2024 April 27 - شنبه 08 ارديبهشت 1403
اهمیت پاسخ به شبهات منحرفان
کد مطلب: ١٥٥٣١ تاریخ انتشار: ٣١ خرداد ١٤٠٢ - ١٥:٣٦ تعداد بازدید: 1326
خارج فقه الحکومه » فقه
اهمیت پاسخ به شبهات منحرفان

(جلسه هشتاد و نهم - 24 02 1402)

 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه هشتاد و نهم - 24 02 1402)

موضوع:  اهمیت پاسخ به شبهات منحرفان

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعین وَهُوَ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعِینْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِیَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِیَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ یَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

 

... من خودم هشت سال خدمت آقای شیخ محمد شاه آبادی بودم. تقریبا فاضل ترین فرزندان آقای شاه آبادی، شیخ محمد بود که فرزند بزرگ شان هم بود.

هرچه امام (رضوان الله تعالی علیه) از پدر ایشان فرا گرفته بود ما هم گوش کردیم حالا چقدر استفاده کردیم و یا نکردیم کاری نداریم؛ ولی هشت سال تمام ما ملازم ایشان بودیم حتی روزهای جمعه هم در خدمت ایشان بودیم ایشان می فرمود باغ سالاریه برویم آن جا ساعت 11 می رفتیم و دو سه نفر هم بیشتر نبودیم. ایشان بحث های اخلاقی داشتند و بعد گاهی یک نان و پنیری هم مصرف می شد پشت سرشان نماز می خواندیم و برمی گشتیم.

بعضا برای ما سوالات یا شبهاتی پیش می آمد از بعضی از بزرگواران، اساتید خیلی خیلی بالا سوال می کردیم -البته مشکل از من بود- نه تنها شبهه ای برطرف نمی شد یک دو تا سوال دیگر هم برای ما ایجاد می شد.

حدودا سال 61 یا 62 بود، گاهی یک ذره استعداد آدم بیشتر باشد شیطان هم یک مقدار آدم را بیشتر اذیت می کند و شبهات بیشتری به انسان القاء می کند برای من یک حالتی پیش آمده بود یک تاریکی شدیدی در قلب من ایجاد شده بود که این سوالات را چرا آقایان جواب نمی دهند یا جواب می دهند من قانع نمی شوم.

ولی من ولله، تالله بالله قسم می خورم اولین جلسه ای که خدمت آقای شاه آبادی رسیدم بعد از نماز مغرب و عشا در همین خیابان رجایی بود. سوال کردم ایشان طوری به من جواب داد که من از خودم خجالت کشیدم که اصلا چرا همچنین سوالی باید بکنم.

گویا من در روز روشن در وجود آفتاب دارم شک می کنم. جواب ایشان برای من این طوری بود. لذا بعد از آن ما ملتزم شدیم خدمت ایشان برسیم

بعد از دوره ما ایشان کسالتی پیدا کرد و بساط درس شان تقریبا تعطیل شد. نکاتی این بزرگواران می گفتند که در کتاب های درسی حوزوی به چشم نمی خورد.

الان من نمی دانم در حوزه افرادی هستند یانه، ولی یک مقدار ما روی بحث معرفتی دقت کنیم وقتی از امام معصوم سوال می کنند

«فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ؟»

می فرماید:

 «مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُه‏»

علل الشرائع؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: کتاب فروشى داورى، ج1، ص9

آقا امام صادق می فرماید:

«نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى‏‏ الَّتِی لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»

روایت هم صد در صد صحیح بلکه صحیحه اعلایی است.

«بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ‏ اللَّهُ‏ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّه‏»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص144 و 145

این تعابیر با سندهای صحیح از زبان امام نقل شده است برای خصیصین نقل کرده اند. دیروز هم ما اشاره کردیم

«وَ عَنْهُ (علیه السلام): أَنَّهُ قَالَ لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ اکْتُمْ سِرَّنَا وَ لَا تُذِعْهُ‏ فَإِنَّ مَنْ کَتَمَ سِرَّنَا وَ لَمْ یُذِعْهُ أَعَزَّهُ اللَّهُ بِهِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَنْ أَذَاعَ سِرَّنَا وَ لَمْ یَکْتُمْهُ أَذَلَّهُ اللَّهُ بِهِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة»

مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ نورى، حسین بن محمد تقى، محقق/ مصحح و ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج‏12، ص292

احتمال می دهیم که این مقامات معنوی اهل بیت را که به بعضی از صحابه می فرمودند برای عموم مردم مطرح نکنید بخاطر عدم تحمّل برخی افراد باشد که سر از کفر درآورند و یا بخاطر این باشد که ممکن است این معارف به درست حکومت های دشمن اهل بیت علیهم السلام بیفتد و مایه درد سر شود.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ.

شبهه ای که آقای عابدینی مطرح می کند این است که روایتی که نام ائمه علیهم السلام در آن آمده را می آورد سند هم صحیح است

بعد می گوید:

«اما این که پیامبر نام دوازده امام را برده باشد چیزی است که امور متعددی آن را تکذیب می کند زیرا معمولا از هر امامی پرسیده شده آیا امام قائم تو هستی؟ اگر نام های امامان معلوم بود چنین سوالی جا نداشت. باز در امامت امام صادق و امامان پس از او اختلاف شده است (البته این هم غلط است امامت امام صادق نیست، امامت امام کاظم است.) و هیچ کدام به حدیث پیامبر برای اثبات خود تمسک نکرده اند.... امام صادق نمی دانسته امام بعد از خود چه کسی است. امام هادی گمان می کرده است امام پس از او سید محمد است این ها همه نشان می دهد که بیان اسامی امامان از سوی پیامبر واقعیت ندارد!»

این (سخنان باطل) واقعا نشان می دهد که این اقا (عابدینی) اصلا الفبای روایات اهل بیت را ندیده است. کاش لا اقل فهرست کتاب بصائر الدرجات را می دید مؤلف کتاب بصائر الدرجات (مرحوم صفّار) متوفای 290 است و از کلینی هم مقدم تر است کلینی متوفای 328 است.

یا اگر کتاب خزاز را می دید که متوفای 400 و قبل از شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی است حتی فهرست کتابش را هم می دید چنین تعبیری به زبان نمی آورد.

ایشان یک روایتی از کمال الدین نقل می کند می گوید روایت صحیح است ولی با خارج این تطبیق نمی کند!

 احمد الکاتب خبیث هم همین تعبیر را دارد. احمد الکاتب از طلبه های جامعة المصطفی بود در مدرسه حجتیه درس خواند البته اصالتا اهل لار فارس است ولی در عراق بزرگ شده و حتی زبان فارسی ایشان هم ضعیف است. ایشان از این جا بلند شد لندن رفت یک کتاب هشتصد صفحه ای به نام "تطور الفکر السیاسی الشیعی من الشوری الی ولایة الفقیه" نوشت.

کسی زیر بار انتشار و تبلیغ کتاب نرفت و خیلی هم علیه او موضع گیری شد از آن جا به عربستان رفت این کتاب را در آن جا ارائه داد دولت عربستان او را خیلی تحویل گرفت این کتاب را به شکل خیلی زیبا چاپ کردند و در تمام کتابخانه های دنیا هم این را منتشر کردند.

یک سال مکه بودیم یکی از رفقا برای من نقل می کرد گفت ما در خیابان عزیزیه بودیم دوستانی که مکه مشرف شدند می دانند کل کاروان های ایران در خیابان عزیزیه اسکان می یابند، دانشگاه ام القری هم در خیابان عزیزیه است.

می گفت دولت عربستان یک ساختمان شش- هفت طبقه برای احمد الکاتب داده بود یک امکانات خیلی عریض و طویلی مثل یک وزارت خانه در اختیارش بود. می گفت با برادر ایشان که از لار آمده بود و در کاروان ما بود آن جا رفتیم وقت گرفتیم دیدیم ایشان در آن جا پشت میز نشسته و مردم هم نشسته اند و ایشان دارد صحبت می کند، برادرش آمد گفت احمد! تو آبرو و حیثیت خاندان ما را بردی، با این کاری که تو کردی ما دیگر نمی توانیم سر بلند کنیم....

ایشان را شبکه کلمه بعضی وقت ها می آورد از این حرف های باطل در آن جا مطرح می کند. الان پیر هم شده و فارسی هم به زحمت و مشکل حرف می زند.

در هر صورت...

به این کتاب جواب های زیادی داده شده است، سه چهار نفر جواب دادند. یکی از اساتید نجف، جواب خیلی مفصل و زیبایی داده است.

 ایشان هم همین حرفی را زده که آقای عابدینی و امثال آقایان الله اکبری و صفری فروشانی مطرح می کنند. قبل از این هم امثال «حکمی زاده» این شبهات را مطرح کرده بودند

در بین مخالفان ابن تیمیه مطرح و قبل از ابن تیمیه  بربهاری و افراد دیگری مطرح کردند؛ ولی طرح این شبهات در میان شیعه به حدود صد و ده - بیست سال اخیر برمی گردد.

 «احمد الکاتب» می گوید:

«وفی هذه الفترة توفی زرارة بن اعین، وهو من اکبر اصحاب الامامین الباقر والصادق، دون ان یعرف هویة الامام الجدید، وقد ارسل ابنه عبیدالله من الکوفة إلى المدینة»

زراره از دنیا رفت بدون این که امام خودش را بشناسد، پسرش عبید الله را از کوفه به مدینه فرستاد.

«لکی یستطلع له الإمام الجدید»

تا این که بداند امام بعد از امام صادق چه کسی است.

«ولکن الموت ادرکه فوضع القرآن علی صدره وقال اللهم اشهد أنی أأتمّ بمن أثبت إمامته هذا المصحف»

بعد می گوید:

«ویؤکد الصفار، کلینی، مفید، کشی علی ذهاب... النظریة الامامیة کهشام بن سالم، محمد بن نعمان فی البدایة الی عبدالله افطح الذی اجمع الناس علیه أنه صاحب الامر بعد أبیه»

همه این ها دروغ است، و این شخص (احمد الکاتب) در دروغگویی ید طولایی دارد. ایشان در شبکه کلمه هم بعضی وقت ها می آید و مطلبی می گوید، دوستان ما جواب می دهند؛ می نشیند و پیش خودش یک مطلبی را بیان می کند بدون این که به کتب نگاه کند.

 حالا قضیه زراره را در روایت هم داریم، حتی از خود امام هشتم هم سوال می کنند قضیه زراره چیست؟ (ان شاء الله بحث خواهیم کرد) حضرت می فرماید زراره نه تنها می دانست، بخش عظیمی از روایات ائمه اثنا عشر از زراره است.

 دیروز هم گفتیم ابو جعفر احول مؤمن الطاق جزء کسانی است که روایات ائمه اثنا عشر را نقل کرده است. هشام ابن سالم ائمه اثنا عشر را نقل کرده است؛ یعنی این ها جزء روات الائمة اثنا عشر هستند.

 یا ناقل:

«علی اولی بالمؤمنین من أنفسهم» بعد «الحسن والحسین» تا حضرت مهدی (ارواحنا فداه)، هستند. نه تنها امامت را بلکه «اولی بالمؤمنین» را هم همین ها نقل کردند، با سند های صحیح هم نقل کردند.

 بعضی ها یا مریض هستند یا دنبال «خالف تعرف» هستند، می خواهند با این چیزهای جدید برای خودشان اسم و رسمی پیدا کنند.

 بعضی ها هم معترف هستند ما می خواهیم بعضی از خرافات را از مذهب شیعه و غلو هایی که در روایات هست این ها را برای مردم روشن کنیم؛ یعنی قربة الی الله می آیند عقاید شیعه را زیر سوال می برند!

 بعد این ها را مقدمه قرار می دهند، همین طوری که شما ملاحظه می فرمایید "تطور الفکر السیاسی الشیعی من الشوری الی ولایة الفقیه" امامت ائمه زیر سوال رفت، ولایت فقیه هم زیر سوال می رود.

 یعنی مشخص است که پشت قضیه یک دست هایی در کار است، که می خواهند بحث ولایت فقیه را زیر سوال ببرند، مستقیم نمی توانند، می آیند از ولایت پیامبر شروع می کنند، ولایت پیامبر را زیر سوال می برند، ولایت ائمه را زیر سوال می برند. همان طوری که خود عابدینی هم در این جزوه اش بحث امامت را زیر سوال می برد، خودش به صراحت می گوید تصور نکنید که ولی فقیه هم منصوب است، این ها همه برداشت روات بوده است و هیچ واقعیتی ندارد.

 من در همان مناظره هم عرض کردم گفتم شما اگر با ولی فقیه مشکل داری، مرد و مردانه یک جلساتی بگذار ادله ولایت فقیه را نقد کن،  افرادی هم هستند که به شما جواب بدهند، شما می خواهی ولایت فقیه را زیر سوال ببری، ولایت پیامبر را زیر سوال می بری، ولایت امیرالمؤمنین و ولایت ائمه را زیر سوال می بری. بعد می گویی پس چون ولایت ائمه مدرک ندارد ولایت فقیه هم مدرک ندارد!

 یعنی شما این ها را جمع بندی کنید، بعضی ها هستند به این قضیه توجه ندارند حتی من معتقد هستم که همین آقای صفری و این افراد به مسئله توجه ندارند، مقالات دیگری ما از ایشان خواندیم مقالات خوبی است در رابطه با اهل بیت (علیهم السلام) . من که خواندم واقعا از نحوه ورود و خروج ایشان لذت بردم.

یک کسی از روی نادانی و جهل این روایات را مطرح می کند. یک کسی هم روی مسائل سیاسی، این مطالب را مطرح می کند.

 بعضی ها هم که اصلا به طور کلی فهمشان از روایت غلط است، مثل عبد العلی بازرگان، حتی پدر ایشان هم یک سری مطالبی را دارد که اصلا با روح روایت نمی سازد. با این که پدر خیلی سالم تر از این پسر است.

 من از دوستان تقاضا دارم با یک چوب همه را نرانیم. اگر کسی آمد این مطالب را مطرح کرد بلافاصله برچسب وهابیت نزنیم، برچسب ورشکستگی سیاسی نزنیم، برچسب عناد نزنیم.

 این هایی که امروز دارند در حوزه ها یا دانشگاه ها مطالبی را مطرح می کنند نود درصد این ها جهل است و جهل هم تبدیل به عناد شده است.

طرف یک مطلبی را مطرح می کند بعد می گوییم این مطلبت به این دلائل غلط است، می گوید برداشت ما این طوری است! یا به قول آقای رمضان محمدی که می گفت این اشکالات چاپی بوده است، این اشکال ویراستار بوده است!

 مثلا در رابطه با مرحوم مطهری عبارتی نقل کرده که اصلا با روح مطهری صد در صد در تضاد است می گوید مطهری گفته است که میان شیعه و سایر فرق «اندکی» تفاوت است. وقتی برای ایشان ثابت کردیم که آقای مطهری چنین چیزی نگفته است، ایشان می گفت این را ویراستار اضافه کرده! تقصیر ویراستار بوده است!

ایشان در کتاب تاریخ اسلام این مطلب غلط را آورده ، در کتاب تاریخ تشیع هم آورده که همین پژوهشگاه چاپ کرده است. کتابی در رابطه با حضرت زهرا نوشته باز هم همین مطلب غلط را آورده! (آن وقت می گوید غلط چاپی و ویراستاری بوده!!)

آخر مگر شما مجسمه بودید! در سه تا از کتاب های تان این عبارت آمده است، ویراستار آمده است این چنین کاری کرده است و شما متوجه نشدید؟ ! از کجا معلوم دیگر حرف های شما برای ویراستار نباشد؛ یعنی شما با این کار کل آثار تان را زیر سوال می برید.

یا می گوید غلط چاپی بوده است، ما در آن مناظره ای که با این آقایان داشتیم، سه تا شبهه اساسی مطرح کردیم، الان هم دوستان ما مشغول هستند که این را تنظیم بکنیم و بگذاریم روی سایت همه ببینید.

بعضی وقت ها عنادی پیش می آید، من یک حرفی می زنم برای این که این حرفم را ثابت بکنم درست است، ده تا حرف خلاف و توجیهات نادرست هم در کنارش می آورم، ولی بعضی ها واقعا مریض هستند، مثل احمد الکاتب و امثال ایشان.

یا آقای قلمداران که از دبیر های قم بود، این ها مشخص است که مریض هستند. کتاب شاهراه اتحاد ایشان را ببینید، ریاض چاپ کرده است، همین چند سال قبل چاپ کردند، کتاب فارسی است و در قم نوشته شده است ، اما ریاض دارد این کتاب را چاپ می کند!

 خدا آیت الله شیخ مرتضی حائری را بیامرزد، «قلمداران» را منزل شان دعوت کردند و گفتند این جزواتی که داری منتشر می کنی این ها به صلاح نیست، مخالف عقیده شیعه است، مخالف روح شیعه است، این ها را جمع کن، گفت من که منتشر نمی کنم، یک عده دیگری منتشر می کنند شما جمع کنید. جوابش به آقای حائری این بود! بعد هم این ها را جمع کرد و به صورت کتاب چاپ کرد.

 یا مثلا «برقعی» ان شاء الله خدای عالم آن طوری که مستحقش است با او برخورد کند، 36 کتاب علیه شیعه نوشت، کتاب منهاج السنة ابن تیمیه را برای اولین بار به فارسی ترجمه کرد.

  آقای حسینی ورجانی قبل از انقلاب هم دوره ما بود. ایشان 18 سال با این ها بود، خودش برای من نقل می کرد، گفت ما در آخرین روز عمر «برقعی» منزلش رفتیم در حال احتضار بود، یک وصیت نامه ای را خواند و طباطبائی ها هم آن جا بودند، گفت من معتقد به رسالت رسول اکرم، ولایت امیرالمؤمنین، ولایت ائمه هستم. اسامی همه ائمه را در این وصیت نامه آورده بود.

البته می گفت طباطبائی نگاه چپی انداخت ولی «برقعی» دیگر به او نگاه نکرد، و آن وصیت نامه را هم به پسرش داد و پسرش هم نگذاشت که منتشر بشود و دستور داد که من را ببرید در امامزاده شعیب در روستای کن که در اطراف تهران است دفن کنید.

وقتی به امام جمعه آن جا گفتند که ایشان این چنین وصیت کرده است، یک تشیع جنازه خیلی مفصلی گرفتند‌ یک شتری را هم در پیشواز جنازه اش قربانی کردند. به هر حال او را در همان امامزاده دفن کردند.

 اما الان ببینید در شبکه کلمه و شبکه نور، شبکه وصال، شبکه توحید، حتی شبکه من و تو، صحبت های او را علیه شیعه هر هفته پخش می کنند. عنوان می دهند آیت الله العظمی علامه سید ابوالفضل «برقعی»!

 ایشان در قم که بود می گویند درس مکاسب ایشان شلوغ ترین درس مکاسب بوده است و شاید ده - دوازده دوره مکاسب تدریس کرده بوده است؛ ولی متأسفانه عاقبت کارش به دلائلی به اینجا کشیده شد.

 حدود 32 کتاب در دفاع از شیعه نوشته است، بعد از این که وهابی شد 36 کتاب علیه شیعه نوشت.

 دیگر این قضایا هست، من بارها عرض کرده ام:

 نداند به جز ذات پروردگار ** که فردا چه بازی کند روزگار.

 ما باید به خدای عالم پناه ببریم که خدای ناکرده سرنوشت ما این چنین رقم نخورد

(وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ)

من هرگز خودم را تبرئه نمی‌کنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر می‌کند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.»

سوره یوسف (12): آیه 53

ما هرگز نباید به خودمان خاطر جمع بشویم. «إذا فسد العالم فسد العَالَمْ»

«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها