بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه نوزدهم 95/08/16
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
بحث ما در رابطه با اقوال صحابه در مورد تقیه بود؛ بحثی را از «حذیفه» نقل کردیم و به عبارتهایی از «ابن عباس» رسیدیم. عرض کردیم که «ابن عباس» بذاته مورد تأیید شیعه هست و شیعه مشکلی با «ابن عباس» ندارد و از هرجهت مورد تأیید است.
معمولاً در مورد «ابن عباس» سؤالات فراوانی مطرح میشود. روایاتی در مذمت «عبدالله بن عباس» آمده است که معمولاً نشأت گرفته از کینه بنی امیه نسبت به «ابن عباس» است. چرا که ایشان مدافع امیرالمؤمنین و اهلبیت (علیهم السلام) بوده است.
این کینه به قدری بوده است که حتی معاویه در قنوت نماز خود امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)، امام حسن (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام) و نیز «ابن عباس» را لعن میکرد!! در این زمینه روایات متعددی هم وارد شده است.
در کتاب «المفید بالمعجم رجال الحدیث» اثر آقای «جواهری» که خلاصه 22 جلد «معجم رجال الحدیث» در یک جلد میباشد و ایشان مطالب اضافی را حذف کرده و تنها مطالبی که مربوط به وثاقت یا ضعف راوی است را در یک جلد خلاصه کرده است. او میگوید:
«عبدالله بن عباس من اصحاب رسول الله و علی و الحسن و الحسین روی فی تفسیر القمی عن رسول الله جلیل القدر مدافع عن أمیرالمؤمنین و الحسنین و الروایاة الدالة علی مدحه مستفیضة روایاة ذامة انما وضعت لانه موالی لأمیرالمؤمنین حتی أن معاویة لعنه الله کان یلعنه بعد الصلاة مع لعنه علیا و الحسنین و قیس و الأشتر»
در این زمینه مطالب متعددی وارد شده است، اما در مورد اینکه معاویه، حسنین (علیهم السلام) و «ابن عباس» را لعن میکرده است موارد متعددی از کتب اهل سنت داریم که او در قنوت نمازش، آن بزرگواران را لعن میکرد.
در «صحیح مسلم» وارد شده است که معاویه به صراحت به «سعد بن أبی وقاص» میگوید: "چرا علی را لعن نمیکنی؟!":
«ما مَنَعَكَ ان تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ...»
صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي؛ ج4، ص 1871 ح2404
در حقیقت دارد او را مؤاخذه می کند که چه چیزی مانع لعن تو نسبت به علی شده است؟ همچنین در کتاب «معجم البلدان» اثر «حموی» جلد سوم، تعبیر تندی در این زمینه دارد و میگوید:
«لُعِن علی بن أبی طالب رضی الله عنه علی منابر الشرق والغرب ولم یعلن علی منبرها إلا مرة»
سپس میگوید:
«وهو یُلعَن علی مَنابر الحرمین مکة والمدینة»
حتی در مکه و مدینه هم امیرالمؤمنین مورد لعن قرار میگرفت.
معجم البلدان، اسم المؤلف: یاقوت بن عبد الله الحموی أبو عبد الله، دار النشر: دار الفکر – بیروت، ج 3، ص 191، باب السین والجیم وما یلیهما
طبق فرموده مقام معظم رهبری در روز عید غدیرخم، سرمنشأ تمامی این کارهای معاویه، عداوتها و کینه هایی بود که او نسبت به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) داشت، زیرا آن حضرت اقوام معاویه از جمله عمو و دایی او را در جنگها کشته بودند.
به طور کلی شما کمتر خانوادهای از معاویه پیدا می کنید که به شمشیر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به درک واصل نشده باشد. این مقدار بغض و عداوتی که معاویه از امیرالمؤمنین دارد، شاید از کسی دیگر نداشته باشد.
سؤال: برخی ها می گویند که در ابتدا حضرت امیر، معاویه را لعن کردند و سپس معاویه در جواب، امیرالمؤمنین را لعن کرد!
پاسخ: نه؛ اصلاً چنین چیزی نبوده است. امیرالمؤمنین هیچگاه معاویه را لعن نکردند. بر فرض اگر هم این کار را انجام داده باشند؛ پیغمبر در حق امیرالمؤمنین فرمودند:
« عَلِی مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِی یدُورُ حَیثُمَا دَار»
و یا فرمودند:
«علی مع القرآن والقرآن مع علی لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض »
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 134، ح 4628
«حاکم نیشابوری» هم در ذیل روایت می گوید که: هذا حدیث صحیح الإسناد»
مضافاً بر اینکه پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:
«مَنْ سَبَّ عَلِیاً فَقَدْ سَبَّنِی»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛ ج6، ص 323، ح 26791
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا؛ ج3، ص 130، ح4615
از طرف دیگر اگر کسی معاویه را لعن کرد بلامانع است! زیرا پیغمبر اکرم او را لعن کرده است. در منابع متعدد اهل سنت وارد شده است که رسول گرامی اسلام معاویه را لعن میکرده است. لذا بر فرض هم اگر امیرالمؤمنین معاویه را لعن کرده است، هیچ محذوری وجود ندارد.
سؤال: ما در منابع خودمان و زیارات امامان معصوم، لعن و نفرین را داریم. مثلاً «اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ...» و از این دست عبارات؛ آیا این قضیه علاوه بر ایجاد تفرقه و اختلاف، موجب ترویج سنت لعن کردن نمی شود!؟
پاسخ: دوستان توجه داشته باشند که سنی هم به «اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» معتقد است، وهابی هم به «اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» معتقد است؛ بحث ایجاد اختلاف نیست؛ بلکه مشکل اساسی، مصداق معین کردن است!
ما میگوییم: مصداق معین نکنید! همانطوری که امام باقر (علیه السلام) در زیارت عاشورا مصداق معین نکرده است. اینکه دشمنان آل محمد باید لعن شوند، تمام گویندگان «لا إله إلا الله» و «محمد رسول الله» بر این حرف قائل هستند.
البته در مورد شخص «معاویة بن ابوسفیان» قضیه فرق می کند، زیرا از معاویه نام برده شده است و لعن در مورد او به خصوص وارد شده است:
«اَللّهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفْیانَ وَمُعاوِیةَ وَ یزیدَ بْنَ مُعاوِیةَ عَلَیهِمْ مِنْک اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدینَ»
فرازهایی از زیارت عاشورا
بحث معاویه اصلاً جداست؛ شما ببینید که در کتاب «الکامل فی التاریخ» که از معتبرترین کتب اهل سنت است؛ ایشان در همان ابتدای کتاب می نویسد :
«أَنِّی لَمْ أَنْقُلْ إِلَّا مِنَ التَّوَارِیخِ الْمَذْکورَةِ وَالْکتُبِ الْمَشْهُورَةِ مِمَّنْ یعْلَمُ بِصِدْقِهِمْ فِیمَا نَقَلُوهُ وَصِحَّةِ مَا دَوَّنُوهُ»
الکامل فی التاریخ، المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم، عز الدین ابن الأثیر (المتوفی: 630 هـ)، تحقیق: عمر عبد السلام تدمری، الناشر: دار الکتاب العربی، بیروت – لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ / 1997 م، ج 1، ص 7
ایشان در همین کتاب نسبت به امیرالمؤمنین که در قنوت خود معاویه را لعن می کرد، نقل می کند که:
«فَبَلَغَ ذَلِک مُعَاوِیةَ فَکانَ إِذَا قَنَتَ سَبَّ عَلِیا وَابْنَ عَبَّاسٍ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَینَ وَالْأَشْتَرَ»
الکامل فی التاریخ، المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم، عز الدین ابن الأثیر (المتوفی: 630 هـ)، تحقیق: عمر عبد السلام تدمری، الناشر: دار الکتاب العربی، بیروت – لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ / 1997 م، ج 2، ص 684، باب ذکر تتمة أمر صفین
این عبارت نه تنها در اینجا، بلکه در کتب متعدد دیگر هم وارد شده است. در کتاب «المصنف» اثر «ابن ابی شیبه» که استاد «بخاری» است همین تعبیر وارد شده است.
فرمایشات تند نبی مکرم(صلی الله علیه و آله)، نسبت به معاویه!
به اضافه اینکه بحث لعن معاویه یا بحث کفر معاویه، بسیار واضح و روشن است. شما مشاهده کنید در کتاب «تاریخ طبری» نقل میکند:
«وقد رآه مقبلا علی حمار ومعاویة یقود به ویزید ابنه یسوق به»
ابوسفیان سوار بر الاغی بود و معاویه هم افسار آن را گرفته بود و یزید پسر ابوسفیان هم پشت سر او میرفتند.
بعضی از دوستان در مورد «یزید» اشتباه میکنند؛ ما دو «یزید» و دو «معاویه» داریم! یک یزید پسر ابوسفیان است که در زمان ابوبکر و زمانی که شام فتح شد، از طرف ابوبکر والی و حاکم شامات شد. در سال 17 هجری که مرض طاعون آمد، بسیاری از مردم شام به این مرض مبتلا شدند و کشته شدند؛ از جمله همین یزید برادر معاویه و پسر ابوسفیان بود، که در زمان خلیفه دوم سال 17 یا 18 هجری به مرض طاعون مُرد. خلیفه دوم بعد از او، «معاویه» را به جای برادرش یزید، حاکم شام کرد!
و یزید دوم، همان یزید پسر معاویه هست که علیهما لعنت الله؛ غالب اوقات در بعضی از مقالههایی که عزیزان مینویسند، نسبت به این موضوع دقت کافی نمیشود.
از آن طرف، معاویه هم دو نفر هستند؛ یکی معاویه پسر ابوسفیان است و دیگری پسر یزید است. همان شخصی که بر پدرش یزید و جدش معاویه لعنت کرد!!
«طبری» بعد از نقل این مطلب که ابوسفیان سوار بر الاغی بود و معاویه هم افسار آن را گرفته بود و یزید پسر ابوسفیان هم پشت سر او میرفتند؛ از قول نبی مکرم نقل می کند که حضرت فرمودند:
«لعن الله القائد والراکب والسائق»
خدا فردی که روی الاغ است، فردی که جلوی الاغ است و فردی که پشت سر الاغ است را لعنت کند.
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 5، ص 622، باب ذکر الخبر عما کان فیها من الأحداث الجلیلة
همچنین در «المختصر فی أخبار البشر» اثر «ابوالفداء» که از کتب معتبر اهل سنت است؛ همین روایت را آورده و مینویسد:
«أبا سفیان مقبلاً ومعاویة یقوده، ویزید أخو معاویة یسوق به، فقال: " لعن الله القائد والراکب والسائق "»
المختصر فی أخبار البشر، المؤلف: أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (المتوفی: 732 هـ)، الناشر: المطبعة الحسینیة المصریة، الطبعة: الأولی، ج 2، ص 57، باب خلافة أبی العباس
این مطلب خیلی واضح و روشن است! و جالب است که در کتاب «السنة» که از کتب معتبر و تراز اول اهل سنت است، و تالی تلو صحاح سته هم هست؛ اثر « ابن خلال» که متوفای 311 هجری و معاصر «نسائی»، «ترمذی»، «ابو داوود» بوده است؛ او در جلد سوم مطلب جالبی را نقل میکند:
« سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ يَزِيدَ الْمُنَادِيَ، يَقُولُ: كُنَّا بِمَكَّةَ فِي سَنَةِ تِسْعٍ، وَكَانَ مَعَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، فَحَدَّثَ فِي الطَّرِيقِ فَمَرَّ حَدِيثٌ لِمُعَاوِيَةَ، فَلَعَنَ مُعَاوِيَةَ، وَلَعَنَ مَنْ لَا يَلْعَنُهُ»
السنة، المؤلف: أبو بکر أحمد بن محمد بن هارون بن یزید الخَلَّال البغدادی الحنبلی (المتوفی: 311 هـ)، المحقق: د. عطیة الزهرانی، الناشر: دار الرایة – الریاض، الطبعة: الأولی، 1410 هـ - 1989 م، ج 3، ص 503، ح 808
همچنین داریم در منابع اهل سنت که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) میفرماید:
«إِذَا رَأَیتُمْ مُعَاوِیةَ بْنَ أَبِی سُفْیانَ یخْطُبُ عَلَی الْمِنْبَرِ فَاضْرِبُوا عُنُقَهُ»
اگر دیدید معاویه بر بالای منبر من نشسته و خطبه میخواند، گردن او را بزنید.
أنساب الأشراف، المؤلف: أحمد بن یحیی بن جابر بن داود البَلَاذُری (المتوفی: 279 هـ)، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، الناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م، ج 5، ص 130، ح 378
این روایت با سند صحیح نقل شده است و تمام راویان آن هم بدون استثناء ثقه هستند. جالب است که در همین کتاب «أنساب الأشراف» جلد 5، با سند صحیح از «حسن بصری» متوفای 110 هجری نقل میکند که پیغمبر اکرم فرمود:
«إِذَا رَأَیتُمْ مُعَاوِیةَ عَلَی مِنْبَرِی فَاقْتُلُوهُ، فَتَرَکوا أَمْرَهُ فَلَمْ یفْلِحُوا ولم ینجحوا»
وقتی معاویه را دیدید که بر روی منبر من هست، او را بکشید. ولی مسلمانان دستور پیغمبر اکرم را ترک کردند، به همین جهت نه رستگار میشوند و نه نجات پیدا میکنند.
أنساب الأشراف، المؤلف: أحمد بن یحیی بن جابر بن داود البَلَاذُری (المتوفی: 279 هـ)، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، الناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م، ج 5، ص 128، ح 369
قضیه معاویه قضیه آشکاری است و پنهان نیست! و روایات فراوانی در این مورد ذکر شده است. همچنین در همین کتاب، باز با سند کاملاً صحیح آورده است که:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ: مُعَاوِیةُ فِی تَابُوتٍ مُقْفَلٍ عَلَیهِ فِی جَهَنَّمَ»
أنساب الأشراف، المؤلف: أحمد بن یحیی بن جابر بن داود البَلَاذُری (المتوفی: 279 هـ)، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، الناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م، ج 5، ص 128، ح 370
لذا اگر امیرالمؤمنین، معاویه را لعن میکند، طبق سنت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) عمل کرده است.
همچنین در کتاب «تاریخ طبری» جلد پنجم نقل شده است که روزی پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نشسته بودند و فرمودند:
«یطلع من هذا الفج رجل من أمتی یحشر علی غیر ملتی»
الآن از این در کسی وارد میشود که بر غیر از ملت من میمیرد!
راوی میگوید: من احتیاج شدیدی به مستراح داشتم، اما خودم را نگهداشتم تا ببینم این کسی که از اهل جهنم است چه کسی است. پدرم رفت، اما من نشستم و منتظر بودم ببینم اولین کسی که وارد میشود، چه کسی است.
«فطلع معاویة»
معاویه وارد شد.
رسول گرامی اسلام فرمودند: شخصی که گفتم بر غیر از ملت من میمیرد همین شخص است.
تاریخ الطبری (تاریخ الأمم والملوک)، المؤلف: محمد بن جریر الطبری أبو جعفر، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة الأولی، 1407، ج 5، ص 622
همچنین در روایات متعدد دیگری بیان شده است که «عبدالله بن عمر» می گوید:
«إن معاویة فی الدرک الأسفل من النار فوق فرعون»
معاویه در پایین ترین جای جهنم است و یک درجه بالاتر از فرعون است.
وقعة صفين، اسم المؤلف: نصر بن مزاحم بن سيار المنقري (المتوفى: 212هـ)؛ ج1، ص 219
سپس میگوید: علت آن که یک درجه بالاتر از فرعون است، این است که فرعون خود را خدا خواند، اما معاویه این را نگفت. اگر چنانچه فرعون خود را خدا نمیخواند، معاویه یا هم سطح فرعون بود و یا پایینتر از فرعون بود!
این روایات تماماً از کتب اهل سنت است و ما راویان این روایات را هم یکی یکی بررسی کردیم. از دیدگاه اهل سنت تمام راویان این روایات ثقه هستند.
یا همان صلحی که معاویه با امام حسن مجتبی (سلام الله علیه) داشت! که امشب هم، شب شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) است و روایت صحیح هم همین هفتم صفر است. حاج آقای سبحانی و دیگر مراجع رسماً اعلام کردند که آنچه صحیح و اصح است، همین هفتم صفر است.
صدا و سیما هم، امسال هفتم صفر را مقداری پررنگتر جلوه میدهند. زیرا در 28 صفر هم شهادت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) است و هم شهادت امام مجتبی (علیه السلام) و معمولاً امام حسن مجتبی (علیه السلام) در حاشیه قرار گرفته میشود.
نمونه ای از شبهات رایج وهابیت در مورد امام حسن مجتبی(علیه السلام)
لذا مطلبی که باید به صورت جدی مورد بحث قرار گیرد، همین قضیه صلح امام حسن است. این بحث یکی از بحثهای ضروری است که ما باید این بحث را داشته باشیم که چرا امام حسن (علیه السلام) صلح کردند.
لذا یکی از شبهاتی که امروزه وهابیت در فضای مجازی به طور مفصل مطرح میکنند این است که می گویند اگر امامت یک مسئله الهی بود، چگونه امام حسن (علیه السلام) امامت را به معاویه واگذار کرد؟!
اگر امام حسن (علیه السلام) خلیفه منصوب از طرف پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بود، چرا از این حقی که پیغمبر اکرم برای او معین کرده بود، تنزل کرد؟!
در کتاب «صحیح بخاری» چندین روایت وجود دارد که از پیغمبر اکرم در رابطه با امام حسن (علیه السلام) نقل میکنند که حضرت فرمودند:
« إِنَّ ابْنِي هذا سَيِّدٌ وَلَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُصْلِحَ بِهِ بين فِئَتَيْنِ عَظِيمَتَيْنِ من الْمُسْلِمِينَ »
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 2، ص 962، بَاب قَوْلِ النبی لِلْحَسَنِ بن عَلِی رضی الله عنهما
زمانی که ما میگوییم: پیغمبر اکرم علم غیب دارد، آنها میگویند: "شما کافر و مرتد شدید زیرا علم غیب مخصوص خداوند است!!" ولی زمانی که به نفع خودشان باشد، نقل می کنند که پیغمبر فرمود: «ابْنِی هذا سَیدٌ وَلَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یصْلِحَ بِهِ بین فِئَتَینِ عَظِیمَتَینِ»
و می گویند که این مسئله از معجزات و کرامات پیغمبر اکرم است! این مورد هم یکی از پارادوکسهایی است که آقایان گرفتار این مسئله شدهاند.
لذا این افراد روی این قضیه صلح امام حسن، زیاد کار میکنند و زیاد مانور میدهند. امشب بنده ساعت 8 تا 9:30 برنامه دارم، دوستان میتوانند از طریق همین اینترنت «شبکه جهانی ولایت» را ببینند یا از طریق موبایل وارد سایت «بازار» شوند و نرم افزار «همراه ولایت» را دانلود کنند و برنامه ها را مشاهده کنند.
اگر موبایل شما اینترنت همراه داشته باشد، میتوانید ساعت 8 تا 9:30 بحثی امشب ما را که پیرامون شهادت امام مجتبی به دستور معاویه هست را، مشاهده کنند. ما ثابت خواهیم کرد که قاتل امام حسن (علیه السلام) و قاتل یکی از سروران اهل بهشت معاویه است.
در رذالت و پستی معاویه همین بس که عامل قتل امام حسن مجتبی (علیه السلام) بود و همین یک مورد برای پستی او کفایت میکند.
این آقایان از این طرف، این روایت بخاری را که عرض کردیم می آورند تا ثابت کنند که سپاه معاویه مسلمان و مؤمن بودند! ولی از طرف دیگر روایت «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» که نقل کرده اند پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:
«عَمَّارٌ یدْعُوهُمْ إلی اللَّهِ وَیدْعُونَهُ إلی النَّارِ»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1035، ح 2657
را فراموش میکنند. فراموش می کنند که سپاس معاویه، «عمار» را به طرف آتش دعوت میکنند و اینها دعوتگر به طرف آتش هستند! دعوت به آتشی که خداوند عالم در قرآن کریم نسبت به فرعون میفرماید:
(یدْعُونَ إِلَی النَّارِ)
مشرکین شما را به سوی آتش دعوت میکنند
سوره بقره (2): آیه 221
این روایات، همه فراموش میشود، اما در اینجا «فِئَتَینِ عَظِیمَتَینِ من المسلمین» را با آب و تاب نقل میکنند!!
در کتاب «بحارالانوار» هم وارد شده است:
«وَ صَالَحَ الْحَسَنُ مُعَاوِیة»
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر، ج 33، ص 539، باب 30
اصلاً بحث بیعت در اینجا مطرح نیست. در اینجا بحث صلح مطرح است، امام حسن مجتبی (علیه السلام) مضطر ماند و یاران آن بزرگوار همه خودشان را فروختند و حضرت تنها ماند!
همین «عبیدالله بن عباس» برادر عبدالله بن عباس معروف، از معاویه پانصد هزار درهم نقداً دریافت کرد. معاویه به او گفت: اگر از امام حسن دست بکشی و با سپاه خود به من بپیوندی، پانصد هزار درهم دیگر هم به تو میدهم!!
مشاهده کنید همین «عبیدالله بن عباس» دو فرزندش به دستور معاویه جلوی چشم همسرش تکه تکه شدند و زمانی که همسرش این منظره را دید دیوانه شد و جنون بر او عارض شد. «بسر بن ارطاة» به دستور معاویه دو پسر خردسال «عبیدالله بن عباس» را به طرز فجیع کشت؛ اما با تمام این حال غیرت و وجدانش را به خاطر هزار دینار یا یک میلیون دینار زیر پا گذاشت و خود را فروخت و سپاهش را هم با خودش برد!!
افراد دیگر هم به همین شکل بودند؛ جز تعداد اندکی از سپاه امام حسن (علیه السلام) به آن بزرگوار وفادار نماندند. به طوری که وقتی امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمودند:"اگر آماده قتال نیستید، من به خاطر حفظ خون مسلمانان با معاویه صلح میکنم؛" تعدادی از افراد به امام حسن مجتبی (علیه السلام) حمله کردند، خیمه آن بزرگوار را غارت کردند و حتی سجاده را از زیر پای آن بزرگوار کشیدند و بردند!
یکی از یاران امام حسن مجتبی (علیه السلام) با شمشیری آن چنان بر ران مبارک امام حسن مجتبی زد؛ به طوری که استخوان پای آن بزرگوار مجروح شد. امام حسن (علیه السلام) در مدائن به منزل عموی «مختار» رفت و برای مداوا بستری شد.
بزرگان ما با سند معتبر نقل کرده اند که قبایلی از مداین به معاویه نامه نوشتند مبنی بر اینکه ما حاضریم امام حسن را به تو تحویل دهیم و از تو جایزه بگیریم!! همچنین گفتند: پول به ما بده تا امام حسن را ترور کنیم!!
بنا به نقلی همین «مختار» نزد عمویش آمد و گفت: عمو من یک گنجی سراغ دارم، بیا با هم این گنج را دربیاوریم. عمویش گفت: گنج چیست؟! «مختار» گفت: امام حسن است؛ اگر او را دست بسته به معاویه تحویل دهیم، ثروت کلانی به ما میدهد!!
عمویش به تندی با «مختار» برخورد کرد و گفت: ما فرزند پیغمبر اکرم را به فرزند ابوسفیان بدهیم و پول دنیا بگیریم؟!
لذا بنده زمانی که به مسجد کوفه میروم؛ کنار قبر «مسلم بن عقیل» میرویم، کنار قبر چند تن از صحابه میرویم، اما کنار قبر «مختار» نمیروم!
البته عمل «مختار» مورد تأیید بوده است، و نتیجه کار او هم مورد رضایت اهل بیت بوده است؛ اما سؤال این است که مختار این کار را به چه نیتی انجام داده است و آیا مأذون بوده است که چنین کاری کند و واقعاً قصد او قربة الی الله بود؛ نه تنها ثابت نشده بلکه خلاف آن هم ثابت شده است!!
کسی به اندازه مرحوم «مامقانی» از «مختار» دفاع نکرده است. او در «تنقیح المقال» به طور مفصل از «مختار» دفاع کرده است. ما هم می گوئیم که عمل مختار خوب بوده است و ما او را مذمت و لعن و توهین هم نمیکنیم؛ اما اینکه بالای قبر او برویم و بخواهیم از او همانند «مسلم بن عقیل» یا دیگر صحابه و یاران تجلیل بکنیم و فاتحه بخوانیم، معنی ندارد! ما میگوییم: آنچه از ثواب مستحق است، خداوند عالم به او کرم کند.
لذا ما میگوییم: عمل این شخص صددرصد مورد رضایت اهلبیت (علیهم السلام) است؛ اما نیت او را از این کار نمیدانیم و در آن شک داریم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
دعا الإسلام البشر كلهم إلى دين واحد يتضمن توحيد اللغة وغيرها من مقومات الأمم ، فكانوا يدخلون فيه أفواجا ، حتى امتد في قرن واحد ما بين المحيط الغربي إلى الهند ، ولولا ما طرأ عليه من الابتداع ، وعلى حكوماته من الظلم والاستبداد ، وعلى شعوبه من الجهل والفساد ، والتفرق بالاختلاف ، لدخل فيه أكثر البشر ، ولصارت لغته لغة لكل من دخل في حظيرته من الأمم ، فمن غرائزهم اختيار الأفضل إذا عرفوه .
قال أحد كبار علماء الألمان في الأستانة لبعض المسلمين وفيهم أحد شرفاء مكة : إنه ينبغي لنا أن نقيم تمثالا من الذهب لمعاوية بن أبي سفيان في ميدان كذا من عاصمتنا ( برلين ) قيل له : لماذا ؟ قال : لأنه هو الذي حول نظام الحكم الإسلامي عن قاعدته الديمقراطية إلى عصبية الغلب ، ولولا ذلك لعم الإسلام العالم كله ، ولكنا نحن الألمان وسائر شعوب أوربة عربا ومسلمين .
فهل يعقل أن يكون تقرير هذه الأصول التي توحد الأمم والشعوب ، وتؤلف بينها بما يجمع كلمتهم عليها بالوازع النفسي من الوحي النفسي الذي نبع من نفس محمد - صلى الله عليه وسلم - الأمي في سن الكهولة ففاق بها جميع الأنبياء والحكماء ، أم الأقرب إلى العقل أن تكون بوحي الله تعالى أفاضه عليه ؟ ! .
پاسخ: