نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
هدایت عام و هدایت خاص خداوند
کد مطلب: 15740 تاریخ انتشار: 23 اسفند 1402 - 15:49 تعداد بازدید: 507
خارج فقه الحکومه » فقه
هدایت عام و هدایت خاص خداوند

(جلسه پنجاه و ششم - 02 11 1402)

 
 
 

 

لينک دانلود
  
 
 
 

(جلسه پنجاه و ششم - 02 11 1402)

موضوع:  هدایت عام و هدایت خاص خداوند

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

سلام علیکم ورحمت الله در خدمت دوستان هستیم

پرسش:

آیا صحیح است که برای اثبات اینکه حضرت جواد (سلام الله علیه) فرزند حضرت رضا (سلام الله علیه) هستند، قیافه شناس آوردند؟

پاسخ:

هیچ مدرکی نیست. ساخته و پرداخته دشمن است. روایات متعدد داریم که امام رضا علیه السلام فرمود مولودی با برکت تر از امام جواد علیه السلام برای شیعیان ما نبوده است.

پرسش:

یکی از اموری که برای مولود مبارک می دانند همین فضیلت هایی است که برای امام رضا (علیه السلام) درست کردند.

پاسخ:

این که می گوید مولودی با برکت تر از امام جواد نبود چند توجیه می تواند داشته باشد یک این که امام رضا (سلام الله علیه) تا آخر عمرشان یعنی چهار - پنج سال قبل از شهادت شان دارای فرزند نبود خیلی از دشمنان خوشحال بودند که درب خانه امامت بسته شد از جمله واقفی ها، فطحی ها، زیدی ها و حکومتی ها وقتی امام جواد آمد در حقیقت یک خط بطلان بر تمام افکار این ها کشید.

نکته دیگر این که امام جواد اولین بار است یک امامی در سن هفت سالگی مسئولیت امامت را می پذیرد. چنین چیزی سابقه نداشت. برای خیلی ها مسئله بود تا حضرت با آن مناظراتی که داشتند بویژه با یحیی ابن اکثم موقعیت علمی حضرت برای همه ثابت شد.

امام فرقی نمی کند یک فرزند شش - هفت ساله باشد یا یک فرد سی، چهل ساله باشد.

پرسش:

ابن تیمیه در رابطه با صلوات می آورد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«لا تصلّ عليّ صلاة البتراء»

چند سطر بعد همین کلام پیامبر اکرم را قبول عمل کند کنار می گذارد مدرک این را بی زحمت بفرمایید خودش این را از پیامبر اکرم می آورد ولی عمل نمی کند.

پاسخ:

آن که هیچ. مهم اینکه در صحیح بخاری و صحیح مسلم از پیغمبر نقل می کند

«سَمِعْتُهَا من النبي صلى الله عليه وسلم فقلت بَلَى فَأَهْدِهَا لي فقال سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَقُلْنَا يا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ الصَّلَاةُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ فإن اللَّهَ قد عَلَّمَنَا كَيْفَ نُسَلِّمُ عَلَيْكُمْ قال قُولُوا اللهم صَلِّ على مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كما صَلَّيْتَ على إبراهيم وَعَلَى آلِ إبراهيم إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اللهم بَارِكْ على مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كما بَارَكْتَ على إبراهيم وَعَلَى آلِ إبراهيم إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1233، ح3190

 ولی اسم پیغمبر را می آورد (صلی الله علیه وسلم) وآله را نمی آورد در همان روایت دو سه جا نام پیغمبر را آورد ولی آله را حذف کرده است! در صحیح بخاری، چاپ عربستان سعودی کیفیت صلوات بر رسول اکرم «سَمِعْتُهَا من النبي صلى الله عليه وسلم»

 پایین ترش هم همین طور در روایتی آورده است که بر نبی مکرم صلوات بفرستد در همین جا وآله را ندارد در همین نیاوردند. در رابطه با صلاة بتراء البته از صواعق المحرقة ابن حجر هیتمی دارد که:

«وقضية استجابة هذا الدعاء أن الله صلى عليهم معه فحينئذ طلب من المؤمنين صلاتهم عليهم معه ويروى (لا تصلوا علي الصلاة البتراء) فقالوا وما الصلاة البتراء قال (تقولون اللهم صل على محمد وتمسكون بل قولوا اللهم صل على محمد وعلى آل محمد)»

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة؛ اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ج2، ص430

بیهقی دارد:

«لو صليت صلاة لا اصلي فيها على محمد ما رأيت أنها تتم»

معرفة السنن والآثار عن الامام أبي عبد الله محمد بن أدريس الشافعي؛ اسم المؤلف: الحافظ الامام أبو بكر أحمد بن الحسين بن علي بن موسى أبو أحمد. البيهقي. الخسروجردي  الوفاة: 10/جمادى الأولى/ 458، دار النشر: دار الكتب العلمية  - لبنان/ بيروت  - بدون، الطبعة: بدون، تحقيق: سيد كسروي حسن، ج2، ص43

دارقطنی دارد:

«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم من صلى صلاة لم يصل فيها علي ولا على أهل بيتي لم تقبل منه»

سنن الدارقطني؛ اسم المؤلف: علي بن عمر أبو الحسن الدارقطني البغدادي الوفاة: 385، دار النشر: دار المعرفة - بيروت - 1386 - 1966، تحقيق: السيد عبد الله هاشم يماني المدني، ج1، ص355

هر کس صلوات بر اهل بیت من نفرستد «لم تُقبل مِنه» سنن دار قطنی، جلد 2، صفحه 171. حالا «علی أزواجه» و ... از چه زمانی وارد صلوات این ها شده است معلوم نیست !

پرسش:

عمر، ابوبکر و عثمان جزء (تَرَكُوكَ قائِماً) بودند یا نبودند؟

پاسخ:

همه بودند جز دوازده نفر که در مسجد ماندند.

پرسش:

در منابع اهل سنت آمده است؟

پاسخ:

بله

پرسش:

اسم همه دوازده نفر آمده است؟

پاسخ:

بعضی هایشان آمده است همه نه، هم در جنگ حنین است دوازده نفر ماندند هم در صلاة جمعه است که دوازده نفر ماندند یا عده کمی ماندند.

 خلیفه دوم وقتی قضیه حدیث استیذان را شنید به آن شخص گفت اگر شاهد نیاوری گردنت را می زنم! رفت شاهد آورد همه شهادت دادند که پیغمبر فرمود وقتی شما دو مرتبه صدا کردید جواب ندادند برگردید. عمر گفت درست می گویید ما مشغول کارهای بازار بودیم! حواس مان نبود!

چون کار ایشان دلالی گاو، شتر و ... بود گفت مشغول کارهای تجاری بودیم نیامدیم از پیغمبر مطالبی بشنویم! ولی شما از پیغمبر شنیدید! خودش اعتراف دارد.

در صحیح بخاری است ابو هریره می گوید به من اعتراض می کنند چرا این همه روایت زیاد از پیغمبر دارید؟ برای این که انصار در بیابان مشغول کشاورزی بودند مهاجرین هم در بازار مشغول خرید و فروش بودند.

ولی من ملازم پیغمبر بودم صراحت دارد که این ها دنبال این که از پیغمبر روایتی بشنوند نبودند.

بحث سر این است که می گوید ما کاری با پیغمبر نداشتیم این که پای حدیث پیغمبر بنشینیم ببینیم پیغمبر چه می فرماید، ما دنبال کار و کاسبی خودمان بودیم کسی نمی گوید کار و کاسبی بد است بله کار و کاسبی که

(رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يخَافُونَ يوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ)

مرداني که نه تجارت و نه معاملهاي آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و اداي زکات غافل نميکند؛ آنها از روزي ميترسند که در آن، دلها و چشمها زير و رو ميشود.

سوره نور (24): آیه 37

در تجارت باشد سر نماز پای خطبه های پیغمبر بنشیند رسول اکرم می خواهد روایتی بگوید شب است بین مغرب و عشاء می خواهد حدیثی بگوید پای صحبت پیغمبر بنشینند این طوری ملازم پیغمبر نبودند.

لذا ببینید مثلاً از ابوبکر، عمر و عثمان شاید در مجموع پنجاه تا روایت نداریم! حساب کنید تا آخر عمر با پیغمبر بودند. به قول اهل سنت ابوبکر جز اولین ها بود که ایمان آورد آیا پنجاه روایت از ابوبکر توانستند نقل کنند؟! همین طور از عمر و عثمان نتوانستند روایتی نقل کنند این ها کاری به این چیزها نداشتند.

پرسش:

بینی و بین الله مبالغه نیست مطالبی که از حضرتعالی یاد می گیریم بالاترین هدیه برای ماست. جناب فاطمه بنت اسد، حضرت امیر مؤمنان را در کعبه به دنیا آوردند سه یا چهار روز از کعبه بیرون نرفتند از نظر غذا و مسائل دیگر چطور بود؟

پاسخ:

وقتی خدای عالم چنین عنایتی می کند دیوار شکافته می شود وارد می شود هر کاری می کنند نمی توانند از در بیت الله الحرام کسی وارد شوند قطعاً خدا این چنین عنایتی کرده است از غذاهای بهشتی و عنایات رحمانی فاطمه بنت اسد برخوردار می شود. در این شک و شبهه ای نیست.

این عبارت در کتاب معتمد اصول فقه از محمد ابن علی ابن طیب است از کتاب های معتبر اهل سنت است از ابوبکر است مسئله ای سوال می کنند نمی تواند جواب بدهد می گوید من می گویم

«أقول فيها برأيي فان يكن صوابا فمن الله وإن يكن خطأ فمني ومن الشيطان والله ورسوله منه بريئان وقال عبد الله وإن يكن خطأ فمني ومن الشيطان والله ورسوله منه بريئان وقال عمر بن الخطاب لكاتبه اكتب هذا ما رآه عمر فان يكن صوابا فمن الله وإن يكن خطأ فمن عمر»

المعتمد في أصول الفقه؛ اسم المؤلف:  محمد بن علي بن الطيب البصري أبو الحسين الوفاة: 436، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1403 ، الطبعة: الأولى ، تحقيق : خليل الميس، ج2، ص381

از این طور مطالب ، خیلی دارند.

 مثلاًدر مسند احمد از عبد الله مسعود همین را دارند نقل می کنند. ابن مسعودی که آن همه سر و صدا و تفسیر و ... داشت وقتی مسئله شرعی سوال می کنند یک ماه دو ماه می رفتند می آمدند جوابش را نداشت بگوید آخر می گوید این که می گویم اگر:

«فَإِنْ أَصَبْت فَمِنْ اللَّهِ وَإِنْ أَخْطَأْت فَمِنِّي وَمِنْ الشَّيْطَانِ وَاَللَّهُ وَرَسُولُهُ منه بَرِيئَانِ»

مجموع نووی، جلد 16، صفحه 373

«اخْتَلَفُوا إلى بن مَسْعُودٍ في ذلك شَهْراً أو قَرِيباً من ذلك فَقَالُوا لاَ بُدَّ من ان تَقُولَ فيها فَإِنْ يَكُ صَوَاباً فَمِنَ اللَّهِ عز وجل وان يَكُنْ خَطَأً فمني وَمِنَ الشَّيْطَانِ وَاللَّهُ عز وجل وَرَسُولُهُ بَرِيئَانِ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج1، ص447 (نرم افزار الجامع الکبیر)

حتی ابن تیمیه می گوید:

«وقال غير واحد من الصحابة»

تعداد زیادی از صحابه می گفتند:

«أقول فيها برأيي فان يكن صوابا فمن الله وان يكن خطأ فمنى ومن الشيطان والله ورسوله بريئان»

كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف:  أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج20، ص24

فتاوای ابن تیمیه، جلد 20، صفحه 24 این را بگذارید در کنار حضرت امیر المؤمنین که رسول اکرم فرمودند:

(أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ)

جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)؛ اسم المؤلف: الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي  الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ، دار النشر:، ج2، ص193

«أنا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا»

المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة: الثانية، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج11، ص65

ابن عباس می گوید تمام علوم صحابه در برابر علم علی بن ابی طالب (سلام الله علیه) مثل قطره ای در برابر دریا است. این ها را می خواهیم چه کار کنیم؟! علوم اسلامی صد درجه است نود درجه اش خاص حضرت علی ابن ابی طالب است ده درجه اش میان همه منتشر شده است که حضرت امیرالمومنین علیه السلام در آن دَه درجه نیز سهیم است.

خود حضرت می فرماید: از من سوال کنید من به راه های آسمان آگاه تر از راه های زمین هستم. از من سوال کنید قبل از این که من را از دست بدهید از من سوال کنید می دانم این آیات در شب نازل شده یا در روز ، در شهر یا روستا نازل شده است، در بیابان یا دریا نازل شده است. چه کسی است چنین ادعایی کرده باشد؟ اصلاً ادعایی کسی نکرده است.

الان اهل بیت علیهم السلام در میان ما مظلوم هستند آن گونه ای که شایسته است در چهل و چند سال آن حقایقی که مربوط به حضرت امیر (سلام الله علیه) است در حوزه های ما به خوبی مطرح نشده است اگر مطرح می شد افرادی که در گوشه و کنار مطالبی مطرح می کنند که قلب حضرت ولی عصر ارواحنا فداه قطعاً از این کارها به درد می آید انجام نمی شد.

اگر یکی از این ها یک مطلب خلافی مطرح کرد چندین نفر در حوزه اعتراض می کردند قطعاً دیگر این آقایان جرأت نمی کردند چنین حرف هایی بزنند.

پرسش:

استاد عزیز به خدا قسم استاد نداشتند. نیست غیر از این کلاس شما بفرمایید

پاسخ:

نظر لطف حضرتعالی است الحمد لله هستند ...

پرسش:

بحث سر این طور کلاس ها است که یک مقدار عقاید ما را بیمه کند

پاسخ:

در درس رجال از سال 71 تا سال 91 داشتیم اسم کلاس ما رجال بود ولی عملاً در قالب کلاس ها بحث شبهات را مطرح می کردیم بحث ولایت را مطرح می کردیم بحث های اخلاقی مطرح می کردیم یعنی بیست، بیست و پنج درصد درس مان بحث های غیر رجالی بود. هشتاد درصد هم رجال بود.

مشکلی که الان در حوزه داریم که بنده دارم لمس می کنم عمده حوزه و کلاس های حوزوی رنگ و بوی فقه و اصولیش خیلی بیشتر از غیر فقه و اصولی است.

 

آغاز بحث...

بحثی را جلسه قبل اشاره کردیم ولی ناتمام ماند در رابطه با آیاتی که مربوط به (یهدی ولا یهدی) است اول فرمایش حاج آقای مکارم را عرض کنم نکته ظریفی دارد البته معمولاً در تفسیر ارادت خاصی به المیزان دارم.

مسئله تفسیری ایشان یک عنایت ولایی که دارد گاهی آدم احساس می کند بعضی از کلمات، کلمات حوزوی نیست فوق حوزوی است که آورده است.

 کتاب تفسیر نمونه را هم همیشه به عموم مردم و غیر طلبه ها توصیه می کنیم که از آن غفلت نکنند.

یعنی تنها کتاب تفسیری که به زبان کوچه و بازار نوشته شده است برای عموم، فهمش خیلی راحت تر از دیگر تفاسیر است. در رابطه با آیه مورد نظر ما:

(وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيهِ الضَّلَالَةُ)

و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت؛

سوره نحل (16): آیه 36

نکته ای دارد عین عبارت را بنده می خوانم بعد تحلیلی هم در پایان داریم.

 "گرچه باز در این آیه پیروان مکتب جبر، سر و صدا بلند کردند این هم دلیل دیگری بر مکتب ما ولی کراراً گفته ایم اگر آیات هدایت و ضلالت را در کنار هم بچینیم هیچ گونه ابهامی در آن ها نیست."

 این نکته ظریفی است در تمام مسائل اگر بخواهیم یک آیه را ملاک قرار بدهیم و آیات دیگر را صرف نظر کنیم همه بساط ما به هم می ریزد.

(قُلْ لَا يعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يشْعُرُونَ أَيانَ يبْعَثُونَ)

بگو: «کساني که در آسمانها و زمين هستند غيب نميدانند جز خدا، و نميدانند کي برانگيخته ميشوند!»

سوره نمل (27): آیه 65

پس بنابراین کسی علم غیب نمی داند، و در کنارش در آیه 26 سوره جن می گوید:

(عَالِمُ الْغَيبِ فَلَا يظْهِرُ عَلَى غَيبِهِ أَحَدًا*إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ)

داناي غيب اوست و هيچ کس را بر اسرار غيبش آگاه نميسازد،مگر رسولاني که آنان را برگزيده

سوره جن (72): آیه 26-27

یا در آیة الکرسی دارد:

(وَلَا يحِيطُونَ بِشَيءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ)

و کسي از علم او آگاه نميگردد؛ جز به مقداري که او بخواهد.

سوره بقره (2): آیه 255

یا قضیه حضرت عیسی:

(وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيوتِكُمْ)

و از آنچه ميخوريد، و در خانههاي خود ذخيره ميکنيد، به شما خبر ميدهم.

سوره آل عمران (3): آیه 49

وقتی آیاتی مثل (قُلْ لَا يعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيبَ إِلَّا اللَّهُ) در کنار این ها قرار می گیرد، ما می فهمیم علم غیب استقلالی برای خدا است، غیر از خدا هیچ کسی استقلالا علم غیب ندارد، ولی خدای عالم علم غیبش را به بندگانش اظهار می کند

(ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيبِ نُوحِيهِ إِلَيكَ)

اين از خبرهاي غيب است که به تو وحي ميفرستيم!

سوره یوسف (12): آیه 102

این واژه در چند جای قرآن تکرار شده است (ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيبِ نُوحِيهِ إِلَيكَ) یا مثلا در رابطه با قبض روح:

(وَهُوَ الَّذِي يحْيي وَيمِيتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ)

و او کسي است که زنده ميکند و ميميراند؛ و رفت و آمد شب و روز از آن اوست؛ آيا انديشه نميکنيد؟!

سوره مؤمنون (23): آیه آی 80

یا مثلا:

(اللَّهُ يتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا)

خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض ميکند

سوره زمر (39): آیه 49

خدا همه را قبض روح می کند، و از آن طرف:

(قُلْ يتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ)

بگو: «فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را ميگيرد؛ سپس شما را بسوي پروردگارتان بازميگردانند.»

سوره سجده (32): آیه 11

قابض ارواح استقلالا خدا است، ولی خدای عالم اذن می دهد عده ای مثل حضرت عزرائیل و غیره به اذن الله قبض روح کنند

(إِنَّ إِلَينَا إِيابَهُمْ، ثُمَّ إِنَّ عَلَينَا حِسَابَهُمْ)

به يقين بازگشت (همه) آنان به سوی ماست، و مسلما حسابشان (نيز) با ماست!

سوره غاشیه (88): آیات 25 و 26)

در زیارت جامعه کبیره آمده است

«وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُم‏»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص612، زِيَارَةٌ جَامِعَةٌ لِجَمِيعِ الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام)، ح 3213

امام (رضوان الله تعالی علیه) روی این خیلی تأکید دارد، می گوید این عبارت جامعه کبیره یک معارف خیلی عمیقی را مطرح کرده است که احتیاج به یک دقت دارد. لذا اگر کلا آیات قرآن در کنار هم قرار نگیرد ما با مشکل مواجه می شویم؛ یعنی سر از ضلالت در می آوریم و یکی از بدبختی های وهابیت هم همین است که یک آیه را می گیرند و آیات دیگر را رها می کنند، و با آن آیه مسلمان ها تکفیر می کنند.

 ایشان هم می گوید اگر این ها را کنار هم بچینیم مسئله کاملا روشن است چرا که بسیاری از آیات قرآن می گوید هدایت و ضلالت الهی به دنبال شایستگی ها یا ناشایستگی هایی است که در انسان ها بر اثر اعمال شان پیدا می شود. البته این فرمایش ایشان در رابطه با هدایت و ضلالت ثانوی است، نه هدایت و ضلالت ابتدایی.

 خدای عالم می فرماید:

(إِنَّا هَدَينَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا)

ما راه را به او نشان داديم، خواه شاکر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس!

سوره انسان (76): آیه 3

برای عموم مردم و عموم خلایق خدای عالم این هدایت عامه را دارد. بعد از هدایت عامه یک هدایت و ضلالت خاصه ای است، خداوند ظالمان، مسرفان، دروغگویان و مانند آن ها را طبق صریح آیات قرآن هدایت نمی کند ولی بالعکس آن هایی که در راه خدا جهاد و تلاش و کوشش می کنند، آن هایی که دعوت پیامبران را می پذیرند همه را مشمول الطاف خود قرار داده و در مسیر پر فراز و نشیب تکامل و سیر الی الله هدایت شان می کند.

 ولی گروه اول را به حال خود وا می گذارد تا نتیجه اعمال شان دامان آن ها را بگیرد و در بیراهه ها سرگردان شوند، در این جا عزیزان دقت داشته باشند این که ایشان می فرماید به حال خود واگذار می کند یک دفعه این است که واگذار می کند، خدا آن هدایت خاصه را شامل حال این ها نمی کند، این یک بحثی است که ما در (وَلَا الضَّالِّينَ)، می گوییم آن کسانی که به حال خودشان واگذار شدند، وقتی به حال خودش واگذار شد بر اساس هوای نفس:

(أَرَأَيتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيهِ وَكِيلًا)

آيا ديدي کسي را که هواي نفسش را معبود خود برگزيده است؟! آيا تو ميتواني او را هدايت کني (يا به دفاع از او برخيزي)؟!

سوره فرقان (25): آیه 43

همین طور به طرف جهنم می بردز

اما یک دفعه به حال خود واگذار نمی کند بلکه هدایتشان نمی کند و یا گمراهشان می کند.

(فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ)

هنگامي که آنها از حق منحرف شدند، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت؛ و خدا فاسقان را هدايت نميکند!

سوره صف (61):آیه 5

این خیلی فرق می کند مثلا (ان الله یضلّ الفاسقین یا ظالمین) خود کلمه یضلّ غیر از واگذار کردن به خودش است، واگذار کردن یک بحثی است، و از آن جا که خاصیت اعمال اعم از نیک و بد از ناحیه خدا است، نتایج آن ها را می توان به خدا نسبت داد.

 این جا به نظر من احتیاج بود که یک مقدار توضیح بیشتری داده بشود، خاصیت اعمال اعم از نیک و بد از ناحیه خدا است، ما غذا می خوریم، غذا طبیعتش سیر کردن است، آب می خوریم، خاصیت آب سیراب کردن است، ولی آیا غذا و آب، این سیر کردن و سیراب کردن را استقلالی دارند یا خدا در این دو قرار داده است؟ اگر خدا این سیر شدن را در غذا از یک بنده ای بگیرد، دیگر سیر نمی شود. مثل معاویه که رسول اکرم فرمودند:

«لَا أَشْبَعَ الله بَطْنَهُ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 4، ص 2010، ح2604

معاویه بعد از آن می گفت من هرچه می خورم خسته می شوم ولی سیر نمی شوم. یعنی همین غذایی که همه می خورند و سیر می شوند خدا در معاویه این خاصیت را از آن برداشته است.

 لذا ما دارو می خوریم معمولا می گوییم دارو ما را شفا داده است نه، خدا در این دارو یک خاصیتی قرار داده است که موجب بهبودی است، ولی خدا می تواند خاصیت این دارو را از بین ببرد، و چه بسا یک دارویی را دکتر به هوای این که این مریض خوب می شود می دهد، ولی به عکس این دارو حالش را بدتر هم می کند.

 پس معلوم می شود این طوری نیست که این خواصی که در اشیاء است، استقلالی از خود آن ها باشد. همینطور خاصیت اعمال از نیک و بد . ما کار خوب انجام می دهیم، نتیجه کار خوب به ما می رسد، کار بد می کنیم، ولی این که کار خوب انجام می دهیم و نتیجه اش به ما می رسد، خدا این نتیجه را در آن قرار داده است، اگر کار بد می کنیم و نتیجه اش به ما می رسد، خدای عالم در این کار بد این خاصیت را قرار داده است.

 لذا امام (رضوان الله تعالی علیه) روی این خیلی تکیه دارد، توحید از باب تفعیل است، تفعیل کثرت را به وحدت آوردن است، ما وقتی می بینیم این بلندگو با این خاصیت و ماهیت یک وجودی دارد، این کامپیوتر یک وجودی دارد، این میز یک وجودی دارد، این کیبورد یک وجودی دارد، ولی همه این ها یک چیز مشترکی دارند، اصل وجود و هستی، در هستی همه یک چیز هستند، یعنی اگر از این هستیش را بگیرند دیگر نیست، هستی این کامپیوتر ازش گرفته بشود دیگر نیست، ولذا این هستی از الله است.

(وَهُوَ مَعَكُمْ أَينَ مَا كُنْتُمْ)

و هر جا باشيد او با شما است

سوره حدید (57): آیه 4

) فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ(

و به هر سو رو کنيد، خدا آنجاست!

سوره بقره (2): آیه 115

به این کامپیوتر (تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ( دست تان (تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ( اگر ما این کثرت را به وحدت بر گردانیم، یعنی همه اشیائی که ما داریم می بینیم، همه یک ماهیتی دارد، یک شکل ظاهری دارد، یک وجود دارد، یک هستی دارد، این وجود شان و هستی شان همه یکی است. وجود کامپیوتر با وجود میکروفون، وجود من، و جود این فرش و وجود در و دیوار فقط در شدت و ضعف است، ولی در اصل وجود همه یکی هستند، این وجود از چه کسی است؟ از خدای عالم است، تأثیراتی که هست

(اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيءٍ)

خدا خالق همه چيز است.

سوره رعد (13): آیه 16

مرحوم علامه طباطبایی می گوید:

«کلما یطلق علیه شی ء فالله خالقه»

تفسیر قرطبی هم در چند جا این عبارت را آورده است

«کلما یطلق علیه شی ء فالله خالقه»

ولی این فالله خالقه را باید طوری معنا کنیم که سر از جبر در نیاورد، فالله خالقه، الان من حرف درست می زنم یا حرف ناسزا بگویم، هر دو با حول قوه الهی است، ولی خدای عالم در این که (اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيءٍ) به عنوان آخرین مرحله، یعنی صد تا علل دست به دست هم داده است که من حرف بزنم، سلامتی من، قوه ناطقه و تکلم من، تمام این ها از خدا است، آن آخر سر به عنوان یکی از علت های ضعیف تحقق این شیء، اختیار من است، اگر اختیار من به این علل متعدد تعلق نگیرد حرف زدن محقق نمی شود، ولی این اختیار را هم خدا به من داده است، و می تواند همین اختیار را هم در بعضی جاها که صلاح می داند از من سلب کند، یعنی خدای عالم: (يدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ) نیست.

(يدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ)

دست خدا (با زنجير) بسته است.

سوره مائده (5): آیه 64

حتی در آن اختیاری هم که به من داده است، اراده می کند آن اختیار از من سلب می شود، یک دفعه نظام احسن اقتضا می کند در این مقطع که من با اراده ام جلو نروم، درست است که من در این خسارت می بینم ولی خدای عالم در جای دیگر جبران می کند. بعد ایشان می گوید نه آنگونه که فخر رازی و امثال او از طرفداران مکتب جبر گفته اند که خداوند نخست به وسیله انبیاء دعوت می کند و بعد خودش ایمان و کفر را جبرا در افراد بدون هیچ دلیلی می آفریند، در برابر قائلین قائل به کسب، و عجب این که هیچ سوال و پرسشی از خدا در این زمینه نمی توان کرد

(لَا يسْأَلُ عَمَّا يفْعَلُ وَهُمْ يسْأَلُونَ)

هيچ کس نميتواند بر کار او خرده بگيرد؛ ولي در کارهاي آنها، جاي سؤال و ايراد است!

سوره انبیاء (21): آیه 23

بعد ایشان در رابطه با مسئله هدایت می گوید بیشترین سهم مربوط به مقدمات است که خدا آفریده است، عقل داده است، فطرت را برای توحید بسیج کرده است، پیامبران را فرستاده است، آیات تشریعی و تکوینی را ارائه نموده است، تنها یک تصمیم گیری آزادانه از ناحیه بندگان کافی است که آن ها را به سر منزل مقصود برساند.

 این نکته ظریفی است، ولی در مسئله ضلالت تمام سهم را بندگان گمراه دارند، زیرا بر ضد مسیر حوادث تکوین و تشریع حرکت می کنند، فطرت الهی را زیر پا می گذارند، قوانین او را نادیده می گیرند، قوانین تشریعی و تکوینی را پشت سر قرار می دهند، چشم و گوش شان را بر دعوت انبیاء می بندند. خلاصه با توسل به این همه تخریب و تحریف در وادی ضلالت گام می نهند، آیا همه این امور از ناحیه خودشان نیست؟

در این جا ما خدمت این بزرگواران عرض می کنیم؛ این که می فرمایید همه این ها از ناحیه خودشان است.

(إِنَّ اللَّهَ يضِلُّ مَنْ يشَاءُ)

خداوند هر کس را بخواهد گمراه می کند.

سوره رعد (13): آیه 27

این یضلّ جایش کجا است؟ آیا این ها به استقلال این ها را انجام می دهند؟ آیات را پشت سر می گذارند، چشم و گوش شان را بر دعوت انبیاء می بندند

(خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ)

خدا بر دلها و گوشهاي آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهايشان پردهاي افکنده شده؛ و عذاب بزرگي در انتظار آنهاست.

سوره بقره (2): آیه 7

این ها کجا رفت؟ این عرض ما است، ولی یک مقداری باید دقت کنیم این هایی که دارند قدم هایی را بر مسیر نادرست و ضلالت برمی دارند (فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ).

پرسش:

...آیاتی که در هدایت و مشیت الهی آمده است قبلش بحث اختیار انسان است، جز این کار دیگری کردند؟

پاسخ:

من این آیات را دسته بندی کردم. آیات یهدی چند جا به صورت مطلق آمده است.

(يَهْدي مَنْ يَشاء)

خدا هر کس را بخواهد، به راه راست هدايت ميکند.

سوره بقره (2): آیه 142

پرسش:

قبلش چه؟

پاسخ:

قبلش هم هیچ چیزی ندارد.

(فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يهْدِي مَنْ يشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ)

خداوند ، آنهايي را که ايمان آورده بودند، به حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبري نمود. (اما افراد بيايمان، همچنان در گمراهي و اختلاف، باقي ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدايت ميکند.

سوره بقره (2): آیه 213

(لَيسَ عَلَيكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يهْدِي مَنْ يشَاءُ)

هدايت آنها (بهطور اجبار،) بر تو نيست؛ (بنابر اين، ترک انفاق به غير مسلمانان، براي اجبار به اسلام، صحيح نيست؛) ولي خداوند، هر که را بخواهد (و شايسته بداند)، هدايت ميکند.

سوره بقره (2): آیه 272

هشت - نه تا آیه است، که در این ها (يهْدِي مَنْ يشَاءُ) به صورت مطلق آمده است، ولی از این طرف می آید این مطلق ها مقید می شود.

(يهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ)

خداوند به برکت آن، کساني را که از خشنودي او پيروي کنند، به راههاي سلامت، هدايت ميکند

سوره مائده (5): آیه 16

آن جا مطلق بود، این جا قید زد، (يهْدِي مَنْ يشَاءُ) این طوری نیست که هر کس هر کس را بدون حساب هدایت کند. نه، اینطور نیست. (يهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ) با آن انتخابی که خدا به او داده است، با آن حق اختیاری که خدا به او داده است (و او از رضایت خدا تبعیت می کند، هدایت می کند.) یا این که:

(إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يهْدِي لِلَّتِي هِي أَقْوَمُ)

اين قرآن، به راهي که استوارترين راههاست، هدايت ميکند

سوره اسراء (17): آیه 9

حالا این که این (هِي أَقْوَمُ) را در تفسیر المیزان دارد:

«والأقوم افعل تفضيل والأصل في الباب القيام ضد القعود الذي هو أحد أحوال الانسان وأوضاعه»

الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج13، ص47

یعنی (لِلَّتِي هِي أَقْوَمُ) آن کسانی که قیام کردند برای هدایت، قیام کردند به طرف خدای عالم، حرکت کردند برای خدای عالم، خدا این ها را هدایت می کند.

(إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يهْدِي مَنْ يشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ)

تو نميتواني کسي را که دوست داري هدايت کني؛ ولي خداوند هر کس را بخواهد هدايت ميکند؛ و او به هدايت يافتگان آگاهتر است!

سوره قصص (28): آیه 56

آن هایی که به فکر هدایت هستند، آن هایی که دنبال هدایت هستند، تلاش برای هدایت می کنند.

(تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يهْدِي بِهِ مَنْ يشَاءُ وَمَنْ يضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ)

آياتي مکرر دارد (با تکراري شوقانگيز) که از شنيدن آياتش لرزه بر اندام کساني که از پروردگارشان ميترسند ميافتد؛ سپس برون و درونشان نرم و متوجه ذکر خدا ميشود؛ اين هدايت الهي است که هر کس را بخواهد با آن راهنمايي ميکند؛ و هر کس را خداوند گمراه سازد، راهنمايي براي او نخواهد بود!

سوره زمر (39): آیه 23

این ها کاملا روشن است، و همچنین در رابطه با حضرت اسحاق. آیات لا یهدی هم همین طور است، چند تا آیه داریم که لا یهدی به صورت مطلق است

(فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ)

مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدايت نميکند.

سوره بقره (2): آیه 258

حدود هفده - هجده آیه در قرآن داریم که (لَا يهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ) است، چند نمونه را آوردم در این جا، (لَا يهْدِي الْقَوْمَ الکافرین) هشت - نه تا آیه داریم، چند تا آیه هم داریم (وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين‏)، یکی دو تا هم نیست، حالا من بعضی ها را آورده ام.

(وَأَنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي كَيدَ الْخَائِنِينَ)

و خداوند مکر خائنان را هدايت نميکند!

سوره یوسف (12): آیه 52

(فَإِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي مَنْ يضِلُّ)

چراکه خداوند کسي را که گمراه ساخت، هدايت نميکند.

سوره نحل (16): آیه 37

کسی که خودش دنبال ضلالت است، خدا هم این چنین فردی را هدایت نمی کند.

)إِنْ تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي مَنْ يضِلُّ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ)

هر قدر بر هدايت آنها حريص باشي، (سودي ندارد؛ چرا) که خداوند کسي را که گمراه ساخت، هدايت نميکند؛ و آنها ياوراني نخواهند داشت!) إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ(

سوره نحل (16): آیه 37

(إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ)

خداوند آن کس را که دروغگو و کفرانکننده است هرگز هدايت نميکند!

سوره زمر (39): آیه 3

(لَا يهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ)

خداوند کسي را که اسرافکار و بسيار دروغگوست هدايت نميکند.

سوره غافر (40): آیه 28

تمام لا یهدی ها و همچنین یضل هایی که در قرآن آمده است قبلا یک زمینه ای بوده است، این زمینه باعث شده است که خدا این ها را عقاب کرده است و کیفر داده است، خود یضل، لا یهدی یک نوع کیفر خدای عالم است، در اثر اعمال بدی است که بنده انجام داده است.

پرسش:

یعنی می فرمایید خدا مستقیم در هدایت و ضلالت افراد دخالت دارد؟

پاسخ:

دیروز هم عرض کردم ما یک هدایت عمومی داریم ) إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا(، در هدایت عمومی یک عده هدایت الهی را می گیرند، به سمت الله می روند

(وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِينَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ)

و آنها که در راه ما (با خلوص نيت) جهاد کنند، قطعا به راههاي خود، هدايتشان خواهيم کرد؛ و خداوند با نيکوکاران است.

سوره عنکبوت (29): آیه 69

یک سری از این هدایت الهی رویگردان می شوند، هدایت الهی و دعوت پیامبران را قبول نمی کنند، دنبال فسق و اسراف و کفر و کذاب بودن هستند، این ها وقتی آمدند از این اختیار که خدا به این ها داده است،  سوء استفاده کردند، با این سوء اختیار مستحق کیفر خدا هستند. یعنی در این عالم اسباب و مسببات، یک میلیون اسباب است، از این یک میلیون، یک سر سوزن در اختیار من بنده قرار داده است، من بنده می آیم از این یک ذره اختیارم سوء استفاده می کنم، سوء استفاده کردم مستحق کیفر خدا هستم.

 کیفر خدا یک دفعه عذاب است، یک دفعه بیماری است، یک دفعه اتفاقات بد است، یک دفعه هم گمراهی است، یعنی در حقیقت گمراهی در ردیف کیفر های الهی برای بندگان است، نه این که ما بیاییم بگوییم )إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاء) چنین و چنان است، نه کیفر های الهی متعدد است که یکی هم اضلال است. تفسیر نمونه، جلد 11، صفحه 222.

 والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته

 

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :