ادامه مناظره (...)
سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده
ايشان اشاره كردند كه يكي از ادله شان براي صلاحيت آقاي ابوبكر براي خلافت، قضيه نماز خواندن ايشان است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ايشان را به عنوان امام جماعت فرستادند به مسجد. ما سوال مي كنيم چطور شد وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفت:
ائتوني بقلم و كتف.
يا:
هلم أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي.
جناب عمر برگشت گفت:
إن الرجل ليهجر.
يا:
قد غلبه الوجع.
صحيح البخاري، ج1، ص37 و ج4، ص31 و ج5، ص137 و ج7، ص9 و ج8، ص161 ـ صحيح مسلم، ج5، ص75
و اختلافات شديدي هم در آنجا شد و إبن عباس در صحيح مسلم و صحيح بخاري مي گويد كه هر وقت اين قضيه يادش مي آمد، مي گفت:
الرزية كل الرزية ما حال الرجل بين رسول الله و كتابته.
صحيح بخاري، ج5، ص138 و ج7، ص9 ـ صحيح مسلم، ج5، ص76
چطور وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي خواست وصيت نامه بنويسد، گفتند:
إن الرجل ليهجر.
اما وقتي خواست ابوبكر را به مسجد بفرستد، آنجا مي گويند:
إن الرجل لا يهجر.
جواب آقاي ملازاده
در مورد حديث ولايت، ايشان مثل اين كه خبر ندارند اين حديث، نه اين كه در صحاح اهل سنت نيست، بلكه مردم و ائمه اسلام در تصيحيحش اختلاف كرده اند. بخاري كه مهمترين كتاب حديثي را دارد و ابراهيم فردي و ...، در اين حديث طعنه زده اند و آن را ضعيف دانسته اند. احمد بن حنبل آن را صحيح دانسته است و ابن حزم كه يكي از ائمه بزرگ اسلام است، مي گويد اين حديث از طريق ثقات ثابت نشده است. اين نه اين كه متواتر نيست، بلكه در بين علماء، چنان مورد اختلاف است كه برخي از علماء آن را بطور كلي رد مي كنند و حتي اكثراً آن را حسن مي دانند، نه صحيح.
از اين كه بگذريم اين اتهامي كه شما هميشه به حضرت عمر (رضي الله عنه) مي زنيد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را منع كرد از نوشتن، اين يك تدليس بزرگي است و اين سخن را عمر نگفت و برخي از نو اسلام ها بودند كه در آنجا نشسته بودند و اتفاقا اين سخن در روز پنجشنبه گفته شد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز دوشنبه فوت كرد و اگر اين سخن اجتهادي نمي بود و وحي الهي مي بود، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در وحي الهي تقصير نمي كرد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي داند كه مردم غير از ابوبكر صديق، كس ديگري را انتخاب نمي كردند و اتفاقا اين مورد درباره ابوبكر بوده، نه ديگران. ولي با تبليغات شما اينها بلند شدند و إلا آن حديث تائيد مي كند كه:
يأبي الله و المومنون الا ابابكر.
المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص477 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص181
اين حديث را در تكمله همين سخن مي گويد كه براي من قلم و قرطاسي بياوريد. مردم غير از او را انتخاب نمي كنند و خود به خود تركش كرد و اين دليل است بر اين كه اين وحي إلهي نيست و اجتهاد شخصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و اجتهاد فضيلت است و رذيلت نيست. وقتي امت مي تواند اجتهاد بكند، هر فضيلتي كه در امت باشد، بيشترش در پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. اين تحصيل حاصل است وقتي به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كس ديگري را پيشنهاد كردند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نفرستاد.
شما كه معتقديد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از او، حضرت علي (عليه السلام) را انتخاب كرده است، به قلم و كاغذ چه ربطي و نيازي دارد؟ خود حضرت علي (عليه السلام) هرگز به اين موضوع استناد نكرد و نگفت من براي خلافتم از غدير خم استفاده مي كنم. آن آيه هم در صلح حديبيه نازل شده است و شما وصلش كرديد به حجة الوداع.
خود حضرت علي (عليه السلام) از همه اين شبهات و تشبّثاتي كه الآن براي خلافت و امامت او مي كنند، هرگز به اينها استناد نكرد. جز با روايات مجعول، حضرت علي (عليه السلام) با بقيه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، همدل و همگام بود. از آنها همان تعريفي را مي كرد كه قرآن از آنها تعريف مي كرده است.
يكي از عشره مبشره خودش است و:
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (توبه/100)
مهاجرين و انصار را خداوند وعده جنت داده است.
شما آمديد اينها را تكفير مي كنيد براي اين كه او را بلند كنيد. اين كار، نه علمي است و نه اسلامي.
سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني
سوال من اين است كه حضرت علي (عليه السلام) هرگز ادعاي خلافت بر خود نكرد و حتي عقل هم منكر اين است. وقتي در سقيفه بني ساعده اين همه آراء مطرح مي شود، صحابه و دست پروردگان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، چه مصلحتي در آن است كه بيايند و خلافت حضرت علي (عليه السلام) را پنهان كنند؟ مگر ابوبكر سپاه و اطلاعات و مال داشت كه به آنها رشوه بدهد تا او را انتخاب كنند؟ چه مصلحتي بر دست پروردگان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است؟ آيا اين اتهامي بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست كه در تربيت شاگردانش شكست خورده است كه آمدند نصّي را كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي شان گذاشته است، پنهان كردند و كس ديگري را خليفه كردند؟ آيا اين خودش دليل بر ضعف و شكست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست؟
جواب استاد حسيني قزويني
در رابطه با اين كه ايشان مي فرمايد حضرت علي (عليه السلام) در رابطه با خلافت خودش سخني نگفته است، اگر ايشان مراجعه كنند به كتاب الإمامة و السياسة إبن قتيبه دينوري تحقيق آقاي شيري، جلد 1، صفحه 30 و در تحقيق آقاي زيني، صفحه 19، مي بيند كه وقتي آقاي ابوبكر قنفذ را فرستاد به سراغ آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، گفت:
فقال أبوبكر لقنفد و هو مولي له: إذهب فادع لي عليا، قال: فذهب إلي علي، فقال له: ما حاجتك؟ فقال: يدعوك خليفة رسول الله، فقال علي: لسريع ما كذبتم علي رسول الله.
حضرت علي (عليه السلام) فرمود:
چقدر زود بر رسول الله دروغ بستيد و كسي را كه خليفه نيست، خليفه رسول الله قرار داديد؟!
در همين صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است كه وقتي آقاي ابوبكر بعد از 6 ماه آمد پيش اميرالمومنين (عليه السلام)، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:
إستبددت علينا.
تو در حق ما استبداد كردي.
صحيح بخاري، ج5، ص83 ـ صحيح مسلم، ج5، ص154
من نمي دانم ايشان كلمه استبداد را چطور مي خواهند معنا كنند؟
يا وقتي مي گويد:
كاذبا آثما غادرا خائنا.
صحيح مسلم، ج5، ص152، كتاب الجهاد، باب حكم الفئ
اين را هم حتما مي خواهند ضعيف بدانند؟!
در نهج البلاغه محمد عبده، جلد 1، صفحه 30، خطبه 2، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:
لا يقاس بآل محمد من هذه الأمه أحد ... و لهم خصائص حق الولاية و فيهم الوصية و الوراثة.
حق خلافت و وراثت در آل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.
شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص138
وقتي هم خلافت به اميرالمومنين (عليه السلام) بر مي گردد، مي گويد:
الآن إذ رجع الحق إلي أهله و نقل إلي منتقله.
الآن حق به حق دار رسيد و آنچه كه به زور به جاي ديگر برده بودند، الآن به ما رسيد.
شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص139
يا اين تعبير اميرالمومنين (عليه السلام):
فوالله! ما زلت مدفوعا عن حقي، مستأثرا علي منذ قبض الله نبيه صلي الله عليه حتي يوم الناس هذا.
قسم به خدا، از روزي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، در حق من ظلم و جفا كردند.
شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص223
يا:
فوالله! ما كان يلقي في روعي و لا يخطر علي بالي أن العرب تعدل هذا الأمر بعد محمد عن أهل بيته و لا أنهم منحوه عني من بعده.
باور نمي كردم كه مردم بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين چنين بكنند.
شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج6، ص95
مضافا به اين كه آقاي ملازاده از اصحاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه اين همه سر و صدا ايجاد كردند و از اينها يك قداستي فرا تر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درست كرده اند و حتي آقايان مي گويند در مقام اختلاف بين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و آقاي عمر، حضرت جبرئيل مي آمد و آيه مي آورد:
تائيداً لعمر و تضعيفاً لرسول الله.
سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده
ايشان اصرار داشت بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) احاديثي درباره اين قضيه نسبت به آقاي ابوبكر مطرح كردند و با نماز خواندن ابوبكر به جاي ايشان و يا با:
يأبي الله و المومنون إلا أبابكر.
نشان مي دهد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ابوبكر را معين كرده است؛ حال آنكه عبارت جناب عمر در صحيح بخاري و صحيح مسلم بر خلاف اين است:
وقتي از او سوال مي كنند:
قيل لعمر: ألا تستخلف؟ قال: إن إستخلف فقد إستخلف من هو خير مني أبو بكر و إن أترك فقد ترك من هو خير مني رسول الله صلي الله عليه و سلم.
صحيح بخاري، ج8، ص126 ـ صحيح مسلم، ج6، ص4
همچنين نووي كه از علماي بزرگ اهل سنت است، مي گويد:
ما هيچ روايتي در خلافت ابوبكر نداريم.
إبن كثير و ايجي هم همين تعبير را دارند. لطفا درباره اين توضيح دهد.
جواب آقاي ملازاده
كتابي كه ايشان از إبن قتيبه دينوري نقل مي كند، كتابي است منسوب به ايشان و علماء در نسبتش به او شك دارند و آدم اگر از كتاب صحيح عدول كند و به اين كتاب رجوع كند، اين دليل بي دليلي است.
حضرت علي (عليه السلام) دوبار بيعت كردند: هم بعد از وفات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و هم قبل از او.
سوالي كه ايشان كردند راجع به خلافت ابوبكر، خلافت ابوبكر انتخابي است، نه تعييني. من نگفتم كه تعييني است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) او را به عنوان كانديد مشخص مي كند و اجتهاد مي كند كه بهترين فرد است. بعد هم مي بيند كه مردم غير از او را انتخاب نمي كنند. اين خيلي واضح است. وقتي شما به اين روايت استناد مي كنيد كه:
هلم أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي.
اين روايت را اگر شما قبول داريد، دليل است بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از اين وصيت نكرده است. پس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از اين حضرت علي (عليه السلام) را به خلافت تعيين نكرده است.
آيا همين توطئه كافي نيست كه بياييم بعد از 1400 سال باز هم بگرديم ببينيم كه چه كسي خليفه بوده است؟ اين توطئه مسلمانان را چنان متفرق كرد تا بعد از 1400 سال نتوانيم از اين دايره بيرون بياييم. الان در دنيا، كسي كه بگويد كلينتون و بوش يا ... كانديد بوده اند، مردم مي خندند به او. اين همه خون در تاريخ اسلام ريخته شده است، اين همه اختلاف و تفرقه، همه بخاطر امام بوده است:
تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ
سوره بقره/آيه134
آنها امتي بودند و رفتند، اعمال شان را از من و شما سوال نمي كنند. اما چون شما امامت را از نبوت مي دانيد، چون جاي توحيد را گرفته و حتي بر توحيدتان هم تاثير گذاشته است؛ ولايت را گذاشته ايد جاي شهادت بر توحيد. تا حدي كه ادعا مي كنيد هر كس بر ولايت ايمان نداشته باشد، مومن نيست. شما همه مسلمانان جهان را مومن نمي دانيد. مال و جان شان را حلال مي دانيد. اندكي فكر و انديشه كنيد، خود حضرت علي (عليه السلام) چنين نبود. اين رواياتي را كه شما از حضرت علي (عليه السلام) نقل مي كنيد، كاملا نادرست است و همه رواياتي است كه از كتب خودتان است و مسلمانان ديگر قبول ندارند. حضرت علي (عليه السلام) با بقيه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دوست بود.
وقتي از حضرت علي (عليه السلام) سوال كردند كه چرا وصيت نمي كني؟ گفت: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرد تا من هم وصيت كنم. من هم صبر مي كنم همان طور كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صبر كرد.
حضرت عايشه كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر سر سينه او فوت كرد، مي گويد:
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرده است.
خود حضرت علي (عليه السلام) مي گويد:
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرده است.
اين نشان مي دهد كه خلافت را مشخص نكرده است.
إبن عباس مي رود در مورد خلافت از او سوال كند. حضرت علي (عليه السلام) مي گويد: نه، اگر الآن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين خلافت را به ما ندهد، ديگر مردم تا ابد ما را محروم خواهند كرد.
شما سوال مرا جواب نداديد و بيرون پريديد و انتظار نبود.
اين همه رأي در سقيفه و شوراي بني ساعده و شوراي مسلمين مطرح شد. صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چه مصلحتي دارند كه ابوبكر را خليفه بكنند و حضرت علي (عليه السلام) را كنار بزنند؟ چرا دين خودشان را بخاطر ابوبكر بفروشند؟ چطور قرآن مي آيد اين صحابه را تعريف و تمجيد مي كند و وعده بهشت مي دهد؟ اينها دليل شكست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است؟ هر كدام از اين سوال ها به اندازه يك كوه است و شما اينها را جواب نمي دهيد و مي رويد دنبال روايات. ما با روايات هرگز به نتيجه نمي رسيم. دين و قرآن را روايت زده نكنيم؛ حداقل بحث عقلي بكنيم. چطور شد كه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه معجزه دوم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از قرآن هستند، همه اين روايات را فراموش كردند و خود حضرت علي (عليه السلام) هم فراموش كرد و آمدند دشمني تراشيدند؟
لذا بيرون بياييم از دايره اي كه دشمنان دين بر من و شما تراشيده اند و 1400 سال ما و شما را به جان هم انداخته اند و آنچه در عراق و جاي ديگر رخ مي دهد، نتايج اين توطئه هاي شوم است. نگذاريم دشمنان ما به خاطر اين روايات از ما سوء استفاده كنند. حداقل اختلاف را بيشتر از اين نكنيم؛ دو دستگي و فتنه و درگيري مسلمانان را بيشتر از اين نكنيم.
تاريخ را نگاه كنيد كه عثماني و صفويه را به جان هم انداختند و هر دو را انداختند كنار و الآن هم همين كار را مي كنند. تا كي من و شما در زندان روايات باشيم؟ تا كي من و شما در زندان 1400 قبل باشيم؟ بيايم صريح قرآن را بفهميم كه از امامت در او خبري نيست. صريح قرآن از احكام بزرگ و كوچك حرف مي زند؛ ولي مسائل بزرگ را كه شما از نبوت بالاتر مي دانيد را حرف نمي زند.
سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني
سوال من اين است كه ولايتي كه شما از آن حرف مي زنيد، يك اعتقاد سرّي بود و خود كتب شما هم بر همين دلالت مي كند و مي گويد:
ولايت يك سرّي بود كه به حضرت جبرئيل داده شد و حضرت جبرئيل به حضرت محمد (صل الله عليه و آله و سلم) و حضرت محمد (صل الله عليه و آله و سلم) به حضرت علي (عليه السلام) داد و حضرت علي (عليه السلام) هر كس را كه خواست به او داد. بعد أبو جعفر مي گويد: اين سرّ را پخش نكنيد.
در زمان صحابه، چرا اين عهد ظاهر نشد و چرا توطئه گران بعد از آن زمان بر ضد اسلام اين را مطرح كردند؟ اين دليل بر اين است كه حضرت علي (عليه السلام) از ولايت خبري نداشت و اين روايات بعدا تراشيده شد. اين روايات را عبدالله بن سبأ بعدا عمومي كرد. چرا اينها علني كردند؟ چرا وقتي مسلمانان در نيرو و قوت خود هستند، حضرت ابوبكر و عمر و عثمان و علي ، هيچ كدام از امامت و ولايت حرفي نزدند؟
سوال من اين است كه چرا خود حضرت علي (عليه السلام) ولايتش را زميني مي دانست و در مقابل مردم علنا از زميني استناد مي كند نه آسماني و مي گويد منشأ ولايت من مردم هستند نه خداوند؟
جواب استاد حسيني قزويني
اين كه ايشان فرمودند كتاب إبن قتيبه دينوري منسوب به ايشان نيست، حداقل مراجعه بكنند به كتاب الأعلام آقاي زركلي، معجم المطبوعات، معجم المؤلفين و ... همه اين كتاب را منسوب به إبن قتيبه دينوري مي دانند؛ حتي خود ذهبي كه از او به امام الجرح و التعديل تعبير مي كنند.
اما در رابطه با اين كه ايشان فرمودند شما ولايت را بالاتر از توحيد قرار مي دهيد، اين يك افتراء است بر شيعه كه در طول تاريخ و حتي زمان إبن تيميه مطرح بوده است تا الآن كه اين آقايان مطرح مي كنند. ولي ما معتقديم و روايات صحيح داريم كه وقتي آيه:
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ و َأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا
سوره مائده/آيه3
نازل شد، يعني با ولاي حضرت علي (عليه السلام) اسلام كامل شد و بدون ولاي حضرت علي (عليه السلام)، اسلام، لا اسلام است. همانطوري كه خود أخطب الخواطب، خوارزمي صراحت دارد در المناقب خود و از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي كند:
يا علي! لو أن عبدا عبد الله مثل ما دام نوح في قومه، و كان له مثل جبل أحد ذهبا فأنفقه في سبيل الله و مد عمره حتي حج الف عام علي قدميه، ثم قتل بين الصفا و المروة مظلوما، ثم لم يوالك يا علي لم يشم رائحة الجنة و لم يدخلها.
يا علي! اگر فردي تمام شبانه روز را نماز بخواند و عبادت كند و هزار سال عمر داشته باشد و هر سال به حج برود و به اندازه كوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا صدقه بدهد و بين ركن و مقام كشته شود، اما اگر ولايت تو را نداشته باشد، بوي بهشت را استشمام نمي كند.
المناقب للخوارزمي، ص68 ـ مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج3، ص2
اين چيزي نيست كه مربوط به شيعه باشد.
وقتي حديث ثقلين را كه من گمان نمي كنم جز آدم متعصب منكر آن شود، مي گويد:
إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي أهل بيتي، إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي.
صحيح مسلم، ج7، ص123 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص109 و 110 و 148 ـ مسند احمد، ج3، ص14 ـ تفسير إبن كثير، ج4، ص123 ـ سنن الدارمي، ج2، ص432 ـ فضائل الصحابة، ص15 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج10، ص114 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص163 السنن الكبري للنسائي، ج5، ص45 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج3، ص374 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص104 ـ أضواء علي السنة المحمدية لأبو رية، ص404 ـ تفسير الرازي، ج8، ص173 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص194 ـ الطبقات الكبري لإبن سعد، ج2، ص194
ديگر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چيزي براي كسي باقي نگذاشته است. اين مسئله كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز پنجشنبه گفت:
هلم اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي
با توجه به اين كه بعضي از قضايا بوده و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خبر داشتند و در روايت صحيح داريم و آقاي حاكم نيشابوري مي گويد روايت صحيح است:
إن الأمه ستغدر بك بعدي يا علي.
بعد از من، اين امت در حق تو خيانت مي كنند.
المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص140 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص137 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص297 ـ الكامل لإبن عدي، ج6، ص216 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص447
يا:
ضغائن في صدور قوم لا يبدونها لك إلا بعدي.
يا علي! كينه هايي در درون سينه هاي مردم مي بينم كه اين كينه ها بعد از من منصه ظهور خواهد رسيد.
مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص118 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص427 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص61 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج4، ص107 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص322 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج23، ص240 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج3، ص355
و اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
اصحاب من بعد از من مرتد خواهند شد.
اي كاش! فرصتي باشد تا درباره صحابه صحبتي شود. آيا آيات قرآن فقط صحابه را مدح كرده؟ يا نه، آياتي هم در مذمت صحابه هم هست؟ ما مصداق اين آيه نباشيم:
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ... وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا
سوره نساء/آيه150
اين كه قرآن در مورد صحابه مي گويد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَي مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ
سوره حجرات/آيه6
و امثال اين، براي همين قرآن است. براي تورات و انجيل كه نيست.
آنچه كه خيلي مهم است، حديث حوض است كه وقتي به براء بن عاذب مي گويند:
طوبي لك، صحبت النبي صلي الله عليه و سلم و بايعته تحت الشجرة، فقال: يا ابن أخي! انك لا تدري ما أحدثنا بعده.
خوشا به حال تان كه همراه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بوديد و ... . براء مي گويد: برادرزاده ام! نمي داني كه ما چه بدعت هايي بعد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نهاديم.
صحيح بخاري، ج5، ص66 ـ عمدة القاري عيني، ج17، ص222 ـ مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ص433
همچنين همين تعبير را أم المومنين عايشه مي گويد:
عن قيس بن أبي حازم، قال: قالت عائشة رضي الله عنها و كان تحدث نفسها أن تدفن في بيتها مع رسول الله صلي الله عليه و آله و أبي بكر، فقالت: إني أحدثت بعد رسول الله صلي الله عليه و سلم حدثا، أدفنوني مع أزواجه، فدفنت بالبقيع.
هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين و لم يخرجاه.
از او مي پرسند: آيا مي خواهيد شما را در كنار قبر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) دفن كنيم؟ مي گويد: خير، من را در بقيع، كنار ديگر همسران پيامبر (صلي الله عليه و سلم) دفن كنيد؛ چون من بعد از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بدعت هايي نهادم.
المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج4، ص6 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج2، ص193
همچنين رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در صحيح بخاري و صحيح مسلم مي گويد:
صحابه مرا در قيامت به سمت جهنم مي برند و از آنها سوال مي كنم كه به كجا مي بريد؟ مي گويند: به سمت آتش. سوال مي كنم: جرمشان چيست؟ مي گويند:
إنك لا علم لك بما أحدثوا بعدك، إنهم ارتدوا علي أدبارهم القهقري.
... آنها بعد از تو مرتد شدند و به زمان دوران جاهليت شان برگشتند.
سپس خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در صحيح بخاري مي گويد:
فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.
از اين صحابه من، جز تعداد اندكي از آتش جهنم نجات پيدا نمي كنند.
صحيح بخاري، ج7، ص208
ما چشم مان را خوب باز كنيم، اين آيه قرآن است كه مي گويد:
أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُمْ
سوره آل عمران/آيه144
و نبايد يك چشمي به قرآن نگاه كنيم.
* * * * * * *
* * * * * * *
* * * * * * *
پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- بهتر است جهت دانستن امار شيعه شدن اهل سنت ، نگاهي به مقدمه كتبي كه در عربستان به دست شيعيان داده و شيعه را بزرگترين خطر براي اسلام و اهل سنت معرفي كردهاست بكنيد تا خود حقيقت امر را بفهميد !
2- اين سايت ، محل بسيار مناسبي است براي كساني كه ميخواهند ادله اهل سنت را بدانند !
3- بحث آيه تطهير با ذكر سخن علماي اهل سنت در تاييد سخن شيعه ، در نظرات قبلي شما پاسخ داده شده است .
4- تنها نظراتي كه در ان اهانت يا مطالب سياسي باشد ، و يا مطالبي كه به صورت تكراري توسط يك شخص مطرح شده است ، علني نميشود !
5- در مورد همايش مهاباد نيز بهتر است بدانيد كه :
الف) روي سخنان جناب دكتر قزويني (همانطور كه در جملات ايشان در سخنراني آمده است) با وهابيتي است كه با بمبگذاري ، و وارد كردن سلاح به ايران ، سبب نا امني ميشوند !
ب) بسياري از مولويان اهل سنت حاضر در جلسه بعد از جلسه از جناب دكتر قزويني تقدير به عمل اوردند !
بهتر است يكبار ديگر خبرهاي مربوط به جلسه را كه مربوط به چند ماه پيش است ! ملاحظه نماييد!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات