بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 99/12/06
موضوع: اسناد قطعی ولادت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در داخل خانه کعبه!
درس اخلاق
فهرست مطالب این برنامه:
برای رسیدن به کمالات معنوی، همین یک دستور کافی است!
توصیه ای راهگشا، از عارف سالک، آیةالله بهجت!
مرحله «فناء فی الله»، مرحله ای سخت در طی مسیر عرفان!
تلاش عجیب مخالفان، برای از بین بردن فضائل امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
اسناد قطعی ولادت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در داخل خانه کعبه!
شبهات وهابیت در ولادت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در کعبه!
استاد: آیت الله دکتر حسینی قزوینی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی محمد رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد، حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل، نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير، ما شاء الله لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم.
ضمن عرض پوزش از تأخیر پیش آمده، ولادت با سعادت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) سید الاوصیاء، افضل الخلائق بعد رسول الله را خدمت شما عزیزان و بزرگواران تبریک و تهنیت عرض میکنم.
خدا را به آبروی آقا امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) قسم میدهیم، عیدی ما را فرج موفور السرور مولایمان بقیة الله الاعظم قرار بدهد ان شاء الله.
ما در رابطه با بحثهای اخلاقی، در سابق نکاتی را مطرح کردیم و در آستانه میلاد امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در ادامه همان مطالب، نکاتی را خدمت دوستان عرض می کنیم.
برای رسیدن به کمالات معنوی، همین یک دستور کافی است!
آنچه را که ما برای رسیدن به کمالات نیاز داریم، این است که در ابتدای امر، خدا و ائمه (علیهم السلام) را حاضر و ناظر خودمان بدانیم. اگر ما به این مرحله رسیدیم که خدای عالم شاهد بر ما است و ناظر بر اعمال ما است:
(وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيبِ وَالشَّهَادَةِ فَينَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)
بگو: «عمل کنيد! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را ميبينند! و بزودي، بسوي داناي نهان و آشکار، بازگردانده ميشويد؛ و شما را به آنچه عمل ميکرديد، خبر ميدهد!»
سوره توبه (9): آیه105
یعنی هرکاری شما انجام بدهید خداوند شما را میبیند، پیغمبر هم شما را میبیند، و مؤمنین هم شما را میبینند.
امام صادق (سلام الله علیه) فرمود: مراد از مؤمنین ما هستیم، و گرنه مؤمنین عادی پشت گوششان را هم نمیتوانند ببینند و خبر ندارند:
«قَرَأَ رَجُلٌ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ فَقَالَ لَيْسَ هَكَذَا هِيَ إِنَّمَا هِيَ وَ الْمَأْمُونُونَ فَنَحْنُ الْمَأْمُونُون»
الكافي( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، تاريخ وفات مؤلف: 329 ق، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407 ق، نوبت چاپ: چهارم؛ ج1، ص 424، ح 62
این مسئله را اگر ما در خودمان تمرین کنیم، که در شبانه روز زیر نظر هستیم و به این مرحله برسیم که حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) ما را میبیند و از نیات قلبی ما هم آگاهی دارد، شاید بشود گفت ما نود درصد مراحل کمالات را پیمودهایم.
یعنی دیگر قطعا گناهی از ما سر نمیزند، بلکه فکر گناه هم نمیکنیم. شما اگر در محضر یک بزرگی مشرف بشوید، آیا در محضر آن بزرگ، اصلا به ذهنتان میآید کار خلافی انجام دهید!؟ مثلا بلند شوید برقصید! یا مثلا شروع کنید اشعار آنچنانی بخوانید. اصلا به ذهن شما هم خطور نمیکند که از این کارها بکنید.
لذا اگر بحث حضور را خوب برای خودمان حل کنیم، قدم بزرگی در مسیر خودسازی برخواهیم داشت. همان تعبیری که هفته گذشته هم از حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) عرض کردم که حضرت به «شیخ مفید» فرمود:
«فَإِنَّا يُحِيطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِكُمْ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْءٌ مِنْ أَخْبَارِكُم»
ما احاطه علمی به همه شما و اخبار شما داریم، و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست.
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج53، ص175، باب ما خرج من توقيعاته عليه السلام، ح7
توصیه ای راهگشا، از عارف سالک، آیةالله بهجت!
یک تعبیری حضرت «آیت الله العظمی بهجت» دارد، میفرماید: "شما وقتی حرف میزنید به حضرت ولی عصر سلام میدهید و یا سخن میگویید، قبل از آنکه صدای شما را گوش تان بشنود، امام زمان میشنود!"
دوستان اگر قضیه این است ما باید یک مقداری نسبت به کارهای خودمان و اعتقادات خودمان تجدید نظر کنیم.
من دوباره تکرار میکنم شما که حرف میزنید دعا میخوانید، یابن الحسن میگویید، و یا توسلی دارید، قبل از اینکه صدای شما به گوش تان - که به قولی چهار انگشت بیشتر فاصله بین دهان و گوش نیست - برسد به سمع مبارک حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) میرسد.
این را اگر ما در خودمان احیاء کنیم، کار بزرگی کرده ایم. این هم نیست جز تفکر، دقت و مطالعه آیاتی که در این زمینه است و روایاتی که در این زمینه است، ما اینها را بررسی کنیم و مطالعه کنیم و تمرین کنیم.
وقتی که میخواهیم بخوابیم این تفکر را داشته باشیم که الان ما در محضر ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) هستیم، حضرت به اذن الله تبارک و تعالی احاطه علمی، در تمام اعمال قلبیه و قالبیه ما دارد.
ده دقیقه، یک ربع را در این زمینه فکر کنیم؛ حتی اینکه ما داریم فکر میکنیم و به یاد حضرت هستیم، معتقد باشیم از روز ازل به اذن الله تبارک و تعالی، حضرت ولی عصر میدانست که در این ساعت و در این دقایق، ما به فکر و یاد آن حضرت هستیم.
اگر اینها را خوب در خودمان احیاء کنیم، من عقیدهام بر این است که خیلی از منازل کمالات و سیر الی الله را طی کردهایم تا بعد که نوبت به یکی از مراحل دیگر میرسد.
مرحله «فناء فی الله»، مرحله ای سخت در طی مسیر عرفان!
مرحله بعد، مرحله ای است که در آن، ما تمام اعمال و افکار خودمان را جلوهای از عنایات الله تبارک و تعالی بدانیم؛ جلوهای از عنایات اهلبیت بدانیم؛ یعنی:
(وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ)
با اينکه خداوند هم شما را آفريده و هم بتهايي که ميسازيد!
سوره صافات (37): آیه 96
به آن مرحله بتوانیم برسیم که خیلی مرحله سختی است، به قول عرفا که یک تعبیری دارند.
«فناء فی الله والبقاء بالله»
یعنی به یک جایی برسیم که احساس کنیم هرکاری از ما سر میزند، به مشیت و اراده الهی است. اینکه ما همهاش به لقلقه زبان میگوییم:
«ولا حول ولا قوة الا بالله»
باید به این یقین داشته باشیم. بعضی از بزرگان مثال میزنند میگویند ما وقتی که یک آقایی زنده است از او نمیترسیم، وقتی که جنازهاش را بیاورند و در اطاق ما بگذارند، وحشت میکنیم. با اینکه میدانیم او مرده و یقین داریم که هیچ کاری از او ساخته نیست؛ ولی وحشت داریم، چرا وحشت داریم؟ چون علم به مردن داریم ولی اعتقاد قلبی به مردن نداریم.
غسال میت که کارش شستشوی میت است، صد تا جنازه هم در یک جایی بگذارند، عین خیالش نیست؛ راحت میگیرد و میخوابد. بعضی از مسائل است که ما به راحتی میگوییم، مثلا میگوییم:
«بحول الله و قوته اقوم واقعد»
این ذکر را هر روز هم میگوییم؛ ولی آیا به این عقیده داریم؟ آیا ما معتقد هستیم که الان که من دارم حرف میزنم، شما که دارید عرایض من را گوش میکنید، یعنی واقعاً بیننا و بین ربنا معتقدیم: «لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»!؟
این همان «فنای فی الله» است که عرفا دارند. حالا بعضیها که زیاد زبان عرفا را نمیدانند، اشکالات من در آوردی دارند و یک سری حرفهایی میزنند.
اگر شما عباراتی که مرحوم «علامه طباطبایی» در «المیزان» دارد، مرحوم «ملا «حسینقلی همدانی» دارد، مرحوم «قاضی» دارد، مرحوم «بهاری» دارد؛ یا فرمایشاتی که از بعضی از بزرگان مثل «آیت الله العظمی بهجت» و دیگران منتشر شده ملاحظه کنید، همه دنبال این هستند که احساس کنیم در عالم وجود، یک موجد و یک اراده است و آن اراده الله است و اراده ما، تابع اراده خدای عالم است.
یک مثالی «حضرت امام خمینی» (رضوان الله تعالی علیه) زده، یک مثالی «آیت الله العظمی خویی» زده، یک مثالی هم من همیشه میزنم. البته این مثالی که من میزنم، یک مقداری عوام فهمتر است.
حضرت امام مثال میزند که همه ارادهها از خدا است، و هرکاری که ما داریم انجام میدهیم، تابع اراده الله است. ایشان میگوید اگر یک کسی در ته چاهی تاریک باشد، یک نفر یک آئینهای جلوی خورشید بگیرد و به طرف چاه نور بیندازد، این آقایی که ته چاه است، چون خورشید را نمیبیند تصور میکند این نور مال آئینه است. و حال آنکه آئینه نوری ندارد، نور همه مال خورشید است، «لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» یعنی این!
«آیت الله العظمی خویی» (رضوان الله تعالی علیه) هم مثالی برای این مورد میزند و میگوید اگر یک نفر تمام اعضای بدنش از کار بیفتد، این را به یک موتور برق و به دستگاهی وصل کنند که با کمک آن دستگاه و آن برق، بدنش به حرکت در بیاید، وقتی این طرف و آن طرف راه میرود و دستش را تکان میدهد، این خیال میکند که این حرکتها برای خودش است و حال آنکه تمام این حرکتها برای نیروی برقی است که از این دستگاه میآید.
اعمال و کارهایی که ما انجام میدهیم، ما تصور میکنیم که ما هستیم انجام میدهیم، من هستم که تصمیم میگیرم، من هستم درس میخوانم، من هستم عالم هستم، من هستم حرکت میکنم و حال آنکه اگر خوب دقت کنیم «لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم؛ بحول الله وقوته اقوم واقعد و ارکع و اسجد وامشی...»! این دو تا مثال را این دو تا بزرگوار زدهاند.
اما من یک مثال خیلی سادهای که شاید یک مقداری عوامانه است و خیلی راحت میشود تصور کرد میزنم.
شما الان نور لامپ را دارید در خانه تان میبینید و میگویید ببینید این لامپ چقدر روشنایی دارد! چقدر اینجا را روشن کرده است و خوشحال هستید.
اگر احساس می کردید این لامپ میشنود، از این لامپ تشکر هم میکنید که آقای لامپ ممنون از شما اطاق ما را روشن کردید، سالن ما را روشن کردید، اگر روشنایی از شما نبود ما در تاریکی بودیم!
حالا من میخواهم سوال کنم، آیا این لامپ از خودش روشنایی دارد؟ شما هزار تا لامپ در سالن تان بگذارید، آیا این لامپها میتوانند به اندازه سر سوزنی روشنایی بدهند؟ نه. تمام روشنی لامپ از کارخانه برق است، هرچه دارد از کارخانه برق دارد. آنجا است که نیروی برق تولید میکند و این لامپ برای ما روشنایی میدهد.
در اینجا من میخواهم این استفاده را کنم که ائمه (علیهم السلام) که واسطه فیض هستند، تمام فیوضات الهی به وسیله ایشان به ما میرسد:
«بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء»
زاد المعاد- مفتاح الجنان؛ نويسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى (تاريخ وفات مؤلف: 1110 ق)، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدين، ناشر: موسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت 1423 ق، ص423
«بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ اللَّه»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج4، ص 576، بَابُ زِيَارَةِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام)، ح2
«بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّر بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ، وَ بِكُمْ يَخْتِمُ اللَّه»
المزار الكبير (لابن المشهدي)؛ نویسنده: ابن مشهدى، محمد بن جعفر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، محقق/ مصحح: قيومى اصفهانى، ص532
اینها واسطه فیض هستند، من ائمه (علیهم السلام) را بلا تشبیه، بلا تشبیه به این سیم برقی که میان لامپ و کارخانه برق است تشبیه میکنم. که اگر این سیم ارتباطی نداشته نباشد، کارخانه برق، هرچه قدرت در نیروی برق داشته باشد، این لامپ نمیتواند روشن بشود.
اگر این وساطت اهلبیت (علیهم السلام) نباشد، هیچ حرکتی از خودمان نمیتوانیم بروز بدهیم؛ اینها واسطه فیض هستند؛ اینها این فیوضات الهی را به ما میرسانند. ولذا ما باید دقت کنیم بر اینکه آنچه که از ما سر میزند از خدای عالم و با وساطت اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) است.
اگر ما به این مرحله رسیدیم، دیگر «فناء فی الله» میشود؛ یعنی:
به دریا بنگرم دریا تو بینم *** به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
مردان خدا پردهی پندار دریدند *** یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند!
اگر به اینجا رسیدیم، و به زبان خیلی عامیانه «فناء فی الله» شد، «بقاء بالله» برای ما روشن میشود. معنای:
«كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْءٍ أَنَا فَاعِلُه»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص 352، ح7
همین است. یعنی من خودم چشم بندهام میشوم، او با من میبیند، با من حرف میزند و با من حرکت میکند؛
(صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ)
رنگ خدايي (بپذيريد! رنگ ايمان و توحيد و اسلام؛) و چه رنگي از رنگ خدايي بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت ميکنيم.
سوره بقره (2): آیه 138
دیگر تمام اعضا و جوارح ما رنگ الهی میگیرد، زبان ما زبان خدا میشود، دست ما دست خدا میشود، تمام حرکات ما حرکات الهی میشود، این دیگر در حقیقت معنای خیلی سادهای: «البقاء بالله» است. که تمام حرکات و سکناتمان جلوهای از عنایات و اراده و مشیت الهی میشود.
تلاش عجیب مخالفان، برای از بین بردن فضائل امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
به نظرم بحث اخلاقمان به همین اندازه بس باشد، شبی را که پیش رو داریم شب میلاد اقا امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است و آن هم در «بیت الله الحرام».
دشمنان اهلبیت خیلی تلاش کردند که فضائل اهلبیت را به هر قیمتی است از بین ببرند؛
« و قد أنصف الشافعي: محمد بن ادريس، إذ قيل له: ما تقول: في عليّ؟ فقال: و ما ذا أقول في رجل أخفت أوليائه فضائله خوفا، و أخفت أعداؤه فضائله حسدا، و شاع من بين ذين ما ملأ الخافقين.»
دشمنان علی از روی عداوت و حسادت، فضائل علی را مخفی کردند، دوستان علی هم از ترس فضائل امیرالمؤمنین را مخفی کردند. فضیلت علی تمام شرق و غرب عالم را پر کرد.
حلية الأبرار في أحوال محمّد و آله الأطهار عليهم السلام؛ نويسنده: بحرانى، سيد هاشم بن سليمان، تاريخ وفات مؤلف: 1107 ق، ناشر: مؤسسة المعارف الإسلامية، قم، 1411 ق،، ج2، ص 136
من یک عبارتی را در رابطه به اینکه اینها چه کار کردند خدمت عزیزان عرض کنم، آقای «ذهبی» عبارتی در کتاب «تذکرة الحفاظ» دارد، همانطور که ملاحظه میکنید این کتاب «تذکرة الحفاظ» اثر «ذهبی» است. «ذهبی» از کسانی است که نصب و دشمنی ایشان برای همه روشن است.
ایشان در کتابهایش تلاش کرده فضائل امیرالمؤمنین را مخفی کند و اگر هم توانسته با اشکال سندی و نتوانسته اشکال سندی بگیرد اشکال دلالی و اگر هم با اشکال دلالی نتواند، میگوید:
«يشهد القلب انه باطل»
ميزان الاعتدال في نقد الرجال؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995 ، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 1، ص 213
شما اگر به کتاب «میزان الاعتدال» ایشان مراجعه کنید این مطلب وجود دارد. ایشان در کتاب «تذکرة الحفاظ» جلد 3 در رابطه با «ابن سقاء» میگوید:
«الحافظ الامام»
هم حافظ بوده و هم پیشوا بوده
تذكرة الحفاظ؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، ج3، ص 965، ش 906
کلمه «امام» در مصطلح اهلسنت همان عبارت «مرجع جهان تشیع»، بزرگ مرجع تقلید است. کلمه «امام» هم در نزد اینها همین وزنه را برایشان دارد. برای هرکسی کلمهی امام را به کار نمیبرند.
«ابن سقاء» هم حافظ و هم امام و هم محدث بوده است. میگوید یک روزی ایشان بالای منبر «حدیث طیر» را نقل کرد، «حدیث طیر» را هم حتما دوستان شنیدهاند، برای پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) یک مرغ بریانی آوردند فرمود خدایا:
«ائْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِي هذا الطَّيْرَ»
خدایا محبوبترین انسانها را برسان که در این مرغ بریان با من هم غذا شود.
«فَجَاءَ عَلِيٌّ فَأَكَلَ معه»
علی آمد و غذا را با پیامبر میل فرمود.
الجامع الصحيح سنن الترمذي؛ اسم المؤلف: محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي الوفاة: 279، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - -، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ج 5، ص 636، ح 3721
این نشان میدهد که محبوبترین انسانها امیرالمؤمنین است، میگوید این را بالای منبر گفت؛ بعد مردم:
«فوثبوا به واقاموه»
حمله کردند او را کتک زدند و از منبر پایین آوردند.
«وغسلوا موضعه»
منبر را آب کشیدند
تذكرة الحفاظ؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، ج3، ص 966
یعنی اگر فضائل علی در یک منبری گفته شود، آن منبر نجس میشود!! عزیزان دقت کنند مطلب در «تذکرة الحفاظ»، جلد 3، صفحه 965 است.
اسناد قطعی ولادت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در داخل خانه کعبه!
ولی با همه این حال تولد حضرت علی در خانه «کعبه» را نتوانستند مخفی کنند، ببینید «حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک» جلد 3 صفحه 550 میگوید:
«فقد تواترت الأخبار»
روایت متواتر داریم.
روایت متواتر از دیدگاه اهلسنت، و حتی ما شیعیان، نازل منزله آیه قرآن است. یعنی قطعی است.
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)
و هرگز از روي هواي نفس سخن نميگويد! آنچه ميگويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست!
سوره نجم(53): آیه 3 و 4
و هرکس روایت متواتر را انکار کند کافر است. شما به کتاب «مجموعه فتاوای ابن تیمیه» جلد اول صفحه 109 مراجعه کنید در مورد انکار روایت متواتر این را گفته است.
«حاکم نیشابوری» میگوید:
«فقد تواترت الأخبار»
روایات متواتر داریم
«أن فاطمة بنت أسد ولدت أمير المؤمنين علي بن أبي طالب كرم الله وجهه في جوف الكعبة»
«فاطمه بنت اسد» امیرالمؤمنین را در درون کعبه به دنیا آورد.
المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص550، ح 6044
این نشان میدهد که اینها با همه تلاشهای که میکردند، در این رابطه عاجز ماندهاند. این را «ابو زکریای ازدی» در کتاب «تاریخ موصل» مطرح میکند. این کتابی را که ملاحظه میکنید، کتاب «تاریخ موصل» است میگوید:
«وكان ولد في الكعبة ولم يولد فيها خليفة غير أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام»
آن حضرت در كعبه به دنيا آمد ، هيچ يك از خلفا غير از اميرمؤمنان علي بن أبي طالب [علیه السلام] كسي ديگري در كعبه به دنيا نيامده است.
تاریخ الموصل، ابوزکریا الازدی، کتاب الثالث عشر، ص 58
«ابن صباغ مالکی» در «الفصول المهمة في معرفة الأئمة» میگوید:
«ولم يولد في البيت الحرام قبله أحد سواه وهي فضيلة خصه الله تعالى بها»
قبل از علی احدی در بیت الله الحرام به دنیا نیامده و این فضیلتی است که خدای عالم مخصوص علی کرده است.
«إجلالا له وإعلاء لمرتبته وإظهارا لكرامته »
خدای عالم خواسته علی را تجلیل کند و جایگاه علی را بلند مرتبه کند و کرامت علی را برای مردم بیان کند.
بعد میگوید:
«فولدت غلاماً نظيفاً منظّفاً لم أر أحسن وجهاً منه، فسمّاه أبو طالب عليّاً»
الفصول المهمة في معرفة الأئمة؛ نويسنده : علي بن محمد أحمد المالكي ( ابن الصباغ ) (وفات : 855)، تحقيق: سامي الغريري، ناشر: دار الحديث للطباعة والنشر، قم: 1422، ص173
«ولی الله دهلوی» در کتاب «ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء» در صفحه 262 و 263 مفصل قضیه را نقل میکند. «حلبی» در کتاب «سیره حلبیه» جلد اول صفحه 159 و «صفوری شافعی» در «نزهة المجالس و منتخب النفائس» نقل میکند.
ببینید اینها همه بزرگان اهلسنت هستند که دارند نقل میکنند و شما دارید ملاحظه میکنید. همگی ولادت امیرالمؤمنین را در «کعبه» نقل کردهاند. این یک نکته است.
نکته دیگری که باز در کلمات بزرگان اهلسنت آمده و همچنین در کتب شیعه هم آمده است، مدت اقامت مادر امیرالمؤمنین در زمان وضع حمل در درون کعبه است. «حافظ گنجی» متوفای 658 است ایشان در کتاب «کفایة الطالب» صفحه 406 میگوید:
«ولد أمير المؤمنين علي بن أبي طالب بمكة في بيت الله الحرام ليلة الجمعة لثلاث عشرة ليلة خلت من رجب سنة ثلاثين من عام الفيل ولم يولد قبله ولا بعده مولود في بيت الله الحرام سواه إكراما له بذلك ، وإجلالا لمحله في التعظيم»
امير مؤمنان عليه السلام شب جمعه سيزده رجب ، سال سوم بعد از واقعه عام الفيل در داخل خانه خدا به دنيا آمد. كسي پيش از آن حضرت و بعد از آن در داخل خانه كعبه به دنيا نيامده است و اين از فضائل اختصاصي آن حضرت است كه خداوند به جهت بزرگداشت مقام او عطا كرده است.
كفاية الطالب في مناقب علي بن أبي طالب عليه السلام، ص 405- 406
وقتی حضرت امیر (سلام الله علیه) به دنیا آمد سه شبانه روز «فاطمه بنت اسد» در درون «بیت الله الحرام» مهمان خدا بود.
اینکه در آنجا چه گذشت ما نمیدانیم، بعد از سه روز «فاطمه بنت اسد» با یک نوزاد و کنداقهای که پارچههایش از پارچههای بهشتی بود بیرون آمد. او را به دست «حضرت ابوطالب» (سلام الله علیه) داد؛ ایشان وارد شد کنداقه علی (علیه السلام) را به دست گرفت و گفت:
«يا رب هذا الغسق الدجي * والقمر المنبلج المضي»
ای خدای شبهای تار و ای خدای ماه روشن
«بين لنا من أمرك الخفي * ماذا ترى في اسم ذا الصبي»
برای ما از آن امر خفی خودت روشن کن که ما اسم این بچه را چه بگذاریم؟
میگوید:
«فسمع صوت هاتف وهو يقول:
يا أهل بيت المصطفى النبي * خصصتم بالولد الزكي
إن اسمه من شامخ العلي * علي اشتق من العلي»
كفاية الطالب في مناقب علي بن أبي طالب عليه السلام، ص 405- 406
عبارتش خیلی واضح و روشن است. بعد «قندوزی» و دیگران دارند که «ابو طالب» خیلی خوشحال شد و برای خدای عالم سجده شکر به جا آورد و ده تا شتر عقیقه کرد.
این عبارت، در یک لوحی در «بیت الله الحرام» آویزان بود و «بنی هاشم» به این افتخار میکردند. تا در زمان قتال «حجاج» با «عبدالله زبیر» لوحی که این اشعار نوشته شده بود از بین رفت.
البته این را علمای شیعه مثل «ابن شهر آشوب» (رضوان الله تعالی علیه) در «مناقب آل علی ابن ابیطالب» جلد 2 صفحه 23 دارد.
این فضائل برای امیرالمؤمنین باقی ماند. با آن همه که تلاش کردند فضائل علی پخش نشود، حتی یکی از بزرگان اهلسنت تعبیری دارد، خیلی تعبیر عجیبی است. این را هم عزیزان دقت کنند.
«عبدالله بن شداد» و این کتاب «سیر اعلام النبلاء» اثر «ذهبی» است. ایشان در جلد 3 صفحه 489 این مطلب را دارد. «عبدالله بن شداد» فقیه، ثقه و ایشان از روات «صحیح بخاری و صحیح مسلم» است؛ میگوید:
«وددت أني قمت على المنبر من غدوة إلى الظهر»
من دوست دارم از اول صبح تا ظهر منبر بروم
«فأذكر فضائل علي بن أبي طالب رضي الله عنه»
فضائل علی را بالای منبر بگویم
«ثم أنزل فيضرب عنقي »
از منبر پایین بیایم و گردن من را هم بزنند
ببينيد این خیلی عجیب است، بعد ذهبی میگوید:
«حديث عبد الله مخرج في الكتب الستة ولا نزاع في ثقته »
حدیث «عبدالله بن شداد» در صحاح سته ما است.
سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج3، ص 489
وقتی که صحاح سته و «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» از کسی روایت نقل میکند، دیگر از دیدگاه اهلسنت هیچ مشکلی ندارد.
ببینید اینها با امیرالمؤمنین این چنین کردند؛ ولی با همه این حال ما میبینیم بر اینکه فضائل علی عین آفتابی که یک چند لحظهای ابری میآید و از تابش نور خورشید جلوگیری میکند، ولی بلا فاصله از پشت ابر بیرون میآید؛ این دیگر کاملا واضح و روشن است که فضائل امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به این شکلی مخفی نمانده است.
شبهات وهابیت در ولادت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در کعبه!
یک شبههای که وهابیها در شبکههایشان مطرح میکنند در مورد این هم عرض کنم تا بحث ما یک کم پاسخ به شبهات هم باشد.
شبهه اول:
اینها میگویند این مطلبی که شما در رابطه با حضرت امیر (سلام الله علیه) میآورید که در «کعبه» متولد شد، پس مقام علی بالاتر از پیغمبر است! پیغمبر در «مکه» متولد نشد و شما دارید علی را از پیغمبر بالاتر میبرید!!
خیلی عجیب است. یعنی اینها از نظر شیطنت به یک جایی رسیدهاند، طبق روایت ما که داریم، بعضی از افراد هستند که شیطان از آنها قرض میگیرد، اینها به این مرحله رسیدهاند.
ما چند تا جواب از این شبهه میدهیم. یک: خیلی از مسائل این چنینی است. مثلا حضرت عیسی بدون پدر به دنیا آمده است و این فضیلتی برای حضرت عیسی است. پیغمبر اکرم این فضیلت را نداشت، که بدون داشتن پدر به دنیا بیاید. آیا این دلیل بر این است که مقام حضرت عیسی بالاتر از مقام پیغمبر است؟ این چه حرفی است که شما دارید میزنید.
حضرت آدم بدون داشتن پدر و مادر به دنیا آمده، رسول اکرم از پدر و مادر به دنیا آمده، آیا این مطلب دلیل بر این است که حضرت آدم بالاتر است؟
حضرت علی (سلام الله علیه) همسری همانند زهرای مرضیه دارد، که «بضعة النبی» است. رسول اکرم همچنین همسری نداشت. آیا این دلیل بر این است که امیرالمؤمنین از رسول اکرم بالاتر است؟
در کتاب «شرف المصطفی» که یکی از علمای بزرگ اهلسنت نوشته است، در جلد 5 صفحه 306 روایتی را میآورد که خود رسول اکرم میفرماید:
«قال لعلي بن أبي طالب رضي الله عنه: أوتيت ثلاثا لم يؤتهن أحد ولا أنا: أوتيت صهرا مثلي ولم أوت أنا مثلي، وأوتيت صدّيقة مثل ابنتي ولم أوت مثلها زوجة، وأوتيت الحسن والحسين من صلبك ولم أوت من صلبي مثلهما، ولكنكم مني وأنا منكم.»
یا علی خدای عالم سه تا فضیلت به تو داده که احدی حتی من هم ندارم. یک: پدر زنی مثل من داری، و من مثل تو یک پدر زنی که اشرف خلائق باشد ندارم. دو: مثل صدیقه طاهره همسری داری، من همچنین همسری ندارم. سه: فرزندانی مثل حسن و حسین از صُلب تو است، از صلب من همچنین فرزندانی به دنیا نیامده است.
شرف المصطفى؛ المؤلف: عبد الملك بن محمد بن إبراهيم النيسابوري الخركوشي، أبو سعد (المتوفى: 407 هـ)، المحقق: أبو عاصم نبيل بن هاشم الغمري آل باعلوي، الناشر: دار البشائر الإسلامية – مكة، الطبعة: الأولى - 1424 هـ؛ ج 5، ص 306
پس این شبههای که مطرح میکنند، شبههای کاملا بی ارزش است.
شبهه دوم:
نکته و شبههی دیگری که اینها دارند که خیلی روی آن سر و صدا میکنند میگویند ولادت در درون کعبهای که مملو از بت بوده، آیا این برای امیرالمؤمنین فضیلت است؟ این را هم خوب دقت کنید، ببینید شیطنتهای اینها تا چه حدی است. به دنیا آمدن امیرالمؤمنین در درون کعبهای که مملو و پر از بت بود. این فضیلت نیست!!
ما به اینها هم جواب قرآنی میدهیم و نیز جواب روایی میدهیم: یک: همین خانهای که مملو از بت است، وقتی ابرهه میخواست خراب کند خداوند عالم از همین خانه مملو از بت حمایت کرده است.
(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَلَمْ تَرَ كَيفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ؛ أَلَمْ يجْعَلْ كَيدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ؛ وَأَرْسَلَ عَلَيهِمْ طَيرًا أَبَابِيلَ؛ تَرْمِيهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ؛ فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ)
آيا نديدي پروردگارت با فيل سواران [= لشکر ابرهه که براي نابودي کعبه آمده بودند] چه کرد؟! آيا نقشه آنها را در ضلالت و تباهي قرار نداد؟! و بر سر آنها پرندگاني را گروه گروه فرستاد، که با سنگهاي کوچکي آنان را هدف قرارميدادند؛ سرانجام آنها را همچون کاه خوردهشده (و متلاشي) قرار داد!
سوره فیل (105): آیات 1 تا 5
خداوند از خانهای که مملو از بت بوده حمایت کرده است؛ پس بودن بت در خانه دلیل این نیست که شرافت این خانه زیر سوال برود.
دو: همین خانهای که مملو از بت بوده، تا سال سیزدهم بعثت مورد طواف پیغمبر بوده است. مسلمانهایی که اسلام آورده بودند در اطراف همین خانهای مملو از بت طواف میکردند؛ پس این نقص است. پیغمبر خانه و جایی را دارد طواف میکند که 360 بت در آنجا است.
سه: تا فتح مکه این خانه پر از بت مورد طواف مسلمانان بود و بعد از فتح مکه آیه آمد:
(فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ)
روي خود را به جانب مسجد الحرام کن! و هر جا بوديد، روي خود را به سوي آن کنيد!
سوره بقره (2): آیه 150
در حقیقت من خواستم امروز به مناسبت ولادت آقا امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در خانه خدا اشارهای کرده باشم و هم این شبهه را پاسخ گفته باشیم. شبهات اینها زیاد است من این دو مورد را عرض کردم.
خدا ان شاء الله به همه شما توفیق عنایت کند، و این عید را هم بر شما مبارک بگرداند. التماس دعا از همه عزیزان و بزرگواران!
«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»