بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه مطالب این برنامه
وقتی آبروی نداشته عقیل بی عقل بر باد می رود!
فرزند «کالکراب» مرتب دارد مطرح میکند که اگر فلانی مرد است بیاید به ما جواب بدهد که در کجا امیرالمؤمنین به غدیر استدلال کرده است. اگر شما مرد بودی ما شما را صد بار دعوت به مناظره کردیم و در آخر گفتید ما از عکس فلانی هم میترسیم.
آنان با هر کلیپی که پخش میکنند بی عقلی خودشان را اثبات میکند. ما آمدیم از «فضائل الصحابه» آقای «احمد بن حنبل» نقل کردیم ایشان گفته که چرا پاورقی را نیاوردند، زمانی که میخواهد پاورقی را بخواند میبیند خراب کرده است و سریع پاورقی را حذف میکند!!
آقای «طبرانی» متوفای 360 در «معجم کبیر» روایت کرده است که امیرالمؤمنین فرمود:
«وَاللَّهِ إنی لأَخُوهُ وَ وَلِیهُ و بن عَمِّهِ وَ وَارِثُهُ» به خدا قسم که من برادر و جانشین و پسر عمو و وارث پیغمبر هستم. المعجم الکبیر؛ دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 1، ص 107، ح 176
آیا کلمه «ولی»، به معنای خلافت و رهبری مسلمین است!؟
مسلم نیشابوری نقل کرده است:
« فلما تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ قال أبو بَكْرٍ أنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ » وقتی پیغمبر از دنیا رفت، ابوبکر گفت من جانشین پیغمبر هستم. صحیح مسلم؛ ج 3، ص 1378، ح 1757؛ دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی،
در خود «مستدرک» اثر «حاکم نیشابوری» جلد 3 صفحه 110، یا «سلسلة الأحادیث الصحیحة» جلد 5 صفحه 222 پیغمبر أکرم میفرماید: «علیٌ منی و أنا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی» علی از من است و من از علی هستم و او ولی تمام مؤمنین بعد از من است.
در صفحه 882 وارد شده است: «فلما تُوُفِّی رسول اللَّهِ قال أبو بَکرٍ أنا وَلِی رسول اللَّهِ» بعد از اینکه رسول الله از دنیا رفتند ابوبکر گفت من ولی رسول الله هستم.
خلیفه دوم میگوید: «ثُمَّ تُوُفِّی أبو بَکرٍ وأنا وَلِی رسول اللَّهِ وَوَلِی أبی بَکرٍ» بعد از اینکه ابوبکر از دنیا رفت، من گفتم من ولی رسول الله و ولی ابوبکر هستم. صحیح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757؛ دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی،
«فانی قد ولیت علیکم ولست بخیرکم» من ولی و رهبر شما شدم، در حالی که بهترین شما نیستم. البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف - بیروت، ج 5، ص 248
«جامع الأصول» آقای «جزری أبوالسعادات» که در سال 606 بوده است، از قول آقای ابوبکر میگوید: «وکتَبَ إِلی أُمرَاءِ الأجنَادِ: وَلَّیتُ علیکم عمرَ» به تمام فرماندهان جنگها نوشت: من عمر را بر شما ولی کردم
«إِنِّی مُستَخلِفُک علی أصحابِ رسولِ الله یا عمرُ» ای عمر! من تو را خلیفه اصحاب رسول خدا قرار دادم. معجم جامع الأصول فی أحادیث الرسول، اسم المؤلف: المبارک بن محمد ابن الأثیر الجزری، دار النشر:، ج 4، ص 109، ح 2080
عثمان داشت وصیت نامه مینوشت گفت: «استخلفت علیکم عمر بن الخطاب» من عمر بن خطاب را خلیفه شما قرار دادم.
ایشان سپس در اینجا میگوید: «إنی ولیت أمرکم خیرکم فی نفسی» من کسی را که بهترین فرد در نزد من بوده است را ولی امر شما قرار دادم.
«فکلکم ورم أنفه من ذلک یرید أن یکون الأمر له دونه» و همه دوست داشتید که به جای عمر، من شما را انتخاب کنم تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، ج 2، ص 353
کتاب «الموسوعة الفقهیة» وزارت اوقاف کویت است؛ در جلد ششم آخرین لحظه حیات خلیفه دوم است. میگوید: « وَاحْتَجُّوا بِقَوْل عُمَرَ: لَوْ كَانَ سَالِمٌ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ حَيًّا لَوَلَّيْتُهُ » آنها به کلام عمر احتجاج کردند که گفته بود اگر سالم زنده بود، او را خلیفه معین می کردم. الموسوعة الفقهية الكويتية؛ ج6، ص 219، صادر عن: وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية – الكويت، الطبعة: (من 1404 - 1427 هـ)
کلمه «ولی» در این موارد به چه معناست؟ آیا به معنای این است که من بعد از ابوبکر سرپرست ابوبکر بودم؟ دوست اینها بودم و دیگران دشمن بودند؟ یا به معنای «حاکم»، «خلیفه»، «امام» و «جانشین» است!؟
تفصیل مطالب این برنامه
مجری:
چون خالق مهربان ما الله است
آغاز سخن همیشه بسم الله است
بسم الله الرحمن الرحیم
با نام و یاد خداوند عزیز و بخشنده و مهربان کلام را آغاز میکنیم که نامش بهترین نامها و یادش آرامش جانها و دلهاست. سلام به روی ماه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی ولایت» و برنامه زنده «حبل المتین». هرکجا که هستید بهترینها را برایتان آرزومندیم؛ انشاءالله زیر سایه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) زندگی سرشار از نور و معنویت داشته باشید.
خدای عزیز را شاکریم که باز به ما توفیق داد و خدمت شما آمدیم و در خانههای شما مهمان شدیم و در مقابل دیدگان مهربانتان قرار گرفتیم تا یک بار دیگر از ولایت مولا امیر مؤمنان علی (علیه السلام) دفاع کنیم. اگر شما هم میخواهید ما را همراهی و همیاری بفرمایید این راههای ارتباطی است که آقای کیا کارگردان عزیزمان زحمت کشیدند و برای ما زیرنویس کردند.
30001203 که راه پیامکی است و همچنین شماره واتس آپ و تلگرام شبکه جهانی ولایت هم در اختیار شما هست. خیلی راحت و آسان هرکجا که هستید میتوانید این ارتباط را برقرار کنید و هرچه که دل تنگتان میخواهد میتوانید بگویید و اگر سؤالی هم داشته باشید با افتخار پاسخگو هستیم.
سلام و درود محضر استاد بزرگوار حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. بنده هم خدمت همه بینندگان عزیز، گرامی و دوست داشتنی که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند و ما را در اوایل این سال 1395 سال فاطمی، مهمان کانون گرم و باصفای خانواده خودشان قرار دادند خالصانهترین سلامم را با آرزوی موفقیت بیش از پیش تقدیم میکنم.
خدا را به آبروی صدیقه طاهره سوگند میدهم فرج مولایمان را نزدیک نموده و ما را از یاران خاص آن بزرگوار قرار بدهد، تمام اعمال و کردار ظاهری و باطنی ما را مرضی خودش و مرضی ولیش قرار بدهد، همه ما و شما گرامیان را حاجتروا نموده و گرفتاریها و دغدغههای فکری ما را برطرف سازد، دعاهای همه ما را به اجابت برساند انشاءالله.
مجری:
استاد خیلی ممنون و سپاسگذارم از حضور شما؛ یکی از شبهاتی که همواره این شبکههای وهابی صهیونیستی مطرح میکنند این است که وجود مقدس آقا امیر مؤمنان علی (علیه السلام) هرگز بر امامت خودشان استدلال نفرمودند و یا میگویند اگر حدیث غدیر دلالت بر امامت علی (علیه السلام) میکرد خب چرا یک بار هم حضرت به آن استدلال نکردند؟
البته ما چند ماه قبل هم در خصوص این موضوع صحبت کردیم منتها مناسبتهای متفاوتی پیش آمد و این بحث ما نیمه تمام ماند و ما تصمیم گرفتیم که انشاءالله با این موضوع خدمت شما باشیم و حتماً دوستان خوب بیننده هم بهرهمند شوند. استاد سؤال اول من این است که آیا خود حضرت علی (علیه السلام) در زمان حضرت رسول از امامت و ولایت خودشان آیا سخنی فرمودند یا خیر؟
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد الله و الصلوة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله الی یوم لقاء الله افوض امری الی اللهان الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر.
همانطوری که عزیزم جناب آقای اسماعیلی اشاره کردند در این شبکههایی که بلندگوی صهیونیستهاست، بلندگوی شیطان است. بلکه شیطان از اینها قرض میگیرد، اینها مرتب اصرار دارند که اگر واقعاً امیرالمؤمنین از طرف نبی مکرم به امر الله تبارک و تعالی منصوب بر امامت و خلافت است چرا خودشان یک بار خودشان را به عنوان خلیفه معرفی نکردند و نگفتند من خلیفه پیغمبر هستم، ولی امر مسلمین هستم، امام بر حق هستم.
وقتی آبروی نداشته عقیل بی عقل بر باد می رود!
فرزند «کالکراب» مرتب دارد مطرح میکند که اگر فلانی مرد است بیاید به ما جواب بدهد که در کجا امیرالمؤمنین به غدیر استدلال کرده است. مرد تنها یک دانه در کره زمین هست و آن هم از «کالکراب» با آن مشخصاتی که به قول پدر مولوی «کالکراب» بیان کردند و گمان نمیکنم دیگر غیر از ایشان مردی وجود داشته باشد. اگر شما مرد بودی ما شما را صد بار دعوت به مناظره کردیم و در آخر گفتید ما از عکس فلانی هم میترسیم.
این مردانی شماست و شما راست میگویید؛ ما همین الان هم باز داریم میگوییم بیایید شبکه به شبکه برای مناظره حرفتان را بزنید و ما هم حرفمان را میزنیم و مردم قضاوت کنند و ما هم هیچ قضاوتی نمیکنیم. ما تقریباً دو سه ماه قبل این بحث را انجام دادیم و دیدیم که این بنا به فرمایش دانشمند جهان معاصر آقای «عقیل بی عقل» شروع کرد کلیپی از ما پخش کرد.
آنان با هر کلیپی که پخش میکنند بی عقلی خودشان را اثبات میکند. ما آمدیم از «فضائل الصحابه» آقای «احمد بن حنبل» نقل کردیم ایشان گفته که چرا پاورقی را نیاوردند، زمانی که میخواهد پاورقی را بخواند میبیند خراب کرده است و سریع پاورقی را حذف میکند. خب اینقدر عقل خود را به کار بیندازید و قبلاً این پاورقی را مطالعه کنید یا اصلاً خودتان تصویر این پارقی را نشان بدهید و ببینید چطوری است که یک مرتبه روی آنتن آبرویتان نرود.
فرمایش جناب دانشمند جهان معاصر درست است و خوب ایشان تشخیص دادند؛ عزیزان دقت کنند این کتاب «فضائل الصحابه» آقای «احمد بن حنبل» جلد دوم با تحقیق «محمد عباس» ما عمدتاً گفتیم در «فضائل الصحابه» این آمده است و حرفی از پاورقی نزدیم. ایشان در اینجا نقل میکند و میگوید:
«ان علیا کان یقول فی حیاة رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) والله انی لأخوه وولیه و ابن عمه و وارثه»
امیرالمؤمنین همواره در زمان نبی مکرم استمرار داشتند و می گفتند به خدا قسم من برادر پیغمبر و ولی بعد از پیغمبر و پسرعموی او و وارث او هستم.
«ومن أحق به منی»
شایستهتر از من به پیغمبر چه کسی است؟
فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج 2، ص 652، ح 1110
ما این را آوردیم و اصلاً اشارهای به پاورقی نداشتیم؛ حالا که ایشان آمد به پاورقی اشاره کرد و البته ایشان میگوید «هذا حدیث منکر». امیدواریم که انشاءالله این آقا با همان بی عقلیاش و حیف از آن چند سالی که ایشان رفته در دانشگاه «محمد بن سعود» درس خوانده است و حیف از آن بودجهای که برای ایشان گذاشتند. من برای این شخص دلم نمیسوزد بلکه دلم برای آن بودجههایی میسوزد که این آقا آنجا رفته و به قول خودش فارغ التحصیل دانشگاه «محمد بن سعود» شهر «ریاض» است.
ایشان میگوید حدیث منکر است؛ عزیزان در هرکجای دنیا که بحث ما را میبینند خوب دقت کنند. او میگوید:
«و العهدة فیه علی عمر بن طلحة القناد»
تمام مشکلات این روایت به عهده آقای «عمر بن طلحه قناد» است.
سپس میگوید:
«فإنه صدوق»
او آدم راستگوئی است
هنگامی که به اینجا رسید دید خراب کرده است و سپس میگوید:
«صدوق لکن رمی بالرفض وثقه ابن سعد»
راستگو هست ولی متهم به شیعه بودن است. و ابن سعد او را در طبقات توثیق کرده است.
آقای «ابن حبان» توثیق کرده است، آقای «متین» توثیق کرده است، آقای «ابن معین ابو حاتم» گفتند صدوق است اما «ابو داوود» گفته از «رافضه» است. سپس ایشان پشت سر عثمان حرف زده بود و حاکم دنبال او کرد و ایشان فرار کرد. آقای «ساجی» هم گفته که ایشان در رابطه با عثمان متهم است و مطالب مناکیری هم دارد.
«ذهبی» هم گفته است «صدوق» انشاءالله! خوب این آقایی که گفته است ایشان منکر است به خاطر «عمر به طلحه» خودش هم میگوید: آقای «سعد» و «ابن حبان» و «متین» و «ابن معین» و «ابوهاتم» و حتی «ذهبی» همه توثیق کردند و این چطور چیزی است که اصلاً صدر و ذیل این آقای محشی معلوم نیست چیست. این حدیث منکر است به جهت اینکه آقای «عمر بن طلحه قناد» این روایت را آورده است.
اگر این مورد وثوق است 6 یا 7 نفر از بزرگان آن را توثیق کردهاند دیگر منکر چه معنا دارد؛ الا اینکه بگوییم این آقا هم قلبش شهادت داده است بر اینکه این منکر است همانند «ذهبی» که در آن حدیث:
«عدوك يا علي عدوي، و عدوي عدو الله»
میگوید:
«یشهد القلب أنه باطل»
ميزان الاعتدال في نقد الرجال؛ ج 1، ص 82، ح 294؛ دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت – 1995، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود
این دیگر کاملاً روشن و واضح است؛ ایشان اگر به دنبال جواب است کاش روایت را تا آخر میخواند و پیش میآمد اما همین که به اینجا رسید سریع حرفش را قطع کرد و بساط را تمام کرد. اینجا عمدتاً روی «عمر بن طلحه قناد» دست گذاشتند. «عمر بن طلحه قناد» که این از «اسباط»، او از «سماک» و او از «عکرمه» که البته آقای «البانی» در جایی میگوید: روایت «سماک» از «عکرمه» ضعیف است که ما کاری با آنان نداریم.
عزیزان ببینند این روایت را آقای «طبرانی» متوفای 360 در «معجم کبیر» جلد 1 صفحه 107 نقل کرده است. عزیزان دقت کنند همان عبارت است. «عمر بن حماد بن طلحه قناد» از «اسباط»، «سماک»، «عکرمه» و «ابن عباس» روایت کرده است:
«وَاللَّهِ إنی لأَخُوهُ وَ وَلِیهُ و بن عَمِّهِ وَ وَارِثُهُ»
به خدا قسم که من برادر و جانشین و پسر عمو و وارث پیغمبر هستم.
المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 1، ص 107، ح 176
عین همان عبارت است. عزیزان این سند را داشته باشند؛ من یک نکتهای را برای عزیزان که دارند برنامه را میبینند بگویم. گاهی اوقات در کتابها آقایان مغرض هستند. زمانی که به روایات فضایل و امامت امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) میرسند اشکال میکنند. افرادی هم که ناآگاه هستند میپرسند که این اشکالات چیست.
گاهی اوقات متن هرکجا میرود اشکال میکنند؛ خب اشکال باید مربوط به سند باشد. هنگامی که راویان ثقه بودند دیگر معنا ندارد بیایند بگویند این روایت ضعیف است الا اینکه بیایند اشکال دلالی کنند.
اگر اشکال دلالی کردند آنجا ما باید جواب دلالی بدهیم. اما زمانی که اشکال سندی میکنند ما باید ببینیم که این سند در جاهای دیگر هم آمده یا نیامده است. برای مثال «ذهبی» زمانی که «شریک بن عبدالله» حدیث «أنا مدینة العلم» را نقل میکند رد میکند؛ اما سه چهار سطر بعد در فضیلت ابوبکر است که اصلاً هیچ حرفی نمیزند. خب مشخص است که این با غرض ورزی نگاه میکند؛ اگر واقعاً «شریک بن عبدالله» فضایل امیرالمؤمنین را نقل کند ضعیف است، فضایل خلیفه اول و خلیفه دوم را نقل کند هم ضعیف است. اصلاً راوی ضعیف است!
روایتی را «طبرانی» نقل کرده است، در اینجا «مستدرک» نوشته «حاکم نیشابوری» جلد سوم است. در صفحه 126 شبیه همین روایت را با همین سند آورده است و هیچ حرفی نزده است. بعضی از آقایان میگویند: سکوت آقای «ذهبی» دلیل بر وثاقت است که ما اصلاً با این هم کار نداریم. آقای «ذهبی» در پاورقی هیچ حاشیهای ندارند و ساکت هست؛ با اینکه «ذهبی» در بسیاری از موارد گفته است: «و الله موضوعٌ» یا «و الله منکرٌ» اما ایشان ساکت است و هیچ حرفی نزده است؛ برفرض که اصلاً این آقایان آوردند و هیچ اظهارنظری هم نکردند.
آقای «حاکم نیشابوری» در جای دیگر این سند را نقل میکند و جالب هم این است که بعد از اینکه این سند «مستدرک» جلد چهارم «دار المعرفة» را نقل میکند همین «عمر بن طلحه قناد» است که از «اسباط»، «سماک» و «عکرمه» نقل شده است. سند همان سند است؛ ایشان میگوید «هذا حدیثٌ صحیح الإسناد»!
جناب آقای «حاکم نیشابوری» اگر واقعاً این سند اشکال دارد و شما ساکت شدید و به نظر شما این سند اشکال دارد چرا اینجا «صحیح الإسناد» گفته است ولی آنجا «صحیح الإسناد» نمیگوید. حالا پاورقی را ببینید؛ این نظر آقای «ذهبی» است که اینجا هم میگوید صحیح است. چطور آنجا همین سند آمد و همین راوی است و هیچ حرفی نزدید و اصلاً سکوت کردید و از کنارش کریمانه گذشتید اما همان سند در جای دیگر میآید بلافاصله میگویید صحیح است؟
خوب دقت کنید؛ آقای «ألبانی» همین سند را در جاهای دیگر نقل میکند و جالب این است که عزیزان ملاحظه کنند ببینند آقای «ألبانی» چه میگوید. کتاب «سلسلة الأحادیث الصحیحة» جلد سوم احادیث آن از 1001 تا 1500 موجود است. در صفحه 413 همین «عمر بن طلحه قناد»، «أسباط»، «سماک» و «ابن عباس» آورده شده است. ایشان میگوید:
«صحیح الاسناد وافقه الذهبی قلت هو علی شرط مسلم»
سند این روایت صحیح است و ذهبی هم موافقت کرده است. به نظر من این روایت شرط صحت مسلم را داراست.
سلسلة الأحاديث الصحيحة وشيء من فقهها وفوائدها؛ ج3، ص 413، ح 1426؛ الناشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، الرياض، الطبعة: الأولى، (لمكتبة المعارف)، عام النشر: 1415 هـ - 1995 م
آقای بی عقل! اگر دنبال تصحیح سند میگردید این سند حاکم میگوید صحیح است، «ذهبی» میگوید صحیح است، آقای «البانی» که دیگر لیدر شماست هم میگوید صحیح است. باز آقای «البانی» در کتاب «سنن أبی داود» که متعلق به «بیت الأفکار دولیة عربستان سعودی» در یک جلد است ایشان در آنجا همین سند را مطرح میکند:
«حدثنا عَمْرُو بن طَلْحَةَ ثنا أَسْبَاطٌ عن سِمَاک عن عِکرِمَةَ عن بن عَبَّاسٍ»
سنن أبی داود، اسم المؤلف: سلیمان بن الأشعث أبو داود السجستانی الأزدی، دار النشر: دار الفکر --، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ج 4، ص 363، ح 5247
سپس ایشان در اینجا گفته است که سند هیچ اشکالی ندارد. پس این سند در جاهای دیگر آمد و آن را تصحیح کردند؛ آقای «هیثمی» در جلد اول «مجمع الزوائد» با تحقیق «محمد عبدالقادر أحمد عطا» در صفحه 128 همین سند با این متن آورده است:
«وعن ابن عباس أن علیا کان یقول فی حیاة رسول الله إن الله عز وجل یقول والله إنی لأخوه وولیه وابن عمه ووارثه فمن أحق به منی رواه الطبرانی ورجاله رجال الصحیح»
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 9، ص 134
آقا اگر به دنبال ضعف و بررسی سند هستید من گمانم در دانشگاه «محمد بن سعود» چند ترم یا چند واحدی باید در رابطه با بحثهای رجالی گذرانده باشید؛ گرچه شاگرد ناخلفی بودید و گفتید ما متواتر ضعیف داریم!! و از این حرفها میزنید اما حداقل کتابهای درسی که در آنجا در اختیار شما قرار دادند یک دوره بخوانید.
ما در آن حدی نیستیم که برای شما کلاس بگذاریم اما حاضریم آقای شریفی یا شاگردان ایشان را به امارات بفرستیم تا مهمان شما باشند و چند جلسه برای شما تدریس علم رجال کنند تا حداقل اولیات و بدیهیات رجال را یاد بگیرید و دیگر اینطور بیگدار به آب نزنید و به آبروی نداشته خودتان چوب حراج نزنید. شما اول باید آبرویی درست کنید بعد به آن چوب حراج بزنید؛ خیلی عجیب است.
مجری:
استاد زمانی که دستشان کوتاه به هر صورت الان شما بحث سند را کاملاً باز کردید. یعنی اگر بیننده «شبکه جهانی ولایت» هستند که قطعاً هم هستند یا به هر صورت ضبط میکنند و بعداً میبینند باید دیگر از خجالت بمیرند. بعد از آنکه آن کلیپ را پخش کردند و فرمایشات شما را گوش دادند و به آنجا رسیدند و آن افتضاحات رسیدند بعداً گفتند که اصلاً کلمه «ولی» به معنای خلافت نیست. اینجا چه باید گفت؟
آیا کلمه «ولی»، به معنای خلافت است!؟
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
خیلی جالب است؛ من این تکه را اتفاقی دیدم. کلیپی که این آقا از من پخش میکند من گفتم ولی به هر معنایی که در کتاب «صحیح مسلم» جلد 3 صفحه 1378 از زبان خلیفه دوم کلمه ولی به هر معنایی که آمده است که میگوید:
« فلما تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ قال أبو بَكْرٍ أنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ »
وقتی پیغمبر از دنیا رفت، ابوبکر گفت من جانشین پیغمبر هستم.
صحیح مسلم؛ ج 3، ص 1378، ح 1757؛ دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی،
در اینجا هم همان معناست؛ جالب است این را پخش میکند بعد میگوید «ولی» کجا به معنای خلیفه آمده است؟! دوستان عزیز ببینید سؤال قشنگی فرمودید؛ این را خوب دقت کنید مخصوصاً بزرگوارانی که در خارج از کشور با وهابیت سروکار دارند خب ما کلمه «ولی» نسبت به حضرت امیر که در خود «مستدرک» اثر «حاکم نیشابوری» جلد 3 صفحه 110، یا «سلسلة الأحادیث الصحیحة» جلد 5 صفحه 222 پیغمبر أکرم میفرماید:
«علیٌ منی و أنا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی»
علی از من است و من از علی هستم و او ولی تمام مؤمنین بعد از من است.
یا در جلد 3 صفحه 133 میفرماید:
«علی ولی کل مؤمن و مؤمنة من بعدی»
علی بعد از من ولی هر مؤمن و مؤمنه ای می باشد.
خب این دیگر واضح و روشن است زیرا هم «حاکم» آن را تصحیح میکند، هم «ذهبی» آن را تصحیح میکند و هم «ألبانی» آن را تصحیح میکند. کلمه «ولی» ما زیاد داریم؛ من یک مرتبه بیش از 80 کتاب اهل سنت آوردم که با حدود 30 الی 40 تعبیر کلمه «ولی» از زبان پیغمبر در حق امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است.
دوستان این کتاب «صحیح مسلم» چاپ «دارالفکر للتباعة و النشر» است و حدیثهایی که از «صحیح مسلم» حفظ کردم از این کتاب است؛ الان ما نزدیک 10 الی 12 تصاویر کتابها داریم که هر جلد کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» را یک رقم شمارهگذاری کردند. عزیزان همان 4468 است که عرض کردم؛ این کتاب چاپ اول سال 1424 که حدود 12 سال قبل است و روایت شماره 4468 که حتی بچهها هم در منزل این شماره را حفظ هستند. حدیث 4468 که البته «صحیح مسلم» که در «مکتبة اهلبیت» است جلد 5 صفحه 152 است.
در صفحه 882 وارد شده است:
«فلما تُوُفِّی رسول اللَّهِ قال أبو بَکرٍ أنا وَلِی رسول اللَّهِ»
بعد از اینکه رسول الله از دنیا رفتند ابوبکر گفت من ولی رسول الله هستم.
عزیزان به این آقای بی عقل زنگ بزنید و بپرسید که در اینجا «ولی» به چه معناست. اینجا که ابوبکر گفته است من ولی پیغمبر هستم به معنای این است که پیغمبر فرزند من است و من ولی او هستم؟ من دوست پیغمبر هستم؟ من ناصر پیغمبر هستم؟ یا به معنای این است که «أنا خلیفة رسول الله»؟ یک بچه هم این را میفهمد. جالب است خلیفه دوم میگوید:
«ثُمَّ تُوُفِّی أبو بَکرٍ وأنا وَلِی رسول اللَّهِ وَوَلِی أبی بَکرٍ»
بعد از اینکه ابوبکر از دنیا رفت، من گفتم من ولی رسول الله و ولی ابوبکر هستم.
صحیح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757؛ دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی،
این به چه معناست؟ آیا به معنای این است که من بعد از ابوبکر سرپرست ابوبکر بودم؟ دوست اینها بودم و دیگران دشمن بودند؟ یا به معنای «حاکم»، «خلیفه»، «امام» و «جانشین» و هر معنایی که شما اینجا از کلمه ولی برداشت میکنید همین برداشت را هم از حدیث امیرالمؤمنین که قسم میخورد و میفرماید: من ولی پیغمبر بودم، میکنید.
اگر اینجا ولی را به معنای سرپرست میگیرید و میگویید پیغمبر نستجیر بالله فرزند من بوده است آنجا هم میگیرید، اگر اینجا به معنای دوست میگیرید آنجا هم میگیرید، اگر اینجا به معنای ناصر میگیرید آنجا هم میگیرید، اگر اینجا به معنای خلیفه و جانشین میگیرید ولی آنجا نگیرید اینجا تمام ملائک بر شما لعنت میفرستند و تمام جن و انس اعم از شیعه و سنی و غیره بر شما نفرین میفرستند که شما:
(فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً)
سوره بقره (2): آیه 10
هستید و این دیگر کاملاً واضح و روشن است. مرض اولی را بخود منافقین نسبت میدهد، و مرض دومی ایشان را بخودش نسبت میدهد.
نمونه دیگر کتاب «البدایة و النهایة» با تحقیق «عبدالله بن عبدالمحسن الترکی» است که در عربستان سعودی هم چاپ شده است. بعد از اینکه خلیفه دوم بیعت کردند و بالای منبر رفت؛ گفت:
«فانی قد ولیت علیکم ولست بخیرکم»
حالا در رابطه با «ولست بخیرکم» ما حرف زیاد داریم اما نمیزنیم. خب آقای «ابن کثیر دمشقی» هم میگوید:
«وهذا إسناد صحیح»
البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف - بیروت، ج 5، ص 248
تا فردا نگویند که این را از کجا خواندید، از کجا معلوم باشد درست است، «البدایة و النهایة» کتابی تاریخی است؛ زیرا زمانی که عقل درست و حسابی نداشته باشند از این حرفها میزنند. حالا که ایشان میگوید «ولست بخیرکم» از باب تواضع بوده است ما با این مطلب اصلاً کاری نداریم و هرچه بوده است ما با آن کار نداریم اما زمانی که میگوید «قد ولیت علیکم» به چه معناست؟
همچنین در کتاب «جامع الأصول» آقای «جزری أبوالسعادات» که در سال 606 بوده است، نه «جزری ابن أثیر» که در سال 630 است در جلد دوم با تحقیق «عبدالقادر ارنعود» از قول آقای ابوبکر میگوید:
«وکتَبَ إِلی أُمرَاءِ الأجنَادِ: وَلَّیتُ علیکم عمرَ»
به تمام فرماندهان جنگها نوشت: من عمر را بر شما ولی کردم
و بالای آن هم آورده است:
«إِنِّی مُستَخلِفُک علی أصحابِ رسولِ الله یا عمرُ»
ای عمر! من تو را خلیفه اصحاب رسول خدا قرار دادم.
معجم جامع الأصول فی أحادیث الرسول، اسم المؤلف: المبارک بن محمد ابن الأثیر الجزری، دار النشر:، ج 4، ص 109، ح 2080
کاملاً مشخص است که آنجا کلمه خلیفه به کار برده است و اینجا کلمه «ولی» به کار برده است. خب معنای این چیست؟
باز در کتاب «صحیح تاریخ طبری» نوشته «شیخ یحیی ابراهیم یحیی» جلد سوم در آخرین لحظه که آقای ابوبکر میخواهد از دنیا برود خیلیها سؤال کردند که چطور شد زمانی که ابوبکر از دنیا میرفت، تنها عثمان در آنجا بود و هیچکس از صحابه آنجا نبودند و سؤالات متعدد دیگری پرسیده بودند مبنی بر اینکه آیا ابوبکر با مرگ طبیعی از دنیا رفت یا مسموم شد؟
سپس عبارتی را از «طبری» آورده بودند که سر فرصت به تمام اینها جواب خواهم داد. اینکه یهود مدینه آقای ابوبکر را مسموم کردند؛ اولاً اینکه یهودیها در مدینه چه کار میکردند؟ مگر پیغمبر نفرمود:
«أخرجوا المشرکین من جزیرة العرب»
مشرکین را از جزیرة العرب بیرون کنید.
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، ج 2، ص 228
اولاً یهودیها در مدینه چکار میکردند؟ بر فرض که یهودیها آنجا بودند آقای ابوبکر را هم مسموم کردند؛ چرا خلیفه بعد از او نسبت به قاتلین ابوبکر اقدامی نکرد؟ در رابطه با قاتلین عثمان این همه مسائل درست کردند و جنگ جمل و جنگ صفین و این همه سروصدا ایجاد کردند. آیا خون جناب عثمان از جناب ابوبکر رنگینتر بوده است؟
در این زمینه حدود 10 الی 12 سؤال در این زمینه پرسیده بودند که من سر فرصت به تمام اینها پاسخ خواهم داد. چرا روزی که ابوبکر از دنیا رفت چرا طبیب معالج او هم همان روز از دنیا رفت؟ روز وفات ابوبکر تعداد زیادی از صحابه هم همان روز از دنیا رفتند، قضیه چه چیزی بوده است؟ اینها سؤالاتی است که باید پاسخ داده شود؛ حالا من در ذهنم نیست که سؤال کننده شیعه بود یا سنی بود اما من این را سر فرصت جواب میدهم.
اینجا بیان میکند:
«أبو بکر بن أبی قحافة إلی المسلمین أما بعد قال ثم أغمی علیه»
از ابوبکر بن ابی قحافه به تمام مسلمین. اما بعد... عثمان گفت: ابوبکر در آخرین لحظه حیات بیهوش شد.
عثمان داشت وصیت نامه مینوشت گفت:
«استخلفت علیکم عمر بن الخطاب»
من عمر بن خطاب را خلیفه شما قرار دادم.
دقت کنید که کتاب «صحیح طبری» هم هست؛ شاید بعضی از افراد بگویند چطور شد زمانی که پیغمبر اکرم فرمود:
«هَلُمَّ بِالدَّوَاةِ وَ الصَّحِیفَةِ أَکتُبْ لَکمْ کتَاباً لَا تَضِلُّونَ بَعْدَهُ أَبَدا»
برای من قلم و دواتی بیاورید تا نوشته ای برایتان بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید.
گفتند:
«إن الرجل لیهجر»
این مرد دارد هذیان می گوید
اما در رابطه با جناب آقای ابوبکر:
«أغمی علیه»
ابوبکر بیهوش شد.
و حتی یک نفر نگفت؛ این هم سؤالی است و سؤال کردن هم گناه نیست. ما اهانت به مقدسات اهل سنت را گناهی بزرگ میدانیم. اما نقل مطالب به تعبیر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی گناه نیست. ما مطالب را میگوییم و حقایق را مطرح میکنیم و شاید بعضی از بزرگواران جواب قانع کننده داشته باشند و ما در برابر دلیل دستمان بالاست. ایشان سپس در اینجا میگوید:
«إنی ولیت أمرکم خیرکم فی نفسی»
من کسی را که بهترین فرد در نزد من بوده است را ولی امر شما قرار دادم.
«فکلکم ورم أنفه من ذلک یرید أن یکون الأمر له دونه»
و همه دوست داشتید که به جای عمر، من شما را انتخاب کنم
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، ج 2، ص 353
باز در کتاب «الثقات» آقای «ابن حبان» در جلد دوم ایشان در اینجا میگوید:
«اللهم ولیته بغیر أمر نبیک»
من عمر را ولی قرار دادم بدون اینکه دستوری از پیغمبر داشته باشم.
الثقات، اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التمیمی البستی، دار النشر: دار الفکر - 1395 - 1975، الطبعة: الأولی، تحقیق: السید شرف الدین أحمد، ج 2، ص 193
اینجا هم کلمه «ولی» آمده است؛ «ولی» به چه معناست؟
کتاب «الموسوعة الفقهیة» وزارت اوقاف کویت است؛ در جلد ششم آخرین لحظه حیات خلیفه دوم است. میگوید:
« وَاحْتَجُّوا بِقَوْل عُمَرَ: لَوْ كَانَ سَالِمٌ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ حَيًّا لَوَلَّيْتُهُ »
آنها به کلام عمر احتجاج کردند که گفته بود اگر سالم زنده بود، او را خلیفه معین می کردم.
الموسوعة الفقهية الكويتية؛ ج6، ص 219، صادر عن: وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية – الكويت، الطبعة: (من 1404 - 1427 هـ)
اینجا «لاستخلفته» نمیگوید؛ در اینجا «ولی» به چه معناست؟
و همچنین در «تاریخ مدینة» که آقایان میگویند: اعتبار «تاریخ مدینه منوره» از «تاریخ طبری» بیشتر است در جلد سوم باز از قول جناب آقای خلیفه دوم میگوید: اگر «ابو عبیده جراح» زنده بود من او را ولی مسلمانان قرار میدادم و اگر خداوند از من میپرسید میگفتم که پیغمبر فرمود: هر امتی امینی دارد و آقای «ابو عبیده جراح» امین این امت است!!!!
اما امیرالمؤمنین امین امت نبود. اگر «معاذ بن جبل» زنده بود او را ولی قرار میدادم، اگر «خالد بن ولید» زنده بود او را ولی قرار میدادم.
کلمه «ولیت» آورده است؛ اینجا «ولیت» به چه معناست؟ اینها دیگر واضح و روشن است؛ حالا این آقا میگوید در کجا آمده است و کلمه «ولی» به معنای خلافت است. من تنها مطلبی در آخر عرض میکنم و حرفم را تمام میکنم و در خدمت بینندگان عزیز هستیم. ما جلسه گذشته مقداری حق عزیزان را ضایع کردیم.
کتاب «منهاج السنة» اثر «ابن تیمیه» خدا و پیغمبر بزرگ وهابیت است؛ البته خدایی که این آقای عقیل بی عقل میگوید که میتواند سنگی را بیافریند و نتواند بلند کند و یا میتواند هزاران خدا همانند خود را خلق کند قطعاً «ابن تیمیه» از آن خدا ارزشش بالاتر است.
شما بیایید خدایی را یک طرف بگذارید که این خدا میتواند هزاران خدا همانند خود را خلق کند یا سنگی را ایجاد کند که نمیتواند آن را بلند کند و «ابن تیمیه» را هم در یک کفه بگذارید؛ قطعاً عقلا میگویند ابن تیمیه هزاران بار از این خدای موهوم و خیالی وهابیت شرف دارند!!
آنها میگویند شیعیان مشرک هستند؛ بی انصافان! شیعیان به خدای شما مشرک نیستند بلکه شیعیان به خدایی که مو فرفری هست، خدایی که الاغ سوار است، خدایی که میتواند اسلحه به دست پیغمبر بدهد و بزند او را بکشد، خدایی که هزاران خدا همانند خود را بیافریند کافر است؛ نه تنها شیعیان بلکه اهل سنت نیز به همچنین خدایی کافر است.
نگویید شیعیان مشرک هستند، نگویید اهل سنت مشرک هستند بلکه بگویید اینها به همچین خدایی کافر هستند؛ بگویید خدای ما را قبول ندارند و منکر خداوند هستند. آنها میگویند که شیعیان برای علی بن أبی طالب مقام الوهیت دادند؛ والله خاک زیر پای علی بن أبی طالب هزاران بار به این خدای الاغ سوار شما وهابیت شرف دارد، هزاران بار از این خدای مو فرفری شما شرف دارد که میتواند اسلحه به دست پیغمبر بدهد و او را بکشد. اصلاً امیرالمؤمنین (علیه السلام) را نمیتوان با این خدای خیالی شما وهابیت مقایسه کرد.
این آقا در جلد چهارم دارد:
«ومن نازع فی هذا فهو شبیه بمن نازع فی ولایة أبی بکر وعمر وعثمان»
اگر کسی در این نزاع کند، مثل این است که در ولایت ابوبکر و عمر و عثمان نزاع کرده است.
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 4، ص 525
اینجا مراد از ولایت ابی بکر و عمر و عثمان در کلام «ابن تیمیه» چیست؟ یعنی «فی محبة ابی بکر و عمر و عثمان»؟ یا اینجا کلمه «ولایت» به معنای «خلافت» است؟ به معنای «جانشینی» و به معنای «امامت» است؟ عزیز من اینقدر خودتان را بی آبروتر از گذشته نکنید.
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
پس ما در اینجا دوتا نکته را آوردیم؛ نکته اول اینکه این روایت در همان پاورقی توثیق میکند، همین سند در حاکم «ذهبی» این سند را توثیق میکند و تصحیح میکند، «البانی» آن را تصحیح میکند به اضافه اینکه سند و متن در «مستدرک» آمده است و تصحیح هم کرده است. نکته دوم اینکه همین کلمه «ولی» به معنای خلیفه و جانشین پیغمبر اکرم از صحیح مسلم گرفته تا کلمه ابن تیمیه آمده است.
مجری:
بسیار عالی است و خیلی متشکرم؛ همانطوری که استاد فرمودند کلمه «ولی» به هر معنایی که گرفته میشود و مواردی که استاد فرمودند همانجا شما هم بارها و بارها به شکلهای مختلف وجود نازنین پیغمبر گرامی اسلام در مورد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آوردند و خود حضرت هم به این موضوع هم در زمان پیغمبر اکرم و هم در زمان خلیفه اول اشاره کردند. مطالبی که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از خلافت خودشان در زمان پیغمبر اکرم و خلیفه اول اشاره کردند انشاءالله طلب شما باشد که در برنامه بعدی حتماً در موردش صحبت خواهیم کرد.
مراد از حدیث منکر چیست؟ آیا هر ناقل روایت منکر، ضعیف است؟
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
نکتهای در اینجا باقی مانده است که خیلی سریع به آن اشاره میکنم و آن این است که ایشان کلمه «منکر» را آورد و گفت: این روایت جعلی و ساختگی است. شاید هفت یا هشت بار کلمه «منکر» را به معنای موضوع و ساختگی گرفت؛ من باز هم تأسف میخورم که چند سالی که او در آنجا بوده است یا به او نگفتند معنای «منکر» چیست و یا هم به او گفتند و یادش رفته است و شاگرد ناخلف بوده است.
عزیزان دقت کنند در کتاب «میزان الاعتدال» اثر آقای «ذهبی» است که ایشان در جلد اول میگوید:
«ما کل من روی المناکیر یضعف»
هرکسی که روایت منکر نقل کرد این دیگر قابل تضعیف نیست و نمیشود او را تضعیف کرد
میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 1، ص 259، ح 463؛ دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995، الطبعة: الأولی، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود،
همچنین آقای «ابن حجر عسقلانی» در «لسان المیزان» جلد سوم تعبیرشان این است که می گوید:
«فلو کان کل من روی شیئا منکرا استحق ان یذکر فی الضعفاء لما سلم من المحدثین أحد»
اگر بنا باشد هرکسی یک روایت منکری آورد ما این را در ضعفاء بیاوریم هیچ کدام از محدثین سالم نخواهند ماند.
لسان المیزان؛ ج 2، ص 307، ح 1265؛ دار النشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت - 1406 - 1986، الطبعة: الثالثة، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهاند
یعنی «ما من محدث» الا اینکه حدیث منکر نقل کردند؛ منکر کجا و مضعف کجا!؟ ما شاید بیش از 40 مورد در کتاب «صحیح بخاری» داریم که راویان آن را «منکر الحدیث» گفتند! حالا این طلب عزیزان باشد و اگر لازم شد من تمام این موارد را که آقایان گفتند راوی «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» بوده است و آن را «منکر الحدیث» خواندهاند میآورم.
مجری:
خیلی متشکرم؛ پس این دو مورد طلب شما باشد و ما در برنامه بعدی حتماً در مورد آن صحبت خواهیم کرد. اینها چیزهایی است که واقعاً به روشنی در منابع اهل سنت آمده است و فکر میکنم عزیزان بیننده به ویژه دوستان اهل سنت ما نیاز دارند تا مقداری تأمل کنند و ببینند که این شبکههای وهابی چطور دارند شانتاژ مطالب میکنند و اگر مقداری توجه و عنایت داشته باشید میبینید که به راحتی آن کدها و نیرنگهایشان نقش بر آب میشود و واقعاً به دنبال انحراف اندیشهها و افکار هستند.
در شهر مقدس قم از برنامه زنده «حبل المتین» در «شبکه جهانی ولایت» زیر سایه کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصوم (سلام الله علیها) در خدمت شما هستیم و میخواهیم برویم یک میان برنامه زیبا ببینیم تا دوستان چه چیزی در مدح و منقبت مولا امیر مؤمنان علی (علیه السلام) برای ما انتخاب کردند تا در برنامهای که به نام حضرت «حبل المتین» مزین است بشنویم و از نهایت وجود لذت ببریم و برگردیم.
مجری:
من علی اسماعیلی مجری «شبکه جهانی ولایت» با افتخار در «برنامه زنده حبل المتین» همراه و در کنار شما هستم. چقدر این اسم قشنگ است، چقدر شنیدن نام امیرالمؤمنین (علیه السلام) به ما انرژی و معنویت میدهد.
در تصاویری که الان در حال پخش بود من و حاج آقای حسینی قزوینی با هم نگاه میکردیم و گوش میکردیم و خیلی هم ساکت بودیم. ما معمولاً با هم صحبت میکنیم اما وقتی که میان برنامه پخش شده بود هرکدام به سمتی تصاویر را نگاه میکردیم و در حال خودمان بودیم.
تصور کنید در صحرای محشر هستید و باید از پل صراط بگذرید. عدهای باید از این پل رد شوند و اگر نتوانند رد شوند وارد آتش جهنم میشوند و اگر رد شوند آن سمت بهشت است. آنجا چیزی که خیلی به ما کمک میکند و ما را نجات میدهد آیا جز محبت و عشق و ارادت و ولایت مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است؟ نه.
اصلاً مطلب دیگری بگویم؛ بهشتی که در آن امیر المؤمنین علی (علیه السلام) در آن نباشد اصلاً آن بهشت را ما نمیخواهیم و به خداوند هم میگوییم که اگر قرار است ما بهشتی بشویم و اگر قرار است به ولایت مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اهل بهشت باشیم بهشت با علی میخواهیم. ما بهشتی را میخواهیم که همسایه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) باشیم و بنشینیم به قد و بالای مولا امیرالمؤمنین نگاه کنیم و لذت ببریم که عمری دم از مولا میزدیم.
انشاءالله که قدردان این نعمت باشیم و بچه شیعهها، آقا پسرها، دختر خانمها و جوانان عزیز حواسمان باشد کسی که ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را دارد باید نگاهش با بقیه فرق داشته باشد. چشم و گوش و زبان و دست و رفتار و کردارش باید با بقیه متفاوت باشد زیرا ما محب و مخلص علی (علیه السلام) هستیم و انشاءالله رفتار و کردار و عملمان هم باید متفاوت باشد.
از آقا میخواهیم که دستمان را بگیرد و شک نکنید که حتماً دستتان در دست باصفای مولا امیر مؤمنان علی (علیه السلام)؛ آن دستی که در دستان پیغمبر قرار گرفت و به عنوان ولی، خلیفه، مولا و جانشین بعد از پیغمبر گرامی اسلام قرار گرفت. «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا امیرالمؤمنین و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)» انشاءالله که لحظه مردنمان هم با این دعا از دنیا برویم.
تماس بینندگان برنامه:
خیلی ممنونم؛ تلفنهای زیادی داریم و میخواهیم صدای عزیزان را بشنویم. عزیزان بزرگواری کنند مختصر و مفید مطالبشان را بگویند تا برسیم و تلفنهای بیشتری را پخش کنیم. میخواهیم به استان گیلان و شهر رشت منزل آقای صادقی برویم که از بینندگان «شبکه جهانی ولایت» هستند. آقای صادقی سلام به شما شب شما بخیر:
بیننده (آقای صادقی از رشت – شیعه):
سلام آقای اسماعیلی و همچنین سلام خدمت آقای حسینی قزوینی. دستتان را میبوسم، امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشند و ما داریم از وجود ایشان و همچنین سایر آقایان در «شبکه جهانی ولایت» چند سال است که استفاده میکنیم. آقای قزوینی این افراد دین و دنیا و آخرتشان را زمانی فروختند که گفتار حضرت رسول اکرم را قبول نکنند و میآیند گفتار ابوبکر و عمر را قبول میکنند.
اینها به هر صورت خودشان را جانشین قرار دادند اما جانشین حضرت رسول اکرم علی بن أبی طالب (علیه السلام) بوده است و پیغمبر بارها ایشان را به جانشینی معرفی کرد اما اینها متأسفانه قبول نمیکنند. اینها به هیچ وجه زیر بار نمیروند و نمیدانم چطوری میخواهند در قیامت جواب خداوند را بدهند و این دیگر با خودشان و وجدانشان هست.
من زیاد وقت شما را نمیگیرم؛ من حدوداً چند ماهی است تا آنجایی که وسعم برسم به خاطر رضایت خداوند مبلغی در حدود 50 هزار تومان به «شبکه جهانی ولایت» میدهم. سر و جانم فدای خاک پای زوار علی بن ابی طالب (علیه السلام) و باید برای آن حضرت دعا کنیم و برایشان صدقه بدهیم که ما را به دین علی بن ابی طالب (علیه السلام) وارد کرده است. علی (علیه السلام) در همه جا یار و یاور پیغمبر بود اما اینها نمیتوانند بفهمند و در کربلا هم به امام حسین (علیه السلام) گفتند که ما با تو مشکلی نداریم؛ مشکل ما با پدر توست که اجداد و بزرگان ما را کشته است.
از شما سپاسگذارم؛ من چند سال است که نتوانستم با آقای قزوینی صحبت کنم. انشاءالله همیشه همگی شما سالم باشید و ما از وجود این شبکه بسیار استفاده میکنیم.
مجری:
آقای صادقی عزیز و همچنین مردم عزیز و دوست داشتنی استان گیلان متشکرم که همیشه ولایت مدار بودند و عشق و ارادت و محبت اهلبیت در دلشان بوده است و بسیار مهمان نواز هستند.
به دیار آیت الله بروجردی در شهر بروجرد میرویم و با آقای ناصری سلام میکنیم. سلام آقای ناصری:
بیننده (آقای ناصری از بروجرد – شیعه):
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و ادب و احترام حضور استاد گرانقدر و چلچراغ پرفروغ شیعه حضرت استاد حسینی قزوینی و همچنین سلام حضور محترم حاج علی اسماعیلی گل و سایر دست اندرکاران «شبکه جهانی ولایت».
خیلی خوشحالم که بعد از مدتها توانستم تلفنی به برنامه آیت الله حسینی قزوینی داشته باشم و یکی از آرزوهایم بود.
میخواستم بگویم خود وهابیت به زبان ساده میگویند «خلفای راشدین» یعنی خلیفه بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و این به معنای این است که اگر کلمه «ولی» را هم نگویند همین کلمه «خلیفه» از نظر آنان چه معنایی دارد جز اینکه جانشین آقا رسول الله هستند؟
دوم اینکه پیشنهادی داشتم و آن این است که در خصوص مسئله معجزه و معجزاتی که در خصوص ائمه اطهار (علیهم السلام) و اولیاء دین به اذن الهی صورت گرفته است برنامهای بگذارید تا به طور مستند دکترها یا حتی بیمارانی که از خارج از کشور به مشهد و قم آمدند و شفا پیدا کردند همانند برادر اهل سنت ما به نام «سعید چندانی» اهل زاهدان و بیمار بود و جمکران در قم آمده بود و شفا پیدا کرد که اینها خیلی در روشنگری برادران اهل سنت یا حتی سایر ادیان تأثیرات مثبتی میگذارد.
زیاد وقتتان را نمیگیرم. انشاءالله همیشه آرزومندم که خداوند از عمر من کم کند و به عمر استاد حسینی قزوینی اضافه کند زیرا ایشان در جایگاهی هستند که وقتشان و عمرشان بسیار باارزش است و بیشتر از ما میتوانند در مکتب حق و حقیقت به نام مکتب شیعه دفاع کنند. از شما تشکر میکنم و دست آقای حسینی قزوینی را میبوسم.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
شما لطف دارید، بزرگوارید و خداوند عالم کریم است. ما هم از خداوند متعال میخواهیم که هم به عمر شما بیفزاید و هم بر توفیقات ما بیفزاید.
مجری:
آقای ناصری از شما ممنونم؛ سلامت باشید. حاج آقا یک دعا هم در حق شما کردند که هم خداوندانشاءالله به عمر شما و عمر حضرت استاد برکت بدهد و از این همه لطف و عنایت و مرحمت شما دوستان بیننده ممنونیم.
باز هم میخواهیم به دیار گیلان شهر رشت خدمت آقای صدرالدین برویم که بیننده بزرگوار دیگری هستند. آقای صدرالدین خدمت شما سلام عرض میکنم:
بیننده (آقای صدرالدین از رشت – شیعه):
سلام علیکم و رحمة الله خدمت جناب آقای اسماعیلی مجری محترم و همچنین جناب آقای دکتر حسینی قزوینی عرض ادب و احترام دارم. اگر اجازه بفرمایید خیلی سریع مطالبم را عرض کنم که حاج آقا بعداً توضیح بفرمایند ممنون میشوم.
اولاً اینکه ما در عصر ارتباطات زندگی میکنیم و کسانی که پای ماهواره مینشینند افرادی که دغدغه دینداری و معرفت دارند شبکههای مختلف ماهوارهای را کنار هم سرچ میکنند و یک بار هم خدمت جناب دکتر قزوینی گفته بودم و تلفنم بی جواب ماند؛ شبکهها را به دلیل پیدا کردن معرفت سرچ میکنند.
عصر ما عصری است که اگر بخواهیم تعارف نکنیم واقعاً شبکههای دیگر در کل دنیا شدیداً بر علیه شیعه شاید به دلیل «عصر مهدویت» اقدامات وحشتناکی میکنند.
امروز داشتم صحبتهای آقای دکتر عائسی را نگاه میکردم یک سری کلیپهایی را پخش کردند که یک سری حساسیتهای خیلی بزرگی دارد در جهان ایجاد میشود. عرض من این است که آیا زمان این نرسیده است که ما بخواهیم تعارفها را کنار بگذاریم و خیلی شفاف صحبت کنیم.
من یک مرتبه از آقای دکتر قزوینی در مورد آیه 51 سوره نساء پرسیدم و ایشان فرمودند آقای صدرالدین شما دارید ما را روی مین میبرید و توضیح هم ندادند. تمام مردم روی کره زمین دارند این شبکهها را نگاه میکنند و فکر میکنم مسئولیت بسیار سنگینتر از آن چیزی است که در حد تصور باشد.
در نقاط مختلف دنیا اگر نقاط حساس در عصر ارتباطات الان مشخص نشود و خطوط قرمز مشخص نشود شاید یک شیعهای همینطوری به صورت من درآوردی تنها شیعه باشد و هیچی هم نفهمد و قبل از اینکه از دنیا برود آن معرفتی که باید کسب کند و عاقبت به خیر بشود پیدا نکند.
مسئله تنها سر عاقبت به خیری نیست؛ ما چرا اینقدر دغدغه دیانت و دغدغه ولایت داریم زیرا حتی در قرآن وحشتناک است. ما اگر بخواهیم همین طور با تعارفات جلو برویم شاید بسیاری از افراد عوام دو به شک بمانند که اصلاً چی به چی هست.
من آقای «اللهیاری» را تأیید نمیکنم اما دوستانی که گوش میدادند اگر یک نفر بخواهد طالب حقیقت باشد غیر از آن حرفهایی که حالا بیادب هم صحبت نمیکنند اما مقداری حساستر هستند.
دوستان ما تمام بچههای سپاه و بچههای مؤمن هستند که بخواهند غرض و مرضی داشته باشند. اگر کسی واقعاً جویای حقیقت باشد و این حرفها را گوش بدهد حساسیتها مشخص است که یک شیعه اصلی بار میآورد. احادیثی که جناب آقای موسوی زنجانی در شبکه جهانی «امام حسین» یا مثلاً آیت الله قزوینی میفرمایند و صحبتهای آقای اللهیاری میفرمایند اگر کسی نگاه کند فرق آقای اللهیاری با آقای موسوی زنجانی این است که شیعه از ته دل بدون شک هستند.
مجری:
آقای صدرالدین حالا وقت ما کم است مطلبتان را بفرمایید.
بیننده:
مطلب من این است عرضم این است که در مورد آقای قزوینی زمانی که آقای اللهیاری دارند در شبکه صحبت میکنند و اینقدر ایشان را مورد هجمه قرار میدهند آیا به عنوان یک عالم دینی واقعاً چون همه دارند نگاه میکنند زیرا زمانی که ما بخواهیم مطلبی را یک طرفه بگوییم مردم دارند میبینند. آیا درست نبود یک نفر بخواهد به آقای اللهیاری بر سر حساسیتهای مناظرهای بکند؟
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
آقای صدرالدین عزیز من سؤالی از شما دارم وجدانا تو را به خدا و پیغمبر به من جواب بده. ایشان که نستجیر بالله نسبت فحشاء به حضرت امام و مقام معظم رهبری میدهد آیا اسمش را عالم دینی میگذارید؟
بیننده:
شما درست میفرمایید من خودم یک بچه شیعه هستم.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
آیا اصلاً یک روحانی نه یک عالم عاقل میآید همچین حرفی بزند؟ آنوقت ایشان بیاید بگوید من از تمام علمای معاصر نه از تمام علمای گذشته علمم بالاتر است. همین دیشب بود که این دانشمند جهان معاصر نقل میکرد و پخش میکرد. ببینید برادر بزرگوارم بنده بارها اینجا گفتم اصلاً ما آن مدارک و درجات علمی و گواهی اجتهاد را کنار میگذاریم و ما در این مدت بحث علمیمان را ارائه دادیم و همه مردم دیدند اما من بارها اینجا گفتم من دست مراجع عظام تقلید را میبوسم و به این بوسه افتخار میکنم.
ما هرچه داریم بعد از اهلبیت جیرهخوار کنار سفره مراجع بزرگوار هستیم. آنوقت ما بیاییم مراجع را زیر سؤال ببریم آنوقت به قول معروف میگویند احترام امامزاده را متولی داشته باشد.
آیا شما دیدید یک نفر از مراجع ما از زمان ائمه (علیهم السلام) تا الان بیایند خودشان را بزرگ ببینند؟ برادر بزرگوارم آن توهینهایی که به اهل سنت و مقدسات دارد را ما کار نداریم؛ آیا شما ببینید در این 35 یا 36 سال هتاکترین شبکههای ضد نظام و ضد شیعه حتی شما از این وهابیت تکفیری این تعابیر وقیحی که این آقا نسبت به این مراجع میزند تا به حال شنیدید؟
بیننده:
نخیر نشنیدم؛ جناب آقای دکتر عرض من این است که شما چرا یک بار او را مفتضح نکردید؟
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
نیازی نیست؛ احتیاج به مفتضح کردن نیست. به قول معروف آفتاب آمد دلیل آفتاب؛ من دارم از حضرتعالی سؤال میکنم زمانی که اینطور به صراحت با بزرگواری جواب میدهید هر مخاطبی میشنود او هم قضاوت میکند و نیازی نیست. اگر پردهای روی حقیقت داشته باشد بله درست است اما زمانی که ایشان میآید اینطور هتاکی میکند خودش نشانگر ماهیت آن است و نیازی نیست که ما بیاییم و مفتضح کنیم.
زمانی که میآید نسبت به بعضی از مراجع اینطور عبارتهای وقیح و نسبتهای وقیح فحشا میبندد دیگر نیازی نیست. در آیهای از قرآن کریم وارد شده است زمانی که به فردی نسبت زنا و نسبت لواط بدهید اگر چهار نفر بیایند بر این قضیه شهادت بدهند نفر چهارمی نیاید میخوابانند و 80 ضربه شلاق میزنند.
برادر بزرگوارم اگر در قتل 2 نفر شهادت بدهد طرف را قصاص میکنند اما در مسائل جنسی و ناموسی چهار نفر آن هم طوری باید بگویند که ما دیدیم ایشان در حین عمل بوده است و تمام مشخصاتش را نشان بدهد که گمان نمیکنم همچین اتفاقی در تاریخ برای احدی بیفتد الا اینکه در خانه 20 یا 30 تا دوربین بگذارند و از دوربین ببینند.
برادر بزرگوارم همین که خود حضرتعالی دارید میفرمایید دیگر کاملاً روشن است؛ ما از حضرتعالی متشکریم.
ببینید در اینجا هرچه گفتنی بود ما نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفتیم و دیگر گمان نمیکنم چیزی باقی گذاشته باشیم یا نسبت به مظلومیت اهلبیت (علیهم السلام) ما چیزی باقی گذاشته باشیم.
الان شما ببینید ما هرکجا که در داخل یا خارج میرویم جوانان میگویند ما شیعه شناسنامهای بودیم و با شنیدن این مطالب شیعه واقعی شدیم. الان بچههای کوچک 5 یا 6 ساله میگویند ما حاضریم برویم با کارشناسان شبکههای وهابیت مناظره کنیم و این هنر است!
جناب آقای صدرالدین ما بنا نداریم آمار بدهیم اما خدا میداند افرادی که مبلغ سختکوش وهابی بودند پای صحبتها نشستند و منقلب شدند و مذهب شیعه را انتخاب کردند و تعداد آنان یکی و دوتا و صدتا و هزارتا هم نبوده است.
ما به هیچ وجهی دنبال اینکه ما سنی و شیعه را جدا کنیم نیستیم و خیلی هم از این کار خوشحال نیستیم. اما همین دیروز که خدمت آیت الله العظمی مکارم شیرازی بودم ایشان گفتند: اصلاً هدف ما از تأسیس «شبکه جهانی ولایت» دفاع از حریم اهلبیت و دفاع از تشیع است. میگویند دفاع بد بهترین تخریب است و زمانی که میخواهید کسی را تخریب کنید بد از او دفاع کنید.
زمانی که این همه دلیل و برهان از قرآن و سنت داریم؛ الان شما ببینید همین آقایی را که من آمدم حرفی را نقل کردم میخواست آن را خراب کند اما خودش خراب شد. اینها را همه بینندگان شیعه و سنی میبینند؛ ما به شعور مخاطب خودمان ایمان داریم و با فحش و ناسزا و سب و لعن و غیره نمیتوانیم از شیعیان دفاع کنیم.
من انشاءالله مطالبی را میآورم و شما ببینید که خود امام صادق و امام سجاد و امام باقر و امام رضا و امام کاظم و امام عسکری (علیهم السلام) ببینید در رابطه با صحابه چه تعابیری دارند.
ما همه صحابه را به عدالت قبول نداریم و تمام دنیا هم میدانند؛ ما میگوییم طبق قرآن یک سری از صحابه بودند و تابع پیغمبر بودند:
(وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ)
و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار
سوره توبه (9): آیه 100
(ِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُم)
و آنان که با او هستند، علیه کفار سر سخت و در بین خود مهرباناند
سوره فتح (48): آیه 29
تمام اینها را ما قبول داریم اما از آن طرف هم از اینکه میگوید:
(انْ جائَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا)
اگر فاسقی برایتان خبری آورد تحقیق کنید
سوره حجرات (49): آیه 6
این را هم داریم و آیه:
(قَدْ کفَرْتُمْ بَعْدَ إیمانِکم)
بعد از ایمانتان کافر شدید
سوره توبه (9): آیه 66
را هم قبول داریم؛ ما نسبت به صحابهای که واقعاً متدین بودند و تابع پیغمبر بودند بر اینها درود میفرستیم و به تعبیر شیخ طوسی از اینها انتظار شفاعت داریم!
اما افرادی که این چنین نبودند و مورد غضب پیغمبر اکرم بودند و در زمان رسول اکرم پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به اینها حد جاری کرد و در زمان خلیفه دوم حد جاری کردند ما نمیتوانیم اینها را بپذیریم اگرچه صحابه باشند.
ما صحابه بد را هم سب و لعن نمیکنیم؛ در قرآن کریم میفرماید:
(وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّه)
کسانی را که غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید
سوره انعام (6): آیه 108
شما حق ندارید بتپرستان را فحش بدهید؛ ما در خدمت شما هستیم.
مجری:
آقای صدرالدین از شما خیلی متشکرم؛ ببینید واقعاً این راه صحیحی نیست و این مسیری که ایشان دنبال میکنند. برای نمونه استاد هم فرمودند که آیت الله بهجت (رحمة الله علیه) از کسانی بودند که همه او را قبول داشتند و به ایشان محبت داشتند اما ایشان واقعاً به این شخصیت هم جسارت میکند و این شخصیتی است که واقعاً برای همه معلوم و مشخص است.
به کرمانشاه برویم خدمت عزیزی که هم نامشان علی است و هم حیدر؛ آقای علی حیدر از کرمانشاه سلام بر شما:
بیننده (آقای علی حیدر از کرمانشاه – شیعه):
سلام علیکم جناب آقای اسماعیلی شب شما بخیر. سلام خدمت آقا جناب آقای قزوینی؛ جناب آقای اسماعیلی یک سؤالی در رابطه با معنی «ولی» با همین عقیل بی عقل دارم و درخواستی هم از شما دارم.
سؤالم این است که آقای عقیل بی عقل اگر تو بچه کوچک 5 سالهات را در مهدکودک بگذاری و بعدازظهر همان روز برای آوردن بچهات از مهدکودک بروی اگر مسئولین مهدکودک از تو بپرسند تو چه نسبتی با این بچه داری چه جوابی میدهی؟ میگویی من دوست این بچه 5 ساله هستم یا ولی این بچه هستم؟
پس «ولی» به معنای سرپرست و صاحب اختیار میشود نه به معنای دوست. حقا که نام عقیل بی عقل برازنده شماست و مبارکت باشد!
جناب آقای اسماعیلی شما را به خدا درخواستی از مسئولین مخابرات دارم که نمیدانم چرا به علت وجود پارازیت ما نیم ساعت ابتدای برنامه شما را نمیتوانیم تماشا کنم. به خدا به نظر من ندیدن برنامه شما همانند خواب ماندن از نماز است؛ درخواست دارم که پارازیت را از روی شبکه شما بردارند یا اینکه یک فرکانس جدید بگذارند که ما هم بتوانیم از این نعمت استفاده کنیم.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
انشاءالله ما بتوانیم و داریم تلاش میکنیم که امسال بتوانیم از فرکانسهای داخلی هم اجاره کنیم و این دیگر به همت ولایت یاوران عزیز بستگی دارد. حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی خدا واقعاً ایشان را حفظ کند و من با مراجع زیادی بودم؛ از زمان آیت الله العظمی گلپایگانی، آیت الله العظمی مرعشی نجفی، آیت الله العظمی اراکی و غیره بودم و واقعاً همه مراجع را دوست دارم، دستشان را میبوسم و افتخار میکنم و این را با تمام وجود میگویم.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی یک مرجع روشن و بهروز است و ایشان تقریباً ماهیانه بین 700 تا 800 میلیون کمک میکنند اما این برای برنامههای ثابت خودمان است اما اگر بخواهیم آن را توسعه بدهیم به کمکهای بیشتری نیاز داریم. جناب آقای علی حیدر اگر ما الان بخواهیم غیر از فرکانس «هاتبرد» روی «کیوبدر» یا روی «نائل صد» بیاییم حداقل ماهی 25 هزار دلار باید پرداخت کنیم که این مبلغ ماهیانه حدود 80 میلیون تومان است.
اگر حضرتعالی از کرمانشاه از این شهر غیرت و جوش و خروش و صفا با ده نفر صحبت کنید که بگویند ما آمادگی داریم هزینه آن را بپردازیم من در عرض 48 ساعت یک فرکانس دومی اجاره میکنم که راحت باشید یا دو الی سه فرکانس اجاره میکنیم که دوستان ما دیگر راحت باشند.
یک خانم دکتری است که چندی پیش ما خدمت ایشان بودیم میگفتند: در منطقهای که در تهران زندگی میکنم پارازیت زیاد است و من دلم برای صحبتهای آقای اسماعیلی که میگوید «جگرم خنگ میشود» تنگ شده است! ایشان کانادا بودند و میگفتند زمانی که این شبکه را نمیبینم انگار دنیا برایم تاریک میشود.
دوستان نصاب ما رفته بودند و مشاهده کردند پارازیت خیلی زیاد است به طوری که قابل دریافت نیست. اما جناب آقای علی حیدر بزرگوار ما از طریق اینترنت برنامه را خیلی راحت در اختیار عزیزان قرار دادیم. شما اگر کامپیوتر داشته باشید خیلی راحت سایت velayat tv.com را باز کنید هرچقدر هم اینترنت شما ضعیف باشد به سادگی میتوانید دریافت کنید؛ یا اگر موبایل اندروید داشته باشید و سایت velayat tv.com را اینتر بزنید با توجه به ظرفیت فضای اینترنتی شما تنظیم میکند. اگر اینترنت شما قوی باشد با کیفیت بالا پخش میکند و اگر اینترنت شما ضعیف باشد با کیفیت پایین پخش میکند.
عزیزانی که گوشی اندروید دارند میتوانند وارد بازار بشوند و آنجا همراه ولایت را بیاورند؛ یا در خود سایت هم هست و به سادگی میتوانند بیاورند. من گاهی اوقات در دفتر هستم و شبکههای دیگر را دارم و میخواهم «شبکه ولایت» را هم داشته باشم موبایلم را روشن میکنم و از اینطرف «شبکه ولایت» را میبینم و از آنطرف هم شبکههای دیگر را میبینم.
مجری:
انشاءالله که دوستان ولایت یاور و آنانی که هنوز اسمشان در لیست ولایت یاوران نیامده است و اسمشان در لیست بیاید به قول استاد نیک نام تکلیف جیبهایشان را هم معلوم کنند و یک جیب برای خودشان و یک جیب هم برای راه و مسیر ولایت مولا امیر مؤمنان علی (علیه السلام) و این شبکه که واقعاً دارد یک تنه در مقابل دهها و صدها شبکه مبارزه میکند و میایستد و پاسخ میدهد انشاءالله آنان برنامهریزی کنند تا ما بتوانیم در ماهوارههای مختلف تصاویر و برنامههایمان را پخش کنیم.
استاد وقتمان تمام شده است و بعضی از عزیزان اسمشان را به من دادند که با آنان صحبت کنیم اما دیگر فرصت نیست و انشاءالله در حق همه عزیزان دعا کنید.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
من قبل از اینکه دعا کنم از شهدای حریم اهلبیت (علیهم السلام) و مدافعین حرم زینب کبری و رقیه خاتون (سلام الله علیها) یادی کنم.
همه شهدا جایگاه رفیعی دارند اما به تعبیر رهبری این شهدای مدافعین حرم یک سر و گردن از دیگران جایگاهشان بلند است و اینها با شعار «کلّنا عبّاسُک یا زَینب» آنجا رفتند و من از دوستان اتاق فرمان میخواهم برنامهای جدید در سال 95 در رابطه با «کلّنا عبّاسُک یا زَینب» که چند روز پیش در اینترنت میدیدم و خیلی جالب بود را پخش کنند.
شبکه الاهواز که متعلق به آیت الله جزایری است پخش کرده بود که:
«و لنْ تُسبی رقیة مرّتینی و لا زینب و لا زینُ العبادی»
نه رقیه دوباره اسیر می شود و نه زینب و نه امام سجاد
«ابد و الله لانَنسی حُسینا هو القائد علی رُغم الأعادی»
هرگز! به خدا حسین را فراموش نمی کنیم. او علی رغم دشمنان، رهبر و امام ماست
«دخیلک یا ابوفاضل! أَغِثْنا فإنّ الشّامَ إیّاکَ تُنادی»
ای ابوالفضل! ما پناهنده تو هستیم. زینب در شام تو را صدا میکند و از تو کمک میخواهد
غرض ما این عزیزان را یاد میکنیم که انشاءالله خداوند عالم مقام عالی این عزیزان را عالیتر کند و به خانوادههای تمامی شهدا مخصوصاً شهدای مدافعین ولایت بهترین پاداشی که «یؤتی مصابا لمصیبته» خداوند برای اینها در نظر بگیرد و صبر جمیل به اینها کرم کند.
خدایا تو را قسم میدهیم به آبروی محمد و آل محمد و به آبروی صدیقه طاهره که امسال ما آغاز و پایانش به نام نامی او مزین شده است فرج مولای ما ولی عصر (ارواحنا فداه) نزدیک بگردان.
ما را از یاران ویژه آن بزرگوار قرار بده، رفع گرفتاری از همه گرفتاران مخصوصاً عزیزان ما در عراق و سوریه و بحرین و سعودی و یمن و افغانستان و پاکستان و تاجیکستان و ترکیه در هرکجایی که گرفتارند به آبروی صدیقه طاهره از همه آنان رفع گرفتاری بفرما.
حوائج حاجتمندان روا نما، خدایا به آبروی صدیقه طاهره حوائج ما و حوائج دست اندرکاران «شبکه جهانی ولایت» و حوائج بینندگان عزیز مخصوصاً حوائج ولایت یاوران عزیز به آبروی زهرای مرضیه برآورده نما، دعاهای ما را به اجابت برسان.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
مجری:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
خیلی از توجه و عنایت و بزرگواری شما دوستان خوب بیننده، همراهان «شبکه جهانی ولایت» و برنامه زنده «حبل المتین» ممنونم. به لحظات پایانی برنامه رسیدیم؛ انشاءالله خداوند متعال ما را برای دفاع از حریم ولایت مولا امیر مؤمنان علی (علیه السلام) زنده بدارد. استاد یادی کردند از شهدای مدافع حریم ولایت و ما هم میخواهیم حسن ختام برنامه یادی از این عزیزان باشد و درخواست میکنم هرکجا هستید صلواتی را به روح تمامی شهدای مدافع حرم هدیه کنید و این شعاری است که همه ما داریم که «کلّنا عبّاسُک یا زَینب»
یا علی مدد، خدا نگهدار
ان علیا کان یقول فی حیاة رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) والله انی لأخوه وولیه و ابن عمه و وارثه ومن أحق به منی
با توجه به قواعد رجالی و حدیثی اهل سنت این حدیث موقوف است یا مرفوع ؟ و آیا سند آن متصل است ؟
در مبانی حدیثی اهل سنت به چه حدیثی مرفوع میگویند و به چه روایتی موقوف گویند من دیدم در سایتهای اهل سنت ادعا داشتند این روایت مرفوع است اگر توضیحی بدهید با ذکر منبع ممنون میشم
با تشکر
پاسخ:
تدريب الراوي ج 1 ص 183
بنابراین اگر روایت را مرفوع بگویند و یا موقوف باز به سند روایت اشکالی وارد نیست و روایت متصل است