2024 April 26 - جمعه 07 ارديبهشت 1403
آيا عثمان قاتل دو دختر پيامبر (ص) بوده ؟
کد مطلب: ٥١٥٧ تاریخ انتشار: ٢٧ شهریور ١٣٨٧ تعداد بازدید: 32133
پرسش و پاسخ » اهل سنت
آيا عثمان قاتل دو دختر پيامبر (ص) بوده ؟

سؤال كننده : امداد

توضيح سؤال :

در بسياري از متون روائي اهل سنّت مهم ترين افتخار براي عثمان را دامادي او براي دو تن از دختران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم (رقيّه و ام كلثوم) ذكر نموده اند و به همين دليل لقب « ذوالنورين» به عثمان داده اند و نيز روايتي را نقل مي كنند كه آن حضرت پس از مرگ دو دخترش فرموده اند : اگر ده دختر هم مي داشتم آن ها را به عقد عثمان در مي آوردم .

لكن اكنون اين سئوال مطرح است كه براي دختري به نام « رقيّه» كه ادّعا مي شود از دختران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و يا دختر خوانده او بوده و به عقد عثمان درآمده چه اتّفاقي افتاده است ؟ آيا اين نكته صحيح است كه او مورد ظلم و ستم همسرش « عثمان» قرار گرفته و پس از تحمل درد و رنج هاي فراوان در خانه او كشته شده است ؟

پاسخ اجمالي :

الف . كتب شيعه :

... إن رقية لما قتلها عثمان...

اصول كافي ، ج 3 ص 237 .

... ثمّ ضربها الضرب الذي كان السبب في موتها ...

منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه ، حبيب الله خوئي ، ج 3 ، ص 34 ، به نقل از محدّث جزايري .

ب . كتب اهل سنّت :

... لا يدخل القبر رجل قارف أهله فلم يدخل عثمان بن عفان رضي الله عنه القبر...

مسند احمد بن حنيل ، ج 3 ، ص 229 .

هذا حديث صحيح علي شرط مسلم ولم يخرجاه .

المستدرك ، ج4 ، ص47 .

وذهبي نيز در تلخيص المستدرك بر صحت روايت اقرار مي كند .

... هل منكم من أحد لم يقارف الليلة ؟...

صحيح بخاري ، ج 2 ، ص 93 .

ابن بطال در شرح صحيح بخاري آورده است :

أراد النبي ( ص ) أن يحرم عثمان النزول في قبرها . وقد كان أحق بها ، لأنه كان بعلها...

ج : جمع بندي از كتاب هاي شيعه و سنّي در اتّفاقات منجر به كشته شدن « رقيّه » .

پاسخ تفصيلي :

صحّت و سقم اين ادّعا و اين كه آيا اين دو نفر از دختران آن حضرت بوده و يا دختران «هاله» خواهر حضرت خديجه بود ه اند در جاي خود تحقيق شده است كه جويندگان تحقيق مي توانند روي آدرس زير كليك نمايند :

https://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5135

اما اين كه عثمان ، رقيه را به قتل رسانده است ، يا نه مطالبي در كتاب هاي شيعه و سني وجود دارد كه ما به نقل آن ها اكتفا كرده و قضاوت را به خوانندگان عزيز واگذار مي كنيم .

مطالبي از كتاب هاي شيعه :

شيخ كليني در كتاب ارزشمند اصول كافي با سندي صحيح مي نويسد :

6 - عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد بن خالد ، عن عثمان بن عيسي ، عن علي بن أبي حمزة ، عن أبي بصير قال : قلت لأبي عبد الله عليه السلام : أيفلت من ضغطة القبر أحد ؟ قال : فقال : نعوذ بالله منها ما أقل من يفلت من ضغطة القبر إن رقية لما قتلها عثمان وقف رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) علي قبرها فرفع رأسه إلي السماء فدمعت عيناه وقال للناس : إني ذكرت هذه وما لقيت فرققت لها واستوهبتها من ضمة القبر ...

ابو بصير از امام صادق عليه السلام سئوال نمود آيا كسي از فشار قبر خلاصي دارد ؟ حضرت فرمودند : پناه مي بريم به خدا از فشار قبر ، كمتر كسي است كه از آن خلاصي داشته باشد . زماني كه رقيه [ دختر خوانده رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم ] به دست عثمان كشته شد ، رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در كنار قبر او ايستاد و سر به سوي آسمان بلند كرد و در حالي كه اشك از ديدگان حضرت جاري بود خطاب به مردم فرمود : من همواره به ياد رقيه بودم و هرگاه او را مي ديدم دلم به حال او مي سوخت از اين رو خلاصي از فشار قبر را از خداوند براي او خواستم .

اصول كافي ، ج 3 ص 237 ، 4718 .

ميرحبيب الله هاشمي موسوي خوئي به نقل از محدّث جزائري مي نويسد :

إنّ طوايف العامّة و الخاصّة رووا أنّ عثمان قد ضرب رقية زوجته ضربا مبرحا أي مؤلما حتي أثرت السياط في بدنها علي غير جناية تستحقّها و لما أتت النبيّ صلّي اللّه عليه و آله شاكية تكلّم عليها ، و قال صلّي اللّه عليه و آله و سلّم : لا يليق بالمرئة أن تشكو من زوجها و أمرها بالرّجوع إلي منزله ، ثمّ كرّر عليه الضرب فأتت النبيّ صلّي اللّه عليه و آله ثمّ ردّها ، ثمّ ضربها الضرب الذي كان السبب في موتها فأمر النبيّ صلّي اللّه عليه و آله عليّا أن يخرجها من منزل عثمان فأتي بها إلي بيت النبيّ صلّي اللّه عليه و آله و ماتت فيه .

دو گروه شيعه و سنّي روايت كرده اند كه عثمان همسرش رقيّه را مورد ضربه شديدي قرار داد به شكلي كه اثر تازيانه بر بدن او باقي مانده بود و اين در حالي بود كه هيچ عملي كه استحقاق چنين جنايتي را داشته باشد از او سر نزده بود . رقيّه نزد پدرش [ در حقيقت پدر خوانده اش ] رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم از او شكايت كرد امّا حضرت فرمود : براي زن شايسته نيست كه از همسرش شكايت نمايد ؛ لذا او را امر نمود كه به منزل همسرش مراجعت نمايد ؛ امّا بازهم اين ضرب و شتم ها ادامه يافت و به ضرباتي كه منجر به مرگ او شد انجاميد كه در اين جا ديگر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم درنگ را جايز نشمارد و به حضرت علي عليه السلام دستور داد تا رقيّه را از منزل عثمان به خانه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم برگرداند و بعد از آن كه به خانه [پدرخوانده اش] رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بازگشت از دنيا رفت .

منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة ، سيّد مير حبيب الله هاشمي خوئي ، ج 3 ، ص 34 .

مطالبي از كتاب هاي اهل سنّت :

احمد حنبل در مسندش با سند صحيح مي نويسد :

ان رقية رضي الله عنها لما ماتت قال رسول الله صلي الله عليه وسلم لا يدخل القبر رجل قارف أهله فلم يدخل عثمان بن عفان رضي الله عنه القبر...

زماني كه رقيه رضي الله عنها از دنيا رفت رسول خدا صلي الله عليه[ وآله ] وسلم فرمود : كسي كه ديشب با همسر خود همبستر شده داخل قبر نشود ؛ از اين رو عثمان بن عفان داخل قبر نشد ...

مسند احمد بن حنيل ، ج 3 ، ص 229 و الاستيعاب هامش الاصابه ، ج 4 ، ص 301 و الاصابه ، ج 4 ، ص 304 و فتح الباري ، ج 3 ، ص 127 .

حاكم نيشابوري بعد از نقل روايت مي گويد :

هذا حديث صحيح علي شرط مسلم ولم يخرجاه .

المستدرك ، ج4 ، ص47 .

و ذهبي نيز در تلخيص المستدرك بر صحت روايت اقرار مي كند .

و با عبارتي ديگر بخاري در صحيح خود آورده است :

عن أنس ، قال : شهدنا دفن بنت رسول الله " صلي الله عليه وآله " ورسول الله ( ص ) جالس علي القبر ، فرأيت عينيه تدمعان ، فقال : هل منكم من أحد لم يقارف الليلة ؟ فقال أبو طلحة : أنا ، فنزل في قبرها .

انس مي گويد ما شاهد دفن دختر رسول خدا صلي الله عليه[وآله ] وسلم بوديم و در حالي كه آن حضرت در كنار قبر نشسته بود و اشك مي ريخت فرمود : كدام يك از شما ديشب با همسر خويش همبستر نشده است ؟ كه ابوطلحه گفت : من با همسر خويش همبستر نشده ام و او [طلحه] داخل قبر گرديد .

صحيح بخاري ، ج 2 ، ص 93 .

ابن بطال در شرح مطلب بخاري مي نويسد :

أراد النبي ( ص ) أن يحرم عثمان النزول في قبرها . وقد كان أحق بها ، لأنه كان بعلها . وفقد منهم علقا لا عوض منه ، لأنه حين قال " عليه السلام " : " أيكم لم يقارف الليلة أهله " سكت عثمان ، ولم يقل : أنا ، لأنه كان قد قارف ليلة ماتت بعض نسائه ، ولم يشغله الهم بالمصيبة ، وانقطاع صهره من النبي ( ص ) عن المقارفة ، فحرم بذلك ما كان حقا له ، وكان أولي به من أبي طلحة وغيره ، وهذا بين في معني الحديث . ولعل النبي ( ص ) قد كان علم ذلك بالوحي ، فلم يقل له شيئا ، لأنه فعل فعلا حلالا ، غير أن المصيبة لم تبلغ منه مبلغا يشغله ، حتي حرم ما حرم من ذلك ، بتعريض دون تصريح " .

پيامبر اراده نمود تا با اين سخنش عثمان را از داخل شدن درون قبر رقيّه منع نمايد و اين در حالي بود كه او سزاوار ترين افراد به اين كار بود چرا كه او همسرش بود وكسي را از دست داده بود كه هيچ جايز گزيني براي آن نبود ؛ از اين رو هنگامي كه حضرت فرمود « چه كسي ديشب با همسرش همبسترنشده است ؟» عثمان سكوت كرد و نتوانست بگويد من . چرا كه او در شب وفات همسرش بدون اهميت به اين مصيبت با ديگري همبستر شده بود و اين به معناي قطع رابطه دامادي با رسول خدا صلي الله عليه [ وآله ] وسلم بود كه به همين خاطر رسول خدا صلي الله عليه [ وآله ] وسلم او را از اين حق محروم نمود در حالي كه او از ابو طلحه و غير او سزاوارتر براي داخل شدن در قبر بود و اين مطلب از معناي حديث به خوبي فهميده مي شود . و شايد هم پيامبر اكرم صلي الله عليه [ وآله ] وسلم از طريق وحي به اين مطلب پي برده بود لذا به طور مستقيم سخني با وي نگفت چون اگر چه او فعل حرامي مرتكب نشده بود ولي از آن جا كه نسبت به مصيبت وارد شده هيچ اهميتي نداده و ذهن خود را نيز به آن مشغول نساخته به همين جهت رسول خدا صلي الله عليه [ وآله ] وسلم بدون تصريح ؛ بلكه با تعريض و كنايه عثمان را از آنچه كه بايد محروم سازد محروم ساخت .

شرح صحيح بخاري ، ابن بطال ، ج 3 ، ص 328 و الروض الانف ، سهيلي ( قرن 6 ) ،ج 3 ، ص 127 و ص 184 و سمط النجوم العوالي ( قرن 12) ، ج1 ، ص 512 .

و نيز مطلب زير در شرح مطلب بخاري آمده است :

فيه : أَنَس ، قَالَ : شَهِدْنَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَرَسُولُ اللَّهِ (ص) جَالِسٌ عَلَي الْقَبْرِ ، فَرَأَيْتُ عَيْنَيْهِ تَدْمَعَانِ ، فَقَالَ : هَلْ فِيكُمْ مِنْ أَحَدٍ لَمْ يُقَارِفِ اللَّيْلَةَ ؟ فَقَالَ أَبُو طَلْحَةَ : أَنَا ، قَالَ : فَانْزِلْ فِي قَبْرِهَا ، قَالَ ابْنُ مُبَارَكٍ : قَالَ فُلَيْحٌ أُرَاهُ يَعْنِي : الذَّنْبَ .

انس مي گويد ما شاهد دفن دختر رسول خدا صلي الله عليه [وآله ] وسلم بوديم و در حالي كه آن حضرت در كنار قبر نشسته بود و اشك مي ريخت فرمود : كداميك از شما ديشب با همسر خويش همبستر نشده است ؟ كه ابوطلحه گفت : من با همسر خويش همبستر نشده ام و او [طلحه] داخل قبر گرديد . ابن مبارك مي گويد : فليح آن ( عمل عثمان ) را گناه دانسته است .

شرح مشكل الاثار ، ج 6 ، ص323 .

و نيز در ذيل مطلب بخاري كه در بالا آمد ابن حزم اندلسي در المحلّي مي نويسد :

585 - مَسْأَلَةٌ - وَأَحَقُّ الناس بِإِنْزَالِ الْمَرْأَةِ في قَبْرِهَا من لم يَطَأْ تِلْكَ اللَّيْلَةَ

مساله 585 : سزاوار ترين افراد براي داخل شدن در قبر همسرش كسي است كه در شب وفات او با كس ديگري همبستر نشده باشد .

المحلّي ، ج 5 ، ص 145 .

جمع بندي از كتاب هاي شيعه و سنّي در اتّفاقات منجر به كشته شدن رقيّه :

در جمع بندي مطالبي كه از كتب شيعه و سنّي مي توان استفاده كرد ماجراي كشته شدن رقيه را با اندكي تلخيص و تصرّف اين گونه مي توان توصيف نمود :

معاوية بن المغيرة بن أبي العاص الأموي فهذا الرجل كان مع قريش في معركة أحد التي انتصر فيها المشركون . ثم قام مع هند بنت عتبة بتمزيق أوصال حمزة سيد الشهداء .

معاويه بن مغيره ابن ابي العاص اموي شخصي است كه در جنگ احد با مشركين همراهي داشت كه پس از پيروزي مشركين در آن جنگ به همراه « هند بنت عتبه» ( همسر ابو سفيان) اعضاي بدن حمزه سيدالشهداء را مُثله كردند .

الاستيعاب ، ابن عبد البر ، ج 4 ، ص 1923 . اسد الغابه ، ابن اثير ، ج 5 ، ص 562 . الاصابه ، ابن حجر ، ج 8 ، ص 237 ، الكامل ، ابن اثير ، ج 2 ، ص 166 .

فنزل جبرئيل من السماء وأخبر الرسول صلي الله عليه وآله وسلم بإخفاء عثمان لمعاوية في بيته فأرسل صلي الله عليه وآله وسلم مجموعة من الصحابة إلي بيت عثمان فأخرجوا معاوية منه ، وجاءوا به إلي رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم . فجاء عثمان وتوسل برسول الله صلي الله عليه وآله وسلم للصفح عن معاوية ، فتركه صلي الله عليه وآله وسلم وأمهله ثلاثة أيام للخروج من المدينة وأقسم النبي صلي الله عليه وآله علي قتله إن وجده في أطرافها ، وسار رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم إلي حمراء الأسد . لكنه لم يخرج منها وبقي في أطراف المدينة يتجسس أخبار جيوش المسلمين ! فأخبر جبرائيل رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم بذلك فأرسل عليا عليه السلام وعمارا فقتله علي عليه السلام .

بعد از آن كه جبرئيل نازل شد و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را از واقعه با خبر ساخت آن حضرت گروهي از صحابه را به خانه عثمان فرستاد تا معاويه را از آنجا خارج ساخته و نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آورند كه عثمان خدمت حضرت آمده و به حضرت متوسل گرديد تا از معاويه در گذرد كه از اين جهت حضرت سه روز او را مهلت داد تا از مدينه خارج گردد و قسم ياد كرد كه در صورتي كه بار ديگر او را در اطراف مدينه در حال جاسوسي ببينند او را به قتل رسانند و او را به منطقه حمراء الاسد فرستاد ( تا از آنجا به سوي مكه بازگردد امّا او در همان اطراف ماند و به جاسوسي ادامه مي داد ، كه بار ديگر جبرائيل نازل شد و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را با خبر ساخت و حضرت هم به حضرت علي عليه السلام و عمّار ماموريت داد تا او را يافته و به قتل رسانند .

البدايه و النهايه ، ابن كثير ، ج 4 ص 58 . امتاع الاسماع ، مقريزي ، ج 1 ، ص 178 ، السيره النبويه ، ابن هشام حميري ، ج 3 ، ص 617 ، السيره االنبويه ، ابن كثير ، ج 3 ، ص 102 ، النزاع و التخاصم ، مقريزي ، ص 60 ، السيره الحلبيه ، حلبي ، ج 2 ، ص 556 .

8 - عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَي عَنْ يَزِيدَ بْنِ خَلِيفَةَ الْخَوْلَانِيِّ وَ هُوَ يَزِيدُ بْنُ خَلِيفَةَ الْحَارِثِيُّ قَالَ سَأَلَ عِيسَي بْنُ عَبْدِ اللَّهِ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ تَخْرُجُ النِّسَاءُ إِلَي الْجَنَازَةِ وَ كَانَ ع مُتَّكِئاً فَاسْتَوَي جَالِساً ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْفَاسِقَ عَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ آوَي عَمَّهُ الْمُغِيرَةَ بْنَ أَبِي الْعَاصِ وَ كَانَ مِمَّنْ هَدَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص دَمَهُ فَقَالَ لِابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَا تُخْبِرِي أَبَاكِ بِمَكَانِهِ كَأَنَّهُ لَا يُوقِنُ أَنَّ الْوَحْيَ يَأْتِي مُحَمَّداً فَقَالَتْ مَا كُنْتُ لِأَكْتُمَ رَسُولَ اللَّهِ ص عَدُوَّهُ فَجَعَلَهُ بَيْنَ مِشْجَبٍ لَهُ وَ لَحَفَهُ بِقَطِيفَةٍ فَأَتَي رَسُولَ اللَّهِ ص الْوَحْيُ فَأَخْبَرَهُ بِمَكَانِهِ فَبَعَثَ إِلَيْهِ عَلِيّاً ع وَ قَالَ اشْتَمِلْ عَلَي سَيْفِكَ ائْتِ بَيْتَ ابْنَةِ ابْنِ عَمِّكَ فَإِنْ ظَفِرْتَ بِالْمُغِيرَةِ فَاقْتُلْهُ فَأَتَي الْبَيْتَ فَجَالَ فِيهِ فَلَمْ يَظْفَرْ بِهِ فَرَجَعَ إِلَي رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَمْ أَرَهُ فَقَالَ إِنَّ الْوَحْيَ قَدْ أَتَانِي فَأَخْبَرَنِي أَنَّهُ فِي الْمِشْجَبِ- وَ دَخَلَ عُثْمَانُ بَعْدَ خُرُوجِ عَلِيٍّ ع فَأَخَذَ بِيَدِ عَمِّهِ فَأَتَي بِهِ إِلَي النَّبِيِّ ص فَلَمَّا رَآهُ أَكَبَّ عَلَيْه وَ لَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ وَ كَانَ نَبِيُّ اللَّهِ ص حَيِيّاً كَرِيماً فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا عَمِّي هَذَا الْمُغِيرَةُ بْنُ أَبِي الْعَاصِ وَفَدَ وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ آمَنْتَهُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَذَبَ وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ مَا آمَنَهُ فَأَعَادَهَا ثَلَاثاً وَ أَعَادَهَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ثَلَاثاً أَنَّي آمَنَهُ إِلَّا أَنَّهُ يَأْتِيهِ عَنْ يَمِينِهِ ثُمَّ يَأْتِيهِ عَنْ يَسَارِهِ فَلَمَّا كَانَ فِي الرَّابِعَةِ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ قَدْ جَعَلْتُ لَكَ ثَلَاثاً فَإِنْ قَدَرْتُ عَلَيْهِ بَعْدَ ثَالِثَةٍ قَتَلْتُهُ فَلَمَّا أَدْبَرَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص- اللَّهُمَّ الْعَنِ الْمُغِيرَةَ بْنَ أَبِي الْعَاصِ وَ الْعَنْ مَنْ يُؤْوِيهِ وَ الْعَنْ مَنْ يَحْمِلُهُ وَ الْعَنْ مَنْ يُطْعِمُهُ وَ الْعَنْ مَنْ يَسْقِيهِ وَ الْعَنْ مَنْ يُجَهِّزُهُ وَ الْعَنْ مَنْ يُعْطِيهِ سِقَاءً أَوْ حِذَاءً أَوْ رِشَاءً أَوْ وِعَاءً وَ هُوَ يَعُدُّهُنَّ بِيَمِينِهِ وَ انْطَلَقَ بِهِ عُثْمَانُ فَآوَاهُ وَ أَطْعَمَهُ وَ سَقَاهُ وَ حَمَلَهُ وَ جَهَّزَهُ حَتَّي فَعَلَ جَمِيعَ مَا لَعَنَ عَلَيْهِ النَّبِيُّ ص مَنْ يَفْعَلُهُ بِهِ ثُمَّ أَخْرَجَهُ فِي الْيَوْمِ الرَّابِعِ يَسُوقُهُ فَلَمْ يَخْرُجْ مِنْ أَبْيَاتِ الْمَدِينَةِ حَتَّي أَعْطَبَ اللَّهُ رَاحِلَتَهُ وَ نُقِبَ حِذَاهُ وَ وَرِمَتْ قَدَمَاهُ فَاسْتَعَانَ بِيَدَيْهِ وَ رُكْبَتَيْهِ وَ أَثْقَلَهُ جَهَازُهُ حَتَّي وَجَسَ بِهِ فَأَتَي شَجَرَةً فَاسْتَظَلَّ بِهَا لَوْ أَتَاهَا بَعْضُكُمْ مَا أَبْهَرَهُ ذَلِكَ فَأَتَي رَسُولَ اللَّهِ ص الْوَحْيُ فَأَخْبَرَهُ بِذَلِكَ فَدَعَا عَلِيّاً ع فَقَالَ خُذْ سَيْفَكَ وَ انْطَلِقْ أَنْتَ وَ عَمَّارٌ وَ ثَالِثٌ لَهُمْ فَأْتِ الْمُغِيرَةَ بْنَ أَبِي الْعَاصِ تَحْتَ شَجَرَةِ كَذَا وَ كَذَا فَأَتَاهُ عَلِيٌّ ع فَقَتَلَهُ فَضَرَبَ عُثْمَانُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ أَنْتِ أَخْبَرْتِ أَبَاكِ بِمَكَانِهِ فَبَعَثَتْ إِلَي رَسُولِ اللَّهِ ص تَشْكُو مَا لَقِيَتْ فَأَرْسَلَ إِلَيْهَا رَسُولُ اللَّهِ ص اقْنَيْ حَيَاءَكِ مَا أَقْبَحَ بِالْمَرْأَةِ ذَاتِ حَسَبٍ وَ دِينٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ تَشْكُو زَوْجَهَا فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِ مَرَّاتٍ كُلَّ ذَلِكَ يَقُولُ لَهَا ذَلِكَ فَلَمَّا كَانَ فِي الرَّابِعَةِ دَعَا عَلِيّاً ع وَ قَالَ خُذْ سَيْفَكَ وَ اشْتَمِلْ عَلَيْهِ ثُمَّ ائْتِ بَيْتَ ابْنَةِ ابْنِ عَمِّكَ فَخُذْ بِيَدِهَا فَإِنْ حَالَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا أَحَدٌ فَاحْطِمْهُ بِالسَّيْفِ وَ أَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَالْوَالِهِ مِنْ مَنْزِلِهِ إِلَي دَارِ عُثْمَانَ فَأَخْرَجَ عَلِيٌّ ع ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ فَلَمَّا نَظَرَتْ إِلَيْهِ رَفَعَتْ صَوْتَهَا بِالْبُكَاءِ وَ اسْتَعْبَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ بَكَي ثُمَّ أَدْخَلَهَا مَنْزِلَهُ وَ كَشَفَتْ عَنْ ظَهْرِهَا فَلَمَّا أَنْ رَأَي مَا بِظَهْرِهَا قَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مَا لَهُ قَتَلَكِ قَتَلَهُ اللَّهُ وَ كَانَ ذَلِكَ يَوْمَ الْأَحَدِ وَ بَاتَ عُثْمَانُ مُلْتَحِفاً بِجَارِيَتِهَا فَمَكَثَ الْإِثْنَيْنَ وَ الثَّلَاثَاءَ وَ مَاتَتْ فِي الْيَوْمِ الرَّابِعِ فَلَمَّا حَضَرَ أَنْ يَخْرُجَ بِهَا أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ ع فَخَرَجَتْ ع وَ نِسَاءُ الْمُؤْمِنِينَ مَعَهَا وَ خَرَجَ عُثْمَانُ يُشَيِّعُ جَنَازَتَهَا فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ النَّبِيُّ ص قَالَ مَنْ أَطَافَ الْبَارِحَةَ بِأَهْلِهِ أَوْ بِفَتَاتِهِ فَلَا يَتْبَعَنَّ جَنَازَتَهَا قَالَ ذَلِكَ ثَلَاثاً فَلَمْ يَنْصَرِفْ فَلَمَّا كَانَ فِي الرَّابِعَةِ قَالَ لَيَنْصَرِفَنَّ أَوْ لَأُسَمِّيَنَّ بِاسْمِهِ فَأَقْبَلَ عُثْمَانُ مُتَوَكِّئاً عَلَي مَوْلًي لَهُ مُمْسِكاً بِبَطْنِهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أَشْتَكِي بَطْنِي فَإِنْ رَأَيْتَ أَنْ تَأْذَنَ لِي أَنْصَرِفُ قَالَ انْصَرِفْ وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ ع وَ نِسَاءُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهَاجِرِينَ فَصَلَّيْنَ عَلَي الْجِنَازَة

يزيد بن خليفه حارثي مي گويد : در محضر حضرت امام صادق عليه السلام نشسته بودم كه عيسي بن عبدالله از آن حضرت سئوال كرد : آيا شركت در تشيع جنازه براي زنان جايز است ؟ حضرت در حالي كه تكيه زده بودند مستقيم نشستند و سپس فرمودند : آن شخص فاسق كه لعنت خدا بر او باد [پسر] عمويش [معاويه بن] مغيره بن ابي العاص به او پناهنده شد و در حالي كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم خون او را هدر شمرده بود درخواستش را پذيرفت و به او پناه داد و به دختر [خوانده] رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم هم گفت : مبادا پدرت را از اين ماجرا با خبر سازي ! گويا او به اين مطلب يقين پيدا نكرده بود كه وحي بر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نازل مي شود و او را با خبر مي سازد . دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در پاسخ گفت : من رسول خدا را از وجود دشمنش بي خبر نمي گذارم . آن شخص فاسق [پسر] عموي خود را در پشت جا لباسي مخفي كرد و با ملحفه و پارچه اي پوشاند ، تا اين كه وحي نازل شد و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را از مخفي گاه دشمنش با خبر ساخت و آن حضرت هم اميرالمومنين عليه السلام را با شمشير فرستاد تا اگر او را يافت از پاي در آورد ؛ اما چون به آن جا رفت و قدري تفحّص نمود كسي را نيافت و مجدداً به محضر حضرت باز گشت و عرض كرد من كسي را نيافتم ، حضرت فرمود : وحي نازل شد و مرا از مكان اختفاء او با خبر ساخت . برو و او را از پشت جا لباسي پيدا كن . امّا به محض اين كه امير المومنين عليه السلام از محل اختفاء خارج شده بود عثمان دست او را گرفت و به منزل رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آورد ولي حضرت از او روي برگرداند و با وجود اين كه حضرت شخصي شديداً با حيا و كريم بودند به او توجّه نفرمودند . عثمان گفت : يا رسول الله ! اين شخص [پسر] عموي من [معاويه] بن مغيره بن ابي العاص است كه نزد من آمده است قسم به آن كسي كه شما را به نبوّت مبعوث نمود به او امان دهيد !

امام صادق عليه السلام سه مرتبه فرمود : در حالي كه او دروغ مي گفت [ و خود به آن خدا ايمان نياورده بود] و به همان كسي كه او را به نبوّت مبعوث نمود پيامبر به او پناه نداد مگر اين كه تا سه مرتبه عثمان اين سخن را تكرار نمود و هر بار بر آن اصرار و پا فشاري نمود تا مرتبه چهارم كه حضرت سر بلند كرد و فرمود : تا سه روز به او مهلت دادم امّا اگر بعد از آن دوباره به او دست يافتم او را خواهم كشت و چون او خارج شد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود : خدايا ! [ پسر] مغيره بن ابي العاص و هر كس كه به او پناه داد و او را به اين جا هدايت نمود و او را اطعام نمود و سيراب كرد و او را تجهيز كرد و براي او امكانات فراهم نمود لعنت نما !

در حقيقت رسول خدا با اين لعن عثمان را در كنار او قرار داد چون او بود كه او را پناه داده و اطعام كرده و سيراب نموده وامكانات برايش فراهم نموده بود و بعد از آن هم تا سه روز ديگر تمام آنچه را كه رسول خدا مورد لعن قرار داده بود را انجام داد و روز چهارم او را به خارج از خانه سوق داد امّا با اين وجود او از شهر مدينه خارج نشد تا اين كه خداوند مركبش را هلاك نمود و بر اثر پياده روي زياد كفشش سوراخ شد و پاهايش متورم گرديد تا حدّي كه ناچار شد روي دست و زانوهايش راه برود و بار بر او سنگيني مي كرد تا اين كه از ترس به سايه درختي كوچك كه جا براي يك نفر بيشتر نداشت پناه برد . در اين هنگام وحي بر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نازل شد و او را از مكان اختفاء او با خبر ساخت . رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم امير المومنين عليه السلام را فرا خواند و فرمود : شمشيرت را بردار و به همراه عمّار و شخص ديگري به فلان مكان برو و [ معاويه بن] مغيره را به قتل برسان . امير المومنين هم رفت و دستور حضرت را عملي ساخت .

بعد از كشته شدن او بود كه عثمان دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را مورد ضرب و شتم قرار داد و به او گفت : تو پدرت را از مكان اختفاء او با خبر ساخته اي . دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نزد پدر رفته و از رفتار همسرش شكايت نمود امّا حضرت فرمود : زشت است زن ديندار و با كمال هر روز شكايت همسرش را نزد ديگران ببرد امّا اين داستان تا سه روز ديگر تكرار شد تا اين كه در روز چهارم رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم اميرالمومنين عليه السلام را خواست و فرمود : شمشير را بر دار و آن را در جامه ات مخفي ساز و به خانه دختر عمويت برو و او را بياور و اگر كسي بين تو و او مانع گرديد گردنش را بزن ! و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم چون انسان ره گم كرده به سوي خانه عثمان در حركت بود كه اميرالمومنين عليه السلام دختر آن حضرت را از خانه خارج ساخت و به سوي حضرت باز مي گرداند كه به محض اين كه در بين راه نگاهش به پدر افتاد صدايش را به گريه بلند نمود و حضرت نيز گريست و اشك از ديدگانش جاري شد و دخترش را به منزل خود برد و چون جامه از پشت دخترش برداشت و آثار جنايت را مشاهده نمود سه مرتبه فرمود : خدا او را بكشد كه تورا كشت ! و بعد از اين روز كه روز يك شنبه بود سه روز بعد از آن به شهادت رسيد و اين در حالي بود كه در شب شهادت رقيّه ، عثمان با جاريه ديگري همبستر شده بود .

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به دخترش فاطمه سلام الله عليها دستور داد تا با ديگر زنان مومن ، پيكر او را از خانه خارج ساخته و تشييع نمايند و چون عثمان نيز براي تشييع حاضر گرديد و نگاه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به او افتاد سه مرتبه فرمود : هر كس كه ديشب با يكي از اهل و عيال خود همبستر شده در تشيييع جنازه حاضر نشود . امّا با اين وجود عثمان بازنگشت تا اين كه در مرتبه چهارم حضرت با صداي بلند فرمود : آن كس را كه گفتم باز گردد و الّا او را با اسم مشخص مي كنم كه در اينجا ديگر عثمان در حالي كه بر شانه غلام خود تكيه كرده بود به شكم خود چسبيد و به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم عرض كرد : من درد معده دارم اگر اجازه دهيد برگردم ، حضرت فرمود : برگرد !

و حضرت فاطمه سلام الله عليها و عدّه اي از زنان مومن در تشييع جنازه و نماز او حاضر شدند.

اصول كافي ، كليني ،ج 3 ، ص 251 .

سخن آخر

و حال زماني كه وضعيت اولين زوجه عثمان يعني رقيه اين گونه باشد و برخورد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نيز با او آن چنان كه گفته شد باشد چه گونه مي توان تصوّر نمود كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم دختر و يا دختر خوانده ديگري را به عقد عثمان درآورند و آن گونه كه اهل سنّت ادّعا مي كنند رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرموده باشد : اگر من ده دختر هم مي داشتم يكي پس از ديگري به ازدواج عثمان در مي آوردم.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
41 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٥ مهر ١٣٨٨ |
با سلام جناب اقاي علي سالاري متشكرم براي من كه جوابتان بسيار كوتاه وليكن پر معنا بود , اگر حديثش را كه حضرت علي ( ع ) فرمودند ذكركنيد خوشحال ميشوم . يا علي
42 | علي سالاري | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٥ مهر ١٣٨٨ |
سلام. جواب هاي داده شده کاملا واضح و غير قابل انکار است. اما اگه کسي نخواهد حقيقت رو قبول کند نميشه کاريش کرد.
اصل حب و بغض اهل بيت (ع) از عالم ذر نشئت ميگيره و به اين راحتي ها کسي عقيدش عوض نميشه مگه اينکه خيلي با ايمان و منصف باشد.
43 | سادات | United Kingdom - London | ١٢:٠٠ - ١٣ بهمن ١٣٨٨ |
دو دختر پيامبر اكرم زن هاي دو پسر ابولهب بودند ، بدينگونه كه رقيه زوجه عتبه بن ابي لهب و خواهرش ام كلثوم زوجه عتيبته ابن ابي لهب بود. چون آيه تبت يدا ابي لهب نازل شد ، ابولهب و ام جميل به پسرانشان گفتند : از دو دختر محمد مفارقت كنيد! و آن دو پسر دختران پيامبر را طلاق گفتند. و عثمان بن عفان در مكه با رقيه ازدواج كرد و با او به زمين حبشه هجرت كردند ، و در آنجا پسري زائيد به نام عبدالله. اين پسر چون شش ساله شد ، خروسي به چشم او منقار زد و صورتش ورم كرد و مريض شد و از دنيا رفت. زمان جنگ بدر ، رقيه مرض حصبه داشت ، و عثمان به امر رسول خدا براي پرستاري او در غزوه بدر شركت نكرد ، و در روز واقعه بدر ، رقيه رحلت كرد ، و در روزيكه زيدبن حارث بشارت فتح را در بدر به مدينه آورد رقيه را دفن كردند.(استيعاب ج 4 ترجمه رقيه بنت رسول الله تلخيص ص 1839 تا ص 1841 و چون عتيبه بن ابي لهب ام كلثوم را طلاق داده بود ، و با او زفاف نكرده بود ، بعد از رقيه عثمان او را به نكاح خويش در آورد ، و اين در سنه سوم از هجرت بود ، و در سنه سوم از هجرت وفات كرد و رسول خدا بر او نماز خواندند و اسماء بن عمس و صيفيه بن عبدالمطلب او را غسل دادند.(استيعاب ، ج 4 ، ترجمه ام كلثوم بنت رسول الله ، ص 1952 و چون ام كلثوم رحلت كرد ، رسول خدا بر لب قبر او نشسته بود و چشمانش از اشك جاري بود ، فَقَالَ :هَلْ مِنْكُمْ مِنْ أحَدٍ لَمْ يُقَارِفِ اللَّيْلَهَ ؟ وَلَا يَدْخُلِ الْقَبْرَ رَجُلٌ قَارَفَ أهْلَهُ ، فَلَمْ يَدْخُلْ عُثْمَانُ(استيعاب ، ج 4 ، ص 1841 تا 1842 رسول خدا فرمود : (( در قبر براي مراسم ام كلثوم كسي وارد شود كه : ديشب با زوجه‌اش همبستر نشده است. و آيا كسي در ميان شما هست كه هم بستر نشده باشد؟ و عثمان داخل نشد.)) و معلوم مي‌شود در همان شب رحلت ام كلثوم كه با ضرب او ، طبق روايات ، زوجه‌اش بستري و مريض شده و از دنيا رفته است ، با زوجه ديگري همبستر شده و به ارتحال دخت پيامبر گرامي ابداً توجهي نداشته است.
44 | محمد ميرزائي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ فروردين ١٣٨٩ |
سلام من خودم شيعه هستم ولي برخي جوابهاي اهل سنت که به پست هاي اين سايت مي ده را مي نويسم هر چند بعضي از جواب ها خيلي خنده دار است ولي جواب ديگه لطفا جواب ها در همين جا و عمومي نقد کنيد آيا حضرت عثمان قاتل دو دختر پيامبر صلي الله عليه وسلم بوده ؟ پاسخ شيعه : در بسياري از متون روائي اهل سنّت مهم ترين افتخار براي عثمان را دامادي او براي دو تن از دختران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم (رقيّه و ام كلثوم) ذكر نموده‌اند و به همين دليل لقب « ذوالنورين» به عثمان داده‌اند و نيز روايتي را نقل مي‌كنند كه آن حضرت پس از مرگ دو دخترش فرموده‌اند: اگر ده دختر هم مي‌داشتم آن ها را به عقد عثمان در مي‌آوردم . ولي اكنون اين سئوال مطرح است كه براي آن دختر چه اتّفاقي افتاده است ؟ آيا اين نكته صحيح است كه او مورد ظلم و ستم همسرش « عثمان» قرار گرفته و پس از تحمل درد و رنج هاي فراوان در خانه او كشته شده است ؟ مطالبي از كتاب هاي اهل سنّت: احمد حنبل در مسندش با سند صحيح مي‌نويسد: زماني كه رقيه رضي الله عنها از دنيا رفت رسول خدا صلي الله عليه[ وآله ] وسلم فرمود: كسي كه ديشب با همسر خود همبستر شده داخل قبر نشود ؛ از اين رو عثمان بن عفان داخل قبر نشد … مسند احمد بن حنيل ، ج 3 ، ص 229 و الاستيعاب هامش الاصابه ، ج 4 ، ص 301 و الاصابه ، ج 4 ، ص 304 و فتح الباري ، ج 3 ، ص 127 . و در بخاري از قول أنس آمده: حضرت در كنار قبر نشسته بود و اشك مي ريخت فرمود: كدام يك از شما ديشب با همسر خويش همبستر نشده است ؟ كه ابوطلحه گفت: من با همسر خويش همبستر نشده ام و او [طلحه] داخل قبر گرديد . صحيح بخاري ، ج 2 ، ص 93 . مطالبي از كتاب هاي شيعه: ……دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نزد پدر رفته و از رفتار همسرش شكايت نمود امّا حضرت فرمود: زشت است زن ديندار و با كمال هر روز شكايت همسرش را نزد ديگران ببرد امّا اين داستان تا سه روز ديگر تكرار شد تا اين كه در روز چهارم رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم اميرالمومنين عليه السلام را خواست و فرمود: شمشير را بر دار و آن را در جامه‌ات مخفي ساز و به خانه دختر عمويت برو و او را بياور و اگر كسي بين تو و او مانع گرديد گردنش را بزن ! و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم چون انسان ره گم كرده به سوي خانه عثمان در حركت بود كه اميرالمومنين عليه السلام دختر آن حضرت را از خانه خارج ساخت و به سوي حضرت باز مي‌گرداند كه به محض اين كه در بين راه نگاهش به پدر افتاد صدايش را به گريه بلند نمود و حضرت نيز گريست و اشك از ديدگانش جاري شد و دخترش را به منزل خود برد و چون جامه از پشت دخترش برداشت و آثار جنايت را مشاهده نمود سه مرتبه فرمود: خدا او را بكشد كه تورا كشت ! و بعد از اين روز كه روز يك شنبه بود سه روز بعد از آن به شهادت رسيد و اين در حالي بود كه در شب شهادت رقيّه ، عثمان با جاريه ديگري همبستر شده بود . رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به دخترش فاطمه سلام الله عليها دستور داد تا با ديگر زنان مومن ، پيكر او را از خانه خارج ساخته و تشييع نمايند و چون عثمان نيز براي تشييع حاضر گرديد و نگاه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به او افتاد سه مرتبه فرمود: هر كس كه ديشب با يكي از اهل و عيال خود همبستر شده در تشيييع جنازه حاضر نشود . امّا با اين وجود عثمان بازنگشت تا اين كه در مرتبه چهارم حضرت با صداي بلند فرمود: آن كس را كه گفتم باز گردد و الّا او را با اسم مشخص مي‌كنم كه در اينجا ديگر عثمان در حالي كه بر شانه غلام خود تكيه كرده بود به شكم خود چسبيد و به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم عرض كرد: من درد معده دارم اگر اجازه دهيد برگردم ، حضرت فرمود: برگرد ! اصول كافي ، كليني ،ج 3 ، ص 251 . و حال زماني كه وضعيت اولين زوجه عثمان يعني رقيه اين گونه باشد و برخورد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نيز با او آن چنان كه گفته شد باشد چه گونه مي توان تصوّر نمود كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم دختر و يا دختر‌خوانده ديگري را به عقد عثمان درآورند و آن گونه كه اهل سنّت ادّعا مي كنند رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرموده باشد: اگر من ده دختر هم مي داشتم يكي پس از ديگري به ازدواج عثمان در مي آوردم. ‌ گروه پاسخ به شبهات پاسخ اهل سنت : اولا: بنا بروايت شيعه در نوشته فوق ، دختر رسول الله در خانه پدر مرد پس چه عيبي است بر عثمان اگر با اهل خود همبستر شود او که از خانه رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم خبر نداشت که رقيه حالش خيلي بد است و شايد که بميرد! با اين پيش فرض ، پس کل داستان شما باطل ميشود يعني عيبي در مورد همبستري بر عثمان مترتب نيست پس اگر ميخواهيد براي عثمان عيبي را ثابت کنيد ، بهتر است حرف ما را قبول کنيد که زن عثمان در وقت مرگ خانه شوهرش بود، و کتاب کافي خود را بديوار بکوبيد چون دايم آبروي شما را ميبرد. دوما: در خانه خود هم اگر عثمان با زن يا کنيز خود همبستر شود شماتتي بر او نيست. زيرا شب ها بين زنها تقسيم است و يک زن مسئول مريضي طولاني زن ديگر نيست و حق خود را ميخواهد و يا حتي مرد حق دارد نياز خود را برآورد. بله اگر دختر پيامبر ناگهان مريض ميشد يا از بام پرت شده بود و عثمان با زن ديگر ميبود آنوقت اين عيب است اما فراموش نکنيد ، دختر پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم از يک بيماري طولاني در رنج بود و انوقتها اوژانس نبود که ببرندش بيمارستان و عثمان پشت در بياستد. انها به اندازه توانايي خود درمان کردند . سوما: در فرض شما خود رسو الله صلي الله عليه وآله وسلم هم بعنوان پدر ميبايست در خانه دخترش در آن حالت نزع حاضر ميبودند اما شما ديديد که غير از طلحه بقيه با همسران خود در آن شب ،همبستر شده بودند و کسي اعلان نکرد که حاضر است داخل قبر شود. چهارمآ: اين يک حسن و خوبي عثمان است که دروغ نگفت و داخل قبر نشد و ما ميدانيم که رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم عذر ظاهري منافقان را ميپذيرفتند و رازشان را فاش نميکردند. اما شيعه در اينجا ميگويد عثمان مجبور شد زيرا رسول الله تهديدش کرد که رسوايش ميکند. پس معلوم ميشود که رسول الله واهمه اي از عثمان نداشته پس چرا بخاطر نفاق او و ابوبکر و عمر را رسوا و طرد نکرد. براي کار کوچک نزديک بود چنين کند براي کار بزرگ ( برکناري علي ) نه تهديد کرد نه هيچي ! چرا ؟؟ چهارما: اگر عثمان قاتل دختر پيامبر بود رسول الله چرا مجازاتش نکرد ايا سزاي قاتل اين است که به او بگويي مقتول را در قبر نگذار؟!!!! پنجما در همين کتاب کافي نوشته شده که عثمان بخاطر خونخواهي يک کافر، دختر پيامبر را کشت ، اين که ديگر جنگ علني بود و شما ميگوييد باز پيامبر به عثمان چيزي نگفت . والله اگر قضيه برعکس ميبود يعني پادشاه دختر يک رعيت خود را بکشد برجان خود ايمن نميباشد پس واي بحال وقتي که رعيت دختر پادشاه را بکشد آنهم بخاطر اين بکشد که انتقام کشته شدن دشمن را از پادشاه را گرفته باشد. و پادشاه فقط بنشيند و همراه دختر خود گريه کند !!! آيا شما نظاره کرديد عقل شيعه را در وقت تهمت زدن ؟!! اگر متوجه نشديد اين مثال چشم شما را باز ميکند: فرض کنيد دختر خميني زن من باشد ( العياذ بالله ) و من بخاطر اينکه خميني ، صدام حسين را کشته در صدد کشتن دخترش باشم و دختر را بشدت کتک بزنم و او برود پيش خميني و ماجرا را بگويد. آيا خميني به او ميگويد که برگرد خانه شوهرت ويا ميايد مرا دستگير ميکند. حالا گيرم که خميني دختر را به خانه من بازگرداند و من همچنان او را بزنم تا خميني بي طاقت شود و دختر بزور ببرد خانه خودش ، و بشيند به همراه دخترش از دست من گريه کند !!! و دختر در خانه پدرش شهيد شود و خميني هيچي بمن نگويد و من به تشيع جنازه هم بروم فقط بصورت کنايه بگويد هرکس ديشب با زن خود خوابيد حق ندارد دخترم را درقبر بگزارد…. والسلام آيا پادشاه منم يا خميني ؟!!! اين است محتويات مهم ترين کتاب حديث شما( کتاب کافي) اي شيعه ها ! اما حالا شرح حديث از نظر اهل سنت: اصلا اين تشيع جنازه ام کلثوم (دختر سوم پيامبر صلي الله عليه وسلم) بوده نه رقيه ( دختر دوم ) تا آنجا که ميدانيم رقيه وقتي رسول الله صلي الله عليه وسلم در گير جنگ بدر بودند ، وفات کرد و رسول الله به عثمان اجازه دادند که درجنگ بدر شرکت نکند و پرستار همسر خود باشد در بعضي روايات شتباهآ به جاي ام کلثوم نوشته اند رقيه و بقيه داستان درست است يعني رسول الله فرمود: کسي داخل قبر شود که با همسر خود ديشب همبستر نشده باشد و عثمان داخل قبر نشد و شرح داديم که در اين هيچ عيبي نيست و گفتيم چرا عيب نيست اما چرا رسول الله اين را فرمود؟ شايد به اين خاطر که از ناراحتي عثمان بکاهد. زيرا غم اول مال عثمان بود بعد مال بقيه يا شايد براي اينکه قانون شود براي امت البته امت محمد در اين روزها ، نيازي به اين قانون ندارد چون مثل عصر صحابه مردم دو زنه يا سه زنه يا چهار زنه نيستند و کنيز نيز ندارند .

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

اين ادعاها و پاسخ ها ، به جاي آنكه آبروي از دست رفته آنان را باز گرداند ، بيشتر سبب آبروريزي براي آنان مي‌شود !

ما در نظر شماره هفت ، به اشكالاتي شبيه اين اشكال پاسخ گفته‌ايم !

بطال در شرح صحيح بخاري خويش صريحا اين ادعاي سايت سني را زير سوال برده و مي‌گويد :

أراد النبي ( ص ) أن يحرم عثمان النزول في قبرها . وقد كان أحق بها ، لأنه كان بعلها . وفقد منهم علقا لا عوض منه ، لأنه حين قال " عليه السلام " : " أيكم لم يقارف الليلة أهله " سكت عثمان ، ولم يقل : أنا ، لأنه كان قد قارف ليلة ماتت بعض نسائه ، ولم يشغله الهم بالمصيبة ، وانقطاع صهره من النبي ( ص ) عن المقارفة ، فحرم بذلك ما كان حقا له ، وكان أولى به من أبي طلحة وغيره ، وهذا بين في معنى الحديث . ولعل النبي ( ص ) قد كان علم ذلك بالوحي ، فلم يقل له شيئا ، لأنه فعل فعلا حلالا ، غير أن المصيبة لم تبلغ منه مبلغا يشغله ، حتى حرم ما حرم من ذلك ، بتعريض دون تصريح " .

پيامبر اراده نمود تا با اين سخنش عثمان را از داخل شدن درون قبر رقيّه منع نمايد و اين در حالي بود كه او سزاوار ترين افراد به اين كار بود چرا كه او همسرش بود وكسي را از دست داده بود كه هيچ جايز گزيني براي آن نبود ؛ از اين رو هنگامي كه حضرت فرمود « چه كسي ديشب با همسرش همبسترنشده است ؟» عثمان سكوت كرد و نتوانست بگويد من . چرا كه او در شب وفات همسرش بدون اهميت به اين مصيبت با ديگري همبستر شده بود و اين به معناي قطع رابطه دامادي با رسول خدا صلي الله عليه [وآله] وسلم بود كه به همين خاطر رسول خدا صلي الله عليه [ وآله ] وسلم او را از اين حق محروم نمود در حالي كه او از ابو طلحه و غير او سزاوارتر براي داخل شدن در قبر بود و اين مطلب از معناي حديث به خوبي فهميده مي شود . و شايد هم پيامبر اكرم صلي الله عليه [ وآله ] وسلم از طريق وحي به اين مطلب پي برده بود لذا به طور مستقيم سخني با وي نگفت چون اگر چه او فعل حرامي مرتكب نشده بود ولي از آن جا كه نسبت به مصيبت وارد شده هيچ اهميتي نداده و ذهن خود را نيز به آن مشغول نساخته به همين جهت رسول خدا صلي الله عليه [ وآله ] وسلم بدون تصريح ؛ بلكه با تعريض و كنايه عثمان را از آنچه كه بايد محروم سازد محروم ساخت .

شرح صحيح البخاري ، ابن بطال ، ج 3 ، ص 328 و الروض الانف ، سهيلي ( قرن 6 )، ج 3 ، ص 127 و ص 184 و سمط النجوم العوالي ( قرن 12) ، ج1 ، ص 512 .

و حتي روايت ، بدون شرح بطال ، به خوبي نشانگر اندوه پيامبر از اين عمل عثمان است ! حال اهل سنت مي‌خواهند به هر نحو ممكن بگويند عثمان كار حلالي كرده و نزد ديگر زوجات خويش بوده است !

همچنين ادعا كرده است كه در منابع اهل سنت اين دختر ام كلثوم است ظاهرا اين پاسخگوي سني ، حتي به كتب بخاري اعتماد ندارد !
حدثني عبد الله المسندي ثنا عفير ثنا حماد عن ثابت عن أنس قال لما ماتت رقية قال النبي صلى الله عليه وسلم لا يدخل القبر رجل قارف أهله الليلة فلم يدخل عثمان القبر
التاريخ الصغير (الأوسط) ج 1 ص 18ش 52، اسم المؤلف: محمد بن إبراهيم بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار الوعي , مكتبة دار التراث - حلب , القاهرة - 1397 - 1977 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمود إبراهيم زايد

و اگر اين مطلب را قبول كنيم كه اين دختر ، همان رقيه بوده (و كنيه او نيز ام كلثوم بوده است ؛ يعني توجه به نكته‌اي كه سبب بسياري از اشتباهات در علم رجال و تاريخ مي‌شود) نشان مي دهد كه پيامبر در شب جنگ بدر به عثمان اجازه داده‌اند كه به جنگ نيايد تا به مراقبت از همسرش بپردازد ! اما او از اين فرصت كمال استفاده را كرده و به سراغ زنان ديگرش رفته و دختر پيامبر يا ربيبه او را تنها مي‌گذارد !

(اين خود به خوبي نشانگر عدم صحت استدلال به طول مريضي دختر پيامبر دارد)

علت عدم برخورد پيامبر با او نيز مي‌تواند نكات مختلفي باشد كه ما به عنوان نمونه به بعضي از آنها اشاره مي‌كنيم :

1- اگر شخصي با آزار و اذيت ، به صورت تدريجي موجبات سكته و مرگ كسي را فراهم كند ، نمي‌توان او را قصاص كرد ؛ اما گناه او از او برداشته نمي‌شود !

2- اگر كسي ، ديگري را كشت ، اما شاهدي براي اين مطلب نبود ، بدون دليل محكمه پسند نمي توان او را قصاص كرد

و...

در مورد برخورد پيامبر با منافقين نيز پيامبر تعريض هاي بسياري به منافقين داشته‌اند ، كه در همان پاسخ ، چند نمونه را اشاره كرده ايم !

در پايان اين نكته را متذكر مي‌شويم كه اينگونه پاسخ‌ها از اهل سنت ، نه تنها سبب پنهان شدن حقيقت نمي‌شود ، بلكه به خوبي تلاش آنها را براي انكار حقايق و مسلمات تاريخي مذكور دركتب خودشان نشان مي‌دهد !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

45 | محمد ميرزائي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ فروردين ١٣٨٩ |
آيا خواستگاري حضرت علي از دختر ابوجهل دروغ است؟ مي گويند: دروغ است که علي دختر ابو جهل را خواستگاري کرد. براي اينکه قرآن اجازه داده است که مرد 4 زن بگيرد. چرا رسول الله صلى الله عليه و سلم على را نكوهش کند؟ پس خبر دروغ است! جواب ما به اين شبهه: اولا: مي گوييد: اين خبر دروغ است؟ يعني دروغ است که علي رضى الله عنه دختر ابوجهل را خواستگاري کرد؟!! باشد قبول داريم پس وقتي خواستگاري نکرد؛ يعني، پيامبر نفرمود که هرکس حضرت فاطمه را بيازارد مرا آزرده است! وقتي اول حديث دروغ باشد، پس تمامش دروغ است! اين يک جواب بشما. اما جواب دوم: ببينيد ازدواج يک قرارداد دوطرفه است و تا آنوقت ادامه ميابد که طرفين راضي باشند. وقتي حضرت محمد – صلى الله عليه وسلم- پيامبر شد آثار خوب و بد اين واقعه بر زندگي دخترانش ظاهر شد. کفار دو دختر او را فقط به جرم اينکه پدرشان پيامبر بوده و با عقائد مشركانه آنان مخالفت داشته (و خود دخترها گناهي نداشتند) طلاق دادند و به خانه پيامبر باز گرداندند. اما وقتي پيامبر به مدينه آمدند وضع فرق کرد. علاوه بر مومنان نزديک به پيامبر همه بزرگان قبايل آرزوي خويشاوندي با رسول الله را داشتند. و دختر کوچک پيامبر که عزيز دردانه پدر بود هم اگر زن علي نميشد خواستگاران بيشماري از مشخص‌ترين و ثروتنمدترين قبايل عرب ميداشت. در اين ميان رسول الله او را به علي رضي الله عنه داد، و علي از بس که فقير بود يک خادم براي زنش که از کار روزانه به تنگ آمده بود استخدام کند درحاليکه خواهرش (زن عثمان)، نوکر و کنيز داشت. چون حضرت عثمان بر خلاف حضرت علي، ثروتمند بود. بي شک رسول الله به علي لطف بزرگي کرده بود چون ثروت هم در زندگي مهم است دختر که به خانه مؤمن ثروتمند برود بهتر است که به خانه مومن فقير برود. نياز فاطمه به خادم او را به خانه پدر کشاند. از آن طرف دست رسول الله هم بسته بود. دختر محبوبش آمد که اي پدر، حالا که علي نمي‌تواند، اقلا تو يک کنيز از کنيزهاي خيبر به من بده و رسول الله فرمود: بجاي خادم به تو ذکري ياد ميدهم که وقت خواب بگويي. (33 بار سبحان الله، 33 بار الحمدلله و 34 بار الله اکبر). اما کنيزي به ايشان نداد. حالا در اين گيرودار و در اين فقر علي مي‌خواهد با دختر ابوجهل عروسي کند آنهم به پيشنهاد فاميل دختر !! اگر علي شوهر فاطمه نمي بود، با اين فقر کي فاميل ثروتمند ابوجهل به او دختر مي‌داد؟ و کي دختر ابوجهل او را بشوهري قبول مي‌کرد. پس علي مقام خود را نيز از دامادي رسول الله داشت. خانواده بي‌حيثيت شده ابوجهل باز مي‌خواست خود را به صف اول در جامعه برساند و ميخواستند از علي بعنوان پل عبور استفاده کنند. البته درخاندان ابوجهل مرداني مثل حضرت عکرمه بن ابوجهل داريم، اما عموم خانواده بعد از فتح مسلمان شده بودند و کفو خاندان اهل بيت نبودند. علت مخالفت پيامبر با ازدواج علي، اين نبود که چرا علي از قانون ازدواج دوم استفاده مي‌کند؟ علت اصلي، اين بود خانواده ابو جهل برايش پيغام فرستادند که به تو دختر مي دهيم تا دخترشان هم سطح دختر پيامبر شود. فاطمه اين را نپذيرفت و رسول الله (صلي الله عليه و سلم) اين را نپذيرفت. در حديث صريح آمده است که رسول الله فرمود: من حلال الله را حرام نمي کنم. درخواست طلاق دختر به دليل کراهت نادرست نيست؛ اگر علي دختر ابوجهل را بجاي فاطمه انتخاب ميکرد دختر پيامبر، بي شوهر نميماند ولي در بين همه رسول الله، او به علي داد که فقير بود. علي وقتي ديد که رسول ناراضي است تا فاطمه زنده بود زن ديگر نگرفت. يک مثال موضوع را روشنتر مي‌کند: پادشاهي بخاطر شجاعت سربازش دخترش را ميدهد به اين سرباز، حالا اگر اين سرباز فقير بخواهد زن ديگري بگيرد کسي حق ندارد او را منع کند. اما کسي هم حق ندارد دختر پادشاه را بگويد چرا ميخواهي طلاق بگيري هردو آزادند، حالا اگر اون سرباز فقير نفع خود را در ترک دومي ببيند اين يک تصميم شخصي است و ربطي به دستورات دين ندارد. در زمانه ما هم خيلي از مردها مي‌خواهند زن دوم بگيرند، زن اول مي‌گويد يا مرا طلاق بده يا نگير. و مرد وضع خود را سبک و سنگين مي‌کند و آن کاري را مي‌کند که برايش سودمندتر است. اين ها را خودم ننوشتم از سايت هاي اهل سنت است من شيعه هستم لطفا اين پاسخ را نقد کنيد

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

اين مستدل ، خطاي فاحشي در طريق استدلال داشته است !

يكي از مباني مشخص و ثابت جدل اين است كه وقتي اهل سنت مي‌خواهند براي شيعه دليل بياورند ، بايد از كتب مورد قبول شيعه دليل معتبر بياورند ! اما براي خواستگاري دختر ابوجهل در كتب شيعه هيچ روايت معتبري وجود ندارد !

همچنين شيعه وقتي براي اهل سنت استدلال مي‌كند بايد از كتب معتبر اهل سنت و روايات معتبر آنان باشد !

و استدلال هر كدام از دو طرف كه به روايت معتبر نزد طرف مقابل ، به معني قبول داشتن اين روايت نيست ! بلكه از باب جدل و قواعد ثابت آن چنين كرده است !

به عنوان مثال ، وقتي مسلماني براي مسيحيان به انجيل استدلال مي‌كند يعني انجيل كنوني را قبول دارد ؟! مثلا وقتي به اهل كتاب مي‌گوييم در عهدين آمده است كه خدا با پيامبرش كشتي گرفت و شكست خورد يعني اين را قبول داريم ؟! اما طرف مقابل كه اين روايت نزد او معتبر است ، بايد روايت را قبول كند ! يا دست از اعتقاد به صحت مطالب كتب خويش بردارد !

ماجراي خواستگاري دختر ابوجهل در كتب اهل سنت نيز چنين است !

روايت دو جزء دارد : ا. هر كس فاطمه را بيازارد (البته بايد دقت كرد كه گفتن اين سخن پيامبر در باب آزردن مطلق است و موضوع آن امور دنيوي است ! يعني فاطمه زهرا به خاطر يك امر دنيوي - به ادعاي اهل سنت- از علي ناراضي شد ؛ پس هر كس فاطمه را حتي در امور دنيوي بيازارد اهل جهنم است)، پيامبر را آزرده است . ب. علي نيز فاطمه را آزرده است !

ما مي‌توانيم از باب قاعده الزام به اهل سنت بگوييم وقتي ابوبكر وعمر فاطمه را آزار دادند ، مصداق جزء اول اين روايت مي‌شوند !

و دليل ندارد كه جزء دوم را نيز قبول كنيم !

البته اهل سنت حتي اگر جزء دوم را نيز قبول كنند ، به ضرر آنان است ، زيرا بايد قبول كنند كه علي و ابوبكر و عمر همه پيامبر را آزرده و همگي اهل جهنم‌اند ! (يعني اين توجيه اهل سنت عذر بدتر از گناه است)

اين راه اول كه قبول اين روايت توسط اهل سنت است ! راه دوم قبول نكردن اين روايت و منكر شدن صحت اين روايت در بخاري است كه مخالفت با اجماع علماي اهل سنت (حتي تا قرن 10) مي‌شود و در واقع خروج از سني بودن است !

نكته مهم‌تر اينكه روايت «فاطمة بضعة مني» تنها در ماجراي خواستگاري دختر ابوجهل در كتب اهل سنت نيامده است ! بلكه اين روايت به صورت مستقل در بسياري از كتب اهل سنت با سند صحيح آمده است و شيعه (براي رفع اين ادعاي توهمي و غلط اهل سنت) به آن روايات نيز استدلال مي‌كند !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

46 | محمد ميرزائي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٥ فروردين ١٣٨٩ |
سلام من در اين سايت مقاله مي گذارم شما در نقدش سرسري مي گذري ايا حال پاسخ دادن نداريد پس چرانام گروه پاسخ به شبهات به خود داديد لطفا بهتر نقد کنيد کمي سنجد بخوريد ! ! ! در نظر قبل اين يه تکه از نوشته منطقي است: وقتي اول حديث دروغ باشد، پس تمامش دروغ است! اين حرف منطقي است مگر انکه همان طور که گفتيد اين حديث به طور مستقل در کتب اهل سنت باشد انوقت بايد از همان کتابها نقل کرد نه صحيح بخاري

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1- اين قسمت بخش نظرات است ، و نه بخش پاسخ‌گويي ، و به خاطر توجه به نظرات خوانندگان ، پاسخي اجمالي به نظرات داده مي‌شود ؛ مواردي نيز كه پاسخ تفصيلي داده شده است ، به ضرورت بوده است !

اگر پاسخ تفصيلي مي‌خواهيد ، بايد در بخش طرح پرسش مطرح نماييد !

2- اين حرف در مناظرات منطقي نيست ! در مناظرات ، لازم نيست تمام كلام طرف مقابل را قبول داشته باشيد ! بلكه مي‌توانيد به جزيي از معتقد او بر ضد ساير معتقدات او استدلال كنيد !

بهتر است در ابتدا كمي در مورد علم مناظره و شرائط آن تحقيق كنيد !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

47 | عبد الله | Iran - Tehran | ٢١:٣٥ - ١٢ مهر ١٣٨٩ |
اميدوارم خدا هدايتتان کند که بجاي اطاعت از پيامبر او را مورد حمله زشت ترين تهمت ها قرار داديد
خوابيده را از خواب بيدار کردن امکان هست ولي کسي که خود را به خواب زده مشکل است
48 | اسماعيل | The Netherlands - Amsterdam | ٢٤:٠٠ - ١١ خرداد ١٣٩٠ |
اقاي مدير سايت شايسته نيست شما به خليفه سوم مسلمين که عقيده ي اصلي اهلسنت است باچند تادانشجوي بي دين که مذهب ندارند بنشينيد و اين بزرگوار را مورد جرح وتعديل قرار دهيد شما بااين کار وحدت شيعه سني رامورد تهاجم قرارميدهيد من وتوچکار داريم به بحث مذهبي
49 | اسماعيل | The Netherlands - Amsterdam | ٢٤:٠٢ - ١١ خرداد ١٣٩٠ |
اقاي مدير سايت شايسته نيست شما به خليفه سوم مسلمين که عقيده ي اصلي اهلسنت است باچند تادانشجوي بي دين که مذهب ندارند بنشينيد و اين بزرگوار را مورد جرح وتعديل قرار دهيد شما بااين کار وحدت شيعه سني رامورد تهاجم قرارميدهيد من وتوچکار داريم به بحث مذهبي
50 | مجيد م علي | United States - Fremont | ١٥:٤٠ - ١٢ خرداد ١٣٩٠ |
با سلام
جناب اسماعيل ايا شايسته است كه شما با دروغهاي كه بشما گفته اند دلخوش كنيد .

يا علي
51 | Momen Abdullah | Iran - Tehran | ١٥:٤٣ - ١٢ خرداد ١٣٩٠ |
جناب اسماعيل
مي‌شود بفرماييد چرا خليفه سوم عقيده «اصلي» شما است؟
بدون ايمان به خليفه سوم در اسلام چه نقصي پديدار مي‌شود كه عدم اعتقاد به او موجب «بي‌ديني» و «لامذهبي» مي‌شود؟

اصولا كدام يك از اصول اسلام و يا پايه‌هاي ايمان وابسته و درگرو اعتقاد به خليفه سوم است؟

يا علي
52 | امين آغا | The Netherlands - Amsterdam | ١٩:٢١ - ١٢ خرداد ١٣٩٠ |
آقاي اسماعيل
اگه خليفه سوم شماست ، خليفه مانيست.
اگه به نظر شما بزرگوار است ، نظر ما غير از اين است.
وحدت شيعه وسني هم در مسائل مشتركه .
اگه تو به بحث مذهبي كاري نداري مدير سايت كارش اينه .
53 | بهرامي | Iran - Tehran | ١٩:١٥ - ٢٦ تير ١٣٩٠ |
من از تمام دوستان اهل تشيع اين سايت درخواست مي كنم اگر مي توانند فقط و فقط يك روايت با سند صحيح از كتب اهل سنت درباره شكستن پهلو و اسقاط جنين فاطمه رضي الله عنها بياورند - چون ايت الله قزويني كه گل سر سبد بچه شيعه ها است در شبكه المستقله نتوانستند حتي يك حديث صحيح از كتب اهل سنت بياورند و در اخر هم اعتراف كردند كه در كتب اهل سنت هيچ روايت صحيحي مبني بر شهادت و اسقاط جنين فاطمه رضي الله عنها وجود ندارد مگر حديث جويني كه بدون ذكر اسم ، پيامبر اين واقعه را پيش بيني مي كند(بماند كه اين حديث جويني هم كذب است) - دوستان اگر مي خواهند تا كليپ مناظره المستقله را بگذارم تا اعتراف ايت الله خودشان را بشنوند

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

جناب دكتر قزويني هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله عليها را در شبكه المستقله با سند معتبر نزد اهل سنت ثابت كردند ؛ و متن كامل مناظره نيز در سايت در بخش مقالات و بخش مناظرات موجود است !

بهتر است به جاي ادعاي واهي ، از اهل سنتي كه بعد از ديدن كامل مناظره شيعه شدند ، سوال كنيد ؛ و همچنين از دار العلوم زاهدان و مسجد مكي بپرسيد چرا با وجود ادعاي فراوان مبني بر نشر كامل مناظره به صورت زير نويس ، بعد از گذشتن اينهمه مدت هنوز جرات چنين كاري را پيدا نكرده و تنها قسمتي كوتاه از مناظره را به صورت گزينشي انتخاب كرده و پخش كرده‌اند ؟

گروه پاسخ به شبهات

54 | مجيد م علي | United States - Fremont | ٢٠:٢٠ - ٢٦ تير ١٣٩٠ |
با سلام
جناب بهرامي گفتي شبكه فاسق المستقله و مجري جيره خوارش الحاشمي فكر ميكني اينها انقدر احمق باشند كه اعادي ( تكرار ) اين برنامه را براي شما پخش كنند بدون سانسور و اجازه سرمايه گذار هاي يهودي وهابي ؟؟؟؟
سند ها را خودت بررسي كن باشه :
اينهم چند حديث كه در ان مناظره ازطرف استاد جناب ايت الله دكتر فزويني مطرح شد :
1 ) «إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت المحسن من بطنها.»
عمر در روز بيعت به شكم فاطمه ضربه وارد نمود تا اين كه محسن از شكم فاطمه سقط گرديد.
ابن حجر عسقلاني لسان الميزان، ‌ج 1، ص 268 نقل مي‌كند.
===============================================
2 ) إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت الجنين من بطنها، وكان يصيح أحرقوا دارها بمن فيها وما كان في الدار غير علي، وفاطمة، والحسن.
عمر در روز بيعت به شكم فاطمه ضربه وارد نمود تا اين كه جنين او از شكمش افتاد و در حالي كه او فرياد مي‌كشيد خانه‌اش را به همراه ساكنان آن، علي، فاطمه، و حسن به آتش كشيد.
الملل والنحل، ص 57 ، ج 1، چاپ بيروت دار المعرفه
==================================================
3) جويني در كتابش از رسول الله صلى الله عليه واله وسلم نقل مي‌كند:
أنه لما رأى فاطمة دخلت على بيته قال: لما رأيتها ذكرتُ أو ذُكرتُ ما يصنع بها بعدي، كأني بها يعني كأني بفاطمة قد دخل الذل بيتها وانتهكت حرمتها وغصب حقها ومنعت إرثها وكسر جنبها وأُسقط جنينها
رسول خدا صلّي الله عليه وآله چون ديدند فاطمه وارد خانه‌اش شد فرمود: هنگامي‌كه او را مي‌بينم به ياد اتفاقاتي كه بعد از من براي او مي‌افتد مي‌افتم، گويي او را با چشم خود مي‌بينم [يعني فاطمه را] كه ذلت به خانه‌اش وارد شده و حرمتش مورد هتك قرار گرفته و حقش غصب و از ارثش منع و پهلويش شكسته و جنينش سقط شده است.
3 ) جويني استاد ذهبي از رسول اكرم حضرت محمد صلي الله عليه و اله نقل ميكنى :
(وكسر جنبها وأُسقط جنينها) وهي تنادي يامحمداه فلا تجاب وتستغيث فلا تغاث فتكون أول من يلحقني من أهل بيتي، فتقدم علي محزونة متعوبة مهمومة مغصوبة مقتولة
و اين در حالي است كه او ندا مي‌دهد يامحمداه! اما جواب نمي‌شنود و فرياد مي‌زند اما كسي به فريادش نمي‌رسد. او اولين نفر از خاندان من است كه به من ملحق مي‌شود، او به سوي من مي‌آيد در حالي كه محزون و خسته و مهموم است و حقش غصب گرديده و به شهادت رسيده است.
فرائد السمطين، ج 2 ، ص 34 است.
=================================================================
اگر خواستي خودت را روشنتر كني به اين مقاله مراجعه كنhttp://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=131

در اخر واقعاُ اگر انطور كه تو ميگويي بود چرا هر روز خدا اين مناظره را پخش نميكند حتي ماهي يكبار هان چرا مگر تو نمي كي كه اين اتفاق نيافتاد پس لعن خدا بر ان كسي بود كه دستر حمله به خانه بنت رسول الله صلي الله عليه و اله كرد خصوصاً ان حرامزادي كه پهلوي حضرت را شكست. من كه ميگويم كه امين رب العالميين تو هم بيا همين جا بگو امين رب العالميين .

لبيك يا علي
55 | سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) | Iran - Tehran | ٢١:٤٨ - ٢٦ تير ١٣٩٠ |
جناب اسي نگارنده کامنت 48 و 49

ميشود اين سئوال من و جواب دهيد ؟

اهل سنت را براي من تعريف کنيد

يا حق
56 | سيد محمد حسيني | Iran - Tehran | ١٤:٠٥ - ٢٧ تير ١٣٩٠ |
*****************************************************************************************************
جواب نظر
جناب------------------------------------------------بهرامي--------------------------------------------------------
پس با اين تفاصيل شما بحث هجوم را قبول کرده ايد و نميتوانيد به آن خدشه اي وارد کنيد.
اگر جز اين است بفرماييد.
يا حق
*****************************************************************************************************
57 | سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) | Iran - Tehran | ٢٠:٠٧ - ٢٨ تير ١٣٩٠ |
سلام

جناب هنوز نوبت رسوائي شما فرا نرسيده است!

منتظر باشيد
يا حق
58 | سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) | Iran - Tehran | ٠١:٤٧ - ٢٩ تير ١٣٩٠ |
سلام

منظور بنده از کامنت قبلي جناب آقاي بهرامي بود

جناب بهرامي

هنوز نوبت رسوائي شما فرا نرسيده است
منتظر باشيد
يا حق
59 | احسان | Sweden - Stockholm | ٢١:٢٢ - ١٦ آبان ١٣٩٠ |
خيلي مطالب جالبي داريد دستتون درد نکنه
60 | هيمن | Iran - Tehran | ٢٢:٥٦ - ٠٤ شهریور ١٣٩١ |
با سلام عجب به قول کردها، گوج هاي «احمق هاي» هستيد شما اهل شيعه « اونهاي که اين مطالب را نوشته اند». آخه احمق اگه حضرت عثمان زنش رو به خاظر يک کافر کشته و پيغمبر هم هيچي نگفته و ساکت شده پس چه جاي اينکه نسبت به مسلمان ها حکومت کند در حالي که حتي نمي تواند از خانواده خودش هم دفاع کنيد. شما با اين حرفها حتي پيغمبر رو هم زير سوال مي بريد و حتي حضرت علي رو هم زير سوال مي بريد. خوشا آن صحابه ها که حالا در بهشتند و بدا بر حال ما که مي آيم و آنها را محاکمه مي کنيم.
61 | داريوش | Iran - Tehran | ٢٠:٣٢ - ٠٥ آذر ١٣٩١ |
انطور که شما نوشته ايد مشخص ننموديد که رقيه در چه تاريخي فوت نمود.ولي اکثر منابع انرا هم زمان با جنگ بدر قيد نموده اند. چنانچه زمان فوت ايشان درست باشد چگونه همه در تدفين حضور داشته اند؟ چگونه حضرت علي(ع) در دو تاريخ به منزل عثمان ميرود؟ چگونه پيامبر(ص) هم عثمان را گناهکار ويا قاتل ميداند ولي مجددا دختر ديگرش يعني ام کلثوم را با عثمان ميدهد؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي لطفاً به اين آدرس لينك شويد: www.valiasr-aj.com/fa/page.php
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
62 | محمدفراهاني | Iran - Tehran | ١٨:١٣ - ١٤ ارديبهشت ١٣٩٢ |
باسلام وخسته نباشيدسايت بسيارمفيدتان را لينک کردم موفق باشيدومورد عنايت امام عصرعج التماس دعا www.pasokh110.blogfa.com
63 | محمد بهروزي | Iran - Zahedan | ١٥:٢٠ - ٠١ خرداد ١٣٩٢ |
ايا همبستر شدن با همسر دليل بر اين ميشه که حضرت عثمان رص قاتل دخت نبي بوده؟؟؟؟؟دليلات موجه نيستن

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ اين سخن رسول الله صلي الله و عليه و آله نشانه است براي مردم تا غضب ايشان از عثمان را دريابند ولي چون خبر غيبي بوده نخواستند علني كنند و طبق آن اقدام كنند.
اين روايات با هم به ما مي فهماند كه روايات موجود در كتب شيعه مبني بر قتل ايشان توسط عثمان مي تواند صحيح باشد چون نشان مي دهد عثمان در قتل همسرش ناراحت نبوده و رسول الله صلي الله وعليه و آله از دست او غضبناك بوده اند در مقابل رواياتي است كه مي فهماند عثمان براي قتل رقيه بهانه و دسمايه اي هم داشته است و بعد از آن جريان از دنيا رفته است.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
64 | بي طرف | United Kingdom - Gloucestershire | ٢٣:٣٦ - ٠٨ آذر ١٣٩٢ |
سلام اميدوارم نظراتم را نشان دهيد
الف: من اهل سنت نيستم وبي طرف هستم
ب: براي زدن اتهام قتل به افراد نياز به شاهد ومدرک است ووقتي خود پيامبر اسلام صريحا عثمان را قاتل معرفي نکرده است شما چگونه چونين اتهاميزنيد؟
ج: شايد بگوييد اين اخبار غيبي بوده ولي ما ميدانيم که ائمه بزرگوار شيعه در مسائل دنيوي به اقامه دليل وبرهان ميپرداختند وبر اساس علم غيب قضاوت نميکردند
د: شما اورده ايد که:و حال زماني كه وضعيت اولين زوجه عثمان يعني رقيه اين گونه باشد و برخورد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نيز با او آن چنان كه گفته شد باشد چه گونه مي توان تصوّر نمود كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم دختر و يا دختر‌خوانده ديگري را به عقد عثمان درآورند و آن گونه كه اهل سنّت ادّعا مي كنند رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرموده باشد : اگر من ده دختر هم مي داشتم يكي پس از ديگري به ازدواج عثمان در مي آوردم.
پاسخ : اين را بايد از کتب شيعه پرسيد مرحوم محدث قمي که از استوانه هاي علمي حديثي تشيع است درکتاب منتهي الامال جلد اول باب اول فصل 8 چونين اورده است ر (قُرْب الا سْناد) از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده است (1) كه از بـراى رسـول خـدا صلى اللّه عليه و آله و سلم از خديجه متولد شدند: طاهر و قاسم و فـاطـمـه و ام كـلثـوم و رقـيـّه و زيـنب. و تزويج نمود فاطمه را به حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام و زينب را به ابى العاص (2) بن رَبيع كه از بنى اميّه بود و امّ كـلثـوم را بـه عـثـمـان بـن عـُفـّان و پيش از آنكه به خانه عثمان برود به رحمت الهى واصـل شـد و بـعـد از او حـضـرت، رقـيـّه را بـه او تـزويـج نمود. پس از براى حضرت رسـول صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم در مدينه ابراهيم متولّد شد از ماريه قبطيّه كه به هـديـه فـرسـتـاده بـود از بـراى آن حـضـرت او را پـادشـاه اسكندريّه با اَسْتر اشهبى و بعضى از هداياى ديگر.
فـقـيـر گـويـد: آنـچـه مشهور است و مورّخين نوشته اند تزويج امّكلثوم به عثمان بعد از وفات رقيّه است و رُقيّه در سال دوم هجرى در هنگامى كه جنگ بدر بود وفات كرد. و شيخ طـبـرسى و ابن شهر آشوب روايت كرده اند كه اولاد امجاد آن مفخر عِباد از غير خديجه به هم نرسيد مگر ابراهيم كه از ماريه به وجود آمد و مشهور آن است كه براى آن حضرت سه پـسر به وجود آمد: اوّل قاسم و به اين سبب آن حضرت را ابوالقاسم كُنْيَت كردند و او پـيـش از بـعـثـت آن جـناب متولّد شد؛ دوم عبداللّه كه بعد از بعثت متولّد شد او را ملقّب به طـيـّب و طـاهـر گـردانـيـدنـد و هـر دو در طـفـوليـّت در مـكـّه بـه بـهـشـت ارتحال نمودند و بعضى طيّب و طاهر را نام دو پسر ديگر مى دانند غير عبداللّه و بر اين قـول وقـعـى نـگـذاشـتـه انـد؛ سـوم ابراهيم عليه السّلام و روايت شده كه چون رقيّه دختر رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم وفـات يـافـت حـضـرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم او را خطاب نمود كه ملحق شو به گذشتگان شايسته مـا عـثـمان بن مظعون و اصحاب شايسته او و جناب فاطمه عليهاالسّلام بر كنار قبر رقيّه نـشـسـتـه بـود و آب از ديـده اش در قـبـر مـى ريـخـت، حـضـرت رسـول صـلى اللّه عليه و آله و سلّم آب از ديده نور ديده خود پاك مى كرد و در كنار قبر ايـسـتـاده بود و دعا مى كردپس فرمود كه من دانستم ضعف و ناتوانى او را و از حق تعالى خواستم كه او را امان دهد از فشار قبر (3)
ـ (قُرْب الا سناد حِمْيَرى) ص 9، حديث 29
33ـ (بحار الانوار) 6/266.
ميبينيد که يکي از بزرگترين محدثين شيعه بر ازدواج عثمان با 2دختر پيامبر اسلام تاکيد کرده است ومطلبي را نقل کرده وان را رد کرده است ووفات حضرت رقيه را وفات دانسته ودر روايت بحار الانوار 3ـ (بحار الانوار) 6/266. هيچ اشاره اي به شهيد شدن رقيه ندارد
65 | بي طرف | United Kingdom - Gloucestershire | ٢٣:٤٧ - ٠٨ آذر ١٣٩٢ |
سلام ببينيد هدف من از نظر قبلي دفاع از اهل سنت نبود ولي اين بحثها بسيار بي اثر است
الف: اگر جناب عثمان با دختران پيامبر اسلام ازدواج کرده باشد دليل بر حقانيت اهل سنت ميشود ؟جواب: صد درصد خير است چه ربطي دارد پيامبر اسلام قبل از ممنوع شدن ازدواج با غير مسلمين دختر به يک فرد غير مسلمان دادند
ب: ايا اگر جناب عثمان با دختران پيامبر اسلام ازدواج نکرده باشد دليل بر بطلان مذهب اهل سنت ميشود؟ جواب: به هيچ وجه
ج: اگر عثمان قاتل حضرت رقيه بوده چرا قصاص نشده است؟ جواب: خوب ميگوييد شواهد وجود نداشته است خوب وقتي شواهد نبوده واو مجازات نشده عنوان کردن اين موضوع چه سودي دارد؟
ايا اگر عثمان قاتل دختران پيامبر اسلام نباشد مذهب شيعه غلط ميشود؟ جواب : خير است
وقتي علماي بزرگ اهل تشيع مثل يکي از استوانه هاي علمي محدث قمي در کتاب منتهي الامال جلد اول باب اول فصل 8 درگذشت رقيه را وفات ميداند
روايت شده كه چون رقيّه دختر رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم وفـات يـافـت حـضـرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم او را خطاب نمود كه ملحق شو به گذشتگان شايسته مـا عـثـمان بن مظعون و اصحاب شايسته او و جناب فاطمه عليهاالسّلام بر كنار قبر رقيّه نـشـسـتـه بـود و آب از ديـده اش در قـبـر مـى ريـخـت، حـضـرت رسـول صـلى اللّه عليه و آله و سلّم آب از ديده نور ديده خود پاك مى كرد و در كنار قبر ايـسـتـاده بود و دعا مى كردپس فرمود كه من دانستم ضعف و ناتوانى او را و از حق تعالى خواستم كه او را امان دهد از فشار قبر (3
ـ (بحار الانوار) 6/266
ودر اين حديث به شهادت او اشاره نشده است اين بحث چه معني دارد؟
براستي چه سودي در ايجاد جنگ فرقه اي ومذهبي بين پيروان اهل سنت واهل تشيع وجود دارد؟ وچرا شما وسايتان به اين مسائل دامن ميزنيد؟
اميدوارم نيتتان خير باشد اما اين راهش نيست
66 | احسان | Iran - Ahvaz | ١٧:١٦ - ٢٣ آبان ١٣٩٧ |
سلام چرا هیچ وقت نظرات منو نشون نمیدید اخه مگه چی گفتم که هیچ وقت تایید نمیکنید؟تعجب میکنم بخدا.واقعا حقم نیست
 [1] [2]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها