2024 April 28 - يکشنبه 09 ارديبهشت 1403
آیا شوری اساس حکومت در اسلام است؟
کد مطلب: ١٥٧٠٠ تاریخ انتشار: ٠٧ بهمن ١٤٠٢ - ١١:٤٩ تعداد بازدید: 745
خارج فقه الحکومه » فقه
آیا شوری اساس حکومت در اسلام است؟

(جلسه سی و سوم – 12 09 1402)

 
 
 

 

لينک دانلود
  
 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه سی و سوم  – 12 09 1402)

موضوع:  آیا شوری اساس حکومت در اسلام است؟

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

من سال 54 یا 55 بود کرمانشاه منبر می رفتم، ماه رمضان که تمام شد با میزبان مان سنندج رفتیم یک مقدار کتاب خریدیم از جمله کتاب هایی که من خریدم «اسد الغابه» ابن اثیر جزری بود. همین طور که داشتم ورق می زدم به حدیث لیلة المبیت رسیدم که:

«بات علي ابن ابي طالب في فراش رسول الله»

دیدم این خائنین کلمه «ت» را حذف کرده اند به جایش «ل» گذاشتند. (نستجیر بالله) شده «بال علي ابن ابي طالب في فراش رسول الله!» این ها از این کارها زیاد دارند.

بحث لیلة المبیت در کنار آیه غار در حقیقت خیلی از معادلات اهل سنت را بهم می زند. چون در آیه غار به تعبیر شیخ طوسی، سید مرتضی، خلاصه اش این است مؤمن غیر از پیامبر در آن جا نبوده است که (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ)

)إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِي اثْنَينِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِي الْعُلْيا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ(

اگر او را ياري نکنيد، خداوند او را ياري کرد؛ (و در مشکلترين ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بيرون کردند، در حالي که دومين نفر بود (و يک نفر بيشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود مي‌گفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در اين موقع، خداوند سکينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهايي که مشاهده نمي‌کرديد، او را تقويت نمود؛ و گفتار (و هدف) کافران را پايين قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت؛) و سخن خدا (و آيين او)، بالا (و پيروز)است؛ و خداوند عزيز و حکيم است!در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود مي‌گفت: «غم مخور، خدا با ماست!»

سوره توبه (9): آیه 40

مانده اند چه کار کنند. ضمیر «علیه» را به ابوبکر برگردانند یا به پیامبر بر گردانند؟ چون اگر به ابوبکر برگردانند ضمیرهای بعدی را چه کار کنند؟ (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ وَأَيدَهُ) این ایده... نمی تواند برای ابوبکر باشد.

اگر به پیامبر بر گردانند همه جا ضمیر تثنیه است (إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ». «علیه» گفت «علیهما» نگفته است. می گویند پیامبر احتیاج به سکینه نداشت. در سوره توبه آیه 26 و همچنین در سوره فتح آیه 26 دارد:

(أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ)

خداوند «سکينه» خود را بر پيامبرش و بر مؤمنان نازل کرد!

سوره توبه (9): آیه 26

(فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ)

خداوند آرامش و سکينه خود را بر فرستاده خويش و مؤمنان نازل فرمود

سوره فتح (48): آیه 26

در هردو آیه (عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ) دارد. هردو آیه هم شماره اش 26 است. (أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ)، طبق این قاعده باید این جا سکینته علیهما می آمد.

فخر رازی شاید پنجاه – شصت صفحه در رابطه با آیه غار بحث کرده است. تلاش بیهوده ای کرده تا بتواند از آیه غار، فضیلتی برای ابوبکر در بیاورد.

دنبال این بوده است که با این حرف ها تسکینی برای خودش داشته باشد. من ندیدم کسی از علمای اهل سنت مثل فخر رازی در رابطه با آیه غار قلم زده باشد.

از آن طرف امیرالمؤمنین علیه السلام در جای پیامبر خوابیده بود.

(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ)

بعضي از مردم (با ايمان و فداکار، همچون علي (ع) در «ليلة المبيت» به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودي خدا مي‌فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.

سوره بقره (2): آیه 207

این در حقیقت مربوط به حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) است، بالاترین فضیلت برای حضرت است. حمله قریش و سنگ زدن، این ها از نیمه شب شروع کردند تا سحر سنگ ها را به بدن مطهر امیر المؤمنین علیه السلام زدند. وقتی حضرت برای نماز صبح بلند شدند، دیدند که علی ابن ابی طالب علیهما السلام هستند. گفتند پیامبر کجاست؟ فرمودند: مگر پیامبر را به من تحویل دادید؟ !

این که صبح ابوبکر نزد امیر المؤمنین علیه السلام آمد و پرسید پیامبر کجاست؟ حضرت فرمود طرف بیرون رفت. ابوبکر رفت در وسط راه پیامبر را دید، بنا به نقل بعضی ها برای این که اگر قریش او را ببینند کتکش می زنند مسیر پیامبر را به قریش نگوید او را با خودشان بردند.

این که می گویند پیامبر خودش خانه ابوبکر رفت، ابوبکر را به همراه خودش برد همه این ها دروغ است. دلیلش هم خود آیه قرآن است. (إِذْ أَخْرَجَهُ) اخرجه ضمیر مفرد آمده است. از )إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ) همه ضمیر مفرد است بعد نزدیک غار که می شود می گوید (إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ) مشخص است در وسط راه آمده از اول نبوده است.

البته بعضی از آقایان هم معتقد هستند که (إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ) ابوبکر همراه پیامبر نبوده بلکه کسی دیگر بوده است که نظر دقیقی نیست.

پرسش:

آن روایتی که خودشان دارند قبل از رسیدن پیامبر اکرم به مدینه این ها رسیده بودند را چه می کنند؟!!

پاسخ:

بله آن هم هست. قبل از این که پیامبر به مدینه برسند این ها در مدینه بودند در مسجد شجره نماز می خواندند ابوبکر هم در میان آن ها بود! و پیش نمازشان هم سالم مولی ابو حذیفه بود. اگر با پیغمبر در غار بود، شبانه آمدند چطور شد ایشان زودتر رسید و پیامبر را در آن جا رها کرد قضیه اش چیست؟

در هر صورت...

مسئله آیه غار یک تحقیق گسترده می خواهد، ما اگر ده هزار ساعت هم روی آیه غار کار کنیم جا دارد. یکی از نقاط حساس و از موارد اختلافی خیلی شدید بین شیعه و سنی است. ما با وهابی ها کار نداریم آن ها حرفهای بیهوده ولغوی می گویند.

بعد یک شبهه ای در فضای مجازی مطرح می کنند، حتی بعضی از خودهای خود باخته هم این را مطرح می کنند اگر امیر المؤمنین می دانست که کشته نمی شود و پیامبر هم به ایشان گفته بود تو کشته نمی شوی. این چه فضیلتی برای حضرت علی علیه السلام است؟

ما از آقایان سوال می کنیم، الان ما بالای ساختمان پنجاه طبقه هستیم امام زمان علیه السلام می فرماید زمین بیفتی هیچ اتفاقی برای تو نمی افتد آیا حاضر هستیم خودمان را بیندازیم؟ جرأتش را داریم؟ اگرچه امام معصوم می گوید اگر پایین بیفتی هیچ اتفاقی نمی افتد.

همان قضیه هارون مکّی که آن مرد خراسانی خدمت امام صادق (سلام الله علیه) آمد عرض کرد: یابن رسول الله این همه شما دوست و طرف دار دارید چرا قیام نمی کنید؟ امام فرمود ایا این ها پیرو ما هستند هرچه بگوییم انجام می دهند؟ عرض کرد: بله. حضرت فرمودند: برادر خراسانی بلند شو  داخل این تنور (روشن) برو. عرض کرد: آقا می خواهید من را بسوزانید؟! اشتباه کردم!

در همین حین هارون مکّی آمد کفش هایش را هم دستش گرفته بود امام  فرمود هارون! داخل آتش برو. مستقیم داخل آتش رفت بدون هیچ درنگی، حضرت در تنور را گذاشتند و صحبت با مرد خراسانی را ادامه دادند.... برادر خراسانی! از خراسان چه خبر؟ دوستان ما چه کار می کنند؟ حالا این فرد خراسانی به شدت مضطرب است. نگران این بنده خدا (هارون) است که در تنور چه شد؟! آیا سوخت و خاکستر شد؟! بعد از نیم ساعتی که گذشت حضرت فرمودند: برادر خراسانی ! ببینیم این رفیق مان چه کار می کند.

در تنور را باز کردند دیدند که آتش تنور به این یار امام صادق علیه السلام هیچ آسیبی نزده است. حضرت فرمود از این طور افراد چند نفر در خراسان داریم؟ عرض کرد: یک نفر هم ندارید! همین اندازه که به حرف پیامبر ایمان و یقین داشته باشد که هیچ اتفاقی نمی افتد خودش فضیلت است.

بعضی ها هم می گویند چه بسا در بعضی از لحظات، مصلحت خدا در این است که این علم که در این جا چه اتفاق می افتد را خدا از ذهن حضرت امیر بردارد، در فضای مجازی هم دیدم به این جواب دادند و بعضی مفسرین هم گفته اند. این پاسخ ها خیلی چنگ به دل نمی زند آن مقام نورانیت اهل بیت علیهم السلام و علم این ها به عالم و علاوه بر این که این همه حضرت امیر را کتک زدند، این همه سنگ زدند اگر کسی دیگر در آن جا بود چه کار می کرد؟ بلند نمی شد  فرار کند برود؟ یا مکان پیامبر را به آنها داده و لو بدهد؟  امیر المؤمنین تا اذان صبح در آن جا ماند و سنگ هم خورد اما برای حضرت اهمیت نداشت بلکه آنچه اهمیت داشت جان مبارک پیامبر اسلام بود.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، در بحثی که ما در رابطه با فتاوای دار الافتاء مصر داشتیم آیا آیه سیف هفتاد آیه یا صد و بیست آیه از آیات قرآن را نسخ کرده؟ از جمله آیه:

(وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ)

و وظيفه نداری آنها را (به ايمان) مجبور سازی!

سوره انعام (6): آیه 107

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه‌گر بر آنان نيستي که (بر ايمان) مجبورشان کني

سوره غاشیه (88): آیه 22

(لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ)

در قبول دين، اکراهي نيست.

سوره بقره (2): آیه 256

و آیات دیگر. در این مورد حدود بیست مسئله را مطرح کردند. ما بعضی از فرازهایش را مطرح کردیم و جالب این است که در این جا در بند 14 می گوید اگر کسی بگوید:

«(فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين) الخ الآية ناسخة لكل آية فى القرآن فيها ذكر الإعراض والصبر على أذى الأعداء، غير صحيحة»

(فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)

(اما) وقتي ماه‌هاي حرام پايان گرفت، مشرکان را هر جا يافتيد به قتل برسانيد؛ و آنها را اسير سازيد؛ و محاصره کنيد؛ و در هر کمينگاه، بر سر راه آنها بنشينيد! هرگاه توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آنها را رها سازيد؛ زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است!

سوره توبه (9): آیه 5

آیه سیف همین است و ناسخ تمام آیات قرآنی است که در رابطه با: (فَاصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُون‏)،  (فَأَعْرِضْ عَنْهُم‏) این ادعا غیر صحیح است. در این جا جلد 7 صفحه 159 این را مطرح می کند.

سپس می گوید:

«وآیة السیف نسخت من القران مائة آية وأربعا وعشرين آية»

آیه سیف صد و بیست چهار آیه در قرآن را نسخ کرده است.

من هرچقدر دقت کردم و سه – چهار بار هم صدر و ذیل آن را مطالعه کردم چیزی متوجه نشدم در یک صفحه دو صفحه تناقضی به این آشکار وجود دارد در این جا می گوید: «وآیة السیف نسخت من القران مائة آية وأربعا وعشرين آية» قبلا گفته بود آیه سیف آیات قرآنی که اعراض و صبر و این ها است غیر صحیحه است.

این که مراد چه بوده مشخص نیست؟ فقط اعراض و صبر را می خواهد بگوید نسخ نکرده است و مثل (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ)، (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)، (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ) را نسخ کرده مرادش این است، یا نه؛ در حقیقت توجهی نشده. به هرحال صدر و ذیل عبارت های آقایان مشکل دارد.

من به ذهنم می رسد این ها هرکدام یک مقاله ای است این مقاله را هرکدام از علما نوشته اند، مقاله اولی بحثش جدا است. در مقاله دوم می گوید نسخت مشخص است یک مقاله مستقلی است. یعنی تمام این کتاب که بیست – سی جلد است همه مقاله، مقاله است عنوان داده بعد مطالب را تحت آن عناوین آورده است.

من فکر می کنم قضیه این است و الا این ها این قدر آدم های بی توجهی نیستند که در یک صفحه -دو صفحه این طور تناقض داشته باشند.

پرسش:

این ها را کسی عنوان کرده است؟

پاسخ:

نه هیچ کس این ها را عنوان نکرده است. در مورد صد و بیست وچهار آیه عرض کردیم اولین کسی که این را مطرح کرد ابن عربی ناصبی متوفای 543 بود.

نکته دیگری که در این جا است من از عزیزان می خواهم یک مقدار دقت بیشتری بفرمایند تا این را ما چه جواب بدهیم. می گوید:

«ألشورى أساس الحكم فى الإسلام»

در بند شانزده دو تا بحث را مطرح می کند یک شورا اساس حکومت در اسلام است؛ یعنی زیر بنای حکومت در اسلام از نبی مکرم گرفته، خلفاء و سلاطین، رئیس جمهورها ملاک و اساس اینها شورا است.

از آن طرف هم می گوید:

«والخليفة مجرد وكيل عن الامة»

خلیفه مجرد وکیل از طرف امت است. ارتباطی به پیامبر ندارد، پیامبر این خلیفه را معین نکرده است. چه شد؟! خلیفه مردم است یا خلیفه پیامبر است؟! دوستان دقت کنند این که خلیفه می گوییم یا خلیفة رسول الله. خلیفه پیامبر اگر مردم انتخاب کردند پس خلیفه مردم است اگر پیامبر انتخاب کرده، پس مردم چه کاره هستند؟

بعد می گوید:

«يمضع لسطلانها»

می خواهد بگوید خلیفه آن چه مربوط به امور مردم از قبیل سیاسی، اقتصادی، نظامی و... همه را تدبیر می کند.

آنچه برای ما مطرح است این دو تا آیه در قرآن است که بحث شورا را مطرح می کند آیه 38 سوره شوری

(وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَينَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ينْفِقُونَ)

و کارهايشان به صورت مشورت در ميان آنهاست و از آنچه به آنها روزي داده‌ايم انفاق مي‌کنند.

سوره شوری (42): آیه 38

آیه بعدی در سوره آل عمران آیه 159 است که می فرماید:

(وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ)

و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصميم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن!

سوره آل عمران (3): آیه 159

در رابطه با (وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ) این که شورا چه نقشی در حکومت اسلامی دارد؟ یا انتخابات چه نقشی در حکومت اسلامی دارد؟ اگر مسئله حکومت بید الله است

(إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ)

حکم و فرمان، تنها از آن خداست!

سوره انعام (6): آیه 57

و: (إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللّه) است.

 (إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)

سرپرست و ولي شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها که ايمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا مي‌دارند، و در حال رکوع، زکات مي‌دهند.

سوره مائده (5): آیه 55

به دست کسی است که خدا او را برای حکومت انتخاب کند. (إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَينَ النَّاسِ) است.

(يا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَينَ النَّاسِ)

اي داوود! ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم؛ پس در ميان مردم بحق داوري کن!

سوره ص (38): آیه 26

در این صورت فلسفه شورا چیست؟ و این که موضوع بعد از رسول اکرم که این ها آمدند جمع شدند و ابوبکر را انتخاب کردند بعد عمر ابن خطاب و بعد عثمان بعد هم امیر المؤمنین و آن تعبیر حضرت است:

«بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ‏ عَلَيْه‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص367، و من كتاب له (علیه السلام) إلى معاوية

در این ها یک مقدار معضلاتی است که باید خوب حل بشود. (وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ) مربوط به نبی مکرم است می گوید با این ها مشورت کن (فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ) مشورت بگیر ولی بر محور مشورت این ها که مشورت دادند گوش نده تصمیم خودت را عمل کن.

در این جا نیاز است ما ببینیم نبی مکرم در طول این بیست و سه سال البته در آن دوازده – سیزده سالی که در مکه بود در آن جا اصلا جایی برای مشورت نبود. وقتی مدینه تشریف آوردند مشورت هایی که با صحابه کردند چند مورد بوده است؟

در مواردی که نبی مکرم مشورت کردند چه در قضیه جنگ بدر و چه در قضیه احد و چه در مسائل دیگر آیا نبی مکرم برای مشورت صحابه اعتبار قائل شد يا نه؟ در قضیه جنگ بدر که مشورت کرد ابوبکر، عمر و این ها یک مشورت دادند پیامبر به این ها توجه نکرد یا رویش را برگرداند و پیامبر داشت به صورت انصار نگاه می کرد.

سعد ابن عباده یا کسی دیگر بود عرض كرد: یا رسول الله شما ظاهرا نظرتان به ما انصار است. ما اماده هستیم در رکاب تو اگر بگویی به دریا بروید خودمان را در دریا بیاندازیم، اگر بگویی به هوا بروید یا به آتش بیندازید همان کار را می کنیم امر، امر شما است. وقتی انصاری این جمله را گفت حضرت فرمود: برای (جنگ به سمت) بدر حرکت کنید.

 در مشورت یک عده می گویند نروید، یک عده می گویند بروید. در جنگ احد هم به همین شکل بود، در موارد دیگر هم آقایان می آورند _ما در کتاب های مان نداریم_ قضیه افک، که نسبت فحشا به عایشه دادند، پیامبر آمد با امیرالمؤمنین و چند نفر دیگر مشورت کرد که چه کار کنم  عائشه را طلاق بدهم یا نه؟! البته همه این ها بازی های بنی امیه است که این را ساختند تا برای عایشه یک فضیلتی درست کنند، این که عایشه را متهم به فحشاء کردند خدای عالم از بالای آسمان شهادت به طهارت او داد. و حال آن که اگر دقت کنیم اصلا آیه افک اصلا ارتباطی به عایشه ندارد، مربوط به ماریه مادر ابراهیم است ربطی به این قضایا ندارد.

 این ها نسبت به شیعه می گویند خدا شیعه را لعنت کند، این ها اتهام فحشاء می زنند. ما در جلسات گفتیم، در شبکه هم گفتیم، ما می گوییم خدا لعنت کند تمام کسانی که نسبت فحشاء به زن پیامبر دادند، شما حاضرید لعنت کنید؟! می گویند نه حاضر نیستیم، چرا؟ چون کسی که نسبت به فحشاء داد حسان ابن ثابت است، مسطح بن اثاثه، پسر خاله ابوبکر است ، حمنه بنت جحش خواهر زن پیامبر است.

همچنین می گویند پیامبر هم هر سه را تازیانه زد، جالب این است که می گویند در میان کسانی که بهتان زدند عبد الله ابیّ بود، اگر عبدالله ابن ابی بود چرا پیامبر ایشان را تازیانه نزد، تعزیرش نکرد یا حق قذف نزد؟ در پاسخ این مانده اند. برای توجیه می گویند پیامبر گفت این منافق است و بنا است فردای قیامت به اندازه کافی عذاب بکشد!

همه این ها نشان می دهد که دست منافقین در کار است، حسان ابن ثابت که شوهر خواهر زن پیامبر و مسطح بن اثاثه که پسر خاله ابوبکر است باید شلاق بخورند، ولی عبد الله ابن ابی نباید شلاق بخورد! خیلی جالب است. خود این یک رمزی است که با این رمز خیلی از مسائل را می شود به دست آورد.

«عن عُرْوَةَ عن عَائِشَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم خَطَبَ الناس فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عليه وقال ما تُشِيرُونَ عَلَيَّ في قَوْمٍ يَسُبُّونَ أَهْلِي ما عَلِمْتُ عليهم من سُوءٍ قَطُّ وَعَنْ عُرْوَةَ قال لَمَّا أُخْبِرَتْ عَائِشَةُ بِالْأَمْرِ قالت يا رَسُولَ اللَّهِ أَتَأْذَنُ لي أَنْ أَنْطَلِقَ إلى أَهْلِي فَأَذِنَ لها وَأَرْسَلَ مَعَهَا الْغُلَامَ وقال رَجُلٌ من الْأَنْصَارِ سُبْحَانَكَ (ما يَكُونُ لنا أَنْ نَتَكَلَّمَ بهذا سُبْحَانَكَ هذا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ يعظكم اللَّهِ)»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص2683، ح6936

چه کسانی بودند؟ حَسّان بن ثابت و مِسْطَح بن اُثاثه و حمنه بنت جحش خواهر زن پیامبر است.

«في ناس آخری»

این ناس الآخرین چه کسانی بودند؟ چرا اسم این ها نمی آید، جالب این است:

«أن الذي حد»

کسانی که حد زده شد.

«حسان ومسطح وحمنة»

حسان، مسطح و حمنه بنت جحش هستند.

«ولم يسمع بحد لعبد الله بن أبي...قال علماؤنا وإنما لم يحد عبد الله بن أبي لأن الله تعالى قد أعد له في الآخرة عذابا عظيما فلو حد في الدنيا لكان ذلك نقصا من عذابه في الآخرة وتخفيفا عنه»

الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي، الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج12، ص202

آیا در جا های دیگر هم داریم که پیامبر نسبت به کسانی که منافق هستند و جرمی مرتکب شدند، دزدی کردند، زنا کردند، این ها را حد نزده است و برای فردای قیامت گذاشته است؟!

یا خود همین یک رمز است، این هایی که آمدند این داستان ها را ساختند، حسان ابن ثابت اشکالی ندارد، چون شاعر عصر نبوت است و در غدیر آن همه شعر در ولایت امیرالمؤمنین گفته است، لذا این حد بخورد، حمنه هم خواهر زن پیامبر است، چه اشکالی دارد خواهر زن پیامبر باشد، باید حد بخورد، مسطح ابن اثاثه این را هم برای خالی نبودن عریضه آورده اند.

 بعضی از افراد که می خواهند دروغ بگویند در آن دروغ های شان یکی دو تا هم حرف راست می زنند که طرف شک نکند که حرف دروغ است. همه نشان می دهد که این ها بازی است!

در هر صورت...

در این جا نبی مکرم مشورت می کند.

این را توجه کنید خودشان آوردند، عایشه می آید به پدرش می گوید:

«لَئِنْ قلت لَكُمْ إني بَرِيئَةٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إني لَبَرِيئَةٌ لَا تُصَدِّقُونِي بِذَلِكَ وَلَئِنْ اعْتَرَفْتُ لَكُمْ بِأَمْرٍ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَنِّي بَرِيئَةٌ لَتُصَدِّقُنِّي»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج2، ص945، ح2518

قول عایشه به پدر و مادرش است اگر بگویم کار بدی نکردم از من قبول نمی کنید، اگر بگویم کار بدی کردم از من می پذیرید.

در روایت دیگر ابوبکر نزد پیامبر آمده و می گوید:

«يا رَسُولَ اللَّهِ ما تَنْتَظِرُ بِهَذِهِ التي خَانَتْكَ وَفَضَحَتْنِي»

این دختر من هم به تو خیانت کرد هم آبروی من را برد!

المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج23، ص117

در تاریخ این شُبّه نمیری که می گویند خیلی کتاب معتبری است، درجلد 1، صفحه 143آمده است.

پرسش:

استاد ببخشید در رابطه با مادر عایشه هم چیزی داریم؟

پاسخ:

نه چیزی نداریم. در این جا ابن حجر از افراد می آورد می گوید نبی می کرم با صحابه مشورت کرد که چه کار کند؟ آیا عایشه را طلاق بدهد یا نگه دارد؟ جالب این است که در این روایت امیرالمؤمنین می گویند: یا رسول الله عایشه را طلاق بده! خیلی جالب است، می گویند یکی از علت هایی که عایشه عداوت امیرالمؤمنین را به دل داشت و در جنگ جمل بروز داد این است که در این مشورت دیگر صحابه گفتند عایشه را نگه دار؛ ولی امیرالمؤمنین فرمود که او را طلاق بده!

پرسش:

این قضیه مشورت در کتاب های اهل سنت است آیا شیعه هم این را قبول دارد یا قبول ندارد؟

پاسخ:

اصلا دروغ است. شما نگاه کنید آلوسی یک جمله ای دارد که خیلی جالب است، جلد 18، صفحه 122 می گوید:

«ونسب للشيعة قذف عائشة رضي الله تعالى عنها بما برأها الله تعالى منه وهم ينكرون ذلك أشد الإنكار»

شیعه ها به شدت منکر هستند!

«وليس في كتبهم المعول عليها عندهم عين منه ولا أثر أصلا»

در کتاب های معتبر شیعه اثری از این فحشاء عایشه وجود ندارد!

روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج18، ص122

شما ملاحظه بفرمایید، شیخ طوسی در تبیان دارد:

«فمن نسب أحدا من زوجات النبي إلى الزنا، فقد أخطأ خطأ عظيما»

التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج5، ص285

مرحوم طبرسی هم به همین شکل دارد:

 «وروي عن ابن عباس أنه قال: ما زنت امرأة نبي قط، وكانت الخيانة من امرأة نوح أنها كانت تنسبه إلى الجنون، والخيانة من امرأة لوط أنها كانت تدل على أضيافه»

مجمع البيان في تفسير القران؛ الطبرسي، الفضل بن الحسن (المتوفى548ق)، تحقيق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م. ج6، ص368

حتی نسبت به قضیه حضرت نوح هم آمدند توجیه کردند، علامه مجلسی هم همین طور، همه بزرگان ما گفتند نه تنها عایشه بلکه هیچ همسر پیامبری مبتلا به فحشاء نبوده است.

پرسش:

قضیه آیه نور چه کار می کنند؟

پاسخ:

آیه سوره نور مربوط به ماریه قبطیه مادر ابراهیم است در مورد ایشان گفتند با فلان صحابی زنا کرده است بچه از او متولد شده است، بعد پیامبر کسی را فرستاد دید اصلا مردانگی ندارد! تمام این ها بازی هایی است که بنی امیه در آوردند تا فضیلت سازی کنند، این ها درد است. در زمان خود نبی مکرم شما نگاه کنید، هیچ کدام از این مسائل نیست. تاریخ صدور روایت ها را شما نگاه کنید اولا این ها برای صد سال اول اسلام کتابی نداشتند، نقل حدیث ممنوع بوده است، آمده اند از سال 120 یا 125، حدیث نوشتند.

 یعنی زمانی حدیث نویسی اهل سنت شروع شد که تمام صحابه از دنیا رفتند، یک نفر از این ها نیست، مابقی آمدند چه کار کردند؟ همین طوری از سینه ها نوشتند، کار به جایی می رسد بخاری می گوید من کتاب صحیحم را – که مجموع روایات کتاب بخاری با حذف مکرراتش دو هزار و هفتصد و اندی است- از میان ششصد هزار روایت انتخاب کردم، دیگر از این جا پی توان بردن که در دریا چه طوفان است!

 مسلم بعد از کتاب بخاری نوشته، می گوید من صحیح مسلم خودم را  که 4500 روایت دارد، از سیصد هزار روایت انتخاب کردم!!

بخاری پانصد و نود و هفت روایت را دور ریخته است دو هزار هفتصد تا سه هزار روایت را انتخاب کرده است. مشخص است که این کتاب هایی که به این شکل نوشته می شود همه روی بغض و کینه است.

پرسش:

 آیا آن جاعلان احادیث بعدا اعتراف کردند که چه احادیثی را جعل کردند؟

پاسخ:

الی ما شاء الله اعتراف کردند.

پرسش:

یعنی لیست دادند گفتند این احادیث را وارد کردیم؟

پاسخ:

بله، علامه امینی (رضوان الله تعالی علیه) در الغدیر آمار کسانی که حدیث جعل کردند، و خودشان هم اعتراف کردند را آورده است. حتی یکی از از این ها می گوید من ده هزار یا بیست هزار روایت جعل کردم، از همین خوارج هم است، در میان احادیث مسلمان ها وارد کردم، بله این ها اعتراف کردند.

پرسش:

بحث تعداد نیست، بحث این که مثلا بگوید من این روایت ها را وارد کردم، این که ده هزار تا می گوید یک امر کلی است.

پاسخ:

این ها اگر هم بوده است نیاوردند، ولی شما ببینید ابو هریره حدود 5700 تا روایت دارد، مجموع مصاحبت ابو هریره با پیامبر 18 ماه است 5700 تا روایت دارد. به قول شما شب نمی خوابیده است، خودش هم می گوید من کار و زندگی نداشتم و همه اش دنبال پیامبر بودم، وقتی می آید روایت نقل می کند، خودش می گوید من در زمان عمر اگر روایت نقل می کردم

«إني لأحدث أحاديث لو تكلمت بها في زمان عمر أو عند عمر لشج رأسي. وقال أبو هريرة: ما كنا نستطيع أن نقول قال رسول الله صلى الله عليه وسلم حتى قبض عمر»

مختصر تاريخ دمشق؛ اسم المؤلف: محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري (المتوفى: 711هـ) الوفاة: 711، دار النشر:، ج8، ص434

می گوید عمر سر من را می شکافت، همچنین می گوید اگر در زمان عمر من این روایت را می گفتم با شلاقش من را چنین و چنان می کرد.

 بعد روایتی را نقل می کند:

«حدثني أبو هُرَيْرَةَ رضي الله عنه قال قال النبي صلى الله عليه وسلم أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ ما تَرَكَ غِنًى وَالْيَدُ الْعُلْيَا خَيْرٌ من الْيَدِ السُّفْلَى وَابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ تَقُولُ الْمَرْأَةُ إِمَّا أَنْ تُطْعِمَنِي وَإِمَّا أَنْ تُطَلِّقَنِي وَيَقُولُ الْعَبْدُ أَطْعِمْنِي وَاسْتَعْمِلْنِي وَيَقُولُ الِابْنُ أَطْعِمْنِي إلى من تَدَعُنِي فَقَالُوا يا أَبَا هُرَيْرَةَ سَمِعْتَ هذا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال لَا هذا من كِيسِ أبي هُرَيْرَةَ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج5، ص2048، بَاب وُجُوبِ النَّفَقَةِ على الآهل وَالْعِيَالِ، ح5040

می گوید از پیامبر شنیدم که این ها را گفت، بعد عبارت یک مقداری رکیک است، با روایات پیامبر همخوانی ندارد، کسی که با دست چپش صدقه بدهد، یا با دست راستش بدهد، از این مسخره بازی ها، گفتند «سَمِعْتَ هذا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال لَا هذا من كِيسِ أبي هُرَيْرَةَ»، این دیگر اعتراف است، نمونه اش مشخص است.

«حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد»

وقتی خودش دارد می گوید «هذا من كِيسِ أبي هُرَيْرَةَ»، دیگر شما تا آخر می توانید این را بخوانید که چه وضعیتی داشته است، نمونه اش این است.

عایشه می آید اعتراض می کند می گوید ابو هریره مگر تو چیزی شنیدی که ما از پیامبر نشنیده باشیم؟ این همه روایت را از کجا آوردی؟! و خود ابو هریره می گوید عبد الله ابن عمرو عاص از من بیشتر حدیث از پیامبر شنیده است، اعتراف خود ابو هریره است.

پرسش:

استاد شما فرمودید که عبد الله ابن ابی شلاق نخورده است پس معلوم می شود در این قضیه این مشکلی است، ولی ما حد دزد را هم در روایت می بینیم که اگر بیشتر دزدی کرده باشد سزایش کم می شود.

پاسخ:

نه این طوری نیست. در مرتبه سوم کشته می شود و به قتل می رسد، اگر کسی شراب بخورد تا سه مرتبه حد می زنند، مرتبه چهارم قتل است. کسی که سه مرتبه حد زده بشود، مرتبه چهارم دیگر حد نمی خورد، قتل است، در دزدی هم همین طور است، در شراب هم همین طور است، در زنای غیر محصنه هم همین طور است.

 این طوری نیست که هر کسی بیاید هر روز شراب بخورد  فردا بیاورند شلاق بزنند و یک مقداری هم که شلاق زیاد می خورد مثل این ورزشکارها دیگر خیلی زیاد اثر نمی گذارد، بدنش عادت می کند اگر شلاق نخورد ناراحت می شود!!

در هر صورت...

عزیزان این را یک مقداری ملاحظه کنند که این قضیه بحث شورا که آقایان مطرح کردند که اساس حکومت در اسلام شورا است، این شورا چقدر ارزش دارد؟ دو تا آیه هم بیشتر نداریم، آیا این دو آیه می تواند ملاک مشروعیت شورا باشد و بحث خلافت، امامت و حکومت می تواند از زیر مجموعه شورا باشد یا نمی شود؟

 در رابطه (وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ) این (وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ) در چه محدوده هایی بوده است؟ آیا یک مورد داریم که در مسائل شرعی پیامبر با صحابه مشورت کرده باشند مثلا امروز می خواهم نماز صبح را سه رکعت بخوانم، نظر شما یا رسول الله چیست؟! یا این که یک رکعت نماز بخوانیم، نظر شما چیست؟ ما در این مسائل حتی یک مورد هم نداریم، که خیلی از این ها را فرصت نشد امروز عرض کنم که بزرگان اهل سنت به صراحت گفتند ما یک مورد مشورت در احکام فیما انزل الله نداریم. اگر ثابت شد که فی شیء در آن شیء امر الله است شورا در آن جا دخالت نمی کند.

 بعد می آییم می گوییم حکومت، خلافت، آیا ما امره الله است، یا نه، به مردم واگذار شده است. این یک بحثی است که در همین بحث فقه سیاسی ما خیلی از مشکلات را این مسئله حل خواهد کرد.

پرسش:

استاد شورا و انتخابات دو موضوع است، شورا از یک گروه خاصی مشورت می گیرند، اما انتخابات اکثریت مردم هستند.

پاسخ:

الان این کتابی که عبد الرحمن سلیمی نوشته است به نام خلافت و انتخاب از دیدگاه اهل سنت، می گوید این که الان خبرگان رهبری انتخاب می کنند، این را از دستور عمر گرفته اند!! عمر آمد انتخابات خبرگان شش نفره درست کرد، جمهوری اسلامی هم الگو گرفت!!

البته سنی واقعی ما هستیم این ها دروغ می گویند ما سنی هستیم.

 والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 

 

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها