2024 April 27 - شنبه 08 ارديبهشت 1403
حدیث منزلت؛ دلیلی بر خلافت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام
کد مطلب: ١٥٦٩٩ تاریخ انتشار: ٠٧ بهمن ١٤٠٢ - ١١:٣١ تعداد بازدید: 756
خارج فقه الحکومه » فقه
حدیث منزلت؛ دلیلی بر خلافت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام

(جلسه سی و دوم – 11 09 1402)

 
 
 

 

لينک دانلود
  

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه سی و دوم  – 11 09 1402)

موضوع:  حدیث منزلت؛ دلیلی بر خلافت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

سلام علیکم در خدمت دوستان هستیم

پرسش:

علت شیعه شدن طیف جوانان اهل سنت چیست؟

پاسخ:

امام صادق (سلام الله علیه) می فرماید: امر ما از آفتاب روشن تر است. یعنی اگر شما بروید با جوان سنی _مخصوصا طبقه تحصیل کرده_ پنج جلسه – ده جلسه صحبت کنید منقلب می شوند. همین اندازه که شما بتوانید انگیزه تحقیق را در او ایجاد کنید همین کافی است. لازم نیست آن ها را شیعه کنید برای ایشان بگویید حدیث: «تفترق أمتي على ثلاث وسبعين فرقة» چه است؟

«تفترق أمتي على ثلاث وسبعين فرقة كلهم في النار إلا واحدة»

قصيدة عبد الله بن سليمان الأشعث؛ اسم المؤلف:  عبد الله بن سليمان الأشعث أبو بكر الوفاة: 316، دار النشر: دار طيبة - الرياض - 1408، الطبعة : الأولى، تحقيق: محمود محمد الحداد، ج 1، ص 62

یا حدیث «من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» چه است.

«من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص96، ح16922

یا حدیث: «خلفائي من بعدي اثنی عشر» چه است؟

«يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كلهم من قُرَيْشٍ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1452- 1453، ح1821

اصلا بحث امامت را مطرح نکنید!! همین سه تا حدیث را خوب از کتاب های شان مطرح کنید و بگویید این ها در کتب شما هست. شما بروید تحقیق کنید. آیه 17 و 18 سوره زمر را بخوانید:

(فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ)

پس بندگان مرا بشارت ده! همان کساني که سخنان را ميشنوند و از نيکوترين آنها پيروي ميکنند؛ آنان کساني هستند که خدا هدايتشان کرده، و آنها خردمندانند.

سوره زمر (39): آیات 17 و 18

بعد دیگر کار تمام است. البته مراقب باشید! با زبان خوش و با ادبیات خوب صحبت کنید نه با زبان تلخ چراکه نتیجه معکوس می شود.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، تحقیقی که برای دوستان در رابطه با «جنگ رده» داده بودیم فقط یک نفر از دوستان تحقیق آوردند دوستان دیگر ننوشتند!

عرض کردیم دوستان یک مقدار پژوهش داشته باشند من به اجمال که نگاه کردم جناب آقای سبطین نوشته بودند تقریبا بیست و دو صفحه بود در مجموع خوب است اگر اشکالاتش گرفته بشود قابل نشر هم هست می توانیم به نام خود ایشان در سایت ولی عصر(ارواحنا فداه) منتشر کنیم.

یک تحقیقی را امروز می خواهم به آقایان بدهم. این تحقیق شبهه ی یکی از علمای اهل سنت در رابطه با شیعه است. اگر دوستان به این شبهه پاسخ خوبی بدهند تشکر می کنیم.

هدف اصلی ما از کار پژوهشی این است که بتوانیم برای دفاع از اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین) قلم بدست بگیریم و قدمی برداریم.

امام الحرمین جوینی متوفای 478 می گوید:

«ذهبت الإمامية إلى أن النبي صلى اللّه عليه و سلّم نص على تولية علي عليه السلام على الإمامة بعده»

شیعه امامیه بر این عقیده است که رسول اکرم ولایت و امامت علی را بعد از خودش نصی دارد.

«و أن من تولاها ظالمة و كان مستأثرا بحقه»

و هرکس از او رویگردان بشود ظالم است و در حق او جفا کرده است.

«فنقول لهؤلاء: أ تعلمون أن النص عليه ثابت، أم تجوزونه؟»

آیا می دانید نصی بر امامت علی است یا از خودتان در آوردید؟

«فإن علمتموه»

اگر علم بر نص امامت دارید

«فما الطریق الیه»

راه رسیدن به نص بر امامت چیست؟

«و العقل لا يقضي تنصيصا على شخص معين»

عقل به هیچ وجه داوری نمی کند که پیامبر نص بر شخص معین داشته باشد.

این که عقل مدّ نظر جوینی چیست ما متوجه نشدیم! این آقایان ملاکِ خلافت را ابوبکر، عمر و عثمان قرار داده اند درحالی که در حق آنها هیچ نصی نیست. این ملاکِ عقل آقایان شده است. می گوید عقل اقتضا می کند که نصّی نباشد!

اتفاقا برعکس عقل اقتضا می کند نصی باشد چون امامت استمرار رسالت است کسی باید در رأس حکومت باشد که عادل باشد، عالم باشد، شجاع باشد.

این سه تا ویژگی اتفاقی و اجماعی است که حاکم این سه تا ویژگی را باید داشته باشد. اگر عادل نباشد و بیاید بگوید وقتی من عصبانی می شوم از من فرار کنید زیرا موهای تان را می کَنم، صورت تان را چنگ می زنم این آقا با این وضع صلاحیت برای خلافت ندارد و خودش اعتراف می کند که من عادل نیستم.

این جا است که بحث قاعده لطف را مطرح می کنند. در این جا باید دوستان در کارهای پژوهش و تحقیق شان «والعقل لا یقضي تنصیصا علی شخص معین» قاعده لطف را نیز از دیدگاه اشاعره، معتزله و امامیه مطرح بکنند.

«فإن ردوا ما ادعوه من العلم إلى الخبر، قيل لهم»

اگر آمدند ما ادعای امامت می کنیم و یک خبر و حدیثی داریم به این ها می گوییم

«ألخبر ینقسم الی ما یتواتر و إلی یعد من الاحاد»

خبر یا حدیث یا متواتر است یا خبر آحاد است.

«ولیس معکم نص منقول علی التواتر»

شما شیعه ها هیچ روایتی بر امامت علی که بتواتر ثابت شده باشد ندارید.

ببینید چطور مقدمه می چیند؟! یک جوان سنی وقتی این را می خواند یا یک بچه شیعه ای که اطلاع ندارد می خواند همان جا تسلیم می شود.

«و خبر الواحد لا يعقب العلم»

خبر واحد که علم آور نیست.

«فمن أي وجه ادعيتم العلم بالنص؟»

از چه طریقی شما می گویید ما علم به نص داریم؟

می گوید: نص متواتر وجود ندارد، نص خبر واحد نیز به درد نمی خورد.

«و قد أطبقت الإمامية على أن أخبار الآحاد لا توجب العمل، فضلا عن العلم.»

امامیه خودشان می گویند خبر واحد باعث نمی شود ما به یک روایتی عمل کنیم، تا چه رسد که علم پیدا کنیم.

پرسش:

منظورش الزام آور است؟

پاسخ:

بله، می گوید خبر واحد الزام آور و علم آور نیست.

«فإن تعسف متعسف»

اگر شیعیان تعصب به خرج بدهند آن هم تعسفی!

«و ادعى التواتر و العلم الضروري بالنص على عليّ رضي اللّه عنه، فذلك بهت، و هو دأب الروافض.»

دأب روافض هم همین است.

این در حقیقت یک سرگردانی و بهتانی است یا به عنوان مبهوت ماندن، این جا که کلمه بهت می آید یعنی دست شان از همه جا بریده است و هیچ دلیلی ندارند. دست شان ازاین جهت خالی است.

«فيجب أن يقابلوا على الفور بنقيض دعواهم في النص على أبي بكر رضي اللّه عنه.»

در این جا واجب است ما در مقابل شیعه ها ادله شان را نقض کنیم شما می گویید ما نصی بر علی داریم، ما هم می گوییم ما نصی بر امامت ابی بکر داریم.

الإرشاد إلى قواطع الأدلة في أول الاعتقاد؛ نویسنده : الجویني، عبد الملك (تاريخ وفات مؤلف: 478 ق)، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت: 1416ق، ج1، ص167

خیلی جالب است و حال آن که استوانه های علمی شان می گویند ما نصی بر امامت ابوبکر نداریم. در صحیح بخاری دارد:

«عن عبد اللَّهِ بن عُمَرَ رضي الله عنهما قال قِيلَ لِعُمَرَ ألا تَسْتَخْلِفُ قال إن أَسْتَخْلِفْ فَقَدْ اسْتَخْلَفَ من هو خَيْرٌ مِنِّي أبو بَكْرٍ وَإِنْ أَتْرُكْ فَقَدْ تَرَكَ من هو خَيْرٌ مِنِّي رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَأَثْنَوْا عليه فقال رَاغِبٌ وراهب وَدِدْتُ أَنِّي نَجَوْتُ منها كَفَافًا لَا لي ولا عَلَيَّ لَا أَتَحَمَّلُهَا حَيًّا وميتا»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص2638، ح6792

«عن بن عُمَرَ قال حَضَرْتُ أبي حين أُصِيبَ فَأَثْنَوْا عليه وَقَالُوا جَزَاكَ الله خَيْرًا فقال رَاغِبٌ وَرَاهِبٌ قالوا اسْتَخْلِفْ فقال أَتَحَمَّلُ أَمْرَكُمْ حَيًّا وَمَيِّتًا لَوَدِدْتُ أَنَّ حَظِّي منها الْكَفَافُ لَا عَلَيَّ ولا لي فَإِنْ أَسْتَخْلِفْ فَقَدْ اسْتَخْلَفَ من هو خَيْرٌ مِنِّي يَعْنِي أَبَا بَكْرٍ وَإِنْ أَتْرُكْكُمْ فَقَدْ تَرَكَكُمْ من هو خَيْرٌ مِنِّي رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال عبد اللَّهِ فَعَرَفْتُ أَنَّهُ حين ذَكَرَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم غَيْرُ مُسْتَخْلِفٍ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1454، ح1823

از قول عمر می گوید اگر من کسی را خلیفه نکنم به پیامبر اقتدا کرده ام، اگر خلیفه معین کنم به ابوبکر اقتدا کردم. «وَإِنْ أَتْرُكْ فَقَدْ تَرَكَ من هو خَيْرٌ مِنِّي رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم» ولی آقای عبدالملک جوینی بر خلاف احادیث اهل سنت سخن می گوید.

بعد دارد:

«ثم لا شك في تصميم من عدا الإمامية على نفي النص»

شکی نیست غیر از امامیه هیچ کس شکی ندارد که ما نصی نداریم.

«و العلم الضروري لا يجمع على نفيه من ينحط عن معشار أعداد مخالفي الإمامية»

علم ضروری هم جمع نمی شود بر نفی نص نسبت به کسانی که ده برابر مخالفین امامیه هستند.

«و لو جاز رد الضروري في ذلك، لجاز أن ينكر طائفة بغداد و البصرة و الصين الأقصى و غيرها، و ذلك يغني بوضوحه عن كشفه»

الإرشاد إلى قواطع الأدلة في أول الاعتقاد؛ نویسنده : الجویني، عبد الملك (تاريخ وفات مؤلف: 478 ق)، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت: 1416ق، ج1، ص167

این خلاصه سخن ایشان است.

اگر بنا باشد نص شیعه را بپذیریم متکلمین بغداد، بصره، اشاعره و معتزله و... این ها هر کدام یک ادعاهایی دارند، و اگر این مسئله ضروری را بخواهیم رد کنیم مثل این است که ما می خواهیم بگوییم بغدادی وجود ندارد، بصره ای وجود ندارد. یعنی می گوید برای حضرت امیر المؤمنین علیه السلام نصی نیست و این مسئله واضح و روشن است!!

من این نکته را اشاره کنم برای این که ممکن است در ذهن بعضی ها شبهه ایجاد شود. ببینید ما حدیث غدیر را کار نداریم آن سر جای خود، فوق تواتر است.

در مورد حدیث منزلت ما که چیزی نمی گوییم خودشان می گویند. از جمله ابن عبد البر می گوید:

«وقال له أنت منى بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبى بعدى وروى قوله صلى الله عليه وسلم أنت منى بمنزلة هارون من موسى .... وهو من اثبت الآثار وأصحها»

از ثابت ترین روایت و صحیح ترین روایات است.

الاستيعاب في معرفة الأصحاب؛ اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج3، ص1097

سیوطی در ازهار المتناثره می گوید متواتر است. آقای محمد ابن جعفر کتانی در ضمن حدیث متواتر حدیث منزلت را آورده است. بعد خیلی جالب است حاکم حسکانی در کتاب شواهد التنزیل می گوید:

 «حديث المنزلة الذي كان شيخنا أبو حازم الحافظ يقول»

 وقتی حدیث منزلت را می آورد می گوید استاد ما ابو حازم می گفت:

«خرجته بخمسة آلاف إسناد»

حدیث منزلت را با پنج هزار سند من ثبت کردم

شواهد التنزيل لقواعد التفضيل؛ تأليف: الحافظ الكبير عبيد الله بن أحمد المعروف بالحاكم الحسكاني؛ الحنفي النيسابوري، تحقيق وتعليق: الشيخ محمد باقر المحمودي؛ مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والارشاد الاسلامي مجمع أحياء الثقافة الاسلامية، 1411 ه- 1990م، ج1، ص195

آقای امام الحرمین! این ها از کتاب های خودتان است آگاهی داشته باشید. چقدر دارید بی سوادی یا تعصبتان را نشان می دهید! می گوید: «خرجته بخمسة آلاف إسناد» می گوید من پنج هزار سند برای حدیث منزلت دارم.

صالحی شامی می گوید حدیث متواتر است. آقای امام الحرمین! این همه می گویند حدیث متواتر. من نمی دانم شما در برزخ و قیامت چه جوابی خواهي داد؟!

شما می گویید صحیح بخاری و صحیح مسلم بعد از قرآن اصح الکتاب است از این بالاتر که ندارید. در صحیحین حدیث منزلت آمده است. آقای امام الحرمین! حداقل شما بروید صحاح تان را بخوانید. در صحیح بخاری حدیث منزلت چنین آمده است:

«عن سَعْدٍ قال سمعت إبراهيم بن سَعْدٍ عن أبيه قال قال النبي صلى الله عليه وسلم لِعَلِيٍّ أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1359، ح3503

 در صحیح مسلم هم آمده است:

«عن سَعِيدِ بن الْمُسَيَّبِ عن عَامِرِ بن سَعْدِ بن أبي وَقَّاصٍ عن أبيه قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لِعَلِيٍّ أنت مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى إلا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي قال سَعِيدٌ فَأَحْبَبْتُ ان أُشَافِهَ بها سَعْدًا فَلَقِيتُ سَعْدًا فَحَدَّثْتُهُ بِمَا حدثني عَامِرٌ فقال انا سَمِعْتُهُ فقلت آنْتَ سَمِعْتَهُ فَوَضَعَ أصبعيه على أُذُنَيْهِ فقال نعم وَإِلَّا فَاسْتَكَّتَا»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج4، ص1870، بَاب من فَضَائِلِ عَلِيِّ بن أبي طَالِبٍ رضي الله عنه، ح2404

«قال سَعِيدٌ» سعید ابن مسیب که از فقهای به نام اهل سنت است می گوید این را شنیده بودم ولی می خواستم بروم از خود سعد ابن ابی وقاص بشنوم، پیش سعد رفتم گفتم عامر ابن سعد پسرت این را برای من نقل کرد، آیا «آنْتَ سَمِعْتَهُ؟ فَوَضَعَ أصبعيه على أُذُنَيْهِ فقال نعم وَإِلَّا فَاسْتَكَّتَا»؛ من با گوش خودم شنیدم اگر دروغ بگویم هر دو گوشم کر بشود. این یک روایت.

روایت دیگر نیز در کتاب صحیح مسلم است می گوید:

«... عن عَامِرِ بن سَعْدِ بن أبي وَقَّاصٍ عن أبيه قال أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بن أبي سُفْيَانَ سَعْدًا فقال ما مَنَعَكَ ان تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ فقال أَمَّا ما ذَكَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ له رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَلَنْ اسبه لان تَكُونَ لي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ الي من حُمْرِ النَّعَمِ سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول له خَلَّفَهُ في بَعْضِ مَغَازِيهِ فقال له عَلِيٌّ يا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِي مع النِّسَاءِ وَالصِّبْيَانِ فقال له رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَمَا تَرْضَى ان تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى الا انه لَا نُبُوَّةَ بَعْدِي وَسَمِعْتُهُ يقول يوم خَيْبَرَ لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ قال فَتَطَاوَلْنَا لها فقال ادْعُوا لي عَلِيًّا فَأُتِيَ بِهِ ارمد فَبَصَقَ في عَيْنِهِ وَدَفَعَ الرَّايَةَ إليه فَفَتَحَ الله عليه وَلَمَّا نَزَلَتْ هذه الْآيَةُ ) فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ ( دَعَا رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فقال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلِي»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج4، ص1871، ح2404

سعد ابن ابی وقاص که معاویه به او گفت چرا حضرت علی (علیه السلام) را سبّ نمی کنی؟ می گوید من سه تا ویژگی در حضرت علی می دانم به این خاطر سبّ نمی کنم. اگر یکی از آن ویژگی ها در من بود از تمام ثروت دنیا بالاتر بود.

این عبارت «أَحَبُّ اليّ من حُمْرِ النَّعَمِ» در میان عرب ها ضرب المثل است چون شترهای سرخ مو به عنوان گران قیمت ترین و با افتخار ترین شتر برای آنها بوده است.

می گوید به خاطر این سه تا ویژگی حضرت علی به ایشان ناسزا نمی گویم یکی این است پیغمبر اکرم فرمود «أَمَا تَرْضَى ان تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى الا انه لَا نُبُوَّةَ بَعْدِي» بعد ادامه حدیث را می آورد.

این ها می گویند به خاطر ماندن امیر المؤمنین (سلام الله علیه) به جای پیغمبر در مدینه در تبوک بوده است. درحالیکه پیغمبر در مسافرت هایش افراد زیادی را در مدینه گذاشته است. ابن ام مکتوم را سیزده بار به جای خودش در مدینه گذاشته است. اصحاب دیگر را هم گذاشته است.

شما یک مورد به ما نشان بدهید نسبت به آن ها فرموده باشد «أنت منی به منزلة هارون من موسی» یا  فرموده باشد: «أنت خلیفتي من بعدي». علاوه بر آن این جا حدیث منزلت در کنار آیه مباهله آمده است یعنی شانه به شانه آیه مباهله می زند.

سعد می گوید سه تا ویژگی دارد یک مورد آن حدیث منزلت است، یکی حدیث رایت است و یک مورد دیگر نیز آیه مباهله است.

حضرت آیت الله سبحانی (دام ظله) همیشه یک قاعده ای را در اصول مطرح می کردند به اسم قاعده «همجواری». اگر در یک روایتی سه – چهار تا مسئله کنار هم آمد این قاعده همجواری دلالت می کند که این سه – چهار مورد همه در یک سطح در دلالت هستند. اگر یکی از این ها دلالتش بر وجوب یا در تحریم روشن است دیگر مسائل هم که در کنار این آمده هم به همین شکل هستند. این جا قاعده همجواری نشان می دهد که حدیث منزلت درحقیقت تفسیر همان آیه مباهله است.

نکته بعدی این است در مستدرک و کتاب های دیگر آمده است:

«أما ترضى أن تكون مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه ليس بعدي نبي إنه لا ينبغي أن أذهب إلا وأنت خليفتي»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة : الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4652

این کلمه خلیفتی در کنار حدیث منزلت نشان می دهد که مراد از حدیث منزلت در واقع همان خلافت است. در رابطه با هیچ کدام از کسانی که به جای پیامبر در مدینه ماندند نه تعبیر «أنت بمنزلة هارون من موسی» آمده است و نه عبارت «انت خلیفتی» آمده است.

لذا واضح و روشن است که حدیث منزلت، خلافت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام را بیان می کند.

در کتاب «نقد اصول مذهب الشیعة الاثنی عشریة» که جواب ناصر الدین قفاری را دادیم  در جلد دوم  این کتاب در رابطه با حدیث منزلت مفصل بحث کردیم. من گمان نمی کنم کسی به این شکل در حدیث منزلت کار کرده باشد. دوستان مطالعه کنند. زحمت زیادی روی این کتاب کشیده شد. در هر حدیث، حدیث غدیر بود یا حدیث منزلت بود همه اقوال را اول می دیدیدیم و جواب هایی که هم دادند را ملاحظه می کردیم بعد وارد می شدیم.

در ذیل این حدیث این عبارت هم آمده است که قابل تأمل است: «فإن المدينة لا تصلح إلا بي أو بك»

«... فإن المدينة لا تصلح إلا بي أو بك»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 2، ص 367، ح 3294

این ها در رابطه با ابو بکر و عمر یک روایتی آوردند که پیغمبر فرمود عمر به منزله نوح است! ابا بکر به منزله ابراهیم است! این ها را هم در آن جا آوردیم و مفصل جواب دادیم. خود علمای اهل سنت در سلسلة الاحادیث الضعیفة و احادیث موضوعه این روایت ها را آوردند.

علاوه بر اینکه عبارت های شان خیلی رکیک است اگر شما کنار روایات پیامبر بگذارید اصلا همخوانی ندارد. به قول معروف : دزد خودش را نشان می دهد اصلا شما اگر به روایت نگاه کنید مشخص است که ساختگی و جعلی است.

ما در مناظرات و دیدارهایمان با اهل سنت همیشه مطرح کردیم شما که این مباحث را دارید مطرح می کنید این فضائلی که برای ابوبکر و عمر آوردید.

«عن بن عَبَّاسٍ قال خَرَجَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم في مَرَضِهِ الذي مَاتَ فيه عاصبا رَأْسَهُ بِخِرْقَةٍ فَقَعَدَ على الْمِنْبَرِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عليه ثُمَّ قال إنه ليس من الناس أَحَدٌ أَمَنَّ عَلَيَّ في نَفْسِهِ وَمَالِهِ من أبي بكْرِ بن أبي قُحَافَةَ وَلَوْ كنت مُتَّخِذًا من الناس خَلِيلًا لَاتَّخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ خَلِيلًا وَلَكِنْ خُلَّةُ الْإِسْلَامِ أَفْضَلُ سُدُّوا عَنِّي كُلَّ خَوْخَةٍ في هذا الْمَسْجِدِ غير خَوْخَةِ أبي بَكْرٍ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج1، ص178، ح455

یا:

 «لو لم أبعث فيكم لبعث عمر بن الخطاب»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج1، ص428، ح 676

یا:

«وعن الحسن البصري قال: قال رسول الله صلّى الله عليه وسلّم: " مكتوب على ساق العرش. أو في ساق العرش لا إله إلا الله وحده لا شريك له محمد رسول الله صلّى الله عليه وسلّم، ووزيراه أبو بكر الصديق وعمر الفاروق»

مختصر تاريخ دمشق؛ اسم المؤلف: محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري (المتوفى: 711هـ) الوفاة: 711، دار النشر: ج6، ص15

اگر این روایت ها درست بود، صحابه شنیده بودند خود ابوبکر و عمر شنیده بودند چرا این ها در سقیفه به این روایت ها استدلال نکردند؟! این خیلی سوال (ساده و روشن و) کوچه و بازاری است. یعنی یک بچه پنج ساله هم این دلیل را می فهمد نه فلسفی است و نه اصولی است نه قواعد فقهی و اصولی دارد خیلی ساده است.

این احادیث اگر درست است دیگر ضروری ترین وقتی که شیخین احتیاج به این ابزار داشتند اول در سقیفه بوده است. دوم اعتراض صحابه به ابوبکر ؛ نزدیک سی – چهل نفر صحابه به ابوبکر اعتراض کردند که شما شایسته خلافت نیستی.

سلمان، ابوذر، مقداد، ام سلمه و... اعتراض کردند. در جواب اعتراض این ها می گفتند پیامبر چنین روایاتی (در فضیلت ابوبکر) گفته، همه ساکت می شدند.

نکته دیگر وقتی ابوبکر، عمر را انتخاب می کند همه اعتراض می کنند مهاجرین اعتراض می کنند، انصار اعتراض می کنند، امیر المؤمنین علیه السلام اعتراض می کند، طلحه اعتراض می کند، زبیر اعتراض می کند.

«وليت علينا رجلا فظاً غليظاً ماذا تقول لربك إذا لاقیته»

الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 1، ص 264

با این عبارت تند می گویند آقای ابوبکر! این آدم بد اخلاق و خشن (عمر بن خطاب) را به ما مسلط کردی جواب خدا را چه می خواهی بدهی؟! ابوبکر بلند شد نشست گفت:

«أبالله تخوفوني أقول وليت عليهم خير أهلك فلم يحابوا الصديق في عهده لعمر مع شدته»

من را از خدا دارید می ترسانید؟!

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج6، ص155

من را از خدا دارید می ترسانید، من از همه شما به خدا آگاه تر هستم. آن یکی هم در آخر عمر آرزو می کرد ای کاش از پیامبر سوال می کردم.

«فمن یکن الامر بعدک»

بعد از تو خلافت برای چه کسی است؟

پس معلوم می شود که پشیمان است می گوید من حاضر هستم تمام ثروت دنیا برای من بود در راه خدا صدقه می دادم و از عذاب برزخ و قیامت راحت می شدم. آن تعبیر زشتی که نقل می کنند هم ابوبکر دارد و هم عمر دارد هردو دارند

«يَا لَيْتَنِي كُنْتُ كَبْشَ أَهْلِي سَمَّنُونِي مَا بَدَا لَهُمْ»

ای کاش گوسفند و قوچ قومی بودم من را چاق می کردند می کشتند

«حَتَّى إِذَا كُنْتُ أَسْمَنَ مَا أَكُونُ زَارَهُمْ بَعْضُ مِنْ يُحِبُّونَ فَجَعَلُوا بَعْضِي شِوَاءً وَبَعْضِي قَدِيدَاً ثُمَّ أَكَلُونِي»

از گوشت من کباب برگ درست می کردند، آب گوشت درست می کردند می خوردند

«فَأَخْرَجُونِي عَذِرَةً وَلَمْ أَكُنْ بَشَرَاً»

و به صورت عذره (نجاست) خارج می شدم و اصلا انسان نبودم!

جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)؛ اسم المؤلف: الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ ، دار النشر: ج13، ص317، ح 1236

این تکلیف را روشن می کند می گویند جوجه را آخر پائیز می شمارند. وقتی عمر دارد در آخرین لحظات عمرش گریه می کند می پرسند برای چه گریه می کنی؟ می گوید از ترس رفیقت علی ابن ابی طالب!

این ها فهمیدند چه کار کردند ولی:

(آلْآنَ وَقَدْ عَصَيتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ)

(اما به او خطاب شد:) الآن؟!! در حالي که قبلا عصيان کردي، و از مفسدان بودي!

سوره یونس (10): آیه 91

این ها خیلی واضح و روشن است. شما بیایید آخرین لحظه زندگی این دو نفر را با آخرین لحظه زندگانی حضرت امیر المؤمنین علیه السلام از کتب اهل سنت بررسی کنید. امیر المؤمنین (سلام الله علیه) در آخرین لحظه زندگانی مبارکشان وقتی ام کلثوم گریه می کند می فرمایند:

«لو رأیتم ما أری لما بکیتم»

پرسیدند چه می بینید؟ فرمودند: من دارم می بینم ملائکه دارند دسته دسته به پیشواز من می آیند، پیغمبر اکرم و حضرت زهرا سلام الله علیهما به استقبال من می آیند. این هم یک نوع پایان کار است. وقتی شمشیر می خورد می فرماید:

  «فُزْتَ‏ وَ رَبِ‏ الْكَعْبَة»

الإمامة والسياسة؛ اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري الوفاة: 276هـ. ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م.  ، تحقيق : خليل المنصور، ج1، ص130

آن لحظه آخری که می خواهند منتقل می شوند چه حالی دارند؟ آیا می ترسند به خاطر اعمال شان گرفتار بشوند؟ آیا از عذاب قبر و فشار قبر از حساب و کتاب می ترسند؟ آن لحظه آخر مهم است یا مثل (ابوبکر و عمر) آرزو می کنند که ای کاش کبش (قوچ) قوم بودیم؟ این تعبیر خیلی وقیح و زشت است.

پرسش:

استاد! این ها برای این که کار خودشان را اصلاح کنند برای پیامبر هم یک روایتی را درست کردند همان آرزو که برای ابوبکر است همان آرزو را برای پیامبر هم نسبت می دهند.

پاسخ:

در هر صورت این را دوستان زحمت بکشند عبارت امام الحرمین را من در گروه می گذارم بر مبنای این هفت – هشت تا جواب خوبی باشد که هم نص ثابت باشد و هم تواتر در آن باشد و هم دلالت بر امامت امیر المؤمنین واضح باشد.

از این هزار تا دلیلی که علامه حلی در کتاب الفین آورده ما چهار – پنج تا دلیل محکمه پسند بدهیم اگر ما به یک بچه پنج ساله هم گفتیم به صدور حدیث یقین کند، به خلافت حضرت علی (سلام الله علیه) یقین کند.

هم از آیات بیاوریم و هم از روایات بیاوریم. آیاتی که دلالت بر امامت حضرت امیر دارد با سند صحیح، احادیثی که دلالت دارد با سند صحیح بیاوریم.

 اضافه بر سند صحیح یک راهنمایی هم خدمت تان داشته باشم ما برای تصحیح سند سه راه داریم : راه اول: تک تک راویان را بررسی می کنیم (با وثاقت راویان) اثبات می کنیم روایت صحیح است. راه دوم: تصحیح بزرگان و علما هست. مثلا در روایات اهل سنت، ذهبی گفته روایت صحیح است، ابن حجر گفته روایت صحیح است، یحیی ابن معین گفته روایت صحیح است همین برای ما کفایت می کند.

راه سوم این است که ما تعدد طرق را ثابت کنیم یک روایت چهار – پنج تا طریق دارد. مثلا ابن تیمیه می گوید:

«فإن تعدد الطرق وكثرتها يقوى بعضها بعضا حتى قد يحصل العلم بها ولو كان الناقلون فجارا فساقا»

... اگر چه ناقلین فساق و فجار هم باشند.

كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج18، ص26

این هم یک راهی است که ما بتوانیم با تعدد طرق ثابت کنیم که این روایت صدرت عن المعصوم (سلام الله علیه) یعنی همان مستفیضی که ما داریم. آن ها (اهل سنت) تعدد طرق دارند که یقوی بعضها بعضا و ما (شیعه) به عنوان مستفیض که اگر سند روایت از سه تا طریق بالاتر رفت اگر چه این که سند تک تک این ها ضعیف باشد ولی سه تا ضعیف کنار هم قرار می گیرد صدور روایت را از معصوم اثبات می کند.

والسلام علیکم ورحمت الله و برکاته

 

 

 

 

  


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها