بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه یازدهم 98/07/09
موضوع: روش پاسخگویی به شبهات (8) - مقایسه مقام علمی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با «خلفا» (2)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی محمد رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
پرسش:
مکان «احمد الحسن» مشخص نشد کجا رفت؟
پاسخ:
اینها خودشان مدعی هستند که به «استرالیا» رفته، و ادعا میکنند تقریباً در این هفت - هشت سال در «بحرین» بوده و پلیس «عراق» هم میگوید ما در قضیه حمله «جند السماء» ایشان را کشتیم و جزو کشتهها بوده است.
پرسش:
ایشان کسی را به عنوان جانشین خود معرفی نکرده است؟
پاسخ:
ایشان در کارهای فرهنگی و علمی، «ناظم العقیلی» را به عنوان مسئول «مکتب نجف» معین کرده و میگوید جواب ایشان، جواب من است!
پرسش:
ایشان علناً دفتر دارد؟
پاسخ:
بله علناً نزدیک حرم حضرت امیر دفتر و دستک و تشکیلاتی دارند و دولت «عراق» هم نمیتواند با آنها مقابله کند؛ به آن شکل توانای مقابله با اینها را ندارد.
اینها در نزدیکی حرم امیرالمؤمنین، دفتر و تابلو دارند در «کربلا» تابلو و تشکیلات دارند، در «مصر» هم علنی است. البته بینشان اختلاف است؛ خود اینها سه چهار دسته شدند و هر دسته ای، دسته دیگر را تفسیق و تکفیر میکند.
«مکتب نجف» یک حرفی میزند، آنها که در «مصر» هستند یک مبنای دارند، آنهای که در «قطیف» و «احساء عربستان» هستند یک مبنای دارند، «ایران» هم غالباً تابع مکتب «نجف» است؛ کسانی که در «ایران» فعالیت میکنند خط را از «مکتب نجف» میگیرند.
پرسش:
آیا «حاکم نیشابوری» شیعه بوده؟
پاسخ:
نه «حاکم نیشابوری» سنی بوده و سنی تمام عیار و هشت سیلندر هم هست!! چهار سلند هم نیست!
پرسش:
بعضی علماء میگویند ایشان شیعه بوده!
پاسخ:
اشتباه میکنند؛ آقایان عینک را عوض کنند درست میشود، عینکشان یک مقداری تار است خدا آقای «حسنزاده آملی» را عافیتشان بدهد، قاطعانه میگفت: "«فخر رازی» شیعه است" در حالیکه ما سنیتر از «فخر رازی» نداریم؛ یعنی در میان سنیها شاید تندترین کسی که از ابوبکر دفاع کرده «فخر رازی» است. در تاریخ، احدی مثل «فخر رازی» از ابوبکر دفاع نکرده. شما آیه شریفه:
(إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ(
در آن هنگام که آن دو در غار بودند
سوره توبه (9): آیه 40
را ملاحظه کنید؛ سی چهل صفحه از ابوبکر دفاع کرده، ادله شیعه را رد کرده و در بعضی از موارد به علمای شیعه فحشهای رکیک میدهد.
پرسش:
در «ایران» هم فعالیت «احمد الحسنی»ها علنی است؟
پاسخ:
نه در «ایران» علنی نیستند، در «ایران» ابتدای امر که یک مقداری علنی بودند اینها در «قم» در «سالاریه» و «بلوار امین» خانه تیمی داشتند، اینها را دستگیر کردند، در «ایران» حواسشان جمع است حکومت «ایران» در اینطور قضایا دقت میکند، حتی بعضی از افراد وزارت اطلاعات میگفتند برای ما اولویت اول در کشور مبارزه با «احمد الحسن» است.
«دفتر مقام معظم رهبری» در «قم» از «دفتر تبلیغات» خواسته جزوهای در رابطه با «احمد الحسن» تهیه بشود و اینها را به ده - بیست زبان زنده دنیا ترجمه و در راهپیمای اربعین منتشر کنند، دوستان کار کردند در یک بخش جزوه ما را هم اضافه کردند؛ برای من پی دی اف آن را فرستاده بودند که چند تا اشکال اساسی داشت من به آقایان گفتم بنا است قبل از اربعین چاپ بشود یعنی تا این اندازه خود دفتر وارد شده و اهمیت کار در این حد است! اگر این جزوه برای همایش روز چهارشنبه آماده بشود، ما خدمت دوستان تقدیم می کنیم.
پرسش:
«منصور هاشمی» چه کسی است؟
پاسخ:
«منصور هاشمی» هم دله دزدی مثل «احمد الحسن» است که در «افغانستان» است. ایشان در «قم» و «تهران» بوده، ایشان هم، همین ادعاها را دارد ولی یک مقداری با قدرت خیلی بیشتر یعنی از نظر ادله عقلی که او دارد از «احمد الحسن» خیلی قویتر است؛ ولی هنوز خیلی زیاد به آن شکل رشد نکرده است.
ایشان در محیطهای دانشگاهی دارد کار میکند و خیلی زیاد در میان عوام نتوانسته نفوذ کند، حرفهای که «احمد الحسن» میزند او هم همین حرفها را میزند قضیه «حدیث وصیت» و غیره؛ حالا نفر سوم و مدعی سوم چه کسی میخواهد باشد؟ نمیدانم!
پرسش:
ایشان طلبه بود؟
پاسخ:
بله طلبه بود. الان در «افغانستان» به طور مفصل تبلیغ میکند، در فضای مجازی کار میکند، ظاهراً در «کابل» مستقر است و با قدرت چند برابر «احمد الحسن» به میدان آمده، ما گفتیم تکلیف «احمد الحسن» روشن بشود ولی یک بساط دیگر شروع شده!!
هر دم از این باغ بری میرسد/ تازهتر از تازهتری میرسد.
پرسش:
کتاب «بازگشت به اسلام» نوشته ایشان است؟
پاسخ:
بله، همه کتابهایش را ما داریم و نقد هم کردیم؛ آمادهایم ببینیم قضیه «احمد الحسن» به کجا میرسد؛ در یک جبهه باید جلو برویم. به قولی یكی یكی باید جلو برویم
پرسش:
بودجهشان از کجا میآید؟
پاسخ:
بودجهشان را «عربستان سعودی»، «اسرائیل»، «آمریکا» و «انگلیس» میدهد؛ آنچه که ما به دست آوردیم «منافقین» برای بودجه اینها واسطه هستند که از «عربستان» یا از «انگلستان» پول میگیرند، عمدتاً ادله نشان میدهد که اینها ارتباط تنگاتنگی با «منافقین»دارند. یعنی خط و خطوط از آنجا میگیرند و پشت صحنهشان آنها هستند.
البته دوستان خبر دارند ما در چهارشنبه و پنجشنبه همایشی داریم، و بنا شد با حضور 500 نفر از طلبهها و اساتید عمدتاً در مورد «احمد الحسن» برنامه باشد؛ بعد از این دو روز امتحانی گرفته میشود آنهای که در امتحان قبول میشوند برای اربعین اعزام میشوند، بنا هم شد هر کسی در امتحان قبول شد و میخواهد اعزام بشود یک میلیون تومان خدمتشان تقدیم کنیم كه هزینه سفرشان بشود.
البته در اربعین خورد و خوراك نیست، در اربعین به قدر کافی غذا و امکانات هست، فقط پول رفت و آمد لازم است. ما گفتم اگر 500 نفر هم باشد من هزینهاش را تقبل میکنم، فقط باید امتحان بدهند و قبول بشوند، نه اینکه هر کسی آمد ثبت نام کرد راه بیافتد و برود؛ چون بحث «احمد الحسن» در حقیقت یک جنگ تمام عیار فرهنگی است.
ده بیست نفر از بچههایی که ما پارسال فرستادیم بعضیها را کتک زدند و اذیت کردند از موکبها بیرون انداختند، از سر خانمها چادر کشیدند، متهم کردند، نیروی انتظامی را آوردند و علیه بچههای ما تحریک کردند. ما گفتیم جنگ است باید همه اینها را تحمل کنید و تحمل کردند؛ سه روز مانده به اربعین «پلیس نجف» وارد شد و تمام فعالین «احمد الحسنی» را دستگیر کردند و موکبشان را بستند پرچمشان را پایین آوردند و پاره کردند.
اگر مقاومت بچهها نبود آن نتیجه را ما نمیتوانستیم بگیریم؛ ولی بچهها الحق والانصاف سال گذشته مخصوصاً خانمها الحق جهاد کردند. خانم ها هر موکبی که برای استراحت میرفتند آنها میرفتند مسئول موکب را میترساندند و می گفتند اینها تروریست و چه و چه هستند، فردا انتظامات میآید و موکب شما را میبندد و...؛ صاحب موکب می ترسید و خانمها را ساعت دو بعد از نیمه شب بیدار کرده بود و از موکب بیرون انداخته بود!! چقدر آدم باید بیوجدان باشد!
برخی از عربها هم که خیلی ترسو هستند و خیلی از اینها در جریان نیستند، ولذا ما گفتیم امسال آن دسته از اساتید و فضلا و طلبههای که امتحان بدهند، و - امتحان را به «معاونت تبلیغ» واگذار کردیم - از امتحان موفق بیرون بیایند، حداقل این قسمت را که میخواهند آنجا بحث بکنند توانای بحث با اینها را داشته باشند
بنا شد روز شنبه از بحثهای که ما و دوستان داریم، سوال طرح بشود و از همین سوالها امتحان میگیرند، ظاهراً یکشنبه، دوشنبه اعزام است بنا است دهم صفر اینها اعزام داشته باشند.
پرسش:
شرکت برای عموم آزاد است؟
پاسخ:
بله عمومی است؛ البته امروز ما در «جمکران» جلسه داریم، ولی آن جلسه مخصوص کسانی است که چند سال است در مورد «احمد الحسن» کار میکنند و جلساتی داشتند و خودشان استاد فن هستند، نزدیک 30 نفر از سطح کشور ما جمع کردیم، پارسال یک مقداری گسترده بود امسال آنهایی که در فضای مجازی و حقیقی موفق بودند و تقریباً برای خودشان استاد و متخصص هستند را دعوت کردیم.
البته از «حوزه علمیه سمنان» بنا است بیایند، «اصفهان» قرار بود بیایند گفتند ما به شما زحمت نمیدهیم بیاییم آنجا همان کپسولش را به ما بدهید مصرف کنیم بهتر است تا اینکه ما آنجا بیاییم؛ بنا است نوارش را برای آقایان بفرستند. یکی دو تا حوزه علمیه دیگر هم بنا است در جلسه فردا شرکت کنند.
پرسش:
همایش ساعت چند شروع میشود؟
پاسخ:
از 8 صبح شروع میشود و بناست پنجشنبه حاج آقای «اعرافی» صحبت کند، آقای «نواب» صحبت کند، ما برای اینکه بیکار نباشیم، هم خودمان را مشغول کردیم و هم مجموعه آقایان را مشغولشان کردیم.
پرسش:
دولت «عراق» نسبت به این مسائل توجیه نیست؟
پاسخ:
به قدری آنجا گرفتاری هست که این را گرفتاری نمیدانند، اختلافات داخلی بین آقایان شیعیان به قدری اهمیت دارد که این در سایه قرار گرفته است؛ اختلاف با اهلسنت جدا، وهابیها جدا، سلفیها جدا؛ خلاصه در آنجا یك دنیای است!!
پرسش:
«سید مقتدا صدر» ظاهراً به «قم» آمده بود؛ درست است؟
پاسخ:
بله ظاهراً «قم» آمده و دیروز عكسش را در درس آقای «سبحانی» در فضای مجازی دیدم. همین که «حاج قاسم» توانست او را بعد از رفتن پیش «بن سلمان»، به پیش «مقام معظم رهبری» بیاورد و خودش و فرمانده سپاه چهار نفری عکسی منتشر کنند، فتح الفتوح بود؛ یعنی تو دهانی برای خیلی چیزها بود و انعکاسش هم در فضای مجازی خیلی زیاد بود.
آغاز بحث...
عرض کردیم که یکی از بحثهای که در مباحث «فقهی» و «کلامی» نیاز داریم که خوب رویش کار کرده باشیم، این است که مصدر تشریعمان را مقایسه کنیم، «مصدر تشریع» یا قرآن است و یا سنت است؛ بحث اجماع و... را ما کنار میگذاریم. قرآن قطعاً بدون تفسیر خیلی از جاها برای ما مفید نیست؛ چون اگر ما حدیث را از قرآن حذف کنیم دو رکعت نماز صبح را نمیتوانیم از قرآن استفاده کنیم و این خیلی واضح و روشن است.
ما برای فهم قرآن نیاز به سنت داریم، سنت هم که خودش سنت است، که این سنت را ما از کجا بگیریم این خودش یک بحثی است. ما یک دفعه اهلبیت را ملاک قرار میدهیم، و یک دفعه صحابه را؛ که ما نسبت به امیر المؤمنین، اعلمیت حضرت را مفصل بحث کردیم.
آقای «صالحی شامی» اقوالی که در اعلمیت حضرت امیر (سلام الله علیه) هست را در جلد 11، صفحه 289 جمع کرده؛ میگوید «سعید ابن مسیب» گفته:
«ما كان أحد يقول: سلوني غير علي»
غیر از علی هیچ کسی نگفته هر چه میخواهید بپرسید!
سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد؛ اسم المؤلف: محمد بن يوسف الصالحي الشامي الوفاة: 942هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1414هـ ، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ج 11، ص 289
«ابن عباس» گفت:
« أعطى على ابن أبى طالب تسعة أعشار العلم»
90 درصد علم شریعت در دست علی است!
«وأيم الله لقد شارككم فى العشر العاشر»
در ده درصد باقی هم، قسم به خدا که امیر المؤمنین شریک است.
الاستيعاب في معرفة الأصحاب، اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج 3، ص 1104
میگوید اگر چنانچه یک مطلبی از علی برای ما میآمد، دیگر از قول علی ابن ابیطالب به قول دیگران عدول نمیکردیم. بعد مواردی را از برخورد امیرالمؤمنین با خلیفه مطرح میکند تا آنجای که از «انس» روایت نقل میکند که پیغمبر فرمود:
«أعلم الناس بعدي علي بن أبي طالب»
سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد؛ اسم المؤلف: محمد بن يوسف الصالحي الشامي الوفاة: 942هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1414هـ، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ج 11، ص 291
پیغمبر فرمود خدای عالم مرا به محبت چهار نفر مأمور کرده، علی، ابوذر، مقداد و سلمان.
عمر میگفت:
«كفوا عن علي»
از علی دست بر دارید
«فإني سمعت رسول الله فيه خصالا لو أن خصلة منها في جميع ال الخطاب كان أحب إلي مما طلعت عليه الشمس »
تاريخ مدينة دمشق؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج 42، ص 58
اینكه چه حرفهای نسبت به امیر المؤمنین پیش عمر میزدند ما نمیدانیم! عمر میگفت این بدگوییها را کنار بگذارید من از پیغمبر شنیدم علی سه تا صفت و ویژگی دارد که من یکی از آنها را ندارم! اگر یکی از آن خصلتها را داشتم از آنچه که آفتاب بر او میتابد برای من محبوبتر است.
آن سه ویژگی، یکی قضیه ازدواج با حضرت زهرا بود، دیگری قضیه گرفتن پرچم در خندق بود که پیغمبر فرمود:
«لأدفعن الراية إلى رجل كرار غير فرار يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله»
تمهيد الأوائل في تلخيص الدلائل، اسم المؤلف: محمد بن الطيب الباقلاني الوفاة: 403هـ، دار النشر: مؤسسة الكتب الثقافية - لبنان - 1407هـ - 1987م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: عماد الدين أحمد حيدر، ج 1، ص 544
و سوم روایت:
« أنت مني بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبي بعدي»
فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج 2، ص 566
«ابن مسعود» هم به همین شکل میگوید:
«قسمت الحكمة عشرة اجزاء اعطي علي تسعة والناس جزءا واحدا»
البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774 ، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج 7، ص 360
قرآن می فرماید:
« وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيرا »
سوره بقره (2): آیه 269
یا در سوره جمعه داریم:
(هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يتْلُو عَلَيهِمْ آياتِهِ وَيزَكِّيهِمْ وَيعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ)
و کسي است که در ميان جمعيت درس نخوانده رسولي از خودشان برانگيخت که آياتش را بر آنها ميخواند و آنها را تزکيه ميکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت ميآموزد
سوره جمعه (62): آیه 2
لذا ابن مسعود می گوید:
«قسمت الحكمة عشرة اجزاء اعطي علي تسعة والناس جزءا واحدا»
بعد میگوید:
«والأخبار في هذا الباب لا تكاد تحصى»
اخبار در این باب آنقدر زیاد است که اصلاً قابل شمارش نیست!
فيض القدير شرح الجامع الصغير؛ اسم المؤلف: عبد الرؤوف المناوي الوفاة: 1031 هـ، دار النشر: المكتبة التجارية الكبرى - مصر - 1356هـ ، الطبعة: الأولى، ج 3، ص 46
این در یک طرف است؛ در طرف دیگر قضیه، ما جلسه گذشته بعضی از مطالب را از خلیفه دوم آوردیم، اینها روی خلیفه دوم بیشتر مانور میدهند. ابوبکر دو سال و خوردهی بیشتر خلیفه نبود، خلیفه دوم نزدیک ده دوازده سال سر قدرت بود.
شما ببینید این مطلب در «صحیح مسلم» است، ما جای دیگر نمیخواهیم برویم قطعاً عزیزان بارها شنیدند ولی دقت میخواهد.
«أَنَّ رَجُلًا أتى عُمَرَ فقال إني أَجْنَبْتُ فلم أَجِدْ مَاءً»
مردی پیش عمر آمد گفت من جنب شدهام آب هم پیدا نکردم غسل کنم چه کار کنم؟
« فقال لَا تُصَلِّ»
عمر گفت:نماز نخوان!
آن امیرالمؤمین است كه میگوید: «سلونی»!
بعد دارد که:
«فقال عَمَّارٌ أَمَا تَذْكُرُ يا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ أنا وَأَنْتَ في سَرِيَّةٍ فَأَجْنَبْنَا فلم نَجِدْ مَاءً فَأَمَّا أنت فلم تُصَلِّ»
«عمار» گفت آقای عمر یادت است که ما با هم در فلان جنگ بودیم که جنب شدیم، همان موقع هم تو نماز نخواندی!
«وَأَمَّا أنا فَتَمَعَّكْتُ في التُّرَابِ وَصَلَّيْتُ فقال النبي إنما كان يَكْفِيكَ أَنْ تَضْرِبَ بِيَدَيْكَ الْأَرْضَ ثُمَّ تَنْفُخَ ثُمَّ تَمْسَحَ بِهِمَا وَجْهَكَ وَكَفَّيْكَ»
اما من خودم را به خاک مالیدم نماز خواندم بعد پیغمبر اکرم گفت که نه، وظیفه شما مسح کردن بود.
این کلام عمار به عمر بر خورد و گفت:
«اتَّقِ اللَّهَ يا عَمَّارُ»
ای «عمار» از خدا بترس از این حرفها نزن آبروی من را نبر!
یعنی «عمار» میگوید همچنین کاری کردیم شما نماز نخواندی من نماز خواندم پیغمبر کار من را تأیید کرد. عمر گفت از خدا بترس از این حرفها نزن عمار گفت:
«قال إن شِئْتَ لم أُحَدِّثْ بِهِ»
اگر ناراحت هستی دیگر از این حرفها نمیزنم!
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج 1، ص 280
تیمم یک چیزی نیست که حدیث باشد. قرآن میگوید:
(وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيمَّمُوا صَعِيدًا طَيبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيدِيكُمْ)
و اگر جنب باشيد، خود را بشوييد (و غسل کنيد)! و اگر بيمار يا مسافر باشيد، يا يکی از شما از محل پستی آمده [= قضاي حاجت کرده]، يا با آنان تماس گرفته (و آميزش جنسی کردهايد)، و آب (براي غسل يا وضو) نيابيد، با خاک پاکی تيمم کنيد! و از آن، بر صورت [= پيشانی] و دستها بکشيد!
سوره مائده (5): آیه 6
بحث آیه تیمم جزء آیات محکم قرآن است، متشابه هم نیست که ما بگوییم جزو متشابهات بوده و مثلا آقای خلیفه نمیدانسته.
ما میخواهیم شریعت را یاد بگیریم؛ در یک کفه امیر المؤمنین است و در یک کفه خلیفه دوم است، کدامش را انتخاب کنیم؟ وجدان چه قضاوت میکند؟ انصاف چه قضاوت میکند؟
یا در قضیه استیذان است شما ببینید «ابو موسی اشعری» یك سری كارهای كرد كه شیعه به او ارادت ندارد، امروز هر مصیبتی به جهان اسلام وارد میشود یکی از سر نخهایش به حماقت این آقا بر میگردد. امیرالمؤمنین هر چه در رابطه با قضیه حکمیت گفت، ایشان زیر بار نرفت و کرد آنچه را که کرد!!
عمده مسائل و مصائبی که برای جهان اسلام پیش آمد و امروز هم گرفتارش هستیم، همین قضیه حکمیت بوده است. همین آقا قدر علی را ندانست، پیش عمر میآید استیذان میکند میگوید: یا الله! كسی جواب نمیدهد و دوباره در میزند، مرتبه سوم كه در میزند كسی جواب نمیدهد بر میگردد.
عمر میگوید: چرا برگشت او را اینجا بیاورید، شخصیت طرف باید کاملاً محترم باشد حالا هر کس باشد، «ابو موسی اشعری» است یا یک غلام است میگوید چرا برگشتی؟ باید بیشتر در میزدی. ده - بیست بار در میزدی تا من به تو اجازه ورود بدهم، «ابو موسی» گفت: من از پیغمبر شنیدم فرمود اگر خانهای رفتید سه بار اذن خواستید اگر اجازه ندادند بر گردید.
عمر گفت: حالا مصیبت دو تا شد، مصیبت اول این بود که برگشتی، مصیبت دوم اینکه داری به پیغمبر دروغ میبندی، آیا شاهد هم برای این حرفت داری؟
اگر بنا باشد یک صحابه برای حدیثش شاهد بیاورد، نود درصد احادیث اهلسنت را باید در دریا بریزند!
عمر گفت:
« لَتَأْتِيَنِّي على هذا بِبَيِّنَةٍ وَإِلَّا فَعَلْتُ وَفَعَلْتُ»
اینكه «فعلتُ وفعلتُ» چه است ما نمیدانیم و چیزی هم اینجا نگفته است، میگوید اگر شاهد نیاوری كه پیغمبر همچنین روایتی گفته، خلاصه چنین و چنانت میكنم. این بیچاره این طرف و آن طرف رفت تا «ابی ابن كعب» را پیدا كرد.
«ابی ابن كعب» گفت بله من هم شنیدم، بینه شد و قبول كرد، بعد «ابی ابن كعب» گفت:
«يا بن الْخَطَّابِ فلا تَكُونَنَّ عَذَابًا على أَصْحَابِ رسول اللَّهِ»
حالا اگر یك شیعه همچنین برخوردی با صحابه داشته باشد، اینها آسمان و زمین را بر سر شیعه خراب میكنند، بعد عمر گفت:
«سُبْحَانَ اللَّهِ إنما سمعت شيئا فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَتَثَبَّتَ»
یك چیزی شنیدم میخواستم قضیه یك مقدار محكم باشد.
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج 3، ص 1696
در بعضی از جاها دارد:
«فَأْتِنِي على هذا بِبَيِّنَةٍ»
«بخاری» عنایت دارد که مطالبی كه راجع به مذمت صحابه است، یا اینها را حذف كرده و یا اگر هم آورده است، با كذا و كذا آورده، یا خیلی مختصرش كرده است. اینجا جمله جالبی هم دارد که میگوید عمر گفت:
«خَفِيَ عَلَيَّ هذا من أَمْرِ النبي»
این دستور پیغمبر بر من مخفی مانده است
«أَلْهَانِي الصَّفْقُ بِالْأَسْوَاقِ»
من مشغول كار بازار بودم
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 6، ص 2676
عمدتا ایشان دلال حیوان فروشهای میدان بوده، یعنی یك كسی میخواست اسب، الاغ و یا شتر خوبی بخرد به ایشان مراجعه میكرد و او هم در این زمینه تخصص داشت و میگفت چقدر پول داری؟ به اندازه پولش گاو خوبی برایش میخرید یا شتر و الاغ خوبی برایش میخرید. این را خودشان دارند میگویند، ارتباطی به ما ندارد.
«آیت الله وحید خراسانی» دو سه سال قبل یك همچنین تعبیری به كار برد، بعضی از آقایان تقریبیهای تندرو، نسبت «یهودی» و «نفاق» به ایشان دادند. خیلی تعابیر وقیح و زشتی داشتند؛ یعنی آقایان برای مرجع تقلید هم حرمت نگه نداشتند، خیلی عجیب است!
در هر صورت...
باز در «عمدة القاری» میگوید عمر به «ابوموسی اشعری» گفت:
«لأوجعن ظهرك وبطنك»
من با شلاق كمر و شكمت را به درد میآورم
عمدة القاري شرح صحيح البخاري، اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 11، ص 176
یا در روایتی دارد:
«لأجعلنك نكالاً»
كاری میكنم كه برای دیگران هم عبرت باشد!
النكت والعيون (تفسير الماوردي)؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن محمد بن حبيب الماوردي البصري الوفاة:450هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - لا يوجد، الطبعة: لا يوجد، تحقيق: السيد ابن عبد المقصود بن عبد الرحيم، ج 4، ص 86
برای سایرین عبرت باشد که از پیغبمر به تنهایی روایت نقل نكنند، اگر شاهد دارند بیایند روایت نقل كنند، اگر تنهایی روایت نقل كردند این افترا است و آنقدر میزنم و تعذیب میكنم كه برای دیگران هم عبرت باشد. اینها امثال این قضایا را زیاد دارند.
نكتهای دیگری كه باز در رابطه با جناب خلیفه است، این است که وقتی عمر توسط «ابو لؤلؤ» زخم برداشت، «صهیب» غلام عمر داشت گریه میكرد و ناراحت بود میگفت:
« وَا أَخَاهُ وَا صَاحِبَاهُ»
عمر گفت:
«يا صُهَيْبُ أَتَبْكِي عَلَيَّ وقد قال رسول اللَّهِ إِنَّ الْمَيِّتَ يُعَذَّبُ بِبَعْضِ بُكَاءِ أَهْلِهِ عليه»
ای صهیب برای من گریه می کنی در حالی که پیامبر میگوید اگر كسی از دنیا بیرود زن و بچهاش برای او گریه كنند، به خاطر گریه زن و بچه، آن میت را در قبر عذاب میكنند!
الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 1، ص 432، ح1226
قرآن میگوید:
(وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى)
هيچ گنهکاري گناه ديگري را متحمل نميشود
سوره انعام (6): آیه164
وقتی كه «ابراهیم» پسر پیغمبر از دنیا رفت، قطرات اشك از چشمانش جاری بود، به ایشان اعتراض كردند، حضرت فرمود:
«القلب يحزن والعين تدمع»
قلب میسوزد و چشم اشك میریزد
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 1، ص 538
«ابن عباس» میگوید من جرئت نكردم حرفی بزنم، بعد از اینكه عمر از دنیا رفت، آمدم این را برای عایشه گفتم، عایشه گفت:
«رَحِمَ الله عُمَرَ والله ما حَدَّثَ رسول اللَّهِ»
به خدا قسم پیغمبر همچنین روایتی را نگفته است!
الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 1، ص 432، ح1226
دیگر از این واضحتر! ما میخواهیم این مصدر تشریع ما باشد، اصلا ما كاری به امامت و خلافت، شیعه و سنی و ... نداریم. ما میخواهیم كاملا بیطرف ببینیم احكام الهی را از كجا بگیریم. از امیرالمؤمنین بگیریم و یا از این آقا بگیریم.
میآید به پیغمبر یك نسبتی میدهد، و هیچكس هم این روایت را نقل نكرده است، طبق دستور خودش در رابطه با «ابو موسی اشعری» گفت چرا به تنهای از پیغمبر نقل کردی؟ اگر شاهد نیاوری:
«لأوجعن ظهرك وبطنك»
عمدة القاري شرح صحيح البخاري، اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 11، ص 176
کسی نبود که به آقای خلیفه بگوید آقای عمر تو «ابو موسی» را تهدید کردی خودت داری همچنین روایتی از پیغمبر نقل میکنی؟ غیر از تو چه کسی این را شنیده؟ هیچ کس!
از آن طرف عایشه میگوید:
«والله ما حَدَّثَ رسول اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَيُعَذِّبُ الْمُؤْمِنَ بِبُكَاءِ أَهْلِهِ عليه»
پیغمبر همچنین روایتی نگفته:
«وَلَكِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قال إِنَّ اللَّهَ لَيَزِيدُ الْكَافِرَ عَذَابًا بِبُكَاءِ أَهْلِهِ عليه»
البته این هم باز خلاف است، چه ربطی دارد؟ چه کافر باشد چه مؤمن باشد، ما روایت متعدد بر اینکه جنازه یک یهودی را میبردند زن و بچهاش داشتند گریه میکردند، پیغمبر فرمود این یهودی را در قبر عذاب و شکنجهاش میکنند زن و بچهاش دارند برایش گریه میکنند، این را درست کردند که بله پیغمبر فرمود: کافر را به خاطر گریه زن و بچهاش عذاب میدهند!!
عایشه میگوید:
«حَسْبُكُمْ الْقُرْآنُ (ولا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى)»
الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 1، ص 432، ح1226
خانم عایشه! عبارت (وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى) هم شامل مؤمن است و هم یهودی و هم منافق، چه ربطی دارد؟ کافر را به خاطر کفرش دارند عذابش میکنند. چرا به خاطر گریه زن و بچهاش بر کافر عذاب زیاد بشود؟ هر کسی مرهون عمل خودش است. یک روایت اینطوری را آمدهاند به این شكلی آوردهاند!!
در ادامه دارد که:
«قال بن عَبَّاسٍ عِنْدَ ذلك وَاللَّهُ (هو أَضْحَكَ وَأَبْكَى)»
ابن عباس گفت: گریهها و خندهها همه دست خدا است.
خدا مقدمات گریه را برای بعضی فراهم میکند مقدمات شادی را هم خدا فراهم میکند.
«قال بن أبي مُلَيْكَةَ والله ما قال بن عُمَرَ شيئا»
پسر عمر هم آنجا نشسته بود هیچ حرفی نزد که پدرم همچنین چیزی گفته یا نگفته!
روایت دیگر از «عبدالله عمر» خودش میگوید:
«الْمَيِّتُ يُعَذَّبُ بِبُكَاءِ أَهْلِهِ عليه»
باز عایشه میگوید:
« رَحِمَ الله أَبَا عبد الرحمن»
خدا پسر عمر را رحمت كند!
«عبدالله عمر» کنیهاش «ابو عبدالرحمن» است.
«سمع شيئا فلم يَحْفَظْهُ»
یک چیزی از پیغمبر شنیده ولی حدیث پیغمبر را حفظ نکرده
«إنما مَرَّتْ على رسول اللَّهِ جَنَازَةُ يَهُودِيٍّ وَهُمْ يَبْكُونَ عليه فقال أَنْتُمْ تَبْكُونَ وَإِنَّهُ لَيُعَذَّبُ»
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 2، ص 642، ح931
اصلاً مسئله جدا است، میگوید شما دارید گریه میکنید، یک بحثی است، آن بابا را هم دارند در قبر عذاب میکنند این ارتباطی به همدیگر ندارد!
شما ببینید اینها مصدر تشریع شدند؛ چه خود عمر ابن الخطاب، چه عایشه و چه «عبدالله عمر» دو تا روایت را کنار هم میگذاریم آن روایت در «صحیح بخاری» بود. این روایت هم در «صحیح مسلم» است. دیگر روایت در سنن و در جای دیگر نیست که ما بگوییم سنداً اشکال دارد، دلالتاً چنین و چنان است. خیلی واضح و روشن است. روایت هیچ ابهامی هم ندارد.
دوستان! من نه به عنوان یک شیعه، شاید من 90 درصد عمرم را در کتب اهلسنت گذراندم، از علمای اهلسنت بعضی وقتها به من زنگ میزنند میگویند ما میخواهیم در خطبه نماز در این موضوع صحبت کنیم، کدام یک از کتابهای ما این موضوع را دارند!؟ به ما معرفی کنید شما نسبت به ما بر کتابهای ما مسلطتر هستید!!
خدا میداند انسان کتب اهلسنت را هر چه بیشتر میخواند اعتقادش به اهلبیت قویتر میشود؛ یعنی من این را به والله العلی الاعلی عرض میکنم. هر چه کتابهای اینها را من مطالعه میکنم نورانیّت کلمات ائمه در دلم بیشتر شعلهور میشود و نور به دل آدم میدهد!
روایت اینها نه سر و ته و نه اولی و نه آخری و نه حساب و کتابی دارد هر کدام از روایات این آقایان را آدم میگیرد و تک تک صحابه را كه آدم میگیرد یک مشکلی دارند؛ دیگر گل سرسبد صحابه «ابو هریره» است، 75 درصد روایات اهلسنت میشود ادعا کرد مال «ابو هریره» است که به تنهای پنج هزار و هفتصد و خرده ای روایت دارد!
کل «صحاح سته»: یعنی «صحیح بخاری»، «صحیح مسلم»، «صحیح ترمذی»، «سنن نسائی»، «سنن ابو داود» و «سنن ابن ماجه قزوینی» کل روایات اینها بعد از حذف مکررات زیر ده هزار تا روایت است.
پنج هزار و هفتصد و خرده ای فقط مال «ابو هریره» است، یعنی پنجاه، شصت درصد مال «ابو هریره» است؛ شما ببینید در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» چقدر «ابوهریره» را مذمت کردند. «ابوهریره» میگوید روایت را از پیغمبر شنیدم، راوی یک مقداری جا میخورد روایت به سخن پیغمبر که هیچ، به سخن عاقل هم نمیآید؛ میگویند «ابوهریره»!
«سَمِعْتَ هذا من رسول اللَّهِ»
میگوید:
«لَا هذا من كِيسِ أبي هُرَيْرَةَ»
این روایت را از کیسهام در آوردم!
الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 5، ص 2048، ح5040
شما کلمه «کیس ابی هریره» را در اینترنت سرچ بزنید ببینید چقدر مطلب میآید، این دیگر گل سرسبد صحابه است! مجموع روایات عایشه 2210 روایت شده، این روایتها را چطوری گیر آوردند، کی از پیغمبر شنیدند؟ «ابو هریره» از اول تا آخر عمرش، 18 ماه با پیغمبر بوده. بعد به «بحرین» رفت و بعد از رحلت پیغمبر به «مدینه» آمد.
«محمود ابو ریّه» میگوید: من تعجب میکنم «ابو هریره»ی که سال 6 هجری تازه مسلمان شده، تا سال 6 کافر بود، بعد از «جنگ خیبر» مسلمان شده، یک سال و نیم هم «مدینه» بوده، بعدش به «بحرین» رفته، در 18 ماه پنج هزار و هفتصد هشتصد تا روایت دارد.
امیرالمؤمنینی که از اول طفولیت در دامن پیغمبر بزرگ شده، در تمام سفرها و حضرها غیر از تبوک با پیغمبر بوده مجموع روایاتی که از علی ما داریم پانصد و خرده ای است. اگر بنا بود علی هر روز یک روایت از پیغمبر بشنود ما باید 12 هزار روایت از علی در کتبمان میداشتیم به جای 12 هزار 500 تا روایت آن هم «مالک» رهبر «مالکی»ها میگوید 50 تا روایت صحیح است 450 تا ضعیف است. چه شد؟ به قول آن بابا چه میخواستیم چه شد!!
یک مقداری آدم منصفانه به این قضایا نگاه بکند حقانیّت اهلبیت، حقانیّت مذهب شیعه والله، تالله، بالله از روز روشنتر است، شاید یک مقداری در مورد «روز» یک خل و چلی شک کند ولی در رابطه با حقانیّت شیعه فقط همین دو تا کتاب یعنی شما «کافی» را یک طرف بگذار، «صحیح بخاری» را هم یک طرف بگذار! «تهذیب» را یک طرف بگذار «صحیح مسلم» را هم یک طرف بگذار! یک ساعت از این کتاب مطالعه کن و یک ساعت هم از این کتاب ببین وجدانت چه قضاوت میکند.
من بارها گفتم اگر ما تمام عمرمان یک سجده شکر به خاطر نعمت ولایت و آشنای با اهلبیت به جا بیاوریم باز حق این نعمت الهی را به جای نیاوردیم، ماها مثل ماهی در داخل دریای ولایت هستیم قدر ولایت را نمیدانیم همانطور که ماهی قدر آب را نمیداند.
ما باید دست پدران و مادرمان را که زمینه شیعه شدن ما را فراهم کردهاند هر روز چندین بار ببوسیم و اگر زنده نیستند برای آنها طلب مغفرت کنیم و در تمام اعمال مستحبیمان آنها را سهیم کنیم. حق بزرگی آنها به گردن ما دارند.
«والسلام علیکم ورحمة الله»