بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه چهلم 97/09/25
موضوع: «اجتهاد» و «تقلید» از دیدگاه فریقین (15) – مذمت علمای اهل سنت از ابوحنیفه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
پرسش:
استاد ببخشید! در «کافی» حدیث صحیح السند در مورد سب کردن داریم و در قرآن سب کردن نهی شده است.
پاسخ:
برای بدعتگزارها است، البته قرآن که نهی از سبّ میکند علت میآورد:
(وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيرِ عِلْمٍ)
(به معبود) کساني که غير خدا را ميخوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها (نيز) از روي (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند!
سوره انعام( 6): آیه 108
علت نهی از سب این است که آنها عکس العمل نشان میدهند، در رابطه با حدیث «کافی» این است که شما با سب تان آبروی تأثیر گذاری افراد بدعت گزار را در جامعه به خطر بیندازید؛ در حقیقت اینجا برای حفظ دین است! این فرق میکند با سب:
(وَالَّذِينَ يدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ)
معبودهايي را که غير از خدا ميخوانند!
سوره نحل (16): آیه 20
آنجا ضرر دین است، اینجا تقویت دین است؛ یعنی تفاوت از زمین تا آسمان است، البته اگر نگوییم خلاف قرآن است ولو صحیح هم که باشد باید «فاضربوه علی الجدار» و یا اینکه در سب آنجا ما تصرف کنیم که معنای سب در حقیقت مفتضح کردن و آبرو و حیثیت تأثیر گذاریاش را مخدوش کنیم.
پرسش:
خود قرآن هم خیلی جاها نسبت به اهلکتاب سب کرده است.
پاسخ:
بله تعبیر:
(أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ )
آنها همچون چهارپايانند؛ بلکه گمراهتر!
سوره اعراف (7): آیه179
یا دارد:
(فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ)
مثل او همچون سگ (هار) است
سوره اعراف (7): آیه176
اگر این سب نیست؛ پس چیست!
(مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يحْمِلُ أَسْفَارًا)
کساني که مکلف به تورات شدند ولي حق آن را ادا نکردند، مانند درازگوشي هستند که کتابهايي حمل ميکند، (آن را بر دوش ميکشد اما چيزي از آن نميفهمد)!
سوره جمعه (62): آیه5
پرسش:
استاد! این با مدارا کردن با مخالفین تناقض ندارد؟
پاسخ:
بحث مخالفین فرق میکند با کسی که بدعت گزار است و دارد دین را به خطر میاندازد؛ بحث مخالفین فرق میکند ائمه (علیهم السلام) به ما توصیه کردند رفتارتان با مخالفین طوری باشد که آنها را به مذهب شیعه دعوت کنید.
«كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ»
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج67 ؛ ص309
یا میگوید اگر شما بد رفتاری کنید:
صلوا عشائركم واشهدوا جنائزهم وعودوا مرضاهم وأدوا حقوقهم فإن الرجل منكم إذا ورع في دينه وصدق الحديث وأدى الأمانة وحسن خلقه مع الناس قيل : هذا جعفري فيسرني ذلك ويدخل علي منه السرور وقيل : هذا أدب جعفر وإذا كان على غير ذلك دخل علي بلاؤه وعاره وقيل : هذا أدب جعفر
الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج2، ص 636، تحقيق: غفاری، علي اكبر ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
یا میگوید با اینها طوری رفتار کنید که شما را مؤذن و امام جماعت خودشان قرار بدهند یا در صف اول نماز شما را قرار بدهند، در صف اول نماز خواندن مثل پشت سر پیغمبر نماز خواندن است؛ یعنی حضور در جامعه آنها با آن اخلاق اهلبیتی یک نوع دعوت آنها به اهلبیت و نشر فرهنگ اهلبیت است.
آخر اگر گفته شود نماز آنها که باطل است! قضیه چیست؟ قضیه تقیه است، شاید در بعضی از موارد هم تقیه تطبیق بکند؛ ولی آنچه که از روح روایات و از مجموع روایات آدم استفاده میکند، این است که شما با حضورتان در جوامع اهلسنت فرهنگ اهلبیت را در جامعه آنها نشر بدهید، و آنها را به طرف اهلبیت عملا دعوت کنید، هدف اصلی این است!
پرسش:
حاج آقا! آیا امیرالمؤمنین به اینها اقتدا میکرد؟
پاسخ:
در مورد اقتدا کردن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) ما روایت صحیح نتوانستیم پیدا کنیم که حتی یک مورد امیرالمؤمنین در نمازهای اینها اقتدا کرده باشد، روایتی که هست حالا صرف نظر از سند این است که در نماز اینها شرکت میکرد:
وحضر المسجد ووقف خلف أبى بكر وصلى لنفسه
القمي، أبي الحسن علي بن ابراهيم (متوفاى310هـ) تفسير القمي، ج2، ص159، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: السيد طيب الموسوي الجزائري، ناشر: مکتبة الهدی، 1387هـ .
یک چنین تعبیری دارد!
پرسش:
یعنی فرادی میخواند.
پاسخ:
بله. در جماعت بود؛ ولی نماز را فرادا میخواند؛ اینکه حضرت به اینها اقتدا کند و پشت سرشان نماز بخواند ما خیلی در روایات گشتیم؛ ولی چنین چیزی را نتوانستیم پیدا کنیم!
پرسش:
در مورد ائمه دیگر داریم که به اینها اقتدا کرده باشند.
پاسخ:
در مورد ائمه دیگر اصلا نداریم که شرکت کرده باشند. در زمان امیرالمؤمنین بحث خلفاء و حکام بود، ائمه (علیهم السلام) اینها در مدینه بودند آنها در شام بودند اصلا چنین مسائلی نبود که در نماز حکام حضور پیدا کنند.
پرسش:
در نماز جمعه و جماعات آنها نبودند؟
پاسخ:
نه، بلکه به عکسش است، از جمله شرایط امام حسن (علیه السلام) این بود که در جمعهها و جماعت اینها حضرت شرکت نکند.
پرسش:
داریم که امام رضا (علیه السلام) نماز بخواند...
پاسخ:
یک روایت صحیح و یک دلیل قاطع در مورد ائمه (علیهم السلام) نتوانستیم پیدا کنیم که ائمه یا امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) پشت سر مخالفین؛ یعنی خلفاء یا حکام اقتدا میکردند. آقایانی هم که مدعی هستند فقط ادعای تنها است.
حتی خود اهلسنت هم میگویند امیرالمؤمنین اقتدا میکرد روایتی حتی از خودشان هم نقل نمیکنند، «مرحوم مطهری» هم تعبیرش این است که در امامت و رهبری امیرالمؤمنین در جمعه و جماعات اینها شرکت نمیکرد و در بعثهی حجشان هم شرکت نمیکرد؛ چون حضور علی در نماز اینها به منزلهای صرف نظر کردن از حق مسلم به یغما رفتهاش بود!
یعنی اقتدای امیرالمؤمنین به ابوبکر و عمر و عثمان در حقیقت صحه گذاشتن به خلافت و عدالت آنها بوده است و این با آن حق مسلمی که حضرت امیر دارد و آنها را غاصب حق خودش میداند همخوانی ندارد.
از آن طرف شما ببینید در صحیح مسلم هم اینطوری دارد:
«فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»
صحيح مسلم ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ج 3، ص 1378، ح 1757.
نظر امیرالمؤمنین این است!
در نهج البلاغه در خطبه 150 دارد:
«حَتَّى إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ ص رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ ... عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ»
شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق؛ ص209
این دیگر صریح در خلفاء است؛ یعنی: «إذا قبض الله نبیه» به دنبال آن سنت آل فرعون در جامعه ایجاد شد!
در نامهی 52 ایشان میفرماید:
«فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ»
شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص435
خیلی صریح است! امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هر وقت فرصت پیدا میکرد هم برای اعلان حقانیت خودش و هم برای اعلان غصب شدن خلافتش نظرش را ابراز میکرد:
«وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي حَقّاً كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ فَسَلَبُونِيهِ»
همانطوری که قریش علیه پیغمبر منازعه و مخالفت کردند بعد از پیغمبر اینها عین همان را با من برخورد کردند
ثقفي، ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال، الغارات أوالإستنفار و الغارات (ط - القديمة)، 2جلد، دار الكتاب الإسلامي - قم، چاپ: اول، 1410 ق، ج1 ؛ ص204
یعنی عمل اینها را با عمل قریش در عصر رسول الله مقایسه میکند.
پرسش:
ببخشید استاد! نظرتان راجع به «ابن عربی» چیست؟
پاسخ:
اینها اگر مطلب خوبی داشته باشند قبول میکنیم و اگر مطلب بدی داشته باشند به دیوار میکوبیم و در اشغال دانی میاندازیم!
ما خدمت آیت الله آقای «شیخ محمد شاه آبادی» پسر بزرگ آیت الله «شاه آبادی» هشت سال خارج عرفان را خواندیم؛ یعنی «مصباح الانس قونوی» بالاترین کتاب عرفانی است که آقایان میخوانند و خود «امام» هم همین را خدمت پدرشان خوانده بود. من همیشه خدمت ایشان میگفتم حاج آقا ما مطالبی را که شما نقل میکنید اگر یک روایت ولو روایت ضعیف هم طبق آن داشته باشیم سمعا و طاعتا؛ ولی اگر ما روایتی بر طبق عقاید عرفا نداشته باشیم اینها را در «بقعهی امکان» میگذاریم نه رد میکنیم و نه تأیید میکنیم تا اگر یک روایتی بر طبق او پیدا کردیم قبول میکنیم و اگر پیدا هم نکردیم در «بقعهی امکان» میماند تا ببینیم در قیامت تکلیف چیست!
پرسش:
مطالبی از اینها که خلاف صریح روایات است اینها را چه کار میکنیم؟
پاسخ:
آنها را کنار میگذاریم، عرض کردم مطالب خوبشان را قبول میکنیم، مطالبی که مخالف با روایات است را رد میکنیم؛ ولی اینکه بیاییم اینها را تکفیر بکنیم و... این کار را هم نمیکنیم؛ زیرا تکفیر کردن خیلی هزینه دارد!
پرسش:
استاد! امکان دارد یک سنی به مقام عارف و عرفان برسد
پاسخ:
ببینید حاج آقا! خدای عالم میگوید:
(وَأَنْ لَيسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى)
و اينکه براي انسان بهرهاي جز سعي و کوشش او نيست،
سوره نجم (53): آیه39
یک مرتاض هندی که معتقد به هیچ چیزی نیست ریاضت میکشد خدای عالم این را ناامید نمیکند، یک قدرت روحی میدهد که از گذشته و آینده شما خبر میدهد، یک قدرتی میدهد که قطار با آن عظمت را با یک اراده متوقف میکند، ملاک اینها نیست، ملاک این است که ببینیم این با حق تطبیق میکند یانه!
«اعرفوا الحق تعرفوا أهله»
المجلسي، محمد باقر _متوفاى1111ق_، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج33، ص213، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.
اگر اینها مطالبشان حق بود و با اهلبیت تطبیق داشت میگوییم حق است و اگر مطالبّشان تطبیق نداشت قبول نمیکنیم.
در جلسه گذشته ما دو روایت از امام صادق (سلام الله علیه) خواندیم که به صراحت حضرت «ابوحنیفه» را لعنت میکند و میگوید:
« قَالَ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا حَنِيفَةَ كَانَ يَقُولُ قَالَ عَلِيٌّ وَ قُلْتُ»
كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج1 ؛ ص56
و امثال این!
در این مورد بعضی از دوستان هم یک مقدار حساس بودند که به این شکل لعن کردن به «ابو حنیفه» آیا این با تقریب میْسازد و یا نمیسازد؟ من خواستم چند تا نکتهای را عرض کنم. خود علمای اهلسنت هم در رابطه با «ابوحنیفه» یک سری مطالبی دارند که به مراتب تندتر از این است!
این مطلب در ذهن مبارک اقایان باشد که اگر یک روز پیش آمد، یک مقدار دستتان باز باشد اولا مطالبی آقایان از «ابوحنیفه» نسبت به احادیث پیغمبر میآورند، شما اگر کتاب «تاریخ بغداد» و کتاب «السنة محمد ابن حنبل» را بخوانید میگوید از «ابوحنیفه» در رابطه با پیغمبر روایتی آوردم ابوحنیفه گفت:
«دعنا من هذا»!
روایت پیغمبر را کنار بگذار!
تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت، ج 13، ص 401
روز دیگری مسئلهای سوال کردم جواب داد گفتم از پیغمبر بر خلاف این ما روایت داریم گفت روایت پیغمبر را با دم خوک پاک کن برود!
بعد گفت از پیغمبر روایتی آوردیم:
«البیعان بالخیار، قال هذا رجز»
این رجز و نجس است
«یوسف ابن اسباط» میگوید «ابوحنیفه» چهار صد و یا بیش از آن از روایات پیغمبر را رد کرده است. «ابن ابی شیبه» استاد «بخاری» متوفای 235 میگوید «ابو حنیفه» 125 مورد روایت صریح پیغمبر را رد کرده است، روایتی از «ابو اسحاق فزاری» دارد که از فقهایشان است میگفت:
«كان أبو حنيفة يقول إيمان إبليس وإيمان أبي بكر الصديق رضي الله عنه واحد»!
السنة ، اسم المؤلف: عبد الله بن أحمد بن حنبل الشيباني الوفاة: 290 ، دار النشر : دار ابن القيم - الدمام - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد سعيد سالم القحطاني، ج 1، ص 219
کتاب «السنه» «عبدالله ابن احمد» از پدرش میگوید «إسنادُهُ صحیح»! دوستان دقت کنند من میخواهم یک مقداری دستتان پر باشد اگر یک کسی آمد مطرح کرد جوابی برای گفتن داشته باشید. دوستان اگر «سایت ولیعصر» را ببینند در آن زمانی که شبکه سلام برنامه داشتم حدود 20 جلسه، در رابطه با «مذاهب اربعه» بحث کردم.
اقوال علمای اهلسنت در ذم و مدح «ابو حنیفه» در مدح و ذم «مالک»، در مدح و ذم «شافعی» همه اینها را مطرح و بحث کردیم، میگوید یک روز پیرامون یک مطلبی به «ابوحنیفه» گفتیم عمر در این مورد اینطوری قضاوت کرده گفت:
«فقال هذا قول الشيطان»
تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت، ج 13، ص 404
روایت دیگری میگوید:
«قال رجل روی عمر بن خطاب... کذا و کذا قال ابو حنیفة هذا قول الشیطان»
اینها مطالبی است که خودشان از «ابو حنیفه» نقل کردند. در رابطه با «مالک» که تقریباً نزدیکترین زمان به «ابوحنیفه» است و شاگردش هم بوده است، «مالک» متوفای 179 است «ابو حنیفه» متوفای 150 است.
میگوید:
«قال سمعت مالكا يقول ما ولد في الإسلام مولود أشأم من أبي حنيفة»
شومتر از «ابو حنیفه» در اسلام فرزندی به دنیا نیامده!
تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ج 13 ص 422
«مالک» از قول «سفیان» میگوید:
«أنه شر مولود ولد فى الاسلام»
الانتقاء في فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء مالك والشافعي وأبي حنيفة رضي الله عنهم ، اسم المؤلف: الإمام أبي عمر يوسف بن عبد البر النمري القرطبي الوفاة: ربيع الآخر / 463هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت، ج 1، ص 150
«خطیب بغدادی» از «مالک» میگوید:
«كانت فتنة أبي حنيفة أضر على هذه الأمة من فتنة إبليس»!
تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ج 13، ص 416
پرسش:
چطوری با هم جمع میشود؟
پاسخ:
بعضی از اینها تصریح دارند که روایت صحیح است. جالب اینجا است! بعضی وقتها روایت ضعیف را جمع کرده که ضعیف است! ولی وقتی میگوید «هذا إسنادٌ صحیح» «هذا حدیثٌ صحیح»...
پرسش:
استاد وهابیها نسبت به «ابو حنیفه» نظرشان چه است؟
پاسخ:
آنها همه را «کلهم کفّار» میگویند.
«شافعی» میگوید:
«نظرت في كتاب لأبي حنيفة فيه عشرون ومائة أو ثلاثون ومائة ورقة فوجدت فيه ثمانين ورقة في الوضوء والصلاة »
کتابی که از «ابو حنیفه» به دست من رسید 120 یا 130 ورق داشت که 80 ورق در مورد وضو و نماز و غیره است.
«ووجدت فيه إما خلافا لكتاب أو لسنة رسول الله صلى الله عليه وسلم أو اختلاف قول أو تناقض أو خلاف قياس»
حلية الأولياء وطبقات الأصفياء ، اسم المؤلف: أبو نعيم أحمد بن عبد الله الأصبهاني الوفاة: 430 ، دار النشر : دار الكتاب العربي - بيروت - 1405 ، الطبعة : الرابعة، ج 9، ص 103
«احمد ابن حنبل» میگوید:
«ما قول أبي حنيفة والبعر عندي إلا سواء»!
حرف «ابو حنیفه» با پشگل شتر در نزد من یکسان است هیچ فرقی ندارد!
تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت، ج 13، ص 439
باز «احمد ابن حنبل» میگوید:
«وعن أحمد بن حنبل قال أبو حنيفة يكذب»
ذكر من اختلف العلماء ونقاد الحديث فيه ، اسم المؤلف: عمر بن أحمد بن عثمان بن أحمد بن محمد بن أيوب البغدادي الوفاة: 12 / ذي الحجة 385هـ ، دار النشر : مكتبة أضواء السلف - الرياض - السعودية - 1419هـ - 1999م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : حماد بن محمد الأنصاري، ج 1، ص 96
این حرف احمد بن حنبل، شخصیت ابوحنیفه را نابود میکند! چه کسی؟ «احمد ابن حنبل» رئیس «حنابله»، رئیس «محدثین» اهل حدیث!
باز میگوید:
«أصحاب أبي حنيفة ينبغي أن لا يروى عنهم شيء»
از «حنفی»ها نباید ما چیزی نقل بکنیم.
تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت، ج 7، ص 17
«سفیان ابن عیینه» وقتی که شنید «ابو حنیفه» از دنیا رفته گفت:
« الحمد لله! كان ينقض الإسلام عروة»
این شخص اسلام را تکه تکه میکرد.
«ما ولد في الإسلام أشأم منه»
التاريخ الصغير (الأوسط) ، اسم المؤلف: محمد بن إبراهيم بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار الوعي , مكتبة دار التراث - حلب , القاهرة - 1397 - 1977 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمود إبراهيم زايد، ج 2، ص 100
پرسش:
«بخاری» هم از او به بدی نقل کرده به خاطر همینها بوده؟
پاسخ:
«بخاری» با «ابو حنیفه» خیلی بد است، آقای «غیب غلامی» مطالبی را آورده که «بخاری» یک عداوت خاصی با «ابو حنیفه» دارد.
پرسش:
حاج آقا، میگویند «ابو حنیفه» ضد حکومت «بنی عباس» بود و به زندان رفت و از آن طرف به «زید شهید» کمک کرد این سندیت دارد؟
پاسخ:
تا حدودی بله، خیلی زیاد به آن کار نداریم.
این جالب است، در نقل دیگر میگوید پیش «سفیان ابن عیینه» بودیم ایشان از فقهای بنام اهلسنت است میگوید:
«فجاء نعى ابى حنيفة فقال لعنه الله كان يهدم الاسلام»
وقتی خبر مرگ «ابی حنیفه» رسید گفت خدا او را لعنت کند
الانتقاء في فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء مالك والشافعي وأبي حنيفة رضي الله عنهم ، اسم المؤلف: الإمام أبي عمر يوسف بن عبد البر النمري القرطبي الوفاة: ربيع الآخر / 463هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ج 1،ص 149
این آقایان اگر به امام صادق اشکال کنند، میگوییم بفرمایید این نظر علمای خودتان نسبت به او است! «سفیان ابن عیینه»ای که به ادعای شما امیر المؤمنین فی الحدیث است نسبت به او میگوید:
«يهدم الاسلام عروة عروة»
اسلام را با تکه تکه کردن نابود میکرد.
باز هم میگوید:
«وما ولد فى الاسلام مولود اشر منه هذا ما ذكره البخارى»
از قول «بخاری» هم نقل میکند. باز «سفیان» میگوید مولودی اَضر برای اسلام از او نبوده است.
میگوید:
«الحمد لله الذي أراح المسلمين منه»!
الحمد لله خدای عالم مسلمانها را از شر «ابو حنیفه» راحت کرد!
المعرفة والتاريخ ، اسم المؤلف: أبو يوسف يعقوب بن سفيان الفسوي (المتوفى : 347هـ) الوفاة: 277 ، دار النشر : ج 1، ص 369
این هم خیلی جالب است دوستان خوب دقت کنند «سفیان» میگوید:
«ولم يزل أمر الناس معتدلا حتى غيّر ذلك أبو حنيفة بالكوفة»
میگوید مردم زندگی معتدلی داشتند، -هر چه بوده- تا اینکه «ابو حنیفه» به «کوفه» آمد بین مردم اختلاف انداخت و مردم با مشکل مواجه شدند.
«عثمان بتی»، «بتات» کسی است که عباهای زمستانی و ضخیم میفروشد به «گلیم فروش» هم «بتات» میگویند.
او «گلیم فروش» بوده یا عبای زمستانی ضخیم میفروخته از این جهت اینطوری میگوید من شرح حالش را دارم. «ابی حنیفه»، «عثمان بتی»، «ربیعة ابن ابی رحمان» «کوفه» و «بصره» و «مدینه» را به هم ریختند
«فنظرنا فوجدناهم من أبناء سبايا الأمم»
همه جزو بچه کنیزهای اسیر بودند.
تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ج 13، ص 414
یعنی سابقه «یهودی» «مسیحی» و غیره داشتند.
در رابطه با «بتی» «عثمان ابن مسلم»:
«یقال إن اسم جدی جرموز البتی»
جوزجانی گفته «ثقه» است
«كان يبيع البتوت»
تهذيب الكمال ، اسم المؤلف: يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج المزي الوفاة: 742 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1400 - 1980 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. بشار عواد معروف ج 19، ص 493
در سال 143 مرده است.
«ربیعه» هم معروف به «ربیعة الرأی» است یعنی هر مسلئهی را سوال میکردند نه کاری به کتاب داشت و نه به سنت! میگفت رأی من این است معروف به «ربیعة الرأی» بود؛ یعنی هر چه به فکرش میرسید فتوا میداد! مرحوم «مامقانی» هم خیلی مفصل آورده است.
«مالک» میگوید:
« كان ربيعة يقول لابن شهاب أن حالتي ليس تشبه حالك»
چطور؟
« أنا أقول برأيي من شاء أخذه وعمل به ومن شاء تركه »
میگویم رأی من این است هر کس میخواهد قبول و عمل کند و هرکس هم قبول ندارد ترک کند
ولکن اقای ابن شهاب:
«وانت تحدث عن النبي صلى الله عليه وسلم فيحفظ»
تو داری از پیغمبر روایت نقل میکنی مردم، حرفهای تو را حفظ میکنند و ثبت میکنند.
سير أعلام النبلاء ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج 6، ص 90
در هر صورت ...
یک روایتی از امام صادق داریم که من یک مرتبه به آن اشاره کردم امام صادق (سلام الله علیه) یک روزی در حلقه درس «ربیعة الرأی» بوده اعرابی آمد مسئلهای سوال کرد جواب داد، اعرابی گفت:
«أهو فی عُنُقِک»
این فتوایی که میدهی تا من عمل کنم فردای قیامت تو ضامن هستی و به گردن میگیری؟
«فسكت عنه ربيعة ولم يرد عليه شيئا فأعاد عليه المسألة»
گفت اقای «ربیعة» این فتوایی که دادی من عمل کنم به گردنت است؟ باز هم جواب نداد.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«هو في عنقه ، قال : أو لم يقل وكل مفت ضامن »
چه بگوید چه نگوید این به گردن اوست. هر کسی که فتوا میدهد ضامن است.
الكافي - الشيخ الكليني - ج 7 ص 409
ما داریم که: «المفتی یُفتی عن الله تبارک وتعالی»
یا وهابیها دارند: «المفتی یقوم مقام النبی»
«ابن قیّم» شاگرد «ابن تیمیه» کتابی به نام «اعلام الموقعین» دارد. یعنی علمایی که از طرف خدا، حق امضاء دارند موقّع یعنی توقیع کننده، مُهر زننده، امضاء کننده!
«اوزاعی» از علمای بزرگ و فقهای بنام اهلسنت است میگوید:
«ما ولد مولود في الإسلام أضر على الإسلام من أبي حنيفة»
تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت، ج 13، ص 419
دوستان این مطلب را خوب گوش بدهند خیلی جالب است. از «ابوبکر ابن ابو داود سجستانی» صاحب «سنن» نقل شده که روزی به اصحابش گفت:
«ما تقولون في مسألة اتفق عليها مالك وأصحابه والشافعي وأصحابه والأوزاعي وأصحابه والحسن بن صالح وأصحابه وسفيان الثوري وأصحابه وأحمد بن حنبل وأصحابه؟!»
در یک مسئلهای که همه این فقهاء و اصحابشان اتفاق نظر داشته باشند رأیتان چه است؟
گفتند:
«فقالوا له يا أبا بكر لا تكون مسألة أصح من هذه فقال هؤلاء كلهم اتفقوا على تضليل أبي حنيفة»!!
دیگر مسئلهای صحیحتر از این نیست. سپس گفت: همهی اینها بر گمراهی ابوحنیفه اتفاق نظر دارند!!
تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت، ج 13، ص 394
پرسش:
استاد! این روایت تعارض دارد با روایت دیگری که در «تاریخ بغداد» است که «شافعی» به قبر «ابی حنیفه» توسل میکند.
پاسخ:
مثالی که زدم را به یاد داشته باشید میگویند به شتر گفتند گردنت کج است! گفت کجایم راست است که گردنم راست باشد؟! شاید بعد از اینکه از دنیا رفت مقامش هم بالا رفته است!
پرسش:
اینها مثل «صوفی»ها نیستند که بعضیها از «ابی حنیفه» دفاع میکنند.
پاسخ:
عرض کردم بله دارند، اینها دو دسته هستند یک دسته مذمت دارند یک دسته هم توصیف و توثیق دارند اینطور نیست که تنها مذمت باشد، ما میخواهیم بگوییم که اگر ما یک روایتی از ائمه در مذمت اینها نقل میکنیم بلافاصله اینها نگویند آقا این چیست و چرا امام صادق اینطور گفته این دروغ است و شما به امام صادق افتراء میبندید من میخواهم آن را دفع دخل مقدر کنم.
درباره ابوحنیفه هم «لعن الله» دارند؛ هم اجماع بر تضلیل دارند. مولود أشأم دارند، این تعابیری که خودشان آوردهاند اینها برای دفاع از سخن حضرت امام صادق (سلام الله علیه) است.
اینها تعابیر مختلفی دارند من همه را درباره «ابو حنیفه» برای شما آوردم از «سفیان ثوری» میگوید:
«استتيب أبو حنيفة من الكفر مرتين»
دو مرتبه از کفر توبهاش دادند
المعرفة والتاريخ ، اسم المؤلف: أبو يوسف يعقوب بن سفيان الفسوي الوفاة: 277هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1419هـ- 1999م ، تحقيق : خليل المنصور ج 3، ص 96
البته در رابطه با خلق قرآن است، این کفر، کفر از اسلام نیست.
از «یحیی ابن سعید» و دیگران میگوید:
«استتيب أبو حنيفة من الكفر مرتين»
یا:
«استتيب أبو حنيفة من الكفر مراراً»
یا دارد:
«أبا حنيفة استتيب من الزندقة مرتين»
یا:
«استتابه أصحابه من الكفر مرارا»
تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ج 13، ص 391 و 392
پرسش:
زندقه و کفر هم درباره قرآن است؟
پاسخ:
عمدتاً بحث، بحث قرآن است.
یا دارد که:
«خمّار خير من أن يكون فيه رجل من أصحاب أبي حنيفة»
در هر قبیلهی که در آن یک خَماری باشد بهتر از یک نفر از اصحاب «ابو حنیفه» است!
تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ج 13، ص 417
پرسش:
البته تکفیر آنها خیلی ملاک نیست آنها ائمه را هم به راحتی تکفیر میکنند.
پاسخ:
ما کاری با آن نداریم، ائمه (علیهم السلام) با اینکه حکومتها و بعضی از فقهایشان تمام تلاششان این بود که از ائمه نقطه ضعف بگیرند، نتوانستند. «ذهبی» -به تعبیر شاگردش که درباره او میگوید- در استاد ما، نشانههایی از نصب بوده؛ ولی همینها نسبت به ائمه، چه تعابیری دارند؟ نسبت به برزگانشان چه تعابیری دارند؟
تعابیری که «ذهبی» نسبت به امیر المؤمنین، امام حسن و امام حسین و امام زین العابدین و امام باقر و... (علیهم السلام) دارد:
«وابناه الحسن والحسين فسبطا رسول الله صلى الله عليه وسلم وسيدا شباب اهل الجنة لو استخلفا لكانا اهلا لذلك، وزين العابدين كبير القدر من سادة العلماء العاملين يصلح للامامة، ابنه أبو جعفر الباقر سيد امام فقيه يصلح للخلافة وكذا ولده جعفر الصادق كبير الشان من ائمة العلم كان اولى بالامر من أبي جعفر المنصور وكان ولده موسى كبير القدر جيد العلم اولى بالخلافة من هارون وله نظراء في الشرف والفضل، وابنه علي بن موسى الرضا كبير الشان له علم وبيان...وابنه محمد الجواد من سادة قومه لم يبلغ رتبة ابائه في العلم والفقه»
در مورد امام جواد علیه السلام حالا نظرش به این شکلی است! و در ادامه میگوید:
«وكذلك ولده الملقب بالهادي شريف جليل، وكذلك ابنه الحسن بن علي العسكري رحمهم الله تعالى»
نسبت به حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه) میگوید «ابن حزم اندلسی» گفته که امام عسکری:
«مات عن غير عقب»
بدون اینکه فرزندی داشته باشد
تا آنجا که مضمون حرفش این است حضرت مهدی میآید حکومتهای باطل را از بین میبرد حکومت عدل برپا میکند؛ بعد میگوید:
«صاحب السرداب بسامراء وانه حي لا يموت حتى يخرج فيملا الأرض عدلا وقسطا كما ملئت ظلما وجورا فوددنا ذلك والله»
...ما به خدا قسم، این را دوست داریم
به عنوان اینکه یک مهدیی خواهد آمد و دنیا را پر از عدل میکند
« فوددنا ذلك والله وهم في انتظاره »
بعد نسبت به شیعه میگوید:
«فنعوذ بالله من الجهل والهوى»
میگوید اگر این است که پیغمبر وعده داده
«فيملا الأرض عدلا وقسطا كما ملئت ظلما وجورا فوددنا ذلك والله»
ما همچنین فردی را به خدا قسم دوستش داریم.
سير أعلام النبلاء ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي ج 13، ص 120
شما ببینید اینها نسبت به ائمه، با اینکه در نقطه مخالف بودند حکومتها تمام تلاششان را به کار میبردند، پول خرج میکردند جاسوس معین میکردند که از اینها نقطه ضعف بگیرند، یک نقطه ضعف نتوانستند از ائمه بگیرند که بگویند اینها، این نقطه ضعف را دارند. این «ذهبی»شان است البته دیگران هم دارند.
نسبت به امام سجاد جدا دارد، امام صادق جدا دارد حتی «ابن تیمیه» وقتی به امام صادق میرسد میگوید:
«لم يجيء بعد مثله»
تاکنون مثل امام صادق، به دنیا نیامده.
منهاج السنة النبوية ، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم ج 4، ص 126
پرسش:
استاد در میان اصحاب شیعه هیچ عبارت ذمی نیست؟ خود شیعیان همدیگر را کوبیده باشند آیا روایت اخبار ذمّ علیه روات ما نبوده و نیست؟
پاسخ:
یعنی از ما علیه ما!
پرسش:
بله! از ما بر خودمان در «رجال شیعه» وجود دارد یانه؟
پاسخ:
الی ما شاء الله! شما کافی را نگاه کنید راویانی متعددی مذمت دارند. «محمد ابن سِنان» آن همه مذمت دارد. «صفوان» و «زراره» است که روایت از امام صادق است که «لعن الله زراره»، نسبت به تک تک اینها ما مذمت داریم؛ ولی از آن طرف وجه جمع هم داریم وقتی که حضرت پسر «زراره» را میبیند میگوید به پدرت سلام برسان بگو من با این لعن و مذمتم میخواهم تو را حفظ کنم چون حکومت :
«کل من قرب الینا»
یا:
«کل قربناه ... و یسجنه و کذا و کذا»
اینها کاملاً واضح و روشن است.
درباره بحثی که من در جلسه قبل داشتم باید بگویم که از 4 تا 6 دی ما جلسهای داریم که حدود 110 تا 120 نفر از علمای شهرستانها را دعوت کردیم به مدت 3 روز به «قم» میآیند و جدیدترین شبهاتی که مطرح است و راه پاسخگویی به این شبهات را بناست ان شاء الله اگر بتوانیم در جمکران مجتمع یاوران حضرت مهدی (ارواحنا فداه) یا در جای دیگر کلاس برگزار کنیم.
دیروز ما با معاونت تبلیغ هم جلسه داشتیم بنا شد 100 نفر را هم اقایان به ما معرفی کنند تا در کلاسهای ما حضور داشته باشند، البته ما گفتیم 300 نفر به ما معرفی کنید ما از این 300 نفر مصاحبه میگیریم و 100 نفرشان را انتخاب میکنیم تا در دوره ما شرکت کنند.
بنا شد که در ایام «فاطمیه» اینها اعزام به شهرها و استانهای مختلف و یا در دانشگاهها و... بشوند، آقایان میگفتند ما یک مقداری مشکل بودجه داریم اقای «اعرافی» میگفت ما بودجه مان تمام شده است گفتم مسألهی نیست گفتم آقایان و طلبههایی که میآیند ما مصاحبه از اینها میگیریم و این سه روز کلاسی هم که میگذاریم یک امتحانی میگیریم گفتیم این 4- 5 روزی که در ایام «فاطمیه» میخواهند بروند هزینه اقایان را ما تقبل میکنیم.
پرسش:
استاد! بحث شبهاتی است که جدید وارد شده است؟
پاسخ:
جدیدترین شبهاتی که الان در فضای مجازی، در اینترنت و غیره مطرح است عمدتاً هم ما روش پاسخگوی به شبهات را میگوییم، مخصوصاً آنهایی که از شهرستانها میآیند در دانشگاهها و غیره هستند خیلی زیاد در جریان نیستند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
ممنونم