10/02/1402
موضوع: حدیث ثقلین و اثبات عصمت ائمه (علیهم السلام) در آثار اندیشمندان شیعی!
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این برنامه:
خلاصهای از مطالب جلسات گذشته پیرامون حدیث ثقلین
تحلیل شنیدنی استاد حسینی قزوینی پیرامون مسائل اخیر کشور!
حدیث ثقلین و اثبات عصمت ائمه (علیهم السلام) در آثار اندیشمندان شیعی!
تفسیر زیبا و شنیدنی از آیه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم»!
حکایتی جالب از علامه امینی درباره حدیث «علی مع الحق»!
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم
علیٌ حبه جنة * قسیم النار و الجنة
وصی المصطفی حقا * امام الإنس و الجنة
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)
اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
السلام علی المهدی الذی وعد الله به الأمم السلام علی ربیع الأنام و نضرة الأیام السلام علیک یا بقیة الله
سلام و درود و ارادت و تحیت خدمت شما عزیزان دلم، بینندگان نازنین و گرانقدر «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».
حال و احوالتان چطور است؟! ان شاءالله که خوب و خوش و سرحال و سرزنده باشید و زیر لوای مولا و آقاجانمان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) زندگی سرشار از نور و سرور و آرامش و معنویت داشته باشید.
خدای عزیز را شاکریم که بازهم نفس داد و توفیق داد که خدمت شما رسیدیم تا امشب هم برنامه زنده «حبل المتین» را تقدیم حضور شما کنیم و تمام قد از امامت و ولایت و جایگاه بسیار رفیع امامتی که در طول تاریخ مظلوم واقع شده است، دفاع کنیم.
الحمدلله رب العالمین به واسطه این برنامه ما درسهایی از امامت و ولایت را تقدیم میکنیم. این برنامه هفتاد و ششمین برنامه و درسی از درسهای امامت و ولایت هست. ان شاءالله امشب هم بتوانیم آنچه که وظیفه و تکلیفمان هست را ادا کنیم.
طبق معمول بخشی از برنامه اختصاص دارد به مباحثی که تقدیم خواهیم کرد و بخشی دیگر از برنامه در خدمت مخاطبین و بینندگان هستیم. تمام هم و غم و فکر و اندیشه تمام مسئولین «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» این است که بتوانیم ارتباط مستقیم با مخاطبین داشته باشیم.
بنابراین دعوت میکنیم از همه آقایان وهابی و کارشناسان شبکههایی که گاهی حرفهای پوچ و بی اساس و بی سند و بی سوادی مطرح میکنند. و همچنین کارشناسان و بینندگان معمولی شبکههای وهابی میتوانند روی خط ارتباطی برنامه ما بیایند و مطالبشان را بیان کنند. هرچند ما آنها را در حد مناظره نمیدانیم، اما اگر حرف و مطلبی دارند بیان کنند.
دیگر آقایان وهابی و همچنین عزیزان و علمای اهل سنت و آقایان مولویها و آقایان ماموستا هم این امکان را در اختیار دارند که روی خط ارتباطی برنامه ما بیایند. عزیزان شیعه هم میتوانند با شبکه تماس بگیرند.
در هر صورت مخاطب در این شبکه آزاد است که بیاید و مطالب خود را بیان کند و احیاناً اگر سؤال و پرسش و مطلبی هست، ان شاءالله در زمان مناسب دوستانم شماره تلفن ارتباط برنامه را برای شما زیرنویس خواهند کرد تا از این فرصت استفاده کنید.
امشب هم طبق معمول هفتههای گذشته توفیق داریم در محضر سرور عزیز و گرانقدر حضرت آیت الله حسینی قزوینی باشیم. الحمدلله رب العالمین که امشب هم میتوانیم از محضرشان استفاده کنیم. حضرت استاد سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم و موفقیت روزافزون برای همه شما گرامیان از خداوند منّان خواهانم.
ما طبق برنامه همیشگی بحثمان را با نام نامی حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) آغاز میکنیم، باشد که با تکان دادن چادرش گرد و خاکی از آن به ما پاشیده شود و ما را بیمه دنیا و آخرت کند.
کتاب عشق و فداکاری است فاطمه من * ولی چه سود که شیرازه این کتاب ندارد
ز ناله کردن هر روز و گریه کردن هر شب * خبر شدم که غم و درد او حساب ندارد
اگر ز غربت من کس سؤال کرد بگویید * در این دیار سلام علی جواب ندارد
لب حسین دگر بهر خنده باز نگردد * شکفته کی شود آن گل که آفتاب ندارد
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
خدا را به قلب سوخته امیرالمؤمنین در فراق حضرت صدیقه طاهره سوگند میدهیم. امیرالمؤمنین سی سال درد کشید و سوخت و ساخت و دور از فرزندانش در گوشه و کنار برای حضرت زهرای مرضیه اشک ریخت و گریه کرد.
خدایا به اشکهای چشمان امیرالمؤمنین تو را سوگند میدهیم هرچه سریعتر فرج فرزند امیرالمؤمنین را نزدیک کن و بر ما منت بگذار و ما را از یاران خاص و سربازان فداکار و شهدای رکابش قرار بده.
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم. هم از توسلی که حضرت استاد ابتدای برنامه دارند و اینکه روال بر این است که به نام نامی حضرت مادر (سلام الله علیها) برنامه را آغاز کنیم و هم عرض توسلی به ساحت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارند.
همه سرمایه ما اهلبیت به ویژه حضرت صدیقه طاهره فاطمه شهیده (سلام الله علیها) و وجود نازنین مولا و آقاجانمان حضرت ولی عصر (ارواحنا و ارواح العالمین له الفداء) هستند.
دوستان عزیز اگر در خاطر شریفتان باشد، ما در خصوص حدیث شریف ثقلین یکی از معتبرترین احادیثی است که در منابع شیعه و سنی آمده است و ما مفصل در این موضوع صحبت کردیم. من درخواست میکنم حضرت استاد خلاصهای از بحثهای گذشته بفرمایند تا ان شاءالله مباحث جدید را تقدیم کنم.
خلاصهای از مطالب جلسات گذشته پیرامون حدیث ثقلین
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی
ما عرض کردیم حدیث ثقلین به صورت متواتر در کتب شیعه و سنی نقل شده است و بزرگان شیعه و سنی درباره آن کتابها نوشتهاند و در صحت و دلالت آن مطالبی را بیان کردهاند. عبارتهای مختلفی که نبی گرامی اسلام در بیان حدیث ثقلین داشتند.
«ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی»
اگر به آن تمسک کنید هرگز گمراه نمیشوید.
الجامع الصحیح سنن الترمذی، اسم المؤلف: محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت --، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج 5، ص 663، ح 3788
و:
«لن تضلوا إن اتبعتموهما»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 118، ح 4577
رسول گرامی اسلام به صراحت فرمودند که قرآن و اهلبیت از همدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. اینها مطالبی است که در منابع شیعه و سنی به صورت وفور آمده است.
آنچه مهم بود، این بود که پیام حدیث ثقلین برای عصر حاضر ما چیست. ما عرض کردیم تنها و تنها و تنها راه ایجاد وحدت میان امت اسلامی و جلوگیری از تفرقه و تفسیق و تکفیر و فتوای به قتل، پناه بردن به حدیث ثقلین است. تنها راه این است که در زیر سایه ثقلین با همدیگر زندگی مشترک توأم با صلح و صفا داشته باشیم. ببینیم قرآن کریم به ما چه میگوید و اهلبیت به ما چه می گویند.
ما یقین داریم و بزرگان ما نظیر آیت الله العظمی بروجردی و «شیخ مفید» و «سید مرتضی» هم بر این عقیده هستند که اگر مسلمان در کنار مائده حدیث ثقلین اجتماع کنند، هیچ اختلافی در میان مردم اتفاق نخواهد افتاد.
همانطور که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نسبت به حدیث قرطاس فرمود:
«لاَ یخْتَلِفُ مِنْکمْ رَجُلاَنِ بعدی»
تا حتی دو نفر هم بعد از من با همدیگر اختلاف نکنند.
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 293، ح 2676
اگر هرکسی به دستور نبی گرامی اسلام مبنی بر کتاب و سنت عمل کند، دو نفر با همدیگر اختلاف نخواهند کرد. افسوس که مشکل ملتهای اسلامی این است که سرنوشتشان را به دست بیگانگان سپردند. ملتهای اسلامی تصور میکنند که اگر زیر پرچم آمریکا رفتند، آمریکا فرشته نجات آنهاست.
تحلیل شنیدنی استاد حسینی قزوینی پیرامون مسائل اخیر کشور!
حداقل در این چهل سالی که ما شاهد هستیم، کسانی که زیر پرچم آمریکا رفتند چه نتیجهای دیدند!؟ سرنوشت «لیبی» و «صدام» و حاکمان دیگر بلاد چه شد؟! آیا آمریکا حاضر شد از این افراد حمایت کند؟! افغانستان را ملاحظه کنید. سال گذشته که نیروهای آمریکایی رفتند، تمام افغانستانیهای عزیز ما را که یک عمر خدمتگزار و نوکری آمریکا را میکردند را حاضر نشدند با خودشان ببرند.
آمریکاییها سگهای خودشان را در هواپیما نشاندند، اما افغانیهایی که در طول این پانزده سال در خدمت آنها بودند را حاضر نشدند با خود ببرند. کسانی هم که با خود بردند در کشورهای اروپایی سرگردان و بدبخت و بیچاره هستند و آرزوی مرگ میکنند.
این نتیجه رفتن زیر پرچم آمریکاست!! اسرائیل از آن بدتر؛ زیرا سگ زرد برادر شغال است. عربستان سعودی آن همه کادو به رئیس جمهور آمریکا داد و هوای کشورش را برای پروازهای صهیونیست باز کرد، اما پشیمان شد.
دولت عربستان سعودی در حال حاضر التماس میکند تا با جمهوری اسلامی رابطه برقرار کند. چرا جمهوری اسلامی در طول این چهل سال مرد و مردانه مقاومت کرد و در برابر آمریکا ایستاد؟!
در جلسهای که ما با حدود ده تن از دانشجویان دانشگاه أم القری در پشت بام بیت الله الحرام مناظره داشتیم، یکی از دانشجویان گفت افتخار کنید رهبری دارید که در برابر استکبار جهانی ایستاده است و میگوید: آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند! در مقابل برای ما مایه ذلت است که رهبر ما به آمریکا میرود و با سران آمریکا شراب میخورد!!
بنده مکالمات این جلسه را ضبط کرده بودم و دو روز بعد خدمت مرحوم آیت الله ری شهری در مکه مکرمه بردم و به صورت مکتوب گزارش دادم. بنده مشخصات این دانشجویان را نوشتم و به ایشان هم دادم.
این دانشجو میگفت: ما شما را مشرک می دانیم، اما این شجاعتی که رهبران شما در برابر ابر قدرتها دارند برای ما قابل تحسین است. این شجاعت را حضرت امام خمینی، مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید از کجا آوردهاند؟! آیا این شجاعت را از نزد خودشان درآوردند یا از مکتب اهلبیت آوردهاند؟! فرمود:
«وَ کونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا»
در برابر ظالم خروش کنید و نسبت به مظلوم یاور و ناصر باشید.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 421، خ 47
این پیام حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است که هزار و چهارصد سال است در فضای عالم طنین افکن است.
افتخار شیعه است که امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا در لحظهای که عزیزان و فرزندان و برادران آن بزرگوار را قطعه قطعه و اربا اربا کردهاند، بازهم در همان حال برای تمام آزادگان و آزاد مردان پیام میدهد و میفرماید:
«وَإِنِّی لا أَرَی الْمَوْتَ إِلا سَعَادَةً وَالْحَیاةَ مع الظَّالِمِینَ إِلا بُرْمًا»
مرگ و شهادت در برابر استبداد سعادت و زندگی در زیر بار ظلم ننگ است.
المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 3، ص 114، ح 2842
خواه ذلت یزید باشد، ذلت آمریکا باشد، ذلت صهیونیست باشد، ذلت انگلیس باشد فرقی نمیکند!! در مقابل شهید شدن و شهادت در راه عقیده و مرام مایه افتخار است. این پیام امام حسین و امیرالمؤمنین و ائمه اطهار (علیهم السلام) است.
بنده به یاد دارم از همان سالهای 1361 منافقین پیام میدادند: شش ماه دیگر کار جمهوری اسلامی تمام است. چهار ماه دیگر کار جمهوری اسلامی تمام است. پنج ماه دیگر کار جمهوری اسلامی تمام است. چهل سال گذشت! ابتدای سال گذشته منافقین پیام میدادند که جمهوری اسلامی بیست و دو بهمن را نمیبینند. جمهوری اسلامی ماه رمضان را دیگر نمیبینند. جمهوری اسلامی عید نوروز را نمیبینند. چه شد؟!
«شبکه کلمه» هر روز روزشمار انقلاب کبیر ایران گذاشته است. به قدری چشمتان را به روزشمارتان بدوزید تا چشمتان کور شود!!
(قُلْ مُوتُوا بِغَیظِکم)
بمیرید با همین خشمی که دارید.
سوره آل عمران (3): آیه 119
من لازم می دانم در اینجا از شهادت برادر عزیز و صدیق گرامم آقای «سلیمانی» که واقعاً مخلص و مبارز و مجاهد بودند یاد کنم. بنده از نزدیک با ایشان آشنا بودم و به اخلاص ایشان غبطه میخوردم.
در زمان ایشان مگر این شغالها میتوانستند در زاهدان این چنین صدا دربیاورند و اعتراض کنند و حرفهای بی ربط بزنند؟! از زبان ایشان آتش میبارید و وقتی حرف میزد همگی به دنبال سوراخ موش میگشتند تا مخفی شوند.
ما نمیدانیم قضیه چه بوده که در اخبار نشان دادند این آقا گفت: من تصور کردم برادر معاون است. این قضایا همگی مسخره است!! مگر میتوان کسی که خودش کارمند یا مأمور نیروی انتظامی باشد و بازنشسته باشد، شخصیتی همانند آیت الله سلیمانی را نشناسد؟! ایشان یک شخصیت بیت المللی است و حداقل در خطه مازندران بزرگ و کوچک همه ایشان را میشناسند. قطعاً کاسهای زیر نیم کاسه است که ان شاءالله در آینده این مسائل روشن خواهد شد. امیدواریم عزیزان مراکز امنیتی ما مسئله را پی گیری کنند تا ببینند چه انگیزههایی پشت پرده بوده است.
همچنین کسانی نسبت به طلبهها جسارت میکنند و با ماشین آنها را زیر میگیرند و با چاقو میزنند. طلبهای که آمده طلبه شده است، عمامهاش کفن اوست! کفن روحانی همراه اوست و از روز اولی که لباس بر تن میکند، بالاترین آرزویش شهادت است.
شما تصور میکنید که میتوانید با کشتن چند روحانی جلوی انقلاب را بگیرید و اربابان منحوستان را خوشنود کنید؟! کور خواندهاید! با این کار شما مردم بیشتر بیدار میشوند و بیشتر در صحنه حاضر میشوند.
همین امسال جمعیتی در روز بیست و دو بهمن به میدان آمده بودند که در طول این چهل و چهار سال بی سابقه بود. افراد بسیاری گفتند ما اولین بار است برای راهپیمایی آمدهایم تا پوزه این آشوبگران را به خاک بمالیم.
من تأسف میخورم از بعضی عمامه به سران منحرف و گمراه و ضال نظیر «میبدی» که برای بستن یک مرکز تجاری اشک تمساح میریزد و مقاله مینویسد!! امام جمعه محترم اصفهان گفته است که مردم آتش به اختیارند و شروع به ریختن اشک تمساح کرده است. شما که بلد هستید اشک تمساح بریزید، در قضیه شهدای حادثه تروریستی شاه چراغ چرا هیچ حرفی نزدید و لال شدید؟! چرا در قضیه شهادت چندین طلبه عزیز و بچههای نیروی انتظامی و عزیزانی که در این آشوبها کشته شدند دم نزدید؟!
چرا نسبت به قضیه شهادت آیت الله سلیمانی دم نزدید؟! در مقابل برای بستن یک مرکز تجاری این چنین اشک تمساح میریزید!! این مرکز تجاری به مرکز فساد تبدیل شده است و با کمال وقاحت و بی حیایی و بی شرمی وقتی پلمپ را آزاد میکنند، مینویسند: به مشتریان بی حجاب پنجاه درصد تخفیف میدهیم!!
این افراد خود را به اوج بی حیایی زده است. آیا برای این افراد اشک تمساح ریختن دارد؟! من اصلاً و ابدی کاری با او ندارم و به برخوردی هم که قانون با این شخص میکند کاری ندارم. مسئولین خودشان میدانند که چکار میکنند. درد من از این عمامه به سران منحرف است که در طول این سی و چند سال جز نق زدن و تضعیف نظام و تضعیف مقام معظم رهبری هیچ قدمی برنداشتند و مایه ننگ جمهوری اسلامی و مایه ننگ این کشور هستند که مقاله میدهند و حرفهایی میزنند!!
همچنین بعضی از آیت الله زادهها مطالبی مینویسند که بنده واقعاً خجالت میکشم از آنها نام ببرم. این افراد در رابطه با «مهسا امینی» بیانیه دادند، اما در رابطه با قضیه حادثه تروریستی شاه چراغ ساکت ماندند. این قضیه که دیگر نه ربطی به جمهوری اسلامی داشت و نه به آشوبهای خیابانی مربوط بود. چرا نسبت به این قضیه لال شدید و بیانیه ندادید؟!!
چرا در رابطه با این قضیه که آیت الله سلیمانی همشهری خودتان بود و پدر بزرگوارتان برای ایشان نماز خواند، بیانیه ندادید؟! آیا ایشان به اندازه «مهسا امینی» ارزش نداشتند؟! این قضایا در تاریخ میماند!!
زمستان میگذرد و روسیاهی به ذغال میماند
انسان مجبور است بعضی از مسائل را بیان کند تا عزیزانی که قدری آگاهی ندارند، اطلاعاتی داشته باشند. کسانی که میخواهند برخلاف جهت آب شنا کنند بدانند که اگر ده قدم جلو رفتند، سیل آنها را پنجاه قدم به عقب برمی گرداند و آیندگان خوب قضاوت میکنند.
مجری:
حال که یادی از شهدا شد، یادی کنیم از شهید عزیز «شهید علیرضا شهرکی» که رئیس پلیس آگاهی سراوان استان سیستان و بلوچستان بودند. امروز هم همسرشان مدتها مجروح بودند، به شهادت رسیدند. دو فرزند دختر و پسر از آنها به جا مانده است.
همانطور که استاد فرمودند، واقعاً شما لال شدید و نمیآیید قاتلان این افرادی که مظلومانه و ناجوانمردانه به شهادت رسیدند را محکوم کنید. این افراد هم فرزندان ما هستند. این افراد هم فرزندان وطن هستند. این افراد هم مدافعان وطن و حریم امنیت کشور هستند که متأسفانه بعضی افراد با آنها به این شکل برخورد میکنند.
حضرت استاد از شما بسیار ممنونم. حال که میخواهیم به سراغ ادامه مباحثمان پیرامون حدیث ثقلین برویم، میخواهیم ببینیم آیا حدیث ثقلین دلالت بر عصمت اهلبیت عصمت و طهارت میکند؟! اگر اقوال بزرگان را هم در این زمینه بفرمایید ممنونم.
حدیث ثقلین و اثبات عصمت ائمه (علیهم السلام) در آثار اندیشمندان شیعی!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
حدیث ثقلین پیامهای زیادی دارد. جلسه گذشته هم ما اشاره داشتیم که یکی از بزرگترین شرایط امام و خلیفه، معصوم بودن است. مادامی که عصمت برای امام نباشد و خود گرفتار خطا و اشتباه شود، نمیتواند جامعه را به ساحل نجات برساند.
در رابطه با ولی فقیه هم همین قضیه صدق میکند. در روایت مشهور آمده است که امام حسن عسکری (علیه السلام) میفرماید:
«فَأَمَّا مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یقَلِّدُوه»
التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام، نویسنده: حسن بن علی، امام یازدهم علیه السلام، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدی علیه السلام، ص 300، ح 143
این یعنی عصمت یا تالی تلو عصمت! اگر یک مرجع یا رهبری این شرایط را نداشته باشد، لیاقت رهبری جامعه را ندارد. این افتخار شیعه است.
همین چندی قبل بود کلیپی دیدم که خجالت میکشم آن را پخش کنم. یکی از بزرگان وهابی علناً میگوید: اگر حاکم اسلامی در تلویزیون شراب بخورد، زنا کند یا لواط کند از عدالت ساقط نیست و مخالفت با او حرام است.
شما این مکتب را با مکتب اهلبیت (علیهم السلام) مقایسه کنید. آن بزرگواران به صراحت میفرمایند:
«فَأَمَّا مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یقَلِّدُوه»
یکی از افتخارات جمهوری اسلامی این است که یکی از کمیسیونهای خبرگان رهبری کمیسیون تحقیق است. این کمیسیون تمام اعمال مقام معظم رهبری را تحت نظر دارد. اگر روزی کوچکترین تغییری در این چند ویژگی یافت، موظف هستند سریعاً اقدام کنند. اگر ثابت شد یک ولی فقیه این شرایط را ندارد، به مردم اعلام کنند که این شخص تا به حال این شرایط را داشت و از این به بعد این شرایط را ندارد و به دنبال یک ولی فقیه دیگر باشید.
شیعه سر خود را بلند کن و به خود افتخار کن که تابع علی بن أبی طالب و فرزندان آن بزرگوار هستی! بهترین سخن و بهترین روش و بهترین برنامه برای زندگی مسالمت آمیز از زبان اهلبیت عصمت و طهارت است.
«کلَامُکمْ نُورٌ وَ أَمْرُکمْ رُشْدٌ وَ وَصِیتُکمُ التَّقْوَی وَ فِعْلُکمُ الْخَیرُ وَ عَادَتُکمُ الْإِحْسَانُ»
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 616، ح 3213
بنابراین وقتی رسول اکرم در حدیث ثقلین کتاب را با اهلبیت قرین میکند، عقل دلالت میکند بر عصمت اهلبیت. رسول گرامی اسلام میفرمایند: اگر به کتاب و عترت تمسک کنید هرگز گمراه نمیشوید.
(لا یأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ لا مِنْ خَلْفِه)
که هیچگونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمیآید.
سوره فصلت (41): آیه 42
قرآن معصوم است و خطا و اشتباه هم ندارد. اگر عترت دارای اشتباه و خطا باشد، نمیتواند قرین قرآن کریم قرار بگیرد. اولین پیام حدیث ثقلین عصمت اهلبیت در کنار عصمت قرآن کریم است. بنده به اقوال چند تن از بزرگان اعم از متقدمین و متأخرین شیعه و همچنین به اقوال بزرگان اهل سنت اشاره میکنم. ما در این زمینه موارد زیادی داریم.
به عنوان مثال «مرحوم ابوالصلاح حلبی» متوفای 447 هجری که از فقهای بزرگ ما هستند و معاصر «مرحوم شیخ مفید» و «سید مرتضی» و «شیخ طوسی» بودند، مطلبی در این زمینه دارند.
«شیخ طوسی» متوفای 460 هجری است، «سید مرتضی» متوفای 436 هجری است و «شیخ مفید» هم متوفای 413 هجری است.
ایشان کتابهای فقهی زیادی دارد. کتاب «الکافی» یکی از کتابهای فقهی بزرگ شیعه است که بزرگان و فقهای ما در بحث خارج راه گریزی ندارند، جز اینکه نظرات «ابوالصلاح حلبی» را بیاورند.
«صاحب جواهر»، «صاحب حدائق»، امام خمینی و آیت الله خوئی در کتابهای فقهی خود به نظرات «ابوالصلاح حلبی» توجه دارند. به عبارت دیگر نظرات ایشان جزو نظرات شاخص فقه شیعه است. «ابوالصلاح حلبی» یکی از فقهای برجسته ما و متوفای قرن پنجم هجری است. ایشان در کتابی تحت عنوان «تقریب المعارف» مینویسد:
«اتفقت الأمة علیه مِنْ قَوْلِهِ ع إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکمُ الثَّقَلَینِ کتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی وَ أَنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّی یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّکتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا»
سپس مینویسد:
«فأخبر ع بوجود قوم من آله مقارنین للکتاب فی الوجود و الحجة و ذلک یقتضی عصمتهم»
همین که رسول اکرم آل خود را در کنار قرآن کریم آورده است، دلالت بر عصمت اهلبیت دارد.
تقریب المعارف، نویسنده: ابو الصلاح الحلبی، تقی بن نجم، محقق / مصحح: تبریزیان (الحسون)، فارس، ص 181، باب النص علی إمامة الأئمة
«مرحوم ابن شهرآشوب مازندرانی» متوفای 588 هجری کتابی به نام «مناقب آل أبی طالب» دارند که از کتابهای مشهور شیعه در تاریخ است. ایشان هم وقتی حدیث ثقلین را مطرح میکند، مینویسد:
«إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکمُ الثَّقَلَینِ الْخَبَرَ یقتضی عصمة المذکورین»
حدیث ثقلین اقتضا میکند هم کتاب معصوم است و هم عترت معصوم است.
مناقب آل أبی طالب علیهم، نویسنده: ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، ج 1، ص 249، فصل فی شرائطها مما یلیق بهذا الکتاب
از میان معاصرین علمای زیادی در این زمینه مطالبی آوردهاند، اما به جهت ضیق وقت چند مورد از آنها را بیان میکنم. «مرحوم سید محسن امین» در بحث تقریب میان شیعه و سنی و در بحث دفاع از شیعه گوی سبقت را از دیگران ربودهاند. کتاب «اعیان الشیعه» اثر ایشان هم مایه فخر شیعه است.
برای اولین بار شیعه کتابی در شرح حال علما و بزرگان نوشت. البته عمرشان وفا نکرد که این کتاب را تا آخر ببرند و طبق آنچه در ذهن دارم ایشان تا «حرف سین» نوشتند. بعد از آن آقازاده ایشان از روی پیش نویس ها و اوراق پدر این کتاب را کامل کردند، اما؛
میان ماه من تا ماه گردون * تفاوت از زمین تا آسمان است
قسمتهایی که «مرحوم سید محسن امین» نوشتهاند و قسمتهایی که آقازاده ایشان نوشته است کاملاً از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
عرض کردم «مرحوم سید محسن امین» یکی از مفاخر شیعه است و اولین کتابی است که در تراجم نوشته شده است. ما قبل از «سید محسن امین» کتابی نداریم که در تراجم به این شکل و به این تفصیل نوشته شده باشد. اگر این کتاب طبق چاپ جدید چاپ شود، شاید به هفتاد جلد هم برسد. ایشان هم در این زمینه مینویسد:
«دلّت هذه الأحادیث علی عصمة أهل البیت من الذنوب والخطأ»
حدیث ثقلین دلالت میکند که اهلبیت از هرگونه خطا و گناه معصوم هستند.
اعیان الشیعه، الامام السید محسن الأمین؛ حققه و اخرجه: حسن الأمین، دارالتعارف للمطبوعات بیروت، ج1، ص 370
«مرحوم محمد تقی حکیم» کتابهای زیادی دارد. بنده در جلسه گذشته هم توصیه کردم کتاب «الأصول العامة للفقه المقارن» را مطالعه کنید که یکی از کتابهای ارزشمند این بزرگوار است. شاید این کتاب در نوع خودش اگر بی نظیر نباشد، کم نظیر است.
مطالب این کتاب همگی نوآوری است و نقل اقوال دیگران نیست. ایشان هم در کتاب «السنة فی الشریعة الإسلامیة» صفحه 52 مفصل مینویسد وقتی پیغمبر اکرم اهلبیت را قرین کتاب قرار داده است به این خاطر است:
«لاقترانهم بالکتاب الذی لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه وتصریحه بعدم افتراقهم عنه»
خداوند اهلبیت را با قرآن عدل قرار داده است، قرآنی که هیچگونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمیآید. پیامبر تصریح کرده است که اهلبیت از قرآن جدا نمی شود.
السنة فی الشریعة الإسلامیة، نویسنده: محمد تقی الحکیم، ص 52، باب 1 دلالته علی عصمة أهل البیت
همانگونه که قرآن کریم عصمت دارد، اهلبیت هم عصمت دارند. مرحوم آیت الله صافی گلپایگانی هم در کتاب «أمان الأمة» صفحه 139 مطلبی در این زمینه آورده است.
«سید محمد رضا جلالی» (رضوان الله تعالی علیه) که یکی از محققین بنام شیعه بود و در قضیه کرونا مظلومانه از دنیا رفت و تجلیل خوبی هم از ایشان نشد، مطلبی در این زمینه دارند.
«مرحوم جلالی» واقعاً در زمینه پاسخگویی به شبهات حق بزرگی به گردن شیعه دارد. ما در معرفی فرهنگ شیعه شخصیتی همانند «مرحوم جلالی» را خیلی کم داریم. ایشان کتابی تحت عنوان «تدوین السنة الشریفة» دارد. من به دوستان توصیه میکنم اگر کسی میخواهد تاریخ علم حدیث را مطالعه کند، این کتاب را مطالعه کند.
علم حدیث از عصر نبوت تا آخر قرن دوم و سوم یا حداقل زمان غیبت صغری که زمان وفات «بخاری» و «مسلم» است، میباشد. عزیزان این کتاب را مطالعه کند و ببیند تاریخ در این دویست و پنجاه سال چه سرنوشتی داشته است.
من گمان نمیکنم کسی همانند «مرحوم جلالی» کتابی همانند کتاب «تدوین السنة الشریفة» را قلم زده باشد. الحق و الانصاف همه آثار و کتابهای ایشان با ارزش است که یکی از این آثار کتاب «تدوین السنة الشریفة» است. «مرحوم جلالی» در کنار این کتاب به بعضی از وهابیهایی که در رابطه با سنت نسبت به شیعه تعرضی یا شبهاتی داشتند، جوابهای کوبندهای داده است.
من به دوستان طلبه و غیر طلبه که عربی متوجه هستند، توصیه میکنم کتاب «تدوین السنة الشریفة» را مطالعه کنند. ایشان در صفحه 120 در رابطه با حدیث ثقلین بسیار تلاش خوبی کرده است.
مرحوم آیت الله میلانی یکی از مراجع بزرگ کتابی به نام «قادتنا کیف نعرفهم» دارند که تقریباً دوازده جلد است. این کتاب بسیار کتاب خوب و باارزشی است. مشخص است که یک مرجع تقلید این کتاب را نوشته است. ایشان در این کتاب جلد اول صفحه 245 چندین صفحه در این زمینه مطلب آوردهاند و مینویسند:
«وقوله صلّی الله علیه وآله وسلّم: " إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی أهل بیتی ما إن تمسکتم بهما لن تضلّوا.. " دلیلٌ قطعی علی عصمة عترته وأهل بیته»
ایشان سپس مینویسد:
«وإلاّ لم یقرنهم بالقرآن»
اگر عصمت نبود، اهلبیت نمیتوانست قرین قرآن کریم باشد.
قادتنا کیف نعرفهم؟، نویسنده: السید محمد هادی المیلانی، ج 1، ص 245، باب دلالة الحدیث
بزرگان دیگری نظیر حضرت آیت الله سبحانی (حفظه الله تعالی) در کتاب «العقیدة الإسلامیة» صفحه 205 مفصل مطالبی مطرح کرده است و مینویسد که یکی از پیامهای قطعی حدیث ثقلین عصمت اهلبیت عصمت و طهارت است.
ایشان کتابی تحت عنوان «اضواء علی عقائد الشیعة الإمامیة» دارند که یک جلد بیشتر نیست، اما تک جلدی قطور هفتصد صفحهای است. بنده به دوستان توصیه میکنم این کتاب را مطالعه کنند که در حقیقت یک نقد بسیار مختصر و مجملی بر کتاب «أصول عقیدة الشیعة الإمامیة» اثر «ناصرالدین قفاری» است. ایشان در این کتاب به صورت مجمل جواب داده است.
ما کتابی سه جلدی در نقد کتاب آقای «قفاری» نوشتهایم. یک جلد مخصوص به شبهات آیات ولایت، یک جلد مخصوص شبهات احادیث ولایت و یک جلد هم مخصوص شبهات مهدویت و شبهات توسل میباشد.
البته ما سه جلد جواب دادیم و به جهت اینکه کتاب اصلی هم سه جلد بوده است، دیگر موانعی پیش آمد و نتوانستیم ادامه بدهیم. شاید اراده خدا بر همین تعلق گرفته بود، اما اگر بخواهد تمام کتاب جواب داده شود شاید حدود پانزده جلد بشود.
حضرت آیت الله سبحانی که از افراد متخصص در دفاع از حریم اهلبیت و در پاسخگویی به شبهات هستند، تمام توان خود را در نوشتن کتاب «اضواء علی عقائد الشیعة الإمامیة» به کار بردند. من گمان میکنم تا به حال غیر از مقالاتی که نوشتهاند، بیش از دویست اثر علمی از ایشان چاپ شده است. تمام کتابهای آیت الله سبحانی علمی است و این بزرگوار یک کتاب غیر علمی ندارند.
بنده هم افتخار دارم از سال 1351 ملازم این بزرگوار بودم و از محضرشان حداکثر استفاده را کردم. آیت الله شیخ جعفر سبحانی بزرگترین مشوق بنده در حوزه علمیه مخصوصاً در بحث ولایت و پاسخگویی به شبهات بودند.
این مطالب مروری بر فرمایشات بزرگان از متقدمین و متأخرین بود. البته حرف خیلی زیاد است. اگر بنده میخواستم تمامی اقوال بزرگان را در رابطه با دلالت حدیث ثقلین بر عصمت بیاورم، مثنوی هفتاد من کاغذ میشد.
شنیدم یکی از بیوتات مراجع حدود چهارده جلد کتاب در رابطه با حدیث ثقلین نوشتهاند و مفصل به بحث عصمت پرداختهاند. اگر ما بخواهیم به آن شکل پیش برویم، عصمت به تنهایی دوازده جلسه طول میکشد. من در خدمت حضرتعالی هستم.
مجری:
حضرت استاد بسیار از شما ممنون و متشکرم. ما ان شاءالله بازهم بحثمان را ادامه خواهیم داد، اما میخواهیم این دقایق برنامه زنده «حبل المتین» را مزین و متبرک کنیم به نام نامی مولایمان امیرالمؤمنین.
هرچند تا این لحظه از برنامه هم مدیون آن بزرگوار هستیم و هرآنچه گفتیم از ولایت و امامت آن بزرگوار بود، اما با تقدیم میان برنامهای میخواهیم حال دلتان عوض شود.
السلام علیک یا أمین الله فی أرضه و حجته علی عباده السلام علیک یا أمیرالمؤمنین
شنیدن نام و یاد و مدح و منقبت و منزلت مولای متقیان امیرمؤمنان أسد الله الغالب علی بن أبی طالب (سلام الله علیه) حال دل و وجود و روح و جانمان را جلا میبخشد. ان شاءالله همیشه به نام و یاد آن بزرگوار باشیم.
صحبت از امیرالمؤمنین شد و صحن و سرای نورانی و ملکوتی آن بزرگوار را در میان برنامه با همدیگر دیدیم. ان شاءالله قسمت و روزی همهتان شود، اما نمیتوانیم به این راحتی این از این موضوع بگذریم.
استاد یکی از مباحثی که مطرح است و یکی از احادیث بسیار بسیار معتبر و شریفی که در مورد وجود نازنین مولا و آقاجانمان امیرالمؤمنین هست، این حدیث است:
«علی مع الحق والحق مع علی»
علی با حق و حق با علی است.
تاریخ مدینة دمشق، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 449، باب آخر الجزء التاسع والتسعین بعد الأربعمائة من الفرع
یا:
«علی مع القرآن والقرآن مع علی»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 134، ح 4628
فراز اول این حدیث بحث ما و مورد گفتگوی ما هست. همین عبارت «علی مع الحق» یا «علی مع القرآن» دلیل بر عصمت وجود نازنین امیرالمؤمنین و ائمه اطهار میشود و میشود از آن استفاده کرد یا خیر؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اولاً روایت «علی مع القرآن والقرآن مع علی» عبارة أخری حدیث ثقلین است و هیچ فرقی نمیکند. ما در بعضی از روایات داریم:
«وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا»
این عبارة أخری همان حدیث ثقلین است. من معتقدم اگر ما در فضیلت مولا امیرالمؤمنین اولین مظلوم عالم هیچ روایتی نداشتیم جز حدیث «علی مع الحق» همین برای ما کافی بود. ما به دنبال چه میگردیم؟!
تفسیر زیبا و شنیدنی از آیه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم»!
تمام تلاش ما در شبانه روز این است که میخواهیم به حق برسیم. ما هر روز هفده رکعت نماز میخوانیم و در نمازهایمان می گوییم:
(اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم)
ما را به راه راست هدایت فرما.
سوره فاتحه (1): آیه 6
ما پنج وقت نماز میخوانیم و این آیه شریفه را ده بار تکرار میکنیم. مراد از صراط مستقیم چیست؟! آیا غیر از علی بن أبی طالب است؟! آیا ما غیر از علی بن أبی طالب صراط مستقیمی داریم؟!
حال که بحث به اینجا رسید، مطلبی به ذهنم آمد که حیفم میآید آن را برای عزیزان عرض نکنم. این مطلب در رابطه با روایاتی است که هم شیعه دارد و هم اهل سنت دارد. البته این مطلب مربوط به بحث ما در شبهای جمعه است، اما در جلسه بیان میکنیم و شاید در جلسات شبهای جمعه هم تکرار کنیم.
در کتاب «معانی الأخبار» اثر «مرحوم شیخ صدوق» صفحه 32 روایتی نقل شده است که راوی میگوید من از امام صادق (علیه السلام) سؤال کردم:
«عَنِ الصِّرَاطِ»
مراد از صراط چیست؟!
«فَقَالَ هُوَ الطَّرِیقُ إِلَی مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»
حضرت فرمود: او همان راه به معرفة الله است.
«وَ هُمَا صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِی الدُّنْیا وَ صِرَاطٌ فِی الْآخِرَةِ»
دو صراط وجود دارد؛ یک صراط در دنیا و یک صراط در آخرت است.
«وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِی فِی الدُّنْیا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ»
اما صراط در دنیا همان امامی است که اطاعتش واجب هست.
مراد حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و فرزندان آن بزرگوار است. امروز مراد از صراط حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) است. فرمود:
«مَنْ عَرَفَهُ فِی الدُّنْیا وَ اقْتَدَی بِهُدَاهُ مَرَّ عَلَی الصِّرَاطِ الَّذِی هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِی الْآخِرَةِ»
هرکه در دنیا او را بشناسد و از راهنماییهایش پیروی کند، از صراط آخرت که پلی بر روی دوزخ است بگذرد.
ما در روایات متعدد داریم که رسول اکرم فرمود: هرکسی برگ برائت از امیرالمؤمنین داشته باشد، از پل صراط همانند برق میگذرد. حال برای ما این مثال را آوردهاند، شاید اصلاً برق معنا نداشته باشد. به مجرد آمدن این شخص در یک هزارم ثانیه به آنجا رسیده است.
«وَ مَنْ لَمْ یعْرِفْهُ فِی الدُّنْیا زَلَّتْ قَدَمُهُ عَنِ الصِّرَاطِ فِی الْآخِرَةِ فَتَرَدَّی فِی نَارِ جَهَنَّم»
هرکسی در اینجا امام خود را نشناخت، هنگام گذشتن از صراط آخرت گامش خواهد لغزید و در آتش دوزخ خواهد افتاد.
معانی الأخبار، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 32، ح 1
حال اگر کسی برگ برائت از امیرالمؤمنین نداشته باشد، در آتش جهنم می افتد و راه خلاصی ندارد.
من در اینجا نکتهای را عرض کنم. بعضی از عزیزان ما یا درس نخواندهاند و بی سوادند یا برای خوشایند مردم حرفهایی میزنند. ما هشت سال در درس آیت الله شاه آبادی شرکت میکردیم. ما هم «خارج اسفار» را خدمت ایشان خواندیم و هم خارج «مصباح الأنس» اثر «ابن فناری» که مفصلترین کتاب عرفان است را خدمت ایشان خواندیم.
آنچه امام خمینی نزد پدر ایشان خوانده بود، ما هم هشت سال نزد فرزندشان خواندیم. آن هشت سال واقعاً بهترین روزها و روزهای طلایی عمر من بود. من وقتی میدیدم امام خمینی به آیت الله شاه آبادی میرسند، میفرماید:
«شیخنا شاه آبادی روحی له الفداء»
این قضیه برایم سؤال بود. معمولاً این واژه را برای امام معصوم به کار میبرند. ما این مطلب را در کتابهای امام خمینی میدیدیم و کسی هم نبود که از ایشان سؤال کنم. آن زمان اوایل جوانی ما بود. سالهای 1362 یا 1363 ما وارد درس خارج شده بودیم. خداوند عالم عنایتی کرد و استعداد خاصی به ما داده بود. هرچه استعداد انسان بیشتر شود، شبهات ذهنی انسان هم بیشتر میشود. بعضی از شبهات به ذهن من میآمد که وقتی از مراجع سؤال میکردم، قانع نمیشدم بلکه سؤالم بیشتر میشد.
زمستان سال 1362 در اولین جلسهای که خدمت آیت الله شاه آبادی رسیدم، در زیرزمین منزلشان بود. بنده در همان جلسه این سؤالات را پرسیدم. والله العلی الأعلی ایشان طوری به من جواب داد که من خجالت کشیدم.
من با خود گفتم: عجب! این مسئله اینقدر واضح بود و اصلاً چرا برای من به شبهه تبدیل شده بود؟!! آیت الله شاه آبادی طوری این مسئله را برای من حل کرد گویی من در روز روشن به دنبال آفتاب میگشتم. بعد از اولین جلسه من احساس کردم گمشده خود را پیدا کردم و دیگر ایشان را رها نکردم و هشت سال ملازم ایشان بودم.
ما روزهای جمعه در خدمت ایشان بودیم و ایشان درس اخلاق میگفتند و کتاب «خواجه عبدالله انصاری» را تدریس میکردند. البته این مطالب هم نوشته شد و بسیاری از آنها هم به چاپ رسید.
من با دیدن ایشان تازه متوجه شدم که مراد امام خمینی از (روحی له الفداء) چیست. بنده بارها گفتم که اگر من زیر پای ایشان را هزار بار میبوسیدم، بازهم در برابر استفادههای معنوی و معرفتی که از این بزرگوار کردم خیلی کم بود. خداوند روح ایشان را شاد کند و با محمد و آل محمد محشور کند. آن بزرگواران الآن در برزخ شاد هستند.
قضیه «صراط» در آخرت که ما آن را به پل صراط تعبیر میکنیم، عبارت از آن چیزی است که از مو باریکتر و از شمشیر برندهتر است. هرکسی ولایت علی بن أبی طالب را داشته باشد از پل صراط رد میشود و هرکسی ولایت علی بن أبی طالب را نداشته باشد سقوط میکند.
حرف من اینجا بود که دیدم یکی از معممین ما این روایت را میخواند، سپس میگوید: انبیاء الهی هم همینطور هستند. اگر انبیاء الهی برگ برائت از امیرالمؤمنین نداشته باشند، نمیتوانند از آنجا عبور کنند. او با کمال بی ادبی مینویسد: حتی رسول اکرم!!
امیرالمؤمنین هرچه دارد از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) دارد و میفرماید:
«أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ ص»
من بندهای از بندگان حضرت محمد هستم.
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 90، ح 5
مطلبی بگویید که وهابیهای پست حرفهای ما را در فضای مجازی مطرح نکنند و ما را مسخره نکنند. به فرموده امام خمینی باید قدری مرزها را حفظ کنیم. امیرالمؤمنین هرچه دارد از پیامبر گرامی اسلام دارد.
شخصی در کلاسهای درس شرکت میکرد که قدری مشکل داشت. او گاهی اوقات سر درس میگفت: خداوند هم از جیب امیرالمؤمنین خرج میکند!! گاهی اوقات دیوانهها حرفهایی میزنند که باعث میشود وهابیها این مطالب را هو کنند.
ما بی شک امیرالمؤمنین را از همه انبیاء افضل می دانیم. ما امیرالمؤمنین را از همه ملائکه افضل می دانیم و بر این گفته خود دلیل قطعی داریم. در مقابل علی بن أبی طالب را عبد رسول اکرم می دانیم. هرچه امیرالمؤمنین از فضائل دارد، همگی به برکت وجود رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
به عبارت دیگر حدیث خلقت نوری در مورد رسول گرامی اسلام بیان شده است. خداوند عالم قبل از اینکه ملائکه و عرش و کرسی و فلک و ملک و زمین و جبرئیل را بیافریند، از نور خود نوری آفرید. پیامبر گرامی اسلام فرمود: خداوند این نور را دو قسمت کرد. یکی من شدم و دیگری علی بن أبی طالب شد. این فرموده نبی گرامی اسلام است!!
برادران بزرگوارم! قدری دقت کنیم مرزها را حفظ کنیم و بهانه به دست وهابیها ندهیم. وقتی من این کلیپ را دیدم بدنم لرزید. این بزرگواران یا درس نخواندهاند یا تصور میکنند که اگر چنین چیزی بگویند فضیلت امیرالمؤمنین را نقل کردهاند. قطعاً امیرالمؤمنین این فرد را لعنت میکند. قطعاً امام زمان از چنین انسانی بیزار است که ائمه اطهار را از رسول اکرم بالاتر بداند. مرزها را حفظ کنیم!! این چه بساطی است که درمی آورید؟!!
در روایت بعد «عبیدالله حلبی» که از اصحاب ویژه امام صادق و از ثقات است، از صراط مستقیم سؤال کرد. حضرت فرمود:
«الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی ع»
معانی الأخبار، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 32، ح 2
صراط مستقیم یعنی امیرالمؤمنین! (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم) به این معناست که خدایا ما را به امیرالمؤمنین و معرفت امیرالمؤمنین برسان. علی بن أبی طالب اسم اعظم خداست و خودشان هم فرمودند:
«نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی الَّتِی لَا یقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا »
قسم به خدا اسماء حسنی ما هستیم. خدا جز با معرفت ما هیچ عملی را از هیچ احدی قبول نمیکند.
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 144، ح 4
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در کتابهایشان مخصوصاً در کتاب «آداب الصلاة» چندین جا میفرمایند: علی بن أبی طالب اسم اعظم خداست. یعنی اگر شما «یا الله» یا «یا علی» بگویید فرقی نمیکند. البته دقت کنید مرزها را حفظ کنید. اسماء و صفاتی که عین ذات خداست، نه عقلی به آنجا میرسد و نه فکری به آنجا میرسد.
در مقابل اسمائی که تجلی ذات است و اولین تجلی هم نور پاک رسول اکرم، امیرالمؤمنین، حضرت صدیقه طاهره و ائمه اطهار (علیهم السلام) هستند. بعد از او «رحمان»، «رحیم»، «کریم» و دیگر صفات اسامی هستند که مخلوق خدا هستند.
عزیزان دقت کنید مرزها را حفظ کنیم. اسماء دو نوع است؛ یک اسماء مخلوق است و یک اسماء عین ذات است. مثلاً وقتی که من می گویم علم دارم، علم من زائد بر ذات من است. من جاهل بودم، علم خواندم و عالم شدم. من ضعیف بودم، توانمند شدم و قادر شدم. در مقابل علم خداوند عین ذات اوست و قدرتش عین ذات اوست.
اگر این علم و قدرت بخواهد تجلی کند، علی بن أبی طالب میشود. اگر این علم و قدرت تجلی کند، رسول اکرم میشود. اگر این علم و قدرت تجلی کند، حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) میشود.
بنابراین وقتی ما می گوییم که نام علی بن أبی طالب اسم اعظم الهی است، از این باب می گوییم که اسم متجلی ذات است. چنین نیست که نستجیر بالله وهابیها تصور کنند ما بیاییم اوصاف الهی را در ائمه اطهار (علیهم السلام) و رسول اکرم تصور کنیم. این هم روزی دوستان بود که این مطالب را مطرح کنیم، زیرا ما زیاد در این فازها ورود پیدا نمیکنیم.
حکایتی جالب از علامه امینی درباره حدیث «علی مع الحق»!
در هر صورت حدیث «علی مع الحق والحق مع علی» و: «علی مع القرآن والقرآن مع علی» در حقیقت عبارة أخری همان حدیث ثقلین است. در میان شیعه که ما الی ماشاءالله روایت داریم. در میان اهل سنت با صحیحترین سندها این مطلب ذکر شده است. شاید بنده بیش از چهل روایت از اهل سنت جمع کردم.
«باقلانی» در کتاب «الإنصاف» صفحه 63، این روایت را میآورد و تصحیح میکند. «بیهقی» در کتاب «المحاسن و المساوی» صفحه 28 روایت را میآورد. «حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد 3 صفحه 135 روایت را میآورد و مینویسد: حدیث صحیح است.
امام المشککین «فخر رازی» در کتاب «تفسیر» خود در تفسیر سوره حمد پیرامون اینکه آیا بسم الله به جهر است یا به اخفاة است، میگوید: برنامه علی بن أبی طالب این بود که بسم الله را به جهر میخواندند. سپس مینویسد:
«ومن اقتدی فی دینه بعلی بن أبی طالب فقد اهتدی»
هرکسی در دینش به علی بن أبی طالب اقتدا کند هدایت یافته است.
«والدلیل علیه قوله علیه السلام: اللهم أدر الحق مع علی حیث دار»
دلیل این حرف این است که پیغمبر اکرم فرمود: خدایا حق را گرداگرد علی بگردان.
التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421 هـ - 2000 م، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 168، باب الحجة الخامسة
این نه به این معناست که علی بن أبی طالب گرداگرد حق باشد، بلکه حق گرداگرد علی باشد. بد نیست مطلبی هم در این زمینه بگویم، زیرا بعدها شاید قدری مفصل در این رابطه صحبت کنیم.
خداوند «علامه امینی (رضوان الله تعالی علیه)» را بیامرزد. آقازاده ایشان بعد از رحلتشان به منزل ما میآمدند و ما شام در خدمتشان بودیم. ایشان مطالب زیادی از پدر بزرگوارشان برای ما نقل میکردند. آقای «شاکری» در کتاب «ربع قرن مع العلامة الأمینی» صفحه 64 داستانی از قول آقازاده «علامه امینی» نوشته است که خیلی جالب است.
آقای «دکتر حسین علی اعظمی» که از علمای بزرگ اهل سنت بود، کتابی در رابطه با حضرت سیدالشهدا نوشته بود که بسیار کتاب زیبایی بود. «دکتر اعظمی» معاون رئیس دانشکده حقوق دانشگاه بغداد بود و شخصیت علمی بود. «علامه امینی» نقل میکند که وقتی این کتاب را خواندم، دیدم که ایشان نوشته است: من در رابطه با امیرالمؤمنین هم کتابهایی نوشتهام!!
من خیلی دوست داشتم با ایشان دیداری داشته باشم تا ببینم اگر در رابطه با بعضی از شعرا مطالبی دارد، استفاده کنم و در کتاب «الغدیر» بیاورم. به همین خاطر تصمیم گرفتم بروم و با ایشان دیدار کنم.
البته داستانی که در کتاب آمده با داستانی که آقازاده «علامه امینی» برای من نقل کردند، خیلی تفاوت دارد. ایشان میگفتند که من به پدرم گفتم: «دکتر اعظمی» یکی از شخصیتهای برجسته است و اگر کسی میخواهد با او ملاقات کند باید چندین ماه قبل وقت بگیرد. این افراد گرفتار هستند و به کسی وقت نمیدهند.
پدرم آدرس «دکتر اعظمی» را گرفت و روزی در خانه ایشان رفت. پدرم نقل کرد که خادم آمد و وقتی در را باز کرد، دیدم «دکتر اعظمی» طبقه بالا مرا دید و تعجب کرد. لباس و عمامه «علامه امینی» نشانگر شیعه بودن ایشان بود.
ایشان بعداً گفتند که من تصور کردم یکی از منسوبینشان میخواهد در دانشگاه وارد شود یا نمره میخواهد و ایشان آمده واسطه شود یا یکی از منسوبینشان کارمند دانشگاه است و به مشکلی برخورده است و ایشان نزد من آمده است.
من سلام گفتم و به ایشان گفتم: من برادر تو هستم و شکی در اسلام تو ندارم، زیرا کتاب تو را در رابطه با حضرت سیدالشهدا خواندم و یقین کردم تو مسلمان هستی. اگر شکی در اسلام من داری، می گویم:
«أشهد أن لا إله إلا الله و أشهد أنّ محمدا عبده و رسوله»
وقتی این مطالب را گفتم، «دکتر اعظمی» بسیار از نحوه برخورد من خوشش آمد. ایشان پایین آمد، از من استقبال کرد و رفتیم در اتاق پذیرایی مشغول صحبت شدیم.
آنجا سه تن از پسران ایشان هم بودند که از سیمایشان معلوم بود سیمای علمی دارند و انسانهای فاضلی هستند. آنها در بحث شرکت کردند و بحث مفصلی شد. تازگیها «عباس محمود عقاد» کتابی در رابطه با حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) تحت عنوان «عبقریة الإمام امیرالمؤمنین» نوشته بود. ایشان قلم فرسایی بسیار حماسی دارد.
«دکتر اعظمی» از من سؤال کرد: آقای «امینی»! نظر شما در مورد کتاب «عباس محمود عقاد» چیست؟! من گفتم: من چه بگویم؟! آقای «محمود عقاد» کتابی در رابطه با یکی از شعرا نوشته بود که به قدری اشکال بر او کردند تا این کتاب جزو نسیا منسیا شد!!
ایشان میخواهد در رابطه با امیرالمؤمنین بنویسد؛ همو که آیه تطهیر درباره آن بزرگوار نازل شده است. علی بن أبی طالب که آیه مباهله در مورد آن بزرگوار نازل شده است. علی بن أبی طالب که سوره هل أتی در مورد آن بزرگوار نازل شده است. علی بن أبی طالب که آیه مودت در مورد آن بزرگوار نازل شده است. علی بن أبی طالب که آیه ولایت در مورد آن بزرگوار نازل شده است. آیا این شخص میتواند در مورد امیرالمؤمنین کتاب بنویسد؟!
«دکتر اعظمی» قدری تعجب کرد و با پسرانش گفت: این شیخ چه میگوید؟! من گفتم: من سؤالی از شما دارم. آیا شما آقای «محمود عقاد» را فاضلتر می دانید یا بزرگانی مثل «ابو نعیم اصفهانی» و «حاکم نیشابوری» و امثال آنها را فاضل می دانید؟!
«دکتر اعظمی» گفت: قطعاً «محمود عقاد» قابل مقایسه با آنها نیست. من گفتم: امثال «ابو نعیم اصفهانی» و دیگران در رابطه با امیرالمؤمنین کتاب نوشتهاند. «نسائی» در رابطه با امیرالمؤمنین کتاب نوشته است.
آنها یک کلمه هم از خودشان حرف نزدند، تنها آمدند روایاتی که نبی گرامی اسلام که متصل به وحی است احادیث برگرفته از وحی را در کتابشان آوردهاند. حال به من بگویید کار «ابونعیم» و «نسائی» و دیگران که در رابطه با علی بن أبی طالب کتاب نوشتهاند و به حدیث نبوی اکتفا کردند، بهتر کار کردند یا آقای «محمود عقاد» که قلم فرسایی کرده است؟!
«دکتر اعظمی» در پاسخ به این سؤال گفت: اصلاً «محمود عقاد» قابل مقایسه با این بزرگان نیست. من پرسیدم: شما نظرتان چیست که کتابهایی نوشتید؟! ایشان گفت: من چهار کتاب در رابطه با امیرالمؤمنین نوشتم که یکی از آنها در رابطه با روایت «علی مع الحق» است.
من پرسیدم: آیا روایت «علی مع الحق» تنها مخصوص علی بن أبی طالب است؟! ایشان گفت: بله، این روایت در رابطه با کسی غیر از علی بن أبی طالب نیامده است. من گفتم ما روایاتی در کتابهای شما داریم که نوشتهاید پیامبر فرمود:
«إن عمارا مع الحق والحق معه یدور عمار مع الحق أینما دار»
تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 43، ص 476، ح 1551
این بنده خدا مات و مبهوت نگاه میکرد و در نهایت گفت: شیخ! یک چهارم از عمر مرا به هدر دادی. من گفتم: «دکتر اعظمی» من به شما تبریک می گویم. ایشان گفت: چه تبریکی؟! من تصور میکردم «علی مع الحق» تنها در رابطه با علی بن أبی طالب آمده است. حال آنکه در رابطه با «عمار» هم آمده است.
من گفتم: آقای «اعظمی»! «علی مع الحق» و «إن عمارا مع الحق» زمین تا آسمان با همدیگر تفاوت دارد. در رابطه با «عمار» آمده است:
«یدور عمار مع الحق أینما دار»
عمار همواره گرداگرد حق میچرخد.
حال آنکه در رابطه با امیرالمؤمنین آمده است:
«علی مع الحق والحق معه یدور معه حیث دار»
علی با حق است و حق با علی است. حق گرداگرد علی میچرخد.
شرح نهج البلاغة، اسم المؤلف: أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبی الحدید المدائنی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة: الأولى، تحقیق: محمد عبد الکریم النمری، ج 2، ص 174
میان «عمار» که گرداگرد حق میچرخد با امیرالمؤمنین که حق گرداگرد او میچرخد تفاوت وجود دارد!! وقتی این مطلب را گفتم، «دکتر اعظمی» بسیار خوشحال شد و چشمانش برق زد و به سه فرزندش گفت:
«لمثل هذا الکلام یجب أن یقام و یقعد»
برای تعظیم این سخن باید بایستیم و بنشینیم.
این تفاوت یک عبارتی است که در رابطه با «عمار» و امیرالمؤمنین آمده است. یک استاد دانشگاه و یک شخصیت علمی همانند «دکتر اعظمی» که در کشورهای عربی یک شخصیت بین المللی و برجسته و شناخته شده است، وقتی به حدیث «علی مع الحق والحق معه یدور معه حیث دار» میرسد، کتاب مستقلی با عنوان «علی مع الحق و الحق مع علی یدور الحق معه» مینویسد. حق گرداگرد علی میچرخد، نه اینکه علی گرداگرد حق بچرخد. علی محور حق است. علی شاخصی است که آسیای حق گرداگرد آن محور میچرخد.
دوستان عزیز اگر حقیقت این است، چرا ما سرگردانیم؟! چرا بیراهه میرویم؟! علی با حق است و حق هم با علی است!! نمیدانم رسول اکرم به چه زبانی مطالب را مطرح کند که مسئله برای ما روشن شود و بیاییم حق را تشخیص بدهیم.
«علی مع القرآن والقرآن مع علی لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»
علی با قرآن است و قرآن با علی است. این دو از همدیگر جدا نمیشوند تا کنار حوض کوثر نزد من آیند.
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 134، ح 4628
اجازه بدهید عبارت «نحن مع القرآن» که در کتابهای شیعه هم آمده است را نشان بدهم. این عبارت که در کتابهای مختلف آمده است، عبارت بسیار جالبی است. من این عبارت را از کتاب «کمال الدین» اثر «شیخ طوسی» متوفای 381 نقل میکنم. ایشان روایت مفصلی آورده است و سند روایت هم صددرصد صحیح است. امیرالمؤمنین میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا»
خداوند تبارک و تعالی ما را مطهر و معصوم قرار داده است.
آیا غیر از علی بن أبی طالب احدی از صحابه عبارت «طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا» را به کار بردهاند؟! آیا امهات المؤمنین و صحابه جرئت کردهاند این عبارت را به کار ببرند؟!
«وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ»
و ما را شاهدین بر خلق قرار داده است.
حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) تعبیری دارند که تعبیر بسیار زیبایی است. ایشان میفرمایند: علم امام به عالم هستی از علم عالم هستی بر خودش قویتر و نافذتر است. امام شناسی و معرفت چنین است!!
بالاترین علم، علم حضوری یعنی علم انسان به خودش است. امام خمینی میفرمایند: علم امام زمان بر من و شما از علم ما بر خودمان قویتر است.
چه بسا مطالبی از ذهن ما بگذرد و ما به آنها توجه نداشته باشیم، اما والله تالله بالله حضرت ولی عصر از آن مطالب هم آگاه است. در کتاب «بحارالانوار» جلد 53 صفحه 174 آمده است که ائمه اطهار میفرمایند:
«فَإِنَّا یحِیطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِکمْ وَ لَا یعْزُبُ عَنَّا شَیءٌ مِنْ أَخْبَارِکمْ»
ما احاطه علمی بر تمام کارهای قلبی و قالبیه شما داریم و چیزی از شما بر ما پوشیده نیست.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 53، ص 175، ح 7
احاطه کامل به این معناست که اگر کسی محیط بر چیزی هست، بر تمام آنچه بر او میگذرد آگاه است. به عنوان مثال ما نسبت به وجودمان احاطه داریم، به همین خاطر بر
آنچه از وجودمان میگذرد آگاه هستیم. اگر دست ما درد میکند میفهمیم. اگر پای ما درد میکند میفهمیم. اگر چشم ما درد میکند میفهمیم، زیرا به بدن خود احاطه داریم. امام معصوم هم به تمام عالم اینطور احاطه دارند.
در ادامه آمده است که امیرالمؤمنین میفرماید:
«وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَجاً فِی أَرْضِهِ»
و ما را شاهدین بر خلق قرار داده است و حجت برای زمین قرار داده است.
«وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا یفَارِقُنَا»
خدا ما را با قرآن قرار داده و قرآن را با ما قرار داده است. نه ما از قرآن جدا میشویم و نه قرآن از ما جدا میشود.
کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 240، ح 63
از این بهتر؟! از این زیباتر؟! این ذیل همین فرمایش پیامبر گرامی اسلام پیرامون حدیث ثقلین است که میفرماید:
«إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وأهل بیتی وإنهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»
کلام همان کلام است و تعبیر همان تعبیر است، اما «عباراتنا شتی و حسنک واحد و کل الی ذاک الجمیل یشیر». ما باید دقت کنیم که معرفت به اهلبیت اینگونه باشد. عرض کردم ما باید مرزها را هم حفظ کنیم.
یکی از دوستان نقل میکرد یکی از کارمندان دانشگاه میگفت که شما آخوندها از یک طرف می گویید:
«أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّد»
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 36، ص 400، ح 9
از طرف دیگر می گویید: رسول اکرم بالا بود و امیرالمؤمنین افضل از دیگر ائمه بوده است. ما چطور این اقوال را جمع کنیم. یکی از دوستان من در جواب گفت: ائمه اطهار (علیهم السلام) یک خلقت نورانی دارند. خداوند عالم قبل از اینکه عالم را بیافریند، ائمه اطهار را آفریده است.
ما در این زمینه حدود چهل روایت داریم که غالب روایات هم صحیح است. بعضی از آقایان می گویند که ما بیش از صد روایت در این زمینه داریم. ما بیش از چهل روایت را خودمان درآوردیم. خداوند عالم قبل از اینکه فرشتگان مقرب را بیافریند، ائمه اطهار را آفریده است.
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «مصباح الهدایة» حدود هفده صفحه در رابطه با این روایت شرح داده است. این خلقت نوری ائمه اطهار است.
«أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّد»
رسول اکرم فرمودند: ائمه اطهار تماماً یک نور واحد بودند که در قضیه عبدالمطلب دو قسمت شدند. یک قسمت در صلب أبوطالب رفت و یک قسمت هم در صلب عبدالله رفت. من از صلب عبدالله آمدم و علی هم از صلب أبوطالب آمد.
آنجا «کلنا محمد» است، اما در خلقت نوری که در عالم دنیا هست هرچه ائمه اطهار دارند از رسول الله دارند. ائمه دیگر هم هرچه دارند از امیرالمؤمنین دارند. بنابراین ما روایات متعددی در این زمینه داریم.
در نامه تندی که امام خمینی به آیت الله قدیری نوشتهاند، فرمودند: بروید و روایات تفویض را نگاه کنید. در روایات تفویض آمده است:
«فَمَا فَوَّضَ اللَّهُ إِلَی رَسُولِهِ ص فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَینَا»
هرچه خداوند عالم از کمالات به پیغمبر اکرم داده است، به علی بن أبی طالب و ما هم داده است.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 268، ح 9
دقت داشته باشید مرتبهها حفظ شده است. بنابراین من از دوستان تقاضا میکنم در بحث امامت مرزها را حفظ کنند. اینها نکات ظریفی است که جاهای دیگر نمیتوانید آنها را پیدا کنید. ما معمولاً زیاد در این بحثها وارد نمیشویم، اما قسمت شد که این جلسه در این بحثها وارد شدیم.
من واقعاً افتخار میکنم که از اول ورود به طلبگی با کتابهای امام خمینی مأنوس هستم. من میتوانم پنجاه جلسه یک ساعته تنها از فرمایشات امام خمینی مطالبی بیان کنم، بدون آنکه مطالعه کنم.
مجری:
حضرت استاد بسیار از شما ممنونم، ان شاءالله خداوند به شما سلامتی بدهد و سایهتان مستدام باشد. از فرمایشاتتان استفاده کردیم و فیض بردیم.
دوستان عزیز از شما هم ممنون و سپاسگذار هستم که امشب هم برنامه زنده «حبل المتین» را همراهی فرمودید.
به جهت اینکه بحثمان به جاهای خیلی خیلی خوب رسید و میخواستیم مباحث کامل شود، نتوانستیم در خدمت بینندگان عزیز باشیم. ان شاءالله اگر زنده باشیم در هفتههای آینده در خدمت مخاطبین عزیز خواهیم بود.
با تمام وجودمان برای ظهور و فرج آقاجانمان امام زمان (ارواحنا له الفداء) دعا میکنیم و عرضه میداریم:
اللهم عجل لولیک الفرج
خدانگهدارتان
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته