2024 April 27 - شنبه 08 ارديبهشت 1403
تفاسیر اهل سنت درباره آیه شریفه «لستُ علیکم بوکیل»
کد مطلب: ١٥٧٠٨ تاریخ انتشار: ٠٧ بهمن ١٤٠٢ - ١٢:١٩ تعداد بازدید: 855
خارج فقه الحکومه » فقه
تفاسیر اهل سنت درباره آیه شریفه «لستُ علیکم بوکیل»

(جلسه چهل و یکم – 04 10 1402)

 
 
 

 

لينک دانلود
  

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه چهل و یکم  – 04 10 1402)

موضوع:  تفاسیر اهل سنت درباره آیه شریفه «لستُ علیکم بوکیل» 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

پرسش:

استاد ببخشید! راجع به سند حدیث کساء جزوه ای است که مرحوم آقای محمدی ری شهری نوشته است راجع به این که خود اصل این حدیث را مرحوم شیخ عباس نداشته و جزء ملحقات آمده. عبارت ایشان این طوری است "اما حدیث معروف به حدیث کساء که در زمان ما شایع است به این کیفیت در کتب معتبره معروفه و اصول حدیث و مجامع متقنه محدثان دیده نشده و می‌توان گفت از خصایص کتاب منتخب طریحی است." این را از منتهی الآمال نقل کرده است که به عنوان حدیث کساء اضافه شده است جزء اصل کتاب مفاتیح که مرحوم شیخ عباس قمی تألیف کرده در آن نبوده است.

می خواستم بدانم اصل آن قضیه حتماً مورد اتفاق است ؟

پاسخ:

در اصفهان پسر آقای صغیر شاعر معروف جزوه ای نوشته است یک جزوه تقریباً دویست صفحه ای هست. ایشان خیلی مفصل از بزرگان و اولیاء سندهای متعددی آورده است.

 آیت الله العظمی بهجت می فرمود هر مشکلی برای من پیش می آمد حدیث کساء را می خواندم و مشکلم برطرف می شد ظاهرا آقای بهجت هر روز حدیث کساء را می خواندند.

همچنین مرحوم قاضی و ملا حسینقلی همدانی و برخی عرفا ملتزم به حدیث کساء بودند. بعضی از مسائل   مثلاً حدیث نورانیت که در بحار الانوار آمده است:

«مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏ وَمَعْرِفَةُ اللهِ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج26، ص1

هیچ سندی ندارد. مرحوم علامه مجلسی هم به عنوان یک رؤیة آورده که در بعضی از کتب آمده است. در طول تاریخ افرادی خدمت حضرت ولی عصر عجل الله فرجه مشرف شدند از حضرت سوال کردند حضرت قاطعانه فرموده اند این حدیث صحیح است و از حضرت امیر صادر شده است.

 بعضی از مسائل است ما نباید سراغ سند برویم وقتی می بینیم بزرگانی مثل آیت الله العظمی بهجت، ملا حسینقلی همدانی، قاضی و بزرگانی که مراحلی از معارف را طی کردند و به کمالاتی رسیدند و بعضی از بزرگواران تشرفات متعددی داشته اند این ها ملتزم بودند بصورت مداوم حدیث کساء را بخوانند. همین اندازه سیره این بزرگان برای ما حجت است.

مرحوم طُریحی شخصی نیست که از خودش بسازد. مطالعه کردن این جزوه (فرزند آقای صغیر اصفهانی) ضروری است.

بعضی از آقایان مقداری کج سلیقه هستند، کاری به حاج آقای ری شهری نداریم خدا ان شاء الله از سر تقصیرات همه ما بگذرد و مشمول رحمت خودش قرار بدهد.

 بعضی وقت ها یک چیزی که برای عموم مردم مقدس شده است یک اشکالی می کنند مثلاً‌ درباره زیارت عاشورا باید گفت: از طریحی نیست از صفوان و امام صادق (سلام الله علیه) است حدیث قدسی هم هست سندهای متعدد معتبر نیز دارد. بعضاً می گویند زیارت عاشوراء سند ندارد. باید از اینها سوال کرد: خودت سند داری؟!

مصطفی طباطبایی گفت سند ولادت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) به خانمی به نام حکیمه خاتون برمی گردد که ثقه نیست! گفتم اولا وثاقت حکیمه خاتون متعدد است بزرگان آوردند همه بر وثاقت حکیمه خاتون اتفاق نظر دارند. ثانیا: آقای طباطبایی! شما که از مادرت متولد شدی دو تا شاهد عادل داری؟ دو مرد آن جا شاهد بودند که به دنیا آمدی، یا نه قابله آمد شهادت داد از مادر متولد شدی، گفتم شما سند برای ولادتت به ما بده تا ما در رابطه با سند حضرت مهدی (ارواحنا فداه) صحبت کنیم.

پرسش:

این که می فرمایید سند نداشته باشد و سیره علماء قابل استناد است در آن روایتی که از امام داریم می فرمایند دعایی که تو درست کردی آن را نخوان این را که من به شما می گویم بخوان!

پاسخ:

اگر نص داشته باشیم تابع هستیم.

پرسش:

حدیث کساء وقتی صحبت می شود سند نداشته باشد چه؟

پاسخ:

آیا نصی بر رد آن داریم که امام فرمود این را نخوان اگرچه یک سند ضعیف باشد؟

لذا اگر یک دعایی یا یک روایتی نصی بر ردش داشته باشیم آن هم نه هر نصی، نص صحیح، آن را کنار می گذاریم. اگر حدیثی در رد داشته باشیم تابع کلام معصوم هستیم اگر نبود حدیث من بلغ از احادیث متواتر قطعی است هیچ شکی در حدیث من بلغ نداریم. حدیث من بلغ می آید همه مسائل را درست می کند.

 امام وقتی به حدیث من بلغ می رسد می گوید قطعاً از متواترات است. حدیث من بلغ همه چیز را درست کرد. «ولو لَنْ أقله» از این بهتر؟!

روایتی به شما می رسد منِ پیغمبر این را نگفتم اگر کسی عمل کند و این دعا را بخواند آن چه که در همین حدیث جعل کردند به من بسته اند خدای عالم به او پاداش می دهد.

 در کفایه، آخوند مفصل مطرح کرده است در رسائل و ... حدیث من بلغ آیا سند و موضوع درست می کند یانه؟ کاری با آن نداریم حداقل این است که حدیث من بلغ ثواب درست می کند یعنی قطعی است. همه آقایان، آنهایی که موافق و مخالف هستند می گویند: حدیث من بلغ برای ما ثواب درست می کند، خدای عالم بر مبنای حدیث من بلغ به آن نیتی که ما می خواند کرم دارد و به ما عطاء می کند.

مثلاً غالب احادیث که در قرائت سور قرآنی است می توانم بگویم نود، نود و پنج درصدش سند ندارد. ولی اگر کسی خواند قطعاً خدای عالم پاداش به او می دهد.

سند داشته باشد «مَنْ بَلغَهُ» چه مسنداً چه مرسلاً، چه مرفوعاً چه مقطوعا «مَنْ بَلَغهُ حَدیثٌ مِني». بله یک مسائلی است که وهن مذهب و دین است قطعاً قبول نمی کنیم اگرچه سند نیز داشته باشد.

تشخیص فقیه است موضوعی که به پیغمبر نسبت داده شده است مثلاً بگوید اگر کسی هزار تا قتل نفس کرده باشد فلان سوره را بخواند خدا تمام گناهانش را می بخشد!

ما قطع داریم کسی که قتل نفس کرده باشد یا باید قصاص بشود یا باید دیه بدهد قتل نفس احکام دیگری هم دارد نمی توانیم به مجرد این که قتل نفس کرده است مثلاً سوره (إنا فتحنا) را پنج بار بخواند تمام گناهانش بخشیده بشود. به هیچ وجه حدیث من بلغ شامل این مسائل نمی شود.

لذا اگر قطع داریم که در مواردی حدیث من بلغ، موجب وهن دین و تجری مردم به معصیت است. حدیث من بلغ قطعاً آنجا را شامل نمی شود.

پرسش:

از نظر حق الناسی درست نمی کند؟

پاسخ:

حق الناس حتی شهداء روایات صریح در وسائل داریم شهداء می خواهند وارد بهشت بشوند (شهداء قطعاً اهل بهشت هستند در آن شک و شبهه ای نیست) کسی در راه خدا شهید شده باشد بهشتی است ولی دم بهشت جلویش را می گیرند.

 خدا بیامرزد آیت الله شاه آبادی هشت سال محضرشان بودیم به این خیلی تکیه داشت می گفت فلان فردی بدهکار است همه آن جا می آیند یا رضایت می دهند رضایت نمی دهند از اعمال خوب شهید بر می دارند به آن ها می دهند از آن ها رضایت می گیرند. بعد از این که رضایت صاحبان حق را گرفتند شهید به بهشت می رود از این بهتر؟

 روایتی داریم که فوق هر چیز، حسنه ای است تا کسی که:

«یستشهد في سبیل الله لیس فوقه حسنة»

شهیدی که «لیس فوقَهُ حسنه» اگر حق الناس گردنش باشد فردای قیامت گرفتار است، هیچ شک و شبهه ای نیست.

پرسش:

حق الناس در دوران برزخ گرفته نمی شود؟

پاسخ:

حق الناس، به افراد بستگی دارد بعضی از حق الناس ها در برزخ با همدیگر تلاقی پیدا می کنند از همدیگر رضایت می گیرند. بعضی از آن ها نمی توانند در بهشت می روند بعضی ها هم در روایت داریم وارد آتش جهنم می شوند ولی آن جا همدیگر را می بینند و حلال می کنند هر دو از جهنم بیرون می آیند.

کسانی که نسبت به امام حسین علیه السلام عزاداری و گریه می کنند امام حسین (سلام الله علیه) افرادی که وارد جهنم شده اند کسانی که حق الناسی دارند، واسطه می شود و می فرماید اگر این را ببخشی تو را هم از آتش جهنم نجات می دهم. می گوید با بخشیدن من باعث می شود خودم نجات پیدا کنم بخشیدم. چنین روایاتی هم در بحث شفاعت داریم.

امام حسین «رحمة الله الواسعة» به تمام معنا است حتی مرحوم قاضی می گوید برای رسیدن به کمالات، به توحید واقعی غیر از امام حسین هیچ راه دیگری نیست. دروازه ورود به امام حسین هم قمر بنی هاشم (سلام الله علیه) است.

 ایشان می گوید من به هر جا رسیدم از وساطت آقا قمر بنی هاشم به امام حسین به یک جایی رسیدم. تا می توانید رابطه تان را با آقا امام حسین بیشتر کنید.

 

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

در رابطه با این که رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) حق تشکیل حکومت نداشته است.

من مقداری ملاحظه کردم دیدم آقایانی که جواب عبد الرزاق را نوشتند خیلی روی آیات کار نکردند. تقریباً‌ ده، دوازده کتاب از علمای مصر، علمای عربستان که ردیه نوشتند به صورت کلی یکی دو صفحه مطلب نوشته و رد شدند.

مقالات چهار پنج صفحه ای در ردیه علی عبد الرزاق داریم ولی کتابی تا به حال پیدا نکردم. بله اصل کتاب را آقایان ترجمه کردند در اختیار مردم قرار دادند یک جوانی بخواند افکارش متزلزل بشود! دو تا ترجمه فارسی شده است. ولی این که جواب هایش را کسی ترجمه کرده باشد ندیدم. از علمای شیعه هم مستقل جواب داده باشند بنده با توجه به تفحصی که کردم ندیدم.

از علمای اهل سنت کسانی که جواب دادند این ها هم روی آیات ندیدم تکیه کرده باشند بگویند آیاتی که ایشان استدلال کرده است استدلال آیات بر عدم تشکیل حکومت از طرف رسول اکرم آیا درست است یا درست نیست؟ عمدتاً قسمت های اثباتی را آوردند که:

(يا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَينَ النَّاسِ بِالْحَقِّ)

ای داوود! ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم؛ پس در ميان مردم به حق داوری کن.

سوره ص (38): آیه 26

به امثال این ها استدلال کردند.

(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)

اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصيای پيامبر] را!

سوره نساء (4): آیه 59

ولی آیاتی مثل:

(لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ)

در قبول دين، اکراهی نيست.

سوره بقره (2): آیه 256

(أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يكُونُوا مُؤْمِنِينَ)

همگی به (اجبار) ايمان می ‌آوردند؛ آيا تو می ‌خواهی مردم را مجبور سازی که ايمان بياورند؟! (ايمان اجباری چه سودی دارد؟!)

سوره یونس (10): آیه 99

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه ‌گر بر آنان نيستی که (بر ايمان) مجبورشان کنی.

سوره غاشیه (88): آیه 22

(وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيكُمْ بِوَكِيلٍ * وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ)

قوم و جمعيت تو، آن (آيات الهی) را تکذيب و انکار کردند، در حالی که حق است! (به آنها) بگو: «من مسؤول (ايمان‌ آوردن) شما نيستم! (وظيفه من، تنها ابلاغ رسالت است، نه اجبار شما بر ايمان.)» و وظيفه نداری آنها را (به ايمان) مجبور سازی!

سوره انعام (6): آیات 66 و 107

بنده ندیدم -نمی گویم نیست- به این شکل بحث آیات را که این آیات دلالت بر عدم تشکیل حکومت اسلامی از ناحیه رسول اکرم دارد یا ندارد ندیدم.

در رابطه با آیه شریفه (قُلْ لَسْتُ عَلَيكُمْ بِوَكِيلٍ) اقوال علمای شیعه را‌‌ آوردیم. چند قول هم از علمای اهل سنت می آوریم. (قُلْ لَسْتُ عَلَيكُمْ بِوَكِيلٍ)، (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ) با هم تفاوت هایی دارد عرض خواهم کرد.

مقاتل ابن سلیمان متوفای 150 هست یعنی سالی که زراره از دنیا رفت، محمد ابن مسلم از دنیا رفت و ابو مخنف از دنیا رفته است سال 150 را سال تناثر النجوم نامیدند یعنی ریختن ستاره ها خیلی از بزرگان از شیعه و اهل سنت سال 150 از دنیا رفتند.

«قل لست عليكم بوكيل ( [ آية : 66 ]، يقول بمسيطر، نسختها آية السيف»

تفسير مقاتل بن سليمان؛ اسم المؤلف: أبو الحسن مقاتل بن سليمان بن بشير الأزدي بالولاء البلخي الوفاة: 150هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1424هـ - 2003م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: أحمد فريد، ج1، ص352

آیه سیف این را نسخ کرده است

(فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيثُ وَجَدْتُمُوهُمْ)

مشرکان را هر جا يافتيد به قتل برسانيد

سوره توبه (9): آیه 5

مفصل بحث کردیم آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) می فرماید اولاً‌ در نسخ نیاز است که با سند صحیح برای ما رسیده باشد. همین که ما ادعا کنیم این آیه ناسخ فلان آیه است، صحیح نیست. ما با حدیث ضعیف نمی توانیم ناسخ بودن فلان آیه را ثابت بکنیم چون نسخ یکی از احکام مهم و اساسی است یک حکمی در قرآن آمده است حکم دیگری می خواهد آن را بر دارد.

مادامی که حدیث، مستفیض یا متواتر نباشد نمی توانیم به مضمون روایت ملتزم باشیم. این که آیه سیف 120 آیه (لَسْتُ عَلَيكُمْ بِوَكِيلٍ)، (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ) و ... را برداشته است ایشان فرمودند هیچ مدرک شرعی ما نداریم.

 فرمایش آقای خویی فرمایش خیلی متینی است. بر خلاف صاحب جواهر به دوستان گفتیم مطالعه کنند مقداری نسبت به نسخ بعضی از آیات خیلی ساده از آن رد شده است.

 محمد ابن جریر طبری متوفای 310 است

«قل لست عليكم بوكيل يقول قل لهم يا محمد لست عليكم بحفيظ ولا رقيب»

اگر بنا بود (لَسْتُ عَلَيكُمْ بِوَكِيلٍ) به معنای (لَسْتُ عَلَيكُمْ بحفیظ) باشد همین جا هم (لَسْتُ عَلَيكُمْ بحفیظ) می گفت. آیات (وما انا عَلَيكُمْ بحفیظ) آیات مستقلی است.

یکی دانستن معنای وکیل با حفیظ صحیح نیست زیرا از نظر لغت، کلمه وکیل با کلمه حافظ و یا رقیب تفاوت دارد.

«وإنما رسول أبلغكم مما أرسلت به إليكم»

من پیغمبر هستم آنچه که خدا به من ابلاغ کرده است به شما برسانم.

(لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ)

هر خيری (که خداوند به شما داده،) سرانجام قرارگاهي دارد، (و در موعد خود انجام می گيرد.) و به زودی خواهيد دانست!

سوره انعام (6): آیه 67

«لكل نبإ مستقر»

هر خبری تالی فاسدی دارد. مستقر یعنی یک منتهایی دارد.

(إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ)

به يقين پروردگار تو در کمينگاه (ستمگران) است!

سوره فجر (89): آیه 14

وقتی آن قرار آمد

«فيتبين حقه وصدقه من كذبه وباطله»

معلوم می شود شما دارید من را تکذیب می کنید خبرهایی در راه است این خبرها آمد معلوم می شود که من صادق یا کاذب بودم، کار شما، کار درستی بود یا نبود.

 بعد ایشان می گوید:

«وسوف تعلمون يقول وسوف تعلمون أيها المكذبون بصحة ما أخبركم به من وعيد الله»

وقتی شما توسط مؤمنین به قتل رسیدید آن جا معلوم می شود که تکذیب شما چه نتیجه شومی در دنیا برای شما داشت.

 ایشان ده، دوازده روایت آورده است خلاصه اش را در سه چهار سطر آوردم.

«وأما لكل نبإ مستقر»

هر خبری یک نتیجه ای دارد

«فكان نبأ القرآن استقر يوم بدر»

این که خدای عالم در این جا می فرماید: (لَسْتُ عَلَيكُمْ بِوَكِيلٍ * لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ) در روز بدر معلوم شد آن عذابی که خدای عالم در دنیا داده بود بر مشرکین وارد شد.

از مجاهد نقل می کند:

«لكل نبأ مستقر لكل نبأ حقيقة إما في الدنيا وإما في الآخرة»

 یا در دنیا و یا در آخرت است. در دنیا همین جنگ های پیغمبر با شماست که شما را از بین می برد. در آخرت نیز  مشخص می شود این تکذیب تان چه نتایج سوئی داشته است.

از ابن عباس نقل می کند. بعد یک جمله ای دارد:

«وكان الحسن يتأول في ذلك»

حسن بصری در آیه تفسیر (تأویلی) داشته که پیام این آیه این است:

«أنه الفتنة التي كانت بين أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم»

 (لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ) در حقیقت تکذیبی که شما دارید می کنید در آینده خبرها و فتنه ای است این فتنه گریبان گیر اصحاب پیغمبر خواهد شد.

عزیزان دقت کنند این آیه در رابطه با مشرکین است آیه را دوباره ببینیم:

(وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيكُمْ بِوَكِيلٍ؛ لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ)

قوم و جمعيت تو، آن (آيات الهی) را تکذيب و انکار کردند، در حالی که حق است! (به آنها) بگو: «من مسؤول (ايمان ‌آوردن) شما نيستم! هر خيری (که خداوند به شما داده،) سرانجام قرارگاهي دارد، (و در موعد خود انجام می گيرد.) و به زودی خواهيد دانست!

سوره انعام (6): آیات 66

 (وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيكُمْ بِوَكِيلٍ * لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ) این آیه مربوط به مشرکین و کفار است که پیغمبر را تکذیب کردند. خدا هم می فرماید تو وکیل این ها نیستی یعنی به این که، این ها را عذاب کنی و ... خبرهایی در راه است این ها می فهمند نتیجه این تکذیب شان چه خواهد شد.

 ایشان می گوید این مربوط به فتنه ای است که بین اصحاب ایجاد شد، این فتنه ببین اصحاب چه ربطی به تکذیب قریش دارد؟ ظاهر قضیه این است که ایشان می گوید وقتی قریش مسلمان شدند در میان مسلمان ها نفوذ پیدا کردند و با کار منافقانه شان اختلاف ایجاد کردند.

این اختلاف موجب قضیه جنگ جمل، جنگ صفین و جنگ نهروان شد تمام این ها نتیجه تکذیبی که مشرکین کرده بودند. ظاهر قضیه این است بیش از این نتوانستم پیدا کنم.

«وكان الحسن يتأول في ذلك أنه الفتنة التي كانت بين أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم»

جامع البيان عن تأويل آي القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر الوفاة: 310، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1405، ج7، ص227

ولی در جای دیگر ابن کثیر دمشقی در تفسیرش، جلد 2، صفحه 311 حدود هشت – نُه تا روایت از افراد آورده است عزیزان دقت کنند تا این حرف حسن بصری که می گوید: (وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ) این ها مربوط فتنه بین اصحاب است چه است.

«غيلان بن جرير عن مطرف قال قلنا للزبير يا أبا عبد الله ماجاء بكم»

غیلان ابن جریر از مطرف می گوید به زبیر گفتم برای چه به بصره آمدید (و قصد جنگ و خونریزی دارید)؟

«ضيّعتم الخليفة الذي قتل ثم جئتم تطلبون بدمه»

تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج2، ص299

ابن کثیر دمشقی شاگرد ابن تیمیه، دشمن سرسخت شیعه دارد می گوید. ایشان نسبت به حضرت امیر المؤمنین بغض کمی ندارد. به مطرف گفت زبیر «ضيعتم الخليفة الذي قتل ثم جئتم تطلبون بدمه»، شما کوتاهی کردید خلیفه کشته شد خلیفه را ضایع (نابود) کردید حالا به خونخواهی خلیفه آمدید؟! زبیر گفت:

«إنا قرأنا على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم وأبي بكر وعمر وعثمان رضي الله عنهم (واتقوا فتنة لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصة)»

در رابطه با آیه:

(وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ)

و از فتنه ‌ای بپرهيزيد که تنها به ستمکاران شما نمی ‌رسد؛ (بلکه همه را فرا خواهد گرفت؛ چرا که ديگران سکوت اختيار کردند.) و بدانيد خداوند کيفر شديد دارد!

سوره انفال (8): آیه 25

اگر نگاه کنید هم شیعه دارد هم سنی. مرحوم شیخ صدوق در اعتقاداتش، در ذیل آیه می گوید:

 «(وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا) مَنْ ظَلَمَ عَلِيّاً مَقْعَدِي هَذَا بَعْدَ وَفَاتِي، فَكَأَنَّمَا جَحَدَ نُبُوَّتِي وَ نُبُوَّةَ الْأَنْبِيَاءِ قَبْلِي»

علی که بعد از من در جایگاه من می نشیند هر کس در حق او ظلم کند گویا نبوت من و نبوت انبیاء قبل از من را هم انکار کرده است.

إعتقادات الإمامية (للصدوق)، ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: ندارد، ناشر: كنگره شيخ مفيد، ص103

عبارت ابن تیمیه را می خواهم بگویم ایشان می گوید ما این آیه را می خواندیم

«(وَاتَّقُوا فِتْنَةً لاَ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً) لم نَكُنْ نَحْسَبُ انا أَهْلُهَا»

گمان نمی کردیم ما اهل این آیه هستیم (وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً)

«حتى وَقَعَتْ مِنَّا حَيْثُ وَقَعَتْ»

تا این که جنگ جمل پیش آمد فهمیدیم که شأن نزول این آيه ما هستیم. دوباره از روایت دیگر نقل می کند ...  می گوید:

«لقد خوفنا يعني قوله تعالى (واتقوا فتنة لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصة) ونحن مع رسول الله صلى الله عليه وسلم وما ظننا أنا خصصنا بها خاصة»

این آيه مخصوص ما اصحاب پیغمبر است.

تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج2، ص300

روایت دیگر از حسن بصری:

«قال نزلت في علي وعمار وطلحة والزبير رضي الله عنهم»

سفیان ثوری می گوید از زبیر شنیدم مدتی این آیه را می خواندیم:

«لقد قرأت هذه الآية زمانا وما أرانا من أهلها»

خودمان را اهل این آیه نمی دانستیم؛ نمی دانستیم شأن نزول این آیه ما هستیم.

«فإذا نحن المعنيون بها»

بعد دیدیم مراد از این آيه ما هستیم. (وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً)

از ابن عباس:

«(وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً) يعني أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم خاصة»

سیوطی از زبیر نقل می کند ما مدتی این آیه را می خواندیم باور نمی کردیم شأن نزول آیه ما هستیم خدا ما را در این آیه اراده کرده است. باز سیوطی از قتاده نقل می کند:

«علم - والله - ذو الألباب من أصحاب محمد صلى الله عليه وسلم»

قسم به خدا صاحبان عقل از اصحاب پیغمبر فهمیدند

«حين نزلت هذه الآية أنه سيكون فتن»

آن زمانی که این آیه نازل شد متوجه شدند یک فتنه هایی توسط اصحاب انجام می گیرد.

الدر المنثور؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1993، ج4، ص46

از ضحاک نقل می کند این آیه در مورد اصحاب پیغمبر نازل شده است. شوکانی نقل می کند این آیه در حق علی، عثمان، طلحه و زبیر نازل شده است. فتح القدیر نقل می کند:

«نزلت في أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم خاصة»

فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير؛ اسم المؤلف: محمد بن علي بن محمد الشوكاني الوفاة: 1250، دار النشر: دار الفكر – بيروت، ج2، ص300

عزیزان دقت داشته باشند این که حسن بصری در همین آیه می گوید این آیه، فتنه ای است که بین اصحاب پیامبر بود. این ها با این که به این قضیه علم و قطع داشتند ولی با همه این حال هوای نفس این ها را وادار کرد در برابر خلیفه ای که خودشان بیعت کردند و به زور هم بیعت کردند. حضرت امیر فرمود:

«دَعُونِي‏ وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَيْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَكَّرَتْ. وَ اعْلَمُوا أَنِّي إِنْ أَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ وَ إِنْ تَرَكْتُمُونِي فَأَنَا كَأَحَدِكُمْ وَ لَعَلِّي أَسْمَعُكُمْ وَ أَطْوَعُكُمْ لِمَنْ وَلَّيْتُمُوهُ أَمْرَكُمْ وَ أَنَا لَكُمْ وَزِيراً خَيْرٌ لَكُمْ مِنِّي أَمِيرا»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص136، 92 و من كلام له (علیه السلام) لما أراده الناس على البيعة بعد قتل عثمان رضي الله عنه.‏

خطبه 92 نهج البلاغه این که «مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً»... ها تحملش را ندارد فتنه هایی در راه می بینم. روز اول عثمان به قتل رسید امیر المؤمنین به هیچ قیمتی حاضر نبود خلافت را بپذیرد چون می دانست آینده چه خبر است. طلحه و زبیر بیرون مدینه رفتند امیر المؤمنین مشغول کشاورزی بودند. طلحه و زبیر گفتند: یا علی بیا ما با تو بیعت کنیم! حضرت فرمود من در خلوت حاضر نیستم از کسی بیعت بگیرم!

«ما کان بیعتي إلا عند الناس»

اگر بنا است بیعت بشود در میان مردم در مسجد باید بیعت بشود. البته حضرت امیر قبول نکرد. این ها اول سراغ طلحه رفتند، اما طلحه رد کرد. سراغ زبیر رفتند او نیز رد کرد سپس سراغ صحابه دیگری رفتند که آنها نیز رد کردند.

تعدادی افراد که از مصر آمده بودند خدمت حضرت امیر آمدند حضرت امیر هم زیر بار نرفتند گفتند یا علی اگر قبول نکنی تو را خواهیم کشت! تا این اندازه طبری و ابن اثیر همه دارند.

فرصتی شد مسئله بیعت با حضرت امیر را بحث می کنیم یکی از مسائلی است که غالباً بزرگوارانی که تاریخ را می نویسند یا این ها را نمی بینند اگر هم می بینند به سهولت از کنارش رد می شوند.

علی عبد الرزاق نسبت به سنت استدلال می کند آن جا،‌ برای این مسئله جا باز است. حرف هایی که ایشان می آورد اشکالاتی که از سنت گرفته بر این که تشکیل حکومت نداریم آن جا اهل سنت به هیچ وجه نمی توانند جواب بدهند.

علی عبد الرزاق خلافت ابوبکر، عمر و عثمان را می آورد می گوید هیچ کدامش مستند به یک آیه از قرآن و یک حدیثی از سنت نیست. اجماعی هم در کار نبوده حتی اجماع اهل حل و عقد هم در کار نبود. آن جا علمای اهل سنت می خواهند جواب بدهند واقعاً با مشکل مواجه هستند نتوانستند جواب بدهند.

ولی آن جا میدان باز است ببینیم به طور کلی خلافت این سه نفر به چه نحوی بوده، خلافت حضرت امیر به چه نحوی بود و چرا امیر المؤمنین (سلام الله علیه) حاضر نبود تا امیر المؤمنین را به قتل تهدید کردند اگر قبول نکنی تو را خواهیم کشت.

ابن عباس می گوید دیدم عثمان کشته شد امیر المؤمنین گریه کرد گفتم برای قتل عثمان دارید گریه می کنید؟ این همه ظلم کرده است فرمود نه! من برای این گریه می کنم کشتن خلیفه رسم شد! ابهت خلیفه دیگر از بین رفت و بعد از این هر کسی به خلافت برسد آن جایگاهی که تقریباً منتسب به پیغمبر است قداستی که دارد دیگر آن قداست کلاً شکسته شد واقعاً هم شکسته شد.

حضرت امیر (سلام الله علیه)، امام حسن (سلام الله) و امام حسین (سلام الله علیه) پس از ایشان، خلفای دیگر هر کدام آمدند به یک نوعی کشته شدند.

در هر صورت...

عزیزان این را دقت کنند این حرف حسن بصری هست که می گوید این آیه در رابطه اصحاب پیغمبر و فتنه ای است که بعد از رسول الله بوده حرف بی ربطی نیست و آیات دیگر هم این قضیه را تأیید می کند.

ابن ابی حاتم متوفای 327 است، طبری 310 است یعنی ابن ابی حاتم هفده سال بعد از طبری است. تفسیر ابن ابی حاتم تفسیر خوبی است. ابن تیمیه در منهاج السنة، جلد 7، صفحه 179 چند تا از تفاسیر را نام می برد از جمله: تفسیر طبری و تفسیر ابن حاتِم، حاتَم طایی هم می گویند غلط است حاتِم طایی. ابن ابی حاتِم و طبری از تفاسیری است که:

«تفاسيرهم متضمنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير»

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة : الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج7، ص179

مطلب خوبی است به این دو کتاب در رابطه با ولایت حضرت امیر استناد می کند به دردمان می خورد. مخصوصاً‌ نزول آیه شریفه:

(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ)

سرپرست و ولی شما، تنها خداست

سوره مائده (5): آیه 55

اولین کسی که گفته در حق حضرت امیر المؤمنین است. تفسیر طبری در جلد 6 در صفحه 390. تفسیر ابن ابی حاتم، جلد 4، صفحه 1162 می گوید این آیه در حق حضرت علی  علیه السلام نازل شده است

(يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ)

ای پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ‌ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می ‌دارد؛ و خداوند، جمعيت کافران (لجوج) را هدايت نمی ‌کند.

سوره مائده (5): آیه 67

تفسیر ابن ابی حاتم، جلد 4، آن جا صفحه 1162 بود این جا صفحه 1172 می گوید در حق حضرت علی نازل شده است. یعنی ما نسبت به بعضی از آیاتی که به ولایت حضرت امیر استدلال می کنیم نیاز داریم تفسیر ابن حاتم و تفسیر طبری را داشته باشیم. از وهابی ها هم یک چیزی داشته باشیم.

 ابن ابی حاتِم در ذیل این آیه شریفه به نقل از عبد الله ابن ابی بکر می گوید:

«عن عبد الله بن أبي بكر قال: قرا عبد الله بن سهيل على أبيه: وكذب به قومك وهو الحق قل لست عليكم بوكيل»

پدر عبد الله ابن سهیل گفت:

«فقال: اما والله يا بني لو كنت اذ ذاك»

ای کاش آن وقتی که این آیه نازل شد تو هم بودی.

«ونحن مع النبي صلى الله عليه وسلم بمكة»

و ما با پیغمبر در مکه بودیم

«فهمت منها اذ ذاك ما فهمت اليوم»

آن روز چیزهایی فهمیدم که امروز نمی فهمم.

«لقد كنت اذ ذاك اسلمت»

ای کاش آن روز بود تو هم اسلام آورده بودی.

تفسير القرآن؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن محمد بن إدريس الرازي الوفاة: 327، دار النشر: المكتبة العصرية - صيدا، تحقيق: أسعد محمد الطيب، ج4، 1313

یا آن روز من یک چیزهایی فهمیدم که این موجب اسلام من شد. بیش از این نیاورده است که من در زمان پیغمبر (وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيكُمْ بِوَكِيلٍ * لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ) خیلی جستجو کردم تا ببینم مراد ایشان چه است.

«فهمت منها اذ ذاك ما فهمت اليوم» آن روز یک چیزهایی متوجه شدم که امروز این ها را متوجه نمی شوم. قضیه اش چه است. شاید تعبیری که حسن بصری داشت آن را می خواهد بگوید.

مفسر بعدی ابو جعفر نحّاس متوفای 338 در رابطه با:

«(وكذب به قومك وهو الحق قل لست عليكم بوكيل) هذا من قبل أن يؤمر بالحرب»

عمده مفسرین همین بحث را آوردند یعنی (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ)، (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) امثال این، می گوید تمام این ها قبل از دستور جهاد بوده است.

«أي لست أحاربكم حتى تؤمنوا»

موظف نیستم با شما بجنگم تا شما ایمان بیاورید.

«أي لست بمنزلة الموكل بكم حتى تؤمنوا»

وکیل مدافع شما نیستم به زور شما را وادار کنم ایمان بیاورید.

بعد می گوید خدای عالم فرمود:

«(لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ) وهذا تهديد اما بعذاب يوم القيامة واما بالامر بالحرب»

معاني القرآن الكريم؛ اسم المؤلف: النحاس الوفاة: 338، دار النشر: جامعة أم القرى - مكة المرمة - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد علي الصابوني، ج2، ص441

آقایان اهل سنت در تمام شصت و چند آیه ای که علی عبد الرزاق بر عدم تشکیل حکومت سیاسی توسط رسول اکرم آورده است یا در غالب آنها می گویند این آیات قبل از دستور جهاد بوده است. آیه جهاد یا آیه سیف آمد تمام این ها را نسخ کرد ایشان هم همین طور می گوید قبل از آن که دستور قتال صادر بشود. دستور قتال صادر شد هیچ ارتباطی به (لَسْتُ عَلَيكُمْ بِوَكِيلٍ) ندارد.

ابو اللیث هم همین تعبیر را آورده است. ابن زمنین متوفای 399 می گوید:

«(وكذب به قومك وهو الحق) يعني: القرآن (قل لست عليكم بوكيل) بحفيظ لأعمالكم حتى [ أجازيكم ] بها إنما أنا منذر، والله المجازي لكم بأعمالكم»

من وکیل شما نیستم که اگر گناه، معصیت و تکذیبی می کنید شما را مجازات کنم. وظیفه من انذار است آن که مجازات می کند خدای عالم است هر خبری یک پس خبری هم دارد. چه خوب چه شر شما خواهید دید که در قیامت این انکار و تکذیب شما چه خبرهای شری است.

«وهذا وعيدٌ من الله للكفار، لأنهم كانوا لا يقرون بالبعث»

تفسير القرآن العزيز؛ اسم المؤلف: أبي عبد الله محمد بن عبد الله بن أبي زمنين الوفاة: 399هـ، دار النشر: الفاروق الحديثة - مصر/ القاهرة - 1423هـ - 2002م، الطبعة: الأولى، تحقيق: أبو عبد الله حسين بن عكاشة - محمد بن مصطفى الكنز، ج2، ص75

ایشان نیاورده است که این آیات به آیه سیف‌ نسخ شده است.

 این ها تقریباً نمونه ای از حرف های مفسرین اهل سنت در ذیل این آیه است. تلاش می کنم خیلی خلاصه کنیم که به (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ) برسیم که آن جا هم علمای شیعه نکات ظریفی دارند هم علمای اهل سنت. با توجه به این که (لَسْتُ عَلَيكُمْ بِوَكِيلٍ) یا (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ) البته مربوط به قسمت قبلش (وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ) است. بررسی می کنیم که (وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ) با (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ) چه سنخیتی دارد.

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 

  


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها