بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آیه مباهله
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله. الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله
خدا را بر تمام نعمتهایش به ویژه نعمت ولایت سپاس میگوئیم و سپاس دیگر که به ما توفیق داد در این یوم الله العزیز روز مباهله در جمع شما گرامیان، حضرات، آیات، حجج اسلام، اساتید، فضلا، خواهران و برادران حضور به هم رسانیم.
من به نوبه خودم از همه دست اندرکاران این همایش بزرگ تشکر میکنم و از همه شرکت کنندگان هم به عنوان عضو کوچکی از بنیاد بین المللی غدیر تشکر میکنم.
در رابطه با مباهله سخن برای گفتن زیاد است. من میخواهم چند نکته را به صورت گزینشی خدمت شما بزرگواران عرض کنم و بعد اگر فرصتی داشتیم در رابطه با بعضی از قضایایی که در حوزههای علمیه و تلفاتی که چند سال اخیر میدهیم و اینکه وهابیت از این قضایا حداکثر سوءاستفاده را میکنند نکاتی را خدمت اساتید بزرگوار و شما گرامیان عرض میکنم.
در رابطه با آیه شریفه مباهله، آیه 61 از سوره آل عمران عزیزمان حاج آقای «میرلوحی» نکاتی را فرمودند.
من ابتدا نکتهای را که ایشان خیلی تأکید داشتند بیان میکنم، اما میترسم که وقت کم بیاورم و نتوانم حق مطلب را ادا کنم. خداوند متعال در آخر آیه بعد از آنکه میفرماید:
(فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ)
هر گاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو:
(تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِین)
بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
سوره آل عمران (3): آیه 61
که همه ما را به نشر فرهنگ اسلامی و معارف اهل بیتی دعوت میکند. ما از این سیره نبی گرامی اسلام در حوزه نشر معارف دینی باید تمام تلاش خود را به کار ببریم و از هرگونه کوششی فروگذار نکنیم.
بعد از آنکه کارهای علمی و مناظرات و اقامه دلیل و برهان فایدهای نبخشید و طرف مقابل به لجوج بودن و عناد خود ادامه داد خداوند عالم راهکار دیگری را مطرح میکند که این راهکار دیگر بحث علمی نیست، بلکه فدا کردن جان و هستی در راه عقیده و ایمان است.
پیغمبر اکرم به دستور خداوند به نصاری نجران میفرماید: اگر واقعاً شما در عقیده خود پایبند هستید و خود را حق میدانید، حاضرید جان خود را فدا کنید؟! حاضرید هستی خود را فدا کنید؟! قرآن کریم سپس بحث مباهله را مطرح میکند که آن هم برای ما پیام زیبایی دارد.
بحث مباهله از معجزات اسلامی است که نه تنها در آیه 61 سوره آل عمران، بلکه روایات متعددی از معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) داریم مبنی بر اینکه شاگردان و فضلای خودشان را هم دستور نشر معارف دینی میدهند و هم تحدی به مباهله میکنند.
«مرحوم شیخ مفید (قدس الله نفسه الزکیة)» متوفای 413 هجری کتابی به نام «تصحیح الاعتقادات» یا «تصحیح اعتقادات الإمامیه» دارد.
معمولاً در کتابهای اعتقادی روایاتی مورد بحث قرار میگیرد که از قنطرههای علم رجالی گذشته باشد و برای مؤلف کتاب به عنوان یک روایت قطعی و مسلم صادر شده از معصوم باشد. «شیخ مفید» مینویسد:
«و قال لطائفة من أصحابه بیّنوا للناس الهدی الذی أنتم علیه»
امام صادق (علیه السلام) به طایفهای از اصحاب خود فرمودند: برای مردم حقانیت مذهب شیعه که خودتان به آن پایبند هستید را بیان کنید.
«و بیّنوا لهم [ضلالهم الذی هم علیه]»
گمراهیهایی که غیر شیعه بر آن هست را برایشان بیان کنید.
امام صادق ذیل سخن میفرماید: اگر ارائه سخن فایدهای نکرد و بحث علمی ثمرهای نداد؛
«و باهلوهم فی علی بن أبی طالب »
آنها را در مورد علی بن أبی طالب دعوت به مباهله کنید.
«فأمر بالکلام و دعا إلیه و حث علیه»
تصحیح اعتقادات الإمامیة، نویسنده: مفید، محمد بن محمد، محقق / مصحح: درگاهی، حسین، ص 71، فصل فی النهی عن الجدال
این سه نکته «بینوا للناس الهدی الذی أنتم علیه»، «و بینوا لهم [ضلالهم الذی هم علیه]» و «و باهلوهم فی علی بن أبی طالب » نشانگر این است که امام صادق دستور میدهد آنها را به مباهله دعوت کنید و نگذارید ساده از کنار قضیه بگذرند.
اگر واقعاً اینقدر برای اعتقادات خودشان ارزش قائل هستند و بر معتقدات خودشان یقین دارند، آیا حاضرند جانفشانی کنند یا نه؟! نتیجه مباهله نابودی باطل و استمرار حق است.
«مرحوم کلینی» در کتاب «کافی» جلد 2 صفحه 513 روایتی را بیان میکند که روایت بسیار جالبی است و برای من بسیار شیرین است.
ما با وهابیها بحثهای زیادی داشتیم و بیش از 240 جلسه با آنها در خاک عربستان مناظره داشتیم. همچنین سال 1382 به طائف رفتیم و با مفتی اعظم بالاترین مقام علمی عربستان سعودی بیش از یک ساعت مناظره کردیم. بنده بسیار متأثر میشدم وقتی که میدیدم انسان این همه دلیل اقامه میکنند و آنها جوابی هم ندارند، اما حاضر نیستند بپذیرند.
گاهی اوقات طرف مقابل شما در برابر ادله شما پاسخی دارد ولو پاسخهای بیاساس، اما گاهی اوقات طرف مقابل هیچ جوابی ندارد و حاضر نیست بپذیرد.
من خدمت سرور عزیزم حضرت آیت الله صدیقی عرض کردم و فایل صوتی آن را هم داریم. وقتی ما با مفتی اعظم بحث کردیم، ایشان در آخر کاملاً متوقف بود و هیچ جوابی نداشت. همچنین چندین تن از اعضای هیئت افتاء عربستان سعودی به او اعتراض کردند که چرا شما جواب نمیدهید؟! اما او حاضر نبود بپذیرد.
در این روایت راوی «ابی مسروق» است. او خدمت امام صادق عرض میکند ما با مخالفین بحث میکنیم، ادله اقامه میکنیم، به آیه شریفه:
(أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکم)
اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و صاحبان امر را.
سوره نساء (4): آیه 59
استدلال میکنیم،
«فَیقُولُونَ نَزَلَتْ فِی أُمَرَاءِ السَّرَایا»
میگویند که این آیه در رابطه با فرماندهان جنگی است.
ما به آیه:
(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)
سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند.
سوره مائده (5): آیه 55
استدلال میکنیم؛
«فَیقُولُونَ نَزَلَتْ فِی الْمُؤْمِنِینَ»!
میگویند که این آیه در مورد مؤمنین نازل شده است.
ما به آیه شریفه:
(قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی)
بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم.
سوره شوری (42): آیه 23
استدلال میکنیم؛
«فَیقُولُونَ نَزَلَتْ فِی قُرْبَی الْمُسْلِمِینَ»!
میگویند که این آیه در مورد نزدیکان مسلمین نازل شده است.
ما هر آیهای از قرآن کریم برای حقانیت شما میآوریم، آنها توجیهی دارند. امام صادق (علیه السلام) به نکته ظریفی که مربوط به امروز ما و آیه 61 از سوره مبارکه آل عمران است اشاره کردند. حضرت فرمودند:
«فَادْعُهُمْ إِلَی الْمُبَاهَلَةِ»
آنها را به مباهله دعوت کنید.
این نکته، نکته بسیار ظریفی است و این روایت برای بنده بسیار آرامبخش است. بارها اتفاق افتاده است وقتی که ما آنها را دعوت به مباهله کردیم، هیچ کدامشان حاضر به مباهله نشدند.
«ابو مسروق» میگوید: من این فرمایش امام صادق را گرفتم. در همین روایت امام صادق روش مباهله را هم آموزش دادند و آداب و شرایط مباهله را آموزش دادند.
وقتی با آنها بحث میکردیم و آیات و روایاتی در حقانیت اهلبیت میآوردیم آنها نمیتوانستند پاسخ بدهند یا توجیه میکردند، اما زمانی که به مباهله دعوت میکردیم آنها متوقف میشدند. راوی میگوید:
«فَوَ اللَّهِ مَا وَجَدْتُ خَلْقاً یجِیبُنِی إِلَیه»
به خدا سوگند یک نفر از آنها حاضر نشد در رابطه با ولایت امیرالمؤمنین به مباهله حاضر شوند.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 513، ح 1
بنابراین این قضیه، قضیه واضحی است و از معجزات اسلام است. در بسیاری از موارد آنها وقتی از روی لجاجت و عناد حاضر نیستند زیر بار حق بروند، یکی از راهکارها دعوت به مباهله است.
در «شبکه مستقله» عربستان سعودی که از لندن پخش میشد بزرگانی از شیعه همانند «دکتر عبدالزهرا» و «دکتر تیجانی» و دیگران که با «عثمان الخمیس» بحث کردند آنها دعوت به مباهله کردند، اما طرف مقابل بهانه آوردند که مباهله باید در کنار بیت الله الحرام باشد.
آنها در آخر هم اعلام کردند که ما حاضر به مباهله نیستیم. شخصیتهای برجسته وهابیت را هم روی آنتن آورده بودند.
بالاترین مقام علمی آنها همانند «عثمان الخمیس» و «عبدالرحمن دمشقیه» و دیگران که الآن برای خودشان به عنوان ایدئولیک وهابی مطرح هستند حاضر به مباهله نشدند.
خداوند متعال در ادامه آیه شریفه میفرماید:
(ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِین)
عزیزمان جناب آقای «میرلوحی» فرمودند که در اینجا مقداری بیشتر توقف کنید. در اینجا وارد شده است که ما لعنت را قرار میدهیم و از خدا نمیخواهیم.
در این قسمت از آیه شریفه وارد نشده است که «ندعوا الله ان یجعل لعنة الله علی الکاذبین» و مراد از این آیه شریفه این است که جمع در دست ماست.
در رابطه با مقامات ائمه اطهار (علیهم السلام) سخن زیاد است که عزیزمان اشاره کردند. من به عزیزان توصیه میکنم از زیارات مطلقه امام حسین سلام الله علیه غافل نشوید.
«مرحوم محدث قمی» در کتاب «مفاتیح الجنان» غیر از زیارت مقیده همانند زیارت روز عاشورا، زیارت مبعث و دیگر زیارات چندین زیارت مطلقه تحت عنوان زیارت اول آورده است.
«مرحوم کلینی» این زیارت را آورده است، «شیخ طوسی» در کتاب «تهذیب الأحکام» این زیارت را آورده است، «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «من لا یحضره الفقیه» این زیارت را میآورد و میگوید: از میان زیارات امام حسین من این زیارت را انتخاب کردم؛
«لِأَنَّهَا أَصَحُّ الزِّیارَاتِ عِنْدِی مِنْ طَرِیقِ الرِّوَایةِ وَ فیها بَلَاغٌ وَ کفَایة»
زیرا صحیحترین زیارت امام حسین این زیارت است و در این زیارت هم گفتنیها گفته شده است.
به تعبیر ما که میگوییم: گر در خانه کس است، یک حرف بس است! این زیارت ابتدا با سلام شروع میشود و سپس مقامات ائمه اطهار یکی پس از دیگری ردیف میشود.
«بِکمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکمْ یخْتِمُ»
تا آنجا که اوج مقام امام را با یک فراز ظریف بیان میکند. آن عبارت این است:
«إرادة الرب فی مقادیر أموره تهبط الیکم و تصدر فی بیوتکم»
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 596 - 598، ح 3200
مشاهده کنید چقدر زیباست! آیا امام شناسی ما این است؟! اگر ما به زیارت امام رضا برویم و بگوییم ما را شفا بده شرک است یا باید از امام رضا بخواهیم که از خداوند بخواهد؟!
قضیه بسیار فراتر از این است.
«إرادة الرب فی مقادیر أموره تهبط الیکم و تصدر فی بیوتکم»
در زیارت آل یاسین میخوانیم:
«السَّلَامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِیلَ إِرَادَتِهِ»
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 53، ص 171، ح 5
امام خمینی در «شرح دعای سحر»:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ مَشِیتِک بِأَمْضَاهَا وَ کلُّ مَشِیتِک مَاضِیة»
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 94، ص 370، ح 16
تعبیری دارد و در آنجا دو روایت را کنار هم میگذارد. روایت اول حدیث تفویض و مشیت است که در کتاب «کافی» وارد شده است:
«خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِیئَةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْیاءَ بِالْمَشِیئَة»
خداوند عالم مشیت را مستقیم آفرید و سپس همه اشیاء را با مشیت آفرید.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 110، ح 4
سپس امام خمینی روایت امام صادق را مطرح میکند که حضرت فرمود:
«فهم ... قدرة الله و مشیّته»
المجلسي، محمد باقر _متوفاى1111ق_، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج25، ص 174، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.
از این واضحتر بیان کنند؟! بازهم مرحوم امام خمینی در کتاب «مصباح الهدایة» از اساتیدشان نقل میکنند:
«فالحقیقة المحمّدیة هی الَّتی تجلَّت فی صورة العالم والعالم من الذرّة إلی الدرّة ظهورها وتجلَّیها»
مصباح الهدایة إلی الخلافة والولایة، نویسنده: السید الخمینی، ص 57، باب نور 20
معنای این روایت این است که هرچه در عالم میبینید ظهور و نمایش مقامات جلیه محمدیه (صلوات الله علیهم اجمعین) است. «مرحوم اصفهانی» در کتاب «حاشیه بر مکاسب» در رابطه با بحث بیع فضولی تعبیری دارد که تعبیر بسیار ظریفی است.
«مرحوم حاج شیخ محمد حسن اصفهانی» یا «مرحوم کمپانی» -که به تعبیر «مرحوم آقا بزرگ تهرانی» میگوید: فهمیدن کلمات «مرحوم کمپانی» به سادگی امکانپذیر نیست. فهم کلمات ایشان چه در «اصول»، چه در «حاشیه بر کفایه»، چه در «حاشیه بر مکاسب» به سادگی امکانپذیر نیست. ایشان در صفحه 212 تعبیری دارد که تعبیر زیبایی است. ایشان هم فقیه است، هم اصولی است، هم فیلسوف است و هم عارف است. ایشان میفرماید:
«لهم الولایة المعنویة و السلطنة الباطنیة علی جمیع الأمور التکوینیة و التشریعیة»
حاشیة کتاب المکاسب، نویسنده: اصفهانی، محمد حسین کمپانی، ج 2، ص 379، ح 337
حاج آقای «میرلوحی» کافی است؟! دیگر از این واضحتر و روشنتر بیان کنیم؟!
«لهم الولایة المعنویة و السلطنة الباطنیة علی جمیع الأمور التکوینیة و التشریعیة»
انشاءالله به برکت روز مباهله نسبت امام شناسی و مقامات امام تجدیدنظر کنیم. بعضی از مطالبی که بعضاً توسط بعضی از اساتید ناآگاه به مقامات ائمه مطرح میکنند را کنار بزنیم.
بنده در مورد بحث علم امام معصوم نکتهای از امام خمینی به ذهنم آمد که حیفم میآید آن را عرض نکنم. در کتاب «مصباح الهدایة» وارد شده است که علم امام به عالم هستی از علم عالم هستی بر خودش قویتر و نافذتر است.
بالاترین علم، علم حضوری است. علم امام به ما از علم ما به خودمان به مراتب قویتر است. بعضاً چیزهایی از زاویه ذهن ما میگذرد که به آن توجه نداریم، اما امام به آن توجه دارد.
در کتاب «بحارالانوار» جلد 53 وارد شده است که در توقیع حضرت ولی عصر به «شیخ مفید» وارد شده است:
«فَإِنَّا یحِیطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِکمْ وَ لَا یعْزُبُ عَنَّا شَیءٌ مِنْ أَخْبَارِکم»
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 53، ص 175، ح 7
این تعابیر، تعابیر بسیار ظریفی است که ما باید به آن دقت کنیم. معنای (فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِین) این است که جبر دست ماست، نه اینکه از خدا بخواهیم. فرقی نمیکند، زیرا هرچه دارند از خدا دارند و هرکاری میکنند به اذن الله میکنند.
(وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یشاءَ اللَّه)
و شما چیزی را نمیخواهید مگر اینکه خدا بخواهد.
سوره إنسان (76): آیه 30
قلوب آنها مرکز ریزش ارادة الله است و به تعبیر امام آنها مشیة الله هستند در مقام رحمانیت و رحیمیت.
نکته دیگر در رابطه با قضیه مباهله به ویژه کلمه (وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ) باید بگوییم که در کتب اهل سنت به ویژه «صحیح مسلم» روی این قضیه بسیار کار شده است.
در این کتاب وارد شده است که وقتی این قضیه را مطرح میکند، علی رغم اینکه در کتب «صحیحین» تلاش شده است فضائل اهلبیت (علیهم السلام) آنگونه که هست مطرح نشود.
مشاهده کنید حدیث غدیر که بیش از صد و بیست صحابی آن را نقل کردهاند، در سراسر «صحیح بخاری» حتی اشارة و کنایة نامی از آن برده نشده است.
در کتاب «صحیح مسلم» جلد چهارم صفحه 1873 آورده است و ای کاش مسلم هم این روایت را نیاورده بود. بهتر بود او این روایت را نمیآورد و همانند «بخاری» از کنار آن رد میشد.
در این کتاب از قول «زید بن ارقم» نقل شده است که پیغمبر اکرم در منطقه جحفه بلند شد و سخن گفت و حرفهای زیادی فرمودند و موعظه و نصیحت کردند و فرمودند:
«وأنا تَارِک فِیکمْ ثَقَلَینِ أَوَّلُهُمَا کتَابُ اللَّهِ فیه الْهُدَی وَالنُّورُ فَخُذُوا بِکتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِکوا بِهِ فَحَثَّ علی کتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فیه ثُمَّ قال وَأَهْلُ بَیتِی أُذَکرُکمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیتِی أُذَکرُکمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیتِی أُذَکرُکمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیتِی»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 1873، ح 2408
رسول اکرم بین نماز ظهر و عصر علی الأقل دو ساعت و نیم سخنرانی فرمودند و به قول ایشان از هیچ چیزی فروگذار نکردند. از میان حوادث آینده مطالبی باقی نماند که حضرت به آن گوشزد نکرده باشد، اما خلاصه آن چنین شد:
«وأنا تَارِک فِیکمْ ثَقَلَینِ أَوَّلُهُمَا کتَابُ اللَّهِ فیه الْهُدَی وَالنُّورُ فَخُذُوا بِکتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِکوا بِهِ فَحَثَّ علی کتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فیه ثُمَّ قال وَأَهْلُ بَیتِی»
بنده در هیچ جا ندیدم که ایشان این عبارت را از کجا آورده است.
«أُذَکرُکمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیتِی أُذَکرُکمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیتِی أُذَکرُکمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیتِی»
ظاهراً ایشان هم این روایت را نقل به معنا کرده است. همین تکرار «أُذَکرُکمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیتِی» رسول اکرم این شد که نگذاشتند نبی گرامی اسلام دفن شود و در سقیفه آن بساط را به پا کردند.
هنوز آب غسل نبی اکرم خشک نشده بود که به منزل حضرت صدیقه طاهره حمله کردند و آن فجایع را آفریدند. همچنین نسبت به امیرالمؤمنین، امام حسن مجتبی، حضرت سیدالشهدا آن خیانتها را مرتکب شدند.
اگر پیغمبر اکرم سه مرتبه «أُذَکرُکمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیتِی» را نفرموده بودند، آنها چه کاری میخواستند بکنند؟! اگر پیغمبر اکرم به این کار دستور اکید داده بود و خداوند عالم ظلم به اهلبیت را واجب کرده بود، آیا بیش از این کاری میتوانستند کنند؟!
«مسلم» قضیه مباهله را در کتاب «صحیح» خود حدیث 6114 مطرح میکند که رسول اکرم دست امیرالمؤمنین، حضرت صدیقه طاهره، امام حسن و امام حسین را گرفت و برای مباهله برد.
جالب اینجاست که «ابن کثیر دمشقی سلفی» شاگرد خلف «ابن تیمیه» متوفای 774 هجری کتاب «تفسیر» دارد و اهل سنت هم به کتاب «تفسیر ابن کثیر» عقیده دارند.
آنچه را که «طبری» و «ابن ابی حاتم» و دیگران در رابطه با تفسیر آوردند، «ابن کثیر» تفاسیر گذشته یعنی تفسیر آیه به حدیث را ملقح و منقح کرده و در این کتاب تفسیر خود ملخص کرده است.
او در همان ابتدای جلد دوم صفحه 55 میگوید: قضیه حضور امیرالمؤمنین، حضرت صدیقه طاهره و حسنین در مباهله صحیح است و «حاکم نیشابوری» هم صحت آن را امضاء کرده است و مراد از (وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ) حضرت صدیقه طاهره است، مراد از (أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ) حسن و حسین است و مراد از (وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ) هم حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.
از یک سلفی که تمام تلاش خود را به کار میبرد تا فضائل اهلبیت را مخفی کند گفتن چنین حرفی خیلی بعید است. البته بنده معتقدم که اینها از معجزات اهلبیت (علیهم السلام) است.
علی رغم تلاشهایی که دشمنان انجام دادند از قبیل اینکه احادیث را سوزاندند، کسانی که فضائل اهلبیت را نقل میکردند کتک زدند و دست و پای کسانی مانند «عبدالله بن مسعود» را شکستند و در زندان انداختند ؛ با تمام این قضایا روایاتی که از اهلبیت (علیهم السلام) به ما رسیده است، جز معجزه اهل بیت چیز دیگری نمیتواند باشد.
با وجود آنکه استاد او «ابن تیمیه» در هر جا بحث مباهله را رد میکند و ادعا میکند که اصلاً آیهای در مورد علی بن أبی طالب نازل نشده است! تمام اینها دروغ است! رافضیها آن را ساختند و از جعلیات رافضه است، «ابن کثیر» در اینجا به صراحت این را مطرح میکند.
جالب اینجاست که «حاکم نیشابوری» در اینجا ادعای تواتر میکند. دوستان عزیز تواتر از دیدگاه اهل سنت نازل به منزله آیه قرآن است. همانگونه که اگر کسی آیه قرآن را انکار کند کافر است، اگر حدیث متواتر را هم انکار کند کافر است. «ابن تیمیه» به صراحت میگوید:
«مَنْ أَنْکرَ مَا ثَبَتَ بِالتَّوَاتُرِ وَالْإِجْمَاعِ فَهُوَ کافِرٌ»
الکتاب: مجموع الفتاوی، المؤلف: تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: أنور الباز - عامر الجزار، الناشر: دار الوفاء، الطبعة: الثالثة، 1426 هـ / 2005 م، ج 1، ص 109، باب مسألة: من یمنع الإستغاثة بالنبی
در رابطه با قضیه مباهله «حاکم نیشابوری» در کتاب «معرفة علوم الحدیث» جلد اول صفحه 50 ادعای تواتر میکند.
نکته ظریفی که در رابطه با مباهله وجود دارد، این است که «زمخشری» یکی از استوانههای تفسیری اهل سنت و صاحب کتاب «کشاف» که کتاب تفسیر ادبی اهل سنت است و بزرگان شیعه هم عنایتی به این کتاب دارند ایشان در جلد اول «تفسیر کشاف» جلد اول صفحه 397 قضیه مباهله و حضور حضرت امیرالمؤمنین، حضرت صدیقه طاهره و حسنین را مطرح میکند و مینویسد:
«وفیه دلیل لا شیء أقوی منه علی فضل أصحاب الکساء علیهم السلام»
ما دلیلی قویتر از مباهله در فضیلت اصحاب کساء (علیهم السلام) نداریم.
الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل، اسم المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشری الخوارزمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: عبد الرزاق المهدی، ج 1، ص 397، ح 171
تا اینجا دوستان دقت کردند، حال ببینیم دستهای خیانتکار یا به تعبیر طعنه زننده «علامه امینی» دستهای امانتکار چه کار کردند.
«ابن قیم» شاگرد «ابن تیمیه» و ناشر افکار «ابن تیمیه» تلاش میکند به نوعی روی قضیه مباهله سرپوش بگذارد. او در کتاب «جلاء الأفهام» صفحه 264 میگوید:
«دعا النبی فاطمة وحسنا وحسینا وخرج للمباهلة»
جلاء الأفهام فی فضل الصلاة علی محمد خیر الأنام، اسم المؤلف: محمد بن أبی بکر أیوب الزرعی أبو عبد الله، دار النشر: دار العروبة - الکویت - 1407 - 1987، الطبعة: الثانیة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط - عبد القادر الأرناؤوط، ج 1، ص 264، فصل واما الذریة فالکلام فیها فی مسألتین
مشاهده کنید که او هیچ نامی از امیرالمؤمنین نیاورده است. کار دیگری که بعضی دیگر همانند «آلوسی سلفی» متوفای 1270 انجام دادند این است که در کتاب «تفسیر» جلد 3 صفحه 190 مینویسد:
«لما نزلت هذه الآیة جاء بأبی بکر وولده وبعمر وولده وبعمر وولده وبعثمان وولده وبعلی وولده»
روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 3، ص 190، باب آل عمران: (61) فمن حاجک فیه... ..
این هم شاهکاری است که آقایان ارائه میدهند! آیا با کدام دلیل و با کدام سند کدام صحابی نقل کرده است کاری ندارند، بلکه تنها میخواهند شبهه را مطرح کنند تا فضائل امیرالمؤمنین کنار برود.
از این دست قضایا در رابطه با مباهله زیاد داریم. به دلیل اینکه فرصت کم است، بنده در پایان میخواهم چند نکته را در چند دقیقه مطرح کنم و توصیههایی را به عزیزان و فرزندانم دارم.
دوستان عزیز! هجمهای که امروز بر مذهب اهل بیت و شیعه است، در طول تاریخ بینظیر بوده است. در حال حاضر به تعبیر مقام معظم رهبری فضای مجازی به قتلگاه جوانان تبدیل شده است.
من از سروران و مدیران حوزههای علمیه به ویژه عزیزم و نور چشم و سرورم حضرت آیت الله العظمی صدیقی که شرف حضور دارند، تقاضا دارم عدهای را مسئول کنند تا فضای مجازی رصد شود و مشخص شود دشمنان در فضای مجازی چه کار میکنند. ما به مسجد و حسینیه میرویم و با صد یا دویست یا پانصد نفر صحبت میکنیم، اما آنها در فضای مجازی کانالها و گروههایی تشکیل میدهند که جمعیت میلیونی حرفهای آنها را میشنوند.
ما صحبت میکنیم و مخاطبین ما نیم ساعت صحبتهای ما را گوش میکنند و میروند، اما در فضای مجازی این شبهات در این جعبه جادویی میماند و دوباره به همان شبهه مراجعه میکنند. تلفاتی که ما در طول این چند سال اخیر دادیم اعلان خطری از طرف دشمنان برای حوزههای علمیه است.
حضرت آیت الله صدیقی! رفتن آقای «حسین المؤید» به طرف وهابیت سبب شد که وهابیت از این اقدام موج علیه شیعه ایجاد کردند. او کسی بود که قم درس خارج داشت. چرا او وهابی متشدد شد و در حال حاضر هر هفته در رسانههای بین المللی برنامه دارد؟!
همچنین آقای «موسوی» که از حوزه علمیه تهران رفت، وهابی شده است و غالب شبها در شبکههای وهابی علیه شیعه برنامه دارد و وهابیها از او علیه شیعه موج ایجاد کردند.
او مرتب با طلبههایی که هم مدرسه و هم حجره و رفیق بودند تلفنی تماس میگیرد، آنها را ضبط و پخش میکند و طلبهها را به فرقه وهابیت دعوت میکند. این وقایع برای ما اعلان خطر است. ما در کنار بحثهای فقاهتی نسبت به مباحث اعتقادی کاربردی باید کار کنیم.
وهابیت مرتب مقایسه میکنند و میگویند که شیعه اینطور میگوید و اهل سنت اینطور میگوید. متأسفانه ما بحثهای اثباتی را داریم، اما بحثهای سلبی و هجمهای را نداشتیم و به بهانه اینکه شاید به وحدت یا تقریب ضربه بزند معمولاً ملاحظه کاری میکنیم.
بنده بارها گفتم که ما باید طلبههای خود را در سه محور مجهز کنیم. بحث تبیین همان که ما انجام میدهیم استدلال قوی از آیات و روایات بر حقانیت اهلبیت (علیهم السلام).
اگر از یک طلبه در ماشین یا قطار یا هواپیما سؤال کردند که شما دو دلیل از قرآن و سنت با ذکر جلد و صفحه برای حقانیت امیرالمؤمنین مطرح کنید، طلبه ما باید آمادگی داشته باشد تا همانند حمد و سوره چندین آیه و حدیث را با ذکر جلد و صفحه مطرح کند.
همچنین اگر شبهاتی مطرح میشود، ما باید در حوزه دفاعی کار کنیم و شبهه زدایی داشته باشیم. بحث افشاگری و بیانگری بدانیم و همانگونه که حقانیت اهلبیت را بیان میکنیم طبق روایتی که از کتاب «تصحیح اعتقادات» عرض کردم؛
«و بیّنوا لهم [ضلالهم الذی هم علیه]»
فحش دادن و اهانت حرام است، اما تبیین بطلان وهابیت برای ما واجب است. این دستور امام صادق سلام الله علیه است. ما باید ببینیم که آنها برای اثبات خلافت دیگران چه ادلهای دارند.
من از اساتید تقاضا میکنم کتاب «شرح مقاصد» اثر «تفتازانی» را ببینند. او ابتدا ادله شیعه را یکی پس از دیگری رد میکند و سپس ادله خود را میآورد.
«عضدالدین ایجی» به همین شکل در کتاب «المواقف» مطالب را بیان میکند و شاگرد او «جرجانی» در «شرح المواقف» همین روش را پیش میگیرد.
ما باید این مسائل را برای طلبههای خود هم در حوزه تبیین، دفاع و هجمه مطرح کنیم. اگر وهابیت بیست سؤال و شبهه مطرح میکنند، ما باید توانایی داشته باشیم تا دویست سؤال و شبهه مطرح کنیم.
بنا به فرمایش مقام معظم رهبری ما انفعالی عمل نکنیم، بلکه تهاجمی عمل کنیم. من از همه عزیزان و سرورانم به خاطر این همایش بزرگی که تشکیل دادند، تشکر میکنم. امیدوارم این کارها ذخیرهای باشد برای روزی که قرآن کریم میفرماید:
(یوْمَ لا ینْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُون)
در آن روزی که مال و فرزندان سودی نمیبخشد.
سوره شعراء (26): آیه 88
به ویژه از عزیزان هیئت مدیره بنیاد بین المللی غدیر و در رأس آن از سرور عزیزمان حضرت آیت الله صدیقی هم تشکر میکنم.
انشاءالله این جلسات نقطه عطفی برای اساتید و طلبهها و فضلای ما باشد که مقداری عالم به زمان خود باشیم تا شبهات بر ما ملتبس نشود.
خدایا به آبروی حضرت امیرالمؤمنین، حضرت صدیقه طاهره، حسنین و رسول اکرم تو را سوگند میدهیم هرچه سریعتر لباس فرج بر اندام ملکوتی مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم بپوشان و ما را از یاران ویژهاش قرار بده. خدایا انقلاب ما را به انقلاب جهانی حضرت ولی عصر متصل نما. خدایا خدمتگزاران به اسلام و قرآن و اهلبیت بالأخص مقام معظم رهبری موفق و مؤید بدار. خدایا به آبروی خمسه طیبه حوائج همگان و حوائج جمع ما را برآورده نما.
هدیه به ارواح پاک انبیاء، اولیاء، شهدا، صدیقین بالأخص امام راحل و دو یادگارش صلوات غرائی ختم بفرمایید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
ابن تیمیه و دهلوی شبهه ی مهمی در رابطه با معنای نفس در آیه ی مباهله مطرح کرده اند که متأسفانه پاسخ مناسبی برایش نیافتم.
پاسخ شما چیست؟
شبهه ی ابن تیمیه:
مى گوييم: قبول نداريم كه براى معناى نفس وجهى جز مساوات وجود نداشته باشد، بلكه دليلى بر اين ادعا وجود ندارد و حمل آن بر اين معنا ممتنع است، زيرا احدى با رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم مساوى نيست، نه على ]عليه السلام[ و نه غير او.
علاوه بر موارد بالا، اين لفظ در لغت عرب نيز اقتضاى مساوات ندارد. خداى تعالى در داستان اِفك مى فرمايد: (لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا وَقالُوا هذا إِفْكٌ مُبينٌ); چرا هنگامى كه آن ]تهمت بزرگ[ را شنيديد، مردان و زنان مؤمن درباره خود گمان نيك نبردند و نگفتند اين تهمتى آشكار ]از سوى منافقان[ است؟ در داستان بنواسرائيل نيز مى فرمايد: (فَتُوبُوا إِلى بارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ); به سوى آفريننده خويش باز گرديد و خودتان را بكشيد و اين در پيشگاه آفريدگارتان براى شما بهتر است. به عبارت ديگر برخى از شما بعضى ديگر را مى كشند و نفس در اين آيه مساوات را ثابت نمى كند و در واقع اين گونه نيست عبادت كننده گوساله، با كسى كه آن را عبادت نكرده مساوى باشد.
هم چنين آنجا كه خداوند مى فرمايد: «وَلا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ»; يعنى بعضى از شما برخى ديگر را نكشيد، هر چند با يكديگر مساوى نيستند.
و خداى تعالى مى فرمايد: (وَلا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ); يعنى برخى از شما از بعض ديگر بدگويى نكند و بر او طعن نزده و عيب جويى نكند كه اين نهى شامل همه مؤمنان مى شود كه برخى از ايشان به برخى ديگر طعن نزنند، با اين كه آن ها در احكام و فضيلت مساوى نيستند و ظالم هم چون مظلوم و إمام هم چون مأموم نيست.
و از همين باب است آيه شريفه (ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ); يعنى بعضى از شما برخى ديگر را مى كشد.
و اگر واژه نفس در آيه (وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ)، مانند اين واژه در آيه «وَلا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ...» و آيه (لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا) و آياتى از اين قبيل باشد، در اين آيات تساوى ثابت نمى شود، بلكه بر خلاف آن تساوى ممتنع است. از همين قبيل است (وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ) در اين آيه، عدم تساوى بيشتر دلالت دارد بر تساوى.
بلكه اين لفظ دلالت مى كند بر مجانست و مشابهت با اشتراك در برخى امور تحقق مى يابد; مانند اشتراك در ايمان، چرا كه مؤمنان در ايمان باهم برابرند و مراد از نفس در آيه (لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا) و آيه (وَلا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ) همين است.
و مشابهت با اشتراك در دين نيز تحقق مى يابد، هر چند كه در بين آنان منافق نيز وجود دارد; مانند اشتراك مسلمانان در اسلام ظاهرى و چنان چه افزون بر اينها اشتراك در نسب هم باشد، تأكيد در مشابهت بيشتر مى شود و قوم حضرت موسى به همين اعتبار (أَنْفُسَنا) هستند.
اما در آيه (لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا)، (أَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ); يا منظور مردانى كه در دين و نسب از جنس ما هستند و مردانى كه از جنس شما هستند، و يا مقصود تنها تجانس در قرابت است، چرا كه مى فرمايد: «أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَكُمْ»; از آن پس اولاد، زنان و مردانى را ذكر مى كند كه از اين مطلب استنباط مى شود كه نزديكان به ما، مردان، زنان، اولاد و بستگان را اراده كرده است و بر همين اساس حسن و حسين عليهما السلام را از فرزندان، فاطمه سلام الله عليها را از زنان و على عليه السلام را از مردان فرا خواند و نزد پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در نسبت احدى نزديكتر از اين افراد نبود و آنان كسانى هستند كه پيامبر كساء را بر سر آنان قرار داد.
شبهه ی دهلوی:
و نيز نفس به معنا قريب و هم نسب و هم دين و هم ملت آمده است قوله تعالى (يخرجون أنفسهم من ديارهم)1، أى اهل دينهم (وَلا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ)2، (فلَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا).3
پس حضرت امير را چون اتصال نسبت و قرابت و مصاهرت و اتحاد دين وملّت و كثرت معاشرة و الفت بحدى بود كه «علىّ منّي وأنا من علي» در حق او ارشاد شد، اگر به نفس تعبير فرمايند چه بعيد است «فلا يلزم المساواة كما لا يلزم في الآيات المذكورة»
پاسخ:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ ناراً» (تحریم: 6)
ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتش حفظ کنید.
و نیز می فرماید: «الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ»؛ «کسانی که به خویشتن و خانواده شان زیان رسانده اند». (زمر: 15)
در مورد آیه مباهله نیز این چنین است؛ یعنی در مقابل معنای اقرباء استعمال شده جز آنکه در این دو آیه، انفس در نفس انسان به معنای حقیقی آن استعمال شده است ولی در آیه مباهله مجازاً در معنای تنزیلی به کار رفته است؛ یعنی امام علی (علیه السلام) به منزله پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در جمیع فضایل است، نه اینکه نفس پیامبر باشد.
ثانیاً: مستفاد از آیه مباهله آن است که خداوند پیامبرش را خطاب کرده می فرماید: ای محمّد! خود را برای مباهله بیاور. و پیامبر در آن موقف علی (علیه السلام) را برای مباهله آورد. و اینکه شخصی نفس شخص دیگر باشد سه احتمال دارد:
الف) عینیت و اتحاد حقیقی حتی در جسمیت: این معنا قطعاً باطل است؛ زیرا ما معتقد به حلول نیستیم و نیز پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و امام علی (علیه السلام) را به لحاظ جسمی یکی نمی دانیم.
ب) اتحاد در شؤونات و فضایل به جز آنچه که استثناء شده است.
ج) تنها مجانست در قرابت و نزدیکی.
معنای دوم و سوم از معانی مجازی برای کلمه نفس است، ولی ما باید به دو جهت کلمه انفس را بر معنای دوم حمل کنیم نه سوم:
جهت اوّل اینکه: معنای دوم اقرب به معنای حقیقی که همان وحدت از جمیع جهات است می باشد و مطابق آنچه در علم بلاغت گفته شده، لفظ باید بر قریب ترین معانی به معنای حقیقی حمل شود.
جهت دیگر اینکه: قرائن بسیاری وجود دارد که مؤید معنای دوم است نه سوم، که از آن جمله عبارت است از:
یک ـ پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) خطاب به حضرت علی (علیه السلام) فرمود: أنت منّی بمنزلة هارون من موسی الاّ أنّه لا نبی بعدی؛ تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی می باشی جز آنکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.
دو ـ بخاری از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل کرده که خطاب به علی (علیه السلام) فرمود: «أنت منّی وأنا منک»؛ «تو از من و من از توام».
سو ـ ابن مسعود از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل کرده که فرمود: «علی بن ابی طالب همانند روح من است که در جسدم می باشد».
چهار ـ و نیز خطاب به امام علی (علیه السلام) فرمود: ما سألت الله لی شیئاً الاّ سألت لک مثله... از خدا برای خود چیزی نخواستم جز آنکه مثل آن را برای تو تقاضا نمودم.
اللآلىء المصنوعة في الأحاديث الموضوعة، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي (متوفای911)، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1417 هـ - 1996م ، الطبعة : الأولى، تحقيق : أبو عبد الرحمن صلاح بن محمد بن عويضة، ج1، ص348
كنز العمال، ج 13، ص 62، ح 36446؛ دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1419هـ-1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمود عمر الدمياطي
«ما ظننت أن أحدا يسأل عن نفسه»
من گمان نمی کردم کسی بیاید از یک فردی از نفس و جانش سوال بکند.
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، الحاكم الحسكاني، تحقيق: الشيخ محمد باقر المحمودي، چاپ: الأولى، 1411، ناشر: مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامي، طهران، ج2، ص272
«يا أبا عبد الرحمن من أفضل أصحاب رسول الله، صلى الله عليه وسلم؟ فقال: أبو بكر وعمر وعثمان و... فقال له: فأين علي بن أبي طالب، رضي الله عنه؟ قال: يا هذا تستفتي عن أصحابه أم عن نفسه؟ قال: بل عن أصحابه. قال: إن الله تبارك وتعالى يقول: «قل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وأنفسكم»، فكيف يكون أصحابه مثل نفسه؟»
ای ابا عبدالرحمن! افضل اصحاب پیامبر کیست؟ گفت: ابوبکر و عمر و عثمان و... به او گفت: پس علی چه؟ او را نگفتی؟ گفت: ای مرد! تو از اصحاب پیغمبر پرسیدی یا از نفس پیغمبر؟ گفت: من از اصحاب او پرسیدم. گفت خداوند فرموده است: به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم. چگونه اصحاب پیامبر مثل نفس پیغمبر هستند؟
المحاسن والمساوئ، إبراهيم بن محمد البيهقي (متوفای 320)، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت/ لبنان - 1420هـ - 1999م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق: عدنان علي، ج1، ص38
«لَيَنْتَهِيَنَّ بَنُو وَلِيعَةَ، أَوْ لأَبْعَثَنَّ إِلَيْهِمْ رَجُلا كَنَفْسِي،
یا قبیله بنوولیعه قضیه را تمام می کند، یا اینکه فردی را که نفس من است را به سوی آنها خواهم فرستاد.
السنن الكبري، النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاي303 هـ)، ج تحقيق: د.عبد الغفار سليمان البنداري، سيد كسروي حسن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1411 - 1991؛ 5 ص 127، ح8457،
«﴿أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا و أنفسكم﴾ قيل أبناءنا الحسن والحسين و نساءنا فاطمة وأنفسنا عنى نفسه و عليا»
گفته شده که مراد از «ابناءنا» حسن و حسین است. «نساءنا» فاطمه است. و از «انفسنا» نبی مکرم، نفس خودش و علی را قصد کرده است.
تفسير البغوي، البغوي (متوفای 516)، دار النشر: دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : خالد عبد الرحمن العك، ج1، ص310