاعت پیامبر در حقیقت طاعت الله است.

«وبإرادته وان كانت أيضا طاعة للنبي من حيث وافقت ارادته المستدعية للفعل»

گرچه من حیثی طاعت النبی است و من حیثی طاعت النبی طاعت الله است.

«فاما الامر الواحد، فلا يكون من آمرين كما لا يكون فعل واحد من فاعلين»

در حقیقت دو تا امر نیست یعنی خدا یک امری کرده، پیغمبر هم امر دیگری کرده است، امر یک امر است خدا امر کرده پیغمبر هم این امر را به مردم ابلاغ کرده است.

حالا ابلاغش یک دفعه به صورت آیات قرآنی است و یک دفعه به صورت سنت است. در سنتش هم:

«كان جبريل ينزل بالسنة كما ينزل بالقرآن»

الدر المنثور؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1993، ج7، ص643

بعد دارد:

«وقوله: (ومن تولى) أي اعرض ولم يطع " فما أرسلناك عليهم حفيظا " وقيل في معناه ثلاثة أقوال: أحدها - قال ابن زيد: حافظا لهم من التولي حتى يسلموا»

می گوید در این جا سه تا قول است. یکی از ابن زید، ابن زید را قبلا گفتیم عبدالرحمن ابن زید اسلم عمری متوفای 182 است. تفسیر قرآن و کتابی در ناسخ و منسوخ دارد. دوستان اگر خواستند مراجعه کنند سیر اعلام النبلاء جلد 8 صفحه 142 مفصل بحث کرده است.

خود شیخ طوسی هم از ابن زید زیاد دارد. در التبیان خیلی شیخ طوسی از ایشان نقل می کند. می گوید ابن زید گفته «حافظا لهم من التولي حتى يسلموا» تو حافظ نیستی از رویگرداندن این ها تا مسلمان بشوند.

یعنی تو موظف نیستی که این ها را از اعراض شان و از رویگرداندن شان محافظت کنی تا روی نگردانند و مسلمان بشوند. این یک نظر است.

«والثاني - حافظا لاعمالهم التي يقع الجزاء عليها لان الله تعالى هو المجازي عليها»

تو حافظ اعمال این ها نیستی که کارهای خلاف می کند این ها را مجازات کنی.

«الثالث - قال أبو علي: حافظا لهم من المعاصي حتى لا تقع»

تو حافظ نیستی که این ها را از گناهانشان محافظت کنی تا گناهی از این ها سر نزند.

«قال ابن زيد: هذا أول ما بعث»

می گوید اوائیل بعثت این طوری بوده است بعدا که آیات سیف آمد این طوری نبود.  

«كما قيل له: " ان عليك إلا البلاغ "ثم أمر فيما بعد بالجهاد ووجه جواب الجزاء في قوله: " فما أرسلناك عليهم حفيظا "»

این ابتدای امر این هاست و من تولی و من اعرض نتیجه اش آخر می آید

 «فما أرسلناك عليهم حفيظا من المعاصي حتى لا تقع - في قول أبي علي - وعلى القول الآخر»

 قول چهارم

«لأنك لم ترسل عليهم حفيظا لاعمالهم التي يقع الجزاء عليها فتخاف أن لا تقوم بها»

این طوری نیست که تو حافظ اعمال این ها باشی و حال آن که مقتضی کیفر است این که تو بترسی این ها به دستورات تو قیام نکنند.

«وفي الآية دلالة على أن الرسول لا يأمر بالخطأ»

پیامبر اکرم دستور خطایی نمی داده است که «من یطع الرسول فقد اطاع الله» مشخص است پیامبر دستور امر خطایی نداشته است.

«لان الله تعالى جعل طاعته طاعة نفسه والله لا يأمر بالخطأ بلا خلاف»

التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج3، ص268

این مطلب را در جلد 3 صفحه 268 آورده و در جلد 9 صفحه 173 می گوید:

«(فما أرسلناك عليهم حفيظا) أي حافظا تمنعهم من الكفر (إن عليك)»

این جا إن، إن نافیه است

«أي ليس عليك (إلا البلاغ) وهو ايصال المعنى إلى أفهامهم»

تو بخواهی مطالب را به این ها برسانی.

«وتبين لهم ما فيه رشدهم»

التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج9، ص173

بیان کنی آن چه که مایه ی کمال این ها است. آن که لازم است پیغمبر انجام بدهد دعوت این ها به حق است. و ملزم نیست پیامبر این ها را از اعتقاد خلاف حق محافظت کند.

مرحوم طبرسی هم آمده همین بحث های ایشان را با حذف تمام آن مباحث می گوید:

«وفي هذه الآية تسلية للنبي في تولي الناس عنه»

این که مردم از پیغمبر روی گردان شدند این همه پیامبر این ها را نصیحت کرد این ها حرف پیامبر را گوش نکردند (خدا به پیامبر تسلّی و دلداری می دهد.) قبلا هم ما روایاتی آوردیم رسول اکرم به خارج مکه می رفت قبائل را برای اسلام دعوت می کرد.

در موارد متعدد یعنی شش – هفت مورد بوده است که رؤسای قبائل می گفتند اگر ما مسلمان بشویم دین تو فراگیر بشود و حکومت داشته باشی ما را جانشین خودت قرار می دهی؟ حضرت فرمود:

«إن الامر لیس بیدي، الامر بید الله»

بحث جانشینی بعد از من به دست من نیست به دست خدا است.

این ها می گفتند ما حاضر نیستیم گردن هایمان را در برابر شمشیرهای مخالفین تو قرار بدهیم وقتی تو پیروز شدی جانشینی به عهده کسی دیگر باشد. این ها برای پیامبر اکرم خیلی سخت بود برای دعوت آن جا برود و این ها جواب بدهند ما با این شرط حاضریم مسلمان بشویم.

اسلام را قبول می کردند به شرط این که در آینده به مقام و جایی برسند، نه به خاطر این که خدایی است و ما به خدای واحد می خواهیم ایمان بیاوریم

مرحوم طبرسی می گوید این آیه در حقیقت تسلیت و آرامشی در قلب نبی مکرم است در این که مردم از پیامبر رویگردان بودند.

«مع ما فيه من تعظيم شأنه، بكون طاعته طاعة الله، ثم بين أن المنافقين أظهروا طاعته، وأضمروا خلافه»

تفسير مجمع البيان؛ نويسنده : الشيخ الطبرسي (وفات : 548)، تحقيق: تحقيق وتعليق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت – لبنان: 1415 – 1995 م، ج3، ص140

بعد منافقین آمدند به ظاهر دم از اطاعت پیامبر زدند و در واقع با پیامبر مخالفت کردند. مرحوم بحرانی در تفسیر البرهان چند نکته دارد و ده – دوازده تا روایت ایشان در ذیل همین آیه آورده است.

ایشان از خطبه وسیله کافی جلد 8 که خطبه وسیله چند صفحه است تکه ای از خطبه وسیله آورده است. ایشان ده - دوازده روایت آورده اولین روایت که از صفحه 2 تا صفحه 14 است روایت خیلی مفصلی است و نکات ظریفی دارد که امام صادق (سلام الله علیه) یک نامه ای به اصحابشان نوشتند

«وَ أَمَرَهُمْ بِمُدَارَسَتِهَا وَ النَّظَرِ فِيهَا وَ تَعَاهُدِهَا وَ الْعَمَلِ بِهَا»

و دستور دادند که شما تدریس کنید و به مفهوم این روایت توجه داشته باشید و متعهد بشویم

«فَكَانُوا يَضَعُونَهَا فِي مَسَاجِدِ بُيُوتِهِمْ»

این ها کنار سجاده شان قرار می دادند.

«فَإِذَا فَرَغُوا مِنَ الصَّلَاةِ نَظَرُوا فِيهَا»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص2

شیعیان وقتی از نماز فارغ می شدند به این نامه امام صادق (سلام الله علیه) توجه می کردند.

این دو تا روایت را صاحب برهان آورده و همچنین نور الثقلین و کنز الدقایق آورده یعنی تمام کتاب های تفسیری حدیثی این چهار – پنج تا روایت را مطرح کردند.

روایت اول که خطبة الوسیله است خطبه خیلی مفصلی است امیر المؤمنین (سلام الله علیه) بعد از روی کار آمدن خطبه را بیان کرده است من جمله از فرمایشات شان در این خطبه این است:

«مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً فَقَرَنَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِهِ وَ مَعْصِيَتَهُ بِمَعْصِيَتِهِ فَكَانَ ذَلِكَ دَلِيلًا عَلَى مَا فَوَّضَ إِلَيْه‏»

این بهترین دلیل است بر آن چه که خدای عالم در امر دین به پیغمبر اکرم واگذار کرده است. طاعت پیامبر، طاعت الله است، معصیت پیامبر هم معصیت الله است.

«وَ شَاهِداً لَهُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَهُ وَ عَصَاهُ»

و این آیه بهترین شاهد است بر این که هرکس پیامبر را تبعیت کند، تبعیت خدا است و هرکس معصیت کند معصیت خدا است.

«وَ بَيَّنَ ذَلِكَ فِي غَيْرِ مَوْضِعٍ مِنَ الْكِتَابِ الْعَظِيمِ»

ظاهرا نزدیک چهارده – پانزده تا آیه در رابطه با: (أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ) و (وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا) و... داریم ما قبلا این آیات را مطرح کردیم.

(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ)

اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا

سوره نساء (4): آیه 59

(وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا)

و هر کس نافرماني خدا و رسولش کند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن مي‌مانند!

سوره جن (72): آیه 23

بعد می گوید:

«فَقَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي التَّحْرِيضِ عَلَى اتَّبَاعِهِ وَ التَّرْغِيبِ فِي تَصْدِيقِهِ وَ الْقَبُولِ بِدَعْوَتِهِ»

خدای عالم برای این که مسلمان ها تحریک بر متابعت پیامبر کند و تشویق در تصدیق پیامبر کند و قبول دعوت پیامبر فرموده است:

«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ فَاتِّبَاعُهُ (صلی الله علیه واله وسلم) مَحَبَّةُ اللَّهِ وَ رِضَاهُ غُفْرَانُ الذُّنُوبِ وَ كَمَالُ الْفَوْزِ وَ وُجُوبُ الْجَنَّةِ وَ فِي التَّوَلِّي عَنْهُ وَ الْإِعْرَاضِ مُحَادَّةُ اللَّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ وَ الْبُعْدُ مِنْهُ»

متابعت پیامبر محبت خدا است و رضای پیامبر غفران از گناهان است و رسیدن به بالاترین کمالات و وارد شدن در بهشت است. و تولی از پیامبر، اعراض از پیامبر در حقیقت جنگ با خدا است و غضب و خشم خدا است. و دوری از خدا است و این:

«مُسْكِنُ النَّارِ»

این باعث می شود که متولین عن النبی سکونت شان در آتش باشد.

«وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص26

کافی جلد 8 صفحه 26 دارد و تفسیر البرهان جلد 1، صفحه 609 دارد و تفاسیر دیگر.  حدیث دوم که آوردند از صفحه 2 تا 14 است یعنی در حقیقت دوازده صفحه است و اولین روایت جلد هشتم است.

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَفْصٍ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص2

در بحث سندی حدیث، علی ابن ابراهیم ثقه است، پدرش ثقه است، ابن فضال ثقه است، مؤذن هم ثقه است از نظر سندی مشکلی ندارد. سند دومش هم محمد ابن اسماعیل ابن بزیع ثقه است و محمد ابن سنان علی قول ثقه. اسماعیل ابن جابر ثقه  از ابی عبدالله (علیه السلام).

ظاهرا مشکل سندی ندارد. غیر از این که نسبت به محمد ابن سنان آقای خویی یک مقدار اشکال دارد. آقای شبیری اشکال آقای خویی را وارد نمی داند و می گوید ما به روایات محمد ابن سنان عمل می کنیم و درست هم هست، چون اگر بنا باشد روایاتی که در مذمت صحابه آمده به این ها پایبند باشیم باید حداقل هفت – هشت هزار روایات را دور بریزیم.

روایت مذمت در مورد صفوان آمده، در مورد زراره آمده در مورد محمد ابن مسلم آمده، در مورد جمیل ابن دراج آمده، در مورد هشام ابن حکم آمده، در مورد هشام ابن سالم آمده و در مورد مؤمن الطاق آمده؛ یعنی عمده اصحاب ویژه امام باقر و امام صادق (سلام الله علیهما) روایات ذم در موردشان آمده است.

در کنارش روایات مدح هم داریم؛ یعنی اگر پنج تا روایت در مذمت باشد پانزده تا روایت ما در مدح داریم. هم در روایات ذم صحیحه داریم و هم در روایات مدح صحیحه داریم ولی این که چرا در مورد این ها ذم صادر شده است آن یک بحث دیگری است.

از جمله امام صادق (سلام الله علیه) به فرزند زراره عبیدالله گفت از طرف من به پدرت سلام برسان اگر من مطالبی در مورد مذمت پدرت می گویم:

«ما اردت الا ما اراد صاحب السفینة»

برای حفظ از دشمن است. روایت اول جلد 8 صفحه 2 تا 14 خیلی مفصل است دوستان می توانند مطالعه کنند. و این قسمتش آخر کلام امام صادق (سلام الله علیه) است آقایان در تفسیر آورده اند نکات خیلی ظریفی دارد ان شاءالله جلسه بعد اشاره می کنیم

والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها