2024 April 28 - يکشنبه 09 ارديبهشت 1403
بیان آیت الله خویی (رحمه الله) در عدم نسخ برخی آیات با آیات قتال
کد مطلب: ١٥٦٦٩ تاریخ انتشار: ١٠ دي ١٤٠٢ - ١٦:٤٥ تعداد بازدید: 890
خارج فقه الحکومه » فقه
بیان آیت الله خویی (رحمه الله) در عدم نسخ برخی آیات با آیات قتال

(جلسه بیستم – 13 08 1402)

 
 
 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه بیستم – 13 08 1402)

موضوع:  بیان آیت الله خویی (رحمه الله) در عدم نسخ برخی آیات با آیات قتال

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

... محضر علامه طباطبایی، ایشان خیلی توضیح خوبی داده است می گوید ائمه (علیهم السلام) همه واسطه فیض هستند؛ ولی اگر بخواهد فیض به خلائق مستقیم برسد امام عصر آن زمان است که واسطه است.

 شما الان به حضرت امیر هم متوسل بشوید، حضرت واسطه می شود از خدای عالم حاجت شما را می گیرد، ولی بخواهد به شما برسد به واسطه حضرت ولی عصر می رسد. به حضرت زهرا متوسل می شوید، حضرت زهرا از خدا می خواهد ولی بخواهد به شما برسد توسط حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) می رسد.

یعنی راه رسیدن فیوضات نه تنها به ما، بلکه به تمام موجودات، امام عصر است. ایشان خوب هم توضیح داده و از آیات و روایات هم استفاده کرده است.

خیلی از مطالب عرفانی که علامه طباطبایی نتوانسته در المیزان بگوید در این کتاب گفته است. کتاب «در محضر علامه طباطبایی» تهیه و تنظیم آن را آقای رخشاد انجام داده است. حدود هفتصد تا سوال کردند و ایشان جواب داده است. از بحث توحید، انبیاء، ائمه (علیهم السلام) و مسائل اخلاقی سوال شده و پاسخ داده است.

 

علامه یک کتابی هم به نام الولایه دارد، عرض کردم خود ایشان می فرمودند فردای قیامت امید من به کتاب الولایه بیش از المیزان است. در آن جا هم نکات خیلی مفیدی دارد.

سوالات را دسته بندی خوبی کرده است، قسمت اولش تقریبا سیصد و اندی سوال است مقام ائمه و واسطه فیض بودن ائمه (علیهم السلام) را مطرح می کند و بخوبی توضیح می دهد.

علامه طباطبایی از شخصیت های ناشناخته عصر ما بود و به یک سری مقامات خیلی بالای نائل شده بود ولی برای این که مرید و مراد بازی و دکان درست نکنند معمولا کتوم بودند.

یک مرتبه شهید مطهری خدمت علامه طباطبایی می رسد یک سوال می پرسد ایشان خیلی مفصل توضیح می دهد آقای مطهری از علامه طباطبایی گلایه می کند می گوید شما که این طور در مسائل عرفان مراحل بالایی را طی کردید چرا تا به حال از این حرف ها به ما نگفتید؟ مرحوم طباطبایی می گوید شما سوال نکردید ما هم نگفتیم.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.

در رابطه با آیات:

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه ‌گر بر آنان نيستی که (بر ايمان) مجبورشان کنی

سوره غاشیه (88): آیه 22

 (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ)

و تو مأمور به اجبار آنها (به ايمان) نيستی

سوره ق (50): آیه 45

به حرف های آقای طبری رسیدیم که از مفسرین نامی اهل سنت است و از ایشان به امام المورخین و امام المفسرین تعبیر می کنند.

یک تعبیری علامه امینی در مورد طبری دارد قریب به این مضمون می گوید خائن تر از محمد ابن جریر طبری نداریم!

طبری در کتاب تفسیرش جلد 27 صفحه 46 می گوید:

«وقوله لست عليهم بمسيطر يقول لست عليهم بمسلط ولا أنت بجبار تحملهم على ما تريد»

تو جبار و مسلط نیستی که بخواهی مردم را وادار کنی هرچه دلت می خواهد انجام بدهند.

«يقول كلهم إلي»

این ها را به من واگذار کن.

خدا می گوید:

«ودعهم وحكمي فيهم»

این مردم را رها کن من خودم می دانم با بندگانم چه کار کنم، شما کارت نباشد این ها را برای قبول دین اجبار نکن.

«... عن بن عباس قوله لست عليهم بمسيطر يقول لست عليهم بجبار»

از ابن عباس نقل می کند لست علیهم بمسیطر ای لست علیهم بجبار.

 «عن قتادة لست عليهم بمسيطر أي كل إلي عبادي»

از قتاده نقل می کند لست علیهم بمسیطر ای کل الی عبادی؛ بندگانم را به خود من واگذار کن.

«عن مجاهد قوله بمسيطر قال جبار»

از مجاهد نقل می کند لست علیهم بمسیطر لست علیهم بجبار.

بعد روایتی را نقل می کند:

«حدثني يونس قال أخبرنا بن وهب»

وَهَبْ نخوانیم وَهْبْ بر وزن فلس است.

 «قال بن زيد»

جامع البيان عن تأويل آي القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر الوفاة: 310، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1405، ج30، ص166

عزیزان یک مقدار دقت کنند کلمه یونس، ابن وهب و ابن زید در عبارت های تفسیر طبری، تفسیر ابن ابی حاتم، تفسیر ابن کثیر زیاد به چشم می خورد. این ها چه کسانی هستند.

یونس، یونس ابن عبدالاعلی متوفای 262 است. از روات صحیح مسلم و سنن ابن ماجه و نسائی است. ابن حجر می گوید:

«وكان إماما في القراءات»

در قرائات قرآنی پیشوای اهل سنت بوده است.

تهذيب التهذيب؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولى، ج11، ص387

این ها روی رواتی که در صحاح سته است یک رمز و رموزی دارند. کلمه (ع) یعنی «مِنْ روات صحاح السته عمومهم» یا «بأجمعهم».

 این رمز و رموز ها هم در تهذیب الکمال مزّی است، که 35 جلد است، هم در کتاب تهذیب التهذیب ابن حجر است و هم در سیر اعلام النبلاء و تاریخ اسلام ذهبی است. متقی هندی هم در کنز العمال رمزهایش را عوض کرده همچنین در تاریخ دمشق هم است.

«فقال للستة ع وللاربعة 4 وللبخاري خ ولمسلم م ولأبي داود د وللترمذي ت وللنسائي س ولابن ماجة ق وللبخاري في التعاليق خت وفي الأدب المفرد بخ وفي جزء رفع اليدين ي وفي خلق افعال العباد عخ وفي جزء القراءة خلف الإمام ز ولمسلم في مقدمة كتابه مق ولأبي داود في المراسيل مد وفي القدر قد وفي الناسخ والمنسوخ خد وفي كتاب التفرد ف وفي فضائل الأنصار صد وفي المسائل ل وفي مسند مالك كد و للترمذي في الشمائل تم وللنسائي في اليوم والليلة سي وفي مسند مالك كن وفي خصائص علي ص وفي مسند علي عس ولابن ماجة في التفسير فق»

تهذيب التهذيب؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولى، ج1، ص5 و 6

«فقال للستة ع» یعنی عموم اهل صحاح سته نقل کردند. «وللاربعة 4» چهار می گذارند یعنی صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن نسائی و سنن ابی داود. برای بخاری تنها «خ» می آورند در مستدرک هم ملاحظه کنید حاشیه ای که ذهبی زده است در پاورقی می گوید فلانی «خ»، فلانی «میم» یعنی «من رجال البخاری» یا «مِن رجال مسلم» ابو داود «دال»، ترمذی «ت»، نسائی «سین»، ابن ماجه «ق» .

 همچنین در بخاری در ادب مفرد «بَخ» می آورند. ادب مفرد مال بخاری است مشهور این است که ایشان می گوید تمام رواتی که من در ادب المفرد آوردم همه ثقه هستند از این باب این کتاب اهمیت دارد.

«وللنسائي في اليوم والليلة سي»، «وفی مسند مالک کن»، خصائص نسائی، مسند احمد «أس»، ابن ماجه در تفسیر «فَق» ف اشاره به تفسیر است ق به قزوینی بودنش است.

در هر صورت...

این ها رموز هستند. وقتی عبد الله ابن وَهْب «ع» می آورد اشتباه نکنیم«علیه السلام» نیست. چون معمولاً آقایان (علیه السلام) جلوی نام ائمه می گذارند.

«ع» در اینجا یعنی «مِنْ صحاح السته»

عبد الله ابن وَهْب، سیر اعلام النبلاء دارد:

«صنف ابن وهب مئة ألف وعشرين ألف حديث»

سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج9، ص233

صد و بیست هزار روایت تصنیف کرده است سال 197 از دنیا رفته است. عبد الله ابن وَهْب از علمای بزرگی است که آثار تفسیری زیاد دارد.

 علامه طباطبایی در المیزان به ابن وَهْب و ابن زید اشارات زیاد دارند. ابن زید هم عبد الرحمن ابن زید متوفای 182 است. البته عبد الله ابن وَهْب و عبد الرحمن هر دو از اصحاب امام صادق هم بودند. شیخ طوسی در رجال از اصحاب امام صادق شمرده است.

«وكان عبدالرحمن صاحب قرآن وتفسير جمع تفسيرا في مجلد وكتابا في الناسخ والمنسوخ»

سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج8، ص349

ابن تیمیه وقتی علمای تفسیر را می آورد می گوید:

«وعلماء أهل المدينة فى التفسير مثل زيد بن أسلم الذى أخذ عنه مالك التفسير وأخذه عنه أيضا ابنه عبدالرحمن وأخذه عن عبدالرحمن عبد الله بن وهب»

كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج13، ص343

این جا کاملاً مشخص است ابن وَهْب، عبد الرحمن ابن زید. وقتی یونس در این جا می آورند عرض کردیم یونس ابن عبد الأعلیٰ است.

 پس این سه تا را در ذهن تان داشته باشید یونس، ابن وَهْب و ابن زید. ابن زید هر کجا نقل می کنند مستقیم خودش تفسیر می کند. مثلاً‌

«قال بن زید صراط الذین انعمت علیهم کذا»، «عن ابن زید غیر المغضوب فلان» این جا هم مستند به کسی نمی کند خودش مستقل است و حال آن که خودش از تابعین است نه اتباع تابعین.

 یعنی از اصحاب امام صادق است تقریباً بین 120 تا 150 بود تقریباً اتباع تابعین می شود زمان امام باقر، تابعین تمام می شود از زمان امام صادق (سلام الله علیه) اتباع تابعین شروع می شود.

«في قوله إنما أنت مذكر لست عليهم بمسيطر قال لست عليهم بمسلط أن تكرههم على الإيمان»

تو مسلط نیستی بخواهی مردم را بر ایمان اکراه کنی به زور بگویی مردم ایمان بیاورند.

«قال ثم جاء بعد هذا جاهد الكفار والمنافقين واغلظ عليهم»

بعد از این که:

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه‌گر بر آنان نيستی که (بر ايمان) مجبورشان کنی

سوره غاشیه (88): آیه 22

آیه شریفه: (يا أَيهَا النَّبِي جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيهِمْ) بعدا آمد.

(يا أَيهَا النَّبِي جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ)

ای پيامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگير! جايگاه شان جهنم است؛ و چه بد سرنوشتی دارند!

سوره توبه (9): آیه 73

«وقال اقعدوا لهم كل مرصد»

عرصه را تنگ کنید

«وارصدوهم لا يخرجوا في البلاد فإن تابوا وأقاموا الصلاة وآتوا الزكاة فخلوا سبيلهم إن الله غفور رحيم قال فنسخت لست عليهم بمسيطر»

جامع البيان عن تأويل آي القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر الوفاة: 310، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1405، ج30، ص166

با این آیاتی که آمد (جَاهِدِ الْكُفَّارَ)، (وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ)

(فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)

(اما) وقتي ماه‌هاي حرام پايان گرفت، مشرکان را هر جا يافتيد به قتل برسانيد؛ و آنها را اسير سازيد؛ و محاصره کنيد؛ و در هر کمينگاه، بر سر راه آنها بنشينيد! هرگاه توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آنها را رها سازيد؛ زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است!

سوره توبه (9): آیه 5

(فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ) و... تمام این ها «فنسخت لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ» این آیات، آیه شریفه (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) را نسخ کرد در رابطه با این بحث می کنیم.

پرسش:

ابن زید مفسر و صاحب نظر بوده؟

پاسخ:

بله مفسر بود و صاحب نظر بوده است.

«عن جَابِرٍ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ الناس حتى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إلا الله فإذا قالوا لَا إِلَهَ إلا الله عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إلا بِحَقِّهَا وَحِسَابُهُمْ على اللَّهِ»

الا این که، جایی که حقش باشد می شود او را کشت مثل کسی که زنا کرده باشد یا آدم کشته باشد «إلا بحقها» که در قرآن هم آمده است:

(وَالَّذِينَ لَا يدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا يقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يزْنُونَ وَمَنْ يفْعَلْ ذَلِكَ يلْقَ أَثَامًا)

و کسانی که معبود ديگری را با خداوند نمی ‌خوانند؛ و انسانی را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز به حق نمی ‌کشند؛ و زنا نمی ‌کنند؛ و هر کس چنين کند، مجازات سختی خواهد ديد!

سوره فرقان (25): آیه 68

«ثُمَّ قَرَأَ (إنما أنت مُذَكِّرٌ لَسْتَ عليهم بمصيطر)»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص52، ح21

در مورد تفسیر ابن ابی حاتم و طبری ابن تیمیه می گوید:

«تفاسيرهم متضمنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير»

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة : الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج7، ص179

چند تفسیر را می آورد ازجمله تفسیر ابن ابی حاتم، تفسیر طبری و تفسیر بغوی بعد می گوید: «تفاسيرهم متضمنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير».

«عن الضحاک»

 ضحاک همان ضحاک ابن مزاحم متوفای 105 است ضحاک در کتب اربعه ما هم روایت دارد:

«عن الضحاك رضي الله عنه بمسيطر قال: بمسلط»

تفسير القرآن؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن محمد بن إدريس الرازي الوفاة: 327، دار النشر: المكتبة العصرية - صيدا، تحقيق: أسعد محمد الطيب، ج10، ص3422

تفسیر سمرقندی که از تفاسیر تقریباً معتبر اهل سنت است متوفای 383 ایشان این آیه را می آورد عزیزان دقت کنند اینجا ما بحث داریم.

(فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيثُ وَجَدْتُمُوهُمْ) وقتی ماه حرام تمام شد مشرکین را هر کجا پیدا کردید (وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ)، بگیرید آن ها را محاصره کنید تمام خروجی ها را بر آن ها ببندید.

فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)

 عبارت سمرقندی این است:

«قوله تعالى (فإذا انسلخ الأشهر الحرم)»

البته صحیح بخاری و صحیح مسلم ده - دوازده روایت آورده است که رسول اکرم و اصحاب شان در ماه حرام قتال کردند و با مشرکین جنگیدند. مشرکین شروع به سم پاشی کردند از طرفی پیغمبر می گوید در ماه های حرام، قتال نیست از طرفی دیگر دارد با مشرکین می جنگد.

بعد می گوید این آیه آمد

«(فإذا انسلخ الأشهر الحرم) يقول إذا مضى الأشهر التي جعلتها أجلهم (فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم) في الحل والحرم»

ماه های که در حقیقت پایان مهلت مشرکین بوده تمام شد مشرکین را هر کجا پیدا کردید «فی الحل والحرم» در خارج یا داخل حرم باشد.

«يعني المشركين الذين لا عهد لهم بعد ذلك الأجل»

بعد از این که مدت ماه حرام تمام شد این ها هیچ عهد و پیمانی با مسلمین ندارند.

«ويقال إن هذه الآية (فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم) نسخت سبعين آية في القرآن من الصلح والعهد والكف»

«فاقتلوه إنَّ هذه الآیة»، «هذه الآیة» اسم است نسخت خبرش است. آیه: (فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم)»

این آیه

«نسخت سبعين آية في القرآن من الصلح والعهد والكف»

هفتاد آیه در قرآن را (فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيثُ وَجَدْتُمُوهُمْ) نسخ کرده است.

«مثل قوله (قل لست عليكم بوكيل) [ الأنعام : 66 ] وقوله (لست عليهم بمصيطر) [ الغاشية: 22 ] وقوله ) فأعرض عنهم ( [ النساء : 63 ]»

 

 (وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيكُمْ بِوَكِيلٍ)

قوم و جمعيت تو، آن (آيات الهی) را تکذيب و انکار کردند، در حالی که حق است! (به آنها) بگو: «من مسؤول (ايمان ‌آوردن) شما نيستم! (وظيفه من، تنها ابلاغ رسالت است، نه اجبار شما بر ايمان.)»

سوره انعام (6): آیه 66

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه‌گر بر آنان نيستي که (بر ايمان) مجبورشان کني

سوره غاشیه (88): آيه 22

(أُولَئِكَ الَّذِينَ يعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا)

آنها کساني هستند که خدا، آنچه را در دل دارند، مي‌داند. از (مجازات) آنان صرف نظر کن! و آنها را اندرز ده! و با بياني رسا، نتايج اعمالشان را به آنها گوشزد نما!

سوره نساء (4):‌ آیه 63

 (لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِي دِينِ)

(حال که چنين است) آيين شما برای خودتان، و آيين من برای خودم!

سوره کافرون (109): آیه 6

«وما سوى ذلك من الآيات التي نحو هذا صارت كلها منسوخة بهذه الآية»

تمام این آیات با آیه (فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيثُ وَجَدْتُمُوهُمْ) نسخ شد.

تفسير السمرقندي المسمى بحر العلوم؛ اسم المؤلف: نصر بن محمد بن أحمد أبو الليث السمرقندي الوفاة: 367، دار النشر: دار الفكر - بيروت، تحقيق: د.محمود مطرجي، ج 2، ص 39

این جا یک فرمایشی از تفسیر نمونه آوردیم شاید ما دقت نمی کنیم گفتند این نسخ شده است «إنَّما أنْتَ عَلیهِم بِمُذَکِر»، نسخ شده است کسی نگفته است «إنما انت علیهم بمذکر» نسخ شده است.

ایشان می گوید پیغمبر بعد از این همه آیات مذکِر بود ائمه مُذکِر بودند علماء مُذکِر بودند معنا ندارند. بعد می گوید چه اشتباه بزرگی است این چه اشتباه بزرگ، خودش چه اشتباه بزرگی است. تمام این ها به هیچ وجه هیچ کدام ندارند «فذکِر إنَّما أنتَ مُذکر» نسخ شده است. همه می گویند (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) نسخ شده است.

(وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ)

و تو مأمور به اجبار آنها (به ايمان) نيستی؛

سوره ق (50): آیه 45

(وَمَا أَنَا عَلَيكُمْ بِحَفِيظٍ)

و من نگاهبان شما نيستم (و شما را بر قبول ايمان مجبور نمی ‌کنم)

سوره انعام (6): آیه 104

 (لَسْتُ عَلَيكُمْ بِوَكِيلٍ)

(به آنها) بگو: «من مسؤول (ايمان ‌آوردن) شما نيستم!

سوره انعام (6): آیه 66

این ها نسخ شده است نه «إنَّما أنتَّ مُذکِر» عزیزان دوباره ملاحظه بفرمایند اگر ما برداشت مان اشتباه بود تذکر بدهند.

عزیزان دقت کنید مرحوم آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) همین جا نکات خیلی ظریفی دارند:

(يسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ)

از تو، در باره جنگ کردن در ماه حرام، سؤال می ‌کنند؛ بگو: جنگ در آن، (گناهی) بزرگ است؛

سوره بقره (2): آیه 217

«قال أبو جعفر النحاس»

 از مفسرین بزرگ اهل سنت است

«أجمع العلماء على أن هذه الآية منسوخة، وأن قتال المشركين في الشهر الحرام مباح، غير عطاء فإنه قال: الآية محكمة، ولا يجوز القتال في الأشهر الحرم»

بعد ایشان می گوید:

«وأما الشيعة الإمامية فلا خلاف بينهم نصا وفتوى على أن التحريم باق»

 علمای ما هیچ خلافی ندارند چه از نظر نص، چه از نظر فتوا

 «على أن التحريم باق صرح بذلك في التبيان وجواهر الكلام، وهذا هو الحق، لان المستند للنسخ إن كان هو قوله تعالى : " فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم 9 : 5 " . كما ذكره النحاس فهو غريب جدا»

خیلی امر غریبی است.

«فإن الآية علقت الحكم بقتل المشركين على انسلاخ الأشهر الحرم»

در این جا خدای عالم می گوید اگر ماه های حرام پایان یافت شما باید با این ها قتال کنید.

«فقد قال تعالى: " فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم 9 : 5 " . فكيف يمكن أن تكون ناسخة لحرمة القتال في الشهر الحرام؟»

این جا بحث نسخ نیست خدای عالم می گوید در ماه حرام، قتال حرام است. ماه حرام گذشت قتال جایز است. ارتباطی به ناسخ و منسوخ ندارد در ماه حرام یک حکمی را معین کرده است و أمد و أجل آن را هم پایان ماه حرام قرار داد بعد از ماه حرام، حکم دیگری را تثبیت کرده است. اصلا از باب ناسخ و منسوخ نیست.

 حرف خیلی زیبایی است می گویند اگر بیایند به این استناد کنند اصلاً ارتباطی به هم ندارد یک حکمی خدای عالم در یک ایامی ثابت کرده است بعد در ایامی دیگر حکم دیگری آورده است یعنی دو حکم مستقل است. حکم در اشهر الحرم، حکم اذا انسلخ اشهر الحرم

«وإن استندوا فيه إلى إطلاق آية السيف»

این آیه سیف هم زیاد در کلمات مفسرین است شاید دو سه هزار بار آیة السیف در کتاب های تفسیری،‌ روایی و فتاوای اهل سنت آمده است. مراد از آیة السیف:

«وهي قوله تعالى: " قاتلوا المشركين كافة كما يقاتلونكم كافة 9 : 36 " فمن الظاهر أن المطلق لا يكون ناسخا للمقيد، وإن كان متأخرا عنه»

وقتی یک آیه ای به صورت مطلق آمده است در این جا:

(وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً)

با مشرکان، دسته جمعی پيکار کنيد

سوره توبه (9): آیه 36

یعنی عموم کفار را بکشید در آن جا آمده است (فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيثُ وَجَدْتُمُوهُمْ) این جا بحث بین مقیّد و مطلق است ولو این که مطلق بعد از مقیّد آمده باشد از باب ناسخ و منسوخ نیست از باب مطلق و مقیّد است. اگر یک مطلق یا مقیدی آمد ناگزیر هستیم مطلق را بر مقیّد حمل کنیم.

در تمام آیات و روایاتی که ما داریم اتفاق نظر فریقین است در تعارض بین مطلق و مقیّد، ما کمر مطلق را می شکنیم حمل بر مقیّد می کنیم. همین طور در عام و خاص.

« فمن الظاهر أن المطلق لا يكون ناسخا للمقيد، وإن كان متأخرا عنه»

فرقی نمی کند مطلق ما قبل از مقید باشد یا بعد از مقید. دو تا حکم هستند در برابر هم قرار می گیرند با هم نزاع می کنند این مقیّد کمر مطلق را می شکند و مقیّد را از تحت مطلق خارج می کند.

«وإن استندوا فيه إلى ما رووه عن ابن عباس وقتادة أن الآية منسوخة بآية السيف فيرده»

روایاتی از ابن عباس، قتاده و ... می آورند بر این که آیه (فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ) یا (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) منسوخ به آیه سیف است (وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً) این هم مردود است.

«أولا: ان النسخ لا يثبت بخبر الواحد»

 نسخ با خبر واحد ثابت نمی شود.

 نسخ حتماً باید یا مستفیض باشد یا متواتر باشد. ما بدون ورود روایات متواتر و مستفیض نمی توانیم بگوییم این آیه ناسخ فلان آیه است.

«وثانيا: انها ليست رواية عن معصوم، ولعلها اجتهاد من ابن عباس وقتادة»

 این که می گوید آیه (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) با آیه سیف نسخ شده است روایت از معصوم نیست اجتهاد ابن عباس و قتاده بوده است فتاوای این ها به درد خودشان می خورد برای خودشان حجت است برای ما حجت نیست و آن چه که برای ما حجت است روایت معصوم است.

«وثالثا: انها معارضة بما رواه إبراهيم بن شريك، قال : حدثنا أحمد - يعني ابن عبد الله بن يونس - قال: حدثنا الليث عن أبي الأزهر عن جابر، قال رسول الله - ص - : لا يقاتل في الشهر الحرام إلا أن يغزى أو يُغزوا»

دیدم بعضی کلمه را «یَغزو» خواندند یَغزو بخوانیم اصلاً معنا پیدا نمی کند چون یَغزو یک دفعه این جا آمده است. این جا اگر یَغزو بخوانیم معنا پیدا نمی کند. پیغمبر اکرم در شهر حرام نمی جنگید. «إلا أن يغزى أو يُغزو»، «یُغزی» اشاره به این است که مسلمانی مورد ظلم قرار بگیرد برای رفع ظلم از یک مسلمانی پیغمبر اکرم جنگ می کند.

 «أو یُغزوا» مسلمان ها را این ها مورد حمله قرار می دهند فرقی نمی کند قصد پیغمبر برای دفاع از کل مسلمان ها باشد یا از یک مسلمان واحدی باشد.

توجه داشته باشدی الان من «یَغزو» می خوانم چه می شود؟ پیغمبر جنگ نمی کرد مگر این که علیه آن ها بجنگند یا بجنگد.

«یَغزو» معنا پیدا نمی کند البته در بعضی از کتب اهل سنت اعراب «یَغزو» گذاشتند. «یَغزو»‌ قطعاً غلط است «یُغزو» است.

این را مسند احمد هم آورده محققش هم ارنؤوط از وهابی های سرشناس است می گوید «إسنادُهُ صحیحٌ» مجمع الزوائد هیثمی متوفای 807 می گوید «رواهُ أحمد ورجالُه رجال الصحیح»

آقایان می گوید این که رسول الله در این جا جنگیده در حقیقت نسخ (وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً) و نسخ (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) است. اگر به این هم استناد می کنند این خبر واحد است این خبر واحد برای ما مسئله ای را اثبات نمی کند.

«وثانيا : إن فعل النبي - إذا صحت الرواية – مجمل»

فعل پیغمبر در حنین و قضیه هوازن و ثقیف مجمل است

«يحتمل وقوعه على وجوه»

این که در ماه حرام با هوازن و ثقیف جنگیده است شاید وجه خاصی داشته است.

«ولعله كان لضرورة اقتضت وقوعه»

در قضیه حنین و ثقیف یک اتفاقاتی افتاده بود و در این اتفاقات خاص پیغمبر اقدام کرده بود.

«فكيف يمكن أن يكون ناسخا للآية»

به هیچ وجه نمی توانیم این را ناسخ برای آیه قرار بدهیم چه (وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً) باشد چه (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) و (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ) باشد.

البيان في تفسير القرآن؛ نويسنده: السيد الخوئي (وفات : 1413)، ناشر: دار الزهراء للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان: 1395 – 1975م، ص305

آقایان کتاب البیان آیت الله خویی (رحمه الله) را ملاحظه کنند ایشان در این کتاب صفحه 304 و 305 توضیح خیلی زیبایی داده است توضیح «وقع فی محله» است تمام آن چه را که آقایان اهل سنت یا بعضی از شیعیان آوردند مبنی بر این که (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) یا (وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً) نسخ شده است فرمایش آقای خویی تمام این ها را رد کرده و مسئله را روشن می کنند.

 خلاصه حرف ایشان این است روایاتی که نقل می کنند این روایت ها یا خبر واحد است یا روایت مربوط به فعل پیغمبر است «لعله وقع في واقعة»، امری که «وقعَ في واقعةٍ» منحصر به همان است ما نمی توانیم با آن نسخ کنیم. یا اگر از ابن عباس و قتاده است منسوب به اهل بیت نیست اجتهاد شخصی خودشان است به هیچ وجه نمی توانیم به آن استناد کنیم.

 همچنین (وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً)، (فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ) در حد مطلق و مقید است در حد ناسخ و منسوخ نیست.

 والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها